آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع طبیعی (برگ 10)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع طبیعی

اشتراک به خبردهی

شیر ایرانی در قفس می‌ماند

سازمان حفاظت محیط زیست تاکید دارد که برنامه ای برای احیای نسل شیرایرانی ندارد

حالا دقیقا ۵ روز از بازگشت کامران به وطن می گذرد؛ ۵ روز پرهیاهو و پرحاشیه! کامران از روز رسیدنش به ایران، جزو خبرهای داغ خبرگزاری هاست و عکس هایش در فضای مجازی به بهانه های مختلف دست به دست می شود! حالا همه می دانند که بعد از حدود ۸۰ سال ، ایران میزبان یک شیر ایرانی است! کامران برای رسیدن به ایران راه درازی را طی کرده، از باغ وحش بریستول جایی حوالی جنوب غربی انگلیس تا باغ وحش ارم تهران، حدود سه روز در راه بوده و در نهایت این شیر نر ۶ ساله ساعت ۲۲ چهارشنبه گذشته وارد کشور شده و از همان زمان مورد توجه قرار گرفته ؛ خیلی ها عکس هایش را منتشر کرده اند، از غم توی چشم هایش گفته اند و به زخم روی صورتش رسیده اند. کامران حالا اسمش هیرمان است یک اسم ایرانی با ریشه لری به معنی « به یادماندنی» ! این شیر نر البته قرار نیست تنها بماند و تا چند روز آینده، جفت ماده اش هم از باغ وحش دوبلین ایرلند وارد کشور می شود تا باغ وحش ارم تهران میزبان یک زوج باشد.

با این حال علامت سوال ها اما درباره اصالت این شیرها و وضعیتشان کم نیست؛ سوالهایی که علاوه کارشناسان محیط زیست و حیات وحش ، ذهن مردم عادی را هم به خودش مشغول کرده است و خیلی ها از خودشان می پرسند که آیا این دو قلاده شیر واقعا ایرانی هستند؟!

جواب ایمان معماریان دامپزشک باغ وحش تهران به این سوال یک بله محکم است. او به ما می گوید: همه حیوانات تحت نظر اتحادیه باغ وحش های اروپا، شجره نامه کامل دارند، ازمایش های ژنتیکی شان مشخص است و این دو شیر کاملا خالص و زیرگونه شیرایرانی ما هستند و اجدادشان برمی گردد به شیرهایی که یک زمانی در طبیعت کشور ما زندگی می کردند.

با اینکه از زمان ورود این شیر نر به ایران و با شنیدن خبر آمدن جفت ماده اش ، خیلی ها حرف از طرح احیای نسل شیر ایرانی به میان آوردند و گمانه زنی ها بر این بود که قرار است شیر ایرانی دوباره احیا شود، اما دامپزشک باغ وحش تهران می گوید که این شیر ایرانی به کشور آمده تا توجه مردم کشورمان را بیشتر از قبل به حیات وحش کشورمان جلب کند! تا به مردم ایران نشان بدهند حیوانی که یک زمانی سمبل کشورشان بوده به خاطر بی توجهی از دست رفته و اگر این بی توجهی ادامه داشته باشد این سرنوشت در انتظار بقیه گونه های درمعرض خطر کشورمان هم هست.

معماریان با اشاره به این موضوع می گوید: ما برنامه ای برای احیا و معرفی این شیرها به زیستگاه نداریم فعلا اینها در کنار بقیه گونه های در معرض خطر انقراض تحت نظر نگهداری می شوند و شاید اگر یک روزی واقعا زیستگاه مناسبی برایشان وجود داشت به طبیعت برگردند ولی درحال حاضر این امکان برایشان وجود ندارد.

دامپزشک باغ وحش تهران در توضیح بیشتر می گوید: درحال حاضر در طبیعت ایران هیچ زیستگاه طبیعی ای که شیر بتواند در آن زندگی کند، وجود ندارد چراکه تمام زیستگاه های قدیمی ای که شیر در ​آن زندگی می کرده ، الان یا تبدیل به کارخانه شده یا معدن یا جاده از آن گذشته و از آنجایی که شیر جزو حیوان هایی است که بیشترین تعارض را با انسان دارد ، ما هیچ جایی را نداریم که در آنجا شیر ایرانی را به دامن طبیعت برگردانیم .

نتیجه این اتفاق یعنی فقدان زیستگاه مناسب ، زندگی شیرهای وارد شده به کشور در حصار باغ وحش است؛ در جایگاهی که هزار متر فضای باز دارد و ۳۰۰ متر فضای بسته. گرچه به گفته معماریان این موضوع اصلا جای نگرانی ندارد. معماریان با اشاره به همین موضوع می گوید: استانداردهای نگهداری این حیوانات را متخصصین تشخیص می دهند و براساس نیازهای حیوان آزمایش های خاصی انجام می شود و برهمین مبنا استانداردهای نگهداری تعیین می شود. درحال حاضر هم جایگاهی که برای این شیرها درنظر گرفته شده براساس استانداردهای بین المللی است ، ایرادهایش اصلاح شده و به همین دلیل پذیرفته شده که جایگاه نگهداری شیر ایرانی باشد.

چه چیزی در انتظار شیرهاست

در خاطره دوست داران محیط زیست و حیات وحش تهران، شرایط نگهداری شیرها در باغ وحش همیشه با نگرانی همراه بوده ؛​هنوز خیلی ها یادشان نرفته که در زمستان سال ۸۹، یعنی حدود ۹ سال پیش چند قلاده شیر باغ وحش تهران به دلیل ابتلا به بیماری مشمشه ، معدوم شدند؛ حالا همین گروه نگرانند که نکند مشمشه در کمین این دو قلاده شیر ایرانی هم باشد؟! سوالی که دامپزشک باغ وحش تهران در جوابش به ما می گوید: باغ وحش تهران آن زمان با باع وحش الان بسیار متفاوت است ؛ هم اهدافش تغییر کرده و هم شرایطش عوض شده. الان باغ وحش تهران عضو اتحادیه باغ وحش های اروپاست و ۸۰هشتاددرصد شرایط کل باغ وحش های استاندارد را دارد و در یکی دوسال اینده به استاندارد کامل می رسد و به همین دلیل برای این شیرها بهترین جایگاه ممکن درنظر گرفته شده . آنها ۵ روز در هفته غذا می خورند و درحال حاضر لاشه کامل گاو و مرغ برایشان در نظر گرفته شده یعنی همان گوشتی که مردم استفاده می کنند، البته در باغ وحش قبلی در انگلیس از لاشه اسب برایشان استفاده می شد.

خراش های روی صورت هیرمان فعلی و کامران قبلی، یکی دیگر از دغدغه های دوستداران محیط زیست است؛ مشکلی که معماریان می گوید فقط به خاطر دوری راه و طولانی بودن مدت زمان حضور این شیر نر در جعبه انتقالش بوجود امده است. به گفته او، این شیر سه روز در راه بوده، از بریستول به صورت زمینی به لندن رفته و از لندن با کشتی به المان رسیده و از آلمان با پرواز به ایران. درنتیجه صورتش در جعبه ای که در آن قرار داشته به این طرف و آن طرف برخورد کرده و کمی ساییده شده اما الان این زخم خوب شده است.

به گفته معماریان تا جمعه به احتمال زیاد، ایلدا یعنی همسر هیرمان هم از راه می رسد؛ قرار گرفتن این دو شیر در کنار هم ، احتمال باروری آنها را به ذهن خیلی ها می آورد اما دامپزشک باغ وحش تهران می گوید: باغ وحش ارم تحت نظر برنامه EEP یا تکثیر گونه‌های در خطر انقراض در باغ وحش‌ها کار می‌کند و برای تکثیر هر گونه‌ای باید توصیه نامه تکثیر داشته باشد و این یعنی بر اساس توصیه نامه تکثیر گونه‌های در خطر انقراض بانک ژن، نیاز به جایگاه مناسب و معرفی مجدد در طبیعت باید صورت گیرد و اگر هر کدام از این‌ها را باغ وحش‌ها داشته باشند می‌توانند توصیه‌نامه را داشته و تکثیر را انجام دهد؛ اما فعلا برنامه ای مشخص برای این هدف وجود ندارد.

سازمان به احیا فکر نمی کند

حفاظت از گونه های جانوری موجود در حیات وحش ایران ؛ اولویت اول سازمان حفاظت محیط زیست است . این را مجید خرازیان مقدم ، مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش سازمان محیط زیست، به ما می گوید؛ وقتی از او درباره برنامه های این سازمان برای احیای شیر ایرانی می پرسیم.

با این جواب مقدم به ما می گوید که این دو شیر توسط یک باغ وحش به کشور وارد شده اند نه سازمان محیط زیست و اولویت اول سازمان محیط زیست هم ، حفاظت از گونه های جانوری ای است که در کشور وجود دارد بویژه گونه های در معرض تهدید و بالاخص گونه های در معرض انقراض.

مقدم با این حال به نمایندگی از سازمان متبوعش می گوید که ممکن است در سالهای اینده این سازمان نیم نگاهی هم به بحث امکان سنجی و احیای مجدد گونه های منقرض شده مثل همین شیر ایرانی داشته باشد. اما این موضوع فقط در حد یک احتمال است.

با این حال این مقام مسئول هم ، اصالت ژنتیکی این شیرها را تایید می کند و می گوید: این دو شیر سرتیفیکیشن های لازم وبین المللی را دارند و تا جایی که من می دانم در زمان قاجار حدود ۱۲۰سال پیش تعدادی شیر به پادشاهی انگلیس هدیه داده شده و این شیرها می توانند از همان نسل باشند.

 شیری با نژاد مخلوط

با این حال محمدعلی یکتانیک؛  کارشناس حیات وحش نظری خلاف این دو نفر دارد؛ او جزو منتقدانی است که می گوید که وارد کردن این دو شیر به کشور در شرایط فعلی محیط زیست و حیات وحش کشورمان ،  بیشتر حالت نمایش دارد؛ نمایشی که می خواهد ذهن ها را از کمبودها و نقص های  موجود، از یوزپلنگ درحال انقراض و محیط بان های بی امکانات و دست خالی ، منحرف کند.

این اما همه ماجرا نیست و این کارشناس حیات وحش در ادامه اصالت این دو شیر را هم زیر سوال می برد. او به ما می گوید: درباره اینکه این شیرها واقعا ایرانی باشند جای تردید است ؛ اینکه نسل شان از زمان قاجار به صورت خالص ادامه پیدا کرده باشد بیشتر حالت گمانه زنی دارد و این احتمال هم هست که درصدی از ناخالصی در ژن شان باشد.

یکتانیک در توضیح بیشتر می گوید: اساسا شیری که الان به اسم شیر ایرانی وارد کشور شده، شیر اسیایی است . شیر اسیایی برای اولین بار در ایران نامگذاری شده (این روال است که هر گونه جانوری ای برای اولین بار در هر جایی نامگذاری بشود اسم انجا را می گیرد) اما نکته اینجاست که  الان حدود ۷۰۰ قلاده از این شیر اسیایی در هند وجود دارد و به خاطر از بین رفتن زیستگاه در ایران دیگر وجود ندارد.

این کارشناس حیت وحش ادامه می دهد: ما اصلا نمی توانیم از واژه احیا برای شیر ایرانی استفاده کنیم؛ ما بیش از ۸۰سال پیش به طور قطعی شیر ایران را از دست دادیم و هیچ زیستگاه مناسبی برای ان دیگر وجود ندارد؛ پس امکان احیا هم وجود ندارد.

مینا مولایی

حیات خشکیده وحش

گزارشگران سبز از فروش حیوانات تاکسیدرمی‌شده در فضای مجازی به دست دلالان حیات وحش گزارش می‌دهد

بساطشان پر است از انواع و اقسام حیوانات خشک‌شده؛ از کل و قوچ و گراز گرفته تا عقاب و شاهین و فلامینگو و حتی گرگ و روباه و سمور. این افراد البته بساط خود را در جلوی چشم عموم مردم پهن نکرده و تقریبا زیرزمینی فعالیت می‌کنند، آن هم در فضای مجازی، در همین سایت‌های خرید و فروش معروف و شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب. اما فعالیتشان آنقدر مخفیانه نیست که نتوانیم سر از کارشان در بیاوریم. با یک جست‌وجوی ساده، ده‌ها آگهی فروش حیوانات تاکسیدرمی‌شده نمایان می‌شود، ضمیمه هرکدام هم یک شماره تلفن است که می‌شود تنها سر نخ ما برای ارتباط با این دلالان حیات وحش.

در قالب مشتری با شماره‌های زیر آگهی‌ها تماس می‌گیریم، نفر اولی که پاسخ می‌دهد، تهرانی است. در عنوان آگهی‌اش نوشته «مجسمه دکوری عقاب»، اما وقتی از او سراغ تاکسیدرمی این پرنده شکاری را می‌گیریم، می‌گوید عقاب‌هایش را فروخته است، اما هنوز چند شاهین ایرانی در بساطش پیدا می‌شود؛ با قیمت‌هایی بین ۲۵۰ تا ۴۸۰ هزار تومان.

