آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : اورژانس اجتماعي

بایگانی/آرشیو برچسب ها : اورژانس اجتماعي

اشتراک به خبردهی

لالایی متادون برای نوزاد 6 ماهه

گریه‌های نوزاد روی اعصابشان رفته بود. می‌ترسیدند زحماتشان به باد رود و نشئگی‌شان بپرد. برای همین، مقداری قرص متادون را در شیشه کودک با شیر حل کردند و کودک شش ماهه کمی از آن شیر نخورده بود که به خواب سنگینی فرو رفت و چند ساعت بعد به حدی تشنج کرد که خانواده از زنده ماندنش قطع امید کردند. هرچند پدر و مادر معتاد سعی داشتند، علت تشنج نوزاد را مخفی کنند، اما وقتی کودکشان را به یکی از بیمارستان‌های تهران رساندند، نتیجه آزمایش دستشان را رو کرد. اورژانس اجتماعی کشور، مسئول رسیدگی به چنین پرونده‌هایی است. یک روز با ماموران اورژانس اجتماعی جنوب تهران همراه شدیم تا در جریان چند و چون کار آنها و ماموریت‌هایی که اورژانس اجتماعی انجام می‌دهد، قرار بگیریم.
آسیب‌های اجتماعی در جنوب شهر تهران بیشتر به چشم می‌خورد، چراکه مسائلی مانند حاشیه‌نشینی و فقر به گسترش آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند. این ماجرا کار ماموران اورژانس اجتماعی را دشوارتر می‌کند. با این حال، آنها از جانشان مایه می‌گذارند تا به داد افرادی برسند که آسیب‌های اجتماعی، زندگی‌شان را نشانه رفته است.

آنها به پرونده‌هایی رسیدگی می‌کنند که روح و جسم‌شان را فرسوده می‌کند؛ مانند کودکانی که از شدت اذیت و آزار جسمی و جنسی، کارشان به بیمارستان رسیده یا معلولان و سالمندانی که به علت شرایط بد نگهداری آسیب می‌بینند، اما در این میان خیلی از کارشناسان اورژانس اجتماعی می‌گویند، لحظه جدا کردن کودکان از والدینی که صلاحیت ندارند یا برادر و خواهرهایی که برای نگهداری در مراکز بهزیستی باید از یکدیگر جدا شوند، از دشوارترین لحظاتی است که آنها در حین کار باید با آن دست و پنجه نرم کنند.

اورژانس اجتماعی کشور ـ که با شماره 123 شناخته می‌شود ـ به پرونده‌های کودک، همسر، سالمند و معلول‌آزاری و اقدام به خودکشی رسیدگی می‌کند، اما نبود امنیت شغلی و پایین بودن حقوق، از مشکلاتی است که پیش روی کارشناسان اورژانس اجتماعی قرار دارد.

این طفل با متادون می‌خوابد

چهار خانواده در ساختمانی کوچک که ظاهرا دو طبقه است، زندگی می‌کنند. هر کدام از آنها در اتاقی که مساحتش از 30 متر فراتر نمی‌رود، روز را به شب گره می‌زنند، بجز صاحبخانه که فضای بیشتری در اختیار دارد. اینجا دستشویی و حمام هم برای ساکنان مشترک است.

ماموران اورژانس اجتماعی به این خانه در جنوب شرق تهران آمده‌اند تا بررسی کنند آیا پدر و مادری که در یکی از اتاق‌های این خانه زندگی می‌کنند، صلاحیت نگهداری از کودک شش ماهه را دارند یا نه؟ از قبل به آنها گزارش شده، کودک شش ماهه این خانواده به خاطر خوردن متادون دچار مسمومیت شدید شده است.

سه دختر بچه خردسال که تازه از خواب بیدار شده‌اند، در حالی که چشمانشان را می‌مالند، می‌گویند، مادرشان همراه برادر شش ماهه که مسموم شده در بیمارستان به سر می‌برد. پدر خانواده نیز که از طریق جمع‌آوری ضایعات، مخارج زندگی را تامین می‌کند، در خانه حضور ندارد.

