آخرین خبرها
خانه / گزارش (برگ 5)

بایگانی دسته بندی ها : گزارش

اشتراک به خبردهی

آبخیزداری در فراموشی |  مافیای سدسازی علیه آبخیزداری

سیل‌های اخیر دوباره بحث توجه به آبخیزداری را داغ کرده است، برای نمونه معاون اول رییس جمهور از  وزارت جهاد کشاورزی خواسته‌ لایحه قانون آبخیزداری را با قید فوریت تدوین کند. اما مشکلات زیادی بر سر راه اجرای طرح‌های آبخیزداری وجود دارد. از بی‌توجهی مدیران گرفته تا فعالیت مافیای سدسازی و نبود برنامه جامع آبخیزداری. ‌

‌سیل‌های اخیر بار دیگر ثابت کرد که مدیران فقط زمانی به یاد مسائلی مانند آبخیزداری می‌افتند که کشور با حوادثی مانند سیل دست به گریبان شود. برای نمونه  روز  گذشته معاون اول رییس جمهور به نقش ‌ آبخیزداری و آبخوان در پیشگیری از تخریب و آسیب‌های ناشی از سیلاب اشاره کرد و گفت اجرای طرح‌های آبخیزداری و آبخوان داری‌ منافع اقتصادی نیز برای کشور به همراه دارد. به همین دلیل او ‌ دستور داد وزارت جهاد کشاورزی‌‌ لایحه قانون آبخیزداری را با قید فوریت تدوین کند.

این درحالی است که بی‌توجهی به آبخیزداری در کشور سبب شده برخی مدیران درباره میزان اجرای طرح‌های آبخیزداری در کشور نیز با یکدیگر اختلاف نظر داشته باشند.

هوشنگ جزی، مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری در گفت‌وگو با ما درباره اینکه چه میزان عملیات آبخیزداری در کشور انجام شده است، عنوان می‌کند: در حدود ۲۰ میلیون هکتار از عرصه‌های کشور عملیات آبخیزداری انجام شده است.

البته آمار دیگری نیز درخصوص میزان اجرای عملیات آبخیزداری در کشور ‌ مطرح است و برخی مدیران سازمان منابع طبیعی معتقدند حدود ۳۰ میلیون هکتار عملیات آبخیزداری در کشور انجام شده است.

این درحالی است که به نظر می‌رسد دست‌کم حدود ۱۲۵ میلیون هکتار از عرصه‌های کشور به عملیات آبخیزداری نیاز داشته باشد، چراکه این عرصه‌های کشور دچار فرسایش آبی‌هستند.

آن طور که مدیرکل دفترآبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی در این‌باره توضیح می‌دهد از ۱۲۵میلیون هکتار از عرصه‌های کشور که دچار فرسایش آبی هستند تاکنون ‌برای ۳۹میلیون هکتار مطالعات آبخیزداری انجام شده ‌است.

جای خالی برنامه جامع آبخیزداری

عوامل مختلفی دست به دست هم داده است تا برنامه‌های آبخیزداری به طور مناسب در کشور اجرا نشود. از نبود اعتبار گرفته تا برخوردهای سلیقه‌ای برخی مدیران.

به گفته کارشناسان برای رفع این مشکلات نیاز است تا برنامه جامع آبخیزداری در کشور تدوین و اجرا شود تا به این شکل تمام مشکلات بالادست و پایین دست حوضه آبخیز بررسی شود.

جزی با اشاره به اینکه نبود برنامه‌ای جامع سبب شده هر بخش و دستگاهی کار خود را انجام دهد، عنوان می‌کند‌: اکنون برای اجرای طرح‌های آبخیزداری شاهد هستیم که استاندار و فرماندار مناطق مختلف نظرات متفاوتی مطرح می‌کنند. این درحالی است که برای اجرای طرح‌های آبخیزداری نباید شرایط به گونه‌‌‌ای باشد که براساس مرز سیاسی در ‌ شهر، شهرستان واستان تصمیم گیری شود.

مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی ادامه می‌دهد: برای نمونه شش استان در بالادست و پایین دست ‌حوضه آبخیز کارون بزرگ ‌ قرار دارد و  نمی‌توان براساس سلیقه استانداران و فرمانداران این حوضه آبخیز را مدیریت کرد.‌

آبخیزداری بدون اعتبار

مساله دیگری که سبب شده برنامه‌های آبخیزداری در کشورمان به درستی اجرا نشود، نبود اعتبار است. برای نمونه امسال تاکنون اعتباری برای این مهم تخصیص داده نشده است. این درحالی است که برای هر هکتار عملیات آبخیزداری به ۲٫۵میلیون تومان اعتبار نیاز است. ‌

آن طور که جزی می‌گوید‌ برای اجرای عملیات آبخیزداری در حدود ۹۰ میلیون هکتارعرصه به  ۷۲۸هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز است.

او می‌افزاید: اگر این هزینه برای آبخیزداری انجام شود، دست‌کم ۴٫۷برابر آن ارزش اقتصادی برای کشور تامین می‌شود، چراکه با انجام عملیات آبخیزداری میزان رسوب و فرسایش کاهش پیدا می‌کند و آب مورد نیاز کشور نیز تامین می‌شود‌.

مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی درباره اعتبار در نظرگرفته شده برای اجرای طرح‌های آبخیزداری در سال ۱۴۰۱ می‌گوید: امسال با‌ ۷۵۰ میلیارد تومان از محل محرومیت‌زدایی ‌و حدود ۱۳۰۰میلیارد تومان از ردیف های جاری قرار است عملیات آبخیزداری انجام شود، اما تاکنون ریالی از این اعتبارات تخصیص پیدا نکرده است.

به گفته او ‌سال گذشته نیز اعتبار در نظر گرفته برای اجرای طرح‌های آبخیزداری از بخش محرومیت‌زدایی  ۱۴۰۰میلیارد تومان بود که ۵۰درصد آن تخصیص پیدا کرد.

به این ترتیب اگر تمام ۲۰۰۰میلیارد تومانی که امسال برای آبخیزداری در نظر گرفته شده است به این مهم تخصیص داده شود، می‌توان امیدوار بود‌‌ حدود ۸۰۰هزار هکتار عملیات آبخیزداری در کشور انجام  شود.

 

حفظ امنیت غذایی و اجتماعی با آبخیزداری

طرح‌های آبخیزداری‌‌ اگر براساس مطالعات دقیق و مناسب انجام شود می‌تواند علاوه بر کنترل سیل در رفع مشکلات دیگر کشور نیز تاثیر گذار باشد.

آن طور که مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی توضیح می‌ دهد اگر به مدیریت جامع حوضه‌های آبخیز توجه نشود، امنیت غذایی و اجتماعی کشور نیز ‌ در معرض تهدید قرار خواهد گرفت.

‌او ادامه می‌دهد: امنیت غذایی به خاک و آب وابسته است و با انجام طرح‌های آبخیزداری می‌توان آب و خاک کشور را حفظ کرد.

به گفته جزی اگر منابع آبی را به درستی مدیریت نکنیم، تولید کشاوزی از بین می‌رود، سطح آب‌های زیر زمینی کاهش می‌یابد و زمین دچار فرونشست می‌شود. در واقع به این شکل بستر تولید در کشور از بین می‌رود و‌ امنیت غذایی کشور به خطر می‌افتد.

پیامد‌های این اتفاق خیلی زود به آسیب‌های اجتماعی نیز دامن می‌زند. برای نمونه این روزها بسیاری از کشاوزان به دلیل نبود آب قادر به کشاورزی و دامداری نیستند. به همین دلیل روستاها را ترک می‌کنند و به دلیل شرایط اقتصادی نامناسب در اطراف کلانشهرهای کشور حاشیه‌نشین می‌شوند.

مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی توضیح می‌دهد:‌ اکنون حاشیه نشینی در کشور افزایش پیدا کرده است و ریشه بسیاری از جرم و جنایت‌ها نیز به بیکاری بر می‌گردد. این درحالی است که می‌توان با استفاده درست از منابع‌  اشتغال ایجاد کرد و مانع از متروکه شدن روستاهای کشور شد.

‌به گفته او با اجرای طرح‌های آبخیزداری و مشارکت دادن مردم در این طرح‌ها می‌توان شرایط روستاهای کشور را بهبود بخشید.

سدهای غرق شده در رسوب

کارشناسان معتقدند اگر طرح‌های آبخیزداری براساس شیوه‌های استاندارد انجام شود، می‌تواند زمینه را برای احیای قنوات و چاه‌ها  فراهم کند و از میزان خسارتی که فرسایش آبی به کشور تحمیل می‌کند نیز بکاهد.

جزی می‌گوید: هر سال دست‌کم حدود ۳۵۲ میلیون متر مکعب خاک وارد سدهای کشور می‌شود. این درحالی است که مخزن سد امیرکبیر ۲۰۴میلیون مترمکعب ‌است.

بنابراین می‌توان گفت هر سال حدود دو برابر سد امیرکبیر رسوب وارد سدهای کشور می‌شود.

به همین دلیل او توصیه می‌کند باید به جای توجه به پروژه‌های بزرگ مقیاس به اجرای طرح‌های آبخیزداری پرداخت و مانع از هزینه‌هایی  شد که هرسال به کشور تحمیل می‌شود‌.

مدیر کل دفتر آبخیزداری و حفاظت خاک سازمان منابع طبیعی در پاسخ به این پرسش که چرا آبخیزداری مورد توجه مدیران قرار نمی‌گیرد، عنوان می‌کند: طرح‌های آبخیزداری بزرگ مقیاس نیست و ‌مدیران نمی‌توانند در مراسم افتتاحیه روبان قیچی کنند به همین دلیل جذابیتی برای آنها ندارد.

علاوه براین برخی کارشناسان معتقدند مافیای سدسازی نیز در کشور تلاش می‌کند تا توجه‌ها را از آبخیزداری منحرف کند.

جزی درباره اینکه برخی آسیب‌های آبخیزداری را با سد سازی مقایسه می‌کنند و می‌گویند با اجرای طرح آبخیزداری حقابه محیط‌زیست به خطر می‌افتد، توضیح می‌دهد:‌ ارتفاع بندهای ما زیاد نیست و مخزن آنها آب زیادی در خود نگه نمی‌دارد به همین دلیل نمی‌توان‌ گفت آنها سبب از بین رفتن حفابه محیط زیست می‌شوند.‌

او درباره اینکه براساس چه شاخص‌هایی در مناطق مختلف کشور اجرای طرح‌های آبخیزدرای در اولویت قرار می‌گیرد نیز عنوان می‌کند‌: برای اجرای طرح‌های آبخیزداری به مسائلی مانند  دشت‌های بحرانی، خشکسالی، تعداد شهرهای استان، جمعیت بهره‌بردار، فرسایش و رسوب ‌توجه می‌شود.

