آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : زیستگاه

بایگانی/آرشیو برچسب ها : زیستگاه

اشتراک به خبردهی

انقراض ژن‌های خوب

معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست معتقد است تنوع ژنی حیات وحش کشور بشدت کاهش یافته است

«احیای گونه‌های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان» این شعاری است که امسال برای روزجهانی حیات‌وحش در نظر گرفته‌ شده‌است و از این حکایت دارد که زیستگاه‌‌ها و حیات‌وحش در بیشتر مناطق دنیا شرایط ناگواری دارند. درباره وضعیت حیات‌وحش و زیستگاه‌های کشور می‌توان گفت دست‌کم نسبت به دهه۱۳۳۰ چهار‌پنجم یا به عبارت دیگر۸۰‌درصد جمعیت حیات‌وحش را از دست داده‌ایم و گونه‌های بیشتری قرار است به سرنوشت شیر و ببر ایرانی دچار و جمله «منقرض شد» را یدک بکشند. در این بین شرایط زیستگاه‌ها و حتی مناطق چهارگانه محیط‌زیست نیز مطلوب نیست؛ دست‌کم حدود دو میلیون هکتار از این مناطق در اختیار معدنکاوان است و توسعه ناپایدار همچنان زیستگاه‌های حیات‌وحش را می‌بلعد.

فردا روز جهانی حیات‌وحش است و به همین بهانه این مسائل را با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست در میان گذاشته‌ایم. او قبول دارد که سازمان متبوعش در حفاظت از محیط‌زیست موفق عمل نکرده اما تاکید کرد اختیارات این سازمان نیز محدود است. البته او نگران‌هایی جدی نیز نسبت به شرایط حیات‌وحش کشور دارد و هشدار می‌دهد به‌دلیل کاهش جمعیت گونه‌های مختلف حیات‌وحش تنوع ژنی آنها بسیار کاهش یافته است، مساله‌ای که مقاومت آنها را در برابر شرایط مختلف کاهش می‌دهد و خطر انقراض آنها را افزایش.

چرا این روزها فقط خبرهای ناگوار از‌ محیط‌‌زیست به گوش می‌رسد؟

شدت‌گرفتن توسعه‌ و مسائلی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی سبب شده خبرهای حوزه محیط‌زیست در دنیا و کشور ما بیشتر‌ ناگوار باشد. با توجه به این‌که تنوع زیستی در کشورمان قابل توجه است شرایط‌ ایجادشده زمینه را برای از دست‌رفتن بخش‌هایی از تنوع زیستی ‌فراهم کرده و این مساله بیش از گذشته به چشم می‌آید.

انقراض بیش از گذشته به حیات‌وحش ما نزدیک است و جمعیت برخی گونه‌ها نیز به شدت کاهش یافته است‌‌. چه سرنوشتی در انتظار حیات‌وحش کشور است؟

در این بین باید گفت بیشترین آسیب را در بحث تنوع ژنی دیده‌ایم. به عبارت دیگر‌ جمعیت گونه‌ها بیشتر آسیب دیده است اما کمتر به چشم می‌آید‌. وقتی می‌گوییم از صدهزار راس آهویی که در دشت‌های کشور وجود داشت اکنون حدود ۲۰هزار راس باقی مانده یعنی بخش زیادی از تنوع ژنی را از دست داده‌ایم. جمعیت گونه‌های دیگر مثل کل و بز و قوچ و میش نیز ‌کاهش یافته است.

برآورد شما از جمعیت این گونه‌ها چقدر است؟

جمعیت گونه‌های برجسته ما مثل کل ، بز، قوچ، میش و گورخر حدود ۲۰۰هزار راس برآورد می‌شود. این عدد به نظر درشت است اما به نسبت جمعیت‌هایی که اواخر دهه ۱۳۳۰ داشتیم به کمتر از یک‌پنجم رسیده است. به عبارت دیگر چهارپنجم جمعیت این گونه‌ها را از دست داده‌ایم. به این ترتیب بخشی از تنوع ژنی را نیز از دست داده‌ایم و این مساله بر حلقه‌های دیگر زنجیره غذایی تاثیر گذاشته است و سبب شده گوشتخوارانی مانند یوزپلنگ شرایط نگران‌کننده‌ای داشته باشند. البته بقیه گربه‌سانان نیز همین طور. برای نمونه شاید شرایط پلنگ به لحاظ تعداد مناسب باشد ‌اما جمعیت این گونه نیز کاهش داشته است.

 تخمین یا برآوردی از جمعیت پلنگ‌ها دارید؟

در خصوص جمعیت پلنگ‌ها هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم.

می‌توان گفت شرایط پلنگ در کشور مناسب است؟‌

شاید به لحاظ عددی ‌شرایط پلنگ نسبت به‌ یوزپلنگ مناسب باشد اما این گونه نیز بخش زیادی از تنوع ژنی‌اش را از دست داده، زیرا زیستگاه‌های پیوسته‌ای که داشته که از بین رفته است.  این درحالی است که از نظر بوم‌شناسی اگر جمعیت گونه‌هایی مانند گوشتخواران از ۵۰ قلاده کمتر شود این گونه در صد سال آینده منقرض خواهد شد، چون ژن‌های لازم برای مقابله با ناملایمات را از دست می‌دهد.

چرا شرایط حیات‌وحش کشور شکننده‌تر از همیشه شده است؟

اواسط ۱۳۳۰ شکار در کشور با آمدن اسلحه سرعت گرفت و جمعیت گونه‌های برجسته کشور کاهش پیدا کرد. در دهه ۶۰ نیز توسعه زیادی در زیستگاه‌های کشور اتفاق افتاد که فرصت احیای زیستگاه و گونه را از ما گرفت.

شما از افزایش اسلحه و توسعه به عنوان دو دلیل اصلی شرایط نامناسب حیات‌وحش نام می‌برید. محیط‌زیست برای کاهش اثرات این دو عامل‌ چه کرده است؟

سوال خیلی سختی است. فلسفه وجودی سازمان محیط‌زیست ابتدا‌ برای کنترل شکار بود‌، چراکه عده‌ای از شکارچیان به این باور رسیده بودند که باید مانع شکار بی‌رویه شوند. البته هنوز نیز بخش زیادی از انرژی سازمان صرف این مساله می‌شود. هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود. چند برابر این آمار شکارچیان قبل از شکار ‌دستگیر می‌شوند. علاوه بر این‌ هرسال بیش از هزار قبضه سلاح غیرمجاز کشف می‌شود و تعدادی محیط‌بان جانباز یا شهید می‌شود یا تعدادی از شکارچیان کشته می‌شوند. به عبارت دیگر مواردی که به آن اشاره کردم ‌هزینه‌های حفاظت از محیط‌زیست است. هنوز بیشترین هزینه صرف مقابله با شکار بی‌رویه می‌شود‌. اما بجز این سازمان کارهای دیگری را شروع کرده است. ایجاد مناطق چهارگانه ‌ابزاری برای حفاظت از اکوسیستم‌های کشور است. به این شکل می‌توانیم نمونه‌هایی از اکوسیستم‌های طبیعی کشور را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم، چراکه توسعه در این مناطق باید مدیریت شود. بنابراین بخش دیگری از انرژی سازمان صرف حفظ زیستگاه در مناطق چهارگانه می‌شود. علاوه براین، ما سراغ ابزار‌های جدیدی برای حفاظت نیز رفته‌ایم مثل قرق‌های اختصاصی که مدلی موفق از خصوصی‌سازی حفاظت است. چون در هیچ جای دنیا تمام بار حفاظت روی دوش دولت نیست. ‌البته وظایف مهم دیگری نیز داریم که آینده‌نگرانه است؛ مانند ایجاد و حفظ مجموعه‌های مرجع برای مطالعات و تشکیل بانک‌های ژن.

از محیط‌بانان، ایجاد مناطق چهارگانه و قرق‌های اختصاصی به عنوان مسائلی که سازمان سعی دارد با کمک ‌آنها محیط‌زیست را حفظ کند نام می‌بردید، اما اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اینها کاریکاتور ایده‌هایی است که قرار بود اجرا شود. برای نمونه ‌به محیط‌بانان به خوبی آموزش داده نمی‌شود به همین دلیل بعضا به دلیل سهل‌انگاری خود دچار حادثه می‌شوند یا ساخت‌ و ساز در مناطق چهارگانه در جریان است مانند آنچه این روزها در زیستگاه گوزن زرد ایرانی شاهدش هستیم. درباره قرق‌های اختصاصی نیز باید بگوییم در این قرق‌ها فقط شکارفروشی اتفاق می‌افتد و به قول معروف چیزی دست جوامع محلی را نمی‌گیرد.

دفاع نمی‌کنم که سازمان حفاظت محیط‌زیست در پیاده‌کردن حفاظت موفق بوده است، چون در این بین شرایط بین سازمانی، میزان حمایت‌ها و چارچوب‌های قانونی دخیل هستند. اگر اختیار جذب محیط‌بان دست من بود صرفا آدم‌های عاشق طبیعت را پیدا می‌کردم و به آنها آموزش می‌دادم و از آنها به عنوان نیروی حفاظتی استفاده می‌کردم. البته در این مدتی که کار در جریان است اتفاقا محیط‌بانانی داشته‌ایم که با جمعیت کم یا آموزشی که گرفته‌اند بازدهی خوبی داشته‌اند.

من‌ هم منکر تلاش محیط بانان نمی‌شوم اما…

نکته اینجاست که در آینده شرایط محیط‌زیست بدتر می‌شود چون این گروه از محیط‌بانان را از دست می‌دهیم. در واقع افرادی را جذب می‌کنیم که عموما عاشق محیط‌زیست نیستند. ممکن است آدم‌های توانمندی بوده و از لحاظ علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند یا براساس معیارهای استخدامی کارمندی قابل قبول‌تر باشند اما از نظر کار محیط‌بانی کارایی محیط‌بانان قبلی را ندارند. در حفاظت فیزیکی آنچه تاکنون شاهدش بوده‌ایم به نظرم خوب عمل شده و بازدهی خوبی داشته است. توجه کنید هر سال بیش از ۱۰۰۰ قبضه اسلحه غیرمجاز کشف می‌شود، آن هم توسط سازمانی که وظیفه‌اش این نیست.

وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست این است که از سرچشمه با این مسائل برخورد کند. چرا محیط‌زیست مانع تولید بی‌ضابطه سلاح شکاری نمی‌شود؟

اینجا ما کاملا با هم اختلاف داریم. محیط‌زیست عضوی از بدنه دولت است و  تولید سلاح و توزیع آن دست نیروهای مسلح است. محیط‌زیست هزاران مکاتبه کرده اما آنها به هیچ وجه تابع شرایط محیط‌‌زیست نبوده‌اند.

این به نوعی اعتراف به ضعیف‌بودن سازمان حفاظت محیط‌زیست نیست؟

نگوییم ضعیف‌بودن. تعبیر من این است که حاکمیت چارچوبی را برای محیط‌زیست در نظر گرفته و اختیارات و وظایف آن را مشخص کرده است. ما در این چارچوب می‌توانیم کار کنیم. اگر بخواهیم بگوییم محیط‌‌زیست ضعیف است باید گفت به این شکل خواسته شده است. به این دلیل نظر رئیس سازمان این است که مدیریت یکپارچه‌ای داشته باشیم و شاید نیاز باشد روزی محیط‌‌زیست خارج از بدنه دولت قرار بگیرد، چون با این ساختار و جایگاه انتظار بیشتری برای حفظ محیط‌‌زیست نمی‌توانیم داشته باشیم.

