آخرین خبرها
خانه / گزارش (برگ 5)

بایگانی دسته بندی ها : گزارش

اشتراک به خبردهی

تابستانی خشک و داغ در راه است

کارشناسان هواشناسی معتقدند تابستان پیش‌رو در کنار افزایش دمای هوا شاهد افزایش گرد و غبار نیز خواهیم بود

رودخانه‌ها پای رفتن ندارند، تالاب‌ها یکی پس از دیگری می‌خشکند و زمین‌های کشاورزی به حال خود رها می‌شوند، روندی که به افزایش وسعت کانون‌های گرد و غبار  دامن می‌زند. نگران کننده‌تر اینکه در تابستان پیش‌رو شاهد افزایش دمای هوا نیز خواهیم بود. آن‌طور که کارشناسان هشدار می‌دهند تابستان امسال دمای هوا حدود یک تا دو درجه بیش از شرایط نرمال خواهد بود.

برخی افراد از اوایل بهار کولر منزل یا محل کارشان‌ را روشن کرده‌اند، چراکه گرمای هوا آنها را کلافه کرده است. برای این گروه که رابطه خوبی با هوای گرم ندارند، این پرسش مطرح است که آیا تابستان امسال گرم‌تر از تابستان‌های گذشته خواهد بود؟

صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا ‌در گفت‌وگو با ما درباره ‌ افزایش دما در تابستان ‌امسال  عنوان می‌کند: به طور کلی انتظار داریم دمای هوا در تابستان نسبت به آنچه اقلیم کشورمان شاهدش بوده است ‌گرمتر باشد‌. اما نباید فراموش کرد که این افزایش دما مربوط به هم  بخش‌های ‌ کشور نیست و مناطقی نیز دمای هوای‌شان کمتر از‌‌ نرمال خواهد بود.

آن طور که او می‌گوید اگر کل ایران را در نظر بگیرم دمای هوا در تابستان ‌ بیش از نرمال خواهد بود و ‌دما نسبت به شرایط نرمال ‌یک تا دو درجه گرمتر می‌شود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی نیز این افزایش دما را تایید می‌کند و در گفت‌وگو با ما‌ می‌افزاید: انتظار می‌رود در تابستان  به ویژه در مناطق غربی کشور دمای  هوا ‌ بالاتر از نرم باشد، چراکه با گرمایشی که در دنیا شاهدش هستیم دما حدود یک درجه بالاتر از نرمال است.

تابستان با ریزگرد می‌آید؟

به روزهای میانی خرداد درحالی نزدیک می‌شویم که بهاری غبار آلود را شاهد بوده‌ایم و این نگرانی وجود دارد که تابستان امسال نیز پدیده گرد و غبار زندگی شهروندان را در استان‌های مختلف کشور دچار مشکل کند.

صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی در گفت‌وگو با ما تابستان غبار آلودی را برای کشور پیش‌بینی‌ می‌کند. او می‌گوید: ‌با توجه به اینکه ‌ بیش از ۲۷درصد کاهش بارش ‌داشته‌ایم، ‌شاهد افزایش  گرد و غبار در تابستان خواهیم بود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی نیز در این‌باره می‌گوید: با توجه به خشکسالی و کاهش بارش‌ها اراضی بیشتری در ایران و کشورهای دیگر تبدیل به کانون ریزگردها شده‌ است. بنابراین شاهد افزایش این پدیده خواهیم بود.

در این بین اما می‌توان امیدوار بود که نسبت به بهار در تابستان کمتر شاهد ریزگرد‌ها باشیم. وظیفه در این‌باره می‌گوید: ‌تابستان‌ها در خاورمیانه شاهد یک سیستم هواشناسی هستیم که سبب پایدارتر شدن هوا  می‌شود و  براساس آن گذر امواجی که از غرب به شرق در جریان هستند، کاهش می‌یابد. بنابراین می‌توان گفت در تابستان‌ها نسبت به بهار کمتر شاهد‌ گرد و غبار هستیم.

وضعیت بارش‌های تابستانی

حجم بارش‌های کشور قابل توجه نیست، به طور میانگین در سال حدود ۲۳۰میلی‌متر بارش در کشورمان ثبت می‌شود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی درباره میزان بارش‌هایی که در تابستان امسال در کشور ثبت خواهد شد، نیز می‌گوید: میزان بارش در فصل تابستان در کشورمان همواره محدود بوده است.

به گفته او، حدود ۵ درصد بارش‌های سال در این فصل ثبت می‌شود.

با توجه به اینکه کل بارش‌های کشور حدود ۲۳۰میلی متر در سال است، می‌توان گفت بارش‌های تابستانی ایران ناچیز است.

به گفته وظیفه، بارش‌های تابستانی نیز در کشورمان بیشتر در  مناطقی مانند جنوب سیستان و بلوچستان و سواحل خزر اتفاق می‌افتد.‌ البته ممکن است در سایر استان‌های کشور نیز شاهد رگبارهای پراکنده‌ای باشیم. اما میزان چنین بارش‌هایی در میانگین کل بارش‌های کشور تاثیری نمی‌گذارد.‌‌

‌ آیا بهار امسال هوا خنک‌تر است؟

آیا بهار امسال نسبت به سال‌های گذشته هوا خنک‌تر ‌است؟ احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی در پاسخ به این پرسش به ما می‌گوید: این احساس خنک بودن هوا در بهار امسال ناشی از گذر امواجی است که سبب ایجاد پدیده ریزگرد هم شده است‌.

آن طور که او توضیح می‌دهد با عبور ‌ امواج ‌ توده هوای نسبتا خنک  عرض‌های بالاتر به داخل کشور نفوذ می‌کند و به این شکل به طور موقت دما را کاهش می‌دهد.

وظیفه تاکید می‌کند: اما به طور کلی تفاوت‌ دما در بهار امسال قابل توجه نیست، چراکه تقریبا در شرایط نرمال قرار داریم.

لازم به یاد آوری است که از ابتدای سال آبی یعنی از مهر گذشته تا کنون دمای هوا بیش از نرم نیز بوده است.‌

به گفته رئیس مرکز ملی خشکسالی میانگین‌ دمایی که در این مدت ثبت شده است‌ ۱٫۴ درجه سلسیوس بیش از نرمال بوده است.

او تاکید می‌کند: یک یا چند روز  کاهش دما را نمی‌توان ملاک قرار داد و نتیجه گرفت که بهار امسال خنک‌تر شده است، چراکه برای نتیجه گیری در خصوص خنک‌تر شدن یک فصل مانند بهار باید‌ میانگین دما در فصل بهار را در ۵۰ سال گذشته بررسی ‌ و نتیجه‌گیری کرد.

فصل‌ها تغییر می‌کنند؟

با توجه به اینکه به نظر می‌رسد فصل‌های گرم سال زودتر شروع می‌شوند، آیا شاهد جا‌ به جایی فصل‌ها هستیم؟ رئیس مرکز ملی خشکسالی دراین باره می‌گوید: به طور کلی روند به این شکل شده است که تابستان‌ها زودتر شروع می‌شود. مثلا اگر همیشه روال این بود که از یکم تیرماه شاهد افزایش دما و شروع فصل تابستان باشیم‌.  اکنون در اواسط خرداد شاهد افزایش دما هستیم و البته روزهای گرم بیشتر نیز شده است. به عبارت دیگر می‌توان گفت فصل‌های گرم سال مدت زمان بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. این درحالی است که ‌ پاییز  و زمستان  نیز مانند گذشته‌های دور سرد نیستند ومدت‌شان نیز کوتاه‌تر ‌شده است. ‌

مهدی آیینی

شبیخون انسان به حیات‌وحش

۸۰درصد جمعیت حیات‌وحش‌ کشور را در ۷۰ سال گذشته از دست داده‌ایم، از جمعیت حدود یک میلیون راسی کل‌ و‌‌ بز، قوچ و میش و گورخر این روزها در خوشبینانه‌ترین حالت حدود ۲۰۰هزار راس باقیمانده است. اندک جمعیتی که برای بقا باید با خطراتی مانند تخریب زیستگاه، شکار، قاچاق وخشکسالی  بجنگنند.

‌امروز در تقویم ‌ روز جهانی تنوع زیستی نام گذاری شده است؛ «ساخت آینده‌ای مشترک برای همه اشکال زندگی» شعاری است که امسال برای این روز ‌ در نظر گرفته شده است. ‌‌ مساله‌ای که توجه به آن این روزها برای بسیاری کشورها در اولویت نیست، زیرا هدف بسیاری از مدیران فقط افزایش شاخص‌هایی مانند تولید ناخالص ملی است. برای نمونه جنگل‌های آمازون را نابود می‌کنند تا چوب بیشتری برداشت کنند و زمین بیشتری برای کشاوزی به دست بیاورند، چنین سیاست‌های ویرانگری در بسیاری از کشورهای جهان در پیش گرفته شده است. این درحالی است که بهره برداری بیش از حد از منابع  طبیعی سبب نابودی زیستگاه‌ حیات وحش می‌شود. تخریب زیستگاه نیز انقراض آنها را سرعت می‌بخشد.

 ‌حیات‌وحش کشور آب می‌رود

۷۰ سال پیش جمعیت قوچ ومیش، کل و بز و گورخرهای کشور‌ یک میلیون راس برآورد می شد، اما اکنون درخوشبینانه‌ترین حالت جمعیت این گونه‌های برجسته حدود ۲۰۰هزار راس تخمین زده می شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت در ۷۰ سال گذشته ما حدود ۸۰درصد از جمعیت حیات وحش کشور خود را از دست داده ایم.

نگران کننده‌تر اینکه جمعیت باقیمانده حیات وحش کشور نیز این روزها با مشکلات و خطرات زیادی رو به رو است. توسعه ناپایدار زیستگاه آنها را تکه پاره کرده است، خشکسالی سبب شده بسیاری از آنها به دلیل گرسنگی و سوءتغذیه جان بدهند. آن تعداد نیز که از این شرایط جان سالم به در ببرند هنگام مواجه با شکارچیان غیر مجاز شانس کمی برای ادامه زندگی دارند؛ هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود.

 

تنوع ژنی رنگ می‌بازد

کاهش جمعیت حیات وحش نابودی آنها را نیز سرعت بخشیده ‌است، چراکه کاهش تنوع ژنی را به دنبال دارد‌. برای نمونه ‌ جمعیت گورخرایرانی کمتر از ۱۲۰۰ راس برآورد می‌شود.  از این تعداد حدود ۱۵۰ راس در توران و حدود هزار راس نیز در منطقه بهرام گور قرار دارند. با توجه به کاهش جمعیت آنها می‌توان گفت شانس اینکه ژن و صفات مناسب به اعضای جدید گله منتقل شود خیلی اندک است. به این ترتیب کارشناسان معتقدند اعضای تازه گله‌ گورخرهای ایرانی توانایی کمتری در برابر مشکلاتی مانند خشکسالی و سرما خواهند داشت.

این بحران همه گونه‌های شاخص حیات‌وحش کشور را تهدید ‌ می‌کند. برای نمونه حدود ۲۶۰ گوزن زرد ایرانی در اسارت نگهداری می‌شود و این گونه نیز به دلیل کاهش شدید جمعیت و نگهداری در اسارت در حال از دست دادن تنوع ژنی است. مساله‌ای که به انقراض آنها و حذف‌شان از طبیعت دامن می‌زند. این درحالی است که توسعه پایدار نیز به آتش این  بحران می‌دمد، برای نمونه دست کم ۲میلیون هکتار از مناطق چهارگانه محیط‌زیست کشور در اختیار معدنکاوان قرار دارد. مناطقی که باید زیستگاهی امن برای حیات وحش باشد. اما نیست.

 

انقراض نزدیکتر‌ می‌شود

شرایط نامناسب محیط زیست کشور سبب شده بسیاری از گونه‌های جانوری کشور در معرض خطر انقراض باشند. گونه‌هایی مانند یوزپلنگ‌آسیایی، گورخر و گوزن زرد. انقراض هر روز به این گونه‌ها نزدیکتر می‌شود. اما برنامه‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست برای نجات این گونه ها از مقام حرف و وعده فراتر نمی‌رود.

