آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشک (برگ 21)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشک

اشتراک به خبردهی

زاگرس در سوگ درختان بلوط

«زاگرس دیگر جان ندارد.» این را حال و روز درختان بلوط فریاد می‌زند. درختان مقاومی که اکنون از آنها فقط شبحی باقی مانده، بیماری و آفت آن‌قدر در دل جنگل‌های زاگرس ریشه دوانده که دیگر باید اینجا را سرزمین سوسک‌های چوب‌خوار، آفت زغالی بلوط و غده‌های لورانتوس (گیاهی انگلی) نامید، چون از آن زاگرسی که در کتاب‌های جغرافیا درباره‌اش خوانده‌اید، دیگر خبری نیست.

آفات و بی توجهی مسئولان همچون تبری تیز​، امان درختان اینجا را بریده است تا آنجا که کارشناسان می گویند بعید نیست تا دو سال آینده از جنگل های زاگرس فقط برهوتی به جای بماند. اگرسیاست های دولت و بی تفاوتی و ناآگاهی مردم نسبت به منابع طبیعی تغییر نکند به طور حتم نسل های آینده، هر سال در روز درختکاری ماجرای خشک شدن میلیون ها اصله درخت جنگل های زاگرس و سهل انگاری برخی انسان های امروزی را به عنوان درس عبرت مرور خواهند کرد.

شیرابه ای سیاهرنگ از زیر پوست تنه درخت بیرون می زند، شیرابه ای که بی شباهت به قیر نیست، خیلی زمان نمی برد که مقدار شیرابه بیشتر می شود تا آنجا که سیاهی روی تنه و زیر پوست درخت جا خوش کرده و درخت از داخل شروع به پوسیدن می کند. این حکایت حدود 19 میلیون اصله از درختان بلوط زاگرس است که تاکنون گرفتار آفت زغالی بلوط شده اند. درختانی که درواقع منشأ حیات هستند و با مرگ آنها باید منتظر فاجعه ای به وسعت شش برابر دریاچه ارومیه بود، زیرا سرچشمه 40 درصد از آب شیرین کشور، جنگل های زاگرس است و این رویشگاه، بزرگ ترین فیلتر طبیعی برای مقابله با ریزگردها نیز به شمار می رود.

به گفته کارشناسان، هر هکتار جنگل سالانه 60 تن ریزگرد را در خود رسوب می دهد. علاوه بر این باید یادآور شد 40 درصد از دام های کشور در این منطقه قرار گرفته اند، برای نمونه 27 هزار خانوار دامدار فقط در استان کرمانشاه زندگی می کنند و 3000 خانواده در این استان از طریق محصولات فرعی جنگل مانند استحصال سقز و کتیرا امرار معاش می کنند. در حالی که میانگین تراکم جمعیت در منطقه زاگرس دو برابر سایر نقاط کشور است، یعنی 84 نفر در هر کیلومتر مربع، افزون بر این طول جنگل های زاگرس حدود 1265 کیلومتر بوده و عریض ترین نقاط آن حدود400 کیلومتر پهنا دارد؛ بنابراین​نمی​توان دست روی دست گذاشت و مرگ زاگرس را به تماشا نشست، زیرا نقش جنگل های زاگرس را در زندگی ایرانیان نمی توان نادیده گرفت. مثلا زاگرس فقط هزاران شغل برای بومیان منطقه ایجاد کرده، در حالی که دولت معمولا برای ایجاد هر شغل 60 میلیون تومان هزینه می کند، اما تاکنون در قبال انسان هایی که با مرگ زاگرس آواره کلانشهرها خواهند شد، آن طور که باید و شاید وارد عمل نشده است، بعلاوه جنگل های زاگرس از ارزش ژنتیکی بالایی نیز برخوردار است. برای نمونه تاکنون بیش از 180 گونه درختی و درختچه ای در این رویشگاه شناسایی شده است.

زاگرس، محدوده گیلانغرب

عده ای در جنگل های بلوط گیلانغرب در حال بررسی درختان هستند تا از سلامت آنها مطمئن شوند. هر درختی بیمار شده باشد، قطع می شود، البته اگر بیماری به برخی شاخه های آن سرایت کرده باشد شاخه مبتلا شده از پایین ترین قسمت قطع می شود. در مرحله بعد محل قطع شدن شاخه ها و تنه درختان را با رنگ آبی یا قرمز نشانه گذاری می کنند. قرمز برای درختانی که به آفت زغالی مبتلا شده و آبی برای درختانی که گرفتار سوسک های چوبخوار شده اند. کار به همین جا ختم نمی شود، زیرا چوب های بریده شده باید از بین برود تا بیماری به سایر درختان سرایت نکند، به همین دلیل درختان بریده شده آتش زده می شوند. مراد شیخ ویسی، معاونت فنی اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان کرمانشاه به جام جم می گوید: در کرمانشاه نیز جنگل های هم مرز با ایلام گرفتار این آفت​ و 115 هزار هکتار از 527 هزار هکتار از جنگل های این استان آلوده شده است.

مسئولان منابع طبیعی استان کرمانشاه قصد دارند از بومی های منطقه برای مهار مشکل جنگل های منطقه استفاده کنند. به گفته آنها این راهکار سبب می شود هزینه نیز کاهش یابد. شیخ ویسی عنوان می کند: برای این کار محدوده 4000 هکتاری را مشخص کرده ایم تا برای پاکسازی این مناطق با بومی های منطقه قرارداد ببندیم. ​ حسین سلیمانی، مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری کرمانشاه نیز به جام جم می گوید: متاسفانه حساسیت نسبت به وضع جنگل های زاگرس خیلی کم است، زیرا در مقابل دریاچه ارومیه که حدود یک میلیون هکتار وسعت دارد جنگل های زاگرس شش میلیون هکتار است.

از سال 88 پدیده خشکیدگی بلوط در زاگرس مشاهده شده، اکنون این بیماری بسرعت در حال گسترش است و تاکنون بیش از یک میلیون و 132 هزار و 220 هکتار از جنگل های زاگرس به بیماری قارچی مبتلا شده یا تحت تاثیر حمله آفات چوبخوار از بین رفته است. عوامل زیادی در توسعه بیماری زغالی بلوط و طغیان سوسک های چوبخوار نقش دارد. در این میان می توان به خشکسالی، تغییر اقلیم، افزایش شدت و مدت ریزگردها و چرای دام بیش از ظرفیت که سبب کوبیدگی خاک جنگل می شود، اشاره کرد.

مشکلی به نام کمبود نیرو

بعد از این که مناطق آلوده جنگل پاکسازی شد، باید شرایطی ایجاد کرد تا این مناطق قرق شود و دام وارد آنها نشود، زیرا دام ها شاخه های تازه جوانه زده را می بلعند، اما مشکل اینجاست که در بیشتر مناطق جنگلی، دام مازاد وجود دارد. برای نمونه فقط در استان کرمانشاه سه میلیون راس دام وجود دارد که حدود یک میلیون و 300 هزار راس آن مازاد است.

این در حالی است که براساس استاندارد ها برای حفاظت از هر 5000 متر از جنگل و هر ده هزار متر مربع از مراتع به یک نیرو نیاز است، اما با توجه به کمبود نیرو، مسئولان این استان برای هر 20 هزار هکتار یک نیرو در اختیار دارند.

میرزا کرم رمضانی، مسئول گشت پاسگاه حفاظتی جنگل و مرتع روستای شاه بداغ استان کرمانشاه درباره امکاناتی که در اختیار دارند، می گوید: ما شش نفر هستیم که در این پاسگاه به صورت دو شیفت کار می کنیم، یعنی هر سه روز یک راننده، یک سرباز و یک جنگلبان اینجا مستقر هستند.

جالب اینجاست که این پاسگاه وسعتی را پوشش می دهد که در آن 68 روستا قرار دارد، بنابراین سرکشی به تمام روستاها در طول هفته بسختی امکان پذیر است، در حالی که پاسگاه های حفاظتی معمولا با کمبود شدید نیرو، سوخت و خودرو دست و پنجه نرم می کنند.

محتاج ماهانه دو کیسه آرد

به گفته مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری کرمانشاه، بعد از اجرای فاز اول هدفمندی یارانه ها، بهره برداری از جنگل از سوی روستاییان برای تامین سوخت تا پنج برابر افزایش پیدا کرد. پای درددل روستاییان هم که بنشینید، خواهید شنید آنها به دلیل کمبود سوخت هایی مانند گاز و نفت مجبور به قطع درختان هستند، افزون بر این عده ای نیز می گویند برای امرار معاش مجبورند درختان بلوط را قطع و زغال درست کنند.

سلیمانی درباره زغال گیری برخی روستاییان در جنگل های زاگرس می گوید: در یکی از مناطق جنوبی و محروم کرمانشاه، اگر از روستاییان بپرسید چرا این کار را انجام می دهند آنها می گویند اگر ماهانه دو کیسه آرد بگیرند، دیگر برای فروش زغال، درختان را نمی سوزانند. به همین دلیل باید گفت این مشکل ریشه در فقر و بیکاری بومیان این منطقه دارد.

رمضانی درباره تخلفات صورت گرفته در حوزه اش یاد آور می شود: تبدیل اراضی ملی به زراعتی بیشتر از سایر تخلفات صورت می گیرد، زیرا برخی کشاورزان ادعا می کنند اراضی ملی از پدرشان به آنها به ارث رسیده است.

یکی دیگر از مشکلاتی که جنگل های زاگرس را تهدید می کند، آتش سوزی های عمدی و غیرعمدی است. در حالی که با توجه به صعب العبور بودن قسمت هایی از زاگرس، اداره های منابع طبیعی امکانات مناسبی برای مقابله با آتش سوزی در اختیار ندارند و تا ماموران خود را به محل حادثه برسانند، بخش وسیعی از جنگل نابود شده است.