می‌گویید می‌خواهید شرایط را بهتر کنید. اما وقتی رئیس سازمان برای ادغام محیط‌‌زیست با منابع طبیعی نامه‌ می‌نویسد و می‌خواهد به جای وزارتخانه سازمان جدیدی تشکیل دهد‌ به نوعی به دنبال ضعیف‌ترکردن ساختار حفاظت از محیط‌‌زیست نیست؟

تحلیل‌کننده این بحث نیستم چون طراح این ایده نبوده‌ام اما به یکپارچگی مدیریت محیط‌‌زیست کشور معتقدم. نمی‌شود مرتع و پوشش گیاهی دست یک سازمان باشد و گونه جانوری در اختیار گروه دیگری باشد.

حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

  چرا با این‌که سازمان به دنبال مدیریت یکپارچه محیط‌‌زیست و کسب درآمد است اما‌ پیگیر دریافت جریمه‌هایی که متخلفان به دلیل شکار و صید باید بپردازند نیست.

این مساله در حوزه من نیست اما تنها کسی هستم که به این مساله ورود کرده‌ام. علت وصول‌نشدن جرایم هزینه‌های دادرسی است. این مشکل بیشتر ادارات استان‌هاست چون هزینه آن باید از محل اعتبارات جاری پرداخت شود. این جرایم به خزانه واریز می‌شود. قاعدتا حدود ۷۰ درصد آن باید در قالب اعتبارات به محیط‌‌زیست برگردد اما فقط بخشی از آن برمی‌گردد چون دولت پول ندارد. پیگیر این موضوع هستیم. در واقع مهم است که شکارچی ‌جریمه‌اش را بپردازد.

بی‌توجهی به اخذ جریمه‌ها و چنین سهل‌انگاری‌هایی ممکن است شکارچیان را جری‌تر کند و بیشتر شاهد مسائلی مانند آنچه اخیرا در میانکاله اتفاق می‌افتد باشیم. برای این‌که چنین حوادثی تکرار نشود چه برنامه‌ای دارید؟

بالاخره روشی که اکنون در پیش گرفته‌ایم روش حفاظت فیزیکی است. این روش پیامدهای اینچنینی دارد، چراکه تعداد شکارچیان و امکانات آنها بعضا بیشتر است. این‌که ما بتوانیم‌ مانع این اتفاقات بشویم نیازمند پیش‌زمینه خاصی است. یعنی باید تعداد سلاح شکاری کنترل شود یا برخورد‌های مناسب‌تری را شاهد باشیم. مدت‌هاست پیگیر هستیم که مجوز حمل سلاح متخلفان صید و شکار لغو شود اما این مهم به قانون و ورود دستگاه قضا نیاز دارد.

اما می‌توانید با ارسال لایحه‌ای به مجلس به این مهم برسید.

امکان دارد دستگاه قضا برای آن تفسیر بگذارد. وقتی ما لایحه‌ای در این خصوص بدهیم وزارت دفاع با آن مخالفت می‌کند. البته آموزش ما نیز فراگیر نشده تا بتوانیم در این زمینه فرهنگسازی کنیم. اعتباری نیز که دولت به این منظور به محیط‌‌زیست می‌دهد مناسب نیست. منبع درآمد دیگری نیز نداریم. این موارد دست به دست هم داده تا همچنان مدل حفاظت ما فیزیکی باشد و با چنین تبعاتی روبه‌رو شویم.

چرا کمک‌های بیشتری از انجمن‌های مردم‌نهاد نمی‌گیرید؟

بالاخره این روش نیز هزینه دارد. بعضی جاها ما اعتبار تعریف کرده‌ایم و از این انجمن‌ها کمک می‌گیریم مانند آنچه در زیستگاه یوزپلنگ اتفاق افتاده است. اما این رویکرد به استمرار و تداوم نیاز دارد و صرفا با آموزش مشکلات ما حل نمی‌شود. براساس نتایج مطالعاتی که در این خصوص انجام شده است می‌توان گفت ریشه برخی مشکلات ما در تخلفات صید و شکار به فقر و بیکاری برمی‌گردد؛ مثل ‌مازندران‌. البته بخشی نیز به فعالیت مافیا برمی‌گردد و مدیریت این موارد از توان سازمان خارج است.

قبول دارم که مشکلات اقتصادی به تخلفات صید و شکار دامن زده است اما در مازندران و منطقه‌ای مانند فریدونکنار فقر و بیکاری عامل شکار نیست بلکه پای زیاده‌خواهی عده‌ای در میان است. خیلی‌ها می‌خواهند با کشتار پرندگان مهاجر ‌زندگی لاکچری را تجربه کنند؛ مثلا خودروی شاسی‌بلند بخرند. برای مدیریت آشفته‌بازار فریدونکنار چه برنامه‌ای دارید؟

مشکل فریدونکنار به عزم جدی‌تری بین دستگاه‌های اجرایی و قضایی نیاز دارد. مساله شکار در این منطقه به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. مسائل اجتماعی نیز از عهده سازمان محیط‌‌زیست برنمی‌آید. باید فرمانداری، نیروی انتظامی و دادستانی به شکل جدی‌تری پای کار بیایند. یکسری مکاتبات انجام داده‌ایم و رایزنی‌ها در این خصوص ادامه دارد. اگر حل این مساله را فقط به عهده محیط‌‌زیست بگذاریم اتفاقی نخواهد افتاد.

در چند سال گذشته روال این بوده که اجرای برنامه برای کنترل صید و شکار بی‌رویه در فریدونکنار را پشت گوش بیندازند‌ تا فصل زمستان بگذرد و‌ پرندگان مهاجر ایران را ترک کنند‌.

اگر از سوی دستگاه‌های دیگر حمایت نشویم این اتفاق تکرار خواهد شد. چهار سال پیش برای رفع مشکلات فریدونکنار طرح نوشته شده است اما نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند. طبیعتا برای همه دستگاه‌ها برخورد با شکارچیان هزینه دارد. باید پرسید آیا دولت می‌خواهد این هزینه‌ها را پرداخت کند یا نه؟

 

 چرا فهرست ‌گونه‌های در خطر انقراض کشورمان به‌روز نمی‌شود؟

این فهرست در دست بازنگری است. فکر می‌کنم تا حدود دوهفته آینده آماده شود. از آخرین باری که این فهرست به‌روز شده حدود ۲۰سال می‌گذرد. براساس آخرین برآورد جهانی ۱۲۸ گونه از پستانداران ما در فهرست سرخ قرار دارند.

 

 

‌ قرق‌های حاشیه‌ساز

 قبول ‌دارید که ایجاد قرق‌های اختصاصی اجرای‌ کاریکاتورگونه‌ای از برنامه‌های کشورهای‌ موفق است؟

سال ۴۶، قانونگذار اولین قانون را به عنوان قانون شکار و صید تصویب کرد. آن زمان از واژه قرق‌های اختصاصی استفاده شد. به این شکل زمانی که هنوز حفاظت دولتی شکل نگرفته بود قانونگذار پیش‌بینی کرده بود که حفاظت دولتی چاره کار نیست. اکنون بیشتر از نیم قرن از این ماجرا می‌گذرد. باید رسانه‌ها بپرسند چرا این کار را انجام نداده‌اید؟

 اجرا شده اما ناقص اجرا شده است.

پس از نیم قرن به سمت آن رفته‌ایم. حداکثر ۱۰ سال پس از تصویب باید اجرا می‌شد. درباره تقلید از کشورهای موفق نیز باید بگویم بسیاری از مسائل ما تقلید از این کشورها است.

درست است اما نمی‌توان فقط شکارفروشی را تقلید کرد و حفاظت را تقلید نکرد.

در قرق‌های یزد حضور داشته ‌و جزو کسانی بودم که این ماجرا را شروع کردند. برای نمونه در قرق علی‌آباد چهل‌گزی منطقه‌ای در نظر گرفته شد که در آن ۲۵۰ کل و بز وجود داشت و هیچ تصویری از پلنگ و گونه‌های دیگر نبود. اما صاحب قرق نیرو استخدام کرد و شرایط منطقه را تغییر داد. درباره این‌که می‌گویید منفعتی برای جوامع محلی نداشته باید بگویم دست‌کم هفت هشت نیروی محلی جذب شده‌اند.

ما از محلی‌ها پرسیدیم و خلاف این ماجرا را باور داشتند.

من آنها را می‌شناسم، شبکه‌های اجتماعی همه چیز را برعکس نشان می‌دهد. دو یا سه نفر ساکن مناطق دیگری بودند که بحث دیگری دارد. بنابراین اهالی روستای آن منطقه به کار گرفته شده‌اند و اکنون ۱۲۰۰ راس کل و بز در منطقه سرشماری شده است. محیط‌‌زیست همین کار را انجام می‌دهد. شما می‌گویید جوامع محلی منفعت نبرده‌اند اما آنها از فروش پروانه‌های شکار سود می‌برند. اگر هم مشکلی باشد هم نباید صورت مساله را پاک کنیم.

قرق‌های اختصاصی چقدر درآمد داشته‌اند؟

درحدی بوده که بتوانند نیروهای حفاظتی و همه چیز را تامین کنند.

به نظر می‌رسد محیط‌‌زیست فقط دنبال درآمد است.شما می‌گویید می‌خواهید گونه‌های جانوری را احیا کنید. اما فروش مجوزهای شکار شفاف نیست.

۳۰ درصد پروانه‌های شکار به جوامع محلی می‌رسد.

شما فقط می‌گویید ۳۰ درصد پروانه‌ها به جوامع محلی می‌رسد اما جزئیات بیشتری نمی‌دهید.‌مثلا نمی‌گویید چند دلار از این طریق به دست آمده است؟

بخش خصوصی است. اگر بخواهیم می‌توانیم این اطلاعات را بگیریم اما ضرورتی ندارد. مثلا وقتی‌‌ کارخانه کاشی‌سازی را به کسی واگذار می‌کنیم‌ از او نمی‌پرسیم چقدر تولید کردی یا فروختی؟

اما بحث حفاظت از حیات‌وحش با کارخانه کاشی‌سازی متفاوت است.

در قرق چهل‌گزی جمعیت کل و بزها از ۲۵۰ راس به ۱۲۰۰ راس رسیده است. مجوز حدود ۴۰ شکار داده شده است. آیا این تعداد مجوز خللی در جمعیت حیات‌وحش ایجاد کرده است. فراموش نکنیم منافع قرق‌دار هم باید تامین شود. هرکاری مخالفانی دارد. بسیاری از موافقان این طرح اکنون مخالف آن شده‌اند.

  

آخرین خبر از ایران و فیروز

خبرهای خوشی از جفتگیری یوزها داشتیم. آیا یوز مادر آبستن شده است؟

از تاریخ جفت‌گیری حداقل باید دو ماه بگذرد تا مشخص شود. به نظر نمی‌رسد مانعی باشد. یوز ماده چهار ساله بوده و یوز نر نیز کاملا بالغ است. اگر بارداری اتفاق نیفتد ‌خیلی بد‌شانس هستیم.

هنوز هیچ چیز مشخص نیست؟

نمی خواهیم حیوان زنده‌گیری و سونوگرافی شود چون به حیوان تنش وارد می‌شود.

برنامه‌تان برای آینده یوزها چیست؟

نباید انتظار داشت یوزها به طبیعت برگردانده شوند. شاید در شرایط‌ نیمه‌اسارت بتوان آنها را نگه داشت. اگر حاملگی موفق باشد برنامه داریم که حیوانات را وارد سایت بزرگ‌تری کنیم. احتمالا‌ یوز نر را به طبیعت برمی‌گردانیم.

