آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع طبیعی (برگ 9)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع طبیعی

اشتراک به خبردهی

راز پلنگی در جزیره

درباره پلنگی که به تازگی در جزیره کبودان دیده شده است

همین که دوربین‌ها تصویر پلنگ تازه‌وارد به جزیره کبودان ارومیه را شکار کردند و عکسش در سایت‌ها و شبکه‌ها پخش شد،‌ بسیاری از دوستداران حیات‌وحش، تعجب کردند؛ پلنگ آنجا چکار می‌کند؟ چگونه خودش را به جزیره رسانده؟  این همان پلنگی نیست که پارسال در جزیره اشک ارومیه دیده شد؟ همه این شک و شبهه‌ها باعث شد که ماجرا را خودمان پیگیری کنیم و سوال‌هایمان را از ‌ ایمان معماریان، دامپزشک حیات‌وحش بپرسیم.

چند روز پیش ‌ یکی از دوربین های تله ای در جزیره کبودان  تصویر پلنگی  را ثبت کرد و  خیلی از دوستدران حیات‌وحش از حضور این پلنگ در جزیره تعجب کردند. نظر شما در این‌باره چیست؟

 البته که علت تعجب‌ دوستداران حیات وحش کاملا منطقی به نظر می‌رسد ، چون این محیط، هیچ‌وقت زیستگاه طبیعی ‌ پلنگ نبوده و حالا دیده شدن پلنگی در جزیره، باعث تعجب همه شده است.

پس این پلنگ باید از زیستگاه دیگری به این منطقه رفته باشد.

بله همین‌طور است. در واقع ماجرا این است که هیچوقت کسی از دیدن گوزن و قوچ و میش در جزیره کبودان تعجب نمی‌کند؛ چون این جزیره زیستگاه طبیعی این حیوانات است، اما طبیعتا حضور یک پلنگ در بین آن‌ها، اتفاقی غیر طبیعی و بر خلاف اکوسیستم است و می‌تواند کمی حساسیت برانگیز باشد و همه به دنبال علت و چرایی این اتفاق باشند.

شما علت حضور پلنگ را در جزیره کبودان چه می‌دانید؟

درباره علت حضورش حدس و گمان‌هایی وجود دارد که اصلی‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین آنها در این منطقه می‌تواند به دلیل وضعیت مناسب شکار در جزیره کبودان باشد. جزیره کبودان زیستگاه طبیعی گوزن زردآبی، قوچ و میش است که می‌توانند شکارهای مناسبی برای پلنگ باشند و همین انگیزه خوبی برای رساندن خودش به این منطقه است.

اصلا چطور توانسته است خودش را به یک جزیره برساند؟

 به نظر می‌رسد که این پلنگ به واسطه خشک شدن موقتی دریاچه ارومیه، به جزیره کبودان ارومیه راه پیدا کرده است. یعنی بعد از اینکه دریاچه ارومیه برای مدتی خشک شد و آب آن پایین رفت، راه ورود به جزیره برای این پلنگ باز شده و خودش  را به آنجا رسانده است؛ راهی که نه فقط برای این پلنگ بلکه برای سایر گونه‌های مختلفی از حیوانات باز شده بود. در واقع کم شدن آب دریاچه بهترین فرصت برای هدف شکار بوده است.

از طرف دیگر، گمان‌هایی هم درباره گونه این پلنگ وجود دارد و احتمال اینکه این پلنگ، همان پلنگی باشد که سال گذشته در جزیره اشک دیده شد، زیاد است. نظر شما چه است؟

احتمال این اتفاق زیاد است. البته تشخیص درستی و نادرستی این حدس به راحتی قابل بررسی است. برای تشخیص این گمان‌ها، می‌توان از خال‌های روی بدن پلنگ استفاده کرد؛ این خال‌ها  مثل اثر انگشت عمل می‌کنند  و خیلی راحت می‌شود تشخیص داد که آیا این پلنگ، همان پلنگ است که برای حفظ بقا و شکار به کبودان آمده است یا خیر؛ اگر همان پلنگ باشد، نشان‌دهنده این است که قبل از اینکه دریاچه دوباره لبریز از آب شود، این پلنگ خودش برای حفظ بقا و تامین غذا، از اشک به کبودان رسانده است.

نرگس خانعلیزاده

به خاطر‌ یک مشت شکلات

محمد درویش
فعال محیط زیست

صادر نکردن مجوز برای احداث سد، موضوع تازه‌ای نیست. بی‌شمار نمونه‌ از سدهایی وجود دارد که همچنان بسیاری بر غیرکارشناسی بودن آن نظر دارند یا حتی فراتر از آن معتقدند همه آنها بدون کسب مجوز یا همان مطالعات ارزیابی ساخته شده‌اند. اما باید بدانیم کلا ساخت هر سازه‌ای که رژیم هیدرولوژیکی رودخانه را تغییر می‌دهد، نیاز به مجوز دارد و حتما باید این مجوز در قالب مطالعات ارزیابی شده اخذ شود. خود جهاد کشاورزی هم در قالب عملیات آبخیزداری مجوز گرفته است که سدهایی با ارتفاع کم بسازد که این مورد چالش‌هایی را به همراه داشته به این مفهوم که گمان می‌کنند این سدها دیگر نیاز به گزارش ارزیابی سازمان محیط زیست ندارد، اما طبق قانون از آنجا که این سدها رژیم هیدرولوژیکی را تغییر می‌دهد آنها هم حتما باید ارزیابی محیط زیست را داشته باشد وگرنه سازمان محیط زیست از نظر قانونی به راحتی می‌تواند ورود کند و جلوی پروژه را بگیرد.

میزان تخریب جنگل‌ها هنگام سدسازی بستگی به ارتفاع سد دارد، هر چقدر شیب آن منطقه که سد در آن احداث می‌شود، بیشتر و دره عمیق‌تر باشد گسترش سطح دریاچه کمتر می‌شود و میزان تخریب کاهش پیدا می‌کند و هر چقدر این سدها در منطقه کم‌شیب‌تری ساخته بشوند (مثل سد کرخه) وسعت تخریبشان بسیار افزایش پیدا می‌کند، به طور متوسط سدهایی که در کشورما ساخته می‌شود بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های هیرکانی را زیر آب می‌برد و همچنین چند ده هکتار از جنگل‌ها به واسطه جاده‌سازی برای تامین مصالح و غیره تخریب می‌شود. همین سد لاسک که سد کوچک و در حال ساخت است حدود صد هکتار از جنگل‌ها را زیر آب می‌برد و حدود ۵۰ تا ۶۰ هکتار از جنگل را به واسطه تامین منابع نابود می‌کند و حدود ۶۰ هکتار هم به‌واسطه جاده‌کشی از بین می‌رود. یعنی بیش از ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های هیرکانی به‌واسطه همین ساخت سد کوچک از بین می‌رود. اگر ارزیابی محیط زیست برای احداث سد مثبت اعلام شود در آن زمان طبق بند «ب» ماده ۱۲ قانون بهره‌وری کشاورزی سازمان جنگل‌ها می‌تواند در قبال قطع درختان و تخریب جنگل بر اثر اجرای پروژه‌ خسارت طلب کند. ولی سازمان جنگل‌ها می‌تواند اصلا موافقت نکند برای قطع این درخت‌ها و حتی اعتراض کند به جریان ارزیابی و درخواست بازنگری در فرآیند ارزیابی را داشته باشد. به عنوان مثال در مورد همین سد لاسک چون گونه درخت شمشاد ایرانی در حال تخریب است ـ‌ که یک نسخه خطی و یگانه است و در هیچ کجای دیگر جهان به‌جز ایران وجود ندارد ـ سازمان جنگل‌ها می‌تواند به‌واسطه همین داده‌ها یک بازنگری در گزارش اولیه ارزیابی این سد داشته باشد. هر چند کلا گزارش ارزیابی در دوره خانم ابتکار در محیط زیست کلا رد شد و با آمدن آقای کلانتری دوباره این گزارش ارزیابی به‌راه افتاد! خیلی بدیهی است که بدانیم همه مزایای احتمالی احداث سد در چنین مناطقی در برابر معایبش ناچیز است. هر درخت ۵۰ ساله به واسطه ۳۳ نوع خدمتی که ارائه می‌دهد حدود ۲۰۰ هزار دلار ارزشگذاری می‌شود. حالا شما تصور کنید ما چه ثروت بی‌نظیری را به باد می‌دهیم. درست مثل این است که شما الماس بدهید و شکلات بگیرید.

جنگل‌ را سد می‌زنند

روند نابودی جنگل‌های هیرکانی به دلیل احداث سد سرعت گرفته است

«جنگل‌های ایران در حال نابودی‌اند.» این گزاره آنقدر تکراری و بدیهی به نظر می‌رسد که دیگر تاثیرگذاری‌اش را از دست داده است. از مافیای قاچاق چوب بگیرید تا بی نهایت انباشت زباله و حالا هم که موج سدسازی. نیازی به آمار و ارقام نیست اما اگر بشود کمی افکار عمومی را در این وادی با عددها غلغلک بدهیم باید عنوان کنیم که در نیم قرن گذشته میزان جنگل‌های ایران یک سوم کاهش داشته است، در برآورد سال ۱۳۲۹ سطح جنگل‌های ایران ۱۸.۷ میلیون‌ هکتار عنوان شده در حالی که حالا این رقم به ۱۲٫۴ میلیون هکتار رسیده است و سطح جنگل‌های شمال کشور هم از حدود ۳.۴ میلیون هکتار به ۱.۸ میلیون هکتار کاهش یافته است. این آمار آنقدر تکان‌دهنده هست که هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران عنوان کند تا ۳۰ سال آینده در ایران جنگلی نخواهد ماند. اعتراض‌ها به این موضوع محدود به گروه‌های اندک فعال در شبکه‌های مجازی مانده است، دیگر آگاهی سازی در این مورد هم چندان تاثیری ندارد چرا که انگار وضعیت معیشتی مردم به گونه‌ای است که اولویت دغدغه‌ها را تغییر داده است. انگار نگرانی در باب نابودی جنگل‌ها از میانه فهرست اولویت مردم به انتهای این فهرست سقوط کرده و چه زمانی بهتر از این که بشود درخت‌ها را یک به یک انداخت تا شاید حداقل از این وادی رزومه‌ای برای مسئول و سیاستمداری پر شود. درختانی که به گفته مهدی‌ بهروش،  استاد دانشگاه در جهان یگانه‌اند و ارزش مادی‌شان هر کدام حتی به ۲۰۰ هزار دلار هم می‌رسد حالا قربانی جریان سدسازی شده‌اند،‌ سدهایی که قرار است تنها آب شرب یک منطقه را تامین کنند! آن هم به قیمت نابودی بیش از ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های ایران به ازای هر سد کوچک.

