آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : حقوق حیوانات

بایگانی/آرشیو برچسب ها : حقوق حیوانات

اشتراک به خبردهی

حیوان کالا نیست

امیر سبزی

امیر سبزی

بدیهی است که جامعه نگهدارنده از حیوانات خانگی در ایران خیلی آگاهی کمی نسبت به حقوق حیوانات دارند، مادامی که ما حیوان را به مثابه یک کالا نگاه کنیم اتفاقات بسیار دردناکی می‌افتد از جمله اینکه ممکن است از حیوانات بهره‌کشی کنیم، در نگهداری از حیوانات قصور می‌کنیم، به عنوان یک ابزار درمانی به حیوان نگاه می‌کنیم و اتفاق‌های مشابه دیگر. چیزی که به عنوان حیوان همدم یا آن چه که به عنوان «پت» شناخته می‌شود هم شامل این موارد است.

افرادی که حیوانی را خریداری یا در بهترین حالت به سرپرستی می‌گیرند هم خیلی به شرایط زیستی و نگهداری حیوان آگاه نیستند. در این شرایط طبیعی است که وقتی یک خطر جانی مثل فراگیری ویروس کرونا پیش بیاید جان خودشان را ارجح بر نگهداری و مراقبت آن حیوان می‌دانند. ما فاصله زیادی نسبت به آن ایده‌ال یا استاندارد موجود در دنیا داریم. ماجرا ازین قرار است که در چارچوب فکری و اخلاقی در بحث حقوق حیوانات آنها آزاد فرض شده‌اند. یعنی آزادی بدون درد و رنج جزء حقوق اولیه حیوانات در این چارچوب است، بدیهی است که بخشی از درد و رنج هم معطوف به شرایط فیزیکی و ارگانیسم حیوان است و بخش دیگرش مربوط می‌شود به روان حیوان. اگر به هر دلیلی مسئول نگهداری از حیوان هستیم، چه خودخواسته و چه خودخواهانه باید به هر دو بعد این ماجرا توجه داشته باشیم.

در بعد روانی حیوان بسیار بسیار کمتر توجه شده است و همچنان کلیشه ذهنی اشتباهی وجود دارد که معتقد است حیوان برای مصرف کردن است. این موضوع نه فقط درباره حیوانات همدم که درباره اسارت‌گاه‌ها هم صدق می‌کند. اینکه مدام از این حیوانات بهره‌کشی می‌شود و وقتی سوال می‌کنیم پاسخشان این است که حیوان اینجا شرایط زیستی خوبی دارد! به این مفهوم که غذایش به وقت است و ریسک کشته‌شدن آن هم کمتر.

یعنی همه این موارد معطوف به این باور است که حیوان تنها شامل یک جسم است و همچون یک خودرو ما از آن نگهداری می‌کنیم. وقتی حیوانات خانگی را وابسته به این شرایط زیستی می‌کنیم آن هم بدون توجه به همه درد‌های روان تنی که دچارش شده است به نوعی در چرخه زندگی او دخالت کرده‌ایم و حالا اگر این حیوان را رها کنیم میزان تاب آوری حیوان بسیار پایین‌تر از حد معمول خواهد بود. رد برخی از این رفتار و نادیده گرفتن بعدهای روانی حیوان در مورد حیوانات شهری و خیابانی هم مشاهده می‌شود. به شکلی که نوع ارتباط ما با این حیوانات به جای اینکه یک رفتار محترمانه باشد یک رفتار تهاجمی است.

دوستی خاله‌خرسه با حیوانات

شیوع کرونا ثابت کرد خیلی از افراد از روی ناآگاهی  به نگهداری از حیوانات خانگی روی می‌آورند

موضوع نگهداری از حیوانات خانگی با وجود داشتن پیشینه نسبتا بالای آن در ایران همچنان موضوعی پرچالش است. برخی معتقدند ساده‌انگاری است افزایش میل به نگهداری از حیوانات خانگی در دهه گذشته را پای مهر و علاقه جامعه جوان ایرانی به حیوانات نوشت و برخی دیگر بر این باورند این رغبت نشات‌گرفته از تاثیرات فرهنگ زندگی غربی بر جامعه ایرانی است؛ فرهنگی که نسبت به یک دهه پیش منفذهای بسیاری برای ورود و البته تحمیل به آیین‌های ایرانی یافته‌است. سمت دیگر این علاقه به حیوانات خانگی هم حیوان‌ستیزی بخشی از جامعه است؛ سمتی که شاید یک شاهد بیرونی را دچار تناقضات بسیاری کند، این‌که از یک‌سو شاهد علاقه بخش قابل‌توجهی از این جامعه به حیوانات خانگی است و از سوی دیگر مدام خبر حیوان‌آزاری‌های سادیستی بخشی از همین جامعه را در خبرها می‌خواند و تصاویرش را می‌بیند. قانونگذاری‌ها هم در این رابطه به واسطه تعارضات عرفی دچار چالش بوده است، چراکه وضع یک قانون در این رابطه به نوعی تایید نگهداری از حیوانات خانگی است و عدم وضع آن باعث بی‌سامانی در این وضعیت می‌شود. فراتر از همه این نگاه‌ها، دیدگاهی هم وجود دارد که اساسا نگهداری از حیوان خانگی را امری غیراخلاقی می‌داند، دیدگاهی که معتقد است نگهداری، پرورش و حتی مهربانی با حیوانات هم غیراخلاقی است.  در این میان فراگیری ویروس کرونا مرتبه تازه‌ای از رفتار جامعه با حیوانات خانگی را به نمایش گذاشت. به یکباره بسیاری از آنها که حیوان خانگی داشتند از هراس ناقل‌بودن این حیوان آنها را به شکل عجیبی رها کردند. هرچند تا همین حالا هم هیچ یافته علمی مبنی بر ناقل‌بودن حیوانات از سوی جامعه پزشکی تایید نشده است، اما ویروس کرونا وزنه معتقدان به این باور را که «هدف درصد قابل‌توجهی از افرادی که حیوان خانگی داشتند آنی نبود که باید» سنگین‌تر می‌کرد. سخت می‌توان واژه «شوآف» یا «تفاخر» را برای دلیل اصلی نگهداری از حیوانات خانگی  به کار برد و شاید بهتر باشد به قول اردشیر منصوری، مدرس فلسفه علم دانشگاه تهران این رفتار را ناشی از نوعی «ناآگاهی» دانست.

 

کرونا و دربه‌دری حیوانات خانگی

برای اقبال به نگهداری از حیوانات خانگی در ایران دلایل بسیاری ذکر شده‌است. به باور بسیاری خلأ عاطفی، آسیب‌های روحی، افسردگی، ناامیدی، ناتوانی در برقراری ارتباطات اجتماعی،‏ تظاهر و خودنمایی و تاثیر مدرنیته و فرهنگ غرب برخی از دلایل گرایش ایرانی‌ها به نگهداری از حیوانات خانگی است اما هر چه باشد این یک سوی ماجراست و سوی دیگر آن رفتاری است که انتظار می‌رود حالا صاحبان این حیوانات به آن آگاه باشند. همین رفتارهاست که دلیل تحت‌اختیارگرفتن حیوانات را از سوی این افراد روشن می‌کند. در همان بحبوحه ابتدایی فراگیری کرونا در ایران شاهد رهاسازی گسترده حیوانات خانگی توسط صاحبان‌شان بودیم. تقاضاها برای واگذاری حیوانات خانگی به‌‌ویژه در تهران به اندازه‌ای بود که بسیاری از پویش‌های حمایت از حقوق حیوانات درصدد نجات آنها بودند. در یکی از صفحات اینستاگرامی واگذاری حیوانات خانگی ایران تنها در یک روز ۲۰ آگهی برای واگذاری این حیوانات به چشم می‌خورد. این تعداد آن‌قدر هست که برخی کارکرد این حیوانات را همچون یک شیء فانتزی کارکردی تزئینی در زندگی این افراد می‌دانستند. یکی از حامیان حقوق حیوانات  به جام‌جم می‌گوید تنها در یک روز هفت حیوان از این تعداد رهاشده تحت مداوای دامپزشکان قرار گرفت و پنج حیوان از این تعداد زنده نماندند.

درک جهان روانی حیوانات

درباره چرایی افزایش دراختیارگرفتن حیوانات خانگی در ایران پیش از این گفته شده است اما برای طرح این موضوع با اردشیر منصوری، مدرس فلسفه علم و اخلاق دانشگاه تهران از کلمه «شوآف» استفاده می‌کنم. کلمه‌ای که این فعال حقوق حیوانات در همان ابتدای گفت‌وگو آن را دارای بار معنایی نامناسبی برای توضیح وضعیت موجود می‌داند. این‌که بگوییم این مساله ناشی از یک نوع رفتار نمایش‌گونه یا به تعبیری «شوآف» است ممکن است توصیف بخشی از واقعیت باشد اما به‌واقع بخش مهمی از مخاطب این موضوع از دست می‌رود. او معتقد است برای فهم بهتر این موضوع باید به لایه‌های عمیق‌تر این ماجرا نگاهی بیندازیم. منصوری به ما می‌گوید: «در رابطه با رفتار جامعه با حیوانات خانگی معتقدم که بخشی از جامعه به واسطه چشم و همچشمی، پز، مد و …  اقدام به نگهداری از حیوانات می‌کنند اما باید یک لایه عمیق‌تر به این موضوع نگاه کرد و آن‌هم این است که در بحران معنای زندگی و بحران روابط عاطفی بین انسان‌ها چیزی دارد جانشین مهرطلبی و مهرورزی در رابطه انسان با انسان می‌شود و آن‌هم رابطه انسان با حیوان است. ما باید به وضعیت مدرنیته و بحران ارتباطات متمرکز شویم و آنجاست که می‌توانیم متوجه شویم ما بدون این‌که درکی از جهان روانی حیوانات داشته باشیم اقدام به نگهداری از حیوانات کرده‌ایم».

«درکی از جهان روانی حیوانات» تعبیر جالب توجهی است، اما چقدر صاحبان حیوانات خانگی در ایران به آن آگاهی دارند؟ یکی از فعالان حقوق حیوانات و صاحب کلینک دامپزشکی در ایران می‌گوید اگر تنها مراجعان به کلینیک خودمان را معیاری برای اندازه‌گیری بدانیم در خوشبینانه‌ترین حالت باید بگویم تنها نیمی از این افراد نسبت به این موضوع آگاه هستند. هر چند وقتی با او درباره مصداق‌های این آگاهی حرف می‌زنیم، متوجه می‌شویم احتمالا آگاهی همان ۵۰ درصد هم صرفا محدود به تامین غذا و جای مناسب حیوانات است و نه توجه به درک جهان روانی حیوانات.

روی دیگر سکه محبت به حیوانات

امروزه روان‌شناسان از روان حیوان حرف می‌زنند در حالی که تا چندصدسال پیش چنین تلقی وجود نداشت. حتی مشهور است رنه دکارت سگی را به صورت زنده تشریح می‌کرده است و ناله سگ از این سلاخی را این‌طور توجیه می‌کرده که تنها شبیه صدای تیک تیک یک ماشین مکانیکی است. او معتقد بوده که چون حیوانات روح ندارند، پس درد هم ندارند. اردشیر منصوری می‌گوید: « وقتی معتقد باشیم حیوان روان ندارد، یعنی خاطره هم ندارد. گاهی ممکن است فکر کنیم حیوان تنها یک ارگانیسم است که آب و هوا و فضا مصرف و تولید مثل می‌کند و خاطره ندارد. اما روان‌شناسان طی کمتر از دو دهه اخیر ثابت کرده‌اند که حیوان ممکن است خاطره داشته‌باشد. یعنی گاوی که گوساله‌اش را از او جدا می‌کنند تا یک مدتی دلتنگی فرزند برای این گاو معنا دارد. به همین طریق عادت حیوان به انسان ممکن است آن خاطره را ایجاد کرده‌باشد و همین است که مفهومی به نام افسردگی هم ممکن است برای حیوانات معنا داشته باشد.»