 

 مهدی آیینی  

مرگ‌ تدریجی یک خیابان | آفت فساد به جان چنارهای ولیعصر افتاد

خشکاندن ۱۳درخت در خیابان ولیعصر از بی‌توجهی شهرداری تهران به محیط زیست حکایت دارد

چنارهای ولیعصر یکی یکی از این خیابان خط می‌خورند و سیمان و بتن جای آنها را پر می‌کند. یک روز آفت و بیماری تیشه به ریشه آنها می‌زند، روز دیگر‌ مالک یک ساختمان تعدادی از آنها را می‌خشکاند تا نمای ملکش بیشتر به چشم بیاید. در این بین خواب نهادهای مسؤول نیز زمینه را برای ‌مرگ یکی از خاطره انگیزترین خیابان‌های کشور فراهم کرده است.

نابودی درختان خیابان‌ خیابان ولیعصر وارد مرحله تازه‌ای شده است، اگر در گذشته به بهانه‌های مختلف یک یا دو درخت در این خیابان قطع می‌شد، این روزها برای مرگ گروهی درختان این خیابان نقشه می‌کشند. در تازه ترین اتفاق  مالک یک ساختمان برای ‌بهتر دیده شدن نمای‌ ملکش اقدام به خشکاندن ۱۳درخت چنار کهنسال کرده است.‌

بازخواست از شهردار تهران

روز گذشته ماجرای خشکاندن ۱۳ درخت در  شورای شهر تهران نیز مطرح شد و  مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران از این گفت که‌ مراجع قضایی و دادستانی  باید با متخلف این پرونده برخورد کنند.

با این حال سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس در گفت‌وگو با ما این اتفاق را حادثه‌ای  جدی می‌داند. او بر این باور است که‌ درختان خیابان ولیعصر آنقدر برای تهران و شهروندانش ارزش دارند که‌ این پرونده پای شهردار تهران را به صحن شورا باز کند و اعضای شورای شهر درباره این حادثه از او باز خواست کنند.

او دلیل شکل گیری این تخلف را ‌ کم کاری شهرداری می‌داند و می‌گوید: این حادثه به دلیل نبود نظارت از سوی شهرداری رخ داده است‌، چراکه ‌مسؤولیت مستقیم نگهداری از‌ فضای سبز شهری به عهده شهرداری است. ‌

بنابراین شهرداری تهران برای حفظ محیط زیست باید نظارت‌ دقیق‌تری انجام دهد تا حوادثی مانند خشکاندن درختان ولیعصر دیگر اتفاق نیفتد.

آن طور که او  توضیح می‌دهد سوداگران برای افزایش بهای ملک خود و دیده شدن نمای آن به راحتی اقدام به خشکاندن درختان خیابان ولیعصر ‌می‌کنند.‌

رفیعی با تاکید بر اینکه‌ شهرداری باید در خصوص این مساله پاسخگو باشد، عنوان می‌کند: تعداد زیادی از درختان خیابان کهنسال خیابان ولیعصر از بین رفته‌اند. به همین دلیل حفظ تعداد باقیمانده از اهمیت بالایی برخوردار است.

او با اشاره به اینکه دادستانی نیز به این پرونده وارد شده است، ادامه می‌دهد: فراکسیون محیط زیست مجلس نیز نحوه رسیدگی به این پرونده را ‌پیگیری می‌کند.

گزارش وضعیت درختان ولیعصر به رئیس مجلس

کارشناسان محیط زیست معتقدند اگر با متخلفی که سبب خشکیدن درختان ولیعصر شده به شکل جدی برخورد نشود این حادثه ممکن است دوباره تکرار شود به همین دلیل باید این حادثه از زوایای مختلف بررسی شود.

آن طور که علی‌محمد مختاری، مدیرعامل سازمان بوستان‌ها و فضای سبز شهر تهران ‌درباره مجازاتی که برای متخلف خشکاندن درختان در نظر گرفته شده گفته ‌متخلف مکلف شده است که ۱۳درخت را در همان موقعیت و با همان ویژگی‌ها بکارد‌. ‌

این درحالی است که برخی کارشناسان معتقدند برای این متخلف باید اشد مجازات در نظر گرفته شود. ذبیح اله اعظمی ساردویی، سخنگوی کمیسیون ‌ منابع طبیعی مجلس نیز چنین نظری دارد.

او در گفت‌وگو با ما بر برخورد مناسب با متخلفی که درختان را خشکانده‌اند، تاکید می‌کند و می‌افزاید: باید اشد مجازات برای متخلفان در نظر گرفته شود تا چنین حادثه‌ای تکرار نشود.

اعظمی ساردویی می‌گوید:‌‌ تعدادی از اعضای کمیسیون منابع طبیعی مجلس نیز برای بازدید میدانی از آسیب وارد شده به درختان  به خیابان ولیعصر ‌ خواهند رفت تا گزارش مناسبی آماده کرده و آن را در اختیار رئیس مجلس قرار دهند.

‌فساد درختان را می‌خشکاند

خشکاندن ۱۳ درخت در خیابان ولیعصر مساله‌ای نیست که بتوان از کنار آن به راحتی گذشت، زیرا برای خشکاندن این درختان افراد زیادی باید چشم‌شان را روی هم گذاشته باشند.

‌محمد درویش، فعال محیط زیست نیز  در این باره به ما  می‌گوید: ماجرای خشکاندن ۱۳ درخت در خیابان ولیعصر نشان می‌دهد‌ نظارت‌ها در شهرداری تهران به درستی انجام نمی‌شود، زیرا پروسه خشکیدن درخت پروسه‌ای نیست که در مدت یک یا دو روز انجام شود. به همین دلیل اگر نظارت‌ها به درستی انجام می‌شد چنین حادثه‌ای رقم نمی‌خورد.

او ادامه می‌دهد: اگر زمستان بود می‌شد بهانه آورد که مسؤولان متوجه خشکاندن درختان نشده‌اند. اما این درختان در فصل تابستان خشکانده شده‌اند و شرایط آنها نسبت به درختان سالم‌  به راحتی قابل تشخیص و مشاهده بوده ‌است.

این درحالی است که پیمانکاران مشخصی وظیفه رسیدگی به فضاهای سبز خیابان ولیعصر را به عهده دارند‌.

درویش عنوان می‌کند: پیمانکار قسمتی که درختان آن خشکیده نیز مشخص است.‌ به همین دلیل به قول معروف باید مشخص شود چه حق‌حساب‌هایی پرداخت شده تا برخی چشم‌شان را روی این مساله ببندند.

‌این فعال محیط زیست تاکید می‌کند: ‌ شهردار تهران نیز که ادعای پاکدستی می‌کند باید با متخلفان و ناظران متخلف برخورد کرده و اسامی افرادی را که در این حادثه نقش داشته‌اند، اعلام کند.

پرونده خشکاندن  چنارهای خیابان ولیعصر توجه‌های زیادی را به خود جلب کرده است به همین دلیل مسؤولان باید با برخورد مناسب با متخلفان ثابت کنند برای حفظ محیط زیست ‌ سنگ تمام می‌گذارند.

فراموش نکنیم که تهران از مشکلات محیط زیستی فراوانی رنج می‌برد از آلودگی هوا گرفته تا بحران آب و فرونشست زمین. ‌مشکلاتی که فقط با مشارکت شهروندان قابل کنترل ‌ است. این درحالی است که برخورد نامناسب با متخلفان پرونده‌هایی مانند خشکاندن ۱۳ درخت در خیابان ولیعصر سبب کاهش سرمایه‌های اجتماعی می‌شود و با از دست رفتن این سرمایه نمی‌توان امیدی به مشارکت شهروندان و بهبود شرایط محیط زیست کشور داشت.

 

مهدی آیینی   

تابستانی خشک و داغ در راه است

کارشناسان هواشناسی معتقدند تابستان پیش‌رو در کنار افزایش دمای هوا شاهد افزایش گرد و غبار نیز خواهیم بود

رودخانه‌ها پای رفتن ندارند، تالاب‌ها یکی پس از دیگری می‌خشکند و زمین‌های کشاورزی به حال خود رها می‌شوند، روندی که به افزایش وسعت کانون‌های گرد و غبار  دامن می‌زند. نگران کننده‌تر اینکه در تابستان پیش‌رو شاهد افزایش دمای هوا نیز خواهیم بود. آن‌طور که کارشناسان هشدار می‌دهند تابستان امسال دمای هوا حدود یک تا دو درجه بیش از شرایط نرمال خواهد بود.

برخی افراد از اوایل بهار کولر منزل یا محل کارشان‌ را روشن کرده‌اند، چراکه گرمای هوا آنها را کلافه کرده است. برای این گروه که رابطه خوبی با هوای گرم ندارند، این پرسش مطرح است که آیا تابستان امسال گرم‌تر از تابستان‌های گذشته خواهد بود؟

صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا ‌در گفت‌وگو با ما درباره ‌ افزایش دما در تابستان ‌امسال  عنوان می‌کند: به طور کلی انتظار داریم دمای هوا در تابستان نسبت به آنچه اقلیم کشورمان شاهدش بوده است ‌گرمتر باشد‌. اما نباید فراموش کرد که این افزایش دما مربوط به هم  بخش‌های ‌ کشور نیست و مناطقی نیز دمای هوای‌شان کمتر از‌‌ نرمال خواهد بود.

آن طور که او می‌گوید اگر کل ایران را در نظر بگیرم دمای هوا در تابستان ‌ بیش از نرمال خواهد بود و ‌دما نسبت به شرایط نرمال ‌یک تا دو درجه گرمتر می‌شود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی نیز این افزایش دما را تایید می‌کند و در گفت‌وگو با ما‌ می‌افزاید: انتظار می‌رود در تابستان  به ویژه در مناطق غربی کشور دمای  هوا ‌ بالاتر از نرم باشد، چراکه با گرمایشی که در دنیا شاهدش هستیم دما حدود یک درجه بالاتر از نرمال است.

تابستان با ریزگرد می‌آید؟

به روزهای میانی خرداد درحالی نزدیک می‌شویم که بهاری غبار آلود را شاهد بوده‌ایم و این نگرانی وجود دارد که تابستان امسال نیز پدیده گرد و غبار زندگی شهروندان را در استان‌های مختلف کشور دچار مشکل کند.

صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی در گفت‌وگو با ما تابستان غبار آلودی را برای کشور پیش‌بینی‌ می‌کند. او می‌گوید: ‌با توجه به اینکه ‌ بیش از ۲۷درصد کاهش بارش ‌داشته‌ایم، ‌شاهد افزایش  گرد و غبار در تابستان خواهیم بود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی نیز در این‌باره می‌گوید: با توجه به خشکسالی و کاهش بارش‌ها اراضی بیشتری در ایران و کشورهای دیگر تبدیل به کانون ریزگردها شده‌ است. بنابراین شاهد افزایش این پدیده خواهیم بود.

در این بین اما می‌توان امیدوار بود که نسبت به بهار در تابستان کمتر شاهد ریزگرد‌ها باشیم. وظیفه در این‌باره می‌گوید: ‌تابستان‌ها در خاورمیانه شاهد یک سیستم هواشناسی هستیم که سبب پایدارتر شدن هوا  می‌شود و  براساس آن گذر امواجی که از غرب به شرق در جریان هستند، کاهش می‌یابد. بنابراین می‌توان گفت در تابستان‌ها نسبت به بهار کمتر شاهد‌ گرد و غبار هستیم.