حسن اکبری،معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز قبول دارد که شرایط حیات وحش کشور مناسب نیست. آن طور که او می‌گوید‌ کشورمان از لحاظ تنوع زیستی شرایط مناسبی دارد، چراکه ۲۰۰ گونه پستاندار، ۱۶۰ گونه دوزیست و ۵۰۰ گونه پرنده در کشور وجود دارد.

او درباره گونه های جانوری کشور که در معرض خطر انقراض قرار دارند نیز می‌گوید:« ۱۲۸ گونه جانوری و مهره‌دار کشور در ‌خطر انقراض قرار دارند‌.»

این درحالی است که تاکنون قدم‌هایی جدی برای حفظ گونه‌های حیات‌وحش برداشته نشده است. برای نمونه بسیاری از طرح‌هایی که تاکنون برای نجات حیات وحش ‌ نوشته شده راه به جایی نبرده است.

اکبری دراین باره می‌گوید:« در سازمان حفاظت محیط زیست برای ‌۱۹ گونه برنامه عمل حفاظت تهیه شده است، اما کاملا اجرایی نشده چون با کمبود اعتبار رو به رو هستیم.»

آن طور که معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید نبود اعتبار سبب شده  میزان پیشرفت برنامه‌های عمل حفاظت حدود  ١٠درصد باشد.

 

قانون اجرا نمی‌شود

خطراتی که حیات وحش کشور را تهدید می‌کند کم نیستند، توسعه ناپایدار، تغییر اقلیم، شکار و قاچاق برخی از این خطرات هستند.

محمدعلی یکتانیک‌، کارشناس حیات وحش نیز در گفت‌وگو با جام‌جم آنلاین وضعیت حیات وحش کشور را ناگوار توصیف می‌کند و می‌گوید:«‌شکار و قاچاق گسترده نفس حیات وحش کشور را به شماره انداخته است.»

این  درحالی است که در سال‌های اخیر شیوع بیماری در ‌ حیات وحش نیز افزایش پیدا کرده است، برای نمونه‌ طاعون نشخوار کنندگان کوچک و آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان شمار زیادی از حیات وحش کشو را به کام مرگ فرستاده است.

یکتانیک ادامه می‌دهد:« خشکسالی نیز شرایط حیات وحش کشور را نامناسب‌تر کرده است و این روزها کم نیستند جانورانی که به دلیل نبود آب و خوراک جان خود را از دست می‌دهند‌.»

افزون بر این گوشت‌خوارانی مانند پلنگ نیز به دلیل کاهش طعمه از زیستگاه‌هایشان خارج می‌شوند و این مساله به تعارض بین حیات وحش و انسان دامن می‌زند.

یکتانیک می‌افزاید:«حیات‌وحش کشور در سراشیبی انقراض قرار گرفته است و برای حفظ محیط‌زیست کشور باید با متخلفان برخورد کرد.»

آن طور که او می‌گوید بخش زیادی از مشکلات حوزه محیط زیست و حیات وحش کشور با اجرای درست قانون حل می‌شود، چراکه تا زمانی که متخلفان حوزه محیط زیست برخورد نشود. روند تخریب محیط زیست کشور ادامه خواهد یافت.‌

 

مهدی‌آیینی

آتش بدقولی به جان زاگرس

سال گذشته پس از آتش‌سوزی‌های گسترده جنگلی،‌ دولت وعده پیشگیری و تامین امکانات را داد ولی شعله کشیدن آتش در گچساران بطلان وعده‌ها را ثابت کرد

اگر از بلوط‌های نارک بپرسید،‌ اگر از درخت‌های خامی سوال کنید، حالشان بد است؛ خیلی بد، چون روزهاست دارند می‌سوزند،‌ از ۱۷ تیر تا امروز،‌ زیر این آفتاب سوزان،‌ پیش چشم مردمی که شعله‌های آتش جنگل‌های زاگرس را می‌بینند ولی دست‌شان خالی است. جنگل‌های بلوط گچساران، شش روز متوالی است که در محاصره آتش‌اند،‌ بلوط‌های زیادی سوخته‌اند و بلوط‌های بیشتری وحشت سوختن دارند؛ یک همیار طبیعت نیز که عاشق زاگرس بوده میان شعله‌ها جان داده است.

برآوردهای اولیه حکایت از سرایت آتش و عربده‌کشی شعله‌ها در ۴۰۰ هکتار عرصه جنگلی دارد؛ عرصه‌ای وسیع در استان بی‌امکانات کهگیلویه و بویر‌احمد که در آن زور مردانی که در میدان ایستاده‌اند از جنگلبان‌ها و محیط‌بان‌ها تا همیاران طبیعت، به وسعت آتش نمی‌رسد. عده‌ای می‌گویند ارتش باید وارد کار شود و نیروهای زبده و ورزیده جای مردم عادی را بگیرند؛ مردمی که گرچه دلشان برای زاگرس شعله‌ور می‌سوزد ولی به جز بیل و کلنگ و شاخه‌های خشک بادام و بلوط وسیله‌ای برای مهار آتش ندارند.

وضع در شهرستان گچساران، در جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت‌شده خامی اصلا خوب نیست. فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی استان به ایسنا حرف‌های ترسناکی زده است: نیروهای زیادی منتظر انتقال با بالگرد به ارتفاعات هستند اما فقط یک بالگرد آن هم بالگرد هلال‌احمر موجود است. نیروها خسته شده‌اند و برخی از آنها رفته‌اند.

بالگردها دوباره نیستند، مضحک است. همین خرداد گذشته بود که وقتی جنگل‌های بلوط زاگرس می‌سوختند، دولت وعده تجهیز امکانات اطفای حریق و پیشگیری از وقوع آتش‌سوزی در جنگل‌ها را داد. حالا که وقت عمل است اما نه بالگرد هست و نه امکانات. اوضاع درگچساران با یک ماه قبل، با روزهایی که جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده دیل می‌سوختند فرقی نکرده. اگر آن روز عبدالرضا یکی از اهالی روستای آب تیرک که همیار طبیعت است، تعریف می‌کرد که هر روز صبح فقط دو بالگرد، نیروهای مردمی و دولتی را به ارتفاعات می‌برد و این نیروها شب با پای پیاده از دل کوهستان برمی‌گشتند، هنوز هم وضع همین است، حتی بدتر.

گویی دولت در روزهای آخر مسؤولیت، محیط‌زیست را رها کرده، همان‌طور که نیروهای خسته و کلافه زاگرس را. دولت اما باید می‌ماند و نباید پا پس می‌کشید. دولت پس از آتش‌سوزی‌های گسترده سال پیش قول داده بود با اقدامات پیشگیرانه مانع از تکرار آتش‌سوزی‌ها شود اما سر عهد و پیمانش نماند. زاگرس اکنون حالش به‌قدری خراب است که هیچ عذر و بهانه‌ای حالش را خوب نمی‌کند. آتش با این سرعت و این طرز ناشیانه مهار هم که پیش برود جنگل‌های زاگرس و پوشش گیاهی منحصر به‌فردش دیری نمی‌گذرد که یکسره نابود می‌شود.

چرا آتش شعله کشید؟

شش روز سوختن برای جنگل کم نیست. شش روز می شود ۱۴۴ ساعت و ۸۶۴۰ دقیقه. هر دقیقه برای جنگلی که آتش به دامنش آویخته، مهم است و پرحادثه. جنگل‌های نارک، خامی، گناوه لری، فتح و مارین در گچساران بیش از ۸۰۰۰ دقیقه است که دارند در فقر امکانات می‌سوزند.

از معاون استاندار و فرماندار گرفته تا مدیرکل مدیریت بحران استان همه یک حرف را می‌زنند. آنها این‌که چرا آتش شعله کشیده و مهار نشده را ربط می‌دهند به عوامل طبیعی. محمد محمدی، مدیرکل مدیریت بحران کهگیلویه و بویراحمد این‌جمله را گفته است: وزش باد مانع کنترل آتش شده است.

کیومرث حاجی‌زاده، معاون عمرانی استاندار نیز به سه عامل اشاره کرده است: سخت‌گذر بودن، وزش باد و گرمای شدید، مهار آتش را دشوارتر کرده است.

علیرضا اتابک، فرماندار گچساران نیز اظهار‌نظر مشابهی کرده است: صعب‌العبور بودن منطقه، دمای بالای ۵۳ درجه، صخره‌ای بودن منطقه و وزش باد شدید روند کنترل و مهار آتش را کند کرده است.

غلامحسین حکمتیان، مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه و بویر‌احمد هم در گفت‌و‌گو با جام‌جم چند عامل موثر در خاموش نشدن آتش جنگل‌های بلوط را برشمرد: استان ما بسیار صعب‌العبور، با شیب‌های تند و شدید، پرتگاه‌های وحشتناک، پوشش گیاهی متراکم، دمای هوای بالا و وزش شدید باد است که همگی دست به دست هم داده و کنترل و مهار آتش را سخت کرده است.

طبق این گفته‌های دولتی همه چیز تقصیر هواست که گرم است، تقصیر باد است که تند می‌وزد و تقصیر جغرافیای منطقه است که کوهستانی است. بیرون از دایره دولتی‌ها اما گرچه گوشه‌چشم کارشناسان به این عوامل است ولی این عوامل در نگاه آنها فقط تشدیدکننده آتش است نه لزوما به‌وجود‌آورنده آن.

سال‌هاست که قرار دولت‌ها، به‌خصوص قرار دولت دوازدهم این است که با اقدامات پیشگیرانه مانع از شروع آتش شود. اگر بر اثر حادثه‌ای طبیعی یا انسانی نیز آتشی روشن شد و حریقی شکل گرفت، کارهای مقابله‌ای به‌قدری زود شروع شود که کار به فاجعه نکشد. ولی قول‌ها و وعده‌ها چون فراموش شده، حتی تامین حداقل امکانات و حداقلی‌ترین هماهنگی‌ها نیز لنگ مانده، آتش در جنگل‌های زاگرس به نقطه امروز رسیده، به بحران، به وخامت و روایت‌های پر‌آب چشم.

یکی از این روایت‌ها را احمد رحمانی،‌ عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور نقل می‌کند. او در گفت‌وگو با ایسنا گرچه پذیرفته است که مهار آتش‌سوزی در مناطق زاگرسی به‌دلیل صعب‌العبور بودن منطقه و نبود راه دسترسی سخت است ولی می‌گوید اگر امکانات باشد، مهار آتش این همه دشوار نمی‌شود: برای مهار آتش‌سوزی در چنین مناطقی باید از تجهیزاتی مانند هلیکوپتر و هواپیماهای آب‌بر به حد کافی استفاده شود اما چون این امکانات وجود ندارد داوطلبان و نیروهای سازمان‌های مردم‌نهاد مجبورند وسایل و امکانات از‌جمله بیل و کلنگ و آب را با شرایط دشواری با الاغ به نیروهای اطفای حریق برسانند.

رحمانی تاسف می‌خورد و می‌گوید: متاسفانه در کشور ما به مسائل مربوط به منابع طبیعی و محیط‌زیست توجه کافی نمی‌شود؛ از این‌رو با وجود این‌که از امکانات و تجهیزات لازم برای مهار آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع و حفاظت از منابع طبیعی برخورداریم اما در شرایط بحران از آنها محروم می‌مانیم.

تفسیر حرف این کارشناس این است که در کشورمان سازمان‌ها‌، نهادها و ارگان‌های مختلف بالگرد دارند ولی به وقت حادثه و ضرورت اعزام‌ها به اندازه‌ای کم و دیرهنگام است که بخش وسیعی از جنگل و مرتع طعمه آتش شده است.

اکنون شش روز است جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده خامی در گچساران در حال سوختن است ولی تنها چهار بالگرد در این منطقه حضور دارد که هیچ‌کدام نیز بالگردهای تخصصی اطفای حریق نیستند. این حقایق را به‌خوبی می‌شود از گفته‌های محمد‌مهدی نوری‌آقا، رئیس مرکز کنترل و پشتیبانی اطفای حریق هوایی وزارت دفاع برداشت کرد: درحال حاضر چهار بالگرد در منطقه حضور دارند که دو فروند مجهز به بسکت تخصصی اطفای حریق هوایی با ظرفیت چهار تن آب هستند و در صورت نیاز یک بالگرد دیگر هم آماده اعزام به منطقه است.