هرچند باید به این نکته هم اشاره کرد که تا حدودی صاحبان حیوانات خانگی هم حق دارند نسبت به این موارد ناآگاه باشند؛ چرا که این مفاهیم نه در رسانه‌های رسمی منتشر شده‌است و نه ردی از آنها در کتاب‌های آموزشی و درسی وجود دارد.

همین‌هاست که به باور این مدرس فلسفه علم برچسب «شوآف» زدن به رفتار این افراد، تنزل همه این مفاهیم به یک نکته است. باید توضیح داد آنچه دارد در سبک زندگی خانواده‌های اغلب مرفه طبقات بالای جامعه تحت عنوان نگهداری از حیوانات خانگی مد می‌شود، همراه با غفلت‌های زیادی از درک حیوانات، جهان حیوانات، روان‌شناسی حیوانات و حقوق حیوانات است.

به باور این فعال حقوق حیوانات «رها کردن حیوانات در بزنگاه‌های اینچنینی آن روی سکه محبت‌های ساختگی و سطحی به حیوانات است. گمان می‌رود بسیاری از افرادی که حیوان خانگی دارند نسبت به این مسائل ناآگاه باشند نه این‌که با علم به این آگاهی‌ها اقدام به رها کردن حیوانات کرده‌ باشند.»

 

حق حیوان، خطای انسان

ایران یکی از مصرف‌گراترین جوامع است، باوری کلی وجود دارد مبنی بر این‌که ما صاحب جامعه‌ای مقلد هستیم و بر همین اساس به نوعی نگهداری از حیوانات خانگی را «مصرف» می‌کنیم، آن هم به مثابه یک نوع سبک زندگی که چندان هم سنجیده نیست. اما باوری هم وجود دارد مبنی بر این‌که اساس نگهداری از حیوانات خانگی را امری غیراخلاقی می‌پندارد. اردشیر منصوری این باور را بسط یافته نظریه تام ریگان می‌داند؛ متفکری که به حقوق حیوانات باور دارد و برای آن استدلال‌هایی فلسفی عرضه کرده‌است. استدلال‌هایی که در چارچوب فلسفه اخلاق می‌گنجند. او در کتاب حق حیوان، خطای انسان ـ که در ایران هم ترجمه و منتشر شده است ـ در پی پاسخ دادن به بعضی پرسش‌های بنیادین است؛ پرسش‌‎هایی مانند اینکه آیا همه انسان‌ها، و تنها انسان‌ها، از جایگاه اخلاقی برخوردارند؟ چه چیزی اعمال درست را درست می‌سازد؟ حقوق اخلاقی چیست؟ آیا همه انسان‌ها از حقوق اخلاقی برخوردار هستند؟

در این کتاب علاوه بر آنچه ذکر شد، پرسش‌های بی بدیلی را هم طرح می‌کند؛ ازجمله: آیا همه موجودات حساس، و تنها موجودات حساس، از جایگاه اخلاقی برخوردارند؟ چه چیزی اعمال غلط را غلط می‌سازد؟ آیا هیچ حیوان غیرانسانی از حقوق اخلاقی برخوردار است؟ آنچه واضح است این که از میان دو پرسش «آیا همه انسان‌ها، و تنها انسان‌ها، از جایگاه اخلاقی برخوردارند؟» و «آیا همه موجودات حساس، و تنها موجودات حساس، از جایگاه اخلاقی برخوردارند؟» تنها یکی می‌تواند صحیح باشد و تکیه کتاب تام ریگان این است که بررسی کند کدام یک از این دو پرسش صحت دارند.

منصوری می‌گوید: « برخی دیگر هم معتقدند اساسا اهلی کردن حیوان چه برای استفاده از گوشت آن و چه برای باربری و غیره به نوعی دست‌درازی و زیاده‌خواهی انسان بوده‌است و به نوعی باعث بر هم خوردن چرخه زیستی یا اکوسیستم شده است. ممکن است این نگاه در ظاهر کمی رادیکال به نظر بیاید اما هرگونه بهره‌کشی از حیوان یا خارج کردن حیوان از شرایط طبیعی‌اش را زیر سوال می‌برد.»

 

میثم اسماعیلی

ترمز نجات

گفت‌وگوی گزارشگران سبز با لوکوموتیورانی که مانع ‌ تصادف قطار با دوالاغ شد

تصویر دو الاغ که به ریل راه آهن بسته شده بودند، این تصویر از سه شنبه هفته گذشته در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و در توضیح آن نوشته‌اند، این حیوانات را به ریل بسته و رها کرده بودند تا با قطار تصادف کنند. ماجرایی تلخ که با هوشیاری لوکوموتیوران  ختم به خیر شد‌. برای اینکه ازجزییات این ماجرا بیشتر بدانیم سراغ حامد محمدی لوکوموتیورانی که با ترمز به موقع مانع تصادف قطار با الاغ‌ها شد رفتیم، مرد جوانی که متاهل است و پدر یک کودک ۲۲ماهه. با لوکوموتیوران جوان درباره  روز حادثه حرف زدیم روزی که او به کمک ‌یاسر رحمتی کمک لوکوموتیوران قطار مانع از رقم خوردن یک حادثه تلخ شد.

 با معرفی خودتان شروع کنیم؟

حامد محمدی هستم ۳۳ ساله

بچه کجایی؟

اندیمشک.

‌چند وقت است که لوکوموتیوران هستید؟

۷سال ‌است.

 در این هفت سال صحنه‌های عجیب زیاد دیدی؟

بله، شرایط شغلی ما و منطقه ای که در آن فعالیت می کنیم باعث می شود با صحنه های عجیب رو به رو شویم.

کدام منطقه کار می‌کنی؟

منطقه زاگرس‌، اندیمشک به سمت دورود.

آخرین صحنه عجیبی که با آن رو به رو شدی بگو؟

همین چند روز پیش الاغی را به ریل راه آهن بسته بودند.

از آن روز بگو؟

حدود ساعت ۱۱ سه شنبه هفته پیش بود که از اندیمشک به سمت شوشتر می‌رفتیم حدود ۴۵ دقیقه بیشتر از حرکتمان نمی گذشت که ناگهان متوجه شدم دو الاغ روی رویل هستند.

اولین کاری که کردی چه بود؟

بلافاصله بوق قطار را به صدا در آوردم، اما حیوان از جایش تکان نخورد.

قطار چقدر با الاغی که روی ریل بود فاصله داشت؟

حدود ۶۰۰ متر.

بلافاصله ترمز کردی؟

اول سرعت را کم کردم و به بوق زدن ادامه دادم اما حیوان‌ها هیچ تکانی نمی خوردند.

سرعت قطار چقدر بود؟

۶۰ کیلومتر در ساعت.

چه زمانی قطار را  کامل نگه داشتی؟

وقتی دیدم الاغ‌ها به صدای وحشتناک بوق قطار واکنش نشان نمی دهند.

وقتی پیاده شدی چکار کردی؟

قطار حدود ۱۰متری آنها متوقف شد. وقتی پیاده شدم دیدم الاغ مادر را به ریل بسته اند و کره الاغ نیز از کنار مادرش تکان نمی خورد. بعد هم به رئیس قطار اطلاع دادم و با کمک همکارم آقای یاسر رحمتی طناب را بریدیم‌. شاید باور نکنید تا ما نزدیک شدیم کره الاغ پشت مادرش پناه گرفت. آنها ‌ملتمسانه‌ کمک می خواستند و وقتی آزادشان کردیم به سرعت از محل دور شدند.

شخص دیگری آنجا نبود؟

هرچه نگاه کردیم شخصی نبود.

 متوجه دلیل این کار شدید؟

هرچه اطراف را نگاه کردیم شخص یا نوشته ای پیدا نکردیم. فکر می کنم به دلیل ناآگاهی بوده است.

توقف‌تان چقدر زمان برد؟

حدود ۱۵ دقیقه.‌

اگر توقف نمی کردی چقدراحتمال داشت قطار با الاغ‌ها برخورد کند؟

صد درصد برخورد می کردیم،‌چون الاغ را به شکلی بسته بودند ‌که طناب ‌ کوتاه بود و حیوان نمی توانست از وسط ریل تکان بخورد.

بار اولی بود که با چنین صحنه ای مواجه می شدی؟

بله.

چنین ماجرایی برای همکارانت هم رخ داده است؟

تا به حال نشنیدم با حیوانی که به ریل بسته شده باشد برخورد کنند.

‌ تا به حال پیش آمده با حیوانات تصادف کنی؟

حیوانات در مسیر زاگرس زیاد است و در برخی نقاط دید مناسب نیست، همکارانم تلاش می کنند با حیوانات برخورد نکنند  اما دربرخی مواقع اتفاق می افتد. اینجا بیشتر ‌ گوسفند،‌گاو و الاغ روی ریل می ایستند. بعضی وقت‌‌ها که یک  گله گوسفند روی ریل باشد زمان برای عکس العمل خیلی کم است.

 هنگام چنین حوادثی چقدرزمان می برد که قطار را متوقف کنید؟

زمان لازم برای توقف کامل قطار بستگی به سرعت و شرایط مسیر دارد مثلا‌ مسیر سربالایی است یا شیب دارد. برخی مواقع حدود ۷۰۰ متر طول خط ترمز قطار است.

 

ماهی‌ها‌ در‌‌ بطری می‌میرند

فروش این روزهای ماهی ” زبرا” توسط دستفروشان مصداق عینی حیوان آزاری است

این بار حرف اسکار، فلاور، تایگر، اوراتوس، سیچلاید، گرین فیش، پرت فیش یا پنکوسی و آنجل و نایف و آروانا و جوئل فیش یا گرین تیلور نیست. این بار حرف از یک ماهی خیلی ریزِ راه راه است که به همین مناسبت زبرا یا گورخرش می نامند و مثل یک اسیر توی یک شیشه دهانه تنگ کوچک از بندینکی آویزانش کرده اند و توی خیابان و مترو و اتوبوس هی داد می زنند ماهی، ماهی. چند دانه برنج که کنار هم چیده شوند، کمی رنگ قرمزملایم که رویشان پاشیده شود و دو تا چشم سیاه متعجب که وصل شود به این تنِ رنگی می شود زبرای اسیر این روزها که فقط خدا می داند چه در سرشان می گذرد دراین خانه های تنگ و خفه.