 

اهمیت تنوع ژن در حیات‌وحش

برای توضیح اهمیت تنوع ژنی در حیات‌وحش‌‌ می‌توان رنگ چشم در انسان‌ها را مثال زد. به طور فرض رنگ‌های گوناگون چشم انسان‌ها مثل آبی، مشکی، سبز و میشی تحت تاثیر ۱۰ آلل شکل می‌گیرد به عبارت دیگر می‌توان در نظر گرفت هر صفت را در انسان‌ دو آلل مشخص می‌کند. البته این شرایط برای جمعیت گسترده انسان‌ها صدق می‌کند. حال فرض کنیم اگر جمعیت انسان‌ها محدود شود چه اتفاقی می‌افتد؟ به این شکل امکان داشتن انسان‌هایی با رنگ چشم متفاوت کاهش پیدا می‌کند زیرا جمعیت محدود از تعداد کمتری آلل برخوردار است.

به عبارت دیگر صفت‌های گوناگون در حیات‌وحش محصول آلل‌های مختلف هستند. وقتی جمعیت یک گونه کاهش می‌یابد شانس بروز این صفت‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

این مساله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که صفت‌های حذف‌شده کارایی زیادی در بقا داشته باشند؛ مانند صفت مقاومت دربرابر سرما یا خشکسالی.در یک جمعیت صد هزار راسی از آهوها ممکن است صدها آلل در برابر خشکسالی و گرما نقش باشد. وقتی جمعیت کاهش پیدا می‌کند و به ۲۰ هزار راس می‌رسد آلل‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب آهوها تحت تاثیر خشکسالی و سرما زودتر تلف خواهند شد.به عبارت دیگر ژن‌ها ابزاری برای مقابله با عوامل محیطی و بیماری‌ هستند و هر چه جمعیت کاهش پیدا می‌کند از تعداد این ابزارها کاسته می‌شود.

 

مهدی آیینی

مدیریت خشکیده

مهدی آیینی

مهدی آیینی

خشکسالی، شکارچی حیات وحش شده‌است، فلامینگوها در بختگان زمینگیر شده‌اند و دوستداران محیط‌زیست برای نجات آنها به تکاپو افتاده‌اند، اما این داستان تلخ محدود به بختگان و جوجه فلامینگوها نیست. خبرهایی که از مناطق حفاظت شده کشور مخابره می‌شود از ناگوارتر شدن شرایط حیات وحش کشور تحت تاثیر بحران آب حکایت دارد. برای نمونه محیط‌زیست خراسان‌شمالی هشدار داده که برخی گونه‌ها به دلیل خشکسالی به حاشیه روستاها و مناطق مسکونی آمده‌اند، مساله‌ای که به تعارض انسان و حیات وحش‌دامن می‌زند. اما این ماجرا به خراسان‌شمالی محدود نیست. در خراسان‌رضوی نیز شرایط همین قدر ناگوار است. چهارشنبه گذشته بود که مسؤول محیط‌زیست مشهد از مرگ آهویی آبستن خبر داد که در جست‌وجوی آب به حاشیه جاده مشهد سرخس آمده‌بود، اما بخت با   آهوی مادر یار نبود چراکه بر اثر تصادف با خودروهای عبوری بشدت آسیب دید و تلاش محیط‌بانان نیز برای نجات او و دو جنین نارسش موفقیت‌آمیز نبود.‌

با توجه به چنین رخدادهای تلخی می‌توان گفت بحران آب جان اندک حیات‌وحش باقیمانده کشور را بیش از گذشته تهدید می‌کند، بحرانی که حاصل پافشاری برخی مدیران برای اجرای سیاست‌های اشتباهی مانند سدسازی و حفرچاه‌های عمیق است، سیاست‌هایی که حاصل شان چیزی نیست جز ‌ تالاب و چشمه‌های خشکیده.

لازم به یادآوری است که بحران آب فقط جوجه فلامینگوها را تهدید نمی‌کند و گونه‌هایی که مهاجرت نمی‌کنند این روزها بیش از گذشته با خطر مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند، در این بین می‌توان  به خزندگان اشاره کرد یا از پستاندارانی نوشت که تحرک کمی دارند. شرایط اما برای سم‌داران ناگوارتر است، چراکه کل و بزها هر روز برای نوشیدن آب خود را به آبشخورهای زیستگاه‌هایشان می‌رسانند، زیستگاه‌هایی به دلیل جاده‌سازی و معدنکاوی این روزها حکم جزیره‌هایی کوچک را پیدا کرده‌اند. در چنین شرایطی خشک شدن آبشخورها می‌تواند مرگ را به گله‌های کوچک کل و بز بیش از گذشته نزدیک کند.

بحران آب پلنگ و یوزپلنگ‌ها را نیز تهدید می‌کند، چراکه منجر به کاهش جمعیت طعمه‌های آنها( گراز وخرگوش) می‌شود. این درحالی است که برای نجات یوزپلنگ‌ها از خطر انقراض تلاش‌های زیادی شده‌است؛ تلاش‌هایی که بحران آب می‌تواند آنها را به باد دهد.

در چنین شرایطی لایروبی چشمه‌ها و تعمیر آبخشورها در کنار آبرسانی با تانکر می‌تواند حکم مسکنی را برای شرایط ناگوار محیط‌زیست کشور داشته‌باشد، راهکارهایی که برای اجرای آنها نیز باید نکاتی را در نظر گرفت، زیرا اگر در زمان مناسبی انجام نشود می‌تواند تنش بیشتری به حیات وحش کشور تحمیل کند. ‌

بحران آب درحالی امسال بیش از گذشته برای محیط‌زیست کشور شاخ و شانه می‌کشد که باید یادآور شد کشورمان در طول تاریخ همواره با این مشکل روبه‌رو بوده‌است و آنچه بیش از بحران آب به بحرانی شدن شرایط دامن می‌زند سوءمدیریت است. برای نمونه حدود چهار سال پیش که عیسی کلانتری سکان هدایت محیط‌زیست کشور را در دست گرفت از آب به عنوان اولویت محیط‌زیستی کشور یاد کرد و گفت ‌۷۰درصد وقت خود را روی مساله آب خواهدگذاشت.

این روزها که عمر دوران مدیریت عیسی کلانتری در ساختمان پردیسان به روزهای پایانی‌اش نزدیک می‌شود،  می‌توان گفت رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست ۷۰درصد وقتش را به شکلی سپری کرده‌است که گرهی از مشکلات محیط زیست کشور باز نشده‌است، زیرا بیشتر زیستگاه‌های کشور این روزها شرایطی مانند بختگان دارند یا بزودی دچار آن می‌شوند.

 

روز بی‌یوز

مهدی آیینی

یوزپلنگ‌ها با خبرهای بد می‌دوند؛ آمار مشخصی از یوزها وجود ندارد، حدود دو سال است پایش‌ها به‌درستی انجام نمی‌شود، کمک‌های بین‌المللی کاهش پیدا کرده،‌ یوزپلنگ‌ها دیگر بیمه نیستند و… خبرهایی که از گوشه و کنار زیستگاه‌های یوز به گوش می‌رسد از این حکایت دارد که مانند گذشته محیط‌بانان با یوزها چشم در چشم نمی‌شوند، به همین دلیل بیشتر کارشناسان و محیط‌بانان از کاهش نگران‌کننده جمعیت یوزها ابراز نگرانی می‌کنند. بیشترشان حدس می‌زنند کمتر از ۳۰ یوز در طبیعت باقی‌مانده است، در واقع یوزها آن‌قدر به انقراض نزدیک‌اند که دیگر به چشم نمی‌آیند.

بیش از دو دهه از شروع ابراز نگرانی‌ها نسبت به خطر انقراض یوزپلنگ‌های آسیایی می‌گذرد و در این مدت تلاش‌های زیادی شد، تلاش‌هایی که به نظر می‌رسد راه به جایی نبرده است. هرچند برخی کارشناسان معتقدند اگر این تلاش‌ها صورت نمی‌گرفت این روزها یوز نیز مانند شیر و ببر ایرانی لقب «منقرض شد» را یدک می‌کشید، اما هرسال خطر انقراض جدی‌تر از گذشته می‌شود تا آنجا که براساس اخباری که از زیستگاه‌های این گربه‌سان به گوش می‌رسد، کاربرد واژه جمعیت برای این ‌گونه دیگر بی‌معنی به نظر می‌رسد و باید از واژه فرد برای یوزها استفاده کرد. به همین دلیل باید خطر انقراض را بیش از گذشته جدی گرفت و برای یوزپلنگ‌های باقیمانده حفاظت فرد به فرد را در نظر گرفت.

شرایط یوزپلنگ‌های آسیایی بحرانی است، این واقعیت تلخ را هیچ کارشناسی رد نمی‌کند، اما اجرای برنامه‌های حفاظتی برای این گونه باید به‌روز شود. نسخه نوشتن برای یوزپلنگ‌ها نیز بدون اطلاعات مناسب راه به‌جایی نمی‌برد، چراکه هنوز آماری که براساس تحقیقات و پایش مناسب استخراج شده باشد در دست نیست به همین دلیل باید پایش زیستگاه‌ها از سرگرفته شود تا با توجه به اطلاعات به دست آمده بتوان برنامه مناسبی برای نجات یوزها نوشت و اجرا کرد.

دشمنان یوز هنوز بی‌پروا برای یوزپلنگ‌ها شاخ و شانه می‌کشند، چوپانان ناآگاه، سگ‌های گله و جاده‌هایی که قلب زیستگاه آنها راهدف قرار داده‌اند. به همین دلیل می‌توان گفت برای خیلی از مدیران و شهروندان حفظ یوز از مقام شعار فراتر نرفته است؛ وقتی در غرب منطقه میاندشت جاده ساخته می‌شود یا بحث احداث معدن D19 در زیستگاه‌های این گونه در یزد به قوت خود باقی است، نمی‌توان به نجات یوزپلنگ‌ها امیدوار بود. وقتی هنوز بسیاری از شهروندان بی‌توجه به علائم هشدار‌دهنده در جاده‌هایی که از زیستگاه‌های یوزعبور کرده‌اند با نهایت سرعت می‌رانند و بی‌توجه به خطر افزایش جمعیت سگ‌های بی‌صاحب پسماندهایشان را رها می‌کنند، باید گفت برنامه‌ها برای نجات یوز محکوم به شکست است.

امروز تقویم به نام یوزهاست و در گوشه و کنار کشور به مناسبت روز ملی یوز برنامه‌های مختلفی اجرا می‌شود. امروز قرار است خبر خوبی هم منتشر شود. گویا در غرب زیستگاه توران محیط‌بانان تصاویر جدیدی از یوزها گرفته‌اند. با این حال بیشتر خبرها از ناخوشی یوزها حکایت دارد به همین دلیل بسیاری به طرح تکثیر یوزها در اسارت امید بسته‌اند، طرحی که تاکنون موفقیت آمیز نبوده و چنانچه به موفقیت نیز دست یابد، باید گفت شانس معرفی یوزهایی که در اسارت متولد شده‌اند به زیستگاه طبیعی بسیار اندک است، اما وقتی پای انقراض در میان است حفظ ذخیره ژنتیکی نیز مهم است. به همین دلیل تا زمانی که کوشکی، دلبر و ایران در پارک پردیسان به سرنوشت «ماریتا»‌ دچار نشده‌اند، باید از فرصت استفاده کرد.

۲۵ سال پیش وقتی توله‌های ماریتا در بافق به بدترین شکل ممکن کشته شدند و خودش نیز به پارک پردیستان منتقل شد، خیلی‌ها یوزپلنگ‌ها را نمی‌شناختند، اما سال‌هاست که یوزپلنگ‌ها دیگر برای مردم غریبه نیستند، دیگر همه می‌دانند به لطف تلاش‌ سازمان‌های مردم‌نهاد، یوزها سال‌هاست با انقراض می‌دوند. در این مدت مدیران زیادی به نام یوزپلنگ‌ها اعتبار گرفتند و آنها را صرف نوشتن طرح‌های تکراری کردند. به همین دلیل در اندک فرصت باقیمانده باید برنامه‌ها را به معرفی یوزپلنگ‌ها محدود نکرد و گام‌های جدی‌تری برداشت، چراکه اگر برنامه‌ها تغییر نکند به عنوان اولین کشوری که در چند سال اخیر موفق به انقراض یک گونه منحصر به‌فرد شده، رکورددار خواهیم شد.