ماجرا چیست؟

دی ماه سال گذشته بود که بالاخره سازمان محیط زیست ایران علیرغم همه مخالفت‌های کارشناسان این حوزه موافقت خود را با ساخت سد لاسَک در جنگل‌های هیرکانی گیلان اعلام کرد. لاسک همان سدی است که با فشار برخی نمایندگان بر سازمان‌های محیط زیست و جنگل‌ها و مراتع چند بار تا پای کلنگ زنی هم پیش رفت اما تا آن روز به دلیل نداشتن مطالعات ارزیابی زیست محیطی همچنان تلکیلفش روشن نبود. مطالعات ارزیابی سازمان محیط زیست همان مانعی بود که دوستداران محیط زیست به آن امید داشتند،‌همان ابزار قانونی که بالاخره شاید بتواند ضمانت اجرایی پیدا کند و مانع مهمی باشد بر سر تخریب جنگل‌ها؛ اما اینگونه نشد، سازمان محیط زیست به دلایلی موافقت خود را در سال گذشته با احداث سد لاسک اعلام کرد تا این تصمیم آب سردی شود روی دوستداران محیط زیست،‌ البته که در این میان ۴۶ میلیارد تومان هم به عنوان جریمه به محیط زیست پرداخت شد تا وجهه قانونی ماجرا هرچند به شکلی سمبلیک رعایت شده باشد. ماجرا به همینجا ختم نشد تا چند روز پیش که کامران پور مقدم رئیس شورای عالی جنگل در گفت‌ و ‌گویش با ایسنا اعلام کرد «درخواست برای ساخت سدهای کوچک در منطقه هیرکانی زیاد است و سازمان حفاظت محیط زیست به دلیل ابعاد کوچک این سدها اعلام کرده که نیاز به ارزیابی زیست محیطی ندارند!»

اراده باشد، ارزیابی نمی‌خواهد!

البته که گفته‌های رئیس شورای عالی جنگل خیلی زود با واکنش مدیر کل دفتر ارزیابی زیست‌محیطی سازمان حفاظت محیط زیست رو به رو شد. حمید جلالوندی اعلام کرد سدها از کوچک تا بزرگ باید مجوز محیط زیست را بگیرند. هر چند در واکنش و تکذیب مدیر کل دفتر ارزیابی محیط زیست نکته‌هایی هم وجود داشت، آنطور که او اعلام کرده است طبق دستورالعمل شورای عالی محیط زیست مجوز سدهای کوچک (با حجم مخزن کمتر از ۴۰۰ هکتار و با ارتفاع کمتر از ۱۵ متر) توسط ادارات محیط زیست استان‌ها صادر می‌شود و اگر رقم مربوط به مخزن و ارتفاع سد بیش از این اعداد باشد بررسی گزارش ارزیابی و صدور مجوز توسط ستاد مرکزی سازمان محیط زیست صورت می‌گیرد.

افزایش درخواست برای ساخت سدهای کوچک از یکسو و واگذاری مجوز (نه ارزیابی مطالعاتی)  آن به اداره‌های محیط زیست از سوی دیگر شاید به این مفهوم باشد که دیگر خیلی هم نباید نگران وجهه سمبلیک قانونی این ماجرا بود. آنطور که  هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران به ما می‌گوید : «در مورد این ارزیابی‌ها نکته قابل توجه این است که اگر اراده‌ای بر انجام و اجرای پروژه‌هایی مثل احداث سد حس شود مطمئن باشید این  کار صورت می‌گیرد، ارزیابی محیط زیستی در مورد این موارد صرفا یک حالت سمبلیک دارد.» وقتی حرف‌های کیادلیری از سطح یک دلخوری و گلایه دوستانه به سطح یک هشدار مهم می‌رسد که بدانیم  پیش از اینها هم بسیاری از موارد اینچنینی صورت گرفته و قانون توان برخورد با آن را نداشته است. به عنوان مثل سد شفارود که احداث شد سازمان محیط زیست کاملا مخالف بود اما تاثیری نداشت و  نظرات سازمان محیط زیست هیچ تاثیری در روند ساخت چنین پروژه ای نداشت. یا موضوع انتقال آب خزر به سمنان را در نظر بگیرید.  سازمان محیط زیست با این موضوع هم مخالف بوده است اما این مخالفت چه تاثیری داشته است؟ نهایت امر این بود که با یک چرخش جالب توجه سازمان محیط زیست هم موافق شد! البته که پول هم نقش مهمی در این میان دارد، وقتی شما می‌توانید با پرداخت جریمه همه آن موارد محیط زیستی را نادیده بگیرید دیگر نیازی به ارزیابی سازمان محیط زیست ندارید!

یک سد چقدر جنگل می‌خورد؟

احداث سد بسته به اندازه‌اش می‌تواند چند ده هکتار از جنگل‌های ایران را نابود کند. مکان‌یابی اولیه و ابعاد فنی همین سد لاسک در ابتدا به گونه‌ای بود که چیزی حدود ۴۰۰ هکتار تخریب جنگل را در پی داشت. البته آنطور که رئیس شورای عالی جنگل‌ها ادعا می‌کند این رقم با کارشناسی‌هایی به ۹۴ هکتار رسیده است. هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران بحث بر سر اعداد و ارقام را کنار می‌گذارد و به ذهنیت غیر علمی بسیاری از مسئولان اشاره دارد . او به ما می‌گوید: بسیاری از این آقایان گمان می‌کنند با یک هکتار جنگل‌کاری می‌توانند تخریب یک هکتار جنگل را جبران کنند و حداقل ارزش چوب آن را به دست آورند! در حالی که با تخریب یک هکتار جنگل تنها در همان سال اول برای جبران فقط چوب آن باید ۱۵۰ تا ۲۰۰ هکتار جنگل‌کاری کرد.

پاسخ بهروش‌ در این مورد اما شفاف‌تر است. مثال او هم برای محاسبه مقدار نابودی سطح جنگل به واسطه احداث سد همان سد لاسک است. او به ما می‌گوید: سد لاسک که در حال ساخت است حدود صد هکتار از جنگل‌ها را زیر آب می‌برد و چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ هکتار از جنگل را به واسطه تامین منابع نابود می‌کند و چیزی حدود ۶۰ هکتار هم به واسطه جاده‌کشی از بین می‌رود. یعنی بیش از ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های هیرکانی بواسطه همین ساخت سد کوچک از بین می‌رود.

جنگل به چه درد می‌خورد؟

هر هکتار جنگل قابلیت ذخیره‌سازی ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر مکعب آب را دارد و وقتی بدانید زمان نفوذ آب در جنگل هفت دقیقه است، یعنی امکان جاری شدن سیل در این مناطق بسیار زیاد است. این زمان را می‌توان با چهار ساعت زمان نفوذ آب در مناطق غیر جنگلی مقایسه کرد. غیر از این‌ها هر هکتار جنگل سالانه ۶۸ تن رسوب گوگرد و غبار را جذب می‌کند و به جای آن ۲.۵ تن اکسیژن تولید می‌کند. اینها تنها بخشی از فواید پر تعداد جنگل و درختان است که حالا با روندی که ما در پیش گرفته‌ایم معلوم نیست تا چند سال دیگر خبری از آنها در کشورمان باشد.

همه این‌ها هم در شرایطی اتفاق می‌افتد که هم مقام معظم رهبری و هم قانون بر حفظ این سرمایه‌های ملی تاکید دارند اما در عمل کمترین تلاشی از جانب هیچکس به خصوص خود مردم برای آن انجام نمی‌پذیرد. خیلی‌ها هم این خطر را باور ندارند که اگر با همین روند پیش برویم، احتمالا تا ۳۰ سال آینده هیچ اثری از جنگل‌های کشور باقی نخواهد ماند و تنها باید در عکس‌های قدیمی به خاطره‌بازی با آنها بپردازیم.

نابودی بیش از ۲۰۰ هکتار جنگل برای هر سد کوچک را بگذارید در کنار افزایش درخواست برای احداث سدهای کوچک و البته این دو گزاره را بگذارید در کنار این نکته که مجوز این احداث‌ها نه به وسیله سازمان محیط زیست که توسط اداره محیط زیست استان‌ها صادر می‌شود. نتیجه را  هر چه که بود بگذارید کنار آمارهای اولیه همین گزارش. اینکه در طی ۵۰ سال یک سوم جنگل‌های ایران نابود شده‌اند و بدتر از آن اینکه با همین روند ۳۰ سال دیگر اثری از جنگل در ایران نخواهد بود.

میثم اسماعیلی

مرد گاف‌‌‌های بزرگ

نگاهی به همه اظهارنظرهای عجیب،‌ متناقض وغیرکارشناسی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ۲۲ ماه اخیر

زیست محیطی ترین دولت ایران پس از انقلاب قرار بود شق القمر کند، یدبیضایی بیاورد و دم مسیحایی بدمد به پیکر محتضرمحیط زیست ایران، قراربود معجزه کند، یک پاک کن دست بگیرد وغلط های گذشته را پاک کند و با قلم تازه تراشیده اش نسخه های نو برای طبیعت کشور بنویسد. این قرار و مدارهای ۲۲ ماه پیش بود، روز سرکار آمدن دولت دوازدهم که خودش لقب زیست محیطی ترین دولت را به خود داد که بگوید حواسش به همه چیزهست، که توقعات را بالا بِبرَد و نگاه ها را زوم کند روی ساختمان پردیسان. مستاجرِ این بار پردیسان، عیسی کلانتری بود، مردی همیشه سنجاق شده به حوزه کشاورزی، درس خوانده زراعت و همیشه دیده شده درتشکیلات خانه کشاورز. متناقض به نظر می رسید، تناقض میان زیست محیطی  ترین دولت این چهل سال و نشاندن یک چهره کشاورزی به زعامت محیط زیست.

