آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : تالاب

بایگانی/آرشیو برچسب ها : تالاب

اشتراک به خبردهی

خزر دست و پای دائم می‌زند

مهدی آیینی

مهدی آیینی

بزرگترین دریاچه جهان جان ندارد، این را فوک‌های خزری فریاد می‌زنند، فوک‌هایی که هر روز  جمعیت‌شان کمتر می‌‌شود و به انقراض نزدیک تر.

کوچکترین توجه‌ها سهم بزرگترین دریاچه ‌جهان است، این حقیقت تلخ را رفتار پنج کشوری که سنگ خزر را به سینه می زنند تایید می‌کند و  کنوانسیون خاک گرفته تهران هم روی آن مهر تایید می زند.

بزرگترین دریاچه جهان قرار است بزرگترین گودال فاضلاب دنیا شود، این را رودخانه‌های خروشان از فاضلاب یاد آوری می‌کنند، رودخانه‌هایی که سال‌هاست بجای آب، پساب خانگی و کشاورزی و صنعتی را روی دست می گیرند و به خزر تقدیم می کنند.

خزر هر روز سفره‌اش را بیشتر از پیش جمع می‌کند این را تورهای ‌ماهیگران خسته فریاد می زند، تورهایی که هرسال خالی‌تر از سال گذشته می‌شود.

خزر هر روز آب می‌رود این را تب تالاب‌های گر گرفته‌ای نشان می‌هد که هر روز خشک تر ‌ می‌شوند.

بزرگترین دریاچه جهان این روزها گرفتار ندانم کاری است،‌ ندانم کاری مدیران ۵ کشوری ‌ که از آن سهم می برند، اما برای  حفظ آن قدم از قدم بر نمی‌دارند و تنها در سخنرانی‌هایشان به خزر اهمیت می‌دهند. روسیه بیشترین پساب صنعتی را روانه خزر می کند، ترکمنستان، آذربایجان و قزاقستان هم  برای اکتشاف نفت و مرگ خزر سنگ ‌تمام گذاشته اند، حدود ۹۰درصد فاضلاب‌های خانگی، صنعتی و کشاورزی سه استان شمالی کشورمان نیز به خزر می‌ریزد تا نفس این دریاچه بیش از پیش تنگ شود.

در کشورمان گردشگران نیز در شرایط ناگوار خزر سهم دارند، برآورد شده که حضور گردشگران سرانه تولید زباله را در استان‌های شمالی حدود ۶برابر می‌کند این درحالی است که بخش قابل توجهی از این زباله‌ها نیز  به دلیل سیستم نامناسب دفن زباله روانه دریا و ساحل می‌شود.

موج موج آلودگی به دریای خزر می‌ریزد، از آلودگی نفتی بگیرید تا انواع پساب و زباله به همین دلیل نفس‌های حیات در خزر به شماره افتاده است. برآورد می شود هر سال حدود  یک میلیون بشکه نفت در خزر رها می‌شود‌ همین مقدار آلودگی کافی است تا اکسیژن برای موجوات زنده به حداقل برسد. آلودگی نفتی خزر تقریبا با خلیج فارس برابری می ‌کند اما در آب‌های جنوبی کشور مرجان ها به داد خلیج فارس و دریای عمان می رسند و با تصفیه آب خطر مرگ را کمرنگ‌ تر می‌کنند.‌

بنابراین می توان گفت نجات خزر فقط زمانی امکان پذیر است که کشورهای بهره بردار ، نکات محیط زیستی را رعایت کنند و توسعه پایدار را اولویت خود قرار دهند، اما شرایط کنونی  خزر گواهی است بر اینکه حرف‌هایی که مسؤولان این کشورها برای نجات خزر می‌زنند تاکنون از مقام وعده و سخنرانی فراتر نرفته است، زیرا اگر غیر از این بود کنوانسیون حفاظت محیط زیست دریایی خزر که حدود  ۱۷ سال پیش در تهران به امضای نمایندگان ایران، روسیه، آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان رسید تاکنون  سرعت روند تخریب محیط زیست خزر را کاهش داده بود.

به نظر می‌رسد محیط زیست برای این کشورها اولویت نیست و شاید گره کار این جاست که کشورها در زمینه ‌تقسیم بندی ‌ این پهنه آبی فقط روی کاغذ به تفاهم رسیده‌اند، چراکه  هنوز برای حفظ بزرگترین دریاچه جهان به وعده و سخنرانی بسنده کرده اند و برای بهره برداری و تخریب آن توسعه ناپایدار را اولویت قرار داده و با یکدیگر رقابت می‌کنند، رقابتی که در نهایت از خزر گودالی می سازد که کشورهای بهره بردار پساب‌های خود را روانه آن می ‌کنند.

 

مهدی آیینی

ارومیه کار ما بود، هامون‌ نه!

مهدی آیینی

مهدی آیینی

«عظیم‌ترین کار محیط زیستی انجام شد.» این‌ جمله‌ای است که دیروز رئیس‌جمهور در هیات دولت به زبان آورد و از این گفت که با نجات دریاچه ارومیه ۹۰درصد مشکل گرد وغبار منطقه‌ نیز حل شده است. این اولین بار نیست که رئیس‌جمهور یا معاونانش از احیای دریاچه ارومیه حرف می‌زنند و از آن به عنوان یکی از افتخارات‌ دولت یاد می‌کنند؛ دولتی که در چند سال اخیر ادعا کرده محیط زیستی‌ترین دولت تاریخ است!

ادعایی که البته بیشتر کارشناسان محیط زیست آن را رد می‌کنند، چراکه آنها می‌دانند نجات دریاچه ارومیه به عنوان اولین وعده زیست‌محیطی دولت هنوز به سرانجام نرسیده است و اگر شرایط دریاچه اندکی نسبت به گذشته بهبود یافته باید آن را به پای طبیعت گذاشت.

افزایش میزان بارش‌ در سال آبی گذشته و سال آبی امسال که هنوز به اتمام نرسیده، گواهی است براین که دریاچه را باد و باران نجات داده است. افزایش بیش از ۳۰درصدی بارش‌ها در حوضه ارومیه را نمی توان انکار کرد، چراکه گزارش‌های سازمان هواشناسی نیز آن ‌را تایید می‌کند.

آن‌طور که مسؤولان ستاد احیای دریاچه ارومیه گفته‌اند این ستاد از سال ۱۳۹۳ تاکنون دست‌کم ده‌هزار میلیارد تومان ‌برای احیای دریاچه ارومیه هزینه کرده است، اما به نظر می‌رسد اگر این هزینه انجام نمی‌شد هم اکنون دریاچه ارومیه شرایط کنونی را داشت، زیرا دو پروژه بزرگ ستاد یعنی انتقال آب زاب و استفاده از پساب تصفیه‌خانه‌ها تاکنون به سرانجام نرسیده است.

در پروژه انتقال آب زاب قرار است از طریق تونل،‌ ۶۲۳ میلیون متر مکعب آب به دریاچه هدایت شود؛ البته باید گفت با توجه به شرایط ستاد احیا و پیمانکار پروژه بعید است این اتفاق امسال اجرایی شود.

‌ پروژه‌ تصفیه‌خانه‌های آب شهرهای تبریز و ارومیه نیز تاکنون به سرانجام نرسیده و می‌توان گفت تاکنون پساب تصفیه‌شده‌ای راهی دریاچه نشده است. حتی از ‌تصفیه‌خانه گلمان که فاصله چندانی با دریاچه ارومیه ندارد!

‌از اجرایی نشدن پروژه‌های بزرگ برای احیای دریاچه ارومیه که بگذریم، باید گفت دیگر طرح‌های این ستاد نیز برای نجات ارومیه راه به جایی نبرده است. برای نمونه می‌توان به طرح به‌کاشت اشاره کردکه براساس آن قرار شد میزان کشت محصولاتی مانند چغندر کاهش یابد و دست کم ‌براساس نیاز منطقه کشت شود. جالب است بدانید اراضی کشت چغندر دست کم ۱٫۵ برابر شده است.

قرار بود برای افزایش بهره‌وری آب در بخش کشاورزی و بهبود زهکشی‌ها نیز تلاش شود، اما هنوز بسیاری از کشاورزان با پمپاژ حقابه دریاچه یا ساخت مسیرهای انحرافی نمی‌گذارند آن‌طور که باید آب لازم به دریاچه برسد‌.

رهاسازی آب از سدهای حوضه آبریز ارومیه نیز شاید اتفاقی باشد که برخی مدیران ستاد، ادعای آن را داشته باشند؛ اما باید گفت این سرریزها نیز به دلیل پرشدن مخزن سد‌ها بوده است‌.

جالب‌تر این‌که فقط در آذربایجان شرقی بیش از ۹۰سد وجود دارد که با هدف‌ کشاورزی ساخته ‌شده اند. از سال ۹۳ تاکنون ستاد احیای دریاچه ارومیه حتی نتوانسته یکی از این سدها را تخریب کند تا حقابه دریاچه تامین شود. به‌جز سدهایی که راه را بر نجات دریاچه بسته‌اند‌ مسوولان ستاد ‌حتی برای حذف میان‌گذری که ‌از عوامل اصلی نابودی دریاچه است نیز قدمی برنداشته‌اند.

پس این‌که ادعا شود نجات دریاچه ارومیه به دلیل برنامه‌های ستاد احیا بوده، درست نیست؛ زیرا اگر باد باران یاری نمی‌کرد مسؤولان اکنون با مطرح کردن بهانه‌هایی مانند تحریم به دنبال توجیه شکست پروژه‌هایشان بودند.

مدیرانی که چنین ادعایی می‌‌کنند شرایط تالاب ودریاچه‌های دیگری مانند هامون، بختگان، هورالعظیم و پریشان را نمی‌بینند که این روزها به دلیل بارش‌های مناسب، وضعیت بهتری پیدا کرده‌اند.

چرا مدیران ادعا نمی‌کنند این تالاب‌ها را نیز آنها نجات داده‌اند؟ شاید اگر مانند دریاچه ارومیه برای آنها ستاد احیا تشکیل و دست‌کم برای هرکدام ده‌هزارمیلیارد تومان ‌هزینه شده بود، محیط زیستی‌ترین دولت این روزها ادعای نجات هامون را حتی در افغانستان نیز مطرح می‌کرد.

زندگی در میانکاله پرپر می‌‌زند

به نظر می‌رسد سازمان حفاظت محیط زیست با دستکاری اکوسیستم میانکاله در مرگ پرندگان مهاجر نقش دارد

بوتولیسم نام متهم ردیف اول مرگ بیش از ۱۴ هزار قطعه پرنده در تالاب میانکاله است. این خبری است که دیروز توسط عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست ایران اعلام شده است. در ‌‌حدود ۲۰ روز گذشته چندین و چند عامل دیگر توسط مسئولان و فعالان حفاظت از محیط زیست هم رسانه‌ای شد. دلایلی که هر کدام توسط گروهی رد یا تایید می‌شد اما آنچه به صورت رسمی حالا عنوان شده است چیزی است که عیسی کلانتری به نقل از آخرین گزارش رسمی سازمان دامپزشکی – که مسئولیت بررسی بیماری‌های حیات وحش را دارد – عنوان کرده یعنی «سم بوتولیسم سبب تلف شدن پرندگان شده است.» البته اینکه دلیل اصلی مرگ پرندگان از سوی رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست عنوان شده پایان ماجرای تلخ مرگ پرندگان نیست. در همان مازندران، ‌معاون فنی اداره کل محیط‌ زیست استان می‌گوید نسبت به مرگ‌ و میر پرندگان مهاجر تالاب میانکاله بر اثر سم بیوتوکسین تردید وجود دارد. فارغ از تناقض گفته او و عیسی کلانتری،‌ علی‌اکبریداللهی موارد دیگری هم از این ماجرا را رسانه‌ای کرده است که خوب در بین افکار عمومی دست به دست می‌شود. اولینش اینکه او گفته «به ما اعلام کردند حق ندارید اعلام کنید عواملش چه است و ما قطعا می‌دانیم ونمی‌توانیم بگوییم.» او در کنار منع شدن از اعلام دلیل مرگ پرندگان هم خبر عجیب‌تری داده است و آن هم اینکه «پرندگان مرده در این منطقه سه بار در بازار شهر فریدونکنار عرضه شده‌اند.» موارد دیگر مطرح شده هم جای هزار حرف و حدیث باقی گذاشته است. ریختن سم توسط شکارچیان هر چند مسبوق به سابقه باشد اما این بار به نظر می‌رسد یک تئوری سوخته است. تخریب عمدی تالاب برای ساخت هتل هم از آن دست حرف‌هایی است که اگر تنها کمی آشنا به آن فضا باشید زحمت خواندن و فکر به چنین گزینه‌ای را هم به خودتان نمی‌دهید.  اگر رد مراجع رسمی را هم بخواهیم بگیریم باید به دلیل وجود سم بوتولیسم در تالاب میانکاله بپردازیم. دلیلی که برخی از کارشناسان معتقدند وارد نشدن آب به میانکاله سبب تولید این سم شده است.

