آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : جنگل (برگ 5)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : جنگل

اشتراک به خبردهی

مدیرانی که انقراض می‌زایند

مهدی آیینی

درخت‌ برگ برگ می‌میرد، جنگل درخت درخت جان می‌دهد، کوهستان صخره صخره آب می‌شود،  رود جرعه جرعه می‌خشکد و  دریا موج موج فاضلاب بالا می آورد؛ داستان تخریب محیط زیست کشورمان حکایت مثنوی هفتاد من کاغذ است،‌ روزی در تقویم سیاه نمی شود مگر با خبر زخمی تازه بر پیکر محیط زیست کشورمان.

البته محیط زیست درهمه جا غریبه است این روزها کمتر کشوری را می‌توان یافت که در آن شهروندانش دغدغه تصمیم‌های ضد محیط زیستی مدیران‌شان را نداشته باشند، اما ماجرا در کشورمان ‌ غم انگیزتر است، چون کم نیستند‌ مدیرانی که مرغ شان یک پا دارد، افراد بر صندلی تکیه داده‌ای که محال است از تصمیم‌های اشتباه‌شان برگردند حتی اگرکارشناسان هزار و یک دلیل بیاورند، ‌آنها ‌ به مخالفان انگ سیاسی بازی می زنند و اگر فرصت مصاحبه  دست دهد آنها را توده‌ای هم می‌خوانند.

توسعه ناپایدار خیلی وقت است که مشق بسیاری از مدیران است، ‌مدیرانی که از روی دست هم تقلب می‌کنند و می خواهند به هر نحوی شده برای خود کارنامه ای دست و پا کنند، کارنامه‌ای که در سودای صندوق‌های رای به دنبال نمره قبولی است، اما این مشق پر غلط را قرار است نسلی خط بزند که سال‌های آینده درتاریخ می خواند توسعه ناپایدار، جنگل را دود کرد و دریا را خشکاند.

خیلی از مدیران هنوز نمی دانند توسعه ناپایدار گاهی جاده می‌شود و می‌راند تا انقراض ، گاهی سد می‌شود تا پای رودخانه را بشکند، درتازه ترین اتفاق نیز قرار است ‌خط لوله انتقال آب شود و رویای زندگی را از خزر بیاورد تا کویر اما قرار است در طول مسیر هزاران اصله درخت ‌را از ریشه درآورد ‌و میلیون‌ها تن خاک را قربانی کند، اتفاقی که‌ به۱۰هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز دارد و برخی از مدیران نمی دانند قرار است با اعتباری برابر با کل بودجه عمرانی کشور در یکسال‌ منافع بلند مدت کشور را گره بزنند به منافع کوتاه مدت خودشان. به نظر می رسد آنها دست کم از خودشان نپرسیده‌ اند که اگر روزی رژیم حقوقی خزر تغییر کرد برای جمعیتی که در استان سمنان جمع شده‌اند چه برنامه ای دارند؟

انتقال آب خزر به سمنان اولین و آخرین طرح ضد محیط زیستی نیست که در کشور اجرا می شود. هر سال به طور میانگین‌ فقط در اراضی جنگلی بیش از دو میلیون و ۵۰۰ هزار اصله درخت قربانی توسعه ناپایدار می‌شود و به انقراض گونه‌های گیاهی و جانوری و در نهایت به مشکلات انسان دامن می زند، به نظر می رسد‌ خیلی از مدیران هنوز نمی دانند انسانی که انقراض می‌زاید اجاقش کور ‌و چراغ خانه اش رو به خاموشی است.

 

مهدی‌آیینی

نذر دیپلماسی‌ خشکیده آب

مهدی آیینی

قایق‌هایی که خاک می‌خورند، خانه‌هایی که درهایشان را گل گرفته‌اند، چشم‌های آسیب دیده از توفان شن و نفس‌هایی که به خس‌خس عادت دارند. محال ممکن است گذر شخصی به سیستان و بلوچستان بیفتد و با این صحنه‌های آزار دهنده چشم در چشم نشود.

سیستان از حیات خالی است از وقتی تالاب به خاک نشست، زندگی هم اینجا در خاک غرق شد. این روزها در سیستان آنها که پایی داشته‌اند رفته‌اند، آنها هم که مانده‌اند یا پای رفتن ندارند یا سخت به دیارشان وابسته‌اند.

سیستان و بلوچستان دیگر آن دیار رستم دستان نیست، آن دیاری که در تاریخ از آن به عنوان انبار غله ایران یاد می‌شد. دیگر خبری از هامون سخاوتمند نیست؛‌ تالابی که تاقبل از خشکیدنش هرسال حدود ۱۵هزار تن ماهی از آن صید می‌شد.‌

این روزها به دلیل سوء‌مدیریت و خشکسالی، همه در سیستان و بلوچستان از تب کوچ می‌گویند برای نمونه فقط در سال‌های ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵ هزار نفر از منطقه سیستان کوچ کرده‌اند و شرایط زندگی هر روز دشوارتر از گذشته می‌شود.

بحران کمبود آب محدود به سیستان و بلوچستان نمی‌شود. این روزها بیشتر استان‌های کشور با کم‌آبی دست و پنجه نرم می‌کنند، هرچند خیل آوارگان زیست‌محیطی خراسان جنوبی، کرمان و سیستان و بلوچستان از شرایط ناگوار این مناطق حکایت دارد، اما نمی‌توان هیچ استانی را در ایران یافت که خطر بی‌آبی تهدیدش نکند.

بحران آب جدی است. رد این خطر را در سخنرانی‌های مسؤولان نیز می‌توان جست، اما کمتر مدیری پیدا می‌شود که به این خطر باور داشته باشد، چراکه اگر غیر از این بود از سوء‌مدیریت‌ها باید کاسته می‌شد. برای نمونه رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست بارها هشدار داده هیچ بعید نیست تا چند سال آینده ساکنان جنوب البرز تا آب‌های جنوبی و شرق زاگرس و مرز‌های شرقی کشور به خاطر بی‌آبی آواره شوند، افرادی که جمعیت‌شان حدود ۵۰ میلیون نفر برآورد می‌شود.

خطر خشکسالی امنیت کشور را تهدید می‌کند، اما راهکار مدیران به تجویز مسکن‌ها محدود شده است. در این میان سازمانی مانند هلال احمر نیز پای کار آمده و با ایجاد پویش نذر آب به سهم خود برای بهبود شرایط ساکنان مناطق بحرانی تلاش می‌کند. این تلاش ستودنی است، اما راهکار برون رفت از این مشکل به جریان انداختن دیپلماسی آب و بهبود مدیریت منابع آب است. تا وقتی ایران نتواند حقابه‌های خود را از کشورهای همسایه مانند افغانستان و ترکیه بگیرد خطر بحران آب جدی‌تر می‌شود به همین دلیل در کنار ایجاد پویش‌هایی مانند نذر آب باید برای رونق گرفتن دیپلماسی آب کشور نیز تلاش کرد.

 

مهدی آیینی

 

ترمز نجات

گفت‌وگوی گزارشگران سبز با لوکوموتیورانی که مانع ‌ تصادف قطار با دوالاغ شد

تصویر دو الاغ که به ریل راه آهن بسته شده بودند، این تصویر از سه شنبه هفته گذشته در شبکه های اجتماعی دست به دست می شود و در توضیح آن نوشته‌اند، این حیوانات را به ریل بسته و رها کرده بودند تا با قطار تصادف کنند. ماجرایی تلخ که با هوشیاری لوکوموتیوران  ختم به خیر شد‌. برای اینکه ازجزییات این ماجرا بیشتر بدانیم سراغ حامد محمدی لوکوموتیورانی که با ترمز به موقع مانع تصادف قطار با الاغ‌ها شد رفتیم، مرد جوانی که متاهل است و پدر یک کودک ۲۲ماهه. با لوکوموتیوران جوان درباره  روز حادثه حرف زدیم روزی که او به کمک ‌یاسر رحمتی کمک لوکوموتیوران قطار مانع از رقم خوردن یک حادثه تلخ شد.

 با معرفی خودتان شروع کنیم؟

حامد محمدی هستم ۳۳ ساله

بچه کجایی؟

اندیمشک.

‌چند وقت است که لوکوموتیوران هستید؟

۷سال ‌است.