وضعیت بارش‌های تابستانی

حجم بارش‌های کشور قابل توجه نیست، به طور میانگین در سال حدود ۲۳۰میلی‌متر بارش در کشورمان ثبت می‌شود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی درباره میزان بارش‌هایی که در تابستان امسال در کشور ثبت خواهد شد، نیز می‌گوید: میزان بارش در فصل تابستان در کشورمان همواره محدود بوده است.

به گفته او، حدود ۵ درصد بارش‌های سال در این فصل ثبت می‌شود.

با توجه به اینکه کل بارش‌های کشور حدود ۲۳۰میلی متر در سال است، می‌توان گفت بارش‌های تابستانی ایران ناچیز است.

به گفته وظیفه، بارش‌های تابستانی نیز در کشورمان بیشتر در  مناطقی مانند جنوب سیستان و بلوچستان و سواحل خزر اتفاق می‌افتد.‌ البته ممکن است در سایر استان‌های کشور نیز شاهد رگبارهای پراکنده‌ای باشیم. اما میزان چنین بارش‌هایی در میانگین کل بارش‌های کشور تاثیری نمی‌گذارد.‌‌

‌ آیا بهار امسال هوا خنک‌تر است؟

آیا بهار امسال نسبت به سال‌های گذشته هوا خنک‌تر ‌است؟ احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی در پاسخ به این پرسش به ما می‌گوید: این احساس خنک بودن هوا در بهار امسال ناشی از گذر امواجی است که سبب ایجاد پدیده ریزگرد هم شده است‌.

آن طور که او توضیح می‌دهد با عبور ‌ امواج ‌ توده هوای نسبتا خنک  عرض‌های بالاتر به داخل کشور نفوذ می‌کند و به این شکل به طور موقت دما را کاهش می‌دهد.

وظیفه تاکید می‌کند: اما به طور کلی تفاوت‌ دما در بهار امسال قابل توجه نیست، چراکه تقریبا در شرایط نرمال قرار داریم.

لازم به یاد آوری است که از ابتدای سال آبی یعنی از مهر گذشته تا کنون دمای هوا بیش از نرم نیز بوده است.‌

به گفته رئیس مرکز ملی خشکسالی میانگین‌ دمایی که در این مدت ثبت شده است‌ ۱٫۴ درجه سلسیوس بیش از نرمال بوده است.

او تاکید می‌کند: یک یا چند روز  کاهش دما را نمی‌توان ملاک قرار داد و نتیجه گرفت که بهار امسال خنک‌تر شده است، چراکه برای نتیجه گیری در خصوص خنک‌تر شدن یک فصل مانند بهار باید‌ میانگین دما در فصل بهار را در ۵۰ سال گذشته بررسی ‌ و نتیجه‌گیری کرد.

فصل‌ها تغییر می‌کنند؟

با توجه به اینکه به نظر می‌رسد فصل‌های گرم سال زودتر شروع می‌شوند، آیا شاهد جا‌ به جایی فصل‌ها هستیم؟ رئیس مرکز ملی خشکسالی دراین باره می‌گوید: به طور کلی روند به این شکل شده است که تابستان‌ها زودتر شروع می‌شود. مثلا اگر همیشه روال این بود که از یکم تیرماه شاهد افزایش دما و شروع فصل تابستان باشیم‌.  اکنون در اواسط خرداد شاهد افزایش دما هستیم و البته روزهای گرم بیشتر نیز شده است. به عبارت دیگر می‌توان گفت فصل‌های گرم سال مدت زمان بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. این درحالی است که ‌ پاییز  و زمستان  نیز مانند گذشته‌های دور سرد نیستند ومدت‌شان نیز کوتاه‌تر ‌شده است. ‌

مهدی آیینی

شبیخون انسان به حیات‌وحش

۸۰درصد جمعیت حیات‌وحش‌ کشور را در ۷۰ سال گذشته از دست داده‌ایم، از جمعیت حدود یک میلیون راسی کل‌ و‌‌ بز، قوچ و میش و گورخر این روزها در خوشبینانه‌ترین حالت حدود ۲۰۰هزار راس باقیمانده است. اندک جمعیتی که برای بقا باید با خطراتی مانند تخریب زیستگاه، شکار، قاچاق وخشکسالی  بجنگنند.

‌امروز در تقویم ‌ روز جهانی تنوع زیستی نام گذاری شده است؛ «ساخت آینده‌ای مشترک برای همه اشکال زندگی» شعاری است که امسال برای این روز ‌ در نظر گرفته شده است. ‌‌ مساله‌ای که توجه به آن این روزها برای بسیاری کشورها در اولویت نیست، زیرا هدف بسیاری از مدیران فقط افزایش شاخص‌هایی مانند تولید ناخالص ملی است. برای نمونه جنگل‌های آمازون را نابود می‌کنند تا چوب بیشتری برداشت کنند و زمین بیشتری برای کشاوزی به دست بیاورند، چنین سیاست‌های ویرانگری در بسیاری از کشورهای جهان در پیش گرفته شده است. این درحالی است که بهره برداری بیش از حد از منابع  طبیعی سبب نابودی زیستگاه‌ حیات وحش می‌شود. تخریب زیستگاه نیز انقراض آنها را سرعت می‌بخشد.

 ‌حیات‌وحش کشور آب می‌رود

۷۰ سال پیش جمعیت قوچ ومیش، کل و بز و گورخرهای کشور‌ یک میلیون راس برآورد می شد، اما اکنون درخوشبینانه‌ترین حالت جمعیت این گونه‌های برجسته حدود ۲۰۰هزار راس تخمین زده می شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت در ۷۰ سال گذشته ما حدود ۸۰درصد از جمعیت حیات وحش کشور خود را از دست داده ایم.

نگران کننده‌تر اینکه جمعیت باقیمانده حیات وحش کشور نیز این روزها با مشکلات و خطرات زیادی رو به رو است. توسعه ناپایدار زیستگاه آنها را تکه پاره کرده است، خشکسالی سبب شده بسیاری از آنها به دلیل گرسنگی و سوءتغذیه جان بدهند. آن تعداد نیز که از این شرایط جان سالم به در ببرند هنگام مواجه با شکارچیان غیر مجاز شانس کمی برای ادامه زندگی دارند؛ هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود.

 

تنوع ژنی رنگ می‌بازد

کاهش جمعیت حیات وحش نابودی آنها را نیز سرعت بخشیده ‌است، چراکه کاهش تنوع ژنی را به دنبال دارد‌. برای نمونه ‌ جمعیت گورخرایرانی کمتر از ۱۲۰۰ راس برآورد می‌شود.  از این تعداد حدود ۱۵۰ راس در توران و حدود هزار راس نیز در منطقه بهرام گور قرار دارند. با توجه به کاهش جمعیت آنها می‌توان گفت شانس اینکه ژن و صفات مناسب به اعضای جدید گله منتقل شود خیلی اندک است. به این ترتیب کارشناسان معتقدند اعضای تازه گله‌ گورخرهای ایرانی توانایی کمتری در برابر مشکلاتی مانند خشکسالی و سرما خواهند داشت.

این بحران همه گونه‌های شاخص حیات‌وحش کشور را تهدید ‌ می‌کند. برای نمونه حدود ۲۶۰ گوزن زرد ایرانی در اسارت نگهداری می‌شود و این گونه نیز به دلیل کاهش شدید جمعیت و نگهداری در اسارت در حال از دست دادن تنوع ژنی است. مساله‌ای که به انقراض آنها و حذف‌شان از طبیعت دامن می‌زند. این درحالی است که توسعه پایدار نیز به آتش این  بحران می‌دمد، برای نمونه دست کم ۲میلیون هکتار از مناطق چهارگانه محیط‌زیست کشور در اختیار معدنکاوان قرار دارد. مناطقی که باید زیستگاهی امن برای حیات وحش باشد. اما نیست.

 

انقراض نزدیکتر‌ می‌شود

شرایط نامناسب محیط زیست کشور سبب شده بسیاری از گونه‌های جانوری کشور در معرض خطر انقراض باشند. گونه‌هایی مانند یوزپلنگ‌آسیایی، گورخر و گوزن زرد. انقراض هر روز به این گونه‌ها نزدیکتر می‌شود. اما برنامه‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست برای نجات این گونه ها از مقام حرف و وعده فراتر نمی‌رود.

حسن اکبری،معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز قبول دارد که شرایط حیات وحش کشور مناسب نیست. آن طور که او می‌گوید‌ کشورمان از لحاظ تنوع زیستی شرایط مناسبی دارد، چراکه ۲۰۰ گونه پستاندار، ۱۶۰ گونه دوزیست و ۵۰۰ گونه پرنده در کشور وجود دارد.

او درباره گونه های جانوری کشور که در معرض خطر انقراض قرار دارند نیز می‌گوید:« ۱۲۸ گونه جانوری و مهره‌دار کشور در ‌خطر انقراض قرار دارند‌.»

این درحالی است که تاکنون قدم‌هایی جدی برای حفظ گونه‌های حیات‌وحش برداشته نشده است. برای نمونه بسیاری از طرح‌هایی که تاکنون برای نجات حیات وحش ‌ نوشته شده راه به جایی نبرده است.

اکبری دراین باره می‌گوید:« در سازمان حفاظت محیط زیست برای ‌۱۹ گونه برنامه عمل حفاظت تهیه شده است، اما کاملا اجرایی نشده چون با کمبود اعتبار رو به رو هستیم.»

آن طور که معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید نبود اعتبار سبب شده  میزان پیشرفت برنامه‌های عمل حفاظت حدود  ١٠درصد باشد.

 

قانون اجرا نمی‌شود

خطراتی که حیات وحش کشور را تهدید می‌کند کم نیستند، توسعه ناپایدار، تغییر اقلیم، شکار و قاچاق برخی از این خطرات هستند.

محمدعلی یکتانیک‌، کارشناس حیات وحش نیز در گفت‌وگو با جام‌جم آنلاین وضعیت حیات وحش کشور را ناگوار توصیف می‌کند و می‌گوید:«‌شکار و قاچاق گسترده نفس حیات وحش کشور را به شماره انداخته است.»

این  درحالی است که در سال‌های اخیر شیوع بیماری در ‌ حیات وحش نیز افزایش پیدا کرده است، برای نمونه‌ طاعون نشخوار کنندگان کوچک و آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان شمار زیادی از حیات وحش کشو را به کام مرگ فرستاده است.

یکتانیک ادامه می‌دهد:« خشکسالی نیز شرایط حیات وحش کشور را نامناسب‌تر کرده است و این روزها کم نیستند جانورانی که به دلیل نبود آب و خوراک جان خود را از دست می‌دهند‌.»

افزون بر این گوشت‌خوارانی مانند پلنگ نیز به دلیل کاهش طعمه از زیستگاه‌هایشان خارج می‌شوند و این مساله به تعارض بین حیات وحش و انسان دامن می‌زند.

یکتانیک می‌افزاید:«حیات‌وحش کشور در سراشیبی انقراض قرار گرفته است و برای حفظ محیط‌زیست کشور باید با متخلفان برخورد کرد.»

