آخرین خبرها
خانه / گزارش (برگ 26)

بایگانی دسته بندی ها : گزارش

اشتراک به خبردهی

کلاه وزارت بر سر محیط زیست

ادغام محیط زیست و منابع طبیعی برای تشکیل وزارتخانه‌ای تازه، یکی از طرحی‌هایی است که دیروز در جلسه علنی مجلس اعلام وصول شد؛ اتفاقی که به نظر می‌رسد مخالفانش بیشتر از موافقانش باشد، زیرا براساس تحلیل کارشناسان با تشکیل وزارتخانه محیط زیست و منابع طبیعی، روی دستگاه‌هایی که به تخریب محیط زیست دامن می‌زنند نظارت کمتری خواهد شد و سرنوشت محیط زیست کشور به دست نمایندگانی می‌افتد که بیشترشان با ضرورت حفظ محیط زیست آشنا نیستند.
با ابین وجود موافقان این طرح امیدوارند با تبدیل معاونت محیط زیست به وزارتخانه، مدیران زیست محیطی را پاسخگو کنند.‌وقتی غلامرضا کاتب عضو هیات‌رئیسه مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی دیروز‌ طرح‌های اعلام وصول شده را نام برد، به طرح تشکیل وزارت محیط زیست و منابع طبیعی نیز اشاره کرد؛ طرحی که با اجرا شدنش باید منتظر تخریب بیشتر محیط زیست بود‌.

هوشنگ ضیایی، کارشناس محیط زیست یکی از مخالفان‌ ادغام محیط زیست با منابع طبیعی است به نظر او ‌ سازمان حفاظت محیط زیست باید بر نحوه عملکرد سایر دستگاه‌ها نظارت کند و اگر به وزارتخانه بدل شود،‌ نمی‌تواند مانع عملکرد برخی دستگاه‌ها شود؛ دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ هایی ‌که سبب تخریب محیط زیست می‌شوند.

هرچند ‌سازمان حفاظت محیط زیست نیز این روزها نمی‌تواند بدرستی به وظیفه اش عمل کند؛ زیرا وزیر صنعت، معدن و تجارت دولتی که خود را زیست محیطی‌ترین دولت تاریخ کشور می‌داند، با صحبت درباره ساخت معدن و گورخرهایی که در منطقه بهرام گور قرار دارند آب پاکی را روی دست زیست محیطی‌ترین دولت ریخته است.

بنابراین مشخص است که برای حفظ محیط زیست کشور با مشکلات زیادی روبه‌رو هستیم، اما چاره این کار را نمی‌توان در ادغام این دو نهاد جست‌وجو کرد.

مرگ نظارت

در واقع چنانچه سازمان حفاظت محیط زیست برقرار باشد و از مدیریتی مناسب برخوردار باشد، می‌تواند مانع عملکرد چنین وزرایی شود؛ اما اگر خودش وزیر شود دیگر تاثیر چندانی در عملکرد وزرا و دیگر مدیران نخواهد داشت.

بنابر این گره کار را باید در جای دیگری جست؛ زیرا دولت‌ها هیچ وقت در مقام عمل به فکر محیط زیست نیستند و برای جبران این ضعف باید آگاهی و دانش مدیران را افزایش داد تا بتوان بدرستی مسائل زیست محیطی را مدیریت کرد.‌

به همین دلیل به نظر می‌رسد تلاش نمایندگان برای ایجاد وزارت محیط زیست و منابع طبیعی بیشتر برای این است که بتوانند رئیس سازمان حفاظت محیط زیست را استیضاح کرده و مهره‌ای همراه را به‌کار بگیرند.‌

ضیایی می‌افزاید: وزارت جهاد کشاورزی و منابع طبیعی آنقدر وسیع است که محیط زیست در آن گم خواهد شد‌. پیش از این نیز بسیاری از کارشناسان مخالف ادغام کشاورزی و جهاد سازندگی بودند و اکنون نیز بر این نکته پافشاری می‌کنند که با تشکیل وزارت محیط زیست و منابع طبیعی، محیط زیست کشور سرنوشت ناگواری پیدا خواهد کرد.‌

مقایسه‌ای اشتباه

یکی از دلایلی که سبب شده برخی به فکر ایجاد وزارت محیط زیست و منابع طبیعی باشند، الگوبرداری از کشورهای اروپایی است که همه دستگاه‌ها و نهادهای فعال در حوزه محیط زیست در یک وزارتخانه جمع شده‌اند.

هادی کیادلیری، رئیس دانشکده منابع طبیعی و رئیس انجمن علمی جنگلبانی کشور در این باره می‌گوید: نباید محیط زیست کشور را با کشورهای اروپایی مقایسه کرد و گفت چون آنها وزارت منابع طبیعی دارند ما نیز باید مانند اروپایی‌ها عمل کنیم.

آن طور که او می‌گوید‌ منابع طبیعی کشورمان برخلاف اروپا‌ انسان ساخت ‌نیست و به معانی واقعی منابع طبیعی است و باید آگاه بود اگر در کشورهای اروپایی چنین اتفاقی افتاده بابت این است که مدیران دستگاه اجرایی کشورهای اروپایی برای حفظ محیط زیست حساسیت بیشتری نسبت به دستگاه‌های نظارتی دارند.

باید تاکید کرد در کشورمان اکنون ‌به اشتباه برخی وظایف اجرایی به محیط زیست واگذار شده؛ زیرا ماهیت اصلی این سازمان نظارت است نه اجرا. بنابراین یکی دیگر از مشکلات محیط زیست کشور‌ تداخل وظیفه‌های دستگاه‌هاست، زیرا اگر محیط زیست وارد اجرا شود در نهایت باید ارگان دیگری بر فعالیت آن نظارت کند.

جاده صاف‌کن تخریب

‌قابل پیش‌بینی است که با ادغام سازمان حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی موانع برای اجرای پروژه‌های غلط و تجاوز و تخریب محیط زیست برداشته می‌شود.

آن طور که کیادلیری می‌گوید، ‌با ایجاد وزارت ‌محیط زیست سرنوشت تمام منابع طبیعی کشور به دست نمایندگان مجلس می‌افتد؛ این درحالی است که برخی نمایندگان هنوز از بلوغ محیط زیستی برخوردار نیستند.

نکته‌ای را که کیادلیری به آن اشاره می‌کند، باید در منطقه‌ای فکر کردن نمایندگان جست‌وجو کرد، زیرا بسیاری از آنها برای راضی نگه‌داشتن حوزه انتخاباتی خود ترسی از تخریب محیط زیست ندارند و بیشتر به دنبال گرفتن نتایج کوتاه‌مدت هستند و به اندازه کافی آینده‌نگر نیستند. برای نمونه می‌توان به نمایندگانی اشاره کرد که برای حل مشکل اشتغال، علیه طرح تنفس جنگل رای می‌دهند‌‌.

در واقع باید وزارتخانه‌ای برای منابع طبیعی تشکیل داد، اما محیط زیست را نیز به عنوان دستگاه ناظر حفظ کرد.

مساله دیگری که رئیس دانشکده منابع طبیعی ‌ به آن اشاره می‌کند، نبود مدیران متخصص است،‌ انگشت‌شمار بودن مدیرانی که به معنای واقعی دغدغه محیط زیست را دارند سبب شده محیط زیست کشور شرایط مناسبی نداشته باشد،در واقع این روزها بیشتر مدیران زیست محیطی به فکر حفظ سمت و میزشان هستند تا به فکر حفظ محیط زیست کشور.

کیادلیری ازاین می‌گوید که باید منابع طبیعی را از زیر مجموعه جهادکشاورزی خارج کرد، زیرا 83 درصد اراضی کشور جزو منابع طبیعی است و اکنون زیر مجموعه بخش کشاورزی که بخشی خدماتی است قرار گرفته ، به همین خاطر از نظر اعتبارات و منابع انسانی توجه زیادی به آن نمی‌شود. در واقع وزیر چنین وزارتخانه‌ای بیشتر به فکر اهداف کوتاه مدت ـ که در بخش کشاورزی دست یافتنی است ـ می‌افتدو برای حفظ منابع طبیعی کشور که در بلند مدت به دست می‌آید، تلاشی نمی‌شود.‌

ضعف‌ها عریان شده

به نظر می‌رسد یکی از دلایلی که سبب شده باردیگر نمایندگان طرح ایجاد وزارت محیط زیست و منابع طبیعی را به هیات‌رئیسه بدهند، مشکلات زیست‌محیطی است که این روزها عریان‌تر از گذشته خود نمایی می‌کند. مشکلاتی مانند آنچه در چند روز اخیر بر مردم خوزستان گذشت و زندگی را به کامشان زهر کرد،‌ هوای آلوده‌ای که مانند بختک روی سینه کلانشهرنشینان افتاده، از تامین نشدن حقابه تالاب‌های هامون و هور‌العظیم و…‌ که باعث آواره شدن بسیاری از ایرانیان شده، کاهش قابل توجه حیات وحش کشور و … . اما اینها فقط برخی از مشکلات زیست‌محیطی این‌‌ روزهاست که مدیریتشان نیازمند چاره‌ای جدی است، اما برای درمان این مشکلات باید راه‌حلی مناسب انتخاب کرد و به قول معروف از چاله به چاه نیفتاد‌.

مهدی آیینی

سایه دار کوتاه می شود

گرمی‌ها دیگر اعدام نمی‌شوند، این اتفاقی است که اگر پیشنهاد قوه قضاییه به بار بنشیند، اجرایی خواهد شد و براساس آن تعداد مجازات‌های اعدام در کشورمان کاهش چشمگیری پیدا می‌کند، چراکه به گفته مسئولان حدود 80 درصد مجازات‌های اعدام در کشورمان به حوزه مواد مخدر مربوط است.
موافقان این پیشنهاد به تاثیرگذار نبودن مجازات اعدام و کاهش آمار اعدام‌اشاره می‌کنند، اما مخالفان از این می‌گویند که با اجرای نادرست مجازات حبس در کشور و حذف ‌مجازت اعدام، قاچاقچیان با خیالی راحت‌تر فعالیت خواهند کرد.

پیشنهاد حذف و جایگزینی مجازات اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر بار دیگر خبرساز شده، چراکه پیشنهاد قوه قضاییه دراین باره اکنون در مجلس در دست بررسی است.

ذبیح‌الله خداییان، معاون رئیس قوه قضاییه درباره این پیشنهاد می‌گوید اصلاح قانون مجازات مواد مخدر در مجلس مطرح و ‌به کمیسیون حقوقی ارجاع شد تا بررسی بیشتری روی آن شود.

او درباره جزئیات این پیشنهاد به مهر‌ توضیح می‌دهد که مقادیر مشمول و مبنای اعدام در رابطه با حمل مواد مخدر افزایش یابد، به طوری که اگر اکنون قاچاق 30 گرم مواد مخدر مشمول اعدام است، این مبنا به بیش از یک کیلوگرم تغییر کند؛ البته موضوعات دیگری نیز دراین باره مطرح شده و قرار است کمیسیون قضایی آنها را ارزیابی کند‌.

در بخشی از طرحی که قوه قضاییه به مجلس ارائه کرده مواردی که مجرمان مفسد فی‌الارض محسوب شده و مستحق مجازات اعدام شناخته می‌شوند، مشخص شده ‌مثلا‌‌ مباشرت در جرم یا حداقل یکی از شرکا حین ارتکاب جرم سلاح گرم همراه داشته یا از سلاح سرد یا گرم استفاده کرده باشد‌ یا چنانچه مجرم سردسته گروه مجرمانه سازمان یافته باشد یا مواردی که مجرم سابقه محکومیت به اعدام یا ده سال حبس یا بیش از آن یا گذراندن حداقل پنج سال حبس به‌علت ارتکاب جرایم موضوع قانون مواد مخدر را داشته باشد.

آن‌طورکه در این طرح آمده، در سایر مواردی که اعدام و حبس ابد در نظر گرفته شده‌ مجازات به بیش از 25 تا 30 سال حبس درجه یک تغییر می‌کند.

حمال‌ها اعدام نشوند

برخی از کارشناسان با توجه به این‌که کشورمان در کنار افغانستان قرار دارد و قاچاقچیان برای عبور مواد مخدر از کشورمان دست به هر کاری می‌زنند، معتقدند نمی‌توان مجازات اعدام را به طور کامل برای قاچاقچیان مواد مخدر حذف کرد.‌

پرویز افشار، سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر دراین باره می‌افزاید:‌ در بین قاچاقچیان مواد مخدر افراد زیادی به دام قانون می‌افتند که قاچاقچیان خرده‌پا و باربرها هستند.

به گفته او، حذف مجازات اعدام متوجه چنین افرادی است و درواقع باید شرایطی ایجاد کرد که مجازات اعدام متوجه سردسته باندهای تبهکار شود و در این بین مجازات اعدام برای افرادی که در بحث قاچاق مواد مخدر حکم حمال را دارند، برداشته شود.

‌طرحی که قوه قضاییه دنبال می‌کند، کیفی شدن مجازات‌ها و حذف اعدام برای قاچاقچیان خرد است، اما منتقدان می‌گویند باید دید که با حذف مجازات اعدام مکانیسم جایگزین چیست؟‌

تغییر قانون با نگاه جامع

مساله مهمی که در این بین باید توجه داشت این است که نگاه به تغییر قانون باید جامع باشد؛ چراکه حذف یک مجازات بدون آینده‌نگری و در نظر گرفتن مجازات جایگزین مناسب، ‌نتیجه مطلوبی در پی نخواهد داشت.‌

آن‌طور که سخنگوی ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز تاکید دارد، باید شرایطی ایجاد کرد تا مجرمان انگیزه لازم برای تکرار جرم را نداشته باشند. او‌ می‌گوید در کنار محدود کردن اعدام باید سازوکار حبس بلندمدت برای افرادی که به قاچاق مواد مخدر مبادرت کرده و سابقه‌دار نیز هستند، در نظر گرفته شود و این مجازات از قطعیت و جزمیت کافی برخوردار باشد؛ یعنی مشمول عفو نشود‌.