 

هر چند موضوع دلیل مرگ پرندگان به واسطه جنجال‌های رسانه‌ای اخیر و البته رفتارهای پرتناقض مسئولین آنقدر پیچیده شده است که حتی معاون اداره کل محیط‌ زیست مازندران آن را به صورت امنیتی عنوان می‌کند اما با در کنار هم گذاشتن فرضیه‌های مطرح شده و البته گفته‌های رسمی برخی از مسئولان شاید بتوان به دلیل قطعی این موضوع رسید. عیسی کلانتری صبح دیروز در یک برنامه تلویزیونی درمورد علت مرگ پرندگان در میانکاله توضیح داد: طبق آخرین گزارش رسمی سازمان دامپزشکی – که مسئولیت بررسی بیماری‌های حیات وحش را دارد – سم بوتولیسم سبب تلف شدن پرندگان شده است. آنطور که او عنوان کرده بوتولیسم سمی بسیار خطرناک است که هر نانوگرم آن می‌تواند پنج نفر را به کشتن دهد. به عبارتی هر دو کیلوگرم از آن می‌تواند تمام انسان‌های روی زمین را نابود کند. اما بوتولیسم چیست و چطور پدیدار می‌شود؟

بوتولیسم بیماری فلج کننده، کشنده و مرگباری است که با هضم توکسین تولید شده از طریق کلستریدیوم بوتولینوم  ایجاد می‌شود. شیوع بوتولیسم در پرندگان آبزی حیات وحش اتفاق می‌افتد که طی آن تعداد زیادی از پرندگان دچار عفونت شده و تلف می‌شوند. همچنین شیوع بوتولیسم پرندگان می‌تواند هفته‌ها طول بکشد و ممکن است مجددا بازپدید شود.

علی صفر ماکنعلی، معاون بهداشتی و پیشگیری سازمان دامپزشکی در این رابطه می‌گوید: کلستریدیوم بوتولیسم یک باکتری بی‌هوازی است که در گیاهان فاسد و مواد حیوانی تکثیر می‌شود و اغلب در دریاچه ها در دوره‌های کمبود اکسیژن و کیفیت پایین آب رخ می‌دهد. البته این باکتری در تالابها و دریاچه‌هایی که بالاترین استانداردهای حفاظتی را هم داشته‌اند، گزارش شده است؛ یعنی تاکنون تمامی عوامل محیطی بروز این رخداد  شناسایی نشده است.

از گفته‌های علی صفر ماکنعلی می‌توان ردی از دلیل پیدایش این سم را متوجه شد، ‌جایی که او عنوان می‌کند این سم «در دوره‌های کمبود اکسیژن و کیفیت پایین آب رخ می‌دهد» این نظریه در حرف‌های عیسی کلانتری هم تکرار شد. جایی که او دیروز عنوان کرد «وارد نشدن آب به میانکاله» سبب تولید سم بوتولیسم شده است.

ندادن حق‌آبه دلیل بروز بوتولیسم است؟

توپ به زمین بی‌آبی میانکاله افتاده است؛ بی‌هوازی بودن، خفگی آب و مانداب شدن آن است که لاشه بیش از ۱۴ هزار پرنده را روی دست سازمان محیط زیست گذاشته است. نگاهی که مورد نظر عیسی کلانتری هم بود. وارد نشدن آب به تالاب میانکاله درحالی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به عنوان یکی از عوامل تولید سم بوتولیسم در تالاب مطرح می‌شود که کیاست امیریان – مدیرکل دفتر مدیریت منابع آب حوضه آبریز دریای خزرـ  می‌گوید: «این موضوع که وارد نشدن آب به میانکاله سبب تولید سم شده است نیاز به بررسی‌های بیشتری دارد. چون ما سازه‌ای برای ذخیره آب در میانکاله نداریم.»

امیریان در این رابطه به ایسنا می‌گوید: «امسال سال خوبی از نظر بارش داشتیم و ما مشکلی در تامین حقابه تالاب میانکاله نداشتیم. از سوی دیگر باید به این نکته توجه کنیم که در مسیر رهاسازی آب به میانکاله‌، سازه‌ای از جمله سد یا مخزن مهمی نداریم که جلوی این رهاسازی را بگیرد.»

چرا بوتولیسم نبوده است؟

در حالی که عیسی کلانتری ندادن حق‌آبه تالاب میانکاله را باعث پدید آمدن سم بوتولیسم می‌داند که هم این موضوع از سوی مدیرکل دفتر مدیریت منابع آب حوضه آبریز دریای خزر به نوعی تکذیب شده و هم بسیاری از کارشناسان معتقدند از اساس تئوری وجود بوتولیسم اشتباه است،‌ حالا چه خواهد که دلیل وجود این سم ندادن حق آبه باشد یا نه. یکی از مخالفان  وجود بوتولیسم در تالاب هومن ملوک‌پور دامپزشک حیات وحش است. او به ما می‌گوید: « اگر بوتولیسم  علت مرگ پرندگان بود  محدود به یک منطقه نمی‌شد، چون میانکاله پوشش گیاهی یکسانی دارد و باید کل منطقه درگیر می شد. ضمن اینکه اگر بوتولیسم علت مرگ پرندگان بود باید تعداد تلفات کم و در مدت زمان بیشتری اتفاق می افتاد، اما تلفات بسیار در مدت کوتاه را شاهد هستیم.» این نگاه در بدنه خود سازمان محیط زیست هم وجود دارد. چرا که شهاب‌الدین منتظمی، مدیر دفتر حیات وحش سازمان حفاظت محیط زیست  می‌گوید: باید بپذیریم که اگر سموم کشاورزی، صنعتی و … به‌طور مستقیم به آب وارد شده بود، سایر آبزیان از جمله ماهیان نیز باید تلف می‌شدند درحالی‌که جمعیت زیاد تلف شدگان در میانکاله پرندگان کنار آبزی هستند.

دستکاری در اکوسیستم میانکاله

سم بوتولیسم همچنان متهم ردیف اول است اما دلیل پیدایش آن محل بحث است. در این میان روایت حر منصوری، فعال حوزه محیط زیست که نزدیک به دو دهه در این منطقه فعالیت می‌کند هم شنیدنی است. او در ابتدا به تعداد مرگ این پرنده‌ها اشاره‎‌های درستی دارد. او البته که با احتیاط می‌گوید تعداد ۱۴ هزار پرنده تلف شده در برابر تعداد پرندگانی که در این منطقه شکار می‌شوند عدد چشمگیری نیست، اما چیزی که این ماجرا را وحشتناک کرده است ناآگاهی از دلیل این تعداد تلفات است. چرا که وقتی تا ندانیم دلیل این مرگ‌ها چیست هر آن امکان تکرار آن وجود دارد.

او در گفت‌وگویش با ما از تشکیل کمیته‌ای شامل ۱۵ کارشناس خبر داده که بیش از ده روز است که در این رابطه تحقیق می‌کنند. آنطور که از گفته‌های او مشخص است تحقیقات این کمیته هم محدود به گزارش‌های سازمانی نیست و شامل بررسی‌های میدانی و البته استفاده از پایگاه‌های سنجش از راه دور هم می‌شود. روایت او اما از ماجرای تالاب میانکاله به نظر منطقی می‌رسد.‌ منصوری به صورت مستقیم به دلیل این تلفات اشاره‌ای نمی‌کند اما موضوع مورد بحث او به نوعی محاط بر همه این اتفاقات است.   منصوری به ما می‌گوید: « ماجرا از این قرار است که چند سال پیش وقتی حرف از خشک شدن تالاب میانکاله پیش آمد باعث جنجال‌های بسیار رسانه‌ای شد در حالی که خشکسالی یک دوره است و از آنجایی که تالاب میانکاله به دریای خزر متصل است وقتی آب خزر پایین برود موجب کاهش آب تالاب میانکاله هم می‌شود. اما جنجال‌های رسانه‌ای و غیر کارشناسانه در رابطه با خشک شدن این تالاب باعث شد سازمان حفاظت از محیط زیست دچار اشتباه شود و طی یکسال و نیم گذشته دو بار اکوسیستم این تالاب را دستکاری کند. از نظر ما علت مرگ پرندگان تالاب میانکاله   بوتولیسم ‌، ‌ خفگی آب ‌ و یا ماندابی شدن باشد  ‌ دستکاری‌های اکوسیستم در پدید آمدن آن موثر بوده‌اند.» این موضوعی است که به تازگی مطرح شده است. اگر نتایج تحقیقات او به همراه ۱۵ کارشناس عضو کمیته تشکیل شده این نظریه را ثابت کند آن زمان همه ما به نوعی در مرگ پرندگان میانکاله مقصریم.

این فرضیه وقتی جدی‌تر می‌شود که همین گفته حر منصوری پیش تر به نوعی از زبان ماکنعلی معاون بهداشتی و پیشگیری سازمان دامپزشکی کشور هم شنیده شده بود. او هم در بخشی از گفته‌هایش پس از تحقیقات اعلام کرد « آنچه که باعث این رخداد شده تغییرعوامل زیست محیطی در اکوسیستم بوده است که باعث شده تغییر دما، کاهش اکسیژن و ‌کاهش عمق آب نسبت به سال‌های گذشته در مرداب میانکاله دمای آب بسیار بالا رود و تغییرات اکوسیستم منجر به ایجاد سموم بایتوکسین‌ها  که سه دسته هستند، شود.»

فروش پرندگان مرده در فریدونکنار

باور کردنی نیست که بعد از چندین سال مبارزه با کشتار و فروش پرندگان بازار فریدون کنار همچنان نتیجه‌ای نداشته باشد.  اما باورنکردنی‌ها کم نیست چرا که همین چند روز پیش علی‌اکبر یداللهی ‌معاون فنی اداره کل محیط‌ زیست مازندران اعلام کرد: «پرندگان مرده در این منطقه سه بار در بازار شهر فریدونکنار عرضه شده‌اند» . حساب کنید دلیل رسمی مرگ پرندگان تالاب میانکاله وجود سم بوتولیسم در پرندگان اعلام شده است. سمی که به گفته عیسی کلانتری هر نانوگرم آن می‌تواند پنج نفر را به کشتن دهد. حالا حساب کنید این پرندگان سه بار در همین بازار فریدون‌کنار عرضه شده‌اند و این بازار همچنان هم مشغول به فعالیت است. این در حالی است که ستاد مدیریت بحران استان مازندران در اطلاعیه ای که از سوی استانداری ابلاغ شد، ممنوعیت شکار و فروش پرندگان مهاجر و همچنین برپایی بازار پرندگان با هر نامی را به دلیل مخاطرات پیش آمده در مازندران ممنوع اعلام کرد. این اداره به صراحت اعلام کرد که براساس این تصمیم فعالیت  بازار فروش لاشه پرندگان مستقر در شهر  فریدونکنار  به منظور حفظ سلامت و بهداشت شهروندان استان و مسافران تا مشخص شدن دلیل مرگ مشکوک پرندگان وحشی در تالاب میانکاله در شرق مازندران تعطیل است. اما نه تنها این اتفاق نیفتاده است بلکه گویا مرگ پرندگان مهاجر در میانکاله تقاضا برای خوردن مهمانان زمستان گذر را در فریدونکنار بیشتر کرده و بازار پرنده فروشی این شهر را رونق بخشیده است.

حسینعلی ابراهیمی کارنامی، مدیرکل محیط زیست مازندران ‌نیز از شهروندان درخواست کرده از خرید لاشه پرندگان مهاجر خودداری‌ کنند او درباره علت بسته نشدن این بازار به ایرنا گفته‌‌ دلیل جلوگیری نکردن از فعالیت‌ از بازار پرندگان را نمی‌دانم و باید این مساله از مدیریت بحران پرسیده شود.