قول‌هایی که فراموش شد

حالی که امروز زاگرس دارد روزی دیگر می‌تواند جنگل‌های هیرکانی و روزی دیگر جنگل‌های ارسباران داشته باشند. درواقع آتش در جنگل منحصر به زاگرس نیست اما زاگرس دارد بیشترین خسارت را از آتش‌سوزی‌های عمدی و غیرعمدی متحمل می‌شود. رسیدگی‌های دیرهنگام و روش‌های منسوخ و ناکارآمد مهار آتش نیز هر روز مشغول ضربه‌زدن به حیات جنگل‌هاست.

در این بین هر دولتی که سرکار می‌آید وعده‌هایی به نفع جنگل می‌دهد که با شنیدن آنها فرض بر این گرفته می‌شود که داستان تلخ آتش‌سوزی‌ها درجنگل‌های طبیعی و باستانی ایران به‌زودی تمام خواهد شد اما این دلخوشی‌ها و امیدواری‌ها مثل نقشی است که بر باد کشیده می‌شود چون وقوع هر آتش‌سوزی ثابت می‌کند که ما در همان جایی درجا می‌زنیم که قبلا ایستاده بودیم.

ماه پیش رضا بیانی، جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور از انتشار نقشه پیش‌بینی حریق در جنگل‌ها خبر داده و گفته بود که برخی از مناطق زاگرس به لحاظ ریسک آتش‌سوزی در شرایط بحرانی قرار دارند ازجمله کهگیلویه‌وبویراحمد، بخش های جنوبی فارس، کردستان، لرستان و شمال ایلام و به‌خصوص منطقه کبیرکوه که اولین موج گرمایی عراق از این منطقه وارد استان ایلام می‌شود.

یک ماه است که نقاط پرخطر به اسم مشخص شده‌اند و تجربه سال‌ها آتش‌سوزی درعرصه‌های جنگلی کشور نیز نشان داده با شروع فصل گرما همین مناطق‌اند که در پیشانی مبارزه با حریق جنگلی قرار می‌گیرند اما دست‌ها روی دست است و کاری که در شان اراضی وسیع و پرارزش جنگلی است، انجام نمی‌شود. مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه‌وبویراحمد نیز با این که در گفت‌وگو با ما سعی دارد به کارهای انجام‌شده بیش از کارهای انجام‌نشده اشاره کند از کمبود امکانات می‌گوید: امکانات استان برای اطفای حریق نسبت به سال های گذشته ۱۰۰درصد افزایش‌یافته ولی چون ۹۰درصد وسعت استان را عرصه‌های جنگلی و مرتعی اشغال‌کرده امکانات باید بیش از اینها برایش مهیا شود. در مورد زاگرس حتی باید در سطح کلان فکری شود چون این جنگل‌ها در جغرافیای چند استان گسترده شده است.

البته سال‌هاست که قرار بر شکل‌گیری همین نگاه ملی و کلان است که شوربختانه شکل نگرفته است. دیری نمی‌گذرد از زمانی که جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها از جلسه اواخر سال۹۹ با معاون‌اول رئیس‌جمهور خبر داد که در آن مقرر شد سند بوم‌سازگان زاگرس که سندی راهبردی برای حفاظت از جنگل‌های زاگرس است، نهایی شود. در همین جلسه آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مشکلات تامین بالگردهای اطفای‌حریق نیز مطرح شد و اسحاق جهانگیری دستور داد هماهنگی‌ها برای تامین بالگردهای اطفای‌حریق سریع‌تر انجام شود.

اما چون بزرگان به رسم عادت فراموشکارند و طبق عادتی مالوف، هماهنگی‌های بین بخشی در کشورمان سخت شکل می‌گیرد این حرف‌ها و جلسات نیز به جایی نرسیده است.

محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیط‌زیست هم در گفت‌وگو با ما ترجیح می‌دهد از بدعهدی‌ها و فراموشکاری‌ها بگوید: دولت حتی نتوانست شماره سه‌رقمی اعلام کند تا مردم آتش‌سوزی‌ها را زودتر اطلاع دهند پس چطور می‌تواند جنگل را نجات دهد؟ رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست هم که مدتی پیش گفته بود سرمایه‌گذاری برای اطفای‌حریق توجیه اقتصادی ندارد پس چطور می‌توان از بدنه دولت انتظار بیشتری برای حفظ جنگل داشت؟ برخی مدیران هم می‌گویند آتش‌سوزی جنگل طبیعی است چون وسعت منابع طبیعی کشور زیاد است اگر مقداری از جنگل در آتش بسوزد اتفاق حادی نیفتاده است. تحت‌تاثیر این نگاه می‌توان گفت سیاستمداران کشور به قول معروف برای منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور تره هم خرد نمی‌کنند.

آمارهای شعله‌ور

آمارهایی که از عرصه‌های جنگلی نابودشده براثر آتش هر سال منتشر می‌شود آمارهای هولناکی است مخصوصا اگر درذهن داشته باشیم که کشورمان جزو کشورهای کم برخوردار از جنگل در جهان است. سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور آمارهایی را از وسعت آتش‌سوزی‌ها در سال۹۹ منتشرکرده که اگر حریق‌های جنگلی در سال‌های بعد نیز با همین وسعت ادامه داشته باشد دیری نخواهد گذشت که از جنگل‌های ایران چیزی جز زمین‌های لخت و عریان باقی نمی‌ماند.

براساس این آمار سال۹۹، ۲۱هزار هکتار از عرصه‌های جنگلی کشور(طبیعی و دست‌کاشت) درگیر حریق شدند که بیشترین آتش‌سوزی‌ها نیز در سالی که گذشت در ناحیه رویشی زاگرس و خلیج عمانی به وقوع پیوسته است.

آماری دیگر اما که منبع آن گروه برنامه‌ریزی و پشتیبانی تجهیزات مناطق حفاظت‌شده سازمان حفاظت محیط‌زیست است از آتش‌سوزی‌های امسال می‌گوید. براین‌اساس تاکنون ۳۱۱۸هکتار از مناطق چهارگانه تحت‌حفاظت محیط‌زیست گرفتار حریق شده‌اند که استان فارس با ۱۵۴۲هکتار، خوزستان با ۱۱۲۵هکتار، مازندران با ۱۳۱هکتار و کردستان با ۹۳هکتار به ترتیب استان‌هایی بوده‌اند که بیشتر از نقاط دیگر کشور با حریق دست‌وپنجه نرم کردند.

دور از امسال و پارسال نیز آتش تا توانسته اراضی جنگلی و مرتعی کشورمان را تهدید کرده است. براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس به‌طور متوسط سالانه ۱۶هزارو ۷۲۷ هکتار جنگل و مرتع در آتش می‌سوزد و از آنجا که مساحت شهر ساری ۳۵۰۰هکتار است، می‌توان گفت که سالانه پنج برابر مساحت این شهر،‌ جنگل در آتش می‌سوزد و از بین می‌رود.

براساس این گزارش از سال۸۶ تا ۹۸، ۲۴هزارو ۵۵۵ فقره آتش‌سوزی در عرصه‌های طبیعی کشور رخ داده که ۱۳هزار و ۵۱۸ فقره آن در جنگل‌ها و ۱۱هزارو ۳۷ فقره آن در مراتع بوده که موجب نابودی ۱۰۷هزارو ۵۵۷ هکتار جنگل و ۱۱۰هزار و ۳۵۸ هکتار مراتع شده است.

همچنین در ۱۳سال اخیر به‌طور متوسط در هر سال ۱۰۴۰فقره آتش‌سوزی در جنگل‌ها و نزدیک به ۴۸۹ فقره در مراتع اتفاق افتاده که به‌طور میانگین در هر سال ۸۲۷۳ هکتار از جنگل‌ها و نزدیک به ۸۴۹۰ هکتار از مراتع به‌واسطه شعله‌ور‌شدن آتش ازبین‌رفته است.

دراین میان گزارش‌ها حاکی است که جنگل‌های زاگرس از سال ۸۶تا۹۸ یعنی به مدت ۱۳سال کانون حریق‌بوده به‌طوری که ۷۰درصد آتش‌سوزی‌ها در ناحیه زاگرس رخ داده است.

مریم خباز

 

موش و گربه بازی با گربه‌ماهیان

در دو هفته اخیر لاشه حدود ۲۵تن گربه‌ماهی به سواحل جاسک رسیده است

سریال مرگ گربه‌ماهیان در جاسک تمامی ندارد. پس از این‌که در ۱۳فروردین امسال حدود ۱۰تن لاشه گربه‌ماهی سواحل جاسک را فرش کرد، سه‌شنبه گذشته نیز خبر رسید این بار ۱۵تن لاشه گربه‌ماهی به سواحل جاسک رسیده است تا شرایط آشفته محیط‌زیست دریایی کشور را به تصویر بکشد و این احتمال را تقویت کند که هنوز کشتی‌های صنعتی با خیالی آسوده در حال قانون‌شکنی هستند و اگر مشتری‌های‌شان قیمت‌ها را پایین آوردند یا اگر صید بهتری در تورشان افتاد بدون هیچ ترسی ‌۲۵تن گربه‌ماهی را که بخشی از دارایی‌های این سرزمین است، مانند زباله در دریا رها کنند.

مرگ مشکوک آبزیان در سواحل کشور زخمی کهنه است که هیچ‌وقت آن‌طور که باید برای درمانش اقدم نشده، زخمی که با مرگ گسترده گربه‌ماهی‌ها در سواحل جاسک این روزها دوباره تازه شده است.

اولین بار ۱۳فروردین بود که لاشه حدود ۱۰تن گربه‌ماهی در سواحل جاسک دیده شد،آن زمان برخی مسؤولان ادعا کردند این ماهی‌ها از سوی صیادان محلی صیدشده اما براثر واژگونی قایق صیادان، لاشه‌ها به دریا ریخته و به ساحل آمده است.

درحالی‌که برخی کارشناسان از این دلیل قانع نشده بودند و می‌گفتند قایق صیادان محلی گنجایش چنین حجمی را ندارد حادثه دوباره تکرار شد و این بار سه‌شنبه گذشته حدود ۱۵تن لاشه گربه‌ماهی به ساحل رسید.

محمدرضا فاطمی،پژوهشگر علوم دریا یکی از کارشناسانی است که در این ماجرا انگشت اتهام را به سمت صید صنعتی می‌گیرد و ‌ به ما می‌گوید: گربه‌ماهی در کف دریا زندگی می‌کند به همین دلیل صید گسترده آن به ترال نیاز دارد.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد گربه‌ماهی حرام‌گوشت است و به دلیل ارزش کم اقتصادی، صیادان محلی به صید آنها رغبتی ندارند.

فاطمی به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند و می‌گوید در تصاویر نیز مشخص است لاشه بیشتر ماهیان تلف‌شده، یکدست است. علاوه براین فقط کشتی‌های صنعتی توانایی ذخیره این حجم از ماهیان صیدشده را دارند.

او این اطلاعات را کنار هم می‌گذارد و نتیجه می‌گیرد به‌احتمال‌زیاد یک کشتی صید ترال ماهیان را صید کرده است و این روزها به دلیل این‌که مشتری‌اش را ازدست‌داده یا گونه به‌صرفه‌تری برای صید پیداکرده، لاشه‌ها را از فریزرش خارج کرده و ‌ درون آب می‌ریزد تا برای صید تازه ‌ جا باز کند.

فاطمی به همین دلیل از مدیران سازمان شیلات می‌خواهد برای شفاف‌سازی، محل کشتی‌های صید ترال را که فعالیت‌شان ممنوع شده مشخص و اعلام کند این روزها چه فعالیت‌هایی می‌کنند.

محیط‌زیست: امکانات نداریم!

سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز احتمال می‌دهد حجم گسترده لاشه گربه‌ماهیان از طریق یک کشتی صنعتی به دریا ریخته شده باشد.

داوود میرشکار، مدیرکل دفتر حفاظت از زیست‌بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در گفت‌وگو با ما می‌گوید بار اول که لاشه گربه‌ماهی‌ها در سواحل دیده شد،تازه بودند اما در ماجرای اخیر علاوه بر گربه‌ماهی مقداری لاشه ساردین ماهی نیز به ساحل آمده است. به گفته او، بسیاری از لاشه‌ها تخریب‌شده‌اند، بنابراین می‌توان گفت مدت زیادی از مرگ آنها می‌گذرد.

