آخرین خبرها
خانه / گفت و گو

بایگانی دسته بندی ها : گفت و گو

اشتراک به خبردهی

مدیریت خصمانه منابع آب در افغانستان

‌خشکیدن تالاب هامون به مشکلات اهالی سیستان و بلوچستان دامن زده ‌ و معیشت بسیاری از ساکنان این منطقه را تحت تاثیر قرار داده است. این شرایط منجر به افزایش مهاجرت و شیوع بیماری‌های ریوی و چشمی در بین ساکنان منطقه سیستان شده است. در ادامه درباره همه این مسائل با داود میرشکار، مدیر کل محیط ‌زیست سیستان و بلوچستان به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.

مشکلات محیط زیستی سیستان و بلوچستان چقدر افزایش یافته است؟

شرایط محیط زیستی سیستان و بلوچستان مناسب نیست. اولین دلیل آن‌ بحث مدیریت خصمانه  منابع آب رودخانه هیرمند است که از چند سال گذشته آغاز شده است. متاسفانه با ایجاد بند کمال‌خان، سد کجکی و سد ارغنداب افغانستان به صورت‌ نامناسبی مانع تامین حقابه هامون ‌شده‌ و‌‌ ترجیح می‌دهند که بخش زیادی از آب را‌ به شوره زارها هدایت کنند.

‌وضعیت آب ذخیره شده در سدهایی که افغانستان روی هیرمند ایجاد کرده چگونه است؟

اکنون ‌میزان آب ذخیره شده در پشت سدهایی که روی هیرمند ایجاد شده به بیشترین میزان ‌در پنج سال  گذشته رسیده است. در واقع آنها به گونه‌ای منابع آب را مدیریت می‌کنند که بخشی از مردم خود افغانستان نیز در تنگنا قرار گرفته‌اند.

سایر منابع تامین کننده حقابه هامون چه شرایطی دارد؟

‌در شمال سیستان نیز سال گذشته از فراه‌رود آب اندکی به ایران می‌رسد. اما آب این رود را نیز به کانال‌های فرعی هدایت کرده‌اند. در واقع برای هامون صابوری‌ نیز آبی رها نشده است. به همین دلیل وسعت کانون‌های گرد و غبار فرامرزی که کشورمان را تهدید می‌کند نیز بیشتری از سال‌های گذشته شده است.‌

شرایط کانون‌های داخلی گرد و غبار منطقه چگونه است؟

‌ تهدید دیگری که در بستر هامون با آن رو به رو هستیم، دستکاری‌هایی است که بدون کارشناسی در منطقه انجام می‌شود و به افزایش‌ کانون‌های گرد و غبار دامن می زند. علاوه بر این چرای دام سنگین و سبک نیز مشکل دیگری است که با آن رو به رو هستیم، زیرا برخی افراد دام‌های سبک و سنگین خود را در تالاب رها می‌کنند و دام‌ها ‌ پوشش‌‌ گیاهی باقیمانده در تالاب را نیز از بین می‌برند و به این شکل به تخریب بیشتر تالاب و افزایش گرد و غبار دامن می‌زنند.

‌پیامدهای اجتماعی تخریب تالاب  چقدر افزایش یافته است؟

‌بیش از ۸۰ درصد معیشت ‌ساکنان اطراف تالاب به هامون وابسته است. به همین دلیل با توجه به شرایط تالاب  صیادی در منطقه از بین رفته است. علاوه بر این دامداری‌ نیز دستخوش آسیب شده است، زیرا حجم ‌علوفه ‌ بشدت کاهش پیدا کرده ‌ و دامداران شرایط بسیار سختی پیدا کرده‌اند. علاوه بر این تخریب تالاب سبب شده گردشگری و صنایع دستی منطقه نیز تحت تاثیر قرار بگیرد.

‌میزان مهاجرت از منطقه چقدر بیشتر شده است؟

مهاجرت بیشتر شده است. اما دستگا‌های متولی باید به این پرسش پاسخ دهند. لازم به یادآوری است که کشاورزی منطقه نیز دچار آسیب شده ، برای نمونه وقتی حقابه تامین می‌شد و کشاورزی رونق داشت همه زمین‌های منطقه مالک حقیقی داشت. اما اکنون شرایط تغییر کرده است.‌

افزایش توفان‌های گرد و غبار در منطقه نیز یکی دیگر از مشکلات اهالی سیستان است.

درست است. در گذشته ساکنان منطقه از بادهای ۱۲۰ روزه آسیب می‌دیدند. اما زمان وزش این بادها اکنون تغییر کرده و به ۱۸۰ روز و بیشتر از آن رسیده است و با توجه به اینکه بستر تالاب خشک شده گرد و غبار هم بیشتر شده است. ‌این بادها در گذشته به تعدیل هوای منطقه کمک می‌کردند، زیرا تالاب دارای آب بود و وزش باد و عبور آن از روی تالاب سبب بهبود شرایط آب و هوا می‌شد. اما اکنون توفان‌های گرد و غبار سبب افزایش بیماری‌های ریوی و  چشمی در بین ساکنان منطقه شده است‌.

 

مهدی آیینی

«پیروز» فعلا به توران نمی‌رود | پیروز از نظر حفاظتی ارزشی ندارد

معاون تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست از شرایط پیروز می‌گوید

«پیروز»  در پارک پردیسان هنوز برای زنده ماندن می‌جنگد. آن طور که ‌کارشناسان می‌گویند این توله یوزپلنگ ‌ به شرایط با ثبات نرسیده است. به همین دلیل فعلا نباید آن را به توران منتقل کرد. این درحالی است از ‌ محیط زیست نیز خبر می‌رسد که مدیران این سازمان تصمیم دارند ‌ هزینه‌های نگهداری از «پیروز» را کاهش دهند، زیرا معتقدند پیروز از نظر حفاظتی ارزشی ندارد و اولویت آنها حفظ یوزپلنگ‌ها در طبیعت است در ادامه درباره این مسائل با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست به گفت‌وگو پرداخته‌ایم.

آیا قرار است به دلیل نبود اعتبار پیروز را از پارک پردیسان به توران منتقل کنید؟

ما ظرفیت و اعتبار‌ مشخصی داریم و باید براساس اولویت‌های مشخص شده تصمیم‌گیری ‌کنیم. ما هرچه ‌بیشتر برای حیوانی مانند پیروز که از نظر حفاظتی ارزشی برای ما ندارد، هزینه کنیم در اولویت‌های دیگر دچار مشکل خواهیم شد.  ‌برای ما ‌ حفظ یوزپلنگ‌ها در‌ طبیعت در اولویت قرار دارد. به همین دلیل تمایل داریم هرچه اعتبار می‌گیریم صرف حفاظت از این یوزپلنگ‌ها شود، چون آنها برای ما ارزشمند‌تر هستند. در مرحله بعد  مساله تکثیر در اسارت مطرح است. به عبارت دیگر هرچه  برای پیروز یا تکثیر در اسارت هزینه کنیم طبیعتا باید از اعتبارت بخش حفاظت برداشت ‌‌کنیم. به همین دلیل تلاش می‌کنیم تا جایی که می‌توانیم هزینه پیروز و تکثیر را کم کنیم تا بیشتر بتوانیم به حفاظت از یوزپلنگ‌ها در طبیعت بپردازیم‌.

هزینه نگهداری از پیروز چقدر است؟ چون مردم می‌خواهند کمک کنند.

مساله فقط پول نیست؛ بحث انرژی و زمان نیز مطرح است. در حالی که این مسائل در توران وجود ندارد. آنجا فضا طبیعی و تحت کنترل است. البته یوزهای دیگری نیز در توران نگهدار می شوند. در واقع سازمان برای این مهم در توران هزینه می‌کند. اما در پردیسان علاوه بر اعتبار مسائل دیگری نیز مطرح است.

 

نگفتید، هزینه نگهداری از پیروز چقدر است؟

فرض کنیم ده ریال است و ‌ عدد قابل توجهی نیست. اما با توجه به اینکه این پول از بودجه حفاظت برداشت می‌شود، خیلی مهم است.

اما برخی مردم می‌خواهند کمک کنند‌.

اگر مردم بخواهند کمک کنند باید از طریق صندوق ملی محیط زیست اقدام شود. ما نمی‌توانیم همین طوری کمک مردمی بپذیریم. البته این کمک‌ها هم اگر صرف  حفاظت از یوزپلنگ در طبیعت شود برای کشور و آینده سرزمین موثرتر و ماندگارتر است و می‌توان به این شکل حقوق نسل‌های آینده را حفظ کرد. پیروز ارزش حفاظتی لازم را برای اینکه ما بخواهیم آنقدر برایش هزینه کنیم، ندارد.

با این حال نمی‌توان گفت که نگهداری از پیروز مهم نیست؟

ای کاش ما به مسائل دیگر تنوع زیستی نیز می‌پرداختیم، خیلی مسائل مهم‌تری در خصوص یوزپلنگ و یا گونه‌های دیگر وجود دارد. اگر بخواهم خلاصه بگویم؛ اولویت ما حفظ یوزپلنگ در طبیعت است. اما مدتی پیش ظرفیتی ناخواسته به نام ایران (مادر پیروز) در اختیار محیط زیست قرار گرفت که قادر به بازگشت به طبیعت نبود. بنابراین بهتر است ما از آن ظرفیت استفاده کنیم یعنی جمعیت پایه‌ای از یوز در اسارت داشته باشیم، چون به حفظ ژنوم این گونه ارزشمند کمک می‌کند.

برخی کارشناسان نگران هستند که پیروز در توران تلف شود. به نظرتان خطری پیروز را در توران تهدید نمی‌‌کند؟

ما براساس نظر تخصصی دامپزشکان و کارشناسان در این خصوص تصمیم گیری می‌کنیم. برنامه ما این بود که در اولین فرصت  پیروز را به توران منتقل کنیم، زیرا شرایط زیستی آنجا نسبت به پردیسان مناسب‌تر است. اما با توجه به اینکه‌ کارشناسان  معتقدند پیروز از نظر جسمی ‌ضعیف است، فعلا برنامه‌ای برای انتقال نداریم. فراموش نکنیم که ‌پیروز از همان ابتدا تغذیه مناسبی نداشت و شیرخشک مناسبی برای او در دسترس نبود. به این شکل با حداقل تغذیه از شیرخشک بزرگ شد. به همین دلیل اکنون در مرحله جبران کمبود وزن قرار دارد و دامپزشکان معتقدند شرایط پیروز به ثبات نرسیده که بتواند خودش غذایش را مصرف کند و نیاز به دارو و درمان نداشته باشد.  در چنین شرایطی‌ کارشناسان معتقدند باید دست‌کم تا پایان امسال ‌از انتقال پیروز خودداری کرد تا او بتواند از نظر جسمی کمبودهایش را جبران کند.

بنابراین فعلا برنامه‌‌ای برای انتقال پیروز به توران ندارید؟

طبیعتا ما هم براساس نظر تخصصی کارشناسان اقدام خواهیم کرد و اگر در پایان سال نیز کارشناسان مخالف انتقال پیروز باشند، این کار را انجام نمی‌دهیم. هنوز تصمیم قطعی در این خصوص گرفته نشده است. اما ‌در این حال که کمترین هزینه را برای پیروز انجام می‌دهیم، حفظ سلامتی‌اش هم برای ما مهم است.

آیا شرایط لازم برای نگهداری از پیروز در توران فراهم است؟

یوزپلنگ‌ها در یک مجموعه نگهداری می‌شوند. اما در فضاهای جدا از هم هستند. اکنون پدر و مادر پیروز ‌ در فضای جدا از هم نگهداری می‌شوند. پیروز نیز در فضای فنس‌کشی شده کوچکی ‌در مجاورت پدر و  مادرش زندگی خواهد کرد.

آیا امسال یوزپلنگ‌های بیشتری در توران دیده شده‌اند؟

امسال زایمان یوز و پویایی جمعیت آن در توران خوب است و از این بابت خوشحال  هستیم. اما امیدواریم حوادث جاده‌ای برای این گونه پیش نیاید. در این منطقه دو یوز مادر داریم که هر کدام چهار توله دارند. علاوه براین‌ دو یوز جوان دیگر نیز در توران دیده شده است. به همین دلیل می‌توان گفت وضعیت کلی یوزهای توران به نسبت آنچه انتظار داشتیم خوب است. اما مهم این است که بتوانیم مشکل جاده را در این منطقه برطرف کرده و حفاظت را در توران تقویت کنیم. یعنی ‌امکانات حفاظتی  و تعداد محیط‌بان را منطقه را افزایش دهیم، زیرا با  چنین اقداماتی می‌توان به نجات این گونه ارزشمند امیدوار بود.

زاگرس بیابان می‌شود | زوال زاگرس شوخی نیست!

رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست علوم و تحقیقات معتقد است زاگرس در حال تبدیل شدن به بیابان است

جنگل‌های زاگرس‌ سال‌هاست خالی از حیات وحش شده ‌ و شرایط در این جنگل‌ها آنقدر بحرانی است که طغیان آفات و بیماری درختان بلوط  را یکی یکی می‌خشکاند تا زوال این اکوسیستم عریان‌تر از همیشه اتفاق بیفتد. این شرایط سبب شده کارشناسان هشدار بدهند که اگر عواملی مانند کشاورزی، دامداری و قاچاق چوب در این منطقه کنترل نشود، طغیان آفات و بیماری شتاب بیشتری می‌گیرد و جنگل‌هایی که منبع ۴۰درصد آب شیرین کشور است، خیلی زود به بیابان بدل می‌شود. در ادامه همه این مسائل را با دکترهادی کیادلیری، رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست علوم و تحقیقات در میان گذاشته‌ایم. او نیز معتقد است مسؤولان تخریب و زوال زاگرس را به شوخی گرفته‌اند.

