آخرین خبرها
خانه / گزارش (برگ 60)

بایگانی دسته بندی ها : گزارش

اشتراک به خبردهی

پز زیان‌بار با سیگار

بیشترشان اعتراف می‌کنند با دیدن فلان هنرپیشه یا فلان خواننده در حال سیگار کشیدن مشتاق شده‌اند ژست او را بگیرند و سیگار بکشند.بعضی ها هم وقتی عکس سوپر استاری را می بینند که سیگاری گوشه لب گذاشته است، سیگاری روشن کرده و با آن ستاره همذات پنداری می کنند، با این که خیلی از سیگاری ها این تاثیرپذیری را انکار می کنند، ولی اگر خوب به رفتار و ژست سیگار کشیدن آنها نگاه کنید متوجه می شوید که بیشترشان ژست و فیگورهای ستاره ها را هنگام کشیدن سیگار تقلید می کنند.
همه سیگاری ها با کشیدن یک یا دو نخ سیگار در روز شروع کرده اند، ولی وقتی به خود آمده اند که مصرفشان به یک پاکت یا نصف پاکت در روز رسیده، جالب اینجاست که سیگاری ها ذهن شان را به قول معروف بد تربیت می کنند، زیرا وقتی خوشحال هستند سیگاری روشن می کنند و وقتی هم ناراحت هستند و خبر بدی به آنها می رسد باز هم سیگار می کشند.علاوه بر این آنها می دانند سیگار چیز مضری است و اگر پای حرف هایشان بنشیند ادعا می کنند ترک سیگار کار راحتی است چون آنها بارها ترک کرده اند! در واقع سیگاری هایی که برای ترک بهانه می آورند، کلاه سرخودشان می گذارند چون ترک کردن سیگار اگر اصولی دنبال شود کار سختی نیست.درست است که مانند چند سال پیش دیگر در فیلم های سینمایی یا تبلیغات بازیگران سیگار گوشه لبشان نمی گذارند، اما هنوز فیلم های قدیمی تاثیر گذاری خود را دارند، فیلم هایی که هنرپیشه های نقش اول شان سیگاری هستند و اگر سیگار را از آنها بگیرند، از جذابیت نقش تاحد زیادی کاسته می شود.

سیگار کشیدن ستاره ها در فیلم های سینمایی بیشتر روی نوجوان تاثیر می گذارد، زیرا نوجوان همیشه به دنبال الگو است، علی اصغر کیهان نیا، مشاور خانواده در این باره به جام جم می گوید: خاصیت نوجوان الگوسازی است، بیشتر نوجوانان سعی می کنند، مانند ورزشکاران یا خواننده ها لباس پوشیده یا موهای خودشان را آرایش کنند.

نبود اعتماد به نفس

با توجه به نحوه تربیت و شرایط جامعه برخی جوانان و نوجوانان از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند به همین دلیل نوجوانان افرادی را که در جامعه به آنها توجه می شود، به عنوان الگو انتخاب کرده و تلاش خود را به کار می گیرند تا هرچه بیشتر خود را شبیه الگوی خود کنند، حال اگر این الگوها رفتار مناسبی نداشته باشند جوان و نوجوان آسیب خواهد دید.

کیهان نیا ادامه می دهد: تبلیغی را در نظر بگیرید که در آن ستاره ای سیگار برلب دارد، نوجوان با دیدن این تبلیغ دوست دارد شبیه آن باشد، خوش تیپ و خوش لباس. چون نوجوان دوست دارد خود را به شکل قهرمانش درآورد به سمت سیگار هم کشیده می شود.

به گفته کیهان نیا وزارت ارشاد و مسئولان باید مانع از پخش فیلم هایی شوند که در آن هنرپیشه ها و قهرمانان داستان سیگار می کشند، زیرا این قهرمانان بعد از اکران فیلم به الگویی برای برخی از نوجوانان تبدیل می شوند.

برخورد شدید؛ ممنوع

ضعف شخصیت، قبول نداشتن خود و نیاز به توجه برخی دیگر از دلایلی است که سبب می شود نوجوان به سمت مصرف سیگار کشیده شود. کیهان نیا ادامه می دهد: نداشتن تفریح مناسب هم سبب می شود نوجوان به سمت سیگار برود،علاوه بر این نوجوان دوست دارد، بگوید بزرگ شده است به همین دلیل به مصرف سیگار روی می آورد. نوجوان خطر کردن را دوست دارد و به دنبال هیجان است برای همین علاقه دارد کارهای ممنوع را تجربه کند. اعتراض به خانواده، محیط، قوانین و جامعه را هم باید از دیگر علت های گرایش نوجوان به مصرف دخانیات دانست. کیهان نیا درباره نحوه برخورد خانواده ها با نوجوانان سیگاری تاکید می کند: حرکت نوجوانی که برای تفریح سیگار می کشد با فردی که به سیگار اعتیاد دارد فرق می کند، بنابر این اگر پدر یا مادری متوجه شد نوجوانش سیگار می کشد نباید از این اتفاق فاجعه بسازد،بلکه باید در یک جلسه محترمانه مضرات سیگار کشیدن را برای فرزندش شرح دهند. هرگز با نوجوان برخورد شدید نکنید و از سیگار کشیدن او اتفاق فاجعه باری نسازید، بلکه دوستانه او را نسبت به زیانبار بودن مصرف سیگار مطلع کنید. رسانه ها هم می توانند به صورت غیرمستقیم نسبت به مضرات سیگار هشدار داده و نوجوانان را آگاه کنند؛ زیرا نوجوان در برابر نصیحت های مستقیم مقاومت کرده و به آنها گوش نمی دهد. کیهان نیا اضافه می کند: ما یک عادت ذهنی و یک عادت جسمی داریم به این شکل که سیگاری ها مغز خود را عادت داده اند هر وقت خبر خوبی می شنوند یا حالشان خوب است جشن گرفته و سیگار بکشند یا هر وقت حال خوبی ندارند و خبر بدی به آنها می دهند، سیگار بکشند، در واقع آنها ذهن خود را بدعادت کرده اند

نواقص شناسنامه خود را جدی بگیرید

شاید جدی به نظر نرسد و تا به امروز خیلی‌ها از کنار آنها براحتی گذشته باشند، اما ثبت نشدن اطلاعات یا اشتباه درج‌شدن مشخصات در اسناد هویتی مانند شناسنامه دیر یا زود برای صاحبان بی‌توجه آنها گران تمام خواهد شد و آنها را گرفتار می‌کند، برای نمونه ثبت نشدن اطلاعات فرزندان در شناسنامه والدین یا درج نشدن ازدواج در شناسنامه یکی از زوجین می‌تواند مشکل‌ساز شود.

از دوست و فامیل خود که بپرسید، خواهید شنید که اطلاعات شناسنامه ای برخی آنها درست درج نشده یا به اصطلاح از قلم افتاده است، برای نمونه برخی زوج ها از این گله دارند که نام یکی از آنها در شناسنامه دیگری به عنوان همسر ثبت نشده یا در برخی خانواده ها که فرزندان بیشتری دارند، نام برخی از فرزندان در شناسنامه مادر یا پدر از قلم افتاده است، هرچند که این اشتباه یا سهل انگاری ها در شناسنامه های افرادی که سن و سالی از آنها گذشته است، بیشتر به چشم می خورد و آنها به دلیل سن بالای خود به اشتباه تصور می کنند این از قلم افتادن ها برایشان ضرری ندارد، ولی این افراد باید بدانند که دیر یا زود به این نیاز پیدا می کنند که برای رفع این مشکل اقدام کنند.

این درحالی است که برخی مواقع مانند انحصار وراثت دیگر صاحب شناسنامه زنده نیست که برای رفع مشکلی که گریبان فرزندان یا بازماندگان او را گرفته است دست به کار شود، بنابراین باید این نکات را جدی گرفت و برای رفع آنها دست به کار شد.

جلوی سوءاستفاده را بگیرید

شناسنامه در حقیقت سند هویت یک فرد است، زیرا اتفاقات مهم زندگی او در آن ثبت می شود، از تولد و ازدواج بگیرید تا طلاق و مرگ.

عبدالصمد خرمشاهی، حقوقدان دراین باره به جام جم می گوید: برای نمونه می توان به ازدواج اشاره کرد، طبق قانون شخصی که زنی را به عقد خود در می آورد، مکلف است ازدواجش را در شناسنامه به ثبت برساند، اگر ثبت نکند مجازات دارد. در این باره قانون مشخص است و صراحت دارد.

به گفته خرمشاهی از شناسنامه می توان به اشکال مختلف سوءاستفاد کرد، مثلا اگر مشخصات زوجه در شناسنامه ثبت نشود، مرد می تواند دوباره ازدواج کرده و برای زن دیگری هم مشکل ساز شود، چون امکان سوءاستفاده از اشتباهاتی که در مندرجات شناسنامه صورت می گیرد، متصور است و سابقه دارد.

خرمشاهی ادامه می دهد: بعضی از این سوءاستفاده ها را قانونگذار جرم دانسته و نکاتی را هم در نظر گرفته که در شناسنامه قید شوند؛ یعنی یکسری موارد است که قانونگذار تکلیف کرده و یکسری را هم به عهده خود افراد گذاشته است تا اگر نواقصی وجود دارد، اعلام کنند و رفع اشتباه شود.

به گفته او این رفع اشتباه اگر به موقع انجام شود، مشکلات زیادی را بر طرف می کند، برای نمونه شخصی را در نظر بگیرید که وضع مالی مناسبی دارد و در اثر یک حادثه فوت می کند، اگر او پنج فرزند داشته باشد که نام یکی از آنها در شناسنامه اش قید نشده باشد، این فرزند مشکلات زیادی پیدا می کند؛ زیرا باید به دادگاه برود و اثبات نسب کند.

خرمشاهی اضافه می کند: البته این شخص در پیچ و خم اداری هم گیر افتاده و خسارت مالی و معنوی زیادی می بیند.