میرشکار درباره فعالیت شناورهای صنعتی نیز می‌گوید تعدادی از این شناورها مجوز صید هورماهی دارند به همین دلیل احتمال می‌دهیم گربه‌ماهی‌ها نیز از سوی این شناورها صیدشده باشند.

سرنخ آشفته‌بازار محیط‌زیست دریایی را که دنبال کنید به این نتیجه می‌رسید که سازمان حفاظت محیط‌زیست از این گلایه دارد که قادر نیست برمحیط زیست دریایی نظارت داشته باشد، چراکه ابزارش را در اختیار ندارد و قانون نیز این مهم را به شیلات سپرده است.

مدیرکل دفتر حفاظت از زیست‌بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست ‌روی همین نقطه‌ضعف دست می‌گذارد و می‌گوید: براساس قانون در حوزه دریایی و شیلات محیط‌زیست هیچ مسؤولیتی ندارد و برنامه‌ریزی صید و برداشت از ذخایر و مدیریت آن در اختیار شیلات است.

آن‌طور که او می‌گوید، ‌ محیط‌زیست حتی در چنین مواردی قادر به نظارت نیست، چون تجهیزات لازم را ندارد به همین دلیل شفاف‌سازی در این خصوص وظیفه قانونی شیلات است.

اگر از میرشکار درباره چگونگی برخورد و مجازات متخلفان صید ‌ حدود ۲۵ تن گربه‌ماهی بپرسید، او می‌گوید:محیط‌زیست حتی در جلسات شورای عالی محیط‌زیست اجازه ندارد نام گونه‌های شیلاتی را که در معرض خطر انقراض هستند، مطرح کند مگر این‌که خود شیلات این‌کار را انجام دهد.

در دست بررسی است

محیط‌زیست که مدت‌هاست اقرار می‌کند کارشناس و ابزار لازم را برای مدیریت مسائل زیست‌محیطی کشور در اختیار ندارد. به‌این‌ترتیب اگر ماجرای مرگ گسترده گربه‌ماهیان را با مسؤولان شیلات جاسک در میان بگذارید، جواب خواهید شنید که ماجرا در دست بررسی است.

امید زارعی، رئیس شیلات ‌ جاسک به خبرنگار ما می‌گوید علت تلف شدن گربه‌ماهیان درحال بررسی است. جالب این‌که او برخلاف معاون محیط‌زیست و برخی کارشناس ‌ احتمال صید گربه‌ماهیان توسط کشتی‌های ترال را رد می‌کند و می‌گوید:کشتی صید ترال در منطقه وجود ندارد و فعالیت این نوع کشتی‌ها در منطقه ممنوع است.

او تأکید می‌کند باید منتظر آماده شدن نتایج آزمایش‌ها بود اما براساس قانون با متخلفان برخورد خواهد شد.

حدود دو هفته از ماجرای مرگ گسترده گربه‌ماهی‌ها می‌گذرد و به نظر می‌رسد این مرگ‌ومیر نیز خیلی زود مانند مرگ نهنگ‌ها در سواحل کیش یا مرگ پرندگان مهاجر در میانکاله و خلیج گرگان به فراموشی سپرده شود، چراکه رسیدگی به مسائل محیط زیستی در اولویت بسیاری مدیران نیست و نقش محیط‌زیست برای آنها از ابزاری برای تزیین متن سخنرانی‌ها فراتر نمی‌رود.

 

مهدی آیینی

محیط ‌زیست در چرخه غافلگیری

طاعون نشخوار‌کنندگان کوچک کل و بزها را می‌برد، بوتولیسم و آنفلوآنزا، پرندگان مهاجر را. لاشه پرندگان مهاجر، میانکاله را فرش می‌کند، لاشه کل و بزها کوهستان را. این خلاصه سریال مرگ تدریجی حیات‌وحش کشور است که هر‌سال تکرار می‌شود اما مدیران محیط‌زیست از آن درس نمی‌گیرند. در تازه‌ترین اتفاق مدیرکل محیط‌زیست مازندران از مرگ مشکوک ۴۲ چنگر و فلامینگو در میانکاله خبر داده است. آن‌طور که او گفته هنوز نتایج آزمایش‌های انجام شده مشخص نیست اما از بوتولیسم و آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان به‌عنوان گزینه‌های احتمالی مرگ و میر این پرندگان یاد می‌شود.

بوتولیسم باشد یا آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان فرقی نمی‌کند، مساله اینجاست که محیط‌زیست کشور همیشه غافلگیر می‌شود. هنوز دوستداران محیط‌زیست فراموش نکرده‌اند که سال گذشته یک بیماری مرموز، بیش از ۵۰ هزار پرنده مهاجر را به کام مرگ کشاند و پس از مدت‌ها بحث درباره دلیل این مرگ و میر سرانجام مدیران محیط‌زیست و سازمان دامپزشکی از بوتولیسم به‌عنوان دلیل مرگ پرندگان مهاجر نام بردند.

حیات‌وحش کشور با سرعتی عجیب از محیط‌زیست کشور خط می‌خورد اما مدیران برای حفظ اندک سرمایه‌های کشور آن‌طور که باید تلاش نمی‌کنند، یکی از نقاط‌ضعف کشورمان در این حوزه کمبود کارشناس و درمانگر است، این بحران آنقدر جدی است که باید اعتراف کرد تعداد درمانگران حیات‌وحش کشور به انگشتان دو دست هم نمی‌رسد. نگران‌کننده‌تر این‌که از این تعداد اندک نیز به‌درستی کمک گرفته نمی‌شود.

 پیشگیری منقرض شد

غافلگیری، واکنش همیشگی سازمان حفاظت محیط‌زیست در برابر مرگ و میر حیات‌وحش است. چرایی تکرار آن را از ایمان معماریان، دامپزشک می‌پرسیم. او پاسخش را در یک جمله خلاصه می‌کند و می‌گوید برای سازمان حفاظت محیط‌زیست پیشگیری اولویت نیست.‌

پیشگیری از بیماری در زیستگاه‌های کشور نیز فقط با پایش مستمر شدنی است. این درحالی است که سازمان حفاظت محیط‌زیست محیط‌بان کافی نیز در اختیار ندارد.

معماریان به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند و آن مساله‌ای نیست جز این واقعیت که حیات‌وحش کشور سال‌هاست از نقاط مشخص ضربه می‌خورد اما برای مقابله با آنها تاکنون به‌درستی اقدام نشده است. او به‌عنوان نمونه به طاعون نشخوار‌کنندگان کوچک اشاره می‌کند که به‌دلیل قاچاق دام در زیستگاه‌های کشور هر سال شیوع پیدا می‌کند و خبرساز می‌شود اما محیط‌زیست تاکنون نتوانسته با تعامل بین‌بخشی این خطر را کمرنگ کند.

او درباره مرگ و میر اخیر پرندگان مهاجر در میانکاله نیز می‌گوید برای اظهار‌نظر در این‌خصوص باید منتظر آماده شدن نتایج آزمایش‌های انجام شده بود، با این حال احتمال مرگ ناشی از آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان و بوتولیسم دور از ذهن نیست.‌

مدیریت محیط‌نیستی

کمبود نیرو، اعتبار و تجهیزات در عملکرد نامناسب محیط‌زیست تاثیر‌گذار است اما نباید فراموش کرد که سوء‌مدیریت نیز به آتش این کمبودها می‌دمد. برای نمونه وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست ادعا می‌کند اولویت او در محیط‌زیست مساله آب است، مدیران استانی نیز برای حفظ حیات‌وحش و زیستگاه‌ها آن‌طور که باید تلاش نمی‌کنند.

هومن ملوک‌پور، دامپزشک دیگری است که در گفت‌وگو با ما از عملکرد ضعیف محیط‌زیست می‌گوید و ادامه می‌دهد:«نمی‌توان از مدیرانی که محیط‌زیست اولویت آنها نیست انتظار بیشتری داشت، یعنی توقع داشت که آنها از حوادث گذشته درس بگیرند و برای کاهش احتمال شیوع بیماری بین پرندگان مهاجر برنامه‌ریزی کنند.»

بنابراین وقتی در دولتی که خود را محیط‌زیستی‌ترین دولت می‌داند اولویت سازمان حفاظت محیط‌زیست با شرح‌وظایف آن همخوانی ندارد، نمی‌توان انتظار داشت هر‌سال حیات‌وحش کشور قربانی شیوع بیماری‌هایی مانند طاعون نشخوارکنندگان کوچک و آنفلوآنزای فوق‌حاد پرندگان نشود.

 

مهدی آیینی

شلیک با دانه

آیا ما با غذادهی دستی به حیوانات زمینه مرگ آنها را فراهم می کنیم؟

در فصل زمستان یکی از بحث های همیشگی میان دوستداران محیط زیست حول محور غذادهی به حیوانات است. این موضوع البته که همواره با چالش های بسیاری همراه است عده ای به دلیل دسترسی کمتر حیوانات در این فصل به غذا این کار را کمک به حیوانات تلقی می کنند و در مقابل مخالفانی هم قرار دارند که معتقدند این کار دخالت در چرخه طبیعی آنهاست و نه تنها کمک محسوب نمی شود که در موارد بسیاری به زیان حیوانات است و گاه موجب مرگ آنها می شود. وقتی از غذادهی دستی به حیوانات حرف می زنیم مفهوم بسیاری فراگیری را در برمی گیرد در حالی که بسیاری از کارشناسان حیات وحش باور دارند که این موضوع ملاحظات بسیاری دارد.

هوشنگ ضیایی، کارشناس حیات وحش معتقد است یکی از این ملاحظات فارغ از گونه حیوانی، منطقه زیستی آن حیوان است. به این مفهوم که جغرافیای مدنظر یکی از مولفه های تعیین کننده در درستی یا نادرستی غذادهی به حیوان محسوب می شود. اسماعیل کهرم هم نوع گونه حیوانی را مولفه مهمی در درستی یا نادرستی این کار می داند و معتقد است غذادهی به پرندگان در اغلب موارد موجب تسریع در مرگ آنها می شود. تغییر در چرخه و ذائقه غذایی حیوانات و عادت دهی آنها به غذای دستی هم از دیگر ملاحظات کارشناسان در این کار است. ملاحظاتی که به باور آنها حتما یک کار تخصصی است و با راه اندازی پویش های مردمی این کار بیشتر زیان آور است تا مفید. در کنار این موضوع هیچ گاه در بحث های حول این موضوع درباره غذادهی به حیوانات وحشی حرفی به میان نیامده، آن هم در حالی که در آستانه فصل سرما همیشه اخباری درباره حمله گرگ ها به انسان در برخی مناطق ایران منتشر می شده است. برخی راهکار عدم تکرار این اتفاقات را در طعمه گذاری و غذادهی به گرگ ها می دانند در حالی که برخی از کارشناسان نه تنها این کار را بی فایده می دانند، بلکه معتقدند ریشه بسیاری از این حمله های احتمالی هم آزاری است که انسان به این حیوانات رسانده است، از محدود شدن قلمروی زیستگاه این حیوانات گرفته تا آزارهای معمول به خود حیوان در برخی از مناطق ایران. حیوانات شهری هم در بحث پیش رو جایگاه ویژه ای دارند، آنها دیگر به واسطه دسترسی به غذاهای شهری نه تنها ذائقه غذایی شان تغییر پیدا کرده که دیگر در طول سال های گذشته توانایی تاب آوری شان در طبیعت هم از میان رفته است. همه این چالش هاست که باعث شده همچنان یک سوال مهم کلی وجود داشته باشد، سوالی با این محور که اساسا غذادهی به حیوانات درست است یا نادرست؟ این گزارش قصد دارد به پاسخی آشکار به این پرسش برسد.