تخریب اکوسیستم در زاگرس شدت گرفته است، شرایط این جنگل‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مساله در زاگرس صرفا خشکیدگی درخت نیست و ما شاهد این هستیم که اکوسیستم زاگرس سال‌هاست دچار زوال شده است و به سمت فرو پاشی می‌رود. در این بین عوامل مختلفی نقش دارد.‌ بخشی ازعوامل شرایط را آماده می‌کند، برای نمونه سال‌هاست که در جنگل‌های زاگرس بهره برداری انجام می‌شود. از کشاورزی گرفته تا دامداری و برداشت چوب. این عوامل آنقدر‌ به اکوسیستم فشار آورد که شرایط برای طغیان‌ بیماری و آفت فراهم شد.

در این اکوسیستم آفات‌ برگ‌خوار به درختان تحت استرس حمله می‌کنند و به این ترتیب درختان را وارد پروسه مرگ می کنند. ‌ هر درختی دو یا سه بار بیشتر بی‌برگی را تحمل نمی کند، چون  عملا فتوسنتز درخت دچار مشکل می‌شود به این شکل دیگر کربوهیدراتی ساخته نمی شود و تنفس درخت پایان می‌پذیرد. به این  ترتیب حشراتی مانند چوب‌خوارها پدیدار می شوند و دیگر نمی‌توان کاری انجام داد.

‌این روزها شاهد طغیان آفات چوب‌خوار در زاگرس هستیم. برخی معتقدند می‌توان با آفات چوب‌خوار مبارزه کرد. به نظر شما این امر امکان پذیر است؟

با توجه به شرایط  و توانایی ما این ادعا ‌امکان پذیر نیست. به همین دلیل باید تاکید کرد در مرحله‌ای که شاهد شیوع آفت برگ‌خوار هستیم  باید برای مقابله استراتژی کوتاه مدت تعریف کرد و در ‌ بلند مدت نیز به این فکر باشیم که عواملی که تعادل اکوسیستم را برهم زده است،‌ مانند کشاورزی، دامداری و  برداشت چوب رفع شود.‌

با توجه به اینکه از سال‌ها قبل درباره بیماری زغالی بلوط نیز هشدار داده می‌شد. اکنون چه بیماری و آفاتی در این اکوسیستم شایع شده است؟

بیماری زغالی بلوط  و سوسک‌های چوب خوار نیز عوامل ثانویه هستند و به درختانی که تحت استرس و بیمار هستند حمله می‌کنند‌. انواع آفت برگ‌خوار و چوب خوار و بیماری‌ها در زاگرس شایع شده است. که البته در هر منطقه متفاوت است. اگر بخواهیم همه آنها را نام ببریم‌ به فهرست بلند بالایی نیاز است، مانند  آفت جوانه خوار بلوط ، پروانه سفید بلوط و پروانه ابریشم باف و بیماری‌هایی مانند بیماری زغالی.

‌مجموعه‌ای از عوامل دست به دست هم داده و زمینه را برای زوال زاگرس فراهم کرده‌اند‌، چراکه ما عواملی مانند حیات وحش را که منجر به تعادل اکوسیستم می شود، از بین برده‌ایم. بنابراین در آینده نزدیک زاگرس بیابانی می‌شود و جنگل‌های هیرکانی نیز به سرنوشت زاگرس دچار می‌شود.

با این حال  چرا‌ آمار دقیقی از مناطق آلوده به بیماری و آفات ‌ از سوی نهادهای مسؤول اعلام نمی شود؟

آمارها در این حوزه یا مطرح نمی شود یا اشتباه است. براساس آماری که سازمان منابع طبیعی اعلام کرده است در ۱۵ سال اخیر روزانه ۵۰۰هکتار از سطح جنگل‌ها و مراتع ما کم شده است.  در حوزه آمارهای جنگل مجهول‌های زیادی وجود دارد. این درحال است که برای برنامه ریزی مناسب به آمار قابل اعتماد نیاز است‌.

به نظر شما آمارها در این حوزه به دلیل شرایط نامناسب جنگل‌ رسانه‌‌ای نمی شود یا اصلا تهیه آمار جزو اولویت‌های نهادهای مسؤول نیست؟

با فناوری‌هایی که اکنون در دسترس است، می توان اطلاعات مناسبی درباره شرایط جنگل‌های کشور تهیه کرد. برای نمونه از طریق عکس‌های هوایی و اطلاعات ماهوره‌ها می‌توان اطلاعات لازم در خصوص سطح و مساحت جنگل را به دست آورد. علاوه براین ‌اداره منابع طبیعی  در همه استان‌های کشور فعال است و مدیران و کارشناسان‌ ادارات می‌توانند اطلاعات لازم را به دست بیاورند.

با این وجود ما زمانی متوجه طغیان آفات و بیماری‌ها می‌شویم که سطح وسیعی از جنگل‌های کشور آلوده شده باشد.

مشکل بزرگی که ما برای مقابله با آفات و بیماری با آن رو به رو هستیم بی‌توجهی بحث مانیتورینگ، کنترل و پایش است. به عبارت دیگر ما زمانی به مقابله با آفات و بیماری‌ها می پردازیم که طغیان کرده باشد. ‌این درحالی است که با پایش مناسب و به موقع باید شدت شیوع آفات، نوع گونه‌هایی که تحت تاثیر قرار گرفته‌اند و پارامترهای دیگر را مشخص کرد. اما در کشورمان ما اصولا مدیریت پیوسته و منظمی در این حوزه نداریم و مساله آفات و بیماری را به شوخی گرفته‌ایم و این بی ‌توجهی هزینه زیادی را به کشور تحمیل می‌کند. برای نمونه جوانه خوار بلوط که در زاگرس شایع شده است می‌تواند تا دو متر مکعب در هکتار کاهش رویش ایجاد کند. مثلا اگر ۲۰هزار هکتار را آلوده کند. سبب کاهش ۴۰هزار متر مکعب چوب می‌شود. ‌

اگر بخواهید مشکلات زاگرس را طبقه بندی کنید به کدام مسائل می پردازید؟

در جنگل‌های زاگرس یکسری عوامل شرایط را برای طغیان آفات و بیماری مهیا کرده است، مانند کشاورزی، دامداری و تغییر اقلیم. در این بین‌ عوامل دیگری زوال را شروع کرده‌اند، مانند آفات برگ‌خوار بعد از حمله این آفات اگر اقدامی صورت نگیرد با پدیدار شدن چوب‌خوارها اکوسیستم وارد پروسه مرگ می‌شود. در واقع حتی اگر ما حشرات چوب‌خوار‌ و بیماری زغالی را از بین ببریم، اکوسیستم به حالت اول بر نمی‌گردد، چراکه حفاظت معنای خود را از دست داده است. بنابراین باید برای سالم سازی اقدام کرد که هزینه بسیاری دارد.‌

باتوجه به این شرایط برای نجات زاگرس باید چه راهکاری را در پیش گرفت؟ ‌

باید روی پیش آگاهی کار کنیم. یعنی در خصوص مشکلات اکوسیستم‌های داخلی و اکوسیستم‌های مشابه در کشورهای همسایه بررسی‌هایی انجام بدهیم. این پیش آگاهی به ما کمک می‌کند که وضعیت آینده اکوسیستم را پیش‌بینی کنیم. در واقع اگر بتوانیم شرایط آینده را پیش‌بینی کنیم می‌توانیم برای پیشگیری اقدامات مناسبی انجام دهیم. اما تجربه نشان داده به این مسائل توجهی نمی شود‌. در این بین تغییر زیاد مدیران نیز به شرایط مدیریت نامناسب اکوسیستم‌های کشور دامن می زند.

برای برنامه بلند مدت چه باید کرد؟

برای نجات زاگرس ‌باید فشارهای معیشتی را در این منطقه حذف کرد. یعنی با اشتغالزایی و تامین سوخت مناسب مانع قاچاق چوب و زغال شد. علاوه براین باید دام مازاد را نیز از این منطقه خارج کرد. ‌ در زاگرس ۳۶ میلیون راس دام وجود دارد که فقط ۱۶میلیون راس آن مجاز است. اما آ‌یا ‌ وزارت  جهاد کشاورزی که مسؤول تامین پروتئین ‌و  مسؤول خروج دام مازاد از این منطقه است برای این مهم کاری انجام می‌دهد؟ در واقع باید گفت برای بهبود شرایط زاگرس نیاز به انجام اقدامات هماهنگ و مناسبی است.

علاوه بر وجود دام مازاد در حدود یک میلیون هکتار از عرصه‌های زاگرس کشاورزی انجام می شود. این درحالی است که کشاوزری مانع زادآوری آینده جنگل می‌شود‌. به این ترتیب وقتی استفاده ما از اکوسیستم بسیار بیشتر از توانایی اکوسیستم برای احیا باشد. اکوسیستم دچار فروپاشی می‌شود.

اگر شرایط به همین شکل  ادامه پیدا کند، آینده‌ای برای زاگرس می توان در نظر گرفت؟

شرایط در زاگرس به سمت تخریب کامل می‌رود و می توان گفت زاگرس در حال بیابانی شدن است. ‌ افزایش آتش‌سوزی‌ها در این منطقه نیز گواهی بر این شرایط است‌.‌

پس از فروپاشی زاگرس مسائل اجتماعی زیادی نیز به وقوع خواهد پیوست.

بله. با مسائلی مانند مهاجرت و کمبود آب مواجه خواهیم شد. وقتی به ارزش گذاری کارکردهای اکوسیستم بپردازیم، تبعات این بی‌توجهی بیشتر مشخص می‌شود. نباید فراموش کرد که ۴۰درصد آب شیرین کشور از زاگرس تامین می‌شود. این جنگل‌های زاگرس است که مانع نفوذ گرد و غبار به برخی استان‌ها می‌شود‌ و تا حدودی دمای هوا را تعدیل می‌کند‌. بنابراین با فروپاشی زاگرس دست‌کم باید منتظر افزایش تعداد آوارگان محیط زیستی و کاهش منابع آب بود.

 

مهدی آیینی

 

 

توفان بی‌خبری از بیابان‌زایی در کشور | افول سازمان منابع طبیعی

معاون پژوهشی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران از فراموش شدن برنامه‌های مقابله با بیابان‌زایی می‌گوید

در گزارش‌های سازمان هواشناسی گرد و غبار به پای ثابت پدیده‌های غالب جوی کشور بدل شده است و به نظر می‌رسد تلاش‌های دستگاه‌های مسؤول برای کنترل کانون‌های داخلی و خارجی گرد و غبار راه به جایی نمی‌برد. این درحالی است که کاهش میزان بارش‌ها و افزایش دما نیز از ناگوارتر شدن شرایط و افزایش گرد وغبار حکایت دارد.
مهار کانون‌های گرد وغبار اولویت کشورهای همسایه ما نیست. در این شرایط  تغییر اقلیم و سوء مدیریت نیز زمینه را برای افزایش وسعت کانون‌های داخلی گرد و غبار فراهم کرده است. اتفاقی که به طور حتم شرایط زندگی را برای بسیاری از شهروندان سخت‌تر ‌می‌کند. در ادامه درباره این مسائل و راهکار‌های کنترل آن با دکتر شیرین محمدخان، معاون پژوهشی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران گفت‌وگو کرده‌ایم.  آن طور که او می‌گوید فقط یک ایستگاه سنجش رسوبات بادی در کشور وجود دارد و بی‌توجهی به مساله بیابان‌زایی ‌سبب شده ما درک درستی از شرایطی که درحال شکل گرفتن است، نداشته‌ باشیم و اگر این رویکرد ادامه‌ پیدا کند در نهایت  وضعیت آنقدر ناگوار خواهد شد که دیگر نمی‌توان با آن مقابله کرد.

 

شاهد افزایش پدیده گردو غبار در کشور هستیم. آیا این روند ادامه پیدا می‌کند؟ ‌ ‌  

با توجه به اینکه ‌ تغییرات اقلیمی، کاهش نزولات ، افزایش دما و در نهایت کاهش رطوبت را شاهد هستیم، می‌توان گفت اگر‌ اقدامات مناسبی را انجام ندهیم، شرایط بدتر می‌شود. در سال‌هایی که میزان نزولات جوی افزایش پیدا کند مشکل‌ گرد و غبار کم می‌شود. اما وقتی نزولات کاهش می‌یابد، گرد وغبار بیشتر می‌شود. ‌مساله اینجاست که ما شاهد کاهش نزولات و افزایش دما ‌هستیم. بنابراین ‌اگر مدیریتی درخور این شرایط ‌نداشته باشیم، وضعیت نامناسب‌تر می‌شود.

برای مقابله با این شرایط چه اولویت‌هایی باید داشته باشیم؟

مقابله با پدیده گرد و غبار نباید محدود به زمان مشخصی شود. به عبارت دیگر هنگام ترسالی مقابله با مسائلی مانند بیابان‌زایی را نباید فراموش کنیم. برای نمونه در چند سال گذشته ‌که تقریبا ترسالی داشتیم. آن طور که باید به فکر مدیریت گرد وغبار نبوده‌ایم. این درحالی است که وقتی‌ وضعیت بارش‌ها بهبود می‌یابد، می‌توانیم اقدام مناسبی انجام دهیم. علاوه بر این برای مقابله با گرد وغبار باید با کشور‌های همسایه‌ نیز تعامل بیشتری داشته باشیم.