کشاورزی و محیط زیست جدال دیرینه ای دارند، دومی باید حفظ شود و اولی نابود می کند، اولی به ظاهر دنبال توسعه است و دومی ازاین همه به ظاهرتوسعه، زخم خورده است.۲۲ ماه پیش نمی شد عیسی کلانتری را قضاوت کرد، نمی شد انگ چربیدن تفکرات کشاورزی به نگاه های محیط زیستی را به او زد، نمی شد همه چیز را برد زیر سوال، نمی شد نوشت که محیط زیست حتی بیشتر از قبل درخطر است، ولی حالا بعد از نزدیک به دو سال می شود، حتی می شود شخص رئیس سازمان را نقد کرد، به حرف هایی که زده خرده گرفت، به تصمیماتش سرتکان داد و ازخیلی عواقب ترسید. امروز می شود گفت رئیس سازمان حفاظت محیط زیست مرد گاف ها و اشتباهات بزرگ است، مرد اظهارنظرها و تصمیمات عجیب و بعضا کم اطلاع ازمسائل زیست محیطی. این گاف ها و اشتباهات را همه می شنوند، چیز پنهانی نیستند آخر، دوسال است که کلانتری پشت تریبون های مختلف می رود و چیزهای مختلفی می گوید که حاشیه می سازد. این هفته هم او برهمین منوال بوده، هفته های قبل وهفته های قبل ترش هم. این گزارش مروری است برهرآنچه ازچیزهای عجیب وغریب و بعید که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست تاکنون گفته است وعمل کرده است.

چالش آب و رئیس

فردای روزی که عیسی کلانتری به ساختمان پردیسان و  سازمان محیط زیست وارد شد به استاندار سمنان زنگ زد که با طرح انتقال آب خزربه این استان موافق است و این کار مانعی ندارد. این روایت محمد درویش، فعال محیط زیست است که درآن زمان هنوز درسازمان سمت داشت. او می گوید کلانتری در حالی به استاندارچراغ سبز نشان داد که مدتی قبل ازآن دفتر ارزیابی محیط زیست سازمان با این انتقال آب مخالفت کرده بود. این نخستین تصمیم چالشی آقای رئیس بود،‌ مردی که در اولین نشست خبری اش با خبرنگاران گفته بود که بر۹۵ درصد ازموضوعات زیست محیطی اشراف ندارد ولی  در اولین تصمیم می خواست سخت ترین تصمیم را بگیرد و یک سرو گردن بالاتر ازهمه مخالفت های کارشناسانه با طرح انتقال آب خزر قرار بگیرد. شاید علت این بود که کلانتری از همان ابتدا مشکل اصلی کشور را مساله آب می دانست، تفکری که بعدا باعث شکل گیری یک سلسله حاشیه و حرف های عجیب و غریب شد.

خنجر از پشت به یوزپلنگ

یوزپلنگ آسیایی( ایرانی) یکی از قربانیان تفکرات خاص عیسی کلانتری است. جمعیت یوزها در کشورمان کمتر از ۳۰فرد است و طرح حفاظت ازآنها به رنجوری هرچه تمام تر پیش می رود. با این حال به چشم کلانتری یوزها در اولویت نیستند بلکه این آب است که مساله اصلی کشور است. او در نحستین نشست خبری اش با خبرنگاران حتی آمار داده بود که بالای۷۰ درصد مشکلات مربوط به آب است و سپس قیاسی نامانوس کرده بود که مساله آب را که اصلی است نباید با مساله ای جزیی همچون چند یوزپلنگ کمرنگ کرد. کلانتری اما درحالی خود را مدافع تمام قد آب نشان می داد که همه می دانند سد های شفارود و لاسک، طرح انتقال آب از سرشاخه های کارون به مرکز کشور و انتقال آب رود ارس به مرند -زادگاهش- که هرکدام به نوبه خود علیه مدیریت علمی منابع آب است، با موافقت شخص او همراه است. محمد درویش حتی به ما گفت کلانتری سودای انتقال آب دریاچه وان ترکیه به دریاچه ارومیه را هم در سر دارد،‌ کاری که معاون او درسازمان نیز هم ازآن بی خبر بود و هم به آن معترض؛‌ بماند که این انتقال هیچ پشتوانه مطالعاتی نیز ندارد.

سرشاخ با قوچ ها

قوچ ها و میش ها مظلوم واقع شدند وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست پشت تریبون رفت و از صدور پروانه شکار دفاع کرد. کلانتری گفت قوچ پیرچندین برابر قوچ جوان آب می‌خورد و با توجه به بی‌آبی زیستگاه‌ها، شکار قوچ پیر باعث می‌شود به دیگر قوچ‌ها آب بیشتری برسد. همچنین گفت قوچ هشت‌ساله مانع انتقال ژن برتر بین گله می‌شود و با شکار آن، قوچ‌های جوان با ژن بهتر فرصت جفتگیری خواهند داشت. قوچ ها این حرف ها را نشنیدند که پشتشان بلرزد ولی اهل فن که درجریان قرار گرفتند، هم مبهوت شدند و هم نگران، نگران تفکرات اینچنینی که بازهم بر مدار آب می چرخد ولی هیچ ثمری برای آب ندارد و فقط به ضررحیات وحش و البته نفع شکارچیان تمام می شود. 

بفرمایید تنوع زیستی

آنهایی که تعجب کردند، اشتباه کردند چون هرکه ازصبغه افکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست باخبر بود می توانست بفهمد که واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهادکشاورزی نیز متاعی است از این کاروان. وظایف جهادکشاورزی کاملا روشن است و اصولا دستگاهی است بهره بردار درحالی که کنوانسیون تنوع زیستی تاکیدش بر کنترل بهره برداری و حفظ گونه هاست. با وجود این تصمیم شوک آور اما در بر همان پاشنه ای چرخید که آقای رئیس می خواست و بعدش نیز دفاعی تمام عیار نثار کرد و راه انتقادها را بست.  او درحاشیه گردهمایی محیط‌بانان گفت که این کنوانسیون در۳۰ سال گذشته در وزارت امورخارجه بوده و کسی سوال نمی‌کرد که چرا دراین وزارتخانه است، درحالی که هیچ رسیدگی‌ای به آن نیز وجود نداشت. اما حالا همه اعتراض می کنند که باید گفت اینها تبلیغاتی است که برخی سران محیط‌زیستی که قبلا در سازمان محیط زیست بوده‌اند و حالا رفته‌اند به آن دامن می‌زنند.

عیسی کلانتری حرف غریب تری نیز زد و گفت که چون بانک ژن دراختیار وزارت جهاد کشاورزی است، مسئولیت کنوانسیون تنوع زیستی نیز به آن سپرده شده است درحالی که عده ای پرسیدند خب مگر نمی شد بانک ژن در اختیار سازمان محیط زیست قرار بگیرد نه کنوانسیون.

دست به دامان نانو تیتانیوم

رئیسی که با همه وجود و تمام توان، مدافع محصولات تراریخته است و این محصول را نه برای انسان و نه برای محیط زیست خطرناک نمی داند همان کسی است که نانو تیتانیوم را که همه کارشناسان می گویند به حال تالاب و دریاچه مضر است، بی ضرر معرفی می کند.

رئیس سازمان گفته است مشکل تالاب انزلی، تجمع رسوبات آلی و معدنی است که با وجود سرعت رسوب گذاری بالا احتمال خشک شدن کامل تالاب در آینده نزدیک وجود دارد. این جملات در واقع دفاعی از سرازیر کردن۶۰ هزار لیتر نانو تیتانیوم دراین تالاب بود که بجز کارشناسانی که مخالف آنند، رئیس اداره محیط ‌زیست بندر انزلی را نیز که یکی ازمخالفان جدی ساخت سد لاسک در بالادست تالاب انزلی و تخلیه نانو تیتانیوم‌ها دراین  تالاب انزلی بود تا پای برکناری کشاند.

مدیریت بادی

عیسی کلانتری با این که سنگ آب را زیاد به سینه می زند ولی همان کسی است که در دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر گفت که برای مشکل رودخانه ها باید به خدا شکایت کرد. او همان کسی است که دراظهارنظری کنگ اعلام کرد که تالاب هورالعظیم را عمدا آتش می زنند تا پول برق ندهند وهمان کسی است که درمواجهه با آلودگی هوای تهران در روزهایی که این آلودگی خفه کننده و ویرانگر شده بود، خطاب به افکارعمومی اعلام کرد باید دعا کنیم که باد بیاید و آلودگی ها را ببرد. این ساده انگاری، اردیبهشت امسال وقتی که ملخ ها به کشورمان هجوم آوردند نیز درکلمات کلانتری متبلور بود آن وقت که در دو جمله بدیهی و مسلم در واکنش به هجوم ملخ ها گفت اگرمبارزه نکنیم درختان را از بین می برند و به پوشش گیاهی آسیب می زنند.

پتروشیمی پسماند دارد؟

بعد ازبازداشت مدیرکل حفاظت محیط‌زیست استان سمنان به اتهام ارتشا و اختلاس، عیسی کلانتری، مدیرکل حفاظت محیط‌زیست استان گلستان را به‌عنوان سرپرست این اداره کل در استان سمنان منصوب کرد. سپس مراتب را به سیدشهاب‌الدین چاوشی، استاندار سابق سمنان رونوشت کرد که چند ماهی می‌شود به دلیل بازنشستگی از دولت جدا شده است. این یکی از تازه ترین گاف های او بود. ولی تازه تر از این، موضع گیری اخیرکلانتری درباره پسماندهای پتروشیمی است، موضوعی که برمی گردد به گزارش تسنیم از انتقال شبهه‌ ناک ۱۷هزارتن پسماند پتروشیمی به استان‌های گیلان و قزوین و پس از آن واکنش‌های گسترده نمایندگان مجلس و حتی استاندارگیلان که هیاتی را برای بررسی جزئیات مدیریت این پسماندهای کلره به منطقه اعزام کرد.