خرمشاهی می گوید: سازمان ثبت احوال هم برای رفع این مشکل ها تصمیم های خوبی گرفته است برای نمونه تغییر نام و نام خانوادگی اکنون بدون نیاز به دادگاه در سازمان ثبت احوال انجام می شود.

او ادامه می دهد: در این باره هر چه بیشتر اداره های ثبت احوال اختیار داشته باشند، بهتر و به نفع مردم است.

دستکاری شناسنامه برابر جعل است

اگر بخواهیم از برخی دیگر از اشتباه های شناسنامه ای حرف بزنیم باید به اطلاع ندادن به موقع ثبت واقعه فوت از سوی بستگان متوفی اشاره کنیم.

بهمن مشایخی، معاون اداره کل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور درباره بروز اشتباه ها می گوید: شاید اطلاعات به ثبت احوال ارائه نشده یا اطلاعاتی که در اختیار آنها قرار داده اند ناخوانا بوده است؛ ولی آنچه که واضح است، این نکته است که افرادی که چنین مشکلاتی دارند، می توانند در اسرع وقت با مراجعه به اداره های ثبت احوال محل زندگی خود، خیلی سریع مشکل را بر طرف کنند.

به گفته مشایخی، این افراد نباید این کار را پشت گوش بیندازند؛ زیرا با ارائه اسناد به ثبت احوال خیلی راحت می توان این ایراد ها را برطرف کرد.

آنهایی که برخی اطلاعات در شناسنامه شان درج نشده نباید خودشان این اطلاعات را در شناسنامه خود وارد کنند؛ زیرا مطابق قانون، این کار آنها جعل محسوب شده و شناسنامه یا سند هویتشان از درجه اعتبار ساقط می شود.

آدم، بی نشان نمی شود

شاید شنیده باشید که برخی ، بعد از مدتی با مراجعه به دادگاه اعلام می کنند، قصد دارند نام فامیل خود را از شخصی که تا مدتی قبل تصور می کرده اند، فرزندشان است، پس بگیرند. عملی شدن این درخواست در صورت صحت آن نیاز به حکم دادگاه دارد. این مساله درباره افرادی که صاحب فرزندخوانده می شوند، دیده شده است.

مشایخی در این باره می گوید: در صورت احراز از سوی دادگاه مبنی بر نفی ولد و نبود رابطه نسب مستند به دلایل علمی و شرعی دادگاه حکم به نفی ولی صادر می کند و ثبت احوال نسبت به تعیین نام خانوادگی آزاد (بلامعارض) اقدام می کند.

فامیل در ازدواج موقت

قانون، برای فرزندانی که ازدواج پدر و مادر طفل به ثبت نرسیده باشد، نیز تدابیری اندیشیده است. مشایخی می گوید: در این صورت اعلام ولادت و امضای سند به طور مشترک به عهده پدر و مادر خواهد بود و هرگاه حضور پدر و مادر باهم در اعلام ولادت میسر نباشد، سند طفل با اعلام یکی از ابوین که مراجعه می کند و با قید نام کوچک طرف غایب تنظیم خواهد شد و اگر مادر اعلام کننده باشد، نام خانوادگی مادر به طفل داده می شود.اگر ازدواج زوجین به ثبت نرسیده باشد( ازدواج به صورت شرعی باشد) و مادر طفل نیز حضور نداشته باشد، پدر به عنوان ولی قانونی می تواند اعلام کننده واقعه ولادت فرزندش باشد، در این صورت نیاز به حکم دادگاه نبوده و سند هویتی طفل با نام خانوادگی پدر و تکمیل مشخصات ولی و ذکر نام کوچک مادر تنظیم می شود.

حذف نام همسر بعد از طلاق

هر وقت زن و مردی از یکدیگر طلاق بگیرند، می توانند نام و مشخصات یکدیگر را از شناسنامه خود حذف کنند. مشایخی دراین باره می گوید: در صورتی که ازدواج زوجین به طلاق منجر شود و طلاق از نوع بائن غیرمدخوله باشد در این صورت ازدواج و طلاق قابل حذف است و در غیر این صورت با ازدواج و طلاق مجدد امکان حذف ازدواج و طلاق اولیه و درج آخرین واقعه وجود دارد.

رستم های بازار

مهدی آیینی /جام جم – در حالی که 400 کیلوگرم بار روی دوش دارند از کوچه‌پس‌کوچه‌های تنگ و فرسوده‌ای عبور می‌کنند که عابران معمولی هم برای رفت و آمد در آنجا با مشکل روبه‌رو هستند، آنها بارهای سنگین را از پله‌هایی بالا می‌برند که هر لحظه امکان دارد زیر پایشان خراب شود. درباره باربر های بازار آل یاسین تهران حرف می زنیم، باربرهایی که دستگاه های سنگین جوراب بافی را در این محدوده جابه جا می کنند، زیرا بافت فرسوده این قسمت به صاحبان دستگاه های جوراب بافی اجازه نمی دهد از خودرو یا جرثقیل برای جابه جایی استفاده کنند. در این گزارش به بازار آل یاسین تهران رفتیم و پای درددل باربرهایی نشستیم که برای کسب درآمد جان خود را به بازی می گیرند. تعدادشان انگشت شمار و پاتوقشان بازار آل یاسین است و هر روز از ساعت 10 تا 18 در سه راهی اول این بازار در انتظار کار، کنار هم می نشینند تا زمانی که صاحب یکی از کارگاه های جوراب بافی برای جابه جایی دستگاه های خود به آنها نیاز پیدا کند.

بافت این قسمت از بازار آنقدر فرسوده است که باربرهای معمولی با چرخ یا گاری های دستی شان نمی توانند از این کوچه پس کوچه ها عبور کنند، از طرفی مغازه ها و کارگاه های جوراب بافی هم در ساختمان هایی فرسوده دایر شده اند که راه پله هایی غیراستاندارد دارند، این فرسودگی و غیراستاندارد بودن سبب شده مالکان کارگاه ها به کارگران نیرومندی که می توانند بارهای سنگین را جابه جا کنند، نیازمند باشند.

یکی از جوراب باف ها در این باره می گوید: از قدیم ما در این منطقه از بازار مشغول بوده و هستیم، اگر بخواهیم به جای بهتری هم برویم، برایمان صرف نمی کند، چون اجاره ملک بالاست و از طرفی هر شخصی بخواهد کار سفارش بدهد به این قسمت می آید.

به گفته این مالک کارگاه این دلایل سبب شده جوراب باف ها در بافت فرسوده کار کنند و تمایلی برای ترک این منطقه نداشته باشند. از طرفی فعالیت جوراب باف ها در بافت فرسوده سبب شده شغل کاذبی هم برای تعدادی کارگر باربر ایجاد شود؛ کارگرهایی که به واسطه زور بازویی که دارند،به این کار روی آورده اند.

کار دیگری نیست!

مهدی علیزاده، یکی از باربرهای قدیمی این قسمت از بازار است، او که 36 سال دارد، درباره حرفه اش می گوید: البته این کاری که ما انجام می دهیم، شغل نیست؛ چون یک روز هست و روز دیگر نیست. بیشتر مواقع ما در سه راهی بازار کنار یکدیگر می نشینیم تا کاری برایمان پیدا شود.

علیزاده حدود 20 سال است که در بازار آل یاسین کار می کند، به همین دلیل او یکی از باربرهای شناخته شده بازار است و مالکان کارگاه های جوراب بافی هر وقت برای جابه جایی دستگاه های خود به باربر نیاز داشته باشند به سراغ علیزاده می روند.

او ادامه می دهد: دستگاه های جوراب بافی بین 280 تا 500 کیلوگرم وزن دارند و جابه جا کردن آنها کار آسانی نیست و از عهده هر باربری بر نمی آید.

ماجرای دیگری که سبب شده در بازار آل یاسین فقط چهار تا شش نفر بتوانند از عهده جابه جا کردن دستگاه های سنگین جوراب بافی بر بیایند، بافت محل و غیراستاندارد بودن کارگاه هاست.

جابه جایی بار در محلی که رفت و آمد برای عابران معمولی مشکل است و بالا رفتن از پله های فلزی و قدیمی که هیچ اعتمادی به آنها نیست، کار را برای باربرهای این قسمت مشکل تر کرده است.

باربر خوش سابقه

باربر ها در این قسمت از بازار برای خود دو یار کمکی دارند که به آنها در جابه جایی دستگاه های جوراب بافی کمک می کنند.

علیزاده ادامه می دهد: کمکی ها به باربر کمک می کنند تا بار را روی دوش خود بگذارد، علاوه بر این یکی از آنها جلوی باربر حرکت می کند و یکی هم پشت سر او، چون کوچه پس کوچه های اینجا واقعا تنگ است و باید مراقب بود دستگاه به در و دیوار نخورد و آسیب نبیند.

گران بودن دستگاه های جوراب بافی کار را برای باربرهایی مانند مهدی سخت تر می کند، او تاکید می کند: دستگاه ها بین 15 تا 30 میلیون تومان قیمت دارند، اگر باربری آنها را زمین بیندازد کلی به مالک کارگاه ضرر می زند.

باربرها خیلی مراقبند دستگاه ها را زمین نیندازند، زیرا در بازار آل یاسین به باربری که بار خود را زمین انداخته باشد، دیگر کار نمی دهند، مهدی ادامه می دهد: وقتی باربری دستگاهی را زمین بیندازد، اسمش بد می شود؛ یعنی دیگر شخصی به او کار نمی دهد، برای همین باربر باید قید کار کردن در این قسمت از بازار را بزند.

دست کم؛ کمر درد

باربرهایی که وسایل سنگین را جابه جا می کنند، خیلی زود دچار آسیب دیدگی می شوند، کمردرد و بادفتق از مشکلاتی است که بیشتر باربرها با آن دست و پنجه نرم می کنند، علیزاده می گوید: باربرها خیلی زود آسیب می بینند. من چند نفر را می شناسم که به دلیل گشاد شدن رگ های قلبشان خانه نشین شده اند. کمردرد، پادرد و بادفتق هم که مخصوص همه باربرهاست.