 

میثم اسماعیلی

آنفلوآنزا رمز قتل عام پرندگان مهاجر

آمار ضد و نقیض ‌تلفات پرندگان مهاجر، اصرار بر شایع نشدن آنفلوآنزای پرندگان و ارتباط آن با تجارت لاشه پرندگان مهاجر در شمال کشور را بررسی‌ کرده‌ایم ‌

فاجعه مرگ پرندگان در تالاب میانکاله، صورت مساله است. مواجهه مسوولان و فعالان محیط زیست و افکار عمومی اما در ارتباط با این فاجعه همانی است که همیشه در برابر بحران‌های اینچنینی با آن رو به رو بوده‌ایم. ربطی هم به محیط زیستی بودن یا نبودن ماجرا ندارد. همین است که یک گزارش در رابطه با مرگ نزدیک به ۶۰۰۰ پرنده تنها در ظرف سه روز در تالاب میانکاله فقط با چندین و چند فرضیه کامل می‌شود. به نظر می‌رسد مراجع رسمی و مسوولان هم اصرار در ابهام ماجرا دارند. صورت مساله این ماجرا تلف شدن بیش از ۶۰۰۰پرنده است،‌ اما ابهامات از همین تعداد پرنده‌ها آغاز شده است. ابتدا مسوولان محیط زیست تعداد این پرنده‌ها را ۳۰۰۰ بال اعلام کردند، در حالی که فعالان محیط زیست از تلف شدن ۵۰۰۰ بال نوشتند. این ‌ در حالی است که برخی از این فعالان اعلام کرده‌اند تعداد ۵۰۰۰ بال تنها متعلق ‌به منطقه پیمایش شده است. ‌‌ ناگوارتر از ‌ تعداد پرندگان تلف شده این است که پس از گذشت چهار روز از این اتفاق، هنوز دلیل اصلی و البته رسمی تلفات ‌اعلام نشده است. دلایلی هم که اعلام شده نه از سوی منبعی رسمی بلکه از معتمدان سازمان‌های دولتی است، هر چند در رابطه با همان اظهارنظرها هم ابهامات بسیاری وجود دارد.

در گفته‌های رسمی مسوولان آمار معتبری دیده نمی‌شود. اگر بخواهیم مرجع رسمی اخبار را ملاک بگیریم  تنها در میانه گفت‌وگوی روز گذشته احمدرضا لاهیجان‌زاده، معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اشاره‌ای گذرا به تعداد تلفات این پرنده‌ها شده است. او روز گذشته در رابطه با دلیل مرگ این پرنده‌ها به مرگ‌ تقریبا ۲۰۰۰ بال پرنده در تالاب میانکاله اشاره کرده است. این تعداد در گفته‌های فرمانده یگان حفاظت محیط زیست مازندران هم تکرار شده است، اما با یک پیشفرض مهم. آن‌طور که مسلم آهنگری می‌گوید: گشت مأموران یگان ویژه در دو کیلومتر از وسعت میانکاله تاکنون به کشف لاشه ۲۰۰۰ پرنده منجر شده است. به این مفهوم که ۲۰۰۰ پرنده تنها در پایش دو کیلومتر از مساحت مورد نظر به دست آمده است. چند ساعت بعد اداره کل حفاظت محیط زیست مازندران گزارشی منتشر کرد که نشان می‌داد در چهارمین روز پایش تالاب بین المللی میانکاله بیش از ۴۰۰۰ لاشه انواع پرندگان مهاجر جمع آوری و دفن بهداشتی شده است. اما برخی از فعالان محیط زیست در این منطقه خبر از دفن ۶۰۰۰ پرنده تا ظهر دیروز داده‌اند. مهم این است که بدانیم این تعداد لاشه از حدود ۲۰ گونه پرنده بوده است و عرصه‌ای هم که این اتفاق در آن افتاده است بین ده تا ۱۵ کیلومتر وسعت دارد.

 

دلیل مرگ پرندگان چیست؟

تا دلتان بخواهد فرضیه بر مرگ این پرندگان وجود دارد، از آنفلوآنزای پرندگان بگیرید تا ریختن سم توسط شکارچیان و انتقام از محیط زیست و ریشه گندیده گیاهان و فاضلاب خانگی و صنعتی و مسمومیت غذایی! هر کدام از این فرضیه‌ها هم به باور مطرح کنندگانشان پایه علمی دارد. در این مورد هم باید از مراجع رسمی آغاز کنیم. همین دیروز احمدرضا لاهیجان‌زاده، معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست اعلام کرده است لاشه پرندگان را به سازمان دامپزشکی فرستاده‌اند.او‌ مسموم بودن تالاب میانکاله را علت احتمالی مرگ پرندگان‌ اعلام کرده است. تکمله این گفته‌های مسوول محیط زیست این نکته است که آنها احتمال  آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان را رد کرده‌اند.

دومین فرضیه هم منبعی نیمه رسمی دارد. آن‌طور که ایرنا ‌ بهرنگ اکرامی را معرفی کرده او دامپزشک معتمد محیط ‌زیست مازندران است! اکرامی اما علت تلفات مشکوک چند هزار بال پرنده مهاجر زمستان‌گذران ‌ در تالاب بین‌المللی میانکاله را مسمومیت غذایی اعلام کرده است. تشابه نظر او با معاون محیط زیست رد قطعی آنفلوآنزای حاد پرندگان است.  تکرار در تکذیب عدم ابتلای پرندگان به آنفلوآنزا هم در نوع خودش جالب توجه است. هر چند آن‌طور که محمد یکتانیک، پرنده‌شناس به ما می‌گوید:  با نگاهی به تنوع گونه‌های پرندگان تلف شده می‌توان متوجه شد فرضیه مسمومیت غذایی بسیار دور از ذهن است؛ چرا که منبع تغذیه بسیاری از این پرندگان یکسان نبوده است.

 

انتقام از پرندگان با سم

از کنار گفته‌های علی‌اصغر ماکنعلی، معاون سازمان دامپزشکی کشور که اعلام کرده بود «ممکن است دلیل مرگ و میر این پرندگان به خاطر استفاده از ریشه گندیده شده گیاهان در تالاب‌ها باشد که تولید سم می‌کند و کشنده هستند.» بگذریم چرا که خود علی‌اصغر ماکنعلی هم این فرضیه را یک احتمال دانسته است، اما چیزی که مدام فعالان حوزه محیط زیست به آن استناد می‌کنند مربوط است به اتفاق مشابهی که در دهه ۷۰ افتاده است.

اواخر سال‌های دهه ۷۰ ناگهان میزان قابل توجهی از قسمت‌های جنوب غربی میانکاله پر از لاشه‌های پرنده زمستان گذران شد، آن‌قدر وضعیت بد بود که تا ماه‌ها بوی تعفن همچنان پایدار بود و تقریبا همه محلی‌ها مطمئن بودند این اتفاق از کجا آب می‌خورد، ماجرا از این قرار بود که تعدادی شکارچی محلی برای انتقال از محیط زیست در تالاب چند لیتر سم آفت ریختند. حالا هم نشانه‌هایی از مسمومیت در این منطقه وجود دارد و بسیاری احتمال می‌دهند که مشابه اتفاق تاریخی که در دهه ۷۰ میان محیط‌زیست و شکارچیان و صیادان رخ داد امسال هم تکرار شده باشد.

هر چند تشابه فراوانی میان داستان دهه ۷۰ و حالا وجود دارد، اما گستره بالای مسمومیت در پهنه اتفاق افتاده تا حدود زیادی این فرضیه را منتفی می‌کند، هر چند باید بدانیم وقتی افرادی هستند که بخشی از جنگل‌های گلستان را آتش می‌زنند تا محیط بانان را سرگرم خاموشی کنند و خودشان به راحتی به شکار مارال بپردازند چنین فرضیه‌هایی در مسمومیت عمدی تالاب چندان دور از ذهن نیست.

 

آنفلوآنزا، نکته مشترک در همه فرضیه‌ها

در ارتباط با فرضیه‌های موجود علت مرگ پرندگان یک چیز ثابت دیده می‌شود. اصرار همه فرضیه‌ها بر این است که پرندگان به واسطه آنفلوآنزا تلف نشده‌اند. پزشک معتمد محیط زیست مازندران فرضیه بیماری‌های نیوکاسل و آنفلوآنزا را رد کرده است. ‌ حسین رضوانی، مدیرکل دامپزشکی مازندران  هم تاکید کرده است: نتایج آزمایش نشان داده است که بیماری آنفلوآنزا H۵،H۷ وH۹ یا نیوکاسل علت مرگ این پرندگان نبوده است.در حالی که دلیل مرگ پرندگان به روشنی  عنوان نشده است، چرا در آنفلوآنزا نبودن این فاجعه تاکید می‌شود؟

محمد علی یکتانیک در این رابطه به ما می‌گوید: این ماجرا به نوعی مسبوق به سابقه است. در سال ۹۵ هم که آنفلوآنزای فوق حاد وارد کشور شد و همزمان ۱۳ کشور اعلام آمادگی کرده بودند و کنوانسیون رامسر و سازمان فائو اطلاعیه‌هایی در این رابطه  صادر کرده بودند سازمان محیط زیست و دامپزشکی ایران زیر بار آنفلوآنزا نمی‌رفتند و شکارچیان انکار می‌کردند. این در حالی بود که تلفات پرندگان آغاز شده بود و در تالاب میقان به تنهایی هزاران پرنده از بین رفته بودند. اتفاقی هم که حالا افتاده خیلی شبیه است به داستان آنفلوآنزای سال ۹۵ و همه انکار و تکذیب‌ها ما را به یاد همان سال می‌اندازد.

ماجرای سال ۹۵ و انکار آنفلوآنزای پرندگان و ارتباط آن با بازار پر رونق پرنده‌فروشان مناطق شمالی هم جالب توجه است. آن‌طور که یکتانیک به یاد دارد ماجرا از این قرار است که سال ۹۵گروهی متشکل از دفتر بیماری‌های سازمان دامپزشکی و دفتر حیات وحش سازمان محیط زیست از تهران به مازندران رفتند تا دلیل مرگ پرندگان را مشخص کنند، اما همان زمان هم فشارهایی از سوی عده‌ای مشخص به این افراد وارد شد که از «جان فریدونکنار چه می‌خواهید؟» حتی تلاش‌هایی شد که این افراد نتوانند از پرندگان تلف شده نمونه برداری کنند. هر چند بعد از تلاش و همه انکارها با نمونه برداری این افراد وجود آنفلوآنزا در آن سال محرز شد.

 

میثم اسماعیلی

مالچ‌پاشی کورکورانه

جانمایی اشتباه برای مالچ‌پاشی تنوع زیستی و اعتبارات را هدر می‌دهد

اختصاص ۳۳۰۰ میلیارد ریال اعتبار برای کنترل ریزگردهای خوزستان و هرمزگان کار دست تنوع زیستی منطقه داده. اعتبار تخصیص‌یافته برای کنترل ریزگرد در نقاطی هزینه شده که ضرورتی نداشته است. دعوا بر سر این‌که مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ انجام بشود یا نه، همچنان ادامه دارد. فعالان محیط‌زیست می‌گویند تاسیسات مالچ نفتی همچنان در این منطقه وجود دارد و رار است ۲۰۰۰ هکتار دیگر از این منطقه مالچ‌پاشی شود. آنها نگرانند تنوع زیستی این منطقه تحت‌تاثیر مالچ‌پاشی از بین برود. هرچند رئیس اداره محیط‌زیست دشت آزادگان انجام مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ را رد کرده اما فعالان محیط‌زیست با استناد به تصاویری که دارند تاکید می‌کنند تاسیسات مالچ‌پاشی هنوز هم در این منطقه حفاظت‌شده مستقر است. در چزابه و فکه هم که مناطق حفاظت‌شده نیستند اما پوشش گیاهی غنی دارند. مالچ‌پاشی انجام شده. مسؤولان سازمان جنگل‌ها می‌گویند که تعیین نقاط مالچ‌پاشی در چزابه انتخاب آنها نبوده است و مسؤولان استانی با توجه به اولویت‌هایی که داشته‌اند، این نقاط را برای مالچ‌پاشی انتخاب کرده‌اند. در حالی مالچ‌پاشی در مناطق با پوشش گیاهی غنی انجام می‌شود که به اعتقاد کارشناسان، پاشیدن مالچ در مناطقی که دارای پوشش گیاهی ۱۰ تا ۱۵ درصدی است، ضرورتی ندارد. بنابراین به نظر می‌رسد برخی مدیران با جانمایی اشتباه برای مالچ‌پاشی منابع بیت‌المال را هدر داده‌اند.