مدیرکل منابع طبیعی و آبخیزداری کرمانشاه درباره اعتباری که برای امسال در اختیار آنها قرار گرفته، اظهار می کند: امسال 600 میلیون تومان به عنوان طرح صیانت به ما اختصاص پیدا کرده، اما برای مبارزه با خشکیدگی درختان تاکنون چیزی به ما تخصیص داده نشده، در حالی که برای کنترل ایده آل این مشکل در استان، سالانه شش میلیارد تومان اعتبار نیاز داریم.

افزون بر این، معاون وزیر کشاورزی نیز خسارت بیماری زغالی بلوط به جنگل های زاگرس را 4660 میلیارد تومان برآورد کرده و گفته برای اجرای عملیات احیای جنگل های زاگرس که برای پنج سال برنامه ریزی شده به اعتباری برابر با 900 میلیارد تومان نیاز است.

آفات و بیماری هر روز جان درختان بیشتری را در جنگل های زاگرس می گیرند، بنابراین اگر مدیران راهکار مناسب و اعتبار کافی برای مقابله با این مشکل را در اختیار نداشته باشند تا مدتی دیگر باید فاجعه زیست محیطی را شاهد بود که کارشناسان وسعت آن را شش برابر دریاچه ارومیه می دانند. به عنوان نمونه از بین رفتن جنگل های زاگرس سبب تغییرات کمی و کیفی در منابع آب شیرین بیش از 40 درصد کشور خواهد شد، گسترش بیابانزایی، فرسایش بادی و افزایش ریزگردها، تغییر در جوامع گیاهی و حذف برخی گونه ها، تهدید امنیت غذایی و سلامت، مهاجرت و کاهش تنوع زیستی را نیز باید از دیگر پیامدهای خشکیدگی جنگل های زاگرس دانست. بنابراین انتظار می رود دست کم هیات دولت برای رفع این مشکل وارد عمل شود.

ایلام، آلوده ترین قسمت

بیماری قارچ زغالی برای اولین بار در استان های ایلام، فارس، لرستان و کهگیلویه و بویراحمد مشاهده شد. خشکیدگی درختان بلوط در استان های ایلام، لرستان، کرمانشاه، کهگیلویه و بویر احمد، فارس، چهارمحال بختیاری و خوزستان بیشتر از سایر مناطق مشاهده شده است. در این میان ایلام با مساحتی برابر با 641 هزار و 543 هکتار بیشترین منطقه آلوده را به خود اختصاص داده است.

این در حالی است که 464 هزار و 786 هکتار از مناطق آلوده کمتر از 25 درصد، 366 هزار و 797 هکتار بین 25 تا 50 درصد، 193 هزار و 197 هکتار بین 50 تا 75 درصد، 106 هزار و440 هکتار بین 75 تا 100 درصد دچار خشکیدگی شده است. با توجه به این که 15 درصد از جنگل های زاگرس به طور کامل خشک شده و به طور متوسط در هر هکتار از جنگل 110 اصله درخت وجود دارد، می توان نتیجه گرفت 18 میلیون و 665 هزار 20 اصله درخت تاکنون از بین رفته است و چنانچه ارزش هر درخت را براساس آیین نامه اجرایی بند ب ماده 12 قانون افزایش بهره وری 250 هزار تومان در نظر بگیریم، خشکیدگی جنگ های بلوط تاکنون 4666 میلیارد و 255 میلیون تومان به کشور زیان رسانده است.

مهدی آیینی / گروه جامعه

گره کار مراکز مشاوره ازدواج باز شد

هفت ماه سردرگمی و بلاتکلیفی سرانجام به پایان رسید. روز گذشته مسئولان وزارت ورزش و جوانان و سازمان نظام روان‌شناسی از توافقی خبر دادند که براساس آن وظیفه سازمان نظام روان‌شناسی صدور مجوز، تائید صلاحیت و نظارت تخصصی بر مراکز مشاوره است و وزارتخانه ورزش و جوانان نیز باید دوره‌های آموزشی را برای افرادی که قصد گرفتن مجوز مراکز مشاوره دارند، برگزار کند؛ بنابراین می‌توان امیدوار بود بسته‌های آموزشی اردیبهشت سال آینده آماده شده و مراکز مشاوره از خرداد 93 کارشان را شروع کنند.

مرداد امسال بود که شوک بزرگی به افرادی که در سامانه وزارت ورزش و جوانان برای دریافت مجوز مراکز مشاوره ثبت نام کرده بودند، وارد شد.

آن زمان حدود 400 نفر برای گرفتن مجوز دست به کار شده بودند که خبر رسید صدور مجوز مراکز مشاوره از اختیار وزارت ورزش و جوانان خارج است و سازمان نظام روان شناسی و مشاوره مسئول این کار است.

این تصمیم گیری در شرایطی اعلام شد که حدود 270 روز از شروع به کار وزارت ورزش و جوانان برای ساماندهی مراکز ازدواج می گذشت و قرار بود، هرچه زودتر مراسم تحلیف مجوز 40 متقاضی نیز برگزار شود.

محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در این باره می گوید: رئیس مجلس شورای اسلامی مرداد گذشته در نامه ای به رئیس جمهور وقت مصوبه هیات وزیران یعنی اصلاح آیین نامه ساماندهی و اعتباربخشی مراکز مشاوره را مغایر قانون دانست.

به این ترتیب هیات تطبیق مصوبات مجلس شورای اسلامی تشکیل جلسه داد و به این نتیجه رسید که این مصوبه باید لغو شود.

به گفته رئیس سازمان نظام روان شناسی، این ماجرا به این دلیل اتفاق افتاد که دولت قبلی از ماده 43 قانون برنامه و توسعه برداشت درستی نداشته است، زیرا آنها مسئولیت صدور مجوز مراکز مشاوره را به وزارت ورزش و جوانان و سازمان بهزیستی محول کرده بودند.

توافق نهایی

معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان ادامه می دهد: توافق نهایی با سازمان نظام روان شناسی کشور درباره راه اندازی مراکز مشاوره ازدواج دارای مجوز از سازمان ملی جوانان انجام شده است و وزارت ورزش و جوانان خود را ملزم به رعایت از قانون می داند.

به گفته وی، سازمان نظام روان شناسی و مشاوره نهاد قانونی و تخصصی حوزه روان شناسی و مشاوره است، به همین دلیل همه پروانه های فعالیت روان شناسان و مشاوران باید از سوی این سازمان صادر شود.

گلزاری ادامه می دهد: صورتجلسه مشترک وزارت ورزش و جوانان و سازمان نظام روان شناسی و مشاوره کشور امضا شده، به این ترتیب مراکزی که برای فعالیت در حوزه مشاوره ازدواج مورد تائید سازمان نظام روان شناسی و مشاوره و وزارت ورزش و جوانان قرار گرفته اند، باید در دوره های آموزشی شرکت کنند.

به این شکل آنها در کلاس هایی که معاونت ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان ترتیب داده شرکت خواهند کرد و اصول مشاوره همسرگزینی و آموزش همسران جوان را فرا می گیرند. این درحالی است که مراکز با سابقه دارای مجوز از سازمان نظام روان شناسی و مشاوره ای که قصد دارند در حوزه مشاوره ازدواج فعالیت کنند نیز باید این دوره های آموزشی را پشت سر بگذارند.

محمد حاتمی، معاون نظارت حرفه ای و امور کمیسیون های سازمان نظام روان شناسی و امور مشاوره کشور دراین باره به جام جم می گوید: مقرر شده است که از بیستم فروردین پرونده هایی که قبلا مجوز گرفته اند، چه حقوقی و چه حقیقی در اختیار سازمان نظام روان شناسی قرار گیرد تا سازمان در یک کمیسیون ویژه آنها را بررسی کرده و درصورت صلاحیت به آنها اجازه فعالیت دهد.

به این ترتیب نقش سازمان نظام روان شناسی را می توان صدور مجوز و تائید صلاحیت و نظارت تخصصی دانست، این درحالی است که وزارت ورزش و جوانان باید بسته و دوره های آموزشی لازم را تهیه کرده تا افرادی که قصد گرفتن مجوز مراکز مشاوره دارند مهارت های لازم را به دست بیاورند.

معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان درباره نحوه طراحی کلاس های آموزشی عنوان می کند: از انجمن های علمی فعال در حوزه روان شناسی و مشاوره و استادان برجسته روان شناسی در طراحی و آماده سازی بسته های آموزشی کمک گرفته ایم تا با اجماع جامعه علمی کشور بسته های آموزشی تدوین شود.

حاتمی اظهار می کند: قرار است تا پایان اردیبهشت بسته آموزشی آماده شود البته کارشناسان ما نیز روی آنها نظرمی دهند، ما سعی می کنیم تا در مدت یک ماه دوباره مراکز مشاوره را اعتباربخشی کنیم.

گلزاری نیز یادآور می شود: امیدواریم بسته های آموزشی در موعد مقرر آماده شود تا مراکز مشاوره بتوانند از خرداد ماه آینده کارشان را شروع کنند.

گام بعدی بهزیستی

سازمان نظام روان شناسی به حدود 300 مرکز مجوز فعالیت داده است، افزون بر این حدود 200 مجوز هم ازسوی سازمان جوانان سابق صادر شده و سازمان بهزیستی نیز تاکنون در سراسر کشور به صدها مراکز مشاوره اجازه فعالیت داده است.

حاتمی در این باره می گوید: براساس قانون هر مرکزی که فعالیت حرفه ای روان شناسی دارد باید زیر نظر نظام روان شناسی باشد به همین دلیل امیدواریم سازمان بهزیستی کشور نیز رویه وزارت ورزش و جوانان را در پیش بگیرد تا مراکزی که از سوی آنها اجازه فعالیت گرفته اند نیز اعتباربخشی شوند.

