آخرین خبرها
خانه / یادداشت

بایگانی دسته بندی ها : یادداشت

اشتراک به خبردهی

حراج منابع طبیعی در دولت

سریال آزمون و خطاهای مرگبار با منابع طبیعی کشور ادامه دارد.در تازه‌ترین اتفاق، سازمان امور استخدامی درراستای مسأله‌ای که این روزها برخی مدیران از آن با عنوان چابکسازی یاد می‌کنند، به تدوین‌ الزامات اصلاح ساختار کلان وزارت جهاد کشاورزی و سازمان‌های وابسته پرداخته است؛ مصوبه‌ای که بامنحل کردن سازمان منابع طبیعی، آب پاکی را روی دست آنهایی می‌ریزد که ادعای حفاظت از ‌محیط زیست ‌را مطرح می‌کنند.
براساس این رویکرد، سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری به دیگر نهادها یا بخش خصوصی واگذار خواهد شد؛ اقدامی که زمینه را برای تخریب منابع طبیعی کشور فراهم می‌کند. زیرا مالکیت و حفاظت را به حاشیه رانده و مسیر جنگل‌خواری‌ ‌هموارتر از گذشته خواهد شد.
البته لازم به یادآوری است که همواره کارشناسان انتقادهایی به سازمان منابع طبیعی داشته‌اند. برای نمونه شیوه بهره‌برداری‌ از منابع طبیعی و طرح‌های اشتباه جنگلداری آسیب زیادی به‌همراه داشته است اما این‌که دولت تصمیم بگیرد اختیارات این سازمان تخصصی را به دیگر نهادها و بخش خصوصی واگذار کند اقدامی خطرناک به‌شمار می‌رود که تاب‌آوری سرزمین ‌را به‌خطر می‌اندازد.

در این بین برخی ممکن است از واگذاری بخشی از وظایف سازمان منابع طبیعی به سازمان حفاظت محیط زیست دفاع کنند اما به‌نظرمی‌رسد آنها اطلاع ندارند که بخش جنگل سازمان ‌حفاظت محیط زیست ضعیف است و کارشناسان خبره‌ای در این حوزه ندارد‌ اما کارشناسان جنگل سازمان منابع طبیعی سال‌ها در این حوزه تجربه دارند.

علاوه بر این باید تأکید کرد که واگذاری بخشی از وظایف سازمان منابع طبیعی به استان‌ها نیز سبب می‌شود راه برای واگذاری منابع طبیعی، کشاورزی زیراشکوب و چرای دام در جنگل‌ها هموار شود. چون وقتی مباحثی مانند مالکیت و مدیریت به جهاد کشاورزی واگذار شود دیگر چیزی از سازمان منابع طبیعی باقی نمی‌ماند به‌جز یک شبح؛ شبحی که دیگر قدرت تصمیم‌گیری، مدیریت و حفاظت ازمنابع طبیعی کشور را نخواهد داشت.

نباید فراموش کرد که تجربه نشان داده وقتی سازمان منابع طبیعی ازساختاری قوی برخوردار بوده، شرایط جنگل و منابع طبیعی کشور نیز بهتر بوده است‌ و به‌دنبال آن دانشکده‌های منابع طبیعی و بخش‌های تحقیقاتی این سازمان نیز از قدرت بیشتری برخوردار بوده‌‌اند. درواقع با انحلال این سازمان، بخش‌‌های علمی و تحقیقاتی نیز دچار فروپاشی خواهند شد.

علاوه بر این بحث مدیریت یکپارچه و متمرکز نیز قربانی خواهد شد. زیرا در اثر این تصمیم مسائل نظارتی و اجرایی نیز با یکدیگر تداخل پیدا خواهند‌ کرد. در این بین البته این خطر نیز وجود دارد که واگذاری وظایف سازمان منابع طبیعی به دیگر نهادها و سازمان‌ها سبب غرق شدن آنها نیز بشود.

بنابراین به‌نظر می‌رسد مسئولان فراموش کرده‌اند که سطح مدیریت سازمان منابع طبیعی در حد وزارتخانه است و کارشناسان این حوزه بارها هشدار داده‌اند که برای نجات محیط زیست کشور نیاز است منابع طبیعی کشور در قامت یک وزارتخانه به فعالیت بپردازد. به همین دلیل دولت نباید به بهانه‌هایی مانند چابکسازی، به چندین دهه تجربه در این سازمان پشت و مسیر را برای تخریب منابع طبیعی کشور هموار کند.

مهدی آیینی

مدیران در سایه؛ آفت محیط‌‌زیست

محیط‌زیست کشور حال و روز خوبی ندارد؛ این حقیقتی است که نمی‌توان آن را زیر هیچ فرشی پنهان کرد. در این میان برای بهبود این شرایط بیشتر کارشناسان معتقدند که سکان سازمان حفاظت محیط‌زیست باید در دستان شخصی ‌کنشگر قرار داشته باشد؛ یعنی رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست‌ برای گرفتن حق محیط‌زیست نباید منتظر چراغ سبز هیچ مقام یا ارگانی باشد و به زبان ساده‌تر هم این‌که حرفش در جلسات هیات دولت برو داشته باشد، زیرا آنچه شرایط را برای محیط‌زیست کشور دشوار کرده بی‌توجهی وزارتخانه‌هایی مانند نفت، نیرو و صمت به مسائلی همچون توسعه پایدار است.