از او می‌خواهیم عکسی از همه تاکسیدرمی‌هایی را که برای فروش گذاشته است، ارسال کند. همان ابتدا ۲۹ عکس برایمان می‌فرستد، از انواع طوطی، شاهین، طاووس، قرقاول و دیگر پرندگان؛ اما به او می‌گوییم که این پرنده‌ها را همه همکارانت نیز دارند و از این فروشنده می‌خواهیم از تاکسیدرمی‌های کمیاب‌تر خود رونمایی کند. او هم بلافاصله عکس یک گرگ را می‌فرستد و می‌گوید این گرگ چند هفته پیش در غرب کشور شکار شده و او اکنون تاکسیدرمی‌شده آن را با قیمت ۶۵۰ هزار تومان می‌فروشد.

برایش می‌نویسیم که این گرگ هم ما را راضی نمی‌کند و او هم در جواب، عکس‌هایی از یک گربه وحشی، یک سمور و سر یک شغال را می‌فرستد و می‌گوید این‌ها را به تازگی فروخته است، اما اگر جنسی شبیه این‌ها پیدا کرد، خبرش را به ما خواهد داد. از این دلال حیات وحش می‌پرسیم که لاشه این حیوانات چطور به دستش رسیده است که او توضیح می‌دهد بعضی‌ها لاشه این جانوارن را در طبیعت پیدا می‌کنند و برایش می‌آورند، اما بیشتر آنها به صورت غیرمجاز ‎شکار شده‎اند.

همدستی شکاربان و شکارچی با دلالان حیات وحش

دومین فروشنده‌ای که با او تماس می‌گیریم، اهل شاهین‌شهر است؛ مثل اولی دستش پر نیست و بیشتر در زمینه پرنده‌های خشک‌شده کار می‌کند. به قول خودش، بهترین جنسش یک فلامینگو است که او می‌گوید در انزلی پرورش یافته و وقتی مُرده، او لاشه‌اش را از صاحب آن خریده و پس از تاکسیدرمی کردن، آن را با قیمت ۹۰۰ هزار تومان برای فروش گذاشته است. در ادامه هم عکس یک اردک تاجدار اروپایی و دو قرقاول آمریکایی را ارسال می‌کند و می‌گوید این‌ها نیز پرورشی بوده‌اند.

او اما از یک جغد هم رونمایی می‌کند که به گفته خودش، در اطراف اصفهان با یک دکل برق برخورد کرده و در دم جان داده است. بلافاصله هم یک محیط‌بان اصفهانی این لاشه را پیدا کرده و برای این فروشنده فریز کرده است. او می‌گوید از قبل با آن محیط‌بان هماهنگ کرده که هر لاشه به‌دردبخوری را که پیدا می‌کند، برایش کنار بگذارد و او هم در عوض حق حساب محیط‌بان را پرداخت می‌کند.

نفر بعدی که تماسمان را جواب می‌دهد، فروشنده‌ای است اهل قم. او البته بیشتر در کار ساخت حیوانات تاکسیدرمی‌شده است تا خرید و فروش آن. اما اگر بخواهیم می‌تواند پوست، شاخ و لاشه بسیاری از حیوانات را هم برایمان پیدا کند و تاکسیدرمی‌اش را بسازد.

به همین بهانه از او می‌خواهیم برایمان سر یک قوچ اوریال را پیدا کند و او هم می‌گوید پیدا کردن سر و شاخ مناسب این حیوان، اگر به صورت غیرمجاز شکار شده باشد، بین یک تا ۲ میلیون تومان هزینه می‌برد و اگر به صورت مجاز شکار شده باشد، بین ۵ تا ۶ میلیون تومان. خودش هم برای ساخت آن ۲ میلیون تومان دستمزد می‌گیرد.

ارزان‌تر بودن سر و شاخ قوچی که شکارچیان غیرمجاز آن را زده‌اند، بهانه‌ای می‌شود برای این که از این دلال قمی بخواهیم دنبال چنین سر و شاخی بگردد. او البته در ابتدا زیر بار این کار نمی‌رود و تاکید می‌کند که خودش شکارچی نیست و باید سراغ قوچی را که تازه صید شده، از دیگران بگیریم. اما با اصرار ما، کم‌کم راضی می‌شود و در کمتر از یک ساعت، عکسی را از سر یک قوچ اوریال که ظاهرا همین اواخر شکار شده است، می‌فرستد و می‌گوید: این را هفته پیش یکی از دوستانم در خراسان شمالی شکار کرده است و اگر بخواهید همین را بسازم، هزینه‌اش ۴ میلیون تومان می‌شود که باید نصف آن را همین اول پرداخت کنید.

در ادامه از این شخص می‌خواهیم دنبال تاکسیدرمی حیوانات خاص‌تری مثل سیاه‌گوش یا روباه شنی بگردد. او البته در این مرحله دیگر به ما اعتماد نمی‌کند و پاسخ می‌دهد: این‌ها جزو گونه‌های کمیابی هستند که به سختی در طبیعت پیدا می‌شوند و جریمه شکارشان هم خیلی سنگین است. بنابراین اصلا به دردسرش نمی‌ارزد که من در فضای مجازی به کسی که نمی‌شناسم، آمار چنین حیواناتی را بدهم.

لاشخوری از انواع گونه‌های وحشی

فروشنده دیگری که پاسخمان را می‌دهد، ظاهرا دستش در انواع حیوانات تاکسیدرمی‌شده، بسیار باز است. آن‌قدر که در آگهی خود تصاویری از حیوانات مختلفی مثل گربه جنگلی، شغال و شاهین را قرار داده. ما هم همان اول آمار گربه‌های جنگلی را از او می‌گیریم و او می‌گوید چهار گربه داشته، که دو تا از آنها را فروخته و دو تا هم باقیمانده است؛ یکی نر و یکی ماده، که حاضر است هر کدام از آنها را با قیمت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بفروشد.

با این فروشنده که اهل گیلان است سر صحبت را باز می‌کنیم و به او نیز می‌گوییم به دنبال تاکسیدرمی حیوانات کمیاب‌تری مثل پلنگ یا خرس هستیم. او پاسخ می‌دهد که خودش نیز دنبال چنین حیواناتی است، اما ریسک این کار بسیار بالاست، بخصوص درباره گونه‌هایی مثل پلنگ یا خرس که خرید و فروش آن جرم سنگینی دارد.

این فروشنده گیلانی البته این را هم می‌گوید که اگر در آینده به مشتری ثابتش تبدیل شویم، شاید بتواند درباره این گونه‌ها نیز برایمان کاری کند، مثلا به دوستان شکارچی‌اش بسپارد که وقتی به شکار می‌روند، گوشه چشمی نیز به این حیوانات داشته باشند.

از او می‌خواهیم تصاویری از هرچه را که دارد و به نظرش خاص‌تر می‌آید، برایمان ارسال کند. او نیز همان ابتدا عکسی از یک روباه خاکستری می‌فرستد و توضیح می‌دهد که این روباه متعلق به ییلاقات گیلان است که به دست یکی از دوستانش شکار شده و آن را با قیمت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان می‌فروشد.

دلال گیلانی حیات وحش در ادامه تصاویر این حیوانات را نیز ارسال می‌کند: سر یک بز کوهی با قیمت ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، یک سمور ییلاقی با قیمت ۶۰۰ هزار تومان، یک شنگ (نوعی سمور آبی) با قیمت ۵۰۰ هزار تومان و چند سر گراز با قیمت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان.

بعد هم عکس یک شاهین و یک سمور خونخوار را می‌فرستد که هر دو را درون یک دکور قرار داده و برایش یک میلیون تومان قیمت گذاشته است. او تصاویری از گربه‌های جنگلی را که قبلا فروخته نیز می‌فرستد و می‌گوید چون این گربه‌ها، قرقاول‌های پرورشی‎اش را شکار کرده‌اند، از آنها کینه به دل گرفته و سر یک فرصت مناسب همه‌شان را کشته است.

بعد از این چهار نفر، با بیشتر از ده شماره دیگر از نقاط مختلف کشور تماس می‌گیریم. بعضی‌ها می‌گویند کارگاه تاکسیدرمی دارند و برای این کار از سازمان محیط زیست مجوز گرفته‌اند، برخی هم می‌گویند فقط در کار گونه‌های پرورشی هستند و غیر از این، فقط حیواناتی را تاکسیدرمی می‌کنند که با پروانه رسمی شکار شده باشند.

اما خیلی از آنها کاری به این صحبت‌ها ندارند. برایشان هم فرقی نمی‌کند گونه‌هایی را که خشک می‌کنند، حفاظت‌شده هستند یا خیر. این افراد فقط می‌خواهند که لاشه جانوران را به هر شکل ممکن به دست بیاورند و تاکسیدرمی آن را با بالاترین قیمت بفروشند. آنها دلالان حیات وحش هستند و نفعشان در کشته شدن حیوانات است؛ یک جور لاشخوری، که اگر هرچه زودتر جلویش گرفته نشود، می‌تواند همین سهم اندک باقیمانده از حیات وحش ایران را نیز از آیندگان دریغ کند.

یگان حفاظت در تعقیب حیوان‌فروشان مجازی

تعداد بالای آگهی‌های فروش حیوانات تاکسیدرمی‌شده در فضای مجازی، آن هم برای گونه‌هایی که بسیاری از آنها حمایت‌شده یا آسیب‌پذیر هستند، می‌تواند حاکی از ضعف سیستم نظارتی یگان حفاظت محیط زیست به عنوان مسئول برخورد با انواع تخلفات حوزه حیات وحش، بر جرایم اینترنتی این حوزه باشد.

از این رو، با بالاترین مقام این یگان یعنی جمشید محبت‌خانی تماس می‌گیریم نحوه ورود یگان حفاظت محیط زیست به جرایم اینترنتی این حوزه را از او جویا می‌شویم. فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور نیز این مساله را می‌پذیرد که جرایم زیست‌محیطی در فضای مجازی بخصوص در زمینه خرید و فروش غیرقانونی حیوانات به صورت زنده یا تاکسیدرمی‌شده در سال‌های اخیر بیشتر شده است.

محبت‌خانی می‌گوید که آنها بر همین اساس دو ماه پیش جلسه‌ای را با مسئولان ارشد پلیس فتا تشیکل دادند و در آن جلسه مقرر کردند که باید رابطی بین یگان حفاظت محیط زیست کشور و پلیس فتا وجود داشته باشد تا جرایم زیست‌محیطی را در فضای مجازی با سرعت و دقت بیشتری رصد کند.

او این را هم اضافه می‌کند که قرار است در آینده نزدیک نیز جلسه‌ دیگری را با مسئولان پلیس فتا داشته باشند و در آن جلسه بحث حضور نماینده یگان حفاظت محیط زیست در پلیس فتای استان‌ها را نیز مطرح کنند. به این صورت که همه یگان‌های حفاظت استان‌ها، باید نماینده‌ای را در پلیس فتای آن استان داشته باشند تا به به جرایم اینترنتی این حوزه به صورت استانی رسیدگی کند.

با این حال، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور تاکید می‌کند که در شرایط فعلی نیز آنها در حد امکانات و نیروی انسانی در اختیارشان، این تخلفات را دنبال می‌کنند و در پی برخورد با متخلفان این حوزه هستند. همچنین به گفته محبت‌خانی، اکنون نیز این یگان با کمک پلیس فتا فیلترینگ بعضی سایت‌ها و نرم‌افزارهایی را که اقدام به درج آگهی‌های خرید و فروش غیرمجاز حیوانات می‌کنند، پیگیری کرده و در این زمینه افراد بسیاری را نیز به دست قانون سپرده است.