آن طور که او می‌گوید بخش زیادی از مشکلات حوزه محیط زیست و حیات وحش کشور با اجرای درست قانون حل می‌شود، چراکه تا زمانی که متخلفان حوزه محیط زیست برخورد نشود. روند تخریب محیط زیست کشور ادامه خواهد یافت.‌

 

مهدی‌آیینی

آتش بدقولی به جان زاگرس

سال گذشته پس از آتش‌سوزی‌های گسترده جنگلی،‌ دولت وعده پیشگیری و تامین امکانات را داد ولی شعله کشیدن آتش در گچساران بطلان وعده‌ها را ثابت کرد

اگر از بلوط‌های نارک بپرسید،‌ اگر از درخت‌های خامی سوال کنید، حالشان بد است؛ خیلی بد، چون روزهاست دارند می‌سوزند،‌ از ۱۷ تیر تا امروز،‌ زیر این آفتاب سوزان،‌ پیش چشم مردمی که شعله‌های آتش جنگل‌های زاگرس را می‌بینند ولی دست‌شان خالی است. جنگل‌های بلوط گچساران، شش روز متوالی است که در محاصره آتش‌اند،‌ بلوط‌های زیادی سوخته‌اند و بلوط‌های بیشتری وحشت سوختن دارند؛ یک همیار طبیعت نیز که عاشق زاگرس بوده میان شعله‌ها جان داده است.

برآوردهای اولیه حکایت از سرایت آتش و عربده‌کشی شعله‌ها در ۴۰۰ هکتار عرصه جنگلی دارد؛ عرصه‌ای وسیع در استان بی‌امکانات کهگیلویه و بویر‌احمد که در آن زور مردانی که در میدان ایستاده‌اند از جنگلبان‌ها و محیط‌بان‌ها تا همیاران طبیعت، به وسعت آتش نمی‌رسد. عده‌ای می‌گویند ارتش باید وارد کار شود و نیروهای زبده و ورزیده جای مردم عادی را بگیرند؛ مردمی که گرچه دلشان برای زاگرس شعله‌ور می‌سوزد ولی به جز بیل و کلنگ و شاخه‌های خشک بادام و بلوط وسیله‌ای برای مهار آتش ندارند.

وضع در شهرستان گچساران، در جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت‌شده خامی اصلا خوب نیست. فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی استان به ایسنا حرف‌های ترسناکی زده است: نیروهای زیادی منتظر انتقال با بالگرد به ارتفاعات هستند اما فقط یک بالگرد آن هم بالگرد هلال‌احمر موجود است. نیروها خسته شده‌اند و برخی از آنها رفته‌اند.

بالگردها دوباره نیستند، مضحک است. همین خرداد گذشته بود که وقتی جنگل‌های بلوط زاگرس می‌سوختند، دولت وعده تجهیز امکانات اطفای حریق و پیشگیری از وقوع آتش‌سوزی در جنگل‌ها را داد. حالا که وقت عمل است اما نه بالگرد هست و نه امکانات. اوضاع درگچساران با یک ماه قبل، با روزهایی که جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده دیل می‌سوختند فرقی نکرده. اگر آن روز عبدالرضا یکی از اهالی روستای آب تیرک که همیار طبیعت است، تعریف می‌کرد که هر روز صبح فقط دو بالگرد، نیروهای مردمی و دولتی را به ارتفاعات می‌برد و این نیروها شب با پای پیاده از دل کوهستان برمی‌گشتند، هنوز هم وضع همین است، حتی بدتر.

گویی دولت در روزهای آخر مسؤولیت، محیط‌زیست را رها کرده، همان‌طور که نیروهای خسته و کلافه زاگرس را. دولت اما باید می‌ماند و نباید پا پس می‌کشید. دولت پس از آتش‌سوزی‌های گسترده سال پیش قول داده بود با اقدامات پیشگیرانه مانع از تکرار آتش‌سوزی‌ها شود اما سر عهد و پیمانش نماند. زاگرس اکنون حالش به‌قدری خراب است که هیچ عذر و بهانه‌ای حالش را خوب نمی‌کند. آتش با این سرعت و این طرز ناشیانه مهار هم که پیش برود جنگل‌های زاگرس و پوشش گیاهی منحصر به‌فردش دیری نمی‌گذرد که یکسره نابود می‌شود.

چرا آتش شعله کشید؟

شش روز سوختن برای جنگل کم نیست. شش روز می شود ۱۴۴ ساعت و ۸۶۴۰ دقیقه. هر دقیقه برای جنگلی که آتش به دامنش آویخته، مهم است و پرحادثه. جنگل‌های نارک، خامی، گناوه لری، فتح و مارین در گچساران بیش از ۸۰۰۰ دقیقه است که دارند در فقر امکانات می‌سوزند.

از معاون استاندار و فرماندار گرفته تا مدیرکل مدیریت بحران استان همه یک حرف را می‌زنند. آنها این‌که چرا آتش شعله کشیده و مهار نشده را ربط می‌دهند به عوامل طبیعی. محمد محمدی، مدیرکل مدیریت بحران کهگیلویه و بویراحمد این‌جمله را گفته است: وزش باد مانع کنترل آتش شده است.

کیومرث حاجی‌زاده، معاون عمرانی استاندار نیز به سه عامل اشاره کرده است: سخت‌گذر بودن، وزش باد و گرمای شدید، مهار آتش را دشوارتر کرده است.

علیرضا اتابک، فرماندار گچساران نیز اظهار‌نظر مشابهی کرده است: صعب‌العبور بودن منطقه، دمای بالای ۵۳ درجه، صخره‌ای بودن منطقه و وزش باد شدید روند کنترل و مهار آتش را کند کرده است.

غلامحسین حکمتیان، مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه و بویر‌احمد هم در گفت‌و‌گو با جام‌جم چند عامل موثر در خاموش نشدن آتش جنگل‌های بلوط را برشمرد: استان ما بسیار صعب‌العبور، با شیب‌های تند و شدید، پرتگاه‌های وحشتناک، پوشش گیاهی متراکم، دمای هوای بالا و وزش شدید باد است که همگی دست به دست هم داده و کنترل و مهار آتش را سخت کرده است.

طبق این گفته‌های دولتی همه چیز تقصیر هواست که گرم است، تقصیر باد است که تند می‌وزد و تقصیر جغرافیای منطقه است که کوهستانی است. بیرون از دایره دولتی‌ها اما گرچه گوشه‌چشم کارشناسان به این عوامل است ولی این عوامل در نگاه آنها فقط تشدیدکننده آتش است نه لزوما به‌وجود‌آورنده آن.

سال‌هاست که قرار دولت‌ها، به‌خصوص قرار دولت دوازدهم این است که با اقدامات پیشگیرانه مانع از شروع آتش شود. اگر بر اثر حادثه‌ای طبیعی یا انسانی نیز آتشی روشن شد و حریقی شکل گرفت، کارهای مقابله‌ای به‌قدری زود شروع شود که کار به فاجعه نکشد. ولی قول‌ها و وعده‌ها چون فراموش شده، حتی تامین حداقل امکانات و حداقلی‌ترین هماهنگی‌ها نیز لنگ مانده، آتش در جنگل‌های زاگرس به نقطه امروز رسیده، به بحران، به وخامت و روایت‌های پر‌آب چشم.

یکی از این روایت‌ها را احمد رحمانی،‌ عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور نقل می‌کند. او در گفت‌وگو با ایسنا گرچه پذیرفته است که مهار آتش‌سوزی در مناطق زاگرسی به‌دلیل صعب‌العبور بودن منطقه و نبود راه دسترسی سخت است ولی می‌گوید اگر امکانات باشد، مهار آتش این همه دشوار نمی‌شود: برای مهار آتش‌سوزی در چنین مناطقی باید از تجهیزاتی مانند هلیکوپتر و هواپیماهای آب‌بر به حد کافی استفاده شود اما چون این امکانات وجود ندارد داوطلبان و نیروهای سازمان‌های مردم‌نهاد مجبورند وسایل و امکانات از‌جمله بیل و کلنگ و آب را با شرایط دشواری با الاغ به نیروهای اطفای حریق برسانند.

رحمانی تاسف می‌خورد و می‌گوید: متاسفانه در کشور ما به مسائل مربوط به منابع طبیعی و محیط‌زیست توجه کافی نمی‌شود؛ از این‌رو با وجود این‌که از امکانات و تجهیزات لازم برای مهار آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع و حفاظت از منابع طبیعی برخورداریم اما در شرایط بحران از آنها محروم می‌مانیم.

تفسیر حرف این کارشناس این است که در کشورمان سازمان‌ها‌، نهادها و ارگان‌های مختلف بالگرد دارند ولی به وقت حادثه و ضرورت اعزام‌ها به اندازه‌ای کم و دیرهنگام است که بخش وسیعی از جنگل و مرتع طعمه آتش شده است.

اکنون شش روز است جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده خامی در گچساران در حال سوختن است ولی تنها چهار بالگرد در این منطقه حضور دارد که هیچ‌کدام نیز بالگردهای تخصصی اطفای حریق نیستند. این حقایق را به‌خوبی می‌شود از گفته‌های محمد‌مهدی نوری‌آقا، رئیس مرکز کنترل و پشتیبانی اطفای حریق هوایی وزارت دفاع برداشت کرد: درحال حاضر چهار بالگرد در منطقه حضور دارند که دو فروند مجهز به بسکت تخصصی اطفای حریق هوایی با ظرفیت چهار تن آب هستند و در صورت نیاز یک بالگرد دیگر هم آماده اعزام به منطقه است.

قول‌هایی که فراموش شد

حالی که امروز زاگرس دارد روزی دیگر می‌تواند جنگل‌های هیرکانی و روزی دیگر جنگل‌های ارسباران داشته باشند. درواقع آتش در جنگل منحصر به زاگرس نیست اما زاگرس دارد بیشترین خسارت را از آتش‌سوزی‌های عمدی و غیرعمدی متحمل می‌شود. رسیدگی‌های دیرهنگام و روش‌های منسوخ و ناکارآمد مهار آتش نیز هر روز مشغول ضربه‌زدن به حیات جنگل‌هاست.

در این بین هر دولتی که سرکار می‌آید وعده‌هایی به نفع جنگل می‌دهد که با شنیدن آنها فرض بر این گرفته می‌شود که داستان تلخ آتش‌سوزی‌ها درجنگل‌های طبیعی و باستانی ایران به‌زودی تمام خواهد شد اما این دلخوشی‌ها و امیدواری‌ها مثل نقشی است که بر باد کشیده می‌شود چون وقوع هر آتش‌سوزی ثابت می‌کند که ما در همان جایی درجا می‌زنیم که قبلا ایستاده بودیم.

ماه پیش رضا بیانی، جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور از انتشار نقشه پیش‌بینی حریق در جنگل‌ها خبر داده و گفته بود که برخی از مناطق زاگرس به لحاظ ریسک آتش‌سوزی در شرایط بحرانی قرار دارند ازجمله کهگیلویه‌وبویراحمد، بخش های جنوبی فارس، کردستان، لرستان و شمال ایلام و به‌خصوص منطقه کبیرکوه که اولین موج گرمایی عراق از این منطقه وارد استان ایلام می‌شود.