وی درباره افزایش تعرفه های مراکز مشاوره در سال آینده یادآور شد: شورای مرکزی سازمان نظام روان شناسی سالانه تعرفه ها را مشخص می کند و برای سال آینده نیز این شورا تصمیم گیری خواهد کرد.

معاون نظارت حرفه ای و امور کمیسیون های سازمان نظام روان شناسی و امور مشاوره کشور درباره تعرفه های امسال یادآور شد: تعرفه ها برحسب مدرک مشاور تعیین می شود، برای نمونه استادیار برای 45 دقیقه مشاوره 42 هزار تومان، دانشیار 52 هزار تومان و استاد هم حدود 60 هزار تومان می گیرد.

اما نکته اینجاست که در مراکز مشاوره خصوصی قیمت های مشاوره به ساعتی بیش از یکصد هزار تومان هم می رسد.

حاتمی در این باره توضیح می دهد: اگر شخصی چنین پولی پرداخت کرده می تواند به سازمان نظام روان شناسی مراجعه کرده و طرح شکایت کند و معاونت انتظامی و رسیدگی به تخلفات صنفی حرفه ای ما آماده رسیدگی به این شکایت ها است.

وی درباره تبلیغات مراکز مشاوره نیز یادآور شد: این مراکز باید از سازمان برای تبلیغات مجوز بگیرند، اگر مرکزی پروانه فعالیت نداشته باشد، نمی تواند تبلیغات کند، افزون بر این متن تبلیغات نیز باید با ما درمیان گذاشته شود تا براساس حوزه کاری مراکز بوده و از هر گونه شعار به دور باشد.

اهمیت وجود مراکز مشاوره تخصصی را نمی توان انکار کرد آن هم در شرایطی که 30 درصد ازدواج ها در شهرهای بزرگ و 20 درصد در میانگین کشوری در کمتر از چهارسال به طلاق ختم می شود. به همین دلیل مسئولان کشور بعد از سر و سامان دادن به وضع مراکز مشاوره ازدواج باید در جهت بیمه کردن خدمات مراکز ازدواج قدم بردارند، زیرا بالا بودن تعرفه ها سبب شده خیلی از جوانان و خانواده ها تمایلی برای حضور در این مراکز نداشته باشند.

شگردهای تازه جیب‌بُری در ازدحام شب عید

اسفند، ماه پررونق سارق‌هاست. هر چه به اواخر این ماه نزدیک‌تر می‌شویم، تکاپوی آنها برای نزدیک شدن به جیب طعمه‌ها بیشتر از قبل می‌شود.

درست مثل ترافیک که این روزها به نقطه انفجار نزدیک شده، سارقان هم برای خالی کردن جیب طعمه‌هایشان بی‌قراری می‌کنند، چون بستر برای فعالیت آنها مهیاست.

در بازارهای کوچک و بزرگ شهر جای سوزن انداختن نیست، سارقان می‌دانند جیب یا کیف 90 درصد آدم‌هایی کــه این روزها مقـــصدشان بازار است، پرپول است. به همین دلیل هزار و یک جور نقشه می‌کشند تا در دارایی طعمه‌هایشان سهیم شوند.

این روزها بیشتر سارقان ترجیح می‌دهند محدوده فعالیت خود را هر چه بیشتر به مرکز شهر یا اطراف مراکز خرید نزدیک کنند، آنها بخوبی می‌دانند که بیشتر مردم برای خرید حتما گذرشان به این مناطق می‌افتد، به همین دلیل دام‌های خود را در مسیر آنها پهن کرده و منتظر می‌نشینند.

سارقانی که به کیف‌قاپ معروفند، به کیف طعمه‌های خود به دید لپ‌لپ یا همان تخم‌مرغ‌های شانسی نگاه می‌کنند. آنها معمولا به سراغ کیف افرادی می‌روند که شرایط راحت‌تری برای سرقت داشته باشد.

عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران درباره روش شناخت این مجرمان به جام‌جم می‌گوید: معمولا آنها حدود 20 تا 35 سال سن دارند و با استفاده از موتورسیکلت، کیف طعمه‌های خود را به سرقت می‌برند.معمولا این سارق‌ها به صورت دونفره وارد عمل می‌شوند، اما کیف‌قاپ‌های ماهری نیز هستندکه تک‌نفره کار می‌کنند، یعنی هم موتورسیکلت را کنترل می‌کنند، هم کیف طعمه‌های خود را می‌دزدند.

ولی معمولا کیف‌قاپ‌ها دونفره کار می‌کنند. البته باید یادآور شد که اگر آنها از قبل طعمه خود را زیرنظر گرفته و روی محتوای کیف خیلی حساب کنند با استفاده از چند موتورسیکلت وارد عمل می‌شوند، به این صورت که دو نفر موتورسیکلت‌ها را روشن نگاه داشته و دو نفر دیگر کیف طعمه را به زور از چنگش درآورده و پا به فرار می‌گذارند.

محمدیان ادامه می‌دهد: این روزها عمده سرقت‌هایی که داریم بیشتر در مراکز شهر و اطراف مراکز خرید است، چون سارقان می‌دانند مردم با پول به بازار می‌روند.

این در حالی است که سارقان بجز «آویزان‌بری»، کیف طعمه‌های خود را از داخل خودرو یا صندوق عقب هم می‌دزدند. آنها به سراغ طعمه‌هایی می‌روند که شیشه‌های خودرویشان پایین باشد و کیف خود را روی صندلی شاگرد یا عقب خودرو قرار داده باشند.

این در حالی است که بهترین جا برای قرار دادن کیف زیر صندلی راننده یا صندلی شاگرد است البته برخی‌ها هم به اشتباه تصور می‌کنند صندوق عقب خودرو محل امنی برای قرار دادن کیف یا اشیای قیمتی است، اما نکته اینجاست که معمولا هنگام روشن کردن خودرو سیستم دزدگیر قطع شده و سارقان می‌توانند براحتی نقشه خود را عملی کنند، افزون بر این سارقان با استفاده از یک پیچ‌گوشتی ساده می‌توانند صندوق عقب تعداد زیادی از خودرو‌ها را باز کنند.

مراقب افراد مشکوک باشید

گروه دیگری از سارقان به بهانه پرسیدن نشانی به خودروهایی که پشت چراغ قرمز یا کنار خیابان توقف کرده‌اند نزدیک شده و با پرت کردن حواس راننده نقشه سرقت خود را عملی می‌کنند.

رئیس پلیس آگاهی تهران می‌افزاید: بهترین کار این است که افراد وجه نقد زیادی با خود نداشته باشند و هنگام تردد در پیاده‌رو‌ها کیف خود را سمت راست بگیرند تا کیف بین دیوار و فرد قرار بگیرد. توجه داشته باشید که کیف‌قاپ‌ها بیشتر هنگام عبور فرد از عرض خیابان وارد عمل می‌شوند، بنابراین باید مراقب موتورسیکلت‌سوارها و اتومبیل‌های مشکوک بود. بخصوص موتورسوارانی که خلاف جهت در حال حرکت هستند.

البته باید در نظر داشت سارقانی هستند که با استفاده از خودرو دست به کیف‌قاپی می‌زنند، بنابراین از خودروهای مشکوک غافل نشده و به یاد داشته باشید که دیگر نمی‌توان از چهره و نوع لباس پوشیدن سارقان آنها را شناسایی کرد.

نکته اینجاست که برخی‌ها رمز عابربانک خود را روی برگه‌ای کنار عابربانک خود نگهداری می‌کنند. این اشتباه بزرگی است که به سارقان شانس طلایی می‌دهد.

شاید جزو افرادی هستید که حدود ده عابربانک مختلف دارید و حفظ رمز آنها برای شما مشکل است.

بهترین کار این است که برای آنها رمز یکسانی در نظر گرفته و رمز را به حافظه خود بسپارید، البته از به کار گرفتن شماره شناسنامه، تاریخ تولد و رمز‌های آسان پرهیز کنید.

توجه داشته باشید برای این‌ که گرفتار سارقان دنیای مجازی هم نشوید یک کارت عابربانک را به خرید اینترنتی اختصاص داده و به هنگام خرید مبلغ لازم را از کارت دیگری به آن واریز کرده و خرید خود را انجام دهید.

رئیس پلیس آگاهی تهران عنوان می‌کند: اگر فردی مورد سرقت قرار گرفت بهتر است چهره ظاهری فرد یا شماره پلاک خودرو یا موتورسیکلت را به ذهن بسپارد، زیرا بعد از تشکیل پرونده، پلیس به کمک مالباختگان به چهره‌نگاری از متهمان می‌پردازد.

افزون بر این آلبوم مجرمان هم در اختیار مالباختگان قرار‌می‌گیرد تا مجرمان زودتر شناسایی شوند.

نکته دیگری که می‌توانید به آن توجه کنید فیلم دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت است، چون پلیس با کمک آنها می‌تواند سارقان را زودتر شناسایی کند.

اگر عابربانکتان هم به سرقت رفت، می‌توانید با بانک خود تماس گرفته و کارت خود را بسوزانید.

با سارقان درگیر نشوید

به یاد داشته باشید که بیش از 90 درصد سارقان، سلاح سرد در‌اختیار دارند و بندرت پیش می‌آید که آنها به صورت انفرادی کار کنند.

علاوه بر این آنها آمادگی بیشتری نسبت به شما دارند، به همین دلیل اگر طعمه یکی از آنها شدید و چیزی از دفاع شخصی نمی‌دانید، خیلی مقاومت نکنید، زیرا افرادی بوده‌اند که هنگام سرقت تلفن همراهشان مقاومت کرده و سارقان با چاقو جراحات سنگینی به آنها وارد کرده‌اند.