محمد حسین خودکار

تبر به ریشه‌های جنگل رسید

جنگلبانان از تمدید نشدن قراردادهایشان و خطراتی که جنگل را تهدید می‌کند می‌گویند

بیش از ۲۲۰۰ نفر از نیروهای حافظ جنگل که بر اساس قانون تنفس (توقف بهره‌برداری تجاری از جنگل‌های شمال) برای تامین هزینه خدمات دهی آنها بودجه ۸۰ میلیارد تومانی در نظر گرفته شده بود، در آستانه بیکاری قرار دارند. دو دهه پیش، سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، در راستای کاهش وظایف تصدی‌گری خود از حضور بخش خصوصی در مدیریت جنگل استفاده کرد. ساختارهای بخش خصوصی متناسب با خواست بخش دولتی شکل گرفت و سرمایه‌گذاری‌هایی برای تربیت نیروی ماهر جنگل توسط بخشی از شرکت‌های بزرگ و کوچک برای انجام فعالیت‌های وابسته به جنگل انجام شد. پیش از روی کار آمدن خلیل آقایی رئیس فعلی سازمان جنگل‌‎ها، قرار نبود در ترکیب نیروهای حفاظتی جنگل‌های شمال که در شرکت‌های مختلف مشغول به کار بودند، تغییری ایجاد شود اما رئیس فعلی سازمان جنگل‌ها به تازگی دستور عدم تمدید قرارداد حفاظتی بخش خصوصی را صادر کرده است. علی عباس نژاد فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها می‌گوید که می‌خواهیم این نیروها را تحت پوشش شرکت‌های دارای صلاحیت ببریم اما نیروهایی که در سازمان جنگل‌ها به نیروهای طرحی شهرت یافته و بار حفاظت از جنگل را به دوش می‌کشند، تغییر کارفرما را عامل تضییع حقوق خود معرفی می‌کنند. دو سالی از تصویب قانون تنفس جنگل‌های شمال می‌گذرد اما هنوز طرح جایگزین برای مدیریت جنگل ارائه نشده است. تصمیمات خلق الساعه مسئولان سازمان جنگل‌ها و بی توجهی به تبعات اجتماعی نیز در حال تبدیل شدن به یک بحران اجتماعی و اقتصادی در شمال کشور است زیرا با بلاتکلیف شدن نیروهای حفاظتی، از یک سو قاچاق چوب در جنگل‌های شمال به شدت افزایش یافته است و از سوی دیگر بخشی از نیروهای حافظ جنگل که با وعده‌های دولت در قالب طرح خروج دام از جنگل، به عنوان نیروی حفاظتی در خدمت جنگل قرار گرفته‌اند، حاضر نیستند تن به حقوق‌های حداقلی داده و با پیمانکار حفاظتی جدید وارد همکاری شوند. آنها با توجه به قیمت بالای گوشت در بازار، تصمیم دارند بار دیگر به عنوان دامدار به جنگل باز گردند. در شرایطی که سیل بخش وسیعی از ایران را درگیر کرده و حذف پوشش گیاهی یکی از دلایل مهم سیلاب‌ها و تشدید فرسایش خاک عنوان می‌شود، بی‌برنامگی و تغییر یکباره سیاست‌های سازمان جنگل‌ها، حیات جنگل‌های شمال به عنوان مهمترین سد در مقابل سیلاب‌های این منطقه را به خطر انداخته است.

دستورات یک طرفه و از بالا به پایین مسئولان سازمان جنگل‌ها، در حال شکل دادن بحرانی دیگر است. از ابتدای اردیبهشت ماه به دستور خلیل آقایی رئیس سازمان جنگل‌‎ها، مراتع و آبخیزداری کشور قرارداد حفاظتی شرکت‌های بهره‌برداری سابق که حالا با تصویب قانون تنفس جنگل تبدیل به شرکت‌های حفاظتی شده‌اند، تمدید نخواهد شد و قرار است بر اساس سطح جنگل، قراردادهای جدید منعقد شود. اما کسی نمی‌داند که چه در سر مسئولان سازمان جنگل‌ها می‌گذرد. نیروهای حافظ جنگل در استان گلستان اولین گروهی هستند که تحت تاثیر این دستور رئیس سازمان جنگل‌ها قرار گرفته‌اند. در سه استان شمالی دو هزار و ۲۰۰ نیروی حفاظتی وجود دارند که با دستورات اخیر، بلاتکلیف مانده‌اند و بیکاری آنها قطعا به ضرر جنگل تمام خواهد شد. به دنبال اخراج شدن یکباره ۵۰۰ تن از نیروهای حافظ جنگل در استان گلستان، شهرام کوسه غراوی نماینده مردم مینودشت و آزادشهر تذکر کتبی به وزیر جهاد کشاورزی داد اما مسئولان سازمان جنگل‌ها، در واکنش به این انتقادات فقط به این پاسخ بسنده می‌کنند که قصد اخراج هیچ نیرویی را نداریم. پاسخی که به هیچ وجه با واقعیت‌های موجود همخوانی ندارد.

قربانی شدن مهارت

دو دهه قبل سازمان جنگل‌ها تصمیم گرفت تا در راستای کاهش وظایف تصدی‌گری خود از حضور بخش خصوصی در جنگل استفاده کند. نیمی از جنگل‌های دارای چوب تجاری که تحت پوشش طرح‌های جنگلداری بودند، به بخش خصوصی واگذار شد و بنگاه‌های خصوصی پذیرفتند در ازای درآمدهای حاصل از چوب، حفاظت جنگل را که وظیفه حاکمیتی سازمان جنگل‌هاست به عهده بگیرند. بخش خصوصی همواره از تغییرات یکباره سیاست‌های دولت که منجر به زیان بنگاه‌های خصوصی می‌شود، گله‌مند است اما این بار پای اشتغال ۲۲۰۰ نفری در میان است که تاکنون بار حفاظت جنگل را به دوش می‌کشیدند اما در معادلات سازمان جنگل‌ها در زمان تصویب طرح تنفس، جایی برای آنها در نظر گرفته نشد. بخشی از نیروهای طرحی یا همان حافظان جنگل که شامل کارشناسان و نیروهای اداری و قرقبانان برخی شرکت‌های بزرگ بودند، در استان مازندران نشستی ترتیب دادند تا مسایل و مشکلات خود را به خبرنگار ما  بازگو کنند.

این نیروها به ما می‌گویند: شرکت‌هایی که وارد مقوله حفاظت جنگل شده‌اند، سرمایه خود را تقسیم کرده‌اند و ابزار آلات مورد نیاز برای حفاظت از جنگل و مرمت جاده‌ها را خریده‌اند. بخشی از جاده‌های جنگلی در واقع به جاده دسترسی روستایی تبدیل شده‌اند و به روستاها هم خدمت رسانی می‌کنند. از آنجا که این شرکت‌‎ها بخشی از سرمایه خود را صرف حفاظت می‌کنند در مقایسه با شرکت‌های تولیدکننده محصولات چوبی که همه سرمایه خود را روی تولید متمرکز کرده‌اند، ثروت کمتری دارند. حفاظت جنگل هیچ ارزش افزوده‌ای به این شرکت‌ها ایجاد نمی‌کند و به همین دلیل چنین شرکت‌هایی در رقابت با شرکت‌هایی که صرفا تولیدکننده مصنوعات چوبی هستند، قدرت رقابت کمتری دارند و همیشه در مناقصه‌ها بازنده هستند. از نگاه آنها واگذاری حفاظت به شرط برگزاری مناقصه، خلاف انصاف است زیرا بر اساس مصوبه شورای تامین استان، با تغییر سیاست بهره‌برداری ازجنگل باید طرح‌های حفاظتی بدون برگزاری مناقصه به شرکت‌های قبلی واگذار می‌شد. این گروه، این شائبه را هم مطرح می‌کنند که شاید پشت پرده‌هایی در جایگزینی پیمانکاران نیروهای حفاظتی وجود داشته باشد.

حافظان جنگل تاکید می‌کنند: نیروی آموزش دیده، سرمایه‌ای هستند که به راحتی با تغییر سیاست‌های سازمان جنگل‌ها از دست می‌روند و کسی، به ۱۰ تا ۱۵ سال انرژی صرف شده توسط شرکت‌ها برای آموزش نیروهای تخصصی جنگل، توجهی ندارد.

این نیروها می‌گویند: اغلب پرسنل حفاظت از جنگل شاغل در شرکت‌های مجری طرح‌های جنگلداری، قبلا دامدار بوده‌اند و در قبال خروج دام از جنگل، جذب شرکت‌های مجری طرح شده‌اند و اکثرا دارای سابقه بیش از ۱۰ تا ۱۵ سال هستند. این افراد حاضر نیستند با کارفرمای جدید و حداقل دستمزد همکاری کنند و با توجه به قیمت گوشت، متقاضی برگشت دام به جنگل هستند.

به گفته آنها، با تغییر کارفرمای نیروهای حفاظتی، مشکلات متعددی برای این نیروها ایجاد می‌شود زیرا با تغییر کارفرما کد کارگاهی تغییر می‌کند و با توجه به سابقه بالای بعضی از نیروهای حفاظتی، آنها با مشکل سختی کار و مزایای سنوات در زمان بازنشستگی مواجه خواهند شد.

به اعتقاد حافظان جنگل، واگذاری تکه‌های کوچک جنگل به پیمانکاران مختلف سبب می‌شود شناسایی متخلفان دشوار شود زیرا بین شرکت‌های مختلفی که مسئولیت حفاظت را به عهده می‌گیرند، هماهنگی وجود ندارد.

بی‌توجه به ضریب افزایش حقوق

آن‌طور که در قانون تنفس به تصویب رسیده است، سالانه باید ۸۰ میلیارد تومان برای اجرای طرح تنفس به سازمان جنگل‌ها اختصاص یابد اما نیروهای حفاظتی فعال در طرح‌های بهره‌برداری سابق معتقدند که این عدد ثابت پاسخگوی حقوق پرسنلی که سالانه حقوقشان بر مبنای نرخ تورم افزایش می‌یابد به همین دلیل سازمان جنگل‌ها طی دو سال گذشته، به بهانه‌های مختلف تعداد نیروهای حفاظتی جنگل را کاهش داده است و این یعنی چتر حفاظتی جنگل در حال تضعیف شدن است.

به گفته نیروهای حافظ جنگل، پدیده ال نینو در سال ۹۴، به جان جنگل‌های شمال افتاد. طوفان ناشی از این پدیده از یک کریدور خاص عبور کرد و فقط در سری دو جنگل دارابکلا، ۳۲ هزار متر مکعب درخت بادافتاده بر جا گذاشت که بخشی از این درختان از شدت طوفان کمر شکن شدند. این درختان اگر برای حفظ بهداشت جنگل و تنظیم بازار از این اکوسیستم خارج نشوند، به زودی با پوسیده شدن تنه‌های بادافتاده، تبدیل به انبار باروت می‌شوند و در آینده نزدیک با حریق‌های گسترده روبرو خواهیم بود. محدودیت در برداشت درختان شکسته و افتاده از جنگل، به ضرر جنگل تمام شده است زیرا در نبود چوب، قیمت‌ها افزایش یافته و مردم به جان درختان داخل روستاها افتاده و حتی از مناطق غیر شمال، درختان روستایی به سمت کارخانه‌های چوب سرازیر می‌شوند.

ایجاد خطر جانی برای نیروهای حفاظت

حافظان جنگل  با اشاره به تغییرات چندباره در رویکردهای سازمان جنگل‌ها عنوان می‌کنند که این تغییرات سبب شده که آنها دیگر ضابط دادگستری به حساب نیایند بنابراین اگر در جریان حفاظت از جنگل و درگیر شدن با قاچاقچیان چوب، دچار مشکلی شوند، تمام هزینه‌های این درگیری را باید شخصا تحمل کنند. دو تن از این نیروها در گذشته دچار مشکل شده‌اند. یکی از آنها به دلیل درگیری با قاچاقچیان به یکسال زندان و پرداخت جریمه نقدی و دیگری به ۱۲۰ میلیون تومان دیه به خاطر استفاده از اسلحه در مواجه با قاچاقچی شمشاد محکوم شده است.

به باور این نیروها، با توجه به تغییرات شرایط اقلیمی در ایران، نمی‎‌توان از عملیات حفاظت فنی و بیولوژیک در جنگل‌ها غافل شد. اجرای این عملیات هم هزینه‌بردار است و دولت باید برای تامین این هزینه‌ها فکری کند. ضمن آنکه از هزینه‌های حفاظت فیزیکی هم نمی‌توان غافل شد. آن‌طور که آنها برآورد می‌کنند برای حقوق کارگران جنگل ۱۰۰ میلیارد تومان اعتبار و برای عملیات حفاظت فنی و بیولوژیک نیز ۱۰۰ میلیارد تومان اعتبار دیگر بدون در نظر گرفتن هزینه مرمت جاده‌ها، نیاز است که دولت باید در برنامه‌های سالانه به آن توجه کند.

حافظان جنگل تاکید می‌کنند که وجود طرح جنگلداری یک چتر حفاظتی برای نگهداشت عرصه جنگل به حساب می‌آمد. فقط کسانی می‌توانستند عرصه‌های تحت پوشش طرح‌های جنگلداری را تصرف کنند که نفوذ بالایی داشتند اما حالا با حذف عنوان طرح جنگلداری، راه برای کسانی که چشم طمع به جنگل دارند باز شده است. آنها به شهر کوچکی مثل نور اشاره می‌کنند که در قالب طرح اسکان دام و تبدیل دامداری‌های سنتی به صنعتی چه فجایعی در آن رخ داده و تمام اراضی جنگلی چهار هکتاری واگذار شده، در نهایت به ویلا تبدیل شده‌اند.

