آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشگران سبز (برگ 10)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشگران سبز

اشتراک به خبردهی

آسمان آبی است، اما هوا پاک نیست

افزایش آلاینده ازن در هوای تهران سلامت شهروندان را تهدید می‌کند

ریه تهران به خس‌خس افتاده است، این بار اما نه به همان دلیل هر ساله. شاخص آلودگی هوا که همواره از محل «ذرات معلق» افزایش پیدا می‌کرد حالا به‌واسطه آلاینده گازی، از حالت سالم به وضعیت نامطلوب، تغییر کرده است و متهم تازه آلودگی هوای تهران نامش «ازن» است. خطرناکی این آلودگی از این جهت بیشتر است که دیده نمی‌شود و شهروندان تنها با مراجعه به سامانه‌های اعلام شاخص کیفیت هوا متوجه میزان آلودگی هوای تهران می‌شوند. آن‌طور که از حرف‌های انوشیروان بندپی، استاندار تهران هم می‌توان متوجه شد این یک آلاینده ثانویه است به این مفهوم که متناسب با شدت نور خورشید (افزایش دما) و اثر آن بر ترکیب شیمیایی گازهای خروجی و بخار بنزین، غلظت آن در هوا بالا می‌رود و البته که تهدیدی جدی برای ریه پایتخت‌نشینان محسوب می‌شود. آلودگی هوای تهران موضوع تازه‌ای نیست و فصل هم نمی‌شناسد؛ گرمای تابستان حالا چند سالی است ازن را در اعماق ریه‌های تهرانی‌ها می‌نشاند و زمستان‌ها وارونگی هوا ذرات معلق را به زندگی‌شان می‌آورد، همین چند سال پیش هم اعلام شد تنها در یک سال ۵۰۰۰ تهرانی براثر آلودگی هوا کشته شده‌اند اما جالب این‌که هنوز معضل آلودگی هوا با همه تبعات وحشتناکش آن‌طور که باید به‌عنوان یک مطالبه از سوی شهروندان تهرانی مطرح نمی‌شود، تنها چند روزی در سرخط خبرها می‌نشیند و خیلی زود فراموش می‌شود.

وقتی تهران آلوده به ازن رکورد زد

با نگاهی به جدول شاخص کیفیت هوا در شش روز گذشته می‌توان متوجه شد که چهار روز از این زمان هوای تهران برای گروه‌های حساس ناسالم بوده است. به این مفهوم که شاخص کیفیت هوا در چهار روز از شش روز گذشته بالای صد بوده است. دو روزی هم که هوا سالم بوده شاخص کیفیت به ترتیب ۹۵ و ۹۷ بوده است. این در حالی است که باید توجه کنیم با وجودی که هوای تهران آبی و تمیز به نظر می‌رسد اما شاخص ازن در پایتخت از ۱۳۰ گذشته است. در نظر داشته باشیم که ازن با غلظت بالاتر از ۱۰۰، خطراتی جدی متوجه دستگاه تنفس می‌کند. ازن با غلظت بالاتر از صد، اثر بسیار مخربی بر مخاط و اندام‌های تنفسی موجودات زنده دارد و موجب حمله آسم و کاهش عملکرد ریه می‌شود. حدود ۴۰ درصد ازن در بینی و حنجره جذب می‌شود ولی ۶۰ درصد آن به عمق ریه می‌رسد. آن‌طور که یوسف رشیدی استاد دانشگاه به ما می‌گوید بالا رفتن میزان این آلاینده در مرحله اول بافت چشم و ریه را از بین می‌برد و زمینه را برای حمله میکرب‌ها و ویروس‌ها را فراهم می‌کند.

