آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشک (برگ 22)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشک

اشتراک به خبردهی

حیات «حیات وحش» در سراشیبی تند سقوط

هفت روباه، هفت دم بریده و هفت لاشه غرق در خون؛ شرح صحنه دردآوری است که افرادی که نمی‌توان نامشان را حتی شکارچی گذاشت آن را به تصویر کشیده‌اند. مشخص نیست چند روز طول کشیده تا آنها همه روباه‌ها را صید کنند، اما معلوم است که آنها در یک لحظه لوله‌های اسلحه خود را به سمتشان نشانه رفته و بعد از بریدن دم آنها لاشه‌های ‌غرق درخون و سلاخی شده روباه‌ها را کنار جاده پشت سر هم قطار کردند.معلوم نیست این حرکت غیرانسانی با چه هدفی دنبال شده، زیرا برخی از اهالی کمشچه اصفهان صبح دوشنبه این صحنه دردآور را به تماشا نشستند و حالا منتظرند مسئولان درباره دلیل این حادثه توضیح بدهند.

هر چند می توان موضوع را قدرت نمایی شکارچی های غیرقانونی دانست یا این که این عمل زشت آنها را به عنوان پیامی برای مسئولان حفاظت محیط زیست در نظر گرفت که انگار شیرازه کار از دستشان خارج شده، زیرا مدتی است خبرهای کشتار حیوانات خیلی بیشتر از گذشته و حتی در کنار ساختمان اصلی این سازمان نیز به گوش می رسد، هر چند مسئولان کنونی محیط زیست این ماجرا را به پای اطلاع رسانی درست می گذارند، اما نباید فراموش کرد که محیط زیست کشور نسبت به گذشته شرایط شکننده تری پیدا کرده و هر روز سراشیبی سقوط را با سرعت بیشتری پشت سر می گذارد.

نکته اینجاست که بیشتر حوادث تلخی که در حوزه محیط زیست کشور رخ می دهد ریشه در ناآگاهی مردم و نبود ضمانت اجرایی قانون دارد، زیرا تاکنون برنامه فرهنگی مشخصی برای آشتی دادن طبیعت و مردم اجرا نشده، نمونه اش صدها باغ وحش غیراستاندارد و مسئولان آموزش ندیده آنهاست که با رفتار اشتباه خود هر چه بیشتر انسان ها را نسبت به گونه های جانوری بدبین می کنند، چون در همه جای دنیا باغ وحش ها محلی است برای آشتی دادن مردم و گونه های جانوری، اما در کشور ما این سیاست برعکس عمل می کند.

افزون بر این می توان به بازدارنده نبودن جریمه ها اشاره کرد، برای نمونه جریمه کشتن روباه برای هر قلاده 320 هزار تومان بود که مسئولان در بازنگری های خود قصد داشتند آن را به 300 هزار تومان کاهش دهند.

بنابراین باید به مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست گفت آنها باید هر چه زودتر برای بازنگری در قانون و افزایش جریمه ها وارد عمل شده و لایحه ای را در این خصوص به مجلس ببرند، زیرا به نظر می رسد آنها منتظرند تا نماینده های مجلس با تنظیم طرحی در این باره اقدام کنند. در چنین شرایطی باید هشدار داد وضع محیط زیست آن قدر شکننده است که کمتر بی توجهی را تاب نمی آورد.

مهدي آييني/گروه جامعه

دختران مجرد قطعی 3 برابر پسران

همه از پیامدهای منفی آن حرف می‌زنند، اما مطالعات و پژوهش‌های زیادی روی آن انجام نشده است. برخی کارشناسان بر این باورند مساله تجرد قطعی دخترها پدیده نوظهوری است و تاکنون آن‌طور که باید به این مساله پرداخته نشده است، زیرا براساس آمار منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال کشور 152‌هزار زن و مرد در کشور زندگی می‌کنند که از مرز چهل و نه سالگی عبور کرده‌اند، اما تن به ازدواج نداده‌اند، این در حالی است که در این بین دختر‌ها با تعدادی برابر با 90 هزار نفر، گوی سبقت را از آقایان فراری از ازدواج ربوده‌اند.

 سازمان ثبت احوال نتایج سرشماری سال 90 را با نتایج برخی پژوهش های خود تلفیق کرده و آماری را منتشر کرده که براساس آن می توان تعداد دختران و پسران مجرد را با هم مقایسه کرد.

علی اکبر محزون مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور به جام جم می گوید: برخی ها ادعا کرده بودند که 22 میلیون جوان ازدواج نکرده در کشور وجود دارد، اما مشکل کار اینجاست که آنها افراد ده ساله را نیز در این آمار به حساب آورده اند.

این در حالی است که محزون معتقد است، برای به دست آوردن آمار ازدواج نکرده ها باید اطلاعات افرادی که در سن متعارف ازدواج قرار دارند، بررسی شود.

براساس آمار های ارائه شده 86 درصد ازدواج های آقایان بین بیست تا سی و چهار سالگی ثبت شده است.

درخصوص خانم ها نیز باید یادآور شد که 85 درصد آنها بین 15 تا 29 سالگی ازدواج کرده اند. به همین دلیل می توان این سنین را به عنوان سن متعارف ازدواج برای دختران و پسران در نظر گرفت و با توجه به آن تعداد افراد ازدواج نکرده را محاسبه کرد.

مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور اظهار می کند: در بررسی های ما مشخص شد تعداد آقایانی که 20 تا 34 سال دارند، اما هرگز ازدواج نکرده اند، پنج میلیون و570 هزار نفر است وتعداد خانم هایی نیز که 15 تا 29 سال دارند، ولی هرگز ازدواج نکرده اند، پنج میلیون و 670 هزار نفر است بنابراین می توان گفت در کل کشور 11 میلیون و 240 هزار نفر در سن متعارف ازدواج هستند، اما هنوز مجرد باقی مانده اند.

عبور از سن متعارف

این درحالی است که بخش نگران کننده این آمار به افرادی مربوط می شود که از سن متعارف ازدواج عبور کرده اند،زیرا آنها دیر یا زود آمار تجرد قطعی را در کشور افزایش خواهند داد.

سازمان ثبت احوال این افراد را اشخاصی می داند که به 49 سالگی رسیده اند، اما تاکنون تشکیل خانواده نداده اند، محزون در این باره عنوان می کند: آقایان مجرد بین 35 تا 49 ساله 320 هزار نفر هستند، اما نکته اینجاست که خانم هایی که 30 تا 49 سال دارند و مجرد هستند980 هزار نفرند.

در واقع در کل کشور یک میلیون و 300 هزار نفر دختر و پسر در کشور وجود دارد که هنوز به سن تجرد قطعی نرسیده اند، اما تن به ازدواج نداده اند. نگران کننده تر این که تعداد خانم های مجرد خیلی بیشتر از آقایان است.

محمد میرزایی، رئیس انجمن جمعیت شناسی درباره علت تعداد بیشتر خانم های مجرد به جام جم می گوید: تعداد بیشتر خانم ها نسبت به آقایان واقعا جای نگرانی دارد. اکنون سن ازدواج بالا رفته و میزان ازدواج دخترها که در گذشته بین 15 تا 19 سال ثبت می شد، کاهش پیدا کرده است.

محمود مشفق، عضو هیات علمی مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه نیز در گفت وگو با جام جم با بیان این که سن ازدواج در کشور بالا رفته و خیلی ها ازدواج را به تاخیر می اندازند، تاکید می کند: در سال های اخیر جامعه ما حالت گذار داشته، یعنی از ازدواج زودرس به ازدواج دیررس رسیده ایم. این در حالی است که برای قضاوت درست باید با بررسی منابع مختلف منابع آماری را مقایسه کنیم.

ازدواج نکرده ها را جدی بگیرید

نکته اینجاست که بخشی از افراد جامعه از سن متعارف ازدواج عبور کرده و به سنی می رسند که دیگر باید آنها را جزو افرادی به حساب آورد که هرگز ازدواج نمی کنند.

محزون درباره این افراد می گوید: آنها اشخاصی هستند که از 49 سالگی عبور کرده اند. این افراد اگر بعد از این سن نیز ازدواج داشته باشند، کارشناسان عمل آنها را جزو آمارهای تحلیلی محسوب نمی کنند، زیرا ازدواج آنها بندرت می تواند روی افزایش جمعیت تاثیر بگذارد.

مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی سازمان ثبت احوال کشور اظهار می کند: براساس پژوهش های انجام شده در سازمان ثبت احوال تعداد آقایانی که مجرد قطعی محسوب می شوند، 62 هزار نفر و خانم ها نیز 90 هزار نفر هستند. به این ترتیب می توان گفت در کشور 152 هزار نفر هرگز ازدواج نکرده اند.

محزون درباره درستی این آمار تاکید می کند: کارشناسان ما با توجه به اطلاعات سرشماری سال 90 این آمار را به دست آورده اند، اگر برخی ها تعداد این افراد را بیشتر از این می دانند، اظهار نظر غیرکارشناسی می کنند.

رئیس انجمن جمعیت شناسی درباره این آمار بیان می کند: تجرد قطعی آقایان تا 1365 بیشتر بود، اما اکنون نزدیک به دو دهه است که تجرد قطعی خانم ها افزایش پیدا کرده و از آقایان پیشی گرفته اند.

به گفته وی، بخشی از این مساله به پیچیده تر شدن همسریابی و گرایش بیشتر خانم ها به تحصیل مربوط است.

این در حالی است که باید گفت تعداد افرادی که هرگز ازدواج نکرده اند در جامعه های شهری بیشتر است، اما باید هشدار داد آمار این افراد در روستاها نیز در حال افزایش است، زیرا خیلی از جوانان روستایی در جستجوی شغل به شهرها مهاجرت می کنند. این مساله به طور حتم سبب افزایش تجرد قطعی دختران روستایی می شود.

خطری به نام تک زیستی

خطر تجرد قطعی یا تک زیستی در جامعه ما آن طور که باید و شاید جدی گرفته نشده است، زیرا خیلی از مسئولان به این ماجرا به چشم مساله جدید نگاه کرده و عنوان می کنند تاکنون مطالعات کاملی در این خصوص انجام نشده است.

عضو هیات علمی مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه یادآور می شود: تک زیستی پیامد های زیادی دارد، مطالعات جامعه شناسی حاکی است که این افراد مشکلات روانی و شخصیتی بیشتری نسبت به افراد متاهل پیدا می کنند، برای نمونه احتمال خودکشی در افرادی که مجرد زندگی می کنند، بیشتر است. افزون بر این، نمی توان از پیامد های منفی تجرد قطعی در حوزه جامعه شناسی، روان شناسی و جمعیت شناسی غافل شد.

مشفق ادامه می دهد: این در حالی است که می توان گفت بخشی از علت بروز این مشکل در جامعه ما گذار از جامعه سنتی به مدرن است. اینها مسائل نوظهور جامعه هستند، شاید قبلا بوده، اما شخصی به آن توجه نکرده است، این در حالی است که این مساله راه حل دارد و با مهندسی اجتماعی می توان مانع پیامد های منفی آن شد.هرچند بخشی از تغییرات اجتماعی اجتناب ناپذیر است، اما نباید از یاد برد که با حمایت های اجتماعی و اقتصادی از جوانان می توان تا حدی از تاثیر منفی آن بر جامعه کاست. افزون بر این نباید فراموش کرد که مشکلات اجتماعی ابعاد زیادی داشته و راه حل های آن نیز زمانبر هستند، به همین دلیل باید بموقع برای کنترل آنها وارد عمل شد.

مهدی آیینی – گروه جامعه

ازدواجِ آسان، ‌آسان‌ نیست

این روزها ازدواج هم مانند خیلی از مسائل دیگر آسان و کم‌هزینه نیست؛ سر و سامان گرفتن جوانان با حداقل‌ها نیز آنقدر پرهزینه است که جوانان جرات فکر کردن به ازدواج را ندارند. چنانچه زوج جوانی اکنون تصمیم به ازدواج بگیرند و برای کم هزینه بودن شروع زندگی زناشویی خود به قول معروف بی خیال مراسمی مانند جشن یا سفر ماه عسل شوند، باید حداقل حدود 50 میلیون تومان دربساط داشته باشند، چون این روزها با بازار آشفته مسکن باید حداقل 30 میلیون تومان برای رهن آپارتمانی نقلی در جنوب تهران در نظر گرفت یا باید حقوق دریافتی آقای داماد آنقدر صفر داشته باشد که بتواند حداقل در ماه 600 هزار تومان اجاره و شارژ آپارتمان را پرداخت کند، البته او و همسرش باید 20 میلیون تومان هم برای خرید لوازم خانگی مورد نیاز از نوع ایرانی، ارزان ترین سرویس طلا در بازار و دادن یک وعده غذا به خویشاوندان درجه یک کنار بگذارند. با توجه به همین هزینه های حداقلی می توان نتیجه گرفت ازدواج آسان که این روزها همه مسئولان از آن حرف می زنند و براساس آن برای جوانان نسخه می پیچند، فقط در مقام حرف آسان است.

حرف زدن از ازدواج آسان ساده است، اما موقع عمل که می رسد به هیچ وجه نمی توان آن را آسان نامید. زیرا قالب هایی که برای ازدواج آسان در نظر گرفته می شود با سبک زندگی خانواده های امروزی تفاوت دارد. برای نمونه در خیلی از مواردی که به ازدواج آسان ختم نمی شود، پدر و مادر ها نقش پررنگی دارند.

زوج جوانی را در نظر بگیرید که پس از مشورت با یکدیگر تصمیم می گیرند جشن ازدواج خود را در نهایت سادگی برگزار کنند، اما پدر و مادر هر دوی آنها نظر دیگری دارند، برای نمونه پدر داماد می گوید من سال ها در مراسم ازدواج فامیل شرکت کرده و هزینه کرده ام، حالا هم باید برای پسرم جشن بگیرم و دیگران برای او کادو بیاورند!

مادرعروس هم ادعا می کند سال ها انتظار جشن عروسی دخترش را کشیده و محال است تن به جشن مختصری بدهد.

اینجاست که زوج جوان متوجه می شوند اگر نظر اعضای خانواده خود را در ابتدای زندگی شان جدی نگیرند به طور حتم سوءتفاهم های به وجود آمده در آینده زندگی مشترک آنها را تحت تاثیر خواهد گذاشت البته خواسته های پدر و مادرهای زوج جوان اصلا غیرمنطقی نیست، زیرا آنها حق دارند درباره نحوه برگزاری مراسم عروسی فرزندشان تصمیم گیری کنند، اما نکته اینجاست که با توجه به تضاد طبقاتی که در جامعه وجود دارد به قول معروف ریخت و پاش های قشر متمول جامعه ناخودآگاه روی قشر متوسط و ضعیف جامعه نیز تاثیر خواهد گذشت و به طور حتم آنها را در ابتدای زندگی با مشکل مواجه می کند ولی اگر همه خانواده ها با توجه به وضع اقتصادی خود مراسم معقولی برگزار کنند، بسیاری از مشکلات زوج های جوان برای شروع زندگی مشترک از بین می رود.

آسان نمود اول، ولی…

پای حرف های برخی کارشناسان که بنشینید برای ازدواج آسان راهکارهای زیادی می دهند که فقط روی کاغذ درست از آب درمی آید. به عنوان مثال آنها می گویند عروس خانم مهریه کمی در نظر بگیرد یا زوج های جوان مراسم ساده ای برگزار کنند، اما مشکل اینجاست هیچ کدام از این طرح ها هیچ وقت به صورت پایدار اجرا نمی شود، زیرا زیرساخت ها و سبک زندگی خانواده ها تغییر کرده است.

غلامرضا قاسمی کبریا، مدرس دانشگاه در این باره به «جام جم» می گوید: وقتی سبک زندگی تغییر کرده است ، دستکاری آن و ارائه طرح هایی مانند برگزاری مراسم ساده دیگر جوابگو نیست، برای نمونه زندگی آپارتمان نشینی اکنون هزینه های خاص خودش را دارد که در گذشته برای خیلی ها قابل تصور نبوده است؛ مانند پول شارژ، این در حالی است که در گذشته خانه ها شخصی بود و چنین قوانین و هزینه هایی قابل تصور نبود.