یکی از ماموران اورژانس اجتماعی توضیح می‌دهد، هیچ ‌کدام از این دختربچه‌ها شناسنامه ندارند، چراکه تبعه کشور افغانستان هستند و پدر و مادرشان به شکل غیرقانونی وارد ایران شده‌اند.

او می‌گوید پدر و مادر هر دو اعتیاد دارند. به همین دلیل به نظر می‌رسد، به کودک خردسال عمدا متادون خورانده‌اند. هرچند ادعا می‌کنند، عمه بچه‌ها این کار را انجام داده است.

ماموران اورژانس اجتماعی، پس از گفت‌وگو با بچه‌ها و جمع‌آوری اطلاعات از همسایه‌ها، راهی بیمارستانی می‌شوند که کودک خردسال آنجا بستری است. بررسی‌ها نشان می‌دهد، والدین صلاحیت نگهداری از کودک خردسال را ندارند. به همین دلیل تازمانی که والدین، شرایط نگهداری کودک را به دست بیاورند، بهتر است کودک خردسال در یکی از شیرخوارگاه‌های بهزیستی نگهداری شود.

این ماجرا اولین پرونده‌ای است که امروز ماموران اورژانس اجتماعی به آن رسیدگی می‌کنند. در بیمارستان نیز پرستاران می‌گویند، وقتی کودک را به بیمارستان رساندند، حال و روز مناسبی نداشت. به همین خاطر به دستور پزشک در بخش اورژانس بستری‌اش کردند تا آزمایش‌های لازم روی او انجام شود، اما خیلی زمان نبرد که نتیجه آزمایش‌ها فاش کرد، کودک به خاطر خوردن متادون مسموم شده است. در چنین مواقعی، مسئولان بیمارستان، ماجرا را با شماره 123 (اورژانس اجتماعی) اطلاع می‌دهند تا به پرونده کودک‌آزاری و غفلت والدین رسیدگی شود و اگر مشخص شد والدین صلاحیت نگهداری از کودک را ندارند، سرپرستی کودک از آنها گرفته شود.

ماموران اورژانس اجتماعی پس از صحبت با پزشک کودک متوجه می‌شوند، کودک باید چند روز دیگر در بیمارستان بستری باشد. به همین خاطر ترجیح می‌دهند تا زمانی که کودک از بیمارستان مرخص نشده، او را از مادرش جدا نکنند.

کودکان بنزین‌خوار

برای رسیدگی به پرونده دیگری با ماموران اورژانس اجتماعی جنوب تهران به یکی از روستاهای اطراف حسن‌آباد قم می‌رویم. قرار است دوباره کارشناسان اورژانس اجتماعی، شرایط والدینی را بررسی کنند که تجربه ثابت کرده، صلاحیت نگهداری از کودکانشان را ندارند.

ماجرا به چند سال پیش برمی‌گردد زمانی که روایت تلخ اعتیاد دو کودک شش و هفت ساله به بنزین، تیتر صفحات حوادث روزنامه‌ها شد.

پدر و مادر این کودکان به دلیل اعتیاد از فرزندان خود غافل شده بودند. به همین دلیل آنها به خوردن و بو کردن بنزین اعتیاد پیدا کرده بودند؛‌ ماجرایی که برای برخی جذاب به نظر می‌رسید، اما وقتی پرونده در اختیار بهزیستی تهران قرار گرفت، مشخص شد دلیل اصلی اعتیاد بچه‌ها به بنزین، چیزی جز غفلت پدر و مادر نبوده است. به همین دلیل، سرپرستی این دو کودک از والدینشان گرفته و به بهزیستی سپرده شد، اما این پدر و مادر غافل، کودکان خردسال دیگری نیز دارند. به همین دلیل کارشناسان اورژانس اجتماعی هنوز این خانواده را زیر نظر دارند تا چنانچه رفتارشان را اصلاح نکردند، فرزندان دیگر آنها را نیز به بهزیستی منتقل کنند.