 در این هفت سال صحنه‌های عجیب زیاد دیدی؟

بله، شرایط شغلی ما و منطقه ای که در آن فعالیت می کنیم باعث می شود با صحنه های عجیب رو به رو شویم.

کدام منطقه کار می‌کنی؟

منطقه زاگرس‌، اندیمشک به سمت دورود.

آخرین صحنه عجیبی که با آن رو به رو شدی بگو؟

همین چند روز پیش الاغی را به ریل راه آهن بسته بودند.

از آن روز بگو؟

حدود ساعت ۱۱ سه شنبه هفته پیش بود که از اندیمشک به سمت شوشتر می‌رفتیم حدود ۴۵ دقیقه بیشتر از حرکتمان نمی گذشت که ناگهان متوجه شدم دو الاغ روی رویل هستند.

اولین کاری که کردی چه بود؟

بلافاصله بوق قطار را به صدا در آوردم، اما حیوان از جایش تکان نخورد.

قطار چقدر با الاغی که روی ریل بود فاصله داشت؟

حدود ۶۰۰ متر.

بلافاصله ترمز کردی؟

اول سرعت را کم کردم و به بوق زدن ادامه دادم اما حیوان‌ها هیچ تکانی نمی خوردند.

سرعت قطار چقدر بود؟

۶۰ کیلومتر در ساعت.

چه زمانی قطار را  کامل نگه داشتی؟

وقتی دیدم الاغ‌ها به صدای وحشتناک بوق قطار واکنش نشان نمی دهند.

وقتی پیاده شدی چکار کردی؟

قطار حدود ۱۰متری آنها متوقف شد. وقتی پیاده شدم دیدم الاغ مادر را به ریل بسته اند و کره الاغ نیز از کنار مادرش تکان نمی خورد. بعد هم به رئیس قطار اطلاع دادم و با کمک همکارم آقای یاسر رحمتی طناب را بریدیم‌. شاید باور نکنید تا ما نزدیک شدیم کره الاغ پشت مادرش پناه گرفت. آنها ‌ملتمسانه‌ کمک می خواستند و وقتی آزادشان کردیم به سرعت از محل دور شدند.

شخص دیگری آنجا نبود؟

هرچه نگاه کردیم شخصی نبود.

 متوجه دلیل این کار شدید؟

هرچه اطراف را نگاه کردیم شخص یا نوشته ای پیدا نکردیم. فکر می کنم به دلیل ناآگاهی بوده است.

توقف‌تان چقدر زمان برد؟

حدود ۱۵ دقیقه.‌

اگر توقف نمی کردی چقدراحتمال داشت قطار با الاغ‌ها برخورد کند؟

صد درصد برخورد می کردیم،‌چون الاغ را به شکلی بسته بودند ‌که طناب ‌ کوتاه بود و حیوان نمی توانست از وسط ریل تکان بخورد.

بار اولی بود که با چنین صحنه ای مواجه می شدی؟

بله.

چنین ماجرایی برای همکارانت هم رخ داده است؟

تا به حال نشنیدم با حیوانی که به ریل بسته شده باشد برخورد کنند.

‌ تا به حال پیش آمده با حیوانات تصادف کنی؟

حیوانات در مسیر زاگرس زیاد است و در برخی نقاط دید مناسب نیست، همکارانم تلاش می کنند با حیوانات برخورد نکنند  اما دربرخی مواقع اتفاق می افتد. اینجا بیشتر ‌ گوسفند،‌گاو و الاغ روی ریل می ایستند. بعضی وقت‌‌ها که یک  گله گوسفند روی ریل باشد زمان برای عکس العمل خیلی کم است.

 هنگام چنین حوادثی چقدرزمان می برد که قطار را متوقف کنید؟

زمان لازم برای توقف کامل قطار بستگی به سرعت و شرایط مسیر دارد مثلا‌ مسیر سربالایی است یا شیب دارد. برخی مواقع حدود ۷۰۰ متر طول خط ترمز قطار است.

 

زمان انقراض اطلاع رسانی در محیط‌زیست

مهدی آیینی

انقراض اطلاع‌رسانی در محیط‌زیست نزدیک است، این تازه‌ترین خطری است که خبرنگاران این حوزه نسبت به آن هشدار داده‌اند. دیروز ۲۵ نفر از خبرنگاران حوزه محیط‌زیست در نامه‌ای سرگشاده به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت روی این مشکل جدید ـ که محیط‌زیست کشور را نشانه رفته ـ انگشت گذاشتند و از این نوشتند که برخوردهای سلیقه‌ای با خبرنگاران و نحوه مدیریت اطلاع‌رسانی از سوی سازمان حفاظت محیط‌زیست به‌تازگی کارخبرنگاران را دشوار‌تر از گذشته کرده است.

ماجرا از این قرار است که به دلیل برخورد سلیقه‌ای تمامی خبرنگاران امکان حضور در نشست‌های خبری را پیدا نمی‌کنند. در برخی موارد نیز که رسانه‌ها درباره موضوعی گزارش انتقادی نوشته‌اند از روابط عمومی محیط‌زیست با مدیران آن رسانه تماس گرفته شده و پیشنهاد تغییر خبرنگار مطرح شده است. در واقع آش آنقدر شور شده که حتی روابط عمومی محیط‌زیست در تماس با سردبیر یکی از رسانه‌های دولت درخواست کرده خبرنگاری برای گفت‌وگو با رئیس سازمان انتخاب شود که منتقد نباشد!

سرنخ ترس از اطلاع‌رسانی را اگر در سازمان حفاظت محیط‌زیست دنبال کنید به طرح‌های بی‌نتیجه و برنامه‌های بدون دستاورد این سازمان می‌رسید. در واقع وقتی سازمانی نتواند به وظایف خود به‌درستی عمل کند همیشه از اطلاع‌رسانی دوری می‌کند. این ماجرا در سازمان حفاظت محیط‌زیست آن‌قدر بحرانی است که مدیران ارشد این سازمان از رو به رو شدن با رسانه‌های حامی دولت نیز ابا دارند.

انقراض اطلاع‌رسانی در سازمانی که نام محیط‌زیست را یدک می‌کشد، بدون شک به تخریب محیط‌زیست دامن می‌زند و راه را برای اجرای طرح‌های غیر‌کارشناسی بیشتری هموار می‌کند، این درحالی است که با شروع به کار عیسی کلانتری در سازمان حفاظت محیط‌زیست طرح‌های غیر‌کارشناسی زیادی به مرحله اجرا رسیده یا مقدمات آن آماده شده؛ طرح‌هایی مانند انتقال آب خزر به سمنان، سد سازی در جنگل‌های هیرکانی، واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی، اجرای طرح‌های گردشگری بی‌ضابطه در زیستگاه‌های بکر مانند جزیره آشوراده و رسوب‌زدایی از تالاب انزلی با اکسید تیتانیوم که به‌تازگی به دستور دادستانی متوقف شده است.

رئیس‌جمهور در حالی عیسی کلانتری را پس از معصومه ابتکار به عنوان سکاندار سازمان حفاظت محیط‌زیست در نظر گرفته که شرایط محیط‌زیست هر روز نگران‌کننده‌تر می‌شود. هرچند رئیس‌جمهور نیز بارها در سخنرانی‌های خود نسبت به شرایط شکننده محیط‌زیست هشدار داده و خود را محیط‌زیستی‌ترین دولت معرفی کرده است، اما کارنامه محیط‌زیستی دولت بیانگر این واقعیت است که محیط‌زیست برای دولت دغدغه‌ای جدی نیست، چراکه اگر غیر از این بود تخریب محیط‌زیست شدت نمی‌گرفت و کار به جایی نمی‌رسید که فعالان محیط‌زیست برای پس گرفتن عنوان محیط‌زیستی‌ترین دولت از دولت یازدهم و دوازدهم پا پیش بگذارند و پویش دولت محیط نیستی را کلید بزنند، پویشی که بیش از ۱۳هزار نفر به آن پیوسته‌اند.

به نظر می‌رسد حفظ محیط‌زیست و اعتراض محیط‌زیستی‌ها برای دولت ماجرایی قابل توجه نیست، چراکه اگر غیر از این بود پس از انتشار نامه اخیر فعالان محیط‌زیست، سازمان حفاظت محیط‌زیست درصدد انقراض اطلاع‌رسانی بر‌نمی‌آمد و کار به انتشار نامه سرگشاده خبرنگاران محیط‌زیست نمی‌رسید.