محمدیان ادامه می‌دهد: مالباخته باید بعد از سرقت با پلیس‌110 تماس بگیرد، به این ترتیب ماموران پلیس شرح حادثه را صورتجلسه کرده و برگه‌ای در اختیار شاکی قرار می‌دهند تا او با آن به کلانتری رفته و تشکیل پرونده بدهد.

جیب‌ زنی

«جیب‌زنی» و «کش‌روی» از دیگر شگردهای سارقان است که با توجه به شلوغی بازار و مراکز تجاری این روزها طرفداران بیشتری در بین تبهکاران دارد.

آنها معمولا در گروه‌های سه یا چهارنفره نقشه خود را عملی می‌کنند، به این شکل که دو نفر دور طعمه را می‌گیرند تا مردم شاهد سرقت نباشند، یک نفر هم پشت‌سر سارق می‌ایستد تا بعد از این ‌که همدستش کیف را دزدید، کیف را پنهان کند، به این صورت اگر طعمه به سارق مشکوک هم شود، او با رضایت کامل اجازه می‌دهد مالباخته جیب‌هایش را بگردد.

این شگرد بیشتر در مترو، اتوبوس‌های تندرو و معابر شلوغ کاربرد دارد.گروه دیگر از سارقان در نقش مسافربر ظاهر می‌شوند. آنها طعمه را در صندلی عقب خودرو نشانده و به بهانه بستن در خودرو یا تنگ بودن جا دست خود را پشت‌سر طعمه انداخته و نقشه‌شان را عملی می‌کنند.

در روشی که به «تخم‌مرغ‌زنی» یا «کثافت‌مالی» معروف است سارقان با استفاده از تخم‌مرغ، گوجه یا مواد دیگر لباس طعمه خود را کثیف می‌کنند و درست در لحظه‌ای که طعمه از همه‌جا بی‌خبر مشغول تمیز کردن لباس خود است به بهانه کمک به او نزدیک شده و نقشه شوم خود را عملی می‌کنند.

افزون بر این گروه دیگری از سارقان با پرتاب تخم‌مرغ به شیشه خودروها سبب توقف خودروی طعمه خود می‌شوند، زیرا مردم معمولا برای تمیز کردن شیشه اتومبیل از برف‌پاکن خودرو استفاده می‌کنند، اما اشتباه آنها همین‌جاست، زیرا با این کار تخم‌مرغ به حالت شیری‌رنگی درآمده و سطح شیشه خودرو را می‌پوشاند، به همین دلیل راننده مجبور به توقف و ترک خودرو می‌شود.

دل آتش به حال بیماران سوانح سوختگی می‌سوزد

سالانه حدود 15 هزار نفر در کشور به علت سوختگی بستری می‌شوند و حدود 3000 نفر از آنها جان خود را از دست می‌دهند، مشکل اینجاست که تعداد بیمارستان‌های سوانح سوختگی و تجهیزات آنها در کشور خیلی پایین‌تر از حد استاندارد است تا آنجا که در شرق کشور فقط یک بیمارستان سوانح سوختگی وجود دارد یا آمارها حاکی از این است که از هر دو بیمار با سوختگی 55 درصد یک نفر به زنده ماندن امیدوار است و چنانچه شخصی بیشتر از 60 درصد دچار سوختگی شود، زنده ماندن‌اش با خداست.

 اما در کشورهای اروپایی از هر دو بیماری که 95 درصد دچار سوختگی می شوند، یک نفر زنده می ماند.

از مقایسه وضع بیماران سوانح سوختگی کشورمان با کشورهای موفق می توان نتیجه گرفت که رسیدگی به سوانح سوختگی در کشور متولی دلسوزی ندارد یا دست کم آن قدر به این حوزه کم توجهی شده که بیمارانی که دچار سوختگی می شوند خیلی زود به آخر خط می رسند.

برای نمونه اتاق ایزوله برای این بیماران در کشورمان بی معناست، زیرا به علت کمبود اعتبار این بیماران در اتاق های مشترک بستری می شوند و این وضع سبب تسریع در عفونی شدن جراحت های بیمار و در نهایت مرگ او می شود.

برای نمونه این روزها مسئولان بیمارستان سوختگی مطهری تهران که آخرین امید بیمارانی است که از شهرستان های دور و نزدیک و حتی کشورهای عراق و افغانستان خود را به آنجا می رسانند، می گویند ظرفیت این بیمارستان پر شده و آنها مجبورند بیماران زن و مرد را در یک بخش جای دهند.

این درحالی است که چند روز بیشتر تا آخرین چهارشنبه سال باقی نمانده و باید به خانواده ها هشدار داد در چنین شرایطی فقط همراهی آنها با فرزندانشان می تواند مانع سردرگم شدن آنها در بیمارستان های سوانح سوختگی کشور شود.

مشکل دیگری که می توان در این بین به آن اشاره کرد، این است که بیمارستان های سوانح سوختگی همیشه به بیمه ها مقروضند، برای نمونه بیمارستان مطهری حدود هفت میلیارد تومان به بیمه ها بدهکار است و از کمبود پرستار رنج می برد، زیرا هزینه درمان سوختگی شدید در بیمارستان های دولتی حدود 40 میلیون تومان و در بیمارستان های خصوصی حدود 150 میلیون تومان است.

نکته اینجاست که بیشتر افرادی که دچار سوختگی شدید می شوند از قشر ضعیف جامعه هستند و در تهیه نیازهای اولیه خود نیز دچار مشکل هستند.

به همین دلیل باید گفت سر و سامان دادن به وضع بیمارانی که دچار سوختگی شدید می شوند، نیاز به عزم ملی دارد، زیرا وزارت بهداشت با کمبود اعتباری که دارد بتنهایی نمی تواند از پس هزینه های این بخش برآید و مسئولان دست کم باید برای حل این مشکل کارگروه ویژه ای تشکیل داده و از نیکوکاران نیز کمک بگیرند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

ایران؛ رتبه پنجم در مرگ‌ومیر تصادفات

زمان زیادی به تعطیلات نوروزی و اوج مسافرت‌ها در کشور نمانده به همین دلیل باید هشدار داد تا کارشناسان و مسئولان بیشتر از گذشته به فکر سر و سامان دادن به وضع ترافیکی کشور باشند، چون کماکان شهروندان دغدغه ناامنی جاده‌ها و خودرو‌ها را دارند، برای نمونه در حالی که هنوز خبر تلخ تصادف اتوبوس اسکانیا و سوختن مسافران آن فراموش نشده، بامداد دیروز سقوط یک دستگاه اتوبوس به دره منطقه زیارباغ در محور هراز با مرگ 18 مسافر خبرساز شد.

افزون بر این روز گذشته معاون وزیر بهداشت نیز به رتبه پنجم ایران در زمینه مرگ و میر در حوادث ترافیکی اشاره کرد و هشدار داد که شیب کاهش مرگ و میر حوادث ترافیکی در کشور کندتر شده است.

با 19 هزار کشته در حوادث ترافیکی سال گذشته، در دنیا مقام پنجم را به دست آورده ایم، اما در مدیترانه شرقی اول شده ایم.download (3)

شاید باورش مشکل باشد، اما اگر آمار مرگ و میر حوادث ترافیکی کشور را با تلفات زلزله های صد سال گذشته کشور یا کشته شدگان هشت سال جنگ ایران و عراق و کشته های حوادث هواپیمایی کشور مقایسه کنیم، متوجه می شویم که جاده و خودرو های غیراستاندارد در کشور همچنان قربانیان بیشتری گرفته و می گیرند.

محمد حاجی آقاجانی، معاون درمان وزارت بهداشت در این باره به جام جم می گوید: براساس آمارهای رسمی که سازمان بهداشت جهانی منتشر کرده، ایران به ازای هر صد هزار نفر جمعیت، پنجمین کشور دنیا از لحاظ مرگ و میر و تلفات رانندگی است و رتبه های اول تا چهارم نیز به ترتیب در اختیار کشورهای نیووی، جمهوری دومینیکن، ونزوئلا و تایلند قرار دارد.

این در حالی است که با مقایسه آمار مرگ و میر حوادث رانندگی با سال های گذشته می توان ادعا کرد این آمار در حال کاهش است، اما نکته اینجاست که شیب این کاهش خیلی کندتر شده است، زیرا براساس برنامه پنجم توسعه باید این آمار هر سال حدود 10 درصد کاهش داشته باشد.

افزایش حوادث ترافیکی

آقاجانی عنوان می کند: مرگ و میر در حال کاهش است، ولی با آن 10 درصدی که برنامه پنجم توسعه توصیه کرده فاصله داریم، زیرا در اولین سال اجرای این برنامه کاهش 13 درصدی داشتیم، اما در سال های بعد بین چهار تا شش درصد کاهش تــــلفات اتفــاق افتاده به همین دلیل باید گفت شیب کاهش کمتر شده است.

 

افزون بر این باید به این نکته نیز توجه کرد که حوادث ترافیکی در کشور در حال افزایش است، برای نمونه کل ماموریت های ترافیکی اورژانس در سال 85 حدود 27 هزار مورد بوده، اما این آمار در سال 91 به 52 هزار مورد افزایش یافته است یا آمار بستری شده ها به دلیل حوادث ترافیکی در سال 85 برابر با 554 هزار نفر بوده، اما در سال 91 این آمار به 815 هزار نفر رسیده است.

آقاجانی تاکید می کند: رشد 91 درصدی ماموریت های ترافیکی همراه با افزایش 41 درصدی بستری شدن مجروحان حوادث ترافیکی کشور اتفاق افتاده، اما برخلاف این رشد ما شاهد کاهش 3.7 درصدی کاهش مرگ و میر در کشور بوده ایم، زیرا در سال 85 حدود 27 هزار نفر در حوادث ترافیکی کشته شدند، اما در سال گذشته این آمار به 19 هزار نفر رسیده است.در این میان می توان بخشی از کاهش آمار مرگ و میر را به پای افزایش پایگاه های اورژانس و بهبود خدمات بیمارستان ها گذاشت.