ماموران اورژانس اجتماعی، پیش از این که سراغ این خانواده بروند، به دهیاری روستا می‌روند تا دهیار نیز با آنها همراه شود، اما چون دهیار نبود، نماینده او با کارشناسان سازمان بهزیستی همراه می‌شود.

اعتیاد ادامه دارد

همان طور که ماشین اورژانس اجتماعی از کوچه پس‌کوچه‌های روستا عبور می‌کند، بچه‌های روستا آن را تعقیب می‌کنند. وقتی به نزدیکی خانه‌ای که قرار است مورد بررسی قرار گیرد، می‌رسیم، حدود ده کودک نیز همراه خودرو متوقف می‌شوند و به خانه که خودروی اورژانس اجتماعی جلوی آن ایستاده، چشم می‌دوزند.

یکی از کارشناسان اورژانس در خانه را می‌زند. زن میانسالی از درون خانه فریاد می‌زند «کیه». وقتی از پنجره، خودروی اورژانس اجتماعی را می‌بیند، ساکت می‌شود. کمی این دست و آن دست می‌کند و بالاخره پس از چند دقیقه در را باز می‌کند.

برای وارد شدن به خانه باید از یک در دیگر نیز گذشت؛ دری که جلویش پرده‌ای ضخیم کشیده شده. کارشناسان اورژانس اجتماعی، پرده را که کنار می‌زنند، بوی تریاک در فضا می‌پراکند. آنها از زن میانسال سراغ بچه‌هایش را می‌گیرند. او می‌گوید بچه‌ها برای بازی بیرون رفته‌اند.

بلافاصله زن میانسال از کارشناسان اورژانس اجتماعی، سراغ دو بچه‌اش را می‌گیرد که در بهزیستی نگهداری می‌شوند. می‌پرسد کی آنها را به خانه بر می‌گردانند؟

کارشناسان اورژانس اجتماعی در جواب می‌گویند، فقط زمانی که شرایط خانه مناسب شد، امکان دارد کودکانش از بهزیستی به خانه فرستاده شوند.

زن میانسال که کمی جا خورده، می‌گوید بوی تریاک به خاطر مهمانی است که دارد و به این شکل همه تقصیرها را گردن مهمانش می‌اندازد.

چند دقیقه‌ای طول نمی‌کشد که بچه‌ها کثیف و خاک آلود به خانه بر می‌گردند. کارشناسان اورژانس اجتماعی، مشغول صحبت با کودکان می‌شوند تا از سلامت و درست بودن رفتار والدینشان با آنها مطمئن شوند.

به نظر می‌رسد، کارشناسان اورژانس اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که این دو کودک خردسال را نیز باید به بهزیستی منتقل کنند؛ جایی پیش دو برادر دیگرشان که حدود سه سال است، اعتیاد به بنزین را ترک کرده‌اند.

خودروی اورژانس اجتماعی به راه می‌افتد تا به سمت تهران برگردد. حالا تعداد بچه‌هایی که برای دیدن ماشین اروژانس جمع شده‌اند، بیشتر از قبل شده. بچه‌ها همپای خودرو در کوچه‌های روستا می‌دوند؛ بچه‌هایی که به حداقل‌های لازم برای زندگی نیز دسترسی ندارند و هیچ بعید نیست، تماس بعدی که با اورژانس اجتماعی گرفته می‌شود، برای نجات یکی از آنها باشد، اما شاید تا زمانی که خودروی اورژانس اجتماعی از تهران خودش را به این روستای دور افتاده در حسن‌آباد برساند، خیلی دیر شده باشد.

قانون حمایت کند

در هر خودروی اورژانس اجتماعی، یک روان‌شناس و کارشناسان مددکاری حضور دارند. آنها به پرونده‌هایی که به سامانه 123 ارجاع می‌شود، رسیدگی می‌کنند. این کارشناس‌ها در اموری مداخله می‌کنند که به شکل خود معرف مطرح می‌شود، اما بسیار پیش آمده، آنها در موقعیتی قرار گرفته‌اند که باید به عنوان ضابط اجتماعی وارد عمل می‌شده‌اند، اما چون قانون این اجازه را به آنها نداده، به مشکل برخورده‌اند.