در چنین شرایطی نیم‌نگاهی به عملکرد سازمان حفاظت محیط‌زیست در یک سال اخیر نشان می‌دهد، رئیس ساختمان پردیسان برخلاف نکات مثبتی که در کارنامه‌اش به چشم می‌خورد، نتوانسته کنشگری مناسبی داشته باشد. گواه این ادعا نیز همین بس که کارمندان باتجربه این سازمان از این گلایه دارند چرا مدیران سازمان از خارج از محیط‌زیست انتخاب شده‌اند. ماجرا زمانی نگران‌کننده‌تر می‌شود که آنها اعتراف می‌کنند تعدادی از مدیران کلیدی پردیسان ازسوی رؤسای قبلی این سازمان انتخاب شده‌اند؛ مدیرانی که در دوره عملکردشان نه فقط هیچ گُلی به سر محیط‌زیست کشور نزدند بلکه به‌دلیل نگاه سیاسی و بی‌اعتمادی به بدنه اصلی سازمان، عملکرد محیط‌زیست را با مشکل مواجه کردند. در واقع به‌نظر می‌رسد

چنین سیاستی هنوز هم در سازمان دنبال می‌شود. برای نمونه برخلاف وجود بدنه کارشناسی و اعتبار محدود سازمان، برخی معاونت‌ها برای انجام وظایف‌شان‌ دست به استخدام مشاورانی زده‌اند که روی دست سازمان هزینه‌های سنگینی گذاشته است. به این ترتیب به‌نظر می‌رسد سکاندار کنونی سازمان حفاظت محیط‌زیست پس از یک‌سال بهتر است دست‌کم در ساختمان پردیسان دست به کنشگری بزند و با مخالفت با آنهایی که از دور برای محیط‌زیست کشور نسخه می‌پیچند، نگذارد محیط‌زیست توسط مدیران در سایه دچار آسیب شود.

هوای تهران به باد رفته

آسمان کلانشهر‌های کشور این روز‌ها خاکستری است و آلودگی‌هوا برای شهروندان شمشیرش را از رو بسته است. در کلانشهری مانند تهران هر سال حدود ۹۰۰۰ نفر به دلیل آلودگی‌هوا جان خود را از دست می‌دهند و براساس گزارش شرکت کنترل کیفیت هوای تهران شهروندان امسال تاکنون فقط ۹ روز پاک را تجربه کرده‌اند. این شرایط ثابت می‌کند که برنامه‌های مسئولان برای کاهش و کنترل آلودگی هوا از مقام حرف و شعار فراتر نمی‌رود و کم نیستند، مدیرانی که برای کاهش آلودگی‌هوا به دنبال پاک کردن صورت مساله هستند.

ریشه‌های افزایش آلودگی‌هوا در کلانشهری مانند تهران، اصفهان، کرج و اراک را اگر دنبال کنید به این نتیجه می‌رسید که رفع آلودگی‌هوا در اولویت برنامه‌های مسئولان نیست و آن‌ها بهبود وضعیت آلودگی‌هوا را به وزش باد و بارش باران سپرده‌اند و با توجه به اینکه این روز‌ها خبری از وزش باد در کلانشهری مانند تهران نیست شهروندان نباید به بهبود کیفیت هوا امیدوار باشند و در چنین شرایطی افزایش آلودگی‌هوا و مرگ‌های ناشی از آن دور از انتظار نیست.

مسئولان برای رفع آلودگی‌هوا در کلانشهر‌های کشور اراده‌ای ندارند، زیرا اگر غیر از این بود برای بهبود شرایط قدم‌های مناسبی بر می‌داشتند و از تجربه کشور‌های موفق در این خصوص بدرستی استفاده می‌کردند. در واقع راهکار‌های کاهش آلودگی‌هوا مساله‌ای نیست که نامشخص باشد و بسیاری از کشور‌ها با برنامه‌ریزی برای این مهم اقدامات تاثیر گذاری برای کاهش آلودگی‌هوا انجام داده‌اند. برای نمونه مدت‌هاست که کارشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که برای کاهش آلودگی‌هوا باید منابع انتشارآلاینده مانند خودرو‌ها را کنترل کرد.

این درحالی است که در کشورمان آمار خودرو‌های فرسوده بسیار نگران کننده است و براساس آمار منتشر شده می‌توان گفت حدود ۳۲ درصد از ۳۷میلیون وسیله‌نقلیه سبک و سنگین کشور فرسوده است. افزون بر این حدود ۸۰ درصد از ۱۲میلیون موتورسیکلتی که در کشور شماره گذاری شده نیز از سن فرسودگی عبور کرده‌اند. شرایط در ناوگان حمل و نقل عمومی نیز بحرانی است و برخی کارشناسان نسبت به فرسودگی ۸۰ درصد ناوگان حمل و نقل عمومی کشور هشدار می‌دهند.

به این ترتیب می‌توان گفت در کشورمان اراده‌ای برای از رده خارج کردن خودرو‌های فرسوده وجود ندارد و  آمار‌ها در این حوزه به صفر نزدیک شده است. زیرا سال گذشته وزارت صمت مصوب کرد که به جای اسقاط خودرو می‌توان ۱٫۵ درصد ارزش آن را پرداخت کرد. چنین تصمیم‌هایی که جان شهروندان را به بازی می‌گیرد در کشورمان کم نیست، برای نمونه وزارت صمت به دنبال این بود که که استاندارد آلایندگی خودرو‌های وارداتی از یورو۶ به یورو ۵ کاهش پیدا کند؛ بنابراین در  چنین شرایطی نباید به بهبود کیفیت هوای کلانشهر‌های کشور امیدوار بود، زیرا در بین مدیران اراده‌ای برای کاهش آلودگی‌هوا وجود ندارد و آن‌ها سال‌هاست که مدیریت آلودگی هوای تهران را به باد و باران سپرده‌اند.