موضوع رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دراین ماجرا ابتدا انکار انتقال پسماندهای پتروشیمی خوزستان به گیلان و قزوین بود ولی وقتی مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان ، انتقال این پسماندها به لوشان را تأیید و درباره جزئیات بازیافت آنها توضیحاتی ارائه کرد، کلانتری نیز واکنش نشان داد، البته واکنشی از جنس همه واکنش های غریبش. او که ابتدا گفته بود این پسماندهای پتروشیمی متعلق به گیلان و قزوین است و از جای دیگری منتقل نشده، بعدا گفت که اصلا پتروشیمی پسماند ندارد. این جمله تازه ترین حیرانی اهالی متخصص محیط زیست است.

مریم خباز

باران دست ارومیه را گرفت

اگر به عکس‌های هوایی منتشرشده از دریاچه ارومیه، قبل و بعد از شروع سال آبی ۹۸-۹۷ توجه کنیم، خواهیم دید قبل از بارش‌های امسال بیشتر از دو‌سوم مساحت دریاچه به‌خصوص در نیمه جنوبی آن، به طور کامل خشک شده بود. اما براساس این عکس‌ها، بعد از بارش‌های امسال، قسمت زیادی از این بخش‌های خشک‌شده احیا شده است.
البته بارش‌های امسال فقط باعث احیای بخش‌هایی از دریاچه ارومیه نشده، بلکه همچنین سبب شده در بسیاری از مسیل‌ها و رودخانه‌های کشور که سالیان سال خشک بودند نیز آب جاری شود. ضمن این که تعداد دیگری از تالاب‌های کشور از جمله تالاب هامون نیز در اثر این بارش‌ها احیا شده ‌است.
بنابراین درباره احیای دریاچه ارومیه نیز می‌توان گفت حال خوش امروز آن ۹۰ درصد محصول سال آبی پربارانی است که می‌گذرانیم. البته به هر حال کارهایی هم به صورت محدود برای احیای دریاچه انجام شده است، اما بر اساس تصاویر منتشرشده می‌توان گفت تاثیر عامل انسانی در این احیا نمی‌تواند از ۱۰ درصد بیشتر باشد.
همچنین در سال‌های اخیر ستاد احیای دریاچه ارومیه طرح‌های معینی را که بتواند در احیای بخش‌هایی از دریاچه ارومیه به میزان محسوسی موثر باشد، اجرا نکرده است. به همین خاطر می‌توان گفت احیای امروز دریاچه ارومیه مدیون وضعیت ترسالی امسال بخصوص در شمال غرب کشور است، چراکه در این منطقه در سال آبی ۹۸-۹۷ بیش از ۵۰ درصد بالاتر از میانگین ۵۰ ساله باران باریده است.
علاوه بر این از نظر من، اقدامات مخرب ستاد احیای دریاچه ارومیه از اقدامات مفید آن بیشتر بوده است. بنابراین اگر هم ستاد احیا توانسته باشد حجمی از آب را وارد بخش‌هایی از دریاچه کند، این به قیمت خشکاندن مناطق دیگری مثل قره‌‌قشلاق بوده تا با استفاده از رساندن آب به آن بخش‌ها بتوانند نمایش‌های سیاسی خود را راه بیندازند که اتفاقا خیلی هم در این زمینه موفق نبوده‌اند.

ناصر کرمی

چه کسی حال ارومیه را خوب کرد؟

بین این که بارش‌ها حال دریاچه ارومیه را بهتر کرده یا اقدامات ستاد احیا، اختلاف نظر وجود دارد

به کویر می‌مانست، به همان اندازه هول انگیز، یک پهنه خشک، مثل کف دست صاف و پرچین و شکن. دریاچه ارومیه از آسمان سال‌ها این شکلی بود، اوایل که دریاچه داشت کم کم خشک می‌شد البته نه، ولی دهه ۸۰ که به آخرش رسید و دهه ۹۰ سررسید نگین آبی آذربایجان شد یک تکه زمین خشک، یک نمکزار و هم آلود که قلبت تند تند می‌زد وقتی سوار هواپیما از فراز آسمان بارها چشمت می‌افتاد به دریاچه‌ای که نبود، به زشتی پهن شده در بسترش، به ساحل نشینان سال‌های نه چندان دور که فقط آه می‌کشیدند و به هکتارها باغ میوه که رخ به رخ شده بودند با این همه نمک ِ ویلان و سرگردان.

ارومیه آن‌قدر آب رفت که عده‌ای گفتند داستان دریاچه آرال است که تکرار می‌شود، گفتند خداحافظ ارومیه و نوشتند سلام سونامی و توفان نمک و اضافه کردند خداحافظ زندگی و سلام مهاجرت. نگرانی‌ها که به اوج رسید ستاد احیای دریاچه ارومیه تشکیل شد، سال ۹۲ بود، ستادی در دولت یازدهم.
این ستاد می‌خواست همه غلط‌هایی را که در برخورد با دریاچه شده، پاک کند و جایش دیکته درست را بنویسد. می‌خواست ساخت پل در وسط دریاچه را که آن را به دو بخش شمالی وجنوبی تقسیم کرده، ساخت خاکریزی ۱۵ کیلومتری که ارومیه را درجهت شرقی غربی به دو نیم کرده، ساخت حداقل ۲۵ سد بزرگ بر روی رودخانه‌های اصلی حوضه دریاچه ارومیه و توسعه بی بند و بار کشاورزی و شهرنشینی درآن حوالی را رفع و رجوع کند تا ارومیه دوباره بشود ارومیه.
ستاد احیا همیشه گفته دراین پنج سال و اندی که از آمدنش می‌گذرد، خیلی ازغلط‌ها را تصحیح کرده و خیلی کارها کرده تا نگذارد ارومیه بمیرد. حتی رئیس‌جمهور هم بارها براین تلاش‌ها صحه گذاشته و تثبیت دریاچه را از بزرگ‌ترین دستاوردهای دولتش خوانده، از دو روز پیش هم که به آذربایجان غربی سفر کرده در مراسم گشایش سد سیلوه پیرانشهر و بهره‌برداری ازطرح‌های توسعه منابع آب و خاک نواحی مرزی باز هم همین مضمون را تکرار کرده و گفته است، خوشحالیم حال دریاچه ارومیه خوب است.
حال ارومیه که خوب باشد حال همه مردم ایران خوب است، اما آیا واقعا حال دریاچه خوب است، آیا واقعا احیا رخ داده و این جان گرفتن‌های دریاچه دائمی است یا بازهم کار بارش‌هاست که ارومیه را هم مثل خیلی جاهای دیگر، مثل خیلی از تالاب‌های به نفس افتاده ایران جان بخشیده؟

مرور یک عکس
یادمان نرود فروردین سه سال پیش را که هنوزمعصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بود و در دیدار نوروزی اعضای هیات دولت عکسی از دریاچه ارومیه و بازگشت فلامینگوها به این دریاچه را نشان رئیس جمهور داد و خوش خبری کرد که دریاچه احیا شده است. خیلی‌ها به ابتکار خرده گرفتند عکسی را که نشان داده قدیمی است و مربوط به امروز دریاچه نیست، ولی عکاسی که این عکس را ثبت کرده بود گواهی داد عکس درست است و انکار نشدنی، نتیجه نیز این شد که دریاچه زیبای آذربایجان نفسش بالا آمده و به زودی همانی می‌شود که بود.
اما پس از این اتفاق، ایران دوباره به خشکسالی خورد و حال ارومیه دوباره وخیم شد،‌ دوباره تراز آب دریاچه پایین آمد و وحشت کانون نمک شدن ارومیه و نیست شدن زندگی‌های آن اطراف به جان مردم افتاد؛ ارومیه احیا نشده بود، ماجرا این بود.

آنچه ستاد احیا کرد و نکرد
دیروز که ابرهای خوشگل بهاری داشتند آسمان تهران را با رگبارهای تند می‌شستند، سایت شرکت سهامی آب منطقه‌ای آذربایجان غربی هم نشان می‌داد وسعت دریاچه ارومیه ۳۲۶۲ کیلومتر، تراز سطح آبش ۱۲۷۱ متر و حجم آب موجود درآن ۳/۵ میلیارد مترمکعب است، یعنی اوضاع لااقل نسبت به سال ۹۷ بهتر است که وسعت دریاچه ۲۳۷۹ کیلومتر بود و حجم آب موجود درآن ۲/۲ میلیارد مترمکعب.
ستاد احیای دریاچه ارومیه دراین چند سال همیشه همین نظر را داشته و همواره به این آمارها استناد کرده تا جایی که فروردین امسال فرهاد سرخوش، رئیس دفتر استانی ستاد احیا درگفت‌وگو با ایرنا از افزایش ۳۶ سانتی متری تراز آب دریاچه درمقایسه با مدت مشابه پارسال خبر داد و گفت دریاچه‌ای که ترازش سالانه به‌طورمتوسط ۴۰ سانتی‌متر کم می‌شد با برنامه ریزی و تخصیص اعتبار، از خطرخشک شدن جسته است. او روز سه‌شنبه نیز در جریان بهره‌برداری از کانال ۵/۲۲ کیلومتری که آب سد سیلوه را به دریاچه ارومیه می‌برد نیز حرف‌های مشابهی زد و گفت این کانال در عین حال که آب کشاورزی۲۶۰۰ هکتار از اراضی کشاورزی جلدیان و سروکانی را تامین می‌کند هر سال نیز بیش از۹۵ میلیون مترمکعب آب به پیکر نگین آبی آذربایجان می‌ریزد. این طرح‌های انتقال آب و لایروبی رودخانه‌هایی همچون گدارِ ۱۷ کیلومتری نیز از اقداماتی است که ستاد احیا آنها را به بالا آمدن سطح آب دریاچه ارومیه ربط می‌دهد و آن را عامل احیای این دریاچه می‌داند.
بسیاری از کارشناسان اما نظر دیگری دارند و همه چیز را تا این حد خوب و امیدوارکننده نمی‌دانند. آنها حال ارومیه را که این روزها بهتر ازسال‌های گذشته به نظر می‌رسد، به بارندگی‌های خوب امسال نسبت می‌دهند و درباره این که این حال نسبتا خوب دائمی باشد و نتیجه تدبیر ستاد احیا، تردید دارند.