یک مهندس شیلات می گفت فرض کن تو را کرده اند داخل یک اتاق کوچک و در را بسته اند و تو در گردشی بی پایان هی دور خودت می چرخی، یا انگار کن کرده اندت درون یک تنگ شیشه ای و دور شهر هی تو را می گردانند و می چرخانند و تو هم هی تهوع می گیری و سرت به دوران می افتد. زبرای اسیر با آن چشم های مشکی بی حالت و پربهت این روزها ولی با همین وضع و حال مشتری دارد، حسابی هم و البته تقریبا ارزانند، از ۱۵هزارتا ۲۵ هزاربسته به این که تُنگش شیشه ای قدِ سه بند انگشت باشد یا لامپ صدی باشد که دل و روده اش را بیرون کشیده اند و فقط شده است یک حباب. هیهات که بقالی ها و سوپری ها و شهرکتاب ها و فروشگاه های آنلاین هم جانمانده اند و چند هفته ای بیشتر به عید نمانده ماهی های زبرا را دارند رقیب ماهی قرمزها می کنند. خیلی نرم و زیر پوستی اما این جایگزینی انگار مدت هاست شروع شده و به قول کارشناس مسئول ماهی های زینتی سازمان شیلات “زبرا دانیو ردها ” که به وفور درکشور تکثیر می شوند ازمدتی قبل مثل رقیب ماهی قرمزها به سفره های هفت سین راه پیدا کردند.

امسال اما این موج قوی تر و همه گیرتر خواهد بود از بس زبراهای کوچک مینیاتوری توی دست و بال همه هستند، مثل بازیچه در دست بچه ها، روی میز کار کارمندها برای سرگرمی  و مثل یک آکواریوم بندانگشتی درون خانه ها برای قشنگی.

زبرا کیست و چه می خواهد؟

زبراها با ما غریبه اند،‌ اصالت شان برمی گردد به منطقه هیمالیا، به هند و میانمار و بعضی ها می گویند به تایلند و مالزی. خلاصه به ایران که رسیده اند غریب غریبند، ولی ماهی اند دیگر، یک جور اسیر. زبراها ماهی آب شیرین اند، جانورانی صلح جو که همه چیز می خورند و چون جثه شان ریز و اندام شان نازک است مصرف غذا و اکسیژن شان پایین است. خوب نیست اگر گفته شود سگ جان ولی زبراها از بس مقاومند به جان سختی مشهورند و چون آسان تکثیر می شوند ماهی های مناسب آزمایشگاه هستند مخصوصا برای مطالعات ژنتیک. ولی چون ریزند و مینیاتوری پا از آزمایشگاه ها بیرون گذاشته اند که بشوند ماهی زینتی و بروند توی شیشه های تنگی که مثل قبر می مانند و می چرخند توی دست مردمی که این روزها چشم شان برق می زند موقع خرید.

یک کارشناس حیوانات می گوید تا دلت بخواند دراحمدآباد مستوفی سالن های پرورش ماهی هست که زبراها یکی از آنها هستند و یکی از پرورش دهندگان زبرا که اتفاقا دراحمد آباد نیست به ما گفت که زبراهایش را درخیابان خیام تهران پرورش می دهد و ما را یاد پرورش دهندگان زیرزمینی ماهی انداخت که تا به حال کسی حریفشان نشده است. او گفت این که زبراها را انداخته اند توی شیشه های کوچک دهانه تنگ نیز ابتکارخودش است و با این که احتمالا غلو می کرد ولی با این که از زبراها نان درمی آورد، نمی توانست دنیا را از نگاه این ماهی ها ببیند.

قرنطینه اخلاق

وقتی یک مهندس شیلات به ما گفت که یک ماهی به قد و قواره زبرا دستکم باید در پنج لیتر آب زندگی کند و محمد حسن الهی کارشناس مسئول ماهیان زینتی سازمان شیلات توضیح داد که نیاز آبی زبراها حداقل یک لیتر است ثابت شد که این دنیای شیشه ای که برخی ها مثل تولید کننده خیابان خیام برای این ماهی ها می سازند چه قدرعذاب آور است. الهی گفت وقتی ماهی را درون حباب لامپ یا شیشه عطر و ادکلن یا شیشه های کوچک مثل اینها می گذارند این ظلم به حیوان است و وقتی سرپوش آن محفظه ها را می گذارند این ظلم مضاعف می شود و تبدیل می گردد به وضعیت بحرانی که جان ماهی را به خطر می اندازد. عمرطبیعی زبراها درطبیعت، درسرزمین مادری شان و در شرایط ایده ال پنج شش سال است ولی الهی می گوید هرچه شرایط سخت تر شود این عمر کوتاه تر می شود و گاهی به نصف می رسد و شرایط که از بحران می گذرد چند روز بعد از خرید می میرند. خانه زبراها نباید تنگ باشد، دهانه محفظه شان نیز باید گشاد باشد تا تبادل گازی بدرستی انجام شود وگرنه الهی می گوید گاز آمونیاک که از مواد پروتئینی درچرخه نیتروژن تولید می شود ماهی را خواهد کشت. گرمای محیط هم همین نتیجه را دارد و هرچه دمای محیط بالاتر برود‌ آب گرم تر می شود و اکسیژن محلول درآب پایین می آید و اکسیژن به صورت گاز در دسترس ماهی خارج می شود.

با این حال نه نظارتی هست و نه حساسیتی، حتی به گفته محمدحسین بازگیر رئیس اداره محیط زیست شهرتهران نه قانونی به نفع ماهی های زینتی. این ماهی ها تزئینی اند و آکواریومی، درمعرض خطر انقراض هم نیستند برای همین نه تحت حفاظتند نه حمایت و همه اینها به قول بازگیر کافی است تا آزادانه و به هرشکلی خرید و فروش شوند. او اما می گوید چپاندن ماهی در یک محفظه کوچک اخلاقی و انسانی نیست ومعنی ای بجزحیوان آزاری ندارد ولی باید روی فرهنگ مردم کار شود تا اگر اصرار به نگهداشتن حیوان درخانه از هر نوعش دارند شرایط استاندارد زندگی اش را فراهم کنند.

بازگیر که تشکیلات متبوعش یک پای فرهنگسازی است اما می گوید محیط زیست به تنهایی قادر به تغییر فرهنگ نیست و همه دستگاه های فرهنگساز باید پای کار بیایند. فارغ از همه این دغدغه ها و کاستی ها و پای کارآمدن دسته جمعی به نفع محیط زیست که معلوم نیست کی بی چون و چرا محقق شود، تکثیرکننده عمده ماهی زبرا ایستاده که خوشحال از رونق بازارش می گوید این ماهی طلاست و هرچه عید نزدیک تر شود وضعیت بهتر می شود.

 

مریم خباز

 

 

 

شکنجه گاهی به نام دلفیناریوم

تب ایجاد اسارتگاه برای باهوش ترین پستاندار دریایی فراگیر شده است

سازمان حفاظت محیط زیستی که تحت فشار سازمان های مردم نهاد و برخی اعضای فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی در دوم تیر ۹۵ به حذف استفاده از حیوانات در سیرک ها تن داد، حالا در برابر بالا گرفتن تب ایجاد دلفیناریوم در کشور نه تنها سکوت کرده است بلکه با آن موافق هم هست! دلفیناریوم قتلگاه باهوش ترین پستاندار دریایی است. براساس تخمین ها به ازای هر دلفین موجود در دلفیناریوم، ۱۷ دلفین دیگر کشته شده اند و این یعنی پایه های یک دلفیناریوم براساس آسیب رساندن به جمعیت این حیوان در طبیعت استوار است. در ایران سه دلفیناریوم در برج میلاد تهران، کیش و تبریز فعال است. دو سال قبل شهردار اصفهان تلاش کرد تا دلفیناریومی در اصفهان کم آب ایجاد کند و حالا هم از اهواز خبر می رسد که مسوولان شهری مرکز استان خوزستان به دنبال ایجاد دلفیناریومی با هدف جذب گردشگردر این شهر هستند. براستی کدام منافع و توجیه اقتصادی باعث می شود در ایران این تعداد دلفیناریوم ایجاد شود و چرا برای تعداد زیادی دلفیناریوم در ایران مجوز صادر می شود؟ علی تیموری، مدیرکل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست که مسوول مستقیم صدور مجوز برای احداث دلفیناریوم است، می گوید در سیرک به دلیل نقل و انتقالاتی که وجود داشت، حیوان اذیت می شد اما در دلفیناریوم این گونه نیست و به همین دلیل براحتی مجوزهای لازم به متقاضیان ایجاد دلفیناریوم داده می شود.

دلفین ها پستانداران باهوش و جذاب آب های سراسر جهان هستند که به دلیل جذابیت های ظاهری و توانایی در ارائه نمایش، قربانی تجارت دلفیناریوم داران می شوند. دلفین هایی که به دلفیناریوم های دنیا اعزام می شوند، جذاب ترین افراد یک جمعیت هستند که سایر اعضای خانواده شان برای عرضه گوشت به بازار مصرف، سلاخی شده و این اعضای کوچک هم وارد تجارت نمایش حیوانات می شوند تا بقیه عمر خود را در اسارت بگذرانند. شاید تکان دهنده ترین مستندی که درباره نحوه تامین دلفین های نمایشی ساخته شده، مستند The Cove است. براساس اطلاعات این مستند، ماه سپتامبر هر سال فصل خونینی برای دلفین های خلیج تایجی ژاپن است، زیرا ماهیگیران ژاپنی از اوایل سپتامبر تا پایان فوریه و به مدت شش ماه حدود ۲۰۰۰ دلفین را می کشند. قبل از ساخت این مستند به دلیل وجود تقاضا برای گوشت دلفین، تعداد جوازهای صادر شده برای صید این پستاندار دریایی کمی بیشتر بود اما با افزایش سقف آگاهی مردم، حالا تعداد مجوزهای صادره از سوی دولت ژاپن کاهش یافته است. براساس آنچه در این مستند به نمایش درآمده، دلفین هایی که ناگزیرند تمام عمر خود را در اسارت بگذرانند، عمدتا از صید گله های دلفین در خلیج تایجی تامین می شوند و بدون شک پایه گذاران دلفیناریوم ها در تداوم این تجارت خونبار سهیم هستند.

 بالا گرفتن تب ساخت دلفیناریوم در ایران

با وجود موج جهانی ایجاد شده در مخالفت با شکار دلفین ها، تب ساخت دلفیناریوم در ایران بالا گرفته است. نخستین دلفیناریوم ایران در کیش ساخته شد. بعد برج میلاد اقدام به ایجاد چنین مرکزی کرد. شهردار تبریز، شهری با جاذبه های طبیعی و تاریخی بسیار اعلام کرده که با ساخت دلفیناریوم قصد دارد به جذابیت های این شهر بیفزاید. البته دلفیناریومی که او در سال ۹۵ افتتاح کرد تا پایان سال ۹۶، سه قربانی گرفت. دو دلفین و یک شیر دریایی در دلفیناریوم تبریز تلف شدند. گام مسوولان شهرداری اصفهان برای ساخت دلفیناریوم با واکنش سریع فعالان محیط زیست مواجه شد و به ظاهر این تصمیم مسکوت ماند و حالا خبر می رسد که شهردار شهر اهواز، با ساخت اسارتگاهی برای دلفین ها، قصد دارد بر جذابیت شهرش اضافه کند. تصمیمی که البته با واکنش فعالان محیط زیست این شهر مواجه شده است. معلوم نیست شهرداران شهرهای مختلف از کدام منبع برای ایجاد دلفیناریوم مشاوره می گیرند و این فعالیت را اقتصادی می دانند اما یک جست وجوی ساده نشان می دهد دلفیناریوم داری، فعالیتی اقتصادی نیست. زیرا دلفیناریوم برج میلاد گاهی برای مجموعه اش تخفیف صددرصدی در نظر می گیرد. ساعات نمایش دلفیناریوم کیش چندان زیاد نیست و درباره بازدیدکنندگان دلفیناریوم تبریز هم اطلاعاتی در دست نیست.