همکاری کلانتری و دادگستری‌ها

بخش قابل توجهی از وقت ماموران اورژانس اجتماعی در کلانتری‌ها و دادسرها سپری می‌شود؛ وقت با ارزشی که با همکاری مسئولان کلانتری و دادگستری‌ها می‌تواند برای برطرف شدن آسیب‌های اجتماعی صرف شود.

اگر ماموران اورژانس اجتماعی به امکانات مناسبی دسترسی داشته باشند و در برخی کلانتری و دادسراها کمتر معطل شوند، می‌توانند کمک حال این نهاد‌ها نیز باشند، زیرا اگر آنها مداخله بموقعی داشته باشند، در کاهش پرونده‌های قضایی موثر خواهند بود و به این شکل، از حجم پرونده‌هایی که هر روز روانه دادسرا یا کلانتری‌ها می‌شود، کم خواهد شد.

مهدی آیینی

چکش خشونت بر سر خانواده

«زن و شوهر دعوا کنند، ابلهان باور کنند» این ضرب‌المثلی است که به نظر می‌رسد این روزها معنایش را از دست داده؛ چون آمار دعواهای زن و شوهری به قدری جدی شده که گزارش‌های اورژانس اجتماعی نیز آن را تائید می‌کند.براساس این گزارش‌ها، دست‌کم حدود 26 درصد تماس‌هایی که در شش ماه اول امسال با اورژانس اجتماعی کشور برقرار شده، علتی جز شکایت از خشونت خانگی نداشته است.

گفته می شود خشونت خانگی در جامعه زمانی رواج پیدا می کند که اعضای خانواده و به دنبال آن جامعه نیاموخته باشند چگونه با یکدیگر مذاکره کنند، به همین دلیل کوچک ترین تنش به پرخاش ختم می شود.

هر چند در این بین نهادهایی مانند وزارت بهداشت و سازمان بهزیستی سعی در کنترل این مساله دارند، اما چون این نهادها همکاری مناسبی با یکدیگر ندارند، تلاش آنها نتیجه بخش نیست و آمارها در این حوزه هر روز رنگ و بوی نگران کننده تری به خود می گیرد.

حبیب الله مسعودی فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور درباره گزارش عملکرد شش ماهه خط 123 (اورژانس اجتماعی)، می گوید: مشکلات حاد خانوادگی و خشونت های خانگی بیشترین علت تماس با اورژانس اجتماعی در نیمه نخست امسال بود.

بررسی گزارش بهزیستی در این خصوص از آن حکایت دارد که در این بین مشکلات حاد خانوادگی اعم از طلاق یا دیگر اختلافات و منازعات درون خانوادگی 25 تا 26 درصد تماس ها را به خود اختصاص داده است.

زنان بیشتر شکایت می کنند

به گزارش ایسنا و براساس آمار بیشترین تماس ها با اورژانس اجتماعی نیز به زنان با میانگین سنی بین 20 تا 40 سال تعلق دارد، براساس این اطلاعات می توان گفت زنان امروزه نسبت حق و حقوق خود بیشتر آگاه شده اند؛ به همین دلیل برای رسیدن به آنچه حق خود می دانند از اورژانس اجتماعی تقاضای کمک می کنند.
دکتر اصغر کیهان نیا، مشاور خانواده درباره رواج خشونت های خانگی و این که چرا زنان بیشترین تماس را با اورژانس اجتماعی گرفته اند، به جام جم می گوید: در این بین چند مساله می تواند نقش داشته باشد. سواد، نقش اجتماعی و حتی کمک زنان به اقتصاد خانواده بیشتر شده، بنابراین آنها نمی خواهند فقط فرمانبردار باشند. این در حالی است که به صحبت های کیهان نیا باید این نکته را اضافه کرد که در این بین تعدادی از مردان همچنان بر روش های پدرسالارانه خود اصرار داشته و آن را حق خود می دانند.

