آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : محیط زیست (برگ 31)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : محیط زیست

اشتراک به خبردهی

آب شیرین کن‌های تخریبگر

تمرکز طرح‌های توسعه‌ای در سواحل دریای عمان، فعالان محیط‌زیست را نگران کرده است

استقرار آب شیرین‌کن در حاشیه دریا، یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌های فعالان محیط‌زیست است. آب شیرین‌کن با شورابه‌هایی که به دریا وارد می‌کند، درجه شوری آب دریا را بویژه در مناطقی که این شورابه‌ها رها می‌شود، افزایش می‌دهد. افزایش شوری آب باعث آسیب تنوع زیستی دریاها می‌شود. به شکلی که افزایش فقط یک درجه شوری آب دریا، زادآوری جنگل‌های حرای مناطق ساحلی خلیج فارس و دریای عمان را مختل می‌کند.

جنگل‌های حرا یا مانگرو زیستگاه بسیاری از موجودات دریایی و محل تخم‌ریزی آنهاست و بی‌شک با آسیب‌دیدن حرا، جمعیت آبزیان منطقه هم تحت تاثیر قرار می‌گیرد. تمرکز فعالیت‌های توسعه‌ای بویژه نصب آب شیرین‌کن در سواحل دریای عمان برای تامین نیازهای آبی سه استان سیستان و بلوچستان، هرمزگان و خراسان رضوی این نگرانی را ایجاد کرده که تبعات منفی نصب این آب شیرین‌کن‌ها بر تنوع زیستی دریای عمان، غیر قابل جبران باشد اما کارشناسان می‌گویند دریای عمان به دلیل دسترسی به آب‌های آزاد از نصب آب شیرین‌کن‌ها نسبت به خلیج فارس آسیب کمتری خواهد دید ضمن آن‌که راهکارهایی هم وجود دارد که اثرات زیست محیطی این فعالیت‌ها را به حداقل رساند.

توسعه ایران در افق ۱۴۰۴، متمرکز بر استقرار صنایع در سواحل مکران استدر کمتر از یک دهه آینده انواع پتروشیمی‌ها، صنایع مختلف و جمعیتی انبوه به سواحل مکران منتقل خواهند شداز سوی دیگر جنگل‌های مانگرو با تنوع زیستی بالا در سواحل گواتر مستقرند که بیم آن می‌رود با این برنامه‌های توسعه‌ای آسیب جدی به آنها وارد شود و به تبع آن تنوع زیستی دریای عمان دستخوش آسیب شوداستقرار آب شیرین‌کن‌ها برای تامین نیازهای سه استان سیستان و بلوچستان،هرمزگان و خراسان رضوی، نگرانی‌ها در زمینه رعایت ملاحظات زیست‌محیطی را در سواحل مکران بیشتر کرده است.

اما عبدالرضا کرباسی، معاون پیشین محیط‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در گفت‌وگو با جام‌جم در این باره عنوان می‌کند: نصب واحدهای نمک‌زدا (آب شیرین‌کنبه دلیل «تلخ‌آبی» که دارد، منجر به افزایش شوری آب می‌شود.

آن طور که او می‌گوید، این نگرانی برای محیط‌های بسته‌ای مثل دریای خزر بسیار جدی است، زیرا شوری در این دریا محبوس می‌شوددر خلیج فارس هم که نیمه بسته است، این نگرانی وجود دارد اما نصب آب شیرین‌کن در دریای عمان انتخاب خوبی است و کمترین اثرات زیست‌محیطی را دارد.

کرباسی درباره نگرانی‌های ایجاد‌شده برای تجمع طرح‌های توسعه‌ای در سواحل مکران می‌گوید: سازمان حفاظت محیط‌زیست وقتی می‌خواهد مجوز کار عمرانی بدهد، باید گزارش ارزیابی اثرات تجمعی پروژه‌های قبلی را هم طلب کند تا تبعات تمام این طرح‌ها بر اکوسیستم دریای عمان بررسی شود.

خطر قانون مناسب با اجرایی بد

آنچه مسلم است، ضوابط و استانداردهای محیط‌زیستی در ایران بسیار سختگیرانه تدوین می‌شود اما به نظر می‌رسد یک جای کار اشکال دارد که بسیاری از طرح‌ها با اثرات تخریبی زیاد خبرساز می‌شوند و امروز محیط‌زیست ایران حال و روز خوشی نداردحتی تنوع زیستی محیط‌های دریایی هم از این قاعده مستثنا نیستندمعاون پیشین محیط‌زیست دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در این باره بیان می‌کند: وقتی پتروشیمی یا یک واحد صنعتی گزارش اثرات زیست محیطی پروژه خود را می‌دهد در ابتدا مدعی می‌شود بهترین تصفیه خانه را ایجاد می‌کند و پسابی که به دریای عمان می‌ریزد، طبق استانداردها خواهد بودواحدهای بعدی متقاضی فعالیت صنعتی هم همین ادعا را مطرح می‌کنندبه همین دلیل همه چیز روی کاغذ به نظر صحیح می‌آید.

این درحالی است که اگر تمام صنایع، تصفیه خانه‌های استاندارد ایجاد کنند، می‌توان امیدوار بود که اجرای طرح‌ها اثری جدی روی تنوع زیستی دریای عمان نگذاردبه اعتقاد کرباسی، سازمان محیط‌زیست باید نقش نظارتی خود را بالا ببرد و بعد از این‌که صنایع شروع به فعالیت کردند، خروجی آنها را بررسی و مشخص کند آیا نتیجه همان چیزی که ادعا می‌کردند هست یا خیر،چراکه فقط به این شکل‌خسارت وارده شده از سوی صنایع به محیط‌زیست به حداقل خواهد رسید.

لزوم توجه به دانش اقیانوس‌شناسی

نقش نظارتی سازمان حفاظت محیط‌زیست در زمینه نصب آب شیرین‌کن‌ها بسیار مهم است، زیرا در صورتی که استانداردهای این سیستم‌های نمک‌زدا فقط روی کاغذ نوشته و در عمل شورابه حاصل از آب شیرین‌کن آزادانه در دریا رها شود، احتمال انقراض نسل بخشی از آبزیان وجود خواهد داشت.

اکبر شهرباف، مدیر بخش ارتباط با صنعت پژوهشگاه اقیانوس شناسی و علوم جوی در گفت‌وگو با جام‌جم، درباره راهکارهایی در زمینه کاهش تبعات منفی استقرار آب شیرین‌کن‌ها در آب‌های دریای عمان، بیان می‌کند: گردش آب در خلیج فارس به دلیل بسته بودن منطقه خیلی طول می‌کشد اما آب شیرین‌کن‌های زیادی در جنوب خلیج فارس مستقر شده و به همین دلیل، محدودیت‌هایی در این منطقه ایجاد شده است.

آن طور که او می‌گوید، قطعا دریای عمان نسبت به خلیج فارس در نصب آب‌شیرین‌کن ظرفیت بسیار بیشتری دارد و چنانچه طرح، اصولی پیش برود و از علوم اقیانوس شناسی برای گرفتن آب از دریای عمان و پسابی که از آب شیرین‌کن به دریا برمی‌گردد، استفاده شود، حداقل معضلات محیط‌زیستی را برای این دریا در پی خواهد داشت، چراکه دنیا از آب شیرین شده دریا به عنوان یکی از منابع مطمئن تامین آب، استفاده می‌کند و ایران نیز می‌تواند از این ظرفیت بهره ببرد.

به گفته شهرباف، مهم‌ترین اصل در استقرار آب شیرین‌کن‌ها این است که برداشت آب از کدام لایه دریا انجام می‌شود.ضمن آن‌که پساب دستگاه‌های آب شیرین‌کن هم باید به لایه‌ای منتقل شود که حداقل مشکلات را برای محیط اطراف ایجاد کند و شوری را به جریانات اصلی آب انتقال دهد تا این شوری به آب‌های آزاد و بین‌المللی منتقل شود.

او تاکید می‌کند: اگر از امکانات و متخصصان پژوهشگاه اقیانوس شناسی استفاده شود، حداقل مشکلات را در آینده خواهیم داشتتوجه به علم اقیانوس‌شناسی، راندمان آب شیرین‌کن‌ها را افزایش می‌دهد و در اقتصادی شدن فعالیت این نمک‌زداها موثر خواهد بود.

مدیر بخش ارتباط با صنعت پژوهشگاه اقیانوس شناسی و علوم جوی ادامه می‌دهد: اگر صاحبان آب شیرین‌کن‌ها از این معلومات استفاده کنند، با حداقل هزینه‌ها بیشترین بازدهی را خواهند داشت اما متاسفانه تاکنون از این دانش استفاده نشده است.

بازگشت شورابه 

صاحبان آب شیرین‌کن‌ها نه فقط از علم اقیانوس‌شناسی استفاده نمی‌کنند، بلکه شرایطی ایجاد کرده‌اند که‌بخشی از آب شیرین‌کن‌های نصب شده در حاشیه خلیج فارس، شورابه‌های خود را به دریا بریزنداین در حالی است که عبدالرضا کرباسی، دانشیار دانشگاه تهران می‌گوید: در دنیا واحدهای نمک‌زدا تلخ آب خود را به دریا وارد نمی‌کنند.

او ادامه می‌دهد: معمولا استخرهای بزرگی روی خشکی ایجاد می‌شود و جلبک‌هایی مثل سندموس را در این استخرها پرورش می‌دهنداین جلبک‌ها قادرند شوری تلخ آب‌های خروجی از دستگاه‌های آب شیرین‌کن را کاهش دهند.

به گفته کرباسی شوری آب دریا در زمان ورود به دستگاه‌های آب شیرین‌کن حدود ۳۵ گرم در لیتر استخروجی دستگاه‌های آب شیرین‌کن نیز شوری حدود ۸۰ گرم در لیتر دارددر کشورهای مختلف با استفاده از توان جلبک‌های سندموس، شوری آب خروجی دستگاه‌های آب شیرین‌کن را حدود ۴۰ گرم کاهش داده و این آب اصلاح شده را وارد دریاها یا محیط‌های آبی که از آن برداشت شده،‌ می‌کنند.

او تاکید می‌کند: وزارت نیرو هم می‌تواند از استخرهای اصلاح درجه شوری خروجی دستگاه‌های آب شیرین‌کن استفاده کند.

معاون سابق محیط‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست راهکارهای دیگری هم برای جلوگیری از ورود آب شور به دریا ارائه می‌کندبه اعتقاد او بهترین راهکار بازیابی نمک موجود در پساب آب شیرین‌کن‌هاستآن طور که او می‌گوید صنایع پتروشیمی نمک زیادی نیاز دارد و اگر به آنها مجوز بهره‌برداری از استخرهای ایجاد شده در خشکی را بدهیم، آب شور خروجی آب شیرین‌کن‌ها مورد استفاده قرار می‌گیردهمچنین صنایع چیپس و… هم به نمک دریا خیلی نیاز دارند و باید برای آنها مجوز بهره‌برداری صادر کرداگر این راهکارها کفایت نکرد باید جلبک سندموس را رشد داد تا پساب آب‌شیرین‌کن‌ها را به شوری اولیه باز گرداند و بعد به دریای عمان ریخت.

