آخرین خبرها
خانه / گفت و گو (برگ 2)

بایگانی دسته بندی ها : گفت و گو

اشتراک به خبردهی

ایران بیابان می‌شود

در آستانه روزجهانی مقابله با بیابان‌زایی، با مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان جنگل‌ها‌ بی‌‌پرده گفت‌وگو کرده‌ایم

فردا تقویم‌  مناسبت روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی را یدک می‌کشد؛ اتفاق شومی که برای تخریب محیط زیست کشور سنگ تمام گذاشته‌است. ‌ تولید پایدار و مصرف بهینه شعاری است که امسال برای روز مقابله با بیابان‌زایی در نظر گرفته‌شده‌است. اما در کشورمان سال‌هاست از کشاورزی نامناسب به عنوان متهم اصلی تخریب محیط زیست یاد می‌شود و برنامه‌های سازمان جنگل‌ها مانند مالچ‌پاشی برای مهار بیابان‌زایی مورد انتقاد کارشناسان قرار دارد. در ادامه درباره این مسائل با فرهاد سرداری، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان جنگل‌ها گفت‌وگو کرده‌ایم. او باور دارد ایران به سمت بیابانی شدن پیش می‌رود، اما وقتی بحث انتقادها پیش می‌آید از این می‌گوید افرادی که تاکنون مالچ را در عمرشان ندیده‌اند از برنامه‌های دفتر امور بیابان سازمان جنگل انتقاد می‌‌کنند. با این حال نمی‌توان انکار کرد بیابان‌زایی تمامیت ارضی و امنیت غذایی کشور را تهدید می‌کند؛ چراکه به افزایش آمار آوارگان زیست‌محیطی دامن می‌زند و با تخلیه روستاها در مناطق مرزی ‌زمینه را برای ورود مهاجران غیرمجاز مهیا می‌کند.

 چند سال است می‌‌گوییم ۱۰۰میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض بیابان‌زایی است، این آمار به روز نمی‌شود؟

عوامل بسیاری در بیابان‌زایی نقش دارند به همین دلیل شاید بتوان گفت این اراضی کمتر نیز شده باشد برای نمونه ‌با توجه به بارش‌های اخیر امسال پوشش گیاهی بیشتر را در اراضی کشور شاهد هستیم‌.

اما این شرایط پایدار نیست؟

به همین دلیل است که ما انتظار داریم شرایط بدتر شود،  چراکه آتش‌سوزی‌های اخیر سبب از بین رفتن بخش زیادی از پوشش گیاهی شد.

با این حال می توانیم بگوییم  ایران به سمت ‌بیابانی شدن پیش می‌رود؟

شرایط در این چندسال اخیر مطلوب نبوده است. به همین دلیل پیامدهای بیابان‌زایی مانند فرسایش خاک و گرد و غبار بیشتر شده است. اینها نشانه‌های شوم بیابان‌زایی است.

کدام مناطق ایران بیشتر در خطر بیابان‌زایی قرار دارد؟

هرجایی که توان تولید بیولوژیک کاهش پیدا کند درگیر بیابان‌زایی است یعنی فرقی نمی‌کند‌ در اراضی جنگل، مرتعی یا ‌ کشاورزی باشد.

  در این بین بیشتر باید نگران کدام اراضی باشیم؟

دنیا اکنون درگیر این مساله است که توان بیولوژیک ‌ در جنگل‌ها و اراضی کشاورزی درحال کاهش است‌.

برگردیم به سوال اول؛ چرا آمار بیابان زایی به روز نمی شود؟

ما هر ده سال یکبار آمارها را بررسی می‌کنیم، آخرین بار حدود ۵/۱ سال پیش این اتفاق افتاد‌، چراکه هزینه و وقت زیادی می‌طلبد. براساس آخرین آمار۲۹٫۶ میلیون هکتار از اراضی کشور در معرض فرسایش بادی است‌. علاوه بر این ۱۳٫۹میلیون هکتار از اراضی کشور نیز کانون  بحرانی فرسایش بادی ‌است.

به نظر می‌رسد کانون‌های بحرانی بیش از گذشته محیط زیست و اقتصاد کشور را تهدید می‌کند.
این اراضی به منابع زیستی و اقتصادی کشور ‌مانند جاده‌ها و فرودگاه‌ها آسیب می‌زند.

 بیابان زایی امنیت مرزهای ما را نیز تهدید می‌کند، مثلا خیلی ها در سیستان مجبور به مهاجرت شده و روستاها را تخلیه کرده‌اند.

بله یکی از اصلی‌ترین خطرات بیابان‌زایی مهاجرت و فقر است.‌‌

درکدام استان‌ها بیشتر با این خطر رو به رو هستیم؟

۲۲ استان ‌ در جنوب، شرق و مرکز کشور بیشتر درگیر بیابان زایی است. باید گفت ‌‌ در غرب و شمال کشور کمتر با این مساله رو‌به‌رو هستیم‌.

اعتبار لازم را برای مقابله با بیابان زایی در اختیار دارید‌؟

سال گذشته دفتر امور بیابان‌ حدود ۷۵۸میلیارد تومان اعتبار داشت و به این شکل ما  در ۲۲ استان ‌عملیات مقابله با بیابان‌زایی انجام دادیم.‌ به عبارت دیگر در محدوده‌ای ‌به وسعت ۱۲۷هزار هکتار عملیات نهال‌کاری و مالچ پاشی انجام دادیم.‌ (۳۴هزارهکتار نهال‌کاری ‌و ۱۰هزارهکتار‌ مالچ پاشی انجام شد.‌) اما امسال ۲۴۰میلیارد تومان اعتبار پیش‌بینی شده بنابراین نمی‌توانیم‌ مانند  گذشته عملیات مقابله با بیابان‌زایی انجام دهیم.

اما نسبت به عملیات‌های مقابله با بیابان زایی که شما انجام می‌دهید نیز انتقاد زیاد است، مثلا می‌گویند شما اعتبارات را هدر می‌دهید چون در محل ‌های نامناسب مالچ‌پاشی انجام می‌دهید.

این جریانی که شما به آن اشاره کردید انرژی بسیاری از ما گرفت. می توان گفت افرادی بدون مبنای علمی علیه ما پروپاگاندا راه انداخته‌اند. ما خیلی با این افراد صحبت کردیم چون برای کارمان مبنای علمی و پژوهشی داریم.

اما این افراد هم مدارکی در اختیار دارند، مثلا تصاویری از زیستگاه حیات وحش منتشر کردند که در آن مالچ‌پاشی انجام شده است. 

عکس نمی تواند مبنا باشد.

اما محیط‌بان این منطقه هشدار داد.

برای ما تحقیق و پژوهش مبناست، نمی‌توان گفت کارشناس محیط زیست و مسؤولان دروغ می‌گویند و یک محیط‌بان راست می‌گوید.

  گفته می‌شود ‌ محیط بانی که دراین خصوص هشدار دا‌د‌ اخراج شده است.

من نمی‌دانم،‌ ما به محلی که محیط‌بان گفته بود رفتیم. ‌ در استان خوزستان می توانید تصاویر ماهواره‌ای ۵۰ سال گذشته را مقایسه کنید و متوجه شوید که تنوع زیستی همان بوده که اکنون هست.

برخی مخالفان می‌گویند ‌بسیاری از کارهای پژوهشی  شما زیر سوال است.
اگر منتقدان یک مورد پژوهش درباره رد شدن مالچ‌پاشی بیاورند من قبول می‌کنم.

کارشناسان  بسیاری می‌گویند مالچ پاشی اشتباه است.

مثلا چه کسی می‌گوید؟

افرادی مثل آقای کردوانی چنین ادعایی کرده‌اند.

آقای کردوانی در عمرش مالچ ندیده است. باید پرسید ایشان چند پژوهش روی مالچ انجام داده است.‌

چون آقای  کردوانی اینجا نیست بهتر است بحث درباره ایشان را در گفت‌وگویی با حضور ایشان انجام دهیم.

مساله اینجاست که عده‌ای نامه‌ای را علیه مالچ‌پاشی امضا می‌کنند‌ ‌ که در عمرشان مالچ ‌ندیده‌اند.

اما به نظر می رسد محدودیت‌هایی برای مالچ پاشی در نظر گرفته شده است.

به خاطر این که انرژی دوستان هدر نرود در سازمان جنگل‌ها تصمیم بر این شد امسال مالچ‌پاشی انجام نشود. قرار است گروهی تشکیل شود تا جایگزین مناسبی برای مالچ پیدا کرده یا با پژوهش ثابت کنند مالچ‌پاشی اشتباه است. هرچند ممکن است در این یک سال افرادی خسارت جانی و اقتصادی ببینند.

اما هنوز  جان و مال مردم استان‌هایی مانند خوزستان تهدید می شود یا کم نیستند روستاهایی که زیر شن مدفون می‌شوند.

مساله اینجاست که بحث مالچ‌پاشی ربطی به گرد و غبار ندارد و برای تثبیت ماسه‌های روان است.  باید اضافه کنم که از اعتبارات گرد و غبار نمی‌توان برای مالچ‌پاشی استفاده کرد.

 اما  ماسه‌های روان هنوز مشکل ایجاد می‌کنند.

بله. به همین دلیل مردم تقاضای مالچ‌پاشی دارند، به همین  خاطر افرادی که در تهران هستند نمی‌توانند برای مالچ‌پاشی اظهار نظر کنند.

فرهاد سرداری

فرهاد سرداری

 ماسه‌های روان چند روستا را تهدید می کند؟

ماسه‌های روان حدود پنج میلیون هکتار از اراضی ‌ کشور‌ را  تهدید می‌کند. ‌دراین بین ۶۵ هزار هکتار تپه ماسه  تهدید قوی‌تری هستند که مجبوریم با مالچ‌پاشی کنترلش کنیم.

به نظر می‌رسد با مالچ پاشی هم نتوانسته اید مانع ماسه‌های روان شوید.
 در کشور دو میلیون هکتار جنگل دست کاشت داریم،  باید گفت ۲۴۰ هکتار از درختکاری را ما با مالچ‌پاشی ایجاد کرده‌ایم.

اما نسبت به نهالکاری نیز به شما انتقاد وارد است، چون پس از نهال‌کاری آنها را به حال خود رها می‌کنید.

ما نهال‌ها را تا سه سال نگهداری و آبیاری می‌کنیم، پس از این مدت نیز نهال رها می‌شود چون ‌ گونه‌ای انتخاب شده که بیش از این نیازی به نگهداری ندارد‌. ‌

برخی نیز ادعا می‌کنند شما با کاشت گونه‌های مهاجم خسارت بیشتری به محیط زیست می زنید.

در سازمان جنگل‌ها براساس مطالعه کار انجام  می‌شود یعنی شرایط محیطی برای انتخاب گونه در نظر گرفته می‌شود، تعدادی گونه  محدود است که می‌توان برای بیابان‌زدایی از آن استفاده کرد یکی از آنها گونه کهور است.‌ اما این گونه را باید زمانی مهاجم دانست که سایر گونه ها را تهدید کند، اما در استان خوزستان حتی نام این گونه را نیز عوض کرده‌اند و کهور پاکستانی را کهور آمریکایی می ‌گویند.حتی از نام آمریکا برای مقابله با ما استفاده می‌کنند.‌

خیلی‌ها نیز از کاشت‌ گونه کنوکارپوس  انتقاد می‌کنند.

این گونه مربوط به منابع طبیعی نیست و شهرداری آن را در داخل شهر کاشته است.

 کشاورزی نامناسب چقدر در بیابان زایی نقش دارد؟

شعار امسال نشان می‌دهد که کشاورزی نقش مهمی دارد . جنگل زدایی در بسیاری از مناطق برای توسعه کشاورزی است.