سازوکار دیگری که افشار تاکید دارد به آن باید توجه شود بحث اقتصاد قاچاق مواد مخدر است، زیرا قاچاقچیان زیادی هستند که گرفتار قانون می‌شوند، اما به دلیل خلأ قانون نمی‌توان اموالی را که آنها از طریق قاچاق جمع‌آوری کرده‌اند، در اختیار دولت قرار داد تا از آنها برای مبارزه با مواد مخدر بهره گرفته شود.

مجازات‌ها کیفی شود

سال‌هاست برای مبارزه با قاچاقچیان مواد مخدر از مجازات اعدام استفاده می‌شود، اما این مجازات تاثیر زیادی در کنترل این آسیب نداشته است؛ زیرا از حجم مواد مخدر و آسیبی که به جامعه تحمیل می‌شود، کاسته نشده است.‌

‌سعید صفاتیان، رئیس کارگروه کاهش تقاضای اعتیاد مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز درباره کاهش مجازات اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر به جام‌جم می‌گوید: مجازات اعدام اکنون حالت عددی و کمی دارد برای نمونه شخصی که بیش از 30 گرم هروئین را حمل می‌کند‌ یا شخصی که بیش از پنج کیلو تریاک می‌فروشد یا افرادی که برای بار دوم یا سوم مرتکب جرم شوند، به اعدام محکوم می‌شوند.

آن‌طور که او می‌گوید باید مجازات اعدام از حالت عددی خارج شده و حالت کیفی پیدا کند تا از بازدارندگی لازم برخوردار شود.

به همین خاطر برخی کارشناسان تاکید می‌کنند، حذف مجازات اعدام برای خرده‌پاهای بازار مواد مخدر باید با مجازات‌های جایگزین همراه باشد، ‌به گفته صفاتیان، قانون باید مجازاتی در نظر بگیرد که حبس در نظر گرفته شده برای این افراد مشمول تخفیف نشود یا حتی برای بالا بردن ضمانت اجرایی قانون باید اردوگاه‌ها را برای قاچاقچیان مواد مخدر احیا کرد.

اجرای درست مجازات جایگزین

به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، حذف مجازات اعدام برای خرده‌پاهای قاچاق مواد مخدر اتفاقی مثبت است که باید برای تحقق آن اقدام کرد، ‌اما در این بین نباید فراموش کرد که مجازات‌های جایگزین مانند حبس نیز باید به شکلی مناسب اجرا شود تا آشفته‌بازار مواد مخدر از این بیشتر نشود.

قاضی ناصر قریشی‌زاده نیز چنین نظری دارو، او  تصریح می‌کند: چنانچه مجازات حبس بدرستی اجرا شود، آمار بسیاری از جرایم در کشور کاهش پیدا می‌کند.

آن‌طور که او می‌گوید بیشتر مجرمانی که به مجازات حبس محکوم می‌شوند، تمام دوران در نظر گرفته شده را در زندان نمی‌مانند؛ زیرا از ‌مرخصی و آزادی‌های مشروط به آسانی بهره می‌برند و این مساله سبب شده اکنون بسیاری از مجرمان تکرار جرم داشته باشند.

به گفته قریشی‌زاده، آسان بودن استفاده از مرخصی و آزادی مشروط سبب شده مجازات حبس تاثیر چندانی بر تغییر و اصلاح مجرمان نداشته باشد؛ بنابراین نباید بدون مطالعه مجازات اعدام را نیز حذف کرد، زیرا ممکن است مفسده‌های دیگری در پی داشته باشد.

حذف مجازات اعدام برای خرده‌پاهای مواد مخدر پیشنهادی مناسب است که اگر با احکام جایگزین مناسب همراه باشد، ‌تاثیرات مثبت زیادی در جامعه خواهد گذاشت. برای نمونه شرایط خانواده‌های این افراد که بیشترشان‌ از اقشار ضعیف جامعه هستند بحرانی‌تر نخواهد شد، اما برای کنترل آسیب اعتیاد باید آموزش، مبارزه و مدیریت را همزمان پیش برد.

بغض هامون

قایق‌هایی که خاک می‌خورند، خانه‌هایی که در و پنجره‌‌شان گل گرفته شده، ساکنانی که کاسه صبرشان لبریز است و بی‌آبی، بیکاری و فقر‌ امانشان را بریده.شرایط آنقدر نابسامان است که‌ خیلی‌ها‌ رفته‌اند، خیلی‌ها خیال کوچ دارند و عده‌ای که مانده‌اند پای رفتن ندارند، اینها برخی ویژگی‌هایی است که این روزها نگاه‌ هر تازه‌واردی را که به روستاهای حاشیه تالاب هامون پا بگذارد می‌دزد؛ اما این همه واقعیت تلخی نیست که از خشک شدن هامون به یادگار مانده است.

دو شاخه بلند درخت و ریسمانی که حکم تور را دارد، بجز زمین‌هایی که از بی‌آبی لب‌هایشان ترک خورده و قایق‌هایی که در حال دفن شدن زیر توفان ریزگردها هستند، این به ظاهر تور والیبال تنها چیزی است که نشان می‌دهد به یکی از نزدیک‌ترین روستاها به هامون رسیده‌اید.

روستایی که حالا به نظر می‌رسد دور‌ترین نقطه دنیا به دریاچه هامون است، زیرا از آبادانی که به نام تالاب‌ها گره خورده در این روستا خبری نیست، هرچه هست گله است و شکایت.

دیوانه سابق

زن و مرد سالخورده‌ای کنار دیواری نشسته‌اند، دیواری که هر آن ممکن است فرو بریزد. آنها دو از نفر ساکنان روستای آزادی هستند، روستایی که تا چند سال پیش دیوانه نام داشت به دلیل همین نام خانوادگی بسیاری از اهالی اینجا دیوانه است.

اگر از حال این روزهای روستا سوال کنید، پیرمرد دست‌هایش را نشانه می‌رود رو به منطقه‌ای که تا چشم کار می‌کند بیابان است، می‌گوید از وقتی هامون خشک شد روزگار ‌ساکنان این روستا سیاه شد.

منطقه‌ای که او به آن اشاره دارد با روستا فاصله زیادی ندارد، آن‌طور که قدیمی‌های روستا می‌گویند این روستا آنقدر به تالاب هامون نزدیک بوده که برای این که روستا را سیل نبرد، اطراف روستا مناطقی را حفر کرده بودند تا مانع پیشروی آب شود.

اما حالا این خندق‌های عمیق خشک شده و هر تازه واردی را به این فکر می‌اندازد که چرا باید در یک طرف روستایی کوچک چنین خندقی حفر کرده باشند.

نامگذاری شگفت‌انگیز

چشم‌های اهالی روستای آزادی یا دیوانه سابق پر از حسرت است، حسرت روزهایی که خوان هامون گسترده بود و پیر و جوان از آن بهره می‌بردند‌، چشم‌های روستاییان نمی‌تواند دروغ بگوید، هامون مادر آنها بود و حالا که نیست همه‌شان یتیم شده‌اند، یتیم‌هایی که هیچ‌کس آن‌طور که باید پیگیر مشکلاتشان نیست.

اوضاع و احوال روستاییان خوب نیست، آنقدر که همه‌شان می‌گویند روزگارشان با یارانه می‌گذرد. اما دلشان هنوز دریاست، دریایی بیکران از محبت و مهمان‌نوازی. زن میانسالی حکایت دیوانه نامیدن روستا را روایت می‌کند، حکایتی که از آن می‌توان به مهربانی مثال‌زدنی این مردمان پی برد.

سال‌ها پیش به اهالی روستا خبر رسید قرار است از طرف ثبت احوال به روستا بیایند تا برای اهالی شناسنامه صادر کنند.

آن زمان تالاب پر از آب بود و روزگار به کام روستاییان به همین خاطر اهالی تصمیم گرفتند از ماموران ثبت احوال بخوبی پذیرایی کنند. آنها خیال می‌کردند ماموران زیادی برای صدور شناسنامه به روستایشان می‌آیند، این اشتباهی بود که به گمان روستاییان سبب شد نام روستایشان را دیوانه بگذارند.

مرد سالخورده‌ای دراین باره می‌گوید: وقتی روستاییان باخبر شدند قرار است عده‌ای برای صدور شناسنامه بیایند به فکر پذیرایی از آنها افتادند به همین خاطر بیشتر خانواده‌ها گوسفند سر بریدند تا ناهار و شام مهمانانشان را آماده کنند.

آنها نمکدان شکستند

روزی که ماموران ثبت احوال به روستا پاگذاشتند شوکه شدند، چراکه به هرخانه‌ای سر می‌زدند ساکنانش برای آنها غذا آماده کرده بودند.

ابراهیم دیوانه درباره ماجرایی که در آ‌ن روز اتفاق افتاد، می‌گوید:‌ آن‌طور که من از پدرم شنیده‌ام، ماموران ثبت احوال این مهمان‌نوازی اهالی روستا را نادیده گرفتند و نام دیوانه را به عنوان فامیل به آنها نسبت دادند، چراکه مهمان‌نوازی اهالی برایشان عجیب بود به همین دلیل روستا نیز به همین نام شناخته شد. زن میانسال دیگری می‌گوید آنها باید نام مناسبی انتخاب می‌کردند؛ مثل مهمان‌نواز، اما…

حال این روزهای هامون آنقدر ناخوش است که دیگر نمی‌توان از ساکنان روستا مهمان‌نوازی انتظار داشت به همین دلیل خیلی از اهالی روستا روز و شب را با یاد خاطره‌هایی به هم می‌دوزند که از زمان زنده بودن تالاب برایشان باقی‌مانده است.

فقط هامون را برگردانید

‌پای درد دل روستاییانی که درحاشیه دریاچه هامون باقی مانده‌اند که بنشینید، این جمله را زیاد خواهید شنید‌: «از وقتی دریاچه هامون خشک شد، برکت از زندگی ما رفت.»

هامون برای آنها خوان گسترده‌ای بود؛ باورش مشکل است، اما آمار نیز تاییدش می‌کند از هامونی که امروز خشکیده صیادان سالانه 12 هزار تن ماهی می‌گرفتند. خیلی‌ها با شکار پرندگان روزگار می‌گذراندند یا علوفه آنقدر زیاد بود که جمعیت گاو سیستانی در منطقه هامون‌ بیش از 90 هزار راس برآورد می‌شد، اما حالا کمتر از 30 هزار راس از این نژاد خاص باقی‌مانده یا جمعیت دام‌های سبک بومیان منطقه نیز از حدود یک میلیون و 500 هزار راس به کمتر از 500 راس رسیده، اینها گواهی است بر شرایط ناگوار افرادی که در حاشیه تالاب هامون زندگی می‌کنند.‌

یکی دیگر از اهالی روستای آزادی یا همان دیوانه سابق می‌گوید ما از مسئولان هیچ چیز نمی‌خواهیم جز بازگرداندن تالاب به دوران قبلش، زیرا به این شکل مشکلات ما حل می‌شود.

آن‌طور که او می‌گوید، بیشتر اهالی روستا این روزها تنها منبع درآمدشان یارانه است؛ پول اندکی که فقط کفاف چند روز اول هر ماه را می‌دهد و پس از آن باید دندان روی جگر گذاشت و به قول معروف سنگ به شکم بست.

این شرایط سبب شده خیلی از اهالی روستا بار سفر ببندند و به شهرهای دیگر مهاجرت کنند، اما خیلی‌ها مثل حمید دیوانه پای رفتن ندارند، چون سن و سالی ازشان گذشته است و دوست دارند در زادگاهشان بمیرند. به همین سبب با وجود تمام سختی‌ها در روستا مانده است.

آن‌طور که او می‌گوید بجز کمیته امداد امام خمینی هیچ نهاد، سازمان یا مقام مسئولی تاکنون به آنها سر نزده است، اما کمک‌های این نهاد نیز آنقدر نیست که مشکلات آنها را حل و فصل کند، زیرا خیلی از اهالی روستا سن و سالشان کم است و با توجه به قوانین کمیته امداد نمی‌توانند از خدمات این نهاد استفاده کنند.

درهای ِگل گرفته

همه روستاهای حاشیه هامون حال و روز مشابهی دارند. خشکسالی، بیکاری و فقر روی زندگی ساکنان آنها سایه انداخته است.

«گله بچه» روستای دیگری است با سرنوشتی مشابه. احمد ساکن این روستا و مرد میانسالی است که هنگام حرف زدن از زندگی هم‌ولایتی‌هایش بغض می‌کند و می‌گوید باید خانه‌هایی را ببینید که در و پنجره هاشان‌گِل گرفته شده چون ساکنانش به کوچ تن داده‌اند.

با احمد در کوچه‌های روستای گله بچه قدم زنیم، از لا‌به‌لای خانه‌هایی که بیشتر به مخروبه شبیه هستند می‌گذریم‌. او در میانه راه می‌ایستد، خانه‌ای را نشان می‌دهد که در و پنجره‌هایش با گل پوشیده شده است. اگر از علت این کار بپرسید، پاسخ تلخی می‌شنوید؛ جمله‌ای که آب پاکی را روی دست آنهایی می‌ریزد که می‌گویند از ساکنان مناطق محروم حمایت می‌کنند.

آن‌طور که او می‌گوید، در این منطقه برای این که مانع مهاجرت روستاییان شوند، جلوی کامیون‌هایی را که اسباب کشی کنند، می‌گیرند. به همین دلیل برخی که کوچ را تنها راه نجات می‌دانند، در و پنجره خانه‌هایشان را ِگل می‌گیرند و خانه و اسبابشان را به امان خدا رها می‌کنند و می‌روند جایی بجز اینجا.

به گفته احمد، برخی از آنها که رفته‌اند در خانه‌هایشان را ِگل گرفته‌اند تا احتمال دزدیده‌شدن اسباب و وسایل خانه‌شان را کمتر کنند.

از نگاه تک‌تک اهالی روستاهای حاشیه تالاب هامون می‌شود خواند که آنها عاشق زادگاهشان هستند و دوست ندارند آن را ترک کنند. یکی از جوانان روستای گله بچه می‌گوید: اگر مسئولان برای گرفتن حقابه هامون از افغانستان وقت بگذارند، حتما شرایط ما نیز بهتر می‌شود.