با توجه به صدور مجوز فعالیت‌های توسعه‌ای مختلف برای سواحل مکران، حفظ تنوع زیستی دریای عمان در گرو تشدید فعالیت‌های نظارتی سازمان محیط‌زیست است.

لیلا مرگن

ما برای سبز کردن آمدیم!

این روزها اعتراضات دانش آموختگان رشته‌های محیط زیست و منابع طبیعی در مورد نحوه گزینش رشته‌های تحصیلی غیرمرتبط در آزمون استخدامی سال ۱۳۹۷ به رسانه‌ها کشیده شده است.

تشکیل کمپین‌ها و گروه‌های هم‌اندیشی، مصاحبه با رسانه‌ها، مکاتبه با مدیران دولتی، ملاقات با نمایندگان مجلس شورای اسلامی و حتی برگزاری تجمعات قانونی برای اعتراض به این فرآیند همانند هر اعتراض دیگری می‌تواند موجه باشد، ولی انتخاب مکان یا زمان نامناسب برای تجمع، به آتش کشیدن اسناد اداری و قانونی، توهین به نماد رسمی یک نهاد دولتی و هر اقدام دیگری که فضای تعامل و گفت‌وگو را به صحنه مبارزه و مجادله تبدیل کند، فاقد توجیه منطقی است.

یک نمونه از این اقدامات، انتشار قطعه فیلمی از سوزاندن مدرک تحصیلی یک کارشناس محیط‌زیست است که شاید با حسن‌نیت صورت گرفته و از قضا میان جوانان بیکار به ستوه آمده از فشار زندگی نیز احساس همدلی ایجاد کرده باشد.

از نگاه شهروندی، مدرک تحصیلی یک گواهی معتبر قانونی است که انجام یک فرآیند تحصیلی را توسط یک نفر در چارچوب ضوابط مربوط تائید می‌کند. بدیهی است این فرآیند با تلاش خود فرد، خانواده او، استادان و کارشناسان متعدد، نهادهای ناظر و ده‌ها شخصیت حقیقی و حقوقی با صرف سال‌ها زمان و مبالغ هنگفت سرمایه شخصی و عمومی حاصل شده است. بنابراین توهین به آن نیز همانند جعل مدرک نه‌تنها مستحق کیفرهای قانونی است، بلکه تضییع حقوق معنوی همه افرادی است که در خلق آن نقش آفرین بوده‌اند.

از طرفی آتش زدن یک مدرک به منزله اعلام برائت از موضوع و احتمالا مرجع صادرکننده آن است. به‌عنوان مثال، آتش زدن عمدی و علنی گذرنامه به منزله ترک تابعیت یک کشور تلقی می‌شود و با همین رویکرد می‌توان آتش زدن مدرک تحصیلی را به منزله انصراف از منافع و عناوین مترتبه تلقی کرد. به عبارت دیگر، اگر تلاش‌های فعالان محیط‌زیست منجر به تغییر رویه اداری در استخدام‌های سال جاری و سال‌های آتی سازمان‌های متولی شود، افرادی که مدرک دانشگاهی خود را با اختیار و به صورت علنی آتش زده‌اند، فاقد صلاحیت تحصیلی برای احراز شغل مرتبط محسوب خواهند شد. تردیدی نیست فشارهای اقتصادی و اجتماعی بیکاری بخصوص برای دانش‌آموختگان دانشگاهی، بسیار آزاردهنده است و جویندگان کار در رشته‌هایی نظیر محیط‌زیست که به دلیل ماهیت حاکمیتی موضوع، بازار کار خصوصی چشمگیری ندارند، چشم به فرصت‌های دولتی دوخته‌اند. اما اصلاح یک فرآیند اداری با اطلاع از اصول و عبور از مسیرهای قانونی امکانپذیر است و اقدامات احساسی و غیر حرفه‌ای که گاهی منجر به ایجاد حاشیه‌های سیاسی و عقده‌گشایی‌های جناحی می‌شود، اثری جز کور کردن گره نخواهند داشت.

دکتر اصغر محمدی‌ فاضل – معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست

زاگرس، بلوط بلوط می‌میرد

   طغیان آفات و افزایش بیماری‌ حیات زاگرس را بیش از گذشته تهدید می‌کند

نام جنگل‌های بلوط با تولید زغال و بیماری گره خورده است. درختان بلوط زاگرس اگر خوش شانس باشند، بعد از خشک شدن تبدیل به زغال می‌شوند. در غیر این صورت، در حالی که هنوز سبزی برگ هایشان قابل مشاهده است، توسط افراد سودجو قطع شده و در کوره‌های زغال تبدیل به ماده‌ای سیاه برای قلیان و منقل کباب مردم می‌شوند.
این روزها گویی طبیعت هم به یاری طرفداران تولید زغال آمده، زیرا طغیان آفات و امراض، بشدت و با سرعت بیشتر زمینه خشک شدن درختان جنگل‌های بلوط غرب را فراهم کرده است. اگر تا دیروز نام این جنگل‌ها به‌دلیل بیماری خشکیدگی درختان بلوط و سوسک چوب‌خوار سر زبان‌ها می‌افتاد، هشت سالی است در فصل بهار همزمان با شروع زندگی در طبیعت، طغیان آفت جوانه خوار بلوط خبرساز می‌شود.
  گزارشگران سبز: بهار سالهای اخیر با صدای فریاد کمک خواهی مسئولان استانهای زاگرس نشین همراه بوده است. آفت جوانه خوار بلوط ابتدای فصل رویش به درختان حمله کرده و زمینه خشک شدن آنها را فراهم میکند. اگرچه مسئولان سازمان جنگلها میگویند محلول پاشیهای آنها امسال منجر به کنترل جمعیت آفت شده است، اما تداوم حمله آفات و امراض به جنگلهای زاگرس، بزودی این اکوسیستم را نابود میکند و بیابان جای جنگلهای بلوط غرب را خواهد گرفت.

جنگل بلوط غرب که به جنگلهای زاگرس معروف است، شش میلیون هکتار وسعت دارد. بیش از یکمیلیون و ۴۰۰ هزار هکتار از جنگلهای زاگرس به دلیل عواملی همچون آفات و بیماری زوال بلوط، خشکسالی، گرد و غبار، آتشسوزی و چرای بیرویه دام دچار خشکیدگی شده است. شاید آفت جوانه خوار بلوط، جدیدترین نام افزوده شده به لیست مشکلات زاگرس باشد، اما قطعا آخرین آفت طغیان کرده در این جنگلها نیست. آفت پروانه جوانه خوار در استانهای کهگیلویه و بویراحمد، فارس، چهارمحال و بختیاری، لرستان، آذربایجانغربی، ایلام و دیگر استانهای حوزه زاگرس فعال است. شیوع این آفت از هشت سال پیش در جنگلهای بلوط زاگرس آغاز شده و بیشترین استانی که تحت تأثیر آن قرار گرفته کهگیلویه و بویراحمد است.

فریبرز غیبی، رئیس مرکز جنگل‌های خارج از شمال سازمان جنگل‌ها، مراتع وآبخیزداری کشور در گفت‌وگو با جام‌جم، هجوم آفات ، امراض و حشرات به جنگل‌ها را از تبعات تغییر اقلیم می‌داند. به گفته او، این مساله نه فقط در ایران بلکه در تمام دنیا موضوعی حاد است و تمام کشورهای دنیا راهکارها و برنامه‌هایی برای مقابله با شرایط حمله آفات دارند. غیبی ادامه می‌دهد: در جنگل‌های غرب از سال ۸۷ بحث طغیان چوب‌خوار بلوط پیش آمد. آفت جوانه خوار بلوط و برگ‌خوار بلوط در سنوات قبل هم در آذربایجان غربی گزارش شده بود و بتدریج در سایر مناطق هم مشاهده شد.

آن طور که او می‌گوید امسال، با توجه به تغییر اقلیم، شرایط حادتر شده و آفت جوانه خوار بلوط در سه استان لرستان، چهار محال و آذربایجان غربی گزارش شده است.

به اعتقاد رئیس مرکز جنگل‌های خارج از شمال، چون این آفت ابتدای فصل رویشی طغیان و قبل از ظهور برگ‌های جدید درختان فعالیت خود را آغاز می‌کند، برای تداوم حیات درختان کمی مشکل‌ساز می‌شود. این در حالی است که اگر آفت در تابستان طغیان می‌کرد، به‌دلیل قوی بودن درخت، مشکلی برایش ایجاد نمی‌شد.

کنترل جمعیت آفت

فعالیت آفت جوانه خوار بلوط از اواخر اسفند تا اواخر خرداد ادامه دارداین آفت اواخر فروردین با بیرون آمدن از تخم، برگ‌های درختان را می‌خورد و موجب از بین رفتن جوانه‌ها و بی‌برگی درختان می‌شود.
از آنجا که برگ‌ها کارخانه ساخت غذا برای درختان هستند، با حذف برگ، مواد غذایی در اختیار درخت قرار نمی‌گیرد و تداوم این فرآیند، منجر به مرگ درخت می‌شود.

ابتدای بهار درختانی که بتازگی از خواب زمستانی بیدار شده‌اند، اندوخته غذایی کافی برای مقابله با شوک ناشی از حذف برگ‌های جدید ندارندبه همین دلیل طغیان آفت ابتدای فصل رویش بیش از تابستان خسارت به بار می‌آورد.آن‌طور که رئیس مرکز جنگل‌های خارج از شمال سازمان جنگل‌ها توضیح می‌دهد، سازمان جنگل‌ها برای مقابله با خسارت این آفت از محلول بیولوژیک B.T استفاده می‌کند و به گفته او این محلول جمعیت حشره را کنترل کرده است.

حمله به ۲۴۱هزار هکتار جنگل

بهمن افراسیابی، مدیر کل دفتر حفاظت و حمایت منابع طبیعی سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور نیز در گفت‌وگو با جام‌جم درباره اقدامات این سازمان برای مقابله با آفت جوانه خوار بلوط عنوان می‌کند: هجوم این آفت به ۲۴۱هزار هکتار از جنگل‌های زاگرس بوده استبه همین دلیل تمام مناطق آلوده را شناسایی و مناطق بحرانی را مشخص کردیم.

او ادامه می‌دهد: غیر از این که اعتبارات استانی در برخی استان‌ها برای مقابله با آفت هزینه شده است، یک میلیارد و۳۵۰ میلیون تومان اعتبارات ملی نیز به مقابله با هجوم این حشره به جنگل‌های زاگرس اختصاص یافت.

به گفته افراسیابی در فروردین، در برخی استان‌ها به‌صورت هوایی و در نقاط دیگر به‌صورت زمینی با محلول B.T که ماده‌ای بیولوژیک است، عملیات محلول پاشی انجام شد تا جمعیت آفت کنترل شودهمچنین با کارگذاری تله‌های فرمونی به‌منظور به دام انداختن حشرات نر، تلاش شده جمعیت آفت کاهش پیدا کند.

او ادامه می‌دهد: با توجه به اقدامات انجام شده، اکنون در بسیاری از نقاط، جوانه‌هایی که توسط لارو این آفت تغذیه شده بود مجدد سبز شده استدر بعضی مناطق هم که آفت در مرحله لاروی است، همچنان در حال اقدامات مناسب و مبارزه با آفت هستیم.