 برای مدیریت  کانون‌های گرد و غبار داخلی چه باید کرد؟

برای مقابله با گرد وغبار در هرمنطقه باید نکات خاصی را رعایت کرد و نمی‌توان برای همه مناطق یک نسخه پیچید‌‌. مشکل اینجاست که در سال‌های اخیر ‌ سازمان منابع طبیعی افول ‌کرده، برای نمونه تعداد طرح‌ها و سطح زیرکشت آنها برای مهار کانون‌های گرد وغبار کاهش داشته است. بنابراین سازمان منابع طبیعی باید احیا شود.
‌‌علاوه بر این در سازمان‌ منابع طبیعی باید از نظر کارشناسان نیز استفاده شود تا بتوان تصمیم‌های مناسبی گرفت. بی‌توجهی به این مسائل سبب شده در طول حدود ۱۰ سال گذشته وسعت ‌کانون‌های بحرانی گرد و غبار به طرز قابل توجهی ‌‌ افزایش پیدا کند. بنابراین برای مقابله با گرد وغبار سازمان منابع طبیعی باید برنامه مناسبی داشته باشد. البته برای اجرای این برنامه‌ها باید اعتبار مناسبی نیز در نظر گرفته شود. علاوه بر این موارد باید نظارت و ارزیابی هم در دستور کار قرار گیرد تا برنامه‌ها به طول کامل اجرا شود‌.

‌ چقدر از مساحت کشورمان تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد؟

‌بر اساس آمارهای اعلامی از سوی سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور حدود صد میلیون هکتار از اراضی کشور تحت تاثیر بیابان‌زایی و تخریب اراضی است.

پژوهش‌هایی که در این خصوص انجام شده مربوط به چه زمانی است؟

این پژوهش‌ها مربوط به دهه گذشته است.

مطالعات ما در خصوص بیابان‌زایی چرا به روز نیست؟ و این بی‌توجهی چه تبعاتی برای ما خواهد داشت؟

ما به عنوان کشوری که  بخش قابل توجهی از اراضی آن تحت تاثیر فرسایش بادی و بیابان‌زایی است‌ فقط یک ایستگاه سنجش رسوبات بادی داریم که ‌ اطلاعات این ایستگاه به لحاظ قدمت کم چندان قابل استفاده نیست. از سوی دیگر این مطالعات بسیار پر هزینه است. ولی بودجه مناسبی برای پژوهش وجود ندارد.

نبود ایستگاه سنجش رسوبات بادی چه هزینه‌ای به کشور تحمیل می‌کند؟

به طور کلی برای مدیریت یک مساله، باید شناخت درستی از آن به دست آورد. این مساله درخصوص بیابان‌زایی نیز صدق می‌کند‌. ما باید بدانیم چقدر از مساحت کشور تحت تاثیر فرسایش بادی است و بیابان‌زایی‌ به چه ترتیبی گسترش پیدا کرده است. در واقع اگر ‌ از شرایط درک درستی نداشته باشیم، زمانی فرا می‌رسد که وضعیت آنقدر بحرانی می‌شود که دیگر نمی‌توان با آن مقابله کرد.

این مسایل سبب شده که ما حتی ندانیم که مساحت کانون‌های داخلی گردو غبار چقدر است.

پژوهش نیاز به بودجه و اعتبار دارد. اما اعتبارات لازم به امر پژوهش تخصیص داده نمی شود. براساس قانون باید یک درصد از اعتبارات  به پژوهش اختصاص پیدا کند. اما به این مهم توجه نمی‌شود. ‌فراموش نکنیم  اساتید ما ۳۰ سال پیش نسبت به گرد و غباری که اکنون به تهران رسیده است، هشدار می‌دادند‌.

  نبود اطلاعات حتی سبب شده است که مقامات ترکیه نسبت به اعتراض‌های مدیران ما بی‌توجه باشند و  سیاست‌های نامناسب خود در حوزه آب را با جدیت بیشتری دنبال کنند.

برای کمک به رفع این مشکل اساتید فعال در حوزه گرد و غبار در‌ دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران کمیته تخصصی را تشکیل داده‌اند تا اطلاعات مورد نیاز در این خصوص را در اختیار مسئولان قرار دهند.

اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از امضای تفاهم نامه ای با سوریه و عراق  برای کنترل منابع گرد و غبار ‌ خبرداده است.  به نظر شما ‌آیا امضای تفاهم نامه بدون توجه به نقش ترکیه  تاثیری در کاهش گرد و غبار دارد؟

نقش ترکیه در منطقه در خصوص ریزگردها قابل توجه است، چون با سد سازی ترکیه، ورودی دجله و فرات کاهش پیدا کرده است. ‌ این مساله‌‌ای است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. اما اینکه چقدر می‌شود ترکیه را مجاب کرد تا سیاست‌هایش را تغییر دهد؟ مشخص نیست. بنابراین با توجه به اینکه کشورهایی مانند ایران و عراق در خصوص مدیریت منابع آب اشتباه‌های زیادی دارند به نظر می‌رسد رسیدگی به این مشکلات اگر در اولویت قرار  گیرد بهتر است، چون در دسترس‌تر هستند. در واقع  همزمان یا بعد از رفع این مشکلات می‌توان به ‌نقش ترکیه پرداخت.

برخی معتقدند سد سازی سبب بروز مشکلات جدی در کشور شده است با این حال هنوز برخی مدیران بر ساخت سد اصرار می‌کنند مثل سد مارون۲ به نظر شما سد سازی‌ها در کشور چقدر سبب تخریب سرزمین شده است؟

به نظرم سد سازی‌های بی‌رویه در ایران، تاثیرات مخرب جدی  بر محیط زیست کشور گذاشته است. در کشوری که حدود ۷۰درصد آب در دسترس، تبخیر می‌شود و همچنان دما در حال افزایش است، کمترین صدمه‌ای که ما به محیط طبیعی خود وارد کرده‌ایم کاهش آب در دسترس است.

آبخیزداری‌های انجام شده در کشور را  چقدر علمی می‌دانید؟ آیا مانند سد سازی دچار اشتباه شده‌ایم؟

هرچند به  دلیل مکان‌یابی نامناسب، استفاده از روش‌های نادرست و از همه مهم‌ تر نبود نظارت بر طرح‌های آبخیزداری مشکلات زیادی در این بخش داریم، ولی از نظر مشکلات ایجاد شده به هیچ وجه با سد سازی قابل مقایسه نیست.

 

مهدی‌ آیینی  

 بیابان‌زایی با سرعت یک میلیون هکتار در سال

هر سال حدود یک میلیون هکتار به وسعت  کانون‌های بحرانی فرسایش بادی‌ ‌در عرصه‌های بیابانی‌ کشور اضافه می‌شود

«عبور از خشکسالی با مشارکت همگانی» این شعاری است که امسال برای روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی در نظر گرفته شده است، شعاری که نشان می‌دهد شرایط در بسیاری ازکشورهای جهان نامناسب است و کلید برون رفت از این مساله به مشارکت‌ همه جانبه نیاز دارد. به مناسبت این روز با وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع‌طبیعی کشور گفت‌وگو کرده‌ایم. او معتقد است روند بیابان زایی در کشورمان سرعت گرفته است و هر سال حدود یک میلیون هکتار به وسعت  کانون‌های بحرانی فرسایش بادی‌ ‌در عرصه‌های بیابانی‌ کشور اضافه می‌شود.

 

  چقدر از مساحت کشورمان تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد؟

‌ براساس نتایج مطالعاتی که ‌ ایران به کنوانسیون مقابله با بیابان زایی ارائه کرده است، حدود ۱۰۰ میلیون هکتار از  عرصه های کشور و به عبارت دیگر ‌دست‌کم دو سوم کشور تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد.

این مطالعات حدود ۱۰ سال پیش انجام شده است، اطلاعات به روزتری در اختیار ندارید؟‌

براساس مطالعاتی که از سوی دانشگاه تهران انجام شده است ، می‌توان گفت ۸۸درصد از سطح کشور متاثر از بیابان‌زایی است. علاوه براین مطالعه دیگری نیز اخیرا  توسط‌ مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور انجام شده است که براساس آن قلمرو مناطق بیابانی کشور ‌حدود ۹۰ میلیون هکتار است.  افزون بر این می‌توان گفت به طور میانگین در یک دهه گذشته  وسعت کانون‌های بحرانی فرسایش بادی‌ کشور درعرصه‌های بیابانی‌  هر سال حدود یک میلیون هکتار بیشتر شده است.

برنامه‌های مقابله با بیابان‌زایی چه شرایطی دارد؟ 

‌در برنامه ششم‌ توسعه فعالیت‌های مرتبط با کنترل کانون‌های بحرانی فرسایش بادی در بخش بیابان حدود ۳۰۰هزار هکتار در سال است. در واقع در این مناطق ‌ پروژه‌هایی مانند نهال‌کاری، مدیریت هرز آب و کنترل چرای دام و احداث باد شکن انجام‌ می‌شود.

بنابراین دست‌کم هر سال ۷۰۰هزار هکتار به وسعت این کانون‌های بحرانی اضافه می‌شود و تلاشی برای مهار آنها انجام نمی‌شود؟

این مساله سبب شده مسوولان سازمان منابع طبیعی همواره در خواست داشته باشند که به منابع اعتباری سازمان توجه ویژه‌ای شود‌، چراکه اگر ‌مقابله با بیابان‌زایی بموقع انجام نشود سبب تحمیل هزینه‌های بیشتری به کشور می‌شود‌.برای نمونه با اقدامات مناسب و بموقع می‌توان سبب کاهش مهاجرت به دلیل تخریب سرزمین شد.

به بحث مهاجران محیط‌زیستی اشاره کرده‌اید. سال‌هاست که ساکنان استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان و کرمان و خراسان جنوبی به دلیل شرایط نامناسب ناچار به مهاجرت به استان‌های شمالی می‌شوند. به نظرتان شرایط در  این استان‌ها ‌ مناسب است؟

اگر بیابان‌زایی را کاهش توان رویشی خاک در نظر بگیریم باید گفت در شمال کشور نیز بیابان زایی اتفاق می‌افتد، چراکه وقتی جنگل‌های شمال را تخریب و به ویلا تبدیل می‌کنیم یا ‌ کشاورزی ناپایدار انجام می‌دهیم. در حال بیابان‌زایی هستیم.

براساس تعریف جدید کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی ‌شرایط  تخریب سرزمین در کشورمان چگونه است؟

‌براساس تعریف این کنوانسیون‌بیابان‌زایی یعنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب‌ تحت تاثیر عوامل طبیعی و انسانی. براساس این تعریف‌ شاید فقط بخش‌های کوچکی از مناطق شمالی کشور تحت تاثیر عوامل بیابان‌زایی نباشد. علت تاکید بر مناطق خشک و نیمه خشک نیز این است که شرایط بازسازی در این مناطق به مراتب سخت‌تر است. ‌برای نمونه در چنین مناطقی اگر با کشاورزی ناپایدار سبب شور شدن زمین شویم یا با چرای مفرط دام ‌به ‌پوشش گیاهی‌ آسیب بزنیم. بازگشت به شرایط اول ‌اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است.‌‌

عوامل زیادی در این بین تاثیر دارد از سوء مدیریت تا تغییر اقلیم. چه عوامل دیگری به افزایش بیابان‌زایی در کشور دامن می‌زند؟

ریشه بنیادین بیابان‌زایی نحوه مدیریت منابع آب است. در واقع در خیلی از کشورهای دنیا نبود بی‌توجهی به تامین حقابه عرصه‌های مختلف علت اصلی از بین رفتن پوشش گیاهی است که ‌ به دنبال آن کانون‌های  گرد و غبار و ماسه‌های روان شکل می‌گیرند. علاوه بر این افت سطح آب‌های زیرزمینی سبب می‌شود بسیاری از گونه‌های جانوری نیز از بین بروند.

آیا می‌توان با احیای پوشش گیاهی مانع تخریب بیشتر این مناطق شد؟

بهبود شرایط در مناطق تخریب شده کشورمان بسیار دشوار یا غیر ممکن است. برای نمونه می‌توان کهور بومی ایران را مثال زد. جنگل‌های انبوهی از این گونه برای سال‌ها در‌‌ مناطق بیابانی کشور مانند ریگان کرمان دیده می‌شد. این درخت‌ها طی هزاران سال ریشه های عمیقی پیدا کرده بودند. اما به دلیل افت بیش از حد سطح آب‌های زیرزمینی این درختان از بین رفتند.

این درحالی است که با کاشت دوباره این درختان دیگر نمی‌توان  به پوشش گیاهی پایدار رسید. به عبارت دیگر اگر سال‌های سال نهال این درختان را آبیاری کنیم. دیگر شرایط پیشین تکرار نمی شود، چراکه زیست‌بوم را از دست داده‌ایم.

دراین بین نمی توان نقش مسائل اقتصادی و اجتماعی را نادیده گرفت.

بحث بیابان‌زایی ‌موضوعی چند وجهی است و مسائل اقتصادی و اجتماعی را نیز در بر می‌گیرد. برای نمونه شرایط نامناسب اقتصادی و افزایش بهای چوب درخت تاغ در برخی مناطق سبب شد اهالی اقدام به قطع این درختان بکنند. این درحالی است که آنها می‌دانستند با از بین رفتن این درختان شرایط برای طغیان توفان گرد و غبار مهیا می‌شود‌. در واقع بیابان‌زایی ‌چرخه‌ای معیوب است که آرام آرام شکل می گیرد.‌ اما سرعت و آثار آن بیشتر می‌شود؛ درست مانند ‌یک گلوله برفی.