 

مهدی آیینی

۲۶قرق اختصاصی شکار‌ در راه است

معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست از افزایش قرق‌های اختصاصی شکار خبر می دهد

از مرداد سال گذشته که در صدر معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است، بارها در مصاحبه‌های مختلف اعلام کرده که با شکار مخالف نیست. حمید ظهرابی البته این را هم گفته است که باید سود حاصل از شکار صرف حفاظت از تنوع زیستی شود و به نحوی به جوامع محلی برسد، اما بازهم اتخاذ چنین مواضعی از متولی اصلی حفاظت از حیات وحش کشور سبب اعتراض بسیاری از فعالان محیط زیست شده است.این اعتراضات دلیلی می‌شود برای این که با ظهرابی تماس بگیریم و از او بخواهیم که توضیح دهد فروش پروانه‌های شکار در مناطق حفاظت‌شده و قرق‌های اختصاصی در زمان مدیریت او، دقیقا چه کمکی به حیات وحش و جوامع محلی کرده است و راز کسب درآمدهای میلیاردی مدیران قرق‌های اختصاصی از عرصه‌های طبیعی تحت اختیارشان چیست؟ این مصاحبه همچنین بهانه‌ای می‌شود تا از معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست درباره علت موافقت این سازمان با ایجاد سایت گردشگری در جزیره بکر «آشوراده» نیز سؤال کنیم.

هرچند ظهرابی در پاسخ به بیشتر سؤالات ما از عملکرد مجموعه خود دفاع می‌کند، اما بازهم ترجیح می‌دهد که بخشی از پرسش‌ها را بدون جواب بگذارد. او همچنین در حالی که اکنون فقط ۵ قرق اختصاصی در سطح کشور فعال است، از احتمال تعیین ۲۶ محدوده جدید به عنوان قرق اختصاصی در آینده‌ای نزدیک خبر میی دهد.

 

قرق‌های اختصاصی در همین مراحل اولیه شکل‌گیری خود با انتقادات بسیاری از سوی فعالان محیط زیست مواجه شده‌اند. شما چه پاسخی به این انتقادات می‌دهید و به نظر شما، فعالیت این قرق‌ها چه نتیجه مثبتی برای حیات وحش و جوامع محلی داشته است؟

در پاسخ به این سؤال برای شما از قرق منصورآباد رفسنجان مثال می‌زنم. یکی از اتفاق‌های خوبی که در این قرق افتاده، مشارکت مردم در حفاظت از حیات وحش در این منطقه است. به این صورت که در قرق منصورآباد، بیش از ۱۸۰ شکارچی که می‌توانستند به صورت بالقوه یک عامل تهدید برای حیات وحش منطقه محسوب شوند، امروز نه تنها دیگر دست از شکار در این زیستگاه کشیده‌اند، بلکه تشکلی مردمی تاسیس کرده و برای حفظ حیات وحش در کنار یکدیگر تلاش می‌کنند.

اما مدیران این قرق با نظارت شما تعدادی پروانه شکار هم فروخته‌اند.

فقط ۹ پروانه، که از این تعداد، ۶ پروانه سهم شکارچیان بومی منطقه بوده و یک پروانه به شکارچی داخلی غیربومی و دو پروانه هم به شکارچیان خارجی واگذار شده است.

از این تعداد پروانه فروخته شده، قرق‌داران منصورآباد چقدر درآمد کسب کرده‌اند؟

ببینید، پروانه‌هایی که به شکارچیان بومی داده می‌شود، قیمت خیلی پایینی دارند و هدف از صدور آن، فقط این است که شکارچی بومی انگیزه کنار گذاشتن شکار غیرمجاز را پیدا کند. اما آنچه که باعث درآمدزایی برای مدیران این قرق شده، پروانه‌هایی است که به دو شکارچی خارجی و یک شکارچی داخلی فروخته شده است. البته در کنار این درآمد، مدیران قرق منصورآباد باید هزینه‌هایی مثل حقوق ۸ قرق‌بان و یک کارشناس، نگهداری از چند خودرو و موتورسیکلت و خرید بنزین و دیگر تجهیزات را بپردازند و اگر منصفانه حساب کنیم، می‌بینیم که میزان هزینه‌ها با مقدار درآمد کسب‌شده تقریبا مساوی است.

با این حال، برخی کارشناسان معتقدند که قرق‌داران، سالانه چند میلیارد تومان از مدیریت این زیستگاه‌ها به دست می‌آورند.

این صحبت‌ها، هیاهوی رسانه‌ای برخی افراد است که می‌خواهند فعالیتی را که می‌تواند برای آینده حیات وحش کشور موثر باشد، زیر سوال ببرند. در حالی که قرق‌داران از عرصه‌هایی حفاظت می‌کنند که سازمان محیط زیست به خاطر کمبود نیرو و امکانات، نمی‌تواند به نحو مطلوب به آن رسیدگی کند. ضمن این که بر اساس آمارهای ما، تلاش‌های مدیران قرق‌های اختصاصی باعث افزایش جعمیت حیات وحش در آن عرصه‌ها شده است.

اما بعضی از کارشناسان می‌گویند چون این قرق‌ها نزدیک مناطق حفاظت‌شده محیط زیست قرار دارد، قرق‌داران با ناامن کردن این مناطق برای حیات وحش، حیوانات را به داخل محدوده قرق‌ها فراری می‌دهند. بنابراین به گفته آن کارشناسان، افزایش جمعیت حیات وحش در قرق‌های اختصاصی به خاطر زاد و ولد چارپایان نیست، بلکه ناشی از کوچانده شدن آنهاست.

مگر ماموران ما در مناطق حفاظت‌شده به کسی اجازه می‌دهند که وارد این مناطق شوند و آن را برای حیات وحش ناامن کنند.  این حرف‌ها به نوعی زیر سوال بردن تلاش‌های نیروهای محیط‌بانی است که در مناطق حفاظت‌شده خدمت می‌کنند.

از سویی دیگر، بر اساس آمارهای ما که قبلا آن را در مصاحبه‌های دیگری بیان کرده‌ام، در همه مناطق حفاظت‌شده نزیک به قرق‌های اختصاصی، جمعیت حیات وحش هم در این مناطق و هم در قرق‌های اختصاصی، افزایش پیدا کرده است. بنابراین اصلا این امکان وجود ندارد که حیات وحش از مناطق حفاظت‌شده به این قرق‌ها کوچ کرده باشد. از این رو، اگر مجموع صحبت‌ها را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم مخالفت‌ها با قرق‌های اختصاصی بیشتر بهانه‌جویی است تا نقدهای منصفانه.

این‌طور که به نظر می‌رسد، شما از عملکرد قرق‌داران کاملا راضی هستید. بر این اساس آیا برنامه‌ای برای افزایش تعداد قرق‌های اختصاصی دارید و گروه‌های جدیدی در این زمینه از شما درخواست داشته‌اند؟

بله، درخواست‌های زیادی برای تاسیس قرق‌های اختصاصی ارائه شده است و این رویکرد ما در حفاظت، که همزمان منافع حیات‌وحش و جوامع محلی را تامین می‌کند، مورد استقبال قرار گرفته. از طرفی، پس از توافق با مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع، در سراسر کشور ۲۶ محدوده برای راه‌اندازی قرق‌های جدید در نظر گرفته شده که در صورت تصویب در شورای عالی حفاظت محیط زیست به قرق‌های کنونی افزوده خواهند شد.

البته در این زمینه رویکرد ما از صدور مجوز قرق به نام افراد، به ثبت محدوده به عنوان قرق اختصاصی و واگذاری تصدی آن از طریق اطلاع‌رسانی عمومی برای مدت محدود به متقاضیان تغییر خواهد کرد. در فرآیند جدید، محدوده‌ها ابتدا در شورای عالی حفاظت محیط زیست به ثبت می‌رسند و سپس با بررسی درخواست متقاضیان، تصدی‌گری قرق با اولویت جوامع محلی و دارندگان حقوق و سامانه‌های عرفی چرای دام، برای مدت ۵ سال به آنها ارائه خواهد شد.

خارج از بحث قرق‌های اختصاصی، مساله ابهام‌آمیز دیگری که در حوزه کاری شما وجود دارد، ماجرای ایجاد سایت گردشگری در جزیره «آشوراده» است. در این زمینه اخیرا مدیرکل محیط زیست استان گلستان، گفته است که «مطالعات ارزیابی زیست‌محیطی برای سایت پشتیبانی این طرح انجام نشده». با توجه به این صحبت، این نگرانی ایجاد می‌شود که آیا برای خود این طرح ارزیابی‌هایی زیست‌محیطی انجام شده است؟

ببینید، سایت پشتیبان که آقای مدیرکل گفته‌اند، اصلا داخل جزیره نیست. دست‌اندرکاران این طرح می‌خواستند اقداماتی مانند ساخت مجموعه‌های اقامتی بزرگ را در این جزیره انجام دهند که سازمان محیط زیست با توجه به ارزیابی‌های زیست‌محیطی این اجازه را نداد. به همین دلیل این افراد تصمیم گرفتند که این پروژه‌ها را در بیرون از جزیره و در شهر بندر ترکمن انجام دهند. به همین جهت، ایجاد سایت پشتیبان طرح گردشگری جزیره آشوراده، دیگر از حوزه معاونت محیط طبیعی سازمان محیط زیست خارج شده است.

اما داخل خود جزیره چطور؟ فعالان محیط زیست هنوز این نگرانی را دارند جزیره آشوراده که بخشی از پناهگاه حیات وحش میانکاله محسوب می‌شود، به تفرجگاهی در معرض آسیب تبدیل شود.

اصلا قرار نیست این اتفاق بیفتد. برای این منظور مطالعات مدیریت منطقه، متکی بر ارزیابی توان اکولوژیک آن انجام شده است. بر اساس این مطالعات، ظرفیت برد حیات وحش جزیره محاسبه شده و بر اساس دستورالعمل‌ها، بناست که فقط به تعداد معدودی بازدیدکننده اجازه داده شود که وارد محدوده سایت گردشگری جزیره شوند.

اما درآمد این طرح که سال‌هاست اصرار بر اجرای آن وجود دارد، به کدام نهاد دولتی یا غیردولتی خواهد رسید؟

متولی اصلی این طرح، سازمان همیاری شهرداری‌های استان گلستان است که قرار است با همکاری استانداری آن را اجرا کند. البته این نهادها، بنگاه‌های اقتصادی نیستند که از انجام این کار دنبال منافع مادی خود باشند، بلکه هدفشان فقط خدمت‌رسانی به مردم است.

 

محمد حسین خودکار

پاسکاری نیرو بین جهاد کشاورزی و محیط زیست

مدیر کل دفتر شکار و صید محیط زیست‌ استعفایش را  تکذیب کرد

علی تیموری، مدیر کل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست که اخباری درباره استعفای او در فضای مجازی منتشر شده ، ضمن تکذیب این خبر از درخواست وزارت جهاد کشاورزی برای انتقالش به این وزارتخانه خبر داد. این نخستین باری نیست که بین وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط زیست نیرو جابجا می‌شوند. پیش از این عیسی کلانتری تعدادی از نیروهای شاغل در وزارت جهاد کشاورزی را به سازمان متبوعش آورد و محمد مجابی و علی تیموری هم دو نیرویی هستند که از محیط زیست به وزارت جهاد کشاورزی منتقل شدند.