به گفته مهدی از زمانی که او مشغول این کار شده یکی از انگشتان دست خود را از دست داده است. علیزاده اضافه می کند: انگشت میانی دست راستم چند سال پیش هنگام جابه جایی بار زیر یک گاوصندق سنگین ماند.

او با خنده اضافه می کند: بعضی وقت ها چای شیرینم را با همین انگشتم هم می زنم چون دیگر حسی ندارد!

علیزاده چند سال پیش از طریق یکی از دوستانش با این کار آشنا شد، او در جستجوی کار از اردبیل به تهران آمد، اما وقتی نتوانست شغل مناسبی پیدا کند، ناچار کار باربری در بازار آل یاسین را انتخاب کرد. مهدی چند سال به عنوان نیروی کمکی در کنار دیگر باربرها کار کرد تا سرانجام توانست اعتماد صاحبان کارگاه های جوراب بافی را جلب کرده و برای خودش کار کند.

مهدی ادامه می دهد: این کار واقعا سخت است چون وقتی دستگاه را برداشتی تا رسیدن به مقصد نمی توانی آن را زمین بگذاری اگر هم بخواهی آن را زمین بیندازی روی پای خودت می افتد.

به گفته علیزاده سخت ترین قسمت کار آنها بالا رفتن از پله های غیراستاندارد کارگاه های جوراب بافی است، چون پله ها آنقدر کوچک هستند که بعضی وقت ها دستگاه در راه پله گیر می کند، او می گوید: یک بار در راه پله ای حدود نیم ساعت گیر افتادم، دستگاه گیر کرده بود نه می توانستم آن را زمین بگذارم نه می شد به راه ادامه داد، شرایط سختی بود تا این که سرانجام به کمک چند بار بر دیگر توانستیم دستگاه را آزاد کنیم.

باربری شبانه

علیزاده در این مدتی که در بازار آل یاسین مشغول به کار بوده خاطرات زیادی از کارش دارد، او یکی از خواندنی ترین های آن را برایمان تعریف می کند: یک​بار مردی به سراغم آمد و گفت می خواهد دستگاهی را به زیرزمین خانه ای مسکونی منتقل کند، اما چون ممکن است همسایه ها او را ببینند باید این کار را شبانه انجام بدهد.

به این ترتیب صاحب دستگاه با علیزاده قرار می گذارد که شبانه و پنهانی این کار را انجام دهند. مهدی ادامه می دهد: به همراه برادرم ساعت 12 نیمه شب دستگاه را به محلی که صاحب کارگاه گفته بود بردیم، اما جلوی کوچه یک خودروی پراید پارک شده بود که راه ما را بند آورده بود. شرایط بدی بود، چون نه می شد به دنبال صاحب ماشین گشت نه می شد بی خیال کار شد.

به گفته علیزاده آن شب او و برادرش تصمیم عجیبی گرفتند؛ آنها خودروی پراید را جابه جا کردند تا راهشان باز شود. آقای باربر ادامه می دهد: مجبور شدیم با برادرم پراید را به آن طرف جوی آبی که آنجا بود منتقل کنیم، برای این کار دو نفرمان یک بار جلوی پراید را بلند کردیم و یک بار هم عقب خودرو را.

اما مهدی و برادرش بعد از جابه جا کردن دستگاه جوراب بافی دوباره مجبور شدند خودروی پراید را به جای اولش برگردانند، او در این باره می گوید: وقتی دستگاه جوراب بافی را به زیرزمین منتقل کرده و داشتیم برمی گشتیم دیدیم چند نفر دور پراید جمع شده اند، مرد جوانی داشت برای همسرش توضیح می داد: من خودرو را آن طرف جوی آب پارک کردم نمی دانم چطور به این طرف آمده اینجا پلی روی جوی آب نیست که من به آن طرف بروم.

علیزاده و برادرش وقتی این صحنه را دیدند، تصمیم گرفتند خودروی پراید را به جای اولش برگردانند، او اضافه می کند: نمی توانستیم به آنها بگوییم کار ما بوده از طرفی هم نمی شد کمکشان نکنیم برای همین دوباره به کمک برادرم پراید را به جای اولش برگرداندیم، فکر کنم آنها متوجه ماجرا شدند، ولی به روی ما نیاوردند.

مهدی در این مدتی که دربازار آل یاسین کار کرده خاطرات زیادی دارد،او ادامه می دهد: چند وقت پیش هم دستگاهی را به یک مجتمع تجاری در خیابان جمهوری منتقل کردیم، صاحب دستگاه می گفت شما فقط دستگاه را تا ورودی پاساژ و جلوی آسانسور بیاورید، بقیه راه را با آسانسور می بریم، اما وقتی ما دستگاه را در آسانسور گذاشیم، آسانسور به جای این که بالا برود پایین رفت، به همین دلیل ناچار شدیم دستگاه را تا طبقه چهارم پاساژ بالا ببریم.

البته آقای باربر از زور بازوی خود برای کمک به مردم هم استفاده می کند،او ادعا می کند تا به حال صدها خودروی خراب را هل داده و چند اتومبیل دیگر را که در جوی خیابان گیر کرده بودند درآورده است، مهدی می گوید: یک بار هم وقتی داشتم به اردبیل می رفتم متوجه شدم یک خودروی پیکان پنچر شده ولی راننده جک نداشت تا لاستیک خودرو را عوض کند، به همین دلیل برای چند دقیقه عقب ماشین را بلند کردم تا مرد راننده لاسیتک خودرو را عوض کند.

روزی حلال می چسبد

هرچند کار باربر های این قسمت از بازار تهران سخت است، اما همگی آنها معتقدند چون پول حلال در می آورند خستگی کار از تنشان بیرون می رود، آنها دوست دارند مسئولان فکری به حالشان بکنند و حداقل با پرداخت کمی از سهم بیمه آنها را کمک کنند، علیزاده می گوید: این روزها بازار کار ما هم تعریفی ندارد، الان حدود دو روز است که کار نکرده ام، اما باز هم خدا را شکر همین که پول حلال درمی آوریم کافی است. باور کنید بعضی وقت ها از سنگینی بار پله های کارگاه ها زیر پایمان می شکند یا پایمان در کوچه پس کوچه های خاکی اینجا فرو می رود. باربرهای این قسمت بازار با صاحبان دستگاه ها بیشتر به صورت توافقی کار می کنند، مالکان دستگاه ها هم چون از سختی کار آنها باخبرند هوای آنها را دارند، برای نمونه آنها اگر دستگاهی به وزن 400 کیلوگرم را به طبقه چهارم ساختمانی ببرند حدود 130 هزار تومان دستمزد می گیرند، البته این دستمزد برای باربر و دو نیروی کمکی اوست. باربرها برای این که راحت تر بتوانند دستگاه ها را جابه جا کنند از کوله های مخصوصی استفاده می کنند، این کوله ها شبیه وسیله ای است که کولبرها در مناطق کوهستانی از آن استفاده می کنند، علیزاده ادامه می دهد: ما این کوله ها را تا مدتی قبل در تهران می خریدیم، اما الان باید آنها را سفارش بدهیم تا از بانه به قیمت صد هزار تومان برایمان بیاورند، چون دستگاه هایی که ما جابه جا می کنیم سنگین است، این کوله ها را برای ما سفارشی می سازند. آقای باربر 117 کیلوگرم وزن دارد، او می گوید به دلیل کار سختی که دارد، غذای زیادی هم می خورد. علیزاده ادامه می دهد: بیشتر برای ناهار به مغازه دیزی فروشی بازار می روم، صاحب آنجا هم که از کار و بار من با خبر است به من غذای بیشتری می دهد، خلاصه اینجا همه هوای ما را دارند، البته ماهم با آنها خوب رفتار می کنیم.

مرگ بیش از ۶۰ قلاده سگ در بازداشتگاه نیروی انتظامی

به گزارش گزارشک و به نقل از پایگاه خبری دیده بان محیط زیست و حیات وحش ایران از حدود یک ماه پیش فرماندهان نیروی انتظامی در سخنرانی های متعدد اعلام نمودند که با مظاهر فرهنگی غرب و سگ‌ گردانی برخورد خواهند کرد و هیچکس حق سگ‌گردانی و حمل حیوانات با اتومبیل را نخواهد داشت.

بدنبال این سخنان از حدود سه هفته قبل یگان امداد نیروی انتظامی اقدام به مصادره عدوانی سگ ها در خیابان و اتومبیل ها نموده که به گفته حاضرین بعضا با ضرب و شتم این حیوانات و صاحبان آنها نیز همراه بوده است.

این حیوانات با خشونت داخل گونی انداخته شده و بدون ارائه هرگونه رسیدی به منطقه‌ای نامعلوم منتقل شدند. در آن هنگام به این افراد گفته شد که می‌توانند روز بعد با شناسنامه حیوانشان به پارک پردیسان مراجعه کنند و حیوان خود را تحویل بگیرند ولی پس از روزها سرگردانی مشخص شد که این حیوانات به کهریزک منتقل شده‌‌اند.  پس از مراجعه صاحبان سگ ها به آنها اعلام شد که به هیچ عنوان این حیوانات بازپس داده نخواهند شد.

این سگ ها فقط با جدا سازی نرها از ماده‌ها و بدون امکانات بهداشتی و غذایی کافی در این مدت در کهریزک نگهداری شده و تاکنون تعداد آنها به بیش از ۱۵۰ قلاده رسیده است. جمعی از صاحبان این سگ ها بطور روزانه با جمع آوری مبالغی غذایی تهیه میکنند و در اختیار سربازان قرار می‌دهند تا به این سگ ها داده شود.

سگها در این محوطه اگر غذایی گیرشان بیاید می‌خورند و با آب گل آلود تشنگی خود را برطرف نموده و بالاجبار در همان محل ادرار و مدفوع کرده و همانجا هم می‌خوابند.

ابتلا به بیماری های عفونی و مرگ بیش از ۶۰ قلاده سگ ها

طبق گزارشات رسیده متاسفانه اکثریت این حیوانات به بیماری های سخت ویروسی و عفونی دچار شده و تعدادی از آنها (بیش از ۶۰ قلاده) تاکنون تلف شده و روزانه نیز تعداد دیگری با تحمل رنج و سختی می‌میرند. اکثر این حیوانات دچار اسهال و استفراغ شده و به غذای کافی و امکانات درمانی دسترسی ندارند.