اندازه‌گیری دقیق

طی ۱۰۹ روز سپری شده از ابتدای امسال تاکنون ۱۶ روز آلوده به لحاظ آلاینده ازن در تهران سپری شده که در این بین یک روز شاخص از ۱۵۰ واحد هم فراتر رفته و با رسیدن به ۱۶۰ واحد، هوای تهران برای عموم مردم آلوده شده است. این در حالی است که در مدت مشابه سال گذشته تعداد روزهای ناسالم برای گروه‌های حساس از بابت ازن فقط هفت روز بوده و وضعیت قرمز با شاخص بالای ۱۵۰ واحد نیز اصلاً ثبت نشده است. جالب این‌که آن‌طور که از جداول مندرج در سایت شرکت کنترل کیفیت هوای تهران می‌توان متوجه شد تا پیش از این سال ۸۸ با ۱۷ روز آلودگی از بابت ازن، رکورد آلوده‌ترین سال از ناحیه این آلاینده را به خود اختصاص داده بود. پس از آن در بسیاری از سال‌ها تا قبل از سال ۹۷ تعداد روزهای آلوده با ازن یک رقمی و حتی در سال ۹۵ فقط یک روز بوده است. با نگاهی به جدول روزهای آلوده تهران در خردادماه سال‌های گذشته متوجه نکته جالب توجهی می‌شویم و آن هم این‌که در فاصله سال‌های ۱۳۹۴ تا خرداد ۹۷ میزان روزهای آلوده به ازن پایتخت سیر معمولی داشته است، اما تابستان ۹۷ شاهد جهش یکباره آلودگی هوای تهران هستیم، این جهش در خرداد امسال هم ادامه دارد به صورتی که نسبت به سال گذشته هم چند برابر شده است. حالا سوال اینجاست که چرا میزان آلودگی به ازن پایتخت در دو سال گذشته به شکل وحشتناکی افزایش داشته است؟ شینا انصاری، مدیرکل دفتر پایش فراگیر محیط زیست تهران پاسخ جالبی برای این سوال دارد. او به ما می‌گوید: این افزایش به مفهوم بالا رفتن آلاینده ازن در تهران نیست بلکه به این دلیل است که در چند سال گذشته آنالیزورهای سنجش ازن ما بیشتر شده و به تبع آن دقت اندازه‌گیری ما در این حوزه افزایش داشته است.

در بین حرف‌های یوسف رشیدی هم می‌توان این نکته را دید. او در بخشی از حرف‌هایش به ما  می‌گوید: مهم ترین بحث مطرح این است که ازن خودش که به خودی خود مضر است، اما نماینده یکسری آلاینده‌های دیگری است که ما آنها را اندازه گیری نمی‌کنیم. به این مفهوم که بالا رفتن سطح ازن می‌تواند هشداردهنده وجود آلاینده‌های دیگری باشد که آنها اندازه گیری نمی‌شوند.

این در حالی است که بدانیم پیش از این سال‌ها که کیفیت سوخت نامناسبی داشتیم و آنالیزوهای اندازه‌گیری ازن دقیق نبودند احتمالا روزهای آلوده به ازن تهران هم بیشتر بوده است و هم شاخص بالاتری داشته در حالی که این نکته از چشم شهروندان دور مانده است و حتی در جداول اندازه‌گیری هم قید نشده است. چرا که اندازه‌گیری نشده است که قید بشود!

منشأ آلودگی

حالا و با رسانه‌ای شدن افزایش شاخص ازن در تهران و خطرناک شدنش برای گروه‌های حساس می‌توان اظهارنظرهای مختلفی در رابطه با منشأ این آلاینده به دست آورد. از دستگاه‌های تهویه هوا و پرینترهای خانگی و اداری بگیرید تا خودروهای فرسوده. هرچند از پرینتر و دستگاه‌های فتوکپی به‌عنوان منشأ مستقیم تولید ازن یاد می‌شود اما آن‌طور که مدیرکل دفتر پایش فراگیر محیط‌زیست می‌گوید این موارد اندک و مربوط به فضاهای بسته است اما آنچه خطرناک جلوه می‌کند و لازم است مردم نسبت به آن هشیار باشند میزان آلاینده ازن در فضای باز است. یوسف رشیدی می‌گوید منشأ این آلاینده هیدروکربن نسوخته و ناکس ناشی از خودروهاست که به‌صورت پیشران در اتمسفر ازن را تولید می‌کنند.

همین نکته را که پیگیری کنیم می‌رسیم به متهم ردیف اول تولید این آلاینده در تهران یعنی موتورسیکلت‌های کاربراتوری و خودروها و اتوبوس‌های فرسوده در تهران. جالب این که بدانیم هنوز یک میلیون و ۷۰۰ هزار موتورسیکلت کاربراتوری و فرسوده در تهران تردد می‌کنند.

به این فهرست اضافه کنید آنچه را شینا انصاری به آن اشاره دارد. او می‌گوید حتی جایگاه‌های سوخت هم می‌تواند به عنوان منشا قابل توجهی از تولید این آلاینده باشد. او به طرحی اشاره می‌کند که قرار بوده است از سوی وزارت نفت اجرا شود و هرچند این اتفاق در بسیاری از جایگاه‌ها افتاده است اما هنوز هم جایگاه‌هایی هستند که طرح «کهاب» در آن اجرایی نشده است. آن‌طور که شینا انصاری می‌گوید «کهاب» سرنام عبارت کاهش، هدایت، انتقال و بازیافت بخار بنزین است و هدف اصلی این طرح کاهش از دست رفتن بخار بنزین در مراحل مختلف سوختگیری است که می‌تواند به‌عنوان منشا قابل توجهی در تولید آلاینده ازن محسوب شود.