گزارشگران سبز: مالچ‌پاشی بی‌برنامه زنجیره حیات را در برخی مناطق پاره کرده. برای نمونه با اجرای عملیات مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ حیات در این منطقه به خطر افتاده است. سال گذشته، مالچ داغ نفتی، روی پوشش گیاهی یک‌ساله منطقه را پوشاند و بخش زیادی از خزندگان این منطقه را از بین برد. به‌دنبال آن، چند گونه پرنده که از این خزندگان تغذیه می‌کردند و زمستان‌ها را در خوزستان می‌گذراندند از منطقه دور شدند. میش‌داغ تنها نقطه هدف مالچ‌پاشان نبوده است. فکه و چزابه هم برخلاف بی‌نیازی از از مالچ‌پاشی بی‌نصیب نمانده‌اند. به گفته مردم محلی، ریگزارهای این مناطق هیچ گاه برای مردم مشکل‌ساز نبوده، چون اطراف تپه‌های شنی این مناطق با پوشش غنی گز شاهی، اسکنبیل و سایر گونه‌های بومی احاطه شده .
فکه محل زندگی آهوانی است که با مالچ‌پاشی به سمت دشت‌های عراق رفته‌اند. رضا نیک‌فلک، فعال محیط‌زیست خوزستان در گفت‌وگو با ما عنوان می‌کند: تجهیزات مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت‌شده میش‌داغ مستقر است و قرار است ۲۰۰۰ هکتار از این منطقه، در آینده تحت عملیات مالچ‌پاشی قرار گیرد.
آن‌طور که او می‌گوید مجری عملیات مالچ‌پاشی در منطقه استخر آب هم ایجاد کرده است که این تغییرات برخلاف قوانین و مقررات است. زیرا هیچ مجوزی برای عملیات مالچ‌پاشی در مناطق حفاظت‌شده به آنها داده نشده است.

مالچ‌پاشی بیهوده
بودجه‌ای که برای مالچ‌پاشی به کار می‌رود، از همان ردیف اعتباری است که برای کنترل ریزگردها اختصاص یافته است؛ در حالی که به اعتقاد مردم محلی ریگزارهای خوزستان محل تولید گرد و غبار نیستند. حمید رضا ناصری، عضو هیات علمی مرکز تحقیقات بیابان دانشگاه تهران به جام‌جم می‌گوید: اگر مردم محلی معتقدند که تپه‌های خوزستان برایشان مشکلی ایجاد نمی‌کند، قطعا درست می‌گویند.
آن طور که او می‌گوید ریزگردها عمدتا در بستر تالاب‌ها و یکسری اراضی فرامرزی تولید می‌شوند. باید یادآور شد راهکار‌ها برای کنترل ریزگردها و حرکت ماسه‌های روان متفاوت است.
ناصری ادامه می‌دهد: مهار ریزگرد کار بسیار سختی است؛ زیرا متعلق به یک منطقه نیست و ذرات ریز از زمین بلند می‌شود و ممکن است هزاران کیلومتر دورتر برود؛‌اما حرکت ماسه‌ها محلی است. به علت سنگینی و درشتی ذرات ماسه، این ذرات به صورت محلی جابه‌جا می‌شود و براحتی با رویش یک درخت یا بوته، حرکت ماسه‌ها قابل کنترل است.
ناصری تاکید می‌کند: منشا ریزگرد متفاوت است و با مالچ‌پاشی ریگزارها، گرد و غبار را نمی‌توان کنترل کرد. البته به صورت مطلق نمی‌توان در این باره نظر داد. ممکن است ذراتی داخل ماسه‌زارها باشد که گرد و غبار ایجاد کند اما شدت آن در حدی نیست که با بستر هورالعظیم قابل مقایسه باشد.

مالچ‌کشی
براساس تصاویری که باقر موسوی، فعال محیط زیست منتشر کرده مناطقی تحت عملیات مالچ‌پاشی قرار گرفته‌اند، که دارای پوشش گیاهی مناسبی هستند، اما عضو هیات علمی مرکز تحقیقات بیابان یادآور می‌شود: مالچ نقتی باید در منطقه‌ای که حالت بحرانی دارد و پوشش گیاهی اش اندک است، استفاده شود؛ چون پوشش ۱۵ تا ۲۰ درصدی گیاهی می‌تواند حرکت شن‌های روان را کنترل کند.
به گفته او، پایه مالچ نفتی سمی است و به دلیل این‌که داغ پاشیده می‌شود، باکتری‌هایی را که در لایه رویی خاک زندگی می‌کنند از بین می‌برد.
ناصری ادامه می‌دهد: بنابراین اگر جایی پوشش گیاهی باشد و مالچ نفتی پاشیده شود، روی گیاهان و حیات وحش منطقه اثر سوء می گذارد‌.
او می‌گویددر مناطق مستعد ایجاد ریزگرد باید مالچ‌پاشیده شود، اما طیف گسترده‌ای از مالچ در کشور وجود دارد. مالچ بیولوژیک، مالچ معدنی و مالچ نفتی انواعی از مالچ‌ها هستند که در داخل تولید می‌شود، اما برخی از آنها به تولید صنعتی نرسیده‌اند.
این عضو هیات علمی دانشگاه تهران با انتقاد از عملکرد سازمان جنگل‌ها و سازمان حفاظت محیط زیست در زمینه دفاع از مالچ نفتی بیان می‌کند: این دو سازمان تولیدکنندگان داخلی در حوزه مالچ را مورد توجه قرار نمی‌دهند و اصرار دارند مالچ نفتی سرآمد مالچ‌ها است و آثار منفی ندارد.
با توجه به گفته‌های کارشناسان و فعالان محیط‌زیست در شرایطی که بسیاری از مناطق کشور تحت تاثیر ریزگردها خالی از سکنه شده بهتر است مسؤولان ـ که برای تهیه مالچ نفتی با مشکل رو به رو هستند ـ قبل از مالچ‌پاشی شرایط منطقه را بررسی کنند، زیرا بدون برنامه‌ریزی و تحقیق، اکوسیستم منطقه به خطر می‌افتد و اعتبارات نیز قربانی ندانمکاری می‌شود.

یک تصمیم استانی!
مهم‌ترین انتقاد فعالان محیط زیست به مالچ‌پاشی‌های سازمان جنگل‌ها مربوط به پاشش این ماده نفتی در مناطقی است که دارای پوشش غنی است. منتقدان می‌گویند اقدامات سازمان جنگل‌ها در مناطق غیر ضروری انجام شده است. فرهاد سرداری، مدیر کل دفتر بیابان سازمان جنگل‌ها در گفت‌وگو با ما عنوان می‌کند: ۳۹۰ میلیارد تومان اعتبار در اختیار سازمان جنگل‌ها برای تعیین مناطق اولویت‌دار برای اجرای عملیات مالچ‌پاشی قرار داده شد.
او عنوان می‌کند: ما براساس تعریف یکسری شاخص‌ها و معیارها، مطالعه‌ای توسط دفتر مهندسی سازمان جنگل‌ها برای پنج تا شش استان انجام دادیم تا مناطق اولویت‌دار برای اجرای عملیات مالچ‌پاشی مشخص شوند. حدود یک تا دو ماه دیگر نتیجه این مطالعه تکمیل خواهد شد.
به گفته سرداری ده سالی هست که مالچ‌پاشی توسط سازمان جنگل‌ها انجام نشده بود و از سال گذشته اعتبارات مورد نیاز برای این اقدام در اختیار سازمان قرار گرفته است.
او به این پرسش که با توجه به تکمیل نشدن مطالعات مناطق اولویت‌دار، مالچ‌پاشی‌های سال گذشته خوزستان بر چه اساسی انجام شده است، پاسخ می‌دهد: عملیات مالچ‌پاشی در یکسری نقاط که در استان‌های مختلف براساس مطالعات قبلی باید مالچ‌پاشی می‌شد، پیگیری شد. در برخی مناطق حدود ۷ تا ۸ درصد پوشش گیاهی داریم که مالچ‌پاشی باید انجام شود اما منطقه چزابه جزو مناطق اعلامی ما نبوده است.
او بیان می‌کند: شاید آن منطقه شرایطی داشته که مقامات استان تصمیم گرفته‌اند آنجا مالچ‌پاشی کنند.
سرداری درباره مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت شده میش‌داغ بیان می‌کند: ما از استان خوزستان در این باره استعلام کردیم که اعلام کنند آیا مالچ‌پاشی در منطقه حفاظت شده انجام شده است یا نه که هیچ پاسخی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به ما داده نشده است.
سرداری با تکیه بر مطالعات پژوهشکده نفت، مخالفت‌ها با مالچ نفتی را غیر فنی توصیف می‌کند و می‌گوید: تصاویری در اختیار داریم که مالچ نفتی روی گیاهان ریخته شده؛ اما گیاه بعدا شاداب‌تر هم شده است. مالچ نفتی گیاه را نمی‌سوزاند و آزمایشات نشان می‌دهد هیچ تاثیری روی انسان، خاک، آب، پوشش گیاهی و جانوری ندارد.

لیلا مرگن

جازموریان خشکید؛ کارتن خوابی رویید

خشک شدن تالاب جازموریان بیش از ۲۰۰ نفر از سرپرستان خانوار حاشیه تالاب را به کارتن خواب بدل کرده است

ساکنان مجاور تالاب جازموریان، آواره شده و برای کار به جیرفت مهاجرت کرده‌اند. تعداد آوارگان بیش از ۲۰۰ نفر است که این روزها روزگارشان کم از کارتن خوابی نیست، چرا که بیشترشان در پارک جیرفت ساکن شده‌اند، اما آنچه نمود خارجی پیدا کرده، گروهی از کارگران هستند که در این پارک می‌خوابند. افراد دیگری هم هستند که با خانواده‌های خود به شمال کرمان رفته و در گلخانه‌ها و مراکزی از این دست، سکنی گزیده‌اند. فرماندار منطقه هم در واکنش به حضور کارگران در پارک جیرفت، اعلام کرده است که این کارگران درآمد دارند و به همین دلیل باید برای خود خانه بگیرند و ما نمی‌توانیم برای آنها کاری انجام دهیم. هلیل رود که رودخانه‌ای دائمی در شرق کشور بود، حالا به لطف ساخت سد جیرفت و ۴۲ بند سیمانی آبخیزداری، تبدیل به رودخانه‌ای فصلی شده است. آب این رودخانه در پشت سد جیرفت و این بندها تبخیر می‌شود. بخش دیگری هم با پمپ‌های آب غیر‌مجاز طرح طوبی به یغما می‌رود و همان اندک آب باقی مانده در طرحی که دو سال است کلید خورده، قرار است به نام شرب، برای صنایع آب بر پتروشیمی، فولاد و مس به کرمان که مردمش با تکیه بر آب قنات زندگی می‌کردند، منتقل شود. جازموریان که بستر آن در فصول کم بارش بزرگ‌ترین مرتع خاورمیانه را می‌ساخت، خشک شده و مردمی که زندگی‌شان به کشاورزی و دامپروری متکی بود، دیگر نمی‌توانند با همان سبک گذشته به زندگی خود ادامه دهند. مردم حاشیه تالاب جازموریان، کوله بار خود را بسته و به جیرفت مهاجرت کرده‌اند، اما گویا مسؤولان برای حاشیه نشینی آنها نگران نیستند. مردم جنوب کرمان که به آوارگان امروز تبدیل شده‌اند، قربانیان تبعات تغییر اقلیم و پروژه‌های بی‌حساب و کتاب انتقال آب هستند که با لابی سیاستمداران، زندگی طبیعی آنها را دچار اختلال کرده و متاسفانه صدای این مردم هم به جایی نمی‌رسد.