گزارشگران سبز: وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط زیست این روزها شاهد پاسکاری نیرو هستند. وزارتخانه متولی تولید که یکی از مخربان اصلی محیط زیست کشور هم به شمار می‌رود، با روی کار آمدن عیسی کلانتری که سابقه طولانی در بخش کشاورزی دارد، به یکی از مراکز اصلی صادرات نیرو به سازمان حفاظت محیط زیست تبدیل شد. بعد از روی کار آمدن عیسی کلانتری، برخی نیروهای وزارت جهاد کشاورزی برای در دست گرفتن پست‌های سازمان حفاظت محیط زیست به این سازمان فراخوانده شدند. یکی از این نیروها ناصر مقدسی رئیس سابق شورایعالی جنگل بود که در سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور مشغول به کار بود. عیسی کلانتری ابتدا او را به سمت رییس مرکز امور بین‌الملل و کنوانسیون‌های سازمان حفاظت محیط زیست منصوب کرد و پس از تصویب قانون منع به کارگیری بازنشستگان، سمت مشاور در دفتر امور بین‌الملل و کنوانسیون‌های سازمان حفاظت محیط زیست به او اعطا شد. محمد علی طهماسبی بیرگانی که حکم مدیر ملی مقابله با پدیده گرد و غبار سازمان حفاظت محیط زیست را از عیسی کلانتری دریافت کرد و جانشین ضیاء الدین شعاعی شد هم از نیروهای وزارت جهاد کشاورزی بود. او سال‌ها در دفتر بیابان سازمان جنگل‌ها مشغول به کار بود و با حکم عیسی کلانتری به این سازمان کوچ کرد. نیر اعظم خوش خلق سیما از نیروهای وزارت جهاد کشاورزی و رئیس پژوهشکده بیوتکنولوژی از کلانتری حکم ریاست دبیرخانه شورای ملی ایمنی زیستی را دریافت کرد.

کریم شافعی معاون توسعه مدیریت، حقوقی و امور مجلس سازمان حفاظت محیط زیست هم که در همان روزهای نخستین روی کار آمدن عیسی کلانتری در این پست به کار گمارده شد و جانشین محمد مجابی شد هم از نیروهای وزارت جهاد کشاورزی بود. شافعی سمت مشاور حقوقی و امور بین الملل وزیر کشاورزی را در کارنامه خود داشت. جالب آنکه محمد مجابی هم از محیط زیست به وزارت جهاد کشاورزی نقل مکان کرد و حکم قائم مقام وزیر جهاد کشاورزی در امور مجلس را از محمود حجتی دریافت کرد. افراد یاد شده تنها نیروهای جهادی منتقل شده به سازمان حفاظت محیط زیست نبودند. حتی کارمندانی هم از وزارت جهاد کشاورزی به سازمان حفاظت محیط زیست منتقل شدند تا عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست به جای اینکه بیشتر شبیه یک دستگاه ناظر باشد، به رفتار یک دستگاه اجرایی نزدیک شود!

تغییر ماهیت سازمان محیط زیست

عملکرد این روزهای سازمان حفاظت محیط زیست اصلا شبیه یک دستگاه ناظر بر عملکرد وزارتخانه مخربی مثل وزارت جهاد کشاورزی نیست و باید گروهی مواظب مصوبات و تاییدیه‌های مخرب این سازمان باشند. محمود حجتی وزیر جهاد کشاورزی که در آستانه استیضاح مجلس قرار دارد، یکی از افرادی است که به هیچ وجه در زمینه کنترل مصرف کود و سم در بخش کشاورزی، اقدام موثری انجام نداده و تنها گامی که این وزارتخانه برای کاهش مصرف این مواد سرطان‌زا در تولید غذای مردم برداشته است، توسعه محصولات تراریخته بوده که کسی نمی‌داند چه تبعاتی برای سلامت انسان دارد. مسئولان وزارت جهاد کشاورزی با این توجیه که محصولات تراریخته مصرف سم را کاهش می‌دهند، با تمام توان از تولید این محصولات دفاع می‌کنند و برای ترویج آن تلاش می‌کنند. در این میان سازمان حفاظت محیط زیست هم به جای آنکه بر عملکرد وزارت جهاد کشاورزی نظارت کند، در دفاع از توسعه محصولات تراریخته با بهانه سیر کردن شکم مردم و افزایش تولید محصولات کشاورزی، نه تنها کنوانسیون تنوع زیستی را به وزارت جهاد کشاورزی واگذار کرده است، بلکه رئیس این سازمان راسا از تولید محصولات تراریخته دفاع می‌کند. به این ترتیب، هم دستگاه ناظر و هم دستگاه مجری مدافع تولید محصولات تراریخته هستند و این ذهن مصرف کننده را بیشتر نگران می‌کند زیرا به نظر می‌رسد در روند فعلی هیچ کس با نگاه نقادانه، سلامت محصولات تراریخته را بررسی نخواهد کرد و اگر وزارت بهداشت مخالفتی با محصولات تراریخته داشته باشد، در مقابل دو مجموعه مدافع تولید این محصولات راه به جایی نخواهد برد.

سازمان محیط زیست این روزها به یک مجموعه مدافع شکارهم  تبدیل شده و از شکار، تمام قد دفاع می‌کند. اگر تا دیروز بی سر و صدا پروانه شکار چهارپا و پرنده با هدف کسب درآمد توسط سازمان حفاظت محیط زیست فروخته می‌شد، حالا سازمان حفاظت محیط زیست به صورت علنی و با دفاع از شکار، پروانه فروشی می‌کند. حتی فروش پروانه به شکارچیان خارجی که درآمد بیشتری برای سازمان حفاظت محیط زیست ایجاد می‌کند را هم تشویق هم می‌کند. این سازمان توسعه قرق‌های اختصاصی که نقدهای زیادی به آنها وارد است را در دستور کار خود قرار داده است و همه نگرانند که در پایان دوره فعالیت تیم فعلی، اثری از حیات وحش در کشور باقی نمانده باشد.

جدیدترین مبادله نیرو بین دو مجموعه

رفتارهای وزارت جهاد کشاورزی و سازمان حفاظت محیط زیست به شدت به هم شبیه شده است و این را از صدور مجوز برداشت معادن در مناطق حفاظت شده توسط سازمان حفاظت محیط زیست می‌توان فهمید. شاید این شباهت‌ها به خاطر تبادل نیروهایی باشد که بین دو مجموعه در حال انجام است. با وجود گذشت دو سال از فعالیت دولت یازدهم، هنوز هم وزارت جهادکشاورزی و سازمان حفاظت محیط زیست در حال تبادل نیرو هستند. آخرین تبادل نیرو هم مربوط به علی تیموری مدیر کل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست است. در فضای مجازی اخباری در زمینه استعفای تیموری به دلیل دخالت نیروهای غیر کارشناس در مسایل این دفتر منتشر شده بود اما جالب اینکه او در گفتگو با خبرنگار ما این مسئله را رد می‌کند. تیموری که در دوره فعالیتش در سازمان حفاظت محیط زیست چه در دوره ریاست معصومه ابتکار و چه در زمان فعالیت عیسی کلانتری بحث شکار و صید رونق زیادی یافته بود، بنا به درخواست وزارت جهاد کشاورزی قرار است به یکی از معاونت‌های این وزارتخانه منتقل شود. او درباره دفتری که درخواست انتقال تیموری را مطرح کرده است، اطلاعاتی در اختیار خبرنگار ما قرار نمی‌دهد اما به راستی کسی که گفته می‌شود در زمینه بازرگانی تحصیل کرده و تجربیات اجرایی در زمینه محیط زیست دارد، در کدام دفتر وزارت جهاد کشاورزی مشغول به کار خواهد شد؟

مالچ‌پاشی کورکورانه

جانمایی اشتباه برای مالچ‌پاشی تنوع زیستی و اعتبارات را هدر می‌دهد

اختصاص ۳۳۰۰ میلیارد ریال اعتبار برای کنترل ریزگردهای خوزستان و هرمزگان کار دست تنوع زیستی منطقه داده. اعتبار تخصیص‌یافته برای کنترل ریزگرد در نقاطی هزینه شده که ضرورتی نداشته است. دعوا بر سر این‌که مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ انجام بشود یا نه، همچنان ادامه دارد. فعالان محیط‌زیست می‌گویند تاسیسات مالچ نفتی همچنان در این منطقه وجود دارد و رار است ۲۰۰۰ هکتار دیگر از این منطقه مالچ‌پاشی شود. آنها نگرانند تنوع زیستی این منطقه تحت‌تاثیر مالچ‌پاشی از بین برود. هرچند رئیس اداره محیط‌زیست دشت آزادگان انجام مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ را رد کرده اما فعالان محیط‌زیست با استناد به تصاویری که دارند تاکید می‌کنند تاسیسات مالچ‌پاشی هنوز هم در این منطقه حفاظت‌شده مستقر است. در چزابه و فکه هم که مناطق حفاظت‌شده نیستند اما پوشش گیاهی غنی دارند. مالچ‌پاشی انجام شده. مسؤولان سازمان جنگل‌ها می‌گویند که تعیین نقاط مالچ‌پاشی در چزابه انتخاب آنها نبوده است و مسؤولان استانی با توجه به اولویت‌هایی که داشته‌اند، این نقاط را برای مالچ‌پاشی انتخاب کرده‌اند. در حالی مالچ‌پاشی در مناطق با پوشش گیاهی غنی انجام می‌شود که به اعتقاد کارشناسان، پاشیدن مالچ در مناطقی که دارای پوشش گیاهی ۱۰ تا ۱۵ درصدی است، ضرورتی ندارد. بنابراین به نظر می‌رسد برخی مدیران با جانمایی اشتباه برای مالچ‌پاشی منابع بیت‌المال را هدر داده‌اند.

گزارشگران سبز: مالچ‌پاشی بی‌برنامه زنجیره حیات را در برخی مناطق پاره کرده. برای نمونه با اجرای عملیات مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ حیات در این منطقه به خطر افتاده است. سال گذشته، مالچ داغ نفتی، روی پوشش گیاهی یک‌ساله منطقه را پوشاند و بخش زیادی از خزندگان این منطقه را از بین برد. به‌دنبال آن، چند گونه پرنده که از این خزندگان تغذیه می‌کردند و زمستان‌ها را در خوزستان می‌گذراندند از منطقه دور شدند. میش‌داغ تنها نقطه هدف مالچ‌پاشان نبوده است. فکه و چزابه هم برخلاف بی‌نیازی از از مالچ‌پاشی بی‌نصیب نمانده‌اند. به گفته مردم محلی، ریگزارهای این مناطق هیچ گاه برای مردم مشکل‌ساز نبوده، چون اطراف تپه‌های شنی این مناطق با پوشش غنی گز شاهی، اسکنبیل و سایر گونه‌های بومی احاطه شده .
فکه محل زندگی آهوانی است که با مالچ‌پاشی به سمت دشت‌های عراق رفته‌اند. رضا نیک‌فلک، فعال محیط‌زیست خوزستان در گفت‌وگو با ما عنوان می‌کند: تجهیزات مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ مستقر است و قرار است ۲۰۰۰ هکتار از این منطقه، در آینده تحت عملیات مالچ‌پاشی قرار گیرد.
آن‌طور که او می‌گوید مجری عملیات مالچ‌پاشی در منطقه استخر آب هم ایجاد کرده است که این تغییرات برخلاف قوانین و مقررات است. زیرا هیچ مجوزی برای عملیات مالچ‌پاشی در مناطق حفاظت‌شده به آنها داده نشده است.

