فروش این روزهای ماهی ” زبرا” توسط دستفروشان مصداق عینی حیوان آزاری است
این بار حرف اسکار، فلاور، تایگر، اوراتوس، سیچلاید، گرین فیش، پرت فیش یا پنکوسی و آنجل و نایف و آروانا و جوئل فیش یا گرین تیلور نیست. این بار حرف از یک ماهی خیلی ریزِ راه راه است که به همین مناسبت زبرا یا گورخرش می نامند و مثل یک اسیر توی یک شیشه دهانه تنگ کوچک از بندینکی آویزانش کرده اند و توی خیابان و مترو و اتوبوس هی داد می زنند ماهی، ماهی. چند دانه برنج که کنار هم چیده شوند، کمی رنگ قرمزملایم که رویشان پاشیده شود و دو تا چشم سیاه متعجب که وصل شود به این تنِ رنگی می شود زبرای اسیر این روزها که فقط خدا می داند چه در سرشان می گذرد دراین خانه های تنگ و خفه.
یک مهندس شیلات می گفت فرض کن تو را کرده اند داخل یک اتاق کوچک و در را بسته اند و تو در گردشی بی پایان هی دور خودت می چرخی، یا انگار کن کرده اندت درون یک تنگ شیشه ای و دور شهر هی تو را می گردانند و می چرخانند و تو هم هی تهوع می گیری و سرت به دوران می افتد. زبرای اسیر با آن چشم های مشکی بی حالت و پربهت این روزها ولی با همین وضع و حال مشتری دارد، حسابی هم و البته تقریبا ارزانند، از ۱۵هزارتا ۲۵ هزاربسته به این که تُنگش شیشه ای قدِ سه بند انگشت باشد یا لامپ صدی باشد که دل و روده اش را بیرون کشیده اند و فقط شده است یک حباب. هیهات که بقالی ها و سوپری ها و شهرکتاب ها و فروشگاه های آنلاین هم جانمانده اند و چند هفته ای بیشتر به عید نمانده ماهی های زبرا را دارند رقیب ماهی قرمزها می کنند. خیلی نرم و زیر پوستی اما این جایگزینی انگار مدت هاست شروع شده و به قول کارشناس مسئول ماهی های زینتی سازمان شیلات “زبرا دانیو ردها ” که به وفور درکشور تکثیر می شوند ازمدتی قبل مثل رقیب ماهی قرمزها به سفره های هفت سین راه پیدا کردند.
امسال اما این موج قوی تر و همه گیرتر خواهد بود از بس زبراهای کوچک مینیاتوری توی دست و بال همه هستند، مثل بازیچه در دست بچه ها، روی میز کار کارمندها برای سرگرمی و مثل یک آکواریوم بندانگشتی درون خانه ها برای قشنگی.
زبرا کیست و چه می خواهد؟
زبراها با ما غریبه اند، اصالت شان برمی گردد به منطقه هیمالیا، به هند و میانمار و بعضی ها می گویند به تایلند و مالزی. خلاصه به ایران که رسیده اند غریب غریبند، ولی ماهی اند دیگر، یک جور اسیر. زبراها ماهی آب شیرین اند، جانورانی صلح جو که همه چیز می خورند و چون جثه شان ریز و اندام شان نازک است مصرف غذا و اکسیژن شان پایین است. خوب نیست اگر گفته شود سگ جان ولی زبراها از بس مقاومند به جان سختی مشهورند و چون آسان تکثیر می شوند ماهی های مناسب آزمایشگاه هستند مخصوصا برای مطالعات ژنتیک. ولی چون ریزند و مینیاتوری پا از آزمایشگاه ها بیرون گذاشته اند که بشوند ماهی زینتی و بروند توی شیشه های تنگی که مثل قبر می مانند و می چرخند توی دست مردمی که این روزها چشم شان برق می زند موقع خرید.
یک کارشناس حیوانات می گوید تا دلت بخواند دراحمدآباد مستوفی سالن های پرورش ماهی هست که زبراها یکی از آنها هستند و یکی از پرورش دهندگان زبرا که اتفاقا دراحمد آباد نیست به ما گفت که زبراهایش را درخیابان خیام تهران پرورش می دهد و ما را یاد پرورش دهندگان زیرزمینی ماهی انداخت که تا به حال کسی حریفشان نشده است. او گفت این که زبراها را انداخته اند توی شیشه های کوچک دهانه تنگ نیز ابتکارخودش است و با این که احتمالا غلو می کرد ولی با این که از زبراها نان درمی آورد، نمی توانست دنیا را از نگاه این ماهی ها ببیند.