در ایران نیز همین رویه اشتباه دنبال می شود مثلا در زاگرس شخم زیر اشکوب و کشت در اراضی شیب دار دنبال می شود. ‌شما دردفتر امور بیابان زیر مجموعه وزارت جهاد کشاورزی هستید؛ وزارتخانه‌ای که یکی از متهمان اصلی تخریب محیط زیست است. این تناقض را چگونه باید حل کرد؟

با این مساله موافق نیستم، می‌توان از این ظرفیت استفاده کرد و با آمایش سرزمین شرایط مناسب را ایجاد کرد، چراکه منابع طبیعی بستر زندگی است.

اما کشت دراراضی شیبدار توجیه شدنی نیست.

باید در منطقه ای کشاورزی کرد که اراضی حفظ شود و پایداری تولید اتفاق بیفتد.

اما اولویت وزارتخانه شما کشاورزی است، نه حفظ منابع‌طبیعی.

مطئمن باشید مدیران وزارتخانه نمی‌خواهند آب و خاک کشور را از بین ببرند.

 اما مهم است که اولویت یک وزارتخانه محیط زیست باشد یا توسعه کشاورزی.

بهتر این است که به سمت بهره برداری پایدار از منابع طبیعی برویم.

 

مهدی آیینی

جنگل در آسمان می‌سوزد

‌گفت‌وگوی صریح‌ با رئیس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور درباره چرایی تامین نشدن بالگرد برای اطفای حریق جنگل‌های کشور

آتش در زاگرس تنوره می‌کشد، بلوط‌های یکی یکی به کام آتش فرو می‌روند و اندک حیات‌وحش باقیمانده اکوسیستم زاگرس زنده زنده کباب می‌شوند. جنگلبانان و محیط‌بانان نیز با دست خالی و بیل حریف آتش نمی‌شوند. چاره کار اطفای حریق هوایی و استفاده از بالگرد برای جا به جایی تیم اطفای حریق به مناطق صعب‌العبور است، اما جولان آتش در نقاط مختلف زاگرس نشان می‌دهد بالگردها به موقع به داد‌ جنگل‌ نمی‌رسند.‌ سرنخ این ماجرا را که دنبال کنید به تامین نشدن اعتبارات برای اعزام بالگرد‌ها می‌رسید. در ادامه درباره این ناهماهنگی که تنها قربانی‌اش محیط‌زیست کشور است با رئیس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور صحبت می‌کنیم، هرچند مسعود منصور گله‌گذاری در این رابطه را به پس از اطفای حریق جنگل‌ها موکول می‌کند، اما وقتی از نقش وزارت دفاع، وزارت کشور و سازمان برنامه و بودجه می‌گوید کاملا مشخص است که چرا بالگردها دیر به داد جنگل‌های شعله‌ور کشور می‌رسند.

آتش‌سوزی در مناطق مختلفی در زاگرس رخ داده است آن‌قدر که به نظر می‌رسد سازمان جنگل‌ها دست روی‌ دست گذاشته تا زاگرس خاکستر شود.‌

این‌که در برخی نقاط زاگرس حریق وجود دارد حرف درستی است،‌ اما این‌که سازمان جنگل‌ها دست روی دست گذاشته‌ بی‌انصافی است، چون همه همکارانم در همه استان‌ها‌ حتی پیش از وقوع آتش‌سوزی برای کارهای پیشگیری با تمام وجود تلاش کرده و می‌‌کنند‌. اگر تلاش آنها نبود شاید اتفاقات بدتری می‌افتاد.

با این حال نتایج مناسب نیست و ما در اطفای حریق ضعیف عمل می‌کنیم‌.

وقتی در مناطق صعب‌العبور حریق اتفاق می‌افتد و به‌جز اطفای هوایی و تامین بالگرد راه دیگری وجود ندارد. سازمان جنگل‌ها جز تلاش ‌برای تامین بالگرد چه کاری می‌تواند انجام دهد.

چرا به سازمان جنگل‌ها برای اطفای حریق بالگرد نمی‌دهند؟

از پیش توافق شده که در ‌۱۶ پایگاه بالگرد مستقر باشد و وقتی حریق اتفاق می‌افتد با دستور فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها‌ پرواز انجام شود، اما متاسفانه این توافق اکنون دچار مشکل شده است‌.

مشکل کجاست؟

ظاهر از سنوات گذشته برخی مواد توافق عملی نشده است.

 منظورتان تامین نشدن اعتبارات است؟

بله.

این بدهی به وزارت دفاع چقدر است؟

حدود ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومان.

اما مگر وظیفه سازمان برنامه و بودجه نیست که اعتبار را تامین کند؟

براساس توافق اگر نیاز به اطفای حریق هوایی باشد‌ هزینه‌ها با تایید وزارت کشور اعلام می‌شود و سازمان برنامه و بودجه اعتبار را به وزارت دفاع می‌دهد.

پس به نظر می‌رسد سازمان برنامه بودجه باید بیشتر به فکر جنگل‌های کشور باشد‌‌.

واقعیت این است که در شرایط کنونی که برای اطفا مشکل داریم پرداختن به این مساله اولویت نیست و باید تلاش کرد آتش خاموش شود. درواقع الان زمان گلایه‌گذاری نیست. ‌

زمان گله‌گذاری نیست، اما باید نقاط ضعف و دلیل نبود تعامل مشخص شود.

‌نقطه ضعف این است که وقتی بالگرد می‌خواهیم ‌خیلی دیر در اختیارمان قرار می‌گیرد‌ از شب گذشته به همه‌کس پیام داده و با خیلی‌ها تماس گرفته ‌و درخواست بالگرد کرده‌ام. ‌در منطقه حفاظت‌شده خاییز اگر امروز (جمعه) تا چند ساعت دیگر بالگرد به منطقه اعزام نشود و هوا تاریک شود نمی‌توانیم آتش را خاموش کنیم، چرا که گسترده‌تر می‌شود. از مسؤولان خواهش می‌کنم بالگرد آبپاش و بالگرد مخصوص برای‌ جا‌به‌جایی نیروها را به منطقه اعزام کنند.

صریح‌تر صحبت ‌‌کنید چه نهادی بالگرد ارسال نمی‌کند؟

ستاد کل باید اجازه پرواز بدهد وزارت دفاع محور این اقدام است، آنها نیز محدودیت‌های دارند مثل گرفتن مجوز‌ و تامین هزینه‌های پرواز.

از وقتی آتش‌سوزی‌های اخیر شروع شده چندبالگرد در اختیار شما قرار گرفته است؟

در لرستان بالگرد در اختیار ما قرار گرفت در کهگیلویه نیز به همین شکل.

در چند روز اخیر نیز بالگردهایی به مناطق آتش‌سوزی اعزام شد که دچار نقص فنی شدند یا سوخت کافی در اختیار نداشتند.

بالگردی که به بوشهر اعزام شد نقص فنی داشت و زمین گیر شد و نیاز به تامین سوخت داشت.

قانون در این مورد چه می‌گوید؟

سازمان جنگل‌ها متقاضی خدمات است، قانون ۱۳۴۶ تکلیف کرده که دستگاه‌های لشکری و کشوری در این حوزه وظیفه دارند.‌ قانون مدیریت بحران نیز نیروهای مسلح را موظف به همکاری کرده است به همین دلیل خواهش می‌کنم کمک کنند تا حریق اطفا شود.

آیا بالگرد به ‌منطقه حفاظت‌شده خاییز رسیده است؟

از پنجشنبه گذشته که حریق شروع شد۱۰۰ نیروی مردمی و بسیج را جمع‌آوری کرده‌ایم و منتظر بالگرد هستیم تا آنها را به مناطق صعب‌العبوری که دچار آتش‌سوزی شده انتقال بدهیم.

‌علت آتش‌سوزی منطقه خاییز مشخص شده است؟

به طور دقیق نه، اما حدس و گمان‌هایی زده می‌شود.

چه حدس‌هایی؟

گمانه‌زنی می‌شود چند کشاوز به دلیل اختلاف زمین یکدیگر را آتش زده‌اند. البته ‌کشاورزانی هستند که پس از برداشت محصول‌ زمین را آتش می‌زنند در حالی که قانون این را جرم دانسته است، برخی موارد نیز گردشگران نکات ایمنی را رعایت نمی‌کنند‌. آنها با آتش روشن کردن یا پرتاب‌‌ ته سیگار روشن به آتش‌سوزی جنگل‌های کشور دامن می‌زنند.

مسعود منصور، رئیس سازمان جنگل‌ها

‌اعتبارات سازمان جنگل‌ها برای اطفای حریق‌ چقدر است؟

اعتباری که در اختیار ماست برای بالگرد نیست، بلکه اعتباری اندکی برای تهیه آب و غذا ‌یا تهیه‌ کفش و لباس ضدحریق برای تیم اطفای حریق است که آن ‌هم کامل تامین نشده است.

این اعتبار چقدر است؟

کل اعتبار ما حدود ۱۱ میلیارد تومان بود که کاهش یافت و به حدود هشت میلیارد تومان رسید. در این بین تجهیزاتی نیز سال ۹۶ خریداری شده است و اکنون بخشی از اعتبارات ما برای اقساط آن تجهیزات کم می‌شود.

 بنابراین دست سازمان جنگل‌ها برای اطفای حریق خالی است؟

از هفته پیش به ادارات کل منابع طبیعی اجازه داده‌ام که از هر محلی که اعتبار دارند می‌توانند برای خدمات اطفای حریق استفاده کنند.

آقای روحانی ادعا می‌کنند محیط‌زیستی‌ترین دولت را دارند، اما چرا هنوز جنگلبانان ما باید با بیل آتش را خاموش ‌کنند یا برای تامین تجهیزات ایمنی اولیه‌شان با مشکل رو‌به‌رو باشیم؟

تا آنجا که مطلعم آقای رئیس‌جمهور نیز در جلسه دولت به وزارت دفاع و سازمان برنامه تاکید کرده‌اند که با سازمان جنگل‌ها همکاری بیشتری داشته باشند. امیدوارم که با پیگیری‌هایی که امروز (شنبه) می‌شود ناهماهنگی‌ها برطرف شود.

در آتش‌سوزی‌های چند روز اخیر چند نفر مجروح شده یا جانباخته‌اند؟

در کرمانشاه یکی از نیروهای تکاور شهید شد.‌‌ در گچساران نیز سه نفر مجروح شدند در منطقه خاییز نیز یکی از محیط‌بانان از ارتفاع سقوط کرد، البته آسیب‌های جزئی سوختگی نیز هست.

 

مهدی ‌آیینی

جنگل ملی یا منافع میلی!

گفت‌وگو با هادی کیادلیری در روز ملی جنگل‌

۵۷ سال قبل در چنین روزی  و ۱۲ سال بعد از ملی شدن نفت، اعلام شد جنگل‌ها جزو منابع ملی است.۶۹ سال است  به مردم یادآوری می‌شود ۲۹ اسفند را برای همیشه به یاد داشته باشند، چون در این روز نفت ملی شد.اما راستش را بخواهید هیچ‌کس یادآوری نمی‌کند که در روز ششم بهمن سال ۴۱ جنگل‌ها هم ملی شد ! هادی کیادلیری، کارشناس محیط زیست ‌ معتقد است وقتی کشوری همه درآمد و مخارجش را بر اساس نفت می‌بندد، پدیده‌ای مانند جنگل اهمیت خودش را از دست می‌دهد.هر چند جنگل اگر درست مدیریت شود، هم برای دولت سود بسیار دارد هم برای مردم و هم برای کشور و آیندگان.