با توجه به سخنان این کارشناس می توان نتیجه گرفت اگر مسئولان می خواهند طرحی برای ازدواج آسان ارائه کنند قبل از هر چیز آنها باید سبک کنونی زندگی مردم را بشناسند و با توجه به آن مدل مناسبی را طراحی کنند.

قاسمی کبریا ادامه می دهد: مدل ارائه شده باید با سبک زندگی کنونی مردم سازگار باشد و بتواند مقدمات یک ازدواج آسان را فراهم کند. برای نمونه اکنون محله گرایی در جامعه شهری از بین رفته است، نتیجه هم این شده که خانواده ها برای حفظ زیبایی و جاذبه های زندگی به تنوع طلبی روی آورده اند، این ماجرا هزینه زیادی را به خانواده ها تحمیل می کند.

تغییر سبک زندگی مشکل است

نکته اینجاست که بیشتر کارشناسان از تغییر سبک زندگی خانواده ها حرف می زنند، اما هیچ کدام نمی دانند در برابر تغییر سبک زندگی خانواده ها باید چه راهکاری را در پیش گرفت.

محسن ایمانی، عضو هیات مدیره دانشگاه تربیت مدرس درباره مشکلاتی که مانع ازدواج آسان می شود به جام جم می گوید: مشکل ما فرهنگی است، ولی متاسفانه تغییرات فرهنگی زود اتفاق نمی افتد، سعدی دراین باره این بیت معروف را دارد؛ سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل / بیرون نمی توان کرد، الا به روزگاران. با توجه به همین بیت می توان گفت مهر برگزاری ازدواج های پرهزینه طی سال ها به دل خیلی از خانواده ها نشسته بنابراین به آسانی نمی توان آن را از دلشان بیرون کرد.

در واقع در این مدت خیلی از افراد به زندگی تجملی، برگزاری مراسم پرزرق و برق و خریدن افراطی زیورآلات گرایش پیدا کرده اند. البته باید یادآور شد گرایش به زیبایی و راحتی چیز بدی نیست، اما وقتی رنگ و بوی افراطی به خود بگیرد و با چاشنی چشم و هم چشمی همراه شود،به خطر بزرگی برای خانواده ها بدل می شود.

کار فرهنگی همه جانبه

برخی کارشناسان بر این باورند برای رواج ازدواج آسان بین خانواده ها باید شرایطی فراهم شود که سبک زندگی خانواده ها تغییر کرده و مانند گذشته محله محور شود، اما این کار نیاز به کار فرهنگی و اعتبار بالایی دارد.

قاسمی کبریا عنوان می کند: در کشورما برخی رسانه ها در این باره کار فرهنگی انجام می دهند، اما در بعضی از رسانه ها موضوع های ضد و نقیضی مطرح می شود به همین دلیل باید رسانه ها به طور هماهنگ هدف مشترکی را دنبال کنند. تغییر سبک زندگی هزینه بر است و به برنامه کاملی نیاز دارد، مشکل اینجاست کشورهای دیگر زندگی سنتی خود را مدرن کرده اند، اما ما با تفکر شرقی می خواهیم زندگی غربی داشته باشیم. برای نمونه همه از آپارتمان نشینی گله دارند، چون ما الگوی اشتباهی را از آپارتمان نشینی غربی ها برداشته ایم. آنها فضای آپارتمان ها را با توجه به نیازهایشان طراحی می کنند، اما اینجا به این شکل نیست.

اگر برای رفع مشکل نخواهیم سبک زندگی را دستکاری کنیم با مشکل دیگری روبه رو هستیم، زیرا سبک زندگی تغییر کرده و انتظارات سابق در این نوع سبک زندگی به نتیجه نمی رسد، به همین دلیل مسئولان باید با توجه به نیازهای عاطفی افراد جامعه طرح جدیدی را ارائه کنند.

ایمانی عنوان می کند: نسل جوان باید توجیه شود ازدواج پرهزینه چه دشواری هایی دارد، آنها باید کاملا نسبت به عواقب بدهکاری در ابتدای زندگی آگاه شوند، زیرا خیلی دور از ذهن نیست که زوج های جوان در ابتدای زندگی به دلیل بدهکار بودن نسبت به تغذیه خود بی تفاوت شده و دچار سوءتغذیه شوند، این ماجرا روی وضع کودک آنها نیز به طور حتم تاثیر خواهد گذاشت. افزون براین باید جوانان از مزایای ازدواج آسان مانند آرامش روانی بیشتر بدانند.

قاسمی کبریا معتقد است، جوانان باید ازدواج آسان را باور کرده و به سمتی بروند که زندگی پله ای را شروع کنند، نه زندگی قله ای. او می افزاید: نباید به این شکل باشد که جوانان فکر کنند در ابتدای زندگی باید خودرو، خانه و امکانات کامل را یکجا داشته باشند.

این در حالی است که کانون های ازدواج آسان نیز در کشور فعالیت می کنند، اما آن طور که باید و شاید نتیجه نمی گیرند. کبریا درباره کارایی این کانون ها می گوید: کار این کانون ها نتیجه بخش نیست، زیرا آنها با شرکت های ارائه دهنده ، خدمات وارد مذاکره شده و چند درصد تخفیف می گیرند، اما نکته اینجاست که خود خانواده ها هم می توانند این تخفیف ها را از فروشنده ها بگیرند.

متاسفانه امروزه ازدواج آسان نیز پرهزینه است، زیرا بین درآمد و هزینه شهروندان هماهنگی وجود ندارد و دستمزد کارگران و کارمندان بسیار پایین تر از هزینه های زندگی است. به همین دلیل دولت باید با حمایت بیشتر از شهروندان آنها را در راه رفع نیازهایشان یاری کند. نکته دیگری که می توان به آن اشاره کرد مشکل مدیریت فرهنگی هماهنگ در کشور است که با توجه به فاصله طبقاتی در کشور بستر را برای توسعه فرهنگ اشتباه مانند چشم و همچشمی فراهم کرده است.این درحالی است که باید تاکید کرد برای شروع یک زندگی مشترک به حداقل هایی نیز نیاز است که اگر فراهم نشود زندگی مشترک خیلی زود با مشکل روبه رو خواهد شد. برای نمونه، داشتن شغل و درآمد ثابت، رسیدن به بلوغ فکری و با آگاهی کامل ازدواج کردن از حداقل هایی است که زوج های جوان باید به آن توجه کرده و از احساسی تصمیم گرفتن پرهیز کنند.

مشکلات مالی، سد ازدواج

بیشتر جوانان، مشکلات اقتصادی را مانع اصلی ازدواج و تشکیل خانواده می دانند. آنها از نزدیک مشکلات مالی خانواده ها را دیده و از خطراتی که بی پولی می تواند برای آنها به وجود بیاورد، کاملا آگاه هستند به همین دلیل سعی می کنند تا آنجا که برایشان مقدور است تن به ازدواج ندهند، اما مشکل اینجاست هر چه سن جوانان بالا برود آنها کمتر به تشکیل خانواده تمایل پیدا می کنند.

ابراهیم نکو، دبیر کمیسیون اقتصادی مجلس در این باره به جام جم می گوید: جوان می ترسد مشکلاتی که امروزه گریبان خانواده او را گرفته دیر یا زود سراغ او نیز بیاید. او می بیند پدر یا مادر خانواده درآمد کمی داشته وافزون بر این امنیت شغلی نیز ندارند.

به گفته نکو، امروزه بسیاری از شرکت های خصوصی، کارخانه ها و سازمان های دولتی و نیمه دولتی به دلیل مشکلات اقتصادی، کارگران و کارمندان خود را اخراج کرده یا در فکر تعدیل نیرو هستند، بنابراین جوانان حاشیه امنی برای تشکیل خانواده احساس نکرده و روز به روز سعی می کند رویاهای خود را به فراموشی بسپارد.

نکو درباره حداقل ها برای تشکیل یک زندگی مشترک می گوید: به نظرم اگر زوجی بخواهد زندگی متوسطی را شروع کند باید علاوه بر صاحبخانه بودن حدود 50 میلیون تومان نقدینگی داشته باشد، تا حدودا احساس رضایتمندی کند.