 

  مهدی‌آیینی  

 

همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

مهدی آیینی

مهدی آیینی

چرا حفظ محیط‌زیست مهم است؟ پاسخ به این پرسش برای بسیاری از خوانندگان بدیهی به‌نظر می‌رسد اما لازم است درباره آن بیش از گذشته برای برخی مدیران توضیح داد؛ مدیرانی که تلاش می‌کنند هر روز شهروندان در محاصره بیشتر بتن و سیمان قرار بگیرند و از پشت پنجره خانه‌هایشان منظره‌ای به‌جز دیوارهای آجری پیدا نباشد! نمونه‌اش تصمیم اخیر برخی مدیران شهری برای ساخت هتل در بوستان‌های تهران.

در کلانشهری مانند تهران که سرانه فضای سبز مناسب نیست و ساکنان بسیاری از آپارتمان‌هایش قادر به دیدن خط آسمان نیستند، دیوارهای آجری روح و روان شهروندان را نشانه رفته و به همین دلیل این روزها کمتر شهروندی را می‌توان پیدا کرد که از خستگی مفرط گلایه نکند.‌ بسیاری از پزشکان نیز نمی‌دانند که برای درمان این خستگی ویرانگر چه نسخه‌ای باید پیچید. در کنار مشکلات اقتصادی اما این خستگی مفرط ریشه‌های دیگری نیز دارد؛ ریشه‌هایی که سرنخ آنها سال‌ها پیش برای گروهی از روان‌شناسان اجتماعی آشکار شد.

اوایل دهه ۸۰ میلادی بود که گروهی از محققان پس از بررسی اطلاعات بیماران یک بیمارستان محلی در پنسیلوانیا از واقعیت بزرگی پرده برداشتند. آنها پس از بررسی پرونده تعدادی بیمار که به‌دلیل جراحی کیسه صفرا در بیمارستان بستری شده بودند، دریافتند عده‌ای از بیماران که در وضعیت مشابهی از لحاظ سن‌، جنسیت، مصرف دخانیات، وزن و مراقبت پزشکی قرار داشته‌اند زودتر شرایط مناسب را به‌دست آورده و از بیمارستان مرخص شده‌اند.

تنها عاملی که شرایط بیماران را متفاوت می‌کرد، منظره پنجره اتاق‌های آنها بود؛ پنجره اتاق تعدادی از آنها رو به حیاط کوچکی بود که چند درخت در آنجا قرار داشت. پنجره تعدادی دیگر از بیماران اما رو به دیواری آجری گشوده می‌شد. روان‌شناسان اجتماعی پس از بررسی اطلاعات این بیماران متوجه شدند که وجود منظره‌ای طبیعی در روند بهبودی بیماران نقش دارد؛ جالب‌تر این‌که آن‌دسته از بیمارانی که می‌توانستند درختان را از پشت پنجره اتاق‌شان ببینند بسیار کمتر از دیگر بیماران به داروهای مسکن احتیاج پیدا کرده بودند.

منظره یک باغ کوچک اما چگونه می‌تواند روند بهبودی بیماران را سرعت ببخشد؟ پاسخ این پرسش را باید در نظرات ویلیام جیمز، یکی از چهره‌های روان‌شناسی جست‌وجو کرد. او بر این باور بود که انسان با محیط اطراف خود براساس دو شکل از توجه ارتباط برقرار می‌کند؛ توجه مستقیم و توجه غیرمستقیم.

نمونه برای توجه مستقیم بسیار است. این روزها انسان شهرنشین بیشتر کارهایش را از طریق توجه مستقیم به سرانجام می‌رساند از رانندگی و غرق شدن در گوشی‌های هوشمند گرفته تا خواندن کتاب، از ترافیک و ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه بگیرید تا دیدن بیلبوردهای تبلیغاتی که فضای شهرها را پر کرده است. به این ترتیب می‌توان گفت بیشتر فعالیت‌های انسان شهری با استفاده از توجه مستقیم به سرانجام می‌رسد که انرژی‌بر است و انسان را خسته می‌کند.

برخلاف توجه مستقیم باید گفت اموری که از طریق توجه غیر‌مستقیم یا غیر‌ارادی انجام می‌شود نه فقط انرژی زیادی از انسان نمی‌گیرد بلکه سبب بهبود عملکرد ذهن می‌شود، مانند نگاه کردن به رقص شاخه‌های درختان در باد یا پرواز پرنده‌ای کوچک. البته که این مسائل نیز توجه انسان‌ها را به خود جلب می‌کند اما تفاوت این جلب توجه در نحوه آن است. فضاهای شهری به‌نوعی توجه انسان را به زور جلب می‌کند و می‌توان گفت در شهر همه‌چیز برای سرقت توجه ما فراهم است؛ تکنیکی که شبکه‌های اجتماعی نیز با ارسال اعلان‌هایشان از آن بهره می‌برند اما طبیعت، اجباری به جلب توجه انسان‌ها ندارد؛ به بیان ساده‌تر طبیعت از انسان می‌خواهد نگاهی به آن بیندازد.