دیگری می‌گوید: تا چند وقت پیش مرز نزدیک به اینجا باز بود و با فعالیت در بازارچه مرزی می‌شد لقمه نانی تهیه کرد، اما از وقتی دیوار کشیده‌اند، این منبع درآمد نیز‌‌ از ما گرفته شد. اوضاع تنها مغازه روستای گله‌بچه نیز شرایط نامناسب روستا را تایید می‌کند. مغازه‌ای خاک گرفته با یخچالی خالی. مغازه‌دار می‌گوید: از وقتی بساط بازارچه مرزی برچیده شده، اهالی روستا نیز کمتر خرید می‌کنند‌. در خوشبینانه‌ترین حالت، دخل مغازه او حدود 15 هزار تومان می‌شود.‌

حصیر گلستان در زابل خشکیده

کمی از روستای گله بچه که فاصله بگیرید، به روستای دیگری به نام «ملاعلی» می‌رسید؛ روستایی که شرایطش مانند روستاهای دیگر منطقه است با این تفاوت که نی‌های انبار شده در خانه‌های روستاییان فضای روستا را متفاوت کرده است.

لابه‌لای نی‌ها چند کودک مشغول بازی هستند،بعضی وقت‌ها نی‌ها را مثل نیزه در دست می‌گیرند و با یکدیگر می‌جنگند. در بیشتر خانه‌های روستای ملاعلی می‌توان نشانی از این نی‌ها پیدا کرد، چرا که در این روستا شغلی بجز حصیر بافی نمی‌توان یافت. آن هم با حصیرهایی که کیلومترها سفر کرده‌ و از استان گلستان به اینجا آورده شده‌اند.

حیاط یکی از خانه‌های روستایی باز است درون حیاط مرد و زن سالخورده‌ای روی زمین نشسته‌اند و مشغول حصیر‌بافی هستند.

زن سالخورده می‌گوید از صبح تا شب حصیر می‌بافند و روزی حدود 12 هزار تومان گیرشان می‌آید؛ درآمد ناچیزی که دست‌کم سبب شده این خانواده روستایی فعلا خیال مهاجرت نداشته باشند.

یکی دیگر از ساکنان روستا ‌می‌گوید: نی‌ها را از استان گلستان به اینجا می‌آورند تا روستاییان با حصیر‌بافی بتوانند اندکی درآمد‌زایی کنند.

ماجرا از این قرار است که کمیته امداد امام خمینی از این طریق می‌خواهد برخی خانواده‌های نیازمند روستا را حمایت کند و با ایجاد چنین شغل‌هایی کمک کند آنها روی پای خود بایستند،‌ چراکه خشک شدن هامون سبب شده دیگر خبری از کشاورزی، دامپروری و صیادی در منطقه نباشد. این مشکل در تمام روستاهای حاشیه هامون وجود دارد؛ به همین دلیل ایجاد شغل برای بومیان این مناطق بیش از پیش به همراهی مسئولان نیاز دارد.

کوچ 12 برادر از «تپه کنیز»

هامون که خشکید، زندگی در روستاهای حاشیه آن نیز خشکید. این را بسیاری از روستاییان می‌گویند، آنها امیدوارند مسئولان با افغانستان به شکلی مذاکره کنند که حقابه تالاب تامین شود و دوباره زندگی به سیستان و بلوچستان باز گردد. شرایط در روستای تپه‌کنیز بر همین روال است.

مرد سالخورده‌ای درون اتاقی کوچک نشسته است.او می‌گوید سگ پایش را گاز گرفته و توان راه رفتن ندارد، یخچال خانه‌اش را نشان می‌دهد و می‌گوید‌‌ چند ماه است که دیگر توان گوشت خریدن ندار‌د. تمام خواسته‌اش از مسئولان این است که آنها آرد و روغن را گران‌‌تر نکنند تا او و امثال او بتوانند زنده بمانند.‌

یکی دیگر از ساکنان این روستا می‌گوید قایق‌اش سال‌‌هاست بر آب هامون سوار نشده‌ و چرخ زندگی‌اش نمی‌چرخد. به همین سبب 12 فرزندش در جست‌وجوی کار از روستا مهاجرت کرده‌اند. آن‌طور که او می‌گوید روستای تپه کنیز، خانه بهداشت، مسجد ‌و مدرسه ندارد و اهالی روستا با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند.‌

زندگی تمام مناطق حاشیه تالاب هامون به تامین حقابه این تالاب گره خورده و هر روز که می‌گذرد تعداد بیشتری از اهالی این مناطق ناچار به کوچ می‌شوند. مساله‌ای که تمامیت ارضی کشور را نیز به خطر می‌اندازد. چراکه باخالی شدن روستاهای استان سیستان و بلوچستان اتباع بیگانه در آن ساکن خواهند شد و اگر فکری به حال رفع این مشکل نشود، هیچ بعید نیست مرز‌های کشورمان با افغانستان به بیابان‌های ورامین محدود شود.

مهدی آیینی

دیپلماسی آب زنده می شود؟

سرانجام وزارت خارجه آستین‌هایش را بالا زد برای تامین حقابه هامون، حقابه هورالعظیم و مدیریت بحران ریزگردها. اینها فقط برخی از مسائلی است که حل‌نشدن‌شان زندگی میلیون‌های ایرانی را تحت تاثیر قرار داده و ‌ چاره‌شان تنها از عهده سیاستمداران برمی‌آید.
سخنگوی وزارت امور خارجه کشورمان این مسائل را مهم می‌داند و تاکید می‌کند برای رفع این مشکلات کارگروه ویژه دیپلماسی آب در وزارت امور خارجه شکل گرفته است.

حقابه هامون تامین نمی‌شود و زندگی ایرانیان زیادی در شرق کشور تحت تاثیر قرار گرفته، حقابه هورالعظیم تامین نمی‌شود و بحران ریزگردها بر سراسر کشور و منطقه سایه انداخته،‌ اینها فقط بخشی از مسائلی است که حل و فصل‌شان را باید در دیپلماسی آب و همکاری بین بخشی تمامی دستگاه‌ها و وزارتخانه‌های مسئول جست‌وجو کرد.

آن‌طور که بهرام قاسمی، سخنگوی وزارت امور خارجه می‌گوید برخی کارشناسان وزارت امورخارجه در حال چانه‌زنی ‌با افغانستان هستند تا حقابه تالاب هامون را تامین کنند.

این درحالی است که با توجه به شرایط ویژه کشورمان می‌توان گفت ایران این ظرفیت را دارد که به قطب دیپلماسی آب منطقه نیز بدل شود؛ زیرا با کشورهای زیادی مرز آبی مشترک دارد و با توجه به کمبود منابع آب در منطقه و بحرانی شدن این مساله در آینده نزدیک باید روی این مساله سرمایه‌گذاری کرد و کارشناسانی مناسب را در این خصوص تربیت کرد.

قاسمی می‌گوید بحث دیپلماسی آب در وزارت امور خارجه به یکی از اصلی‌ترین موضوعات تبدیل شده و قرار است تصمیماتی ویژه دراین خصوص اتخاذ شود.

نقطه عطفی برای دیپلماسی آب

هر روز آب به شکلی مشهودتر به ابزار‌ی سیاسی تبدیل می‌شود و کشورها تلاش می‌کنند با در اختیار گرفتن منابع آب بیشتر، نقش خود را در معادلات منطقه‌ای تقویت کنند؛ به همین خاطر سیاستمداران کشورمان نیز باید توجه بیشتری به این مساله کنند و برای تامین حقابه‌های کشور برنامه‌هایی مشخص در دستور کار قرار دهند.

‌حجت میان‌آبادی، پژوهشگر هیدروپلیتیک و دیپلماسی آب نیز  این موضوع را تائید و تاکید می‌کند که برای زنده شدن دیپلماسی آب در وزارت امور خارجه تلاش‌هایی جدی و خوب شروع شده است.

آن‌طور که او می‌گوید عباس عراقچی، معاون امور حقوقی و بین‌المللی وزارت امور خارجه تیمی متشکل از کارشناسان را دور هم جمع کرده تا به شکل خاص روی مبحث دیپلماسی آب کار کنند‌.

در این بین باید توجه داشت که دیپلماسی آب را نمی‌توان محدود به وزارت امور خارجه کرد، زیرا وزارتخانه‌های نیرو و جهاد کشاورزی نیز در این بین نقش دارند.‌

به گفته میان‌آبادی یکی از ضعف‌های کشورمان در بحث منابع آب به حکمرانی آب و ارتباط بین دستگاهی مربوط می‌شود. برای نمونه او به قرارداد چابهار اشاره می‌کند که امسال در کشورمان امضا شد، اما نبود هماهنگی بین دستگاهی سبب شد نتوان از این قرارداد برای تامین حقابه کشورمان استفاده شود.

‌برای عملکرد بهتر در بحث دیپلماسی آب باید نقشه راه‌های مشخص و متفاوتی برای نقاط مختلف کشور داشت.

میان‌آبادی می‌گوید: با مشخص کردن نقشه راه دیپلماسی آب کشور در حوضه‌های مختلف نقش دستگاه و وزارتخانه‌های مختلف کشور مشخص خواهد شد.

آن‌طورکه او می‌گوید نقشه راه دیپلماسی آب برای رودخانه‌هایی مانند هیرمند، هریرود و ارس با یکدیگر متفاوت است؛ زیرا مشکلاتی متفاوت در این حوضه‌ها وجود دارد.

تمرکز بر فرصت‌ها

برای تامین حقابه‌های کشور باید برنامه‌هایی مناسب را دنبال کرد و تمرکز را در مذاکرات با سایر کشورها روی اشتراکات و فرصت‌ها گذاشت، برای نمونه یکی از این برنامه‌ها گسترش همکاری با کشوری مانند افغانستان است؛ چراکه ‌ایران و افغانستان اشتراکات زیادی با یکدیگر دارند و می‌توان از این فرصت‌ها استفاده کرد و دیپلماسی آب را با این کشور پیش برد و به یاد داشت کشوری‌ مانند هند به خاطر رقابت با چین و تنشی که با پاکستان دارد، درحال سرمایه‌گذاری جدی روی منابع آب افغانستان است و ‌کشورمان تحت تاثیر این فعالیت‌ها قرار خواهد گرفت.

افزون براین باید یادآور شد که خشک شدن تالاب هامون فقط گریبان‌ ایران را نخواهد گرفت و منطقه را تحت تاثیر قرار خواهد داد. درست مثل خشک شدن بخش‌هایی از هورالعظیم یا اراضی سوریه که اکنون به کانون ریزگردها بدل شده‌اند و برای کشورهای منطقه مشکل ایجاد کرده‌اند.

توجه به دیپلماسی آب

ایجاد کارگروه ویژه دیپلماسی آب در وزارت امور خارجه را باید به فال نیک گرفت و امیدوار بود با دیپلماسی پویا بتوان در منطقه بحران زاده خاورمیانه مشکلات منابع آب کشور را برطرف کرد. به این منظور بهتر است برای تربیت کارشناسان خبره نیز تلاش کرد.

میان‌آبادی با انتقاد از‌ این‌که در دانشگاه‌های کشور رشته‌ای به نام دیپلماسی آب وجود ندارد، یادآور می‌شود: به دلیل چنین غفلتی، فرصت و ظرفیت‌های زیادی را در منابع آب مرزی از دست داده‌ایم، چراکه با دیپلماسی موفق آب می‌توانستیم قطب دیپلماسی آب در منطقه شویم.

دیپلماسی آب کشور باید به فعالیت‌های ترکیه نیز توجه داشته باشد؛ زیرا سدسازی‌های بی‌رویه این کشور گریبانگیر ما و کشورهای همسایه مانند ‌عراق نیز شده به این شکل که اراضی زیادی در این کشور به کانون ریزگرد‌ها تبدیل شده است.‌

چانه‌زنی برای آب

این‌که پای دغدغه بحران آب به وزارت امور خارجه نیز باز شده اتفاقی مثبت است، اما دستگاه‌ها و وزارتخانه‌های دیگر نیز باید به وظیفه خود بدرستی عمل کنند تا بتوان شاهد کمرنگ شدن این بحران بود. تا زمانی که کشور به قدرتی اقتصادی تبدیل نشود، نمی‌توان انتظار داشت قدرت چانه‌زنی لازم را در منطقه داشته باشد.

حامد نجفی علمدارلو، متخصص اقتصاد آب و عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس ‌نیز  می‌گوید: ایجاد کارگروه ویژه دیپلماسی آب قابل توجه است، اما هنوز بحران آب از سوی خیلی از مسئولان جدی گرفته نمی‌شود؛ زیرا زمانی می‌توان به طور قطع گفت مسئولان نسبت به بحران کمبود منابع آب آگاه شده‌اند که مسائل مربوط به آب تصمیم‌های آنها را تحت تاثیر قرار دهد.

‌آن‌طور که او می‌گوید مسائل زیادی در تامین نشدن حقابه‌های کشور نقش دارد؛ از نبود اراده و عزم راسخ برخی مسئولان گرفته تا نبود ثبات سیاسی در کشورهای همسایه‌.

‌ضعف قوانین بین‌المللی

برای تامین حقابه‌ها قوانین بین‌المللی وجود دارد، اما این قوانین ضمانت اجرایی مناسبی ندارند و خیلی از کشورها براحتی آنها را دور می‌زنند.

عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس دراین باره می‌گوید: قوانین بین‌المللی وجود دارد، اما نمی‌توان با استناد به آنها علیه کشوری شکایت کرد و حقابه خود را گرفت.

او برای نمونه به ترکیه اشاره می‌کند که با دور زدن قوانین بین‌المللی بخش زیادی از آب منطقه را مدیریت می‌کند.بنابراین تنها راه قابل توجه برای تامین حقابه کشورمان دیپلماسی و مذاکره مناسب است و این‌که خود را برای شرایط بی‌آبی آماده کرد‌.