تامین دلفین از مجاری قاچاق

امیر سبزی، فعال حقوق حیوانات در گفت وگو با ما تامین دلفین برای دلفیناریوم را نیازمند دو مجوز بین المللی و یک مجوز داخلی از سوی سازمان محیط زیست می داند. او می گوید: بعد از دریافت این سه مجوز، دامپزشکی هم باید درباره واردات دلفین نظر بدهد.

به گفته سبزی، چون روند دریافت مجوزها کمی سخت و پیچیده است، تامین دلفین از مجاری قاچاق هم انجام می شود و یک مورد تخلف در تهران درباره واردات دلفین در گذشته گزارش شده بود.

آن طور که او می گوید، دلفین ها در زمان حمل و نقل تا رسیدن به دلفیناریوم دچار تلفات می شوند. زایمان در اسارت دلفین ها با تلفات والد و بچه دلفین مواجه می شود و مرگ و میر بچه ها در استخرهای محل اسارت دلفین ها، بیشتر از افراد بالغ است.

حیواناتی که قاتل می شوند

این فعال حقوق حیوانات با اشاره به این که پستانداران دریایی بعد از انتقال به دلفیناریوم در تمام طول عمر در اسارت در حال زجر کشیدن هستند، آسیب دیدن و آسیب زدن را یکی از معضلات ترویج دلفیناریوم ها در سراسر جهان می داند. به گفته او دو مورد مرگ مربیان وال در حین نمایش گزارش شده است. گرچه در ایران وال در اسارت نداریم اما در سایر کشورها وال ها اقدام به کشتن مربی خود کرده اند. یکی از مربیان در حین نمایش توسط وال به زیر آب کشیده و خفه شده است و مربی دیگر هم بین دو وال قرار گرفته و جان داده است.

سبزی، وجود زخم در بدن دلفین های اسیر را هم ناشی از کوچک شدن قلمرو دلفین ها در استخرهای نمایشی می داند و معتقد است این موجودات باهوش به دلیل تداخل قلمرو، دائما یکدیگر را گاز می گیرند.

او می گوید: انتفاع مالی پیمانکارانی که دلفیناریوم ها را ایجاد و مجوزهای غیر قانونی واردات دلفین را تامین می کنند، سبب می شود ایجاد این اسارتگاه ها در ایران هم رونق داشته باشد.

قاچاق دلفین نداریم!

قاچاق حیوانات پس از قاچاق مواد مخدر، انسان و سلاح رتبه چهارم را به خود اختصاص داده است. برآوردها نشان می دهد تجارت قاچاق حیات وحش، سالانه حدود ۷۰ تا صد میلیارد دلار است. ایران هم از نظر قاچاق حیوانات رتبه سوم جهان را به خود اختصاص می دهد. با وجود این علی تیموری، مدیرکل حفاظت و مدیریت صید و شکار سازمان حفاظت محیط زیست در گفت وگو با ما در واکنش به سخنان امیر سبزی فعال محیط زیست، هرگونه قاچاق دلفین را به ایران رد می کند. او می گوید: دلفین بزرگ است و کسی که آن را وارد می کند باید در جایی حیوان را به نمایش بگذارد. قطعا اگر چنین کاری انجام دهد، محیط زیست از صاحب مجموعه سوال می کند که دلفین را از کجا آورده و با این اقدام برخورد می شود.

تیموری عنوان می کند: در سیرک ها حیوانات را منتقل می کردند و با نگهداری حیات وحش در کانکس ها به نوعی بهره کشی از موجودات زنده انجام می شد. به همین دلیل صدور مجوز برای استفاده از حیات وحش در سیرک ها را متوقف کردیم. اما وضعیت دلفین ها متفاوت است. دلفین در یک محل ثابت نگهداری می شود. جای استراحت و نمایش آن متفاوت است و اگر از نظر بهداشتی جایگاه ایجاد شده برای نگهداری دلفین ها مناسب باشد و ایده درستی برای دلفیناریوم طراحی شده باشد، سازمان با احداث چنین مجموعه ای مخالفتی ندارد. در نتیجه دلیلی برای قاچاق باقی نمی ماند.

او فعالان حقوق حیوانات را بسیار سختگیر و رقیق القلب توصیف می کند و در واکنش به وجود تلفات در دلفیناریوم های ایران عنوان می کند: دو سال قبل تلفاتی در تبریز داشتیم که دلیل آن مشکلات ژنتیکی بود و دامپزشکان روسیه که تامین کننده حیوانات این دلفیناریوم بودند هم این مساله را تایید کردند.

نا هماهنگی با معاونت دریایی

دلفین پستانداری دریایی است که با توجه به مجموعه محدودیت های ایجاد شده زیستگاه های رودخانه ای و دریایی، نسلش در معرض خطر انقراض قرار دارد. چون که سازمان حفاظت محیط زیست دفتری تخصصی برای محیط زیست دریایی دارد. به نظر می رسد بهتر است برای احداث دلفیناریوم با توجه به تاثیری که وجود تقاضا برای دلفین در شکار این گونه دارد، نظر معاونت دریایی سازمان حفاظت محیط زیست هم گرفته شود، اما داوود میرشکار مدیرکل دفتر زیست بوم های دریایی سازمان محیط زیست در گفت وگو با ما عنوان می کند: مجوز دلفیناریوم را دفتر شکار و صید می دهد و از ما هم نظری نمی خواهد. او ادامه می دهد: دراین رابطه با ما مشورت هم نمی شود، چراکه دفتر شکار و صید سازمان محیط زیست در بخش IUCN و گونه های در معرض خطر انقراض دارد .

لیلا مرگن

جراحی آزاری

روز دامپزشکی بهانه‌ای است برای نوشتن از برخی دامپزشکان که با انجام جراحی زیبایی حقوق حیوانات را پایمال می‌کنند

جراحی حنجره برای سکوت همیشگی حیوان، عمل زیبایی برای صاف کردن پوست سگی که به شکل طبیعی پوستی چروک دارد، بریدن گوش‌های سگ برای این‌که شکلش تغییر کند و… این روزها در کلینیک‌های دامپزشکی جراحی‌هایی روی حیوانات انجام می‌شود که حکم‌شان آزار و اذیت حیوانات است. جالب این‌که این جراحی‌ها از سوی برخی دامپزشکان انجام می‌شود. افرادی که باید مدافع حقوق حیوانات باشند، اما فعالیت‌های خلاف حقوق حیوانات‌شان باعث شده حرفه دامپزشکی از سوی فعالان حقوق حیوانات مورد انتقاد قرار گیرد.

گوش بری، دم بری، برداشتن ناخن گربه یا جراحی حنجره سگ از نظر هر انسان عاقلی نه‌تنها کاری انسانی نیست، بلکه در اصل جنایتی است که تنها یک انسان خودخواه می‌تواند بر اساس میل باطنی خود در حق یک حیوان انجام دهد.

شماره تلفن کلینیک دامپزشکی را از تبلیغاتش در اینترنت پیدا می‌کنیم. تبلیغی که رویش عکس یک گربه سگ با دم‌های کوتاه توپی‌شکل به چشم می‌خورد. با یکی از شماره تلفن‌های درج شده در تبلیغات خدمات دامپزشکی تماس می‌گیریم و از خدماتی که در این کلینیک ارائه می‌شود می‌پرسیم. خانم منشی همه را پشت سر هم قطار می‌کند و می‌گوید در این کلینیک همه نوع جراحی انجام می‌شود؛ از صاف کردن پوست و درمان افتادگی پلک بگیرید تا تزریق ژل، برداشتن خال و بوتاکس .

اگر از او درباره صاف کردن پوست سگ سوال کنید، می‌گوید این عمل بیشتر روی سگ‌هایی با نژاد چاینیز شارپی انجام می‌شود که پوستشان افتادگی دارد و چروک است. آن‌طور که او می‌گوید هزینه این عمل یک میلیون تومان می‌شود، اما با هزینه بیهوشی و دارو و بستری به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان می‌رسد.

خانم منشی تاکید می‌کند، چون کلینیک‌شان در تبریز قرار دارد نسبت به تهران ارزان‌تر است. او ادامه می‌دهد: انواع عمل‌های زیبایی را روی حیوان انجام می‌دهیم بجز برداشتن تار‌های صوتی. در جراحی بریدن گوش و دم، گوش و دم را می‌بریم و فرم می‌دهیم. البته نباید چنین رفتار ناپسندی را به همه دامپزشکان نسبت داد، کم نیستند دامپزشکانی که برای نجات جان حیوانات شبانه‌روز تلاش می‌کنند.

بازاریابی حیوانی

یکی از افرادی که سالهاست فروشنده و پرورشدهنده سگ است عمل زیبایی برای یک حیوان را امتیاز میداندو میگوید: سگی را که فرم گوشهایش افتادگی دارد، اما بعد ازعمل گوشهایی ایستاده داشته باشد حتما گرانتر میخرند به همین دلیل عمل جراحی باعث فروش بیشتر ما میشود.

 در واقع صاحبان بعضی حیوانات به درک درستی از حیواندوستی نرسیدهاند. آنها به حقوق حیوانات احترام نمیگذارند و فقط دوست دارند با زیبا نشان دادن حیواناتشان فخر بفروشند.

در بسیاری از کشورها بریدن عضوی از بدن حیوان و جراحیهایی مغایر با حقوق حیوانات ممنوع است و پیگرد قانونی دارد. این جراحیها در هر دو حالت درد شدیدی را به همراه دارد که پرورش دهندگان حیوانات آن را انکار میکنند.

معمولا جراحی حیوانات اگر چند روز پس از تولد انجام شود، بدون بیحسی است که درد فوقالعاده شدیدی را به همراه دارد.

امیر سبزی، فعال حقوق حیوانات درباره عمل جراحیهایی که بعضی افراد روی حیوانات انجام میدهند به جامجم میگوید: قطعا این عملها حقوق حیوان را پایمال میکند و کار درستی نیست. در اصل یک نوع حیوانآزاری محسوب میشود، زیرا با این کار تغییراتی را روی جسم حیوان وارد میکنند که طبیعی نیست.

آنطور که او میگوید بررسیهایی که فعالان حقوق حیوانات انجام دادهاند نشان میدهد که چنین حیوانآزاریهایی زیاد است. برداشتن خال و تارهای صوتی، کوتاه کردن دم، ایجاد شیب کمر، حالت دادن به گوش، کشیدن، بوتاکس و خالکوبی فقط نمونههایی از آن است. عذابش میدهم تا کنارم باشد

خانمی تقریبا ۳۵ ساله در یک دامپزشکی در محدوده مرکز تهران با بغض و ناراحتی میگوید: کلی عذاب وجدان دارم و نگرانم، اما چارهای ندارم. در نوبت هستم تا پزشک تارهای صوتی چیکو را جراحی کند. چیکو سگی است که این خانم جوان برای جراحی به کلینیک دامپزشکی آورده است.

آن طور که او میگوید همسایهها به خاطر واق واقهای سگ از او شکایت کردهاند، «نمیخواهم سگم را از دست بدهم، به همین دلیل به جراحی حنجرهاش تن میدهم.»

خالکوبی روی حیوانات

تاتوی حیوانات هم پدیده جدیدی است که اخیرا مد شده و بعضی افراد با ست کردن یک نوع خالکوبی روی بدن خود و حیوانشان میخواهند خود را تافتهای جدا بافته کنند. در اصل میخواهند با این کار کمبودهایشان را جبران کنند. یکی از تاتو کاران معروف شرق تهران میگوید: تعدادی از مشترهایش این روزها از او میخواهند خالکوبیهای یکسانی روی بدن آنها و سگ و گربههایشان انجام دهد.