در حدود پنجاه درصد صاحبان این سگ ها اصلا پیگیری سگ خود نبوده‌اند ولی بیش از پنجاه نفر برای آزاد سازی حیوانات خود تلاش زیادی نموده‌اند که برخی با پیدا کردن اشخاص صاحب نفوذ توانستند حیوانات خود را تحویل بگیرند.

مابقی این هموطنان نیز روزانه ساعت ها در مقابل یگان امداد در افسریه و همچنین کهریزک تجمع کرده و برخی نیز شب را تا صبح در همان محل ها سپری میکنند تا بتوانند حیوانات خود را پس بگیرند.

از ورود تیم دامپزشکی به سوله نگهداری سگ ها در کهریزک ممانعت شد

عصر روز ۱۳۹۲/۳/۳ تیم دامپزشکی انجمن حمایت از حیوانات راهی محل نگهداری سگ ها در کهریزک شدند که متاسفانه از ورود آنها به سوله نگهداری این سگ ها ممانعت شد و تنها یکی از توله های بازداشتی که به شدت بیمار بود توسط سربازان به جلوی درب ورودی بازدشتگاه منتقل شد. متاسفانه این توله به بیماری ویروسی مبتلا شده بود که اقدامات درمانی اولیه برای این حیوان انجام گرفت ولی تلاش دامپزشک انجمن برای انتقال این حیوان به کلینیک درمانی انجمن حمایت از حیوانات نتیجه نداد.

انجمن حمایت از حیوانات ایران طی نامه ای به اسماعیل احمدی مقدم فرمانده فرمانده نیروی انتظامی کشور ضمن اعتراض به بسبت به بازداشت و نحوه نگهداری سگ ها خواستار رسیدگی به این موضوع از سوی این مقام مسئول شده است.

هیچ باغ وحش استانداری در ایران وجود ندارد

با اینکه دستور العمل استاندارد سازی باغ وخش ها از سال 90 به این مراکز ابلاغ شده است ،اما هیچکدام از 700 مرکز نگهداری حیوانات و باغ وحش های کشور تا به حال حتی به شرایط استاندارد نزدیک نشده اند.این درحالی است که برخی از این مراکز نگهداری حیوانات مجوزهای اولیه لازم را نیز برای فعالیت خود نگرفته اند،به اعتقاد کارشناسان نبود نظارت دقیق و جدی نبودن سیاست های محیط زیست و دولت سبب بروز چنین فاجعه ای در باغ وحش های کشور شده است.

مزایای داشتن باغ وحش استاندارد بر هیچ کس پوشیده نیست،آموزش،ایجاد حس حیوان دوستی در انسان ها ، نگهداری از گونه های نادر جانوری ، تحقیق و مطالعه و کسب درآمد بخشی از سیاست هایی است که مسئولان تمامی کشورهای دنیا از ساخت باغ و حش  و سرمایه گذاری در این بخش دنبال می کنند،اما در کشورمان بیشتر افرادی که به باغ وحش می روند بعد از بازدید برای شرایط بد نگهداری حیوانات افسوس می خورند و گاهی هم با اطلاعات غلطی که از باغ وحش به دست می آورند نسبت به جانوران حس ترس و دشمنی پیدا می کنند.

 روز گذشته مسعود حسینی، رئیس اداره ساماندهی و هماهنگی اداره کل حفاظت و مدیریت شکار و صید طبیعی درباره شرایط استاندارد نبودن باغ وحش های کشور هشدار داد گفت حدود 700 مرکز نگهداری و باغ وحش در کشور وجود دارد که تعدادی از آنها مجوز دارند و بعضی هم درخواست مجوز کرده‌اند.

به گفته حسینی از آنجا که استاندار کردن باغ وحش ها هزینه و وقت زیادی می خواهد برای استاندار شدن باغ وحش های کشور تا به حال ضرب الاجلی  مطرح نشده است به اعتقاد کارشناسان حوزه محیط زیست همین ماجرا باعث شده  حقوق حیوانات در باغ وحش ها نادیده گرفته شود و بازدید کنندگان هم دل خوشی از باغ وحش ها نداشته باشند.

از باغ وحش به پارک وحش

این روزها کشوری را نمی توان یافت که با تاسیس باغ وحش استاندارد یا پارک وحش بر جاذبه های توریستی خود  اضافه نکند، با توجه به درآمد زا بودن باغ وحش ها سرمایه گذاران در سراسر دنیا برای ساخت پارک وحش پیش قدم می شوند و دولت ها هم با حمایت از آنها  سیاست های آموزشی و تحقیقاتی خود را اجرا می کنند.

ناصر کرمی،کارشناس محیط زیست دراین باره به جام جم می گوید: الان در همه جا سعی می کنند به جای باغ وحش پارک وحش درست کنند یعنی شرایطی به وجود می آورند که جانوران در محل زندگی خود آزاد باشند و انسانها در خودروهایی که برای اینکار مناسب سازی شده است به محل زندگی حیوانات وارد شده و با گونه های مختلف جانوری آشنا  شوند.

به گفته کرمی به این شکل انسان ها برای بازدید از جانوران وارد قفس می شوند و دیگر نیازی به نگهداری حیوانات در قفس های کوچک و نا مناسب نیست.

شاید تا چند سال پیش دیدن جانوران در قفس های فلزی برای مردم جالب بود، اما امروزه دیدن جانورانی که در شرایط بد نگهداری می شوند برای توریست  ها  جذاب نیست و آنها نسبت به این ماجرا اعتراض می کنند.

کرمی ادامه می دهد: در کشورمان هم هر ازگاهی مسئولان از بهتر شدن شرایط  باغ وحش ها حرف می زنند، اما واقعیت این است که اوضاع  بدتر شده تاجایی که الان باغ وحش ها به قتلگاه حیوانات بدل شده اند.

به اعتقاد کارشناسان باغ وحش های کشور با شرایط استاندارد فاصله زیادی دارند به همین دلیل مسئولان هم برای استاندارد سازی آنها زیاد  پافشاری نمی کنند،کرمی اضافه می کند: اگر مسئولان بخواهند شرایط استاندارد را برای باغ وحش ها در نظر بگیرند،بیشتر باغ وحش های کشور باید تعطیل شوند، چون خیلی با شرایط ایده آل فاصله دارند.

 کرمی برای نمونه به ماجرای تلف شدن ببرهای سیبری در باغ وحش ارم اشاره کرده و ادامه می دهد: آنقدر به ببرهای سیبری گوشت الاغ دادند که علاوه بر ببرهای سیبری شیرهای باغ وحش هم مشمشه گرفته و از بین رفتند،جالب تر اینکه تا مدت ها بین محیط زیست و باغ وحش بحث بود که چرا به ببرهای گوشت الاغ داده  اند یعنی آنها نمی دانستند باید به ببرها چه غذایی بدهند!

اگر بخواهیم برای استاندارد نبودن شرایط باغ وحش های کشور نمونه بیاوریم، باید به باغ وحشی که برای جلب مشتری و بازدید کنندگان بیشتر الاغ زنده به درون قفس شیرها می انداخت اشاره کنیم،هرچند که این کار بعد از خبرساز شدن ماجرا متوقف شد،اما این نمونه مناسبی است برای نشان دادن شرایط نامناسب باغ وحش ها و فرهنگی که بین بازدیدکنندگان این مراکز نا مناسب رشد می کند.

نقش مثبت باغ وحش ها

هوشنگ ضیایی،استاد دانشگاه و مدرس فنون مدیریت حیات وحش و زیست شناسی درباره نقش باغ وحش ها در فرهنگ سازی می گوید:باغ وحش جایی نیست که فقط تعدادی حیوان را در آن نگهداری کنیم، بلکه باغ وحش به این دلیل ساخته می شود  چون جنبه آموزشی  دارد به این شکل که  بین  حیوانات و بازدید کنندگان حسی ایجاد می کند که سبب حیوان دوستی انسان ها شده و مردم را به حافظت از محیط زیست و حیوانات تشویق می کند.

یکی دیگر از مزایای باغ وحش ها از بین بردن  حس دشمنی انسان ها دربرابر حیوانات وحشی است،زیرا مردم اطلاعات زیادی از حیوانات وحشی ندارند وبه اشتباه تصور می کنند، آنها برای انسان ها خطرناک هستند.

ضیایی ادامه می دهد: در  پارک های وحش امروزی به بازدید کنندگان آموزش داده می شود که جانوران چه فوایدی برای طبیعت و محیط زیست دارند،اما نقش آموزشی باغ وحش ها در کشور نادیده گرفته شده است، مثلا  افرادی که مسئول نگهداری از حیوانات هستند و کنار قفس ها می ایستند هیچ شناختی از جانوران ندارند و با دادن اطلاعات غلط به بازدیدکنندگان آنها را از محیط زیست و  جانوران فراری می دهند.

پارک های حیات وحش امروز به محلی برای نگهداری از  جانوران  نادر و در خطر انقراض هم تبدیل شده اند،به این شکل که این  گونه های نادر جانوری بعد از زاد و ولد در باغ وحش های استاندارد در طبیعت رهاسازی می شوند.

به گفته ضیایی باغ وحش های استاندارد یک مرکز تحقیقاتی هم هستند،زیرا دانشمندان با تحقیق روی  گونه های جانوری می توانند بسیاری از مشکلات محیط  زیست را بر طرف کنند،وی ادامه می دهد: البته نباید از یاد برد که باغ وحش های مناسب می توانند محل مناسبی برای گذران اوقات فراقت خانواده نیز باشند.

این استاد دانشگاه تاکید می کند که  در کشور هیچ باغ وحش استانداری وجود ندارد،این درحالی است که امروز در سایر کشور ها هر شهر برای خود باغ و حش استانداری دارد که سبب جذب توریست بیشتر هم برای آنها می شود.