وی اظهار می کند: علاوه بر این نباید نقش انتشار یک سری کتاب و ذکر راهکارها را نیز که براساس فرهنگ خارج از کشور تدوین شده و با فرهنگ ما بیگانه است، نادیده گرفت.

مشکلات اقتصادی و خیانت

از تاثیر مسائلی که به شکلی پنهان در جامعه رواج دارد نیز نباید غفلت کرد؛ برای نمونه برخی زنان احساس می کنند در طول تاریخ در حق آنها اجحاف شده، زیرا به باور آنها مردان قانون را به شکلی نوشته اند که به ضرر آنها تمام شده است. هر چند این مساله در جامعه پنهان است، اما تاثیر آن در خشونت های خانگی را نمی توان انکار کرد.

البته مسائل اقتصادی نیز در شیوع خشونت های خانگی تاثیرگذار است، زیرا سرپرستان خانواده نمی توانند به راحتی از پس هزینه های خانواده برآیند و این عامل آستانه تحمل آنها را کاهش داده است.

کیهان نیا به نقش خیانت در بالا رفتن خشونت های خانگی اشاره کرده و یادآور می شود: گسترش شبکه های اجتماعی نیز در این بین تاثیرگذار است؛ زیرا زنان و مردان در این فضا راحت تر به یکدیگر خیانت می کنند.

پیشگیری فراموش شده

ریشه شیوع خشونت خانگی را باید در نبود برنامه ای جامع و مدون برای پیشگیری در این حوزه دانست؛ به همین دلیل مسائل مختلفی دست به دست هم داده و زمینه را برای گسترش خشونت های خانگی مهیا کرده است.

مهدی حاج اسماعیلی، روان شناس در این باره به جام جم می گوید: مساله پیشگیری را از یاد برده ایم. برای جبران این مساله باید وضعیت نظام آموزشی کشور بهبود پیدا کند؛ یعنی شخص از مهدکودک تا دانشگاه در کنار دروسی که فرامی گیرد، توانایی حل مساله را نیز به دست بیاورد.

باید یادآور شد اعضای خانواده برای حل مسائل خود آموزش ندیده اند به همین دلیل کوچک ترین مساله در خانواده به بحران بدل شده و اعضای خانواده به پرخاش و خشونت روی می آورند. وی عنوان می کند: در کنار فرانگرفتن روش حل مساله، اعضای خانواده نمی توانند به خوبی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؛ به همین دلیل هنگام بروز مشکل افسرده یا پرخاشگر می شوند.

آموزش؛ چاره کار

حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور نیز در این باره به جام جم می گوید: همسرآزاری و کودک آزاری بیشترین گزارش های خشونت خانوادگی را به خود اختصاص می دهد.

وی ادامه می دهد: خشونت خانگی روی فرد، خانواده و جامعه اثر گذاشته و پیامدهای آن به خود افراد برمی گردد. فراموش نکنیم ما در این حوزه قانون داریم، اما نکته اینجاست که شهروندان ممکن است مصادیق آن را ندانند؛ به همین دلیل معمولا بیشترین آزارهای خانگی از سوی نزدیک ترین افراد صورت می گیرد بنابراین بسیاری از آزارهای خانگی از غفلت ناشی می شود.

موسوی چلک می افزاید: بهترین راهکار برای مقابله با خشونت خانگی آموزش والدین و افرادی است که در این حوزه فعال هستند.

به این ترتیب در کنار پرداختن به مسائلی که سبب پیشگیری از رواج خشونت خانگی می شود، باید برای خانواده هایی که دچار این آسیب شده اند نیز راهکاری در نظر گرفت. در این بین شهرداری به کمک وزارت ورزش و جوانان دست به ایجاد مراکز کنترل خشم زده، اما باید یادآور شد این مراکز نتوانسته اند شهروندان را به خود جذب کنند. برای رفع این مشکل باید از ظرفیت سرای محله ها نیز استفاده کرد و با برگزاری کارگاه های آموزشی درخصوص خشونت های خانگی، اعضای خانواده را توانمند کرد. البته پرداختن رسانه ها به این مساله نیز می تواند راهگشا باشد؛ اما در کنار این عوامل باید از ظرفیت سازمان های مردم نهاد نیز بهره برد؛ زیرا گسترش نهادهای مدنی سبب می شود اعضای خانواده روش حل مساله را بهتر فرا بگیرند.