چگونه می‌توان مانع تخریب بیشتر سرزمین شد؟

باید برای افزایش آگاهی در بین‌ شهروندان و مسؤولان تلاش کرد. به عبارت دیگر درک بهتر جامعه جهانی از موضوع تخریب سرزمین و اهمیت حفظ طبیعت می‌تواند سبب بهبود شرایط شود. هرچند این آگاهی نسبت به سال‌های گذشته افزایش پیدا کرده و اکنون بسیاری از شهروندان برای حفظ محیط زیست مطالبه‌گری می‌کنند.‌ اما هنوز تا رسیدن به حد مطلوب فاصله داریم.‌

آیا برای مقابله با بیابان‌زایی روش‌های سازمان منابع طبیعی به روز می‌شود؟

تکنیک و روش‌ها‌ی‌ مدیریت سرزمین در حوزه پیشگیری‌ متحول شده است. برای نمونه در دو سال گذشته با بهره‌گیری از ظرفیت دانشگاه‌ها و شرکت‌های دانش بنیان تولید طیف‌های متنوعی از خاک‌پوش‌ها را که می‌توان از آنها برای‌ تثبت ماسه‌های روان استفاده کرد، در دستور کار قرار داده‌ایم. با همکاری دانشگاه آزاد نیز مالچ بنتونیت را در عرصه‌های مختلفی به شکل آزمایشی امتحان کردیم. علاوه براین انواع مالچ‌های پلیمری و ‌مبتنی بر دانش نانو را  نیز در مناطق مناسبی آزمایش کرده‌ایم.‌‌ تثبیت تپه‌های ماسه‌ای به کمک مواد مازاد کشاوزی مانند ساقه‌های برنج، گندم و نی نیز در دستورکار قرار گرفته است. ‌

 در سازمان منابع طبیعی چقدر از مالچ‌ نفتی استفاده می‌شود؟

براساس ملاحضات بسیار سختگیرانه‌ای که داریم کمتر از ‌مالچ‌های نفتی استفاده می‌کنیم. برای نمونه ‌وسعت ماسه‌زارهای کشور حدود ۶ میلیون هکتار است. اما در وسعتی برابر با حدود ‌۶۷هزار هکتار مالچ پاشی انجام می‌شود،چراکه‌ ماسه‌های روان در این مناطق ‌به ‌راه آهن، جاده، فرودگاه، اراضی کشاورزی و روستاها آسیب جدی می‌زنند و در مناطق مرزی نیز زمینه را برای کاهش امنیت فراهم می‌کنند‌.

آیا برنامه‌ای برای کاهش استفاده از مالچ نفتی دارید؟

سیاست‌ سازمان منابع طبیعی جایگزین کردن مالچ نفتی است. به همین دلیل سال گذشته ‌ فقط در‌‌ ۳۵هزار هکتار از ماسه‌زارها اقدام به مالچ پاشی کرد.

این درحالی است که سازمان با روش‌های سختگیرانه مالچ‌های نفتی را از لحاظ‌ کیفیت و ترکیب شیمایی مورد بررسی  قرار می‌دهد و برای این مهم  نیز از ‌دانشگاه‌ها کمک می‌گیرد تا از بهترین نوع مالچ نفتی‌استفاده شود.

لازم به یادآوری است که برنامه سازمان منابع طبیعی این است که با استفاده از ‌ دانش و ظرفیت‌هایی که در کشور وجود دارد استفاده از مالچ نفتی را به صفر برساند‌.

 

 

مهدی ‌آیینی  

انقراض ژن‌های خوب

معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست معتقد است تنوع ژنی حیات وحش کشور بشدت کاهش یافته است

«احیای گونه‌های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان» این شعاری است که امسال برای روزجهانی حیات‌وحش در نظر گرفته‌ شده‌است و از این حکایت دارد که زیستگاه‌‌ها و حیات‌وحش در بیشتر مناطق دنیا شرایط ناگواری دارند. درباره وضعیت حیات‌وحش و زیستگاه‌های کشور می‌توان گفت دست‌کم نسبت به دهه۱۳۳۰ چهار‌پنجم یا به عبارت دیگر۸۰‌درصد جمعیت حیات‌وحش را از دست داده‌ایم و گونه‌های بیشتری قرار است به سرنوشت شیر و ببر ایرانی دچار و جمله «منقرض شد» را یدک بکشند. در این بین شرایط زیستگاه‌ها و حتی مناطق چهارگانه محیط‌زیست نیز مطلوب نیست؛ دست‌کم حدود دو میلیون هکتار از این مناطق در اختیار معدنکاوان است و توسعه ناپایدار همچنان زیستگاه‌های حیات‌وحش را می‌بلعد.

فردا روز جهانی حیات‌وحش است و به همین بهانه این مسائل را با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست در میان گذاشته‌ایم. او قبول دارد که سازمان متبوعش در حفاظت از محیط‌زیست موفق عمل نکرده اما تاکید کرد اختیارات این سازمان نیز محدود است. البته او نگران‌هایی جدی نیز نسبت به شرایط حیات‌وحش کشور دارد و هشدار می‌دهد به‌دلیل کاهش جمعیت گونه‌های مختلف حیات‌وحش تنوع ژنی آنها بسیار کاهش یافته است، مساله‌ای که مقاومت آنها را در برابر شرایط مختلف کاهش می‌دهد و خطر انقراض آنها را افزایش.

چرا این روزها فقط خبرهای ناگوار از‌ محیط‌‌زیست به گوش می‌رسد؟

شدت‌گرفتن توسعه‌ و مسائلی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی سبب شده خبرهای حوزه محیط‌زیست در دنیا و کشور ما بیشتر‌ ناگوار باشد. با توجه به این‌که تنوع زیستی در کشورمان قابل توجه است شرایط‌ ایجادشده زمینه را برای از دست‌رفتن بخش‌هایی از تنوع زیستی ‌فراهم کرده و این مساله بیش از گذشته به چشم می‌آید.

انقراض بیش از گذشته به حیات‌وحش ما نزدیک است و جمعیت برخی گونه‌ها نیز به شدت کاهش یافته است‌‌. چه سرنوشتی در انتظار حیات‌وحش کشور است؟

در این بین باید گفت بیشترین آسیب را در بحث تنوع ژنی دیده‌ایم. به عبارت دیگر‌ جمعیت گونه‌ها بیشتر آسیب دیده است اما کمتر به چشم می‌آید‌. وقتی می‌گوییم از صدهزار راس آهویی که در دشت‌های کشور وجود داشت اکنون حدود ۲۰هزار راس باقی مانده یعنی بخش زیادی از تنوع ژنی را از دست داده‌ایم. جمعیت گونه‌های دیگر مثل کل و بز و قوچ و میش نیز ‌کاهش یافته است.

برآورد شما از جمعیت این گونه‌ها چقدر است؟

جمعیت گونه‌های برجسته ما مثل کل ، بز، قوچ، میش و گورخر حدود ۲۰۰هزار راس برآورد می‌شود. این عدد به نظر درشت است اما به نسبت جمعیت‌هایی که اواخر دهه ۱۳۳۰ داشتیم به کمتر از یک‌پنجم رسیده است. به عبارت دیگر چهارپنجم جمعیت این گونه‌ها را از دست داده‌ایم. به این ترتیب بخشی از تنوع ژنی را نیز از دست داده‌ایم و این مساله بر حلقه‌های دیگر زنجیره غذایی تاثیر گذاشته است و سبب شده گوشتخوارانی مانند یوزپلنگ شرایط نگران‌کننده‌ای داشته باشند. البته بقیه گربه‌سانان نیز همین طور. برای نمونه شاید شرایط پلنگ به لحاظ تعداد مناسب باشد ‌اما جمعیت این گونه نیز کاهش داشته است.

 تخمین یا برآوردی از جمعیت پلنگ‌ها دارید؟

در خصوص جمعیت پلنگ‌ها هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم.

می‌توان گفت شرایط پلنگ در کشور مناسب است؟‌

شاید به لحاظ عددی ‌شرایط پلنگ نسبت به‌ یوزپلنگ مناسب باشد اما این گونه نیز بخش زیادی از تنوع ژنی‌اش را از دست داده، زیرا زیستگاه‌های پیوسته‌ای که داشته که از بین رفته است.  این درحالی است که از نظر بوم‌شناسی اگر جمعیت گونه‌هایی مانند گوشتخواران از ۵۰ قلاده کمتر شود این گونه در صد سال آینده منقرض خواهد شد، چون ژن‌های لازم برای مقابله با ناملایمات را از دست می‌دهد.

چرا شرایط حیات‌وحش کشور شکننده‌تر از همیشه شده است؟

اواسط ۱۳۳۰ شکار در کشور با آمدن اسلحه سرعت گرفت و جمعیت گونه‌های برجسته کشور کاهش پیدا کرد. در دهه ۶۰ نیز توسعه زیادی در زیستگاه‌های کشور اتفاق افتاد که فرصت احیای زیستگاه و گونه را از ما گرفت.

شما از افزایش اسلحه و توسعه به عنوان دو دلیل اصلی شرایط نامناسب حیات‌وحش نام می‌برید. محیط‌زیست برای کاهش اثرات این دو عامل‌ چه کرده است؟

سوال خیلی سختی است. فلسفه وجودی سازمان محیط‌زیست ابتدا‌ برای کنترل شکار بود‌، چراکه عده‌ای از شکارچیان به این باور رسیده بودند که باید مانع شکار بی‌رویه شوند. البته هنوز نیز بخش زیادی از انرژی سازمان صرف این مساله می‌شود. هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود. چند برابر این آمار شکارچیان قبل از شکار ‌دستگیر می‌شوند. علاوه بر این‌ هرسال بیش از هزار قبضه سلاح غیرمجاز کشف می‌شود و تعدادی محیط‌بان جانباز یا شهید می‌شود یا تعدادی از شکارچیان کشته می‌شوند. به عبارت دیگر مواردی که به آن اشاره کردم ‌هزینه‌های حفاظت از محیط‌زیست است. هنوز بیشترین هزینه صرف مقابله با شکار بی‌رویه می‌شود‌. اما بجز این سازمان کارهای دیگری را شروع کرده است. ایجاد مناطق چهارگانه ‌ابزاری برای حفاظت از اکوسیستم‌های کشور است. به این شکل می‌توانیم نمونه‌هایی از اکوسیستم‌های طبیعی کشور را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم، چراکه توسعه در این مناطق باید مدیریت شود. بنابراین بخش دیگری از انرژی سازمان صرف حفظ زیستگاه در مناطق چهارگانه می‌شود. علاوه براین، ما سراغ ابزار‌های جدیدی برای حفاظت نیز رفته‌ایم مثل قرق‌های اختصاصی که مدلی موفق از خصوصی‌سازی حفاظت است. چون در هیچ جای دنیا تمام بار حفاظت روی دوش دولت نیست. ‌البته وظایف مهم دیگری نیز داریم که آینده‌نگرانه است؛ مانند ایجاد و حفظ مجموعه‌های مرجع برای مطالعات و تشکیل بانک‌های ژن.

از محیط‌بانان، ایجاد مناطق چهارگانه و قرق‌های اختصاصی به عنوان مسائلی که سازمان سعی دارد با کمک ‌آنها محیط‌زیست را حفظ کند نام می‌بردید، اما اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اینها کاریکاتور ایده‌هایی است که قرار بود اجرا شود. برای نمونه ‌به محیط‌بانان به خوبی آموزش داده نمی‌شود به همین دلیل بعضا به دلیل سهل‌انگاری خود دچار حادثه می‌شوند یا ساخت‌ و ساز در مناطق چهارگانه در جریان است مانند آنچه این روزها در زیستگاه گوزن زرد ایرانی شاهدش هستیم. درباره قرق‌های اختصاصی نیز باید بگوییم در این قرق‌ها فقط شکارفروشی اتفاق می‌افتد و به قول معروف چیزی دست جوامع محلی را نمی‌گیرد.

دفاع نمی‌کنم که سازمان حفاظت محیط‌زیست در پیاده‌کردن حفاظت موفق بوده است، چون در این بین شرایط بین سازمانی، میزان حمایت‌ها و چارچوب‌های قانونی دخیل هستند. اگر اختیار جذب محیط‌بان دست من بود صرفا آدم‌های عاشق طبیعت را پیدا می‌کردم و به آنها آموزش می‌دادم و از آنها به عنوان نیروی حفاظتی استفاده می‌کردم. البته در این مدتی که کار در جریان است اتفاقا محیط‌بانانی داشته‌ایم که با جمعیت کم یا آموزشی که گرفته‌اند بازدهی خوبی داشته‌اند.

من‌ هم منکر تلاش محیط بانان نمی‌شوم اما…

نکته اینجاست که در آینده شرایط محیط‌زیست بدتر می‌شود چون این گروه از محیط‌بانان را از دست می‌دهیم. در واقع افرادی را جذب می‌کنیم که عموما عاشق محیط‌زیست نیستند. ممکن است آدم‌های توانمندی بوده و از لحاظ علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند یا براساس معیارهای استخدامی کارمندی قابل قبول‌تر باشند اما از نظر کار محیط‌بانی کارایی محیط‌بانان قبلی را ندارند. در حفاظت فیزیکی آنچه تاکنون شاهدش بوده‌ایم به نظرم خوب عمل شده و بازدهی خوبی داشته است. توجه کنید هر سال بیش از ۱۰۰۰ قبضه اسلحه غیرمجاز کشف می‌شود، آن هم توسط سازمانی که وظیفه‌اش این نیست.

وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست این است که از سرچشمه با این مسائل برخورد کند. چرا محیط‌زیست مانع تولید بی‌ضابطه سلاح شکاری نمی‌شود؟

اینجا ما کاملا با هم اختلاف داریم. محیط‌زیست عضوی از بدنه دولت است و  تولید سلاح و توزیع آن دست نیروهای مسلح است. محیط‌زیست هزاران مکاتبه کرده اما آنها به هیچ وجه تابع شرایط محیط‌‌زیست نبوده‌اند.