جراحی مرگ

این جراحیها صددرصد آسیبزاست. نقصهایی که در اثر خطای جراح ایجاد میشود و خونریزیها، نمونههایی از عوارض بعد از جراحی است.

عوارض جراحی حیوانات مشابه عوارض جراحیهای انسانی است، اما با این تفاوت که انسان آن را به حیوان تحمیل میکند، برخی افراد خودخواه فراموش کردهاند که با این رفتارشان طبیعت حیوانات را دچار اختلال میکنند. برای نمونه واق واق کردن برای سگ در جهت تعیین قلمرو است و در اخطار دادن به دیگران استفاده میشود و هنگامی که این صدا از حیوان گرفته شود بخشی از هویتش را از دست میدهد و نوعی ناتوانی به او تحمیل میشود.

دستکاری ژنتیکی

حیوانآزاریها محدود به عملهای جراحی نمیشود، چون بسیاری از محققان دست به تغییرات ژنتیکی حیوانات میزنند. سبزی، فعال حقوق حیوانات در این باره نیز میگوید: عملهای جراحی رفتار آزاردهندهای است که بعد از دستکاری ژنتیکی به بازار آمده. تقریبا تمام گونههای سگ که وجود دارد اصلاح نژادی شدهاند. در مورد گربهها گونههایی که دچار بیرونزدگی چشم هستند یا قدشان بسیار کوتاه شده و انحراف در ستون فقراتشان قابل مشاهده است، همه اینها از عوارض دستکاریهای ژنتیکی است.

حذف از مسابقه به دلیل بوتاکس

جایزه ۵۷میلیون دلاری در عربستان کار را به جایی رساند که شترها نیز زیر تیغ جراحی پلاستیک قرار گرفتند. در بزرگترین جشنواره شتری که ملک عبدالعزیز در دهکده شتر برگزار کرد، داشتن ظاهر زیبا، قد بلند، شرط رقابت و برنده شدن در مسابقه بود. این شروط باعث شد تا صاحبان شترها تصور کنند اگر لبهای شترهایشان برجستهتر باشد زیباتر هستند و شانس برنده شدن آنها بیشتر است. غافل از اینکه آنها نمیدانستند که شترها باید زیبایی طبیعی داشته باشند نه مصنوعی. به همین دلیل ۱۱شتری که روی صورت و لب آنها ژل تزریق شده بود از مسابقه دادن بین شترهای زیبای عربستان محروم شدند.

فائزه اکبری

حیوانات سرراهی

مشکلات اقتصادی به افزایش جمعیت حیوانات بی‌صاحب دامن زده است

حیوانات، قربانی خودخواهی آدم‌ها می‌شوند. این واقعیت تلخی است که نمی‌توان انکارش کرد. کم نیستند افرادی که به خاطر چشم و همچشمی گونه‌های مختلف جانوری را آواره شهرها می‌کنند. افزایش جمیعت سگ‌های بی‌صاحب در کلانشهرها گواهی است بر این ادعا.

این روزها اگر سرنخ افزایش سگهای بیصاحب را در کلانشهرهایی مانند تهران، اصفهان، شیراز یا تبریز دنبال کنید، مدیران پانسیونهای نگهداری از حیوانات هشدار میدهند کم نیستند افرادی که به دلیل شرایط بد اقتصادی حیواناتی مانند سگ و گربه را در پارکها رها میکنند یا آنها را به پانسیون میسپارند، اما هرگز برای برگرداندنشان اقدام نمیکنند.

پارک پردیسان فقط یکی از پارکهای بزرگ تهران است که این روزها پر شده از سگهای بیصاحب، سگهایی که از سوی برخی شهروندان دراین پارک رها شدهاند.

در اطراف ساختمانهای سازمان حفاظت محیطزیست، این روزها سگهای بیصاحب زیادی پرسه میزنند. کافی است در گوشه و کنار این پارک گشتی بزنید تا با حیواناتی که قربانی خودخواهی انسانها شدهاند روبهرو شوید.

آقای غلامی یکی از شهروندانی است که هر روز برای ورزش سری به پارک پردیسان میزند. او درباره افزایش تعداد سگهای بیصاحب در پارک پردیسان میگوید: مدتی است تعداد آنها بیشتر شده چون مردم بیشتر از گذشته حیواناتشان را در این پارک رها میکنند.

او ادامه میدهد: این روزها هرکس توانایی نگهداری از حیوانش را نداشته باشد آن را در این پارک رها میکند، چون خیلیها به اشتباه تصور میکنند سازمان حفاظت محیطزیست مراقب آنهاست.

زن جوان دیگری میگوید: بیشتر روزها برای ورزش به این پارک میآیم و میبینم تعداد سگهای بیصاحب بیشتر از قبل شده است، هرچند این حیوانات بیآزار هستند، اما برخی افرادی که به پارک میآیند از آنها میترسند و بیم این را دارند که به بچههایشان آسیب برسانند.

او درباره دلیل رها کردن این حیوانات از سوی برخی شهروندان نیز عنوان میکند: یکی از همسایگان ما سگی بزرگ را در این پارک رها کرد، چون قبل از خرید آن نمیدانست نگهداری از حیوانات سختیهای خاص خودش را دارد. در واقع همسایه ما فکر میکرد توله سگی که خریده هیچوقت بزرگ نمیشود، به همین خاطر وقتی بزرگ شد آن را در پارک رها کرد.

هرچند بسیاری از افراد تصور میکنند سازمان حفاظت محیطزیست به حیوانات رها شده رسیدگی میکند، اما این سازمان هیچ توجهی به حیوانات بیصاحبی که در پارک رها شدهاند، ندارد و اعتبارش آنقدر کم است که برای حفظ جمعیت حیاتوحش در مناطق حفاظتشده نیز با مشکل روبهرو شده است.

پانسیونها تایید میکنند

رها کردن حیواناتی مانند سگ به دلیل بیاطلاعی مشکل تازهای نیست، اما اتفاق جدید اینکه این روزها مشکلات اقتصادی به افزایش حیوانات بیصاحب و رها شده دامنزده است.

اینکه شرایط بد اقتصادی سبب شود برخی حیوانات خود را رها کنند مسالهای است که نمیشود به آسانی آن را باور کرد، اما تحقیقات ما از حدود ۲۰ پانسیون نگهداری از حیوانات این موضوع را تایید میکند، چراکه اغلب مدیرانشان ادعا میکنند از زمانی که هزینههای نگهداری از حیوانات افزایش یافته تعداد افرادی که برای بازپس گرفتن حیواناتشان اقدام نمیکنند بیشتر شده است.

تا مدتی پیش مسافرت و موقعیتهای خاص از جمله دلایلی بوده که باعث میشد بسیاری از افراد حیوان خانگی خود را به پانسیونها بسپارند، اما بد نیست بدانید فشارهای اقتصادی این بار گریبان حیوانات را گرفته است.

وقتی با تعدادی از پانسیونهای نگهداری از حیوانات تماس میگیریم آنها از حیواناتی میگویند که به خاطر مراجعه نکردن صاحبانشان قرار است واگذار شوند.

مدیر پانسیونی واقع در محدوده پونک به ما میگوید سگی با نژاد اشپیتز را خانوادهای به پانسیون آنها سپردهاند تا برای حدود سه تا چهار روز که مسافرتی برایشان پیش آمده درآنجا تحت مراقبت باشد. اما الان حدود دو ماه است خبری از صاحب این حیوان نیست، حتی جواب تلفن را هم نمیدهند.

او ادامه میدهد: فکر کردم اتفاقی برایشان پیش آمده، اما هنگامی که تماس گرفتم و تلفن بعد از دو ماه خاموش نبود، سری به یکی از شبکههای اجتماعی زدم و متوجه شدم آنها از اول هدفشان رها کردن حیوان بوده است.

وقتی از سرنوشت این سگ سوال میکنیم، مدیر پانسیون میگوید: قرار است یک نفر تمام هزینههای او را پرداخت کند و حیوان را از ما تحویل بگیرد.

او میگوید در چند ماه اخیر این اتفاق چند بار در پانسیونشان تکرار شده و مشکلات اقتصادی در آن بیتاثیر نیست، چراکه غذای حیوانات خیلی گران شده است.

آنطور که مدیر این پانسیون حیوانات میگوید بستههای ۱۲کیلویی غذای خشک سگها از ۲۰۰هزارتومان به حدود ۷۰۰هزار تومان رسیده است.

مدیر پانسیون دیگری در غرب تهران نیز میگوید اینکه برخی حیواناتشان را به پانسیون تحویل دهند و برای گرفتن آن مراجعه نکنند به دلیل شرایط بد اقتصادی بیشتر شده چون قبلا خیلیها فقط به خاطر چشم و همچشمی حیوان میخریدند و از کارشان پشیمان میشدند، اما این روزها هزینههای نگهداری از حیوانات نیز به افزایش این رفتار منجر شدهاست.

این شرایط محدود به پانسیونهای تهران نمیشود، آنطور که مسئول پانسیونی در اصفهان به ما میگوید موارد بسیاری برایشان پیش آمده که افراد بیخیال حیوانشان شدهاند. طوری که در هفته گذشته به طور تصادفی در را باز کردهاند و با یک سگ مالینویز روبهرو شدند، سگی که احتیاج به مراقبت و حمایتهای ویژه داشته است. او ادامه میدهد: اکنون خودمان سرپرستی سگ را به عهده گرفتهایم.

کارمند یکی دیگر از پانسیونهای حیوانات در اصفهان نیز به ما میگوید: به دلیل اینکه امکانات و تجهیزات این پانسیون با جاهای دیگر متفاوت است. روز اول با کسانی که حیوان خود را به این مکان میآورند تسویه حساب میکنند. اما با این حال یکی از مشتریانشان یک سگ از نژاد تریر را به آنها سپرده و اکنون حدود چهار ماه است اثری از او نیست.

صاحب این پانسیون که خانم جوانی است میگوید: چون جزو حامیان حقوق حیوانات هستم با خرید و فروش حیوانات مخالفیم بنابراین اگر کسی شرایطش را داشته باشد به طور رایگان سرپرستی حیوان را به او واگذار میکنم.

یک نمایش پوچ

چشم و همچشمی و رقابت بر سر نگهداری از حیوانات سبب شده بازار سودجویان نیز داغ باشد، چون به این شکل گونههایی مانند سگ و گربه در شرایط بد نگهداری میشوند فقط با هدف تولهکشی.

مازیار طلایی، جامعهشناس درباره علت روی آوردن مردم به نگهداری از حیوانات میگوید: در واقع سبک زندگی برخی افراد عامل اصلی این کار است. عموما کسانی که میخواهند نشان دهند سبک زندگی متفاوتی با دیگران دارند، این کار را به صورت نمایشی انجام میدهند و به خریدن یک حیوان روی میآورند که جنبه نمایشی دارد.

او ادامه میدهد: بیشترشان افراد طبقه متوسط به بالای جامعه هستند. این افراد میخواهند وانمود کنند نیازهای اولیه زندگیشان تا حدود زیادی رفع شده است برای همین به دنبال ایجاد تفاوت بین زندگی خودشان و دیگران هستند. در واقع نیاز دارند بگویند ما جزو کسانی هستیم که درگیر نیازهای اولیه نیستیم و میتوانیم علاوه بر خود هزینه یک حیوان را هم بدهیم و این را نوعی کلاس گذاشتن میدانند.