مهدی آیینی

بازگشت به آغوش گرم روستـا

ماه‌ها بود، در روزنامه‌ها و فضای مجازی دنبال آگهی استخدام می‌گشت. مدت‌ها دست روی دست گذاشته بود تا کاری اداری نصیبش شود، اما سرانجام یک روز به خود آمد و بی‌خیال زرق و برق شهر‌ شد‌ که جز دغدغه چیزی برایش نداشت. از زابل به روستای کوچکی مهاجرت کرد‌تا با حمایت کمیته امداد و پرورش مرغ بومی درآمد‌زایی کند. چند سالی ازاین ماجرا می‌گذرد. او و همسرش‌ ‌از کار و بارشان راضی هستند و جوانان دیگر را تشویق می‌کنند تا با مهاجرت معکوس به روستاها فرصت شغلی تازه ایجاد کنند؛ فرصتی که منجر به افزایش درآمد خود و دیگر روستاییان خواهد شد.
خیلی‌ها کوچ کرده‌اند؛ خیلی از‌‌ خانه‌ها خالی شده و خیلی از جوانان رفته‌اند و خیلی از سالخورده‌ها تنها شده‌اند. اینجا روستای رضا‌ علی زابل است؛ روستایی که بیشتر ساکنان جوانش آنجا را ترک کرده‌اند تا شغل مناسبی برای خود دست و پا کنند، اما هنوز در میان جوانان این روستا افراد پرتلاشی پیدا می‌شوند که برای آباد کردن روستا قدم برمی‌دارند. آنها صفا و صمیمیت روستا را با زرق و برق شهر تاخت نمی‌زنند و کارآفرینی را به پشت‌میزنشینی ترجیج می‌دهند. به همین خاطر، با کمی تلاش بیشتر و استفاده از کمک نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی برای خود شغل مناسبی ایجاد کرده‌اند.

‌فرار از شهر

حدود سه سالی می‌شد در زابل کافی‌نت راه‌اندازی کرده بود، اما روزی نبود که آگهی روزنامه‌ها را بررسی نکند و سری به سایت‌هایی که آگهی استخدام منتشر می‌کنند نزند. درآمد مناسبی نداشت و از هیاهوی شهر جز جنگ اعصاب،چیزی عایدش نمی‌شد.

دنبال راهی می‌گشت تا درآمدش را افزایش دهد و از سختی‌های شهرنشینی و زندگی ماشینی نیز دور شود. به همین خاطر به فکر کارهای تولیدی افتاد؛ فعالیت‌هایی که باعث شد درآمدش بیشتر شود و روی پای خودش بایستد.

بنابراین شروع به تحقیق کرد تا گزینه مناسبی پیدا کند. اینها شرح حال بخشی از زندگی فرزاد مهرپرور و همسرش است، زوج جوانی که این روزها با پرورش مرغ بومی در روستای رضا علی زابل، فعالیت اقتصادی مناسبی را دنبال می‌کنند.

5 برابر درآمد بیشتر

زمانی که فرزاد به گذشته نگاه می‌کند، بیشتر از تصمیمی که گرفته مطمئن می‌شود، چراکه در کنار افزایش درآمد به قول معروف، آقابالاسری هم ندارد.

او که 29 سال دارد و متولد زاهدان است، می‌گوید:‌ حدود سه سال در زاهدان کافی نت داشتم، اما درآمدم جوابگوی هزینه‌هایم نبود. علاوه بر این، مشغله‌های شهرنشینی را هم باید تحمل می‌کردم.

فرزاد به دنبال راه‌حل مناسبی می‌گشت. برخی دوستان به او پیشنهاد ایجاد گلخانه را دادند، اما با توجه به کمبود آب در زابل این کار ریسک بالایی داشت. به همین خاطر تصمیم گرفت با پرورش مرغ بومی درآمدزایی کند.

آن طور که می‌گوید، درآمدش نسبت به گذشته پنج برابر شده و بهتر می‌تواند به زندگی‌اش برسد.

زوج کارآفرین

‌موفقیت این زوج سیستان و بلوچستانی بجز پشتکار علت دیگری نیز دارد. آنها با کمک یکدیگر از پس سختی‌های این کار برآمده‌اند و در هر شرایطی هوای هم را دارند.

محدثه تدین، همسر فرزاد ‌لیسانس مدیریت و فوق‌دیپلم مامایی دارد. با این حال از این که به همسرش در زمینه پروش مرغ بومی کمک می‌کند، راضی است.

او می‌گوید، مدتی که در زابل زندگی می‌کردیم، خیلی به دنبال شغل‌های مرتبط با تحصیلاتمان گشتیم، اما پیدا نشد. خدا را شکر از کارمان راضی هستیم.

پدر و مادر این زوج جوان از مشوق‌های اصلی آنها هستند. به همین خاطر آنها با آرامش بیشتری از زابل به روستای رضا علی مهاجرت و فعالیتشان را شروع کردند.

فرزاد درباره همسرش می‌گوید: همسرم پیش از این در روستا زندگی نکرده بود، اما بخوبی مرا همراهی کرد و به روستا آمد. این روزها نیز در پرورش مرغ‌ها کمک زیادی به من می‌کند.

آن طور که مرد جوان توضیح می‌دهد، کار‌ها را تقسیم کرده‌اند، به این شکل که همسر او رسیدگی به جوجه‌های 20 روزه را به عهده گرفته و خودش بیشتر به مرغ‌های بزرگ‌تر رسیدگی می‌کند.

2000 مرغ بومی

فرزاد و همسرش کارشان را با یک دستگاه کوچک جوجه‌کشی شروع کردند و بعد از مدتی وقتی به نحوه پرورش مرغ‌های بومی مسلط شدند، دستگاه‌های جوجه‌کشی بیشتری را به کار گرفتند.

مهرپرور می‌گوید: ابتدا با دستگاه کوچک جوجه‌کشی کارمان را آغاز کردیم، اما بعد کارمان را گسترش دادیم و مزرعه را بزرگ‌تر کردیم و الان در دستگاه جوجه‌کشی‌ای که تهیه کرده‌ایم، یکهزار تخم‌مرغ جا می‌گیرد.

به این ترتیب، سالنی که زوج جوان برای پرورش مرغ بومی ایجاد کرده‌اند، ظرفیت 2000 مرغ را دارد.

به گفته او این روزها حدود یکهزار مرغ بومی در مزرعه‌اش وجود دارد و آنها از طریق فروش گوشت و تخم‌مرغ درآمدزایی می‌کنند.

رژیم غذایی ویژه مرغ‌ها

زوج سیستان و بلوچستانی مرغ‌هایی پرورش می‌دهند که در بازار به نام مرغ ارگانیک شناخته می‌شوند، زیرا برای پرورش آنها از هیچ دارو یا هورمونی استفاده نمی‌شود و مصرف‌کنندگان آن می‌توانند مطمئن باشند، غذایی که می‌خورند صددرصد سالم است.

آنها برای این‌که محصول مناسبی را به دست مشتری‌هایشان برسانند، برای مرغ‌هایشان برنامه غذایی خاصی در نظر گرفته‌اند؛ برنامه‌ای که در آن موادی مانند آویشن، گوجه و پیاز وجود دارد.

مهرپرور می‌گوید: در بخشی از مزرعه برای مرغ‌ها سبزیجات نیز می‌کارم تا از این طریق، خوراک سالمی برای آنها تولید کنم. برای آنها هر چند روز یکبار، پیاز و گوجه‌فرنگی نیز تامین می‌کنم تا مرغ‌ها با خوردن آنها سالم و خوشمزه شوند.

مرد جوان به منظور بهتر شدن محصولش، برای مرغ‌هایش آویشن دم می‌کند و این مواد را با آب مخلوط کرده، به مرغ‌های مزرعه‌اش می‌دهد.

آن طور که او می‌گوید، تغذیه مرغ‌ها با این مواد باعث شده، مشتری‌های زیادی خریدار محصولات او باشند؛ مشتری‌هایی که بعضی‌هایشان از تهران و مشهد سفارش گوشت مرغ بومی می‌دهند.‌

فروش جوجه‌ای

فرزاد گوشت تولید شده در مزرعه‌اش را کیلویی نمی‌فروشد بلکه او هر جوجه را ـ که بین 800 تا یکهزار گرم وزن دارد ـ به قیمت 19 هزار تومان می‌فروشد.

وقتی جوجه‌ها به وزن مناسب برسند، مرد جوان آنها را ذبح می‌کند و با کمک گرفتن از زنان روستایی جوجه‌ها را آماده فروش می‌کند.

او می‌گوید: کار ذبح را خودم انجام می‌دهم، اما برای تمیز کردن گوشت مرغ‌ها از زنانی که در روستا هستند کمک می‌گیرم، چراکه با دستگاه‌های پرکن نمی‌توان مرغ‌های بومی را تمیز کرد.

آن طور که فرزاد می‌گوید، مرغ‌های ماشینی چون هورمون می‌خورند، در مدت 45 روز وزنشان به حدود سه کیلوگرم می‌رسد، اما مرغ‌های بومی مزرعه او تغذیه طبیعی دارند و در طول 120 روز وزنشان حدود یک کیلوگرم می‌شود.

وقتی جوجه‌ها به این وزن می‌رسند، فرزاد آنها را ذبح می‌کند و زنان روستا کار کندن پرها و تمیز کردن مرغ‌ها را انجام می‌دهند.

به این ترتیب، مرد جوان مرغ‌ها را بسته‌بندی می‌کند و در فریزر می‌گذارد تا پس از یخ زدن، آنها را به دست مشتری‌هایش برساند.

مشتری‌های ویژه

کیفیت محصولات تولید شده در مزرعه مهرپرور آنقدر مناسب است که او مشتری‌های مخصوص به خود دارد. در واقع او گوشت‌های تولید شده را به بازار عرضه نمی‌کند، چراکه خانواده‌های زیادی هستند که محصولات او را بدون واسطه خریداری می‌کنند. فرزاد تصمیم مناسب دیگری نیز گرفته است. او در تلگرام کانالی با آدرسhamoonmorgh95@ ایجاد کرده و از این طریق برای محصولاتش بازاریابی می‌کند.

او می‌گوید، اگر گوشت‌های تولید شده را به دلالان بفروشد، سود زیادی عایدش نمی‌شود. به همین خاطر سعی می‌کند بدون واسطه محصولاتش را در اختیار خانواده‌ها بگذارد.

حمایت از کارآفرینان

جوانان زیادی مانند فرزاد در سراسر کشور وجود دارند که اگر بدرستی حمایت شوند، می‌توانند گره اشتغال را باز کنند و دست به کارآفرینی بزنند. در واقع با حمایت از جوانان می‌توان مشکلاتی مانند خالی شدن روستاها را نیز برطرف کرد، زیرا کارآفرینی در روستا هزینه‌های کمتری دارد و به این شکل جوانان می‌توانند درآمد بیشتری به دست بیاورند.

فرزاد درباره حمایت‌هایی که از او شده، می‌گوید: برای شروع کار سراغ جهاد کشاورزی رفتم، اما آنها کمکم نکردند تا این که با مدیران کمیته امداد صحبت کردم و با این که مددجوی کمیته امداد نبودم، آنها به شکل موردی به من کمک کردند.

آن طور که فرزاد می‌گوید، کمیته امداد به او 25 میلیون تومان وام اشتغال داده است و به همین خاطر او توانسته کارش را شروع کند.

شرایط بسیاری از روستاهای کشورمان به دلیل مهاجرت مناسب نیست. به همین خاطر مسئولان باید حمایت از جوانان روستایی را جزو اولویت‌های خود قرار دهند، چراکه به این شکل می‌توان مشکل اشتغال جوانان روستایی را حل کرد و مانع مهاجرت روستاییان به شهرهای کوچک و بزرگ شد. نباید فراموش کرد که مهاجرت از روستاها به کلانشهرها سبب بروز مشکلاتی مانند حاشیه نشینی شده و رفع چنین مشکلاتی در گرو حمایت ویژه از روستاهاست.

تجارت گوشت شکار

یخچال خانه‌اش جا ندارد، گوشت‌های شکار را زیر برف دفن می‌کند‌‌، می‌گوید مشتری‌های دست به نقد زیادی دارد.گوشت شکار را با توجه به نوعش کیلویی 80 تا یکصد هزار تومان می‌فروشد. می‌گوید بیشتر مشتری‌هایش افراد متمول هستند یا رستوران‌هایی که برای مشتری‌هایشان منوهای عجیب و غریب دارند. اگر از برخورد محیط‌بانان بپرسید می‌گوید فقط در منطقه او (شمال شرق استان گلستان) تعداد شکارچی‌هایی مانند خودش 3000 نفر است،اما آمار محیط‌بانان آنجا از تعداد انگشتان دست فراتر نمی‌رود.

تجارت گوشت شکار عملی مجرمانه است که زمستان‌ها رونق می‌گیرد. در‌ پشت پرده این تجارت غیرقانونی می‌توان ردپای شکارچیانی را دید که با قتل عام حیات وحش جیب‌هایشان را پر می‌کنند، درست به اندازه یخچال‌هایی که از گوشت شکار پر شده است.

تاجران گوشت شکار همه جا فعال هستند از شمال کشور بگیرید تا زیستگاه‌های حفاظت شده در مرکز یا جنوب، شرق و غرب کشورمان.

کافی است جنبنده‌ای بجنبد تا تاجران گوشت شکار جانش را بگیرند. فرقی نمی‌کند حلال گوشت باشد یا حرام گوشت،‌ آنها بر گوشت قربانیانشان چوب حراج می‌زنند، حراجی که به قیمت مرگ حیات وحش کشورمان تمام می‌شود.

کل و بزهای 5 میلیونی

در شمال شرق کشورمان شکارچی‌های زیادی هستند که زمستان‌ها شغلشان شکار و تجارت گوشت شکار است. بیشتر آنها نبود شغل را بهانه می‌کنند و به دل جنگل می‌زنند تا با کشتار حیات وحش درآمدزایی کنند، یکی از آنها جوانی 25 ساله است که به شرط محفوظ ماندن نامش با جام‌جم از دلایل شکار و گوشت شکار می‌گوید.

  • چند سال است که شکار می کنی؟

13 سال.

  • چرا این‌قدر زود شکار را شروع کردی؟

شکار از پدر و پدربزرگم به من به ارث رسیده است.