مالچ‌پاشی بیهوده
بودجه‌ای که برای مالچ‌پاشی به کار می‌رود، از همان ردیف اعتباری است که برای کنترل ریزگردها اختصاص یافته است؛ در حالی که به اعتقاد مردم محلی ریگزارهای خوزستان محل تولید گرد و غبار نیستند. حمید رضا ناصری، عضو هیات علمی مرکز تحقیقات بیابان دانشگاه تهران به جام‌جم می‌گوید: اگر مردم محلی معتقدند که تپه‌های خوزستان برایشان مشکلی ایجاد نمی‌کند، قطعا درست می‌گویند.
آن طور که او می‌گوید ریزگردها عمدتا در بستر تالاب‌ها و یکسری اراضی فرامرزی تولید می‌شوند. باید یادآور شد راهکار‌ها برای کنترل ریزگردها و حرکت ماسه‌های روان متفاوت است.
ناصری ادامه می‌دهد: مهار ریزگرد کار بسیار سختی است؛ زیرا متعلق به یک منطقه نیست و ذرات ریز از زمین بلند می‌شود و ممکن است هزاران کیلومتر دورتر برود؛‌اما حرکت ماسه‌ها محلی است. به علت سنگینی و درشتی ذرات ماسه، این ذرات به صورت محلی جابه‌جا می‌شود و براحتی با رویش یک درخت یا بوته، حرکت ماسه‌ها قابل کنترل است.
ناصری تاکید می‌کند: منشا ریزگرد متفاوت است و با مالچ‌پاشی ریگزارها، گرد و غبار را نمی‌توان کنترل کرد. البته به صورت مطلق نمی‌توان در این باره نظر داد. ممکن است ذراتی داخل ماسه‌زارها باشد که گرد و غبار ایجاد کند اما شدت آن در حدی نیست که با بستر هورالعظیم قابل مقایسه باشد.

مالچ‌کشی
براساس تصاویری که باقر موسوی، فعال محیط زیست منتشر کرده مناطقی تحت عملیات مالچ‌پاشی قرار گرفته‌اند، که دارای پوشش گیاهی مناسبی هستند، اما عضو هیات علمی مرکز تحقیقات بیابان یادآور می‌شود: مالچ نقتی باید در منطقه‌ای که حالت بحرانی دارد و پوشش گیاهی اش اندک است، استفاده شود؛ چون پوشش ۱۵ تا ۲۰ درصدی گیاهی می‌تواند حرکت شن‌های روان را کنترل کند.
به گفته او، پایه مالچ نفتی سمی است و به دلیل این‌که داغ پاشیده می‌شود، باکتری‌هایی را که در لایه رویی خاک زندگی می‌کنند از بین می‌برد.
ناصری ادامه می‌دهد: بنابراین اگر جایی پوشش گیاهی باشد و مالچ نفتی پاشیده شود، روی گیاهان و حیات وحش منطقه اثر سوء می گذارد‌.
او می‌گویددر مناطق مستعد ایجاد ریزگرد باید مالچ‌پاشیده شود، اما طیف گسترده‌ای از مالچ در کشور وجود دارد. مالچ بیولوژیک، مالچ معدنی و مالچ نفتی انواعی از مالچ‌ها هستند که در داخل تولید می‌شود، اما برخی از آنها به تولید صنعتی نرسیده‌اند.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با انتقاد از عملکرد سازمان جنگل‌ها و سازمان حفاظت محیط زیست در زمینه دفاع از مالچ نفتی بیان می‌کند: این دو سازمان تولیدکنندگان داخلی در حوزه مالچ را مورد توجه قرار نمی‌دهند و اصرار دارند مالچ نفتی سرآمد مالچ‌ها است و آثار منفی ندارد.
با توجه به گفته‌های کارشناسان و فعالان محیط‌زیست در شرایطی که بسیاری از مناطق کشور تحت تاثیر ریزگردها خالی از سکنه شده بهتر است مسؤولان ـ که برای تهیه مالچ نفتی با مشکل رو به رو هستند ـ قبل از مالچ‌پاشی شرایط منطقه را بررسی کنند، زیرا بدون برنامه‌ریزی و تحقیق، اکوسیستم منطقه به خطر می‌افتد و اعتبارات نیز قربانی ندانمکاری می‌شود.

یک تصمیم استانی!
مهم‌ترین انتقاد فعالان محیط زیست به مالچ‌پاشی‌های سازمان جنگل‌ها مربوط به پاشش این ماده نفتی در مناطقی است که دارای پوشش غنی است. منتقدان می‌گویند اقدامات سازمان جنگل‌ها در مناطق غیر ضروری انجام شده است. فرهاد سرداری، مدیر کل دفتر بیابان سازمان جنگل‌ها در گفت‌وگو با ما عنوان می‌کند: ۳۹۰ میلیارد تومان اعتبار در اختیار سازمان جنگل‌ها برای تعیین مناطق اولویت‌دار برای اجرای عملیات مالچ‌پاشی قرار داده شد.
او عنوان می‌کند: ما براساس تعریف یکسری شاخص‌ها و معیارها، مطالعه‌ای توسط دفتر مهندسی سازمان جنگل‌ها برای پنج تا شش استان انجام دادیم تا مناطق اولویت‌دار برای اجرای عملیات مالچ‌پاشی مشخص شوند. حدود یک تا دو ماه دیگر نتیجه این مطالعه تکمیل خواهد شد.
به گفته سرداری ده سالی هست که مالچ‌پاشی توسط سازمان جنگل‌ها انجام نشده بود و از سال گذشته اعتبارات مورد نیاز برای این اقدام در اختیار سازمان قرار گرفته است.
او به این پرسش که با توجه به تکمیل نشدن مطالعات مناطق اولویت‌دار، مالچ‌پاشی‌های سال گذشته خوزستان بر چه اساسی انجام شده است، پاسخ می‌دهد: عملیات مالچ‌پاشی در یکسری نقاط که در استان‌های مختلف براساس مطالعات قبلی باید مالچ‌پاشی می‌شد، پیگیری شد. در برخی مناطق حدود ۷ تا ۸ درصد پوشش گیاهی داریم که مالچ‌پاشی باید انجام شود اما منطقه چزابه جزو مناطق اعلامی ما نبوده است.
او بیان می‌کند: شاید آن منطقه شرایطی داشته که مقامات استان تصمیم گرفته‌اند آنجا مالچ‌پاشی کنند.
سرداری درباره مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت شده میش‌داغ بیان می‌کند: ما از استان خوزستان در این باره استعلام کردیم که اعلام کنند آیا مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت شده انجام شده است یا نه که هیچ پاسخی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به ما داده نشده است.
سرداری با تکیه بر مطالعات پژوهشکده نفت، مخالفت‌ها با مالچ نفتی را غیر فنی توصیف می‌کند و می‌گوید: تصاویری در اختیار داریم که مالچ نفتی روی گیاهان ریخته شده؛ اما گیاه بعدا شاداب‌تر هم شده است. مالچ نفتی گیاه را نمی‌سوزاند و آزمایشات نشان می‌دهد هیچ تاثیری روی انسان، خاک، آب، پوشش گیاهی و جانوری ندارد.

لیلا مرگن

فرار یوزپلنگ‌ها از ایران

آخرین مطالعات نشان می‌دهد‌ احتمال خروج یوزپلنگ‌ها از کشور وجود دارد

استان یزد در گذشته از زیستگاه‌های اصلی یوزپلنگ آسیایی به‌شمار می‌رفت‌اما این روزها جز دو یوزپلنگ نر، اثر دیگری از این گربه‌سان سریع در این استان مشاهده نمی‌شود. مطالعات جدید پروژه یوز نشان می‌دهد یوزپلنگ‌ها بیش از آنکه در زیستگاه‌های جنوبی با وجود منابع آب و غذایی مناسب حضور داشته باشند، در خراسان شمالی و عرض‌های جغرافیایی بالاتر مشاهده شده‌اند. گویی آنها کوله‌بار زندگی خود را به دوش گرفته و به عرض‌های شمالی در حال مهاجرت هستند. کسی چه می‌داند، شاید این مهاجرت تا آن سوی مرزها و به داخل کشورهای همسایه یعنی افغانستان و ترکمنستان هم ادامه یافته باشد اما آنچه مسلم است، این‌که کار جمعیت یوزپلنگ به جایی رسیده که تکثیر مصنوعی آخرین راه حفظ نسل این گونه است و قرار شده بزودی گروهی از آلمان برای مطالعه درباره میزان موفقیت این راهکار به ایران بیایند.

خطر انقراض یوز نه فقط ایرانیان بلکه جهان را دچار نگرانی کرده تا جایی که چهارم دسامبر مصادف با ۱۳ آذر را به‌عنوان روز جهانی یوزپلنگ نامگذاری کرده‌اند تا جهانیان بدانند، جمعیت این‌گونه بشدت آسیب دیده است، حدود دو دهه‌ است که نهادهای بین‌المللی با کمک سازمان حفاظت محیط زیست آمده‌اند. جمعیت یوزها در کشورمان در خوشبینانه ترین حالت ‌۴۷قلاده برآورد می‌شوند و این تعداد، تا انقراض قطعی فقط یک گام کوچک فاصله دارد. رجبعلی کارگر، معاون پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در گفت‌وگو با ما به تشریح دستاوردهای پروژه یوز می‌پردازد.

او می‌گوید: ما در پروژه اهداف آموزش، مطالعه و تحقیق و حفاظت را پیگیری می‌کردیم در این زمینه‌ها هم مطابق نظرات کارشناسان داخلی و بین‌المللی عملکرد مناسبی داشتیم. حتی مجله وابسته به اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت یا IUCN هم نمره ۶۴ به پروژه یوز داده است.

کارگر درباره ۳۶ نمره‌ای که این پروژه نتوانسته دریافت کند، چنین می‌گوید: نمره‌های ما در زمینه آگاهی و اطلاع رسانی، مطالعه و حفاظت خوب بود اما در بخشی که موفق به کسب امتیاز نشدیم، مربوط به مشکلات اعتباری بوده یا مشکلاتی خارج از توان و اداره سازمان محیط‌زیست را شامل می‌شده است. مثلا پروژه معدنی در خارج از مناطق تحت مدیریت ما، توسعه معادن یا حضور دام و سگ‌های گله مواردی بود که در اختیار و کنترل ما نبود.

 

جاده‌های یوزکش

به گفته معاون پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی تصادفات جاده‌ای، سگ‌های گله و معادنی که در حاشیه و مسیر کریدورهای حرکت این حیوان ساخته می‌شوند، مهم‌ترین تهدید برای جمعیت یوز به حساب می‌آید.

او ادامه می‌دهد: در۱۷ سال اجرای این پروژه، ۴۲ قلاده یوزپلنگ در اثر تصادف در جاده‌های شش استان اصفهان، سمنان، یزد، کرمان و خراسان‌های شمالی و جنوبی تلف شده‌اند.

آن‌طور که او می‌گوید بیشترین تصادفات در بزرگراه سمنان به مشهد رخ داده است. حدود ده قلاده یوزپلنگ در این جاده تصادف کرده‌اند. جاده مهریز یزد به کرمان هم دومین محل پرخطر از نظر تلفات جاده‌ای است؛ زیرا از سال ۸۰ تاکنون هفت قلاده یوزپلنگ در این جاده تلفات داشتیم. کافی است در این تصادفات دو مادر وجود داشته باشد. مادرها که از بین بروند، خودبه‌خود تهدید جمعیت شروع می‌شود.

او می‌گوید: آماری از کشته شدن یوزپلنگ‌ها به دلیل حضور سگ‌های گله نداریم؛ زیرا امکان کنترل و پایش تمام یوزپلنگ‌ها برای پرسنل ما وجود ندارد. آمارگرفتن از تلفات ناشی از اقدامات سگ‌های گله مثل تصادفات نیست، اما اغلب، سگ‌ها بچه‌های یوزپلنگ را خفه می‌کنند و برای تداوم نسل این حیوان مشکل ایجاد می‌کنند.