مدیریت شود، کار درستی است
پاسخ هوشنگ ضیایی، کارشناس پیشکسوت حیات وحش به پرسش جام جم به شرط در نظر گرفتن برخی مولفه ها مثبت است. او مهم ترین معیار در این کار را محدوده جغرافیایی این تصمیم می داند و به جام جم می گوید: «به طور کلی و در بعضی از مناطق این کار درستی است. به عنوان مثال ما در منطقه ورجین که به حیوانات غذادهی می کنیم به این دلیل است که مسیرهای مهاجرت به واسطه سدسازی ها و جاده های اتوبانی قطع شده است. در گذشته با بارش شدید برف حیوانات این منطقه کوچ می کردند و به مناطق خجیر و سرخه حصار و پایین دست می آمدند، اما حالا به همان دلایل ذکر شده این مسیرها بسته شده و حیوانات در این مناطق می مانند و غذایی هم ندارند، بنابراین به نظر می رسد در این مناطق باید به این حیوانات کمک کرد.» برای این کار هم البته که باید ملاحظاتی را در نظر گرفت. او به ما می گوید: «غذادهی به حیوانات در سایر مناطق که هنوز دسترسی و امکان مهاجرت حیوانات وجود دارد کار درستی نیست، چرا که باعث می شود حیوانات به این غذادهی دستی عادت کنند و بعد از آن علوفه های بدخوراکی را که در طبیعت وجود دارد، نخواهند خورد. نکته مهم این است که این کار باید مدیریت شود و در صورت نیاز صورت بگیرد.»

غذایی که پرندگان را می کشد
از بین رفتن قلمروی زیستی حیوانات و قطع این قلمرو به واسطه سازه های انسانی مانع بزرگی برای مهاجرت نکردن حیوانات به دیگر مناطق شده است، اما این گزاره درباره پرندگان تا حدود بسیاری صدق نمی کند. با این حال اما اسماعیل کهرم، کارشناس و فعال محیط زیست معتقد است اگر با رعایت ملاحظاتی غذادهی به برخی گونه ها مناسب باشد این کار برای پرندگان قطعا زیان آور خواهد بود.

او به جام جم می گوید: «ناآگاهی جمعی در این باره به طوری است که باعث مرگ پرندگان می شود. نکته مهم در غذادهی به پرندگان فصل و نوع غذاست، به این مفهوم که اگر ما در فصل بهار و تابستان به عنوان مثال خرده نان به پرندگان بدهیم این کار می تواند به مرگ جوجه این پرندگان بینجامد. چرا که خمیر نان آب را جذب می کند و باعث خفگی جوجه ها می شود.»

ثوابی که کباب شد
هر چند غذادهی مورد اشاره این کارشناس محیط زیست معطوف به پرندگان شهری است، اما گلایه اصلی کهرم از این کار اشاره به غذادهی به پرندگان مهاجر دارد. او به جام جم می گوید: «نکته ای که بسیار مخالف آن هستیم مربوط به رفتار افرادی است که با نیت خیر آمدند ثواب کنند، اما کباب کردند. آمدند در منطقه سرخرود در شمال ایران چند تن گندم را به نیت خیر به قوها دادند. قوهایی که برای ارتزاق چند روزه به آن منطقه آمده بودند تا کمی استراحت کنند و به تالاب های دیگر بروند.

این کار باعث تشکیل کلونی های پرتجمع قوها شد و همین تجمع باعث انتشار امراض مختلف بین این پرندگان شد.»

انتشار احتمالی امراض میان این گونه تنها یکی از معایب چنین شیوه غذادهی است. به باور اسماعیل کهرم این کار باعث قطع مسیر طبیعی این پرندگان هم شده بود. او می گوید: «اساسا دلیل اصلی مهاجرت پرندگان یافتن غذاست. از آنجا که در زمستان سیبری همه چیز یخ می زند و غذایی یافت نمی شود پرندگان به مناطق گرم تر برای یافتن غذا مهاجرت می کنند. وقتی ما به این شکل گسترده با غذا این پرندگان را در این منطقه نگه می داریم باعث انتشار امراض بین آنها، جلب توجه شکارگرانی همچون روباه و شغال و البته شکار و صید غیرقانونی شان هم می شویم.»

ادامه گفته های اسماعیل کهرم موازی حرف های هوشنگ ضیایی است. این که غذادهی به پرندگان هم اصولی دارد. این که تشکیل پویش در این زمینه بدون آگاهی از آن می تواند به قیمت جان پرندگان تمام شود. این که این شیوه غذادهی به پرندگان ذائقه غذایی آنها را از بین می برد و باعث مرگشان می شود

تجارت میلیاردی در سیاه چاله فریدونکنار

گردش مالی بازار فروش لاشه پرندگان مهاجر در  فریدونکنار  در یک فصل دست کم ۱۵۰ میلیارد تومان برآورد می شود

چرا بازار فروش  لاشه پرندگان مهاجر در فریدون‌کنار جمع نمی‌شود؟ سوالی که عدم پاسخ به آن عمری بیش از یک دهه  دارد. سالهاست  که  هیچ مسوولی نتوانسته یا نخواسته است پاسخ این پرسش ساده و معمولی را بدهد.  از وضعیت شگفت‌انگیز این بازار همین بس که فراگیری کرونا باعث تعطیلی تمام مشاغل و کسب و کارها در ایران شده اما این بازار همچنان باز است و به فعایت خود ادامه می‌دهد، عجیب‌تر   اینکه علاوه بر کرونا حالا آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان هم در این منطقه از سوی سازمان دامپزشکی تایید شده است اما همچنان ۲۵ تخته‌دار در این بازار صبح به صبح لاشه پرندگان مهاجر را چوب حراج می‌زنند. فرماندار این شهر هم انگار  خسته از سوال تکراری  و بی پاسخ قدیمی است، چرا که وقتی از او پرسیدند که چرا بازار فریدونکنار در تعطیلات کرونا همچنان فعال است گفت:«فقط ممکن است در لحظاتی آن هم درصبح ازدحام داشته باشیم در سایر ساعات ازدحام نداریم! اگر ستاد مقابله با کرونا درباره بازار فریدونکنار مصوبه‌ای دارد من در خدمت شما هستم.» این قصه، قصه امروز و دیروز نیست، کرونا و آنفلوآنزا هم حریف مافیای پشت پرده گردانندگان این بازار نشده است، همین سال گذشته که به دلیل سم‌ریزی در تالاب میانکاله شاهد تلفات چند هزار قطعه پرنده بودیم اعلام شد بیش از هزار لاشه از این پرندگان مرده سر از این بازار و سفرهای‌های مردم درآوردند!

بازار پرسود خریداران متمول

یک فعال محیط زیستی در فریدون‌کنار به ما می‌گوید قدرت گردانندگان بازار پرندگان این شهر فراتر از تصور است. او می‌گوید بارها و بارها به دلیل اطلاع‌رسانی توسط این افراد تهدید شده و جالب اینکه نه به صورت ناشناس که همه اهالی شهر هم این افراد را می‌شناسند. کل بازار پرندگان فریدون کنار شامل ۲۵ تخته‌ (دکه) است که توسط ۲۰۰ نفر اداره می‌شود. قیمت لاشه پرندگان مهاجر در این بازار توسط یک نفر هر صبح چوب زده می‌شود. فردی که روزانه  لاشه حدود ۶۰۰۰ پرنده مهاجر را قیمت گذاری می کند . سالهاست که سازمان حفاظت  محیط زیست نتوانسته  از پس بی‌شمار تخلفات این افراد بربیاید. جالب اینکه مسوولان محلی هم به قدرت این ۲۰۰ نفر اذعان دارند. حسینعلی ابراهیمی کارنامی، مدیرکل محیط زیست مازندران می‌گوید چرا نمی‌توانند مانع فعالیت این افراد شوند؟ چون «تجارت پر سودی است، بازاری که به متمولین خدمت می‌کند.»

قیمت‌های روز بازار فریدون‌کنار

منظور از تجارت پرسود در این بازار یعنی گردش مالی روزانه ۱۰ میلیاردتومانی! فقط لاشه پرندگان عرضه شده در این بازار به روزانه ۶ هزار قطعه پ می‌رسد و میانگین قیمت هر سال حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ هزار تومان است. البته که این قیمت‌ها از سال گذشته است و حتما که در سال جاری این قیمت‌ها هم افزایش داشته است. یکی از دکه داران این بازار آخرین قیمت‌ها از لاشه پرندگان مهاجر را با ما درمیان گذاشته است، قیمت‌هایی که  به گفته او چون در آغاز فصل مهاجرت هستیم و پرندگان هنوز گوشت چندانی ندارند، فعلا اندکی پایین است!

  • یک جفت اردک سرحنایی: ۱۵۰ هزار تومان
  • چنگر جفتی :   ۸۰ تا ۹۰ هزار تومان
  • خوتکا جفتی : ۸۰ هزار تومان
  • مرغابی : ۷۵ تا ۸۰ هزار تومان
  • غاز خاکستری: ۱۸۰ تا ۲۰۰ تومان

قیمت‌های سال گذشته پرندگان در این بازار هم ازین قرار است

اردک کله سبز : جفتی ۲۵۰هزار تومان

غاز : ۲۰۰ تا ۲۵۰ هزار تومان

خوتکا: ۶۰ تا ۷۰ هزار تومان

چنگر: ۵۰ هزار تومان

گردش مالی میلیاردی از کشتار پرندگان

فریدون‌کنار را نه در ایران که در جهان به عنوان قتلگاه پرندگان مهاجر می‌شناسند. چند سال پیش گاردین در گزارشی نوشت بیش از یک میلیون قطعه پرنده مهاجر به صورت سالانه فقط در تالاب فریدون‌کنار شکار می‌شوند! با یک حساب سرانگشتی  اگر قیمت متوسط  هر لاشه  را ۱۵۰هزار تومان در نظر بگیریم، می توان گفت گردش مالی این بازار در فصل مهاجرت پرندگان دست کم ۱۵۰میلیارد تومان  است.

 

میثم اسماعیلی

نهنگ ها در کیش، مات می شوند

مرگ پیاپی  ۲نهنگ در سواحل کیش، متخصصان و دوستداران طبیعت را نگران کرده است

نهنگ ها آرام می میرند، بی هیاهو و نجیب،‌ آنقدر که بی هیچ مقدمه ای لاشه های بادکرده و از ریخت افتاده شان می آید روی آب و با حرکت امواج می رسد به ساحل. مرگ نهنگ ها مثل مرگ فقرا بی صداست، مثل مرگ پیری است تنها که در غربت خانه خاموشش، بی جار و جنجال رو به قبله دراز می کشد و تمام. نهنگ هایی که در دو هفته اخیر در آب های خلیج فارس مرده اند و در برخورد مکرر امواج و تابش خورشید ازعظمت بدن های هیولایی شان چیزی به جز لاشه های درحال تجزیه نمانده است، گرچه بی صدا مردند ولی حالا صدای این مرگ های درعزلت نه فقط در سواحل خلیج فارس که در کل ایران پیچیده است که چرا؟

نهنگ ها همه جای دنیا آرام می میرند، نهنگ ها با این که غول پیکرند اما اهل هیاهو نیستند، آدم ها یکدفعه که به خودشان می آیند، یا لاشه های آنها را غوطه ور در آب های کم عمق می بینند یا جسم های نیمه جانشان را روی سواحل. این که چرا نهنگ ها می میرند و آخرین دقایق جان دادن و صحنه های رقت انگیز مردنشان را برای آدم ها می آورند، هنوز معماست، مثل معمای مرگ دو نهنگ در آب های نیلگون خلیج فارس و در ساحل زیبای سیمرغ.

 

تشکیل پرونده برای ۲ مرگ

ظهر سه شنبه یازدهم آذر حوالی ساعت دو و نیم عصر به اداره محیط زیست منطقه آزاد کیش خبر دادند که لاشه یک نهنگ در یک کیلومتری جزیره در حال نزدیک شدن به ساحل شرقی است. خبر، تلخ و تلخی اش مکرر بود چون همین اتفاق ۱۱ روز قبل، ‌در آخرین روز ماه آبان رخ داده بود و یک نهنگ از نژاد براید  با جثه تحسین برانگیز ۵/۱۴ متری در ساحل سیمرغ به گل نشسته بود.

آنهای که کیش را می شناسند ساحل سیمرغ را هم می شناسند، ساحلی به طول ۳۰۰ متر در امتداد ساحل ماسه ای زیبا.