  • ‌بیشتر چه حیواناتی شکار می‌کنی؟

همه چی کل، بز و مارال.

  • گوشت آنها را کیلویی چند می‌فروشی؟

بین 80 تا یکصد هزار تومان.

  • در ماه چند حیوان را شکار می‌کنی؟

حدود سه تا چهار شکار بزرگ.

  • ‌هرکدام چند کیلو گوشت برای فروش دارند؟

50 تا 60 کیلو بیشتر گوشت ندارند‌.

  • پـــس درآمــد خــوبی داری. مشتری‌هایت بیشتر چه افرادی هستند؟

بیشتر رستوران‌دار هستند، اما افراد پولدار هم زیاد به دنبال گوشت شکار می‌آیند.

  • گوشت شکار روی دستت که نمی‌ماند؟

نه اصلا،‌ سریع فروش می‌رود.

  • در روستای شما چند شکارچی وجود دارد؟‌

پنج یا شش نفر.

  • برای تفریح این کار را انجام می‌دهند؟

نه از بیکاری است بالاخره باید هزینه‌شان را تامین کنند.

  • محیط‌بان‌ها مانـــع کــار شما نمی‌شوند؟

چرا، اما تعدادشان خیلی کم است.

  • چطور مگر آمارشان را داری؟

بله، در منطقه ما (شمال‌شرق گلستان) که چند روستا را شامل می‌شود، حدود 20 محیط‌بان وجود دارد، اما تعداد شکارچی‌ها شاید به 3000 نفر برسد.

از حرف‌های این شکارچی جوان می‌توان نتیجه گرفت که هر شکارچی اگر در طول ماه دو راس کل و بز شکار کند و هر کدام از آنها 50 کیلو گوشت داشته باشد، شکارچی در ماه دست‌کم ده میلیون تومان در‌آمد دارد. نگران‌کننده‌تر این که طبق توضیح او تعداد شکارچیان اصلا با محیط‌بانان قابل مقایسه نیست.

بنابراین هیچ بعید نیست که در آینده نزدیک دیگر آثاری از حیات وحش در مناطق حفاظت شده کشور باقی نماند.

انسان‌های اولیه بازمی‌گردند

شکار‌ برای تامین معیشت مساله‌ای است که بیشتر در‌ دورانی مانند غارنشینی انسان‌ها رواج داشت، به همین خاطر به‌نظر می‌رسد شرایط نامطلوب روستاهای حاشیه مناطق حفاظت شده برخی را وادار به تکرار رفتار انسان‌های اولیه کرده است. ‌برای حل این مشکل سازمان حفاظت محیط زیست باید برای آموزش بومیان چنین مناطقی سرمایه‌گذاری کند و با سهیم کردن آنها در حفاظت از این مناطق راه را را برای فعالیت شکارچیان غیرمجاز محدودتر کند.

منوچهر فلاحی، معاون یگان حفاظت سازمان حفاظت محیط‌زیست درباره این مساله به جام‌جم می‌گوید، چنانچه گزارشی از فروش گوشت شکار به دست محیط‌بانان برسد به طور حتم با آن برخورد خواهند کرد. او یکی از دلایل فعالیت شکارچیان غیرمجاز را تعداد کم محیط‌بانان می‌داند و تاکید می‌کند برای فعالیت بهتر باید این ضعف را جبران کرد.

محیط‌‌ بانان انگشت‌شمار

حضور نداشتن محیط‌بانان در مناطق حفاظت شده راه را برای ورود متخلفان باز می‌کند، آن طور که فلاحی توضیح می‌دهد تعداد محیط‌بانان برای پوشش اراضی 17 میلیون هکتاری که محیط زیست باید بر آنها نظارت داشته باشد بیشتر از 3000 نفر نمی‌شود.

معاون یگان حفاظت سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید: باید توجه داشت محیط‌بانان به شکل شیفتی خدمت می‌کنند و در واقع 1500 محیط‌بان برای پوشش 17میلیون هکتار از اراضی کشور وجود دارد. با این حال او تاکید دارد که مقایسه آمار شش ماهه اول امسال با مدت مشابه سال گذشته نشان می‌دهد فعالیت شکارچیان غیرمجاز کاهش یافته است.

براساس این آمار در شش ماه اول سال گذشته 1017 پستاندار مانند قوچ، مارال، خرگوش و گراز شکار شد، اما در شش ماه امسال این آمار به 651 مورد رسیده بنابراین شکار پستانداران حدود 35 درصد کاهش داشته است. البته این آمار مربوط به شکارهایی است‌ که محیط‌بانان متوجه آن شده‌اند، زیرا در بسیاری از موارد عمل مجرمانه شکارچیان غیرمجاز از چشم قانون پنهان می‌ماند. به خاطر همین باید به مدیران وزارتخانه‌ها و تمامی دستگاه‌ها یادآور شد ‌که محافظت از محیط زیست کشور موضوعی فرابخشی است و برای رفع مساله‌ای مانند تجارت گوشت شکار نیاز است که تمامی دستگاه‌ها به وظیفه‌شان‌ عمل کنند.

مهدی آیینی

شرح پریشانی تالاب ها

شرح پریشانی تالاب‌هادست خیلی‌ها به خون تالاب‌ها آلوده است؛ از قوانین نامناسب و مدیریت اشتباه بگیرید تا‌ مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که راه را بر حقآبه تالاب‌ها بسته‌اند و هر روز جان این کانون‌های زندگی را می‌گیرند تا جای آنها کانون‌های بحرانی گرد و غبار بنشانند. به مناسبت پنجشنبه پیش‌رو (دوم فوریه) که در تقویم روز جهانی تالاب‌هاست، از حدود هزار تالاب کشور یاد می‌کنیم؛ تالاب‌هایی که از بیشتر آنها جز خاطره‌ای خشکیده چیزی باقی نمانده است.
هامون، بختگان و پریشان فرقی نمی‌کند. این روزها بیشتر تالاب‌های کشور شرایط نامناسبی دارند؛ شرایطی که زندگی را به کام بومیان این مناطق تلخ و آنها را وادار به کوچ کرده است، زیرا با از بین رفتن تالاب‌ها، ساکنان این مناطق امکان کشاورزی، ماهیگیری و دامداری را از دست داده‌اند.

براساس تعریف کنوانسیون رامسر، اگر تا عمق شش متری دریاچه، آبگیر و سواحل کشور را تالاب تعریف کنیم، می‌توان گفت حدود یکهزار تالاب در کشور وجود دارد، اما نباید انتظار داشت تحت تاثیر این تعداد تالاب، شرایط ساکنان مناطق تالابی کشور ایده‌آل باشد، چراکه نبود مدیریت مناسب منابع آب، سبب شده حدود 80 درصد این تالاب‌ها شرایط نامناسبی داشته باشند.

غفلت مرگبار

آوارگی بومیان مناطق تالابی، همه داستان تلخی نیست که مرگ تالاب‌ها را رقم زده است، چراکه باید در انتظار حوادث ناگوارتری بود؛ حوادثی که فقط تالاب‌ها امکان ایستادگی در برابرشان را دارند. به همین خاطر، امسال کنوانسیون رامسر برای روز جهانی تالاب‌ها ـ که پنجشنبه (دوم فوریه) در تمام کشورها برگزار می‌شود ـ شعار قابل توجهی انتخاب کرده و مضمون شعار این است که تالاب‌ها کاهش‌دهنده اثرات بلایای طبیعی هستند؛ نکته‌ای که در کشورهای در حال توسعه مانند ایران به آن توجه نمی‌شود، زیرا بومیان مناطق و برخی مدیران معمولا به تالاب‌ها بیشتر از جنبه معیشتی و ارزش‌های محلی نگاه می‌کنند، یعنی نگاه کلان در این میان وجود ندارد.

یکی از دلایل این غفلت آن است که کشورهای در حال توسعه با مشکلات روزمره مانند فقر و توسعه نیافتگی دست و پنجه نرم می‌کنند. بنابراین در تلاشند از منابع تالابی بیشتر برای تامین معیشت خود استفاده کنند. در واقع برای آنها تامین‌ خورد و خوراک خود یا علوفه دام‌هایشان در اولویت است.

گنج تالاب

تالاب‌ها را باید گنج‌هایی دانست که تخریبشان اقتصاد کشور را با مشکل روبه‌رو می‌کند، چراکه براساس مطالعات انجام شده سالانه تالاب‌ها دست‌کم حدود 9/4 میلیارد دلار ارزش خدماتی برای کشور ایجاد می‌کنند. براساس مطالعاتی که از سوی بانک جهانی در سال 2002 انجام شده، خسارت زیادی به خاطر تخریب تالاب‌ها به کشورمان تحمیل شده است، طبق نتایج این پژوهش، خسارت‌های ناشی از تخریب تالاب‌ها حدود 350 میلیون دلار برآورد شده است. این در حالی است که برخی کارشناسان تاکید دارند، ارزش‌ اکولوژیک تالاب‌ها 10 برابر جنگل‌‌ و 200 برابر زمین‌های زراعی است. برای نمونه می‌توان به تالاب شادگان اشاره کرد که وقتی شرایطش مناسب بود، معیشت بیش از 5000 خانواده وابسته به آن بود. افزون بر این باید یادآور شد، زمانی که تالاب هامون شرایط مناسبی داشت، بیش از 70 هزار خانواده، معیشت‌شان به این سفره پربرکت وابسته بود‌ یا می‌توان از این گفت که زمانی که هورالعظیم شرایط مناسبی داشت، حدود 12 هزار خانواده از ماهیگیری در این تالاب روزگار می‌گذراندند.

گزارش دیگری از بانک جهانی نشان می‌دهد، کشورمان هر سال حدود 8000 میلیارد تومان را به دلیل خسارت‌های زیست‌محیطی از دست می‌دهد. آن طور که در این گزارش آمده، بیشترین خسارت که حدود 2550 میلیارد تومان برآورد شده، در بخش آب به کشور تحمیل می‌شود و پس از آن تخریب جنگل، اراضی کشاورزی، مراتع و تالاب‌ها قرار دارد که حدود 2260 میلیارد تومان به کشور خسارت می‌زند.

یک مرگ و هزاران بلا

تالاب‌ها ارزش محلی، منطقه‌ای و جهانی دارند و نباید فراموش کرد آنچه در اکوسیستم جایگاه بسیار مهم‌تری به آنها می‌بخشد، این است که تالاب‌ها کاهش‌دهنده بلاهای طبیعی بسیار خطرناک هستند‌.

مسعود باقرزاده کریمی، معاون امور تالاب‌های دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌زیست درباره این توانایی تالاب‌ها به جام‌جم می‌گوید: مرگ تالاب‌ها رابطه مستقیمی با ‌‌گرمایش زمین دارد.

گرمایش کره زمین بر اثر متصاعد شدن دی‌اکسیدکربن است. در این میان، نوعی تالاب (پیت لند) که در کشورمان به عنوان‌‌ چمنزار مرطوب شناخته می‌شود، وجود دارد که نقش چشمگیری در تثبیت کربن دارد.

آن طور که باقرزاده کریمی می‌گوید، در کشورمان تاکنون دست‌کم ده پیت لند با وسعت‌ 163 هزار هکتار به مجامع جهانی معرفی شده است.

آنچه باید به آن توجه کرد، این است که مساحت تمام پیت لندها حدود 3 درصد خشکی‌های کره زمین را شامل می‌شود، اما این مناطق یک‌سوم کربن کره زمین را تثبیت می‌کنند.

اگر پیت لندها نابود شود، کربن بیشتری به هوا متصاعد می‌شود. متاسفانه 20 درصد گرمایش زمین ناشی از فعالیت انسان و به خاطر تخریب پیت لندهاست. بنابراین حفظ پیت لند‌ها می‌تواند مانع گرمایش زمین شود‌.

در کشورمان پیت‌لندهای سرد سیری و گرمسیری وجود دارد. برای نمونه می‌توان به عنوان پیت لند سردسیری‌ به بخش‌هایی از تالاب گندمان در چهارمحال و بختیاری‌ یا تالاب هشیلان در کرمانشاه اشاره کرد‌.

هورالعظیم و شادگان‌ نیز از پیت لند‌های گرمسیری کشورمان هستند.

تالاب علیه سیلاب

در کنار کاهش گرمایش زمین می‌توان از کنترل خشکسالی و سیلاب نیز به عنوان نقش‌های دیگر تالاب‌ها یاد کرد، زیرا‌ خشکسالی و سیلاب‌ دو روی یک سکه هستند. اگر در منطقه‌ای سیلاب گل‌آلود جاری شود، به احتمال زیاد سال بعد در آن منطقه خشکسالی خواهد شد.

تالاب‌ها با ذخیره کردن آب از تخریب مناطق پایین دست جلوگیری می‌کنند. برای نمونه تالاب انزلی مانند کمربندی بندر انزلی را محصور کرده و آب 11 رودخانه‌ای که وارد این تالاب می‌شود، به کمک این تالاب به تدریج به دریا می‌ریزد، اما اگر این تالاب از بین برود، طغیان رودخانه‌ها به تهدیدی جدی برای ساکنان منطقه‌ بدل می‌شود.

علاوه براین باید توجه داشت که خشک شدن تالاب‌ها سبب می‌شود آب‌های جاری بدرستی به سفره‌های زیرزمینی تزریق نشود‌ و به این شکل دراثر بارندگی‌های کوچک سیلاب ایجاد می‌شود.

آسایش در کنار تالاب

مرگ تالاب‌ها تهدید‌های جدی زیادی برای انسان در پی دارد. ریزگرد‌ها و از بین رفتن آسایش اقلیمی دو خطر جدی هستند که می‌توان به آنها نیز اشاره کرد، زیرا براساس مطالعات انجام شده، بیش از 80 درصد ریزگردهای خاورمیانه ناشی از تالاب‌های خشک شده منطقه و بویژه بین‌النهرین است.

معاون امور تالاب‌های دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌ زیست درباره نقش تالاب‌ها در آسایش اقلیمی توضیح می‌دهد: آسایش اقلیمی، محدوده اقلیمی است که بشر به لحاظ گرما و رطوبت در آن آسایش دارد.