بنابراین در شرایطی که شهرها تحلیل‌برنده انرژی انسان هستند مدیران شهری به‌جای پرورندان رویای ساخت هتل در بوستان‌های تهران کلانشهری که سرانه فضای سبز مناسبی ندارد باید به فکر تلطیف فضاهای شهری باشند و قوانینی مانند ساخت پشت‌بام‌های سبز را در دستور کار قرار دهند، زیرا عملکرد نامناسب مدیران شهری در سبز شدن شهرها سبب شده عطش برخی از شهروندان به خرید ویلا در مناطق شمالی کشور سیری‌ناپذیر باشد، به همین دلیل است که این روزها فرصت‌طلبان برای تخریب جنگل‌های کشور و ساخت ویلا سنگ‌تمام گذاشته‌اند. در واقع انسان‌ها برای فرار از محیط سیمانی و دود گرفته شهرها در تله چنین سوداگرانی گرفتار می‌شوند.

 

 

 

برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

مهدی آیینی

مهدی‌آیینی

آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایشان را برای جنگل از رو بسته‌اند، دپوی زباله نفس جنگل را گرفته‌است و متخلفان با تبر‌ گوش جنگلبان و قرق‌بانان را می‌برند. این خلاصه‌ای از شرایط جنگل‌های کشور است که در سالروز ملی‌شدن جنگل می‌توان به آنها اشاره کرد؛ اتفاقی که ۵۹ سال پیش رقم خورد و براساس آن عده‌ای روزهای بهتری را برای جنگل‌های کشور آرزو کردند، آرزویی که به نظر می‌رسد تحت تاثیر مدیریت میلی و نامناسب و شرایطی مانند تغییر اقلیم برآورده نشده‌است. ‌

آمار و ارقام نیز شرایط ناگوار جنگل‌های کشور را تایید می‌کند. برای نمونه وسعت جنگل‌های کشورمان در ابتدای قرن حاضر حدود ۲۰میلیون هکتار برآورد می‌شد اما اکنون حدود ۱۲میلیون هکتار جنگل باقی است. می‌توان گفت این میزان نیز با تهدید‌های بی‌شماری رو‌به‌روست که برای کاهش آنها نیاز است مدیران سازمان‌جنگل‌ها و ‌حفاظت محیط‌زیست اولویت‌هایشان را به درستی مشخص کنند.

‌این روزها بیش از گذشته جنگل از توسعه ناپایدار زخم می‌خورد. هرچند مدیران آمار دقیقی از تخریب جنگل‌ها به دلیل توسعه ناپایدار منتشر نمی‌کنند اما می‌توان تخمین زد هر سال ‌تا حدود ۳۰۰هزار هکتار از جنگل‌های کشور قربانی طرح‌های ساخت سد، معدن، ‌جاده و خطوط انتقال انرژی می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان به طور قطع گفت خسارتی که توسعه ناپایدار به جنگل‌های کشور تحمیل می‌کند، بیش از آتش‌سوزی است. به همین دلیل یکی از اولویت‌های مدیران باید توسعه پایدار باشد.

‌تیغ تغییر کاربری نیز همواره زیر گلوی جنگل بوده‌است. زخم ویلاهایی که مانند قارچ در دل جنگل می‌رویند و درختانی که قطع می‌شوند تا ‌اراضی کشاورزی توسعه پیدا کند، آنقدر جدی است که در بسیاری از مناطق جز شبحی از جنگل چیزی باقی نمانده‌است.

زخم‌های جنگل بی‌شمار است. در این بین تعیین‌تکلیف طرح‌های جنگل باید یکی دیگر از اولویت‌های مدیران باشد، زیرا از چهار سال پیش که سرانجام طرح تنفس جنگل اجرایی شد تاکنون، مدیران برنامه‌ای برای مدیریت پایدار جنگل ارائه نکرده‌اند و کم نیستند سودجویانی که برای عبور از طرح تنفس در حال لابی‌کردن هستند. آنها تلاش می‌کنند دوباره با چشم بنگاه چوب به جنگل نگاه شود؛ نگاهی خطرناک که اندک باقیمانده جنگل‌های کشور را تهدید می‌کند.‌

جایگاه نامناسب منابع طبیعی کشور مساله دیگری است که باید برای رفع آن اقدام کرد. این روزها که سکاندار سازمان حفاظت‌محیط‌زیست برای ادغام محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها تلاش می‌کند، باید یادآور شد سازمان‌جنگل‌ها سال‌هاست به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های جهاد کشاورزی فعالیت می‌کند و این درحالی است که کشاورزی و دامداری بیشترین آسیب را به منابع طبیعی کشور تحمیل می‌کنند. بنابراین باید شرایطی ایجاد کرد که منابع طبیعی کشور به قول معروف از زیر یوغ وزارت جهاد کشاورزی خارج شود. البته لازم به یادآوری است ادغام این نهاد اجرایی با سازمان حفاظت‌محیط‌زیست که دستگاهی نظارتی است نمی‌تواند گزینه مناسبی برای محیط‌زیست کشور باشد.