نیروها را به شرکت‌های واجد صلاحیت منتقل می‌کنیم

با وجود تبعات اجتماعی دخل و تصرف در ساختار حفاظتی جنگل، گویا کسی به فکر نیروی انسانی ماهر و آشنا به تمام چم و خم جنگل نیست. نیروهایی که اگر بیکار شود، از ترس فقر، می‌توانند به راحتی به بهترین قاچاقچی جنگل تبدیل شوند. علی عباس نژاد فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها در گفتگو با ما درباره دلایل تصمیم سازمان جنگل‌ها برای عدم تمدید قرارداد نیروهای حفاظتی عنوان می‌کند: بیش از دو هزار نیرو در بحث بهره‌برداری کار می‌کردند. سازمان جنگل‌ها برای اینکه این نیروها بیکار نشوند، گفته است در حفاظت انجام وظیفه کنند. این نیروها قبلا زیر نظر یگان نبودند. در حال حاضر که یگان تشکیل شده است و می‌خواهد جنگل را حفاظت کند، باید شرکتی از شرکت‌های واجد صلاحیت در مناقصه شرکت کند و این نیروها پالایش شوند. از نیروهای حفاظتی مناسب در چارچوب مقررات خاص استفاده خواهیم کرد.

بخشی از نیروهای حافظ جنگل اعلام کرده‌اند که در قبال خروج دام از جنگل به استخدام شرکت‌های بهره‌بردار قبلی در آمده‌اند و حالا به قراردادهای جدید تن نمی‌دهند، فرمانده یگان حفاظت در این رابطه می‌گوید: ما قرار نیست حفاظت را تعطیل کنیم. می‌خواهیم به نیروهای حفاظت انسجام بدهیم. ما از قانون نمی‌خواهیم جلوتر برویم و نمی‌خواهیم از قانون پایین‌تر برویم. شرکتی که می‌آید باید واجد شرایط باشد و بتواند لباس تن نگهبان ما بکند.

او درباره مشخصات شرکت واجد شرایط بیان می‌کند: در بحث‌های حفاظتی موسساتی تحت عنوان موسسات حفاظتی داریم. این شرکت‌ها برای ما کار انجام می‌دهند اما ما نمی‌خواهیم محدودیت قائل شویم. هر موسسه‌ای که بیاید و توان حفاظت را داشته باشد و شرایط ما را بپذیرد، می‌تواند با ما همکاری کند.

فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها مدعی می‌‎شود که نیروهای قرقبان حاضر در جنگل حقوق کمی می‌گیرند و نیروهای دفتری شرکت‌های بهره‌بردار بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان حقوق می‌گیرند و تغییر و تحولات برای این نیروها مشکل ایجاد می‌کند.

او به این پرسش که چرا اصرار دارید نیروهای حفاظتی را به یگان منتقل کنید و چرا از ساختارهای قبلی استفاده نمی‌کنید، این گونه پاسخ می‌دهد: من به عنوان فرمانده یگانی که در قانون مصوب شده است، ستاد کل نیروهای مسلح به آن مجوز داده است، ناجا، نیروی پلیس به این سیستم تزریق کرده است. باید در چارچوب مقررات قانونی فعالیت کنم. اگر وضعیت خوب بود، می‌گفتم همین وضعیت را ادامه دهیم. وضعیت مناسب نیست و کار درست انجام نمی‌شود. ما بیش از دو هزار نیرو داریم اگر کارشان را در شرکت‌ها درست انجام می‌دادند شاهد این همه قاچاق چوب و تخریب جنگل نبودیم.

البته عباس نژاد درباره اینکه چه بخشی از قاچاق چوب در جنگل‌های دارای طرح که نیمی از سطح جنگل‌های شمال را شامل می‌شود، اطلاعاتی در دست ندارد و گویا اصلا درباره اینکه نیمی از سطح جنگل‌های شمال فاقد نیروهای حفاظتی خصوصی است، اطلاعات خاصی در اختیار ندارد که بتواند به تفکیک درباره میزان تقصیر بخش خصوصی در قاچاق چوب صحبت کند.

اجرای طرح جامع راه نجات جنگل

در حالی که مجموعه عوامل منجر به تخریب جنگل‌های شمال شده است، انگشت اتهام بخش دولتی به سمت بخش خصوصی نشانه رفته است و دولت با تغییر یکباره رویکردها، بدون در نظر گرفتن تبعات اجتماعی و اقتصادی تصمیماتش، جنگل‌های شمال را در آستانه بحرانی حاصل از بیکاری نیروی انسانی متخصص جنگل قرار داده است. محمد علی هدایتی یکی از اساتید مرکز آموزش منابع طبیعی کلارآباد درباره اقدامات اخیر در ارتباط با طرح تنفس جنگل به ما می‌گوید: من با طرح تنفس جنگل موافق نبودم. البته ادامه بهره‌برداری و وضع موجود در برخی از طرح‌های جنگلداری امکان‌پذیر نبود. ضمن آنکه وضعیت حاصل از تنفس هم باعث تخریب جنگل می‌شود زیرا هزینه‌ها تامین نشده است.

او ادامه می‌دهد: ما می‌توانستیم گزینه طرح‌های جامع را که در گذشته شروع به کار کرده بود و نگذاشتند ادامه یابد، مورد توجه قرار دهیم. من به جامع نگری اعتقاد دارم. ایجاد انگیزه‌های دیگر به همراه چوب برای حفظ جنگل اهمیت دارد. این انگیزه‌های دیگر را در بعضی جاها مثل تعاونی صفارود رامسر داشتیم. پروش ماهی، تولید نهال و پارک‌داری از مواردی بود که در این منطقه اجرایی شد ولی این را هم نگذاشتند موفق باشد.

هدایتی ادامه می‌دهد: اگر می‌توانستیم در حوضه‌های آبخیز از حضور مردم منطقه در قالب طرح‌های جنگلداری استفاده کنیم و واستعداد منطقه را شکوفا می‌کردیم همچنین نگاه تک بعدی به چوب نداشتیم، کارمان به تنفس نمی‌رسید. او تاکید می‌کند: طرح تنفس جنگل از بیرون به سازمان جنگل‌ها تحمیل شده است.

لیلا مرگن

خاک بر سر خاک

گفت و گو با با مدیرکل دفتر آب و خاک سازمان حفاظت محیط زیست درباره همه خسارت‌هایی که سیل به خاک زده است


علی مریدی

خسارت‌های مادی سیل آنقدر بزرگ است،‌ بی‌خانمانی مردم آنقدر دلخراش است و نجات یافتن از محاصره آب آنقدر مهم است که چشم‌مان یک چیز را نمی‌بیند،‌ خاک را. گل و لای پاشیده به شهرها و به گل نشستن خانه‌ها را می‌بینیم، ولی این را که این گل و لای همان خاک آب خورده است را نه. می‌بینیم که سیل بیش از ۱۵ هزار میلیارد تومان به ما خسارت زده، تکرار می‌کنیم که زیرساخت‌های گاز لرستان ۵۰ میلیارد تومان آسیب خورده، واگویه می‌کنیم که‌ای وای خسارت ۱۶۰۰ میلیاردی سیل به کشاورزی گلستان و صدمه ۱۲هزار کیلومتری جاده‌های کشور و برباد رفتن هزار مدرسه ایران، ولی نمی‌گوییم ای وای از این خاک و وای ازحکایتی که بر آن رفته است. ما فقط می‌گوییم زیرساخت و لوله‌های آب و گاز و رشته‌های برق و جاده، ‌فقط می‌گوییم خانه‌های مردم، وسایل زندگی و دار و ندارشان، اما نمی‌گوییم از دانه‌های ریز و ارزشمند خاک که اگر نباشند راه و آب و برق هم به هیچ دردی نمی‌خورد. البته عده‌ای که دلسوزند حساب و کتابی سرانگشتی کرده‌اند، دلار ۱۴ هزارتومانی را ملاک قرار داده‌اند و حداقل را گذاشته‌اند فرسایش ۵۰۰ میلیون تن خاک در سیل اخیر و آن وقت قیمت جهانی خاک را که برای هر تن ۲۸ دلار است درآن ضرب کرده اند و رسیده اند به این که سیل به خاک ایران بیش از هر جای دیگرش خسارت زده، خسارتی بیش از۱۸۰ هزارمیلیارد تومان. ماجرای بی پایان فرسایش خاک درکشورمان داستان کشدار و پرآب چشمی است،‌ ماجرایی که سریع و موذی هر روز اتفاق می‌افتد ولی کمتر کسی است که حتی به خاک زیرپایش نگاه بیندازد و به نابودی این بستر حیات فکر کند. درباره همه این گرفتاری‌ها و به بهانه خسارت‌های خاموش سیل به خاک کشور با علی مریدی، مدیرکل دفتر آب وخاک سازمان حفاظت محیط زیست گفت‌وگو کرده‌ایم، با او که راوی همه غفلت‌ها و بی‌توجهی‌هایی است که درحق خاک روا داشته می‌شود.

 گل و لایی که این روزها از خانه‌های مردم در مناطق سیل‌زده بیرون کشیده می‌شود خاک باارزشی است که از بالادست شسته شده و به شهرها و روستاها رسیده. آیا برآوردی از میزان خسارتی که سیل به خاک وارد آورده دارید؟
اول بگویم که مقوله خاک در کشور ما بسیار مظلوم است و از میان سه المان اصلی حیات شامل آب،‌ هوا و خاک این خاک است که بیش از همه مورد بی‌توجهی قرار گرفته و حتی قانون مربوط به صیانت از آن اخیرا در مجلس تصویب شده که هنوز نیز ابلاغ نشده است. اما در مورد سیل اخیر باید بگویم که در سیلاب‌ها اولین و مهم‌ترین چیزی که خسارت می‌بیند خاک است. گل و لایی که همراه سیلاب می‌بینیم در واقع همان خاک باارزش است که اتفاقا بیشترین خسارت سیل نیز به واسطه وجود همین گل و لای ایجاد می‌شود. این گل و لای، خاکی است که می‌توانستیم در منطقه با آن کشاورزی کنیم و خاکی است که در مراتع می‌توانست بستر چرای دام و احشام باشد ولی چون آن را به‌درستی حفاظت نکرده‌ایم، هم آن را در منطقه از دست داده‌ایم و هم در بیرون از منطقه باعث ایجاد خسارت‌های بزرگ شده است.
به این ترتیب اولین خسارت سیل بحث فرسایش خاک است. وقتی خاک از بین رفت باعث می‌شود امنیت غذایی‌مان دچار مخاطره شود و به مرور با از دست دادن خاک کشاورزی و دامداری کاهش یابد و در نتیجه از نظر اجتماعی،‌ مهاجرت‌ها و کوچ‌های گسترده به علت از بین رفتن کشت به‌ویژه دیم اتفاق بیفتد.
خسارت بعدی سیل به خاک موضوع آلوده شدن آن است که بیشتر در پایین‌دست اتفاق می‌افتد. یکی از موضوعاتی که اکنون درباره آن به‌خصوص در خوزستان و گلستان نگرانی داریم همین آلودگی‌هاست که براثر سیلاب شدید شسته و حمل شده و به مرور در داخل خاک و آب ته‌نشین می‌شود. این آلودگی‌ها شامل کودها، سموم، فاضلاب و آلودگی‌های نفتی است.

 پس در واقع گل و لای جمع شده در پایین‌دست محل تجمع مواد مضر است!
بله، این آلودگی‌ها در گل و لای جمع می‌شود و در آن باقی می‌ماند چون آلودگی‌ها در رسوبات ترسیب می‌شوند. وقتی آب این گل و لای تبخیر شود آلودگی‌هایش به جا می‌ماند و این به جاماندگی می‌تواند در هرجایی بروز کند ازجمله در تالاب‌ها. یکی دیگر از بحث‌های اصلی در مورد سیلاب که تجارب جهانی نیز آن را تایید می‌کند این است که گل و لای ناشی از سیلاب وقتی خشک شود می‌تواند منشا ریزگرد باشد درحالی که نگاه همگانی در کشور این است که به علت بارندگی‌های اخیر جایی مثل خوزستان از شر ریزگردها نجات خواهد یافت.

 پس هشدارهای این روزهای کارشناسان درباره شکل‌گیری منشا جدید ریزگرد در کشور هم درست و هم جدی است.
بله، کاملا. همواره یکی از سرچشمه‌های تولید ریزگرد در کشورما تالاب‌های خشکیده بوده‌اند، پس وقتی رسوبات سیل اخیرنیزخشک شوند چه در تالاب‌ها جمع شده باشند وچه در جاهایی که به صورت غیراصولی دپو شده باشند، می‌توانند منشا جدید تولید ریزگرد در کشور باشند.