 

بودن یا نبودن جنگل، مسأله این است

روز ملی جنگل که امروز باشد اتفاقا امسال مصادف شده با یکی از روزهایی که آتش‌سوزی جنگل‌‌های استرالیا در صدر اخبار است و آن‌قدر این خبر یعنی سوختن جنگل‌ها و حیواناتش از جمله کوآلا و کانگورو در رسانه‌ها بازتاب پیدا کرده و در شبکه‌های اجتماعی دست به دست شده که حالا دیگر بچه‌های ایرانی هم از وسعت تخریب این آتش و سوختن دست و پای کوآلاها و مهربانی مردم با آنها با خبرند.اما واقعیت وقتی چهره تلخ‌ خود را نشان می‌دهد که بیشتر مردم ایران حتی نمی‌دانند جنگل‌های ایران از شمال ( هیرکانی) بگیر تا غرب ( زاگرس) ملی هستند و در آستانه نابودی به‌خصوص جنگل‌های زاگرس که بیشتر درختانش بلوط است.وقتی جنگل از بین برود، اکوسیستم به‌هم می‌ریزد و حیواناتی که در این جنگل‌ها زندگی می‌کردند هم بی‌خانمان و در ادامه نابود می‌شوند.کیادلیری نیز بر این باور است که اطلاع‌رسانی درباره جنگل‌ها و آگاهی از این که این منابع زیستی باید حفظ شوند، بسیار کم بوده و کم است.

 

منافع ملی، کدام منافع ؟

این کارشناس محیط زیست درباره ملی بودن جنگل‌‌ها می‌گوید: طبق قانون مدیریت جنگل‌ها در دست دولت است، اما منافعی که از این راه به دست می‌آید باید خرج ملت شود.اما مردم اگر از موضوع سردربیاورند و برایشان دغدغه‌ای به نام ملی بودن جنگل‌ها به وجود آید، آن‌وقت است که قضیه دو سویه می‌شود. وظایف دولت و مردم در قبال هم و درباره جنگل و حفظ و درآمدزایی از آن مشخص می‌شود.اما آنچه الان بیشتر به چشم می‌آید این است که صورت مسأله؛ یعنی جنگل چندان اهمیتی ندارد.به همین دلیل است که مردم نمی‌دانند چرا باید از جنگل مراقبت کنند و دولت هم سر این موضوع سردرگم است.

این کارشناس جنگل می‌گوید: واقعیت این است که مردم لنگ معیشت‌اند.آنها برای کسب درآمد و امرار معاش هر راهی را امتحان می‌کنند.وقتی می‌گوییم جنگل‌های زاگرس را مردم نابود کرده‌اند و درخت‌های بلوط را تبدیل به ذغال کرده‌اند، این فقط یک هشدار فانتزی و از روی بی‌دردی نیست. مردم غرب کشور بیکارند و برای کسب درآمد درختان را می‌برند و آنها را به ذغال تبدیل می‌‌کنند.برای آنها که لنگ نان شبشان هستند حفظ محیط زیست و جنگل معنایی ندارد.منافع ملی یعنی منافعی که قابل لمس باشد.جنگل تا وقتی برای مردم سودی نداشته باشد که به چشم آنها بیاید و تغییری در معیشت آنها پدید آورد، بی‌معناست. معادن هم جزو منافع طبیعی هستند، اما مردم روستا‌های اطراف معادن فقط برای دولت یا معدن‌دارانی که به هر طریقی این معادن را به دست آورده‌اند، کارگری کرده و دستمزد اندکی می‌گیرند و زمانی که معدن به پایان کار خود رسید، دولت یا معدن‌داران از آن منطقه می‌روند و سود خود را به جیب می‌زنند بدون این‌که تغییری در زندگی مردم آن مناطق به وجود آمده باشد.در چنین شرایطی مردم با حفظ منابع طبیعی و محیط زیست همراهی نمی‌کنند و راستش نباید توقع داشت جنگل و حفظ آن برایشان اهمیت داشته باشد.

 

یک بام و چند آسمان

کیادلیری می‌گوید: در شمال کشور، مردم به چشم خود می‌بینند که وسط جنگل یکباره برجی بلند قامت ساخته می‌شود و در کنارش راه هم ساخته می‌شود.درختان قطع می‌شود تا تعدادی سودجو در وسط جنگل صاحب برج شوند. مگر می‌توان بدون مجوز چنین کاری کرد.این رفتارها مردم را نسبت به دولت و رانت‌بگیران و سود‌جویان بدبین می‌کند پس آنها هم دست به کار می‌شوند و در حد و اندازه خودشان تلاش می‌کنند از جنگل بهره ببرند و پولی به جیب بزنند !‌ به مردم می‌گوییم زباله‌های خود را در محیط زیست و در جنگل رها نکنید. نصیحت خوبی است، اما مردم به دل جنگل‌های هیرکانی که ثبت جهانی شده می‌روند و با چشم می‌بینند که دولت زباله‌های شهری را داخل جنگل‌ها رها می‌کند ! خب با این چندگانگی چه باید کرد؟ چگونه باید آن را توجیه کرد؟ وقتی دولت که مدیریت محیط زیست را در دست دارد و باید از جنگل‌ها به روش درست محافظت کرده و به روش درست از آن بهره‌برداری کرده و سود آن را به مردم برساند خودش در مسیر تخریب جنگل حرکت می‌کند باید چگونه از مردم خواست، جنگل را به عنوان منابع ملی حفظ کنند؟

 

امان از مدیران ناکارآمد

کیادلیری می‌گوید: اداره جنگل یکی از زیرشاخه‌‌های کم‌اهمیت وزارت کشاورزی است.کشاورزی سنتی و بدون برنامه یکی از دلایل از بین رفتن محیط زیست است. در این شرایط باید توقع داشت اداره جنگلبانی در حفظ جنگل‌ها تاثیرگذار باشد.در سال ۸۲ دولت به این نتیجه رسید که باید از حریم جنگل‌ها صیانت کند، طرحی نوشته و ارائه شد اما چون مدیران کارشان را بلد نبودند این طرح زمین ماند.همان‌طور که طرح تنفس جنگل‌ها که سال ۹۲ تصویب و ارائه شد، عملیاتی نشد.باز هم تاکید می‌کنم دولت اگر می‌خواهد از محیط زیست محافظت کند و مردم هم با او همراهی کنند اول باید مدیران کاربلد را وارد گود کند و از طرفی باید معیشت و سطح درآمد مردم مطلوب باشد تا آنها به چشم درآمد به منابع زیستی نگاه نکنند و حفظ محیط زیست برایشان به یک عادت و رفتار اجتماعی تبدیل شود.

 

سوختن و ساختن

به این کارشناس محیط زیست می‌گویم ، عکس‌هایی از جنگل‌های سوخته استرالیا منتشر می‌شود که درختان سوخته جوانه زده‌‌اند و به‌زودی جنگل‌های سوخته احیا می‌شوند.آیا این یک اتفاق نادر است یا به آب و خاک و شرایط اقلیمی استرالیا مربوط می‌شود؟

کیادلیری می‌گوید: آتش‌سوزی در جنگل‌ها یکی از راه‌های ادامه حیات آنهاست؛ مثلا درختان اکالیپتوس استرالیا هر چند سال یک بار باید آتش بگیرند تا بتوانند بذر خود را پراکنده کرده و با رشد درختان تازه حیات خود را ادامه دهند.اما آتش‌سوزی زمانی نگران کننده است که فصلش تغییر کند مثلا به جای این که پاییز آتش‌سوزی رخ دهد، بهار آتش بگیرد.فصلی که حیوانات جنگل در حال زاد و ولد هستند و نمی‌توانند بچه‌های خود را ترک کنند و جان خود را نجات دهند.جنگل‌های هیرکانی شمال کشور ما هنوز قدرت بقا و احیای مجدد دارند، چون خاک و بذر مادر در این مناطق وجود دارد اما در غرب و در جنگل‌های زاگرس خاک و بذر مادر از بین رفته و امکان احیای دوباره جنگل‌ها به‌شدت کاهش یافته است.

 

طاهره آشیانی

ترمز نجات

گفت‌وگوی گزارشگران سبز با لوکوموتیورانی که مانع ‌ تصادف قطار با دوالاغ شد

تصویر دو الاغ که به ریل راه آهن بسته شده بودند، این تصویر از سه شنبه هفته گذشته در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و در توضیح آن نوشته‌اند، این حیوانات را به ریل بسته و رها کرده بودند تا با قطار تصادف کنند. ماجرایی تلخ که با هوشیاری لوکوموتیوران  ختم به خیر شد‌. برای اینکه ازجزییات این ماجرا بیشتر بدانیم سراغ حامد محمدی لوکوموتیورانی که با ترمز به موقع مانع تصادف قطار با الاغ‌ها شد رفتیم، مرد جوانی که متاهل است و پدر یک کودک ۲۲ماهه. با لوکوموتیوران جوان درباره  روز حادثه حرف زدیم روزی که او به کمک ‌یاسر رحمتی کمک لوکوموتیوران قطار مانع از رقم خوردن یک حادثه تلخ شد.

 با معرفی خودتان شروع کنیم؟

حامد محمدی هستم ۳۳ ساله

بچه کجایی؟

اندیمشک.

‌چند وقت است که لوکوموتیوران هستید؟

۷سال ‌است.

 در این هفت سال صحنه‌های عجیب زیاد دیدی؟

بله، شرایط شغلی ما و منطقه ای که در آن فعالیت می کنیم باعث می شود با صحنه های عجیب رو به رو شویم.

کدام منطقه کار می‌کنی؟

منطقه زاگرس‌، اندیمشک به سمت دورود.

آخرین صحنه عجیبی که با آن رو به رو شدی بگو؟

همین چند روز پیش الاغی را به ریل راه آهن بسته بودند.

از آن روز بگو؟

حدود ساعت ۱۱ سه شنبه هفته پیش بود که از اندیمشک به سمت شوشتر می‌رفتیم حدود ۴۵ دقیقه بیشتر از حرکتمان نمی گذشت که ناگهان متوجه شدم دو الاغ روی رویل هستند.

اولین کاری که کردی چه بود؟

بلافاصله بوق قطار را به صدا در آوردم، اما حیوان از جایش تکان نخورد.

قطار چقدر با الاغی که روی ریل بود فاصله داشت؟

حدود ۶۰۰ متر.

بلافاصله ترمز کردی؟

اول سرعت را کم کردم و به بوق زدن ادامه دادم اما حیوان‌ها هیچ تکانی نمی خوردند.

سرعت قطار چقدر بود؟

۶۰ کیلومتر در ساعت.

چه زمانی قطار را  کامل نگه داشتی؟

وقتی دیدم الاغ‌ها به صدای وحشتناک بوق قطار واکنش نشان نمی دهند.

وقتی پیاده شدی چکار کردی؟

قطار حدود ۱۰متری آنها متوقف شد. وقتی پیاده شدم دیدم الاغ مادر را به ریل بسته اند و کره الاغ نیز از کنار مادرش تکان نمی خورد. بعد هم به رئیس قطار اطلاع دادم و با کمک همکارم آقای یاسر رحمتی طناب را بریدیم‌. شاید باور نکنید تا ما نزدیک شدیم کره الاغ پشت مادرش پناه گرفت. آنها ‌ملتمسانه‌ کمک می خواستند و وقتی آزادشان کردیم به سرعت از محل دور شدند.

شخص دیگری آنجا نبود؟

هرچه نگاه کردیم شخصی نبود.

 متوجه دلیل این کار شدید؟

هرچه اطراف را نگاه کردیم شخص یا نوشته ای پیدا نکردیم. فکر می کنم به دلیل ناآگاهی بوده است.

توقف‌تان چقدر زمان برد؟

حدود ۱۵ دقیقه.‌

اگر توقف نمی کردی چقدراحتمال داشت قطار با الاغ‌ها برخورد کند؟

صد درصد برخورد می کردیم،‌چون الاغ را به شکلی بسته بودند ‌که طناب ‌ کوتاه بود و حیوان نمی توانست از وسط ریل تکان بخورد.

بار اولی بود که با چنین صحنه ای مواجه می شدی؟

بله.

چنین ماجرایی برای همکارانت هم رخ داده است؟

تا به حال نشنیدم با حیوانی که به ریل بسته شده باشد برخورد کنند.

‌ تا به حال پیش آمده با حیوانات تصادف کنی؟

حیوانات در مسیر زاگرس زیاد است و در برخی نقاط دید مناسب نیست، همکارانم تلاش می کنند با حیوانات برخورد نکنند  اما دربرخی مواقع اتفاق می افتد. اینجا بیشتر ‌ گوسفند،‌گاو و الاغ روی ریل می ایستند. بعضی وقت‌‌ها که یک  گله گوسفند روی ریل باشد زمان برای عکس العمل خیلی کم است.