بنابراین باید گفت چنانچه مسئولان دغدغه مشکلات جوانان را دارند باید با ایجاد اشتغال و در نظر گرفتن دستمزد های عادلانه جوانان را به ازدواج تشویق کنند. زیرا به گفته نکو براساس آمار حدود سه میلیون جوان بیکار در کشور وجود دارد که بسیاری از آنها تحصیلکرده هستند و باید شغل مناسبی برایشان ایجاد کرد.

دبیرکمیسیون اقتصادی مجلس یادآور می شود: پرداخت وام های بلاعوض می تواند به جوانان کمک کند، او در پاسخ به این مساله که در شرایطی که حدود یک میلیون جوان در انتظار گرفتن وام ازدواج هستند، صحبت از پرداخت وام های بلاعوض دور از ذهن است، تاکید می کند: باید مسئولان دراین خصوص برنامه ریزی کنند، اکنون فقط حدود 11 هزار میلیارد تومان از تسهیلات بانک ها در دست 23 نفر است و جالب اینجاست آنها با این تسهیلات هیچ کار اقتصادی انجام نداده اند. بهتر بود به جای پرداخت وام به این افراد این تسهیلات در اختیار جوانان قرار می گرفت.

مهدی آیینی – گروه جامعه

88 درصد ایرانی‌ها با منابع طبیعی بیگانه‌اند

ایرانی‌ها 3.6 برابر ظرفیت منابع طبیعی کشور خود از آن بهره‌برداری می‌کنند، برای نمونه ما سالانه بیش از ده‌میلیارد متر مکعب از آب‌های زیر زمینی کشور برداشت کرده و هر روز به معضل کمبود آب کشور دامن می‌زنیم تا آنجا که اکنون 290 سفره زیرزمینی کشور که مساحتی بیشتر از دریاچه ارومیه دارند، به مراتب وضع‌شان وخیم‌تر از این دریاچه است، ولی چون به چشم نمی‌آیند، دغدغه هیچ کس نیستند. اوضاع به شکلی است که اگر اکنون صرفه جویی را آغاز کنیم به بیش از چهار دهه زمان نیاز داریم تا به شرایط 30سال قبل کشور بازگردیم.

می توان گفت اگر بهره برداری از منابع طبیعی کشور به همین روال ادامه پیدا کند برای برگشت به شرایط ایده آل باید وسعت کشور 3.6 برابر وسعت کنونی شود.

دراین میان یکی از عوامل اصلی تخریب محیط زیست کشور ناآگاهی مردم است، زیرا به گفته معاون آبخیزداری سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور فقط 12 درصد ایرانی ها می دانند، تخریب منابع طبیعی یعنی چه.

این درحالی است که بر اساس قانون عرصه هایی مانند جنگل ها، مراتع، بیشه های طبیعی، اراضی جنگلی، چمنزارها، بوته زارها، نیزارها، تالاب ها، مرداب ها، اراضی ساحلی، اراضی بیابانی و کوهستانی، کویر ها، شنزارها، منابع خاک، آبراهه ها، بستر دریاها، دریاچه ها، خلیج ها، جزایر، جنگل های دست کاشت و پارک های جنگلی جزو منابع طبیعی به حساب آمده و هر عملی که سبب آسیب دیدن آنها شود، تخریب منابع طبیعی است؛ از چرای زودرس و بی رویه دام گرفته تا بهره برداری بیش از حد از معادن.

اما مشکل فقط رفتار مردم نیست، زیرا بخشی از گناه ناآگاهی مردم به دوش مسئولان است، چون تاکنون هیچ برنامه فرهنگی قابل قبولی برای معرفی این مناطق، لزوم حفظ و نحوه استفاده آنها تهیه نشده است.

افزون بر این ناآگاه بودن برخی مدیران نیز به این مشکل دامن زده است، برای نمونه برخی مسئولان گرم شدن کره زمین و گرم و خشک بودن بخش وسیعی از کشور را دلیل اصلی مشکلات زیست محیطی می دانند، در حالی که برخلاف دیگر کشورها در ایران سالانه بیش از 68 درصد حجم بارش های کشور تبخیر می شود و مسئولان تاکنون برای کاهش این آمار اراده ای از خود نشان نداده اند.

بخش دیگری از مشکلات در این حوزه به نبود اعتبار و نیروی کافی در سازمان های درگیر مربوط می شود. البته ضعف قوانین و قدیمی بودن آنها را نیز نباید نادیده گرفت، زیرا نامشخص بودن مالکیت دولت بر بخش زیادی از اراضی ملی سبب شده بستر برای فعالیت سودجوها و تغییر کاربری منابع طبیعی کشور مهیا باشد. به همین دلیل به نظر می رسد رفع مشکلات زیست محیطی کشور ریشه در فقرآگاهی مردم و نبود مدیران کارآمد دارد.

مهدی آیینی – گروه جامعه

ف.ف اینجا م. ر آنجا؛ آقای مسئول شما کجا؟

مهدی آیینی

مهدی آیینی

کار از رسم شدن گذشته، اگر همین طور پیش برود زیرمیزی گرفتن برخی پزشکان تا مدتی دیگر عرف می‌شود، چون دیگر کمتر پزشکی را می‌توان پیدا کرد که قسم بقراط را به یاد بیاورد، اما دم از زیرمیزی یا حق مطب نزند. فقط برخی از آنها که هنوز ارزش های پزشکی برایشان کاملا از بین نرفته، بهانه های تازه ای می آورند. برای نمونه برخی از پزشکان بعداز عمل جراحی به بیماران خود می گویند، هنگام عمل چند دانشجوی پزشکی به او کمک کرده اند بنابراین بهتر است، بیمار مبلغی را برای قدردانی از آنها در نظر بگیرد.

در مرحله بعد آقای پزشک از بیمار می خواهد مبلغ مورد توافق را خارج از بیمارستان و از طریق عابربانک به حسابش واریز کنند البته برخی هم هستند که تا زیر میزی نگیرند، جراحی را انجام نمی دهند، یا برخی از پزشکان در اتاق عمل هم از بیمارشان سراغ حق مطب خود را می گیرند بنابر این وقتی رسانه ها از گرفتن بیش از یک میلیارد تومان زیرمیزی از سوی پزشکان در سال گذشته خبر می دهند، نباید تعجب کرد، زیرا این عدد فقط مربوط به پزشکانی است که بیماران از آنها شکایت کرده و مسئولان وزارت بهداشت از آنها باخبرند. داستان زیرمیزی گرفتن پزشکان داستان تازه ای نیست، دیگر شخص یا مسئولی را نمی توان پیدا کرد که بگوید از زیر میزی گرفتن پزشکان بی خبر است.

نکته اینجاست که هر روز تعداد بیشتری از کادر درمانی بیمارستان ها با پزشکان برای گرفتن زیرمیزی همراه می شوند، از مدیران بیمارستان ها بگیرید تا تکنیسین ها.

کار به جایی رسیده که برخی از نگهبانان بیمارستان ها نیز برای اجازه دادن به افرادی که به ملاقات بیماران می آیند برای خود این حق را قائل می شوند که از ملاقاتی ها حق ورود و خروج از بیمارستان بگیرند.

همه این نابسامانی ها در حوزه بهداشت و درمان به این دلیل است که بر خلاف تازه نبودن این ماجرا هیچ وقت اراده ای قوی در بین مسئولان برای برخورد با آن وجود نداشته است.

برای نمونه مسئولان وزارت بهداشت بتازگی ادعا کرده اند در این خصوص با هیچ کس تعارف ندارند، اما به نظر می رسد این جدیت نیز سرنوشتی مانند وعده های مسئولان قبلی پیدا کند، زیرا سایت خانه ملت دیروز چند حرف الفبا را کنار هم گذاشت و مدعی شد آنها نام و نشان 14 پزشک متخلف است که زیرمیزی های میلیونی از بیمارانشان گرفته اند، نکته اینجاست که تعداد این پزشکان خیلی بیشتر از این افراد است به همین دلیل باید گفت تجربه نشان داده که مبارزه با فساد تا زمانی که در حد حروف الفبا و معرفی افرادی مانند خانم ف.ف یا آقای م.ر باشد، راه به جایی نخواهد برد.