اولویت دیگر سکانداران مدیریت محیط‌زیست کشور باید پیشگیری از تخریب محیط‌زیست باشد. در واقع محیط‌زیست و منابع‌طبیعی کشور به مدیرانی نیاز دارد که‌ برای درمان زخم‌های جنگل ‌‌از پشت میزهایشان نسخه نپیچند؛ زیرا نبود مدیران میدانی سبب شده که دستگاه‌های مسؤول خیلی دیر از مشکلات جنگل مانند شیوع آفات و تخریب باخبر شوند. ‌‌

مساله دیگری که در این بین باید به آن توجه کرد جای خالی مدیران جسور و کارشناسان خبره است. یادآوری می‌شود بسیاری از مدیران و کارشناسان خبره محیط‌زیست کشور بازنشسته شده یا در شرف بازنشستگی هستند و عده‌ای نیز از همکاری با این دستگاه‌ها قطع امید کرده‌اند. این شرایط سبب شده نیروهای جوانی برای استفاده از ‌تجربیات این افراد در دسترس نباشد. این روزها حتی استقبال از رشته‌های تحصیلی مرتبط با مدیریت جنگل و محیط‌زیست در کشور بسیار کاهش یافته‌است‌؛ چراکه مدیران برنامه‌ای برای جذب فارغ التحصیلان این رشته‌ها ندارند.

دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

مهدی آیینی

مهدی آیینی

«سلاح محیط‌بانان پلاستیکی است و آنها نمی‌توانند در برابر شکارچیان متخلف از آن استفاده کنند.» روایت‌هایی که در ادامه می‌آید این حقیقت تلخ را بیشتر آشکار می‌کند.
«شکارچی غیرمجازی از دست محیط‌بانان عصبانی است و می‌خواهد با خودرو آنها را زیر بگیرد. در چنین شرایط خطرناکی اما محیط‌بانان نمی‌توانند در برابر این حمله از سلاح‌گرم استفاده کنند.»
«یک شکارچی غیرمجاز، سلاح‌گرم محیط‌بانی را دزدیده و می‌خواهد از منطقه حفاظت‌شده خارج شود. در این شرایط نیز محیط‌بانان نمی‌توانند برای پس‌گرفتن سلاح‌شان دست به سلاح‌گرم ببرند.»
«لاشه چند بزکوهی روی خودروی شکارچیان تلنبارشده و متخلفان به قصد خروج از منطقه شکارممنوع، تخت‌گاز می‌رانند. محیط‌بانی که شاهد این صحنه است اما برای متوقف‌کردن متخلفان نمی‌تواند قانون به‌کارگیری سلاح را اجرا کند.»
این‌روایت‌ها شاید برای ماموران نیروی‌انتظامی مضحک به‌نظر برسد اما قوانین به‌کارگیری سلاح برای محیط‌بانان از این موارد دست‌وپا گیرتر است؛ چراکه این روایت‌ها فقط بخشی از خلأهای قانون به‌کارگیری سلاح است که سبب‌شده سلاح محیط‌بانان همچنان برایشان حکم تفنگی پلاستیکی را داشته باشد. به همین علت باید تاکید کرد قانونی که اوایل سال۹۹ درخصوص به‌کارگیری سلاح محیط‌بانان تصویب شد تا از بار مشکلات آنها کم کند، همچنان نیاز به اصلاح دارد زیرا خلأهای ‌آن دست محیط‌بانان را هنگام استفاده از سلاح می‌بندد.
ناتوانی در به‌کارگیری سلاح اما تنها مشکلی نیست که سبب‌شده محیط‌بانان به گروهی آسیب‌پذیر تبدل شوند. در این بین باید به تعداد اندک محیط‌بانان، ضعف‌ برنامه‌های آموزشی و نبود تجهیزات نیز پرداخت؛ مسائلی که رد آنها را می‌توان در پرونده ‌۱۴۵ محیط‌بانی که تاکنون به شهادت رسیده‌اند، دید. از سوی دیگر تعداد اندک محیط‌بانان سبب‌شده محیط‌بانان به‌راحتی نتوانند مانع ورود شکارچیان غیرمجاز به مناطق حفاظت‌شده شوند.
تعداد محیط‌بانان در کشورمان یک‌دوازدهم استاندارد جهانی است و برای پوشش هر ۱۲هزار هکتار یک محیط‌بان وجود دارد و در چنین شرایطی شکارچیان غیرمجاز به‌راحتی وارد زیستگاه‌های حیات‌وحش می‌شوند و در بیشتر مواقع زمانی محیط‌بانان از حادثه باخبر می‌شوند که شکارچیان مرتکب تخلف شده‌اند و برای فرار از دست محیط‌بانان دست به هرکاری می‌زنند؛ حتی شلیک مستقیم به سمت آنها. در چنین شرایطی اگر محیط‌بان نتواند به دلیل ضعف‌های آموزشی، حادثه را به‌درستی مدیریت کند احتمال بروز فاجعه بسیار است.
به همین دلیل باید تاکید کرد آموزش محیط‌بانان نباید به نحوه به‌کارگیری سلاح محدود شود؛ چراکه اگر آنها مهارت‌های لازم را برای مدیریت حوادث فراگرفته باشند می‌توانند آمار درگیری‌های مرگبار را کاهش دهند.
افزون بر این کمبود تجهیزات نیز سبب‌شده محیط‌بانان نتوانند به‌درستی در مناطق تحت‌پوشش خود گشتزنی کنند. برای نمونه یگان حفاظت محیط‌زیست این روزها دست‌کم به هزار خودروی مناسب نیاز دارد؛ چراکه فرسودگی خودروهای این یگان امکان حضور محیط‌بانان در مناطق حفاظت‌شده را کاهش داده است.
استفادنکردن از تجهیزات نوین مساله دیگری است که احتمال رویارویی محیط‌بانان و شکارچیان غیرمجاز را افزایش می‌دهد؛ چراکه نظارت بر مناطق حفاظت‌شده و استفاده از پهپادهای مناسب می‌تواند حضور فیزیکی محیط‌بانان در مناطق حفاظت‌شده را کاهش دهد و شرایط بهتری را برای محافظت از محیط‌زیست فراهم کند.
درنهایت باید گفت مدیران سازمان حفاظت محیط‌زیست باید برای افزایش وجهه محیط‌بانان در کشور سنگ‌تمام بگذارند زیرا تا زمانی که محیط‌بانان با مسائلی مانند مشکلات مالی و نبود تجهیزات مناسب دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این پیام به متخلفان مخابره می‌شود که نهادهای متولی نیز آن‌طور که باید برای محیط‌بانان ارزش قائل نمی‌شوند و در این شرایط بی‌توجهی به حضور و توصیه‌های محیط‌بانان کار سختی نیست.