این به نوعی اعتراف به ضعیف‌بودن سازمان حفاظت محیط‌زیست نیست؟

نگوییم ضعیف‌بودن. تعبیر من این است که حاکمیت چارچوبی را برای محیط‌زیست در نظر گرفته و اختیارات و وظایف آن را مشخص کرده است. ما در این چارچوب می‌توانیم کار کنیم. اگر بخواهیم بگوییم محیط‌‌زیست ضعیف است باید گفت به این شکل خواسته شده است. به این دلیل نظر رئیس سازمان این است که مدیریت یکپارچه‌ای داشته باشیم و شاید نیاز باشد روزی محیط‌‌زیست خارج از بدنه دولت قرار بگیرد، چون با این ساختار و جایگاه انتظار بیشتری برای حفظ محیط‌‌زیست نمی‌توانیم داشته باشیم.

می‌گویید می‌خواهید شرایط را بهتر کنید. اما وقتی رئیس سازمان برای ادغام محیط‌‌زیست با منابع طبیعی نامه‌ می‌نویسد و می‌خواهد به جای وزارتخانه سازمان جدیدی تشکیل دهد‌ به نوعی به دنبال ضعیف‌ترکردن ساختار حفاظت از محیط‌‌زیست نیست؟

تحلیل‌کننده این بحث نیستم چون طراح این ایده نبوده‌ام اما به یکپارچگی مدیریت محیط‌‌زیست کشور معتقدم. نمی‌شود مرتع و پوشش گیاهی دست یک سازمان باشد و گونه جانوری در اختیار گروه دیگری باشد.

حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

  چرا با این‌که سازمان به دنبال مدیریت یکپارچه محیط‌‌زیست و کسب درآمد است اما‌ پیگیر دریافت جریمه‌هایی که متخلفان به دلیل شکار و صید باید بپردازند نیست.

این مساله در حوزه من نیست اما تنها کسی هستم که به این مساله ورود کرده‌ام. علت وصول‌نشدن جرایم هزینه‌های دادرسی است. این مشکل بیشتر ادارات استان‌هاست چون هزینه آن باید از محل اعتبارات جاری پرداخت شود. این جرایم به خزانه واریز می‌شود. قاعدتا حدود ۷۰ درصد آن باید در قالب اعتبارات به محیط‌‌زیست برگردد اما فقط بخشی از آن برمی‌گردد چون دولت پول ندارد. پیگیر این موضوع هستیم. در واقع مهم است که شکارچی ‌جریمه‌اش را بپردازد.

بی‌توجهی به اخذ جریمه‌ها و چنین سهل‌انگاری‌هایی ممکن است شکارچیان را جری‌تر کند و بیشتر شاهد مسائلی مانند آنچه اخیرا در میانکاله اتفاق می‌افتد باشیم. برای این‌که چنین حوادثی تکرار نشود چه برنامه‌ای دارید؟

بالاخره روشی که اکنون در پیش گرفته‌ایم روش حفاظت فیزیکی است. این روش پیامدهای اینچنینی دارد، چراکه تعداد شکارچیان و امکانات آنها بعضا بیشتر است. این‌که ما بتوانیم‌ مانع این اتفاقات بشویم نیازمند پیش‌زمینه خاصی است. یعنی باید تعداد سلاح شکاری کنترل شود یا برخورد‌های مناسب‌تری را شاهد باشیم. مدت‌هاست پیگیر هستیم که مجوز حمل سلاح متخلفان صید و شکار لغو شود اما این مهم به قانون و ورود دستگاه قضا نیاز دارد.

اما می‌توانید با ارسال لایحه‌ای به مجلس به این مهم برسید.

امکان دارد دستگاه قضا برای آن تفسیر بگذارد. وقتی ما لایحه‌ای در این خصوص بدهیم وزارت دفاع با آن مخالفت می‌کند. البته آموزش ما نیز فراگیر نشده تا بتوانیم در این زمینه فرهنگسازی کنیم. اعتباری نیز که دولت به این منظور به محیط‌‌زیست می‌دهد مناسب نیست. منبع درآمد دیگری نیز نداریم. این موارد دست به دست هم داده تا همچنان مدل حفاظت ما فیزیکی باشد و با چنین تبعاتی روبه‌رو شویم.

چرا کمک‌های بیشتری از انجمن‌های مردم‌نهاد نمی‌گیرید؟

بالاخره این روش نیز هزینه دارد. بعضی جاها ما اعتبار تعریف کرده‌ایم و از این انجمن‌ها کمک می‌گیریم مانند آنچه در زیستگاه یوزپلنگ اتفاق افتاده است. اما این رویکرد به استمرار و تداوم نیاز دارد و صرفا با آموزش مشکلات ما حل نمی‌شود. براساس نتایج مطالعاتی که در این خصوص انجام شده است می‌توان گفت ریشه برخی مشکلات ما در تخلفات صید و شکار به فقر و بیکاری برمی‌گردد؛ مثل ‌مازندران‌. البته بخشی نیز به فعالیت مافیا برمی‌گردد و مدیریت این موارد از توان سازمان خارج است.

قبول دارم که مشکلات اقتصادی به تخلفات صید و شکار دامن زده است اما در مازندران و منطقه‌ای مانند فریدونکنار فقر و بیکاری عامل شکار نیست بلکه پای زیاده‌خواهی عده‌ای در میان است. خیلی‌ها می‌خواهند با کشتار پرندگان مهاجر ‌زندگی لاکچری را تجربه کنند؛ مثلا خودروی شاسی‌بلند بخرند. برای مدیریت آشفته‌بازار فریدونکنار چه برنامه‌ای دارید؟

مشکل فریدونکنار به عزم جدی‌تری بین دستگاه‌های اجرایی و قضایی نیاز دارد. مساله شکار در این منطقه به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. مسائل اجتماعی نیز از عهده سازمان محیط‌‌زیست برنمی‌آید. باید فرمانداری، نیروی انتظامی و دادستانی به شکل جدی‌تری پای کار بیایند. یکسری مکاتبات انجام داده‌ایم و رایزنی‌ها در این خصوص ادامه دارد. اگر حل این مساله را فقط به عهده محیط‌‌زیست بگذاریم اتفاقی نخواهد افتاد.

در چند سال گذشته روال این بوده که اجرای برنامه برای کنترل صید و شکار بی‌رویه در فریدونکنار را پشت گوش بیندازند‌ تا فصل زمستان بگذرد و‌ پرندگان مهاجر ایران را ترک کنند‌.

اگر از سوی دستگاه‌های دیگر حمایت نشویم این اتفاق تکرار خواهد شد. چهار سال پیش برای رفع مشکلات فریدونکنار طرح نوشته شده است اما نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند. طبیعتا برای همه دستگاه‌ها برخورد با شکارچیان هزینه دارد. باید پرسید آیا دولت می‌خواهد این هزینه‌ها را پرداخت کند یا نه؟

 

 چرا فهرست ‌گونه‌های در خطر انقراض کشورمان به‌روز نمی‌شود؟

این فهرست در دست بازنگری است. فکر می‌کنم تا حدود دوهفته آینده آماده شود. از آخرین باری که این فهرست به‌روز شده حدود ۲۰سال می‌گذرد. براساس آخرین برآورد جهانی ۱۲۸ گونه از پستانداران ما در فهرست سرخ قرار دارند.

 

 

‌ قرق‌های حاشیه‌ساز

 قبول ‌دارید که ایجاد قرق‌های اختصاصی اجرای‌ کاریکاتورگونه‌ای از برنامه‌های کشورهای‌ موفق است؟

سال ۴۶، قانونگذار اولین قانون را به عنوان قانون شکار و صید تصویب کرد. آن زمان از واژه قرق‌های اختصاصی استفاده شد. به این شکل زمانی که هنوز حفاظت دولتی شکل نگرفته بود قانونگذار پیش‌بینی کرده بود که حفاظت دولتی چاره کار نیست. اکنون بیشتر از نیم قرن از این ماجرا می‌گذرد. باید رسانه‌ها بپرسند چرا این کار را انجام نداده‌اید؟

 اجرا شده اما ناقص اجرا شده است.

پس از نیم قرن به سمت آن رفته‌ایم. حداکثر ۱۰ سال پس از تصویب باید اجرا می‌شد. درباره تقلید از کشورهای موفق نیز باید بگویم بسیاری از مسائل ما تقلید از این کشورها است.

درست است اما نمی‌توان فقط شکارفروشی را تقلید کرد و حفاظت را تقلید نکرد.

در قرق‌های یزد حضور داشته ‌و جزو کسانی بودم که این ماجرا را شروع کردند. برای نمونه در قرق علی‌آباد چهل‌گزی منطقه‌ای در نظر گرفته شد که در آن ۲۵۰ کل و بز وجود داشت و هیچ تصویری از پلنگ و گونه‌های دیگر نبود. اما صاحب قرق نیرو استخدام کرد و شرایط منطقه را تغییر داد. درباره این‌که می‌گویید منفعتی برای جوامع محلی نداشته باید بگویم دست‌کم هفت هشت نیروی محلی جذب شده‌اند.

ما از محلی‌ها پرسیدیم و خلاف این ماجرا را باور داشتند.

من آنها را می‌شناسم، شبکه‌های اجتماعی همه چیز را برعکس نشان می‌دهد. دو یا سه نفر ساکن مناطق دیگری بودند که بحث دیگری دارد. بنابراین اهالی روستای آن منطقه به کار گرفته شده‌اند و اکنون ۱۲۰۰ راس کل و بز در منطقه سرشماری شده است. محیط‌‌زیست همین کار را انجام می‌دهد. شما می‌گویید جوامع محلی منفعت نبرده‌اند اما آنها از فروش پروانه‌های شکار سود می‌برند. اگر هم مشکلی باشد هم نباید صورت مساله را پاک کنیم.

قرق‌های اختصاصی چقدر درآمد داشته‌اند؟

درحدی بوده که بتوانند نیروهای حفاظتی و همه چیز را تامین کنند.

به نظر می‌رسد محیط‌‌زیست فقط دنبال درآمد است.شما می‌گویید می‌خواهید گونه‌های جانوری را احیا کنید. اما فروش مجوزهای شکار شفاف نیست.

۳۰ درصد پروانه‌های شکار به جوامع محلی می‌رسد.

شما فقط می‌گویید ۳۰ درصد پروانه‌ها به جوامع محلی می‌رسد اما جزئیات بیشتری نمی‌دهید.‌مثلا نمی‌گویید چند دلار از این طریق به دست آمده است؟

بخش خصوصی است. اگر بخواهیم می‌توانیم این اطلاعات را بگیریم اما ضرورتی ندارد. مثلا وقتی‌‌ کارخانه کاشی‌سازی را به کسی واگذار می‌کنیم‌ از او نمی‌پرسیم چقدر تولید کردی یا فروختی؟

اما بحث حفاظت از حیات‌وحش با کارخانه کاشی‌سازی متفاوت است.

در قرق چهل‌گزی جمعیت کل و بزها از ۲۵۰ راس به ۱۲۰۰ راس رسیده است. مجوز حدود ۴۰ شکار داده شده است. آیا این تعداد مجوز خللی در جمعیت حیات‌وحش ایجاد کرده است. فراموش نکنیم منافع قرق‌دار هم باید تامین شود. هرکاری مخالفانی دارد. بسیاری از موافقان این طرح اکنون مخالف آن شده‌اند.

  

آخرین خبر از ایران و فیروز

خبرهای خوشی از جفتگیری یوزها داشتیم. آیا یوز مادر آبستن شده است؟

از تاریخ جفت‌گیری حداقل باید دو ماه بگذرد تا مشخص شود. به نظر نمی‌رسد مانعی باشد. یوز ماده چهار ساله بوده و یوز نر نیز کاملا بالغ است. اگر بارداری اتفاق نیفتد ‌خیلی بد‌شانس هستیم.

هنوز هیچ چیز مشخص نیست؟

نمی خواهیم حیوان زنده‌گیری و سونوگرافی شود چون به حیوان تنش وارد می‌شود.

برنامه‌تان برای آینده یوزها چیست؟

نباید انتظار داشت یوزها به طبیعت برگردانده شوند. شاید در شرایط‌ نیمه‌اسارت بتوان آنها را نگه داشت. اگر حاملگی موفق باشد برنامه داریم که حیوانات را وارد سایت بزرگ‌تری کنیم. احتمالا‌ یوز نر را به طبیعت برمی‌گردانیم.

 

اهمیت تنوع ژن در حیات‌وحش

برای توضیح اهمیت تنوع ژنی در حیات‌وحش‌‌ می‌توان رنگ چشم در انسان‌ها را مثال زد. به طور فرض رنگ‌های گوناگون چشم انسان‌ها مثل آبی، مشکی، سبز و میشی تحت تاثیر ۱۰ آلل شکل می‌گیرد به عبارت دیگر می‌توان در نظر گرفت هر صفت را در انسان‌ دو آلل مشخص می‌کند. البته این شرایط برای جمعیت گسترده انسان‌ها صدق می‌کند. حال فرض کنیم اگر جمعیت انسان‌ها محدود شود چه اتفاقی می‌افتد؟ به این شکل امکان داشتن انسان‌هایی با رنگ چشم متفاوت کاهش پیدا می‌کند زیرا جمعیت محدود از تعداد کمتری آلل برخوردار است.

به عبارت دیگر صفت‌های گوناگون در حیات‌وحش محصول آلل‌های مختلف هستند. وقتی جمعیت یک گونه کاهش می‌یابد شانس بروز این صفت‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

این مساله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که صفت‌های حذف‌شده کارایی زیادی در بقا داشته باشند؛ مانند صفت مقاومت دربرابر سرما یا خشکسالی.در یک جمعیت صد هزار راسی از آهوها ممکن است صدها آلل در برابر خشکسالی و گرما نقش باشد. وقتی جمعیت کاهش پیدا می‌کند و به ۲۰ هزار راس می‌رسد آلل‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب آهوها تحت تاثیر خشکسالی و سرما زودتر تلف خواهند شد.به عبارت دیگر ژن‌ها ابزاری برای مقابله با عوامل محیطی و بیماری‌ هستند و هر چه جمعیت کاهش پیدا می‌کند از تعداد این ابزارها کاسته می‌شود.

