دیگر از سوز وسرمای زمستان خبری نیست؛ به همین دلیل این روزها طرفداران ورزشهای زمستانی فرصت را غنیمت شمرده و به پیست دیزین آمدهاند. این پیست اسکی هنوز آنقدری برف دارد که طرفداران اسکی بتوانند هیجان را در پهنه سفید آن تجربه کنند. بیشتر حرفهایهای این پیست «صادق کلهر» را میشناسند و کموبیش از حادثه تلخی که در زمستان سال 75برای او رخ داد باخبرند اما آنها هم بعضی وقتها نمیتوانند کلهر را از سایر اسکیبازهای حرفهای پیست تشخیص دهند؛ زیرا تا زمانی که صادق پای مصنوعیاش را درنیاورده، نمیتوان تفاوتی بین اسکی کردن او با سایر اسکی بازان کارکشته پیست قائل شد. کلهر از همان تجهیزاتی استفاده میکند که اسکیبازان معمولی بهکار میگیرند، فقط چوب اسکیهای او به شکلی ساخته شدهاند تا نقش عصا را نیز داشته باشند. روزی که با کلهر به دیزین رفتیم، خیلیها از اسکی کردن او به وجد آمده و تشویقش کردند، عدهای هم از او درباره راز موفقیتاش میپرسیدند. بعضیها هم با او عکس یادگاری میگرفتند و از حادثهای که سبب قطع شدن پایش شده میپرسیدند.
پیستی به رنگ خون
حادثه تلخی که برای کلهر اتفاق افتاده به 17سال پیش برمیگردد. زمانی که او عضو تیم ملی جوانان بود. آن روز آقای اسکیباز درحال تمرین و آمادهسازی خود برای مسابقات بینالمللی بود. صادق درباره آن روز میگوید: «زمان تمرین تمامشده بود به همین دلیل به سمت پایین پیست، اسکی کردم تا وسایلم را جمع وجور کرده و به خانهام برگردم».
همه جا را برف پوشانده بود. کلهر با سرعت زیاد به سمت پایین پیست اسکی میکرد. دکلهای نصب شده در پیست و اسکی بازان به سرعت از جلوی چشم او عبور میکردند. ناگهان پای او به چیزی گیر کرد و اسکیباز جوان به هوا پرتاب شد. شدت برخورد به حدی بود که کلاه و عینک کلهر از سرش خارج شد. او ماجرا را اینطور شرح میدهد: «به قدری محکم با کابل یکی از دکلها برخورد کردم که ابتدا تصور کردم سرم از بدنم جدا شده و روی زمین غلت میخورد».
آقای اسکی باز از حادثه همین را به یاد دارد. زیرا بعد ازاین حادثه او بیهوش شده و دوستانش صادق را به بیمارستان میرسانند. افرادی که آن روز شاهد این حادثه بودند، میگویند محل حادثه را کاملا خون گرفته بود. آنقدرکه از دور یک لکه قرمز در سفیدی یکدست پیست به چشم میآمد.
بعد از این حادثه دوستان کلهر به سرعت او را به بیمارستان آزادی تهران رساندند. آقای اسکیباز ادامه میدهد: «بعد از اینکه به هوش آمدم متوجه شدم پزشکان پایم را قطع کردهاند. فکر میکردم خواب میبینم اما واقعیت داشت».پزشکان بیمارستان خیلی تلاش کردند تا پای صادق را پیوند بزنند ولی پای او به حدی آسیب دیده و از قسمتی قطع شده بود که کار پیوند زدن را تقریبا غیرممکن میکرد.
زندگی ادامه دارد
این حادثه زمانی برای کلهر اتفاق افتاد که او در اوج آمادگی قرار داشت و تا مدتی دیگر قرار بود عازم مسابقات بینالمللی اسکی شود؛ به همین دلیل خیلی دور از ذهن نیست که تصور کنید هرشخصی جای او بود این اتفاق ناگوار را پای شانس و اقبال بد خود میگذاشت و پشت دستش را داغ میکرد تا دیگر به پیست اسکی نزدیک نشود اما صادق با آدمهای معمولی فرق میکند. او زمانی که متوجه قطع شدن پایش شد، سعی کرد هرچه زودتر با اتفاقی که برایش افتاده کنار بیاید.
او ادامه میدهد: «برای چند لحظه تصور کردم، همه ماجرا خواب و خیال است. باورش خیلی دشوار بود اما به کمک خداوند توانستم با ماجرا کنار بیایم. خداوند خیلی کمکم کرد و اراده و نیروی بیشتری به من بخشید. باورش شاید برای برخیها مشکل باشد اما من در روز اول با حادثه کنار آمدم تا آنجا که فقط کمتر از یکسال از پیست و ورزش اسکی فاصله گرفتم».