 هنگام چنین حوادثی چقدرزمان می برد که قطار را متوقف کنید؟

زمان لازم برای توقف کامل قطار بستگی به سرعت و شرایط مسیر دارد مثلا‌ مسیر سربالایی است یا شیب دارد. برخی مواقع حدود ۷۰۰ متر طول خط ترمز قطار است.

 

با پرندگان آشتی کنیم

گفت‌وگو با محمد درویش، فعال محیط زیست درباره آشتی با طبیعت و لذت بردن از آن

محمد درویش
فعال محیط زیست

چند روزی است، طبع بهاری طبیعت تغییر کرده، در بیشتر مناطق کشور داغی جای هوای خنک را گرفته، پنجره‌‌های باز، بسته شده و کولرها روشن شده‌اند. کولر‌های آبی که هوای خانه را دَم‌دار می‌کند و کولرهای گازی، محیط سربسته را چنان خشک می‌کند که نه ذهن برایت می‌ماند و نه دل و نه روحیه. هر سال درست در همین زمان‌هاست که خیالمان می‌رود به چند دهه قبل و هوس خانه‌های قدیمی می‌کنیم و یاد باغ‌های ایرانی می‌افتیم. این خیال و خاطره و هوس چنان قدرتمند می‌شود که به شبکه‌های اجتماعی راه پیدا می‌‌کند و می‌توان به توییتر، اینستاگرام و فیس بوک سر زد و عکس‌های به اشتراک گذاشته را دید و فهمید که چقدر دل مردم این روزگار برای آن دوران تنگ شده؛ برای خانه‌های حیاط دار که حوض داشتند و درخت. کنار هر عکس می‌توان این جملات را دید که دلمان پوسید در این قوطی‌ کبریت‌های سیمانی که نامش آپارتمان است. این جمله در این روزها زیاد تکرار می‌شود که مغز آدم‌ها چطوری کار کرد که به این نتیجه رسید که خانه حیاط‌دار و باغچه و درخت‌دار با شیشه‌‌های رنگی و دیوارهای آجر قرمزی را رها کند و با یک وجب جا به‌نام آپارتمان نقل مکان کند … ؟
 اما راستش را بخواهید کاری است که شده، جمعیت زیاد شد، مهاجرت افسار گسیخت و شهرها بدون مدیریت وسیع شدند و بی‌سامان. کاری است که شده اما به قول معروف ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است ( البته اگر در آب نمرده باشد). ما احتمال را بر این مدار می‌گذاریم که ماهی نمرده و اگر هم کم‌جان شده می‌توان آن را دوباره به آب برگرداند تا به حیات ادامه دهد. شهرها پر شده از ساختمان‌های نقلی بدون حیاط، بدون حوض و بدون درخت و باغچه … اما می‌توان به سر‌خط که نه به وسط خط برگشت و دور و بر را زیباتر کرد. فقط کمی همت می‌خواهد، کمی صبر و کمی فرهنگ‌سازی جامع. 

آب و باغ و پرنده 
محمد درویش، فعال محیط زیست که این روزها در شمال کشور مشغول ساخت فیلمی مستند است، درباره سبک زندگی در خانه‌با‌غ‌ها و خانه‌های حیاط‌دار می‌گوید: درخت و گیاه باعث می‌شود، رطوبت هوا تنظیم شود. برای همین در قدیم که خانه‌ها در باغ ساخته می‌شدند یا برای حیاط‌ها باغچه و درخت در نظر می‌گرفتند، خانه‌‌ها حتی در وسط تابستان خنک بود. جایی که درخت باشد، پرنده‌ هم می‌آید و در 
لابه لای شاخه‌‌های آنها آشیانه درست می‌‌کنند و فضا را پر می‌کند از آوازهای بسیار زیبایش. اصلا آواز پرنده‌ حال آدم‌ را خوب می‌کند، پرنده‌ای روی شاخه درخت نه در قفس. حال آدم‌های قدیم برای همین خوب بود. آنها با صدای پرنده‌‌ها از خواب بیدار می‌شدند و چشمشان به سبزی درختان و گل‌ها روشن می‌شد برای همین روزشان از همان اول صبح خوب ساخته می‌شد. 
به درویش می‌گویم این روزها خیلی باب شده که مردم از حیوان خانگی صحبت می‌کنند و حواس‌ها بیشتر به سمت نگهداری سگ و گربه می‌رود. انگار پرنده‌ها را فراموش کرده‌ایم، همین پرنده‌های آزادی که شما از آنها گفتید و در لابه‌لای شاخه‌های درختان زندگی می‌کنند. چگونه می‌توان با آنها بیشتر دوست شد و دوباره آنها را روی درختان خانه حتی اگر تک‌درخت باشد، برگرداند؟
در تهران بیشتر از ۷۰۰ گونه پرنده می‌تواند زندگی کند. الان اگر سری به باغ گیاه‌شناسی تهران یا به باغ پرندگان بزنید تنوع آنها را می‌توانید، تماشا کنید. اگر این پرنده‌ها در تهران یا در دیگر شهرها احساس امنیت کنند، به شهر برمی‌گردند. آشتی با‌ آنها و دادن حس امنیت به آنها سخت نیست؛ روی درختان برای آنها آشیانه‌های چوبی درست کنید و برایشان مقداری آب و دانه بگذارید. کنار حاشیه پنجره‌ها می‌توان برای‌شان غذا و آب گذاشت و آنها را عادت داد که برای خوردن آب و دانه به ما نزدیک شوند، کم‌کم اعتماد خواهند کرد و خواهند فهمید به آنها آسیبی نخواهیم رساند. با همین ترفند ساده می‌توان با پرنده‌ها دوست شد و بار دیگر آنها را به خانه‌ها و محله‌‌ها و شهرها برگرداند. 
البته در این راه شهرداری‌ها و تصمیم‌گیری‌های آنها بسیار اهمیت دارد. آنها می‌توانند شهر را برای پرند‌ه‌ها امن و جذاب کرده و فرهنگ‌سازی را شروع کنند. وقتی مردم پرنده‌ها را در پارک‌ها و سطح شهر ببینند، یاد می‌گیرند چگونه با آنها رفتار کنند. این فرهنگ‌سازی باید در روستاها هم شروع شود. 
پرنده‌ها به دلیل نبود امنیت از برخی روستاها رفته‌اند باید به روستاییان آموزش بدهیم برای پرنده‌ها محیط امنی ایجاد کنند تا آنها از اکوسیستم روستا مهاجرت نکنند چون اگر نباشند آسیب‌های زیادی به طبیعت وارد می‌شود و تعادل به هم می‌خورد. آنها حشرات موذی را شکار می‌کنند و از فضولات آنها می‌توان به عنوان کود طبیعی استفاده کرد. اگر این روزها می‌بینیم و می‌خوانیم که لک‌لک‌‌های زیادی به مریوان برگشته‌اند و در کنار مردم زندگی می‌کنند و شهر و روستاها را زیبا کرده‌اند، به این دلیل است که مردم مریوان می‌دانند چگونه با این پرنده‌های زیبا رفتار کنند. هر شهر و استانی پرنده‌های بومی خود را دارد که با درست رفتار کردن می‌توان آنها را دوباره به این مناطق برگرداند. راستش را بخواهید سال‌‌های گذشته ما از پرنده‌ها غافل شده‌ایم و زندگی در کنار آنها را از دست داده‌ایم. باید دوباره آنها را وارد سبک زندگی‌مان کنیم تا بتوانیم بخشی از لذت‌های گذشته را دوباره تجربه کنیم. 
​​​​​​​
حواسمان به انرژی باشد
درویش برای روزهای گرم تابستان چند توصیه کوچک اما مفید دارد. با چند کار به ظاهر کوچک می‌توانیم تابستان بهتری داشته باشیم و انرژی را بیهوده هدر ندهیم و به خنک‌تر بودن هوا هم کمک کنیم. 
می‌دانید اگر تا طبقه دوم از آسانسور استفاده نکنیم کلی در مصرف برق صرفه‌جویی کرده‌ایم. اگر در هفته فقط یک روز گوشت مصرف نکنیم در مصرف آب صرفه‌جویی زیادی می‌شود. دام به علوفه نیاز دارد و علوفه به آب زیاد به‌خصوص در استانی مانند اصفهان این مساله حیاتی است. باید مردم این استان‌ به آنچه می‌کارند دقت بیشتری کنند.  ما می‌توانیم مسیرهای تا پنج‌کیلومتر را پیاده طی کنیم. هم ورزش می‌کنیم، هم از وسایل نقلیه که برای محیط زیست بسیار خطرناک‌ هستند، کمتر استفاده کرد‌ه‌ایم. دوچرخه را فراموش نکنیم، وسیله خوبی است که می‌تواند جایگزین موتور سیکلت و ماشین شود. با گذاشتن یک سایبان کوچک روی کولر آبی خانه می‌توان تاثیر زیادی در مصرف بهینه انرژی داشت.  اگر دوست داریم باز هم در کنار طبیعت زندگی کنیم و لذت ببریم با محیط زیست دوستانه رفتار کنیم. از همین پارک‌ها و فضاهای سبز شهر می‌توان شروع کرد. کمی ارزن همراه داشته باشیم و در جاهای مختلف برای پرنده‌ها ارزن بریزیم تا با ما دوست شوند. به بچه‌ها آموزش بدهیم که چگونه می‌توانند با پرنده‌ها و دیگر حیوانات شهری رفتارهای مناسبی داشته باشند. با همین رفتارهای درست کوچک محیط زندگی بهتری خواهیم داشت. 

طاهره آشیانی

راز پلنگی در جزیره

درباره پلنگی که به تازگی در جزیره کبودان دیده شده است

همین که دوربین‌ها تصویر پلنگ تازه‌وارد به جزیره کبودان ارومیه را شکار کردند و عکسش در سایت‌ها و شبکه‌ها پخش شد،‌ بسیاری از دوستداران حیات‌وحش، تعجب کردند؛ پلنگ آنجا چکار می‌کند؟ چگونه خودش را به جزیره رسانده؟  این همان پلنگی نیست که پارسال در جزیره اشک ارومیه دیده شد؟ همه این شک و شبهه‌ها باعث شد که ماجرا را خودمان پیگیری کنیم و سوال‌هایمان را از ‌ ایمان معماریان، دامپزشک حیات‌وحش بپرسیم.

چند روز پیش ‌ یکی از دوربین های تله ای در جزیره کبودان  تصویر پلنگی  را ثبت کرد و  خیلی از دوستدران حیات‌وحش از حضور این پلنگ در جزیره تعجب کردند. نظر شما در این‌باره چیست؟

 البته که علت تعجب‌ دوستداران حیات وحش کاملا منطقی به نظر می‌رسد ، چون این محیط، هیچ‌وقت زیستگاه طبیعی ‌ پلنگ نبوده و حالا دیده شدن پلنگی در جزیره، باعث تعجب همه شده است.

پس این پلنگ باید از زیستگاه دیگری به این منطقه رفته باشد.

بله همین‌طور است. در واقع ماجرا این است که هیچوقت کسی از دیدن گوزن و قوچ و میش در جزیره کبودان تعجب نمی‌کند؛ چون این جزیره زیستگاه طبیعی این حیوانات است، اما طبیعتا حضور یک پلنگ در بین آن‌ها، اتفاقی غیر طبیعی و بر خلاف اکوسیستم است و می‌تواند کمی حساسیت برانگیز باشد و همه به دنبال علت و چرایی این اتفاق باشند.

شما علت حضور پلنگ را در جزیره کبودان چه می‌دانید؟

درباره علت حضورش حدس و گمان‌هایی وجود دارد که اصلی‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین آنها در این منطقه می‌تواند به دلیل وضعیت مناسب شکار در جزیره کبودان باشد. جزیره کبودان زیستگاه طبیعی گوزن زردآبی، قوچ و میش است که می‌توانند شکارهای مناسبی برای پلنگ باشند و همین انگیزه خوبی برای رساندن خودش به این منطقه است.