مهدی آیینی

اعتراض خبرنگاران به انقراض اطلاع رسانی در محیط زیست

جمعی از خبرنگاران حوزه محیط زیست رسانه‌های مختلف در اعتراض به عملکرد نامناسب روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت نامه‌ نوشتند.

به گزارش گزارشگران سبز، در این نامه  آمده‌؛ مدت‌هاست که مدیر روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست تعمدا برخی خبرنگاران ‌ را از دعوت به نشست ها و سفرهای خبری این سازمان حذف کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و انجام مصاحبه با مدیران ارشد این سازمان را در تماس تلفنی با برخی مدیران رسانه ها، منوط به تغییر خبرنگار حوزه محیط زیست آن رسانه عنوان کرده است. ایشان در متن یکی از جوابیه‌های خود به یک خبرگزاری، خطاب به مدیران آن خبرگزاری توصیه کرده خبرنگار دیگری را به جای خبرنگار منتقد به کار گیرند! و با مدیران دست کم سه رسانه رسمی، هم تماس تلفنی گرفته و درباره خبرنگار حوزه محیط زیست شان سخنانی غیر واقعی به مسئولان رسانه انتقال داده و خواستار تغییر خبرنگار شده و در یکی از موارد حتی خبرنگار جایگزین را هم معرفی کرده اند!‌

مدتی قبل نیز نامه‌ای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به برخی رسانه‌ها ارسال شده که چکیده‌اش چیزی نیست جز محدود شدن اطلاع رسانی، چراکه در آن خواسته شده برای هرگونه مصاحبه ای فقط از طریق روابط عمومی سازمان اقدام کنند. مسلما در شرایط سختی که طبیعت کشورمان تجربه می کند محدود شدن اطلاع رسانی حکم چراغ سبز نشان دادن به مرگ محیط زیست است.

متن کامل نامه که خبرنگاران خطاب بهرئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت به این شرح است:

جناب آقای علی ربیعی
ریاست محترم شورای اطلاع‌رسانی دولت
با سلام و احترام
ما امضاکنندگان این نامه به عنوان خبرنگاران فعال در رسانه‌های رسمی کشور با یادآوری مفاد «منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید» مبنی بر رویکرد مثبت و فعالانه در تعامل با رسانه‌ها (بند ۱۱) و تأکید بر حفظ محیط زیست (بند ۱۲)، به عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست به ویژه در عرصه «روابط عمومی و ارتباط با رسانه» در دوره ریاست عیسی کلانتری (معاون رئیس جمهوری و رئیس این سازمان) معترضیم.
رفتارهای اخیر روابط عمومی این سازمان، آن‌چنان بی‌تدبیرانه و در تضاد با اصول ابتدایی روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بوده که صرفنظر از دو بند مطرح شده در منشور اخلاقی دولت دوازدهم، برای هیچ دولتی در نظام جمهوری اسلامی هم – حتی بدون چنین مدعایی- شایسته نیست. مدتهاست که مدیر روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست تعمدا برخی خبرنگاران باسابقه حوزه محیط زیست را از دعوت به نشست ها و سفرهای خبری این سازمان حذف کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و انجام مصاحبه با مدیران ارشد این سازمان را طی تماس تلفنی با برخی مدیران رسانه ها، منوط به تغییر خبرنگار حوزه محیط زیست آن رسانه عنوان کرده است. ایشان در متن یکی از جوابیه‌های خود به یک خبرگزاری، خطاب به مدیران آن خبرگزاری توصیه کرده خبرنگار دیگری را به جای خبرنگار منتقد به کار گیرند! و با مدیران دست کم سه رسانه رسمی، هم تماس تلفنی گرفته و درباره خبرنگار حوزه محیط زیست شان سخنانی غیر واقعی به مسئولان رسانه انتقال داده و خواستار تغییر خبرنگار شده و در یکی از موارد حتی خبرنگار جایگزین را هم معرفی کرده اند!
روابط عمومی این سازمان اخیرا چند تن از خبرنگاران مطرح این حوزه را از گروه مجازی اطلاع‌رسانی برنامه‌های سازمان، حذف کرده و وقتی هم که با اعتراض سایر خبرنگاران مواجه شده خبرنگاران محیط زیست منتقد سازمان را «اپوزوسیون» و«ضد نظام و دولت» معرفی کرد‌ه‌اند. گویا این روزها تهمت زدن و نصب برچسب به متخصصان منتقد سازمان و خبرنگاران، با عناوین «اپوزوسیون»، «تود‌ه‌ای» و «ضد نظام» به امری رایج برای مدیران این سازمان تبدیل شده است.
یادآوری این نکته ضروری است که بهره‌گیری از شیوه پرونده‌سازی و تهمت و افترا برای منتقدان رسانه‌ای، به هیچ عنوان زیبنده مسئولان دولت داعیه‌دار رعایت اصول مدنی و حقوق شهروندی نیست! لذا انتظار می رود شورای اطلاع‌رسانی دولت در اسرع وقت شفاف‌سازی کند که آیا در دولتی که یک بند از منشور اخلاقی آن صراحتاً به تعامل مثبت با رسانه‌ها اختصاص یافته، چنین رفتار توهین‌آمیز با خبرنگاران، رویکردی مورد تایید دولت دوازدهم است یا خیر؟
ما امضا کنندگان این نامه، با انکار و رد اتهامات وارده از سوی مدیرکل روابط عمومی این سازمان در یک گروه عمومی، با یادآوری این نکته که حق شکایت قضایی از ایشان را به دلیل ایراد اتهام «ضدیت با نظام» به خبرنگاران منتقد دولت، برای خود محفوظ می‌دانیم، خواستار عذرخواهی و تغییر رویکرد خطرناک و ناپسند سازمان حفاظت محیط زیست در قبال خبرنگاران هستیم، در غیر این صورت ناچاریم تا اطلاع ثانوی از شرکت در برنامه‌های خبری این سازمان خودداری کنیم.
همچنین از آن مقام محترم استدعا داریم حال که مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی، حفاظت از محیط زیست وظیفه همگانی قلمداد شده، دست کم مدیر و مدیرانی در روابط عمومی این سازمان منصوب شوند که از برخورد گزینشی، توهین‌آمیز و حذفی با خبرنگاران خودداری کرده و دست‌کم آیین‌نامه نحوه فعالیت روابط عمومی‌های دستگاه‌های اجرایی و ماده ۷ آن را مبنی بر همکاری و تعامل با تمامی رسانه‌های قانونی، متذکر شوید. بی‌شک عذرخواهی از خبرنگاران به دلیل رفتارهای یادشده و تغییر مشی غلط گذشته این سازمان در قبال خبرنگاران، نشانه‌ احترام دولت تدبیر و امید به اهمیت جایگاه رکن چهارم دموکراسی در تبیین دقیق مفاهیم عالی منشور شهروندی تلقی شده و به ترمیم سرمایه اجتماعی، افزایش اعتماد ملی و همکاری موثرتر در اطلاع رسانی محیط زیست کمک خواهد کرد.

با احترام
امضاکنندگان:
مهدی آیینی
آسیه اسحاقی
فاطمه باباخانی
میثاق بدیعی
مسعود بُربُر
ریحانه جاویدی
مژگان جمشیدی
مهتاب جودکی
جواد حیدریان
سمیرا خباز
زینب رحیمی
زهرا رفیعی
رضا ساکی
امین شول سیرجانی
حسن ظهوری
محسن ظهوری
زهرا کشوری
ساغر کوهستانی
مهدی گوهری
مهرو ماهر
صدرا محقق
یاسر مختاری
نیلوفر منصوری
الهه موسوی
کیوان هوشمند

روز بی‌یوز

مهدی آیینی

یوزپلنگ‌ها با خبرهای بد می‌دوند؛ آمار مشخصی از یوزها وجود ندارد، حدود دو سال است پایش‌ها به‌درستی انجام نمی‌شود، کمک‌های بین‌المللی کاهش پیدا کرده،‌ یوزپلنگ‌ها دیگر بیمه نیستند و… خبرهایی که از گوشه و کنار زیستگاه‌های یوز به گوش می‌رسد از این حکایت دارد که مانند گذشته محیط‌بانان با یوزها چشم در چشم نمی‌شوند، به همین دلیل بیشتر کارشناسان و محیط‌بانان از کاهش نگران‌کننده جمعیت یوزها ابراز نگرانی می‌کنند. بیشترشان حدس می‌زنند کمتر از ۳۰ یوز در طبیعت باقی‌مانده است، در واقع یوزها آن‌قدر به انقراض نزدیک‌اند که دیگر به چشم نمی‌آیند.