تردیدها جدی است
حجت میان آبادی، پژوهشگر دیپلماسی آب و استادیار دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس را خیلی‌ها می‌شناسند که صاحب‌نظرحوزه آب است. او درگفت‌وگو با جام‌جم ابتدا سنگش را وا می‌کند که باید بررسی کرد این شوکی که این روزها به دریاچه ارومیه وارد شده آیا حاصل از بارندگی‌هاست یا ناشی از اقدامات دولت. می‌گوید پس اول باید اثبات کرد دریاچه احیا شده که اگر احیا شده باشد در تابستان خشک، دیگر باره نباید حال دریاچه وخیم شود. او اما متعجب است از این که امروز حرف از احیای دریاچه ارومیه وسط می‌آید در حالی که سال پیش دبیر ستاد احیای دریاچه گفته بود احیایی در کار نیست چون هم بارندگی‌ها کم است و هم بودجه‌ای در کار نیست.
محمد درویش، دبیرسیاست محیط‌زیست درمرکز بررسی‌های راهبردی نهاد ریاست جمهوری نیز ترجیح می‌دهد به مساله احیای دریاچه ارومیه چندان خوشبین نباشد و برای هر تفسیری نگاهش به آسمان باشد. او به ما می‌گوید وضعیت دریاچه تا پاییز سال ۹۶ بسیار نگران‌کننده بود، اما بعد از این که در سال آبی ۹۷-۹۶ در حالی که همه کشور درگیرخشکسالی بود، حوضه آبریز دریاچه ارومیه ۴۴ تا ۴۶ درصد میانگین بارش‌های ۵۰ سال گذشته را دریافت کرد، توانست از خشکی کامل نجات یابد.
او می‌گوید امسال در سراسر کشور ترسالی اتفاق افتاده وضعیت حوضه آبریز دریاچه ارومیه از لحاظ ریزش‌های آسمانی بهتر از حوضه‌های دیگر است، بنابراین اکنون دو سال است که این حوضه آبریز ترسالی را تجربه می‌کند و این باعث شده تراز آبی‌اش در ۱۲ سال گذشته بی‌سابقه باشد.
درویش یک «اما» به جمله‌اش اضافه می‌کند و ادامه می‌دهد که اگر فقط میزان بارانی را که مستقیما به سطح ۵۰۰ هزار هکتاری دریاچه ریخته است، حساب کنیم، به رقمی بین ۵/۲ تا سه میلیارد متر مکعب می‌رسیم یعنی عملا میزان بسیار کمی آب از حوضه آبریز دریاچه ارومیه وارد این دریاچه شده که می‌توان نتیجه گرفت فعالیت‌های ستاد احیای دریاچه ارومیه در این زمینه کم‌اثر بوده و نه تنها کم‌اثر بوده بلکه وسعت چغندرکاری، باغ‌های سیب و دیگر مزارع کشاورزی اطراف دریاچه که قرار بود کمتر شود نیز افزایش یافته است.
در واقع خلاصه حرف‌های درویش این است که اگر بارندگی‌های خوب در دو سال متوالی نبود، عملا هیچ اتفاق مثبتی در دریاچه ارومیه رخ نمی‌داد و برای این که بیش از اندازه بدبین قلمداد نشود، می‌گوید باید صبر کرد و دید اگر سال آینده، میزان بارندگی‌ها نرمال شود، باز هم وضع دریاچه ارومیه خوب می‌ماند یا خیر.
احیای ناپایدار، موضوعی است که این کارشناسان از آن هراس دارند، یک احیای موقتی و شکننده که در واقع احیا نیست ولی به احیا تعبیر می‌شود. داستان دریاچه ارومیه به غایت پیچیده است، آن‌قدر که با مصلحت‌اندیشی و سیاسی‌کاری مشکلش حل نمی‌شود، غلط‌های رخ داده در آن نیز آن‌قدر زیاد است که پاک شدنشان وقت می‌برد و همت می‌خواهد؛ مخصوصا سدهایی که روی رودخانه‌های اصلی حوضه آبریز دریاچه ارومیه علم شده‌اند؛ آمند، بافتان،‌ گادوش‌آباد، ینگجه، قلعه‌چای، هفت‌چشمه، علویان، لیلان، سنجاق، مهاباد، حسنلو، چپرآباد، شهرچای، نازلو، زولا و…

مریم خباز

عقبگرد در محیط‌‌ زیست

دکتر محمدی فاضل می گوید بهتر است دولت لقب زیست محیطی را از خود پس بگیرد

اگر بنا داریم که برای نسل‌های آینده، یک سرزمین سالم با امکان معیشت پایدار برجا بگذاریم، باید همین امروز درس‌های آموخته از خطاهای راهبردی گذشته خود را به کار ببندیم. با یافته‌های جدید، دیگر نمی‌توانیم همان دروغ گذشته و تکراری را به فرزندان‌مان تحویل دهیم که: «ما نمی‌دانستیم!» این عبارات را از زبان یک دانشمند ایرانی می‌شنویم که در تهیه گزارش پرسروصدای اخیر سازمان ملل متحد نقش کلیدی داشته است. دکتر اصغر محمدی فاضل که هم‌اکنون عضو هیات رئیسه سازوکار جهانی تنوع زیستی و خدمات‌زیست بومی، مشاور ارشد برنامه محیط‌زیست سازمان ملل متحد و بنیانگذار خانه کارآفرینی بین‌المللی است، سابقه همکاری با ده‌ها نهاد علمی و اجرایی جهانی را در کارنامه خود دارد ولی همچنان خود را یک معلم می‌داند. آقای معلم وقتی  بحث به اقدامات زیست‌محیطی‌ترین دولت کشور و شرایط محیط‌زیست کشورمان می‌رسد، تاکید می‌کند   بهتر است دولت لقب زیست‌محیطی‌ترین دولت را از خود پس بگیرد.

گزارش اخیر سازمان ملل درباره شرایط محیط زیست خیلی‌ها را نگران کرده. از نحوه تهیه این گزارش برایمان بگویید.

فرآیند تهیه این گزارش از حدود سه سال پیش شروع شد، اولین اقدام نیز تهیه فهرستی از کارشناسان بود که توانایی لازم را برای تهیه این گزارش داشتند. اطلاعیهای برای مراکز علمی و تحقیقاتی و حتی بخش خصوصی و سازمانهای مردمنهاد ارسال و حتی از طریق وزارتخانههای مرتبط نیز اقدام شد. در واقع از همه سازوکارها استفاده شد؛ به این ترتیب از سراسر جهان بیش از ۲۰۰۰ نفر اعلام آمادگی کردند. از بین این افراد نیز ۷۰۰ نفر انتخاب و از بین آنها حدود ۱۵۰ نفر برای تهیه این گزارش به عنوان کارشناسان اصلی انتخاب شدند.

در این گزارش فرآیندهای منحصر به فرد برای مطالعه دانش بومی و محلی اتخاذ شده است. از طرفی این گزارش بیش از ۲۰۰۰ تحلیل را بررسی کرده و پس از انتشار پیشنویس بیش از ۲۰ هزار نظر و پیشنهاد را دریافت کرده است. به نظرم این روند باعث شد که بسیاری از ذینفعان احساس کنند این گزارش با دانستههای آنها تطبیق‌دارد.

 شما چگونه برای این کار انتخاب شدید؟

با توجه به سابقهای که در حوزه تنوع زیستی داشتم انتخاب شدم. در دورهای رئیس رکن علمی و فناوری کنوانسیون تنوع زیستی بودم، علاوه براین با برنامه انسان و کره مسکون در یونسکو و همین طور با UNDPو UNEP نیز همکاری کرده ام به همین خاطر از من دعوت به همکاری شد.

 در تهیه این گزارش چه مسؤولیتی داشتید؟

 در کمیته مدیریت دانش مسؤولیت داشتم و عضو کمیته مدیریت تهیه گزارش نیز بودم.

 به‌جز شما دانشمندان ایرانی دیگری نیز در تهیه این گزارش نقش داشتند؟

سه آقای ایرانی دیگر نیز بودند، آقایی به نام نیامر که این روزها مشغول تحقیق و پژوهش در موزه فرانکفورت است و دکتر کلاهی از دانشگاه فردوسی مشهد و آقای پناهی از دانشگاه علوم و تحقیقات که تلاششان چشمگیر بود.

 چه اطلاعاتی از محیطزیست کشورمان مورد توجه اعضای تدوین این گزارش قرار گرفت؟

بحث مشارکت در ذخیرهگاه‌های زیست کره و بهطور مشخص مدل حفظ ذخیره‌گاه زیست کره میانکاله مورد توجه بود، علاوه بر این بحث مشارکت سازمانهای مردم نهاد در تهیه گزارش‌های محیطزیستی، فعالیت استارت آپهای محیطزیستی و تعداد زیاد شرکت‌ها و موسسات دانش بنیان در حوزه محیطزیست نیز از مواردی بود که برای گروه های تهیه گزارش جالب بود.

 از یک میلیون گونه جانوری که در خطر انقراض قرار دارند و در این گزارش به آن اشاره شده سهم ایران چقدر است؟

اطلاعات مناسبی در این خصوص وجود ندارد، چون مطالعه دقیقی نشده اما از هشت میلیون گونه جانوری جهان حدود یک میلیون‌گونه در خطر انقراض قرار دارد. میتوان گفت این روند در کشورمان نسبت به متوسط جهانی وخیمتر است. اگر بگویم در جهان تقریبا یک هشتم گونههای جهانی در خطر انقراض قرار دارند با توجه به مطالعات پراکندهای که درایران انجام شده و فشاری که روی اکوسیستمهای خشکی و آبی وجود دارد و در کنار سوءمدیریت‌ها و دست اندازیهایی که به طبیعت میشود شرایط در کشورمان را نگران کننده‌تر است. (البته برای این که برداشت سیاسی نشود باید بگویم سوءمدیریت به این دولت و دولتهای گذشته مربوط می‌شود)

 به سوءمدیریت‌ها اشاره کردهاید، به نظرتان در چند سال اخیر شرایط محیطزیست به چه شکل بوده است؟

به‌عنوان کسی که ابتدای دولت آقای روحانی ده‌ها مورد یادداشت و مقاله در تایید استقبال از رویکرد زیست محیطی ایشان نوشتم و برداشتم این بود که در دولتهای ایشان شاهد اتفاق خوبی در حوزه محیطزیست باشیم، اما متاسفانه در کمال تاسف می‌بینیم نه فقط دراین حوزه مدیریت رو به جلویی نداشتیم بلکه در برخی حوزه‌ها کاملا عملکردهای رو به عقب داشتهایم.