قرنطینه اخلاق
وقتی یک مهندس شیلات به ما گفت که یک ماهی به قد و قواره زبرا دستکم باید در پنج لیتر آب زندگی کند و محمد حسن الهی کارشناس مسئول ماهیان زینتی سازمان شیلات توضیح داد که نیاز آبی زبراها حداقل یک لیتر است ثابت شد که این دنیای شیشه ای که برخی ها مثل تولید کننده خیابان خیام برای این ماهی ها می سازند چه قدرعذاب آور است. الهی گفت وقتی ماهی را درون حباب لامپ یا شیشه عطر و ادکلن یا شیشه های کوچک مثل اینها می گذارند این ظلم به حیوان است و وقتی سرپوش آن محفظه ها را می گذارند این ظلم مضاعف می شود و تبدیل می گردد به وضعیت بحرانی که جان ماهی را به خطر می اندازد. عمرطبیعی زبراها درطبیعت، درسرزمین مادری شان و در شرایط ایده ال پنج شش سال است ولی الهی می گوید هرچه شرایط سخت تر شود این عمر کوتاه تر می شود و گاهی به نصف می رسد و شرایط که از بحران می گذرد چند روز بعد از خرید می میرند. خانه زبراها نباید تنگ باشد، دهانه محفظه شان نیز باید گشاد باشد تا تبادل گازی بدرستی انجام شود وگرنه الهی می گوید گاز آمونیاک که از مواد پروتئینی درچرخه نیتروژن تولید می شود ماهی را خواهد کشت. گرمای محیط هم همین نتیجه را دارد و هرچه دمای محیط بالاتر برود آب گرم تر می شود و اکسیژن محلول درآب پایین می آید و اکسیژن به صورت گاز در دسترس ماهی خارج می شود.
با این حال نه نظارتی هست و نه حساسیتی، حتی به گفته محمدحسین بازگیر رئیس اداره محیط زیست شهرتهران نه قانونی به نفع ماهی های زینتی. این ماهی ها تزئینی اند و آکواریومی، درمعرض خطر انقراض هم نیستند برای همین نه تحت حفاظتند نه حمایت و همه اینها به قول بازگیر کافی است تا آزادانه و به هرشکلی خرید و فروش شوند. او اما می گوید چپاندن ماهی در یک محفظه کوچک اخلاقی و انسانی نیست ومعنی ای بجزحیوان آزاری ندارد ولی باید روی فرهنگ مردم کار شود تا اگر اصرار به نگهداشتن حیوان درخانه از هر نوعش دارند شرایط استاندارد زندگی اش را فراهم کنند.
بازگیر که تشکیلات متبوعش یک پای فرهنگسازی است اما می گوید محیط زیست به تنهایی قادر به تغییر فرهنگ نیست و همه دستگاه های فرهنگساز باید پای کار بیایند. فارغ از همه این دغدغه ها و کاستی ها و پای کارآمدن دسته جمعی به نفع محیط زیست که معلوم نیست کی بی چون و چرا محقق شود، تکثیرکننده عمده ماهی زبرا ایستاده که خوشحال از رونق بازارش می گوید این ماهی طلاست و هرچه عید نزدیک تر شود وضعیت بهتر می شود.
مریم خباز
این روزها، در همه شهرها، شیشه هایی را در کنار خیابان ها می بینیم که یکی، دوتا ماهی ریز، داخل آن انداخته اند و منتظر برای فروش هستند و چه قدر هم مشتری دارند! من نام این شیشه ها را شیشه های مرگ تدریجی گذاشته ام. اصل عرضه و خرید ماهی های قرمز دم عیدی که داخل تشت و تنگ می فروختند و می فروشند، کاملاً غلط و برخلاف فرهنگ و آیین و مراسم ما و یک چیز وارداتی بود و است که این شیوه جدید بی رحمانه نیز به آن اضافه شده است. معمولاً همه ساله از اوایل اسفندماه، تجارت سیاه و کثیف ماهی قرمز، به همراه لاک پشت و سمندر و مار و حلزون و… شروع می شود و درواقع، دعوت و فراخوان بزرگی می شود از این موجوات، برای یک کشتار دسته جمعی که در جای خود، تأثیر بد روی همه به خصوص روان و افکار کودکان می گذارد و حامیان حیوانات نیز به موضوع حساس تر می شوند و تلاش می کنند از تجارت این موجود زنده جلوگیری کنند اما نتیجه ای نمی گیرند؛ چون از آن نقطه کورهایی است که خلأی قانونی داریم. ماهی قرمز، موجود زنده ای است و اسباب بازی و وسیله سرگرمی یا برای دکور منزل نیست. آزار و فراهم کردن زمینه مرگ ماهی ها به این شکل، فارغ از هر دین و مذهبی، امری غیرطبیعی و غیر اخلاقی و غیر انسانی است. بدیهی است که ماهی ها هم درد و رنج را حس می کنند؛ شاید سیستم عصبی پیچیده ای نداشته باشند اما دارای احساس هستند و حتی صاحبان خود را نیز می شناسند و پاسخ می دهند و نسبت به محرک های دردآور و آزاردهنده، عکس العمل نشان می دهند و برای ایجاد تغییر در شرایط آزاردهنده، تلاش می کنند. ماهی قرمزی که با شرایط فعلی تولید می شود و کسی هم جلوی آن را نمی گیرد، برخلاف حق طبیعی اش، امکان تلاش برای حفظ جان و موجودیتش را ندارد و در تنگ های محدود شیشه ای با تنگی نفس، دست به گریبان و تحت شکنجه است. به دلیل نگرش کالاگونه به آن، در پروسه تولید و توزیع، هیچ گونه توجهی به جان و آسایش این موجود نمی شود و اخیراً هم معلوم نیست کدام …، برای اولین بار آن را اختراع! کرده تا اینجوری این موجودات، داخل شیشه های خیلی کوچک و مینیاتوری، با مرگ دستو پنجه نرم کنند و آخرین نفس هایشان، با زجر همراه باشد. ما که همینجوریش هم خشن هستیم و بعضاً با خودمان هم دعوا داریم؛ چرا همیشه دوست داریم خشونت را رواج بدهیم؟! مهربانی، لطافت و نرمی را نمی توانیم رواج بدهیم؟!