بیش از دو دهه از شروع ابراز نگرانی‌ها نسبت به خطر انقراض یوزپلنگ‌های آسیایی می‌گذرد و در این مدت تلاش‌های زیادی شد، تلاش‌هایی که به نظر می‌رسد راه به جایی نبرده است. هرچند برخی کارشناسان معتقدند اگر این تلاش‌ها صورت نمی‌گرفت این روزها یوز نیز مانند شیر و ببر ایرانی لقب «منقرض شد» را یدک می‌کشید، اما هرسال خطر انقراض جدی‌تر از گذشته می‌شود تا آنجا که براساس اخباری که از زیستگاه‌های این گربه‌سان به گوش می‌رسد، کاربرد واژه جمعیت برای این ‌گونه دیگر بی‌معنی به نظر می‌رسد و باید از واژه فرد برای یوزها استفاده کرد. به همین دلیل باید خطر انقراض را بیش از گذشته جدی گرفت و برای یوزپلنگ‌های باقیمانده حفاظت فرد به فرد را در نظر گرفت.

شرایط یوزپلنگ‌های آسیایی بحرانی است، این واقعیت تلخ را هیچ کارشناسی رد نمی‌کند، اما اجرای برنامه‌های حفاظتی برای این گونه باید به‌روز شود. نسخه نوشتن برای یوزپلنگ‌ها نیز بدون اطلاعات مناسب راه به‌جایی نمی‌برد، چراکه هنوز آماری که براساس تحقیقات و پایش مناسب استخراج شده باشد در دست نیست به همین دلیل باید پایش زیستگاه‌ها از سرگرفته شود تا با توجه به اطلاعات به دست آمده بتوان برنامه مناسبی برای نجات یوزها نوشت و اجرا کرد.

دشمنان یوز هنوز بی‌پروا برای یوزپلنگ‌ها شاخ و شانه می‌کشند، چوپانان ناآگاه، سگ‌های گله و جاده‌هایی که قلب زیستگاه آنها راهدف قرار داده‌اند. به همین دلیل می‌توان گفت برای خیلی از مدیران و شهروندان حفظ یوز از مقام شعار فراتر نرفته است؛ وقتی در غرب منطقه میاندشت جاده ساخته می‌شود یا بحث احداث معدن D19 در زیستگاه‌های این گونه در یزد به قوت خود باقی است، نمی‌توان به نجات یوزپلنگ‌ها امیدوار بود. وقتی هنوز بسیاری از شهروندان بی‌توجه به علائم هشدار‌دهنده در جاده‌هایی که از زیستگاه‌های یوزعبور کرده‌اند با نهایت سرعت می‌رانند و بی‌توجه به خطر افزایش جمعیت سگ‌های بی‌صاحب پسماندهایشان را رها می‌کنند، باید گفت برنامه‌ها برای نجات یوز محکوم به شکست است.

امروز تقویم به نام یوزهاست و در گوشه و کنار کشور به مناسبت روز ملی یوز برنامه‌های مختلفی اجرا می‌شود. امروز قرار است خبر خوبی هم منتشر شود. گویا در غرب زیستگاه توران محیط‌بانان تصاویر جدیدی از یوزها گرفته‌اند. با این حال بیشتر خبرها از ناخوشی یوزها حکایت دارد به همین دلیل بسیاری به طرح تکثیر یوزها در اسارت امید بسته‌اند، طرحی که تاکنون موفقیت آمیز نبوده و چنانچه به موفقیت نیز دست یابد، باید گفت شانس معرفی یوزهایی که در اسارت متولد شده‌اند به زیستگاه طبیعی بسیار اندک است، اما وقتی پای انقراض در میان است حفظ ذخیره ژنتیکی نیز مهم است. به همین دلیل تا زمانی که کوشکی، دلبر و ایران در پارک پردیسان به سرنوشت «ماریتا»‌ دچار نشده‌اند، باید از فرصت استفاده کرد.

۲۵ سال پیش وقتی توله‌های ماریتا در بافق به بدترین شکل ممکن کشته شدند و خودش نیز به پارک پردیستان منتقل شد، خیلی‌ها یوزپلنگ‌ها را نمی‌شناختند، اما سال‌هاست که یوزپلنگ‌ها دیگر برای مردم غریبه نیستند، دیگر همه می‌دانند به لطف تلاش‌ سازمان‌های مردم‌نهاد، یوزها سال‌هاست با انقراض می‌دوند. در این مدت مدیران زیادی به نام یوزپلنگ‌ها اعتبار گرفتند و آنها را صرف نوشتن طرح‌های تکراری کردند. به همین دلیل در اندک فرصت باقیمانده باید برنامه‌ها را به معرفی یوزپلنگ‌ها محدود نکرد و گام‌های جدی‌تری برداشت، چراکه اگر برنامه‌ها تغییر نکند به عنوان اولین کشوری که در چند سال اخیر موفق به انقراض یک گونه منحصر به‌فرد شده، رکورددار خواهیم شد.

 

مهدی آیینی

بازگشت به عصر آبخوری!

مهدی آیینی

تاکسی‌های فرسوده، اتوبوس‌های قراضه و درختان به‌پیشواز خزان رفته تهران را که کنار هم بگذارید به شورای شهر پنجم تهران می‌رسید، شورایی که به‌تازگی وارد سومین سال فعالیت خود شده، اما هنوز محیط‌زیست برایش در اولویت نیست و برای بهبود شرایط محیط‌زیست تهران نه تنها قدمی برنداشته، بلکه برخی مواقع چوب لای چرخ محیط زیست نیز گذاشته است. این بی‌توجهی را معاون محیط‌زیست انسانی سازمان حفاظت محیط زیست نیز تایید می‌کند. او دیروز آب پاکی را روی دست افرادی که تصور می‌کنند شورای شهر اندکی به مسائل محیط زیستی بها می‌دهد، ریخت و به ایسنا گفت: «شورای شهر تهران نه‌تنها بودجه فیلتر دوده را حذف کرده، بلکه از اختصاص تسهیلات و اعتبار برای نوسازی اتوبوس‌ها هم خودداری کرده است.»

آلودگی هوا، این سرجهازی تهران دیگر محدود به پاییز و زمستان نیست؛ تابستان امسال آلاینده ازن برای تهرانی‌ها به حدی شاخ و شانه کشید که بیشترشان این روزها دغدغه افزایش آلودگی‌هوا در پاییز و زمستان پیش‌رو را دارند. این در حالی است که اعضای شورای شهرتهران هنوز قدمی جدی برای کاهش این نگرانی برنداشته و مانند سازمان حفاظت محیط زیست مدیریت هوا را به باد و باران واگذار کرده‌اند.

توسعه حمل و نقل عمومی راه نجات بسیاری از مشکلات تهران است؛ از ترافیک بگیرید تا آلودگی‌هوا، اما جولان تاکسی‌های فرسوده و اتوبوس‌های قراضه در پایتخت گواهی می‌دهد که در شورای شهر تهران و شهرداری کمتر به این مهم توجه می‌شود. هر وقت حرف از نوسازی ناوگان حمل و نقل عمومی می‌شود مسؤولان پای نبود اعتبار را وسط می‌کشند تا آنجا که پیشنهادهایی مانند خرید اتوبوس‌های دست دوم مطرح می‌شود. این درحالی است که اگر مدیران به‌جای دعواهای سیاسی، سلامت شهروندان و حفظ محیط‌زیست را در اولویت قرار دهند بسیاری از مشکلات زیست‌محیطی کلانشهری مانند تهران برطرف می‌شود.