راهکار های موجود

کارشناسان عوامل مختلفی را زمینه ساز آمار بالای تلفات حوادث ترافیکی در کشور معرفی می کنند.علیرضا اسماعیلی، فرمانده سابق پلیس راه کشور در گفت وگو با جام جم می گوید: اگر به صورت کلان نگاه کنیم باید بگوییم ترافیک ما از نظر ساختار اداری صاحب یک مسئول مشخص نیست.

به گفته وی، یکی دیگر از مشکلات این است که بودجه مناسب با ایمنی ترافیک در اختیار نداریم، زیرا خیلی از تصادفات، ناشی از نداشتن اطلاع و آموزش کافی شهروندان است.

برای نمونه هنگام صدور گواهینامه آموزش کافی ارائه نمی شود، افزون بر این، بعد از صدور گواهینامه هم دیگر خبری از آموزش نیست، این در حالی است که در کشورهای موفق شهروندان همیشه در حال آموزش هستند.

معاون وزیر بهداشت در این باره می افزاید: برای کاهش مرگ و میر ناشی از حوادث ترافیکی در کشور باید پنج محوری که سازمان بهداشت جهانی توصیه کرده، رعایت شود. یعنی باید مدیریت ایمنی راه ها را داشته باشیم، کاربرهای ما از راه ها درست استفاده کنند، قوانین و مقررات باید اصلاح شود، آموزش عمومی باید انجام شود، رسانه ها باید تلاش کنند، خودروها باید ایمن شود، کنترل پلیس باید بیشتر شود و مراقبت های بعد از حادثه نیز باید پیشرفت کند.

به گفته وی، باید اورژانس بموقع در صحنه حادثه حاضر شده و به شکل درست مجروح را به بیمارستان منتقل کند، افزون بر این کادر بیمارستان نیز باید بدرستی کارشان را انجام دهند.

این در حالی است که اسماعیلی به مناسب نبودن بسترهای ترافیکی اشاره کرده و یادآور می شود: ایرانی ها حدود هفت برابر اروپایی ها سفر بین شهری دارند، افزون بر این اروپایی ها بیشتر از قطار و هواپیما استفاده می کنند، اما ما بیشتر از جاده ها استفاده می کنیم.

نکته اینجاست که مسائل زیرساختی هم مناسب نیست، مثلا اکنون در تعطیلات مردم برای شمال رفتن هم ساعت ها در ترافیک می مانند.

استاندارد نبودن جاده های کشور نیز یکی دیگر از عوامل تاثیرگذار است، زیرا جاده فقط با آسفالت شدن و کشیدن گاردریل ایمن نمی شود و باید از نظر فنی نیز نکاتی را برای ساخت جاده استاندارد رعایت کرد.

اسماعیلی درباره اجرای درست قوانین در کشور عنوان می کند: کنترل ها بر اجرای مقررات واقعی نیست، خیلی از راننده ها تا زمانی که پلیس را می بینند خوب رانندگی می کنند، اما راننده باید همیشه احساس کند در معرض کنترل است، البته پلیس هم حضور جــدی ندارد، زیرا امکانات به روزی ندارد.

عبدالرضا عزیزی، رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس درباره آمار تلفات حوادث جاده ای در کشور به جام جم می گوید: برای کاهش این تلفات باید جاده ها استاندارد شود، اما ساخت جاده ها و مناسب سازی نیاز به بودجه دارد که وزارت راه و شهر سازی در اختیار ندارد.به گفته وی، برخی جاده های کشور از 50 سال پیش تاکنون تغییر نکرده است، در حالی که تعداد خودروها چند برابر شده است.

 

بغض بزرگ در گلوي هورالعظيم

روزی روزگاری هورالعظیم بود و جان بومیان منطقه؛ تالاب حکم مادری مهربان و بخشنده را داشت که سرپناه و روزی آنها را فراهم کرده بود،مادری مهربان و بخشنده که اکنون فرزندانش تن به مهاجرت داده‌اند و ترس از فراموشی و نابودی دست از سرش بر نمی‌دارد، چون دیگر کمتر فرد محلی یا مقام مسئولی را می‌توان پیدا کرد که دغدغه تالاب را داشته باشد و از حقابه‌اش بپرسد. این روزها اگر شخصی گذرش به تالاب بیفتد یا ماهیگیر است یا شکارچی پرنده های مهاجر یا یکی از کارکنان شرکت نفت.دیگر از آن کلک ها (خانه های شناور ساخته شده با حصیر و نی) و تالاب یکپارچه خبری نیست، اینجا تا چشم کار می کند جاده ساخته شده، جاده هایی که اول و آخرشان به چاه های نفت ختم می شود و آن قدر عریض ساخته شده اند که کاشفان چینی شرکت نفت با هر خودرویی در آنها دور یک فرمان می زنند. جاده ها به حدی در دل تالاب ریشه دوانده که تالاب را به چند حوضچه تقسیم کرده اند، این جاده ها که به جاده های آنتنی یا اکتشافی معروفند، نگاه هر رهگذری را به سمت دکل های سر به آسمان کشیده شرکت نفت سوق می دهند، دکل هایی که آتش از آنها زبانه می کشد، آتشی که بلای جان تالاب شده و راه را بر سیراب شدن قسمت های جنوبی هورالعظیم سد کرده است.

شمال تالاب هنوز سرسبز و زنده است، تا چشم کار می کند آب لاجوردی همه جا پهن است و غوغای پرندگان مهاجر از آن به گوش می رسد، اما به فاصله چند متر آن طرف تر یعنی به اندازه عرض جاده ای به نام «شط علی» که تالاب را به قسمت های شمالی و جنوب تقسیم می کند، برهوتی خودنمایی می کند که سال هاست دیگر در آن نی یا جگن نمی روید و آن قدر تشنه است که در ابتدا هر تازه واردی تصور می کند این قسمت از تالاب به سیاره یا کشوری دیگر تعلق دارد.این که در فاصله ای کوتاه می توان دو چهره متفاوت از تالاب دید و این که اصلا چرا باید تالاب یکپارچگی اش را از دست بدهد، پرسشی است که عادل مولا، معاون محیط زیست اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان در پاسخ به آن به جام جم می گوید: اینجا نفت و گاز زیاد است بعد از این که شرکت نفت به تالاب ورود کرد برای حفر چاه شروع به ساخت جاده کرد و حالا تالاب به پنج حوضچه تقسیم شده است.

نکته اینجاست که قبل از وارد شدن شرکت توسعه نفت به تالاب، مسیرهایی وجود داشت که مردم محلی از آن استفاده می کردند، اما این مسیرها ساخته دست انسان نبودند و با بالا آمدن آب تالاب همه قسمت های آن زیر آب می رفتند.نکته اینجاست جاده هایی که شرکت نفت می سازد طوری ساخته می شوند که مانع نفوذ آب به دیگر قسمت های تالاب شده است. اکنون حفاری های شرکت نفت در این تالاب آلودگی بیشتری ایجاد کرده ، تا آنجا که تالاب هورالعظیم مانند گذشته قادر به خودپالایی نیست.

میراثی شوم برای تالاب

چند سال پیش قراردادی بین شرکت های چینی اکتشاف نفت و مسئولان وزارت نفت کشورمان بسته شد که براساس آن اکنون چینی ها ادعا می کنند فقط روی زمین خشک برای اکتشاف نفت کار می کنند، همین بهانه ای شده برای خشک کردن تالاب، تا آنجا که اکنون بیش از 40 درصد آن از آب محروم شده و آب های مازاد تالاب به جای سیراب کردن قسمت های جنوبی آن به کشور عراق سرریز می شود. مسئولان حفاظت محیط زیست خوزستان می گویند برای ساخت آبگذر زیرزمینی نیز دست به کار شده و جانمایی کرده اند، اما اجازه چنین کاری به آنها داده نمی شود. به همین دلیل بخش جنوبی تالاب هورالعظیم روز به روز در انتظار آب ترک برمی دارد، این در حالی است که کارشناسان محیط زیست هشدار می دهند ارزش تالاب ها کمتر از نفت نیست تا آنجا که ارزش آنها را ده برابر زمین های کشاورزی می دانند، افزون براین تالاب ها سبب جذب گردشگر، ایجاد شغل برای بومیان منطقه، مانع از افزایش ریزگردها و تعدیل آب و هوا نیز می شود.

صاحبان بی شمار تالاب

نکته دیگری که در این بین باید به آن توجه کرد این است که سازمان ها و نهادهای مختلفی در کشور ادعا می کنند صاحب تالاب هستند؛ از سازمان حفاظت محیط زیست و جوامع محلی گرفته تا وزارت نیرو و جهاد کشاورزی. محسن سلیمانی روزبهانی، مدیر ملی طرح بین المللی حفاظت از تالاب ها درباره راهکار های نجات تالاب هورالعظیم به جام جم می گوید: برای این کار وزارت نفت و نیرو باید توجه بیشتری به آبرسانی به تالاب داشته باشند تا آب از بخش شمالی به بخش جنوبی تالاب برسد. به گفته وی نباید محیط زیست را قربانی توسعه کرد،چون با برنامه ریزی علمی می توان محیط زیست و توسعه را با هم داشت.