کنترل آفت، برنامه می‌خواهد

گویا محلول B.T یگانه نسخه سازمان جنگل‌ها برای مقابله با انواع آفات حمله کننده به جنگل استاین محلول اگر هم تاثیر مثبتی بر کنترل جمعیت حشرات داشته باشد، به دلیل این که محلولی گران قیمت است، سازمان جنگل‌ها قادر نیست برای محلول پاشی تمام سطوح آلوده اقدام به خرید محلول کند، در نتیجه اثر این محلول پاشی‌ها در جنگل مشهود نیست؛ چرا که از B.T برای کنترل آفت شب پره شمشاد هم استفاده شد، اما ۸۰ درصد ذخیره گاه‌های شمشاد در کمتر از دو سال از دست رفته است.

تعدادی از کارشناسان معتقدند محلول‌پاشی در جنگل به‌دلیل گسترده بودن فضای کار، اقدام مناسبی نیست و برای کنترل آفات باید در شیوه‌های مدیریتی خود بازنگری کرد تا مشخص شود چه عواملی منجر به تخریب اکوسیستم شده و مهاجرت شکارگران طبیعی را رقم زده است.

به این ترتیب باید آن عوامل را حذف کرد تا بار دیگر اکوسیستم توان خود را بازیابی کند و با سیستم خود تنظیمی، خسارات ناشی از طغیان آفات کاهش یابد.

فریبرز غیبی، رئیس مرکز جنگل‌های خارج از شمال درباره دیگر راهکارهایی که می‌تواند خسارات ناشی از آفات را کاهش دهد، می‌گوید: باید برای مقابله با خسارات آفات برنامه‌ای کلی در معاونت حفاظت تدوین کنیم تا جنگل‌ها و مراتع کشور را دائم رصد کنیم و به محض طغیان آفت، وارد عمل شویم.

غیبی به همکاری‌های بین‌المللی ایران در زمینه مقابله با آفات در عرصه‌های طبیعی اشاره می‌کند و می‌افزاید: جوامع بین‌المللی نیز اعلام می‌کردند آفت جوانه خوار بلوط بجز ایران، در سایر کشورهای جهان هم گزارش شده استبه همین دلیل با همکاری این مجموعه‌ها به دنبال راهکارهای جدیدی هستیم.

آن طور که او می‌گوید نهادهای بین‌المللی می‌خواهند فکری برای کل منطقه بکنند.

برخی کارشناسان سرعت گرفتن تخریب جنگل‌های زاگرس را به نبود نیرو و اعتبار کافی در سازمان جنگل‌ها نسبت می‌دهند، اما نباید فراموش کرد در اندک نیروهای باقیمانده این سازمان نیز دیگر مانند گذشته تمایلی به حفظ منابع طبیعی دیده نمی‌شود و بخش زیادی از آنها پشت میزنشینی را به بررسی میدانی شرایط جنگل‌های کشور ترجیح می‌دهندنباید فراموش کرد سازمان جنگل‌ها با کمک جوامع محلی و استفاده از سازمان‌های مردم نهاد می‌تواند بخش زیادی از مشکلاتش را حل و فصل کند، به همین دلیل این سازمان باید رابطه نزدیک‌تری با سازمان‌های مردم‌نهاد برقرار کند و دست کم برای آموزش آنها وقت و اعتبار بگذارد.‌

این درحالی است که شرایط جنگل‌های کشورمان آن‌قدر بحرانی است که نباید برای حفاظت از آنها فرصت را از دست داد، زیرا جنگل‌های زاگرس آن‌قدر شکننده شده‌اند که دیگر تاب طغیان آفات را ندارندشرایط این اکوسیستم تحت تاثیر عوامل مختلف به مرحله بحران رسیده است؛ برای نمونه بندرت اثری از حیات وحش در جنگل‌های زاگرس گزارش می‌شود و نبود حیات وحش که بخشی از اکوسیستم است می‌تواند نشانه‌ای از مرگ تدریجی جنگل‌های زاگرس باشد.

لیلا مرگن

مشق‌زندگی در مدارس‌سبز

 من معقتدم به احترام طبعیت، این مادر مهربان همه انسان‌ها، ما باید تمام‌قد بایسیتم و با جدیت زیادی برای حفظ آن تلاش کنیم. من بیش از ۴۰سال است استاد بوم‌شناسی هستم و در دانشگاه‌های مختلف تدریس می‌کنم.در این سالها هر دانشجویی که درس محیطزیست داشته به نحوی با من سروکار داشتهاست؛ یا دانشجوی من بوده یا کتابهای من را خوانده. اما مدتها به این موضوع فکر میکردم که چرا ما هرسال رشتههای بیشتری در ارتباط با محیطزیست داریم و فارغالتحصیلان ما هم سال به سال بیشتر میشوند، اما وضعیت محیط زیست ما بهتر نمیشود؟! فکر میکنم یکی از دلایل این اتفاق این است بچههایی که در رشتههای مربوط به محیط زیست مشغول تحصیل هستند، علاقهای به رشتهشان ندارند. آنها صرفا به این دلیل این رشته را میخوانند که مدرک بگیرند؛ درحالی که قبلا این طور نبود.

     به همین دلیل فکر میکنم ما به اندازه کافی در سنین کودکی به بچههایمان انگیزه نمیدهیم. نظام آموزشی ما انگیزه را در آنها از بین میبرد وخلاقیتشان را میکشد. از طرفی به واسطه رشتهام میدانم اگر آنها در این دوره در ارتباط با طبیعت قرار بگیرند تا چه حد میتوانند در انتخابهای آیندهشان تاثیرگذار باشند.

این نکتهای بدیهی است که ما همه چیز را از طبیعت یاد میگیریم، بنابراین نمیشود آن را کنار گذاشت. بچههای ما باید با عناصر مختلف طبیعت از سنین پایین ارتباط برقرار کنند. بچهها از پنج تا ۱۱سالگی نسبت به هرچیزی که در اطرافشان حرکت دارد و تکان میخورد، مثل درختان که شاخهها و برگهایشان در باد حرکت میکند یا آب که جریان دارد حساس هستند. کودک در این سن به بوها و رنگها سریع واکنش نشان میدهد و به طور ذاتی منظره پرگل، صدای آب و تماشای آب روان را دوست دارد. قطعا وقتی بچهها در این سن با محیط اطرافشان در تعامل قرار میگیرند و به اصطلاح با عناصر موجود در طبیعت درگیر میشوند، بازی میکنند و هرچیزی را که در محیط پیرامونشان هست، لمس میکنند، استعدادهای حسی، حرکتی، عاطفی و شناختیشان رشد میکند.

    نتیجه این رشد استعدادهای مختلف کودک، بالا رفتن قدرت سازگاری و هوش اجتماعی در بچههاست. درحقیقت «کودکان وقتی با هم در یک محیط طبیعی قرار میگیرند، این امکان برایشان فراهم میشود که سازگارتر شوند؛ چیزی که در مدرسههای ما دیده نمیشود. هماکنون مدرسه، بچههای ما را از همه این تجربههای ناب محروم کردهاست. بچه در مدرسه اجازه ندارد با بغل دستیاش حرف بزند، فضای بزرگی برای بازی ندارد، در خانه نه همبازی دارد و نه فضای مناسبی برای بازی. پس این بچه کجا قرار است محیط اطرافش را بشناسد؟! همین میشود که بچههای این نسل، قدرت سازگاری با بچههای دیگر را ندارند. بنابراین مهارتهای فیزیکیشان رشد نمیکند و خلاقیتشان نادیده گرفته میشود، چون از مادر خلاقیت که طبیعت است، فاصله گرفتهاند. هرچه وسایل متنوعتری در دسترس کودک باشد، او خلاقتر میشود. حالا به نظر شما کدام بازی، کدام لگو و کدام اسباببازی امروزی میتواند از یک مورچه پیچیدهتر باشد؟ چه چیزی به اندازه طبیعت میتواند حالتهای مختلف را به کودک نشان بدهد؟ طبیعت یک زمان ابر است و یک زمان آفتاب، یک وقت باران، یک وقت باد. درختهایش یک وقت گل دارند، یک وقت میوه. این همان جلوههای مختلفی است که فقط در ارتباط با طبیعت در دسترس کودکان قرار میگیرد.

عبدالحسین وهابزاده

استاد دانشگاه و فعال محیط زیست

ایستاده با درختان انجیر

گفت‌وگو با پیرمردی که ۲۰ هزار اصله انجیر کاشته است

در جنوبی‌ترین قسمت خلیج گرگان، درست زیر پای دریای خزر کمی بالاتر از رشته کوه‌های البرز، در شهر گلوگاه مردی ۸۴ ساله زندگی می‌کند که همه عمرش را به درختکاری گذرانده است. مردی که دل در گرو طبیعت گذاشته و تعداد درخت‌هایی که در این مدت کاشته از تعداد سال‌های رفته عمرش بیشتر است.

   گزارشگران سبز: علیاکبر ایراننژاد را در مازندران خیلیها میشناسند؛ همانهایی که به او لقب پدر انجیر گلوگاه را دادهاند میدانند نهالهای انجیری که او در سالهای گذشته در حاشیه جاده جنگلی گلوگاه به منطقه هزارجریب، کاشته حالا درختانی تنومندند؛ درختانی که هر سال تابستان به بار مینشینند و انجیرشان نصیب همه آنهایی میشود که مسافر این جادهاند. علیاکبر ایراننژاد اما از دوسال پیش به خاطر شکستگی لگن، خانهنشین شده و روزگار امروزش را روی تخت میگذراند و هر روز تقویم روزهای خوش گذشته را در ذهنش ورق میزند، روزهایی که هر صبح با چند نهال انجیر به دل جاده میزد و غروب با تنی خسته و دلی روشن به خانه برمیگشت؛ روزگار خوش درختکاری.

آقای ایراننژاد متولد چه سالی هستید؟

من سال ۱۳۱۳ در همین شهر گلوگاه به دنیا آمدم. البته آن موقع گلوگاه شهر نبود، به بزرگی امروز هم نبود، امکانات امروز را هم نداشت و بیشتر شبیه یک روستا بود. آن روزها همه جای گلوگاه پر از درخت بود، درخت گلابی، انار و… الان هم البته اینجا درخت هست اما به تعداد آن وقتها نیست.

فکر میکنید چرا این اتفاق افتاد؟

به خاطر شهرنشینی. به خاطر ساختوساز. من که جزو قدیمیهای گلوگاه هستم در این سالها دیده ام چقدر درخت از بین رفت و چقدر ساختمان ساخته شد.

دلتان برای آن روزهای گلوگاه تنگ نمیشود؟

چرا خیلی زیاد. آن موقع به هرطرف نگاه میکردیم درخت بود، سرسبزی بود، چشم از دیدن رنگ سبز و درخت سیر نمیشد، اما الان اینطوری نیست، درخت دغدغه خیلیها نیست.

پس چطور دغدغه شما شده؟

به خاطر این که من عاشق درخت هستم. من به ارزش درخت آگاهم، میدانم سایهاش چقدر خوب است، میوهاش چقدر مفید است، برای پاکی هوا چقدر مهم است و… از وقتی هم که چشم باز کردم در طبیعت بزرگ شدم، پدربزرگم کشاورز بود، پدرم با این که کاسب بود اما همیشه به درختها میرسید. من هم مدتی کشاورزی کردم بعد رفتم کارمند بانک شدم. اما حتی این اتفاق هم باعث نشد از علاقهام به طبیعت دست بردارم.