البته قشر ضعیف جامعه نیز مدتی است گرفتار چنین رفتاری شدهاند، برای نمونه در مناطق حاشیه نشین نیز افرادی هستند که به نگهداری از حیوانات روی آوردهاند، زیرا به اشتباه تصور میکنند با این نوع رفتار میتوانند زندگی متفاوتی نسبت به بقیه داشته باشند.

طلایی ادامه میدهد: بسیارند افرادی که برای رفع تنهایی و پر کردن اوقات فراغت به نگهداری سگ در خانه رویمیآورند. در قدیم به دلیل کشاورزی و زندگی روستایی تماس انسان با حیوان بیشتر بوده است، ولی زندگی آپارتمانی و شهری این جدایی را به وجود آورده، به همین علت تماس انسان با طبیعت کمرنگ شده است. میتوان گفت این وضعیت نوعی نمایش از بازگشت اولیه به طبیعت است.

اما باز کردن پای حیوانات به زندگی شهری مشکلات بیشتری را به جامعه تحمیل میکند، جمعیت حیوانات بیصاحب رها شده در کلانشهرها و درگیری همسایهها باز هم نمونهای از این مشکلات است.

یک لطف و هزار آزار

هرچه متقاضی خرید و فروش حیوانات بیشتر باشد، کار دلالان نیز رونق بیشتری میگیرد، اما رنج و عذاب حیوانات نیز به همین اندازه بیشتر میشود. اتاقکهای کثیف محلی است برای تکثیر این حیوانات، چراکه برای دلالان حیوانات تنها چیزی که اهمیت دارد، پول است. اغلب فروشندگان تولههای حیوانات را در مکانهای کثیف و غیربهداشتی نگهداری میکنند تا پول بیشتری به جیب بزنند به همین دلیل خرید حیوانات و نگهداری از آنها لطف نیست، چراکه با این کار دلالان بیشتری وسوسه میشوند تا حیوانات را درجاهای کثیف و کوچک نگهداری کنند و آنها را بفروشند.

فائزه اکبری

جایی برای قاطرها نیست

 گزارش خبرنگار اعزامی «گزارشگران‌سبز» به غرب کشور از تلاش مرزنشینان برای نجات جان قاطرهایشان

حاضریم خودمان را دستگیر کنند،اما قاطرهایمان را نه، قاطرها را که می گیرند، زبان بسته های را خیلی اذیت می کنند.آنها را در گوشه ای از پاسگاه که دور تا دور آن را سیم خاردار کشیده اند رها می کنند. جایی که علوفه ای وجود ندارد. پالان های شان را می سوزانند، آنهایی را که جوان تر و سرحال تر باشند مصادره می کنند و بقیه را هم با گرفتن جریمه نقدی از صاحب قاطر پس می دهند. جمعی از افرادی که قاطرهایشان شب گذشته در کمین ماموران مرزبانی گرفتار شده اند و در حال حاضر در فاصله ۲ کیلومتری از پاسگاه منتظر تصمیم فرمانده پاسگاه درباره قاطرهایشان هستند،این ها را می گویند.

گزارشگران سبز: در راه ماندن و گرسنگی برای خیلی از مرز نشینان و قاطرهایشان  عادی است، آنها‌ اگر از رگبار ‌گلوله‌های سربی  جان سالم به درببرند باید مراقب باشند که از صخره ها پایین نیفتند یا ‌با بهمن به ته دره سقوط نکنند.‌‌

پشت سر هم و به صورت خطی حرکت می کنند،کوه را پائین می آیند و از جاده می گذرند؛قاطرچی های تازه از مرز برگشته که از کنارشان رد می شوند، اطلاعاتی درباره وضعیت راه می گیرند.اینجا «گردنه تته» بالادست شهر نوسود از توابع پاوه است. کوه های سخت و خشن‌اش توان راه رفتن را از قاطرچی گرفته است،قاطر با کوله ای سنگین، کوره راه های کوهستان های اورامانات را پشت سر گذاشته و از آن‌سوی مرز به اینجا رسیده است.اینجا جای خوبی برای قاطرها نیست.

قاطر در مناطق مرزی کشور بین ۵ تا ده میلیون تومان خرید و فروش می شود، قاطرها در طول هفته،سه بار به مرز برده می شوند.قاطر در این مناطق ارزش زیادی ندارد. ‌ برای درآمدزایی خیلی ‌ها به قاطرداری روی می آورند.یعنی قاطر می خرند و آن را برای جابه جایی بار به کاسبکاران مرز اجاره می دهند.

محمد یکی از قدیمی ترین قاطردار های شهر نوسود است.او ‌ صاحب ‌ اصطبلی بزرگ در روستاهای اطراف نوسود و نزدیک به مرز است.اصطبل قاطر در این منطقه، همان جایی است که قاطردارها برای نگهداری قاطرها در ایام سرد و مواقعی که مرز بسته است، استفاده می کنند.

«هزینه نگهداری قاطر در اصطبل ها ماهانه حدود یک میلیون تومان است،مرز که بسته می شود مشکلات قاطردارها تازه گل می کند، بسیاری از قاطردارها جایی برای نگه داری قاطرهایشان ندارند. مجبوراند آنها را به اصطبل هایی که کار نگه داری از قاطر را انجام می دهند بسپارند.گاهی هزینه های نگهداری از قاطرها از هزینه یک خانواده مرزنشین بیشتر می شود.»این ها را برزان از اهالی نوسود به ما می گوید.

او ادامه می دهد قاطرها اینجا رها نمی شوند، قاطر جزء ای از زندگی است.کمتر پیش می آید در مناطق مرز نشین قاطر ها در کوه رها شوند.بیشتر قاطرها در فصل های سرد و روزهایی که به مرز برده نمی شوند.در اصطبل های که کار خدمات و نگهداری از آنها را انجام می دهند نگهداری می شوند. تامین علوفه و واکسن هر قاطر به طور متوسط ماهانه یک میلیون برای صاحب قاطر هزینه دارد.

قاطر برای مرزنشینان معنایی بیشتر از یک حیوان دارد، درآمد خانواده با کار و سختی هایی که این حیوان در طول مسیرمرز تا بازراچه می کشد، تامین می شود. البته آنها هم قدردان این حیوان هستند. در طول این سال ها بارها مرزنشینان شاهد کشته یا پرت شدن قاطرها از کوه به دره بوده اند.آنها با احساس و افسوس از قاطرهایی می گویند که بعد از تلف شدنشان برای آنها گریه کرده اند.برزان می گوید«به خدا ما دلمان برای قاطرها می سوزد ولی چاره ای نداریم و باید برای جابجا کردن بارها از آنها استفاده کنیم.» این احساس قلبی را می شود از حرف های برزان زمانی که درباره «اسمر» حرف می زند، کاملا درک کرد. اسمر عزیز ترین قاطر برزان بوده است، در مسیر بازگشت از مرز رعد و برق که می‌زند از صدایش می ترسد، از مسیر خارج می شود و در یک چشم برهم زدن به ته دره سقوط می کند.برزان شب تا صبح را زیر باران برای اسمرگریه می کند.

 

قاطرهای جوان مصادره می شوند

حاضریم خودمان را دست گیر کنند اما قاطرهایمان را نه، قاطرها را که می گیرند، زبان بسته های را خیلی اذیت می کنند.آنها را در گوشه ای از پاسگاه که دور تا دور آن را سیم خاردار کشیده اند رها می کنند. جایی که علوفه ای وجود ندارد. پالان های شان را می سوزانند، آنهایی را که جوان تر و سرحال تر باشند مصادره می کنند و بقیه را هم با گرفتن جریمه نقدی از صاحب قاطر پس می دهند. جمعی از افرادی که قاطرهایشان شب گذشته در کمین ماموران مرزبانی گرفتار شده اند و در حال حاضر در فاصله ۲ کیلومتری از پاسگاه منتظر تصمیم فرمانده پاسگاه درباره قاطرهایشان هستند،این ها را می گویند.

وانت باری پر از علوفه از مسیر آسفالته به قاطر چی ها نزدیک می شود. هنوز در ماشین باز نشده شروع می کند به داد و بیداد کردن، او که در کمین دیشب برای اولین بار قاطری را که تازه به قیمت ده میلیون خریده بود از دست داده است.می گوید«دو ساعت برای دادن علوفه به قاطرها جلو در پاسگاه خواهش و تمنا کردم اما فایده ای نداشت. قاطر برای اولین بار بود که به مرز آورده می شد، به خدا پول خریدش را هم قرض کرده بودم.»

در میان مرزنشین ها فردی که قاطر دیگران را اجاره می کند و آنها را به مرز می برد به «قاطرچی» معروف است. قاطرچی های که دیشب قاطر،صاحب قاطر را آورده اند و الان گیر افتاده است. غیر از باری که از دست داده اند باید پول قاطر را هم به صاحب آن پرداخت کنند. یکی از قاطرچی ها که از همه جوانتر است می گوید«به خدا قسم من خانواده شهید هستم و مدت کمی است که از ناچاری به بازارهای مرزی می آیم،قاطر من را در حالی که بار نداشته فقط به جرم تردد در نزدیک مرز و احتمال اینکه می خواهد بار جابه جا کند با خود بردند.» در مناطق مرزنشین کولبرهایی هم هستند که با توجه به رنج و مشقتی که برای قاطرها وجود دارد در مسیرهای صعب العبور خود بار را کول می کنند تا قاطر استراحت کند.

سوزاندن قاطرها

در ته دره ها و لابه لای صخره های سفت و سخت کوه های اورامان، می شود لاشه قاطرهای نگون بخت را دید.لاشه هایی که دست خشن طبیعت به پائین پرتشان کرده است یا زیر رگبار گلوله ماموران مرزبانی کشته شده اند.سرمای استخوان سوز در کنار گرسنگی و گرفتار شدن در بهمن هم از دیگر پایان های تلخ عمر یک قاطر در این مناطق است.لاشه های که فقط چندین تکه استخوان ازآن باقی مانده است و در کمی دور تر از لاشه آثار باری که آن هم در بسیاری از مواقع سوزانده می شود؛ مشخص است.

عثمان در اصطبل چندین قاطر را نگهداری می کند که کمرشان زیر بار آسیب دیده  یا بر اثر اصابت گلوله زخمی شده اند، او می گوید قاطر چی ها برایشان قاطر مهم تر از بار است و بارها شاهد این بوده که قاطرچی ها بار را رها کرده اند و با قاطر از کمین ماموران و یا حیوانات وحشی فرار کرده اند.

 

سرپناهی که آوار شد

هرچه از شهر نوسود و نودشه به سمت مرز حرکت می کنیم در راه خرابه ساختمان ها و سوله های را شاهد هستیم که تازگی از سوی نهادی نامشخص خراب شده اند.اهالی این شهرها و کولبران می گویند این خرابه ها باقیمانده اصطبل هایی هستند که با حکم نیروی انتظامی تخریب شده اند. با این اوصاف و با تخریب هایی که انجام می شود حتی اگر صاحب قاطرها و قاطر چی ها بخواهند از قاطرهایشان محافظت و نگه داری کنند، عوامل هستند که اجازه چنین کاری را نمی دهند. تا اوضاع تلخ کولبران و قاطر ها را تلخ تر کنند.