 

مهدی آیینی

مدیریت حیرت‌آور

مهدی آیینی

مهدی آیینی

جهان از نحوه کنترل کرونا در ایران در حیرت است. برای کمک به مهار کرونا در هند آماده‌ایم. برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌های ترکیه اعلام آمادگی می‌کنیم و شهرداری تهران برای حل مشکل آلودگی هوای سارایوو آماده است.‌ چنین جملاتی مخصوص برخی مدیران و مسؤولان ایرانی است، افرادی مانند سعید نمکی وزیر بهداشت دولت دوازدهم، سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت خارجه این دولت و پیروز حناچی، شهردار پیشین تهران. افرادی که البته بعید است ندانند کشور خودشان با چنین مسائلی درگیر است و تاکنون قادر نبوده به‌درستی آنها را مدیریت کند.

برای نمونه درحالی جهان از نحوه مدیریت وزارت بهداشت و درمان ما برای مهار کرونا باید در حیرت باشد که شهروندان کشورمان از نایاب شدن سرم در حیرت هستند. در حالی وزیر بهداشت و درمان مدتی پیش از این گفت که ایران برای کمک به مهار کرونا در هند آماده است که شرایط مراکز درمانی کشورمان این روزها بی‌شباهت به روزهای گذشته هند نیست. به نظر می‌رسد تنها تفاوت در مراسم خاکسپاری اموات ماست که چون آتش و دود ندارد برخی مدیران از آن بی‌اطلاع هستند. شرایط برای بیمارانی که به کرونا مبتلا نیستند نیز بحرانی است، برای نمونه بیماران مبتلا به سرطان که در حال سپری کردن دوران شیمی‌درمانی هستند، این روزها در کنار هزینه و دارو دغدغه تامین سرم را نیز دارند. شرایط به گونه‌ای است که به‌جز بیماران خاص دیگر اعضای جامعه نیز در خطر قرار دارند. مثلا اگر شخصی این روزها به دلیل گرمازدگی نیاز به سرم پیدا کند خود و خانواده‌اش دچار مشکل جدی خواهند شد. البته نحوه مدیریت فقط در وزارت بهداشت و درمان و سازمان غذا و دارو به این شکل نیست، بلکه در بیشتر سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها به قول معروف در بر همین پاشنه می‌چرخد.

سخنگوی وزارت خارجه چند روز پیش اعلام کرد ایران آماده است در مهار آتش‌سوزی جنگل‌های ترکیه به این کشور کمک کند. این درحالی است که شرایط جنگل‌های کشورمان نیز بحرانی است و هنوز دوستداران طبیعت هنگام اطفای حریق جان خود را از دست می‌دهند که مرگ چهار نفر در آتش‌سوزی‌های اخیر تنگه هایقر استان فارس این مساله را تایید می‌کند. با این حال نحوه مدیریت مسؤولان هر روز حیرت‌آورتر می‌شود. برای نمونه دیروز بالگردهایی از تهران برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌های ارسباران روانه شمال غرب کشور شدند اما چون نقص فنی داشتند مدیران استانی نتوانستند به آنها سبد وصل کنند در نتیجه ماموریت این بالگردها ناتمام ماند و هزینه پرواز آنها مانند جنگل‌های کشور که در آتش می‌سوزند، دود شد.

چنین اظهارنظرهای حیرت‌آوری از سوی مدیران کم نیست. اگر کمی به عقب‌تر مثلا زمان دیدار شهردار تهران با شهردار سارایوو برگردیم به نمونه دیگری برمی‌خوریم، زیرا پیروز حناچی که این روزها باید با عنوان شهردار پیشین تهران از آن یاد کرد در این دیدار برای حل مشکل آلودگی هوای سارایوو اعلام آمادگی کرد.  این درحالی است که از این دیدار حدود دو سال گذشته اما شهروندان تهرانی از ابتدای سال تاکنون فقط دو روز پاک را تجربه کرده‌اند. ‌

عملکرد ضعیف و حیرت‌آور مدیران و مسؤولانی که اظهارنظرهای اخیر آنها را مرور کردیم تا چند روز دیگر به فراموشی سپرده می‌شود، اما آثار عملکرد و تصمیم‌های آنها در جامعه باقی خواهد ماند. آنها با چنین اظهار نظرهایی قصد دارند عملکرد ضعیف و سوءمدیریت خود را پنهان کنند، غافل از این‌که بی‌تدبیری آنها آنقدر عریان شده که به قول معروف نمی‌توان آن را زیر هیچ فرشی پنهان کرد. نگران‌کننده‌تر این‌که سوءمدیریت آنها به کاهش سرمایه‌های اجتماعی و افزایش بی‌تفاوتی در جامعه نیز دامن می‌زند، این روند بی‌شک اعضای جامعه را بیش از این روزها از یکدیگر دور می‌کند. ‌

مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

آتش‌سوزی‌ها در زاگرس هرسال بیشتر می‌شود؛ زیرا پارامترهایی که بر این روند تاثیر می‌گذارد هر سال افزایش می‌یابد، یعنی عواملی مانند افزایش تردد افراد درجنگل، دست‌اندازی،تخریب‌ها و خشکسالی.‌

علاوه براین، چون عوامل تخریب زاگرس همچنان به قوت خود باقی است، شرایط این اکوسیستم بیش از گذشته به سمت بیابانی‌شدن می‌رود. هنوز کشاورزی و دامداری حیات این جنگل‌ها را تهدید می‌کند‌ و به این ترتیب می‌توان گفت فرسایش شدید خاک و کاهش منابع آب شرایط را برای زاگرس سخت‌تر از گذشته کرده‌است.

البته نمی‌توان مانع عوامل طبیعی و اقلیمی شد‌‌ اما مدیریت منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور نیز برای مقابله با این جریان تخریب به روز نشده و سرعت عمل مدیران با سرعت تخریب تناسب ندارد. برای نمونه در تصاویری که از آتش‌سوزی زاگرس منتشر می‌شود هنوز شاهدیم نیروهای داوطلب با سرشاخه‌های بلوط آتش ‌را خاموش می‌کنند؛ بنابراین می‌توان گفت از تجهیزات و آموزشی که مدیران وعده‌اش را داده‌بودند، خبری نیست.

در این بین اگر از بالگرد حرف به میان می‌آید به نظرم فقط جنبه گزارش عملکرد را دارد. همچنین هنوز مدیران دستگاه‌های مختلف نتوانسته‌اند به تعامل و هم‌افزایی برسند. ‌مشکل جدی در این بین کمک نگرفتن از نیروهای متخصص است.متاسفانه برای به کارگیری نیرو، رابطه جایگزین ضابطه شده و برخی مدیران ترجیح می‌دهند افراد کارآمد خانه‌نشین شوند اما آشنایان آنها به کار مشغول باشند. به این دلایل است که آتش جنگل‌های با ارزشی همچون زاگرس هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود.

 

هادی کیادلیری، دبیر مرجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی کشور

فاجعه بزرگ شروع شده است

مهدی آیینی

مهدی آیینی

هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بین‌المللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیش‌هایی که در گل و لای مدفون شده‌اند از فاجعه‌ای خبر می‌دهد که پیامدهایش بیش از گذشته گریبان دیگر کلانشهرها و حتی پایتخت را خواهد گرفت. پیش‌بینی این‌که توفان ریزگردها و سیل آوارگان زیست‌محیطی بیش از گذشته خواهد شد، کار سختی نیست؛ زیرا این روند بارها در کشور اتفاق افتاده و تاکنون مدیران نتوانسته‌اند چاره‌ای برای آن بیندیشند.

‌ شرایط این روزهای هورالعظیم بی‌شباهت نیست با آنچه چند سال پیش بر هامون گذشت. هامون که روزگاری به انبار غله ایران مشهور بود و سالانه حدود ۱۲هزارتن ماهی از آن برداشت می‌شد، امروز شوره‌زاری است که در آن نشانی از زندگی نمی‌توان یافت. آن دسته از بومیان منطقه که پای رفتن داشته، کوچ کرده و آنها که مانده‌اند با هزار و یک مشکل دست به گریبان هستند و توان رفتن ندارند.

چند سال پیش که برای تهیه گزارش به سیستان و بلوچستان رفته بودم با خانه‌هایی روبه‌رو شدم که در و پنجره‌هایشان را گل گرفته بودند. این خانه‌ها متعلق به افرادی بود که ناچار به مهاجرت شده بودند اما چون در برهه‌ای برخی مدیران تصمیم گرفته بودند با ممنوعیت اسباب‌کشی روند مهاجرت را آهسته کنند. اما برخی بومیان منطقه ترجیح می‌دادند درخانه‌هایشان را گل بگیرند و بدون اسباب و وسایل زندگی به کلانشهرهای اطراف مهاجرت کنند.‌

آمارهای قابل اعتمادی درخصوص مهاجرت آوارگان زیست‌محیطی در دسترس نیست، اما می‌توان گفت شرایط نامناسب زیست‌محیطی سبب شد در سال‌های ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵ هزار نفر از منطقه سیستان خارج شوند یا تا مدتی پیش تعداد گاوهای بومی سیستان در حاشیه دریاچه هامون بیش از ۹۰ هزار راس بود، اما اکنون در کل دشت سیستان حدود۲۰هزار راس گاو بومی وجود دارد. پیامدهای بی‌توجهی به تالاب هامون البته ادامه دارد. هنوز نیز اندک بومیان باقیمانده حاشیه هامون، سودای مهاجرت دارند و خالی از سکنه شدن این منطقه تهدیدهای امنیتی نیز درپی دارد، چراکه کم نیستند مهاجران غیرقانونی که در روستاهای متروکه ساکن شده‌اند.