 

معدن‌کاوی یزد، بلای جان یوزپلنگ

عمده گزارش‌هایی که از حضور یوزپلنگ با توله منتشر می‌شود، مربوط به استان‌های شمالی‌تر است. خبری از یوزپلنگ ماده در یزد نیست و آنچه مشاهده شده است، مربوط به یوزپلنگ‌های نری است که بعد از مرگ آنها، به‌طور قطع حضور یوزپلنگ در زیستگاه‌های جنوبی را به خاطره تبدیل می‌کند. کارگر، فعالیت‌های معدن‌کاوی را دارای تاثیر منفی جدی بر جمعیت یوزپلنگ معرفی می‌کند. او می‌گوید: در استان‌های جنوبی وضعیت طعمه و منابع آب خوب است. چون جمعیت کل و بز و قوچ و میش هم مناسب است و اطلاعات مردم درباره یوزپلنگ افزایش یافته است، یعنی محیط زیست کار خود را به درستی انجام داده است، اما یوزپلنگ در این مناطق دیده نمی‌شود. این گونه، بیشتر در زیستگاه‌های شمالی مثل توران و میاندشت، منطقه راور کرمان و نایبندان مشاهده می‌شود. مخصوصا در توران و میاندشت یوزپلنگ‌ها زاد و ولد هم می‌کنند.

به گفته کارگر، دلایل مختلفی در طبیعت وجود دارد که سبب شده در بخش‌های جنوبی کشور یوز مشاهده نشود. آنچه مطالعات پروژه یوز نشان می‌دهد، این است که فعالیت‌های معدنی در استان یزد، علت اصلی کاهش جمعیت این گربه‌سان است.

او ادامه می‌دهد: در زیستگاه‌های جنوبی متاسفانه جمعیت یوزها بشدت رو به کاهش است. بجز نرهای ایستگاه دره انجیر چندی است در مناطق آزاد یزد، بین راور و دره انجیر هم یوزپلنگ دیده شده. اما در مناطق شمالی وضعیت جمعیت یوزپلنگ نسبت به جنوب بهتر است.

 

به نام یوز، به کام سایر گونه‌ها

معاون پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ با تاکید بر پیچیده بودن قضاوت درباره دلایل مهاجرت یوزها به سمت عرض‌های بالاتر، عنوان می‌کند: ممکن است منطقه‌ای را با هدف حمایت از یوز حفظ کنید اما یکباره گونه دیگری مثل پلنگ در منطقه ظاهر شود. پلنگ رقیب قوی برای یوز است.

او در ادامه با اشاره به این‌که در زیستگاه‌های جنوبی مثل بافق یزد، یوز زیاد بود، عنوان می‌کند: اکنون حدود ۱۱ قلاده پلنگ در این منطقه شمارش شده است.

آن‌طور که کارگر می‌گوید پس حضور پلنگ، یوز به زیستگاه بینابینی رفت، جایی که معدن چهل گز در آنجا فعالیت داشت، اما اختیار کنترل فعالیت این معدن با محیط‌زیست نیست، به همین خاطر به دلیل ناامن بودن این منطقه، یوز به دره انجیر مهاجرت کرد.

به گفته او، پلنگ تنها رقیب یوز در زیستگاه‌های جنوبی نیست بلکه در این زیستگاه‌ها گرگ هم به‌عنوان یک رقیب خطرناک برای طعمه‌ها و خود یوزپلنگ پیدا شده است.

معاون پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ بیان می‌کند: با مجموعه عواملی که در طبیعت رخ می‌دهد، یوزها جابه‌جا می‌شوند. گاهی خشکسالی باعث می‌شود که کیفیت آب‌ها تغییر کند و روی جمعیت حیات وحش تاثیر بگذارد که ما هم در حال مطالعه در این رابطه هستیم. زیرا در یک پروژه جابه‌جایی حیات وحش در خارج از ایران، هفت کرگدن تلف شدند. آزمایش‌های بعدی نشان داد، مشکل آب عامل مرگ و میر آنها بوده است.

 

مهاجرت پرابهام یوز

نوید قلیخانی، از دیگر کارشناسانی است که در گفت‌وگو با ما از چند و چون مهاجرت یوزها می‌گوید. آن طور که او توضیح می‌دهد خیلی نمی‌توان درباره مهاجرت یوز به کشورهای همسایه نظر دارد.

به گفته او، براساس تجربه و گزارش‌هایی که وجود دارد، نه این احتمال را می‌توان رد و نه تایید کرد.

قلی‌خانی ادامه می‌دهد: اصولا هر پنج تا ۱۰ سال یکبار گزارش‌هایی درباره مشاهده یوزپلنگ در نزدیکی مرزها دریافت می‌شود. بنابراین نمی‌توانیم بگوییم که یوز در نزدیکی مرز نیست. اما این گزارش‌ها هر چند سال یکبار تکرار می‌شود و هیچ مدرک محکمی هم برای اثبات آن نیست و این اطلاعات همواره در هاله‌ای از ابهام باقی می‌ماند. کسی هم به دنبال اثبات آن نمی‌رود. با وجود، این نمی‌توان به طور دقیق اظهار نظر کرد.

او به این پرسش که آیا کشورهای همسایه درباره احتمال حضور یوزپلنگ در کشورشان مطالعه‌ای داشته‌اند یا خیر، این‌گونه پاسخ می‌دهد: ایران که کشور باثباتی است و کارشناسان حیات‌وحش بنام و سازمان محیط زیست مناسب دارد، در برخی زمینه‌ها اطلاعات کافی در اختیار ندارد، اما شرایط در کشورهای همسایه مناسب نیست.

 

تکثیر مصنوعی

در فاز جدید  پروژه حفاظت از یوزپلنگ آسیایی تکثیر مصنوعی هم در دستور کار سازمان حفاظت محیط زیست قرار دارد. این رویکرد نشان می‌دهد احتمالا کارشناسان، دیگر از تداوم حیات یوز در محیط طبیعی ناامید شده‌اند که دست به دامان تکثیر مصنوعی شده و به آن دل بسته‌اند. البته اگر این راه، تنها راه نجات یوزپلنگ از انقراض قطعی باشد، باید حتما در دستور کار سازمان حفاظت محیط زیست قرار بگیرد که البته سخنان عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست هم نشان می‌دهد این سازمان به گزینه تکثیر مصنوعی توجه کافی دارد. او دراین‌باره به ایسنا گفت: «سازمان حفاظت محیط زیست تکثیر و پرورش یوزپلنگ‌ها را از طریق پژوهشگاه رویان پیگیری می‌کند. در این جهت سعی می‌کنیم احیای یوزپلنگ آسیایی را از طریق کشت بافت با کمک این پژوهشگاه انجام دهیم.»

گرچه کلانتری به استفاده از روش‌های نوین تکثیر مصنوعی یوزپلنگ یعنی استفاده از شیوه کشت بافت اشاره می‌کند. این روش هزینه‌بر بوده و برای سازمان محیط‌زیست با بودجه‌ای اندک از نظر اقتصادی به صرفه نیست بنابراین نباید نسبت به سایر روش‌ها در اولویت باشد.

ایمان معماریان، دامپزشک معتمد سازمان حفاظت محیط‌زیست هم درباره نقش موسسه رویان در تکثیر یوزپلنگ به ما می‌گوید: موسسه رویان کار خاصی در زمینه تکثیر یوزپلنگ انجام نخواهد داد. ما از امکانات این موسسه بازدید می‌کنیم و اگر لازم بود از تکنیک‌ها و روش‌های آنها برای تکثیر یوزپلنگ استفاده خواهیم کرد.

به گفته معماریان، گروهی از کارشناسان آلمانی به ایران می‌آیند تا به تکثیر یوزپلنگ از طریق تلقیح مصنوعی کمک کنند. این گروه ابتدا وضعیت سلامت یوزپلنگ‌های پارک پردیسان را بررسی خواهند کرد تا ببینند شرایط جسمی آنها اجازه تکثیر مصنوعی را می‌دهد یا نه.

آن‌طور که او می‌گوید کار تلقیح مصنوعی توسط همان گروه خارجی انجام خواهد شد و اسپرم کوشکی در این پروژه مورد استفاده قرار می‌گیرد.

توهمی به نام حفاظت!

یافته‌های پژوهشی جدید نشان می‌دهند افزایش مناطق حفاظت شده به تنهایی برای بهبود شرایط حفاظتی کافی نیست و حتی موجب توهم حفاظت نیز می‌شود.

در حالی که در بسیاری از کشورها تعیین عرصههای محدودی با عنوان «مناطق حفاظت شده» مهمترین اقدام برای حفاظت از طبیعت تلقی میشود، همچنان فشار زیادی برای دست اندازی به این عرصهها برای شکار، برداشت چوب، چرای دام و توسعه وجود دارد که با کمال تاسف بهدلیل تبدیل سریع ارزشهای تنوع زیستی به شاخصهای مالی، گاهی رنگ و لعاب علمی و خیراندیشانه نیز به خود میگیرد.

در مقیاس جهانی، از زمان امضای معاهده بینالمللی حفاظت از تنوع زیستی در سال ۱۹۹۲ تاکنون ۱۶۸ کشور وسعت مناطق حفاظت شده خود را برای دستیابی به اهداف این معاهده موسوم به (AICHI) افزایش دادهاند ولی گزارش یکی از پژوهشهای جدیدی که چند روز پیش منتشر شده نشان میدهد «ارزشهای طبیعی» در بیش از ۸۰درصد عرصههای خشکی و حدود ۹۰ درصد اقیانوسها، از دست رفته یا به شدت تخریب شده‌‌است.

نکته قابل توجه این مطالعه، به چالش کشیدن رویکرد سنتی حفاظت از محیط زیست است که اغلب با دخالت انسان در طبیعت انجام میگیرد. براساس این مطالعات تعیین مناطق حفاظت شده بدون حفاظت از تنوعزیستی، جلوگیری از توسعه بیابان، تنظیم رابطه انسان و طبیعت و حفاظت از حوضههای آبخیز، تاثیر زیادی در حفاظت ندارند و پژوهشگران این مطالعه نتیجهگیری میکنند که حفاظت از عرصههای طبیعی به صورت «دست نخورده» و بدون هرگونه دخالت انسانی کارآمدترین و ارزان ترین راه برای حفظ ارزشهای کلیدی طبیعی است.

در مقیاس ملی نیز تردیدی نیست که ساده ترین راهکار غلبه بر چالشهای تنوع زیستی در ایران تلاش برای حفظ شرایط طبیعی زیست بومها و گونههاست و دخالتهای انسانی به بهانههای مختلف جز افزودن بر وخامت اوضاع، نتیجهای در بر نخواهد داشت.

دکتر اصغر محمدیفاضل

کارشناس محیطزیست

ویروس بی‌تفاوتی ‌در دل محیط زیست

محیط‌بانی نان ندارد، نام ندارد؛ محیط‌بانی شغل عاشقی است. اگر پای درد دل محیط‌بانانی که سن و سالی از آنها گذشته بنشینید محال است در توصیف شغل‌شان از این جنس جملات بکار نبرند.

اما خبرهایی که از برخی پاسگاه‌های محیط‌بانی به گوش می‌رسد حکایت دیگری نقل می‌کند،‌ واقعیتی که تلخ است و هشدار می‌دهد این روزها عاشقی برای برخی محیط‌بانان دیگر اهمیتی ندارد، محیط بانانی که سختی کار و حقوق پایین‌شان را بهانه می‌کنند تا دست در دست خون آلود شکارچیان غیر مجاز بگذارند و با آنها به یادگار روی لاشه خونی حیوانات عکس بگیرند، محیط‌بانانی که چشم می‌بندند به روی قاچاقچیان آب و خاک و به قول معروف زیر سبیلی رد می‌کنند، تخلف سودجویانی را که سلامت آب و خاک کشور را نشانه رفته‌اند.