مهدی آیینی – گروه جامعه

کنج دیوار یا کف خیابان در جستجوی کار

حدود ده نفر گوشه دیوار کز کرده و چمباتمه زده‌اند؛ آنها از سرما زانوهای خود را سفت در آغوش گرفته‌اند. آفتاب زمستانی آنقدر جان ندارد که سرمایی را که تا مغز استخوان آنها نفوذ کرده، از تنشان بیرون کند.

چند نفر دیگر در حالی که پک های عمیقی به سیگارشان می زنند بی هدف پیاده رو را بالا و پایین می کنند. همه آنها در حالی که ناامیدی در چهره شان موج می زند، نیم نگاهی به ماشین های عبوری دارند. هرگاه خودرویی در نزدیکی شان توقف کرده یا سرعتش را کم می کند، تعدادی از آنها سرشان را از روی زانویشان برداشته یا نیم خیز می شوند، اما بیشتر خودروها برای پرسیدن آدرس یا سوار و پیاده کردن مسافر لحظاتی توقف می کنند، اینجا پاتوق کارگران بیکار نانوایی های سنگکی تهران است، جایی که خیابان و رهگذرانش هر روز شاهد نقش برآب شدن رویای کارگران جوان و جویای کار شهرستانی است.

کارگران بیکار نانوایی ها هم هر روز در گوشه ای از شهر دور هم جمع می شوند تا صاحبان نانوایی که به کارگر نیاز دارند، راحت تر بتوانند آنها را پیدا کنند، برای نمونه کارگرانی که در نانوایی های لواشی یا بربری کار می کنند حول و حوش میدان قزوین تهران پاتوق می کنند، کارگران بیکار نانوایی های سنگکی نیز در خیابان دماوند کمی بالاتر از میدان امام حسین و روبه روی خیابان منتظری دور هم جمع می شوند. آنها که بیشترشان خراسانی هستند، هر روز صبح زود در آرزوی یافتن کار خود را به این محل می رسانند. اغلب آنها جوان هستند و بین 25 تا 40 سال دارند.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بیشترشان متاهل بوده و صاحب یک یا دو فرزند هستند.

یکی از آنها که مسعود نام دارد، درباره مشکلات خود و دوستانش می گوید: چهار سال است در نانوایی سنگکی به عنوان خمیرگیر کار می کنم، اما چون همسر و فرزندانم در کاشمر زندگی می کنند، باید هر40 روز یک بار برای دیدن آنها به شهرستان بروم، اما هر وقت می روم، باید پی بیکار شدن را به تنم بمالم چون صاحبکارها معمولا کارگر جدید می آورند.

بدون سرپناه

بیشتر کارگران از این گله دارند که مسئولان جایی را برای ساماندهی آنها درنظر نگرفته اند، یعنی آنها باید زیر برف یا باران گوشه پیاده رو بایستند تا شاید کار پیدا کنند. احمد یکی دیگر از کارگران جویای کار است، او می افزاید: چند سال است که این محل به عنوان پاتوق کارگران جویای کار نانوایی های سنگکی شناخته شده است. از قدیم اینجا قهوه خانه ای بوده که کارگرانی مانند پدربزرگ یا پدر من در آن دور هم جمع می شده اند. به این شکل که صاحب قهوه خانه نقش دلال شغل را بازی کرده و از صاحب کار و کارگری که صاحب شغل می شده مبلغی به عنوان کمیسیون می گرفته است.

البته این قهوه خانه هنوز دایر است، اما کارگران تمایلی ندارند آنجا بنشیند و صاحب قهوه خانه برایشان نقش دلال را بازی کند. یکی از کارگران در این باره می گوید: صاحب قهوه خانه کمیسیون زیادی از ما می گیرد، او اگر برای هرکارگر کار پیدا کند ده هزار تومان به عنوان کمیسیون می گیرد. از این گذشته او حدود 20 هزار تومان هم از صاحب کار می گیرد.

گرفتن کمیسیون بالا سبب شده کارگران تمایلی به نشستن در قهوه خانه نداشته باشند و ناچار گوشه خیابان را به عنوان پاتوق انتخاب کنند.

یکی دیگر از کارگران عنوان می کند: وقتی در قهوه خانه می نشینم، چه بخواهیم و چه نخواهیم کارگرهای آنجا برای ما چای می آورند و ما اگر بخوریم یا نخوریم باید در آخر پول آنها را حساب کنیم. اما ما کاری نداریم که درآمد داشته باشیم و بتوانیم پول چای بدهیم.

به همین دلیل مدتی است کارگران دیگر به قهوه خانه نمی روند و البته این ماجرا به نفع کارگران و صاحب کار ها تمام شده، زیرا آنها دیگر کمیسیون کمتری پرداخت می کنند، اما همه آنها می گویند مواقعی که شرایط جوی مناسب نیست مشکلات زیادی برایشان به وجود می آید.

مدیر به جای دلال

حالا دیگر کارگرانی که در این منطقه دور هم جمع می شوند از بین خود یک نفر را به عنوان مدیر انتخاب کرده اند. آقای مدیر همه کارگران را بخوبی می شناسد و از توانایی آنها با خبر است و بعد از گفت وگو با صاحبکار ها کارگر مناسب را به آنها معرفی می کند. البته او هم کمیسیون می گیرد، ولی خیلی کمتر از صاحب قهوه خانه.

مدیر کارگرها که به سید معروف است، درباره وضع دوستانش می گوید: بعضی وقت ها کارگرانی هستند که تا یک ماه هم کارگیرشان نمی آید، همین چند روز پیش بود که یکی از کارگرها بعد از گذشت یک ماه کار برایش پیدا نشد، متاسفانه او پولی هم در بساط نداشت به همین دلیل چند نفر از کارگرها کمک کردند تا برایش بلیت برگشت به شهرش تهیه کردیم. اکنون چند نفر از بچه ها حدود دو هفته است که بیکار هستند.

به گفته سید از وقتی که او به وضع کارگرها رسیدگی می کند، برخی ها برایش پاپوش هم دوخته اند. او ادامه می دهد: همه جا را پر کرده بودند که من موادفروش هستم که سرخیابان می ایستم، اینها را افرادی می گویند که می خواهند کمیسیون بیشتری از کارگرها بگیرند، ولی من از مشکلات آنها باخبرم و نمی خواهم پول زیادی از آنها بگیرم.

به گفته سید با توجه به توانایی هر کارگر برای او دستمزدی مشخص می شود، برای نمونه خمیرگیرها 40 تا 50 هزار تومان، کارگرانی که نان را از تنور بیرون می آورند 50 تا70 هزار تومان و شاطرها نیز روزانه حدود 80 تا 120 هزار تومان دستمزد می گیرند.

شاید در نگاه اول دستمزد کارگرهای نانوایی سنگکی مناسب به نظر برسد، اما نبود کار دائم و بیمه مشکلاتی است که برای آنها دردسرهای زیادی ایجاد کرده است.

بی سرپناه

بازار کارگرهای نانوایی تابستان ها، ماه های محرم و رمضان، ایام عید و فصل برداشت گل زعفران رونق می گیرد. در این مواقع از تعداد کارگران جویای کار کاسته می شود به همین دلیل آنهایی که دنبال شغل هستند خیلی بیکار نمی مانند. سید می گوید: فصل برداشت گل زعفران هم خیلی از کارگرها در مشهد کار پیدا کرده و دیگر برای پیدا کردن کار آواره تهران نمی شوند. برای همین کار راحت تر پیدا می شود.

همه کارگران از نبود جای مناسب به عنوان پاتوق یا محلی برای اقامت گله دارند، یکی از آنها در این باره عنوان می کند: همه ما وضع مالی مناسبی نداریم، برای پیدا کردن کار هم باید هر روز صبح زود به این محل بیاییم، اما برخی از ما که دوست و آشنا داریم خانه هایشان در حاشیه تهران مانند کرج یا شهریار قرار دارد به همین دلیل ما صبح خیلی زود باید از خواب بیدار شده و خود را به اینجا برسانیم.

البته عده ای از کارگران وضع نامناسب تری دارند، آنها افرادی هستند که دوست و آشنایی در حاشیه شهر تهران ندارند. یکی از کارگرها در این باره می گوید: من دوستانی دارم که در نانوایی کار می کنند به همین دلیل بعضی وقت ها در مغازه آنها می خوابم، اما دیگر خجالت می کشم پیش آنها بروم برای همین شب ها را در پارک یا خیابان می گذرانم. به همین دلیل اگر مسئولان کانکس یا سرپناهی برای ما تهیه کنند، مشکلات ما کم می شود.