 بنابراین نمی‌توان دولت آقای روحانی را زیست محیط‌ی ترین دولت دانست؟

توصیه دوستانه و فنی من به آقای رئیس جمهور این است که حتما ایشان یا یکی از مقامهای مسؤول این عنوان را از دولت پس بگیرند. دولت آقای روحانی با شعارهای جذاب و جدی و اقدامات نمایشی مانند توجه به دریاچه ارومیه شروع به کار کرد اما پس از مدتی همه چیز به باد و دعا برای باران واگذار شد. اخیرا نیز که با سال پرآب مواجه شده و تراز دریاچه به حد قابل قبول رسیده این اتفاق را به عنوان افتخارات خود ثبت می‌کنند.

امروز روز جهانی تنوع زیستی است، اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست تصمیم به واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی گرفته، نظرتان درباره چنین تصمیم‌هایی چیست؟

به نظرم خودشان باید پاسخ بدهند که چگونه این تصمیم‌ها را می‌گیرند. حداقل به عنوان شخصی که در این حوزه ۳۰ سال تجربه کار دارم، اعتراف می‌کنم بسیاری از گفته‌های ایشان و برخی اعضای تیم دولت را اساسا متوجه نمی‌شوم. این ماجرا را می‌گذارم به پای بی‌سوادی خودم!

 اما واگذاری تنوع زیستی به جهاد کشاورزی با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.

بدون تردید تنوع زیستی در حوزه مسؤولیت محیط‌زیست است، اما وقتی این موضوع توسط سازمان متولی به بدترین شکل ممکن مدیریت می‌شود دیگر تفاوتی ندارد به دست چه کسی بیفتد! سازمان محیط‌زیست ضعف مدیریتی دارد و بدون برنامه عمل می‌کند به همین خاطر بعید می‌دانم نقشه و توطئه‌ای پشت این تصمیم باشد. تاکید می‌کنم نسبت به واگذاری مرجعیت تنوع‌زیستی به جهادکشاورزی با توجه به ظرفیت‌های مدیریتی محیط‌زیست به نظرم اوضاع از این که هست بدتر نمی‌شود و امیدوارم جهاد کشاورزی با توجه به ظرفیت‌هایی که دارد در این حوزه قدمی بردارد. ‌

 برگردیم به گزارش سازمان ملل‌ چه آمارهای نگران کننده دیگری دراین گزارش وجود دارد؟

مطالعات مذکور نشان میدهد جمعیت جهان در ۵۰ سال گذشته دو برابر، اقتصاد جهانی چهار برابر و تجارت جهانی بیش از ده برابر شده است، ولی برای رسیدن به این رشد و بهخصوص به نیت تولید غذا و پوشاک و تامین انرژی بیشتر، صدها میلیون هکتار جنگل ناپدید شدهاند، حدود ۶۰درصد تالابهای جهان خشک شده، بیش از ۴۷ درصد از زیست بومهای خشکی نابود شدهاند، زیست توده جانوران وحشی به کمتر از ۲۰درصد رسیده، عرصه‌های قابل کشت ۷۰ درصد کاهش یافته، آلودگی با پلاستیک ده برابر شده، سالانه حدود ۵۰۰ میلیون تن فلزات سنگین و انواع پسابهای سرطانزا وارد منابع آبهای سطحی و زیرزمینی میشود و ۹۷درصد از منابع دریایی و اقیانوس ها تحت فشار بهره‌برداری قرار گرفته‌اند.

نکته نگران‌کننده در این فرآیند این است که میزان تخریب طبیعت به صورت فزاینده ادامه دارد، فضاهای شهری چند برابر شده‌اند و ما به صورت روزمره میزان مصرف و تقاضای خود را افزایش میدهیم در حالیکه مرتبا از منابع تولید غذا و آب و اکسیژن و آرامش انسان‌ها کاسته می‌شود و توسعه شهرها و جادههای مواصلاتی و در پی آن تخریب عرصههای طبیعی خشکی و دریایی، ادامه حیات صدها هزار گونه از حدود هشت میلیون گونه زیستمند روی کره مسکون را تهدید می‌کند.

با این سنگ تمامی که بشر برای تخریب محیطزیست گذاشته بعید نیست تا چند سال آینده بسیاری از کشورها با بحران امنیت رو به رو شوند. این گزارش دراین خصوص چه نکاتی را گوشزد می‌کند؟

در گزارش سازمان ملل هشدار داده شده که انقراض گونه ها در کنار چالش تغییرات اقلیمی مخاطره انگیز و در صورت ادامه وضعیت کنونی و اصلاح نشدن رویکردها و سیاستها در حوزه کشاورزی، مصرف و محیطزیست، امنیت غذایی، سلامت، کیفیت، بنیادهای اقتصادی، توان تامین معیشت خانوادهها و پیرو آن ثبات اجتماعی و حتی ژئوپلتیک بسیاری از کشورهای جهان به خطر خواهد افتاد. به عبارت دیگر در بسیاری از کشورهای جهان در حال حاضر پول مالیاتدهندگان به بهانه توسعه، صرف تخریب محیطزیست و ناامنی کشورها می‌شود.

 مخاطبان اصلی این گزارش چه افرادی هستند؟

گرچه این گزارش می‌تواند در سطوح وسیع علمی و اجرایی مخاطب داشته باشد ولی برای دولت‌ها توصیه‌های بسیار مفیدی دارد که مهمترین آن تاکید برای سوگیری برای یک الگوی توسعه پایدار بر مبنای ظرفیت سرزمینی و رشد اقتصادی منطقی است. در این گزارش پیشنهاد شده کشورها و حتی نهادهای بینالمللی به جای تولید ناخالص داخلی بهعنوان شاخص کلیدی رشد اقتصادی از رویکردهای جامعتری استفاده کنند که به کیفیت زندگی و تاثیر متقابل انسان و کره مسکون توجه دارد. به عبارت دیگر باید مفهوم «کیفیت خوب زندگی» از «مصرف بیشتر» تفکیک شود و رویکردهای مالی و اقتصادی که به تخریب تنوعزیستی منجر می شود باید تغییر کند.

 به نظرتان با شرایط کنونی درجوامعی مثل ما این تغییر شدنی است؟

به نظرم تحول در تصمیم‌گیری تنها زمانی امکانپذیر است که ما ابزارهای سنجش ارزش طبیعت را در تصمیم گیریهای اجتماعی و اقتصادی در همه سطوح توسعه دهیم و با فاصله گرفتن از مفاهیم طبیعتستیزانهای مثل تولید ناخالص داخلی به سمت ارزشیابی منابع زیستی و ارزیابی تنوع زیستی و سنجش میزان تاثیر آن در رفاه ملی باشیم. به عبارت دیگر باید بپذیریم طبیعت برای فروش نیست و همان اندازه که سیستم اقتصادی ما به طبیعت احترام میگذارد، میتواند انتظار دریافت منافع از سازوکارهای زیست بومی هم داشته باشد.

به‌عنوان مثال اگر به حوزه کشاورزی از منظر بهره وری (که به طور معمول با عملکرد در هکتار اندازه گیری میشود) نگاه کنید، تصویر ناقصی از هزینههای واقعی و مزایای مربوط به زنجیره ارزش غذایی کشاورزی و مواد غذایی ارائه میکند. این موضوع فقط محدود به کشورهای درحال توسعه نیست و بررسی تاثیر کمک صدمیلیارد دلاری به بخش کشاورزی در کشورهای OECD در سال ۲۰۱۵ نشان میدهد عملکرد بخش کشاورزی برای محیطزیست زیان آورتر شده است. به عبارت دیگر نظام سرمایهگذاری از طریق تزریق یارانه مستقیم و غیرمستقیم نه تنها مطابق منافع ملی نبوده بلکه تاثیرات منفی منطقهای و جهانی هم به دنبال داشته است.

الگوهای فعلی تولید، پردازش و مصرف، تاثیرات غیر قابل قبولی را بر محیطزیست بهویژه در مورد جوامع صنعتی ایجاد میکنند. بهعنوان مثال، هزینه یک کیلو گوجه فرنگی بدون محاسبه هزینه آسیب زیستمحیطی و حتی آثار مخرب کود و آفتکش محاسبه میشود و در نتیجه من و شما مبلغی که برای تهیه آن پرداخت میکنیم بسیار کمتر از خسارتی است که به سلامت عمومی و منافع ملی وارد می‌شود.

 به‌عنوان یکی از اعضای کلیدی تهیه این گزارش به نظر شما چه باید کرد؟

معتقدم از منظر ملی مهمترین کار در راستای منافع ملی ایران، قطع کمکهای دولت به صنایع مخرب، سوختهای فسیلی، ماهیگیری صنعتی و کشاورزی غرقابی است. بدون تعارف معتقدم ما به جای بهرهبرداری در حال غارت منابع ملی هستیم و در صورتی که این روند را متوقف نکنیم ادامه حیات حدود صد میلیون زن و مرد و کودک ایرانی در چند سال آینده به مخاطره خواهد افتاد. ما چارهای نداریم تا دست از لجبازی در ادامه روشهای مخرب و نخ نمای کشاورزی و بهره برداری از معادن و جنگل تراشی و تالابخواری برداریم و در مقابل، اعتبارات و توان ملی را به سوی بازسازی طبیعت و نوآوری در تولید معطوف کنیم.

اگر بنا داریم برای نسلهای آینده، یک سرزمین سالم با امکان معیشت پایدار بر جا بگذاریم، باید همین امروز درس‌های آموخته از خطاهای راهبردی گذشته خود را به کار ببندیم. با یافتههای جدید، دیگر نمیتوانیم همان دروغ گذشته و تکراری را به فرزندانمان تحویل دهیم که «ما نمی‌دانستیم!»