 

مهدی آیینی

نتیجه بی‌احتیاطی است!

 با فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها ‌درباره هفتمین قربانی آتش سوزی جنگل‌ها

دو روز پیش آتش جنگل‌های زاگرس هفتمین قربانی خود را هم گرفت. محمد مهدی حسینی از نیروهای داوطلب هلال احمر و جوانی از شهرستان اردل که در آتش جنگل‌های بلوط بلند حاشیه سد کارون۴ به دل طبیعت زده بود، تازه‌ترین قربانی آتش‌سوزی جنگل‌هاست و به جز او، از ابتدای خرداد تا کنون پنج نفر دیگر از نیروهای مردمی و یک نفر از تکاوران سپاه پاسداران نیز حین تلاش برای اطفای حریق پهنه‌های جنگلی گوناگون کشور، جان خود را از دست داده‌اند. ما برای پیگیری ماجرا سراغ فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها و مراتع می‌رویم تا از او جویا شویم چه کسی مسوول جان باختن این جوانان است؟ در این میان، اما علی عباس‌نژاد معتقد است بیشتر این افراد بر اثر بی‌احتیاطی خودشان قربانی آتش جنگل‌ها شده‌اند و البته این را می‌پذیرد که ناکافی بودن آموزش‌های یگان متبوع او به جوامع محلی باعث بروز این بی‌احتیاطی‌ها شده است.

چرا امسال تعداد قربانیان آتش‌سوزی جنگل‌ها این‌قدر زیاد شده است؟

امسال هم آمار آتش‌سوزی‌های‌مان بالاتر رفته است، هم بیشتر مردمی که برای کمک به خاموش کردن آتش جنگل‌ها می‌آیند، عموما آموزش لازم را ندیده‌اند و درصد بالایی از این مرگ‌ومیرها ناشی از بی‌احتیاطی خود عزیزانی است که برای اطفای حریق جنگل‌ها اقدام می‌کنند. مثال آن هم همین آقای مختاری که ابتدای هفته در شهرستان نورآباد ممسنی کشته شد.

مگر آقای مختاری چطور کشته شد؟

این جوان همراه روستاییان برای خاموش کردن آتش رفته بود، اما آنها هنگام اطفای حریق به مسیری برمی‌خورند که صعب‌العبور بود و اهالی نمی‌توانستند از آن عبور کنند، اما آقای مختاری خودش به تنهایی به آنجا می‌رود، اما در محاصره آتش گیر می‌افتد و کشته می‌شود.

خب مگر شما نباید نکات احتیاطی را به نیروهای مردمی آموزش دهید؟

بله، اتفاقا ما همین الان هم این کار را انجام می‌دهیم. حتی خود سازمان جنگل‌ها و مراتع هم از طریق دفتر ترویج و مشارکت‌های مردمی با شیوه‌های مختلف مقابله با آتش‌سوزی جنگل‌ها را به مردم محلی آموزش می‌دهد.

چند وقت است که ارائه این آموزش‌ها آغاز شده و چرا نکات احتیاطی لازم به گوش همین نیروهای داوطلبی که اخیرا کشته شده‌اند، نرسیده است؟

خیلی وقت است که همکاران ما در استان‌ها هر سال دوره‌های آموزشی گوناگونی را برای جوامع محلی برگزار می‌کنند.

چطور است که هر سال این آموزش‌ها ارائه می‌شود، اما هنوز افرادی که حتی خودشان عضو سازمان‌های مردم نهاد‌ هستند هم دچار بی احتیاطی می‌شوند؟

به هر حال متاسفانه این مشکل وجود دارد. به نظر شما الان می‌شود که مثلا از خود آقای مختاری پرسید که چرا بی‌احتیاطی کرده است؟

اگر فقط همین یک مورد بود، می‌شد گفت بی‌احتیاطی یک فرد باعث کشته شدن او شده است. اما در همین ۵۰ روز گذشته، هفت نفر هنگام تلاش برای اطفای حریق جنگل‌ها کشته شده‌اند.

بله، متاسفانه امسال آمار قربانیان این حوادث به شکل نگران‌کننده‌ای بالا رفته است.

به نظر می‌رسد علت اصلی این مساله ناکافی بودن آموزش‌هایی باشد که شما به جوامع محلی ارائه می‌دهید.

قبول دارم که نه آموزش‌های ما کافی است، نه تجهیزات و تعداد نیروهایمان. اما مشکل این‌است که اصلا ما نباید برای خاموش کردن آتش در نقاط صعب‌العبور جنگل‌ها نیروی انسانی اعزام کنیم، بلکه باید به اندازه کافی بالگرد در اختیار داشته باشیم تا مردم مجبور نشوند برای خاموش کردن آتش به دل کوه بزنند.

بنابراین می‌توان گفت این روزها کمبود تجهیزات لازم برای اطفای حریق جنگل‌ها به نوعی جان داوطلبان ‌ را می‌گیرد؟

من این‌طور می‌گویم که در خیلی از این آتش‌سوزی‌ها، اگر بالگرد در اختیار داشتیم، مطمئنا آمار کشته‌شدگان کمتر می‌شد.

 

محمد حسین خودکار

علت مرگ: ورود بدون هماهنگی!

با فرمانده یگان حفاظت محیط زیست درباره ۳ مرگ در جنگل های سوزان کرمانشاه

مختار و ‌یاسین و بلال دیروز روی شانه های دوستان و‌ آشنایان و فامیل تشییع شدند و رفتند پیش البرز زارعی؛‌ ققنوس زاگرس. آتش سوزی جنگل ها دانه دانه دارد قربانی می گیرد،‌ فعلا چهار نفر درعرض ده روز. فصل، فصل آتش سوزی است،‌ آتش افزوزان هم که دست برنمی دارند،‌ کمبود نیرو و تجهیزات نیز که قرار نیست رفع شود، از پیشگیری هم که خبری نیست،‌ پس باید گفت فعلا همین است که هست.

این که این بار در بوزین و مره خیل کرمانشاه چه گذشت، بهانه گفتگوی ما با فرمانده یگان حفاظت محیط زیست بود، جمشید محبت خانی که گفت از این مرگ ها متاسف است ولی چون نیروهای مردمی بدون هماهنگی به دل آتش جنگل ها می زنند این عاقبت شان می شود.

 

خبرمحاصره شدن سه دوستدار طبیعت در آتش جنگل های بوزین و مره‌خیل و بعد هم خبر مرگ آنها را چه زمانی شنیدید؟

یکشنبه غروب بود.

واکنش تان چه بود، چه دستوری دادید؟

بلافاصله که خبر را شنیدم با فرمانده یگان منطقه و مدیرکل محیط زیست استان تماس گرفتم و او نیز با فرمانداری و استانداری تماس گرفت تا برای کمک بسیج شوند. البته من وقتی از حادثه مطلع شدم که این افراد جانشان را از دست داده بودند.

پس انقدر دیر به شما اطلاع دادند؟

این افراد بدون هماهنگی محیط بان های محل وارد جنگل شدند،‌ حتی محیط بان ها به آنها گفته اند از این مسیر نروید ولی آنها توجهی نکرده اند.

یعنی علت دیر باخبر شدن شما این است؟

این افراد از سر دلسوزی برای مهار آتش رفته اند و چون بی خبر و بی هماهنگی رفته اند خیلی دقیق نمی شود از وضعیتشان خبر گرفت.

شما مخالف دلسوزی برای جنگل و کمک های مردمی هستید؟

مخالف نیستم ولی مردمی که قصد کمک به اطفای حریق جنگل را دارند باید با محیط بان ها هماهنگ باشند و از مسیرهایی بروند که آنها می گویند. مرگ این سه دوستدار طبیعت  در واقع درس عبرتی است برای کسانی که می خواهند کمک کنند.

شما می گویید این سه نفر در مسیر دلخواه و بدون هماهنگی حرکت کرده اند پس گرفتار شدن شان را چه کسی خبر داد؟

ظاهرا عوامل محلی متوجه تاخیر آنها شده اند. حتی به من گفته اند محیط زیست با این افراد تماس گرفته و از آنها خواسته اند برگردند که برنگشته اند.

شاید این نیروها به دل آتش زده اند چون دیده اند سرعت اطفا کم است و کاری پیش نمی رود!

نه، اینطور نیست. با احساسات نمی شود با حریق مقابله کرد. نیروهای مردمی هر کاری که می کنند باید با هماهنگی محیط بان ها باشد چون باتجربه اند و منطقه را خوب می شناسند. حرفم این است که مردم نباید احساساتی شوند.

به هرحال عده ای هستند که به قول شما احساساتی می شوند و نمی توانند تماشاچی باشند. نمی خواهید این نیروها را سرو سامان بدهید تا در مواقع لزوم کمک کارتان باشند؟

این افراد خودشان سرو سامان یافته اند و عضو سمن هستند. یکی از این افراد که فوت شده نیز رئیس انجمن زیست محیطی شهرستان بوده.

پس نمی توانیم بگوییم این افراد کار نابلد بوده اند!

اینها کاربلد حریق نیستند و آموزش ندیده اند. این افراد بیشتر در حوزه پشتیبانی و مسائلی مانند آلودگی طبیعت فعالیت می کنند. نیروهای مردمی حتما باید کنار محیط بان ها باشند چون اینها آموزش های عملی و تئوری اطفای حریق را دیده اند. دلیل حرفم نیز این که در دو سال اخیر هیچ محیط بان و جنگل بانی در حریق جانش را از دست نداده.

در این دو سال چند نیروی مردمی کشته شده اند؟

برای سال ۹۹ تا این لحظه پنج نفر. سال قبل قربانی نداشتیم و سال ۹۷ هم چهار نفر در آتش سوزی جنگل جان باختند.

بگذریم که شما تاکید دارید این افراد می میرند چون هماهنگ نیستند، ولی فکر نمی کنید اگر در آتش سوزی اخیر یک هلی کوپتر وجود داشت این سه دوستدار طبیعت حالا زنده بودند؟

پرواز هلی کوپتر زمان دارد و در شب اصلا مجوز پرواز نمی دهند.

یعنی اگر هلی کوپتر هم بود باز اتفاقی نمی افتاد!

اجازه بدهید اخبار تکمیل تر شود تا ببینیم آن لحظه که محیط بان ها و یگان حفاظت از حادثه خبردار شده اند  آیا این افراد هنوز جان داشته اند یا فوت کرده بودند. پاسخ این نکات در قضاوت بسیار مهم است.

 

مریم خباز

 

 

آبزیان در محاصره ۱۶۰۰۰ قایق غیرمجاز

مدیرکل دفتر حفظ و بهسازی منابع دریایی شیلات در گفت‌وگو با ما به ضعف این سازمان در نظارت بر آشفته‌بازار صید اعتراف می‌کند

چند وقت پیش که به یکی از بازارهای ماهی‌فروشی در تهران سر زدیم، دیدیم که بسیاری از مغازه‌داران بدون هیچ ترسی از برخورد نهادهای قانونی کوسه‌های صیدشده در آب‌های جنوب کشور را می‌فروشند. این در حالی است که براساس مصوبه ۳۸۰ شورای عالی حفاظت محیط‌زیست از دی ۹۳ به این سو هر گونه صید و خرید و فروش انواع کوسه‌ماهیان ممنوع شده است. اما آن‌طور که ما دیدیم بازاریان متخلف تهرانی هیچ نگرانی خاصی از برخورد قانونی نداشتند، چراکه اساسا نهاد متولی برخورد با صید غیرمجاز آبزیان، یعنی سازمان شیلات ایران هیچ نظارتی بر بازارهای ماهی‌فروشی شهرهای مرکزی ایران از جمله پایتخت ندارد. وقتی هم این ماجرا را از مدیرکل دفتر حفظ و بهسازی منابع دریایی سازمان شیلات نیز پیگیری می‌کنیم، می‌بینیم او نیز خود به ضعف سازمان متبوعش در نظارت بر بازارهای ماهی‌فروشی اعتراف می‌کند.

رضا شاهی‌فر همچنین ‌ به این نکته اذعان دارد که وقتی تعداد نیروهای یگان حفاظت سازمان شیلات در سراسر کشور به ۵۰۰ نفر نیز نمی‌رسد و از طرفی براساس آخرین تحقیقات سازمان شیلات تعداد قایق‌های صیادی غیرمجاز از ۱۵ هزار و ۸۶۰ فروند نیز بیشتر شده، اساسا نباید از این یگان انتظار داشت که بتواند با تخلفات حوزه صیادی برخورد کند.

او در میان صحبت‌هایش به آمار مهم دیگری نیز اشاره می‌کند و می‌گوید از حدود ۷۲۰ هزار تن صید جنوب کشور در سال گذشته، حداقل ۱۵۱ هزار تن آن سهم صیادان غیرمجاز بوده است. شاهی‌فر البته قصور سازمان شیلات در برخورد با تخلفات حوزه صیادی را می‌پذیرد، اما در این باره توپ را به زمین نهادهای دیگر از جمله دادسراهای شهرهای ساحلی هم می‌اندازد و می‌گوید تا وقتی قضات این مناطق احکام سنگینی برای صیادان غیرمجاز صادر نمی‌کنند و دستگاه‌های انتظامی نیز در مبارزه با صیادی غیرمجاز مشارکت نمی‌کنند، این معضل در پهنه‌های آبی کشور حل نمی‌شود.