بهبود شرایط محیط زیستی کلانشهری مانند تهران همیشه در گرو اعتبار نیست،برای نمونه به‌تازگی مدیران ایرلندی برای کاهش زباله‌های پلاستیکی تصمیم جالبی‌گرفته‌اند که با استقبال مناسبی روبه‌رو شده است، آنها با در نظرگرفتن آبخوری‌هایی در سطح شهر و توزیع آب رایگان سعی در کاهش مصرف آب‌های بسته‌بندی و در نتیجه بطری‌های پلاستیکی دارند. راهکاری که در کشورمان از قدیم رواج داشته اما به دلیل کم‌سلیقگی مدیران به فراموشی سپرده شده. تنها کاری که مدیران باید انجام دهند به روز کردن طراحی آبخوری‌ها و مشخص کردن آنها روی نقشه‌های آنلاین است.

بنابراین اگر مدیران شهری توجه به محیط زیست را فقط به توییت‌هاو نمایش‌های تکراری‌شان محدود نکنند می‌توان به بهبود شرایط محیط زیستی کشور امیدوار بود.

 

مهدی آیینی

تفاهم‌نامه‌ای که سوخت

آتش سوزی جنگل‌های ارسباران وارد روز ششم می‌شود؟

فرمانده یگان حفاظت سازمان‌جنگل‌ها گفت: ارگان‌هایی که بالگرد دراختیار دارند به دلیل تامین نشدن اعتبار  و طلبی که از دولت دارند به تفاهم‌نامه اطفای هوایی حریق عمل‌ نکرده و تمایلی به ارسال بالگرد ‌ ندارند.

علی عباس‌نژاد درباره علت تدام آتش‌سوزی در جنگل‌های ارسباران در گفت‌وگو با گزارشگران سبز افزود: مشکلی که با آن رو به رو هستیم، ‌همکاری نکردن ارگان‌هایی است که باید در بخش اطفای حریق هوایی کمک کنند.

آن طور که او گفته تا ظهر امروز پیگیری ها آنها نتیجه ای نداشته است و چند ساعت پیش فقط یک بالگرد از ارتش به کمک آنها رفته است‌.

این درحالی است که جنگل‌های ارسباران از یکشنبه گذشته دچار آتش سوزی شده است.

تفاهم‌نامه بی اعتبار

فرمانده یگان حفاظت سازمان‌جنگل‌ها عنوان کرد: سال۹۴ ‌سازمان جنگل‌ها، نیروهای مسلح و مدیریت بحران به این تفاهم رسیدندکه ارگان‌های صاحب بالگرد ‌باید‌ دراطفای حریق هوایی شرکت کنند، اما این نهادها تمایلی به ارسال بالگرد ندارند، چون‌دولت اعتبار لازم را به آنها نداده و جمع طلب‌هایشان در۳سال گذشته ‌‌به ۳۰میلیارد ‌رسیده‌است.

عباس نژاد درباره اینکه چرا دولت اعتبار لازم را در نظر نگرفته است، عنوان می‌کند: جالب است که در مکاتبات ‌معاون اول  و آقای نوبخت تاکید می‌کنند که موضوع مهمی است و باید رسیدگی شود، اما ‌معاون اقتصادی برنامه و بودجه ‌ گفته در بودجه سالانه دو ردیف بودجه ای به سازمان جنگل ها اختصاص داده شده که در آن اعتبار لازم برای  اطفای حریق هوایی دیده شده است.

فرمانده یگان حفاظت سازمان‌جنگل‌ها ادامه داد: وقتی این ادعا را بررسی کردم، متوجه شدم‌ به یکی از ردیف‌‌ بودجه اصلا اعتباری تخصیص داده نشده و ردیف دیگر نیز مربوط به اطفای هوایی حریق نیست.‌‌

‌او درباره برآوردهای انجام شده درباره خسارت آتش سوزی نیز بیان کرد: دست کم ‌ ۳۰۰هکتار از جنگل و مراتع سوخته ‌ اما باید پس از آتش سوزی برآورد دقیقی انجام شود.

 

بالگرد پیشکش، بیسیم نیست!

ارسباران از یکشنبه می‌سوزد و نیروهای یگان حفاظت منابع طبیعی، جهاد کشاورزی یگان تکاوری ارتش، مرز بانی و مردم محلی  تلاش‌ می‌کنند تا آتش را مهار کنند، اما با توجه به صعب‌العبور بودن منطقه هنوز موفق نشده‌‌ایم آتش را به طول کامل مهار کنیم.

عباس نژاد از کمبود دیگری پرده بر می‌دارد که از بی توجهی به محیط زیست و منابع طبیعی کشور حکایت دارد. ‌ او درباره وضعیت نیروهایی که برای مهار آتش وارد عمل شده‌اند، گفت: چون بیسیم مناسب در دسترس نیست نمی‌توان از شرایط نیروها در لحظه اطلاع دقیقی بدست آورد باید منتظر ماند آنها از ارتفاعات پایین بیایند تا بتوان شرایط شان را پرسید.‌

قانون جنگل برای مردان جنگل

جنگلبانان در ‌ روزشان از مشکلاتی‌ می گویند که حفاظت از جنگل را به خطر انداخته است

حمایت از نیروهایی که جانشان را کف دستشان می‌گذارند تا درختی قطع نشود، آتش به موقع خاموش شود و کسی به عرصه‌های طبیعی تجاوز نکند، در میان مسئولان به یک پز تبلیغاتی تبدیل شده است. هر مسئولی که می‌خواهد خود را دغدغه‌مند طبیعت نشان دهد، آماری از تعداد نیروهای حافظ طبیعت در ایران را کنار سرانه‌های دنیا قرار می‌دهد که بگوید وضع حفاظت فیزیکی از عرصه‌های طبیعی وخیم است اما هیچ کس نمی‌گوید انسان‌هایی که جان بر کف، از انفال حفاظت می‌کنند، چه مصائبی دارند. نیروهای حافظ عرصه‌های طبیعی یا همان جنگلبانان با سه نوع قرارداد مشغول فعالیت هستند. بخشی از این نیروها در قالب طرح صیانت جذب سازمان جنگل‌ها شده و در حفاظت از طبیعت به کار گماشته شده‌اند. این نیروها مشکلات بیمه‌ای فراوان دارند و گاهی حقوق معوقه چند ماهه آنها، توان مدیریت نیازهای معیشتی‌شان را از آنها سلب می‌کند. بخش دیگری از آنها، شرکتی نامیده می‌شوند که در گذشته در قالب شرکت‌های بهره‌برداری مشغول به کار بودند و حالا با اجرای طرح تنفس، هر روز منتظر پاکت گشایی اسناد مناقصه‌ها هستند تا کارفرمای جدید خود را بشناسند. گروهی دیگر هم نیروهای رسمی سازمان جنگل‌ها به حساب می‌آیند. در میان این سه طیف سربازان وظیفه را هم که مقطعی به جمع نیروهای حافظ جنگل اضافه می‌شوند باید در نظر گرفت. به گفته فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها از ۳۷۰۰ نفر نیروی تحت اختیار این یگان، یک سوم نیروها در قالب طرح صیانت و شرکتی فعالیت می‌کنند و بقیه یا سرباز وظیفه یا رسمی هستند. اگرچه او نیروهای سرباز وظیفه را بهترین نیروهای یگان توصیف می‌کند اما هومان خاکپور کارشناس منابع طبیعی، با نظر فرمانده موافق نیست زیرا بر این باور است که عملکرد این نیروها بستگی مستقیم به خصوصیات فردی و علایق آنها دارد. بر اساس سخنان نیروهای فعال در امر حفاظت جنگل، جنگلبانان حافظان بی‌پشتوانه‌ای هستند که حتی تصویب قوانین جدید هم نمی‌تواند چتر حمایتی مناسبی روی سر آنها ایجاد کند.