چند دقیقه ای از ساعت 12 گذشته است و هنوز هیچ صاحبکاری برای پیدا کردن کارگر به این محل مراجعه نکرده است. کارگرها دیگر مانند صبح سرحال نیستند، بعضی از آنها همان طور که سرشان را روی زانویشان گذاشته اند به خواب رفته اند. در همین هنگام یک خودروی 206 کنار خیابان توقف می کند، دو مرد جوان سراغ کارگرها می آیند، اینجاست که سید با آنها شروع به چانه زدن می کند، بعد از چند دقیقه گفت و گو سید با صدای بلند اعلام می کند، این آقایان برای جا به جایی بار به کارگر نیاز دارند. با شنیدن این جملات کارگرها به فکر فرو می روند. برخی ها یاد کمردردشان می افتند؛ بعضی ها اول می خواهند بدانند دستمزدشان چقدر است، وقتی سید می گوید نفری 50 هزار تومان می دهند. چهار نفر از کارگرها با خودشان می گویند از بیکاری که بهتر است و فردا هم روز خداست. آنها به زور خود را در ماشین جای می دهند و از مقابل کارگران دیگر که هنوز امیدوارند کاری گیرشان بیاید عبور می کنند.

شليك 2 ميليون قبضه اسلحه شكاري به محيط زيست

نظرهاي مختلفي درباره شکار وجود دارد، بعضي مي گويند شکار مي تواند به توسعه کشور کمک کند به اين شکل که صدور مجوز هاي شکار براي دولت درآمد دارد. عده اي نيز براين باورند که وقتي براي شکارچي قانوني وجود داشته باشد، شکارچيان متخلف و غيرمجاز کاهش پيدا مي کنند. اما نکته اينجاست که شرايط محيط زيست کشور بايد در حدي باشد که بهره برداري از آن بدون اين که خسارتي به کشور وارد کند يا گونه هاي جانوري منقرض شوند، امکان پذير باشد، زيرا هيچ کدام از کارشناسان محيط زيست کشور تاکنون حتي ادعا نکرده اند که گونه هاي جانوري کشور وضع مناسبي دارند به همين دليل بايد فکري به حال مجوزهاي شکاري کرد که هر سال صادرشده و از آمار گونه هاي جانوري کشور کم مي کند.
يکي ديگر از مشکلاتي که گونه هاي جانوري کشور را تهديد مي کند، وجود سلاح شکاري در دست مردم است، براي مثال مدتي قبل معاون سازمان حفاظت محيط زيست عنوان کرد، برخي معتقدند بيش از دو ميليون سلاح مجاز و غيرمجاز در دست مردم وجود دارد. به همين دليل اگر اين مساله بدرستي مديريت نشود، نمي توان اميد داشت که کشتار گونه هاي جانوري در کشور کاهش پيدا کند.
غلامحسين مويد حسيني صدر، سخنگوي فراکسيون محيط زيست مجلس در اين باره به «جام جم» مي گويد: اکنون شکار به تفنن تبديل شده و با توجه به اين که تعداد سلاح شکاري افزايش پيدا کرده، نگرانيم که حيات وحش از بين برود و برخي گونه هاي جانوري منقرض شوند.
وي درباره بحراني شدن شرايط حيات کشور اظهار مي کند: قوانين ما ناقص، قديمي و منسوخ است، براي نمونه در قانون نيامده که فردي که مجوز شکار دارد بايد يک قطعه پرنده شکار کند يا بيشتر به همين دليل شکارچي پرندگان زيادي را شکار مي کند. براي نمونه با به روز کردن قانون مي توان زمان شکار را کاهش داد يا مناطق حفاظت شده و شکار ممنوع را گسترش داد.
سخنگوي فراکسيون محيط زيست عنوان مي کند: يکي ديگر از مشکلات ما نبود حمايت مناسب از محيط بان هاست، زيرا تعدادي از آنها به دليل انجام وظيفه اکنون در زندان هستند. البته بايد اشاره کرد اکنون استخدام محيط بانان بي ضابطه است تا جايي که براساس فاميلي است نه قانون، وقتي محيط باني به اين شکل به کار گرفته مي شود، کارآيي لازم را ندارد به همين دليل استخدام محيط بانان بايد ضابطه داشته و آنها آزمون هاي خاص خود را پشت سر بگذرانند.
افزون بر اين رفت و آمد انسان در طبيعت نيز آنقدر زياد شده است که ديگر نقطه امني براي گونه هاي حيات وحش کشور باقي نمانده است.
بنابراين مسئولان محيط زيست بايد با مطالعه قوانين کمبودها و نقاط ضعف را مشخص کرده و براي جبران آنها طرح هايي را به مجلس ارائه کنند.

قانون وقتی رسید که آهو دیگر نفس نداشت

بيابان را سراسر غم گرفته؛آهو با همه توان می‌دود تا جانش را نجات دهد، اما این بار شکارچی جانوری از جنس خودش نیست و اسلحه‌ای هم او را نشانه نرفته تا با دویدن بتواند خود را نجات دهد. این بار آهو گرفتار معرکه‌ای شده که برایش حکم جدالی نابرابر را دارد، هر لحظه صدای غرش موتورسیکلت بیشتر از قبل سکوت بیابان را شکسته ودر گوش آهو می‌نشیند.آهو با سرعت باد می دود، اما فردی که حتی نمی توان نامش را شکارچی گذاشت، هر لحظه بیشتر از قبل به سرعت موتورش می افزاید. کار به جایی می رسد که موتورسوار همپای آهو در بیابان حرکت می کند، اما آهو هر لحظه توانش را از دست می دهد، ولی موتور سوار دیوانه وار در بیابانی که خبری از محیط بان یا پلیس در آن نیست با خیال راحت موتورش را می راند.

این تعقیب و گریز خیلی زمان نمی برد؛ پس از چند دقیقه نفس آهو بند می آید و بر اثر خستگی زیاد پیکر نیمه جانش تسلیم نبردی نابرابر می شود. این شیوه حیوان​کشی روش جدیدی نیست، بلکه مدت هاست برخی از بومیان فرصت طلب مناطق کویری یا آنهایی که در حاشیه پارک های ملی یا پناهگاه های حیات وحش زندگی می کنند از آن برای کشتن جانوران استفاده می کنند.

به این شکل که آنها با استفاده از خودرو یا موتورسیکلت هایی که معمولا به عنوان اماراتی شناخته می شوند، در دشت ها و بیابان ها حیوانات را تعقیب کرده تا آنجا که به دلیل تعقیب زیاد حیوان از نفس می افتد یا با نزدیک شدن به آن با زنجیر یا شیء دیگر به سر حیوان ضربه زده تا زمینگیرش کنند.

متاسفانه به دلیل کمبود محیط بان و نبود مدیریت درست در این حوزه بسیاری از فرصت طلبانی که به این شکل جان گونه های حیات وحش را می گیرند، هیچ وقت مجازات نمی شوند، مگر این که اتفاقی گرفتار قانون شوند.

برای نمونه در تازه ترین اتفاق ماموران پاسگاه انتظامی صالح آباد دامغان پس از مشکوک شدن به سرنشینان یک پراید آن را متوقف کرده وپس از بازرسی صندوق عقب خودرو، آهوی نیمه جانی را پیدا کردند.

سرنشینان خودرو ابتدا به ماموران گفتند با آهو تصادف کرده و قصد دارند، آن را به مرکز دامپزشکی منتقل کنند، اما دروغ آنها خیلی زود فاش شد، زیرا روی بدن نیمه جان آهو آثاری از جراحت وجود نداشت، آنجا بود که ماموران پرده از راز متخلفان برداشتند.

متاسفانه ماموران دیر متوجه این عمل غیرانسانی سرنشینان پراید شدند، چون آهو دقایقی بعد از انتقال به اداره حفاظت محیط زیست دامغان تلف شد.