‌تالاب‌ها به طولانی شدن اقلیم آسایش مناطق منجر می‌شوند. برای نمونه تا پیش از بحرانی شدن شرایط دریاچه گفته می‌شد ارومیه آب و هوای خوبی دارد، زیرا دریاچه‌ دما ‌و رطوبت نسبی را مناسب می‌کرد.

اما وقتی در منطقه‌ای تالاب خشک می‌شود، فاصله دمایی شب و روز بیشتر می‌شود. بنابراین مدت اقلیم آسایش آن منطقه کاهش می‌یابد.

مراسم روز جهانی تالاب

در کشورمان نیز قرار است به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها مراسم مختلفی برگزار شود. ابوالفضل آبشت، مدیر طرح حفاظت از تالاب‌های ایران به جام‌جم می‌گوید:‌ 14 بهمن (دوم فوریه) به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها در‌ خوزستان کنفرانسی برگزار می‌شود که در آن مدیران ارشد محیط زیست و نمایندگان مجلس و سفیران برخی کشور‌ها شرکت می‌کنند.

او توضیح می‌دهد، در این مراسم قرار است سه نفر به عنوان قهرمان تالاب معرفی شوند و
علاوه بر آن سه محیط‌بان نیز که در حفظ تالاب‌های کشور تلاش کرده‌اند، به عنوان محیط‌بان تالابی معرفی خواهند شد. در استان‌های تالابی نیز قرار است مراسم ویژه‌ای به کمک سازمان‌های مردم نهاد برگزار شود تا شهروندان هر چه بیشتر با اهمیت حفظ تالاب‌ها آشنا شوند.

مراسم روز جهانی تالاب‌ها دوم فوریه‌ برگزار می‌شود. تاریخچه برگزاری این مراسم به سال 1971 و تصویب کنوانسیون تالاب‌ها در شهر رامسر بازمی‌گردد‌.

تالاب تشنه توجه ویژه

تالاب‌های کشور حال و روز مناسبی ندارند. یکی پس از دیگری خشک می‌شوند و خاطرات بومیان منطقه از آنها تنها چیزی است که باقی می‌ماند.

گفتن از حقآبه تالاب‌ها یا این که باید به آنها توجه بیشتری کرد، تا زمانی که به مرحله اجرا نرسد گرهی از کار تالاب و بومیان مناطق تالابی باز نمی‌کند.

ابوالفضل آبشت، مدیر طرح حفاظت از تالاب‌های ایران درباره تلاش‌های انجام شده برای حفظ تالاب‌ها می‌گوید: برنامه‌های اجرا شده برای حفظ تالاب‌ها دست‌کم‌ سبب شده‌، تصمیم‌گیران بزرگ کشور نیز به شرایط تالاب‌ها بپردازند. برای نمونه در سخنرانی‌های رئیس‌جمهور به این مهم پرداخته می‌شود.

آن طور که او می‌گوید، این روزها تمام سطوح جامعه نسبت به اهمیت تالاب‌ها آگاهند و در برخی استان‌ها به کمک بومیان منطقه‌، تالاب‌ها احیا شده‌اند.

عوامل زیادی در تخریب تالاب‌های کشور نقش دارند که باید برای رفع آنها چاره‌ای اندیشید. قسمتی از این اتفاق به دلیل نبود قوانین و مقررات بازدارنده رقم می‌خورد.

برای نمونه می‌توان به اجرای طرح‌هایی اشاره کرد که بدون گزارش ارزیابی زیست‌محیطی عملی می‌شوند و حقآبه تالاب‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهند. البته نمی‌توان از نقش مدیریت اجرایی نامناسب و منابع اکوسیستم نیز غافل شد.

‌در کنار این عوامل باید از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز نوشت که تحت تاثیر آنها جوامع محلی برای تامین نیازهای اولیه خود دست به تخریب تالاب‌ها می‌زنند.

مهدی آیینی

50 میلیون ایرانی آواره زیست محیطی می شوند

‌‌آوار‌گان جنگ جای خود را به آورگان زیست محیطی می دهند؛فاجعه ای بزرگ که زنگ خطرش به صدا درآمده اما توجهی به آن نمی شود،مدیریت اشتباه منابع آب و برداشت بی رویه از آب های زیر زمینی ‌شرایط  مناطقی مانند جنوب البرز تا آب های جنوبی   و شرق زاگرس تا مرز های شرقی کشور را آنقدر بحرانی کرده که اگر تغییری در الگوی مصرف آب رخ ندهد تا 15 سال آینده ساکنان این مناطق که جمعیت شان حدود 50 میلیون نفر برآوردمی شود ناچار به کوچ خواهند شد.

‌سد پشت سد ساخته می شود،رودخانه پشت رودخانه خشک می شود،سطح آب چاه ها پایین می رود  از قنات ها  جز خاطرات خشکیده چیزی باقی نمی ماند،قحطی آب که ‌سفره اش را پهن کند زندگی کوله بارش را جمع می کند   از روستا و شهرهای بزرگ کوچ می کند.این حکایت خیلی از روستاهای خالی از سکنه کشور است روستاهایی که تغییر اقلیم و مدیریت نامناسب منابع آب زندگی را در آنها به  قتل رسانده است.

عیسی کلانتری، مشاور معاون ‌اول رئیس‌جمهور در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست  از این می‌گوید اگر این بحران بدرستی مدیریت نشود، در آینده‌ای نزدیک زندگی میلیون‌ها ایرانی ‌به خطر می‌افتد.

آن‌طور که او می‌گوید در جنوب البرز تا آب‌های جنوب کشور و شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور بجز زاینده‌رود که شرایطش ناگوار است، رودخانه جاری دیگری وجود ندارد به همین خاطر زندگی تمامی ساکنان این مناطق وابسته به آب‌های زیرزمینی است.

ماجرا زمانی نگران‌کننده‌تر می‌شود که بدانید آب‌های زیرزمینی کشور نیز شرایط مناسبی ندارد؛ براساس اعلام وزارت نیرو قدرت تجدید‌پذیری آب‌های زیر زمینی کشور 33 میلیارد مترمکعب است، اما هر سال چیزی حدود 60 میلیارد مترمکعب از این آب‌ها تخلیه‌ و مصرف می‌شود.

مهلکه آب

استفاده بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی فقط یکی از نگرانی‌هایی است که در این حوزه وجود دارد، چراکه باید از برداشت بی‌رویه از آب‌های فسیلی نیز نوشت، آب‌هایی که طی میلیون‌ها سال جمع‌آوری شده‌اند. کلانتری دراین باره می‌گوید‌: حجم تمام آب‌های فسیلی کشور‌ حدود 500 میلیارد مترمکعب برآورد می‌شود، اما از این مقدار‌ فقط حدود 200 میلیارد مترمکعب آب شیرین است و بقیه آن را آب شور تشکیل می‌دهد.

باید به هشدارهای کلانتری این نکته را نیز اضافه کرد که در چند دهه گذشته 170 میلیارد‌ ‌مترمکعب از این منابع آب نیز برداشت شده یعنی تا چند سال دیگر از آب‌های شیرین فسیلی که طی میلیون‌ها سال ذخیره شده‌اند، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند.

به این ترتیب خیلی زمان نمی‌برد زمین همه‌جا فرونشست می‌کند و آب‌های زیرزمینی شور می‌شوند، به همین خاطر ساکنان مناطقی مانند جنوب البرز تا آب‌های جنوبی و شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور فقط به آب شور دسترسی خواهند داشت. شاید بتوان آب شرب ساکنان چنین مناطقی را از طریق شیرین کردن آب دریا و چاه‌ها تامین کرد، اما برای زنده کردن کشاورزی نمی‌توان کاری انجام داد، چراکه هزینه شیرین کردن هر مترمکعب آب حدود ده هزار تومان برآورد می‌شود.

کوچ وحشتناک

مرگ زندگی در مناطقی که به آب دسترسی ندارند، فاجعه‌ای است که آغاز شده، این را از کاهش محصولات کشاورزی می‌توان فهمید.مشاور معاون ‌اول رئیس‌جمهور در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست می‌گوید: روند تعطیل شدن کشاورزی شروع شده و با سرعتی زیاد در حال افزایش است.

بنابراین اگر روند کنونی ادامه پیدا کند تا 15 سال دیگر تمام ساکنان این منطقه ناچار به کوچ می‌شوند، افرادی که جمعیتشان حدود 50 میلیون نفر برآورد می‌شود‌‌.

خداکرم جلالی، رئیس سازمان جنگل‌ها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نیز  نسبت به افزایش‌ مهاجرت آوارگان زیست‌محیطی هشدار می‌دهد و می‌گوید چنین مهاجرت‌هایی در استان‌های محروم و خشک مانند خراسان جنوبی، کرمان و سیستان و بلوچستان بیشتر است. آن‌طور که او توضیح می‌دهد در آسیب‌شناسی‌هایی که درباره حاشیه‌نشینی‌ در اطراف شهر‌ها شده به این نتیجه رسیده‌اند که بیشتر حاشیه‌نشینان به دلیل خشکسالی و خشک شدن چاه، قنات و تالاب‌ها ناگزیر به مهاجرت شده‌اند.

جلالی نیز تائید می‌کند که آوارگان زیست‌محیطی سهمی قابل توجه در حاشیه‌نشینی دارند. به نظر او برای مدیریت این مساله باید توجهی ویژه به منابع آب در استان‌های جنوبی، مرکزی و شرقی کشور داشت.

تیر خلاص آمار

مرگ تالاب و دریاچه‌هایی مانند هامون و ارومیه به افزایش آوارگان زیست‌‌محیطی دامن زده است. این فاجعه‌ای بزرگ است که رضا نجفی، رئیس سازمان جهاد کشاورزی سیستان و بلوچستان نیز   تائیدش می‌کند. به گفته او‌، فقط ‌در سال‌های 90 تا 91 بیش از 35 هزار نفر از منطقه سیستان خارج شده‌اند.

‌علاوه بر مهاجرت این افراد، آمارهای نگران‌کننده‌تری نیز وجود دارد که از آینده‌ای تاریک خبر می‌دهند. برای نمونه تا مدتی پیش تعداد گاوهای بومی سیستان در حاشیه دریاچه هامون بیش از 90 هزار راس بود‌، اما اکنون در کل دشت سیستان حدود 30 هزار راس گاو بومی باقیمانده است، از نظر دام سبک مانند گوسفند و بز نیز باید گفت ‌تعداد آنها از یک میلیون و 400 هزار راس به کمتر از 500 هزار راس رسیده است. افزون بر این تا پیش از خشک شدن هامون صیادان هر سال بیش از 12 هزار تن ماهی از این تالاب برداشت می‌کردند، اما اکنون قایق‌های بومیان منطقه زیر خاک و شن مدفون شده‌اند.

آن‌طور که رئیس سازمان جهاد کشاورزی سیستان و بلوچستان می‌گوید این شرایط سبب شده خیلی‌ها از این استان کوچ کنند؛ به همین خاطر اراضی کشاورزی رها شده به محلی برای طغیان ریزگرد‌ها تبدیل شده و در نتیجه ساکنان این منطقه رکورددار بیماری‌های ریوی مانند سل شده‌اند.

سیل آوارگان زیست‌محیطی، طغیان ریزگردها و شیوع بیماری تنها خطراتی نیستند که به دلیل مدیریت اشتباه منابع آب، کشور را تهدید می‌کند، کوچ آوارگان زیست‌محیطی تهدیدی جدی برای تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور نیز هست‌، چراکه تخلیه استان‌های مرزی درواقع چراغ سبزی است برای ‌گروه‌های تبهکار‌ و تروریست که در حاشیه مرزهای کشورمان با افغانستان و پاکستان فعالیت می‌کنند. بنابراین اگر برای مدیریت منابع آب کشور اقدامی نشود، باید منتظر شنیدن خبرهای ناگوار بسیاری بود.

مهدی آیینی

همه با هم در برابر گرد و غبار

شهر و روستا فرقی نمی‌کند؛ ارتش ریزگردها علیه زندگی شورش کرده و مقابله با این تهدید به تلاش تمام دستگاه‌های مسئول نیاز دارد. در این میان نمی‌توان از نقش بومیان منطقه غافل شد، افرادی که کانون‌های بحرانی ریزگردها را مثل کف دستشان می‌شناسند و اگر به‌درستی برای مهار این مشکل آموزش ببینند و به کار گرفته شوند، نقش چشمگیری در پیشرفت پروژه‌های بیابان‌زدایی دارند؛ اتفاقی که سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری نیز به آن توجه ویژه نشان می‌دهد و به همین دلیل، سعی در مشارکت جوامع محلی برای کاهش تهدید ریزگرد‌ها دارد، اما این مشارکت باید به شکلی دنبال شود که رفع نیاز جوامع محلی در اولویت قرار گیرد و مانند کارگران روز مزد، با آنها برخورد نشود.
تا چشم کار می‌کند، بیابان است. کافی است باد به آرامی شروع به وزیدن کند. آن وقت است که ریزگردها به آسمان بلند می‌شوند و سوار بر بال باد، کیلومتر‌ها سفر می‌کنند؛ به شهرهای کوچک و بزرگ می‌روند تا زندگی را به کام شهروندان تلخ ‌کنند.

اینجا‌ منطقه ابوهاون شهرستان باوی در استان خوزستان است؛ جایی که تغییر اقلیم، خشکسالی و ندانم‌کاری برخی مسئولان، دست به دست هم داده و از زمین‌های آن، کانون‌های بحرانی ریزگرد به عمل آورده است. به همین دلیل، سازمان جنگل‌ها به تکاپو افتاده که با نهالکاری و مالچ‌پاشی راه ریزگردها را سد کند، اما سازمان جنگل‌ها تنها نیست. عده‌ای از بومیان منطقه نیز پاشنه‌هایشان را ور کشیده‌اند تا شانه به شانه مسئولان برای مهار ریزگردها و برگشت زندگی به سرزمینشان تلاش کنند؛‌ تلاشی که به نفع همه تمام می‌شود، چراکه سفر ریزگرد‌ها به روستاهای همجوار یا استان‌های همسایه با خوزستان محدود نمی‌شود. آنها تا جایی که باد توان رفتن داشته باشد، سفر می‌کنند. بنابراین باید به تلاش جوامع محلی ‌در مهار مشکل ریزگردها بیش از این بها داد و شرایط را برای فعالیت آنها به گونه‌ای هموار کرد که بومیان منطقه دلسرد نشوند و به تلاش خود برای بیابان‌زدایی ادامه دهند.