یک ماه است که نقاط پرخطر به اسم مشخص شده‌اند و تجربه سال‌ها آتش‌سوزی درعرصه‌های جنگلی کشور نیز نشان داده با شروع فصل گرما همین مناطق‌اند که در پیشانی مبارزه با حریق جنگلی قرار می‌گیرند اما دست‌ها روی دست است و کاری که در شان اراضی وسیع و پرارزش جنگلی است، انجام نمی‌شود. مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه‌وبویراحمد نیز با این که در گفت‌وگو با ما سعی دارد به کارهای انجام‌شده بیش از کارهای انجام‌نشده اشاره کند از کمبود امکانات می‌گوید: امکانات استان برای اطفای حریق نسبت به سال های گذشته ۱۰۰درصد افزایش‌یافته ولی چون ۹۰درصد وسعت استان را عرصه‌های جنگلی و مرتعی اشغال‌کرده امکانات باید بیش از اینها برایش مهیا شود. در مورد زاگرس حتی باید در سطح کلان فکری شود چون این جنگل‌ها در جغرافیای چند استان گسترده شده است.

البته سال‌هاست که قرار بر شکل‌گیری همین نگاه ملی و کلان است که شوربختانه شکل نگرفته است. دیری نمی‌گذرد از زمانی که جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها از جلسه اواخر سال۹۹ با معاون‌اول رئیس‌جمهور خبر داد که در آن مقرر شد سند بوم‌سازگان زاگرس که سندی راهبردی برای حفاظت از جنگل‌های زاگرس است، نهایی شود. در همین جلسه آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مشکلات تامین بالگردهای اطفای‌حریق نیز مطرح شد و اسحاق جهانگیری دستور داد هماهنگی‌ها برای تامین بالگردهای اطفای‌حریق سریع‌تر انجام شود.

اما چون بزرگان به رسم عادت فراموشکارند و طبق عادتی مالوف، هماهنگی‌های بین بخشی در کشورمان سخت شکل می‌گیرد این حرف‌ها و جلسات نیز به جایی نرسیده است.

محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیط‌زیست هم در گفت‌وگو با ما ترجیح می‌دهد از بدعهدی‌ها و فراموشکاری‌ها بگوید: دولت حتی نتوانست شماره سه‌رقمی اعلام کند تا مردم آتش‌سوزی‌ها را زودتر اطلاع دهند پس چطور می‌تواند جنگل را نجات دهد؟ رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست هم که مدتی پیش گفته بود سرمایه‌گذاری برای اطفای‌حریق توجیه اقتصادی ندارد پس چطور می‌توان از بدنه دولت انتظار بیشتری برای حفظ جنگل داشت؟ برخی مدیران هم می‌گویند آتش‌سوزی جنگل طبیعی است چون وسعت منابع طبیعی کشور زیاد است اگر مقداری از جنگل در آتش بسوزد اتفاق حادی نیفتاده است. تحت‌تاثیر این نگاه می‌توان گفت سیاستمداران کشور به قول معروف برای منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور تره هم خرد نمی‌کنند.

آمارهای شعله‌ور

آمارهایی که از عرصه‌های جنگلی نابودشده براثر آتش هر سال منتشر می‌شود آمارهای هولناکی است مخصوصا اگر درذهن داشته باشیم که کشورمان جزو کشورهای کم برخوردار از جنگل در جهان است. سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور آمارهایی را از وسعت آتش‌سوزی‌ها در سال۹۹ منتشرکرده که اگر حریق‌های جنگلی در سال‌های بعد نیز با همین وسعت ادامه داشته باشد دیری نخواهد گذشت که از جنگل‌های ایران چیزی جز زمین‌های لخت و عریان باقی نمی‌ماند.

براساس این آمار سال۹۹، ۲۱هزار هکتار از عرصه‌های جنگلی کشور(طبیعی و دست‌کاشت) درگیر حریق شدند که بیشترین آتش‌سوزی‌ها نیز در سالی که گذشت در ناحیه رویشی زاگرس و خلیج عمانی به وقوع پیوسته است.

آماری دیگر اما که منبع آن گروه برنامه‌ریزی و پشتیبانی تجهیزات مناطق حفاظت‌شده سازمان حفاظت محیط‌زیست است از آتش‌سوزی‌های امسال می‌گوید. براین‌اساس تاکنون ۳۱۱۸هکتار از مناطق چهارگانه تحت‌حفاظت محیط‌زیست گرفتار حریق شده‌اند که استان فارس با ۱۵۴۲هکتار، خوزستان با ۱۱۲۵هکتار، مازندران با ۱۳۱هکتار و کردستان با ۹۳هکتار به ترتیب استان‌هایی بوده‌اند که بیشتر از نقاط دیگر کشور با حریق دست‌وپنجه نرم کردند.

دور از امسال و پارسال نیز آتش تا توانسته اراضی جنگلی و مرتعی کشورمان را تهدید کرده است. براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس به‌طور متوسط سالانه ۱۶هزارو ۷۲۷ هکتار جنگل و مرتع در آتش می‌سوزد و از آنجا که مساحت شهر ساری ۳۵۰۰هکتار است، می‌توان گفت که سالانه پنج برابر مساحت این شهر،‌ جنگل در آتش می‌سوزد و از بین می‌رود.

براساس این گزارش از سال۸۶ تا ۹۸، ۲۴هزارو ۵۵۵ فقره آتش‌سوزی در عرصه‌های طبیعی کشور رخ داده که ۱۳هزار و ۵۱۸ فقره آن در جنگل‌ها و ۱۱هزارو ۳۷ فقره آن در مراتع بوده که موجب نابودی ۱۰۷هزارو ۵۵۷ هکتار جنگل و ۱۱۰هزار و ۳۵۸ هکتار مراتع شده است.

همچنین در ۱۳سال اخیر به‌طور متوسط در هر سال ۱۰۴۰فقره آتش‌سوزی در جنگل‌ها و نزدیک به ۴۸۹ فقره در مراتع اتفاق افتاده که به‌طور میانگین در هر سال ۸۲۷۳ هکتار از جنگل‌ها و نزدیک به ۸۴۹۰ هکتار از مراتع به‌واسطه شعله‌ور‌شدن آتش ازبین‌رفته است.

دراین میان گزارش‌ها حاکی است که جنگل‌های زاگرس از سال ۸۶تا۹۸ یعنی به مدت ۱۳سال کانون حریق‌بوده به‌طوری که ۷۰درصد آتش‌سوزی‌ها در ناحیه زاگرس رخ داده است.

مریم خباز

 

موش و گربه بازی با گربه‌ماهیان

در دو هفته اخیر لاشه حدود ۲۵تن گربه‌ماهی به سواحل جاسک رسیده است

سریال مرگ گربه‌ماهیان در جاسک تمامی ندارد. پس از این‌که در ۱۳فروردین امسال حدود ۱۰تن لاشه گربه‌ماهی سواحل جاسک را فرش کرد، سه‌شنبه گذشته نیز خبر رسید این بار ۱۵تن لاشه گربه‌ماهی به سواحل جاسک رسیده است تا شرایط آشفته محیط‌زیست دریایی کشور را به تصویر بکشد و این احتمال را تقویت کند که هنوز کشتی‌های صنعتی با خیالی آسوده در حال قانون‌شکنی هستند و اگر مشتری‌های‌شان قیمت‌ها را پایین آوردند یا اگر صید بهتری در تورشان افتاد بدون هیچ ترسی ‌۲۵تن گربه‌ماهی را که بخشی از دارایی‌های این سرزمین است، مانند زباله در دریا رها کنند.

مرگ مشکوک آبزیان در سواحل کشور زخمی کهنه است که هیچ‌وقت آن‌طور که باید برای درمانش اقدم نشده، زخمی که با مرگ گسترده گربه‌ماهی‌ها در سواحل جاسک این روزها دوباره تازه شده است.

اولین بار ۱۳فروردین بود که لاشه حدود ۱۰تن گربه‌ماهی در سواحل جاسک دیده شد،آن زمان برخی مسؤولان ادعا کردند این ماهی‌ها از سوی صیادان محلی صیدشده اما براثر واژگونی قایق صیادان، لاشه‌ها به دریا ریخته و به ساحل آمده است.

درحالی‌که برخی کارشناسان از این دلیل قانع نشده بودند و می‌گفتند قایق صیادان محلی گنجایش چنین حجمی را ندارد حادثه دوباره تکرار شد و این بار سه‌شنبه گذشته حدود ۱۵تن لاشه گربه‌ماهی به ساحل رسید.

محمدرضا فاطمی،پژوهشگر علوم دریا یکی از کارشناسانی است که در این ماجرا انگشت اتهام را به سمت صید صنعتی می‌گیرد و ‌ به ما می‌گوید: گربه‌ماهی در کف دریا زندگی می‌کند به همین دلیل صید گسترده آن به ترال نیاز دارد.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد گربه‌ماهی حرام‌گوشت است و به دلیل ارزش کم اقتصادی، صیادان محلی به صید آنها رغبتی ندارند.

فاطمی به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند و می‌گوید در تصاویر نیز مشخص است لاشه بیشتر ماهیان تلف‌شده، یکدست است. علاوه براین فقط کشتی‌های صنعتی توانایی ذخیره این حجم از ماهیان صیدشده را دارند.

او این اطلاعات را کنار هم می‌گذارد و نتیجه می‌گیرد به‌احتمال‌زیاد یک کشتی صید ترال ماهیان را صید کرده است و این روزها به دلیل این‌که مشتری‌اش را ازدست‌داده یا گونه به‌صرفه‌تری برای صید پیداکرده، لاشه‌ها را از فریزرش خارج کرده و ‌ درون آب می‌ریزد تا برای صید تازه ‌ جا باز کند.

فاطمی به همین دلیل از مدیران سازمان شیلات می‌خواهد برای شفاف‌سازی، محل کشتی‌های صید ترال را که فعالیت‌شان ممنوع شده مشخص و اعلام کند این روزها چه فعالیت‌هایی می‌کنند.

محیط‌زیست: امکانات نداریم!

سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز احتمال می‌دهد حجم گسترده لاشه گربه‌ماهیان از طریق یک کشتی صنعتی به دریا ریخته شده باشد.

داوود میرشکار، مدیرکل دفتر حفاظت از زیست‌بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در گفت‌وگو با ما می‌گوید بار اول که لاشه گربه‌ماهی‌ها در سواحل دیده شد،تازه بودند اما در ماجرای اخیر علاوه بر گربه‌ماهی مقداری لاشه ساردین ماهی نیز به ساحل آمده است. به گفته او، بسیاری از لاشه‌ها تخریب‌شده‌اند، بنابراین می‌توان گفت مدت زیادی از مرگ آنها می‌گذرد.

میرشکار درباره فعالیت شناورهای صنعتی نیز می‌گوید تعدادی از این شناورها مجوز صید هورماهی دارند به همین دلیل احتمال می‌دهیم گربه‌ماهی‌ها نیز از سوی این شناورها صیدشده باشند.