 به نظرتان کدام وزارتخانه و سازمان‌ها بیشتر به تغییر نیاز دارند؟

گرچه تغییر اساسی فقط به دولت محدود نمیشود و باید همه ارکان نظام به آن اهتمام داشته باشند، ولی بخشهای کشاورزی، صنعت، مسکن و معدن ما با بیل و کلنگ و لودر و دینامیت به جان مملکت افتادهاند و منافع افراد فرصت طلب و سودجو به نحو عجیبی به یکدیگر گره خورده است.

به‌عنوان مثال در حوزه تولید غذا ما هیچ چارهای جز استفاده از دانش سنتی و پایدار کشاورزی و تلفیق آن با دانش روز نداریم و این گره نه به دست نظام مهندسی کشاورزی کلاسیک بلکه فقط به دست جوانان خلاق با روشهای دانش‌بنیان حاصل خواهد شد. به عبارت دیگر ما باید جوانگرایی را در همه ارکان کشور پیاده کنیم وگرنه از کوزه این کابینه با معدل سنی ۶۰ سال همان برون تراود که تا به حال مملکت را به سراشیبی رسانده است.

مهدی آیینی

یوزپلنگ‌ و پلنگ بدون بیمه می‌مانند؟

تخریب زیستگاه تعارض بین انسان و حیات وحش را افزایش داده اما بیمه پلنگ و یوزپلنگ به فراموشی سپرده شده است

حدود دوماه است که بیمه دانا قرار داد خود را در خصوص تحت پوشش قرار دادن یوزپلنگ آسیایی تمدید نکرده است، علاوه بر این‌ بیمه «ما» نیز به عنوان حامی پلنگ ‌جبران خسارت های ناشی از این گونه ارزشمند را تمدید نکرده است به همین دلیل فعالان محیط‌زیست با توجه به شرایط نامناسب زیستگاه ها نسبت به افزایش تعارض انسان و حیات وحش‌ خطراتی که این  گونه‌ها را تهدید می‌کند هشدار می‌دهند.

رجبعلی کارگر، معاون پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی با بیان حدود دوماه است که قرار داد بیمه یوزپلنگ به پایان رسیده است از پیگیری ها برای تمدید این بیمه خبرداد.

او در گفت‌وگو با گزارشگران سبز افزود: بیمه دانا حدود ۵سال به شکل داوطلبانه یوزپلنگ و محیط بانان را تحت پوشش قرار داد،اما حدود دوماه است که قراردادش دراین خصوص به پایان رسیده است.

او درباره پیگیری های انجام شده برای تمدید این قرار داد، گفت: مکاتباتی دراین باره انجام شده و ما امیدواریم هرچه زودتر یوزپلنگ و محیط‌بانان دوباره تحت پوشش این بیمه قرار بگیرند.

به گفته معاون پروژه بین‌المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی ۱۲۶ محیط‌بان و اعضای  خانواده شان که حدود ۵۰۰ نفر می شوند از بیمه تکمیلی دانا استفاده می کردند.

کارگر ادامه داد:علاوه بر محیطبانان و خانواده‌شان ۲۶ ساختمانی نیز که در زیستگاه یوزپلنگ قرار دارد  تحت پوشش بیمه بود.

‌او درباره آخرین شرایط یوزپلنگ نیز عنوان کرد‌: می‌توان گفت بیش از ۳۰ فرد یوزپلنگ در زیستگاه‌های کشورمان وجود دارد.

پلنگ بدون بیمه

   بیمه «ما» نیز به عنوان حامی پلنگ ‌ ایرانی امسال قرارداد جبران خسارت های ناشی از این گونه ارزشمند را تمدید نکرده و این امر سبب نگرانی دوستداران حیات وحش و علاقه مندان به محیط زیست شده است.

  ‌اصغر مطهری، مدیرکل حفاظت محیط زیست خراسان شمالی گفت: نبود بیمه برای جبران خسارات پلنگ و یوز، امسال دغدغه ما هم نیز شده که این امر در سطح ملی باید پیگیری شود.

وی ادامه داد‌: حمایت های بیمه سبب می شود تا دامداران نگران خسارت های ناشی از تلف شدن دام خود توسط پلنگ نباشند و نسبت به حفاظت از این گونه ارزشمند حساس بوده و به آن آسیبی نرسانند.

حمید کشمیری، عضو شورای سیاست گذاری پارک ملی گلستان هم در این باره به ایرنا گفت: بر اساس شنیده ها، دولت تعهدات خود نسبت به بیمه «ما» را به خوبی انجام نداده و شاید تمدید نشدن حمایت های بیمه ای ناشی از همین امر بوده است.

‌بهروز جعفری، رئیس اداره نظارت بر امور حیات وحش اداره کل حفاظت محیط زیست خراسان شمالی نیز گفت: خوشبختانه امسال گزارش زیادی از تلفات ناشی از حمله پلنگ به دام در این استان دریافت نشده و تنها یک قلاده سگ و یک‌ اسب توسط این حیوان تلف شده است.

بهروز جعفری ادامه داد: فروردین امسال، یک ‌اسب در شهرستان بجنورد، بر اثر حمله پلنگ، تلف شد که به علت نامشخص بودن وضعیت بیمه ما، برای جبران این خسارت از طریق بیمه هنوز اقدامی نشده است.

به نام محیط‌ زیست به کام سیاست

مهدی آیینی

محیط زیست با همه زخم‌هایش زیر ذره‌بین مجلس می‌رود، هرچند خیلی دیر، اما نمایندگان مجلس سرانجام پس از سال‌ها با تحقیق و تفحص از سازمان حفاظت محیط زیست موافقت کردند. سازمانی که تاکنون هیچ سکانداری نتوانسته آن را به‌درستی هدایت کند به همین دلیل زخم‌های ناسور محیط‌زیست کشور هرروز عفونی‌تر می‌شود.

مدیرانی که تاکنون پایشان به پردیسان باز شده وقتی مورد انتقاد قرار می‌گیرند، از این می‌گویند که سازمان حفاظت محیط‌زیست امکانات لازم را در اختیار ندارد. سازمان حفاظت محیط‌زیست هیچ وقت اقتدار لازم را نداشته، این ضعفی است که بخشی از آن را باید پای مدیرانی که تاکنون فرصت هدایت آن را داشته‌اند گذاشت، اما ریشه‌های این ضعف جای دیگری است. 

حسن روحانی پس از تشکیل دولت یازدهم اولین مصوبه‌اش را به نام ارومیه زد تا روی ادعای زیست‌محیطی‌ترین دولت بودن تاکید کند این ادعا در دولت دوازدهم نیز تکرار شد اما هیچ وقت از مقام شعار فراتر نرفت تا آنجا که با تغییر معصومه ابتکار و جایگزینی عیسی کلانتری در پردیسان نیز محیط‌زیست راه به‌جایی نبرد. 

معصومه ابتکار نتوانست انتظارات را برآورده کند، عیسی کلانتری نیز با تصمیم‌هایی که تاکنون گرفته فعالان محیط‌زیست را شوکه کرده، تصمیم‌هایی مانند واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی و رسوب‌زدایی از تالاب انزلی با اکسید تیتانیوم. کلانتری تنها عضو کابینه زیست‌محیطی‌ترین دولت نیست که تصمیم‌های محیط نیستی می‌گیرد.

عملکرد بیشتر وزرا نشان می‌دهد که ظاهرا دغدغه محیط‌زیست را ندارند؛ وزارت خارجه تاکنون برای تامین حقابه‌های کشور قدمی جدی برنداشته است. وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم تاکنون در کتاب‌های درسی مطلب مناسبی درخصوص محیط‌زیست نگنجانده‌اند و مدارس طبیعت نیز یکی یکی خاطره می‌شوند.

وزارت نفت نیز با جاده‌هایی که در دل تالاب هورالعظیم کشیده متهم اصلی مرگ این تالاب است، دست این وزارتخانه به خون جنگل نیز آلوده است به‌دلیل کشیدن خطوط انتقال نفت در دل جنگل.

وزارت نیرو نیز با سدسازی‌های مرگ‌بار نفس محیط زیست را به شماره انداخته و پای رفتن را از بسیاری از رودخانه‌های کشور گرفته. این وزارتخانه برای تصفیه فاضلاب شهرهای حاشیه دریاچه خزر و خلیج فارس و دریای عمان نیز اقدامی مناسب انجام نداده برای نمونه فاضلاب سه استان شمالی کشور به شکل مستقیم به دریا می‌ریزد.

سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نیز بر طبل توسعه ناپایدار می‌کوبد و با اجرای طرح‌های گردشگری در بکرترین زیستگاه‌ها مانند آشوراده زخم‌های محیط‌زیست را بیشتر می‌کند. 

وزارت بهداشت نیز ساماندهی زباله‌های بیمارستانی و عفونی را به فراموشی سپرده است، جهادکشاورزی حتی به قیمت مرگ جنگل می‌خواهد کشاورزی را توسعه دهد وزارت صمت نیز فعالیت معادن در مناطق حفاظت شده را در اولویت قرار داده است.

تصمیم‌های اشتباه این وزارت خانه و سازمان ها از بی توجهی دولت به محیط زیست حکایت دارد و این پیغام را به نمایندگان می‌دهد که با تحقیق و تفحص از یک سازمان نمی‌توان به نجات محیط زیست امیدوار بود، چراکه زخم‌های محیط‌زیست با شعار درمان نمی‌شود. فرقی هم ندارد این شعار از سوی دولتی باشد که قصد دارد محیط زیست را قربانی سیاست کند  یا نمایندگانی که به نام محیط زیست در پی اهداف سیاسی هستند.