یادتان هست اولین درخت را کی کاشتید؟

شاید در روزهای کودکی درخت کاشته باشم اما یادم نمانده. آن چیزی که الان یادم میآید این است از ۲۰ سالگی رسما کاشتن درخت را شروع کردم. فکر کنم از همان موقع با خودم عهد کردم تا وقتی عمردارم و سرپا هستم درخت بکارم.

به این قولتان عمل کردید؟

بله… بجز این دو سالی که به خاطر شکستگی لگن خانهنشین شدم، زمانی نبود که به کاشتن درخت نگذشته باشد.

چه درختهایی میکاشتید؟

اوایل درختهای میوه مثل آلوچه، گردو، انار، پرتقال و… میکاشتم بعد به این نتیجه رسیدم انجیر بهترین انتخاب برای کاشتن است.

چطور به این نتیجه رسیدید؟

خداوند در قرآن به انجیر و زیتون قسم خورده به خاطر همین به فکر کاشتن این دو درخت افتادم؛ اما چون زیتون اینجا رشد خوبی نداشت، تمرکزم را روی انجیر گذاشتم و شروع کردم به کاشتن انجیر و هرجایی که میرسیدم انجیر میکاشتم.

هرجا؟

بله برایم فرقی نداشت، حیاط مردم، کوچه و خیابان. حتی اگر یک جایی محله من نبود ولی زمین خالی داشت، درخت میکاشتم. آن روزها در خورجین موتورم همیشه چندتا نهال انجیر داشتم.

نهالها را از کجا میآوردید؟

خودم پرورش میدادم و چون دستم خوب بود نهالها زود میگرفتند و قد میکشیدند.

الان خیلیها شما را به خاطر درختهایی که در حاشیه جاده گلوگاه به دامغان کاشتهاید میشناسند.

بله آن روزها این جاده را تازه کشیده بودند، من دیدم حاشیه این خیابان خالی است و هیچ درختی ندارد و برای کاشت درخت مناسب است.

طول این مسیر چقدر بود؟

نمیدانم خیلی زیاد است، اما من حدودا ۲۰ کیلومتر آن را با هزینه شخصی درخت کاشتم.

از کی این کار را شروع کردید؟

آن موقعی که این جاده را کشیده بودند من تازه بازنشسته شده بودم، فکر کنم سال ۱۳۷۰ بود. بعد از بازنشستگی هم بیکار بودم به خاطر همین رفتم تصمیم گرفتم در حاشیه این جاده درخت بکارم. هر روز از خانه بیرون میزدم و غروب بعد از کاشتن پنج شش نهال به خانه برمیگشتم.

چه انگیزهای باعث میشد هر روز این کار را انجام بدهید؟

من واقعا عاشق کاشتن درخت بودم، وقتی اینها را در دل خاک میکاشتم و جان میگرفتند و رشد میکردند انگار بچههای خودم باشند، حس خوبی داشتم یعنی اینقدر از دیدنشان خوشحال میشدم.

خانواده شما مخالفتی با این کار نداشت؟

نه اتفاقا همسری داشتم که به رحمت خدا رفته. ایشان مشوق اصلی من بود، حتی وقتی من خسته و ناامید میشدم او باز هم من را تشویق میکرد.

چرا ؟ ایشان هم به درختکاری علاقه داشتند؟

نه همسرم عاشق من بود، میدانست من چقدر این کار را دوست دارم، به این علاقه من احترام میگذاشت. من هم او را خیلی دوست داشتم، از وقتی از دنیا رفته خیلی تنها شدهام.

وقتی این درختها را در حاشیه جاده میکاشتید واکنش مردم چطور بود؟

اوایل مردم خیلی به ارزش کار توجه نمیکردند، حتی آن ماههای اول خیلیها با تمسخر به این کار من نگاه میکردند. خیلی وقتها من یک نهال را با زحمت زیاد میکاشتم و فردا که برای آبیاریاش میرفتم میدیدم از ریشه از خاک درآمده. حتی وقتی این نهالها قویتر و جاندارتر شده بودند باز هم این اتفاق میافتاد و باز هم میدیدم خیلیها این درختها را بریدهاند تا از چوبشان استفاده کنند.

خاطره بدی از آن روزها دارید؟

بدترین خاطرهام روزی بود که رفتم به درختها سر بزنم و در یک مسیر طولانی با جای خالی ۸۰ درختی که کاشته بودم روبهروشدم و فهمیدم آنها را برای فروش چوبهایشان بریدهاند. آن موقع واقعا ناراحت شدم، اما همسرم به من دلداری داد و گفت آنها بالاخره از این کارشان یک روزی خسته میشوند، اما ما از درخت کاشتن خسته نمیشویم. اما در کل وقتی درختها به محصول نشست، علاقه مردم هم به آنها بیشتر شد و تازه به ارزش این کار پی بردند.

یعنی چه زمانی؟

فکر کنم سه چهارسال بعد که انجیرها به بار نشست.

محصول این درختها در اختیار همه مردم است؟

بله همیشه هر مسافر یا عابری که از این منطقه رد شده از این انجیرها استفاده کرده، من اینها را برای مردم ایران کاشتهام. فرقی هم نمیکند گردشگر باشد یا هم محلی خودم، همه میتوانند از محصول این درختها استفاده کنند. حتی خیلی وقتها جوانهای شهرمان این انجیرها را میچینند و میفروشند و از آن برای خودشان کسب درآمد میکنند.

چه کسی به این درختها رسیدگی میکند؟

الان هیچکس، این درختها بیست و چندساله شدهاند. اما آن سالهای اول همیشه خودم به آنها رسیدگی میکردم. منتظر کمک هیچ نهادی هم نبودم و با دست خالی و موتورسیکلتی که داشتم هم درختها را میکاشتم و هم به آنها آب میدادم. خیلی روزها از خانه با دبه آب میبردم و پای درختها میریختم تا سال اول عمرشان خطر خشکسالی تهدیدشان نکند. البته یکبار هم همین چندسال پیش فهمیدم به آنها آفت زده و ممکن است از بین بروند. به خاطر همین سریع به جهاد کشاورزی رفتم و از آنها کمک خواستم تا با سم پاشی از نابودی آنها جلوگیری کنند.

دیگر کجاها درخت کاشتید؟

بهشت رضا(ع)، ایستگاه راه آهن و خیلی جاهای دیگر، الان دیگر دقیق یادم نیست.

از کی به شما لقب پدر انجیر گلوگاه را دادند؟

این لطف همشهریهایم بود، وقتی دیدند زندگی من با درخت انجیر گره خورده و هرجایی یک نشانه از این درختهای انجیر دیده میشود به من این لقب را دادند.

می دانید تا حالا چندتا درخت کاشتهاید؟

دقیق که نمیدانم. اما فکر میکنم بیشتر از ۲۰ هزار اصله انجیر در این مدت کاشتهام و همه آنها را جزئی از خانوادهام میدانم و احساس میکنم همیشه باید مراقبشان باشم.

پس واقعا خودتان را پدر این همه درخت انجیر میدانید؟

بله، این درختها مثل بچههای من هستند. من از وقتی که نهال کوچکی بودند به آنها رسیدگی کردم تا حالا که همه آنها به بار نشستهاند.

خودتان چند تا بچه دارید؟

هفت تا؛ سه تا پسر و چهار تا دختر. ۲۰ تا هم نوه دارم و پنج تا نتیجه.

از بین آنها کسی هست که این کار شما را ادامه بدهد؟

فقط یکی از پسرهایم به این کار علاقهمند است و الان انجیر پرورش میدهد.

مینا مولایی

مرگ تالاب به دست گردشگری ‌

ستاد مردمی نجات آشوراده و حمایت از مناطق حفاظتی چهارگانه (سمنا) در بیانیه شماره ۱۹ خود ضمن محکوم کردن شکار ۹۰ درصد پرندگان مهاجر، نسبت به توسعه گردشگری در اکوسیستم‌های شکننده تالابی به‌ویژه آشوراده هشدار داد.

گزارشگران سبز: ستاد مردمی نجات آشوراده و حمایت از مناطق حفاظتی چهارگانه (سمنا) همسو با شعار سازمان جهانی پرندگان مهاجر به مناسبت «روز جهانی پرندگان مهاجر» (۲۰ اردیبهشت۹۷ مقارن با ۱۰ می۲۰۱۸) مبنی بر «اتحاد صداهایمان برای حفاظت از پرندگان» که شرایط حاضر را زمینه ساز عزمی جدی در این سال نموده و مسئله توجه به پرندگان مهاجر را رویکردی تاریخی دانسته است.

تمام کشورها و دولت ها و فعالان محیط زیست را به همراهی و همکوشی در این راه فرا می‌خواند. در این بیانیه مراتب تاسف عمیق این ستاد را از آمار ۹۰ درصدی قتل عام پرندگان مهاجر در سطح تالاب‌های کشور که نسل گونه‌هایی از این پرندگان را تا حد انقراض پیش برده است، اعلام می‌کند و صراحتا وضعیت اسفناک نسل کشی پرندگان در فریدونکنار را شاهدی بر این ادعا دانسته است. بی توجهی جامعه محلی و دستگاه‌های نظارتی را به دور از فرهنگ والای ایرانی و اسلامی عنوان می‌کند و لزوم حفظ شان و جایگاه کشور در جامعه جهانی را قویا یادآور می‌شود. در همین راستا با جلب توجه همگانی به تهدید جدی طرح‌های گردشگری و آسیب های چند جانبه ناشی از اجرای چنین طرح‌هایی بر تمام زیستگاه‌های تالابی کشور و به‌طور ویژه و اخص در جزیره آشوراده، هشدار می‌دهد. تخریب زیستگاه پرندگان، گیاهان، و آبزیان در تالاب میانکاله، و جزیره آشوراده، اختلال غیر قابل جبرانی در اکوسیستم منطقه پدید خواهد آورد.

این ستاد، همچنان که همواره به خطرات ناشی از دست اندازی به جزیره آشوراده، تخریب زیستگاه شکننده و آسیب پذیر آن اشاره کرده و از تمامی طرفداران محیط زیست و فعالین این عرصه و نیز مسئولان ذیربط درخواست می‌کند این موضوع حیاتی را در کانون توجهات خود قرار دهند و برای جلوگیری از نابودی این بخش از پناهگاه حیات وحش میانکاله که اولین سایت تالابی ثبت شده جهان در کنوانسیون رامسراست، ادای وظیفه و مسئولیت تاریخی کنند. بدیهی است که در عصر حاضر با فراگیر بودن دامنه آگاهی‌ها و شرایط انتشار و ثبت وقایع (به‌خصوص در موضوعات محیط زیستی) هر گونه تجاهل، بی مسئولیتی و چشم پوشی از وظایف اخلاقی، عرفی و قانونی در یاد و حافظه تاریخی ملت ایران تا همیشه محفوظ خواهد ماند و به روشنی مستند داوری‌های آیندگان خواهد شد.

باغ‌وحش یا برهوت وحش

مراکز نگهداری از حیات وحش در کشور با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد

یکی از مهم‌ترین اهداف باغ‌وحش‌داری در سراسر جهان، نقش آموزشی این مراکز است. نقشی که در ایران بسیار کمرنگ است و در بازدید از باغ‌‌وحش‌ها یا باغ پرندگان سراسر کشور، کمتر نشانی از آن می‌توان یافت‌.