اصلا چطور توانسته است خودش را به یک جزیره برساند؟

 به نظر می‌رسد که این پلنگ به واسطه خشک شدن موقتی دریاچه ارومیه، به جزیره کبودان ارومیه راه پیدا کرده است. یعنی بعد از اینکه دریاچه ارومیه برای مدتی خشک شد و آب آن پایین رفت، راه ورود به جزیره برای این پلنگ باز شده و خودش  را به آنجا رسانده است؛ راهی که نه فقط برای این پلنگ بلکه برای سایر گونه‌های مختلفی از حیوانات باز شده بود. در واقع کم شدن آب دریاچه بهترین فرصت برای هدف شکار بوده است.

از طرف دیگر، گمان‌هایی هم درباره گونه این پلنگ وجود دارد و احتمال اینکه این پلنگ، همان پلنگی باشد که سال گذشته در جزیره اشک دیده شد، زیاد است. نظر شما چه است؟

احتمال این اتفاق زیاد است. البته تشخیص درستی و نادرستی این حدس به راحتی قابل بررسی است. برای تشخیص این گمان‌ها، می‌توان از خال‌های روی بدن پلنگ استفاده کرد؛ این خال‌ها  مثل اثر انگشت عمل می‌کنند  و خیلی راحت می‌شود تشخیص داد که آیا این پلنگ، همان پلنگ است که برای حفظ بقا و شکار به کبودان آمده است یا خیر؛ اگر همان پلنگ باشد، نشان‌دهنده این است که قبل از اینکه دریاچه دوباره لبریز از آب شود، این پلنگ خودش برای حفظ بقا و تامین غذا، از اشک به کبودان رسانده است.

نرگس خانعلیزاده

عقبگرد در محیط‌‌ زیست

دکتر محمدی فاضل می گوید بهتر است دولت لقب زیست محیطی را از خود پس بگیرد

اگر بنا داریم که برای نسل‌های آینده، یک سرزمین سالم با امکان معیشت پایدار برجا بگذاریم، باید همین امروز درس‌های آموخته از خطاهای راهبردی گذشته خود را به کار ببندیم. با یافته‌های جدید، دیگر نمی‌توانیم همان دروغ گذشته و تکراری را به فرزندان‌مان تحویل دهیم که: «ما نمی‌دانستیم!» این عبارات را از زبان یک دانشمند ایرانی می‌شنویم که در تهیه گزارش پرسروصدای اخیر سازمان ملل متحد نقش کلیدی داشته است. دکتر اصغر محمدی فاضل که هم‌اکنون عضو هیات رئیسه سازوکار جهانی تنوع زیستی و خدمات‌زیست بومی، مشاور ارشد برنامه محیط‌زیست سازمان ملل متحد و بنیانگذار خانه کارآفرینی بین‌المللی است، سابقه همکاری با ده‌ها نهاد علمی و اجرایی جهانی را در کارنامه خود دارد ولی همچنان خود را یک معلم می‌داند. آقای معلم وقتی  بحث به اقدامات زیست‌محیطی‌ترین دولت کشور و شرایط محیط‌زیست کشورمان می‌رسد، تاکید می‌کند   بهتر است دولت لقب زیست‌محیطی‌ترین دولت را از خود پس بگیرد.

گزارش اخیر سازمان ملل درباره شرایط محیط زیست خیلی‌ها را نگران کرده. از نحوه تهیه این گزارش برایمان بگویید.

فرآیند تهیه این گزارش از حدود سه سال پیش شروع شد، اولین اقدام نیز تهیه فهرستی از کارشناسان بود که توانایی لازم را برای تهیه این گزارش داشتند. اطلاعیهای برای مراکز علمی و تحقیقاتی و حتی بخش خصوصی و سازمانهای مردمنهاد ارسال و حتی از طریق وزارتخانههای مرتبط نیز اقدام شد. در واقع از همه سازوکارها استفاده شد؛ به این ترتیب از سراسر جهان بیش از ۲۰۰۰ نفر اعلام آمادگی کردند. از بین این افراد نیز ۷۰۰ نفر انتخاب و از بین آنها حدود ۱۵۰ نفر برای تهیه این گزارش به عنوان کارشناسان اصلی انتخاب شدند.

در این گزارش فرآیندهای منحصر به فرد برای مطالعه دانش بومی و محلی اتخاذ شده است. از طرفی این گزارش بیش از ۲۰۰۰ تحلیل را بررسی کرده و پس از انتشار پیشنویس بیش از ۲۰ هزار نظر و پیشنهاد را دریافت کرده است. به نظرم این روند باعث شد که بسیاری از ذینفعان احساس کنند این گزارش با دانستههای آنها تطبیق‌دارد.

 شما چگونه برای این کار انتخاب شدید؟

با توجه به سابقهای که در حوزه تنوع زیستی داشتم انتخاب شدم. در دورهای رئیس رکن علمی و فناوری کنوانسیون تنوع زیستی بودم، علاوه براین با برنامه انسان و کره مسکون در یونسکو و همین طور با UNDPو UNEP نیز همکاری کرده ام به همین خاطر از من دعوت به همکاری شد.

 در تهیه این گزارش چه مسؤولیتی داشتید؟

 در کمیته مدیریت دانش مسؤولیت داشتم و عضو کمیته مدیریت تهیه گزارش نیز بودم.

 به‌جز شما دانشمندان ایرانی دیگری نیز در تهیه این گزارش نقش داشتند؟

سه آقای ایرانی دیگر نیز بودند، آقایی به نام نیامر که این روزها مشغول تحقیق و پژوهش در موزه فرانکفورت است و دکتر کلاهی از دانشگاه فردوسی مشهد و آقای پناهی از دانشگاه علوم و تحقیقات که تلاششان چشمگیر بود.

 چه اطلاعاتی از محیطزیست کشورمان مورد توجه اعضای تدوین این گزارش قرار گرفت؟

بحث مشارکت در ذخیرهگاه‌های زیست کره و بهطور مشخص مدل حفظ ذخیره‌گاه زیست کره میانکاله مورد توجه بود، علاوه بر این بحث مشارکت سازمانهای مردم نهاد در تهیه گزارش‌های محیطزیستی، فعالیت استارت آپهای محیطزیستی و تعداد زیاد شرکت‌ها و موسسات دانش بنیان در حوزه محیطزیست نیز از مواردی بود که برای گروه های تهیه گزارش جالب بود.

 از یک میلیون گونه جانوری که در خطر انقراض قرار دارند و در این گزارش به آن اشاره شده سهم ایران چقدر است؟

اطلاعات مناسبی در این خصوص وجود ندارد، چون مطالعه دقیقی نشده اما از هشت میلیون گونه جانوری جهان حدود یک میلیون‌گونه در خطر انقراض قرار دارد. میتوان گفت این روند در کشورمان نسبت به متوسط جهانی وخیمتر است. اگر بگویم در جهان تقریبا یک هشتم گونههای جهانی در خطر انقراض قرار دارند با توجه به مطالعات پراکندهای که درایران انجام شده و فشاری که روی اکوسیستمهای خشکی و آبی وجود دارد و در کنار سوءمدیریت‌ها و دست اندازیهایی که به طبیعت میشود شرایط در کشورمان را نگران کننده‌تر است. (البته برای این که برداشت سیاسی نشود باید بگویم سوءمدیریت به این دولت و دولتهای گذشته مربوط می‌شود)

 به سوءمدیریت‌ها اشاره کردهاید، به نظرتان در چند سال اخیر شرایط محیطزیست به چه شکل بوده است؟

به‌عنوان کسی که ابتدای دولت آقای روحانی ده‌ها مورد یادداشت و مقاله در تایید استقبال از رویکرد زیست محیطی ایشان نوشتم و برداشتم این بود که در دولتهای ایشان شاهد اتفاق خوبی در حوزه محیطزیست باشیم، اما متاسفانه در کمال تاسف می‌بینیم نه فقط دراین حوزه مدیریت رو به جلویی نداشتیم بلکه در برخی حوزه‌ها کاملا عملکردهای رو به عقب داشتهایم.

 بنابراین نمی‌توان دولت آقای روحانی را زیست محیط‌ی ترین دولت دانست؟

توصیه دوستانه و فنی من به آقای رئیس جمهور این است که حتما ایشان یا یکی از مقامهای مسؤول این عنوان را از دولت پس بگیرند. دولت آقای روحانی با شعارهای جذاب و جدی و اقدامات نمایشی مانند توجه به دریاچه ارومیه شروع به کار کرد اما پس از مدتی همه چیز به باد و دعا برای باران واگذار شد. اخیرا نیز که با سال پرآب مواجه شده و تراز دریاچه به حد قابل قبول رسیده این اتفاق را به عنوان افتخارات خود ثبت می‌کنند.

امروز روز جهانی تنوع زیستی است، اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست تصمیم به واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی گرفته، نظرتان درباره چنین تصمیم‌هایی چیست؟

به نظرم خودشان باید پاسخ بدهند که چگونه این تصمیم‌ها را می‌گیرند. حداقل به عنوان شخصی که در این حوزه ۳۰ سال تجربه کار دارم، اعتراف می‌کنم بسیاری از گفته‌های ایشان و برخی اعضای تیم دولت را اساسا متوجه نمی‌شوم. این ماجرا را می‌گذارم به پای بی‌سوادی خودم!

 اما واگذاری تنوع زیستی به جهاد کشاورزی با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.

بدون تردید تنوع زیستی در حوزه مسؤولیت محیط‌زیست است، اما وقتی این موضوع توسط سازمان متولی به بدترین شکل ممکن مدیریت می‌شود دیگر تفاوتی ندارد به دست چه کسی بیفتد! سازمان محیط‌زیست ضعف مدیریتی دارد و بدون برنامه عمل می‌کند به همین خاطر بعید می‌دانم نقشه و توطئه‌ای پشت این تصمیم باشد. تاکید می‌کنم نسبت به واگذاری مرجعیت تنوع‌زیستی به جهادکشاورزی با توجه به ظرفیت‌های مدیریتی محیط‌زیست به نظرم اوضاع از این که هست بدتر نمی‌شود و امیدوارم جهاد کشاورزی با توجه به ظرفیت‌هایی که دارد در این حوزه قدمی بردارد. ‌

 برگردیم به گزارش سازمان ملل‌ چه آمارهای نگران کننده دیگری دراین گزارش وجود دارد؟

مطالعات مذکور نشان میدهد جمعیت جهان در ۵۰ سال گذشته دو برابر، اقتصاد جهانی چهار برابر و تجارت جهانی بیش از ده برابر شده است، ولی برای رسیدن به این رشد و بهخصوص به نیت تولید غذا و پوشاک و تامین انرژی بیشتر، صدها میلیون هکتار جنگل ناپدید شدهاند، حدود ۶۰درصد تالابهای جهان خشک شده، بیش از ۴۷ درصد از زیست بومهای خشکی نابود شدهاند، زیست توده جانوران وحشی به کمتر از ۲۰درصد رسیده، عرصه‌های قابل کشت ۷۰ درصد کاهش یافته، آلودگی با پلاستیک ده برابر شده، سالانه حدود ۵۰۰ میلیون تن فلزات سنگین و انواع پسابهای سرطانزا وارد منابع آبهای سطحی و زیرزمینی میشود و ۹۷درصد از منابع دریایی و اقیانوس ها تحت فشار بهره‌برداری قرار گرفته‌اند.

نکته نگران‌کننده در این فرآیند این است که میزان تخریب طبیعت به صورت فزاینده ادامه دارد، فضاهای شهری چند برابر شده‌اند و ما به صورت روزمره میزان مصرف و تقاضای خود را افزایش میدهیم در حالیکه مرتبا از منابع تولید غذا و آب و اکسیژن و آرامش انسان‌ها کاسته می‌شود و توسعه شهرها و جادههای مواصلاتی و در پی آن تخریب عرصههای طبیعی خشکی و دریایی، ادامه حیات صدها هزار گونه از حدود هشت میلیون گونه زیستمند روی کره مسکون را تهدید می‌کند.