 شما گفتید گل و لای حاصل از سیلاب آلوده به مواد مضری همچون کود و سم کشاورزی است. معنی این جمله این است که این رسوبات دیگر قابل استفاده نبوده و این حجم عظیم از خاک شسته شده را باید از دست رفته دانست؟
قابل استفاده بودن یا نبودن این خاک باید تجزیه و تحلیل شود. اگر رسوبی منشا طبیعی داشته باشد برای کشاورزی خیر و برکت است چون حاوی مواد مغذی است و باعث رشد و نمو بهتر گیاهان می‌شود اما اگر آلودگی‌ها غیر از این باشد مثلا آلودگی نفتی یا سموم، این خاک قطعا مضر است.

 معمولا بعد از وقوع سیلاب‌ها در کشور این پایش روی رسوبات انجام می‌شود تا خاک مفید از خاک مضر متمایز شود؟
نه متاسفانه. پایش یکی از بحث‌هایی است که در کشور ما به دلیل محدودیت‌های بودجه‌ای و امکاناتی بسیار مغفول مانده وبحث پایش و بررسی بعد از سیلاب مورد توجه قرار نمی‌گیرد. البته پایش خاک در حالت عادی نیز به صورت منظم و سازمان‌یافته انجام نمی‌شود.

می‌گویند از خاکی که سطح زمین را پوشانده نهایتا۲۰ سانتی‌متر اولش مرغوب و قابل کشت است. آیا این رقم درست است؟
این عدد درجاهای مختلف کمی متفاوت است چون خاصیت، بافت و نفوذپذیری خاک درمناطق مختلف متفاوت است. اما این عدد در ارتفاعات درست است چون در این نقاط خاک خیلی کم است و بیشتر با سنگ و مصالح درشت گونه روبه‌رو هستیم و می‌بینید که این خاک باارزش را هم چطور راحت و ساده از دست می‌دهیم.


 منظورتان از ارتفاعات جنگل‌ها هم هست؟
منظورم جنگل، مرتع و کوهستان است. شک نداریم که یکی از عوامل مهم تولید سیلاب از بین رفتن جنگل‌هاست. چه درگلستان که گرفتار جنگل‌تراشی است و چه زاگرس که دچار انواع بیماری درختان و ضعف در صیانت و در نتیجه تخریب است.

 می‌توانیم بگوییم با سیل اخیر حاصلخیزی جنگل‌ها و مراتع کاهش یافته است؟
به صورت کلی می‌توانیم این را بگوییم ولی این‌که این کاهش با چه درصدی و در کدام نقاط اتفاق افتاده نیاز به مطالعه و پایش دارد. ولی آنچه می‌توان به طور قطع در مورد آن حرف زد این است که حجم زیادی از خاک حاصلخیز کشور که در استان‌های لرستان و کرمانشاه است و منشایی است برای مراتع و کشت و کار از بین رفته و این خاک آمده است در خانه‌های مردم.

 پس می‌توانیم بگوییم بعد از سیل اخیر جنگل‌های زاگرس و هیرکانی و مراتع آن خطه ضعیف‌تر شده و روند تخریبشان تندتر می‌شود؟
احتمالش هست، ولی به طور گسترده ممکن است رخ ندهد. اما در بحث سیل موضوع مهم این است که ریشه درخت‌ها از خاک بیرون می‌زند و به مرور خشک می‌شود. پس از این منظر می‌توانیم بگوییم تخریب مراتع و جنگل‌ها تشدید شود به ویژه این که سیل خاک سطحی، بذرهایی که درون خاک بوده و حتی گرده‌افشانی‌هایی که شده را می‌شوید و با خود می‌برد. البته همه این موضوعات چون تاکنون به طور دقیق و علمی مطالعه نشده درحد بحث وگفت‌های کارشناسی محدود مانده.

 رسوبات جمع شده در پایین‌دست را نمی‌شود دوباره به بالادست یعنی به مراتع و جنگل‌ها منتقل
کرد؟
این کار در مقیاس‌های کوچک و گاه در حد چند هکتار انجام می‌شود، ولی چون در حوزه جنگل و مرتع مقیاس تخریب و فرسایش خاک بالاست و نیازبه تجهیزات و سرمایه‌های مادی زیادی دارد انتقال رسوبات از نظر اقتصادی و اجرایی و مقرون به‌صرفه نیست.

 آمار فرسایش خاک در کشورمان بالاخره چقدر است؟ چون آمارهای ضد و نقیضی در این باره وجود دارد؟
آمار سازمان جنگل‌ها و مراتع می‌گوید ۱۶ تن به ازای هرهکتار یعنی حدود دو میلیارد تن فرسایش در طول سال.


مریم خباز

نجات زمین با چسب زخم

مهدی آیینی

در دل جنگل زباله می‌کاریم، روی شانه‌های کوهستان ویلا.‌ رود‌خانه از فاضلاب ‌جاری است، دریا خسته از ‌‌موج‌های پلاستیکی . زاگرس در سوگ بلوط می‌گرید، هیرکانی  در غم شمشاد‌.

کامیون‌ها نعش کش‌ درختان شده‌اند، قاچاقچیان چوب، کلیددار جنگل ‌. حیات وحش از انقراض می ترسد، محیط‌بان زندانی از شکارچی آزاد.

محیط زیست کشور زخم کم ندارد، هر جای ایران که بایستید زمین غم دارد، آسمان بغض ؛ چراکه  توجه به محیط زیست کشور برای بسیاری از مدیران و مسؤولان هیچ وقت از مقام شعار و وعده فراتر نرفته به همین خاطر امروز نیز که در تقویم روز جهانی زمین است ، بسیاری فقط از محیط زیست «می‌گویند»؛ محیط زیستی که دیگر تاب وعده و شعار را ندارد.

نباید فراموش کرد که کم نیستند افرادی که از‌ دغدغه های زیست محیطی شهروندان برای خود پله می‌سازند، پله‌ای که بالا رفتن از آن مساوی است با فراموشی محیط زیست،  به همین دلیل با توجه به اینکه انتخابات مجلس در پیش رو است بسیاری تبلیغات زیر پوستی شان را آغاز کرده اند امروز‌ را باید مجالی دانست برای گفتن از خطر انتخاب نمایندگانی که با شعارهای محیط زیستی به مجلس راه پیدا می کنند، اما در نهایت محیط زیست را قربانی می کنند تا در انتخابات آینده دوباره انتخاب شوند.‌

امروز در سازمان حفاظت محیط زیست نیز قرار است مدیران حوزه معاونت محیط طبیعی و تنوع زیستی به پرسش های خبرنگاران پاسخ بدهند. مدیرانی که برخلاف وظیفه شان ، پاسخگویی را بیشتر به چنین نشست هایی محدود می کنند.

بسیاری از سازمان‌های مردم نهاد نیز امروز با برنامه‌های مانند کاشت درخت سعی می​کنند این روز را گرامی بدارند، اما زخم های ناسور محیط زیست کشورمان با چسب زخم‌هایی که هرسال در روز زمین برایش تجویز می شود درمان نمی شود‌، زمانی می توان به نجات زمین امیدوار بود که محیط زیست به همه صفحات تقویم سنجاق شود.

بلای بالدار

درباره ملخ هایی که به جنوب ایران آمده اند، زمان آمدنشان و راه های مقابله با آنها که بحث برانگیز است

وقتی شنیدیم ملخ ها آمده اند، گفتیم دراین اوضاع سیلابی و امتداد آوارگی ها ومشکلات فقط همین مان کم بود که ملخ ها بیفتند به جان خوزستان و بوشهر و فارس و کرمان و هرمزگان و سیستان وبلوچستان و بعد هم نوبت قحطی برسد، آخربوستان سعدی مان را خوانده ایم که گفته است: چنان قحط سالی شد اندر دمشق/که یاران فراموش کردند عشق/ نه درکوه سبزی نه در باغ شخ/ ملخ بوستان خورد و مردم ملخ.

البته ملخ ها چند وقتی می شود که به کشورمان آمده اند ولی صدای آمدنشان تازه درآمده. یک منبع مطلع به ما گفت که اینها اوائل اسفند به خوزستان و بوشهر رسیده اند و یک مقام مسئول درسازمان حفظ نباتات گفته است که ملخ ها ازهشتم بهمن ورود کرده اند، عجیب این که مدیرحفظ نباتات سازمان جهاد کشاورزی هرمزگان به تسنیم گفته است که اینها از دو روز قبل به کشورمان آمده اند. این که حرف ها یکی نیست و اطلاعات همخوانی ندارد البته چیز تازه ای نیست ولی نکته این است که چرا و چطور خبر مهم هجوم ملخ ها به کشورمسکوت مانده است.

البته پنجم اسفند درخبری کوتاه، مدیراداره جهادکشاورزی اهوازگفته بود که ملخ ها به غیزانیه و مزارعش رسیده اند ولی آنقدر آمدن ملخ ها دراین خبرمحدود جلوه داده شده بود که راحت می شد از کنارش گذشت. ولی حالا قضیه فرق می کند چون هم مدیرحفظ نباتات سازمان جهاد کشاورزی استان هرمزگان به عنوان استانی که در مسیر ملخ هاست و هم مدیرکل مبارزه با آفات عمومی وهمگانی سازمان حفظ نباتات گفته اند که این هجوم به یک روایت در۵۰ سال اخیر و به روایتی دیگر در۴۰ سال گذشته بی سابقه است.

ملخ ها از کجا آمده اند

درباره این که ملخ ها ازکجا می آیند و به کشور ما می رسند یک نام بین همه صاحبنظران و مسئولان تکرارمی شود. این نام عربستان است، کشوری نه چندان دوست با ما که فاصله دو پایتختمان ازهم ۱۷۵۶کیلومتراست. سعید معین ازسازمان حفظ نباتات البته از شبه جزیره عربستان نام می برد که قطر و عمان را هم شامل می شود و مهدی ضرابی، استاد حشره شناسی دانشگاه درگفت وگو با ما شمال آفریقا مخصوصا سودان را نیز به این لیست اضافه می کند. این نشان می دهد که ملخ های مهاجم خارجی اند و چون راهی طولانی را طی می کنند تا به ایران برسند عده ای به آنها می گویند ملخ صحرایی وعده ای دیگر می گویند ملخ دریایی . این که چرا ملخ ها ازعربستان به سمت شرق متمایل می شوند و به ایران می آیند ولی گردش به چپ ندارند و به سمت اروپا و قاره های دیگر نمی روند قضیه مجهولی است که ضرابی می گوید این ازعجایب خلقت است که بشر با این همه پیشرفت علمی هنوز سر از کار ملخ ها درنمی آورد.

البته گمانه هایی دراین باره وجود دارد که این حشره شناس به یکی ازآنها اشاره می کند و به نقل ازیافته های علمی یک دانشمند روس که تازه ترین اطلاعات درحوزه ملخ شناسی است توضیح می دهد که ملخ های دریایی، مراتع شنزاری را برای تخم گذاری مناسب می دانند که خب واضح است که ایران کم از این اراضی ندارد.

حیرت های ملخ دریایی

ملخ های دریایی زرد رنگ نهایتا هفت تا هشت سانتیمتر قد می کشند و عمرشان هم بیشتر از سه چهار ماه  نیست با این حال کارهایی از دستشان ساخته است که آدمیزاد را به ستوه می آورد. اینها اعجوبه اند، قدرت پروازی شان بی نظیر است ومی توانند بدون وقفه هرروز۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلومتر پروازکنند، اگر باد موافق بیاید که پروازشان راحت تر می شود و تا روزی ۵۰۰ تا هزارکیلومتر پرواز می کنند. ضرابی می گوید ملخ ها که چیزی نیستند، برخی حشرات تا روزی ۴۰۰۰ کیلومتر بدون توقف پرواز می کنند ولی بدی ملخ ها این است که درکنار این قدرت پروازی، سخت جانند و درطول پرواز ازهمه جریان های شدید آب وهوایی حتی جریانات اقیانوسی که هواپیماها را درچاله های هوایی می اندازد، عبور می کنند.

ملخ های دریای قدرت تخم گذاری و زادآوری شان نیزخارج از وصف است(۳۰۰ تا ۴۰۰ تخم به ازای هر ملخ) و خورد وخوراکشان خارج از تصور، به حدی که ضرابی می گوید اینها به صورت یک توده ابر حرکت می کنند و هرجا که فرود بیایند هرچه که سرراهشان باشد را می خورند، مثلا از یک درخت نه فقط میوه و شاخ و برگ را که حتی پوست را و دقیقا به همین علت است که ملخ دریایی را در دنیا آفت ملی و حتی آفت بین المللی می دانند.  

عربستان چشم ها را بست

فائو، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، سیستم رصد آفات دارد که به گفته کارشناسان، بسیار تخصصی و کارآمد و مدرن است، درحوزه رصد ملخ هم می گویند فائو ملخ شناس های خبره جهان را در اختیار دارد. فائو به ایران ازمدت ها قبل اعلام کرده بود که ملخ های مهاجر دارند می آیند و سعید معین، مدیرکل مبارزه با آفات عمومی وهمگانی سازمان حفظ نباتات نیز به ما گفت که ازهمان زمان آماده اند.  او می گوید تا امروز در۳۸ هزارهکتار از اراضی درمعرض خطر اقدامات مبارزه ای انجام شده ولی پیش بینی می شود که این کار باید حداقل در۲۰۰هزارهکتار دیگر ادامه یابد. 