سرنخ آشفته‌بازار محیط‌زیست دریایی را که دنبال کنید به این نتیجه می‌رسید که سازمان حفاظت محیط‌زیست از این گلایه دارد که قادر نیست برمحیط زیست دریایی نظارت داشته باشد، چراکه ابزارش را در اختیار ندارد و قانون نیز این مهم را به شیلات سپرده است.

مدیرکل دفتر حفاظت از زیست‌بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست ‌روی همین نقطه‌ضعف دست می‌گذارد و می‌گوید: براساس قانون در حوزه دریایی و شیلات محیط‌زیست هیچ مسؤولیتی ندارد و برنامه‌ریزی صید و برداشت از ذخایر و مدیریت آن در اختیار شیلات است.

آن‌طور که او می‌گوید، ‌ محیط‌زیست حتی در چنین مواردی قادر به نظارت نیست، چون تجهیزات لازم را ندارد به همین دلیل شفاف‌سازی در این خصوص وظیفه قانونی شیلات است.

اگر از میرشکار درباره چگونگی برخورد و مجازات متخلفان صید ‌ حدود ۲۵ تن گربه‌ماهی بپرسید، او می‌گوید:محیط‌زیست حتی در جلسات شورای عالی محیط‌زیست اجازه ندارد نام گونه‌های شیلاتی را که در معرض خطر انقراض هستند، مطرح کند مگر این‌که خود شیلات این‌کار را انجام دهد.

در دست بررسی است

محیط‌زیست که مدت‌هاست اقرار می‌کند کارشناس و ابزار لازم را برای مدیریت مسائل زیست‌محیطی کشور در اختیار ندارد. به‌این‌ترتیب اگر ماجرای مرگ گسترده گربه‌ماهیان را با مسؤولان شیلات جاسک در میان بگذارید، جواب خواهید شنید که ماجرا در دست بررسی است.

امید زارعی، رئیس شیلات ‌ جاسک به خبرنگار ما می‌گوید علت تلف شدن گربه‌ماهیان درحال بررسی است. جالب این‌که او برخلاف معاون محیط‌زیست و برخی کارشناس ‌ احتمال صید گربه‌ماهیان توسط کشتی‌های ترال را رد می‌کند و می‌گوید:کشتی صید ترال در منطقه وجود ندارد و فعالیت این نوع کشتی‌ها در منطقه ممنوع است.

او تأکید می‌کند باید منتظر آماده شدن نتایج آزمایش‌ها بود اما براساس قانون با متخلفان برخورد خواهد شد.

حدود دو هفته از ماجرای مرگ گسترده گربه‌ماهی‌ها می‌گذرد و به نظر می‌رسد این مرگ‌ومیر نیز خیلی زود مانند مرگ نهنگ‌ها در سواحل کیش یا مرگ پرندگان مهاجر در میانکاله و خلیج گرگان به فراموشی سپرده شود، چراکه رسیدگی به مسائل محیط زیستی در اولویت بسیاری مدیران نیست و نقش محیط‌زیست برای آنها از ابزاری برای تزیین متن سخنرانی‌ها فراتر نمی‌رود.

 

مهدی آیینی

محیط ‌زیست در چرخه غافلگیری

طاعون نشخوار‌کنندگان کوچک کل و بزها را می‌برد، بوتولیسم و آنفلوآنزا، پرندگان مهاجر را. لاشه پرندگان مهاجر، میانکاله را فرش می‌کند، لاشه کل و بزها کوهستان را. این خلاصه سریال مرگ تدریجی حیات‌وحش کشور است که هر‌سال تکرار می‌شود اما مدیران محیط‌زیست از آن درس نمی‌گیرند. در تازه‌ترین اتفاق مدیرکل محیط‌زیست مازندران از مرگ مشکوک ۴۲ چنگر و فلامینگو در میانکاله خبر داده است. آن‌طور که او گفته هنوز نتایج آزمایش‌های انجام شده مشخص نیست اما از بوتولیسم و آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان به‌عنوان گزینه‌های احتمالی مرگ و میر این پرندگان یاد می‌شود.

بوتولیسم باشد یا آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان فرقی نمی‌کند، مساله اینجاست که محیط‌زیست کشور همیشه غافلگیر می‌شود. هنوز دوستداران محیط‌زیست فراموش نکرده‌اند که سال گذشته یک بیماری مرموز، بیش از ۵۰ هزار پرنده مهاجر را به کام مرگ کشاند و پس از مدت‌ها بحث درباره دلیل این مرگ و میر سرانجام مدیران محیط‌زیست و سازمان دامپزشکی از بوتولیسم به‌عنوان دلیل مرگ پرندگان مهاجر نام بردند.

حیات‌وحش کشور با سرعتی عجیب از محیط‌زیست کشور خط می‌خورد اما مدیران برای حفظ اندک سرمایه‌های کشور آن‌طور که باید تلاش نمی‌کنند، یکی از نقاط‌ضعف کشورمان در این حوزه کمبود کارشناس و درمانگر است، این بحران آنقدر جدی است که باید اعتراف کرد تعداد درمانگران حیات‌وحش کشور به انگشتان دو دست هم نمی‌رسد. نگران‌کننده‌تر این‌که از این تعداد اندک نیز به‌درستی کمک گرفته نمی‌شود.

 پیشگیری منقرض شد

غافلگیری، واکنش همیشگی سازمان حفاظت محیط‌زیست در برابر مرگ و میر حیات‌وحش است. چرایی تکرار آن را از ایمان معماریان، دامپزشک می‌پرسیم. او پاسخش را در یک جمله خلاصه می‌کند و می‌گوید برای سازمان حفاظت محیط‌زیست پیشگیری اولویت نیست.‌

پیشگیری از بیماری در زیستگاه‌های کشور نیز فقط با پایش مستمر شدنی است. این درحالی است که سازمان حفاظت محیط‌زیست محیط‌بان کافی نیز در اختیار ندارد.

معماریان به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند و آن مساله‌ای نیست جز این واقعیت که حیات‌وحش کشور سال‌هاست از نقاط مشخص ضربه می‌خورد اما برای مقابله با آنها تاکنون به‌درستی اقدام نشده است. او به‌عنوان نمونه به طاعون نشخوار‌کنندگان کوچک اشاره می‌کند که به‌دلیل قاچاق دام در زیستگاه‌های کشور هر سال شیوع پیدا می‌کند و خبرساز می‌شود اما محیط‌زیست تاکنون نتوانسته با تعامل بین‌بخشی این خطر را کمرنگ کند.

او درباره مرگ و میر اخیر پرندگان مهاجر در میانکاله نیز می‌گوید برای اظهار‌نظر در این‌خصوص باید منتظر آماده شدن نتایج آزمایش‌های انجام شده بود، با این حال احتمال مرگ ناشی از آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان و بوتولیسم دور از ذهن نیست.‌

مدیریت محیط‌نیستی

کمبود نیرو، اعتبار و تجهیزات در عملکرد نامناسب محیط‌زیست تاثیر‌گذار است اما نباید فراموش کرد که سوء‌مدیریت نیز به آتش این کمبودها می‌دمد. برای نمونه وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست ادعا می‌کند اولویت او در محیط‌زیست مساله آب است، مدیران استانی نیز برای حفظ حیات‌وحش و زیستگاه‌ها آن‌طور که باید تلاش نمی‌کنند.

هومن ملوک‌پور، دامپزشک دیگری است که در گفت‌وگو با ما از عملکرد ضعیف محیط‌زیست می‌گوید و ادامه می‌دهد:«نمی‌توان از مدیرانی که محیط‌زیست اولویت آنها نیست انتظار بیشتری داشت، یعنی توقع داشت که آنها از حوادث گذشته درس بگیرند و برای کاهش احتمال شیوع بیماری بین پرندگان مهاجر برنامه‌ریزی کنند.»

بنابراین وقتی در دولتی که خود را محیط‌زیستی‌ترین دولت می‌داند اولویت سازمان حفاظت محیط‌زیست با شرح‌وظایف آن همخوانی ندارد، نمی‌توان انتظار داشت هر‌سال حیات‌وحش کشور قربانی شیوع بیماری‌هایی مانند طاعون نشخوارکنندگان کوچک و آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان نشود.

 

مهدی آیینی

شلیک با دانه

آیا ما با غذادهی دستی به حیوانات زمینه مرگ آنها را فراهم می کنیم؟

در فصل زمستان یکی از بحث های همیشگی میان دوستداران محیط زیست حول محور غذادهی به حیوانات است. این موضوع البته که همواره با چالش های بسیاری همراه است عده ای به دلیل دسترسی کمتر حیوانات در این فصل به غذا این کار را کمک به حیوانات تلقی می کنند و در مقابل مخالفانی هم قرار دارند که معتقدند این کار دخالت در چرخه طبیعی آنهاست و نه تنها کمک محسوب نمی شود که در موارد بسیاری به زیان حیوانات است و گاه موجب مرگ آنها می شود. وقتی از غذادهی دستی به حیوانات حرف می زنیم مفهوم بسیاری فراگیری را در برمی گیرد در حالی که بسیاری از کارشناسان حیات وحش باور دارند که این موضوع ملاحظات بسیاری دارد.

هوشنگ ضیایی، کارشناس حیات وحش معتقد است یکی از این ملاحظات فارغ از گونه حیوانی، منطقه زیستی آن حیوان است. به این مفهوم که جغرافیای مدنظر یکی از مولفه های تعیین کننده در درستی یا نادرستی غذادهی به حیوان محسوب می شود. اسماعیل کهرم هم نوع گونه حیوانی را مولفه مهمی در درستی یا نادرستی این کار می داند و معتقد است غذادهی به پرندگان در اغلب موارد موجب تسریع در مرگ آنها می شود. تغییر در چرخه و ذائقه غذایی حیوانات و عادت دهی آنها به غذای دستی هم از دیگر ملاحظات کارشناسان در این کار است. ملاحظاتی که به باور آنها حتما یک کار تخصصی است و با راه اندازی پویش های مردمی این کار بیشتر زیان آور است تا مفید. در کنار این موضوع هیچ گاه در بحث های حول این موضوع درباره غذادهی به حیوانات وحشی حرفی به میان نیامده، آن هم در حالی که در آستانه فصل سرما همیشه اخباری درباره حمله گرگ ها به انسان در برخی مناطق ایران منتشر می شده است. برخی راهکار عدم تکرار این اتفاقات را در طعمه گذاری و غذادهی به گرگ ها می دانند در حالی که برخی از کارشناسان نه تنها این کار را بی فایده می دانند، بلکه معتقدند ریشه بسیاری از این حمله های احتمالی هم آزاری است که انسان به این حیوانات رسانده است، از محدود شدن قلمروی زیستگاه این حیوانات گرفته تا آزارهای معمول به خود حیوان در برخی از مناطق ایران. حیوانات شهری هم در بحث پیش رو جایگاه ویژه ای دارند، آنها دیگر به واسطه دسترسی به غذاهای شهری نه تنها ذائقه غذایی شان تغییر پیدا کرده که دیگر در طول سال های گذشته توانایی تاب آوری شان در طبیعت هم از میان رفته است. همه این چالش هاست که باعث شده همچنان یک سوال مهم کلی وجود داشته باشد، سوالی با این محور که اساسا غذادهی به حیوانات درست است یا نادرست؟ این گزارش قصد دارد به پاسخی آشکار به این پرسش برسد.