معاون محیط زیست اداره کل حفاظت محیط زیست خوزستان یادآور می شود: جایی که صنعت ورود می کند چالش هایی وجود دارد، چالش اکتشاف نفت، ساخت جاده ودفع پسماند که احداث جاده سبب آسیب دیدن تالاب شده است. علاوه بر این تالاب هورالعظیم از رودخانه کرخه تغذیه می شود به همین دلیل حقابه آن با احداث سدها و بالادستی کم شده است. این در حالی است که کمبود نیرو سبب شده شکارچیان غیرمجاز از هر فرصتی برای شکار پرندگان بومی و مهاجر تالاب هورالعظیم استفاده کنند. مولا دراین باره می افزاید: هورالعظیم آخرین ایستگاه پرنده های مهاجر زمستانه در کشور است. طاووسک و آبچلیک از پرنده های بومی این تالاب هستند، افزون بر این پرنده های شناخته شده ای مانند مارگردن،اردک سرسفید، غول حواصیل و پلیکان پاخاکستری نیز در اینجا دیده شده است.

تالابی به نام شادگان

در کنار هورالعظیم؛ «بامدژ»، «میانگران» و «شادگان» سه تالاب بزرگ دیگر استان خوزستان هستند، که زندگی مردم محلی به آنها وابسته است، اما زندگی در تالابی مانند شادگان با تالاب هورالعظیم متفاوت است، زیرا برخلاف هورالعظیم در تالاب شادگان کماکان زندگی جریان دارد، هرچند ​ با وضع نامناسب مدیریت تالاب به نظر می رسد تا مدتی دیگر از این تالاب و ساکنانش فقط خاطره ای باقی بماند. عبدالزهرا سنواتی، فرماندار شادگان به جام جم می گوید: تا چند سال پیش حدود 5000 نفر از بومیان این تالاب فقط از طریق ماهیگیری امرار معاش می کردند، اما این روزها تعداد آنها به 2700 نفر کاهش پیدا کرده است.با این حال هنوز اندک بومیان باقیمانده منطقه با قایق هایشان در این تالاب رفت و آمد می کنند و با پرورش گاومیش، ماهیگیری و شکار روزگار می گذرانند.

ناصر یکی از ساکنان تالاب شادگان است، او با قایق​ کوچکی که دارد گردشگران را به مناطق مختلف تالاب برده و از این راه امرار معاش می کند. ناصر درباره وضع ساکنان تالاب می گوید: درآمد بیشتر افراد اینجا از طریق ماهیگیری، صید پرنده یا پرورش گاومیش است. البته حدود 50 نفر از جوانان نیز با قایق کار می کنند.

ناصر از این گله دارد که مسئولان برای معرفی تالاب و جذب گردشگر سرمایه گذاری نمی کنند و فقط در تعطیلاتی مانند عید نوروز کار او و دوستانش رونق می گیرد.

او ادامه می دهد: علاوه بر این مسئولان باید برای قایق های ما سهمیه بنزین در نظر بگیرند و آنها را بیمه کنند تا ما بهتر بتوانیم کار کنیم. مدتی قبل اعتباری برای گردشگری اینجا اختصاص دادند که فقط صرف ساخت چند اسکلت آهنی و آلاچیق شده است.

یکی دیگر از ساکنان تالاب شادگان درباره ماهیگیری و شکار پرنده می گوید: بیشتر اینجا اردک مرمری و غاز شکار می کنیم، غاز را حدود 40 هزارتومان می فروشیم،اما مشکل اینجاست که تعداد این پرنده ها به دلیل شکارچیان غیرمجاز خیلی کم شده و به سختی می توان آنها را پیدا کرد. ماهی های تالاب هم خیلی کم شده قبلا تا 40 قطعه ماهی هم صید می کردیم، اما این روزها هر ماهیگیر به زحمت پنج قطعه ماهی صید می کند. فعالیت قاچاقیچان غیرمجاز سبب شده بومیان تالاب برای شکار و ماهیگیری با مشکل روبه رو شوند. به گفته یکی از آنها، فرصت طلب ها با استفاده از موتور برق ماهیان تالاب را صید می کنند و کسی نیست که جلوی آنها را بگیرد.

نکته دیگری که باید به آن توجه کرد کمبود نیرو در یگان حفاظت محیط زیست خوزستان است که سبب شده آنها نتوانند بخوبی تالاب های این استان را پوشش دهند. برای نمونه تالاب شادگان با مساحت​ 537 هزار و 700 هکتار را فقط هفت نیروی یگان حفاظت محیط زیست خوزستان با یک خودرو پوشش می دهند. این درحالی است که پوشش تالابی با طول 80 کیلومتر با یک خودرو و هفت مامور واقعا امکان پذیر نیست.

بحرانی بودن وضع تالاب های کشور ماجرای تازه ای نیست.نکته اینجاست که​گاهی وضع وخیم آنها رسانه ای شده و بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شود، به همین دلیل به نظر می رسد مسئولان باید با آگاه سازی بومیان منطقه و تغییر سیاست هایشان دست کم شرایط این تالاب ها را تثبیت کنند.

مهدی آیینی / گروه جامعه

وداع با اسلحه در کردستان

pic4822

حرف‌های دخترک تاثیرش را گذاشت، مرد دیگر مردد نبود، تصمیم خود را گرفت، به خانه رفت، اسلحه‌اش را برداشت و دست دختر خردسالش را گرفت و به سمت مسجد روستا حرکت کرد، آن روز هم روستای «دره‌کی» مریوان یکی از سردترین روزهای زمستان را تجربه می‌کرد، اما مرد جوان خیلی محکم به سمت مسجد روستا قدم برمی‌داشت، جلوی در مسجد حدود 200 نفر از اهالی دور هم جمع شده بودند، آنها وقتی مرد جوان را همراه دخترش دیدند راه را برایشان بازکردند، چند دقیقه بعد مرد جوان در میان جمعیت قرار گرفت، همه چشم‌ها به دست او دوخته شده بود، برای چند لحظه سکوت روستا را دربرگرفت، مرد جوان دست دخترش را رها کرد، اسلحه‌اش را روی زمین و تکه سنگی قرار داد، نگاهی گذرا به جمعیتی که دورش حلقه زده بودند، انداخت، نفس عمیقی کشید، دست‌هایش را جلوی دهانش گرفت تا آنها را با دمیدن نفس‌اش گرم کند.کمی بعد او تکه سنگی را از روی زمین برداشت و بالای سر برد، همزمان با مرد جوان جمعیت نفس خود را در سینه حبس کردند، بعد از چند ثانیه او با تمام توان تکه سنگ را روی اسلحه اش کوبید. همزمان با فرود آمدن سنگ و شکستن اسلحه، صدای جمعیت سکوت روستا را در هم شکست.

این قسمتی از ماجرای توبه کردن یکی از شکارچیان قدیمی روستای دره کی به نام احمد عزیزی است که این روزها خبرساز شده است، او در این باره به جام جم می گوید: دخترم چیزی به من گفت که بعد از 12 سال شکار را کنار گذاشتم. ماجرا از این قرار است که چند روز پیش وقتی او چند کبک را شکار کرده و به خانه می برد، دخترش یلدا با دیدن کبک های خون آلود با گریه به پدرش می گوید: «بابا چرا از بال این پرنده ها خون آمده باید درستشان کنی» پدر جوان با شنیدن این جملات به خودش می آید.

او ادامه می دهد: با خودم گفتم من کی هستم که جانی را که خدا به جانوران بخشیده، بگیرم، به همین دلیل تفنگی را که از پدرم به ارث برده بودم، شکستم. البته در این میان تلاش های سازمان مردم نهاد چیا را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا مدتی است اعضای این نهاد مردمی با چاپ بروشور و سخنرانی، مردم روستا را نسبت به حفظ و ارزش حیات وحش آگاه کرده اند. آنها وقتی از تصمیم مرد جوان اطلاع یافتند، اهالی روستا را باخبر کرده و برای او مراسم قدردانی برگزار کردند.

با توجه به نقش سازمان های مردم نهاد و خانواده در حفظ حیات وحش باید از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست خواست که هر چه بیشتر با این نهاد ها همکاری کرده و برای جای دادن نکات زیست محیطی در کتاب های درسی کودکان نیز تلاش کنند. این در حالی است که در روستای دره کی جوانان در نبود امکانات ورزشی و تفریحی به شکار روی آورده اند تا آنجا که بیش از 20 شکارچی در این روستای کوچک زندگی می کنند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

وزارتخانه یا سازمان فرقی ندارد؛ جوانان گم شده‌اند

 

تاسیس وزارت ازدواج و طلاق ، طرحی است که بتازگی یکی از نمایندگان مجلس آن را مطرح کرده و این که این طرح چقدر پخته یا خام است موضوع این نوشته نیست، بلکه نکته اینجاست که مسئولان و کارشناسانی که می‌خواهند به مشکلات جوانان رسیدگی کنند، تاکنون هیچ وقت از مقام طرح ایده‌هایی اینچنینی فراتر نرفته‌اند، زیرا این بار اولی نیست که چنین راهکاری مطرح می‌شود و به احتمال زیاد در آینده نیز کم نیستند افرادی که با ارائه طرح تاسیس وزارتخانه یا سازمان با نام‌هایی که بیشترشان از مشکلات جوانان الهام گرفته شده، سعی در مطرح کردن خود دارند.

 

 برای نمونه اوایل مرداد امسال نیز جمعی از نمایندگان مجلس با بیان این که وزارت ورزش و جوانان فقط به مسائل ورزشی می پردازد، به فکر جدا کردن بخش جوانان از این وزارتخانه افتادند به احتمال زیاد آنها یادشان رفته بود که تابستان سال 90 نمایندگان این طرح را به دولت وقت تحمیل کردند تا بتوانند به این وسیله معاون رئیس جمهور در سازمان تربیت بدنی را وادار به پاسخگویی کنند.

متاسفانه آن زمان دولت نیز برای تلافی این کار نسبت به مسائل وزارت ورزش و جوانان بی اهمیت تر از همیشه شد تا آنجا که تاکنون وظایف مدیران وزارت ورزش و جوانان تدوین نشده و ادغام این دو نهاد فقط در حد تابلوهایشان بوده است.