ریزگرد در چشم زندگی

روستای ابوهاون یکی از روستاهای منطقه است که ریزگردها امان ساکنانش را بریده و کار را به جایی رسانده که ساکنان را برای ادامه زندگی با مشکلات زیادی مواجه کرده است. خیلی‌ها کوچ کرده‌اند و آنهایی که مانده‌اند، در فکر رفتن، روزها را به شب گره می‌زنند.

ابوحمید یکی از ساکنان این روستاست که تا مدتی پیش کشاورزی می‌کرد و از این راه روزگار می‌گذراند، اما حالا از مزرعه‌اش نام و نشانی باقی نمانده. آن طور که او تعریف می‌کند، قهر طبیعت دامن او و دیگر روستاییان را گرفته است. مرد روستایی می‌گوید، خشکسالی باعث افزایش گرد و غبار منطقه می‌شود و شن‌های روان هر روز بیشتر از گذشته به سمت روستاها پیشروی می‌کنند‌.

مزرعه ابوحمید مدت‌هاست، زیر توفان ریزگرد‌ها و پیش روی شن‌های روان مدفون شده. به همین دلیل او می‌گوید، فکر کشاورزی را از سرش بیرون کرده است.

رنج زندگی روستاییان که نزدیک کانون‌های بحرانی گرد و غبار هستند قابل توصیف نیست. آنها ‌برای تامین نیازهای اولیه زندگی‌شان نیز با مشکل روبه‌رو هستند.

یکی دیگر از روستاییان منطقه می‌گوید، شن‌های روان حتی چاه‌های آب آنها را بی‌نصیب نگذاشته. آن طور که او می‌گوید، بیشتر چاه‌های روستا از شن پر شده است. به همین خاطر آنها به آب نیز دسترسی راحت ندارند.

درختکاری برای برگشت زندگی

حل مشکلات روستاییانی مانند ابوحمید در گرو بیابان‌زدایی است و این کار به سرانجام نمی‌رسد، مگر این‌که مسئولان توجه ویژه به این مساله کنند. مدتی است در اطراف ‌منطقه ابوهاون، سازمان جنگل‌ها، منابع طبیعی و آبخیزداری در تلاش است با نهالکاری و مالچ‌پاشی ریزگردها را مهار کند.

از دور اگر به مناطقی که در آنها نهالکاری شده، توجه کنید، لکه‌های سبز به چشم می‌خورند؛ لکه‌هایی که از بازگشت زندگی و مهار بیابان خبر می‌دهند.

این لکه‌های سبز، نهال‌هایی هستند که روستاییان منطقه به کمک سازمان جنگل‌ها در دل بیابان کاشته‌اند تا سدی باشند پیش‌روی شن‌های روان و طغیان ریزگردها.

کهور پاکستانی، اکالیپتوس و کنار، برخی گونه‌هایی است که در این منطقه کاشته شده، اما کاشت آنها و نگهداری‌شان کار آسانی نیست و اگر همت بالای بومیان منطقه نبود، نهال‌ها هیچ وقت جان نمی‌گرفتند تا در برابر بیابان قدعلم کنند.

روستاییان با زحمت بسیار درختان را می‌کارند، اما پس از کاشت نهال باید خیلی مراقب باشند تا تلاششان ثمر بدهد، زیرا اگر مراقبت‌ها ادامه پیدا نکند یا در روند آبیاری غفلتی اتفاق بیفتد، نهال‌ها فرصت قد کشیدن پیدا نمی‌کنند.

یکی از سختی‌هایی که روستاییان منطقه با آن روبه‌رو هستند آبیاری نهال‌هاست، چراکه نزدیک‌ترین منبع آب، حدود پنج کیلومتر با آنها فاصله دارد و برای انتقال آب باید از تانکرهای حمل آب استفاده کنند.

روستاییان با جان و دل برای بیابان‌زدایی تلاش می‌کنند، اما مساله‌ای که مسئولان باید به آن توجه داشته باشند، شرایط پرداخت دستمزد به آنهاست، چراکه این روزها پیمانکارانی که با سازمان جنگل‌ها برای کاشت نهال قرار داد می‌بندند، به روستاییانی که در پروژه‌ها همکاری می‌کنند، براساس قانون وزارت کار دستمزد پرداخت می‌کنند، اما این روند را نمی‌توان مشارکت دانست، زیرا اشتراک زمانی معنا پیدا می‌کند که بومیان منطقه در تمام سود حاصل از پروژه سهیم شوند. با روند کنونی پس از کاشت درختان، انگیزه‌ای برای حفظ جنگل‌های دست‌کاشت نخواهند داشت.

مالچ‌پاشی علیه بیابان

نهالکاری، بذرکاری، مدیریت اراضی کشاورزی و چرا، برخی راهکارهای مقابله با بیابان‌زایی هستند، اما در این میان، کارشناسان از مالچ‌پاشی به عنوان آخرین درمان و راهکار یاد می‌کنند؛ ‌شیوه‌ای که این روزها برای کنترل تپه‌های ماسه‌ای از آن بهره گرفته می‌شود.

مالچ‌پاشی، راهکار بی‌عیبی برای کنترل بیابان‌زایی نیست و باید گفت، این روش آثار نامناسبی بر محیط زیست می‌گذارد. برخی کارشناسان، از طرح‌های جایگزین مانند ریگ‌پاشی نام می‌برند، اما تا زمانی که چنین راهکارهایی به نتیجه نرسیده‌اند، نمی‌توان از مالچ‌پاشی برای کنترل کانون‌های بحرانی ریزگردها استفاده نکرد، چراکه بیابان‌زایی تهدیدی جدی است و اگر مقابله با آن جدی گرفته نشود، می‌تواند امنیت ملی هر سرزمینی را به خطر بیندازد.

پرویز گرشاسبی، معاون آبخیزداری، امور مراتع و بیابان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور با اشاره به این‌که مالچ نفتی تبعاتی دارد، می‌گوید تلاش آنها در سازمان جنگل‌ها برای شناسایی مالچی مناسب که تبعات کمتری داشته باشد، ادامه دارد‌.

تاکنون حدود 16 مالچ مختلف در مناطق بیابانی کشور آزمایش شده و کارشناسان در تلاشند، مالچ مناسب تولید کنند‌. او درباره پیشنهاد برخی کارشناسان درباره ریگ پاشی به جای مالچ‌پاشی می‌گوید‌: وسعت اراضی و کانون‌های بحرانی زیاد است. به همین دلیل، نمی‌توان ریگ لازم برای این مناطق را تهیه کرد. علاوه بر این اگر از مناطق دیگر ریگ برداشت کنیم، این مساله تخریب زیست‌محیطی در پی خواهد داشت‌.

آن طور که او می‌گوید، هر هکتار مالچ‌پاشی حدود 10 میلیون تومان هزینه دارد،اما چیدن ریگ در کانون‌های گرد و غبار، کاری دشوارتر است و هزینه‌های بیشتری دارد.‌

براساس آخرین خبرها در بودجه سال آینده حدود 200 میلیارد تومان اعتبار برای خرید مالچ نفتی در نظر گرفته شده و این در حالی است که هزینه خرید هر لیتر مالچ حدود 800 تومان است و برای عملیات مالچ‌پاشی در هر هکتار، حدود 10 میلیون تومان هزینه می‌شود.‌

او درباره وسعت اراضی که در کشورمان نیاز به مالچ‌پاشی دارد، می‌گوید: حدود 7 میلیون هکتار از کانون ریزگردهای کشور نیاز به مالچ‌پاشی دارد و در این میان، حدود دو میلیون هکتار تاکنون تثبیت شده است.

بیشتر این مناطق در استان‌هایی مانند خراسان جنوبی، کرمان، خوزستان و اصفهان و یزد قرار دارند‌ و اولویت سازمان جنگل‌ها نیز کنترل کانون‌های بحرانی درجه یک است.

‌تلاش برای بیابان‌زدایی از سوی مسئولان و جوامع محلی دنبال می‌شود، اما باید تاکید کرد، همواره پیشگیری بهتر از درمان است. به همین دلیل، دستگاه‌هایی که در این میان نقش دارند، باید به وظیفه خود عمل کرده، با افزایش تعامل بین بخشی شرایطی ایجاد کنند که در آن، مسائلی مانند مدیریت نامناسب منابع آب سبب بیابان‌زایی نشود.

مهدی آیینی

 

نفس برید‌ه‌ای به نام جنگل

صدای اره برقی‌ها در جنگل‌های شمالی قطع نمی‌شود، درختان یکی از پس دیگری می‌افتند تا اکوسیستمی که قدمتش بیش از یک میلیون سال برآورد می‌شود و از عصر یخبندان جان سالم به در برده این‌بار توسط انسان زمینگیر شود و بجز خاطره‌اش برای ‌برای نسل‌های آینده چیزی باقی نماند؛ این واقعیت تلخی است که بهره‌برداری بیش از حد از جنگل‌های شمال دلیل اصلی‌اش است به همین دلیل اجرای طرح استراحت جنگل را باید تنها راه نجات جنگل‌های هیرکانی دانست، در این گزارش کارشناسان از ضرورت اجرای طرح تنفس جنگل می‌گویند.

هیرکانی؛ جنگل باستانی و منحصر به‌فرد

محمدرضا مروی‌مهاجر/ استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران

حدود 600 هزار سال پیش در کره زمین یخچال‌های طبیعی شروع به گسترش کردند و بیشتر جنگل‌های نیمکره شمالی زمین ‌زیر این یخچال‌ها مدفون شدند، اما جنگل‌های شمال ما از حمله یخچال‌ها مصون ماندند.

بعد از پسروی یخچال‌ها، بیشتر اراضی اروپا به چمنزار تبدیل شد و به این شکل جنگل‌های اولیه و ثانویه شکل گرفت.

بنابراین می‌توان گفت جنگل‌های اروپایی قدمتی حدود ده تا 12 هزار سال دارند، اما جنگل‌های شمال کشورما که ماندگار شدند قدمت بیشتری دارند، چراکه از دوران سوم زمین‌شناسی باقی‌مانده‌اند. به همین سبب ما اکوسیستم بی نظیری در شمال کشور داریم که تنوع زیستی بالایی دارد و اطلاعات ژنتیک فوق‌العاده‌ای را در دل خود جای داده است.

اما به نظر من به عنوان یک محقق هنوز به بسیاری از‌ ارزش‌های این اکوسیستم پی نبرده و آن را آن‌طور که باید به جهان معرفی نکرده‌ایم، چراکه کارشناسان اروپایی وقتی به کشورمان می‌آیند از دیدن جنگل‌های شمال کشور تعجب می‌کنند.

این روزها در اروپا نهضت جنگل‌داری همگام با طبیعت شروع شده به همین سبب اروپایی‌ها به دنبال مدل‌های اولیه جنگل هستند تا با توجه به آنها، جنگل‌هایشان را مدیریت کنند‌. چنین جنگل‌هایی در نیمکره شمالی زمین خیلی کم است‌؛ از جنگل‌های شمال کشور می‌توان به عنوان موزه، آزمایشگاه و الگویی بهره برد که می‌تواند مورد استفاده اروپایی‌ها قرار گیرد.

ما تجربه نیم قرن جنگل‌داری در شمال کشور را داریم‌، اما با توجه به علم امروز می‌توان گفت شیوه‌هایی که تاکنون به کار گرفته‌ایم مناسب نبوده است‌، چراکه براساس الگوبرداری از اروپا جنگل‌هایمان را مدیریت کرده‌ایم، اما نکته اینجاست که جنگل‌های اروپا‌ انسان ساخت است. به همین دلیل مدیریت جنگل با شیوه‌هایی که آنها به کار می‌گیرند درست نیست.

علاوه بر این در کشورمان بهره‌برداری از جنگل مساوی است با برداشت چوب، ‌اما چنین بهره‌برداری را باید سرمایه‌برداری دانست‌. براساس تجربه‌ای که در این سال به دست آورده‌ایم، باید تاکید کرد راه مناسبی را در پیش نگرفته‌ایم و باید هرچه زودتر به جنگل‌های شمال کشور استراحت بدهیم. چراکه ‌بهره‌برداری شدید از جنگل‌های شمال سبب کاهش سطح جنگل و تنوع زیستی این اکوسیستم شده است.

در واقع می‌توان گفت جنگل‌های شمال ما در مسیر انحطاط اکولوژیکی قرار گرفته اند و نیاز به فرصتی برای بازسازی دارند‌. البته ‌اجرای طرح ده ساله استراحت جنگل فرصت مناسبی است که باید از آن نهایت استفاده را برد و به آمایش جنگل‌ها پرداخت و ‌اطلاعات مناسبی گردآوری کرد‌. برای نمونه باید مشخص کرد واقعا چند درصد از جنگل‌های شمال کشورمان بکر هستند‌ (تخمین کنونی 10درصد است). افزون بر این لازم است برای ثبت جنگل‌های هیرکانی به عنوان میراث طبیعی و جهانی نیز تلاش کرد‌ و در نظر داشت که تخریب این جنگل‌ها تبعات جبران‌‌ناپذیری به دنبال دارد،زیرا میانگین بارش در جنگل‌های زاگرس حدود 600 تا 700 میلی متر است، اما در شمال کشور این میانگین حدود 2000میلی‌متر برآورد می‌شود و بر همین اساس اگر این جنگل‌ها از بین برود‌ امکان حیات نیز در این منطقه برای انسان از بین خواهد رفت.

 

جنگل طبیعی قابل بهره‌برداری نیست

علی اوسط‌ منتظری/ مرجع ملی جنگل

‌اجرای طرح تنفس جنگل ضروری است، زیرا بهره‌برداری از جنگل‌های طبیعی مفهومی ندارد و‌ باید تاکید کرد‌ بهره‌برداری خاص جنگل‌های انسان ساخت و دست کاشت است‌.