بهنام اکبری

روزنامه نگار

 

 

باغ‌وحش یا برهوت وحش

مراکز نگهداری از حیات وحش در کشور با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد

یکی از مهم‌ترین اهداف باغ‌وحش‌داری در سراسر جهان، نقش آموزشی این مراکز است. نقشی که در ایران بسیار کمرنگ است و در بازدید از باغ‌‌وحش‌ها یا باغ پرندگان سراسر کشور، کمتر نشانی از آن می‌توان یافت‌.

در بسیاری از باغ‌وحش‌ها یا باغ پرندگان شرایط نامناسب نگهداری و بیماری حیوانات را می‌شود با چشم دید؛ اغلب حیوانات در قفس‌هایی با دو ردیف میله مشبک (برای ایجاد فاصله بین حیوان و بازدیدکنندگان) نگهداری می‌شوند و این شکل مراقبت، دید بصری بازدیدکننده را کاهش می‌دهد. کوچکی قفس امکان حرکت طبیعی را از حیوانات می‌گیرد و در کنار تمام تنش‌ها و استرس‌هایی که به یک حیوان تحمیل می‌شود، نبود حتی یک تابلو برای معرفی گونه، محل زندگی طبیعی و اطلاعاتی از این دست، باغ‌وحش‌ها را به مراکزی بی‌اثر در آموزش کودکان تبدیل کرده است.

گزارشگران سبز: در بیشتر مراکز نگهداری حیوانات کشور در کنار قفسها هیچ شخص آگاهی حضور ندارد که اطلاعات یا نحوه برخورد درست با حیوانات را به بازدیدکنندگان بدهد و به دلیل نبود همین آموزشها، گاهی بچههایی که دوست دارند حیوانات را ایستاده تماشا کننده با پرتاب سنگ و چوب و رفتارهای غلط، تلاش میکنند تا حیوان را وادار به ایستادن کنند و به شیوه خود به نتیجه مطلوب دست یابند. همه اینها نقاط ضعفی است که در باغوحشهای ایران مشهود است، اما امیرحسین داداشی، رئیس اداره ساماندهی و هماهنگی امور مناطق سازمان محیط زیست به گزارشگران سبز میگوید: سازمان حفاظت محیط زیست تلاش میکند با امضای تفاهمنامه با آموزش و پرورش،کمی بیشتر به مباحث آموزشی بپردازد. البته او بر این باور است که این سازمان به تنهایی مسئول آموزش در باغوحشها نیست و دیگر دستگاهها هم باید در این رابطه همکاری کنند.

بسیاری از باغوحشهای ایران، باغوحش نیستند بلکه مراکزی برای اسارت حیوانات هستند. مراکزی که نه بعد آموزشی آنها پررنگ است و نه به دیگر اهداف باغوحشها که حفاظت از گونههای در معرض خطر انقراض است، در این مکانها توجهی میشود.

به عنوان مثال چند سال پیش دست یک دختربچه در حال بازدید از قفس شیرهای یکی از باغوحشهای غیراستاندارد کشور آسیب دید. این دختر برای همیشه معلولیت را با خود به همراه دارد و این باغوحش هنوز استانداردهای لازم را برای نگهداری حیوانات ندارد. براساس آمارهایی که روی سایت سازمان حفاظت محیط زیست موجود است ۵۳ مرکز نگهداری حیات وحش در ایران وجود دارد که به گفته رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیط زیست این آمار قدیمی است و در حال حاضر تعداد باغوحشها و باغ پرندگان سراسر کشور به حدود ۶۵ تا ۷۰ مرکز رسیده است. در بسیاری از شهرهای بزرگ استانها یک یا دو مرکز نگهداری حیوانات وحشی یا پرندگان وجود دارد، اما آیا واقعا به این تعداد باغوحش نیاز داریم؟ چقدر از بار آموزش دانشآموزان به عهده این مراکز است؟ هزینههای نگهداری حیوانات در باغوحشهای با شرایط استاندارد بسیار سنگین است و این مساله باغوحشداری را به یک فعالیت غیراقتصادی تبدیل میکند اما معلوم نیست چرا در ایران، تب راهاندازی این مراکز رو به افزایش است. آن هم مراکزی که شاید کوچکترین نقشی در آموزش بچهها برای آشنایی با حیوانات ایفا نمیکنند و برای افرادی که از باغوحشها بازدید میکنند و فقط تصویر حیوانات مضطرب در پس ذهنشان جا خوش میکند.

ایمان معماریان، دامپزشک در گفتوگو با گزارشگران سبز به این نکته اشاره میکند که هیچیک از باغوحشهای کشور بجز باغوحش تهران، زیرساختهای آموزشی مناسبی ندارند.

او در پاسخ به این که یک باغوحش مناسب برای آموزش کودکان چگونه باید باشد، شرایط استاندارد یک باغوحش را بسیار متنوع توصیف میکند.

به گفته معماریان در باغوحشهای ایران نهتنها در زمینه آموزش مشکل داریم بلکه بحث کلی حفاظت هم وجود ندارد. خیلی وقتها تکثیر بیرویه در باغوحشها انجام میشود. قاچاق حیوانات و شکار آنها از طبیعت در این مراکز وجود دارد و حیوانات را به شکل غیر قانونی یا قانونی میفروشند.

او میافزاید: هدف باغوحشها حفاظت، آموزش و فرهنگسازی نیست، زیرا این مسائل در اهدافشان تعریف نشده است. سازمان حفاظت محیط زیست این اهداف را از باغوحشها نمیخواهد و استانداردهای ملی محیط زیست در زمینه ایجاد باغوحش بسیار پیش پا افتاده است و صرفا به ابعاد قفسها محدود میشود که آن هم نیازمند بهروزرسانی است.

باغوحشهای بیحساب و کتاب

اگر از معماریان بپرسید با وجود غیراقتصادی بودن باغوحشها و نقش کمرنگ آنها در آموزش چرا تعداد این مراکز رو به افزایش است، او میگوید: مشکلات موجود در قوانین اجازه میدهد این مراکز با حداقل استانداردها ایجاد شوند. وقتی سطح استاندارد پایین است، افراد پولدار یا افرادی که قصد قاچاق حیوانات را دارند، مراکزی را به اسم باغوحش تاسیس میکنند ولی این مراکز اصلا کارکرد باغوحش را ندارند.

به گفته او، محیط زیست حتی برای مراکزی که استانداردهای حداقلی دارند، مشوق در نظر میگیرد. به جای اینکه مانع تکثیر حیوانات در این باغوحشها شود، به آنها مجوز در اختیار گرفتن گونههایی مانند ببر میدهد و اگر شیرهای باغوحش تکثیر شوند، صاحبان این مکانها را تشویق میکنند.

باغوحش هویزه بتازگی تعطیل شده و بهگفته برخی کارشناسان هیچ نهاد یا شخصی حاضر نیست حیواناتش را تحویل بگیرد. در باغوحش بزرگ مشهد هم قفسهای کوچک همواره مورد اعتراض دوستداران حیوانات بوده است. یک مرکز نگهداری حیوانات در تهران نیز بتازگی به دلیل غیراستاندارد بودن تعطیل شده و انتقادات جدی به بخش اعظم ۱۲ مرکز نگهداری حیوانات در این استان وارد است. بنابراین اگر باغوحشی در شرایط کنونی وضعیت بهتری نسبت به سایر مراکز نگهداری حیوانات دارد، دلیلش این است که خود این مرکز تمایل به ارتقای استاندارد نگهداری حیوانات دارد.

آن طور که معماریان میگوید، مشکل فقط در اجرای قانون نیست بلکه قوانین هم مشکل دارند و به دلیل نبود قانون جامع و کامل، امکان رشد مراکزی که کارکرد باغوحش استاندارد را ندارند، در کشور افزایش یافته است. گرچه معماریان تکثیر حیات وحش در باغوحشهایی با استاندارد سطح پایین را اقدامی نامعقول میداند اما امیر حسین داداشی، رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیطزیست تکثیر حیات وحش را ناشی از میل طبیعی حیوان به ازدیاد دانسته و بر این باور است که جدا کردن حیوان و جلوگیری از غرایز طبیعی حیات وحش، کار درستی نیست. او میگوید: در تمام باغوحشهای دنیا، فروش گونههای مازاد باغوحش، زمینه کسب درآمد را برای صاحبان آنها فراهم میکند.

تقویت ابعاد آموزشی

داداشی درباره اهداف باغوحشها عنوان میکند: یکی از اهداف باغوحشها انجام کارهای علمی و پژوهشی است و یکی از باغوحشهای ایران با مراکز بینالمللی کارهای علمی و پژوهشی انجام میدهد.

او با اشاره به تلاشهای انجام شده برای ساماندهی باغوحشها توضیح میدهد: برای مراکزی که حداقل استاندارد را داشتند، مجوز فعالیت صادر شد و آن دسته از مراکز که شرایط حداقلی ما را نداشتند، تعطیل شدند.

رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیط زیست همچنین از پایش آنلاین باغوحشها در سال ۹۷ خبرداده و بیان میکند: تمام باغوحشها باید برای آشنایی گردشگران با گونههای جانوری، تابلوهای مناسب داشته باشند تا زمینه دوستی انسان و حیوان فراهم شود. البته او معتقد است آموزش تنها وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست نیست، زیرا همانگونه که در بحث مخاطرات بهداشتی سازمان دامپزشکی و وزارت بهداشت درگیر هستند، در بحث آموزش،سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و حتی آموزش و پرورش باید وارد عمل شوند.

به گفته داداشی، بسیاری از باغوحشهای کشور برای پیگیری مسائل آموزشی با آموزش و پرورش تفاهم نامه امضا کردهاند.

او درباره انجام قاچاق حیوانات در باغوحشها تاکید میکند: همه حیوانات باغوحشها مجهز به میکروچیت یا حلقه هستند واگر گزارش قاچاق گونههای جانوری از سوی باغوحشها را دریافت کنیم، قطعا با متخلفان برخورد خواهیم کرد.

گرچه تفاهمنامههایی برای افزایش نقش آموزشی باغوحشها بین این مراکز با
آموزش و پرورش منعقد شده اما مساله این است که این تفاهم نامهها، صرفا منجر به افزایش مراجعه دانشآموزان به باغوحشها میشود. در شرایطی که بازدیدکنندگان از لابهلای شبکه در هم تنیده قفسها باید به حیواناتی که به دلیل شرایط نگهداری نامناسب بیمار شدهاند، نگاه کنند، در واقع به این شکل بازدید از باغوحش نه تنها نقش مثبتی در آموزش دانشآموزان نخواهد داشت بلکه ممکن است سبب شود آنها دید منفی نسبت به حیات وحش و محیط زیست پیدا کنند.

لیلا مرگن

خروس عشقباز و قمارباز

فرش دستباف 12 متری پهن می‌شود، مبل و صندلی‌های مجلسی را اطراف آن می‌چینند، مهمان‌هایی که از دور و نزدیک آمده‌اند، سبیل به سبیل دور فرش می‌نشینند؛ فرشی که قرار است رینگی باشد برای نبرد دو خروس جنگی.

هرکدام از صاحبان خروس‌ها یک طرف فرش می‌نشینند درست مثل طرفداران پرسپولیس و استقلال در استادیوم آزادی. با اجازه داور، مسابقه شروع می‌شود. خروس‌ها به هم می‌پرند و فریاد ماشاءالله و آفرین گفتن‌های تماشاگران فضا را پر می‌کند، این گوشه‌ای از جدال خروس‌های جنگی است که هر از‌گاه در پایتخت برگزار می‌شود و شرکت‌کنندگان آن اصرار دارند حساب شان با قماربازها فرق می‌کند. به مناسبت سال 96 که در تقویم سال خروس است، سری به یکی از این مراسم زدیم. البته با این شرط که گرفتن عکس و فیلم ممنوع است.