آینده هورالعظیم بی‌شباهت به شرایط این روزهای تالاب هامون نیست و این واقعیت تلخی است که مدیران محیط‌زیست، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، وزات خارجه و وزارت نفت باید بیش از گذشته به آن توجه کنند، زیرا نجات هورالعظیم درگرو تعامل بین بخشی است. تا وقتی وزارت نیرو حقآبه کامل تالاب را نپردازد، نمی‌توان به نجات هور امیدوار بود. این وزارتخانه باید از رسیدن حقآبه به هورالعظیم اطمینان پیدا کند و تنها به بازکردن دریچه‌های سدهایش اکتفا نکند، زیرا بخش قابل‌توجهی از حقآبه در طول مسیر از سوی برخی کشاورزان برداشت می‌شود و به هورالعظیم نمی‌رسد. وزارت خارجه نیز باید با فعالسازی بحث دیپلماسی آب برای بهبود شرایط تالاب تلاش کند. مدیران سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز باید فراتر از شعار عمل کنند. به عبارت دیگر مدیران این سازمان باید به جای پرداختن به سیاست و حاشیه‌ها حقآبه تالاب‌های کشور را تامین کنند، چراکه تبعات ناشی از مرگ تالاب‌های کشور محدود به مسائل محیط‌زیستی نیست و با از بین رفتن تالاب باید منتظر افزایش آسیب‌های اجتماعی و تهدیدهای امنیتی نیز بود.

 

مدیریت نیستی محیط‌زیست

مهدی آیینی

مهدی آیینی

هفته محیط‌زیست از امروز در کشورمان شروع می‌شود و به همین مناسبت قرار است رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست امروز در نشستی خبری میزبان خبرنگاران این حوزه باشد. با توجه به پایان عمر دولت دوازدهم به نظر می‌رسد این نشست احتمالا آخرین جلسه پرسش و پاسخ رو در روی خبرنگاران با عیسی کلانتری در پارک پردیسان باشد. البته با توجه به عملکرد سازمان حفاظت‌محیط‌زیست و رویکرد دولت به این حوزه می‌توان گفت این نشست مانند اولین نشست خبری کلانتری پرحاشیه نخواهد بود.

سیزدهم شهریور ۹۶ بود که عیسی کلانتری به عنوان سکاندار سازمان حفاظت‌محیط‌زیست برای اولین بار مقابل خبرنگاران نشست و از برنامه‌هایش برای نجات محیط‌زیست کشور سخن گفت. سخنانی که این روزها و پس از چهارسال می‌توان گفت بیشترشان از مقام وعده و سخن فراتر نرفته است.

عیسی کلانتری، پیش از ورود به سازمان حفاظت‌محیط‌زیست نیز همواره ادعا می‌کرد دغدغه اصلی‌اش آب است. به همین دلیل وقتی در اولین نشست خبری با مطرح کردن اعداد و ارقامی از نامناسب بودن شرایط منابع آب کشور گفت، تاکید کرد ۷۰درصد از وقتش را در قامت رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست به بهبود شرایط منابع آب کشور اختصاص خواهد داد. او  مشکلاتی مانند حفظ گونه‌های جانوری و گیاهی را در برابر آب مسائلی فرعی می‌دانست. به همین دلیل این روزها که شرایط منابع آب کشور به دلیل خشکسالی و سوءمدیریت ناگوارتر از گذشته شده است می‌توان گفت عیسی کلانتری نه فقط مساله تنوع زیستی را به حاشیه برد، بلکه برای بهبود شرایط منابع آب کشور نیز قدمی جدی برنداشت، زیرا اکنون بسیاری از تالاب‌های کشور به دلیل تامین نشدن حقابه در شرایط نامناسبی قرار دارند. این رویکرد عیسی کلانتری سبب شد حفظ تنوع زیستی نیز برای بسیاری از مدیران استانی از اولویت خارج شود. دراین میان شرایط برای محافظان طبیعت نیز آن‌طور که باید بهبود پیدا نکرد، هنوز تعداد محیط‌بانان کشور حدود ۳۵۰۰ نفر برآورد می‌شود و آنها از نبود تجهیزات و مناسب نبودن حقوق‌شان گلایه دارند.

مساله دیگری که عیسی کلانتری در اولین نشست خبری روی آن دست گذاشت اهمیت تعامل مدیران سازمان با خبرنگاران بود. اما در عمل در روابط‌عمومی سازمان حفاظت‌محیط‌زیست رویکرد دیگری در جریان بود. سیاست مدیر روابط‌عمومی پیشین این سازمان که تا اواخر فروردین امسال مشغول به کار بود، رویکردی نبود به‌جز حذف خبرنگاران منتقد، اپوزیسیون خواندن آنها و اجرای پروژه‌های محیط‌زیست بدون حضور خبرنگاران. رویکردی که سبب شد دسترسی خبرنگاران این حوزه به اطلاعات و مدیران این سازمان بیش از گذشته دشوار شود.

حدود چهارسال پیش عیسی کلانتری در اولین نشست خبریش با صراحت اعلام کرد توان پاسخگویی او به مسائل علمی محیط‌زیست حدود ۵درصد است. او می‌خواست این ضعف را با دانش متخصصان این حوزه و جامعه دانشگاهیان برطرف کند اما شرایط کنونی محیط‌زیست کشور نشان می‌دهد او این وعده را نیز آن‌طور که باید اجرایی نکرد. به همین دلیل باید امیدوار بود اگر در دوران مدیریت عیسی کلانتری گرهی از مشکلات محیط‌زیست کشور باز نشده است، دست‌کم او امروز از این بگوید که توان پاسخگویی‌اش به مسائل محیط‌زیست دو رقمی شده است.

بالا