با این سنگ تمامی که بشر برای تخریب محیطزیست گذاشته بعید نیست تا چند سال آینده بسیاری از کشورها با بحران امنیت رو به رو شوند. این گزارش دراین خصوص چه نکاتی را گوشزد می‌کند؟

در گزارش سازمان ملل هشدار داده شده که انقراض گونه ها در کنار چالش تغییرات اقلیمی مخاطره انگیز و در صورت ادامه وضعیت کنونی و اصلاح نشدن رویکردها و سیاستها در حوزه کشاورزی، مصرف و محیطزیست، امنیت غذایی، سلامت، کیفیت، بنیادهای اقتصادی، توان تامین معیشت خانوادهها و پیرو آن ثبات اجتماعی و حتی ژئوپلتیک بسیاری از کشورهای جهان به خطر خواهد افتاد. به عبارت دیگر در بسیاری از کشورهای جهان در حال حاضر پول مالیاتدهندگان به بهانه توسعه، صرف تخریب محیطزیست و ناامنی کشورها می‌شود.

 مخاطبان اصلی این گزارش چه افرادی هستند؟

گرچه این گزارش می‌تواند در سطوح وسیع علمی و اجرایی مخاطب داشته باشد ولی برای دولت‌ها توصیه‌های بسیار مفیدی دارد که مهمترین آن تاکید برای سوگیری برای یک الگوی توسعه پایدار بر مبنای ظرفیت سرزمینی و رشد اقتصادی منطقی است. در این گزارش پیشنهاد شده کشورها و حتی نهادهای بینالمللی به جای تولید ناخالص داخلی بهعنوان شاخص کلیدی رشد اقتصادی از رویکردهای جامعتری استفاده کنند که به کیفیت زندگی و تاثیر متقابل انسان و کره مسکون توجه دارد. به عبارت دیگر باید مفهوم «کیفیت خوب زندگی» از «مصرف بیشتر» تفکیک شود و رویکردهای مالی و اقتصادی که به تخریب تنوعزیستی منجر می شود باید تغییر کند.

 به نظرتان با شرایط کنونی درجوامعی مثل ما این تغییر شدنی است؟

به نظرم تحول در تصمیم‌گیری تنها زمانی امکانپذیر است که ما ابزارهای سنجش ارزش طبیعت را در تصمیم گیریهای اجتماعی و اقتصادی در همه سطوح توسعه دهیم و با فاصله گرفتن از مفاهیم طبیعتستیزانهای مثل تولید ناخالص داخلی به سمت ارزشیابی منابع زیستی و ارزیابی تنوع زیستی و سنجش میزان تاثیر آن در رفاه ملی باشیم. به عبارت دیگر باید بپذیریم طبیعت برای فروش نیست و همان اندازه که سیستم اقتصادی ما به طبیعت احترام میگذارد، میتواند انتظار دریافت منافع از سازوکارهای زیست بومی هم داشته باشد.

به‌عنوان مثال اگر به حوزه کشاورزی از منظر بهره وری (که به طور معمول با عملکرد در هکتار اندازه گیری میشود) نگاه کنید، تصویر ناقصی از هزینههای واقعی و مزایای مربوط به زنجیره ارزش غذایی کشاورزی و مواد غذایی ارائه میکند. این موضوع فقط محدود به کشورهای درحال توسعه نیست و بررسی تاثیر کمک صدمیلیارد دلاری به بخش کشاورزی در کشورهای OECD در سال ۲۰۱۵ نشان میدهد عملکرد بخش کشاورزی برای محیطزیست زیان آورتر شده است. به عبارت دیگر نظام سرمایهگذاری از طریق تزریق یارانه مستقیم و غیرمستقیم نه تنها مطابق منافع ملی نبوده بلکه تاثیرات منفی منطقهای و جهانی هم به دنبال داشته است.

الگوهای فعلی تولید، پردازش و مصرف، تاثیرات غیر قابل قبولی را بر محیطزیست بهویژه در مورد جوامع صنعتی ایجاد میکنند. بهعنوان مثال، هزینه یک کیلو گوجه فرنگی بدون محاسبه هزینه آسیب زیستمحیطی و حتی آثار مخرب کود و آفتکش محاسبه میشود و در نتیجه من و شما مبلغی که برای تهیه آن پرداخت میکنیم بسیار کمتر از خسارتی است که به سلامت عمومی و منافع ملی وارد می‌شود.

 به‌عنوان یکی از اعضای کلیدی تهیه این گزارش به نظر شما چه باید کرد؟

معتقدم از منظر ملی مهمترین کار در راستای منافع ملی ایران، قطع کمکهای دولت به صنایع مخرب، سوختهای فسیلی، ماهیگیری صنعتی و کشاورزی غرقابی است. بدون تعارف معتقدم ما به جای بهرهبرداری در حال غارت منابع ملی هستیم و در صورتی که این روند را متوقف نکنیم ادامه حیات حدود صد میلیون زن و مرد و کودک ایرانی در چند سال آینده به مخاطره خواهد افتاد. ما چارهای نداریم تا دست از لجبازی در ادامه روشهای مخرب و نخ نمای کشاورزی و بهره برداری از معادن و جنگل تراشی و تالابخواری برداریم و در مقابل، اعتبارات و توان ملی را به سوی بازسازی طبیعت و نوآوری در تولید معطوف کنیم.

اگر بنا داریم برای نسلهای آینده، یک سرزمین سالم با امکان معیشت پایدار بر جا بگذاریم، باید همین امروز درس‌های آموخته از خطاهای راهبردی گذشته خود را به کار ببندیم. با یافتههای جدید، دیگر نمیتوانیم همان دروغ گذشته و تکراری را به فرزندانمان تحویل دهیم که «ما نمی‌دانستیم!»

 به نظرتان کدام وزارتخانه و سازمان‌ها بیشتر به تغییر نیاز دارند؟

گرچه تغییر اساسی فقط به دولت محدود نمیشود و باید همه ارکان نظام به آن اهتمام داشته باشند، ولی بخشهای کشاورزی، صنعت، مسکن و معدن ما با بیل و کلنگ و لودر و دینامیت به جان مملکت افتادهاند و منافع افراد فرصت طلب و سودجو به نحو عجیبی به یکدیگر گره خورده است.

به‌عنوان مثال در حوزه تولید غذا ما هیچ چارهای جز استفاده از دانش سنتی و پایدار کشاورزی و تلفیق آن با دانش روز نداریم و این گره نه به دست نظام مهندسی کشاورزی کلاسیک بلکه فقط به دست جوانان خلاق با روشهای دانش‌بنیان حاصل خواهد شد. به عبارت دیگر ما باید جوانگرایی را در همه ارکان کشور پیاده کنیم وگرنه از کوزه این کابینه با معدل سنی ۶۰ سال همان برون تراود که تا به حال مملکت را به سراشیبی رسانده است.

مهدی آیینی

خاک بر سر خاک

گفت و گو با با مدیرکل دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست درباره همه خسارت‌هایی که سیل به خاک زده است


علی مریدی

خسارت‌های مادی سیل آنقدر بزرگ است،‌ بی‌خانمانی مردم آنقدر دلخراش است و نجات یافتن از محاصره آب آنقدر مهم است که چشم‌مان یک چیز را نمی‌بیند،‌ خاک را. گل و لای پاشیده به شهرها و به گل نشستن خانه‌ها را می‌بینیم، ولی این را که این گل و لای همان خاک آب خورده است را نه. می‌بینیم که سیل بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان به ما خسارت زده، تکرار می‌کنیم که زیرساخت‌های گاز لرستان ۵۰ میلیارد تومان آسیب خورده، واگویه می‌کنیم که‌ای وای خسارت ۱۶۰۰ میلیاردی سیل به کشاورزی گلستان و صدمه ۱۲هزار کیلومتری جاده‌های کشور و برباد رفتن هزار مدرسه ایران، ولی نمی‌گوییم ای وای از این خاک و وای ازحکایتی که بر آن رفته است. ما فقط می‌گوییم زیرساخت و لوله‌های آب و گاز و رشته‌های برق و جاده، ‌فقط می‌گوییم خانه‌های مردم، وسایل زندگی و دار و ندارشان، اما نمی‌گوییم از دانه‌های ریز و ارزشمند خاک که اگر نباشند راه و آب و برق هم به هیچ دردی نمی‌خورد. البته عده‌ای که دلسوزند حساب و کتابی سرانگشتی کرده‌اند، دلار ۱۴ هزارتومانی را ملاک قرار داده‌اند و حداقل را گذاشته‌اند فرسایش ۵۰۰ میلیون تن خاک در سیل اخیر و آن وقت قیمت جهانی خاک را که برای هر تن ۲۸ دلار است درآن ضرب کرده اند و رسیده اند به این که سیل به خاک ایران بیش از هر جای دیگرش خسارت زده، خسارتی بیش از۱۸۰ هزارمیلیارد تومان. ماجرای بی پایان فرسایش خاک درکشورمان داستان کشدار و پرآب چشمی است،‌ ماجرایی که سریع و موذی هر روز اتفاق می‌افتد ولی کمتر کسی است که حتی به خاک زیرپایش نگاه بیندازد و به نابودی این بستر حیات فکر کند. درباره همه این گرفتاری‌ها و به بهانه خسارت‌های خاموش سیل به خاک کشور با علی مریدی، مدیرکل دفتر آب وخاک سازمان حفاظت محیط زیست گفت‌وگو کرده‌ایم، با او که راوی همه غفلت‌ها و بی‌توجهی‌هایی است که درحق خاک روا داشته می‌شود.

 گل و لایی که این روزها از خانه‌های مردم در مناطق سیل‌زده بیرون کشیده می‌شود خاک باارزشی است که از بالادست شسته شده و به شهرها و روستاها رسیده. آیا برآوردی از میزان خسارتی که سیل به خاک وارد آورده دارید؟
اول بگویم که مقوله خاک در کشور ما بسیار مظلوم است و از میان سه المان اصلی حیات شامل آب،‌ هوا و خاک این خاک است که بیش از همه مورد بی‌توجهی قرار گرفته و حتی قانون مربوط به صیانت از آن اخیرا در مجلس تصویب شده که هنوز نیز ابلاغ نشده است. اما در مورد سیل اخیر باید بگویم که در سیلاب‌ها اولین و مهم‌ترین چیزی که خسارت می‌بیند خاک است. گل و لایی که همراه سیلاب می‌بینیم در واقع همان خاک باارزش است که اتفاقا بیشترین خسارت سیل نیز به واسطه وجود همین گل و لای ایجاد می‌شود. این گل و لای، خاکی است که می‌توانستیم در منطقه با آن کشاورزی کنیم و خاکی است که در مراتع می‌توانست بستر چرای دام و احشام باشد ولی چون آن را به‌درستی حفاظت نکرده‌ایم، هم آن را در منطقه از دست داده‌ایم و هم در بیرون از منطقه باعث ایجاد خسارت‌های بزرگ شده است.
به این ترتیب اولین خسارت سیل بحث فرسایش خاک است. وقتی خاک از بین رفت باعث می‌شود امنیت غذایی‌مان دچار مخاطره شود و به مرور با از دست دادن خاک کشاورزی و دامداری کاهش یابد و در نتیجه از نظر اجتماعی،‌ مهاجرت‌ها و کوچ‌های گسترده به علت از بین رفتن کشت به‌ویژه دیم اتفاق بیفتد.
خسارت بعدی سیل به خاک موضوع آلوده شدن آن است که بیشتر در پایین‌دست اتفاق می‌افتد. یکی از موضوعاتی که اکنون درباره آن به‌خصوص در خوزستان و گلستان نگرانی داریم همین آلودگی‌هاست که براثر سیلاب شدید شسته و حمل شده و به مرور در داخل خاک و آب ته‌نشین می‌شود. این آلودگی‌ها شامل کودها، سموم، فاضلاب و آلودگی‌های نفتی است.