در بسیاری از باغ‌وحش‌ها یا باغ پرندگان شرایط نامناسب نگهداری و بیماری حیوانات را می‌شود با چشم دید؛ اغلب حیوانات در قفس‌هایی با دو ردیف میله مشبک (برای ایجاد فاصله بین حیوان و بازدیدکنندگان) نگهداری می‌شوند و این شکل مراقبت، دید بصری بازدیدکننده را کاهش می‌دهد. کوچکی قفس امکان حرکت طبیعی را از حیوانات می‌گیرد و در کنار تمام تنش‌ها و استرس‌هایی که به یک حیوان تحمیل می‌شود، نبود حتی یک تابلو برای معرفی گونه، محل زندگی طبیعی و اطلاعاتی از این دست، باغ‌وحش‌ها را به مراکزی بی‌اثر در آموزش کودکان تبدیل کرده است.

گزارشگران سبز: در بیشتر مراکز نگهداری حیوانات کشور در کنار قفسها هیچ شخص آگاهی حضور ندارد که اطلاعات یا نحوه برخورد درست با حیوانات را به بازدیدکنندگان بدهد و به دلیل نبود همین آموزشها، گاهی بچههایی که دوست دارند حیوانات را ایستاده تماشا کننده با پرتاب سنگ و چوب و رفتارهای غلط، تلاش میکنند تا حیوان را وادار به ایستادن کنند و به شیوه خود به نتیجه مطلوب دست یابند. همه اینها نقاط ضعفی است که در باغوحشهای ایران مشهود است، اما امیرحسین داداشی، رئیس اداره ساماندهی و هماهنگی امور مناطق سازمان محیط زیست به گزارشگران سبز میگوید: سازمان حفاظت محیط زیست تلاش میکند با امضای تفاهمنامه با آموزش و پرورش،کمی بیشتر به مباحث آموزشی بپردازد. البته او بر این باور است که این سازمان به تنهایی مسئول آموزش در باغوحشها نیست و دیگر دستگاهها هم باید در این رابطه همکاری کنند.

بسیاری از باغوحشهای ایران، باغوحش نیستند بلکه مراکزی برای اسارت حیوانات هستند. مراکزی که نه بعد آموزشی آنها پررنگ است و نه به دیگر اهداف باغوحشها که حفاظت از گونههای در معرض خطر انقراض است، در این مکانها توجهی میشود.

به عنوان مثال چند سال پیش دست یک دختربچه در حال بازدید از قفس شیرهای یکی از باغوحشهای غیراستاندارد کشور آسیب دید. این دختر برای همیشه معلولیت را با خود به همراه دارد و این باغوحش هنوز استانداردهای لازم را برای نگهداری حیوانات ندارد. براساس آمارهایی که روی سایت سازمان حفاظت محیط زیست موجود است ۵۳ مرکز نگهداری حیات وحش در ایران وجود دارد که به گفته رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیط زیست این آمار قدیمی است و در حال حاضر تعداد باغوحشها و باغ پرندگان سراسر کشور به حدود ۶۵ تا ۷۰ مرکز رسیده است. در بسیاری از شهرهای بزرگ استانها یک یا دو مرکز نگهداری حیوانات وحشی یا پرندگان وجود دارد، اما آیا واقعا به این تعداد باغوحش نیاز داریم؟ چقدر از بار آموزش دانشآموزان به عهده این مراکز است؟ هزینههای نگهداری حیوانات در باغوحشهای با شرایط استاندارد بسیار سنگین است و این مساله باغوحشداری را به یک فعالیت غیراقتصادی تبدیل میکند اما معلوم نیست چرا در ایران، تب راهاندازی این مراکز رو به افزایش است. آن هم مراکزی که شاید کوچکترین نقشی در آموزش بچهها برای آشنایی با حیوانات ایفا نمیکنند و برای افرادی که از باغوحشها بازدید میکنند و فقط تصویر حیوانات مضطرب در پس ذهنشان جا خوش میکند.

ایمان معماریان، دامپزشک در گفتوگو با گزارشگران سبز به این نکته اشاره میکند که هیچیک از باغوحشهای کشور بجز باغوحش تهران، زیرساختهای آموزشی مناسبی ندارند.

او در پاسخ به این که یک باغوحش مناسب برای آموزش کودکان چگونه باید باشد، شرایط استاندارد یک باغوحش را بسیار متنوع توصیف میکند.

به گفته معماریان در باغوحشهای ایران نهتنها در زمینه آموزش مشکل داریم بلکه بحث کلی حفاظت هم وجود ندارد. خیلی وقتها تکثیر بیرویه در باغوحشها انجام میشود. قاچاق حیوانات و شکار آنها از طبیعت در این مراکز وجود دارد و حیوانات را به شکل غیر قانونی یا قانونی میفروشند.

او میافزاید: هدف باغوحشها حفاظت، آموزش و فرهنگسازی نیست، زیرا این مسائل در اهدافشان تعریف نشده است. سازمان حفاظت محیط زیست این اهداف را از باغوحشها نمیخواهد و استانداردهای ملی محیط زیست در زمینه ایجاد باغوحش بسیار پیش پا افتاده است و صرفا به ابعاد قفسها محدود میشود که آن هم نیازمند بهروزرسانی است.

باغوحشهای بیحساب و کتاب

اگر از معماریان بپرسید با وجود غیراقتصادی بودن باغوحشها و نقش کمرنگ آنها در آموزش چرا تعداد این مراکز رو به افزایش است، او میگوید: مشکلات موجود در قوانین اجازه میدهد این مراکز با حداقل استانداردها ایجاد شوند. وقتی سطح استاندارد پایین است، افراد پولدار یا افرادی که قصد قاچاق حیوانات را دارند، مراکزی را به اسم باغوحش تاسیس میکنند ولی این مراکز اصلا کارکرد باغوحش را ندارند.

به گفته او، محیط زیست حتی برای مراکزی که استانداردهای حداقلی دارند، مشوق در نظر میگیرد. به جای اینکه مانع تکثیر حیوانات در این باغوحشها شود، به آنها مجوز در اختیار گرفتن گونههایی مانند ببر میدهد و اگر شیرهای باغوحش تکثیر شوند، صاحبان این مکانها را تشویق میکنند.

باغوحش هویزه بتازگی تعطیل شده و بهگفته برخی کارشناسان هیچ نهاد یا شخصی حاضر نیست حیواناتش را تحویل بگیرد. در باغوحش بزرگ مشهد هم قفسهای کوچک همواره مورد اعتراض دوستداران حیوانات بوده است. یک مرکز نگهداری حیوانات در تهران نیز بتازگی به دلیل غیراستاندارد بودن تعطیل شده و انتقادات جدی به بخش اعظم ۱۲ مرکز نگهداری حیوانات در این استان وارد است. بنابراین اگر باغوحشی در شرایط کنونی وضعیت بهتری نسبت به سایر مراکز نگهداری حیوانات دارد، دلیلش این است که خود این مرکز تمایل به ارتقای استاندارد نگهداری حیوانات دارد.

آن طور که معماریان میگوید، مشکل فقط در اجرای قانون نیست بلکه قوانین هم مشکل دارند و به دلیل نبود قانون جامع و کامل، امکان رشد مراکزی که کارکرد باغوحش استاندارد را ندارند، در کشور افزایش یافته است. گرچه معماریان تکثیر حیات وحش در باغوحشهایی با استاندارد سطح پایین را اقدامی نامعقول میداند اما امیر حسین داداشی، رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیطزیست تکثیر حیات وحش را ناشی از میل طبیعی حیوان به ازدیاد دانسته و بر این باور است که جدا کردن حیوان و جلوگیری از غرایز طبیعی حیات وحش، کار درستی نیست. او میگوید: در تمام باغوحشهای دنیا، فروش گونههای مازاد باغوحش، زمینه کسب درآمد را برای صاحبان آنها فراهم میکند.

تقویت ابعاد آموزشی

داداشی درباره اهداف باغوحشها عنوان میکند: یکی از اهداف باغوحشها انجام کارهای علمی و پژوهشی است و یکی از باغوحشهای ایران با مراکز بینالمللی کارهای علمی و پژوهشی انجام میدهد.

او با اشاره به تلاشهای انجام شده برای ساماندهی باغوحشها توضیح میدهد: برای مراکزی که حداقل استاندارد را داشتند، مجوز فعالیت صادر شد و آن دسته از مراکز که شرایط حداقلی ما را نداشتند، تعطیل شدند.

رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیط زیست همچنین از پایش آنلاین باغوحشها در سال ۹۷ خبرداده و بیان میکند: تمام باغوحشها باید برای آشنایی گردشگران با گونههای جانوری، تابلوهای مناسب داشته باشند تا زمینه دوستی انسان و حیوان فراهم شود. البته او معتقد است آموزش تنها وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست نیست، زیرا همانگونه که در بحث مخاطرات بهداشتی سازمان دامپزشکی و وزارت بهداشت درگیر هستند، در بحث آموزش،سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و حتی آموزش و پرورش باید وارد عمل شوند.

به گفته داداشی، بسیاری از باغوحشهای کشور برای پیگیری مسائل آموزشی با آموزش و پرورش تفاهم نامه امضا کردهاند.

او درباره انجام قاچاق حیوانات در باغوحشها تاکید میکند: همه حیوانات باغوحشها مجهز به میکروچیت یا حلقه هستند واگر گزارش قاچاق گونههای جانوری از سوی باغوحشها را دریافت کنیم، قطعا با متخلفان برخورد خواهیم کرد.

گرچه تفاهمنامههایی برای افزایش نقش آموزشی باغوحشها بین این مراکز با
آموزش و پرورش منعقد شده اما مساله این است که این تفاهم نامهها، صرفا منجر به افزایش مراجعه دانشآموزان به باغوحشها میشود. در شرایطی که بازدیدکنندگان از لابهلای شبکه در هم تنیده قفسها باید به حیواناتی که به دلیل شرایط نگهداری نامناسب بیمار شدهاند، نگاه کنند، در واقع به این شکل بازدید از باغوحش نه تنها نقش مثبتی در آموزش دانشآموزان نخواهد داشت بلکه ممکن است سبب شود آنها دید منفی نسبت به حیات وحش و محیط زیست پیدا کنند.