 

اجازه بدهید یک راست برویم سر اصل مطلب. با وجود منع قانونی صید انواع کوسه‌ماهیان، همچنان شاهد آن هستیم که صید این گونه‌ها در آب‌های جنوب کشور ادامه دارد. ماجرا چیست؟

ببینید مشکل اصلی در صید کوسه‌ماهیان مساله صید ضمنی است. به دلیل وجود همین معضل نیز ما با سازمان محیط زیست وارد مذاکره شده‌ایم که با وجود ممنوعیت صید انواع کوسه‌ماهیان، تا ۵ درصد صید ضمنی کوسه قابل قبول تلقی شود. البته باید توجه داشت در سال‌های اخیر صید ضمنی کوسه به شدت کاهش پیدا کرده است و براساس آمارنامه سازمان شیلات، در سال ۹۸ وزن کوسه‌ماهیانی که به صورت اتفاقی در تور صیادان گرفتار شده بودند، فقط حدود ۰٫۹۷ درصد معادل ۷۰۰۰ تن از صید جنوب کشور را تشکیل می‌داد.

وزن کل صید ضمنی کشور چقدر است که این مقدار آن مربوط به کوسه می‌شود؟ 

برآورد دقیقی در زمینه محاسبه وزن کل صید ضمنی انجام نشده است. چون اصولا میزان صید ضمنی در صید گونه‌های مختلف متفاوت است و نمی‌توان آمار دقیقی در این زمینه به دست آورد. در آمارنامه سالیانه سازمان شیلات هم وزن یا درصد کل صید ضمنی ذکر نمی‌شود. با این حال، می‌دانیم برخی افراد از مساله صید ضمنی سوءاستفاده می‌کنند و به دنبال جمع‌آوری لاشه کوسه‌هایی هستند که به صورت ضمنی صید شده‌اند.

قصدشان از این کار چیست؟

بیشتر می‌خواهند باله‌های کوسه‌ها را قاچاق کنند. البته برخی از این افراد پیش ما هم آمده‌اند و خواسته‌اند که مجوز صادرات باله کوسه بگیرند، حتی یکی از همین افراد چند مرتبه هم باله کوسه را از گمرک رد کرده بود و تازه بعد از چند ماه گمرکی‌ها از او مجوز شیلات را خواستنه بودند. ما هم به او مجوز ندادیم و از گمرک خواستیم که جلوی بارش را بگیرد.

آیا با این فرد برخورد هم کردید؟ چون همین فرد می‌توانست سرنخی برای کشف تخلفات بعدی باشد.

فکر می‌کنید فقط همین یک مورد است، هر روز بارها سرنخ‌هایی از انواع تخلفات غیرمجاز به دست ما می‌آید، اما وقتی که پیگیری می‌کنیم، اغلب پرونده این افراد به هیچ نتیجه‌ای نمی‌رسد، چون معمولا محاکم قضایی استان‌های ساحلی جنوب با در نظر گرفتن شرایط اجتماعی حاکم بر منطقه برای این افراد حکم صادر می‌کنند و بیشتر مواقع حکم سنگینی به صیادان غیرمجاز نمی‌دهند. تا زمانی هم که این شرایط وجود داشته باشد، معضل صیادی غیرمجاز حل نمی‌شود.

یعنی می‌گویید مشکل تداوم فعالیت‌های صیادی غیرمجاز سهل‌انگاری محاکم قضایی است؟

مشکل اصلی اینجاست که اصولا هیچ‌کس متولی برخورد با فعالیت‌های صیادی غیرمجاز نیست. این در حالی است که براساس آخرین برآورد سازمان شیلات هم‌اکنون حداقل ۱۵ هزار و ۸۶۰ فروند قایق صیادی غیرمجاز در سطح کشور وجود دارد. اما متاسفانه دستگاه‌های امنیتی و انتظامی به جای این که برای برخورد با این قایق‌ها پای کار بیایند، از حدود سه سال پیش به ما فشار می آورند که به این شناورها هم مجوز صید بدهیم.

مگر خود شما متولی اصلی برخورد با صیادی غیرمجاز نیستید؟

بله، ما متولی اصلی هستیم، اما نکته اینجاست که یگان حفاظت سازمان شیلات نسبت به گذشته کاملا تحلیل رفته است، یعنی بسیاری از نیروها بازنشست شده‌ و تعداد کمی جایگزین آنها شده‌اند.

به دلیل کمبود بودجه؟

بله، قطعا پایین بودن مقدار بودجه هم در کمبود نیروی انسانی ما موثر است. فکر می‌کنم ما در کل سازمان شیلات در یک بازه زمانی ۱۷ ساله هیچ استخدامی نداشتیم تا این که در دو سال گذشته در مجموع کمتر از ۵۰ نفر به سازمان ما اضافه شدند.

با این اوضاع، الان نیروهای نیروهای یگان حفاظت سازمان شیلات کلا چند نفر هستند؟

اکنون شاید تعداد کل نیروهای این یگان در سطح کشور به ۵۰۰ نفر هم نرسد.

این ۵۰۰ نفر چطور می‌توانند با ۱۵ هزار و ۸۶۰ قایق صیادی غیرمجاز برخورد کنند؟

قبول دارم که با این تعداد اندک نیروهای یگان حفاظت سازمان شیلات، فعالیت‌های صیادی غیرمجاز قابل کنترل نیست. همچنین یگان ما در مجموع اصلا کارآیی سابق را ندارد. چون این یگان اصلا نه سوخت به اندازه کافی دارد، نه تجهیزات. البته در سال‌های اخیر توانستیم برخی تجهیزات را از وزارت دفاع تهیه کنیم، اما هنوز مشکلات اساسی یگان ما پابرجاست.

با این تفاسیر به نظر می‌رسد که شما نظارت مناسبی هم بازارهای ماهی‌فروشی نداشته باشید.

خیر، اتفاقا یکی از راهکارهایی که ما آمار صید غیرمجاز را به دست می‌آوریم، بررسی بازارهای فروش ماهی در شهرهای ساحلی است.

رضا شاهی‌فر

رضا شاهی‌فر

آیا با کاسبان متخلف در این بازارها هم برخورد می‌کنید؟

متاسفانه در شهرهای ساحلی معمولا مسائل اجتماعی اجازه نمی‌دهد که به طور قاطع با فروشندگان محصولات دریایی غیرمجاز برخورد کنیم. مثلا همکاران ما در فریدونکنار چند بار با مغازه‌دارانی که به طور غیرقانونی ماهیان خاوری می‌فروختند، برخورد کردند، اما در نهایت این ماجرا به جنجالی اجتماعی در آن شهر تبدیل شد.

آیا به بازارهای شهرهای مرکزی ایران هم سر می‌زنید؟ مثلا نظارتی بر بازارهای ماهی‌فروشی تهران دارید؟

خیر، واقعیت این است که تهران را بررسی نمی‌کنیم، البته توجه داشته باشید که ماهی‌های دریایی همه از جنوب یا شمال کشور آورده می‌شود و به هر حال ما بازارهای عمده‌فروشی آن مناطق را رصد می‌کنیم.البته همکاران ما در اداره بهبود کیفیت، فرآوری و توسعه بازار بر نحوه قیمت‌گذاری در این بازارها نظارت دارند، ولی ما از نظر بررسی صید غیرمجاز، بازار شهرهای مرکزی را رصد نمی‌کنیم.

می‌دانستید در همین بازارهای ماهی‌فروشی تهران فیله و باله کوسه به‌راحتی پیدا می‌شود؟ آن‌طور که شخصا مشاهده کرده‌ام، مغازه‌دارها فیله کوسه را کاملا علنی می‌فروشند.

کوسه کامل را می‌فروشند یا قطعه قطعه شده؟

هم کامل و هم قطعه قطعه شده.

حقیقتا نمی‌دانستم، واجب شد که حتما یک بار به بازار بعثت سر بزنم.

البته من کوسه را در راسته ماهی‌فروشان سرچشمه دیدم.

در هر صورت من کنجکاو شدم که حتما به این بازارها سر بزنم.

اصلا می‌دانید بازار سرچشمه کجاست؟ چرا بر این بازار و دیگر بازارهای ماهی‌فروشی تهران هیچ نظارتی ندارید؟

بازار سرچشمه را می‌شناسم، قبلا هم رفته‌ام، اما جایی نیست که همیشه بر آن نظارت داشته باشیم. چون اصولا نظارت بر بازارهای ماهی‌فروشی تهران جزو شرح وظایف ما نیست. همچنین توجه داشته باشید من در اداره خودم مجموعا سرپرست ۷ نیروی دیگر هستم. یعنی اساسا نیرویی ندارم که بخواهم به این بازارها سر بزنم.

اما با توجه به خرید و فروش گونه‌های غیرمجاز در بازارهای ماهی‌فروشی، حتما لازم است که سازمان شیلات به طور مداوم به این بازارها سر بزند.

بله، من هم موافقم که باید نظارت قوی‌تری بر بازارهای ماهی‌فروشی وجود داشته باشد. اما باید توجه داشت مهمترین مشکلی که باعث ایجاد این ضعف نظارتی شده، کمبود نیروی انسانی است، مثلا همین یگان حفاظت سازمان شیلات فقط ۵ ۶ کارمند در تهران دارد.

ولی به نظر می‌رسد که سال‌ها سهل‌انگاری سازمان شیلات در برخورد با متخلفان، باعث گسترش این تخلفات شده است؟

به نظر من در این زمینه فقط سازمان شیلات مقصر نیست. اتفاقا در گذشته ما خیلی سفت و سخت با صیادان غیرمجاز برخورد می‌کردیم، اما الان وضعیت طوری شده است که به ما می‌گویند که کاری با این افراد نداشته باشید، چون از سر بیکاری صید می‌کنند. این در حالی است براساس آمار سازمان شیلات در سال ۹۸، از حدود ۷۲۰ هزارتن صید انواع آبزیان در جنوب کشور، حدود ۱۵۱ هزارتن یعنی ۲۱ درصدآن مربوط به صیادی غیرمجاز می‌شود.

آیا انداختن توپ به زمین دیگر نهادها، توجیهی برای ضعف نظارتی یگان حفاظت سازمان شیلات نیست؟

خیر، این واقعیت ماجراست. ببینید الان وضعیت به گونه‌ای است که نیروهای یگان ما با وجود کمبود شدید امکانات، با تلاش زیاد تعدادی صیاد متخلف را دستگیر می‌کنند، اما دادگاه این ماموران را به علت برخورد فیزیکی با صیادان بازداشت می‌کند، ولی آن صیادان را آزاد می‌گذارد. خب وقتی ماموران ما نه مصونیت قضایی دارند و نه کسی از آنها حمایت می‌کند، طبیعتا هیچ انگیزه‌ای هم برای برخورد با متخلفان برایشان باقی نمی‌ماند.

 

محمد حسین خودکار

 

هرکسی بجز عیسی کلانتری!

رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس ‌ از اولویت‌هایش  و لزوم تغییر سکاندار سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید

محیط‌زیست کشور زخم کم ندارد از تغییراقلیم و سوء‌مدیریت بگیرید تا آتش‌سوزی، شکار غیرمجاز و تامین نشدن حقابه‌. برای التیام این‌ زخم‌ها نسخه کم پیچیده نشده و شعار هم کم داده نشده است. در متن سخنرانی مسؤولان استانی و کشوری همیشه ردی از محیط‌زیست به چشم می‌خورد، اما زخم‌های محیط‌زیست کشورمان هر روز ناسور‌تر می‌شود و این گواهی است بر این‌که محیط‌زیست قربانی سیاست‌ هم هست. سیاست‌هایی که در دولت و مجلس به نام محیط‌زیست ‌مطرح می‌شود، اما در نهایت به کام صندوق‌های رای یا توسعه ناپایدار تمام می‌شود‌. این مسائل را با سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس یازدهم که به‌تازگی کارش را شروع کرده است در میان می‌گذاریم. او ادعا می‌کند برای حل این مشکلات پاشنه کفش‌هایش را ور کشیده و می‌خواهد با نگاه تخصصی و استفاده از نخبگان زخم‌های محیط‌زیست را مرهم بگذارد. جالب‌تر این‌که او می‌گوید اولین نماینده تخصصی محیط‌زیست مجلس بعد از چهار دهه است، ادعایی که بدون شک شرایط را برای رفیعی دشوارتر می‌کند، چراکه دوستدارن محیط‌زیست وعده‌های او را به‌خاطر می‌سپارند و درآینده درباره‌ علمکردش قضاوت خواهند کرد.

محیط‌زیست کشور با مشکلات زیادی رو‌به‌روست به نظر شما فراکسیون محیط‌زیست که به نظر می‌رسد در چندسال اخیر بیشتر سیاسی شده می‌تواند گرهی از این مشکلات باز کند؟

ادوار گذشته در فراکسیون محیط‌زیست برای حل مشکلات محیط‌زیست کار علمی و تخصصی انجام نشده‌ است.

برای رفع این مشکل چه برنامه‌ای دارید؟

می‌خواهیم برنامه‌های خود را در مجلس یازدهم تخصصی و با حضور کارشناسان ‌پیش ببریم. محیط‌زیست حوزه گسترده‌ای است به همین دلیل برای هر مساله‌ای باید از متخصص آن حوزه استفاده شود. بنا داریم با استفاده از نخبگانی که سیاست‌زده نیستند اولویت‌ها را شناسایی ‌کنیم.

 می‌توانید به چند متخصصی که قرار است از آنها مشاوره بگیرید اشاره می‌کنید؟

بله. آقایان عبدلی، صدیقی، خانلر، مخدوم، فتحی، علیزاده، کیابی و…

تحصیلات شما با محیط‌زیست مرتبط ‌است؟

من اولین نماینده تخصصی محیط‌زیست مجلس بعد از ۴۰ سال هستم.