باید تاکید کرد که مشکل اصلی، نبود نیروی متخصص و دلسوز در این حوزه است، زیرا تاکنون بخش جوانان این وزارتخانه فقط به بررسی مشکلات جوانان و ابراز نگرانی بسنده کرده است.

افزون بر این و برخلاف نام این وزارتخانه، جوانان آن طور که باید با آن آشنا نیستند و کمتر جوانی را می توان پیدا کرد که از بخش جوانان وزارتخانه ورزش و جوانان اطلاعی داشته باشد.

دلایل زیادی سبب این ماجرا شده، زیرا مدیران این بخش یاد گرفته اند در اتاق های دربسته تشکیل جلسه بدهند و برای مشکلات جوانان نسخه هایی بپیچند که هیچ دردی را دوا نمی کند، زیرا برخی از آنها درک درستی از سبک زندگی کنونی جوانان ندارند.

این درحالی است که مدیران چنین نهادی باید از نزدیک از دغدغه جوانان باخبر بودن و برای حل آنها قدم های موثری بردارند، نه این که در اتاق های خود بنشینند و هرازگاهی در نشست های خبری خود ادعا کنند از مشکلات جوانان باخبرند، چون این روزها مشکلات جوانان آن قدر عیان است که یافتن آنها نیاز به کار کارشناسی ندارد.

به همین دلیل باید از مسئولان خواست به جای ارائه این طرح های دم دستی که در صورت تصویب برای مشخص شدن ردیف بودجه آن سال ها باید به انتظار نشست، کمی برای جوانانی که در هیاهوی مسئولان گم شده اند، زمان بگذارند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

 

آزادي را به پيشواز ببريد

گونه‌های جانوری کشورمان حال و روز خوبی ندارند، از یک سو شکارچیان غیرمجاز عرصه را بر آنها تنگ کرده‌اند و از سوی دیگر قوانینی که برای حمایت از آنها تعریف شده، قدیمی است و نیاز به بازنگری دارد.

  هرچند مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست کشور از تشکیل کمیته های بحران و تلاش برای افزایش جریمه های صید و شکار برای حمایت بیشتر از آنها حرف می زنند، اما نکته اینجاست که سرمایه گذاری برای فرهنگ سازی و فعال کردن سازمان های مردم نهاد، بیش از هر حرکتی می تواند سبب حفظ گونه های جانوری کشور شود، اما به نظر می رسد مسئولان محیط زیست کشور کمتر تمایلی به سرمایه گذاری در این بخش دارند، زیرا تاکنون برنامه جامعی در این باره ارائه نشده، این درحالی است که آنها بخوبی از بازتاب حرکت های هرچند کوچک نمادین در این باره آگاهی دارند.

برای نمونه حدود چهار ماه از زمانی که رئیس سازمان محیط زیست کشور مانع قربانی کردن گوسفند در مراسم استقبالش در اراک شد، می گذرد.

آن زمان ابتکار وقتی متوجه شد مسئولان این شهر قصد دارند برای خوشامدگویی از او گوسفندی را قربانی کنند، مانع این کار شد.

این حرکت نمادین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از چشم رسانه ها پنهان نماند و خیلی ها او را تحسین کردند، هرچند از این اقدام روزها می گذرد، اما دوشنبه گذشته نیز مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست استان قزوین هنگام خوش آمدگویی به معصومه ابتکار دست به حرکت نمادین دیگری زدند که می توان از آن به عنوان نتیجه اقدام رئیس سازمان حفاظت محیط زیست یاد کرد، ماجرا از این قرار است که وقتی او در سفرش به قزوین به دهکده طبیعت و بوستان باراجین رفت، مسئولان به جای قربانی کردن گوسفند، چند پرنده (سره) را از قفس آزاد کردند.

این کار نیز مانند جلوگیری از ذبح گوسفند خیلی ها را در فضای مجازی به تحسین وا داشت به همین دلیل باید به مسئولان سازمان محیط زیست کشور پیشنهاد داد که با فرهنگ سازی و تلاش برای تنظیم بخشنامه ای از سوی دولت می توانند کاشت درخت یا آزاد کردن برخی پرنده های وحشی را که از قاچاقچیان حیوانات کشف و ضبط می شود، جایگزین ذبح حیوانات کنند.

افزون بر این سازمان حفاظت محیط زیست می تواند مقدماتی را فراهم کند که آزاد کردن برخی پرندگان یا کاشت درخت نیز در مراسم جشن ازدواج جوانانی که به دور از تشریفات، زندگی مشترکشان را آغاز می کنند، صورت گیرد تا به این شکل خانواده ها از لزوم حفظ حیات وحش آگاه شده و به برگزاری ازدواج آسان نیز تشویق شوند.

آگاه سازي مردم کليد حفظ حيات وحش

می‌توان گفت امسال سال خوبی برای پلنگ نبود، اما نباید از وضع بحرانی چندگونه جانوری دیگر غافل شد، زیرا جانورانی مانند گربه پالاس، کاراکال، گوزن زرد و گورخر ایرانی در کنار بزرگ‌ترین پستاندار فعلی کشور شرایط نامناسبی را تجربه کرده و می‌کنند، اما هیچ‌وقت به چشم نیامده‌اند. نکته اینجاست که وضع حیات وحش کشور آن قدر وخیم است که کارشناسان پیش بینی می کنند تا ده سال دیگر تعداد بیشتری از گونه های جانوری کشورمان در خطر انقراض قرار گیرند. در مقابل این شرایط شکننده، سازمان حفاظت محیط زیست کشور آن طور که باید و شاید تاکنون عمل نکرده و فقط به وعده هایی برای افزایش جریمه های صید و شکار و تشکیل کمیته بحران پلنگ بسنده کرده است، مشکل اینجاست که کارشناسان محیط زیست کشورمان این راهکارها را موثر نمی دانند و هشدار می دهند که برای حفظ حیات وحش کشور باید حساب شده تر عمل کرد و برای آگاه کردن جامعه از توانمندی سازمان های مردم نهاد کمک گرفت.
 گونه های حیات وحش نعمتی است که خدا به ما داده، ولی ناآگاهی برخی ​ سبب شده روز به روز وضع آنها بحرانی تر از گذشته شود و گونه های جانوری یکی پس از دیگری در خطر انقراض قرار گیرند. واقعیت این است تازمانی که مردم به این باور نرسند که حیوانات حق حیات دارند و برای محیط زیست مفیدند، نمی توان آینده مناسبی برای آنها تصور کرد.

هوشنگ ضیایی، کارشناس محیط زیست و استاد دانشگاه به جام جم می گوید: مردم باید بدانند ارزش گونه های جانوری برای محیط زیست چقدر است، مساله فقط پلنگ نیست که مسئولان برای حفظ آن کمیته بحران تشکیل دهند، زیرا گونه های دیگری مانند کاراکال یا گربه پالاس وضع بدتری دارند، در واقع باید فکری برای حفظ همه گونه های جانوری کرد.

کارشناسان محیط زیست بر این باورند که باید از سازمان های مردم نهاد کمک گرفت و از جوانان داوطلب و فعال در این زمینه بهره برد. به این شکل که آنها را آموزش داد و به روستاها فرستاد تا برنامه های آموزشی به وسیله آنها در اختیار بومی های مناطق حفاظت شده قرار گیرد. از طرفی خود محیط بان ها نیز باید آموزش ببینند و در مدارس و مجامع مختلف ارزش های گونه های جانوری را یادآور شوند. ضیایی اظهار می کند: در کنار این کارها باید خیلی سفت و سخت از تخلفات نیز جلوگیری کرد، مشکل اینجاست که تعداد محیط بان های ما تقریبا به اندازه قبل از انقلاب است، در صورتی که جمعیت ما چند برابر شده و راه های ارتباطی بیشتری در مناطق و زیستگاه های جانوران ایجاد شده، به صورتی که اکنون شکارچی ها براحتی می توانند به قلب زیستگاه ها بروند.

افزون بر این، اکنون اسلحه های زیادی بی ضابطه در اختیار مردم است، این درحالی است​ افرادی که تفنگ دارند باید با قوانین آشنا باشند، ولی متاسفانه اکنون خیلی از افرادی که اسلحه دارند کمتر درباره قوانین شکار و محیط زیست می دانند.

به گفته او تا مدتی قبل همزمان با صدور پروانه شکار به شکارچی دفترچه ای می دادند که عکس حیوانات حمایت شده و قوانین محیط زیست در آن نوشته شده بود، ولی متاسفانه اکنون چنین دفترچه ای وجود ندارد. این درحالی است که تا مدتی قبل در کشور ما حدود ده گونه گربه سان زندگی می کرد، اما با منقرض شدن شیر و ببر اکنون هشت گونه گربه سان باقی مانده است. باید گفت وضع یوز و کاراکال هم مناسب نیست، زیرا به گفته ضیایی اکنون از وضع کاراکال اصلا اطلاعی در دست نیست. البته نباید فراموش کرد که گونه های گیاه خوار مانند گورخر، قوچ، میش و کل نیز وضع مناسبی ندارند.