جنگلبانان گمنامی که پا روی احساسات فردی می‌گذارند، نسبت‌های فامیلی را کنار گذاشته و با هم محله‌ای‌های خود هم درگیر می‌شوند تا کسی شاخه‌ای را نشکند یا مرتعی را غصب نکند، به همان اندازه که نیازمند حمایت معنوی هستند، نیاز به حمایت مالی هم دارند. همه مصائب جنگلبانان یا نیروهای حافظ طبیعت را نمی‌توان در چند سطر خلاصه کرد.این حرفه، پیچیدگی‌ها و سختی‌های خاص خود را دارد. از طرد شدن اجتماعی به دلیل مقاومت در برابر مطامع فردی روستاییان و هم محله‌ای‌ها تا آسیب جسمی در عملیات اطفا یا درگیری با نیروهای متخلف؛ از تهدید شدن خود وخانواده‌هایشان توسط اشرار و سودجویان تا ترس از بیکاری و تعدیل شدن به دلیل تغییر سیاست‌های مدیریتی سازمان جنگل‌ها در لیست مشکلات این گروه جا می‌گیرد. در کنار همه این مصائب، تنوع قراردادهای نیروهای حافظ جنگل هم باعث می‌شود که همه آنها تحت پوشش قوانین حمایتی مشابه قرار نگیرند. بخشی از نیروهای حفاظتی در قالب طرح صیانت جنگل مشغول به فعالیت شده‌اند. این نیروها مستقیم با ادارات کل منابع طبیعی قرارداد می‌بندند و به امر حفاظت مشغول می‌شوند. گروهی دیگر نیروهای شرکتی هستند که در زیر مجموعه شرکت‌های بهره‌برداری سابق فعالیت داشتند. این نیروها پس از تصمیم سازمان جنگل‌ها برای برون سپاری بهره‌برداری از جنگل به بخش خصوصی شکل گرفتند. در دهه ۷۰ سازمان جنگل‌ها شرکت‌های بهره‌بردار را مکلف کرده بود که به ازای بهره‌برداری از جنگل، حقوق تعدادی از قرقبانان یا همان حافظان جنگل را هم پرداخت کنند. وظیفه نیروهای شرکتی نظارت بر عملکرد شرکت‌های بهره‌بردار، حفاظت از جنگل و گزارش تخلفات به سازمان جنگل‌ها است. بخش دیگری از نیروهای حفاظت هم جزء پرسنل رسمی سازمان جنگل‌ها به حساب می‌آیند. در این میان سربازان وظیفه هم گروه دیگری هستند که به‌طور موقت به ساختار حفاظت از عرصه‌های طبیعی اضافه می‌شوند. با توجه به تنوع قراردادها، هر کدام از این طیف‌ها مسایل و مشکلات خاص خود را دارند و بسیاری از قوانین مصوب مجلس، چتر حمایتی مناسبی بالای سر این افراد ایجاد نمی‌کند. البته گفته می‌شود که شاید با مصوبات اخیر، اندک حمایتی برای نیروهای غیر رسمی هم بوجود آید.

بلاتکلیفی نیروهای شرکتی

نیروهای حافظ جنگل که در قالب شرکت‌های بهره‌برداری فعال بودند، این روزها در بلاتکلیفی کامل به سر می‌برند. امید ساحلی مدیر عامل سابق شرکت تعاونی نرماش که تا قبل از اجرای طرح تنفس، شرکت تعاونی تحت مدیریتش علاوه بر بهره‌برداری از چوب به کار حفاظت هم مشغول بود در گفتگو با ما از مشکلات نیروهای شرکتی در امر حفاظت سخن می‌گوید. به گفته ساحلی، این روزها نیروهای حفاظتی منتظر پاکت گشایی مناقصه‌ها هستند تا کارفرمایشان را بشناسند.

او درباره مشکلات حافظان جنگل که تحت پوشش قراردادهای شرکتی قرار دارند، عنوان می‌کند: این نیروها نه تنها ثبات شغلی ندارند بلکه معیشتشان به مناقصه‌ها گره می‌خورد. هیچ کدام از بچه‌های شرکت‌ها طبق قانون به‌عنوان جنگلبان به حساب نمی‌آیند زیرا منابع طبیعی ساختارها را به نحوی چیده است که ارتباط کاری با این نیروها نداشته باشد.

مدیر عامل سابق شرکت تعاونی نرماش بیان می‌کند: نیروهای شرکتی برای دفاع از خود اسلحه ندارند ولی باید در تعقیب و گریز برای مقابله با قاچاقچیان شرکت کرده و حتی گشت شبانه بدهند. در برخی موارد، قاچاقچیان با تیراندازی ماشین نیروهای شرکتی را متوقف می‌کنند اما اگر برای این نیروها مشکلی پیش آید، شهید به حساب نمی‌آیند.

او درباره مشکلات ناشی از برگزاری سالانه مناقصه می‌گوید: بین برگزاری دو مناقصه، مسئولیت نیروهای شرکتی با هیچ کس نیست. کارفرمای نیروهای شرکتی بیمه مسئولیت مدنی هم دارد تا در صورت بروز مشکل، نیروهای حفاظتی تحت پوشش خدمات بیمه‌ای باشند اما در بین برگزاری دو مناقصه از آنجا که مسئولیت نیروهای حفاظتی با هیچ کارفرمایی نیست، اگر مشکلی پیش آید، هیچ کس پاسخگو نخواهد بود.

به گفته ساحلی، نیروهای شرکتی جیره غذایی هم ندارند و بسیاری از آنها با وجود اینکه ۱۵ تا ۲۰ سال سابقه کار دارند به دلیل اینکه دائما کارفرمایشان تغییر کرده است، حداقل حقوق یعنی حقوق پایه را دریافت می‌کنند در صورتی که سنوات باعث افزایش حقوق این نیروها و حق جذب و عائله‌مندی می‌شود. این روندی است که خواسته سازمان جنگل‌ها هم هست زیرا آنها می‌خواهند نیروی حفاظتی با حداقل حقوق جذب کنند.

بدون بیمه

نیروهای صیانتی که به‌طور مستقیم با سازمان جنگل‌ها قرارداد می‌بندند هم مشکلات خاص خود را دارند. شاه ولی یکی از نیروهایی که چند سال قبل در منطقه زاگرس در قالب طرح صیانت به کار گرفته شده و حالا با شرکت در آزمون استخدامی به نیرویی رسمی تبدیل شده است، درباره مسایل و مشکلات این دسته از نیروها به ما می‌گوید: نیروهای صیانت قرارداد مستقیم با اداره منابع طبیعی شهرستان دارند و خودشان کارفرمای خودشان به حساب می‌آیند. این مسئله باعث می‌شود که نتوانند تحت پوشش بیمه تخصصی برای حفاظت از جنگل قرار گیرند.

او ادامه می‌دهد: بر اساس قوانین بیمه، هر نوع پوشش خاص بیمه‌ای باید در قالب شرکت یا نیروی پیمانکاری باشد. این مشکلات سبب می‌شود که نیروهای صیانتی، بدون پوشش بیمه‌ای فعالیت کنند.

به گفته شاه ولی حقوق نیروهای صیانتی در مقایسه با سختی کار آنها -شامل طی مسیرهای طولانی، کوه پیمایی، مقابله با تخلفات و آتش سوزی‌ های عمدی و غیر عمدی-، بسیار پایین است و این نوع قراردادها، برای افراد قابلیت استخدام و تبدیل وضعیت ایجاد نمی‌کند.

او عنوان می‌کند: اگرچه طرح صیانت سالانه بودجه دارد اما اگر نیروهای طرح صیانت بخواهند استخدام شوند، سوابق آنها در طرح صیانت به حساب نمی‌آید و حتما باید در آزمون استخدامی شرکت کنند. همان‌طور که من در آزمون استخدامی شرکت کردم.

این نیروی سابق صیانتی نبود امکانات اولیه و مناسب برای گشت در جنگل   مثل کفش، لباس، دوربین و سایر لوازم را از دیگر مشکلات این دسته از نیروها اعلام می‌کند.

آنچه شاه ولی به‌عنوان مشکلات نیروهای صیانتی می‌شمرد، بخش کوچکی از مشکلات این طیف است.   پرداخت نشدن به موقع حقوق نیروهای صیانتی به خصوص در استان‌های شمالی مهمترین مشکلی است که بیشتر نیروهای صیانتی با آن دست به گریبان هستند.