گزارشگران سبز:‌ تالاب جازموریان که حالا از کانون‌های مهم تولید گرد و غبار در شرق کشور است (و زمانی معصومه ابتکار رئیس وقت سازمان حفاظت محیط‌زیست اعلام کرده بود منشا ۲۵ درصد گرد و غبار کشور این تالاب است)، این روزها دچار مشکل جدیدی به نام انتقال آب شده است. آب هلیل رود به تالاب جازموریان منتهی می‌شد و در سال‌های خیلی مرطوب، باتلاقی در منطقه ایجاد می‌کرد. این باتلاق محل رویش علف‌هایی بود که خوراک دام‌ها را تامین می‌کرد و در واقع، بزرگ‌ترین مرتع خاورمیانه را می‌ساخت. به دلیل شرایط طبیعی منطقه، بخش عمده‌ای از ساکنان جنوب کرمان و مجاور تالاب جازموریان دامدار یا کشاورز بودند، اما این روزها دامدارها، دام‌هایشان را به دلیل خشک شدن تالاب جازموریان فروخته‌اند.

عیسی موریان‌زاده و از شترداران منطقه برای ما توضیح می‌دهد که از پنج سال پیش شروع به فروختن دام‌های خود به خاطر تشنگی کرده است. موریان‌زاده که در گذشته ۲۰ نفر شتر داشته، بتدریج شترهایش را می‌فروشد و سال گذشته هم با فروش چهار شتر، تعداد شترهایش به پنج شتر می‌رسد. سد جیرفت را عامل بدبختی مردم منطقه معرفی می‌کند.

رضاخانی از عشایر و کشاورزان حاشیه جازموریان هم در گفت‌وگو با ما تعداد دام‌های طایفه محمد رضاخانی به عنوان یکی از طوایف ساکن در جنوب کرمان را ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار راس معرفی می‌کند، اما امروز از این تعداد دام خبری نیست.

او می‌گوید: سدسازی بی‌رویه در سرشاخه‌های هلیل رود، تالاب را خشک کرده است و نگهداری گله دیگر به صرفه نیست. خزنده‌های حاشیه تالاب به دلیل خشکسالی از بین رفته‌اند و پرندگانی که در تالاب روزگار می‌گذراندند، دیگر به این منطقه نمی‌آیند. همه چیز در حال نابودی است. بستر تالاب هم ریزگردهایی تولید می‌کند که روی علف‌ها را می‌پوشاند و دام‌ها هم با تغذیه از این علف‌های آلوده مریض می‌شوند.

آبخیزداری و سدسازی بلای جان رودخانه

خشک شدن تالاب جازموریان دامداری و کشاورزی و در واقع معیشت مردم حاشیه تالاب جازموریان را بشدت تحت تاثیر قرار داده است. فرود رفعتی از فعالان محیط‌زیست درباره دلایل خشک شدن این تالاب به ما می‌گوید: آبی که به تالاب منتهی می‌شد از سرشاخه‌های اصلی رودخانه هلیل رود واقع در بافت و راور، تامین می‌شود. اما با ساخت یک سد حدود ۴۰ میلیون متر مکعب از حقابه هلیل رود در بافت، ۴۲۰ میلیون متر‌مکعب پشت سد جیرفت و ۲۴ بند سیمانی و سنگی بالادست سد، نگه داشته می‌شود.

‌ او می‌گوید: طرح طوبی که در آنها زیتون‌کاری و گردو کاری انجام شده و زمین آنها توسط ارگان‌های دولتی به کشاورزان واگذار شده است، در سرشاخه‌های هلیل رود اجرا شد. صاحبان این باغات آب رودخانه را از طریق پمپ منتقل می‌کنند. این طرح برای رودخانه حق‌آبه دار جدید ایجاد کرده است.

به گفته رفعتی هدف سد جیرفت تولید انرژی برق‌آبی بوده است، اما به دلیل پر شدن مخزن سد از رسوب و بازنشدن دریچه سد، حتی یک مگاوات هم برق در این سد تولید نمی‌شود.

آن‌طور که او می‌گوید اگر کمی آب به بستر تالاب جازموریان برسد، علاوه بر جلوگیری از گرد و غبار، بار دیگر این تالاب به بزرگ‌ترین مرتع طبیعی خاورمیانه تبدیل خواهد شد، اما سدسازی‌های بالادست هلیل رود، همراه اجرای پروژه انتقال آب به سمت کرمان، زمینه خشک شدن این تالاب را فراهم کرده است.

به گفته فعالان محیط‌زیست خشکسالی تعدادی از طوایف ساکن در حاشیه جازموریان شامل رودبار جنوب، میل فرهاد، برجک، بامری، ناروئی و غیره را مجبور به مهاجرت کرده است و حدود ۲۰۰ نفر از کارگران و کشاورزانی که مهاجرت کرده‌اند، شب‌ها را در پارک جیرفت سپری می‌کنند.

رفعتی، ادامه می‌دهد: فرماندار در واکنش به آوارگی و کارتن خوابی مردم در پارک جیرفت، اعلام کرده است که چون این افراد کار می‌کنند باید بروند خانه اجاره کنند و ما نمی‌توانیم برای آنها کاری انجام دهیم. اما کاش فرماندار درباره این افراد نظری نمی‌داد به جای این‌که چنین نظری ارائه کند.

هنوز روزهای خوشمان است

محمدحسین افشار، کنشگر دیگر محیط‌زیست منطقه کرمان نیز در گفت‌وگو با ما  شغل ۹۰ درصد مردم منطقه را کشاورزی و دامداری اعلام می‌کند و می‌افزاید: گرچه ۱۰ درصد مردم منطقه شغل خدماتی دارند اما در صورت از بین رفتن شغل کشاورزی، دیگر این مشاغل خدماتی نیز محلی از اعراب نخواهند داشت.

به گفته افشار در گذشته مردم منطقه به دو گروه مالکان بزرگ و خوانین و مالکان خرد تقسیم می‌شدند. بخشی از مردم روی زمین مالکان بزرگ کار می‌کردند و یک سوم محصول برداشت شده از زمین خوانین، به آنها تعلق می‌گرفت. به این سنت «سی یک» می‌گفتند.

او با اشاره به زاغه‌نشینی مردم به دلیل خشک شدن تالاب، از مهاجرت مردم این ناحیه به استان‌های هرمزگان، سیستان و بلوچستان، منطقه آزاد چابهار، شهرهای شمالی کرمان و حتی جیرفت خبر می‌دهد.

این کنشگر محیط‌زیست می‌گوید: در حال حاضر فقط تالاب خشک شده است. هنوز آب زیرزمینی و چشمه‌سارها را داریم. منبع آب استان، کوهستان‌های بالادست رودخانه هلیل رود است. خود منطقه بارندگی ندارد. منطقه بالادست بیشترین بارندگی را در جنوب شرق کشور دارد. حالا مسؤولان قصد دارند آب هلیل رود را به کرمان منتقل کنند که در گذشته با چند رشته قنات، آب مورد نیازش تامین می‌شد.

او عنوان می‌کند: مسؤولان قصد دارند کرمان را به قطب فولاد و صنایع مس تبدیل کنند. آنها این صنایع را در کرمانی که آب ندارد مستقر کرده‌اند در صورتی که قانونا نباید این کار را می‌کردند. حالا این صنایع پتروشیمی فولاد و مس بدون آب مانده‌اند. فقط فولاد ایرانیان سالیانه ۶۰ میلیون متر مکعب آب نیاز دارد. برنامه‌ریزان بدترین مدل را برای تامین آب کرمان انتخاب کرده‌اند. گفتند آب هلیل رود را انتقال می‌دهیم. برای دستیابی به این هدف هم بزرگ‌ترین تونل انتقال آب خاورمیانه را احداث کرده‌اند.

آن‌طور که افشار می‌گوید با این پروژه انتقال آب، اکوسیستم منطقه به هم می‌ریزد. در همین ابتدای آغاز این پروژه انتقال آب، وارد بحران شدیم. این همه آدم زاغه‌نشین شده‌اند. ۲۰۰ نفر در پارک جیرفت می‌خوابند. این جمعیت بجز افرادی هستند که در گلخانه‌ها و زمین‌های کشاورزی می‌خوابند و در آمار آواره‌ها به حساب نمی‌آید.

فشار لابی قدرت و تضییع حق کشاورزان

حسن موسی‌باغی، ‌از دیگر فعالان محیط‌زیست استان کرمان نیز در گفت‌وگو با ما از لابی قدرتمندی خبر می‌دهد که دنبال انتقال آب هلیل رود به کرمان است. او می‌گوید: هنوز موفق نشده‌ایم جلوی پروژه انتقال آب را بگیریم. یک دستور موقت دادند و جلوی کار را گرفتند، اما استانداری همین امسال هم برای انتقال آب هلیل رود، ردیف بودجه تعیین کرده است.

به گفته موسی‌باغی خشک شدن تالاب سبب شده بسیاری از کشاورزان کار خود را از دست بدهند و ناگزیر به مهاجرت شوند. آنها به جیرفت که فعلا شرایط بهتری دارد، کوچ کرده‌اند. امروز مردم منطقه رودبار، زه‌کلوت و جازموریان به سمت جیرفت آمدند، اما اگر این روند ادامه یابد و پروژه انتقال آب هلیل رود هم اجرایی شود، دو سال دیگر مردم جیرفت هم باید به سمت شهرهای شمالی‌تر کوچ کنند.

او ادامه می‌دهد: سدهای روی رودخانه هلیل رود سبب شده رودخانه از حالت دائمی خارج شود. از سد شهید تیموری راور، کانالی در حال احداث است که به راحتی دو اتومبیل از داخل آن عبور می‌کند و هدف از احداث آن، انتقال آب به کرمان است. با این تونل، آبی داخل هلیل رود باقی نمی‌ماند.

این فعال محیط‌زیست اعلام می‌کند: ساخت این تونل انتقال آب، از دو سال قبل شروع شده است. عملیات احداث پنج کیلومتر از این تونل به پایان رسیده است و به کسی اجازه بازدید از پروژه نمی‌دهند.

به گفته او جمعیت ساکن در جنوب کرمان ۸۰۰ هزار نفر است و انتقال آب هلیل رود زندگی این ۸۰۰ نفر را بشدت تحت تاثیر قرار می‌دهد. زندگی مردم به کشاورزی وابسته است و از آنجا که حتی تغذیه آب‌های زیرزمینی هم به حیات هلیل رود گره خورده است، با خشک شدن رودخانه، زندگی مردم جنوب کرمان مختل خواهد شد.

لیلا مرگن

قاتل زیبا

سنبل آبی به عنوان مهاجم‌ترین گونه گیاهی دنیا محیط زیست ایران را تهدید می‌کند

 سنبل آبی گونه گیاهی مهاجمی است که وقتی به جان تالاب‌ها می‌افتد، فرصت بقا از سایر موجودات زنده این اکوسیستم را می‌گیرد.  آن طورکه معاون امور تالاب‌ها در دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید‌ این گونه هدر رفت آب تالاب را به دلیل شدت تبخیر و تعرقی که دارد، ۱۳ برابر افزایش می‌دهد. همین خاصیت، سنبل آبی را به قاتل مرداب‌ها تبدیل کرده است. اثرات مخرب دیگری هم به این گونه گیاهی نسبت داده می‌شود و همین اثرات سبب شده است که نام سنبل آبی در لیست ۱۰ علف هرز مهاجم دنیا ثبت شود. طبق قانون، سازمان حفظ نباتات به عنوان دستگاه متولی مقابله با ورود گونه‌های گیاهی و جانوری مهاجم به کشور موظف است با کنترل محموله‌های گیاهی وارداتی به ایران، از ورود این گونه‌ مهاجم جلوگیری کند اما معلوم نیست چگونه بذر یا گیاه سنبل آبی به ایران وارد شده است که این روزها در نمایشگاه گل وگیاه قزوین این گونه را به مشتریان عرضه می‌شود. ورود سنبل آبی به کشور، حیات اکوسیستم‌های تالابی ایران را تهدید می‌کند.

سنبل آبی چند سالی است که به ایران راه یافته است. نخستین بار در سال ۱۳۹۰ این گونه در تالاب عینک رشت شناسایی شد. ولی ا…مظفریان گیاهشناسی که این گونه را شناسایی کرده است، به ما می‌گوید:  نمی‌دانیم سنبل آبی از کجا آمده است. قطعا با بذر برنج به ایران راه یافته است. اولین باری که این گونه را در مرداب عینک دیدم واقعا مرداب را کاملا پوشانده بود و هیچ گیاه دیگری در آنجا نبود. ولی با یک تمهید ساده، توانستند آن را جمع‌آوری کنند.