حجم ملخ هایی که تا امروز به کشورمان آمده اند به گفته او شامل۴۰ تا ۵۰ گروه چندهزاره تا چند ده هزاره بوده که اگر ضرب درهم شوند، می شوند همان توده ابرمانند و سیاهی که ازحمله ملخ ها در ذهن ماست. اما آیا می شد این ملخ ها به سمت کشورمان نیایند یا اگر می آیند این همه زیاد نباشند؟

پاسخی که سعید معین می دهد روایت قابل تاملی است، روایت بی توجهی یک همسایه و شاید غرض ورزی اش. به این روایت گوش کنید: عربستان درباره مبارزه با ملخ‌های صحرایی شیطنت به خرج داده و بدون این که مبارزه جدی داشته باشد، اجازه داده آنها به ایران بیایند. طبیعی است که آمارها و اطلاعات مسیر باد در اختیارعربستانی ها هم گذاشته می‌شود و چون مسیربادها مشخص بود که ازعربستان به سمت ایران است، آنها قطعاً می‌دانستند مسیربعدی این ملخ‌ها کشورما خواهد بود، بنابراین مبارزه جدی نکرده‌اند، به خاطرهمین ملخ‌ها به سمت ایران سرازیر شده است.

سیل، ملخ آورد؟

زمزمه ها این روزها این است که چون گذر سیل به ایران افتاده، طغیان ملخ ها هم ضمیمه شده و درنتیجه هجوم ملخ ها به کشورنتیجه وقوع سیل است. حرف وحدیث است دیگر، بحران که درجامعه ای زیاد شود تمایل افکارعمومی این است که همه را به هم ربط دهند. درمورد ربط منطقی این دو رویداد به هم نیز اظهارنظر زیاد است به طوری که عده ای از ریشه منکرش می شوند وعده ای زیرپوستی تاییدش می کنند. البته اگر به یاد بیاوریم که ملخ ها اولین بار بهمن پارسال به کشور آمدند آن وقت شاید اصرار به ربط داشتن سیل وهجوم ملخ نداشته باشیم ولی وقتی با کارشناسان و حشره شناسان گفت وگو کردیم، معلوم شد که این اصرار چندان بی منطق نیست.

سعید معین معتقد است سیل‌های اخیر که همراه با بارندگی و باد بوده ورود ملخ ها به کشوررا تسهیل کرده است چون این ملخ‌ها خود را به جریان باد سپرده و با تحمل کمترین فشار و مقاومتی به مقصد رسیده اند و مهدی ضرابی، حشره شناس نیز دوباره استناد می کند به جدید ترین یافته های دانشمند حشره شناس روس که گفته است بعد از یک دوره خشکسالی وشروع یک دوره پربارش، ملخ های مهاجر نیز طغیان می کنند.

با این حال امیرمسعود جلالی ،معاون دفتر حفاظت وحمایت سازمان جنگل‌ها قاطعانه به ایسنا گفته است که هرچند رطوبت خاک می تواند شرایط را برای تکثیر ملخ‌ها فراهم کند اما ورود آنها به کشورهیچ ارتباطی با بارندگی و سیل‌های اخیر ندارد.

چالش تهیه سم

بین مسئولان و کارشناسان درمورد استفاده از سم همیشه اختلاف نظربوده است، مخصوصا میان مسئولان وحشره شناس ها که می گویند سم پاشی برای مقابله با یک آفت مساوی است با از بین رفتن صدها حشره ای که برای طبیعت مفیدند.حتی مهدی ضرابی استاد حشره شناسی دانشگاه می گوید روش های بیولوژیک مثل تغییر پوشش گیاهی مناطق و تغییر بافت خاک یا استفاده از روش طعمه گذاری بهتر و کم خطرتر از سم پاشی است که البته سعید معین آن را قبول ندارد و می گوید وقتی آفتی طغیان کرد هیچ راهی بجز سم پاشی وجود ندارد و روش هایی مثل استفاه از پارازیت یا قارچ برای وقتی است که آفت محدود به یک منطقه کوچک باشد نه مثل حالا که ملخ ها ۶استان را قبضه کرده اند.

سازمان حفظ نباتات پیش بینی کرده که حمله اصلی ملخ ها از اردیبهشت آغاز شود و جدال با این آفت تا اواخر تیر ادامه داشته باشد، جدالی که وجود سم و ابزارآلات به اندازه کافی رمز پیروزی درآن است. معین می گوید برای مقابله با ملخ های دریایی درخواست ۱۲ میلیارد تومان بودجه کرده ایم  که ستاد مدیریت بحران با ده میلیارد آن موافقت کرده ولی هنوز ریالی پول به دستمان نرسیده و وزیر جهادکشاورزی در هیات دولت پیگیر است.

او می گوید اگر این پول تا دوهفته آینده تامین شود که فبها ولی اگر بموقع به دستمان نرسد ملخ ها از کنترل خارج می شوند و این می شود خطرنابودی اراضی کشاورزی و باغ ها و به مخاطره افتادن امنیت غذایی ۸۰ میلیون ایرانی.

مریم خباز

جنگل‌بانان بیکار نمی‌شوند/ شیطنت شرکت‌های پیمانکار

 فرمانده یگان حفاظت منابع‌طبیعی کشور درگفت‌وگو با گزارشگران سبز


عباس‌نژاد، فرمانده یگان حفاظت منابع‌طبیعی ‌

چند روزی است که تعدادی از جنگل‌بانان و قرقبانان شمال کشور نگران از دست دادن شغل‌شان هستند، افرادی که وظیفه شان حراست از جنگل‌های هیرکانی است و باید گفت با افزایش دغدغه‌های آنها فرصت بیشتری در اختیار قاچاقچیان چوب قرار می گیرد به همین دلیل نگرانی‌های این افراد باید هرچه زودتر برطرف شود. اخبار ضد و نقیض زیادی درباره شرایط این افراد منتشر شده به همین دلیل با  سرهنگ علی‌عباس‌نژاد، فرمانده یگان حفاظت منابع‌طبیعی کشور تماس گرفتیم. او تاکید کرد که این افراد قرار نیست بیکار شوند و شیطنت‌های برخی شرکت‌ها سبب نگرانی آنها شده است. در این گفت‌وگو عباس نژاد از‌ بهتر شدن شرایط جنگل‌بانان و قرقبانان با برگزاری مناقصه و عقد قرار داد با شرکت‌های توانمند سخن می‌گوید.

  • خبرهایی در فضای مجازی منتشر شده که از اعتصاب‌ تعدادی از نیروهای حفاظتی جنگل در شمال کشور حکایت دارد ماجرا از چه قرار است؟
  • ماجرای خاصی نیست. این افراد نیروهایی بوده‌اند که قبلا در طرح بهره‌برداری از جنگل فعال بودند، اما با اجرای طرح تنفس جنگل، طرح بهره برداری از جنگل متوقف شد. به این ترتیب‌ سازمان جنگل‌ها برای اینکه این افراد بیکار نشوند‌ تشخیص داد تا از آنها در بخش‌ حفاظت استفاده شود.
  • مدیریت این افراد با سازمان جنگل‌هاست یا پیمانکاران این وظیفه را به عهده دارند؟

شرکت‌های پیمانکار ‌افراد را مدیریت می کنند.

  • مشکل پیش آمده برای این افراد از سوی شماست یا پیمانکار؟

     ماجرا از این قرار است که قرار داد این افراد با شرکت پیمانکار تمام شده و باید قرار‌داد جدیدی بسته  شود. قرار داد جدید نیز به مناقصه نیاز دارد و پرسه کمی طولانی شده‌است. دراین بین متاسفانه  برخی شرکت ها شیطنت کرده‌اند به همین دلیل برخی‌‌ تصور می‌کنند که قرار است بیکار شوند.

این مناقصه چه زمانی برگزار می شود؟

مناقصه بزودی برگزار می شود، باید تاکید کنم سازمان جنگل‌ها برنامه ای برای بیکار کردن این افراد ندارد. مهم این است که شرکت‌های توانمند مدیریت این مهم را در دست بگیرند به همین دلیل ‌ مناقصه برگزار می شود.

اما برخی از این افراد نگران هستند که شرکت جدید با آنها قرارداد نبندد.

در قرار دادی که سازمان با این شرکت‌ها منعقد می‌کند گنجانده می‌شود که شرکت‌ها باید با همین نیروها کار کند البته این در صورتی است که شخص صلاحیت لازم را ‌داشته باشد.‌

  • برخی از جنگل‌بان و قرقبانان نگران هستند که بین سابقه بیمه آنها فاصله بیفتد.

  تا دو ماه در این خصوص مشکلی پیش نمی‌آید و ماهم بزودی مناقصه را برگزار می کنیم. البته تا قرار داد جدید بسته نشود شرکت قبلی باید به وضعیت این افراد رسیدگی کنند.

  • یعنی این افراد اکنون بیکار نیستند؟

 آنها بیکار نیستند متاسفانه برخی در این بین شیطنت کرده اند.

  • با ترک پست این افراد فرصت برای قاچاقچیان چوب مهیا می‌شود دراین باره چه می‌گویید؟
     
    این افرادنباید پست شان را ترک کنند.

  • چه تعداد جنگل‌بان و قرقبان‌ با پیمانکاران همکاری می‌کنند؟

بیش از هزار نفر نیروی حفاظتی داریم، اما شرکتی که با نکاچوب بوده حدود ۴۰۰ نیرو دارد.

  • برای  حقوق عقب افتاده این افراد چه برنامه ای دارید؟‌

در قرار داد‌ جدید به این مهم توجه بیشتری شده و شرایط پرداختی شان قانونمندتر شده است.بازهم اطمینان می‌دهیم که این افراد نباید نگران آینده شغلی شان باشند. ‌

موهبت‌های سیل مهیب

محمد‌‌ درویش

بر خلاف کارشناسانی که فرسایش خاک، از بین رفتن پوشش گیاهی و تخریب بخشی از جنگل‌ها و مراتع مناطق بالادست را از نتایج اصلی وقوع سیلاب سهمگین هفته‌های گذشته عنوان می‌کنند، برخی فعالان محیط زیست، سیل را حاوی آثار مثبتی برای طبیعت می‌دانند و بعضی هم آثار مثبت این سیل را به معجزه الهی تعبیر می‌کنند.

محمد درویش، یکی از همین افراد است که در گفت‌وگو با ما تاکید دارد که در مجموع نه تنها این سیل به محیط زیست خسارتی وارد نکرده، بلکه منافع بسیار زیادی را نیز برای آن به همراه داشته است، چراکه سیلاب‌ها می‌توانند مواد مغذی درون خاک را از کوهستان‌ها به سمت دشت‌های سیلابی و آبرفتی سرازیر کنند و در سیل اخیر نیز این منابع غنی تغذیه گیاهان به دشت‌های استان خوزستان، فارس، هرمزگان و سیستان و بلوچستان راه پیدا کرده‌اند. این در حالی است که حاصلخیزی بیشتر این دشت‌ها در سال‌های اخیر به دلیل خشکسالی و شور شدن خاک کم شده بود و در اثر این سیل، تا حدودی حاصلخیزی آنها احیا شده است.

از سوی دیگر به گفته این فعال محیط زیست، این سیلاب تالاب‌های بسیاری را پرآب کرده و در نتیجه، چشمه‌های داخلی تولید ریزگردها تا زمانی که این تالاب‌ها پر آب خواهند بود، به صورت طبیعی مهار می‌شود. اما حتی اگر این اتفاق هم نیفتد، پر آب بودن تالاب‌ها، افزایش جمعیت پرندگان در زیستگاه‌های تالابی را به همراه دارد، که خود این اتفاق کاهش آفات را در اراضی کشاورزی مجاور تالاب‌ها در پی خواهد داشت.

درویش توضیح می‌دهد سیل اخیر تا حدودی در بهبود شرایط اکوسیستم خلیج فارس، دریای عمان و دریاچه ارومیه موثر بوده و باعث بازگشت بعضی از جانوران آبزی و افزایش تخم‌ریزی ماهی‌ها در این پهنه‌های آبی شده، که این موضوع را نیز می‌توان به عنوان یکی از موهبت‌های این سیل در نظر گرفت.