 ضیایی می گوید تا چند سال پیش قرار بود پارک پردیسان به پارک وحش تبدیل شود،اما مسئولان در اجرای این طرح خیلی جدی نبوده و نیستند به همین دلیل این طرح تا به امروز هیچ وقت عملی نشده است،او ادامه می دهد: من  دراین طرح نقش داشتم، قرار بود در پارک پردیسان همه زیستگاه های کشور از شمال تا جنوب را بازسازی کنیم، مثلا در قسمت شمالی حیواناتی مانند مارال و شوکا که در شمال کشور زندگی می کنند، باشند و در جنوب پارک هم آکواریوم بزرگی از آبزیان خلیج فارس داشته باشیم.

اما به گفته ضیایی با سیاست های جدید مسئولان او وسایر فعالان محیط زیست این روزها دغدغه شان این است که پارک پردیسان به محلی برای ساخت و ساز تبدیل نشود.

به نظر می رسد به دلیل اینکه کار ساخت باغ وحش استاندارد زمان بر است،مسئولان تمایلی به عملی کردن چنین پروژه هایی ندارند و ترحیج می دهند دست به کارهایی بزنند که خیلی زود عملی  و خبرساز شود.این در حالی است که ایران از لحاظ تنوع زیستی  جزو 5 کشور برتر دنیاست، برای نمونه در کشورمان حدود 194 گونه پستاندار و حدود 536 گونه پرنده زندگی می کنند.

یکی دیگر از مزایای داشتن باغ وحش استاندارد در کشور آشتی  کردن مردم با طبیعت است واین اتفاق سبب می شود، مردم دربرابر فاجعه های زیست محیطی واکنش بهتری از خود نشان دهند.

ضیایی عنوان می کند: برای نمونه به تعداد محیط بانان کشورمان سالهاست که اضافه نشده،اما جمعیت شکارچی هایمان چند برابر شده است.

 با توجه به شرایط نامناسب باغ وحش های کشور سازمان محیط زیست باید سیاست های جدی تری را دنبال کند تا باغ وحش های کشور از حداقل استاندارد برخودار شوند،علاوه براین حمایت از بخش خصوصی و پرداخت وام هایی با سود کم هم می تواند سرمایه گذران را تشویق به ساخت باغ وحش های استاندارد در  کشور کند.

برنامه رئیس جمهور آینده برای حوزه سلامت چیست؟

با وجود آنکه تنها چند هفته دیگر به یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است، اما کارشناسان حوزه سلامت بر این باورند که تاکنون هیچ کدام از نامزدهای این دوره از انتخابات، برنامه جامعی برای اصلاح و مدیریت حوزه بهداشت و درمان ارائه نکرده اند.

البته کاندیداها در همین ایام انتخابات نیز درباره حوزه سلامت و بهداشت، اظهار نظرهای کلی داشته اند، اما تاکنون برنامه ای زمان بندی شده و کاربردی برای پیشبرد سیاست های حوزه سلامت از سوی هیچ کدام از کاندیداها دیده نشده است.

درحالی که حوزه بهداشت و درمان برای بیشتر مردم در زمره اولویت های اول زندگی قرار دارد، اما نگاه به عملکرد دولت های گذشته نشان می دهد که دولتمردان برخلاف مردم به حوزه سلامت، به عنوان اولویتی ضروری نگاه نمی کنند.

همچنان سهم مردم از پرداخت هزینه های درمان، چند برابر هزینه های پرداختی دولت است و حتی سال گذشته کار به جایی کشید که یک ریال از کمک بودجه 6000 میلیارد تومانی که قرار بود به حوزه بهداشت و درمان تزریق شود، محقق نشد.

حل نشدن بسیاری از مشکلات بودجه ای و غیر بودجه ای حوزه سلامت در دولت های گذشته باعث شده است که مردم و کارشناسان حوزه بهداشت و درمان از انتقال این مشکلات به دولت بعدی نیز واهمه داشته باشند و به همین دلیل توقع دارند که رئیس جمهور آینده برای تامین سلامت شهروندان، برنامه ای علمی و عملی داشته باشد.

از افزایش هزینه های درمان تا توزیع نابرابر پزشکان

 

قرار است که امسال از محل هدفمندی یارانه ها، 5000 میلیارد تومان به بخش سلامت تزریق شود. اگرچه این رقم می تواند بخشی از بدهی های دولت در حوزه سلامت را کاهش دهد و هزینه های درمان کمتری به مردم تحمیل کند، اما حتی خود مجلسی ها هم امیدوار نیستند که امسال این میزان بودجه در بخش سلامت هزینه شود.

سال گذشته نیز قرار بود که بودجه 6000 میلیاردی از محل هدفمندی یارانه ها به حوزه سلامت اختصاص یابد، اما این اعتبار تنها در حد حرف باقی ماند و در سال 90 نیز 1000 میلیارد تومان از اعتبار هدفمندی یارانه ها که باید به نظام سلامت اختصاص پیدا می کرد، به نظام سلامت تزریق نشد.

به دلیل اختصاص نیافتن اعتبارات قانونی به نظام سلامت، شاهد هستیم که روز به روز، سهم مردم از پرداخت هزینه های درمان بالاتر می رود؛ این در حالی است که بر اساس قانون برنامه پنجم توسعه كشور، بايد سالانه 10 درصد از محل هدفمندي يارانه ها به حوزه سلامت اختصاص پیدا کند، اما تاکنون این قانون، ضمانت اجرایی چندانی نداشته است.

محمدرضا رضایی کوچی، نایب رئیس اول کمیسیون بهداشت و درمان مجلس به «جام جم» می گوید: انتظار مردم و مجلس از رئیس جمهور آینده این است که تا می تواند سهم مردم از پرداخت هزینه های درمان را کاهش دهد، زیرا هم اکنون بسیاری از مردم برای تامین هزینه های درمان با فشار مالی شدیدی روبرو هستند.

وی می افزاید: در کشورهای توسعه یافته، بیمار بدون ترس از هزینه ها به مراکز درمانی مراجعه می کند، اما در کشور ما این مردم هستند که مجبورند بخش بزرگی از بار هزینه های درمان را به دوش بکشند.

رضایی کوچی با بیان اینکه رئیس جمهور آینده باید شناخت و تسلط کافی به حوزه سلامت و درمان داشته باشد، تاکید می کند: جدای از کاهش هزینه های درمانی مردم، رئیس جمهور آینده باید به بحث توزیع عادلانه پزشکان در نقاط مختلف کشور نیز توجه و نظارت داشته باشد، زیرا در بسیاری از نقاط محروم کشور، پزشک کافی وجود ندارد، در صورتی که در شهرهای بزرگ، پزشکان بیش از ظرفیت درمانی آن شهر مشغول به فعالیت هستند.

نظام سلامت در اولویت چندم دولت هاست؟

 

چندی قبل، مرضیه وحید دستجردی، وزیر سابق بهداشت تصریح کرد: اگر کاندیداهای ریاست جمهوری سلامت و کاهش هزینه های درمانی از جیب مردم را به عنوان شعار خود انتخاب کنند بیشتر رای می آورند.

وی تاکید کرد: هم اکنون مردم 6/54 درصد از هزینه های درمان را خودشان پرداخت می کنند، اما اگر کاندیداهای ریاست جمهوری شعارشان، سلامت مردم و کاهش هزینه ها از جیب مردم باشد می توانند بیشتر رای بیاورند، زیرا مساله سلامت جزو اولویت های جامعه ما است.

اما رضایی کوچی معتقد است که برنامه های نظام سلامت و درمان مردم، همواره در اولویت های سوم و چهارم دولت ها قرار داشته است و حتی برخی اوقات، بودجه های حوزه درمانی به بخش عمران اختصاص پیدا می کند.

این نماینده مجلس یادآور می شود: جامعه سالم، نیازمند انسان سالم است و توقع داریم که رئیس جمهور آینده نیز به حوزه سلامت و درمان به دید حوزه های دسته چندم نگاه نکند و بخش سلامت و درمان را در اویت های اول خود قرار دهد.

بیمه هایی که به کار نمی آید

یکی از راهکارهای اصلی کاهش هزینه های درمانی مردم، پوشش های بیمه ای مناسب است که البته در کشور ما نه تنها پوشش بیمه همگانی برای همه شهروندان وجود ندارد، بلکه همان تعداد بیمه هایی نیز که خدمات درمانی را پوشش می دهند، سهم ناچیزی در تقبل هزینه های درمانی مردم بر عهده دارند.

احمد آرایی نژاد، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس نهم نیز به «جام جم» می گوید: بیمه های سلامت در کشور ما ساختار بیماری دارند و نمی توانند در تامین هزینه های درمان، خدمات قابل توجهی به مردم ارائه دهند.

وی عنوان می کند: اگر رئیس جمهور آینده می خواهد واقعا به مردم خدمت کند، باید ابتدا بیمه های خدمات درمانی را تقویت مالی کند و سپس بر آنها نیز نظارت بیشتری داشته باشد که البته این نوع نگاه مستلزم آن است که دولت آینده به نظام سلامت به دید «حوزه ای بودجه خور» و پرهزینه نگاه نکند و توجه داشته باشد که تامین بودجه سلامت مردم در اولویت نخست قرار بگیرد.

آرایی نژاد با اشاره به اینکه نباید مردم 70 درصد هزینه های درمان را پرداخت کنند، خاطرنشان می کند: درصورتی که دولت آینده به بخش پیشگیری از بیماری ها نیز توجه بیشتری داشته باشد، مطمئن باشید که بسیاری از مشکلات نظام سلامت ایران حل خواهد شد، ولی نباید توقع داشته باشیم که همه این مشکلات، یک شبه حل شود، بلکه برای رفع دغدغه های نظام سلامت باید از رئیس جمهور آینده، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت درخواست کنیم.

مطالبات کارکنان نظام سلامت از دولت آینده

راهبرد دولت آینده در موضوع بهداشت و سلامت، نه تنها دغدغه بسیاری از مردم، بلکه به عنوان یک بحث جدی میان کارکنان و فعالان نظام سلامت نیز مطرح می شود.