روحیه بالای کلهر سبب شد او در کمتر از یک سال دوباره اسکی کردن را از سر بگیرد، با این تفاوت که قبل از این حادثه او عضو تیم ملی بود اما اکنون او عضو تیم ملی پارالمپیک کشورمان است. آبانماه سال 76کلهر دوباره ورزش اسکی را آغاز کرد. او در این تاریخ برای درمان به اتریش سفر کرده بود. به گفته اسکیباز جوان در این سفر شرایطی فراهم شد تا او دوباره امکان حضور در پیست را داشته باشد. کلهر میگوید:
« اسکی نیز مانند سایر رشتههای ورزشی خطرات خاص خودش را دارد؛ به همین دلیل نمیتوان گفت اسکی نسبت به سایر رشتههای ورزشی خطرناکتر است؛ زیرا همیشه رعایت نکردن نکات ایمنی از سوی مسئولان و ورزشکاران سبب بروز حادثه شده و میشود. برای نمونه اواخرماه گذشته یکی از اسکیبازان جوان کشورمان به نام نوید شاهسوندی در حادثهای ناگوار جانش را از دست داد. او که در بخش اسکی نمایشی فعالیت میکرد در اثر حادثهای در پیست دیزین دچار مرگ مغزی شد و خانوادهاش با اهدای اعضای او، به بیماران نیازمند زندگی دوباره بخشیدند». کلهر بیان میکند:چند سال پیش هم یکی از اسکیبازها در اثر زمین خوردن جان خود را از دست داد؛ زیرا در این حادثه چوب اسکی رگ گردنش را برید.
حمایت تمام عیار خانواده
جالب است بدانید که کلهر و 4برادرش همگی در رشته ورزشی اسکی فعالیت کرده و عضو تیم ملی هستند. او میگوید: «برادر دوقلویی هم دارم که همیشه کمک حالم بوده. من از 3سالگی اسکی را شروع کردم و همه برادرهایم در موفقیتهایم سهیم هستند. البته پدرو مادر ما 5برادر مشوق اصلیمان بودهاند». صادق 32سال سن دارد و این روزها با همسر و پسر 4 سالهاش زندگی میکند. او که روانشناسی خوانده قصد دارد این علم را با ورزش خود ترکیب کرده و موفقیتهای بیشتری بهدست بیاورد. افزون بر این او به همسر و پسرش هم آموزش اسکی میدهد. صادق ادامه میدهد: «پس از این حادثه سعی کردم بار زندگیام را خودم به دوش بکشم. با توکل به خداوند تلاش میکنم و خدا را شکر از زندگیم راضی هستم. اتفاقی که برایم افتاد مسیر زندگیم را تغییر داد. فکر میکنم آن وقت خواب بودم و حالا بیدار شدهام؛ زیرا اکنون زندگیام به سمت بهتر شدن پیش میرود».
کلهر بچه دیزین است. به همین دلیل اطراف پیست را به خوبی میشناسد. او به کوهنوردی و شنا هم علاقه دارد و از هر فرصتی برای پرداختن به این ورزشها استفاده میکند.
آرزوی صادق
آقای اسکیباز رویاهای بزرگی در سر دارد. او دوست دارد شرایط برایش فراهم شود تا بتواند رکورد سرعت اسکی با یک پا را به نام خود ثبت کند. کلهر عنوان میکند: اسکیبازی به نام مایکل میلتون را میشناسم که اهل استرالیاست. او حدود 7سال پیش رکورد سرعت اسکی با یک پا را بهدست آورده. دوست دارم شرایطی برایم فراهم شود تا بتوانم شانس خود را امتحان کنم. ورزشکاران معلولی که به اسکی علاقه دارند در رقابتهای پارالمپیک در کلاسهای نشسته، ایستاده و نابینایان بایکدیگر رقابت میکنند. کلهر درباره حضور در المپیک 2014سوچی ادامه میدهد: «قرار بود اسفندماه برای پارالمپیک2014سوچی به روسیه برویم ولی کمبودهایی وجود داشت که برایمان مشکلساز شد؛ از لوازم بگیرید تا حدود 4000یورو که هزینه سفر میشد. مسئولان کمیته گفتند نمیتوانند این هزینه را تأمین کنند». کلهر میگوید: «برای حضور در پارالمپیک سوچی خیلی تمرین کرده بودم. مدتی قبل به اتریش رفتم و در بهترین یخچالهای آنجا تمرین کردم. در کشورمان هم ماهها در پیست دیزین و توچال تمرین کردم». ولی او هنوز ناامید نیست. او امید دارد روزی پرسرعتترین اسکیباز تک پای دنیا باشد و برای همین هر روز و هر روز تمرین میکند تا به این آرزویش برسد.
گزارش/ مهدي آييني- عکس/بهنام موذن