خارهایی را که از قبل آماده کرده، درست روی خارهای خود خروس محکم می‌کند، خروس را می‌بوسد و دست نوازش بر سر و گردنش می‌کشد. آرزو می‌کند خروسش از میدان مبارزه پیروز بیرون بیاید.

از پیش مشخص شده که قرار است خروس‌ها دو راند 15 دقیقه‌ای باهم بجنگند و شخصی که برنده ‌شود، پنج میلیون تومان گیرش می‌آید.

میزبان مسابقه که بین خروس‌بازها سرشناس است، از قبل فرش دستباف 12 متری را کف سالن پهن کرده و مبل و صندلی‌های مناسبی را گرداگرد فرش چیده، فرشی که قرار است رینگ مبارزه خروس‌ها باشد. اطراف فرش هم صاحبان خروس‌ها و مهمان‌ها می‌نشینند. مهمان‌هایی که از شهرهای دور و نزدیک به پایتخت آمده اند تا جنگ خروس‌ها را که از نژادهای خاصی هستند ببینند. البته فرش و صندلی تنها تدارکاتی نیست که میزبان به فکرش بوده؛ او بساط شربت، چای و ناهار را نیز آماده کرده است.

آنچه بیشتر از همه چیز سبب می‌شود مهمان‌ها رنج سفر را برخود هموار کنند، نام و رسم صاحبان خروس‌هاست. افرادی که دوست دارند به عنوان عشقباز شناخته شوند، زیرا تاکید دارند مرامشان دوست داشتن خروس‌هاست نه قربانی کردن آنها.

دو نفر به نمایندگی از صاحبان خروس‌ها روی فرش می‌روند و خروس‌ها را در دست می‌گیرند تا با اشاره داور جنگ خروس‌ها شروع شود‌.

افرادی که دور تا دور فرش نشسته‌اند و خیلی جدی مراسم را دنبال می‌کنند با شروع جنگ فقط با جملاتی مانند آفرین و ماشاءالله خروس‌ها را تشویق به مبارزه بیشتر می‌کنند. درست مثل مسابقات بوکسی که تماشاچیانش جوگیر شده‌اند.

تشویق حریف

خروس‌ها پرهای گردنشان را باد داده‌اند و چشم از یکدیگر بر‌نمی‌دارند. آنها به دنبال فرصتی هستند تا با خارهایی که روی پاهایشان محکم شده به یکدیگر ضربه بزنند. تماشاچیان نیز سرجایشان میخکوب شده‌اند و هرکدام دوست دارند یکی از خروس‌ها برنده میدان شود، چراکه بیشترشان روی برد و باخت خروس‌ها شرط بسته‌اند.

در این گیر و دار، حال صاحبان خروس‌ها جور دیگری است؛ اضطراب در نگاه آنها موج می‌زند، اما دوست ندارند کسی نگرانی را از چهره‌شان بخواند. آنچنان به میدان مبارزه خیره شده‌اند که هیچ حرکتی از چشمشان پنهان نمی‌ماند.

با هر جهش و حمله خروس‌ها ‌تشویق‌شان می‌کنند، حتی اگر خروس رقیب هم حمله مناسبی کرد او را تحسین می‌کنند، زیرا تعریف از خروس رقیب نیز جزو مرام این عشقبازها‌ست و رسم است شخصی که نبرد را باخته نیز باید به شخص پیروز تبریک بگوید و دستی هم به سر و گوش خروس پیروز بکشد.

وقت استراحت

جنگ خروس‌ها مقررات خاص خودش را دارد و معمولا قبل از شروع مراسم افراد بر سر آنها به تفاهم می‌رسند، برای نمونه صاحبان خروس‌ها می‌توانند در طول نبرد دو بار برای خروسشان تقاضای وقت استراحت کنند، به همین دلیل به اشاره آنها افرادی که روی فرش کنار خروس‌ها هستند، خروس‌ها را می‌گیرند و برای استراحت به خارج از میدان انتقال می‌دهند.

در این مواقع، کمک می‌کنند حال خروس جا بیاید. برای نمونه آبی به سر و صورتش می‌زنند یا با دستمال دهان و نوکش را تمیز می‌کنند تا لکه‌های خون و پرها را تمیز کنند برای این کار نوک خروس را بازکرده و دستمال لوله شده‌ای را وارد گلویش می‌کنند و سریع بیرون می‌کشند.

بسیار نیز پیش می‌آید که در وقت استراحت زخم‌های خروس‌ها را بخیه می‌زنند و آنها را برای برگشت به میدان مبارزه آماده می‌کنند.

اگر زخم‌های خروس سطحی باشد، با محلول آب نمک شستشویش می‌دهند و کمی هم اسپری تتراسایکلین روی زخم‌هایش می‌پاشند.

بین برخی خروس‌بازهایی که خروس‌شان را به میدان نبرد می‌فرستند رسم است اگر خروس هنگام مبارزه به پشت بیفتد، بازنده است یا اگر خروسی از دست حریفش فرار کند، آن را باید بازنده میدان به حساب آورد، ‌آنها معتقدند خروسی که از نبرد مستقیم دوری می‌کند، یعنی دوست دارد هنگام عقب‌نشینی به حریف ضربه بزند هم خروس خوبی نیست‌.

نجات خروس مغلوب

افرادی که خود را عشقباز می‌دانند و تاکید دارند قمارباز نیستند، سلامت خروس‌های جنگی برایشان اهمیت بیشتری دارد نسبت‌ به پولی که در میدان مبارزه عایدشان می‌شود‌. به همین سبب اگر حین مسابقه متوجه شوند خروسشان صدمه زیادی دیده، اعلام می‌کنند حاضرند بخشی از جایزه را بدهند، اما جنگ خاتمه پیدا کند.

در چنین مواقعی اگر طرف مقابل نیز به قول معروف عشقباز باشد، از چنین پیشنهادی استقبال می‌کند، چراکه با نجات جان خروس مغلوب در جمع خروس‌بازها برای خود محبوبیت بیشتری به دست می‌آورد.

اما چنین رفتارهایی که به نجات جان خروس‌ها منجر می‌شود در همه میدان‌های جنگ دیده نمی‌شود، زیرا در بسیاری از این میدان‌ها قماربازها حرف اول و آخر را می‌زنند.

اما این ملاحظات در بین قماربازها وجود ندارد. آنها خروس‌های جنگی را می‌خرند تا با جنگ انداختن آنها درآمدزایی کنند. عشقبازها می‌گویند این افراد کار آنها را نیز خراب کرده‌اند، زیرا شرایطی ایجاد کرده‌اند که اغلب مردم وقتی درباره خروس جنگی صحبت می‌شود به یاد شرط‌بندی و قمار می‌افتند.

آنها تاکید دارند عکس‌ها و فیلم‌هایی که در شبکه‌های اجتماعی از جنگ خروس‌ها منتشر می‌شود همه‌شان به قماربازها تعلق دارد، زیرا عشقبازهای واقعی حاضر نیستند برای خودنمایی دست به چنین کارهایی بزنند. اما قمارباز‌ها برایشان فرقی نمی‌کند در خرابه‌ها و زمین‌های خاکی نیز خروس‌ها را به جان هم می‌اندازند و معمولا جنگ خروس‌ها با مرگ یکی از آنها خاتمه پیدا می‌کند.

خروس جان من است

مشغول ماساژ دادن خروسش است، گاهی بال‌هایش را باز می‌کند و پشتش را می‌مالد، گاهی پاهایش را می‌کشد و ماساژ می‌دهد، می‌گوید تمام زندگی و عشقش این خروس است و بدون آن نمی‌تواند روزگار بگذراند.

می‌گوید خروسش از سگ یا پرنده‌هایی مانند کاسکو باهوش‌تر است و با او بخوبی ارتباط برقرار می‌کند.

تاکید دارد قمارباز نیست و باید از همین اول کار حساب او را از افراد فرصت‌طلبی که با زخمی کردن خروس‌ها به دنبال کسب درآمد هستند جدا کنیم، می‌گوید‌ بنویسید عشقباز هستم.

به همین خاطر به خروسش احترام می‌گذارد. او نمی‌گذارد به خروسش بد بگذرد و جیره غذایی خاصی برایش در نظر گرفته که به گفته خودش عسل و بادام از مواد ثابتش هستند.

آن طور که او می‌گوید، خروس بازهای واقعی شرایط ایده‌آلی را برای خروس‌هایشان فراهم می‌کنند؛ برای نمونه حتی برای آنها پاپوش‌هایی نیز می‌دوزند تا پای خروس آسیب نبیند.

شرایط نگهداری از خروس‌های جنگی آسان نیست، زیرا آنها را باید در قفس‌های جداگانه جای داد و رژیم غذایی مناسبی را برایشان در نظر گرفت.

غلامرضا ایلی یکی از پرورش‌دهندگان خروس‌جنگی است. او می‌گوید مخالف صد درصدی جنگ خروس‌هاست، چراکه می‌توان این پرنده زیبا را نیز مثل سایر پرندگان نگهداری کرد بدون این‌که در میدان‌های قمار آنها را به جان هم انداخت.

خروس بوکس

شکی نیست افرادی که خروس‌های جنگی را در میدان‌های شرط‌بندی به جان هم می‌اندازند حقوق حیوانات را نادیده می‌گیرند، چون بسیاری از این نبرد‌ها با مرگ یکی از خروس‌ها پایان می‌یابد یا دست‌کم خروس‌ها زخم‌های زیادی برمی‌دارند.

ایلی می‌گوید این روزها در بیشتر کشورهای دنیا مسابقات خروس بوکس برگزار می‌شود، مسابقاتی که در آن سعی می‌شود خروس‌های جنگی کمتر آسیب ببیند. به این شکل که کاورهای مخصوصی برای آنها دوخته می‌شود و خیلی وقت‌ها نیز خارهای خروس‌ها را می‌بندند تا آسیب کمتری به یکدیگر بزنند.

او می‌گوید باید چنین شرایطی نیز در کشورمان ایجاد شود تا همه چیز بر‌اساس مقررات اجرا و دیگر سایه قمار از سر خروس جنگی برداشته شود.

آن‌طور که ایلی می‌گوید اکنون افراد زیادی هستند که خروس‌های جنگی را می‌خرند تا مانند پرنده‌های تزئینی دیگر از آنها نگهداری کنند؛ در واقع آنها به نوعی کلکسیونر خروس هستند و باید حساب آنها را از حساب قمارباز‌ها جدا کرد.

باورش مشکل است، اما بین افراد علاقه‌مند به خروس‌های جنگی که خود را عشقباز می‌دانند، علاقه زیادی به این پرنده‌ها وجود دارد تا حدی که اگر یکی از این خروس‌ها بمیرد، برای او عزاداری می‌کنند و از ته دل اشک می‌ریزند.

خروس‌های 10 میلیونی

‌قیمت خروس‌های جنگی متفاوت است و برخی علاقه‌مندان حاضرند آنها را به قیمت‌های بالایی تهیه کنند، اما به طور معمول در بازار قیمت آنها از ده میلیون تومان بیشتر نمی‌شود. طول عمر این پرندگان نیز حدود پنج تا ده سال برآورد می‌شود.

مهدی آیینی

بالا