این مساله را نیز می‌شود ثابت کرد، چراکه متغییرهای تولید محصول در جنگل‌های طبیعی در اختیار انسان نیست‌. برای نمونه، شرایط و تغییر اقلیم مثل خشکسالی در قوه نامیه (بذر درختان اگر قوه نامیه نداشته باشد رشد نخواهد کرد) بذر درختان جنگلی تاثیرگذار است.

به این شکل انسان نمی‌تواند برآوردی از رشد و توسعه جنگل‌های طبیعی داشته باشد تا با توجه به آن برای بهره‌برداری از جنگل برنامه‌ریزی کند‌‌.

افزون براین شرایط نامناسب جنگل‌های کشور دلایل دیگری نیز دارد مثلا ما قوانین را بدرستی اجرا نکرده‌ایم. برای نمونه طبق قانون، حفاظت، احیا و توسعه و بهره‌برداری از جنگل ‌بر عهده سازمان جنگل‌هاست یعنی باید از طریق حفاظت به بهره‌برداری می‌پرداختیم، اما زمان اجرا برعکس عمل کردیم‌، چراکه طرح‌های جنگل‌داری اکنون به شکلی است که از بهره‌برداری به حفاظت می‌رسند‌.

ارزیابی کیفی جنگل‌های شمال نیز گواه دیگری است بر این که باید برای اجرای طرح تنفس پافشاری کرد،چراکه از سال 1337 هر ده سال گزارشی دراین زمینه آماده می‌شود و نتایج این پژوهش و بررسی‌ها لزوم اجرای طرح تنفس را تایید می‌کند‌. ‌‌مساله دیگری که باید به آن توجه کرد، فعالیت‌های زیادی است که در جنگل انجام می‌شود. برای نمونه علاوه بر قاچاقچیان چوب باید فعالیت برخی دامداران و روستاییان و بهره‌برداران از معادن و طرح‌های عمرانی را نیز در نظر گرفت که شرایط بقای جنگل را با مشکل روبه‌رو‌ کرده است. مثلا در جنگل‌های شمال حدود 7000 کیلومتر جاده ایجاد شده و این درحالی است که ظرفیت‌ و توان این اکوسیستم محدود است. بنابراین نباید اصرار کرد که همچنان در قالب طرح‌های بهره‌برداری به برداشت چوب پرداخت‌.

این درحالی است که در جنگل‌های ‌کشور، اکوتون‌ها (مرز اکوسیستم‌ها) نیز جا‌به‌جا شده است. مثلا‌ در فارس، جنگل‌های بلوط جای خود را به اکوسیستم ایران ـ تورانی (بیابانی) داده‌اند و در جنگل‌های شمال همچنین تغییراتی را شاهد هستیم،اما این تغییرات آیینه عملکرد ما‌ و خطری است که اکوسیستم‌های طبیعی را تهدید می‌کند.

 

آمارهایی تلخ از استثمار جنگل

هادی کیادلیری/ رئیس انجمن علمی جنگلبانی کشور

منابع طبیعی کشور زمانی منابع ملی خوانده می‌شود که منافع ملی داشته باشد. پس به منظور حفظ سرزمین و منافع ملی کشور باید طرح استراحت جنگل را اجرایی کرد.

با نگاهی به طبیعت ایران می‌توان شاهد تغییرات جنگل‌های کشور بود، منابعی که باید مولد فرصت باشند به منبعی برای تهدید تبدیل شده‌اند‌‌ و قابل توجه است که این منابع که ارزش جهانی دارد در یک درصد خاک کشور قرار دارد‌ و قطع شدن یک درخت از آن نیز کشور را به سمت بیابانی شدن سوق می‌دهد.

بنابراین باید به این تن بیمار استراحت داد‌ و مانع تکرار تخریب جنگل شد،زیرا به نظر می‌رسد اتفاقی که در جنگل‌های زاگرس رخ داد و از شش میلیون هکتار جنگل این منطقه، یک میلیون هکتار را نابود کرد، جنگل‌های شمال را نیز تهدید می‌کند.

در پنج سال اخیر طغیان 45 گونه آفت را در سطحی حدود 350 هزار هکتار از جنگل‌های شمال شاهد بوده‌ایم،آفاتی که برخی از آنها برای سلامت انسان بسیار خطرناکند و بعید نیست در آینده صنعت گردشگری را نیز تحت ‌تاثیر بگذارد.

میزان رشد آتش‌سوزی نیز در ده سال اخیر قابل توجه است و در شمال کشور به 190 هزار هکتار افزایش یافته است .

‌خشک شدن چشمه‌ها و رودخانه‌ها نیز از دیگر علائم بیمار شدن جنگل است، زیرا بسیاری از 130 رودخانه‌ای که از جنگل تغذیه می‌شوند ‌از حالت دائمیبه فصلی بدل شده‌اند.

در پنج سال اخیر 40 میلیون اصله درخت 300ساله شمشاد را که بومی جنگل‌های ایران است از دست داده‌ایم و باید تاکید کرد مرگ و میر دسته‌‌جمعی گونه‌ها نشان‌دهنده فروپاشی اکوسیستم‌هاست.

برخلاف باور اشتباه برخی‌ها که جنگل را فقط چوب می‌دانند، باید گفت جنگل اکوسیستم است و کوچک‌ترین عضو دراین اکوسیستم نقش حیاتی دارد‌. متاسفانه اکنون‌ حیات وحش در جنگل باقی نمانده و می‌توان این را نشانه‌ای جدی از تخریب جنگل دانست.

این نشانه‌های تلخ، گواهی است براین که بی‌برنامه از جنگل بهره‌برداری شده و آن را به نوعی استثمار کرده‌ایم، چراکه‌ حدود‌ پنج برابر استاندارد‌ها از این اکوسیستم بهره‌برداری شده است.

‌برای اجرای مناسب طرح تنفس، باید ‌تغییراتی بنیادی در نگرش‌ها ایجاد کرد تا به این شکل، مسئولان و شهروندان به جنگل‌های کشور به دید بنگاه چوب نگاه نکنند و آگاه باشند که با اجرای طرح استراحت برای مدت ده سال، شرایط جنگل‌های کشور به پیش از تخریب بازنخواهد گشت ‌و در واقع برای بازگشت به شرایط آن دوران دست کم به 150 سال زمان نیاز است‌.

شاید برخی منتقدان از نحوه تامین اعتبار برای اجرای طرح استراحت جنگل ایراد بگیرند، اما باید گفت وقتی دولت برای ساخت سد‌های کوچک حدود 500 میلیارد تومان هزینه می‌کند، چطور می‌تواند برای جنگل‌های شمال که بیشتر از‌ بزرگ‌ترین سد کشور ‌آب ذخیره می‌کند‌ حدود 300میلیارد تومان هزینه نکند.

در واقع اگر بتوان نگاه افراد را به طبیعت تغییر داد ‌بسیاری از مشکلات این حوزه بر طرف خواهد شد. برای نمونه، همان‌طور که هنگام ساخت مسجد و مدرسه و سرمایه‌گذاری برای رشد فرهنگ و علم نمی‌پرسیم چقدر برای ما درآمد خواهد داشت، برای حفظ جنگل نیز باید اینچنین سرمایه‌گذاری کرد.

ضرورت اجرای طرح استراحت جنگل

عباسعلی نوبخت/ معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها

جنگل‌های شمال کشور نقش چشمگیری در تولید اکسیژن، ذخیره آب و جذب ریز گردها دارند و نباید از یاد برد که در شمال کشور 1800 گونه گیاهی وجود دارد که مختص این منطقه است. فواید جنگل‌های کشور آنقدر زیاد است که نمی‌توان آنها را در چنین یادداشت کوتاهی ارائه کرد، اما می‌توان به تعدادی از آنها پرداخت.

هر هکتار جنگل 5/2 تن اکسیژن در سال تولید می‌کند، بنابراین میزان اکسیژنی که جنگل‌های شمال تولید می‌کند برمبنای تاج پوشش بیش از 10 درصد و مساحتی حدود دو میلیون هکتار‌، حدود پنج میلیارد و ده میلیون کیلوگرم اکسیژن خواهد بود و اگر قیمت هرکیلوگرم اکسیژن را دست‌کم 2500 تومان در نظر بگیریم. ارزش ریالی اکسیژن تولید شده در شمال کشور برابر با 12هزار و 525 میلیارد تومان است.

علاوه بر این هر هکتار جنگل اکسیژن مورد نیاز ده انسان را نیز تولید می‌کند براین اساس جنگل‌های شمال اکسیژن مورد نیاز 20 میلیون و 40 هزار نفر را نیز تامین می‌کند.

در این بین بحث گرد و غبار و ریزگردها نیز مطرح است، زیرا هر هکتار جنگل 68تن گرد و غبار را در سال جذب می‌کند به عبارت دیگر هر سال جنگل‌های شمال 136میلیون تن گرد و غبار را جذب می‌کند و مانع گسترش آن در کشور می‌شود.

‌میزان آبی که جنگل‌های شمال در خود ذخیره می‌کند نیز قابل توجه است، اگر این مقدار را به طور متوسط 1500 مترمکعب برای هر هکتار در نظر بگیریم، باید گفت هر سال سه میلیارد و شش میلیون مترمکعب آب در جنگل‌های شمال کشور ذخیره می‌شود، این درحالی است که بزرگ‌ترین سد کشور (کارون)، سه میلیارد مکعب آب را پشت خود نگه می‌دارد‌ و لازم به یاد آوری است که آب پشت سد‌ها تبخیر می‌شود، اما آب ذخیره شده از سوی جنگل تبخیر نمی‌شود.

‌بنابراین‌ اجرای طرح استراحت جنگل ‌مساله‌ای ضروری است و باید برای اجرای آن ‌تلاش کرد. در پاسخ به منتقدان این طرح نیز می‌توان گفت حفظ جنگل آنقدر فایده برای کشور دارد که به کمک آنها می‌توان نقاط ضعف زیادی را پوشش داد.

درباره سرنوشت طرح‌های بهره‌برداری از جنگل نیز باید خاطرنشان کرد پیرو ابلاغیه وزیر جهاد کشاورزی، طرح‌هایی به بهره‌برداری می‌رسد که در گذشته قراردادشان امضا شده و دیگر تمدید نمی‌شوند. برای نمونه امسال 15 طرحی که‌ در اراضی به وسعت 140 هزار هکتار اجرا شده بود ‌به پایان رسیده و دیگر تمدید نشد.

نکاتی که به آن اشاره شد گواهی است بر این که اجرای طرح تنفس ‌جنگل واجب است و برای حفظ تنوع گیاهی و جانوری شمال کشور باید هرچه زودتر آن را اجرایی کرد.

تجدیدنظر در جانمایی صنایع

ناصر مقدسی‌/ رئیس شورای‌عالی جنگل

‌اجرای ‌طرح تنفس جنگل ضرورتی غیرقابل انکار است و منظور از آن مدیریت تهدیدها و کاهش فشارها روی اکوسیستم است، زیرا برای نجات جنگل ارتقای شاخص‌های کمی، کیفی و پایداری جنگل باید مورد توجه قرار گیرد.

لازم به یادآوری است ‌بالاترین سطح حاکمیتی نظام نیز بر حفظ جنگل‌های کشور تاکید دارد و رهبر معظم انقلاب نیز در بیاناتشان به این مهم پرداخته‌اند.

این درحالی است که اجرای طرح تنفس جنگل در سایر کشورها اجرا شده و نتایج مناسبی داشته است. برای نمونه چین، ژاپن و اندونزی با اجرای چنین طرح‌هایی جنگل‌های خود را حفظ کرده‌اند.

با اجرای طرح تنفس در ده سال اول بهره‌برداری چوب‌ به شکل تجاری و صنعتی متوقف می‌شود، البته رهاسازی جنگل ‌در دستور کار ما نیست، چراکه از کمک مجریان و کارگزاران با صلاحیت برای مدیریت پایدار جنگل استفاده خواهد شد.

در این مدت سعی خواهد شد‌ سنگ بنای مدیریت پایدار جنگل نیز طراحی شود، هرچند باید تاکید کرد که ده سال استراحت نیز برای جنگل زمان کوتاهی است.

در مدت اجرای طرح استراحت جنگل، آمایش جنگل صورت می‌گیرد و به این شکل مشخص خواهد شد که از دو میلیون هکتار جنگل‌های هیرکانی کشور چه مقدار باید تحت حفاظت شدید قرار بگیرد یا از کدام بخش‌ها می‌توان بهره‌برداری کرد.

‌مساله مهم دیگری که برای اجرای طرح تنفس جنگل باید به آن توجه داشت، پرداختن به تقویت توان حفاظتی سازمان جنگل‌هاست؛ زیرا کمبود نیرو و تجهیزات سبب شده یگان حفاظت سازمان نتوانند بدرستی تمام مناطق جنگلی کشور را پوشش دهند‌، این درحالی است که در کشورهای موفق، گارد جنگل ‌جزو مقتدرترین نیروهای حفاظتی هستند.

بنابراین باید این کمبودها را جبران کرد و به مواردی که برای رفع این مشکل در نظر گرفته شده پرداخت، برای نمونه دربرنامه‌های سوم و چهارم برای حل و فصل شدن این مشکل سازمان جنگل‌ها نکاتی در نظر گرفته شده بود، اما هرگز اجرایی نشدند‌.

نکته دیگری که برخی منتقدان اجرای طرح تنفس به آن اشاره می‌کنند، صنایعی است که در شمال کشور جانمایی شده‌اند. دراین باره نیز باید خاطرنشان کرد در الگوی جدید ما صنایع بزرگ جایگاهی ندارند‌، چراکه استقرار صنایع بزرگ در جنگل‌های کوچک اشتباه است. در واقع برای تامین چوب مورد نیاز صنایع باید به توسعه جنگل‌های دست کاشت و انسان ساز پرداخت و‌ سازوکار واردات چوب را نیز تسیهل کرد، زیرا جنگل‌های طبیعی کاربرد‌های حیاتی برای کشور دارند و نباید آنها را به چشم منبع تولید چوب دید.

 

مهدی آیینی

بالا