مدیریت شود، کار درستی است
پاسخ هوشنگ ضیایی، کارشناس پیشکسوت حیات وحش به پرسش جام جم به شرط در نظر گرفتن برخی مولفه ها مثبت است. او مهم ترین معیار در این کار را محدوده جغرافیایی این تصمیم می داند و به جام جم می گوید: «به طور کلی و در بعضی از مناطق این کار درستی است. به عنوان مثال ما در منطقه ورجین که به حیوانات غذادهی می کنیم به این دلیل است که مسیرهای مهاجرت به واسطه سدسازی ها و جاده های اتوبانی قطع شده است. در گذشته با بارش شدید برف حیوانات این منطقه کوچ می کردند و به مناطق خجیر و سرخه حصار و پایین دست می آمدند، اما حالا به همان دلایل ذکر شده این مسیرها بسته شده و حیوانات در این مناطق می مانند و غذایی هم ندارند، بنابراین به نظر می رسد در این مناطق باید به این حیوانات کمک کرد.» برای این کار هم البته که باید ملاحظاتی را در نظر گرفت. او به ما می گوید: «غذادهی به حیوانات در سایر مناطق که هنوز دسترسی و امکان مهاجرت حیوانات وجود دارد کار درستی نیست، چرا که باعث می شود حیوانات به این غذادهی دستی عادت کنند و بعد از آن علوفه های بدخوراکی را که در طبیعت وجود دارد، نخواهند خورد. نکته مهم این است که این کار باید مدیریت شود و در صورت نیاز صورت بگیرد.»

غذایی که پرندگان را می کشد
از بین رفتن قلمروی زیستی حیوانات و قطع این قلمرو به واسطه سازه های انسانی مانع بزرگی برای مهاجرت نکردن حیوانات به دیگر مناطق شده است، اما این گزاره درباره پرندگان تا حدود بسیاری صدق نمی کند. با این حال اما اسماعیل کهرم، کارشناس و فعال محیط زیست معتقد است اگر با رعایت ملاحظاتی غذادهی به برخی گونه ها مناسب باشد این کار برای پرندگان قطعا زیان آور خواهد بود.

او به جام جم می گوید: «ناآگاهی جمعی در این باره به طوری است که باعث مرگ پرندگان می شود. نکته مهم در غذادهی به پرندگان فصل و نوع غذاست، به این مفهوم که اگر ما در فصل بهار و تابستان به عنوان مثال خرده نان به پرندگان بدهیم این کار می تواند به مرگ جوجه این پرندگان بینجامد. چرا که خمیر نان آب را جذب می کند و باعث خفگی جوجه ها می شود.»

ثوابی که کباب شد
هر چند غذادهی مورد اشاره این کارشناس محیط زیست معطوف به پرندگان شهری است، اما گلایه اصلی کهرم از این کار اشاره به غذادهی به پرندگان مهاجر دارد. او به جام جم می گوید: «نکته ای که بسیار مخالف آن هستیم مربوط به رفتار افرادی است که با نیت خیر آمدند ثواب کنند، اما کباب کردند. آمدند در منطقه سرخرود در شمال ایران چند تن گندم را به نیت خیر به قوها دادند. قوهایی که برای ارتزاق چند روزه به آن منطقه آمده بودند تا کمی استراحت کنند و به تالاب های دیگر بروند.

این کار باعث تشکیل کلونی های پرتجمع قوها شد و همین تجمع باعث انتشار امراض مختلف بین این پرندگان شد.»

انتشار احتمالی امراض میان این گونه تنها یکی از معایب چنین شیوه غذادهی است. به باور اسماعیل کهرم این کار باعث قطع مسیر طبیعی این پرندگان هم شده بود. او می گوید: «اساسا دلیل اصلی مهاجرت پرندگان یافتن غذاست. از آنجا که در زمستان سیبری همه چیز یخ می زند و غذایی یافت نمی شود پرندگان به مناطق گرم تر برای یافتن غذا مهاجرت می کنند. وقتی ما به این شکل گسترده با غذا این پرندگان را در این منطقه نگه می داریم باعث انتشار امراض بین آنها، جلب توجه شکارگرانی همچون روباه و شغال و البته شکار و صید غیرقانونی شان هم می شویم.»

ادامه گفته های اسماعیل کهرم موازی حرف های هوشنگ ضیایی است. این که غذادهی به پرندگان هم اصولی دارد. این که تشکیل پویش در این زمینه بدون آگاهی از آن می تواند به قیمت جان پرندگان تمام شود. این که این شیوه غذادهی به پرندگان ذائقه غذایی آنها را از بین می برد و باعث مرگشان می شود

تجارت میلیاردی در سیاه چاله فریدونکنار

گردش مالی بازار فروش لاشه پرندگان مهاجر در  فریدونکنار  در یک فصل دست کم ۱۵۰ میلیارد تومان برآورد می شود

چرا بازار فروش  لاشه پرندگان مهاجر در فریدون‌کنار جمع نمی‌شود؟ سوالی که عدم پاسخ به آن عمری بیش از یک دهه  دارد. سالهاست  که  هیچ مسوولی نتوانسته یا نخواسته است پاسخ این پرسش ساده و معمولی را بدهد.  از وضعیت شگفت‌انگیز این بازار همین بس که فراگیری کرونا باعث تعطیلی تمام مشاغل و کسب و کارها در ایران شده اما این بازار همچنان باز است و به فعایت خود ادامه می‌دهد، عجیب‌تر   اینکه علاوه بر کرونا حالا آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان هم در این منطقه از سوی سازمان دامپزشکی تایید شده است اما همچنان ۲۵ تخته‌دار در این بازار صبح به صبح لاشه پرندگان مهاجر را چوب حراج می‌زنند. فرماندار این شهر هم انگار  خسته از سوال تکراری  و بی پاسخ قدیمی است، چرا که وقتی از او پرسیدند که چرا بازار فریدونکنار در تعطیلات کرونا همچنان فعال است گفت:«فقط ممکن است در لحظاتی آن هم درصبح ازدحام داشته باشیم در سایر ساعات ازدحام نداریم! اگر ستاد مقابله با کرونا درباره بازار فریدونکنار مصوبه‌ای دارد من در خدمت شما هستم.» این قصه، قصه امروز و دیروز نیست، کرونا و آنفلوآنزا هم حریف مافیای پشت پرده گردانندگان این بازار نشده است، همین سال گذشته که به دلیل سم‌ریزی در تالاب میانکاله شاهد تلفات چند هزار قطعه پرنده بودیم اعلام شد بیش از هزار لاشه از این پرندگان مرده سر از این بازار و سفرهای‌های مردم درآوردند!

بازار پرسود خریداران متمول

یک فعال محیط زیستی در فریدون‌کنار به ما می‌گوید قدرت گردانندگان بازار پرندگان این شهر فراتر از تصور است. او می‌گوید بارها و بارها به دلیل اطلاع‌رسانی توسط این افراد تهدید شده و جالب اینکه نه به صورت ناشناس که همه اهالی شهر هم این افراد را می‌شناسند. کل بازار پرندگان فریدون کنار شامل ۲۵ تخته‌ (دکه) است که توسط ۲۰۰ نفر اداره می‌شود. قیمت لاشه پرندگان مهاجر در این بازار توسط یک نفر هر صبح چوب زده می‌شود. فردی که روزانه  لاشه حدود ۶۰۰۰ پرنده مهاجر را قیمت گذاری می کند . سالهاست که سازمان حفاظت  محیط زیست نتوانسته  از پس بی‌شمار تخلفات این افراد بربیاید. جالب اینکه مسوولان محلی هم به قدرت این ۲۰۰ نفر اذعان دارند. حسینعلی ابراهیمی کارنامی، مدیرکل محیط زیست مازندران می‌گوید چرا نمی‌توانند مانع فعالیت این افراد شوند؟ چون «تجارت پر سودی است، بازاری که به متمولین خدمت می‌کند.»

قیمت‌های روز بازار فریدون‌کنار

منظور از تجارت پرسود در این بازار یعنی گردش مالی روزانه ۱۰ میلیاردتومانی! فقط لاشه پرندگان عرضه شده در این بازار به روزانه ۶ هزار قطعه پ می‌رسد و میانگین قیمت هر سال حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است. البته که این قیمت‌ها از سال گذشته است و حتما که در سال جاری این قیمت‌ها هم افزایش داشته است. یکی از دکه داران این بازار آخرین قیمت‌ها از لاشه پرندگان مهاجر را با ما درمیان گذاشته است، قیمت‌هایی که  به گفته او چون در آغاز فصل مهاجرت هستیم و پرندگان هنوز گوشت چندانی ندارند، فعلا اندکی پایین است!

  • یک جفت اردک سرحنایی: ۱۵۰ هزار تومان
  • چنگر جفتی :   ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان
  • خوتکا جفتی : ۸۰ هزار تومان
  • مرغابی : ۷۵ تا ۸۰ هزار تومان
  • غاز خاکستری: ۱۸۰ تا ۲۰۰ تومان

قیمت‌های سال گذشته پرندگان در این بازار هم ازین قرار است

اردک کله سبز : جفتی ۲۵۰هزار تومان

غاز : ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومان

خوتکا: ۶۰ تا ۷۰ هزار تومان

چنگر: ۵۰ هزار تومان

گردش مالی میلیاردی از کشتار پرندگان

فریدون‌کنار را نه در ایران که در جهان به عنوان قتلگاه پرندگان مهاجر می‌شناسند. چند سال پیش گاردین در گزارشی نوشت بیش از یک میلیون قطعه پرنده مهاجر به صورت سالانه فقط در تالاب فریدون‌کنار شکار می‌شوند! با یک حساب سرانگشتی  اگر قیمت متوسط  هر لاشه  را ۱۵۰هزار تومان در نظر بگیریم، می توان گفت گردش مالی این بازار در فصل مهاجرت پرندگان دست کم ۱۵۰میلیارد تومان  است.

 

میثم اسماعیلی

نهنگ ها در کیش، مات می شوند

مرگ پیاپی  ۲نهنگ در سواحل کیش، متخصصان و دوستداران طبیعت را نگران کرده است

نهنگ ها آرام می میرند، بی هیاهو و نجیب،‌ آنقدر که بی هیچ مقدمه ای لاشه های بادکرده و از ریخت افتاده شان می آید روی آب و با حرکت امواج می رسد به ساحل. مرگ نهنگ ها مثل مرگ فقرا بی صداست، مثل مرگ پیری است تنها که در غربت خانه خاموشش، بی جار و جنجال رو به قبله دراز می کشد و تمام. نهنگ هایی که در دو هفته اخیر در آب های خلیج فارس مرده اند و در برخورد مکرر امواج و تابش خورشید ازعظمت بدن های هیولایی شان چیزی به جز لاشه های درحال تجزیه نمانده است، گرچه بی صدا مردند ولی حالا صدای این مرگ های درعزلت نه فقط در سواحل خلیج فارس که در کل ایران پیچیده است که چرا؟

نهنگ ها همه جای دنیا آرام می میرند، نهنگ ها با این که غول پیکرند اما اهل هیاهو نیستند، آدم ها یکدفعه که به خودشان می آیند، یا لاشه های آنها را غوطه ور در آب های کم عمق می بینند یا جسم های نیمه جانشان را روی سواحل. این که چرا نهنگ ها می میرند و آخرین دقایق جان دادن و صحنه های رقت انگیز مردنشان را برای آدم ها می آورند، هنوز معماست، مثل معمای مرگ دو نهنگ در آب های نیلگون خلیج فارس و در ساحل زیبای سیمرغ.