منظور مظفریان از تمهید ساده بسیج نیروها برای جمع‌آوری سنبل آبی از محیط‌های تالابی گیلان است. تمهیدی که به ظاهر ساده می‌آید اما در عمل با صرف وقت و هزینه زمانی زیاد میسر شده است و هنوز هم این گونه از تالاب‌های گیلان ریشه کن نشده است. گیلانی‌ها که طعم تلخ توسعه آزولا در تالاب انزلی را چشیده‌اند و می‌دانند تبعات حضور یک میهمان ناخوانده در اکوسیستم‌های طبیعی این استان چه مفهومی دارد، بیش از دیگران نگران توسعه سنبل آبی در تالاب‌ها هستند. به همین دلیل سازمان‌های مردم نهاد این استان به همکاری اداره کل محیط زیستشان شتافتند. دولتی‌ها همچنین با سازمان زندان‌ها تفاهم کردند تا از زندانیان در امر جمع‌آوری این گونه گیاهی مهاجم، کمک بگیرند. به این ترتیب با یک بسیج عمومی سال گذشته، تالاب عینک پاکسازی شد. اما مسعود باقرزاده کریمی، معاون امور تالاب‌ها در دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست به ما می‌گوید: گزارش‌هایی دریافت کرده‌ایم که اخیرا در سمت چمخاله هم سنبل آبی مشاهده شده است. بلافاصه این مساله را به اداره کل محیط زیست در گیلان اعلام کردیم تا در این منطقه هم موجی ایجاد کنیم و بتوانیم سنبل آبی را از چمخاله جمع‌آوری کنیم.

او ادامه می‌دهد: در گیلان مردم و سازمان‌های مردم نهاد برای جمع‌آوری سنبل آبی خیلی همکاری کردند و اگر مردم نبودند، نمی‌توانستیم با این گونه مهاجم مبارزه کنیم.

قرنطینه چه می‌کند؟

گزارش‌ها حاکی از آن است که سنبل آبی به عنوان یک گونه مهاجم خطرناک در نمایشگاه گل و گیاه قزوین نیز عرضه می‌شود. آن طور که   مظفریان می‌گوید  فصل گلدهی این گونه در طبیعت تمام شده است. در نتیجه قطعا گروهی آن را در محیط‌های کنترل شده کشت کرده و در نمایشگاه عرضه می‌کنند. او ادامه می‌دهد: دو سال قبل هم گونه سنبل آبی در نمایشگاه گل و گیاه تهران عرضه شده است.

برای کشت گونه سنبل آبی قطعا باید بذر این گیاه به کشور وارد شده باشد یا اینکه خود گونه به صورت پرورش یافته در قالب محموله‌های گل زینتی به ایران راه یافته باشد. سازمان حفظ نباتات به عنوان مجموعه‌ای که موظف است مانع ورود آفات قرنطینه‌ای به کشور شود، در گمرک حضور داشته و محموله‌های وارداتی به کشور را رصد می‌کند. حال معلوم نیست چرا این سازمان در برابر ورود سنبل آبی به عنوان گونه‌ای که می‌تواند حیات تالاب‌های ایران را با مخاطره روبرو کند، مخالفتی ندارد و این گونه به راحتی در نمایشگاه‌های گل و گیاه عرضه می‌شود. زیرا در صورت کوچکترین سهل انگاری، ممکن است این گونه به اکوسیستم‌های طبیعی راه یابد.

عرضه خطرآفرین

البته مظفریان به عنوان یک گیاهشناس، فروش سنبل آبی در نمایشگاه‌های گل و گیاه مساله ای می داند که در خصوص آن باید جوانب مختلف را در نظر گرفت. او عنوان می‌کند: نمی‌توان گفت این گونه باشد یا حذف شود. بستگی دارد که این گونه را کجا عمل آوری کرده باشند. احیانا اگر در گلخانه یا برکه حفاظت شده‌ای پرورش داده‌اند، در این صورت خطری ما را تهدید نمی‌کند اما اگر به صورت طبیعی از تالابی مثل انزلی، امیرکلایه، لوندویل یا جای دیگری بیاورند یعنی از طبیعت برداشت می‌کنند و باید چاره‌ای برای آن اندیشید.

به گفته او عرضه سنبل آبی در نمایشگاه تقریبا امکان انتقال به طبیعت را فراهم نمی‌کند. در ژاپن این گونه را در برکه‌های باغ گیاهشناسی این کشور دارند بنابراین اگر کشت و کار بشود، امکان مهاجم بودن آن نیست.

اما باقرزاده کریمی نظر دیگری دارد. او می‌گوید: قطعا عرضه این گیاه در نمایشگاه‌های گل و گیاه می‌توان خطر آفرین باشد. سنبل آبی خطرناکترین و مهاجم‌ترین گونه گیاهی مهاجم است. در دنیا به عنوان خطرناکترین گونه مهاجم گیاهی شناخته شده است و راهیابی آن به تالاب‌ها، می‌تواند این محیط‌های آبی را نابود کند.

او درباره کاهش مخاطرات سنبل آبی با کشت در محیط‌های کنترل شده عنوان می‌کند: تضمینی برای کنترل این گونه نیست به همین خاطر در گمرک ورود گونه های گیاهی و بذر آنها باید به دقت بررسی شود.

مدیر کل دفتر تالاب‌ها تاکید می‌کند: وقتی این گیاه وارد کشور شد، تضمینی برای کنترل آن نیست. اگر بذر این گیاه وارد محیط‌های آبی شود، به شدت می‌تواند مشکل ایجاد کند. سنبل آبی را اگر وارد تالاب کنیم، میزان از دست رفتن آب ۱۳ برابر بیشتر می‌شود. زیرا آب را به شدت تبخیر و تعرق کرده و در خود ذخیره می‌کند. هر یک بوته سنبل آبی بیش از ۱۵ کیلوگرم وزن دارد و یک نفر به‌راحتی نمی‌تواند بوته این گیاه را از آب بیرون بکشد.

او به این پرسش که چرا ممنوعیت برای عرضه سنبل آبی ایجاد نمی‌شود، این گونه پاسخ می‌دهد: باید حتما این مساله اطلاع رسانی شود. من تعجب می‌کنم که چرا این گونه به کشور وارد می‌شود. البته خیلی‌ها از مخاطرات این گونه بی‌خبر هستند. این موضوعات باید اطلاع رسانی شود.

 خطر در کمین شالیزارها

کارشناسان بر این باورند علف‌ هرز سنبل آبی، یکی از مهم‌ترین مشکلات آینده در بخش کشاورزی ایران است زیرا به تنهایی می‌تواند تمام مشکلات قابل تصور سایر علف‌های هرز در کشاورزی را به صورت یک جا ایجاد کند. رشد سریع و تنوع روش‌های تکثیر از جمله ساقه‌های هوایی، استولون و بذر، خطر این علف هرز را چند برابر می‌کند. اگرچه کنترل سنبل آبی، نقطه شروع کمک بخش دولتی به مدیریت گیاهان هرز آبزی در تاریخ است اما نیم‌قرن تلاش در کنترل سنبل‌آبی موجب نابودی آن نشده است. عدم توانایی در کنترل سنبل آبی منجر شد، کنگره آمریکا در سال ۱۹۵۹ با افزودن الحاقی جدید به قانون قبلی، مدیریت سنبل آبی را به بخش پدافند غیر عامل ارتش این کشور واگذار کند. بر اساس گزارش‌های منتشر شده، در هند نیز سنبل آبی به واسطه شناور بودن ریشه‌ها و جابه جایی آسان از طریق جریان آب و ورود به شالیزارها باعث خسارت وسیع به مزارع برنج شد تا جایی که در حال حاضر از نظر اهمیت و خسارت علف‌های هرز در کشور هند، سنبل آبی و آزولا به ترتیب رتبه نخست و چهارم را دارند. ورود سنبل آبی به پشت سد و گسترش در آب‌بندان‌ها و شبکه‌های آبرسانی شالیزارها را از جمله نگرانی‌های مهم در زمینه حضور این گونه در استان گیلان است.

سنبل آبی تهدیدی برای تنوع زیستی

یکی از مهم ترین تهدیدها در خصوص سنبل آبی به عنوان علف هرز مهاجم، خرید و فروش آن به عنوان گل زینتی در ایران به‌ویژه در شهرهای رشت، انزلی، لنگرود، قزوین، زنجان، گرگان و تهران است. سنبل آبی، طبق گزارش اتحادیه بین‌المللی حفاظت از طبیعت (IUCN) یکی از ۱۰ علف هرز مهاجم دنیا و طبق گزارش برنامه محیط زیست ملل متحد، مهمترین گیاه مهاجم آبزی دنیا است. سنبل آبی از جمله گونه‌های مهاجم بیگانه است که به‌واسطه سرعت بالا در تکثیر و گسترش آلودگی نقاط مختلف، تهدیدی برای تنوع زیستی، توسعه‌ اقتصادی و رفاه بشر به‌شمار می‌آید. تغییرات آب‌وهوایی منجر به گسترش سنبل آبی در مناطقی شده است که پیش از این نمونه‌ای از آن مشاهده نشده بود. سنبل‌آبی به‌دلیل کارایی بالا در جذب عناصر غذایی و نور به سرعت زیست‌توده حجیم و متراکم تولید می‌کند و میزان اکسیژن و نور در آب را کاهش می‌دهد. همچنین ترشح ترکیبات آللوپاتیک سمّی، نابودی تمام موجودات زنده را رقم می‌زند.

سنبل آبی یک تهدید ملی

سنبل آبی به‌استثناء آب‌های شور، می‌تواند در تالاب‌ها، آب‌بندان‌ها، مصب رودخانه‌ها، استخرها از جمله استخرهای پرورش ماهی، مانداب‌های جنگلی، باتلاق‌ها و زیست‌گاه‌های آبی کم‌عمق، رودخانه‌های دارای جریان کند و هر مکان آبی غنی از عناصر غذایی رشد و گسترش یابد. استقرار سنبل‌آبی در تالاب سبب نابودی اقتصاد منطقه یعنی ماهیگیری و توریسم خواهد شد که سرانجام مهاجرت مردم حاشیه تالاب‌های درگیر، همچنین افزایش حاشیه‌نشینی و سایر آسیب‌های اجتماعی را به دنبال خواهد داشت. به دلیل همین خسارات در برخی کشورها نظیر فیجی، استرالیا و آفریقا با بیش از ۷۰ سال قدمت؛ تولید، تکثیر و پرورش سنبل آبی ممنوع اعلام شده است. ضروری است برای مقابله با این گونه مهاجم و خطرناک، قوانینی مشابه قوانین موجود در خصوص مواد مخدر و کشت خشخاش وضع شود زیرا با یک تهدید ملی مواجه هستیم و برای حل آن به پشتوانه ملی نیاز داریم. به اعتقاد کارشناسان در ایران باید کمیته‌ای ملی با حضور نمایندگانی تام الاختیار از سازمان پدافند غیرعامل کشور، وزارت کشور، سازمان حفاظت محیط زیست کشور، سازمان حفظ نباتات، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، قوه قضائیه، نیروی انتظامی، مؤسسه تحقیقات برنج کشور، پژوهشکده آبزی‌پروری، شرکت آب منطقه‌ای، آب و فاضلاب، استانداری، اداره کل حفظ نباتات استان گیلان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی را از دیگر اولویت‌ها و ضرورت‌های مقابله با این تهدید در گیلان برشمرد.

 

لیلا مرگن

برای جاری شدن دیپلماسی آب نذر کنیم

بهتر است در کنار پویش نذر آب، ‌‌کمپینی نیز  برای پیگیری تامین ‌حقآبه های کشور و ‌دیپلماسی آب‌ شکل بگیرد تا وزارت امور خارجه به این مهم توجه کند

تالاب‌هایی که می‌خشکند، دشت‌هایی که فرو می‌ریزند، رودهایی که در راه می‌مانند؛ گواهی می‌دهند‌ که بی‌آبی ازمرحله بحران عبور کرده است‌‌.

‌بحران آب شمشیرش را ‌از رو بسته‌ در سیستان و بلوچستان  هر روز افراد بیشتری تصمیم می گیرند خانه و کاشانه شان را ترک کنند و به عنوان آواره زیست محیطی روانه استان‌های شمالی کشور شوند، اما در شمال کشور نیز شرایط مناسب نیست؛آبرسانی به  برخی روستاهای گلستان، گیلان و مازندران با تانکر انجام می‌شود.