 پس در واقع گل و لای جمع شده در پایین‌دست محل تجمع مواد مضر است!
بله، این آلودگی‌ها در گل و لای جمع می‌شود و در آن باقی می‌ماند چون آلودگی‌ها در رسوبات ترسیب می‌شوند. وقتی آب این گل و لای تبخیر شود آلودگی‌هایش به جا می‌ماند و این به جاماندگی می‌تواند در هرجایی بروز کند ازجمله در تالاب‌ها. یکی دیگر از بحث‌های اصلی در مورد سیلاب که تجارب جهانی نیز آن را تایید می‌کند این است که گل و لای ناشی از سیلاب وقتی خشک شود می‌تواند منشا ریزگرد باشد درحالی که نگاه همگانی در کشور این است که به علت بارندگی‌های اخیر جایی مثل خوزستان از شر ریزگردها نجات خواهد یافت.

 پس هشدارهای این روزهای کارشناسان درباره شکل‌گیری منشا جدید ریزگرد در کشور هم درست و هم جدی است.
بله، کاملا. همواره یکی از سرچشمه‌های تولید ریزگرد در کشورما تالاب‌های خشکیده بوده‌اند، پس وقتی رسوبات سیل اخیرنیزخشک شوند چه در تالاب‌ها جمع شده باشند وچه در جاهایی که به صورت غیراصولی دپو شده باشند، می‌توانند منشا جدید تولید ریزگرد در کشور باشند.

 شما گفتید گل و لای حاصل از سیلاب آلوده به مواد مضری همچون کود و سم کشاورزی است. معنی این جمله این است که این رسوبات دیگر قابل استفاده نبوده و این حجم عظیم از خاک شسته شده را باید از دست رفته دانست؟
قابل استفاده بودن یا نبودن این خاک باید تجزیه و تحلیل شود. اگر رسوبی منشا طبیعی داشته باشد برای کشاورزی خیر و برکت است چون حاوی مواد مغذی است و باعث رشد و نمو بهتر گیاهان می‌شود اما اگر آلودگی‌ها غیر از این باشد مثلا آلودگی نفتی یا سموم، این خاک قطعا مضر است.

 معمولا بعد از وقوع سیلاب‌ها در کشور این پایش روی رسوبات انجام می‌شود تا خاک مفید از خاک مضر متمایز شود؟
نه متاسفانه. پایش یکی از بحث‌هایی است که در کشور ما به دلیل محدودیت‌های بودجه‌ای و امکاناتی بسیار مغفول مانده وبحث پایش و بررسی بعد از سیلاب مورد توجه قرار نمی‌گیرد. البته پایش خاک در حالت عادی نیز به صورت منظم و سازمان‌یافته انجام نمی‌شود.

می‌گویند از خاکی که سطح زمین را پوشانده نهایتا۲۰ سانتی‌متر اولش مرغوب و قابل کشت است. آیا این رقم درست است؟
این عدد درجاهای مختلف کمی متفاوت است چون خاصیت، بافت و نفوذپذیری خاک درمناطق مختلف متفاوت است. اما این عدد در ارتفاعات درست است چون در این نقاط خاک خیلی کم است و بیشتر با سنگ و مصالح درشت گونه روبه‌رو هستیم و می‌بینید که این خاک باارزش را هم چطور راحت و ساده از دست می‌دهیم.


 منظورتان از ارتفاعات جنگل‌ها هم هست؟
منظورم جنگل، مرتع و کوهستان است. شک نداریم که یکی از عوامل مهم تولید سیلاب از بین رفتن جنگل‌هاست. چه درگلستان که گرفتار جنگل‌تراشی است و چه زاگرس که دچار انواع بیماری درختان و ضعف در صیانت و در نتیجه تخریب است.

 می‌توانیم بگوییم با سیل اخیر حاصلخیزی جنگل‌ها و مراتع کاهش یافته است؟
به صورت کلی می‌توانیم این را بگوییم ولی این‌که این کاهش با چه درصدی و در کدام نقاط اتفاق افتاده نیاز به مطالعه و پایش دارد. ولی آنچه می‌توان به طور قطع در مورد آن حرف زد این است که حجم زیادی از خاک حاصلخیز کشور که در استان‌های لرستان و کرمانشاه است و منشایی است برای مراتع و کشت و کار از بین رفته و این خاک آمده است در خانه‌های مردم.

 پس می‌توانیم بگوییم بعد از سیل اخیر جنگل‌های زاگرس و هیرکانی و مراتع آن خطه ضعیف‌تر شده و روند تخریبشان تندتر می‌شود؟
احتمالش هست، ولی به طور گسترده ممکن است رخ ندهد. اما در بحث سیل موضوع مهم این است که ریشه درخت‌ها از خاک بیرون می‌زند و به مرور خشک می‌شود. پس از این منظر می‌توانیم بگوییم تخریب مراتع و جنگل‌ها تشدید شود به ویژه این که سیل خاک سطحی، بذرهایی که درون خاک بوده و حتی گرده‌افشانی‌هایی که شده را می‌شوید و با خود می‌برد. البته همه این موضوعات چون تاکنون به طور دقیق و علمی مطالعه نشده درحد بحث وگفت‌های کارشناسی محدود مانده.

 رسوبات جمع شده در پایین‌دست را نمی‌شود دوباره به بالادست یعنی به مراتع و جنگل‌ها منتقل
کرد؟
این کار در مقیاس‌های کوچک و گاه در حد چند هکتار انجام می‌شود، ولی چون در حوزه جنگل و مرتع مقیاس تخریب و فرسایش خاک بالاست و نیازبه تجهیزات و سرمایه‌های مادی زیادی دارد انتقال رسوبات از نظر اقتصادی و اجرایی و مقرون به‌صرفه نیست.

 آمار فرسایش خاک در کشورمان بالاخره چقدر است؟ چون آمارهای ضد و نقیضی در این باره وجود دارد؟
آمار سازمان جنگل‌ها و مراتع می‌گوید ۱۶ تن به ازای هرهکتار یعنی حدود دو میلیارد تن فرسایش در طول سال.


مریم خباز

جنگل‌بانان بیکار نمی‌شوند/ شیطنت شرکت‌های پیمانکار

 فرمانده یگان حفاظت منابع‌طبیعی کشور درگفت‌وگو با گزارشگران سبز


عباس‌نژاد، فرمانده یگان حفاظت منابع‌طبیعی ‌

چند روزی است که تعدادی از جنگل‌بانان و قرقبانان شمال کشور نگران از دست دادن شغل‌شان هستند، افرادی که وظیفه شان حراست از جنگل‌های هیرکانی است و باید گفت با افزایش دغدغه‌های آنها فرصت بیشتری در اختیار قاچاقچیان چوب قرار می گیرد به همین دلیل نگرانی‌های این افراد باید هرچه زودتر برطرف شود. اخبار ضد و نقیض زیادی درباره شرایط این افراد منتشر شده به همین دلیل با  سرهنگ علی‌عباس‌نژاد، فرمانده یگان حفاظت منابع‌طبیعی کشور تماس گرفتیم. او تاکید کرد که این افراد قرار نیست بیکار شوند و شیطنت‌های برخی شرکت‌ها سبب نگرانی آنها شده است. در این گفت‌وگو عباس نژاد از‌ بهتر شدن شرایط جنگل‌بانان و قرقبانان با برگزاری مناقصه و عقد قرار داد با شرکت‌های توانمند سخن می‌گوید.

  • خبرهایی در فضای مجازی منتشر شده که از اعتصاب‌ تعدادی از نیروهای حفاظتی جنگل در شمال کشور حکایت دارد ماجرا از چه قرار است؟
  • ماجرای خاصی نیست. این افراد نیروهایی بوده‌اند که قبلا در طرح بهره‌برداری از جنگل فعال بودند، اما با اجرای طرح تنفس جنگل، طرح بهره برداری از جنگل متوقف شد. به این ترتیب‌ سازمان جنگل‌ها برای اینکه این افراد بیکار نشوند‌ تشخیص داد تا از آنها در بخش‌ حفاظت استفاده شود.
  • مدیریت این افراد با سازمان جنگل‌هاست یا پیمانکاران این وظیفه را به عهده دارند؟

شرکت‌های پیمانکار ‌افراد را مدیریت می کنند.

  • مشکل پیش آمده برای این افراد از سوی شماست یا پیمانکار؟

     ماجرا از این قرار است که قرار داد این افراد با شرکت پیمانکار تمام شده و باید قرار‌داد جدیدی بسته  شود. قرار داد جدید نیز به مناقصه نیاز دارد و پرسه کمی طولانی شده‌است. دراین بین متاسفانه  برخی شرکت ها شیطنت کرده‌اند به همین دلیل برخی‌‌ تصور می‌کنند که قرار است بیکار شوند.

این مناقصه چه زمانی برگزار می شود؟

مناقصه بزودی برگزار می شود، باید تاکید کنم سازمان جنگل‌ها برنامه ای برای بیکار کردن این افراد ندارد. مهم این است که شرکت‌های توانمند مدیریت این مهم را در دست بگیرند به همین دلیل ‌ مناقصه برگزار می شود.

اما برخی از این افراد نگران هستند که شرکت جدید با آنها قرارداد نبندد.

در قرار دادی که سازمان با این شرکت‌ها منعقد می‌کند گنجانده می‌شود که شرکت‌ها باید با همین نیروها کار کند البته این در صورتی است که شخص صلاحیت لازم را ‌داشته باشد.‌

  • برخی از جنگل‌بان و قرقبانان نگران هستند که بین سابقه بیمه آنها فاصله بیفتد.

  تا دو ماه در این خصوص مشکلی پیش نمی‌آید و ماهم بزودی مناقصه را برگزار می کنیم. البته تا قرار داد جدید بسته نشود شرکت قبلی باید به وضعیت این افراد رسیدگی کنند.

  • یعنی این افراد اکنون بیکار نیستند؟

 آنها بیکار نیستند متاسفانه برخی در این بین شیطنت کرده اند.

  • با ترک پست این افراد فرصت برای قاچاقچیان چوب مهیا می‌شود دراین باره چه می‌گویید؟
     
    این افرادنباید پست شان را ترک کنند.

  • چه تعداد جنگل‌بان و قرقبان‌ با پیمانکاران همکاری می‌کنند؟

بیش از هزار نفر نیروی حفاظتی داریم، اما شرکتی که با نکاچوب بوده حدود ۴۰۰ نیرو دارد.

  • برای  حقوق عقب افتاده این افراد چه برنامه ای دارید؟‌

در قرار داد‌ جدید به این مهم توجه بیشتری شده و شرایط پرداختی شان قانونمندتر شده است.بازهم اطمینان می‌دهیم که این افراد نباید نگران آینده شغلی شان باشند. ‌

جنگل می‌خواهد زنده بماند

گفت‌وگو با رئیس شورای عالی جنگل که معتقد است سیل‌های اخیر برای پوشش گیاهی کشور مفید بود ه است

کامران پور مقدم
رئیس شورای‌عالی جنگل

یک ایران است و ۱۴ میلیون هکتار جنگل انبوه و نیمه‌انبوه و تنک و ماندابی و دست‌کاشت و یک عالم ماجرا، چه زیر نقاب سیل که مثل این اواخر درختان را از ریشه کند،‌ چه زیر ماسک قاچاق چوب که تا تیغش ببرد می‌برد و چه زیر صورتک آفات و امراض که مثل خوره افتاده است به جان جنگل‌ها. این که بالاخره وسعت واقعی جنگل‌های کشور چقدر است محل بحث است، این که هرسال چه مقدار از جنگل‌ها به شکل‌های مختلف از بین می‌رود نیز محل مناقشه است، ولی همین جنگل‌هایی که برایمان مانده، همین نقطه‌های سبزی که ۸درصد مساحت ایرانند ضروری است که حفظ شود. در مورد عمده‌ترین تهدیداتی که جنگل‌های ایران از هیرکانی تا زاگرس و ارسباران را تهدید می‌کند با کامران پورمقدم، رئیس شورای‌عالی جنگل گفت‌وگو کردیم؛ مسؤولی که می‌گوید برای مهم‌ترین چالش‌های جنگل در سال ۹۸ برنامه وجود دارد.

