نیمی از کشتههای حوادث ترافیکی تهران را عابران پیاده تشکیل میدهند. در این بین حادثه بیشتر دور سر دوگروه میگردد؛ آنهایی که ۶۰ تا ۷۰ سال دارند و گروه دیگر که ۱۸بهار از زندگیشان را تجربه نکردهاند؛ دو گروهی که آسیبپذیرند و نیاز به توجه ویژه دارند، اما کلانشهری مانند تهران مدتهاست به شهروندان آسیبپذیر و کمتوانش توجهی ندارد، این را پیادهروهای غیراستاندارد و ایستگاههای شلوغ مترو و اتوبوس تایید میکند، کمبود اتوبوس و قطار مترو سبب شده بیشتر این افراد از نزدیک شدن به ایستگاههای پرازدحام اتوبوسهای تندرو و مترو هراس داشته باشند و ناچار در نبود پیادهرو در خیابانها تردد کنند.
در کلانشهری مانند تهران که بگردید با بزرگراههایی روبهرو میشوید که برای زندگیخط و نشان میکشند. آنها جریان زندگی را در نقطه به نقطه شهر قطع کردهاند؛ گذرگاهها در شهر باید محلی امن برای تردد شهروندان باشد و علاوه بر این نیز امکانی برای شهروندان وجود داشته باشد که بتوانند خرید کنند یا با دیگر شهروندان تعامل داشته باشند، اما این مهم از چشم مدیران شهری پنهان مانده است، آنها از سایر کشورها برای ساخت بزرگراه الگو میگیرند، اما به ایمنی و حقوق شهروندان توجهی نمیکنند برای نمونه در برخی بزرگراههای تهران ایستگاههای اتوبوس تندرو ایجاد شده ولی به پل عابر پیاده مکانیزه مجهز نشدهاند به همین دلیل شهروندان برای استفاده از آنها دچار مشکل میشوند.
پیادهروهای غیراستاندارد و بزرگراههای شترگاوپلنگ تنها شکارچیان انسان در پایتخت نیستند، فرسودگی ناوگان حمل و نقل عمومی نیز در این بین بیتقصیر نیست؛ آنطور که مدیرعامل شرکت واحد تهران گفته در این کلانشهر دود گرفته برای جابهجایی شهروندان به ۹۰۰۰ دستگاه اتوبوس نیاز است، اما فقط۶۲۰۰اتوبوس برای حملونقل عمومی وجود دارد. نگرانکنندهتر این که از این تعداد ۴۰۰۰ اتوبوس فرسوده هستند و عمرشان دو رقمی شده است.
بنابراین میتوان گفت گذرگاههای غیر استاندارد، خودروهای فرسوده و آلودگی هوا برای شهروندان شمشیرشان را از رو بستهاند، اما مدیران شهری بهجای پرداختن به این مشکلات ترجیح میدهند دنبال اجرای طرحها و ایدههایی باشند که برایشان درآمد داشته باشد؛ مثل جنجالی که بتازگی برای اخذ عوارض از تونل و معابر شهر مطرح شده، طرحی که معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در توجیه آن گفته «از ما نخواهید که همچنان برای خودروها و خودروسواران فرش قرمز پهن کنیم» به نظر میرسد چنین مدیرانی فراموش کردهاند که با رها کردن توسعه حمل و نقل عمومی و ساماندهی گذرگاههای غیراستاندارد، خودروهای فرسوده و آلودگی هوا برای خاکسپاری تدریجی شهروندان فرش قرمز پهن کردهاند.
پیادهروهای غیراستاندارد و بزرگراههای شترگاوپلنگ تنها شکارچیان انسان در پایتخت نیستند، فرسودگی ناوگان حمل و نقل عمومی نیز در این بین بیتقصیر نیست؛ آنطور که مدیرعامل شرکت واحد تهران گفته در این کلانشهر دود گرفته برای جابهجایی شهروندان به ۹۰۰۰ دستگاه اتوبوس نیاز است، اما فقط۶۲۰۰اتوبوس برای حملونقل عمومی وجود دارد. نگرانکنندهتر این که از این تعداد ۴۰۰۰ اتوبوس فرسوده هستند و عمرشان دو رقمی شده است.
بنابراین میتوان گفت گذرگاههای غیر استاندارد، خودروهای فرسوده و آلودگی هوا برای شهروندان شمشیرشان را از رو بستهاند، اما مدیران شهری بهجای پرداختن به این مشکلات ترجیح میدهند دنبال اجرای طرحها و ایدههایی باشند که برایشان درآمد داشته باشد؛ مثل جنجالی که بتازگی برای اخذ عوارض از تونل و معابر شهر مطرح شده، طرحی که معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در توجیه آن گفته «از ما نخواهید که همچنان برای خودروها و خودروسواران فرش قرمز پهن کنیم» به نظر میرسد چنین مدیرانی فراموش کردهاند که با رها کردن توسعه حمل و نقل عمومی و ساماندهی گذرگاههای غیراستاندارد، خودروهای فرسوده و آلودگی هوا برای خاکسپاری تدریجی شهروندان فرش قرمز پهن کردهاند.
مهدی آیینی