هم اکنون بالغ بر دو سوم ماماهاي كشور بيكار هستند، 12 هزار پزشك عمومي بيكار داریم و به دلیل ساعت کار طولانی و سختی کار پرستاری در ایران،  هرساله بسیاری از پرستاران راهی کشورهای دیگر می شوند؛ در این شرایط نوع نگاه دولت آینده به مقوله سلامت می تواند زندگی این گروه از کارکنان و فعالان بخش سلامت را هم به طور مستقیم تحت تاثیر قرار دهد.

در همین راستا، رئیس کل سازمان نظام پرستاری کشور نیز اخیرا با مطرح کردن هشت سوال از رئیس جمهور آینده خواسته است که مواضع دولت یازدهم در بحث سلامت، روشن تر شود.

محمد میرزابیگی با مطرح کردن سوالاتی همچون «مقوله سلامت در اولویت چندم کاندیداها قرار دارد؟»، «آیا کاندیداها، سلامت را حق 100درصدی مردم می دانند، یا به آن به عنوان یک کالای قابل سرمایه گذاری و برداشت سود نگاه می کنند؟» و یا پرسش درباره اینکه «در میان خدمات سلامت که ارائه می شود، خدمات سلامت و خدمات پیشگیرانه و ارتقاء سلامت چه جایگاهی دارد؟» به دنبال پاسخ هایی است که درصورت جواب دادن کاندیداها به این سوالات، تا حدودی می توان از سیاست های کلی هر کدام از کاندیداها در حوزه نظام سلامت آگاه شد.

وی همچنین با پرسش درباره راهکار عملی کاندیداها برای کاهش هزینه های کمرشکن درمان، نحوه برخورد دولت با پوشش بیمه ای شهروندان، اعتقاد یا اعتقاد نداشتن کاندیداها به کار تیمی در حوزه سلامت و پرسش درباره لزوم بازنگری استانداردهای بخش سلامت، به نوعی دغدغه کارکنان نظام سلامت  را در قالب سوالات به گوش رئیس جمهور آینده رسانده است.

علاوه بر این سوالات، موضوع دارو نیز از جمله نیازهای اساسی مردم به شمار می آید و به نظر می رسد که این حق طبیعی شهروندان باشد که بدانند دولت آینده درباره مشکلات ارز دارو، کمبود و تحریم دارو چه راهکارهایی دارد و به طور کلی، رئیس جمهور آینده می خواهد تا چهار سال آینده، کشتی نظام سلامت کشور را در کدام ساحل امن یا ناامن بنشاند.

کودکی نکرده تبهکار شدند

مهدی آیینی / جام جم-تا از نزدیک آنها را نبینید تصور می کنید هرکدام از آنها تبهکاران حرفه ای هستند و باید دوران محکومیت خود را تمام و کمال به پایان برسانند،اما وقتی پای حرف هایشان نشسته و آنها در جمع هم سن و سالانشان ببینید،دست تان می آید که آنها کودکانی هستند که به علت شرایط بد زندگی قسمتی از وجودشان را از دست داده اند،آنها کودکی نکرده وارد جامعه شده اند جامعه ای که در آن هیچ کس و هیچ چیز حمایت شان نکرده و نمی کند ،نوجوانانی که پایشان به کانون اصلاح و تربیت باز می شود، شرایط خاصی دارند با بررسی پرونده آنها می توان به طور قطع گفت که بیش از 80 درصد از آنها هرگز لذت خانواده داشتن را نچشیده و همیشه با فقر دست و پنجه نرم کرده اند،برای تهیه گزارش به کانون اصلاح و تربیت تهران رفتیم ،جایی که در آن کودکانی لقب قاتل، قاچاقچی،زورگیر و آدم ربا را یدک می کشند که هنوز از دیدن یک توپ فوتبال یا کتانی نو شادی درچشمانشان موج می زند.

“یکی از خیابان های جوادیه را برای 45 دقیقه بستم، چند نفری را  زخمی کرده و وقتی ماموارن پلیس آمدند با قمه دنبالشان کردم، باور کنید فیلم این کار من این روزها بین مردم بلوتوث می شود.”روی صورت، دست و بازوی شخصی که این حرف ها را به زبان می آورد،  تعداد زیادی  جای زخم و خالکوبی به چشم می خورد تا اینجای کار هرکس که راوی این داستان را از نزدیک ندیده باشد تصور می کند، یکی از تبهکاران سابقه دار و حرفه ای تهران درحال اعتراف کردن است، اما حقیقت ماجرا چیز دیگری است. جمله های بالا را پسر نوجوانی به زبان می آورد که هنوز 16 سالش تمام نشده او که ابوذر نام دارد مشغول تعریف کردن ماجرایی است که او را روانه کانون اصلاح و تربیت تهران کرده،اینجا در کارگاه برق کانون اصلاح و تربیت که یکی از 13 کارگاه این مرکز است مددجوهای زیادی در حال آموزش هستند تا بعد از پایان محکومیت خود مهارتی به دست بیاورندآنها برای چند لحظه ای دست از کار کشیده اند تا استراحت کنند، در این میان دور و بر ابوذر هم چند پسر نوجوان سر و پا گوش نشسته اند و طوری که انگار شیرین ترین داستان عمرشان را دارند، می شنوند کلمه به کلمه سخنان ابوذر را دنبال می کنند،مرد جوان به قسمت های پرهیجان حرف هایش که می رسد ،می ایستد چند نفری هم با او نیم خیز می شوند،اما همین طور که دارد به انتهای داستان خود نزدیک می شود آهسته تر حرف می زند، چرا که پایان داستان بچه های کانون مشترک است و ماجرای همه شان به دستگیری توسط ماموران پلیس ختم می شود. وقتی ابوذر می گوید، هرکاری کرد ،اما نتوانست از دست ماموران پلیس فرار کند،مددجوهای دیگر به نشانه تاسف سری تکان می دهند، برای چند لحظه  سکوت در جمع نوجوانان حکم فرما می شود.

حالا دیگر ابوذر روی یک صندلی نشسته و دارد زخم های روی سر و دست خود را به دیگران نشان می دهد، روی یکی از ساعد های او کلمه   KING به معنای پادشاه و روی ساعد دیگرش کلمه FATHER به معنای پدر خالکوبی شده است،اگر علت این خالکوبی را از  پسر نوجوان  بپرسید در  جواب می گوید: پدرم را خیلی دوست دارم، برای همین این خالکوبی را انجام داده ام.

اما به بخوانید، از پدر ابوذر،او الان نزدیک 6 سال است که در یکی از زندان های مالزی دوران محکومیت خود را سپری می کند،پسر نوجوان ادامه می دهد:چند سال پیش پدرم را به جرم قاچاق  22 کیلوگرم شیشه به مالزی گرفتند او در فرودگاه مالزی دستگیر شده و بعد از محاکمه به 15 سال زندان و اعدام محکوم شده است.

ابوذر می گوید دلش برای پدر،مادر و برادر کوچکش خیلی تنگ شده او به جاهای زخمی که روی بازویش به چشم می خورد اشاره کرده و اضافه می کند: بیشتر این جاهای زخم یادگارهای خودزنی است،هروقت اعصابم به هم می ریزد خود زنی می کنم.

پسرنوجوان تا پنجم دبستان بیشتر درس نخوانده و بعد از آن ترک تحصیل کرده تا خرجی مادر و برادر کوچک خود را تامین کند،او دراین باره می گوید:پدرم تا قبل ازاینکه به دلیل قاچاق شیشه دستگیر شود، قصد داشت قاچاقی به یونان برود اما نتوانست و دستگیر شد و به زندان افتاد به همین علت تقریبا اصلا خانه نبود و من ناچار باید خرجی خانه را تامین می کردم.

ابوذر درباره ماجرای بستن خیابان هم می گوید این بار دومی است که این کار را انجام داده بار اول دادگاهی شده و به 4 ماه حبس  و 80 ضربه شلاق محکوم شده است واین روزها منتظر است تا قاضی برای بار دوم حکم بدهد.

پسرنوجوان در جواب اینکه چرا خیابان جوادیه را بسته توضیح می دهد: آن روز در خانه دعوایم شده بود،رفتم پیش دوستانم و با آنها مشروب خوردم بعد هم زدیم بیرون و خیابان را بستیم، آخرش هم که پلیس دستگیرمان کرد.

با اینکه ابوذر و دیگر نوجوانانی که در کانون روزگار سپری می کنند، سعی دارند خود را بزرگتر از آنچه هستند معرفی کرده یا رفتار کنند،اما بعد از هم کلام شدن با آنها به راحتی می توان پی برد که آنها کودکانی هستند که فقط به علت آماده بودن شرایط و بستر جرم روانه این مرکز شده اند،چرا که آنها مانند دیگر نوجوانان که این روزها مشغول تحصیل هستند ،خانواده مناسبی ندارند و جامعه هم آنطور که باید و شاید حمایتشان نکرده است در این گیر و دار آنها الگوهایی را برای خود انتخاب کرده اند که پا جا پای آنها گذاشتن به بزهکاریشان ختم شده است.