 شاهدان عینی می‌گویند در مناطق سیل‌زده غرب و جنوب‌غرب کشور همراه سیلاب،‌ درخت‌های بلوط هم وارد شهر و خانه‌های مردم شده. آیا درباره خسارت‌هایی که سیل به جنگل‌های زاگرس وارد کرده پایشی انجام داده‌اید؟

چون هنوز در این مناطق امدادرسانی در جریان است و شرایط برای بازدیدهای ما مهیا نیست چنین پایشی انجام نشده که در زمان مناسب این کار صورت خواهد گرفت، ولی مطمئنا بخشی از پوشش گیاهی به‌واسطه جاری شدن سیل دچار آسیب شده است. البته این سیل با وجود داشتن خسارات مالی سنگین برای جنگل‌های زاگرس بسیار مفید بود.

 از چه نظر؟

از سال‌های گذشته جنگل‌های زاگرس دچار خشکیدگی گسترده شده و گرفتار بیماری زغالی و انواع آفات و امراض نیز هست که عامل اصلی آن خشکسالی و کمبود رطوبت بوده است. بارندگی‌های اخیر اما بسیارکمک کرد تا رطوبت عرصه‌های جنگلی تا حد زیادی تامین شود و برای پوشش گیاهی فرصت رویش مجدد ایجاد شود.

 این بارندگی‌ها می‌تواند ما را به کنترل آفات و امراض جنگل‌های زاگرس نیز امیدوار کند؟

مسلما فرصت خیلی خوبی را مهیا می‌کند. البته مدیریت آفات خودش مراحل و تکنیک‌های خاصی دارد که همواره اجرا می‌شده، اما چون خشکسالی به گسترش این آفات و امراض دامن زده و باعث ضعف درختان و پوشش گیاهی شده می‌توانیم لااقل امسال امیدوار باشیم.

 این در مورد جنگل‌های هیرکانی هم صدق می‌کند؟

بله. پایشی که سال گذشته درجنگل‌های هیرکانی انجام دادیم نشان داد بخش‌هایی ازجنگل‌های شمال نیز به‌شدت دچار خشکیدگی شده است. شاید برای عده‌ای غیرقابل باور باشد که در منطقه پربارش شمال کشور این اتفاق رخ داده، ولی بررسی‌های ما نشان داد در منطقه گیلان و سیاهکل، جنگل‌ها از خشکی بالایی رنج می‌برند و رطوبت به‌شدت در آن منطقه کاهش یافته. خوشبختانه بارندگی‌ها به‌ویژه درشرق جنگل‌های هیرکانی به بالارفتن سطح رطوبت بسیار کمک کرد. هم‌اکنون تقریبا خاک جنگل از رطوبت اشباع شده و فرصت خوبی برای کنترل آفات و امراض
درجنگل‌های هیرکانی به وجود آمده است.

 سال ۹۸ برنامه سازمان جنگل‌ها برای کنترل آفات و امراض جنگل‌ها چیست؟

برنامه‌های ما به دو بخش جنگل‌های هیرکانی و جنگل‌های زاگرس تقسیم می‌شود. جنگل‌های هیرکانی گرفتار آفاتی همچون شب‌پره شمشاد و عسلک است و جنگل‌های زاگرس گرفتار بیماری زغالی و خشکیدگی. از سال گذشته ستاد ویژه‌ای با حضور صاحب‌نظران و کارشناسان زبده تشکیل دادیم و برنامه‌های مدیریتی را برای کنترل این آفات تدوین کردیم. کارهای اجرایی مقدماتی از اواخر سال ۹۷ شروع شد و اصل برنامه امسال اجرا می‌شود که امیدواریم بتوانیم با عملیات بهداشتی و پرورشی و پرداختن به احیای این رویشگاه و نیز تامین قلمه‌های شمشاد و ایجاد نهالستان‌هایی که آلودگی نداشته باشند رویشگاه هیرکانی را نجات دهیم، اما درجنگل‌های زاگرس برنامه جامع مدیریت بوم سازگان جنگلی زاگرس را در انتهای سال ۹۷ تدوین کردیم و راهبردهای اجرایی و عملیات اجرایی به همراه نقشه‌هایی که مناطق را پهنه‌بندی کرده و شدت خشکیدگی را مشخص کرده، تعیین کردیم. ذخیره نزولات جوی برای افزایش سطح رطوبت و برنامه‌های احیایی، بهداشتی و پرورشی و مدیریت چرای دام در زاگرس نیز در دستورکار است. قصد داریم آن بخش از جنگل‌های زاگرس را که هنوز پتانسیل بالایی برای رویش دارد و تاج پوشش آنها ۵۰ درصد است هم به صورت کامل قرق کنیم تا مناطق ذخیره‌گاهی‌مان افزایش یابد.

 خیلی‌ها این روزها می‌گویند سیل گلستان با جنگل‌تراشی در این استان مرتبط است. شما نابودی جنگل‌ها را متهم ردیف چندم وقوع سیلاب‌های اخیر می‌دانید؟

این که جنگل‌تراشی به صورت وسیع اتفاق افتاده  و نقاط وسیعی درگیر شده باشد را نمی‌توانم تایید کنم، اما این که تخریب در جنگل‌ها به صورت پراکنده و به شکل قطع‌های غیرمجاز و دور از چشم ماموران قانون اتفاق می‌افتد مسلما در وقوع سیلاب‌ها بی‌ثاتیر نیست. پوشش گیاهی چه جنگل و چه مرتع درکاهش روان آب‌ها و کنترل فرسایش خاک نقش دارد، اما در سیل گلستان شاید کاهش پوشش گیاهی یا افت عملکرد آن در کنترل سیلاب عامل چندم باشد. بارش‌ها در این استان به حدی بود که رطوبت خاک افزایش یافت و خاک جنگل از رطوبت اشباع شد و توان جذب بارش‌های بیشتر را از دست داد و سبب شکل‌گیری سیلاب شد.

 شما از شش هکتار جنگل‌تراشی به قصد زمین‌خواری در منطقه کانی دینار مریوان مطلع هستید؟

نه، متاسفانه اطلاعی نداریم. احتمالا یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها اطلاعات بیشتری دارد.

 به یگان حفاظت اشاره کردید. این اواخر شنیدیم که نیروهای جنگلبانی و حفاظتی قرار است تعدیل شوند. این موضوع قطعی است؟

این موضوع را کاملا تکذیب می‌کنم و اساسا در سازمان جنگل‌ها با آن مخالفیم. موضوع این است که ما در قالب طرح تنفس جنگل‌های شمال که از مفاد برنامه ششم توسعه است بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال را متوقف کرده‌ایم و هرگونه بهره‌برداری ممنوع است. این درحالی است که بخشی از نیروهایی که در طرح‌های بهره‌برداری تحت عنوان قرق‌بان فعال بودند بعد از توقف طرح، کاری نداشتند. البته با حمایت‌های دولت دستمزد این افراد هرچند نامنظم، ولی پرداخت شد و سیاست دولت و سازمان این است که حفاظت از جنگل‌ها همچنان با کمک این افراد ادامه یابد.  بنابراین هیچ‌وقت صحبت از تعدیل، خروج یا اخراج این نیروها نبوده. برنامه ما این است که با تقویت شرکت‌هایی که مجری کارهای حفاظتی درحوزه جنگل هستند بخش‌های زیادی از جنگل‌ها را حفاظت کنیم. نیروهای حفاظتی هم حتما کارشان در قالب شرکت‌های حفاظتی ادامه خواهند یافت.

 طبق گفته‌های شما سیاست سازمان جنگل‌ها دارد به سمت توسعه پیمانکاری پیش می‌رود. این برای جنگل‌ها خطرناک نیست؟
نه، موضوع این نیست. ما براساس قانون از ابتدای سال ۹۹ باید طرح‌های مدیریت پایدار جنگل را جایگزین طرح‌های جنگل‌داری کنیم. دستورالعمل مدیریت پایدار جنگل تدوین شده و کارهای مطالعاتی آن امسال آغاز و تا پایان سال برای اجرا و سپردن به مجریان آماده می‌شود تا جایگزین طرح‌های قبلی مدیریت چوبی جنگل‌ها شود، اما تا آماده شدن این طرح نمی‌توانیم جنگل‌ها را رها کنیم و ناچاریم از نیروهای قرق‌بان و یگان حفاظت در قالب شرکت‌های حفاظتی استفاده کنیم تا این یک‌سال هم بگذرد و به اصل اجرای مدیریت پایدار جنگل برسیم.

 شما در لابه‌لای صحبت‌های خود گفتید که بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال متوقف شده، اما در جاده‌های اصلی و فرعی شمال کشور همواره کامیون کامیون پر از چوب درختان می‌بینیم. موضوع چیست؟

ما مجوزی برای بهره‌برداری صادر نمی‌کنیم و این کار ممنوع است. عمدتا این کامیون‌ها چوب‌های حاصل از زراعت چوب یا درختان افتاده جنگلی را برای صنایع چوب حمل می‌کنند.

 ولی بررسی‌های میدانی ما نشان می‌دهد که خرید و فروش چوب‌های جنگلی در جریان است.

 چون بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال ممنوع است براساس قانون همه خودروها و وسایل نقلیه حامل چوب باید برگه و مجوز حمل داشته باشند و اگر نداشته باشند توسط پاسگاه‌ها متوقف می‌شوند.

 برخی معتقدند طرح تنفس جنگل باعث کوچ قاچاقچیان چوب به جنگل‌های زاگرس و حتی ارسباران شده. این را تایید می‌کنید؟

قطعا منع بهره‌برداری از جنگل‌های شمال در سال‌های اخیر باعث افزایش قیمت چوب درکشور شده و طبیعتا عاملی تحریک‌کننده برای افراد سودجوست. قاچاق چوب معضلی است که از دیرباز درهمه نقاط جنگلی کشور وجود داشته برای همین نمی‌شود گفت که قاچاق چوب به خاطرطرح تنفس جنگل است. با این حال تایید می‌کنم که قطع‌های غیرمجاز در جنگل‌های زاگرس، در بیشه‌زارها و حاشیه رودخانه‌ها توسط افرادی سودجو انجام شده و می‌شود که البته برخورد با آنها همواره وجود داشته است. یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها موظف شده این گلوگاه‌ها را شناسایی کند. برای همین کانکس‌های حفاظتی را در مناطقی که احتمال می‌دادیم این پدیده رشد دارد، افزایش داده‌ایم و گشت‌های مراقبتی درجنگل‌های زاگرس و ارسباران را بیشتر کرده‌ایم‌. از سوی دیگر سازمان جنگل‌ها طرح توسعه زراعت چوب، تهیه نهال‌ها و قلمه‌ها را هم در دستور کار دارد تا با تامین بخشی از نیاز چوبی کشور انگیزه‌ها برای قاچاق چوب به حداقل برسد.

 گردش مالی قاچاق چوب در کشور ما حول و حوش چه عددی می‌چرخد؟

من آماری ندارم، چون قاچاق پدیده‌ای مخفی است و قابل محاسبه نیست.

 می‌توانیم تخمین بزنیم سالانه قاچاقچیان چند هکتار جنگل را می‌بلعند؟

اگر قاچاق چوب اتفاق می‌افتد به صورت متمرکز نیست، بلکه جسته گریخته اتفاق می‌افتد و نمی‌شود گفت فلان عرصه یکدفعه پاک تراشی می‌شود. قاچاق چوب عموما در دل جنگل یا دور از انظار اتفاق می‌افتد و برآورد کردن آن کار سختی است. 


مریم خباز

بالا