مساله بازپروری حیوانات آسیبدیده در طبیعت هیچگاه برای مسوولان سازمان محیطزیست موضوع جذابی نبوده است. شاهد مثال آن هم این که با وجود پیگیریها و درخواستهای متعدد فعالان محیطزیست از دولت برای ایجاد چند مرکز دیگر بازپروری حیات وحش در کنار کلینیک پردیسان، این مرکز در دو دهه گذشته به عنوان تنها مرکز تخصصی تیمار حیات وحش باقی مانده است. این در حالی است که نه فقط در کشورهای پیشرفته دنیا بلکه حتی در کشورهای آفریقایی نیز مساله درمان حیوانات آسیبدیده در طبیعت کاملا جدی گرفته میشود و در بسیاری از این کشورها در هر زیستگاه یک مرکز تخصصی برای درمان و بازپروری حیات وحش وجود دارد. مهمترین علت این رویکرد سازمان محیطزیست به مساله بازپروری حیات وحش نیز چیزی نیست جز انجام اقدامات علمی در راستای درمان و نگهداری از حیوانات آسیبدیده در طبیعت و مسوولان این سازمان که سالهاست با کمبود بودجه دستوپنجه نرم میکنند، به نوعی میخواهند با به تعطیلی کشاندن کلینیک پردیسان، بخشی از هزینههای آنرا بکاهند.
نکته دیگر این که بخش زیادی از حیوانات موجود در کلینیک پردیسان به علت آسیبهای شدید وارده یا به دلیل این که از تولهگی در این مرکز حضور داشتهاند، قابلیت بازگشت به طبیعت را ندارند. در چنین شرایطی هم وقتی مسوولان سازمان محیطزیست ادعا میکنند قصد باغوحشداری ندارند، باید به جای واگذاری حیوانات این مرکز به باغوحشهای غیراستاندارد، بودجهای را از مجلس درخواست کنند و مراکز مجهزی را برای نگهداری از این حیوانات در خارج از محوطه پارک پردیسان ایجاد کنند. اگر هم مدیران این سازمان قصد انجام چنین کاری را ندارند، میتوانند با ایجاد جذابیت لازم، بخش خصوصی را به سرمایهگذاری در زمینه بازپروری حیات وحش ترغیب کنند. البته راه ایجاد چنین جذابیتی این است که سرمایهگذاران بخش خصوصی بتوانند با انجام برنامههای آموزشی و راهاندازی کسبوکارهای حاشیهای از بازپروری حیوانات کسب درآمد کنند.
البته ما امروز چنین باغوحشهایی را در نقاط مختلفی از کشور داریم، اما در هیچکدام آنها استانداردهای لازم برای نگهداری از حیوانات رعایت نمیشود. نکته ایناست که ما امروز باید همپای دیگر کشورها به جای ساخت باغوحشهای بیشتر به سمت تاسیس پارکهای حیات وحش مدرن حرکت کنیم. یعنی به جای این که حیوانات را داخل قفس بیندازیم، آنها را در محیط نیمهطبیعی رها کنیم و بعد به تماشایشان برویم. در این شرایط بخش خصوصی نیز میتواند در کنار درآمدزایی از پارک وحش، چند مرکز اقامتی و تفریحی در کنار این پارکهای وحش ایجاد کند و سازمان محیطزیست هم میتواند از بخش خصوصی بخواهد در ازای فرصتی که برای درآمدزاییاش فراهم شده است، بخشی از درآمدش را به درمان و بازپروری حیات وحش اختصاص دهد.
اما با وجود این که چنین راهکارهای متنوعی برای جذب سرمایهگذار بخش خصوصی برای تامین هزینههای لازم بازپروری حیات وحش در کشور وجود دارد، به نظر میرسد متولیان فعلی سازمان محیطزیست اصولا هیچ ارادهای برای انجام این راهکارها ندارند. مساله اصلی هم این که اساسا موضوع حیات وحش اولویت خاصی برای مدیران این سازمان ندارد و در این شرایط نیز باید منتظر روزهای تاریکتر برای آینده حیات وحش ایران و همچنین برای کلینیک پردیسان باشیم.