لاشه نهنگ اول که به ساحل سیمرغ رسید خبرش چندان به جایی درز نکرد و غول دریا زیر ماسه های بلورین ساحل دفن شد تا پس از پوسیدگی کامل و بعد از ریختن گوشت و پوست و چربی ها،  اسکلت باقی مانده اش برای مقاصد آموزشی و پژوهشی به موزه مرکز مطالعات محیط زیست کیش برود.

پس از ۱۱ روز اما لاشه دوم که به ساحل سیمرغ نزدیک شد و مردمِ حاضر در صحنه، مشغول عکس گرفتن و زل زدن به نهنگی در حال پوسیدن شدند،‌ خبر، همه سایت های خبری را پر کرد. حتی این بار برای لاشه نهنگی که گفته شد نر بوده است، فکری دیگر شد و مریم محمدی رئیس اداره محیط زیست منطقه آزاد کیش پس از این که گفت برای پیشگیری از انتشار بوی نامطبوع، بناچار لاشه را به ساحل خلوتی انتقال داده اند، دفن لاشه را تلویحا اشتباه دانست و گفت که این کار بر کیفیت و مقاومت استخوان های نهنگ اثر منفی می گذارد، پس  این بار با حمایت بخش خصوصی اسکلت نهنگ در آب از لاشه جدا شده و در ساحل به هم وصل خواهد شد تا برای استفاده‌های آموزشی و پژوهشی به موزه پژوهشکده دریایی کیش برود.

حالا یک نهنگ زیر ساحل ماسه ای کیش در حال پوسیدن است و نهنگی دیگر بعد از مثله شدن و کارد به استخوانش رسیدن، درحال آماده شدن برای تبدیل به اسکلتی آموزشی است، درحالی که پرونده مرگ هر دو نهنگ باز است و افکارعمومی منتظر.

 

مرگ های نهنگی  

مردمی که روی ساحل و اسکله سنگی سیمرغ، موبایل به دست با هزار فکر و ایده و فرضیه داشتند از جسدی عکس و فیلم می گرفتند که سرِ باد کرده و کبودش مثل یک تومور بزرگ توی ذوق می زد،‌ حالا پراکنده شده اند. به جایش متخصصان دارند کوله بار سفر به کیش را می بندند تا راز این مرگ های مرموز را کشف کنند.

مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش در نامه ای از رئیس سازمان حفاظت محیط زیست خواسته تا گروهی از متخصصان این سازمان را به کیش بفرستد تا این مرگ ها را علت یابی کنند چرا که  پدیدار شدن لاشه دومین نهنگ در فاصله کمتر از ۱۵ روز، موجب نگرانی فعالان و علاقمندان محیط زیست شده است.

عیسی کلانتری پاسخ نامه را چه می دهد، نمی دانیم ولی این را می دانیم که این دو مرگ تنها مرگ های خلیج فارس در ماه های اخیر نبوده است. دوم شهریورتصاویر هولناکی درخبرگزاری ها منتشر شد که متعلق به لاشه نهنگی در حال پوسیدن بود. لاشه فاسد را اهالی روستای بریزگ در بخش گونمردی شهرستان سیریک هرمزگان در ساحل روستایشان پیدا کرده بودند، درست روز اول شهریور امسال.

جسد با این که هنوز خون تازه از آن روان بود ولی میزان فساد نعش اش خبر از مرگ چند روزه اش می داد که به دست امواج تا شرق سیریک و در محدوده تالاب بین‌المللی دلتای رود گزهرا رسیده بود.

آن زمان داود میرشکار، سرپرست دفترحفاظت از زیست بوم ها و سواحل دریایی سازمان حفاظت محیط زیست احتمال داده بود که این نهنگ بر اثر بیماری تلف شده است؛ یک نهنگ عنبر، مشهور به نهنگ اسپرم با ۵/۱۶ متر طول و۵۰ تن وزن،‌ نهنگی که شاید کمتر کسی بداند که از مادهٔ روغنی موجود در سرش برای ساختن شمع و گریس استفاده می شود.

با این مرگ، تعداد نهنگ هایی که در سال ۹۹ در آبهای ساحلی کشورمان مرده اند به عدد سه رسیده ، ‌البته اگر نخواهیم مرگ یک نهنگ در اواخر سال ۹۸ را نیز به این فهرست اضافه کنیم. اواخر ماه اسفند بود و بندر دیلم، که یک رهگذر از اهالی بومی،‌ مرگ رقت انگیز نهنگی غول پیکر در ساحل روستای لیلتین را با تلفن همراهش به تصویر کشید.

آن نهنگ آرام و نجیب مُرد، بی هیاهو. ولی قطعا او وقتی که داشته با مرگ جدال می کرده،‌ جدالش بی درد نبوده است، دردی که ما انسان ها آن را نشنیدیم و هرچه بود در آبی بیکران دریا خفه شد، دردی که بعد از معاینه لاشه به جراحاتی رسید که فقط تصادف با کشتی می توانست آن را ایجاد کند.

 

این مرگ معماست

نهنگ ها معمولا رازآلود می میرند و گاه ناگهان تصمیم می گیرند دیگر نباشند و با آب های بیکران خداحافظی کنند. نهنگ ها وقتی دسته جمعی چنین تصمیمی می گیرند ما آدم ها تعبیر می کنیم که نهنگ ها خودکشی کرده اند،‌ یک جور انتحارغم انگیز که معلوم نیست اساسا درست باشد یا نه.

نهنگ ها چه از نوع خلبان باشند یا نیزه ای و قطبی و خاکستری و یا حتی عنبر،‌به تعبیری حتی چه جزو نهنگ های دندان دار باشند و چه جزو بی دندان ها،  مرگ به سبکی را که سه موردش امسال در سواحل کشورمان رخ داد ،‌ تجربه می کنند.

درباره چرایی این مرگ ها حرف و حدیث زیاد است و محافل علمی هنوز به نتیجه قطعی نرسیده اند. علت مرگ برخی نهنگ ها البته از شواهد و قراین ظاهری پیداست،‌ مثل زخم هایی که بر بدن دارند یا باله هایشان که قطع شده است.

بعد از مرگ نهنگ دوم در ساحل سیمرغ کیش البته مدیرکل دفتر زیست بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط زیست، دامنه علل مرگ نهنگ ها را گسترده توصیف کرد و عواملی همچون آلودگی دریا، تورهای صیادی یا برخورد با پروانه کشتی ها را دخیل دانست.

با این حال دلایلی که درباره مرگ نهنگ ها بویژه از نوع دسته جمعی اش ذکر می شود فراتراز این حرف هاست. مهر امسال وقتی ۵۰۰ نهنگ در سواحل تاسمانی استرالیا گیر افتادند در حالی که  زیست شناسان دریایی برای نجات نهنگ ها از آب های کم عمق تلاش می کردند، دانشمندان همچنان می گفتند معلوم نیست چه عاملی آنها را به سمت ساحل کشیده است.

آنها نهنگ های خلبان بودند،‌ گونه ای دلفین که به علت بزرگی جثه به نهنگ معروف اند و دانشمندان به اتفاق آنها را جانورانی بسیار اجتماعی می دانند به طوری که اگر یکی از همنوعانشان زخمی یا بیمار شود، همگی اطرافش جمع می‌شوند که بعید نیست در حالی که همدردی می کنند در آب های کم عمق اسیر شوند.

البته گروه دیگری از دانشمندان به گل نشستن نهنگ‌های خلبان را به تغییرات درمیدان‌های الکترومغناطیسی محیط ربط می دهند و استدلال می کنند چون نهنگ های خلبان از یک سیستم فاصله یابی صوتی بسیار پیشرفته برای مسیریابی یا شکار بهره می‌گیرند این تغییرات ممکن است موجب سردرگمی آنها شود.

محمدرضا محبوب فر، کارشناس محیط زیست کشورمان نیز که بیشتر موافق نظریه احساساتی بودن نهنگ هاست به باشگاه خبرنگاران جوان گفته است در سیکل زندگی نهنگ ها، دلفین‌ها و حتی وال‌ها دوره‌ای وجود دارد که به دلایل مختلف از جمله از دست دادن جفت یا فرزند یا به دلیل تغییر در شرایط اقلیمی دچار افسردگی می‌شوند که پایان این افسردگی مرگ است؛ چه مرگ در دل دریا و اقیانوس، چه مرگی نزدیک به انسان ها و در سواحل.

نهنگ ها نجیب و بی هیاهو اند، قلبشان گرچه بزرگ است ولی دلی به کوچکی گنجشک دارند که زود می شکند. دکتر برناردو محقق دانشگاه لاس پالماس گران کاناریای اسپانیا دریافته که نهنگ‌ها هنگام شنیدن صدای امواج می‌ترسند و در نتیجه برای فرار از منشأ صدا، بیرون از آب پرت می‌شوند. همچنین نهنگ ها در پاسخ به استرسی که متحمل می شوند دچار اختلال شنا و انباشتگی نیتروژن در بدن می شوند و در نهایت تصمیم به خودکشی  می گیرند.

بسیاری از این استرس ها را ما انسان ها به نهنگ ها وارد می کنیم ، ما کشتیرانی می کنیم، ما تورهای عریض و طویل ماهیگیری پهن می کنیم و ما با کشتی های غول پیکر با آن پره های بزرگ قاتل طول  وعرض آب های جهان را می گردیم، ما آب های جهان را متلاطم می کنیم و ما پهنه های آبی کره خاکی را آلوده می کنیم و آن وقت بی آن که حتی لحظه ای به نهنگ ها فکر کنیم، موجب مرگشان می شویم. این بازی نابرابری است؛ قبول دارید؟

 

مریم خباز

تابستان هوا ندارد

تابستان‌ها  نیز دیگر از هوای پاک خبری نیست، این روزها ازن برای آسمان آبی خط و نشان‌ می‌کشد

چند هفته‌ای است که آفتاب داغ تابستان حسابی کلافه‌مان کرده است و در بعضی از این روزهای داغ کرونایی آلودگی هوا نیز امانمان نمی‌دهد. آن‌قدر که براساس داده‌های شرکت کنترل کیفیت هوای تهران پنج روز از ده روز اول تابستان، هوای پایتخت برای گروه‌های حساس ناسالم بوده و البته مقصر اصلی آلودگی آسمان در همه این روزها ازن بوده است. آلاینده‌ای که پیش‌سازهای آن در اثر جلوگیری ‌نکردن از تولید مضاعف اکسیدهای ازت در فعالیت‌های صنعتی، احتراق ناقص سوخت در وسایل نقلیه و اجرا نکردن طرح کهاب در جایگاه‌های عرضه سوخت تولید می‌شود و اشعه داغ خورشید نیز این پیش‌سازها را به ازن تبدیل می‌کند. اتفاقی که آلودگی هوا را در روزهای گرم تابستان نیز برای اهالی کلانشهرها به همراه دارد و این آلودگی در سال‌های اخیر به دلیل افزایش میانگین دمای هوا، رشد فعالیت‌های صنعتی در کلانشهرها و فرسودگی هرچه بیشتر خودروها و موتورسیکلت‌ها بیشتر هم شده‌است.

اکسیژن موجود در هوا که در کنار آب به‌عنوان منبع اصلی وجود حیات در کره زمین شناخته‌می‌شود، مولکولی دواتمی است و وقتی این مولکول به حالت سه‌اتمی درمی‌آید، به ازن که گازی به‌شدت سمی است، تبدیل می‌شود. گازی که وقتی از حد استاندارد فراتر می‌رود به بافت‌های چشم و دستگاه تنفسی آسیب می‌رساند و حتی می‌تواند باعث خشک‌شدن گیاهان و نابودی فضاهای سبز شهری و محصولات کشاورزی هم بشود.

البته واکنش‌های تبدیل اکسیژن به ازن به‌صورت طبیعی در اتمسفر رخ‌می‌دهد و اصولا انجام واکنش بین اکسیژن هوا، ازن و اکسیدهای نیتروژن چرخه‌ای طبیعی در جو زمین به حساب می‌آید، اما آنچه این چرخه طبیعی را برهم می‌زند، افزایش مصرف سوخت‌های فسیلی و بی‌توجهی به ضوابط زیست‌محیطی در فعالیت‌های صنعتی است که باعث بالارفتن غلظت اکسیدهای نیتروژن موجود در هوا و تولید بیشتر ازن می‌شود. در کنار این مساله، احتراق ناقص سوخت در وسایل نقلیه و همچنین جلوگیری‌نکردن از ورود بخارات بنزین به هوا در پمپ‌بنزین‌ها ورود هرچه بیشتر هیدروکربن‌های گازی یا همان گازهای آلی فرار به هوا را به همراه دارد. گازهایی که خود به‌عنوان پیش‌سازهای تولید ازن شناخته‌می‌شوند و وقتی در معرض تابش شدید نور خورشید قرار می‌گیرند، می‌توانند زمینه را برای افزاش غلظت آلاینده ازن فراهم‌کنند.