جیره غذایی اندک، نبود تجهیزات، شیفتهای طولانی، استراحت اندک و وعدههایی که هیچوقت اجرایی نمیشود؛ نمیتوان شرایط نامناسب محیطبانان را ندید، اما اینکه این سختیها دلیلی باشد برای همراهی برخی محیطبانان با شکارچیان و تخریبکنندگان محیطزیست کشور قابل توجیه نیست.با این حال اما هنوز پشت محیطزیست کشور گرم است به محیطبانانی که برای آب، خاک و تنوع زیستی این کشور از جان مایه میگذارند. گواهش ۱۲۰ محیطبانی که شهید شدند یا آنها که حین ماموریت آسیب دیدند و جانباز لقب گرفتند.

محیطبانانی مثل موسوی که در این صفحه با دنیای زیبایش آشنا شدید یا شجاع مومنی که در اعتراض به صدور پروانه شکار، نامهای سرگشاده نوشت و مدتی پیش در گفتوگو با ما از بی تفاوت شدن برخی از همکارانش گله کرد و گفت کم نیستند محیط بانانی که از پاسگاه محیطبانی خارج نمیشوند، اما از حال خوب حیات وحش منطقه گزارش میدهند.

ماجرایی که ما و محیط بانانی مانند سید باقر و شجاع را نگران میکند بیتفاوت شدن برخی از محیطبانان است، محیطبانانی که لباس محیط بانی در تن ترجیج میدهند پا روی پا بگذارند تا متخلفان، مناطق چهارگانه محیطزیست را فتح کنند.

ویروس بیتفاوتی به جان محیطزیست کشور افتاده، ویروسی که پس از آلوده کردن برخی مدیران و شهروندان اکنون قلب مناطق حفاظت شده کشور و قلب برخی محیطبانان را نشانه گرفته تا با انقراض عشق به محیطزیست ریشه حیات را بخشکاند.

مهدیآیینی

روزنامهنگار

بفرمایید شکار

سازمان حفاظت محیط زیست با صدور پروانه ویژه شکار برای اتباع خارجی در فصل زادآوری به نابودی حیات وحش دامن می زند

حراج حیات‌وحش ادامه دارد، دیروز ماجرای شکار دو قوچ توسط اتباع آمریکایی در خراسان جنوبی خبرساز شد آن هم در فصل زادآوری حیات‌وحش که ایجاد استرس در زیستگاه‌ها خسارت جبران‌ناپذیری به محیط زیست کشور تحمیل می‌کند.بتازگی سازمان حفاظت محیط زیست بیش از یکصد پروانه شکار ویژه چهارپا صادر کرده است و گویا همه این پروانه‌ها نصیب اتباع خارجی می‌شود، چون قیمت این پروانه‌ها حدود۱۰ تا ۱۲ هزار دلار است و اگر آژانسی بتواند پروانه‌ها را با قیمت‌های بیشتر بفروشد، سودش نصیب آژانس می‌شود به همین دلیل اکنون رقابت عجیبی بین آژانس‌ها برای جذب شکارچی خارجی شکل گرفته است.

آنطور که مدیرکل محیطزیست خراسان جنوبی به تسنیم گفته بود، کمبوداعتبار و امکانات لازم در استان برای حفاظت از محیطزیست، زخمی است که مبالغ دریافتی بابت پروانههای شکار تا حدودی بر آن مرهم میگذارد.

اما گذشته از نحوه هزینه کرد این درآمدهاو این حقیقت که به نظر نمیرسد گرهی از کار محیطزیست یا جوامع محلی باز کند،برخی کارشناسان معتقدند شاید در نگاه اول بتوان از درآمد فروش پروانه شکار اندکی زخمهای محیط زیست کشور را التیام بخشید، اما نباید فراموش کرد محیط زیست کشور آنقدر شکننده است که دیگر تاب تحمل چنین زخمهای تازهای را ندارد.

تغییر اقلیم، کاهش پوشش گیاهی به دلیل خشکسالی، تخریب زیستگاهها و پیشروی روستاها به قلمرو حیوانات همه دستبهدست هم دادهاند تا فشار مضاعفی به جمعیت حیاتوحش ایران وارد شود. با صدور این پروانههای ویژه دیگر تقریبا هیچ جای امنی برای حیاتوحش وجود ندارد. صدور پروانه ویژه شکار در فصلی که به اعتقاد کارشناسان حیاتوحش فصل زاد و ولد حیوانات است، مناطق چهارگانه را به جولانگاه شکارچیان تبدیل کرده است. گرچه برخی کارشناسان صدور پروانه شکار را اقدامی در راستای حفاظت از جمعیت حیاتوحش معرفی میکنند اما از صدور پروانه آن هم در خرداد که فصل زادآوری حیاتوحش است، اظهار تعجب میکنند.

باقر نظامی، کارشناس حیاتوحش شکار را در تعارض با حفاظت از حیاتوحش نمیداند و برای این سخنان خود هم دلایلی ذکر میکند. اما او هم از شنیدن این خبر که سازمان محیطزیست در خرداد پروانه شکار ویژه صادر کرده است، اظهار تعجب میکند و به «جامجم» میگوید: بدون دیدن این پروانهها، خبر صدور پروانه ویژه را نمیتوان باور کرد چون اکنون فصل مناسبی برای شکار نیست.

آنطور که کارشناسان میگویند در فصل زادآوری شکار آسیب جبرانناپذیری به حیاتوحش تحمیل میکند، چون در کنار حذف مستقیم برخی گونهها با ایجاد استرس در سایر گونهها باعث میشود آنها زیستگاه را ترک کنند. صدور پروانه شکار برای چهارپایان توسط سازمان حفاظت محیط زیست سر و صدای زیادی به راه انداخته است. به خصوص آن که این پروانهها بین ۱۰ تا ۱۲ هزار دلار قیمت دارند و دریافت دلار از خارجیها شائبه چوب حراج زدن به حیاتوحش ایران، برای کسب درآمد را تقویت میکند. اما عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در گفتوگو با «جامجم» درباره این اقدام سازمان متبوعش عنوان میکند: «کارشناسان تاکید دارند که شکار برای تعادل بخشی به جمعیت حیاتوحش لازم است، چون اگر جمعیت آنها کنترل نشود، با افزایش گونههای پیر و بیمار احتمال شیوع بیماری درگلهها بیشتر میشود.»

تناقض در محیطبانی

صدور پروانههای ویژه سیاستی است که از سوی مدیران اعمال میشود اما محیطبانان را در معرض تیر انتقادهای فعالان محیطزیست قرار میدهد. انتشار عکسهای محیطبانان با شکارچیان خارجی که به عنوان همراه با شکارچیان در عرصه حضور دارند سبب شده برخی از محیطبانان انتقاد کنند.

وجود بیش از یکصد شهید محیطبان و چندین محیطبان زیر تیغ اعدام، تناقضهایی است که ذهن فعالان محیطزیست را درگیر کرده است. برخی فعالان محیطزیست بر این باورند که این چه سیاستی است که گلوله محیطبان نصیب شکارچی غیرمجاز محلی میشود ولی از سوی دیگر، همین محیطبانی برای شکارچی خارجی فرش قرمز پهن میکند! برخی دیگر هم این سوال را مطرح میکنند که درآمدهای حاصل از فروش پروانه ویژه صرف حفاظت کدام منطقه میشود با وجود این پرسشها مسئولان محیط زیست برای برخی انتقادات مطرح شده در زمینه صدور پروانه ویژه توضیحاتی ارائه میکنند. علی تیموری مدیرکل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیطزیست
دراین باره میگوید: پروانههای صادر شده صرفا برای اتباع بیگانه نیست و طبق قانون ۲۰ درصد پروانهها باید به جوامع محلی فروخته شود.

او میگوید: صدور پروانه شکار براساس سرشماریهای جامع انجام شده است و با لحاظ ملاحظات همه جانبه برای صد راس حیاتوحش در پنج استان کرمان، یزد، خراسان جنوبی، خراسان رضوی و البرز آن هم بعد از پنج سال ممنوعیت پروانه شکار چهارپا، صادر شده است. تیموری همچنین از صدور تعداد محدودی مجوز شکار گراز در استان گیلان و خوزستان بهدلیل افزایش جمعیت این گونه خبر میدهد.

به گفته او نتایج بررسیهای فنی و جمعبندی نظرات کارشناسی واطلاعات میدانی ارسالی از استانها، نشان میدهد که پس از فصل زادآوری مادهها که بهصورت معمول، اواسط فروردین تا ابتدای اردیبهشت پایان مییابد، گلههای نر از مادهها و برههای آنها بهطور کامل جدا میشوند. تیموری ادامه می دهد: صدور پروانه شکار دراین شرایط، هیچ استرسی برای مادههای زایمان کرده و برههای آنها ایجاد نمیکند و شاید بتوان گفت که بهترین زمان شروع شکار از اول خرداد به بعد باشد.

باقر نظامی کارشناس حیاتوحش درباره زمان صدور پروانه شکار برای چهارپایان با مسئولان سازمان محیطزیست هم نظر نیست او بر این باور است که گاهی صدور مجوز شکار، برای ایجاد شرایط مناسب جفتگیری برای جوانترها انجام میشود. این کارشناس میگوید: در یک ترکیب جمعیتی مناسب در گلههای کل و بز یا قوچ و میش باید ۳۰ درصد نر و ۷۰ درصد ماده وجود داشته باشد. زیرا این حیوان چند همسری است و باید تعداد نرها کمتر از مادهها باشند.

او ادامه میدهد: اگر جمعیت نرها به ۴۰ یا ۵۰ درصد گله برسد، نرها برای کسب مادههای بیشتر دائما با هم میجنگند و این نزاعهای طولانی باعث میشود که مادهها در مدت محدودی که برای جفتگیری آماده هستند، بارور نشوند. در نتیجه جمعیت گله کاهش پیدا کند. این کارشناس یادآور میشود: در نزاع بین نرها، اعضای مسنتر گله، شانس جفتگیری را از جوانترهای قویتر میگیرند. در نتیجه باید با صدور پروانه شکار ویژه، جمعیت نرهای مسن را کاهش داد تا با کاهش نزاعها، جوانترها فرصت جفتگیری پیدا کنند.

مساله دیگری که باید مورد توجه مدیران محیطزیست کشور قرار گیرد جوامع محلی هستند، زیرا کم نیستند شکارچیان محلی ای که به بهانه نبود شغل و درآمد به فروش غیرقانونی گوشت شکار مشغول هستند به همین دلیل اگر جوامع محلی سهمی از صدور پروانه شکار نداشته باشند با مشاهده حضور اتباع خارجی در زیستگاهها بیرویهتر از گذشته به قتل عام حیاتوحش میپردازند..

سرشماریهای غیر معتبر

استفاده سازمان حفاظت محیط زیست از بخش خصوصی در امر حفاظت و ایجاد قرقهای اختصاصی نشان میدهد که این سازمان دارای ضعف جدی در تامین نیروهای حفاظتی و کارآزموده است. در نتیجه آماربرداریهایی هم که با حضور یک محیطبان و نیروهای داوطلب انجام میشود، به دلیل نبود آشنایی کامل و تجربه کافی، احتمالا همراه با خطاهای بزرگ خواهد بود. به گفته برخی کارشناسان، آماربرداریهایی که با کمک تشکلهای محیطزیستی انجام میشود از دقت کافی برخوردار نیستند و این آمارها تخمینهای نادرستی از جمعیت حیاتوحش است که نمیتوان آنها را مبنای تصمیمگیری در زمینه بر هم خوردن تعادل جمعیتی چهارپایان قرار داد. زیرا مشاهده شده است که بعضا در برخی از گروههای آماربردار، افرادی مشارکت دارند که حتی گونههای حیاتوحش را نمیشناسند.

لیلا مرگن
روزنامهنگار

بالا