آواره های زیست محیطی به سیستان و بلوچستان محدود نمی شود، خراسان جنوبی،‌ کرمان و خوزستان نیز این روزها گرفتار تب تند بی آبی هستند، تبی که زندگی را برای اهالی این مناطق دشوارتر از  گذشته کرده است.

در چنین شرایطی به نظر می‌رسد طرحی مانند نذر آب که این روزها در سیستان و بلوچستان کلید خورده اتفاق خوبی باشد، اما نباید فراموش کرد که چنین طرح هایی برای مناطقی مانند سیستان و بلوچستان ‌ که در حال تخلیه شدن هستند حکم مسکن را دارد.

پرداختن به نذر آب شاید در کوتاه مدت با همکاری مردم اندکی از بار مشکلات مناطق بی آب کشور کم کند، اما در شرایطی که  ریشه اصلی بحران آب سوء مدیریت منابع آب، تلاش نکردن برای تامین حقآبه های کشور و خشکیدگی دیپلماسی آب در وزارت امور خارجه است، نمی تواند گره کور زندگی را در سیستان و بلوچستان یا هر استان دیگری که در تب بی‌آبی می سوزد باز کند،‌چراکه بحران آب در تشنگی خلاصه نمی شود‌ برای نمونه ‌ در هفته ای که گذشت ‌ توفان گرد و غبار بیش یکهزار نفر را به دلیل مشکلات تنفسی و بینایی ‌روانه بیمارستان های سیستان کرد. این درحالی است که بسیاری‌از روستاییان و عشایر منطقه‌ حتی امکان دسترسی به مراکز درمانی را  ندارند‌.

بنابراین باید گفت اگر نهادهای مسئولی مانند سازمان حفاظت محیط زیست،‌منابع طبیعی و وزارت امورخارجه برای تامین حقابه کشور اقدام نکنند و نذر تامین حقابه های کشور و دیپلماسی آب در آنها کلید نخورد روز به روز به مشکلات این استان ها و به تبع آن به مشکلات کشور دامن زده می شود‌ و شرایطی بوجود می آید که دیگر با هیچ نذری نمی توان گره کور آن را باز کرد.

مهدی آیینی

روزنامه نگار

 

تاول دیپلماسی خشکیده

ریشه اصلی مشکلات اخیر خوزستانی ها نبود دیپلماسی آب است

نـــــــــی‌‌زارهــــای هورالعظیم می‌سوزند و این ریه‌های مردم خوزستان است که علاوه بر آلودگی‌های نفتی و گرد و غبار با دود نیزارهای بخش عراقی هورالعظیم نیز پر می‌شود.
همسایگی با کشوری جنگزده در غیاب دیپلماسی مناسب برای وادار کردن عراق به انجام تعهدات بین‌المللی در زمینه محیط‌زیست، زندگی خوزستانی‌ها را مختل کرده و روزهای تعطیل ناشی از آلودگی را در این استان افزایش داده است.

دود ناشی از سوختن نیزارهای عراق، در آسمان هویزه، اهواز و بخش‌های مجاور این تالاب به چشم زیستمندان منطقه می رود اما هیچ مسئولی مسئولیت این مشکل را به‌عهده نمی‌گیرد. دیروز رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در حاشیه جلسه هیات دولت نسخه پیچید که مردمی که از این آلودگی‌ها به تنگ آمده‌اند از ماسک استفاده کنند؛ چون آتش سوزی خارج از ایران است. این راهکار در کنار پیکر خشکیده تالاب‌هایی مانند هامون ثابت می کند در دستگاه دیپلماسی کشور تلاش‌ها برای به جریان انداختن دیپلماسی آب از مقام وعده و حرف فراتر نرفته است.‌

راه‌حل‌های ماسکی

گاومیش‌های سوخته هور‌العظیم نیز با پوست‌های سوخته شان گواهی می‌دهند که آب هور العظیم را دزدیده‌اند، اما انگار آب در دل برخی مدیران تکان نمی خورد؛ مدیرانی که در روزهای اول سوختن گاومیش‌ها و دارایی خوزستانی‌ها را تکذیب می کردند، اما بالاخره وقتی تصاویر گاومیش های سوخته پخش شد ناچار به اقرار شدند.

حدود ۲۰ روز از آتش گرفتن هور می‌گذرد و دود غلیظ ناشی از آن آسمان اهواز را هم سیاه پوش کرده است. اما دیروز رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست در حاشیه نشست هیات دولت به مردم توصیه کرده است از ماسک استفاده کنند، زیرا از دست آنها کاری ساخته نیست. او درباره اقدامات بین‌المللی سازمان متبوعش برای کاهش آثار ناشی از آتش‌سوزی هورالعظیم نیز به آنا گفت: آتش‌سوزی هورالعظیم داخل ایران نیست و در خاک عراق اتفاق افتاده است؛ خوشبختانه آتش آن به ایران نمی‌رسد!

دعوا بر سر محل وقوع آتش‌سوزی

مردمی که برایشان نسخه ماسک زدن تجویز می‌شود، همان‌هایی هستند که روزگاری معیشتشان با تالاب گره خورده بود، اما این روزها مجموعه سیاست‌های غلط در منطقه و نبود همکاری‌های بین‌المللی تالاب زنده را به پیکره‌ای تبدیل کرده که بلای جان مردم شده است. اما آیا نمی‌شود با تامین حقابه تالاب از طریق ایران از درد و رنج مردم کاست؟ مسعود باقرزاده کریمی، معاون دفتر زیستگاه و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌زیست به جام‌جم می‌گوید: آتش‌سوزی هورالعظیم در بخش عراقی این هور اتفاق افتاده است. رسیدن آب از سمت ایرانی هور زمان می‌برد. قسمتی که از ایران آبگیری می‌کند با مکان آتش‌سوزی ۵۰ تا ۶۰ کیلومتر فاصله دارد.

به گفته او، اگر همین امروز آب وارد عراق شود، یک ماه طول می‌کشد به سمت عراقی هور آب برسد. علاج مشکل آتش‌سوزی آبگیری از سمت ایران نیست.

معاون دفتر زیستگاه و امور مناطق سازمان حفاظت محیط زیست بیان می‌کند: در سمت عراق آب در هور نمی‌ماند و استفاده‌های دیگری از آب می‌شود و مشکل مقابله با آتش این نیست که از ایران آب رها کنیم.

او که درباره دلیل آتش‌سوزی در هور اطلاع دقیقی ندارد از وجود اختلاف نظر در مسئولان ایرانی و عراقی بر سر این‌که کدام قسمت هور آتش گرفته، خبر می‌دهد.

ضعف دستگاه دیپلماسی

گرچه باقرزاده کریمی درباره نقش دستگاه دیپلماسی در وضعیت این روزهای هورالعظیم اظهار بی‌اطلاعی می‌کند، اما علی محمد شاعری، عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس در گفت‌وگو با جام‌جم از ضعف دستگاه دیپلماسی خبر می‌دهد.

او می‌گوید: محیط‌زیست مرز نمی‌شناسد. محیط‌زیست یک موضوع فرامرزی و فرامنطقه‌ای است و منافعش متعلق به همه مردم جهان است. حفاظت از محیط‌زیست نیازمند یک همکاری بین‌المللی و منطقه‌ای است. وزارت‌خارجه به‌عنوان نماینده ایران برای دیپلماسی محیط‌زیست باید نقش خود را ایفا کند.

به گفته شاعری، در این شرایط وزارت خارجه نقش اساسی دارد تا با همکاری سازمان محیط‌زیست دولت عراق را وادار کند سریع‌تر این مشکل را رفع کنند. مسئولان نمی‌توانند بسادگی در این مسائل از خود سلب مسئولیت کنند.

او تاکید می‌کند: بسیاری از مشکلات نوار مرزی، نیازمند همکاری مشترک است. چالش‌هایی که در زمینه ریزگرد و حقابه زیستگاه‌های مرزی مثل هورالعظیم وجود دارد، به همکاری منطقه‌ای بین ایران و عراق نیاز دارد.

عضو کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس ادامه می‌دهد: حتی اگر کشورهای دیگر کانون آسیب رساندن به کشور ما هستند، باید در چارچوب همکاری منطقه‌ای مشارکت آنها را جذب کنیم.

این نماینده مجلس ادامه می‌دهد: کشور عراق عضو کنوانسیون‌های محیط‌زیستی است. براساس همین معاهدات بین‌المللی باید دامنه همکاری‌ها را تعریف کنیم. تاکنون همکاری خوبی بین دولت‌های ایران و عراق در زمینه مقابله با چالش‌های محیط‌زیست صورت نگرفته است. وزارت خارجه درباره این موضوع نباید بی‌تفاوت باشد و باید وارد عمل شود.

سرطان سدسازی ترکیه

به گفته شاعری، یک میلیون هکتار از تالاب‌های عراق خشک شده است و این مساله به خاطر کاهش حقابه تالاب‌ها براثر احداث سدهای مطالعه نشده در کشور ترکیه است.

او می‌افزاید: فعالیت‌های زراعی و کشاورزی غیرعلمی و بهره‌برداری غیراصولی از سرزمین همچنین مهاجرت بی‌رویه مردم و رهاسازی اراضی کشاورزی به همراه نبود مدیریت منابع در کشور عراق، سبب شده است که تالاب‌های این کشور خشک شود.

شاعری آتش‌سوزی هور را معلول چند علت‌ می‌داند و تصریح می کند: علت اصلی آتش‌سوزی در هورالعظیم گرمایش زمین و کاهش شدید حقابه تالاب‌های عراق است که عوامل انسانی آن را تشدید کرده، حتی ممکن است برخی افراد به قصد تخریب و تجاوز به این عرصه‌ها، آتش‌افروزی کرده باشند.

چانه‌زنی برای آب

طاهر جومست، کارشناس سیاست خارجه در این‌باره به جام‌جم می گوید: برای حل چنین مشکلاتی باید با کشورهای منطقه وارد مذاکره حول‌محور آب شد. طبق کنوانسیون و معاهدات جهانی و بین‌المللی با محوریت آب، کشورهای بالادستی رودها نمی‌توانند با هرگونه اقدامات مخاطره‌آمیز خود دسترسی کشورهای پایین دستی را به جریان آب مختل کنند. از این بابت، کشورهایی که بیشترین مشکل را برای ایران ایجاد کرده‌اند ترکیه و افغانستان هستند که با ساخت سدهای متعدد و بزرگ روی مسیر رودها، حیات محیط‌زیست ما را تحت‌تاثیر قرار می‌دهند.‌

آن‌طور که او توضیح می‌دهد درچنین شرایطی توجه به هیدروپلیتیک (اهمیت سیاستگذاری با محوریت آب و منابع آبی)، حیاتی به نظر می‌رسد.

هیدروپلیتیک، هنر و اقدام درک و همکاری بر سر منابع آبی فرامرزی مشترک به نحوی برابر و پایدار است. بحران آب همان‌گونه که در علم هیدروپلیتیک بررسی می شود، مساله ای فراتر از توان کشوری واحد برای حل آن است و نیازمند همکاری جمعی کشورهای منطقه است.

ایلیسو، بحران ساز منطقه

سدسازی‌های بی‌قاعده ترکیه روی دجله و فرات نه تنها تمدن میان‌رودان را در معرض خطر جدی قرار داده بلکه به دلیل خشک شدن تالاب‌های عراق و گسترش کانون‌های گرد و غبار، علاوه بر ایران، تا کیلومترها دورتر را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

مقامات ترکیه در اجلاس بین‌المللی گرد و غبار که دوم تیر سال گذشته در تهران برگزار شد، از امضای هرگونه سندی که بر نقش سدسازی و ایجاد گرد و غبار تاکید داشت، ممانعت و مخالفت خود را با بندهایی از بیانیه پایانی این اجلاس اعلام کردند تا بلایی که بر سر منطقه می‌آورند، برای آنها تبعات حقوقی نداشته باشد. آنها حتی در پاسخ به رسانه‌های ایرانی هم تمام مباحث مطرح شده در زمینه اثرات مخرب سدسازی ترکیه بر منطقه و کاهش حقابه دجله و فرات را رد و تاکید کردند فقط در دو سالی که سد ایلیسو آبگیری می‌شود، مردم عراق ممکن است با مشکل کم آبی مواجه شوند اما بعد از آن، همه چیز رو به راه خواهد شد و حقابه دجله و فرات تامین می‌شود. طرح گاپ و سدهای زیر مجموعه آن که قرار بود با منابع مالی بانک جهانی اجرا شود، چند دهه قبل با لابی گسترده اعراب از این منابع مالی محروم ماند ولی ترکیه از سدسازی روی دجله و فرات دست برنداشت و با همکاری رژیم اشغالگر قدس، این طرح‌ها را تکمیل کرد.