نمی خواستم بکشمش

در کانون اصلاح و تربیت تهران مدرسه ای هم هست که مددجوها می توانند در مقاطع ابتدایی،راهنمایی و دبیرستان تحصیل کنند،اما بیشتر مددجوهایی از این مدرسه استفاده می کنند که بین تحصیل آنها وقفه زیادی نیفتاده است،البته مددجوهای بی سواد هم می توانند در این مرکز از امکانات نهضت سواد آموزی استفاده کنند،اما برای مددجوها امکانات آموزشی دیگری مانند کارگاه های فنی و حرفه ای هم وجود دارد در کانون چند کارگاه وجود دارد که مددجوها با حضور در این کارگاه ها و پشت سر گذاشتن دوره های آموزشی مهارت کسب کرده تا بعد از رها شدن از کانون بتوانند شغلی داشته باشند،این کارگاه ها به وسیله مربیان فنی و حرفه ای اداره می شود،در پایان دوره هم گواهینامه ای به مددجوها داده می شود که در آن هیچ اشاره ای به کانون اصلاح و تربیت نشده است،کارگاه نجاری،مکانیکی،رایانه،آرایشگری،تعمیرتلفن همراه،سفالگری و معرق از دیگر کارگاه های کانون اصلاح و تربیت هستند،درکارگاه معرق هم نوجوانان زیادی مشغول برش دادن تخته های چوب هستند یکی از آنان که سعید نام دارد تابلویی را آماده می کند که رویش نوشته تا شقایق هست زندگی باید کرد، او که چند ماه است که به این مرکز منتقل شد،درباره جرم خود می گوید:با دوستانم گوشی موبایل می دزدیدیم،هرگوشی را به نصف قیمت به مالخر می فروختیم یک روز هنگام سرقت  یکی از عابران پا جلوی پایم گذاشت و زمین خوردم بعدهم مردم دستگیرم کرده و از اینجا سر در  آوردم. الان هم نجاری یاد گرفته ام و می توانم صندلی و میز بسازم ما در کارگاه نجاری همه وسایلی که کانون و مددجوهابه آن نیازدارند را می سازیم از میز و صندلی گرفته تا کتابخانه.

یکی دیگر از نوجوانانی که مرتکب قتل شده است هم درباره انگیزه اش از قتل می گوید: یکی از دوستانم با پسرجوانی دعوایش شد منهم قاطی ماجرا شده و با چاقویی که داشتم چند ضربه به او زدم نمی خواستم بکشمش،اما متاسفانه فوت کرد.

نوجوان دیگری هم که به جرم قتل اینجاست اضافه می کند:بایکی هم سن و سال خودم دعوایم شد اگر فحش خواهر و مادر بهم نمی داد او را نمی کشتم،اگر حالش را نمی گرفتم، دوستانم پشت سرم حرف می زدند به همین  علت با چاقو به او حمله کردم.

احمد،نوجوان دیگری است که به علت قتل اینجاست، او می گوید: یک روز با دوستانم اتانول  خوردیم و به پارک رفتیم همین طور که به دوستانم مشغول بگو و بخند بودیم پسرجوانی به سراغمان آمد، او فکر می کرد ما به او می خندیم به همین  علت بحث مان شد و در آن گیر و دار من چاقویم را در آوردم و نمی دانم چه شد که به گردنش ضربه زدم و…

در بین نوجوانان کانون آنها که به جرم قتل اینجا هستند بیشتر از بقیه شناخته شده اند به همین علت نیازی نیست خیلی دنبال آنها بگردید،از روی کودکی، خودشان دوست دارند ماجرا و حادثه ای که برایشان اتفاق افتاده را با آب و تاب به زبان بیاورند،نوجوان 15 ساله ای که جرمش قتل  است سینه سپر می کند و می گوید: ماجرا ناموسی بود به همین  علت کتک اش زدم.او که حامد نام دارد با وارد کردن چند ضربه آجر به سر جوان دیگری مرتکب قتل شده است.

کتانی نداریم

از کنار کارگاه های کانون اصلاح و تربیت که عبور کنید به سالن ورزشی این مرکز می رسید،اینجا سالن بدنسازی،کشتی و فوتسال هم هست و نوجوانان در ساعاتی که برای ورزش آنها در نظر گرفته شده است ورزش می کنند البته یک استخر را هم باید به امکانات ورزشی این مرکز اضافه کرد هر چند که هنوز مراحل سرپوشیده شدن آن تمام نشده است،مهدی یکی از نوجوانانی است که دارد فوتسال بازی می کند وقتی به کنار سالن می آید تا استراحت کند، از او درباره جرمش می پرسیم، می گوید: به علت قاچاق 2 کیلو 450 گرم ماده مخدر شیشه دستگیر شده است.

قاچاقچی کوچک ادامه می دهد:جنس مال پدرم بود اما وقتی ماموران وارد خانه ما شدند کسی به جز من خانه نبود به همین علت پلیس مرا دستگیر کرد،الان هم پدرم اصرار دارد که بگویم جنس ها مال من است،او می گوید اگر جرم را گردن بگیرم، پول خرج کرده و آزادم می کند، اما قبول نمی کنم.

مهدی می گوید پدرش مخدر شیشه را در بسته های نیم و یک گرمی بسته بندی می کرده است تا او آنها را بفروشد.

پسر نوجوان ادامه می دهد: به بیشتر از 100 نفر در طول روز مواد می فروختم درآمدش هم بد نبود روزهایی بود که تا 7 میلیون تومان هم کار می کردیم.

یکی از مددجوها درباره امکانات کانون می گوید: ما  کفش کتانی برای ورزش نداریم با دمپایی فوتبال بازی می کنیم،کیفیت غذا هم خوب نیست.بعضی از پرسنل هم با ما بد رفتاری کرده و کتکمان می زنند.

 آقای شهردار محکوم  به قتل

جالب است بدانید که در کانون اصلاح و تربیت تهران هر 6 ماه یکبار انتخابات برگزارمی شود تا مددجوها از بین خود شهردار انتخاب کنند،شهردار وظیفه دارد به کارهای مددجوها رسیدگی کند و پلی باشد بین مددجو ها و مسئولان داخل و خارج کانون.

شهردار این دوره کانون اصلاح و تربیت پسر نوجوانی به نام مبین است او درباره نحوه انتخاب شدن شهردار می گوید:بعد ازاینکه مددجوهایی که تمایل دارند شهردار شوند اعلام آمادگی کردند  شورای انضباطی کانون ،صلاحیت آنها را بررسی می کند هر مددجویی که تایید شد درباره کارهایی که قرار است انجام دهد برای سایر مددجوها حرف می زند.

علاوه بر این نام عکس کاندید های شهرداری در محلی هم نصب می شود تا مددجوها آنها رادیده و به منتخب خود رای بدهند،آقای شهردار ادامه می دهد:مددجوها راحت تر مشکلات خود را به شهردار می گویند چون او از جنس خودشان است.بجز این شهردار به کمیته های مانند انضباطی و فرهنگی هم نظارت می کند.

این بار سومی است که مبین به عنوان شهردار انتخاب می شود،او بار اول با 251 رای،دوم 205 و سوم هم با 187 رای موفق شده شهردار کانون اصلاح و تربیت شود.

پسر نوجوان در باره جرم خود می گوید:برادرم دعوایش شده بود وقتی شنیدم عصبانی شدم و از آشپزخانه چاقویی برداشته و برای کمک به برادرم رفتم،متاسفانه چند ضربه چاقو به یکی از نوجوانان زدم و باعث مرگ او شدم.

حمله به کلانتری با قمه

مددجوی 17 ساله ای هم  به نام محمد درکارگاه رایانه مشغول کار است،او درباره ماجرای دستگیری و جرم خود می گوید:به یکی از کلانتری های جنوب تهران حمله کرده و چند مامور پلیس را زخمی کرده ام.

محمد  ادعا می کند چون ماموران پلیس با مادربزرگش بدرفتاری کرده اند او به کلانتری حمله کرده است،پسرنوجوان ادامه می دهد:آن روز مادربزرگم برای  گرفتن شناسنامه من به کلانتری رفته بود اما ماموران او را از کلانتری بیرون کرده بودند وقتی از ماجرا باخبر شدم اعصابم بهم ریخت و به کلانتری حمله کردم.

با نزدیک شدن به ساعت 12 ظهر مددجوها خود را برای نماز و ناهار آماده می کنند،هرکدام از آنها وسایل خود را جمع کرده و در گوشه ای می گذارد.

در حال حاضر در کانون اصلاح و تربیت تهران 200 پسر نوجوان زندگی می کنند،بیشتر آنها هنوز هم از پیامدهای اعمال مجرمانه خود اطلاع کافی ندارند،چراکه بسیاری از آنها برای  چندمین بار است که روانه کانون شده اند، آنچه که مشخص است این نکته است که تعداد زیادی از مددجوهای کانون تا مدتی دیگر 18 سال شان تمام شده و طبق قانون باید ادامه کیفر خود را در زندانهایی که برای بزرگسالان در نظر گرفته شده است، بگذرانند،اما با توجه به این نکته که آنها هنوز درک درستی از کارهای خود ندارند به نظر می رسد با رفتن مددجوها به زندان نباید به اصلاح شدن آنها امیدوار بود.

 آموزش اینجا حرف اول را می زند

کانون اصلاح و تربیت تهران از سال 47 تاسیس شده تا محلی برای گذراندن دوران محکومیت بزهکارانی باشد که 18 سال بیشتر سن ندارند،علی رستمی،مدیر کانون اصلاح و تربیت تهران درباره امکانات این مرکز می گوید: ما برای لحظه به لحظه مددجوهای اینجا برنامه ریزی کرده ایم.با وارد شدن مددجو به این مرکز ابتدا پزشک او را معاینه می کند تا بیماری خاصی نداشته باشد بعد ازآن روانشناس مرکز با مددجو جلسه مشاوره می گذارد تا وضعیت روانی و اجتماعی فرد مشخص شود. بعد از اینکه مددجو مدتی را در قرنطینه سپری کرد با توجه به سن ، جثه و جرم در یکی از گروه های کانون قرار می گیرد.در کانون اصلاح و تربیت تهران علاوه بر گروه کودکان 5 گروه دیگر وجود دارند که در آسایشگاه هایی که هرکدام حدود 50 تخت دارد ،زندگی می کنند. مددجوها برنامه مشخصی دارند که در طول هفته طبق آن عمل می کنند،برای نمونه از روز شنبه تا چهارشنبه مددجوها ساعت 6 صبح از خواب بیدار شده نماز می خوانند و تا ساعت 7 به نظافت شخصی خود می پردازند بعد هم نیم ساعت وقت دارند که صبحانه بخورند و خود را برای ورزش صبحگاهی آماده کنند،با نزدیک شدن به ساعت 8 مددجوها باید به کارگاه ها یا آموزشگاه و کتابخانه بروند چرا که کلاس ها راس ساعت 8 و 30 دقیقه شروع می شوند،حدود ساعت 12 هم مددجوها برای نماز و ناهار آمده می شوند،سپس مددجوها می توانند در کلاس های ورزشی و فوق برنامه شرکت کنند،بعد از نماز مغرب و عشاء با نزدیک شدن به ساعت 19و 30 دقیقه مددجوها شام می خورند،ساعت 20 و30 تا 22 هم وقت نظافت آسایشگاه است و بعد از آنهم ساعت خاموشی. برنامه ملاقات هم برای هرگروه مشخص است پنج شنبه هر هفته از ساعت 8 تا 13 وقت ملاقات گروه های یک تا پنج است و سه شنبه هر هفته از ساعت 8 تا 12 هم گروه کودکان وقت ملاقات دارند. رستمی در باره آمار مددجوهای کانون اصلاح و تربیت تهران می گوید: در حال حاضر 200 مددجوی پسر و 12 دختر داریم که بیشتر جرمهای آنها برای پسران سرقت،درگیری فیزیکی و مواد مخدر است و جرم دختران هم بیشتر رابطه نامشروع است. به گفته رستمی کانون 150 پرسنل دارد علاوه بر این 50 معلم،30 مربی فنی و حرفه ای و 20 مربی ورزشی هم کارهای مددجوها رسیدگی می کنند.