لیلا مرگن

دولت با جنگل همراه نیست ‌

همایش «بایدها و نبایدها در مدیریت پایدار جنگل» دیروز در بابل برگزار شد

دیروز به همت «انجمن حامیان توسعه پایدار شهر بابل» همایش بایدها و نبایدها در مدیریت پایدار جنگل در این شهر برگزار شد. در این همایش هم مشابه سایر همایش‌هایی از این دست، لیستی از نبایدها و آنچه نباید در جنگل‌ها انجام شود ارائه شد اما توضیح داده نشد که بعد از خروج جنگل‌ها از شرایط مدیریت پایدار (یعنی در شرایط کنونی) چه باید کرد. در بخش‌هایی از سخنان سخنرانان حاضر در میزگرد تخصصی این همایش به اجرای طرح تنفس و کمبود بودجه به دلیل نبود همراهی دولت اشاره شد. تله کابین المیستان از مسایل مورد اعتراض فعالان محیط زیست بود که با دفاع سخنرانان دولتی حاضر در همایش روبرو شد.
گزارشگران سبز: فعالان محیط زیست سراسر کشور این روزها دغدغه‌های زیادی دارند و با برگزاری همایش‌های مختلف سعی می‌کنند برای بخشی از مشکلات پیش روی طبیعت ایران راهکاری پیدا کنند. همایش بایدها و نبایدها در مدیریت پایدار جنگل گامی در راستای دستیابی به راهکاری برای مدیریت جنگل‌های کشور بود. در این همایش سئوالات متعددی از سوی فعالان محیط زیست برای حاضران در پنل تخصصی ارسال شد که به دلیل کمبود وقت، بخش زیادی از آنها بدون پاسخ باقی ماند. پیش از برگزاری پنل تخصصی، هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران در سخنان خود گفت که بر اساس آمار سازمان جنگل‌ها، از سال ۳۴ تا ۸۶، به‌طور متوسط سالانه حدود سه هزار هکتار از سطح جنگل‌های کشور کاسته شده است.
او در بخش دیگری از سخنان خود صدور مجوز تغییر کاربری اراضی کشاورزی را نیز عاملی برای تخریب عرصه‌های طبیعی معرفی کرد و افزود: بررسی آمارها نشان می‌دهد، در یک دوره هفت ساله، ۳۳۲ هکتار از اراضی طبیعی به کشاورزی و در همان مقطع ۳۱۲ هکتار از اراضی کشاورزی مجوز تغییر کاربری برای ساخت و ساز و غیره دریافت کرده‌اند.
کیادلیری گفت: وضعیت تغییر کاربری اراضی در سطح شهرستان تالش در دوره بررسی ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۷ با استفاده از تصاویر ماهواره‌ای و عکس‌های هوایی از کاهش اراضی جنگلی به میزان ۹۸۷ هکتار حکایت دارد. افزایش اراضی ساخته شده در این شهرستان طی دوره زمانی یاد شده یک هزار و ۵۹۶ هکتار است. کاهش اراضی زراعی و باغی ۱۶۳ هکتار، کاهش اراضی با پوشش ضعیف ۵۹۹ هکتار و تبدیل سایر اراضی هم در این شهرستان گزارش شده است.

دفاع از طرح اراضی شیب‌دار

هر ساله بخشی از اراضی ملی تبدیل به سایر کاربری‌ها می‌شوند اما به نظر می‌رسد با ایجاد باغ روی اراضی شیب‌دار، این پدیده شدت یابد. اراضی که پتانسیل طبیعی آنها اجازه نمی‌دهد که دارای پوشش درختی باشند، به زودی توسط بخش کشاورزی به باغ‌های مثمر تبدیل خواهند شد. اجرای این طرح سئوالی بود که حاضران در نشست دیروز از دلاور حیدرپور رئیس سازمان جهاد کشاورزی مازندران پرسیدند. او ضمن دفاع از ایجاد باغ روی اراضی شیب‌دار تاکید کرد که این باغات در مستثنیات مردم ایجاد خواهد شد.
این در حالی است که در بخشنامه وزیر جهاد کشاورزی، پیش از تشکیل دولت دوازدهم، قرار بود اراضی شیب‌دار مستعد شناسایی شده در طبیعت هم به توسعه باغات اختصاص یابد.
رئیس جهاد کشاورزی مازندران همچنین تاکید کرد: طرح توسعه باغات روی اراضی شیب‌دار با مطالعات کارشناسی انجام می‌شود. درختان مانع فرسایش شده و خاک را حفظ می‌کنند و این باغات در مناطقی که مردم زراعت می‎کردند مستقر شده و جلوی شخم زمین را می‌گیرند. همچنین باغات در مناطقی ایجاد می‌شوند که بارش‌ آنها بیش از ۴۵۰ میلیمتر باشد و وزارت نیرو به آنها تخصیص آب داده باشد.
این در حالی است که وزارت نیرو بارها اعلام کرده است که توسعه باغات روی اراضی شیب‌دار سبب می‌شود رژیم آبی منطقه به‌هم بخورد. از نظر وزارت نیرو ایجاد باغ روی اراضی شیب‌دار توسعه کشاورزی و افزایش مصرف آب است و مطالعات هم نشان می‌دهد که توسعه این باغات به میزان یک درصد به حجم مصرف آب کشور اضافه خواهد کرد.

استفاده از طبیعت حق مردم است

در حالی که فعالان محیط زیست مازندران به دلیل حجم بالای گردشگر در منطقه نگران بارگذاری‌های جدید در این منطقه و اجرای پروژه تله کابین الیمستان هستند، همچنین معتقدند که پایه‌های تله کابین الیمستان در یکی از مسیرهای اصلی گدار مرال‌ها واقع شده است، یداللهی معاون محیط زیست مازندران اجرای طرح تله‌کابین در این منطقه را با این توجیه که برای انتقال مصالح مورد نیاز برای ساخت پایه‌های تله‌کابین از بالگرد استفاده خواهد شد، فاقد تخریب معرفی می‌کند.
همچنین ستار بابایی مدیر کل سابق منابع طبیعی مازندران-ساری نیز استفاده از طبیعت را حق مردم دانست و افزود: ما نمی‌توانیم دور یک عرصه‌ای را سیم خاردار بکشیم و به مردم بگوییم از آن استفاده نکنند.
او با اشاره به تعدیل‌های انجام شده در طرح تله کابین المیستان، متولی تصمیم‌گیری در زمینه گردشگری را سازمان میراث فرهنگی معرفی کرد و ادامه داد: بالاترین مرجع تصمیم سازی در زمینه جنگل یعنی شورایعالی جنگل، طرح تله کابین المیستان را تایید کرده است.
بابایی گفت: در این طرح، جنگل از بین نمی‎رود. بخشی از پایه‌های تله کابین در جنگل‌کاری‌ها و بخش دیگر در مراتع بالادست قرار می‌گیرند. این حق مسلم هر ایرانی است که از این موهبت الهی استفاده کند نه اینکه به بهانه استفاده، عرصه‌های طبیعی را تخریب کنند.

با کاشت درخت اکوسیستم باز نمی‌گردد

مسعود مولانا رئیس هیات مدیره شبکه سمن‌های محیط زیست استان مازندران در واکنش به دفاع مسئولان از تله کابین المیستان بیان کرد: ما نیمی از جنگل‌های مازندران را از دست داده‌ایم. یکی از طرح‌های مورد بحث تله کابین الیمستان است. ما تحت عنوان توسعه اکوتوریسم، جنگل خود را از دست داده‌ایم. با کاشت درخت، اکوسیستم باز نمی‌گردد. تحت عنوان اشتغال، توسعه و رشد بخش زیادی از جنگل خود را از دست دادیم. بخشی از جنگل الیمستان برای تله کابین واگذار شده است و در حال حاضر مازندران با بحران گردشگری روبرو است.
او افزود: همواره در قالب طرح‌های اشتغال‌زایی یک محدوه مشخص را واگذار می‌کنند. در حالی که جنگل‌های هیرکانی ذخیره‌گاه استراتژیک است. سازمان‌های حفاظت محیط زیست و جنگل‌ها و مراتع به پروژه تله کابین الیمستان مجوز داده‌‌اند.
مولانا در بخش دیگری از سخنان خود گفت: نگاه سمن‌ها این نیست که در جنگل بسته شود. بلکه می‌گوییم باید به سمت اقتصاد اکولوژیک حرکت کنیم.

تنفس به سرنوشت صیانت دچار نشود

مدیر کل سابق مازندران-ساری در بخش دیگری از سخنان خود نگاهی هم به طرح تنفس جنگل داشت و تاکید کرد: نباید طرح تنفس به سرنوشت طرح صیانت دچار شود.
او در پاسخ به سئوال سمن‌ها درباره سرنوشت قرقبانان پس از اجرای طرح تنفس عنوان کرد: با پیگیری ستاد سازمان، مقرر شد قرارداد حفاظتی با مجریانی که سابقه کار در اجرای طرح‌های جنگلداری دارند، منعقد شود. در قالب این قراردادها نیروهای حفاظتی به کار گرفته می‌شوند. پایان سال گذشته این قراردادها بسته شد و نیروهای قرقبان به کار گماشته شده‌اند.
به گفته بابایی بخشی از مشکلات پیش آمده برای اجرای طرح تنفس، تعجیل در برنامه‌های پیش‌بینی شده بود.
او اضافه کرد: قرار بود بحث قطع بهره‌برداری در طول پنج سال با ۴۰۰ میلیارد تومان اعتبار انجام شود. قانون‌گذار این پنج سال را به سه سال کاهش داد. وزیر جهاد کشاورزی نیز دستور داد تا پایان سال ۹۶، تمام طرح‌های جنگلداری متوقف شود. اعتبارات سال اول ۸۰ میلیارد تومان برآورد شده بود که این رقم بر اساس قانون تبصره ۱۶ به ۶۵ میلیارد تومان رسید و تا پایان سال فقط ۵۷ میلیارد تومان آن تخصیص یافت.
مدیر کل سابق مازندران-ساری یادآور شد: این در حالی است که نیاز واقعی منطقه ساری برای پرداخت صورت وضعیت قراردادهای حفاظتی ۶۵ میلیارد تومان است.

لیلا مرگن

پرنده پر، زندگی پر

 گزارشگران سبز از تبعات ‌‌ حذف و کاهش‌ جمعیت پرندگان ‌در کشور گزارش می‌دهد

با حذف درختان کهنسال ‌برخی پرندگان محل لانه‌گزینی خود را از دست می‌دهند، آنها یا خانه به دوش می‌شوند و از جنگل‌های مهاجرت می‌کنند یا ‌ نسل شان‌ منقرض می‌شود. کوچ پرندگان از آسمان ایران صرفا اقتصاد چند خانواده روستایی ساکن در شمال یا جنوب کشور را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد، چراکه کارشناسان خسارت‌های میلیاردی ناشی از طغیان آفات به محصولات کشاورزی و عرصه‌های طبیعی کشور را به حذف پرندگان از طبیعت ایران نسبت می‌دهند. نبود پرندگان مصرف سموم برای کنترل جمعیت حشرات را افزایش می‌دهد و مصرف بیش از حد سم، احتمال ابتلا به سرطان و هزینه‌های درمانی را بالا می‌برد. به این ترتیب زنجیره از مسایل دست به دست هم می‌دهند تا انسان بیشتر از گذشته به مساله حفظ پرندگان توجه کند.

   گزارشگران سبز: پرندگان جزء مهمی از زنجیره حیات کره زمین هستند به همین دلیل روز جهانی پرندگان مهاجر در تقویم‌ها ثبت شده است. خشک شدن تالاب‌ها، تخریب جنگل‌ها، حذف مراتع و جایگزینی ویلاها در این اکوسیستم‌ها و سایر رفتارهایی که منجر به تخریب زیستگاه‌های پرندگان می‌شود، ایران را از لیست ورود پرندگان مهاجر حذف می‌کند. از سوی دیگر وجود فروچاله بزرگی نظیر فریدونکنار و تالاب‌های دست ساز جنوب کشور که به جولانگاه شکار غیر قانونی پرندگان مهاجر تبدیل شده است، امنیت همان اندک اکوسیستم‌های آبی کشور برای زمستان گذرانی این موجودات را از بین می‌برد و به تدریج پرندگان با غریزه‌ای که دارند، می‌فهمند که سرزمینی به نام ایران، برای عبور آنها جای مناسبی نیست. در شهرها هم آلودگی صوتی، نوری و شلوغی بیش از حد امنیت زیستی پرندگان را به مخاطره می‌اندازد.