این‌ها نکاتی است که یوسف رشیدی، عضو هیات‌علمی دانشگاه شهیدبهشتی درباره نحوه افزایش غلظت آلاینده ازن در هوا با جام‌جم در میان می‌گذارد. او این نکته را هم توضیح می‌دهد که اصولا برای سنجش کیفیت هوای شهر شش آلاینده معیار شامل چهار گاز منوکسید کربن، دی‌اکسیدنیتروژن، دی‌اکسیدگوگرد و ازن به همراه ذرات معلق کوچک‌تر از ۵/۲میکرون و ذرات معلق کوچک‌تر از ۱۰ میکرون اندازه‌گیری اندازه‌گیری می‌شوند. هرکدام از این آلاینده‌ها نیز با استاندارد تعیین‌شده‌ای مقایسه می‌شوند و به این ترتیب عددی به دست می‌آید که نشان‌دهنده شاخص آن آلاینده در هواست و شاخص کل آلودگی هوای شهر نیز معادل بالاترین عدد در میان شاخص هرکدام از این آلاینده‌هاست. بر این اساس وقتی به‌طور مثال شاخص ازن از بقیه آلاینده‌ها بالاتر می‌رود، به این ترتیب ازن به‌عنوان شاخص اندازه‌گیری آلودگی هوای آن روز معرفی می‌شود. اتفاقی که در روزهای گرم سال و به‌خصوص در فصل تابستان بیشتر می‌افتد.

ازن؛ آلاینده روزهای گرم

آلوده‌شدن هوای شهرها تابع دو پارامتر مهم است. نخست مقدار تولید مواد آلاینده و دوم شرایط هواشناسی. تفاوت اساسی شرایط هواشناسی تابستان و زمستان نیز این است که در روزهای سرد سال به‌علت وقوع پدیده وارونگی دما، میزان تهویه طبیعی هوا کمتر می‌شود و به همین دلیل، آلاینده‌های تولیدشده به‌مدت طولانی‌تری در هوا باقی‌می‌مانند. اما در تابستان، تهویه طبیعی هوا به‌علت نبود پدیده وارونگی دما بهتر اتفاق می‌افتد و به همین دلیل، تاثیر ذرات معلق و آلاینده‌های گازی در آلودگی هوا کمتر می‌شود.

با این وجود، افزایش غلظت آلاینده ازن در کلانشهرها در فصل تابستان باعث می‌شود اهالی این شهرها حتی در روزهای گرم‌ سال نیز از آلودگی هوا در امان نباشند. رشیدی دراین‌باره توضیح می‌دهد: در فصل زمستان مصرف سوخت بالاتر است و طبیعتا مونوکسید نیتروژن و گازهای آلی فرار بیشتری وارد هوا می‌شوند، اما چون انجام واکنشی که منجر به تولید ازن می‌شود، نیازمند اشعه ماورای بنفش خورشید است و شدت تابش این اشعه نیز در فصل تابستان خیلی بیشتر از زمستان است، به همین دلیل غلظت آلاینده ازن در روزهای گرم سال نسبت به روزهای سرد خیلی بالاتر می‌رود.

البته حتی در روزهایی از فصل تابستان که غلظت آلاینده ازن از حد استاندارد فراتر می‌رود و این آلاینده به عنوان شاخص آلودگی هوای آن روز معرفی می‌شود، باز هم پیک انتشار ازن بین ساعت‌ ۱۲ ظهر تا ۴ بعدازظهر است و بعد از این ساعت‌ها نیز چون شدت تابش خورشید به میزان قابل توجهی کاهش می‌یابد، غلظت آن آلاینده هم به طور طبیعی کمتر می‌شود.

این نکته را نیز محمد رستگاری، معاون نظارت و پایش اداره‌کل حفاظت محیط‌زیست استان تهران به جام‌جم توضیح می‌دهد و تاکید دارد در روزهای گرمی که ازن به شاخص آلودگی هوا تبدیل می‌شود، غلظت این آلاینده در میانه شب به حدی پایین آمده که اساسا می‌توان گفت آلودگی از میان رفته، این در صورتی است که افزایش غلظت دیگر آلاینده‌های هوا در فصل زمستان در طول شب هم ادامه دارد.

افرایش نگرانی از ازن

در سال‌های اخیر رشد فعالیت‌های صنعتی بدون توجه به ضوابط زیست‌محیطی در کلانشهرهای کشور باعث بالارفتن میزان تولید اکسیدهای نیتروژن شده و افزایش مصرف سوخت در کنار فرسودگی هرچه بیشتر خودروها و موتورسیکلت‌ها نیز گازهای آلی فرار بیشتری را در هوای کلانشهرها منتشر کرده، اما علت اصلی  افزایش میزان نگرانی از انتشار آلاینده ازن بخصوص در فصول تابستان چند سال گذشته، بالا رفتن میانگین درجه حرارت هوای کشورمان بر اثر پدیده گرمایش جهانی است. نکته‌ای که رد و نشان آن را در میان صحبت‌های رئیس سازمان هواشناسی کشور نیز می‌توان جست‌وجو کرد، زیرا همین دو هفته پیش بود که سحر تاجبش اعلام کرد تابستان امسال دمای هوا بالاتر از حد نرمال خواهد بود. این در حالی است که براساس آمارهای سازمان هواشناسی سال ۹۸ هم دمای هوا حدود ۳/۱ درجه سانتی‌گراد بالاتر از حد نرمال بود.

نکته دیگری که البته در بالا رفتن شاخص آلاینده ازن در تابستان‌های اخیر تاثیرگذار بوده، سختگیرانه‌ترشدن شیوه سنجش سطح آلاینده‌های هوا در سه سال گذشته است. مساله‌ای که معاون نظارت و پایش اداره‌کل حفاظت محیط‌زیست استان تهران درباره آن توضیح می‌دهد: در سه سال اخیر استانداردهای اندازه‌گیری سطح آلاینده‌های موجود در هوای پایتخت تغییر کرده به این مفهوم که اگر قبلا با رسیدن به عددی خاص غلظت هر کدام از آلایند‌ها را ناسالم اعلام می‌کردیم، اکنون با رسیدن به عدد کمتری غلظت آن آلاینده ناسالم اعلام می‌شود.

رستگاری البته تاکید دارد که سختگیرانه‌تر شدن استانداردها حتما در افزایش اثرگذاری شاخص آلاینده ازن در روزهای ناسالم هوا در شش ماه ابتدایی سال‌های اخیر تاثیرگذار بوده، اما قطعا ریشه اصلی افزایش غلظت آلاینده ازن در هوای پایتخت به گرمایش جهانی و تولید بیشتر پیش‌سازهای این آلاینده در سال‌های اخیر بازمی‌گردد.

راهکارهای کاهش غلظت ازن

ازن گازی سمی است که غلظت بالای آن در هوای کلانشهرها هم برای سلامت انسان‌ها و هم برای طراوت محیط‌زیست زیان‌آور است. به همین دلیل، نباید مسائلی مانند گرمایش جهانی به بهانه‌ای برای پرهیز از تلاش برای کاهش تولید آن تبدیل شود. چراکه صرف‌نظر از تمام تلاش‌هایی که کشورهای مختلف باید برای مقابله با گرمایش جهانی انجام دهند، ما نیز در کشورمان می‌توانیم برای پایین‌آوردن غلظت آلاینده ازن تولید پیش‌سازهای آن را کاهش دهیم.

کم کردن میزان تولید این پیش‌سازها نیز با اجرای راهکارهای مختلفی موثر است که از جمله آن می‌توان به ارتقای بازده سیستم‌های احتراق در منابع سوختی اشاره کرد. رشیدی درباره این راهکار توضیح می‌دهد: احتراق ناقص سوخت به‌خصوص در خودروها و موتورسیکلت‌ها نقش مهمی در تولید گازهای آلی فرار به عنوان بخشی از مهم‌ترین پیش‌سازهای آلاینده ازن دارد. بنابراین اگر ما بتوانیم کیفیت وسایل نقلیه خود را ارتقا دهیم و به‌ویژه وسایل نقلیه فرسوده را از رده خارج کنیم، هیدروکربن‌های نسوخته کمتری در هوا منتشر می‌شود.

عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی اجرای کامل طرح کهاب (کاهش، هدایت، انتقال و بازیافت بخارات بنزین) در جایگاه‌های عرضه سوخت را نیز راهکار مهم دیگر کاهش میزان انتشار گازهای آلی فرار در هوا می‌داند. طرحی که از سال ۸۷ اجرای آن به شرکت ملی پالایش و پخش فرآورده‌های نفتی ایران واگذار شده، اما براساس اظهارات داریوش گل‌علیزاده، معاون مرکز ملی هوا و تغییر اقلیم سازمان محیط‌زیست هنوز حتی ۱۰ درصد آن نیز نشده‌است.

راهکار دیگری نیز که می‌تواند در کاهش انتشار اکسیدهای ازت به عنوان پیش‌ساز آلاینده ازن موثر باشد، مجهز کردن مراکز صنعتی بزرگ به واحد کنترل ناکس (اکسیدهای نیتروژن) است. این در حالی است که به گفته رشیدی، تعداد کمی از مراکز صنعتی کشور مجهز به چنین واحدی هستند. او همچنین توضیح می‌دهد با وجود تاثیر مهمی که استفاه از فیلترهای حذف اکسیدهای ازت در سیستم‌های خروجی کارخانجات می‌تواند در کاهش آلودگی هوای کلانشهرها داشته باشد، اساسا بسیاری از کارخانجات کشور از داشتن این فیلترها بی‌بهره‌اند.

البته این تنها روند اشتباهی نیست که باعث افزایش غلظت آلاینده ازن در روزهای گرم سال می‌شود و تا زمانی هم که روندهای نادرستی مثل سهل‌انگاری در اجرای طرح کهاب، تولید خودروها و موتورسیکلت‌هایی با استانداردهای کیفی پایین و اهمال در از رده خارج کردن وسایل نقلیه فرسوده وجود داشته باشد، تابستان هر سال باید منتظر افزایش تعداد روزهای آلوده در هوای کلانشهرهایمان باشیم.

 

سم «ازن مضر» بر پیکر بشر

گاز سمی ازن که حضور آن در نزدیکی سطح زمین تبعات خطرناکی برای محیط‌زیست و سلامت انسان‌ها در پی دارد، دقیقا همان گازی است که وجود آن در لایه استراتوسفر موجب فلیتر کردن بخش زیادی از اشعه ماورای خورشید و جلوگیری از خسارت‌های بی‌شمار این اشعه برای کره زمین می‌شود. به همین دلیل است که به ازن موجود در استراتوسفر لقب «ازن مفید» و به ازن موجود در نزدیکی سطح زمین (لایه تروپوسفر) لقب «ازن مضر» داده شده‌است.

افزایش غلظت ازن در نزدیکی سطح زمین تاثیرات سوئی نیز بر سلامت انسان‌ها در پی خواهد داشت. براساس تحقیقات دانشگاه‌های علوم پزشکی کشور، مواجهه با این آلاینده می‌تواند سبب وارد شدن آسیب به سیستم تنفسی، ایجاد سرفه، تحریک گلو، درد قفسه سینه و تشدید آسم شود و مواجهه مکرر با آن نیز تخریب بافت ریه را به همراه دارد. بالا بودن شاخص آلاینده ازن همچنین می‌تواند باعث وارد شدن آسیب به بافت چشم، سردرد، آلرژی، حساسیت پوستی، حالت تهوع، حالت خستگی و سرگیجه نیز شود. همه این عوارض نیز البته در کودکان، سالمندان و افراد دارای بیماری‌های تنفسی یا قلبی تبعات خطرناک‌تری را به همراه دارد و به همین دلیل این گروه‌ها در روزهایی که شاخص آلاینده ازن به سطح ناسالم می‌رسد حتما باید در ساعت‌های ظهر و عصر از حضور در فضاهای باز خودداری کنند.