اعتیاد و خشونت

شیوع اعتیاد در بین اعضای خانواده نقش پررنگی در گسترش خشونت در خانواده دارد و چون مصرف مواد مخدر عوارضی در پی دارد و به خشونت در خانواده دامن می زند. این درحالی است که برخلاف انتظار این روزها تهیه مواد مخدر برای شهروندان دشوار نیست و شخص پس از مصرف مواد مخدر یا در حالت خماری، ترسی از خشونت فیزیکی و کلامی در برابر اعضای خانواده ندارد.

مهدي آييني

سركشي به درد هاي پنهان جامعه

يك روز همراه با ماموريت هاي كارشناسان اورژانس اجتماعي 123 سازمان بهزيستي كشور

دو سال بيشتر ندارد، اما با مخدر شيشه مسموم شده است، آنقدر مسموم که از شدت بي قراري مدام دست و پا مي زند و براي اين که بيشتر از اين به خودش آسيب نزند، پرستارها دست و پاي او را به تخت بيمارستان بسته اند؛ پدر و مادرش هر دو به شيشه اعتياد دارند، اما هرکدام اظهارنظرهاي متفاوتي مي کنند، مادرش مي گويد او و همسرش پايپ هايشان (وسيله اي براي تدخين مخدر شيشه) را درون ليوان آبي قرار داده بودند تا تميز شود، اما پسرک از همه جا بي خبر براي رفع عطش ليوان را تا ته سرکشيده است، پدري که از او فقط شبح يک انسان باقي مانده، اما نظر ديگري دارد که مصداق همان عذر بدتر از گناه است.
به گفته او پسرک به دليل استشمام شيشه اين بلاسرش آمده است. نکته اينجاست که نظر هرکدام از والدين که درست باشد فرقي به حال کودک بستري شده ندارد. او به دليل اين که پدر و مادر مناسبي ندارد بايد از همين کودکي با چنين آسيب هايي دست و پنجه نرم کند و اگر بتواند به سن و سال نوجواني برسد، در خوشبينانه ترين حالت، بزهکاري کوچک خواهد شد.
براي نجات چنين کودکاني که به هزار و يک دليل موردآزار و اذيت قرار مي گيرند، مدتي است سامانه تلفني او رژانس اجتماعي 123 در کشور راه اندازي شده، اما زير ساخت ها براي فعاليت اين اورژانس آماده نيست و کارشناسان اين مرکز امکانات لازم را در اختيار ندارند، اين درحالي است که حمايت هاي قانوني مناسبي نيز از آنها نمي شود تا بتوانند جدي تر به مسائل تلخي مانند کودک، همسر، سالمند و معلول آزاري رسيدگي کنند. يک روز با مددکاران اين سازمان همراه شديم تا از چند و چون نحوه رسيدگي اين افراد به پرونده هايي که به آنها ارجاع مي شود، بيشتر بدانيم.