لیلا مرگن

ماهی‌ها در رودخانه می‌میرند

کاهش آب رودخانه‌ها و افزایش آلودگی این اکوسیستم‌ها نسل آبزیان را در معرض خطر انقراض قرار داده است

      دیگر در برخی رودخانه‌ها آبی جریان ندارد که محلی برای زندگی ماهی‌ها باشد. ۲۰۰ رودخانه‌ای که در حوضه آبریز خزر روزگاری محل تخم‌ریزی ماهی‌ها بودند این روزها کمتر ماهی به‌خود می‌بینند. سدهای بزرگی که مخزن آنها آب را برای تابستان ذخیره می‌کند، نفس رودخانه‌ها را به شماره انداخته است. همان اندک آبی که از دریچه سدها برای حفظ جریان پایه رودخانه رها می‌شود، امسال در فصل خزانه‌گیری برنج، برای حفظ بیجارها در شمال پس از توافق سازمان‌های آب منطقه‌ای با جهاد کشاورزی به نفع کشاورزان با استفاده از پمپ‌ها مصادره شد.
در نتیجه رودخانه‌های شمال خشک شدند و بسیاری از ماهی‌ها به دلیل بی‌آبی از بین رفتند. سدسازی و پمپاژ بیش از حد آب برای کشاورزی در رودخانه‌های غربی کشور هم حال و روز خوبی برای ماهی‌ها باقی نگذاشته است. کارشناسان بر این باورند که کاهش منابع آب رودخانه‌ها به همراه افزایش آلودگی‌ها، نسل ماهیان رودخانه‌ای را در معرض خطر انقراض قرار داده است.

   گزارشگران سبز: نفس ماهیهای رودخانههای غرب کشور به شماره افتاده است. پمپهایی که در بالادست آب را برای باغات و مزارع میکشند یا سدهایی که دریچههای آنها باز نمیشود، فرشی از ماهی خشکیده در بستر رودخانههای زایندهرود، کشکان، گاماسیاب و سیمره به جا میگذارد. سدهای بتنی عظیمالجثه راه آب را میبندند تا در فصل خشک آب در اختیار کشاورزان قرار دهند. از سوی دیگر هم پمپهای غیر مجاز شیره جان رودخانهها را میمکند تا چرخ زندگی کشاورزان بچرخد اما این چرخش، به قیمت انقراض نسل بخشی از زیستمندان کره زمین تمام میشود. وزارت جهاد کشاورزی که متولی معیشت صیادان هم هست، امسال با آب منطقهایهای شمال توافق کرد که کشاورزان با استفاده از پمپهای آب نگذارند آب شیرین رودخانهها هدر رود و به سمت دریا سرازیر شود. بر اساس این توافق قرار بود دریچه سد سفیدرود دیرتر باز شود و پمپها آب رودخانهها را به سمت بیجارها هدایت کنند. اگرچه با این تصمیم، به ظاهر آب شیرین هدر نرفت، اما رئیس سازمان شیلات ایران اعلام کرد که امسال ماهیان خاویاری به دلیل آلودگی آب رودخانهها، اقدام به تخمریزی نکردهاند. این در حالی است که کارشناسان، آلودگی آب را عاملی ثانویه برای توقف تخمریزی ماهیان دانسته و معتقدند که دلیل اصلی بروز این مشکل کاهش آب رودخانهها به دلیل سدسازی و برداشت بیش از حد آب برای کشاورزی از طریق پمپهاست. امید صدیقی کارشناس محیطزیست و مدیر کل پیشین دفتر اکوبیولوژی دریای سازمان حفاظت محیطزیست در گفتوگو با «جامجم» عنوان میکند: رودخانههای زیادی در کشور محل تخمریزی ماهیهاست. بیش از ۲۰۰ رودخانه در حوضه آبریز خزر وجود داشته است که در اکثر اینها قبلا ماهیها برای تخمریزی میآمدند، اما این روز ها ماهیها موفق نمیشوند وارد رودخانه شوند.

او ادامه میدهد: حتی اگر وارد رودخانه شوند به دلیل آلودگی و تخریب زیستگاه، تخم ماهیها بارور نمیشود.

سدسازی علیه چرخه حیات رودخانهها

صدیقی کاهش آب رودخانهها به دلایل مختلف اعم از برداشت آب برای تامین نیاز کشاورزی و یا سدسازی را عاملی برای افزایش آلودگیهای آب این اکوسیستم میداند.

او میگوید: آلودگی یکی از عواملی است که باعث کاهش کیفیت آب شده و زندگی ماهیها را با اختلال مواجه میکند.

آریا وزیرزاده، عضو هیات علمی دانشگاه شیراز هم در گفتوگو با «جامجم» کاهش آب رودخانهها را عاملی برای بروز مشکل در زندگی ماهیهای درشت جثه بویژه ماهیان خاویاری معرفی میکند.

به گفته او این دسته از ماهیها، دوره رسیدگی جنسی خود را در رودخانهها میگذرانند اما وقتی رودخانه سفیدرود یا گرگان رود آب زیادی ندارند، امکان مهاجرت به رودخانه برای طی دوره رسیدگی جنسی از ماهی سلب میشود و تکثیر آن در استخرهای پرورشی که محیط رودخانه را شبیهسازی کردهاند هم منجر به تولید لارو بیکیفیت میشود.

آنطور که وزیرزاده میگوید تعبیه پلکان برای سدها، هیچ نفعی برای تکثیر ماهیان درشت جثه ندارد و صرفا ماهیهایی که وزنشان کم است و در عین حال جسور هستند (شامل آزاد ماهیان و کپورماهیان) میتوانند از این گذرگاهها استفاده کرده و به مسیر خود ادامه دهند اما نسل ماهیان خاویاری که ماهیان آرامی هستند و جثه بزرگ دارند، به دلیل نبود این توانمندی، در معرض خطر انقراض قرار میگیرد. در جنوب هم نسل ماهی صُبور به دلیل سدسازیها در معرض خطر انقراض قرار دارد.

خطر در کمین لابسترها و جلبکها

به گفته این عضو هیات علمی دانشگاه شیراز، ماهیان تنها موجوداتی نیستند که از تخریب زیستگاه به دلایل مختلف رنج برده و نسلشان در معرض خطر انقراض است. لابسترها سختپوستانی هستند که گران قیمتترین آبزی دنیا به حساب میآیند و دوره لاروی آنها ۱۸ ماه طول میکشد. لابسترها کفزی هستند و دستکاری ساحلها برای ایجاد شناگاه، زدن اسکله و اقداماتی از این دست نسل آنها را در معرض خطر قرار داده است. نسل جلبکهای ماکرو که مخفیگاه لارو بسیاری از ماهیها هستند هم به دلیل دخالتهای انسان در معرض تهدید قرار دارند.

دلایل مهاجرت ماهیان

ماهیها برای مهاجرت دلایل مختلفی دارند. به گفته کارشناسان، ماهیها از لحاظ سیستم تخمریزی یا مهاجر هستند یا مهاجر به حساب نمیآیند. برخی ماهیها رود کوچ هستند. از دریا کوچ کرده و برای تخمریزی به رودخانه وارد میشوند. اکثر ماهیها به این شکل زندگی می کنند. ماهیان خاویاری یا آزاد ماهی در دریای خزر همچنین بیش از ۸۰ درصد کپور ماهیان و کفال ماهیان این دریا، مهاجرت میکنند و از دریا به رودخانه برای تخمریزی میآیند. یک گروه کوچکی از ماهیها دریا کوچ هستند. بیشتر عمر خود را در رودخانه می مانند و برای تولید مثل مهاجرت میکنند. نمونه مشهور این گروه در دنیا مار ماهی است. عده کمی از ماهیها اصلا مهاجرت نمیکنند و مثل قزلآلای خال قرمز تمام عمر در رودخانه هستند یا در دریاچه آب شیرین به سر میبرند. ماهیها گاهی برای تغذیه از دریا مهاجرت کرده و وارد رودخانهها میشوند. گاهی هم برای
رها شدن از شرّ انگلهای روی بدن خود که به آب شیرین حساس است، به سمت رودخانهها میآیند.

ماهیان در معرض خطر _انقراض

به دلیل نامناسب شدن شرایط رودخانهها، نسل پنج گونه ماهی خاویاری در آستانه انقراض قرار دارد. امید صدیقی، مدیر کل پیشین دفتر اکوبیولوژی دریای سازمان حفاظت محیطزیست دراین باره میگوید: جمعیت ماهی قزلآلای خال قرمز که در منطقه لار و رودخانههای مناطق کوهستانی استانهای مازندران، گیلان، آذربایجان غربی و چهار محال و بختیاری زندگی می کنند، وضعیت نگران کنندهای دارد.

در حاشیه خزر نوعی ماهی دهان گرد به نام لامپری و در غرب کشور جمعیت باربوس ماهیان بشدت تخریب شده است.به گفته او جمعیت گونههای بومی به دلیل افزایش گونههای غیر بومی و مهاجم به شدت در معرض تهدید است.

آلودگی آب، عامل توسعه تیلاپیا

به اعتقاد کارشناسان کاهش حجم آب و افزایش آلودگیهای رودخانهها به نفع ماهی غیربومی و مهاجم تمام میشود. در تالاب شادگان واقع در جنوب کشور ماهی مهاجم تیلاپیا وارد شده است. تیلاپیا گونهای است که به سرعت تکثیر میشود، قدرت تغذیه بالا دارد و مهاجم است. این ماهی می‌تواند آلودگی را تحمل کند. این در حالی است که گونه‌های بومی نمی‌توانند شرایط نامناسب محیطی را تحمل کنند در نتیجه بر اثر افزایش آلودگی، عرصه برای زندگی گونه بومی تنگ می‌شود. تیلاپیا در حوزه خوزستان و تالاب شادگان وارد رودخانه کارون و چند رودخانه دیگر شده است. این ماهی، تالاب شادگان را در آستانه نابودی قرار داده. گونه‌های بومی «بنی»، «شیر بت» و «گطان» به‌عنوان ساکنان بومی تالاب شادگان پس از هجوم تیلاپیا در رده آسیب‌پذیرها قرار گرفته و جمعیت آنها به شدت کاهش یافته است.

آلودگی عامل ثانویه برای انقراض نسل ماهیها

کارشناسان معتقدند که آلودگی رودخانهها دلیل اصلی انقراض نسل ماهیها نیست و دلایل متعدد دست به دست هم میدهند که حیات آبزیان به خطر بیفتد. برداشت آب غیر مجاز از طریق پمپها رودخانه را خشک کرده وباعث کاهش کیفیت آب میشود. از سوی دیگر کارگاههای شن و ماسه بستر رودخانههای شمال کشور، این اکوسیستم را تخریب میکنند. با کاهش آب رودخانهها و ورود فاضلاب به آنها، کیفیت آب بشدت کاهش مییابد و ادامه حیات برای آبزیان با مشکل مواجه میشود. ماهیها اگر بتوانند زیستگاه جدید پیدا کنند، مهاجرت میکنند. در غیر این صورت تجدید نسلشان دچار مشکل میشود و نسل آنها در معرض خطر انقراض قرار میگیرد. اگرچه آلودگی آب رودخانهها بر کیفیت زندگی ماهیان اثر میگذارد، اما دلیل اصلی برای انقراض آنها نیست و آلودگیها دلیل ثانویه برای جلوگیری از تخمریزی ماهیها به حساب میآید. در شرایطی که بسیاری از رودخانههای شمال کشور، با تور صیادان مسدود شده و تمام ماهیهای مهاجر در تله صیادان گرفتار میشوند، صید بیرویه عامل مهمتری نسبت به آلودگی به شمار میرود. کارشناسان بر این باورند که نسل آبزیان دریای جنوب بیشتر تحت تاثیر آلودگی، اسکلهسازی و توسعه سواحل در معرض خطر قرار دارد و گونههای ماهی شمال بیشتر تحت تاثیر تنظیم آب، برداشت آب برای کشاورزی، کانالسازی، سدسازی و آلودگی هستند زیرا دریای خزر یک دریای بسته است.

لیلا مرگن

بالا