جای خالی حمایت از سازمان محیط زیست

ضیایی عنوان می کند: دولت آن طور که باید و شاید به سازمان حفاظت محیط زیست توجه نمی کند، چون بودجه مناسبی به این سازمان نداده و اجازه استخدام هم نمی دهد. دولت باید حداقل شرایطی فراهم کند که سربازان بیشتری در اختیار این سازمان قرار گیرند، زیرا سربازان تحصیلکرده زیادی هستند که می توان آنها را در پاسگاه های محیط زیست مستقر کرد. کمبود نیرو یکی از مشکلات سازمان حفاظت محیط زیست است، بنابراین، این سازمان باید هرچه بیشتر از کمک های سازمان های مردم نهاد بهره ببرد، زیرا فعالیت این سازمان ها در برنامه های آموزشی تاثیر زیادی در آگاه سازی بومیان مناطق حفاظت شده دارد، برای نمونه به این شکل مادران خانواده ها از ارزش گونه های جانوری مطلع شده و اهمیت آنها را به کودکان خود منتقل می کنند، زیرا در برخی خانواده ها باور های اشتباهی درخصوص گرگ، روباه و پلنگ وجود دارد؛ آنها این حیوانات را خطری برای انسان تصور کرده و فکر می کنند باید به هرشکلی آنها را کشت.

ضیایی یادآور می شود: آنها نمی دانند روباه چه ارزشی دارد، درحالی که روباه جمعیت خرگوش یا موش ها را کنترل کرده و سبب می شود که مزارعشان دیگر از سوی آنها تهدید نشود، یا اگر بدانند کفتار و شغال رفتگر طبیعت هستند و از حیواناتی که به دلیل بیماری مرده اند تغذیه می کنند دیگر برای کشتن آنها تلاش نمی کنند.

بهروز ده زاد، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران و رئیس کمیته فنی مدیریت محیط زیست نیز درباره تاثیر آگاه سازی مردم نسبت به محیط زیست به جام جم می گوید: نقش مردم و بخصوص سازمان های مردم نهاد باید جدی گرفته شود، زیرا اگر تاکنون نتیجه مثبتی نگرفته ایم به این دلیل بوده که تعدادی از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست در اتاقی دربسته برای محیط زیست کشور تصمیم گرفته اند. این درحالی است که اصولا هر نوع برنامه ریزی ​ باید در یک فراخون عمومی به اطلاع مردم برسد و نظرات مختلف جمع آوری شود، سازمان حفاظت محیط زیست نباید همه چیز را به خود منحصر کند، زیرا در جلسات دربسته نمی توان نتیجه گرفت، البته یکی دیگر از مشکلات بزرگ ما اجرای درست این تصمیم ها بوده است.

به گفته وی، وقتی سازمان جهانی استاندارد می خواهد ضوابطی را تهیه کند، آنها را به فراخوان عمومی می گذارد و از افراد با تجربه برای همکاری دعوت می کند و در چند مرحله از مسئولان، مردم و ذی نفعان نظرخواهی می کند، او ادامه می دهد: نمی توان داخل دفتر نشست و محیط زیست را کنترل کرد. افزون براین سازمان حفاظت محیط زیست باید با دیگر نهاد ها نیز ارتباط خوبی برقرار کند، چون مسائل زیست محیطی به وزارت امورخارجه، نیرو و جهاد کشاورزی نیز مربوط است. یعنی اگر سازمان حفاظت محیط زیست بهترین برنامه ها را ارائه کند، اما با دیگر سازمان ها و مردم ارتباط خوبی نداشته باشد، نمی تواند موفق عمل کند.

جاده های ناامن و شکار بی رویه

در کنار این برنامه ها بهتر است برای حفظ گونه های جانوری حداقل برای چهار سال شکار در کشور ممنوع شود. البته نه تنها برای شکارچی های شهری بلکه بومی های مناطق نیز که خیلی راحت تر و بدون این که کسی متوجه شان شود دست به شکار می زنند، باید محدود شوند.

یکی دیگر از مشکلات حیات وحش جاده هایی است که بدون ضابطه ساخته شده و مانع مهاجرت حیوانات می شود. چون وحوش نیز با توجه به فصل، مهاجرت می کنند، اما متاسفانه در بیشتر جاده هایی که در مناطق حفاظت شده ساخته اند، مسیری برای عبور حیوانات پیش بینی نشده است.

ضیایی عنوان می کند: در چنین جاده هایی باید برای عبور حیوانات تونل یا پل های طبیعی در نظر گرفته شود. این در حالی است که برخی از پادگان و سدها نیز بی ضابطه ساخته شده و مسیر مهاجرت حیوانات را سد کرده است، برای نمونه تامدتی قبل وقتی هوا سرد می شد قوچ و میش های منطقه البرز حرکت کرده و به سمت سرخه حصار می آمدند، اما اکنون سد هایی مانند لار و لتیان وجاده های مختلف مانعی برای مهاجرت آنهاست.

به گفته وی بیشترین تلفات یوزپلنگ در کشورمان به دلیل تصادف با خودروست، به همین دلیل باید قبل از ساخت و ساز در مناطق حفاظت شده به فکر حیات وحش بود.

فرهنگ سازی در رسانه ها

در این بین نباید از نقش رسانه ها درخصوص فرهنگ سازی غافل شد، زیرا برخی از رسانه ها مطالبی را به اشتباه منتشر می کنند که سبب آسیب دیدن بیشتر حیات وحش می شود. ضیایی می گوید: مثلا شایع شده که مارمولک سمی است، اگر در غذا بیفتد سبب مسمومیت می شود، ولی مارمولک کنترل کننده جمعیت سوسک است؛ به این صورت که آنها کپسول تخم های سوسک را می خورند و سبب تعادل جمعیت سوسک می شوند، اما مردم ناآگاه آن را می کشند یا می گویند جغد شوم است، درحالی که این پرنده مظهری از زندگی است.

افزون براین باید تاکید کرد که رفع مسائل زیست محیطی به مدیرانی نیاز دارد که به محیط زیست معتقد باشند، زیرا در غیراین صورت آنها نمی توانند، تاثیر مثبتی دراین حوزه بگذارند. رئیس کمیته فنی مدیریت محیط زیست، سازمان استاندارد ملی ایران درباره وضع آموزش محیط زیست در کشور تاکید می کند: آموزش ما در دانشگاه اشتباه و ناکارآمد است و سبب تولید کارشناس هایی شده که تخصص ندارند، به همین دلیل وقتی با کارشناسان صحبت می کنیم متوجه می شویم کاری نمی توانند انجام دهند. نتیجه این شده که هنوز بهترین گیاه شناس ما کارشناسی است که 40 سال پیش آموزش دیده است.

قوانین اجرا نمی شود

نکته دیگری که سبب بحرانی شدن شرایط حیات وحش کشور شده، اجرا نشدن قوانین و نقص در برخی از آنهاست، ضیایی تصریح می کند: وقتی قوانین آمریکا را بررسی می کردم، متوجه شدم اگر شخصی با حیوانی تصادف کند باید همانجا بایستد و ماجرا را به محیط زیست و پلیس اطلاع دهد، زیرا اگر صحنه را ترک کند 2000 دلار جریمه می شود، متاسفانه ما در کشورمان چنین قانونی نداریم. او ادامه می دهد: اگر شخصی شاهد شکار یا حادثه آتش سوزی باشد، اما ماجرا را گزارش نکند، براساس قانون جریمه زندان برای او درنظر گرفته شده است، ولی در کشور ما وقتی شکارچی به برخی روستاها می رود، او را تشویق هم می کنند؛ البته دادگاه ها نیز باید به این باور برسند، زیرا بارها شده که مامور محیط زیست متهمی را به دادگاه برده و متهم زودتر از او از دادگاه خارج شده است. این در حالی است که اکنون چند نفر از محیط بانان در زندان هستند و حکم اعدام گرفته اند. به طور قطع این ماجرا سبب دلسرد شدن دیگر محیط بانان می شود. عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران می گوید: ما قوانین خوبی داریم، ولی متاسفانه اجرا نمی شود. متاسفانه در کشور ما نفع گروهی و فردی به منافع ملی ارجحیت پیدا می کند، به همین دلیل برخی از قوانین ما هر چند ​ پیشرفته است، اما متاسفانه اجرا نمی شود.

نیاز به سازمانی فعال و تاثیر گذار

سازمان حفاظت محیط زیست کشور یکی از تاثیرگذارترین سازمان ها در زندگی مردم است، به همین دلیل باید مردم بیشتر از هر سازمانی با آن آشنا شده و همراهش شوند. هرچند سازمان حفاظت محیط زیست کشورمان برای رسیدن به این هدف با مشکلاتی مانند کمبود بودجه و نیرو دست و پنجه نرم می کند. اما باید تاکید کرد این مشکلات نباید سدی باشد برای بیگانه بودن مردم با این سازمان. موید حسینی صدر، سخنگوی فراکسیون محیط زیست مجلس به جام جم می گوید: سازمان حفاظت محیط زیست باید با صدا و سیما برای ساخت برنامه های فرهنگی هماهنگ باشد، زیرا صدا و سیما ساعاتی را در اختیار سازمان ها قرار می دهد، هرچند ممکن است وجهی دریافت کند که به نظر زیاد هم نیست، اما این سازمان در این زمینه خیلی کم کاری می کند، زیرا به جای افرایش جریمه های مالی و زندان برای متخلفان، بهتر است فرهنگ سازی کنیم. به گفته وی ضعف دیگر این سازمان این است که در حالی که امور مربوط به محیط زیست در زندگی مردم تاثیر زیادی دارد، اما این سازمان به عنوان سازمانی فعال در زندگی مردم نقش ندارد. او ادامه می دهد: یعنی نقش این سازمان کمرنگ و حاشیه ای است. برای نمونه خیلی ها نمی دانند سازمانی به نام حفاظت محیط زیست در کشور وجود دارد، آنها تصور می کنند فقط زمانی که نیاز به گرفتن مجوز برای کارهای عمرانی است باید به این سازمان مراجعه کنند؛ درحالی که حوزه عمل این سازمان گسترده، اما عملکرد آن کمرنگ است. افزون براین سازمان حفاظت محیط زیست باید با برقراری ارتباط با دیگر نهادها، سازمان ها و وزارتخانه ها برای رفع مشکلات زیست محیطی از آنها کمک بگیرد.
بالا