    بي خبر از کودک
کودک دو ساله اي که با مخدر شيشه مسموم شده تنها بيمار بيمارستان بهرامي نيست که به اعتقاد پزشکان به دليل کودک آزاري کارش به اينجا رسيده است. کمي آن طرف تر از او پسر هفت ساله اي روي تخت دراز کشيده که چشمان بي فروغش به سقف سالن بيمارستان ميخکوب شده است. پزشکان مي گويند مرگ مغزي شده و اکنون فقط زندگي نباتي دارد. نکته اينجاست که يکي از دست هايش شکسته و دست ديگرش نيز به قول معروف از جا دررفته است. افزون بر اين روي اعضاي بدن او آثار کبودي زيادي به چشم مي خورد. به همين دليل پزشکان احتمال مي دهند پسرک بر اثر کودک آزاري به کما رفته باشد. به همين دليل از طريق سامانه 123 موضوع را با مددکاران سازمان بهزيستي درميان گذاشته اند. مددکار و روان شناس تيم بهزيستي نيز پس از رسيدن به بيمارستان از مادر ميانسال کودک درباره حادثه اي که براي فرزندش اتفاق افتاده پرس وجو مي کنند.
وقتي مددکار سازمان بهزيستي از مادرميانسال مي پرسد براي کودکتان چه اتفاقي افتاده در جواب مي شنود «نمي دانم مي گويند ضربه مغزي شده !» به گفته او پسرک روي بالکن خانه مشغول بازي بوده و هنگامي که از روي شيطنت سرش را از بين نرده هاي بالکن رد مي کند، دچار برق گرفتگي مي شود و کارش به بيمارستان مي کشد.
در ادامه وقتي مددکار اورژانس اجتماعي از مادر ميانسال درباره شکستگي دست و آثار کبودي رو بدن کودک مي پرسد، زن ميانسال مي گويد: وقتي او دچار برق گرفتگي مي شود خواهرچهار ساله اش سعي مي کند کمکش کند. فکر مي کنم به همين دليل دست هايش آسيب ديده است. مددکار اورژانس اجتماعي بعد از گفت وگو با والدين هر دو کودک حدس مي زند که آنها تمام حقيقت را بازگو نمي کنند به همين دليل در گزارش خود درخواست بازرسي و تحقيق محلي را مطرح مي کند. به اين ترتيب تيم ديگري از کارشناسان اورژانس اجتماعي 123 ماموريت پيدا مي کنند تحقيقات تکميلي پرونده را انجام داده و گزارش آن را اعلام کنند.

    کلانتري نبرد
هر چند بيشتر شهروندان کشور از وجود سامانه 123 اطلاع ندارند، اما هر روز به ماموران اورژانس اجتماعي 123 پرونده هاي جديدي مانند گزارش کودک آزاري از سوي کارشناسان بيمارستان بهرامي ارجاع مي شود، در کنار رسيدگي به اين پرونده ها اعضاي تيم اورژانس 123 بايد به پرونده هاي قبلي خود نيز رسيدگي کنند. براي نمونه از اوايل آذر سال گذشته پرونده اي در اورژانس اجتماعي تشکيل شده که از اين حکايت دارد که پسر خردسالي از سوي پدرش تنبيه بدني شديد مي شود، مددکارهاي اورژانس اجتماعي وقتي در جريان اين پرونده قرار گرفتند به محل حادثه رفته و بعد از تحقيقات محلي و گفت و گو با کودک يقين پيدا کردند که او شرايط نامناسبي دارد به همين دليل براي حمايت از او پرونده اي قضايي تشيکل داده و پيگيري هاي خود را آغاز کردند، اما مشکل اينجاست که اين پيگيري ها زمانبر است تا آنجا که بر اساس قانون براي پدري که متهم اين پرونده است تاکنون سه بار احضاريه صادر شده، اما او تاکنون در دادسرا حاضر نشده تا به پرسش هاي قاضي پرنده پاسخ دهد. متاسفانه تاکنون اين پرونده راه به جايي نبرده، زيرا رسيدگي به آن پروسه اي طولاني دارد. اين در حالي است که امروز ماموران اورژانس اجتماعي 123 قصد دارند براي دادن احضاريه ديگري همراه ماموران پليس سراغ متهم پرونده بروند.
به اين ترتيب با ماموران اورژانس اجتماعي راهي کلانتري نبرد مي شويم، اما مشکل اينجاست با اين که مددکاران کاور مخصوص و کارت شناسايي همراه دارند، ماموران پليس با آنها مانند اشخاص عادي برخورد مي کنند. همين ماجرا سبب مي شود آنها وقت زيادي را در کلانتري ها، مراکز پزشکي قانوني و دادسراها از دست بدهند، زيرا بارها پيش آمده به دليل کمبود نيرو در کلانتري ها آنها نتوانسته اند همان موقع براي رسيدگي به پرونده ها اقدام کنند.
بعد از حدود نيم ساعت، يکي از ماموران پليس به مددکاران مي گويد متهم پرونده نشاني خود را تغيير داده است. به اين ترتيب قرار مي شود ماموران تحقيقات بيشتري انجام دهند و گزارش خود رابه مقام قضايي اعلام کنند.