 

محمد حسین خودکار

محیط‌بانم پس نیستم!

درآستانه روز محیط‌بان، چند نفر از نگهبانان طبیعت، بی پرده از دغدغه های‌شان گفته‌اند

هم می‌ترسیدند،هم نگران بودند و درعین حال می‌خواستند حرف بزنند و همه چیز را بریزند روی دایره؛ حال عجیبی داشتند،‌ حال‌شان مثل لحظه گرگ و میش بود. به ما گفتند گوش عده‌ای از محیط‌بان‌ها را پیچانده‌اند و نسق عده‌ای‌شان را کشیده‌اند،‌ دست به تهدید زده اند و چند نفری را بی‌سر و صدا اخراج کرده‌اند، بعد هم بخشنامه نوشته اند که مصاحبه ممنوع.

چند نفر از محیط بان‌ها به واسطه همه این دلایل، عذر خواستند و حرف نزدند ولی وقتی شرط مان شد ذکر نشدن نام و نشان آنها چند نفری تردید را کنار گذاشتند و حرف زدند، درباره همه کمبودهایی که دارند،‌سختی هایی که می کشند،‌تبعیض‌هایی که تحمل می‌کنند و هر چه می‌رشتند،وقت و بی وقت پنبه می‌شد.

آنها همه اینها را گفتند به بهانه روز محیط‌بان که فرداست، فردایی که مصادف است با میلاد امام هشتم که ضامن آهوست،‌ که بهانه ای شده برای پاسداشت روز محیط‌بان که البته در تقویم نیست. اهل رسانه تا به حال به تعداد موهای سرشان درباره محیط‌بان‌ها نوشته اند، ‌محیط‌بان‌ها هم به تعداد موهای سرشان گفته اند. سختی‌های این قشر نخ نما وعیان است،‌ کیست که نداند محیط‌بان بی دفاع است و دستش خالی،‌کیست که ماجرای نبرد نابرابر قاچاقچی ، شکارچی و محیط‌بان را نشنیده باشد، کیست که عکس آش و لاش یکی از اینها بعد از درگیری را ندیده باشدوچشم ندوخته باشد به طناب‌دار که نکند به گردن محیط‌بان حلقه شود.

با محیط‌بان‌هایی که گپ زدیم، البته هیچ‌کدام وحشت مرگ نداشتند. جالب بود، وحشت آنها از زمان حال بیشتر از آینده بود، وحشت از این همه گرانی، از سختی های زندگی، از خودروها و موتورسیکلت‌های خراب پاسگاه، از نرسیدن به گرد پای قاچاقچیان و شکارچیان و تنها ماندن و بازهم تنها ماندن در برابر متخلفان.

محیط‌بان یک انسان است مثل بقیه.در ادامه خواهید دید محیط بان مثل من و شما نیازهای کوچک و دم دستی دارد. ولی اگر محیط‌بان وارسته و عاشق باشد یک انسان خاص با علاقه‌های ویژه است،‌ آنچنان که گاهی روی یک پلنگ یا راسو‌ یا درخت ارس یا نیِ تالاب تعصب پیدا می کند.

 

سن: ۴۴ سال

سابقه کار: ۱۷ سال

حقوق: ۵ میلیون تومان

گونه گیاهی مورد علاقه: نی

گونه جانوری مورد علاقه: گوزن زرد، آهو

مهم ترین دغدغه: نبود حمایت های حقوقی

مهم‌ترین آرزو: مردم همه محیط‌بان باشند  

محیط‌بان‌ها از نظر حقوقی و قضایی در شرایط سختی هستند. هر مشکلی که برای یک محیط‌بان پیش بیاید فرقی ندارد،چه اندازه‌ای است چون خودش باید وکیل خودش باشد و انتظاری از سازمان حفاظت محیط زیست نداشته باشد.این یکی از مظلومیت‌های محیط‌بان‌هاست. بارها کسانی بوده‌اند که به دست شکارچیان و قاچاقچیان مجروح شده‌اند و دست و پایشان قطع شده، ولی مسوولان چند روزی حول و حوش شان مانور داده‌اند و بعد همه چیز را فراموش کرده اند.

روزی که در یکی از درگیری‌ها مجروح شدم و پرونده‌ام نیاز به پیگیری در دادگاه داشت، این تنهایی را با همه وجود حس کردم. من حدود یک سال مجبور شدم با عصا و پای لنگ دنبال پرونده‌ام باشم.

در برخی شعب دادگاه های شهرستان قضاتی حضور دارند که به مسائل محیط زیست و قوانین آن اشراف ندارند و همین کار را سخت‌تر می‌کند. حتی یک قاضی در یکی از این دادگاه‌ها خودش شکارچی بود و پیداست سرنوشت پرونده ها چه می شود.

از تجهیزات محیط‌بانی هم که بگویم اوضاع اصلا خوب نیست. خودروها و موتورسیکلت های ما همه فرسوده و اسقاط است ولی هرطور شده از آنها استفاده می کنیم، چون چاره ای نداریم. برای رساندن تجهیزات به دست محیط بان ها وعده زیاد داده اند از جلیقه و دوربین بگیرید تا باتوم و بقیه چیزها ولی اینها در حد شعار مانده و اگر وعده‌ای عملی شده فقط برای نقاط محدودی بوده.

 

 

سن:۴۱ سال

سابقه کار: ۲۰ سال

حقوق: ۴ میلیون تومان

گونه گیاهی مورد علاقه: درخت ارس

گونه جانوری مورد علاقه: پلنگ

مهم ترین دغدغه: معیشت و کمبود تجهیزات

مهم ترین آرزو: خرید خانه

موارد زیادی است که محیط‌بان‌ها را اذیت می کند. یکی از آنها این است که محیط بان ها تحصیل می کنند ولی در حکم کارگزینی آنها تغییری ایجاد نمی شود. وضع درآمد و معیشت محیط بان ها هم مشکلی است که همه از آن خبر دارند. قرار بود امسال یک فوق العاده ویژه ۳۵ درصدی به حقوق ما اضافه شود که نشد؛ البته این مبلغ در برخی استان ها پرداخت شد که این موضوع خودش گویای تبعیض های موجود است.

از وضع خودروها و موتورسیکلت های پاسگاه های محیط بانی‌که نگویم،بهتر است. ما برای گشت زنی مشکل داریم و در تعقیب و گریزها جا می مانیم. بارها اتفاق افتاده که یک شکارچی یا قاچاقچی با ماشین های آنچنانی از جلوی ما رد شده اند، پوزخندی زده اند وچشم کشی کرده اند و ما فقط نگاه کرده ایم و حسرت خورده ایم. ما حسرت می خوریم، چون چند روز برای متخلفان کمین می زنیم ،ولی موقع عمل و اقدام که می رسد خودروی مان خراب می شود و هیچ کاری از دستمان برنمی آید.

محیط‌بان‌ها از نظر تسهیلات رفاهی هم صفرند،‌ حتی زیر صفر. ما هیچ وام خرید خانه یا ماشین یا حتی مهمان‌سرایی برای اقامت در شهرها نداریم، حال آن که کارمان شبه‌نظامی است و لااقل باید کمی از تسهیلات نیروهای نظامی را داشته باشیم. شغل محیط‌بانی حاکمیتی هم هست و طبیعتا افراد باید استخدام رسمی باشند، ولی بیشتر محیط بان ها قراردادی کار می کنند و خیلی ها با همین وضعیت بازنشسته می شوند.

 

سن:۴۷ سال

سابقه کار: ۱۲سال

حقوق: ۴ میلیون و ۳۰۰ هزارتومان

گونه گیاهی مورد علاقه: بلوط ،‌ ون

گونه جانوری مورد علاقه: آهو

مهم ترین دغدغه: معیشت،‌ اوضاع نابسامان محیط زیست

مهم ترین آرزو: مردم به محیط زیست احترام بگذارند

 

مشکلات قضایی مهم ترین موضوعی است که محیط بان ها را به چالش می کشد. قانون در بیشتر مواقع حامی ما نیست. تا به حال چند نفر از نیروهای ما تیرخورده اند یا پایشان قطع شده ولی سیستم قضایی آن طور که باید از آنها حمایت نمی کند. یکی از مشکلات ما با دادگاه ها این است که وقتی برخوردی با متخلفان صورت می گیرد و پرونده ای تشکیل می شود قضات از ما می خواهند شاهد بیاوریم در حالی که کار ما در کوه و جنگل و دشت و بیابان است،‌ ‌ما چطور می توانیم شاهد بیاوریم؟

حقوقی هم که می گیریم در مقایسه با خطراتی که به جان می‌خریم،‌ ناچیز است. قرار بود امسال حقوق ما ۵۰ درصد اضافه شود، ولی فقط ۱۵ درصد اضافه شده که وقتی اعتراض می کنیم،‌ می گویند شما ۳۵ درصد اضافه حقوق را قبلا گرفته‌اید.

البته فکر نکنید مشکل محیط‌بان‌ها فقط همین‌هاست. نکته ای که ما را بسیار اذیت می‌کند، این است که حتی درون سازمان به ما به دیده تحقیر نگاه می کنند، مثل یک سرباز . به ما می گویند شما محیط بانید و باید فلان کار را انجام دهید.

دلم می‌خواهد روزی بدون ترس و نگرانی از عواقب کار روبه روی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بایستم و بگویم«شما که هیچ اطلاعی از محیط زیست نداری،چرا روی این صندلی نشستید.»

 

 

 

سن:۳۴ سال

سابقه کار: ۱۰سال

حقوق:حدود ۴ میلیون تومان

گونه گیاهی مورد علاقه: درخت ارس

گونه جانوری مورد علاقه: راسو

مهم ترین دغدغه: ارج و قرب نداشتن محیط بان

مهم ترین آرزو: مردم به ارزش واقعی محیط زیست پی ببرند

 

شاید خیلی ها ندانند که محیط‌بان ها در پایین ترین رده سازمانی قرار دارند و به همین علت نه حقوق کافی می گیرند و نه جایگاه اجتماعی در خوری دارند. این پایین ترین رده محسوب شدن، باعث می شود زمانی که محیط بان رو در روی یک فرد متخلف قرار می گیرد و پرونده ای در دستگاه قضا تشکیل می‌شود، حمایتی که مورد انتظار نگهبانان طبیعت است از آنها به عمل نیاید.

محیط بان ها امروز بیش از هر زمانی نیازمند حمایت های قضایی و پشتیبانی از سوی مجلس و دولتمردان هستند، چون اگر از محیط‌بانان که در خط مقدم حفاظت از محیط زیست هستند حمایت نکنیم، حفاظت از عرصه های طبیعی مختل می شود.

برخلاف جایگاه پایین سازمانی محیط بان ها که شاید خیلی ها از آن بی خبر باشند، موضوع کمبودهای اساسی تجهیزاتی درمناطق چهارگانه محیط زیست حتما نکته ای است که خیلی ها از آن مطلعند. ما برای حفاظت از طبیعت و استمرار گشت زنی ها به خودروهای نو و قوی نیاز داریم و موتورسیکلت های به روز عصای دست ماست که هیچ کدام در اختیارمان نیست. وقتی اینها دور از دسترس ماست خب طبیعی است که دستمان به هیچ وجه به تجهیزاتی همچون بالگرد و هواپیما نمی رسد. شاید توجیه خوبی نباشد، اما همه این مسائل روی هم سبب شده تا برخی محیط بان ها گرفتار روزمرگی شده و‌ حتی در مواردی انگیزه لازم را برای حفاظت یا سرشاخ شدن با متخلفان نداشته باشند.

اگر روزی بتوانم با رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بی پرده صحبت کنم از او می خواهم همراه محیط بان ها بدون هیچ‌گونه تشریفات و اسکورت هم رکاب شود و سوار خودرو و موتورهای اسقاط شده و در همان حال پای صحبت محیط بان ها بنشیند تا هم  از آنچه در دل مناطق چهارگانه محیط زیست می گذرد باخبر شود و هم از نزدیک بداند محیط بان ها چطور زندگی می‌کنند.

 

مریم خباز

بالا