  نبود جیره غذایی برای سربازان

سربازان نیروهایی هستند که به طور موقت و برای طول مدت سربازی به یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها اضافه می‌شوند. مشکلات به‌کارگیری این نیروها فراوان است. بسیاری از سربازانی که با اصول اطفای حریق آشنایی ندارند ولی در این حوزه به کار گرفته می‌شوند، در جریان عملیات اطفا دچار مشکلات حاد می‌شوند. از آنجا که این نیروها هم در گروه نیروهای رسمی سازمان جا نمی‌گیرند اما ناگزیرند به گشت شبانه بپردازند، سازمان جنگل‌ها برای آنها جیره غذایی در نظر نمی‌گیرد و برای تامین غذای این نیروها باید از ردیف‌های متفرقه استفاده شود.اگر فرمانده یگان حفاظت برخی از نواحی نخواهد از اختیارات خود استفاده کند، نیروهای سرباز برای تامین غذا باید از جیب خود هزینه کنند. علی عباس نژاد، فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در گفت‌وگو با ما نیروهای سرباز را جزء بهترین نیروهای یگان حفاظت توصیف می‌کند زیرا جوان و پای کار هستند اما هومان خاکپور کارشناس منابع طبیعی با نظر او موافق نیست.

خاکپور به ‌ما می‌گوید: در این رابطه نمی‌توان یک حکم کلی داد. یک تفکر ناصوابی در سازمان جنگل‌ها وجود دارد که نیروهای دارای تحصیلات عالی، خیلی خود را مقید به انجام فعالیت‌های حفاظتی نمی‌دانند. این نیروها عموما به دنبال کارهای کارشناسی هستند. وقتی نیروهای تحصیلکرده سرباز در یگان قرار می‌گیرند مثل نیروی حفاظتی محلی که پذیرفته است دائما در عرصه باشد، کار نمی‌کنند یعنی این نیروها نمی‌پذیرند که حضور دائمی در عرصه داشته باشند.

او عنوان می‌کند: در جذب نیروهای سرباز چیزی که ملاک قرار نمی‌گیرد علاقمندی و دغدغه‌مندی فرد است. از ابتدا گزینشی انجام نمی‌شود که آیا واقعا این نیرویی که قرار است در یگان حفاظت سربازی‌اش را بگذراند، دغدغه جنگل دارد یا نه. نیروهای سرباز برای اینکه بخواهند دوران خدمت را پشت سر بگذرانند، جذب ادارات منابع طبیعی می‌شوند نه بر اساس دغدغه‌هایی که دارند.

 حل مشکلات با قوانین جدید

مشکلات ناشی از تنوع قراردادها در میان حافظان جنگل کم نیست اما سرهنگ علی عباس نژاد فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها در گفت‌وگو با ما تاکید می‌کند: با تصویب لایحه حمایت قضائی و بیمه‌ای که به تصویب مجلس رسید، بسیاری از مشکلات حل می‌شود.

به گفته عباس نژاد شورای نگهبان دو ایراد به لایحه حمایت از جنگلبانان گرفته است به همین خاطر این لایحه مجددا به کمیسیون برگشت تا پس از رفع اشکالات، به شورای نگهبان ارسال شود. امیدواریم در نهایت قانون به تایید شورای نگهبان هم برسد.

او درباره حمایت از نیروهای شرکتی عنوان می‌کند: شرکتی که این نیروها جذب کرده است، باید آنها را تحت پوشش خدمات بیمه‌ای قرار دهد تا در مواقع بروز مشکل، نیروها چتر حمایتی داشته باشند.

فرمانده یگان حفاظت می‌گوید: درگذشته برای حفاظت از جنگل با شرکت‌های خدماتی قرارداد بسته شده است به همین دلیل نیروهای حافظ جنگل بسیاری از خدمات مرتبط را دریافت نمی‌کنند اما اگر قراردادها به سمتی بروند که به جای برگزاری مناقصه در بین شرکت‌های خدماتی، حفاظت به موسسات حفاظتی و مراقبتی تحت نظر نیروی انتظامی سپرده شود، خدمات بیشتری به جنگلبان‌ها می‌توان ارائه کرد.

او ادامه می‌دهد: البته از آنجا که بودجه کم است، این موسسات حفاظتی و مراقبتی تحت نظر نیروی انتظامی هم زیر بار نمی‌روند ولی به مرور این مسایل قابل حل است.

به گفته عباس نژاد در کل کشور ۳۷۰۰ تا ۳۸۰۰ نفر نیروی حفاظتی فعال داریم. یک سوم این نیروها شرکتی و صیانتی هستند. بقیه سازمانی و سرباز وظیفه به شمار می‌روند.

 

لیلا مرگن

ضد‌ بازیافت

عملکرد برخی ازغرفه های بازیافت درتهران،‌ مردم را از تفکیک زباله در خانه دلسرد کرده است

درتهران بر سر زباله ها میان چند گروه جنگ است؛ نه این که به هم چنگ و دندان نشان بدهند بلکه جنگ بر سر این است که چه کسی زودتر سر سطل های زباله برسد و بیشترین غنیمت را جمع کند. وانت های بازیافت می آیند، زباله گردهای حرفه ای هم می آیند، مردم ندار و معتادان و بی خانمان ها نیز که خرج شان را از بین آشغال ها جور می کنند، می آیند. زباله درتهران برای خودش داستان مفصلی دارد، در پایتخت نیز چون مثل همه جای دنیا زباله، طلای کثیف است بر سرش رقابت است. نان خیلی ها در این شهر بین زباله هاست، ازجمله نان گروهی مجهول الهویه که می گویند مافیایند، همان ها که دست های نامرئی بلندی دارند و زودتر از بقیه به زباله ها چنگ می اندازند و پشت پرده ای بودار دارند.

کنارهیاهوی همیشگی سطل های زباله درمحله ها اما داستان زباله با آرامشی ظاهری درغرفه های بازیافت به زبانی دیگر روایت می شود. غرفه ها ساده و ترو تمیزند، سرو کارشان بیشتر با زنان و گاهی با مردهای مسن است، بچه ها هم به نمایندگی از مادرانشان می آیند با کلی بطری خالی و کاغذ و کارتن که درخانه از زباله های خیس جدا شده اند. این مردم چند پله از کسانی که تر و خشک را تنگ هم می زنند و می چپانند درکیسه های پلاستیکی و خوراک زباله گردها را جور می کنند، جلوترند. خیلی ها نگاه زیست محیطی به این تفکیک دارند ولی بقیه که نگاهشان مادی است زباله ها را جدا می کنند که چیزی بگیرند: پول یا اسکاچ، تیغ، مایع ظرفشویی، پودر لباسشویی، شامپو، حتی عروسک برای دختر بچه ها.

پشت این بده بستان های مختصر اما بازهم تجارت زباله خوابیده که غرفه دار و پشت سرش، پیمانکار را به بیراهه می برد گاهی. داستان بازهم داستان ارزش طلای کثیف است،‌ داستان پولی  که از پسماند در می آید و خیلی از پیمانکاران بیشترش را برای خودشان می خواهند حتی اگر بهایش کلاه گذاشتن سر مردم باشد.

 

توزین مشکوک

پنجره غرفه بازیافت کوچک است، آنقدر که فقط می شود پسماندها را تحویل داد و نگاهی انداخت به قفسه ای که رویش مواد شوینده چیده اند. پسرکی با یک کیسه کوچک نان خشک و چند تایی بطری و مشتی کاغذ مچاله شده می آید زیر پنجره که برایش بلند است. نوبتش نرسیده هنوز، بی تاب است ولی، ازآن پسربچه های شلوغ و پرصدا که طاقتشان کم است. پسرک که حوصله صف ندارد پسماند ها را می اندازد روی پیشخوان و می رود، بدون وزن کشی زباله ها.

دست های پیرمرد پر است از جنس بازیافتی است، بیشتر پلاستیک، کمی هم کاغذ و شیشه. پسرک را با چشم تعقیب می کند و غر می زند که چرا گذاشتی و رفتی، نق می زند که ضرر کرد و پولش رفت به جیب غرفه، بعد کیسه بزرگش را از پنجره کوچک هل می دهد داخل و چشم می دوزد به دهان غرفه دار. پسماندها روی ترازو وزن می شود و غرفه دار عددهای روی فیش را با ماشین حساب جمع می کند و می گوید ۱۲ هزار و پیرمرد با طلب قبلی اش جمع می زند ۳۶ هزار.