ورود خانه ملت به پردیسان

طرح تحقیق وتفحص مجلس ازسازمان محیط زیست پس از سال ها بالاخره رای آورد

با این که تحقیق وتفحص کردن ازاین سازمان و آن دستگاه برای مجلس کاری عادی وعادتی دیرین است ولی هنوزهم وقتی شنیده می شود تحقیق وتفحصی جدید درمجلس رای آورده، گوش هایی تیز می شود. این بار نوبت سازمان حفاظت محیط زیست است، جایی که بویژه در دولت دوازدهم به غایت بی رمق شده است،‌ سازمانی که در پنج شش سال اخیر خیلی ها خواسته اند تفحصش کنند ولی نتوانسته اند.

علی اصغریوسف نژاد، نماینده ای که تقاضاکننده تحقیق وتفحص است از سال ۹۲ به همراه عده ای دیگر پیگیر این کاراست اما دیروز با فاصله ای شش ساله از شروع کار تازه موفق شد مصوبه این کار را ازمجلس بگیرد، با ۱۲۰ رای موافق و۳۷ رای مخالف. خودش به خانه ملت گفته است که دراین تفحص قصد مچ گیری ندارند وفقط می خواهند از ابزارنظارتی مجلس استفاده کنند ومشکلات و کاستی های سازمان محیط زیست را برطرف سازند ولی اگرهدف واقعا این است چرا شش سال صبر و اصرار برتفحص و چرا یاری رساندن به این سازمان از هزار راه دیگر نه؟

علی اصغریوسف نژاد دیروز پاسخ تماس های ما را نداد تا این دو سوال را از او بپرسیم، ولی درگفت وگویش با خانه ملت گفته است که از یک اتفاق در شگفت است،‌ این که چرا کمیسیون کشاورزی مجلس با تحقیق وتفحص ازسازمان محیط زیست مخالفت کرده است.

چون کمیسیون کشاورزی ربط مستقیمی با بحث حفاظت ازمحیط زیست ومنابع طبیعی دارد و مخالفتش الحق مایه شگفتی است ما نیز روزگذشته با اعضای این کمیسیون تماس گرفتیم درحالی که هیچ پاسخ روشنی ازهیچ کدام نشنیدیم. علی محمدشاعری که روزگاری نه چندان دور از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست بوده به ما گفت که پاسخ این سوال خیلی وقت گیر است و او فرصت توضیح ندارد، رضا کریمی هم درتماسی پیامکی بدون این که علت مخالفت را شرح دهد برایمان نوشت که برخی از اعضا موافق تفحص بودند ولی خب اکثریت مخالفت این کار بودند و نظر افضلی نیز توضیح داد گرچه او به انجام تفحص رای مثبت داده ولی ادله مدافعان تفحص کافی نبوده است. دراین میان احمدعلی کیخا رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس نیز که درهمین دولت تدبیر و امید چند سالی معاون محیط طبیعی سازمان بوده و به زبان آمده که پروژه واگذاری جزیره آشوراده و گردشگر پذیرشدنش را خودش امضا کرده اصلا دیروز پاسخ تماس های مکرر ما را نداد که بگوید چرا کمیسیون تحت امرش با تحقیق و تفحص مخالف است.

۵+۱۴

به هرحال تحقیق وتفحص ازسازمان حفاظت محیط زیست فعلا رای آورده و اگر سرنوشتش مثل تفحص هایی نشود که به دلایلی ناگفته از دستورکارخارج می شوند یا انجام می شوند ولی به نتیجه ملموس نمی رسند، می شود گفت که این سازمان بالاخره دُم به تله تفحص خواهد داد. هرچند که یوسف نژاد، متقاضی انجام تفحص گفته است که این کار به نفع سازمان است وقراراست با این کارمشکلاتش برطرف شود ولی تجربه نشان داده هیچ دستگاهی راضی به تفحص شدن و رو شدن زیرو بم هایش نیست و حاضر است برای تن به چنین چیزی ندادن، دست به خیلی کارها و لابی گری ها بزند.

اما امروز که امروز است، امروز که هنوز بحث تحقیق وتفحص از سازمان محیط زیست داغ است و روی بورس، ۱۴ محور اصلی و پنج محور فرعی برای آن تعریف شده که البته از نگاه ما کلی گویی است و می شود گفت که این فهرست ۱۹ بندی چندان نیز به روز نیست.

بررسی انطباق یا عدم انطباق عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست با قوانین، عملکرد معاونت محیط زیست انسانی درطرح های زیست محیطی، عملکرد سازمان درباره تعیین حقابه تالاب ها و صیانت ازتالاب های کشور، واردات وکاشت محصولات تراریخته، واگذاری مسئولیت کنوانسیون تنوع زیستی به جهاد کشاورزی، انتصابات درسازمان محیط زیست، عملکرد ادارات استانی، نحوه صدورمجوز طرح های اشتغالزا، شیوه مدیریت پسماند دراستان های شمالی وکلانشهرها، آلودگی هوای شهرها، تثبیت خاک وشناسایی منشأ ریزگردها وچند محور رده ریز دیگر آن چیزی است که تفحص کنندگان دنبال یافتن پاسخشان هستند.

این لیست کامل و به روز نیست چون اگر بود ساخت آرام و بی صدای ده ها سد در شمال کشور، موافقت دولت با شخم زیراشکوب جنگل های زاگرس و بالاخره تصمیم تازه عیسی کلانتری رئیس سازمان حفاظت محیط زیست برای انحلال دفتربازرسی ونظارت بر عملکرد این سازمان را منحل کرده است باید جزو این لیست قرار می گرفت.

اولویت های تفحص

دراین میان عده ای معتقدند علاوه براین نقدها، این نقد نیز وارد است که مجلس خیلی دیر وارد تحقیق وتفحص ازمحیط زیست شده است. محمد درویش فعال محیط زیست چنین نظری دارد و به ما می گوید دلیل این اعتقادش این است که سازمان هایی که مستقیما زیر نظر مجلس نیستند و معاون رئیس جمهور آنها را اداره می کند باید بیشتر مشمول قانون تحقیق و تفحص باشند، بویژه سازمانی مثل محیط زیست درشرایطی که وضعیت محیط زیست کشورمان اصلا قابل دفاع نیست. اومی گوید مجلس باید به این موضوع توجه کند که براساس کنوانسیون تنوع زیستی ناگویا قراربود وسعت مناطق حفاظت شده ایران تا قبل از سال ۲۰۱۸ به ۱۷ درصد خاک کشور برسد که نرسیده است و در دولت دوم حسن روحانی نه تنها وسعت این مناطق افزایش پیدا نکرد، بلکه حدود ۶۷ هزارهکتار نیز از وسعت آنها کم شد.

درویش اضافه می کند که واگذاری مسئولیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی نیز موضوع خوبی برای تحقیق وتفحص است چون باعث شده به جای این که سازمان محیط زیست متولی گونه های درمعرض خطری مثل یوزپلنگ آسیایی، میش مرغ، سیاه خروس یا خرس سیاه بلوچی باشد، وزارت جهادکشاورزی  که متخصص نیست ریش و قیچی را در دست بگیرد. اواین واگذاری بی ربط را ربط می دهد به تلاش ها درحوزه تراریخته ها،‌ بحثی که به گفته او سازمان محیط زیست دنبال اجرایش بود و چون نمی توانست پیش خود گفت که اگرکنوانسیون تنوع زیستی در وزارت جهاد کشاورزی باشد، تراریخته ها می تواند بهتر پیش برود.

این کارشناس محیط زیست می پرسد چرا سازمان محیط زیست خود را درگیر پروژه هایی مانند انتقال آب و سدسازی می کند؟ چرا رئیس‌جمهور، رئیس سازمان محیط زیست را مسئول طرح انتقال آب خزر به سمنان کرده درحالی است که ظرفیت حفظ آب های سطحی ما درمخازن و حتی بیشتر ازآن پرشده و ما اکنون نیازی به سدسازی نداریم. او بازهم می پرسد چرا باید به بهانه ساخت سد لاسک یا پل رود یا شهربیجار، صدها هکتار از جنگل های هیرکانی ارزشمند قطع شود و سازمان محیط زیست نیز با این سدسازی ها موافقت کند و سازمان جنگل ها نیز فقط به دریافت غرامت بابت درخت های قطع شده اکتفا کند و دیگر کاری به کاراین سدسازی ها نداشته باشد؟ درویش می گوید این مسائل باید درتحقیق و تفحص های مجلس موشکافی شود.

علی سلاجقه، رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی منابع طبیعی و محیط زیست ایران نیز وقتی  با ما حرف می زد به نکاتی اشاره کرد که معتقد است مجلس باید موشکافانه تر به آن ورود کند مثلا این که چرا در دوره اخیر سازمان محیط زیست به جای این که کار حاکمیتی انجام دهد، کار تصدی گری انجام داده است. او می گوید همان طور که دولت، ارتش یک کشور را برای دفاع مجهز می کند، بخش های محیط زیست و منابع طبیعی نیز از چنین جایگاه برخوردارند و دولت باید از قدرت و اختیارات آنها پاسداری کند. اما اکنون طوری شده که سازمان محیط زیست به جای این که نقش نظارتی داشته باشد، کارهایی را که در حیطه وظایفش است، به پیمانکاران و شرکت های خصوصی واگذار می کند که این یعنی امروز تفکر مدیران سازمان، توسعه به هر قیمتی است و از این رو، از طرح های به ظاهر توسعه ای بی شماری در دوره اخیر حمایت کرده اند.

سلاجقه می گوید مجلس باید روی این موضوعات متمرکز شود وتحقیق کند که چرا ارزیابی زیست محیطی پروژه ها دراین دوره بخوبی انجام نمی شود و چرا تفکر کارشناسی براین سازمان حاکم نیست و نتیجه اش می شود وقوع سیلاب، ریزگرد، آتش سوزی جنگل ها و دیگر بلایای طبیعی.

این که فهرست محورهای تحقیق وتفحص ازسازمان محیط زیست درمجلس کامل تر از آنی که اعلام شده، می شود یا خیر درآینده معلوم می شود اما واقعیت این است که اگرمجلس دنبال انجام یک کارمعمولی نیست و می خواهد دردی از دردهای کشور را مداوا کند باید از تحقیق وتفحص فانتزی فاصله بگیرد و به دل مشکلات و ناکارآمدی ها بزند، مشکلاتی که کارشناسان و دلسوزان محیط زیست بر آن وقوف کامل دارند.  

مریم خباز

بالا