مهاجرت پرندگان فقط مربوط به طی مسافت‌های طولانی در بین قاره‌ها نیست. گاهی پرندگان در بین دشت و کوه مهاجرت می‌کنند یا مسافت‌های کوتاهی را طی کرده و در طول این جابه‌جایی گرده گل‌ها را با خود به نقطه دیگری حمل می‌کنند. زادآوری بخشی از گونه‌های گیاهی به همین مهاجرت‌های کوتاه پرندگان وابسته است و حذف یک پرنده از طبیعت می‌تواند منجر به توقف زادآوری بخشی از گونه‌های گیاهی و انقراض آنها از طبیعت شود. کوچکترین تغییر در اکوسیستم، منافع انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد اما بهره کشی بی‌رویه از طبیعت را بدون توجه به نقش کلیدی موجودات زنده آن بی‌مهابا ادامه می‌دهیم.

خطر حذف درختان کهنسال

به گفته محمد رضا مروی مهاجر، استاد دانشگاه تهران درختان کهنسال عناصر مهم اکوسیستم جنگل و محل لانه گزینی پرندگان هستند. او در گفت‌وگو با گزارشگران سبز حذف درختان کهنسال را عاملی برای از بین رفتن قسمتی از بافت جنگل و خروج پرندگان از این اکوسیستم معرفی می‌کند.

آن طور که مروی مهاجر می گوید با خروج پرندگان از جنگل به دلیل از دست رفتن محل استقرار این موجودات زنده، غنای زیستی جنگل کاهش می‌یابد. او دارکوب سیاه را وابسته به درختان کهنسال جنگل معرفی کرده و می‌گوید: اگر درختان کهنسال در جنگل نباشند، دارکوب سیاه از بین می‌رود. این گونه از درختان مسن برای لانه سازی استفاده می‌کند و در کنترل جمعیت حشرات مضر موثر است. حذف دارکوب سیاه تا حدودی می‌تواند منجر به طغیان حشرات شود اما اگر اکوسیستم جنگل حالت طبیعی خود را بیش از حد از دست ندهد، دارکوب چنگالی و دارکوب کله قرمز تا حدودی می‌توانند از بروز طغیان آفات جلوگیری کنند.

به گفته این استاد دانشگاه مطالعات کشورهای اروپایی نشان داده است که دارکوب‌های سیاه با حذف درختان کهنسال جنگل‌ها به شرق اروپا مهاجرت کرده‌اند. بنابراین مدیران کشورهایی که دارکوب‌های خود را از دست داده‌اند، برای حفظ این پرنده، جمعیت درختان کهنسال جنگل را با جلوگیری از قطع درختان کهنسال افزایش می‌دهند تا این پرنده، مهاجرت معکوس کند.

بهره‌برداری نامناسب از جنگل‌های ایران، جمعیت پرندگان در این اکوسیستم را هم تحت تاثیر قرار داده است. اگرچه آمار دقیقی در این رابطه در دسترس نیست اما مروی مهاجر عنوان می‌کند: «به شرط آنکه شیوه بهره‌برداری از جنگل‌های شمال به روش تک گزینی باشد ، غنای جنگل از نظر جمعیت پرندگان حفظ می‌شود اما اگر درختان جنگل را به صورت سطحی قطع کنیم، قطعا اکوسیستم صدمه می‌بیند».

مهاجرت دارکوب‌های سیاه از جنگل‌های اروپا تنها نمونه آسیب رساندن به جمعیت پرندگان نیست. جمشید منصوری مولف کتاب راهنمای پرندگان نیز به «گزارشگران سبز» می‌گوید: در شمال اسکاتلند، حذف عقاب‌ها برای افزایش جمعیت ماهی قزل آلا در رودخانه‌های این کشور، منجر به کاهش جمعیت ماهی قزل آلا شده است.

او می افزاید: طبیعت یک زنجیره به هم پیوسته است. یک چرخه‌ای است که خوردن و خورده شدن در آن جریان دارد. کوچکترین تغییر در یک جزء، روی سایر اجزا اثر می‌گذارد.

مولف کتاب راهنمای پرندگان بیان می‌کند: زیستگاه عقاب‌ها معمولا دور و بر شهرها و جنگل است. وقتی غذا نباشد یا آنها از بین می‌روند یا به نقاطی که امکان تغذیه بهتر دارند، حرکت می‌کنند.

فرار پرندگان از شهر دودی

آسمان دود گرفته کلانشهرهای کشور قطعا محل مناسبی برای پرواز و تغذیه پرندگان مختلف نیست. گنجشک‌ها دیگر روی درختان کوچه پس کوچه‌های شهر تهران به وفور لانه نمی‌کنند و بیدار شدن با صدای گنجشک‌ها برای مردم ساکنان کلانشهرهایی مثل تهران به خاطره‌ای تبدیل شده است. فقط در پارک‌های بزرگ و یا حیاط وسیع برخی شرکت و ادارات که تردد کم است اندکی تنوع ‌ پرندگان را شاهد هستیم. مولف کتاب راهنمای پرندگان درباره دلیل کاهش جمعیت پرندگان در شهرهای بزرگ کشور‌ می‌گوید: شهری که آلوده ‌ و جمعیت آن خیلی زیاد باشد، ‌هر جنبده ای را فراری می‌دهد. چه برسد به پرندگانی که توانایی پرواز دارند.

او ‌ به تخریب زیستگاه  پرندگان اشاره می کند و می افزاید‌: ۵۰ سال پیش در کلانشهری مانند تهران باغ های زیادی وجود داشت، اما اکنون آسمانخراش ها بجای آنها نشسته یعنی دیگر زیستگاهی برای پرندگان باقی نمانده است. ‌

او ادامه می‌دهد: پرندگان جایگاه اکولوژیک خاص دارند. وقتی ‌ با ساختمان سازی جای آن را می گیرد یا باید پرندگان با رقیب‌های خود درگیر شوند و جای آنها را بگیرند یا باید بمیرند.

آن طور که منصوری می گوید ‌ آلودگی صوتی، نوری، جمعیت زیاد و ساخت و ساز بی رویه سبب شده  جمعیت و گونه پرنده‌ ها در شهرهای بزرگ کاهش  چشم گیری پیدا کند.

مولف کتاب راهنمای پرندگان معتقد است که اگر در برخی پارک‌های بزرگ هنوز هم تعدادی طوطی و مرغ مینا باقی مانده به خاطر جبر ناشی از توان پرواز این پرندگان است. مرغ مینا و طوطی قدرت پرواز طولانی ندارند در نتیجه با شرایط محیط سازگار می‌شوند و در محیط‌هایی که حجم آ‌لودگی کمتر است، جمعیت خود را تکثیر می‌کنند.

او تهران را فضای مناسبی برای رشد کلاغ و زاغی می‌داند زیرا این دو پرنده زباله خوار هستند و مواد غذایی آنها به وفور یافت می‌شود. از سوی دیگر کسی هم به این پرندگان توجهی نمی‌کند. در حالی که جمعیت دیگر گونه ها بشدت کاهش یافته است.

به گفته منصوری نبود پرندگان  محیط شهری جمعیت حشرات موذی را افزایش می‌دهد زیرا وظیفه پرندگان کنترل جمعیت مورچه، پروانه، ملخ، سوسک و غیره است. اگر پرنده نباشد این حشرات طغیان می‌کنند و چون که حشرات به راحتی آلودگی را منتقل می‌کنند، میکروب‌ها به محیط زندگی انسان وارد می‌شود.

خطرات کاهش جمعیت پرندگان شاید در کوتاه مدت ملموس نباشد، اما طغیان آفات و در نتیجه آن استفاده افراطی کشاورزان از سموم منجر به آلودگی منابع آب و خاک کشور شده و سلامت انسان را به شکلی جدی  تهدید خواهد کرد به همین دلیل باید شرایطی ایجاد کرد که برخی مدیران، شهروندان و روستاییان منافع کوتاه مدت خود را به حیات پرندگان که با حیات انسان رابطه مستقیمی دارد تاخت نزنند.‌

 

سبزقبا قربانی زنبورداران

پرندگان فقط در محیط‌های شهری در معرض تهدید انسان نیستند. در روستاها هم پرندگان از سوی انسان آسیب می بینند، از شکار افراطی پرندگان مهاجر برای پخت فسنجان و انواع خوراکی‌ها سنتی بگیرید تا پرندگانی که از سوی کندو داران مسموم می شوند‌. سبزقبا از جمله پرندگانی است که این روزها به شدت توسط زنبورداران شکار می‌شود. سبزقبا زنبورهای کندوها را می‌خورد. به همین دلیل زنبورداران برای حذف این پرنده و جلوگیری از خسارت اقتصادی خود،  تعدادی از زنبورها‌ را کشته و آغشته به سم کنه گاوی می‌کنند و به عنوان تله در مجاورت کندو می‌گذارند. سبز قبا این حشره مسموم را خورده و در نزدیک‌ترین فاصله به محل کندو می‌میرد و به این ترتیب نسل این پرنده در معرض خطر نابودی قرار گرفته است.

‌ صادق صادقی زادگان، رئیس گروه پیشین گروه پرندگان سازمان حفاظت محیط زیست این رفتار زنبورداران غیر قانونی می داند و تاکید می‌کند‌ راهکارهای ساده‌ای برای کنترل شکار زنبورهای عسل وجود دارد.

او به «گزارشگران سز» می‌گوید: زنبورداران نباید کندوهای خود را در نزدیکی محل زندگی سبزقباها مستقر کنند و  یا آنها می توانند با ایجاد مانع صوتی و دیداری، کندوهای خود را از پرندگان محافظت کنند.

به گفته صادقی زادگان، بیمه کردن کندوها هم می‌تواند عاملی باشد که خسارات زنبورداران را جبران کرده و جان پرنده را در امان نگه خواهد داشت.

