هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بینالمللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیشهایی که در گل و لای مدفون شدهاند از فاجعهای خبر میدهد که پیامدهایش بیش از گذشته گریبان دیگر کلانشهرها و حتی پایتخت را خواهد گرفت. پیشبینی اینکه توفان ریزگردها و سیل آوارگان زیستمحیطی بیش از گذشته خواهد شد، کار سختی نیست؛ زیرا این روند بارها در کشور اتفاق افتاده و تاکنون مدیران نتوانستهاند چارهای برای آن بیندیشند.
شرایط این روزهای هورالعظیم بیشباهت نیست با آنچه چند سال پیش بر هامون گذشت. هامون که روزگاری به انبار غله ایران مشهور بود و سالانه حدود ۱۲هزارتن ماهی از آن برداشت میشد، امروز شورهزاری است که در آن نشانی از زندگی نمیتوان یافت. آن دسته از بومیان منطقه که پای رفتن داشته، کوچ کرده و آنها که ماندهاند با هزار و یک مشکل دست به گریبان هستند و توان رفتن ندارند.
چند سال پیش که برای تهیه گزارش به سیستان و بلوچستان رفته بودم با خانههایی روبهرو شدم که در و پنجرههایشان را گل گرفته بودند. این خانهها متعلق به افرادی بود که ناچار به مهاجرت شده بودند اما چون در برههای برخی مدیران تصمیم گرفته بودند با ممنوعیت اسبابکشی روند مهاجرت را آهسته کنند. اما برخی بومیان منطقه ترجیح میدادند درخانههایشان را گل بگیرند و بدون اسباب و وسایل زندگی به کلانشهرهای اطراف مهاجرت کنند.
آمارهای قابل اعتمادی درخصوص مهاجرت آوارگان زیستمحیطی در دسترس نیست، اما میتوان گفت شرایط نامناسب زیستمحیطی سبب شد در سالهای ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵ هزار نفر از منطقه سیستان خارج شوند یا تا مدتی پیش تعداد گاوهای بومی سیستان در حاشیه دریاچه هامون بیش از ۹۰ هزار راس بود، اما اکنون در کل دشت سیستان حدود۲۰هزار راس گاو بومی وجود دارد. پیامدهای بیتوجهی به تالاب هامون البته ادامه دارد. هنوز نیز اندک بومیان باقیمانده حاشیه هامون، سودای مهاجرت دارند و خالی از سکنه شدن این منطقه تهدیدهای امنیتی نیز درپی دارد، چراکه کم نیستند مهاجران غیرقانونی که در روستاهای متروکه ساکن شدهاند.
آینده هورالعظیم بیشباهت به شرایط این روزهای تالاب هامون نیست و این واقعیت تلخی است که مدیران محیطزیست، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، وزات خارجه و وزارت نفت باید بیش از گذشته به آن توجه کنند، زیرا نجات هورالعظیم درگرو تعامل بین بخشی است. تا وقتی وزارت نیرو حقآبه کامل تالاب را نپردازد، نمیتوان به نجات هور امیدوار بود. این وزارتخانه باید از رسیدن حقآبه به هورالعظیم اطمینان پیدا کند و تنها به بازکردن دریچههای سدهایش اکتفا نکند، زیرا بخش قابلتوجهی از حقآبه در طول مسیر از سوی برخی کشاورزان برداشت میشود و به هورالعظیم نمیرسد. وزارت خارجه نیز باید با فعالسازی بحث دیپلماسی آب برای بهبود شرایط تالاب تلاش کند. مدیران سازمان حفاظت محیطزیست نیز باید فراتر از شعار عمل کنند. به عبارت دیگر مدیران این سازمان باید به جای پرداختن به سیاست و حاشیهها حقآبه تالابهای کشور را تامین کنند، چراکه تبعات ناشی از مرگ تالابهای کشور محدود به مسائل محیطزیستی نیست و با از بین رفتن تالاب باید منتظر افزایش آسیبهای اجتماعی و تهدیدهای امنیتی نیز بود.