نتیجه کالبدشکافی آهو بداقبال هم تاکید کرد که پاره شدن طحال و پر شدن ریه هایش از خون به دلیل دویدن زیاد، عامل مرگش بوده است. این بار اول و آخر نیست که گونه های جانوری قربانی ناآگاهی برخی افراد و بازدارنده نبودن قوانین می شوند.

برای تکرار نشدن چنین موضوعاتی باید سازمان حفاظت محیط زیست در مناطقی که این جرایم رخ می دهد، دست به کار فرهنگی زده و با شناخت مشکلات اقتصادی و اجتماعی بومیان منطقه از دیگر دستگاه ها برای رفع آنها کمک بگیرد. افزون بر این، با بازنگری در قوانین نیز می توان مانع تکرار چنین حوادثی شد.

مهدي آييني/گروه جامعه

نسخه بیماری بلوط‌ها؛ قطع 18 میلیون درخت

حدود چهار سال پیش بود که خبرهایی از شیوع آفت زغالی بلوط در جنگل‌های زاگرس بر سر زبان‌ها افتاد، اما خیلی طول نکشید تا این آفت مانند خوره به جان جنگل‌های زاگرس افتاد و شیره جان درختان بلوط را بلعید تا آنجا که هر روز صدها اصله درخت در این منطقه خشک می‌شوند.

  نکته اینجاست که با گذشت چند سال از این موضوع هنوز هم باید به تماشای قطع هزاران اصله درخت بلوط نشست و افسوس خورد که چرا نبود مدیریت درست، یا منابع اعتباری کافی سدی شده است برای نجات جان جنگل های زاگرس. زیرا با این که مسئولان نیز تائید می کنند این آفت دست کم از سال 87 در جنگل های زاگرس شیوع پیدا کرده، اما آزمایش های انجام گرفته از سوی آنها در سال 89 به آنها اطمینان داد که با چه مشکل حادی روبه رو هستند.

اکوسیستم جنگل های بلوط طی دهه های مختلف دچار سیر نزولی شده، زیرا بارگذاری بیش از توان منطقه انجام شده، برای نمونه فشار سنگین دام، تبدیل و تغییر اراضی جنگل به کشاروزی، و توسعه سکونتگاه ها سبب شده که بستر جنگل دچار مشکل شود و آفت زغالی بلوط در این منطقه طغیان کند.

روز گذشته شیرین ابوالقاسمی، مدیر طرح حفاظت از جنگل های زاگرس با بیان این که بیش از یک میلیون هکتار از جنگل های زاگرسی آلوده به آفت زغالی بلوط شده تاکید کرد این مناطق دیگر قابل احیا نبوده و باید 18 میلیون اصله درخت بلوط قطع شود.

ابوالقاسمی قطع درختان آلوده را تنها راه کنترل بیماری زغالی دانسته و معتقد است بر اساس دیدگاه کارشناسان بین المللی و نظر قطعی رئیس سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور که در کمیسیون امور زیربنایی دولت مطرح شد، قطع درختان آلوده تنها کاری است که می توان برای کنترل روند نابودی جنگل های زاگرسی انجام داد.

به گفته وی، به دلیل وجود دام، حتی اگر دانه بلوطی جوانه بزند، بلافاصله خورده شده و نمی تواند رشد کند. از سویی به دلیل بیماری زغالی بلوط، برگی در درختان باقی نمانده که «هوموس» ایجاد کرده و دانه های بلوط در زیر آنها رشد کند.

افزون بر این هر درخت بلوط در عرض یک سال فقط 6 سانتی متر رشد کرده، بنابراین برای آن که یک درخت بلوط خوب داشته باشیم، 200 تا 300 سال زمان لازم است.** نیازی به قطع این همه درخت نیست

با وجود این، رضا مقدسی، رئیس شورای عالی جنگل درباره قطع 18 میلیون اصله درخت به جام جم می گوید: سازمان جنگل ها برنامه ای برای قطع این میزان درخت ندارد، زیرا تمرکز فعالیت این سازمان روی مداخلات فنی و کارهای بهداشتی جنگل است که این کار را هم به صورت فازبندی شده اجرا می کنیم، دستورالعمل ما این است که پایه های آلوده را حذف کنیم.

وی ادامه می دهد: البته هرچند متخصصان گیاه پزشکی قطع درختان آسیب دیده را توصیه می کنند، اما نکته اینجاست که ما باید چند اقدام را همزمان انجام دهیم، زیرا هر استان و هر بلوک از جنگل وضع گوناگونی دارد، یعنی ما در مناطق آلوده از یک همگنی واحد برخوردار نیستیم تا نسخه قطع را برای همه آنها بپیچیم.

مقدسی درباره راهکارها برای رفع این مشکل نیز عنوان می کند: نمی توان به صورت مجرد و انتزاعی با موضوع برخورد کرد، زیرا اگر این آفت در محوطه کوچکی مانند باغ باشد پایه های آلوده را حذف می کنند، اما اکنون آفت خیلی گسترده است، به همین دلیل باید با کمک جامعه محلی و مشارکت آنها برای رفع مشکل اقدام کنیم.

افزون بر این همزمان با این کار باید کاشت و احیای جنگل نیز صورت بگیرد، مسئولان باید از اکنون برنامه های لازم برای حفاظت از مناطقی که جنگل کاری می شود در نظر بگیرند و از آنجا که آلودگی در سطح وسیعی است، باید سازمان ها و دستگاه های مختلف با یکدیگر همکاری کنند.

نبود مدیریت منسجم

محمد اسماعیل نیا، نماینده مجلس دلیل موفق نبودن مسئولان در کنترل آفت زغالی بلوط را نبود مدیریت منسجم می داند و در گفت و گو با جام جم تاکید می کند: قارچ زغالی در سال 87 فقط 300 هزار هکتار از جنگل های زاگرس را آلوده کرده بود، اما در مدت پنج سال به یک میلیون و 200 هزار هکتار سرایت کرد.

این در حالی است که 250 هزار هکتار از جنگل های زاگرس بیشتر از 50 درصد به این آفت مبتلا شده اند. از دیگر علت های دیگر حاد شدن مشکل جنگل های زاگرس می توان به چرای بی رویه دام در این منطقه اشاره کرد، زیرا بر اساس آمار، چهار میلیون پروانه چرای دام در این منطقه صادر شده است.

اسماعیل نیا تصریح می کند: نبود انسجام مدیریت در موضوع جنگل بخصوص زاگرس یکی از مشکل هاست، برای نمونه مدیریت در جنگل ها در شمال قوی تر است، علاوه بر این معضل دیگر ما وجود 32 سازمان، نهاد و تشکیلات است که برای جنگل های زاگرس تصمیم گیری می کنند.

افزون بر این می توان به مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی نیز اشاره کرد، زیرا بومیان این منطقه از نبود سوخت نفت و گاز رنج می برند، این درحالی است که آنها برای تهیه خوراک دام های خود نیز مشکل دارند، بنابراین وقتی بومی های منطقه با مشکلاتی نظیر بیکاری، فقر اقتصادی، اجتماعی دست و پنجه نرم می کنند، نمی توان از آنها انتظار داشت به زیان جنگل قدم برندارند.

کارشناسان میزان خسارت ریالی مناطق آسیب دیده جنگل های زاگرس را حدود 4000 میلیارد تومان برآورد می کنند، زیرا اکنون بیش از 150 هزار هکتار از جنگل های زاگرس به طور کامل خشک شده است.

کامران پور مقدم، مدیرکل دفتر امور منابع جنگلی در این باره به جام جم می گوید: برای رفع مشکل با همکاری استادان مختلف کارگروه ویژه ای تشکیل داده و به این نتیجه رسیدیم که آن بخش از درختان که به آفت مبتلا شده اند باید معدوم شوند، چون منشا بیماری هستند.

پورمقدم درباره زمان قطع کردن درختان یادآور می شود: چاره دیگری بجز معدوم کردن درختان آلوده وجود ندارد. سازمان جنگل ها شش ماهه دوم سال عملیات بهداشتی را در جنگل های زاگرس آغاز کرده است. این در حالی است که برای جلوگیری از تکرار چنین مشکلی باید درختان بیمار قرنطینه شده و بعد از قطع سوزانده شوند.