 

لیلا مرگن

انتقال آب عمان به ۱۷ استان

پروژه انتقال آب عمان به فلات مرکزی به هیچ شرکتی واگذار نشده است

تکیه بر تامین منابع آب از شیوه های گران تر، جدی تر از گذشته شده است. وزارت نیرو طرح کلان انتقال آب دریای عمان به ۱۷ استان واقع در مرکز ایران را در دستور کار دارد؛ اما گویا استاندار خراسان رضوی مایل است پروژه انتقال کریدور شرق زودتر از سایر نواحی ایران به سرانجام برسد. استاندار این استان با قرارگاه خاتم الانبیا وارد مذاکره شده تا به عنوان سرمایه گذار و مجری، خط انتقال آب عمان به استان های خشک شرق کشور یعنی سیستان و بلوچستان، خراسان رضوی و جنوبی را اجرائی کند. قرارگاه خاتم نیز بر اساس اعلام وزارت نیرو، مطالعاتی را انجام داده و حجم آب مورد نیاز برای شرق کشور را ۷۵۰ میلیون مترمکعب اعلام کرده است. این در حالی است که ترابی، مدیر کل دفتر برنامه ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو، آب مورد نیاز شرق کشور را کمتر از عدد اعلام شده می داند. میدانی، معاون سابق امور آب و آبفای وزارت نیرو، نیز نیاز شرق کشور در افق های آینده را ۱۲۰ میلیون مترمکعب اعلام کرده است. به این ترتیب، عدد اعلامی قرارگاه خاتم الانبیا، بیش از شش برابر نیاز واقعی منطقه است. این حجم غیرواقعی بدون شک هزینه اجرای پروژه را بالا می برد و مانور تبلیغاتی برای طرحی که هنوز خام بوده و وضعیت سرمایه گذاری و حتی اجرای آن مشخص نشده است، جای سوال دارد؛ زیرا مسئولان قرارگاه خاتم در حاشیه نمایشگاه نفت، طرح انتقال آب دریای عمان به فلات مرکزی را یکی از اَبَرپروژه های خود معرفی کرده اند. طبق قانون، وزارت نیرو متولی اصلی آب کشور است و حدود ۱۷ وزارتخانه و نهاد دیگری که در بحث مدیریت آب سهیم هستند، باید با وزارت نیرو هماهنگ شوند. اگرچه وضعیت آب در بسیاری از نقاط کشور به مرزهای بحرانی نزدیک شده است؛ اما گویا استاندار خراسان رضوی با وزارت نیرو وارد مذاکره شده تا هرچه سریع تر پروژه انتقال آب دریای عمان به این استان کلید بخورد. صدیقه ترابی، مدیر کل دفتر برنامه ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو، در گفت وگو با «شرق» عنوان می کند: این وزارتخانه طرح بزرگ انتقال آب دریای عمان به ۱۷ استان فلات مرکزی ایران را در دستور کار داشت. حدود دو سال پیش مرکز آب خراسان رضوی و استاندار این استان اصرار کردند به دلیل کندی انجام مطالعات وزارت نیرو، راسا برای انجام مطالعات کریدور شرق وارد عمل شوند.

جست وجو برای جذب سرمایه گذار بدون طی کردن مسیر قانونی
مدیر کل دفتر برنامه ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو می گوید: با توجه به این درخواست، ابلاغیه ای به امضای معاون امور آب وزیر در آن مقطع، برای آنها ارسال شد و از آنها خواسته شد آب منطقه ای خراسان رضوی، نیاز آبی منطقه و کمبودهای بخش شرب را با روش شناسی که به آنها اعلام شده بود، محاسبه کنند و در قالب مطالعاتی که ما در وزارت نیرو انجام می دهیم، در کمیته راهبردی مصوب کنند و بعد از کمیسیون تخصیص آب، مجوز تخصیص دریافت کنند و سپس بقیه اقدامات را انجام دهند. این کار انجام نشد. اطلاعی ندارم این مطالعات در چه سطحی انجام شد؛ اما بدون اینکه این مسیر را طی کنند، دنبال بحث سرمایه گذاری و اجرای این پروژه هستند. او تاکید می کند: در ابلاغیه ارسالی وزارت نیرو قید شده به دلیل کمبود آب در بخش صنعت، باید این پروژه با سرمایه گذاری بخش خصوصی انجام شود و دولت امکان چنین سرمایه گذاری ای را ندارد. ترابی ادامه می دهد: استاندار خراسان رضوی بعد از اینکه شرکت آب منطقه ای مطالعاتی را از طریق شرکت مهندسین مشاور انجام می دهد، قرار بود دنبال بخش خصوصی باشند و شرکت پروژه ای را تشکیل دهند و از طریق آن سرمایه گذاری این پروژه را انجام دهند. ظاهرا مذاکراتی هم انجام شده است و ارتباطی که با قرارگاه خاتم گرفته شده است، در همین چارچوب است. به گفته او، در محاسباتی که قرارگاه خاتم الانبیا انجام داده است، قرار است در افق آینده ۷۵۰ میلیون مترمکعب آب شیرین شده دریای عمان به سه استان شرق کشور منتقل شود. هنوز جزئیات اجرای این طرح به طور کامل مشخص نیست و در این پروژه، هیچ عملیات اجرائی آغاز نشده است. درحال حاضر دنبال این هستند که یک شرکتی داشته باشند و سرمایه گذاری انجام شود. مدیر کل دفتر برنامه ریزی کلان آب و آبفای وزارت نیرو درباره احتمال توقف یا تعدیل در حجم پروژه اضافه می کند: هنوز مجوزی برای اجرای پروژه کریدور شرق صادر نکرده ایم. بیشترین بحث ها در این پروژه در زمینه حجم آب انتقالی است. بزرگ ترین مسئله ما این است که این کمبودها چگونه محاسبه شده است؛ زیرا کمبودهای واقعی ما در افق ۱۴۲۵ و ۱۴۵۰ بر اساس مطالعاتی که انجام دادیم، کمتر از این میزان بود؛ بنابراین حجم آب انتقالی باید در رفت و برگشت هایی که داریم، تدقیق شود.

نیاز ۱۲۰ میلیون متر مکعبی شرق کشور
اگرچه قرارگاه خاتم درخواست انتقال برای ۷۵۰میلیون مترمکعب آب را مطرح کرده است؛ اما رحیم میدانی، معاون سابق آب و آبفای وزارت نیرو، حجم آب مورد نیاز برای شرق کشور را نزدیک به ۴۰ تا ۵۰ میلیون مترمکعب برای تامین نیازهای صنعت و حدود ۷۰ تا ۸۰ میلیون مترمکعب -در افق های زمانی مختلف- برای تامین نیازهای شرب اعلام می‎کند.
او در گفت وگو با «شرق» به شنیده های خود اشاره کرده و عنوان می کند: گویا قرارگاه خاتم قرار است پنج هزار میلیارد تومان سرمایه گذاری در پروژه کریدور شرق انجام دهد و از محل فروش آب، پول خود را دریافت کند. البته میدانی به این نکته تاکید دارد که هنوز پروژه انتقال آب دریای عمان به فلات مرکزی به هیچ شرکتی واگذار نشده است. معاون سابق آب و آبفای وزارت نیرو درباره مصارف آب شیرین شده دریای عمان در شرق کشور، می گوید: آب شیرین شده دریا آب پرهزینه ای است. وزارت نیرو به دنبال تامین آب شرب مردم است. قرار ما این بود که اگر صنایع شامل فولاد سنگان خواف و … که دنبال آب بودند، می توانند بیایند و از این پروژه آب مورد نیاز خود را تامین کنند، وارد عمل شده و در سرمایه گذاری برای اجرای پروژه مشارکت کنند. به گفته او، فولاد سنگان حدود ۱۵ تا ۱۶ میلیون مترمکعب آب می خواهد و اگر این پروژه اجرائی شود، وزارت نیرو هم می ‎تواند در قالب برگزاری مناقصه، آب شرب مورد نیاز مردم منطقه را از سرمایه ‎گذارانی که این آب را به کمترین قیمت می فروشند، در قالب قانون خرید تضمینی آب خریداری کنند. حال در این میان اگر کسی بگوید آبی که هر مترمکعب آن ۱۰ هزار تومان تمام می شود، برای کشاورزی مقرون به صرفه است، خودش می داند. این مسئله به دولت ربطی ندارد، زیرا پروژه با سرمایه گذاری بخش خصوصی اجرا می شود.

اجرای کریدور شرق، نیازی به طی فرایندهای قانونی واگذاری پروژه ندارد
اگرچه مسئولان وزارت نیرو واگذاری اجرای پروژه کریدور شرق را تایید نکرده اند و معتقدند پروژه هنوز در ابتدای راه است، اما شنیده ها حاکی از آن است که پیمانکار ورق های فولادی مورد نیاز برای ایجاد خط انتقال آب به شرق کشور را هم خریداری کرده است. از سوی دیگر فرایند واگذاری قانونی پروژه ها نیز فرایندی است که برای پروژه کریدور شرق طی نشده است. اصولا پروژه های عمرانی باید ردیف اجرا دریافت کنند و با مزایده و مناقصه به متقاضیان واگذار شوند، اما میدانی می گوید: چون سرمایه گذار پروژه بخش خصوصی است، ردیف اجرائی نمی خواهد، چون قرار نبود این پروژه با پول دولت ساخته شود. او ادامه می دهد: شنیده ام که قرارگاه دنبال این رفته است که با صنایع منطقه مذاکره کند و آماده شوند که در قالب یک پروژه سرمایه گذاری بخش خصوصی، این طرح را اجرا کنند. قرارگاه در این کار پیش قدم شده است. البته معاون سابق آب و آبفای وزارت نیرو تاکید می کند: باید مطالعات این پروژه انجام و مراحل ارزیابی زیست محیطی طی شود. درواقع این طرح هنوز اول راه است. قرارگاه اظهار تمایل کرده است. استانداری خراسان رضوی هم مایل به اجرای آن است. پروژه کوچک نیست که سرمایه گذار کوچکی بیاید. کسانی که آب موردنیازشان بالاست در قالب یک شرکت پروژه می توانند سرمایه مورد نیاز برای اجرای پروژه را تامین کنند. ما به عنوان دولت حق نداریم شرکت پروژه تشکیل دهیم. به اعتقاد او، اجرای پروژه کریدور شرق نیاز به ۱۵هزار میلیارد تومان اعتبار دارد.

تکه پاره کردن یک پروژه بزرگ، هزینه ها را افزایش می دهد
اصرار استاندار خراسان رضوی برای دستیابی به آب شیرین شده دریای عمان سبب شده بخشی از یک پروژه بزرگ به جریان افتد. عباسقلی جهانی، عضو سابق شورای جهانی آب، در گفت وگو با «شرق» با تاکید بر اینکه تکه پاره کردن یک پروژه بزرگ، هزینه های اجرای آن را افزایش می دهد، عجله کردن در اجرای چنین پروژه هایی را نادرست توصیف می کند. به گفته او، باید تعریفی از مدیریت منابع آب داشته باشیم و بدانیم مدیریت منابع آب با چه کسی است. آیا نهاد دیگری می تواند وارد بحث مدیریت منابع آب و ایجاد تعادل و توازن در مصرف شود یا اینکه متولی باید مسئولیت را برعهده بگیرد؟ جهانی معتقد است که حتما متولی آب؛ یعنی وزارت نیرو باید در این قبیل طرح ها وارد شود و بر اساس قانون به وظایف ملی خود عمل کند. اگر هر نهادی خودش به این مباحث وارد شود، خودش پروژه تعریف کند و انتقال آب بدهد و …، این خیلی منطقی نیست. به گفته این کارشناس آب، باید در اجرای پروژه های گران انتقال آب بین حوضه ای، حتما حجم آب برگشتی از طریق بازچرخانی در بخش شرب و صنعت لحاظ شود تا بخشی از نیازهای آبی منطقه بدون انتقال از مبدا و در داخل خود حوضه تامین شود. او تاکید می کند: در اجرای پروژه های انتقال آب نباید عجله کرد، زیرا از صرف صدها هزار میلیارد تومان پول صحبت می کنیم. باید بازگشت سرمایه برای چنین پروژه هایی در نظر گرفته شود. این سوال بزرگی است؛ آیا صاحبان صنایع حاضر هستند از همین امروز آب شیرین شده دریای عمان را پیش خرید و بابت اجرای این پروژه پول هزینه کنند؟

 لیلا مرگن

بالا