 

تشکیل پرونده برای ۲ مرگ

ظهر سه شنبه یازدهم آذر حوالی ساعت دو و نیم عصر به اداره محیط زیست منطقه آزاد کیش خبر دادند که لاشه یک نهنگ در یک کیلومتری جزیره در حال نزدیک شدن به ساحل شرقی است. خبر، تلخ و تلخی اش مکرر بود چون همین اتفاق ۱۱ روز قبل، ‌در آخرین روز ماه آبان رخ داده بود و یک نهنگ از نژاد براید  با جثه تحسین برانگیز ۵/۱۴ متری در ساحل سیمرغ به گل نشسته بود.

آنهای که کیش را می شناسند ساحل سیمرغ را هم می شناسند، ساحلی به طول ۳۰۰ متر در امتداد ساحل ماسه ای زیبا.

لاشه نهنگ اول که به ساحل سیمرغ رسید خبرش چندان به جایی درز نکرد و غول دریا زیر ماسه های بلورین ساحل دفن شد تا پس از پوسیدگی کامل و بعد از ریختن گوشت و پوست و چربی ها،  اسکلت باقی مانده اش برای مقاصد آموزشی و پژوهشی به موزه مرکز مطالعات محیط زیست کیش برود.

پس از ۱۱ روز اما لاشه دوم که به ساحل سیمرغ نزدیک شد و مردمِ حاضر در صحنه، مشغول عکس گرفتن و زل زدن به نهنگی در حال پوسیدن شدند،‌ خبر، همه سایت های خبری را پر کرد. حتی این بار برای لاشه نهنگی که گفته شد نر بوده است، فکری دیگر شد و مریم محمدی رئیس اداره محیط زیست منطقه آزاد کیش پس از این که گفت برای پیشگیری از انتشار بوی نامطبوع، بناچار لاشه را به ساحل خلوتی انتقال داده اند، دفن لاشه را تلویحا اشتباه دانست و گفت که این کار بر کیفیت و مقاومت استخوان های نهنگ اثر منفی می گذارد، پس  این بار با حمایت بخش خصوصی اسکلت نهنگ در آب از لاشه جدا شده و در ساحل به هم وصل خواهد شد تا برای استفاده‌های آموزشی و پژوهشی به موزه پژوهشکده دریایی کیش برود.

حالا یک نهنگ زیر ساحل ماسه ای کیش در حال پوسیدن است و نهنگی دیگر بعد از مثله شدن و کارد به استخوانش رسیدن، درحال آماده شدن برای تبدیل به اسکلتی آموزشی است، درحالی که پرونده مرگ هر دو نهنگ باز است و افکارعمومی منتظر.

 

مرگ های نهنگی  

مردمی که روی ساحل و اسکله سنگی سیمرغ، موبایل به دست با هزار فکر و ایده و فرضیه داشتند از جسدی عکس و فیلم می گرفتند که سرِ باد کرده و کبودش مثل یک تومور بزرگ توی ذوق می زد،‌ حالا پراکنده شده اند. به جایش متخصصان دارند کوله بار سفر به کیش را می بندند تا راز این مرگ های مرموز را کشف کنند.

مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش در نامه ای از رئیس سازمان حفاظت محیط زیست خواسته تا گروهی از متخصصان این سازمان را به کیش بفرستد تا این مرگ ها را علت یابی کنند چرا که  پدیدار شدن لاشه دومین نهنگ در فاصله کمتر از ۱۵ روز، موجب نگرانی فعالان و علاقمندان محیط زیست شده است.

عیسی کلانتری پاسخ نامه را چه می دهد، نمی دانیم ولی این را می دانیم که این دو مرگ تنها مرگ های خلیج فارس در ماه های اخیر نبوده است. دوم شهریورتصاویر هولناکی درخبرگزاری ها منتشر شد که متعلق به لاشه نهنگی در حال پوسیدن بود. لاشه فاسد را اهالی روستای بریزگ در بخش گونمردی شهرستان سیریک هرمزگان در ساحل روستایشان پیدا کرده بودند، درست روز اول شهریور امسال.

جسد با این که هنوز خون تازه از آن روان بود ولی میزان فساد نعش اش خبر از مرگ چند روزه اش می داد که به دست امواج تا شرق سیریک و در محدوده تالاب بین‌المللی دلتای رود گزهرا رسیده بود.

آن زمان داود میرشکار، سرپرست دفترحفاظت از زیست بوم ها و سواحل دریایی سازمان حفاظت محیط زیست احتمال داده بود که این نهنگ بر اثر بیماری تلف شده است؛ یک نهنگ عنبر، مشهور به نهنگ اسپرم با ۵/۱۶ متر طول و۵۰ تن وزن،‌ نهنگی که شاید کمتر کسی بداند که از مادهٔ روغنی موجود در سرش برای ساختن شمع و گریس استفاده می شود.

با این مرگ، تعداد نهنگ هایی که در سال ۹۹ در آبهای ساحلی کشورمان مرده اند به عدد سه رسیده ، ‌البته اگر نخواهیم مرگ یک نهنگ در اواخر سال ۹۸ را نیز به این فهرست اضافه کنیم. اواخر ماه اسفند بود و بندر دیلم، که یک رهگذر از اهالی بومی،‌ مرگ رقت انگیز نهنگی غول پیکر در ساحل روستای لیلتین را با تلفن همراهش به تصویر کشید.

آن نهنگ آرام و نجیب مُرد، بی هیاهو. ولی قطعا او وقتی که داشته با مرگ جدال می کرده،‌ جدالش بی درد نبوده است، دردی که ما انسان ها آن را نشنیدیم و هرچه بود در آبی بیکران دریا خفه شد، دردی که بعد از معاینه لاشه به جراحاتی رسید که فقط تصادف با کشتی می توانست آن را ایجاد کند.

 

این مرگ معماست

نهنگ ها معمولا رازآلود می میرند و گاه ناگهان تصمیم می گیرند دیگر نباشند و با آب های بیکران خداحافظی کنند. نهنگ ها وقتی دسته جمعی چنین تصمیمی می گیرند ما آدم ها تعبیر می کنیم که نهنگ ها خودکشی کرده اند،‌ یک جور انتحارغم انگیز که معلوم نیست اساسا درست باشد یا نه.

نهنگ ها چه از نوع خلبان باشند یا نیزه ای و قطبی و خاکستری و یا حتی عنبر،‌به تعبیری حتی چه جزو نهنگ های دندان دار باشند و چه جزو بی دندان ها،  مرگ به سبکی را که سه موردش امسال در سواحل کشورمان رخ داد ،‌ تجربه می کنند.

درباره چرایی این مرگ ها حرف و حدیث زیاد است و محافل علمی هنوز به نتیجه قطعی نرسیده اند. علت مرگ برخی نهنگ ها البته از شواهد و قراین ظاهری پیداست،‌ مثل زخم هایی که بر بدن دارند یا باله هایشان که قطع شده است.

بعد از مرگ نهنگ دوم در ساحل سیمرغ کیش البته مدیرکل دفتر زیست بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط زیست، دامنه علل مرگ نهنگ ها را گسترده توصیف کرد و عواملی همچون آلودگی دریا، تورهای صیادی یا برخورد با پروانه کشتی ها را دخیل دانست.

با این حال دلایلی که درباره مرگ نهنگ ها بویژه از نوع دسته جمعی اش ذکر می شود فراتراز این حرف هاست. مهر امسال وقتی ۵۰۰ نهنگ در سواحل تاسمانی استرالیا گیر افتادند در حالی که  زیست شناسان دریایی برای نجات نهنگ ها از آب های کم عمق تلاش می کردند، دانشمندان همچنان می گفتند معلوم نیست چه عاملی آنها را به سمت ساحل کشیده است.

آنها نهنگ های خلبان بودند،‌ گونه ای دلفین که به علت بزرگی جثه به نهنگ معروف اند و دانشمندان به اتفاق آنها را جانورانی بسیار اجتماعی می دانند به طوری که اگر یکی از همنوعانشان زخمی یا بیمار شود، همگی اطرافش جمع می‌شوند که بعید نیست در حالی که همدردی می کنند در آب های کم عمق اسیر شوند.

البته گروه دیگری از دانشمندان به گل نشستن نهنگ‌های خلبان را به تغییرات درمیدان‌های الکترومغناطیسی محیط ربط می دهند و استدلال می کنند چون نهنگ های خلبان از یک سیستم فاصله یابی صوتی بسیار پیشرفته برای مسیریابی یا شکار بهره می‌گیرند این تغییرات ممکن است موجب سردرگمی آنها شود.

محمدرضا محبوب فر، کارشناس محیط زیست کشورمان نیز که بیشتر موافق نظریه احساساتی بودن نهنگ هاست به باشگاه خبرنگاران جوان گفته است در سیکل زندگی نهنگ ها، دلفین‌ها و حتی وال‌ها دوره‌ای وجود دارد که به دلایل مختلف از جمله از دست دادن جفت یا فرزند یا به دلیل تغییر در شرایط اقلیمی دچار افسردگی می‌شوند که پایان این افسردگی مرگ است؛ چه مرگ در دل دریا و اقیانوس، چه مرگی نزدیک به انسان ها و در سواحل.

نهنگ ها نجیب و بی هیاهو اند، قلبشان گرچه بزرگ است ولی دلی به کوچکی گنجشک دارند که زود می شکند. دکتر برناردو محقق دانشگاه لاس پالماس گران کاناریای اسپانیا دریافته که نهنگ‌ها هنگام شنیدن صدای امواج می‌ترسند و در نتیجه برای فرار از منشأ صدا، بیرون از آب پرت می‌شوند. همچنین نهنگ ها در پاسخ به استرسی که متحمل می شوند دچار اختلال شنا و انباشتگی نیتروژن در بدن می شوند و در نهایت تصمیم به خودکشی  می گیرند.

بسیاری از این استرس ها را ما انسان ها به نهنگ ها وارد می کنیم ، ما کشتیرانی می کنیم، ما تورهای عریض و طویل ماهیگیری پهن می کنیم و ما با کشتی های غول پیکر با آن پره های بزرگ قاتل طول  وعرض آب های جهان را می گردیم، ما آب های جهان را متلاطم می کنیم و ما پهنه های آبی کره خاکی را آلوده می کنیم و آن وقت بی آن که حتی لحظه ای به نهنگ ها فکر کنیم، موجب مرگشان می شویم. این بازی نابرابری است؛ قبول دارید؟

 

مریم خباز

بالا