رشته تحصیلی شما چه بوده است؟

لیسانس مهندسی محیط‌زیست، فوق‌لیسانس برنامه‌ریزی و مدیریت محیط‌زیست.

یعنی امیدوار باشیم وضع محیط‌زیست بهتر شود؟

ان‌شاءا… ما تلاش می‌کنیم و امیدوارم.

برخی کارشناسان می‌گویند بهتر است در مجلس به‌جای فراکسیون، کمیسیون محیط‌زیست تشکیل شود، شما چه نظری دارید؟

کمیسیون شأن رسمی‌تری نسبت به فراکسیون دارد فراکسیون یک قدم عقب‌تر از کمیسیون است، اما کار کارشناسی و ریل‌گذاری صحیح برای تصمیمات کمیسیون‌ها در فراکسیون‌ها شکل می‌گیرد. البته به شرطی که نمایندگان مجلس کارکرد فراکسیون را بدانند.

پس لزومی به تشکیل کمیسیون محیط‌زیست نمی‌بینید؟

اتفاقا فکر می‌کنم این تغییر لزوم دارد و بهتر است کمیسیون‌های تخصصی مجلس تغییر کند. برای نمونه کمیسیونی داریم به نام آب، ‌کشاورزی، منابع طبیعی و محیط‌زیست، این کمیسیون باید به مسائل زیادی رسیدگی کند.

سمیه رفیعی

باید یاد‌آور شد که منافع کشاورزی و محیط‌زیست این روزها به دلیل مدیریت نامناسب باهم در تضاد است.

بله در محل‌هایی دچار تقابل هستند و برای تشخیص اولویت باید دقت بیشتر کرد، آب مساله مهمی است که بحرانی جدی در دنیا محسوب می‌شود. بنابراین اصلاح کمیسیون‌های تخصصی در دستور کار مجلس قرار دارد.

در مجلس‌های گذشته بسیاری از نمایندگان محیط‌زیست را قربانی اهداف کوتاه مدت می‌کردند، چگونه می‌خواهید مانع این کار در مجلس یازدهم شوید؟ مثلا خیلی از نمایندگان شمال برای اشتغالزایی به دنبال بهره‌برداری از جنگل هستند؟

این مسائل زاییده تفکرات سنتی ‌است. این روزها در نطق نمایندگان می‌توانید ‌دغدغه محیط‌زیست را بشنوید. بحران‌های زیست‌محیطی سبب‌شده که محیط‌زیست به مطالبه مردم بدل شود.‌

شما برای افزایش سواد محیط‌زیستی همه نمایندگان تلاش می‌کنید؟

قطعا همین‌طور است، برای من مهم است که مخاطبان محیط‌زیست دو گروه هستند یعنی مردم و مسؤولان. این دو گروه باید با هم برای حفظ محیط‌زیست تلاش کنند تا مشکلات برطرف شود، متاسفانه بعضا سواد محیط‌زیستی مردم از مسؤولان بیشتر است. بنابراین یکی از اولویت‌های ما این است که ‌سواد محیط‌زیستی نمایندگان مجلس افزایش یابد.

شما بهتر می‌دانید که خیلی از نمایندگان ظاهرا طرفدار محیط‌زیست هستند.

نماینده موظف است صدای مردم را به گوش مسؤولان برساند حتی اگر محیط‌زیست را مهم نداند باید مطالبه شهروندان که حفظ محیط‌زیست است را منتقل کند. مشکل اینجاست که سطح محیط‌زیست به مسائل سطحی تقلیل پیدا کرده‌است، برای نمونه خیلی‌ها افرادی را که به سگ‌ها و گربه‌ها غذا می‌دهند فعال محیط‌زیست می‌دانند. مهربانی با حیوانات مهم است، اما نباید فراموش کرد که‌‌ اصالت محیط‌زیست با ازدیاد جمعیت این گونه‌ها ‌مخالف است. اما چنین نمایش‌های غلطی نماد محیط‌زیست شده‌است.

 برخی کارشناسان نیز معتقدند بهتر است سازمان حفاظت محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها با هم ادغام شده و وزارت محیط‌زیست تشکیل شود. شما با این ایده موافق هستید؟

در این‌که ساختار فعلی باید تغییر کند و ناکارآمد است هیچ شکی نیست. ایجاد وزارتخانه محیط‌زیست نیز مسائلی دارد و ممکن است نگاه بومی و منطقه‌ای در آن تاثیرگذار شود. به نظرم نیاز به بررسی بیشتر است، چون برای حفظ محیط‌زیست کشور نباید سلیقه‌ای عمل کرد.

در فراکسیون محیط‌زیست مساله‌ای هست که بایگانی شده‌باشد؟

بحث هزینه دادرسی دادگاه‌های محیط‌زیستی بایگانی شده‌است، محیط‌زیست اگر بخواهد علیه متخلفی شکایت کند باید هزینه دادرسی را پرداخت کند، اما سازمان محیط‌زیست ‌آن‌قدر قوی نیست که بتواند هزینه‌ها را پرداخت کند. ‌رسیدگی به این مشکل دوباره باید به جریان بیفتد. یا مساله‌ حمایت از محیط‌بانان و جنگلبانان دارای نواقصی است، مثلا حمایت از افراد داوطلب دیده نشده‌است.

شورای نگهبان این مورد را به دلیل هزینه‌بر بودن در لایحه حذف کرد.

بله. به همین خاطر می‌خواهیم این مساله را جبران کنیم تا برای حمایت از افرادی مانند البرز زارعی با مشکل روبه‌رو نباشیم. این ناپسند است که نتوانیم از این افراد حداقل حمایت مادی کرد. افرادی که از بسیاری از مسؤولان متعهدتر هستند.

چرا رسیدگی به یگان حفاظت سازمان جنگل و محیط‌زیست مناسب نیست؟ خیلی از جنگلبانان حقوق‌شان عقب‌افتاده و برخی محیط‌بانان نیز برای حفاظت از محیط‌زیست انگیزه ندارند.

فکر می‌کنم مشی دستگاه‌های اجرایی این بوده که این‌ها را در حداقل سطح ممکن رفاهی و حقوقی قرار بدهند. دلیلش را نمی‌دانم، اما رویه اشتباهی است، چون اصل حفاظت از محیط‌زیست کشور بر عهده جنگلبانان و محیط‌بانان است. شاید یکی دیگر از دلایل آن این است که در مجلس نیز روی این مسائل نظارت تخصصی انجام نشده‌است.

 به جنگلبانان و محیط‌بانان‌‌ قول می‌دهید که به شرایط‌شان رسیدگی کنید؟

ما یک جلسه فراکسیون محیط‌زیست را به جنگلبانان اختصاص داده و می‌خواهیم درباره حقوق عقب‌افتاده آنها و قراردادهای نامناسب کاری‌شان با وزارت جهادکشاورزی جلسه بگذاریم. البته با توجه به پیشرفت فناوری ما کمترین بهره را برای حفظ محیط‌زیست از آن می‌بریم. درواقع می‌توان برای حفظ منابع انسانی از فناوری بهره برد.

حرف از استفاده از فناوری می‌زنید اما با توجه به این‌که یگان حفاظت از حداقل‌ها مانند‌ آتش‌کوب یا حتی دوربین چشمی برخوردار نیست این موضوع خیلی دور از دسترس است.

درست است، بودجه این دستگاه‌ها نیز مناسب نیست و باید اصلاح شود، این سازمان‌ها در قسمت ستاد‌ فربه شده‌اند و به بخش صف آنها بودجه نمی‌رسد.

پس باید ساختار آنها تغییر کند؟

هر روزی با این ساختار بگذرد بدون‌شک ما ضرر می‌کنیم. این‌که معاون رئیس‌جمهور به کسی پاسخگو نیست اصلا اتفاق خوبی نیست. ایشان برای آتش‌سوزی‌ها می‌گویند ۱۵۰۰هکتار سوخته و عددی نیست!

به آقای کلانتری اشاره کردید. ایشان ابتدای شروع به کارشان گفتند دغدغه آب را دارند. به نظرتان محیط‌زیست چقدر در کاهش بحران آب موفق بوده‌است؟

صفر درصد. ایشان نه‌فقط برای حل این بحران هیچ کاری نکرده بلکه همچنان شناخت درستی از مساله آب نیز ندارد. بحران آب با حرف‌زدن برطرف نمی‌شود. ایشان هنوز به شناخت مساله هم نرسیده است.

فکر می‌کنید این مدت باقیمانده را سازمان حفاظت محیط‌زیست چگونه بگذراند؟

به نظرم سازمان حفاظت محیط‌زیست کاری نکند و به ستادش مرخصی بدهد. اتفاقا بهتر است هیچ کاری نکند.

چرا؟

چون تلاش‌هایش برای بهبود محیط‌زیست نیست.

اما شما هم نباید دست روی دست بگذارید؟

دولت به اصلاح محیط‌زیستی باید هرچه زودتر نسبت به رئیس سازمان محیط‌زیست بازنگری کند و مطمئن باشد که مجلس یازدهم دراین خصوص نظارت تخصصی دارد و با هرکه خلاف تعهداتش عمل کند قانونی برخورد می‌کند.

اما به نظر می‌رسد برای دولت محیط‌زیست مهم نیست و هرشخصی را دراین سمت بگذارد‌‌ فرقی نمی‌کند؟

ما به این باور رسیده‌ایم که هرکسی بجز ایشان رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست شود، بهتر است. شخصی که از کنار مسائل محیط‌زیست آسان می‌گذرد و راحت می‌گوید ۱۵۰۰هکتار جنگل سوختن چیزی نیست یا معاون ایشان می‌گویند ۴۰هکتار از جنگل‌های شمال از بین برود چیزی نیست! در واقع مشی این‌ها این است.

پس فکر می‌کنید چرا آقای روحانی چنین مهره‌ای را به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست انتخاب کند؟

چون آقای روحانی اعتقاد واقعی به محیط‌زیست ندارد. ایشان شعار می‌دهد تا رای جمع کند.

ایشان که ادعا می‌کنند دریاچه ارومیه را نجات داده‌اند.

اگر میانگین بارش‌ها بیشتر نمی‌شد شرایط دریاچه تغییر نمی‌کرد. ستاد احیای دریاچه ارومیه باید پاسخ دهد ۹۰۰۰میلیارد تومانی که برای ارومیه هزینه کرده‌ چگونه خرج شده است. هنوز هیچکدام از پروژه‌های ستاد اجرایی نشده است.

 اولویت‌های اصلی فراکسیون محیط‌زیست‌ چیست؟

به اصلاح چند قانون باید توجه شود. در ساحت محیط‌زیست کشور یکسری تخلفات به شکل قانونی اجرا می‌شود، مانند شکار که تاکنون نیز به آن پرداخته نشده است.

یعنی می‌خواهید شکار  را ممنوع کنید؟

قطعی نمی‌توانم بگویم، چون به بررسی جامعی نیاز دارد مبنای قانونگذاری در اسلام شرع مقدس است و در اسلام شکار تفننی براساس نظر مراجع حرام است بنابراین باید قانون اصلاح شود. برخی قوانین دیگر مانند هوای‌پاک و حفاظت ازتالاب‌ها که قوانین خوبی است‌ نیز باید اصلاح شود چون ضمانت اجرایی مشخصی ‌ندارند.

پس از اجرای طرح تنفس به نظر می‌رسد جنگل‌های شمال به حال خود رها شده است، باید اقدامات بهداشتی و نگهداری در جنگل‌ها انجام شود.

کاملا پیگیر رسیدگی به جنگل‌های هیرکانی هستیم. طرح تنفس به شکل دقیق اجرا نشده و باید به آن پرداخته شود. نباید اجازه داد پای ژن‌های خوب نیز به جنگل باز شود.

برای منابع‌طبیعی‌خواری چه برنامه‌ای دارید؟

یکی از مهم‌ترین شؤون مجلس نظارت است و چون تخصصی نبوده به بهانه‌های مختلف تخریب محیط‌زیست اتفاق افتاده است. اما در مجلس یازدهم دیگر به شکل تخصصی به محیط‌زیست نگاه می‌کنیم و مانع کوه‌خواری، جنگل‌خواری و زمین‌خواری می‌شویم.

مساله دیگر بحث دیپلماسی آب است که درکشورمان جدی گرفته نمی‌شود. برای فعال شدن آن چه برنامه‌ای دارید؟

بحث دیپلماسی آب در دو دولت گذشته جدی گرفته نشده است. حتی متاسفانه در دولت یازدهم در سفری که برای تامین حقابه هامون آقای عبدا…  گل به ایران داشتند، رئیس وقت محیط‌زیست با ایشان بحث حقابه هامون را مطرح نکرد. باید به دیپلماسی آب به عنوان راهبرد نگاه کرد.

شما چه برنامه‌ای برای دیپلماسی آب‌ دارید؟

ما در مجلس توجه ویژه‌ای به دیپلماسی آب خواهیم داشت و نقشه‌ای جامع برای آن در نظر خواهیم گرفت.

بحث نبود نظارت بر بازار صید نیز مطرح است، برای نمونه خبرنگار ما هفته پیش از بازار سرچشمه باله کوسه خرید یا هنوز کشتی‌های صید ترال در آب‌های کشورمان جولان می‌دهند.

جلسه سوم فراکسیون محیط‌زیست با سازمان شیلات بود. شیلات تاکنون در حاشیه امنی بوده و هرکاری که خواسته با منابع انجام داده است. با دستور دادستان از صید ترال جلوگیری شد و البته جلسات ما با شیلات هنوز ادامه دارد.

 

 

مهدی آیینی

بالا