بارهای تفکیک شده زنی جوان می رود روی ترازو،‌ پلاستیک، آلومینیوم،‌ کاغذ، سررسیدهای قدیمی، چند تکه آهن. می شود ۳۸۰۰ تومان، زن فیش می خواهد، فیش دست غرفه دار است، دستش را می کشد عقب که فیش را ندهد، خودش عددها را جمع می زند و می گوید ۳۸۰۰٫ زن مصر است که فیش را ببیند، فیش ولی روی هواست،‌ لای انگشت های غرفه دار. بقیه وارد بحث می شوند،‌ پیرمرد که فیش نگرفته هم، زنی مسن که نوبتش حالاست نیز. همه فیش می خواهند ولی فرمان وزن کردن و تعیین نرخ دست غرفه دار است.

توزین های مشکوکِ برخی ازغرفه های بازیافت تا به حال خیلی ها را کلافه کرده. زنی می گوید وقتی صندوق عقب ماشین شاسی بلندش را پر از جنس های بازیافتی کرد و بدون دیدن ترازو و رسیدِ جنس های فروخته شده فقط شنید که می شود ۵۰۰۰ تومان همان جا به همه چیز مشکوک شد.

احساس بازنده بودن میان شهروندانی که زباله ها را تفکیک می کنند و مسئولانه تا پای غرفه های بازیافت می برند، احساس تکرارشونده ای است، یک جور خطرعلیه محیط زیست و حسی به نفع باندهای مرموز زباله.

 

نه جنس می دهند نه پول

زنی یک کیسه پلاستیکی را پر کرده است از باتری های کارکرده، همان ها که خیلی ها پرتش می کنند در سطل های زباله یا ولش می کنند گوشه وکنارخیابان. زن ولی می داند که باتری جزو پسماندهای خطرناک است که باید اصولی دفع شود، برای همین ماه ها باتری های مستعمل را جمع کرده و همه را آورده به غرفه بازیافت. غرفه دار باتری ها را می کشد، مانیتور ترازو معلوم نیست، زن نمی داند باتری ها چند گرم است ولی می شنود که آن همه باتری می شود۲۰۰ تومان. زن همین ۲۰۰ تومان را می خواهد ولی غرفه دار می گوید پول نقد ندارد، غرفه حساب دفتری هم ندارد که تویش بنویسد۲۰۰ تومان طلب این خانم، برای همین بحث به بن بست می رسد و زن که حوصله ندارد، می گوید۲۰۰ تومان برای خودت.

پیرزنی که سال هاست درخانه اش دست به کار تفکیک زباله است، درد دلش تازه می شود و یاد تجربه خودش می افتد که بارها به خاطر نبود حساب وکتاب درست درغرفه بازیافتِ محله شان از خیر پول اجناسش گذشته؛ می گوید اگر مبالغی را که نادیده گرفته با هم جمع کند رقم بزرگی می شود. زنی جوان اما تعریف می کند که یک بار وقتی کلی جنس بازیافتی تحویل داد و ازغرفه دار شنید که نه پول نقد دارد نه جنس، صدایش را انداخت توی سرش و تهدید کرد که موضوع را به رسانه ها می کشاند و آن وقت مرد چند دقیقه ای رفت و با یک دسته اسکناس برگشت.

با این که سازمان مدیریت پسماند حتی روی سایت اطلاع رسانی اش اعلام می کند که غرفه های بازیافت از سه روش پرداخت نقدی، بن بازیافت و مواد شوینده برای تسویه حساب با مردم استفاده می کنند ولی یافته های ما و گلایه های مردم ازاین حکایت دارد که هستند غرفه دارانی که جنس می گیرند ولی به ترفندهایی از دادن پول یا موادشوینده امتناع می کنند و کاری می کنند که مردم از خیر هردو بگذرند.

 

تخلف است

چند خانم که کنارغرفه بازیافت یکی از مناطق شرقی تهران ایستاده اند و گپ می زنند، تصمیم گرفته اند به اعتراض هم که شده دیگر زباله ها را تفکیک نکنند و اگر می کنند دیگر به غرفه تحویل ندهند بلکه آن را بیاندازند درسطل های زباله که لااقل اگرچیز زیادی عاید خودشان نمی شود، زباله گردها ازاین خوان نصیبی ببرند. شهرام فیروزی، مدیر روابط عمومی سازمان مدیریت پسماند که همسرش نیز در برهه ای به پول ناچیزی که ازغرفه ها می گرفته معترض بوده و تصمیم داشته تفکیک را رها کند به ما اما همان پاسخی را می دهد که زمانی به همسرش داده است. او می گوید به تفکیک زباله باید به چشم وظیفه ای شهروندی نگاه کرد و به این که با رها نکردن زباله های ارزشمند در سطل های زباله از یک سو محیط زیست نجات پیدا می کند و از یک سو دست زباله گردها از پسماندها کوتاه می شود و چرخه معیوب زباله سامان می گیرد. او می گوید اگر پسماندهای خشک تفکیک شود حجم زباله های تولیدشده نیز کاهش می یابد و تعداد دفعاتی که شهرداری مجبور است زباله ها را جمع، حمل و سپس فراوری کند کمتر می شود و در نهایت هزینه این چرخه درتهران که روزی یک و نیم میلیارد تومان است کاهش می یابد.

فیروزی البته منکر بروزتخلف دربرخی ازغرفه های بازیافت که پیمانکاران اداره شان می کنند، نیست. او می گوید درمعرض دید نبودن ترازو تخلف است،‌ به مشتری فیش ندادن تخلف است، بهای اجناسش را ندادن و او را حواله به آینده کردن تخلف است،‌ درغرفه جنس نداشتن تخلف است و او حتما پیگیری می کند که این مشکلات برطرف شود.

اما هرجا پای پیمانکار به موضوعات شهری باز می شود صاف کردن کژی ها سخت به نظر می رسد. با این که فیروزی به ما گفت که مردم با وجود این تخلفات نباید از تفکیک زباله دلسرد شوند ولی ما به او گفتیم که رشته پرانگیزه شدن مردم برای تفکیک زباله به دست غرفه هاست اگر درخرید پسماندها و تحویل بهای آنها به مردم غل وغش نداشته باشند که فیروزی بازهم گفت که قول می دهد تا یک ماه آینده برای نزدیک به ۵۰۰ غرفه دار کلاس آموزشی ترتیب دهد و مجابشان کند که اگرآنها با مردم خوب تا کنند مردم نیز برای تفکیک زباله از مبدا انگیزه پیدا می کنند.

زباله و سود حاصل ازآن اما به قدری است که بعید است کسانی که از آن سود می برند آموزش پذیر باشد یا تن به تغییر بدهند. زباله درتهران گردش مالی چنان بزرگی دارد که بسیاری ازمحله های تهران مرکز دپو و بازیافت های غیرقانونی شده اند ازهاشم آباد و تقی آباد گرفته تا خلازیر و ری و اتابک و محله مینایی.

پیمانکاران بازیافت نیز که جزء مهمی ازاقتصاد زباله ای هستند و درقالب غرفه های بازیافت، رسما مشغول این تجارتند مثل بقیه دست اندرکاران زباله به فکر سود بیشترند نه انجام کار فرهنگی به نفع مردم یا محیط زیست.

آمارها می گوید درکشورمان هر روز حدود۵۰ هزار تن زباله تولید می شود که سهم تهران روزانه ۷۵۰۰ تن است که روزهای پایانی سال به روزی۱۱ هزارتومان نیز می رسد. در بین زباله های تولیدیِ هر۲۴ ساعت جالب است که درتهران به طورمتوسط ۲۸۰۰ تن زباله خشک شامل مقوا، پلاستیک، شیشه، فلزات و نان خشک جمع‌ می‌شود که همگی قابل بازیافت است و پیمانکاران هر تن از آن را در سال ۹۷، ۸۰۰ هزارتومان می فروختند.

زباله های مردم تهران،‌ آشغال هایی که مردم محلات هر روز در سطل های زباله یا در نهایتِ بداخلاقی در جوی های آب و کنار دیوارها و درون باغچه ها می ریزند به معنی واقعی کلمه پولند، چیزی به ارزش تقریبی روزانه دو میلیارد تومان که پیمانکاران بازیافتی قدرش را خوب می دانند و تعدادی شان از پشت سکان غرفه های بازیافت طوری زباله های تفکیک شده شهروندان قانون مدار را مدیریت می کنند که سود بیشتر به جیب خودشان سرازیر شود.

 

مریم خباز

 

 

بالا