نام و نام خانودادگی: عذاب دلکبابی

مهدی آیینی/جام جم- “افیونی،دوکله،کچلوند،تیغ زن،گاوی ،تبخال پور ودوسرقندی” تا مدتی قبل نام خانوداگی برخی از95هزار نفری بود که سال گذشته برای تغییر نام فامیل خود به سازمان ثبت احوال یا دفاتر پیشخوان خدمات دولت رفتند تا نام خانوادگی بهتری برای خود انتخاب کنند،از این ها گذشته حدود 13 هزار و 500 نفر هم درخواست تغییر نام کوچک خود را به سازمان ثبت احوال ارائه کرده بودند که در این میان با تغییر نام 10 هزار و 500 نفر از آنها موافقت شد،به اداره ثبت احوال کشور رفتیم تا از شرایط تغییر نام و نام خانوادگی بیشتر بدانیم.

کارشناسان سازمان ثبت احوال می گویند بیشتر افرادی که برای تغییر نام خود اقدام کرده اند جزو افرادی هستند که نام آنها در مدت 5 سال گذشته فراوانی کمی داشته است و بر این اساس ثبت احوال با تغییر نام آنها موافقت کرده است،هرچند که در سال 91 سازمان ثبت احوال با درخواست 3500 نفر که قصد تغییر نام کوچک خود را داشتند موافقت نکرد،اما این افراد می توانند بار دیگر شانس خود را با ارائه دادخواست به دادگستری ها امتحان کنند.این در حالی است که فرایند تغییر نام به اسامی قدسی معمولا سریعتر انجام شده و امکان تغییر نام های قدسی به اسامی دیگر وجود ندارد.

اسدالله پارسامهر، معاون اداره کل اسناد هویتی سازمان ثبت احوال کشور در این باره به جام جم می گوید:دو نوع تغیر نام داریم تعییر نام های نامناسب و تغییر نام های مناسب، تغییر نام های نامناسب از ابتدا در صلاحیت سازمان ثبت احوال بود و از طریق هیات حل اختلاف انجام می شد،تغییر نام های مناسب قبلا  در صلاحیت محاکم عمومی دادگستری بود،اما در سال 91 صلاحیت تغییر مناسب هم به ثبت احوال واگذار شد،به همین دلیل متقاضی ها می توانند راحت تر درخواست خود را پیگیری کنند.

بیشتر بخوانید »

ببر سیبری بیار؛ پلنگ ایرانی ببر

مهدی آیینی/جام جم-هر از گاهي خبر روي خروجي خبرگزاري ها قرار مي گيرد كه از احیای ببر مازندران، تبادل پلنگ ايراني با ببر سيبري يا شير هندي با آهوي ايراني حكايت دارد، هرچند كه اين اخبار براي توده مردم خبر خوش آب و رنگي است،اما كارشناسان محيط زيست كشورمان معتقدندبه فرض محال اگر اين طرح ها عملي هم بشوند سودي براي محيط زيست كشورمان ندارند،به همين علت بايد هزينه هاي اين طرح ها به حفظ و مراقبت از گونه هاي جانوري در خطر انقراض كشورمان اختصاص پيدا كند.

زمستان 88 بود كه  رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و طرف روسي اش در تفاهم‌نامه اي  دوجانبه قبول كردند تا در ازای شش قلاده ببر سیبری، شش پلنگ ایرانی به روسيه منتقل شود .اين طرح در ارديبهشت 89 با نقل و انتقال يك جفت پلنگ ايراني و يك جفت ببر سيبري كليد خورد،آن زمان مسئولان محيط زيست گفتند تا خرداد همان سال ببرهاي سيبري به ميانكاله منتقل مي شوند،اما اين جا به جايي صورت نگرفت  و در حالي كه ببرهاي روسي درباغ وحش تهران زندگي مي كردند،در اویل دي 89 خبرهايي منتشر شد كه از مبتلا شدن اين ببرها به بيماري مشمشه حكايت داشت و با تلف شدن ببر نر يكي از جنجالي ترين اتفاقات آن سال رقم  خورد.

به اين ترتيب باغ و حش تهران براي چند روز تعطيل شد و شيرهايي هم كه در اين باغ وحش روزگار مي گذراند به علت مبتلا شدن به بيماري مشمشه كشته شدند،بعد از اين ماجرا خبرهايي مبني بر مبتلا شدن ببرسيبري ماده هم به بيماري مشمشه به گوش رسيد، ولي سازمان محيط زيست ترجيح داد ببرماده را به قرنطينه منتقل كرده و مانع اطلاع رساني بيشتر دراين خصوص شود. از اين گذشته هرچند قرار بود ببرها و پلنگ هاي بيشتري باهم معاوضه شوند، ولي بعد از اين ماجرا تا كنون هيچ مبادله اي صورت نگرفته است.

پافشاری برای تبادل

اگر تا امروز خبرهاي مربوط به معاوضه پلنگ ايراني با ببرسيبري را پيگري كرده باشيد حتما شنيده يا خوانده ايد كه چند روز پيش معاون وزير محيط زيست روسيه از پشت سر گذاشتن بررسي هاي اوليه اين نقل و انتقال خبر داد و ياد آور شد كه فقط مراحل اداري اين كار انجام نشده است،نيكلاي پوپوف در مراسم امضاي پروتكل الحاقي به كنوانسيون درياي خزر  به خبرنگاراني كه از او درباره تاريخ ورود ببرهاي سيبري به ايران مي پرسيدند،گفت: بيشتر كارهاي لازم از طرف روسيه انجام شده و كارشناسان روسي آزمايش هاي لازم را روي ببرهاي سيبري انجام داده اند.

بیشتر بخوانید »

کیمیاگران قرن 21

مهدی آیینی / كوره هاي بزرگ و كوچكي كه آتش از هركدام آنها زبانه مي كشد،چند ظرف اسيد، قطعات فلز سرب و بيشتر ابزاري كه در كارگاه هاي ريخته‌گري كاربرد دارد را مي توان در كارگاه هاي غالكاري پيدا كرد،غالكاري حرفه سختي است اما خيلي ها به علت در آمد خوبی كه دارد به سراغش مي روند، زيرا غالكارها با فلز گرانبهاي طلا سر و كار دارند آنها،به طور به مستقيم با افرادي كه كارگاه طلاسازي دارند كار مي كنند تا ذرات طلايي كه سازندگان طلا هنگام ساخت اشيايي مانند انگشتر،النگو و گردنبد از دست مي دهند را دوباره به دست بیاورند،براي اینکه از زير و بم كار غالكارها بیشتر بدانیم به يكي از كارگاه هاي اين افراد در خارج از شهر تهران رفتيم.

 وانت بار جلوي كارگاه توقف مي كند و كارگرها بار اتومبيل را كه چندين كيسه پلاستيكي پر از زباله و چند بشكه آب است،خالي مي كنند،صاحب بار مرد جواني به نام احمد و مالك يكي از كارگاه هاي طلاسازي تهران است.او درباره علت آمدنش به كارگاه غالكاري مي گويد: با توجه به ميزان كار و طلايي كه مي سازم هر چند ماه يك بار به اينجا مي آيم تا غالكارها طلاي از دست داده‌ام را به من برگردانند.

هميشه وقتي طلاساز‌ها اشيايي مانند النگو و انگشتر مي سازند مقداري از طلايي كه داشته‌اند را از دست مي دهند ،چون هنگام پرداخت طلا براده هايي از آن جدا مي شود، براي نمونه هنگامي كه طلاساز ها تصميم به ساخت يك انگشتر مي گيرند بايد با سوهان و يا برس هاي مخصوص آنرا شكل دهند، طبيعي است كه با جدا شدن براده ها در اين مواقع از وزن طلاي اوليه كاسته مي شود.

قوانين كارگاه هاي طلاسازي

طلاساز ها براي اينكه جلوي ضرر و زيان خود را بگيرند سعي مي كنند ذرات طلا را دوباره به دست بياورند براي اينكار آنها در محيط كارگاه خود به نكات زيادي  توجه مي كنند،مثلا كف كارگاه هاي طلاسازي هميشه فنس هاي پلاستيكي يا فلزي مي گذارند تابراده هاي طلا به كفش كارگرها نچسبد.

البته قوانين كارگاههاي طلاسازي با گران شدن قيمت طلا رابطه مستقيمي دارد هرچه قيمت اين فلز خوش آب و رنگ بالا برود طلاسازها در كارگاه هاي خود قوانين سختگیرانه تری اجرا مي كنند،جالب است بدانيد برخي از طلاسازها از كارگران خود مي خواهند هنگام كار كمتر حرف زده يا ماسك به صورت بزنند زيرا آنها ادعا مي كنند ممكن است ذرات ريز طلا هنگام حرف زدن وارد دهان كارگرها شود.  بیشتر بخوانید »

بالا