با توجه به مشکلاتی که سبب بحرانی شدن شرایط جنگل های زاگرس شده مسئولان باید با مدیریتی منسجم برای حل مشکلات قدم برداشته به این شکل که برای رفع مشکلات زاگرس 32 نهاد، سازمان یا تشکیلات تصمیم گیری نکند. این در حالی است که کمبود بودجه و اعتبار نیز از مشکلات سازمان جنگل هاست، زیرا آنها برای مقابله با این مشکل سالانه به حدود 250 میلیارد تومان اعتبار نیاز دارند.

مهدي آييني / گروه جامعه

80 درصد خانواده‌های قدیمی، حداقل ‌3 فرزند داشتند

سازمان ثبت احوال بتازگی آماری را منتشر کرده که بخوبی بیانگر این واقعیت است که خانواده‌ها در گذشته پرجمعیت‌تر بوده‌اند. برای نمونه 80 درصد خانواده‌های قدیمی حداقل صاحب سه فرزند بوده‌اند، اما در نسل جدیدی که بعد از دهه 50 خانواده تشکیل داده‌اند، این آمار به 17 درصد می‌رسد.

کارشناسان سازمان ثبت احوال برای به دست آوردن این نتایج روی 2درصد از نتایج سرشماری سال 1390 مطالعه کرده اند.

آنها در این تحقیق تعداد فرزندان 438 هزار و 132 خانواده را به دست آورده و آنها را به دو گروه نسل قدیم و جدید تقسیم کرده اند، به این شکل که 240 هزار و 565 زنی که حداقل یک بار ازدواج کرده اند به عنوان نسل جدید در نظر گرفته شده اند، این مادر ها حداکثر 40 سال داشته اند، در مقابل این گروه نیز 197 هزار و 567 مادر دیگر قرار دارند که حداقل چهل ساله هستند و اصطلاحا نسل قدیم در نظر گرفته شده اند.

علی اکبر محزون، مدیرکل دفتر اطلاعات، آمار و جمعیت سازمان ثبت احوال در این باره به جام جم می گوید: ما این جمعیت آماری را به دو نسل قدیم و جدید تقسیم کردیم. بررسی های ما نشان می دهد تفاوت معنی داری بین این دو نسل وجود دارد، زیرا تغییرات سبک زندگی در فرزندآوری آنها کاملا مشهود است، به این شکل برخلاف نسل قدیم در نسل جدید کم فرزندی بشدت رایج شده است.

مقایسه حداکثر فرزندان دو نسل

بررسی اطلاعات این جامعه آماری نشان می دهد 33.3 درصد خانواده ها حداکثر یک فرزند یا بدون فرزند هستند.

به بیان دیگر یک سوم جامعه آماری را این افراد به خود اختصاص داده اند. این در حالی است که در نسل جدید 54.8 درصد خانواده ها حداکثر یک فرزند دارند، اما در نسل قدیم این آمار فقط 7.3 درصد است.

درخصوص خانواده های دارای دو فرزند نیز باید گفت حداکثر 20.4 درصد خانواده های نسل قدیم صاحب دو فرزند بوده اند. این آمار در خانواده های نسل جدید 82 درصد است. این تمایل نسل جدید را به فرزندآوری کمتر نشان می دهد.

محزون اظهار می کند: حداکثر 36.4 درصد از خانواده های نسل قدیم سه فرزند داشته اند، اما در مقابل در نسل جدید 92.8 درصد زوج ها سه فرزند دارند.

این در حالی است که 51.4 درصد خانواده های نسل قدیم حداکثر چهار فرزند داشته اند، ولی در نسل جدید هفت درصد خانواده ها حداقل چهار فرزند دارند.

مقایسه خانواده های این دو گروه بیانگر این است که خانواده های نسل قدیم که پنج فرزند داشته اند، دست کم 47.4 درصد بوده، اما در نسل جدید این آمار به 2.9 درصد رسیده است.

در مطالعات انجام شده در سازمان ثبت احوال مشخص شده است که 84.9 درصد کل جامعه آماری تک فرزند بوده یا فرزند نداشته اند، این در حالی است که در نسل قدیم حداقل 95.3 درصد خانواده ها صاحب یک فرزند بوده اند، اما در نسل جدید این آمار به 76.2 رسیده است، درخصوص خانواده های دارای دو فرزند نیز که 65.9 درصد کل جامعه آماری را تشکیل می دهند باید گفت 91.5 درصد خانواده های نسل قدیم حداقل دو فرزند داشته اند، این در حالی است که در نسل جدید حداقل 44.9 درصد خانواده ها دو فرزند دارند.

افزون بر این در کل جامعه آماری که بررسی شده 45 درصد خانواده ها حداقل سه فرزند داشته اند، اما در نسل جدید این آمار به 17.7 درصد رسیده است، این در حالی است که در نسل قدیم 78.3 درصد خانواده ها دست کم سه فرزند داشته اند، به بیان دیگر حدود 80 درصد نسل قدیم دست کم سه فرزند داشته اند.

در کل جامعه مورد بررسی 31.9 درصد خانواده ها چهار فرزندی بوده اند، در نسل جدید فقط هفت درصد خانواده ها حداقل چهار فرزند داشته اند، اما در نسل قدیم 62.4 درصد خانواده ها حداقل چهار فرزند داشته اند.

افزون بر این می توان گفت در کل جامعه آماری 54.2 درصد خانواده ها یعنی بیش از نیمی از آنها دو فرزند دارند. مقایسه دو نسل نیز بیانگر این است که در نسل جدید 82 درصد جامعه حداکثر دو فرزند دارند، این در حالی است که در نسل قدیم 20.4 درصد خانواده ها حداکثر دو فرزندی بوده است.

افزون بر این در کل جامعه آماری 67.3 درصد خانواده ها حداکثر سه فرزند داشته اند. مقایسه این دو گروه نیز روشن می کند که در نسل جدید 92.8 درصد خانواده ها حداکثر سه فرزند دارند، جالب اینجاست که در نسل قدیم آمار این خانواده ها به 36.4 می رسد.

مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال یادآور می شود: در کل جامعه آماری 23 درصد خانواده ها حداقل پنج فرزند دارند ولی در نسل جدید 2.9 درصد خانواده ها حداقل پنج فرزندی هستند، این در حالی است که در نسل قدیم 47.4 درصد حداقل پنج فرزند داشته اند، یعنی در قدیم نزدیک به نیمی از خانواده های ما حداقل پنج فرزند داشته اند.

آمار ها به کار گرفته نمی شود

این بار اولی نیست که سازمان ثبت احوال درباره کاهش فرزندآوری خانوده های ایرانی آمار داده و کارشناسان و رسانه ها در این خصوص هشدار می دهند. نکته اینجاست که این آمار ها باید از سوی نهاد مشخصی تحلیل و بررسی شود تا بتوان گره مشکل را باز کرد. باید سازمان های درگیر در این حوزه مشخص کنند که مشکلات اقتصادی روی کدام خانواده ها تاثیرگذار است که آنها به تک فرزندی راضی شده اند یا چرا قشر متمول جامعه با وجود وضع مالی مناسب از فرزندآوری سرباز می زند. این در حالی است جوانان نیز برای ازدواج با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند؛ نبود شغل و امنیت شغلی مناسب از یک طرف و قطع شدن کمک هزینه ها نیز از سوی دیگر عرصه را بر جوانان تنگ کرده است، برای نمونه بسیاری از جوانان بیکار هستند و بیش از یک میلیون از آنها نیز که برای ازدواج پا پیش گذاشته اند در انتظار وام مسکن هستند. بنابراین می توان گفت که جای خالی یک دستگاه سیاستگذار در حوزه جمعیت در کشور خالی است، زیرا تا مدتی قبل وزارت بهداشت در این زمینه فعالیت می کرد، ولی فعالیت های این وزارتخانه روی کنترل جمعیت متمرکز شده بود، به همین دلیل مسئولان برای رفع مشکل فرزندآوری خانواده ها باید دست به کار کارشناسی و رفع مشکلات آنها بزنند، زیرا تشویق خانواده ها به فرزندآوری در شرایطی که آنها مشکلات را با گوشت و پوست خود احساس می کنند راه به جایی نخواهد برد، چاره کار شناخت مشکلات خانواده ها و برطرف کردن زودتر آنهاست.
بالا