او افزایش ظرفیت گرمایی به‌خصوص در استان خوزستان را نیز به عنوان یکی از آثار مثبت سیل هفته‌های گذشته معرفی می‌کند و می‌گوید: اکنون هر پنج تالاب اصلی خوزستان با ظرفیت نزدیک به صد در صد پر از آب هستند که این موضوع در دهه‌های گذشته بی‌سابقه بوده است. اتفاقی که می‌تواند باعث شود تفاوت دمای شب و روز در این استان کاهش یابد و درجه حرارت هوا نیز در فصل تابستان به اندازه سال‌های قبل بالا نرود.

این فعال محیط زیست از کاهش بیابان‌زایی، رونق صیادی و افزایش سطح آب سفره‌های آب زیرزمینی به عنوان بخشی از برکت‌های سیل اخیر یاد می‌کند و ادامه می‌دهد: از معدود خسارت‌هایی که این سیلاب بر محیط زیست وارد کرده، شسته شدن سطح قابل توجهی از خاک دامنه‌های زاگرس به دلیل پوشش گیاهی کم این دامنه‌ها در زمان وقوع سیل بود و چون، تولید هر سانتی متر خاک حدود ۸۰۰ سال زمان می‌برد، به هر حال این فرسایش خاک، سبب آسیب به آن بخش از اندوخته غذایی ما که مرتبط با حجم خاک موجود در دامنه‌های زاگرس است، می‌شود.

گرد‌ و‌ خاک سیل

کارشناسان، افزایش گرد و غبار در ماه‌های آینده را به عنوان یکی از عواقب سیل سهمگین اخیر پیش‌بینی می‌کنند
وسعتش از هر زلزله‌ای بیشتر بود. ویرانه‌های باقیمانده از آن نیز همین طور. سیل آمد و هرچه را بر سر راهش بود، شست و زندگی بسیاری از مردم را برد و عید هموطنانمان را در استان‌های گلستان، لـــرستان، خوزستان و برخی از استان‌های دیگر به عزا تبدیل کرد. اما آسیب این سیل فقط بر مردم شهرها و روستاها وارد نشد، بلکه سیل سهمگین هفته‌های گذشته به بخش‌های وسیعی از طبیعت نیز آسیب زد؛ آسیبی که نمودهای آن از جمله افزایش گرد و غبار در استان‌های سیل‌زده در آینده‌ای نه‌چندان دور بیشتر مشخص خواهد شد.مهم‌ترین آسیب سیل برای طبیعت چه در شمال شرق و چه در غرب و جنوب غربی کشور، فرسایش خاک مناطق بالادست است؛ چراکه وقتی سیل به راه بیفتد، آن هم با این شدت و سرعتی که این بار جاری شد، خاک سطحی ارتفاعات اولین چیزی است که بر سر راهش قرار دارد و سیلاب این خاک را با قدرت زیاد می‌شوید و به مناطق پایین‌دست می‌برد.
این تحلیل کارشناسانی است که با ما گفت‌وگو می‌کنند. کارشناسانی از جمله افشین علیزاده، عضو هیات علمی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران که معتقد است وقتی بعد از چند سال خشکسالی، سیلاب شدید رخ می‌دهد مقدار بسیاری از خاک سطحی مناطق بالادست شسته می‌شود، زیرا در این شرایط، تعداد گیاهانی که ریشه آنها مانعی است برای فرسایش خاک، کمتر شده و در نتیجه حجم بیشتری از خاک این مناطق در اثر سیل از سطح زمین جدا می‌شود.
«چون خاک سطحی دارای بیشترین میزان حاصلخیزی است، فرسایش این خاک کاهش حاصلخیزی مناطق بالادست را به همراه دارد و در نتیجه تا چند سال بعد از وقوع سیل، گیاهان کمتری به نسبت سال‌های قبل در ارتفاعات رشد خواهند کرد که این مساله خود می‌تواند احتمال وقوع سیلاب‌های شدید در سال‌های آینده را در پی داشته باشد.»

سیل، درختان را خواهد برد
صرف نظر از این که وقوع سیل در مناطق بالادست باعث شسته شدن خاک و کاهش حاصلخیزی آن می‌شود، سیلاب همچنین می‌تواند گیاهان و درختانی را که بر سر راهش قرار گرفته‌اند، از ریشه جدا کند و با خود ببرد.
البته علیزاده تاکید دارد  رخ دادن این اتفاق،  به محل وقوع سیل، نحوه جاری شدن آن، مقدار عمق خاک و میزان پوشش گیاهی منطقه سیل‌زده وابسته است؛  «وقتی درختان با تعداد کم به‌خصوص در دره‌ها و مناطقی با شیب زیاد قرار گرفته باشند، احتمال آسیب دیدن آنها هنگام وقوع سیلاب‌های شدید بیشتر خواهد بود. همان‌طور که در سیل اخیر نیز در مواردی در غرب و جنوب‌غربی کشورمان این موضوع مشاهده شده است.»
باید این موضوع را هم در نظر داشت که جنگل‌ها و مراتع به صورت طبیعی به عنوان موانعی در برابر وقوع سیلاب‌های شدید ایفای نقش می‌کنند، اما آن‌طور که عضو هیات علمی دانشگاه تهران می‌گوید در سیل اخیر پوشش‌های گیاهی به‌خصوص در مناطق کوهستانی غرب کشور، نتوانسته‌اند به خوبی جلوی وقوع سیل را بگیرند، چراکه شدت بارش در این مناطق از ظرفیت خاک جنگل‌های آن برای جذب آب باران بیشتر بود. در نتیجه، خاک جنگل‌های بلوط غرب کشور قدرت جذب خود را از دست دادند و آب باران به جای این که به داخل خاک فرو برود، روی آن جاری شد و بر اثر تداوم بارش شدید، سیل سهمگینی در این منطقه به وقوع پیوست. البته کاهش پوشش گیاهی مناطق بالادست این جنگل‌ها بر اثر چرای بی‌رویه و بوته‌کنی بدون شک در شدت یافتن سیل اخیر تاثیرگذار بود.

 سیل بعدی: گرد و غبار شدید …
فرسایش خاک سطحی مناطق بالادست بر اثر وقوع سیلاب شدید یک مساله است و این که این خاک شسته شده در چه منطقه‌ای نشست می‌کند، مساله‌ای است دیگر. علی‌محمد طهماسبی، مشاور رئیس سازمان محیط زیست و دبیر ستاد ملی مقابله با پدیده گرد و غبار در این باره به جام‌جم توضیح می‌دهد اگر شدت سیلاب زیاد باشد، خاکی که از ارتفاعات کنده شده، حتی ممکن است از دشت‌ها نیز عبور کند و در چاله‌ها یا مصب‌ها و دلتاهای نزدیک دریا انباشته شود.
«در هر صورت بخشی از رسوبات در طول مسیر سیلاب پخش می‌شود و به طور مثال اگر این رسوبات در دشت‌ها ته‌نشین شود، با فروکش کردن سیلاب و بعد از آن هم تبخیر رطوبت موجود در خاک، تنها چیزی که روی زمین باقی می‌ماند، رسوبات حاصل از سیل بوده که اغلب به صورت ریزدانه است.» طهماسبی معتقد است در سیل اخیر نیز به‌خصوص در استان خوزستان بخش زیادی از ریزدانه‌های خاک سطحی مناطق بالادست در دشت‌های این استان رسوب کرده و ممکن است بعد از فروکش کردن سیلاب، دشت‌ها هنوز مرطوب باشند، اما در فصل تابستان که درجه حرارت در این استان به ۵۰ درجه سانتی گراد می‌رسد، هیچ آثاری از این رطوبت باقی نمی‌ماند و با تبخیر آب، فقط این عناصر ریزدانه روی دشت‌های خوزستان باقی خواهد ماند. عناصری که
هر وزش باد شدیدی به راحتی می‌تواند آنها را از زمین بلند کند و باعث ایجاد گرد و غبار شود.
دبیر ستاد ملی مقابله با پدیده گرد و غبار برای اثبات این ادعای خود به مقاله‌های علمی و مشاهدات تجربی کشورهای مختلف جهان استناد می‌کند و می‌گوید: «مشاهدات علمی در بسیاری از نقاط جهان نشان می‌دهد که بعد از وقوع سیلاب در دشت‌ها، با یک فاصله زمانی شش تا ۹ ماهه، در زمانی که دشت‌ها کاملا خشک شده‌اند، گرد و غبار با غلظت و شدت بیشتری نسبت به سال‌های قبل به وقوع می‌پیوندد. بر این اساس به جرات می‌توان گفت سیلی که امروز در خوزستان اتفاق افتاده، در ماه‌های آینده باعث ایجاد گرد و غبار با شدت بیشتری از سال‌های قبل خواهد شد.»
او البته به موضوع پرآب شدن تالاب‌ها در اثر وقوع سیلاب هم اشاره می‌کند و ادامه می‌دهد: «کم شدن گرد و غبار ناشی از خشک بودن تالاب‌ها به دلیل این سیل را می‌توان پذیرفت، اما چون دقیقا عکس این ماجرا در دشت‌های وسیعی اتفاق خواهد افتاد، به نظر می‌رسد سیل اخیر نه تنها باعث کم شدن گرد و غبار نمی‌شود، بلکه افزایش آن را نیز در پی خواهد داشت.»
از سوی دیگر به گفته طهماسبی، امروز در بخش‌هایی از مدیریت کلان کشور زمزمه‌هایی مبنی بر کاهش بودجه گرد و غبار برای امسال به راه افتاده، چراکه برخی مدیران معتقدند سیل و باران امسال باعث کاهش گرد و غبار می‌شود و دیگر لازم نیست بودجه‌ای ویژه برای مقابله با این پدیده مانند سال‌های قبل اختصاص پیدا کند. او اما می‌گوید بر مبنای استدلال‌های علمی با این نظر مخالف است و برای همین مقاله‌ای تهیه کرده و برای مرکز پژوهش‌های مجلس خواهد فرستاد تا جلوی کاهش بودجه مقابله با گرد و غبار به دلیل وقوع بارش‌های شدید و سیل اخیر را بگیرد.

 احتمال پیشروی آب دریا
آب سیل گل‌آلود است، زیرا این آب، خاک سطحی مناطق بالادست را با خود به همراه دارد. بنابراین فرقی نمی‌کند که سیلاب به دشت سرازیر شود یا در مسیر خود به سد برخورد کند، چون هر جا سیلاب ساکن شود، این رسوبات ته‌نشین خواهند شد. از این جهت می‌توان گفت رسوبات حجم زیادی از آبی را که امروز در اثر سیل پشت سدهای استان‌های سیل‌زده جمع شده، تشکیل می‌دهد.
علی سلاجقه، رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی منابع طبیعی و محیط زیست ایران ضمن بیان این جملات، روی این نکته هم دست می‌گذارد که در شرایط فعلی لایروبی رودخانه‌ها و معابر دچار آب‌گرفتگی به این دلیل انجام می‌شود که بخشی از خاک سطحی بالادست در اثر سیل شسته شده و در مصب‌های مناطق پایین‌دست نشست کرده و اکنون تنها چاره برای مدیریت این بحران به‌خصوص در استان گلستان، این است که برای باز شدن راه جریان آب، این لایروبی ادامه پیدا کند.
او اما درباره بالا رفتن تراز آب دریای خزر نیز هشدار می‌دهد.  «درست است که امروز ما ناچاریم برای باز کردن جریان آب به سمت دریا در استان گلستان، مسیر عبور سیل را لایروبی کنیم، اما اگر روزی تراز آب خزر از تراز آب ورودی رودخانه‌ها بالاتر رود، دیگر نیروی خالص رودخانه نخواهد توانست که آب و مواد درون آن را وارد دریا کند و در این حالت دریا در دلتاهای ایجاد شده ناشی از سیل پیشروی خواهد کرد و دیگر اجازه نخواهد داد که ما در آن منطقه رسوب‌برداری انجام دهیم. این یعنی از بین رفتن کامل مناطقی از این استان که امروزه به زیر آب رفته‌اند.»
از بین رفتن بخش‌هایی از شهرها و روستاهای استان گلستان، افزایش گرد و غبار در استان خوزستان و کاهش پوشش گیاهی مناطق بالادست استان لرستان، تنها بخشی از احتمالاتی است که کارشناسان ما به عنوان پیامدهای مخرب سیل اخیر بر طبیعت کشور از آن یاد می‌کنند، اما آنچه که قطعی است، این است که خسارات شدید ناشی از این سیل بدون شک ریشه در سوء مدیریت‌ها و برخورد نامناسب ما با طبیعت دارد. اما ناگزیر این سیل اتفاق افتاده و در کنار آسیب‌هایی که به مردم و طبیعت ما زده، فوایدی هم برای آنها در پی داشته باشد و چه بسا مهم‌ترین فایده آن، درسی است که باید مدیران ما از وقوع این حادثه بگیرند.