    کودک آزاري درمدرسه
به اين ترتيب اعضاي تيم اورژانس اجتماعي، کلانتري را ترک مي کنند تا به پرونده هاي ديگري رسيدگي کنند. يکي از اين پرونده ها که بتازگي تشکيل شده براساس تماس هاي فردي است که خود را معلم يکي از مدارس کودکان استثنايي تهران معرفي کرده است. در اين پرونده شخص تماس گيرنده ادعا کرده کودک معلولي از سوي مادرش بشدت تنبيه مي شود. از آنجا که براي رسيدگي به اين پرونده بايد به داخل مدرسه رفت مددکارها ابتدا با شماره تلفني که در پرونده ثبت شده، تماس مي گيرند. فردي که تلفن را جواب مي دهد خود را مدير مدرسه معرفي و ادعا مي کند، چنين ماجرايي صحت ندارد. به گفته يکي ازمددکارهاي اورژانس اجتماعي مديران مدارس دوست ندارند گشت اورژانس اجتماعي وارد مدرسه آنها شود، زيرا آنها فکر مي کنند نظر خانواده ها با ديدن گشت اورژانس اجتماعي درباره اولياي مدرسه تغيير خواهد کرد. افزون بر اين در چنين مواردي اعضاي اورژانس اجتماعي نمي توانند بسرعت مداخله کرده و خود را به کودک آسيب ديده برسانند، زيرا وارد شدن به چنين محيط هايي فقط با دستور مقام قضايي امکانپذير است، در حالي که اين پروسه زمانبر بوده و چنانچه کودک با مشکلي جدي روبه رو باشد ممکن است تلاش مددکارهاي اورژانس حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را پيدا کند به همين دليل بايد مسئولان تدابيري بينديشند تا برخي مددکارهاي او رژانس اجتماعي بتوانند مانند ضابط قضايي عمل کرده و در مواقع لزوم بلافاصله وارد عمل شوند.

    پرونده اي که ختم بخير شد
پرونده ديگري که کارشناسان اورژانس اجتماعي بايد امروز بررسي کنند به نوجوان پانزده ساله اي به نام بهروز مربوط مي شود که تا مدتي قبل از سوي عموي خود تنبيه بدني مي شد. ماجرا از اين قرار است که مدتي قبل بهروز با سامانه 123 تماس گرفته و ادعا مي کند عمويش او را تنبيه مي کند. بنابراين يکي از خودروهاي گشت اورژانس اجتماعي به محل زندگي او رفت و به اعضاي خانواده تذکر مي دهد وحالاامروز کارشناسان اورژانس اجتماعي قصد دارند به خانه بهروز رفته و از او درباره تغيير رفتار عمويش بپرسند.
وقتي به محل زندگي بهروز رسيديم، او براي خريد از خانه خارج شده بود به همين دليل کارشناسان چند دقيقه اي منتظر بهروز ماندند. آن روز مددکاران با بهروز صحبت کرده و به او مشاوره دادند، پسرک نيز به ماموران گفت رفتار عمويش بهتر شده و ديگر کتکش نمي زند. با توجه به اين که زيرساخت ها براي فعاليت بيشتر گشت هاي اورژانس اجتماعي وجود ندارد مسئولان اين سازمان تمايل زيادي به تبليغ درباره فعاليت اين سامانه ندارند، زيرا به طور حتم با اطلاع رساني، شهروندان بيشتري با اين سامانه تماس مي گيرند، اما کمبود هاي موجود نيز به طور حتم براي مسئولان اين سامانه مشکل ساز خواهد شد، به همين دليل بايد از مسئولان خواست بودجه بيشتري را به چنين مراکزي اختصاص دهند.

مهدي آييني/گروه جامعه

بالا