محمد حسین خودکار

جنگل می‌خواهد زنده بماند

گفت‌وگو با رئیس شورای عالی جنگل که معتقد است سیل‌های اخیر برای پوشش گیاهی کشور مفید بود ه است

کامران پور مقدم
رئیس شورای‌عالی جنگل

یک ایران است و ۱۴ میلیون هکتار جنگل انبوه و نیمه‌انبوه و تنک و ماندابی و دست‌کاشت و یک عالم ماجرا، چه زیر نقاب سیل که مثل این اواخر درختان را از ریشه کند،‌ چه زیر ماسک قاچاق چوب که تا تیغش ببرد می‌برد و چه زیر صورتک آفات و امراض که مثل خوره افتاده است به جان جنگل‌ها. این که بالاخره وسعت واقعی جنگل‌های کشور چقدر است محل بحث است، این که هرسال چه مقدار از جنگل‌ها به شکل‌های مختلف از بین می‌رود نیز محل مناقشه است، ولی همین جنگل‌هایی که برایمان مانده، همین نقطه‌های سبزی که ۸درصد مساحت ایرانند ضروری است که حفظ شود. در مورد عمده‌ترین تهدیداتی که جنگل‌های ایران از هیرکانی تا زاگرس و ارسباران را تهدید می‌کند با کامران پورمقدم، رئیس شورای‌عالی جنگل گفت‌وگو کردیم؛ مسؤولی که می‌گوید برای مهم‌ترین چالش‌های جنگل در سال ۹۸ برنامه وجود دارد.

 شاهدان عینی می‌گویند در مناطق سیل‌زده غرب و جنوب‌غرب کشور همراه سیلاب،‌ درخت‌های بلوط هم وارد شهر و خانه‌های مردم شده. آیا درباره خسارت‌هایی که سیل به جنگل‌های زاگرس وارد کرده پایشی انجام داده‌اید؟

چون هنوز در این مناطق امدادرسانی در جریان است و شرایط برای بازدیدهای ما مهیا نیست چنین پایشی انجام نشده که در زمان مناسب این کار صورت خواهد گرفت، ولی مطمئنا بخشی از پوشش گیاهی به‌واسطه جاری شدن سیل دچار آسیب شده است. البته این سیل با وجود داشتن خسارات مالی سنگین برای جنگل‌های زاگرس بسیار مفید بود.

 از چه نظر؟

از سال‌های گذشته جنگل‌های زاگرس دچار خشکیدگی گسترده شده و گرفتار بیماری زغالی و انواع آفات و امراض نیز هست که عامل اصلی آن خشکسالی و کمبود رطوبت بوده است. بارندگی‌های اخیر اما بسیارکمک کرد تا رطوبت عرصه‌های جنگلی تا حد زیادی تامین شود و برای پوشش گیاهی فرصت رویش مجدد ایجاد شود.

 این بارندگی‌ها می‌تواند ما را به کنترل آفات و امراض جنگل‌های زاگرس نیز امیدوار کند؟

مسلما فرصت خیلی خوبی را مهیا می‌کند. البته مدیریت آفات خودش مراحل و تکنیک‌های خاصی دارد که همواره اجرا می‌شده، اما چون خشکسالی به گسترش این آفات و امراض دامن زده و باعث ضعف درختان و پوشش گیاهی شده می‌توانیم لااقل امسال امیدوار باشیم.

 این در مورد جنگل‌های هیرکانی هم صدق می‌کند؟

بله. پایشی که سال گذشته درجنگل‌های هیرکانی انجام دادیم نشان داد بخش‌هایی ازجنگل‌های شمال نیز به‌شدت دچار خشکیدگی شده است. شاید برای عده‌ای غیرقابل باور باشد که در منطقه پربارش شمال کشور این اتفاق رخ داده، ولی بررسی‌های ما نشان داد در منطقه گیلان و سیاهکل، جنگل‌ها از خشکی بالایی رنج می‌برند و رطوبت به‌شدت در آن منطقه کاهش یافته. خوشبختانه بارندگی‌ها به‌ویژه درشرق جنگل‌های هیرکانی به بالارفتن سطح رطوبت بسیار کمک کرد. هم‌اکنون تقریبا خاک جنگل از رطوبت اشباع شده و فرصت خوبی برای کنترل آفات و امراض
درجنگل‌های هیرکانی به وجود آمده است.

 سال ۹۸ برنامه سازمان جنگل‌ها برای کنترل آفات و امراض جنگل‌ها چیست؟

برنامه‌های ما به دو بخش جنگل‌های هیرکانی و جنگل‌های زاگرس تقسیم می‌شود. جنگل‌های هیرکانی گرفتار آفاتی همچون شب‌پره شمشاد و عسلک است و جنگل‌های زاگرس گرفتار بیماری زغالی و خشکیدگی. از سال گذشته ستاد ویژه‌ای با حضور صاحب‌نظران و کارشناسان زبده تشکیل دادیم و برنامه‌های مدیریتی را برای کنترل این آفات تدوین کردیم. کارهای اجرایی مقدماتی از اواخر سال ۹۷ شروع شد و اصل برنامه امسال اجرا می‌شود که امیدواریم بتوانیم با عملیات بهداشتی و پرورشی و پرداختن به احیای این رویشگاه و نیز تامین قلمه‌های شمشاد و ایجاد نهالستان‌هایی که آلودگی نداشته باشند رویشگاه هیرکانی را نجات دهیم، اما درجنگل‌های زاگرس برنامه جامع مدیریت بوم سازگان جنگلی زاگرس را در انتهای سال ۹۷ تدوین کردیم و راهبردهای اجرایی و عملیات اجرایی به همراه نقشه‌هایی که مناطق را پهنه‌بندی کرده و شدت خشکیدگی را مشخص کرده، تعیین کردیم. ذخیره نزولات جوی برای افزایش سطح رطوبت و برنامه‌های احیایی، بهداشتی و پرورشی و مدیریت چرای دام در زاگرس نیز در دستورکار است. قصد داریم آن بخش از جنگل‌های زاگرس را که هنوز پتانسیل بالایی برای رویش دارد و تاج پوشش آنها ۵۰ درصد است هم به صورت کامل قرق کنیم تا مناطق ذخیره‌گاهی‌مان افزایش یابد.

 خیلی‌ها این روزها می‌گویند سیل گلستان با جنگل‌تراشی در این استان مرتبط است. شما نابودی جنگل‌ها را متهم ردیف چندم وقوع سیلاب‌های اخیر می‌دانید؟

این که جنگل‌تراشی به صورت وسیع اتفاق افتاده  و نقاط وسیعی درگیر شده باشد را نمی‌توانم تایید کنم، اما این که تخریب در جنگل‌ها به صورت پراکنده و به شکل قطع‌های غیرمجاز و دور از چشم ماموران قانون اتفاق می‌افتد مسلما در وقوع سیلاب‌ها بی‌ثاتیر نیست. پوشش گیاهی چه جنگل و چه مرتع درکاهش روان آب‌ها و کنترل فرسایش خاک نقش دارد، اما در سیل گلستان شاید کاهش پوشش گیاهی یا افت عملکرد آن در کنترل سیلاب عامل چندم باشد. بارش‌ها در این استان به حدی بود که رطوبت خاک افزایش یافت و خاک جنگل از رطوبت اشباع شد و توان جذب بارش‌های بیشتر را از دست داد و سبب شکل‌گیری سیلاب شد.

 شما از شش هکتار جنگل‌تراشی به قصد زمین‌خواری در منطقه کانی دینار مریوان مطلع هستید؟

نه، متاسفانه اطلاعی نداریم. احتمالا یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها اطلاعات بیشتری دارد.

 به یگان حفاظت اشاره کردید. این اواخر شنیدیم که نیروهای جنگلبانی و حفاظتی قرار است تعدیل شوند. این موضوع قطعی است؟

این موضوع را کاملا تکذیب می‌کنم و اساسا در سازمان جنگل‌ها با آن مخالفیم. موضوع این است که ما در قالب طرح تنفس جنگل‌های شمال که از مفاد برنامه ششم توسعه است بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال را متوقف کرده‌ایم و هرگونه بهره‌برداری ممنوع است. این درحالی است که بخشی از نیروهایی که در طرح‌های بهره‌برداری تحت عنوان قرق‌بان فعال بودند بعد از توقف طرح، کاری نداشتند. البته با حمایت‌های دولت دستمزد این افراد هرچند نامنظم، ولی پرداخت شد و سیاست دولت و سازمان این است که حفاظت از جنگل‌ها همچنان با کمک این افراد ادامه یابد.  بنابراین هیچ‌وقت صحبت از تعدیل، خروج یا اخراج این نیروها نبوده. برنامه ما این است که با تقویت شرکت‌هایی که مجری کارهای حفاظتی درحوزه جنگل هستند بخش‌های زیادی از جنگل‌ها را حفاظت کنیم. نیروهای حفاظتی هم حتما کارشان در قالب شرکت‌های حفاظتی ادامه خواهند یافت.

 طبق گفته‌های شما سیاست سازمان جنگل‌ها دارد به سمت توسعه پیمانکاری پیش می‌رود. این برای جنگل‌ها خطرناک نیست؟
نه، موضوع این نیست. ما براساس قانون از ابتدای سال ۹۹ باید طرح‌های مدیریت پایدار جنگل را جایگزین طرح‌های جنگل‌داری کنیم. دستورالعمل مدیریت پایدار جنگل تدوین شده و کارهای مطالعاتی آن امسال آغاز و تا پایان سال برای اجرا و سپردن به مجریان آماده می‌شود تا جایگزین طرح‌های قبلی مدیریت چوبی جنگل‌ها شود، اما تا آماده شدن این طرح نمی‌توانیم جنگل‌ها را رها کنیم و ناچاریم از نیروهای قرق‌بان و یگان حفاظت در قالب شرکت‌های حفاظتی استفاده کنیم تا این یک‌سال هم بگذرد و به اصل اجرای مدیریت پایدار جنگل برسیم.

 شما در لابه‌لای صحبت‌های خود گفتید که بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال متوقف شده، اما در جاده‌های اصلی و فرعی شمال کشور همواره کامیون کامیون پر از چوب درختان می‌بینیم. موضوع چیست؟

ما مجوزی برای بهره‌برداری صادر نمی‌کنیم و این کار ممنوع است. عمدتا این کامیون‌ها چوب‌های حاصل از زراعت چوب یا درختان افتاده جنگلی را برای صنایع چوب حمل می‌کنند.

 ولی بررسی‌های میدانی ما نشان می‌دهد که خرید و فروش چوب‌های جنگلی در جریان است.

 چون بهره‌برداری چوبی از جنگل‌های شمال ممنوع است براساس قانون همه خودروها و وسایل نقلیه حامل چوب باید برگه و مجوز حمل داشته باشند و اگر نداشته باشند توسط پاسگاه‌ها متوقف می‌شوند.

 برخی معتقدند طرح تنفس جنگل باعث کوچ قاچاقچیان چوب به جنگل‌های زاگرس و حتی ارسباران شده. این را تایید می‌کنید؟

قطعا منع بهره‌برداری از جنگل‌های شمال در سال‌های اخیر باعث افزایش قیمت چوب درکشور شده و طبیعتا عاملی تحریک‌کننده برای افراد سودجوست. قاچاق چوب معضلی است که از دیرباز درهمه نقاط جنگلی کشور وجود داشته برای همین نمی‌شود گفت که قاچاق چوب به خاطرطرح تنفس جنگل است. با این حال تایید می‌کنم که قطع‌های غیرمجاز در جنگل‌های زاگرس، در بیشه‌زارها و حاشیه رودخانه‌ها توسط افرادی سودجو انجام شده و می‌شود که البته برخورد با آنها همواره وجود داشته است. یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها موظف شده این گلوگاه‌ها را شناسایی کند. برای همین کانکس‌های حفاظتی را در مناطقی که احتمال می‌دادیم این پدیده رشد دارد، افزایش داده‌ایم و گشت‌های مراقبتی درجنگل‌های زاگرس و ارسباران را بیشتر کرده‌ایم‌. از سوی دیگر سازمان جنگل‌ها طرح توسعه زراعت چوب، تهیه نهال‌ها و قلمه‌ها را هم در دستور کار دارد تا با تامین بخشی از نیاز چوبی کشور انگیزه‌ها برای قاچاق چوب به حداقل برسد.

 گردش مالی قاچاق چوب در کشور ما حول و حوش چه عددی می‌چرخد؟

من آماری ندارم، چون قاچاق پدیده‌ای مخفی است و قابل محاسبه نیست.

 می‌توانیم تخمین بزنیم سالانه قاچاقچیان چند هکتار جنگل را می‌بلعند؟

اگر قاچاق چوب اتفاق می‌افتد به صورت متمرکز نیست، بلکه جسته گریخته اتفاق می‌افتد و نمی‌شود گفت فلان عرصه یکدفعه پاک تراشی می‌شود. قاچاق چوب عموما در دل جنگل یا دور از انظار اتفاق می‌افتد و برآورد کردن آن کار سختی است. 


مریم خباز

بالا