چه باید کرد

ذرات ازن به بافت خون نفوذ می‌کند و ریه را هدف قرار می‌دهد و البته کودکان را بیش از بزرگسالان در معرض خطر قرار می‌دهد؛ چراکه ریه آنها هنوز در حال رشد و تکامل بوده و معمولاً فعالیت آنها در خارج از خانه بالاست. تنفس ازن می‌تواند عوارضی از جمله درد قفسه سینه، سرفه، سوزش گلو و گرفتگی ریه را موجب شود و نیز بیماری‌هایی همچون برونشیت و آسم را تشدید کند. آلاینده ازن تقریبا از نیمه خرداد تا نیمه مرداد از ساعت ۱۲ تا ۱۸ افزایش پیدا می‌کند. از این رو توصیه می‌شود که در این ساعات حضور خود در فضاهای باز را کاهش دهید. گروه‌های حساس شامل کودکان، زنان باردار، سالمندان و بیماران نسبت به افزایش آلاینده ازن حساس‌تر از سایر گروه‌ها هستند، به همین دلیل این افراد نیز باید از فعالیت‌های طولانی و سنگین در این بازه زمانی در فضاهای باز خودداری کنند.

میثم اسماعیلی

پر کردن یک دریاچه با وان

افزایش زمزمه‌های‌ اجرایی شدن  طرح انتقال آب از دریاچه وان به دریاچه ارومیه از خشکیدگی دیپلماسی آب ایران حکایت دارد

همه این سال‌ها که قرار بوده دریاچه ارومیه احیا شود را که بگردید فهرستی از تصمیمات و وعده‌ها می‌بینید اما دریغ از یک راهکار علمی و عملی یا گزارش درستی از عملکردی در راستای احیای دریاچه ارومیه،‌ دریاچه‌ای که حالا شده است نمادی برای فراموشی. حالا امید دریاچه ارومیه برای زنده ماندن تنها و تنها به آسمان است و لطف الهی،‌ اگر ذره‌ای شک دارید نگاه کنید به طرح‌ها و ایده‌هایی که همه این سالها قرار بود آبی باشد در دل بزرگترین دریاچه نمکی جهان اما فقط نانی شد بر سفره سیاستمدارانش. ایده انتقال آب دریاچه وان ترکیه به دریاچه ارومیه هم ایده تازه‌ای نیست اما به واسطه انتشار گفته‌هایی باز هم تازه شده است. ماجرا ازین قرار است که هفته گذشته فرهاد افشار که مدیرعامل خیریه بین الملل ایرانیان است در شورای شهر ارومیه از قطعی بودن امکان این ایده صحبت کرد، هر چند برای این قطعیتش هیچ دلیل علمی عنوان نکرده است. واقعیت این است که انتقال آب از یک حوضه به حوضه دیگر کار و تصمیم ساده‌ای نیست. به باور بسیاری از کارشناسان باید حوضه انتقال دهنده به آبی که انتقال می‌یابد نیاز نداشته باشد و در واقع آن چنان آب مازاد داشته باشد که هیچ حقی در حوضه‌های پائین دست آن ضایع نگردد. همچنین این انتقال اشکالات زیست محیطی بدنبال نداشته باشد و چنین طرحی از نظر فنی، عملیاتی، و اقتصادی امکان پذیر باشد. این موارد به خوبی نشان می‌دهد که این ایده مستلزم انجام مطالعات کافی و لازم در این زمینه توسط متخصصین و مشاورین بی‌طرف است. حالا اما هر چقدر بگردید کمتر مطالعه کارشناسانه یا اظهارنظر علمی در این زمینه می‌یابید، آنقدر کم که حرف‌های مدیرعامل یک خیریه شاید بعدها مستند تصمیمی شود که میخ آخر تابوت احیای دریاچه ارومیه است.

 

نفت در برابر آب 

ایده انتقال آب دریاچه وان به دریاچه ارومیه اولین بار از زبان عیسی کلانتری عنوان شد، آن هم در زمانی که او هنوز بر بالاترین مسند حوزه محیط زیست ایران ننشسته بود و همچنان به عنوان دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه شناخته می‌شد. طرحی که کلانتری در یک نشست خبری در مرداد سال ۹۵ در توجیه آن گفت: «دریاچه وان گرفتار زیادی آب است؛ ارتفاع آب در این دریاچه به قدری بالا آمده که شرایط بی هوازی در کف دریاچه ایجاد کرده و موجودات داخل آب در حال از بین رفتن هستند». کلانتری اصرار داشت که «نه تنها همه چیز برای انتقال آب از دریاچه وان در ترکیه به دریاچه ارومیه در کشورمان مهیاست، که این اتفاق به نفع هر دو کشور است». هر چند عمر حرف‌های دبیر وقت ستاد احیای دریاچه ارومیه به یک سال هم نرسید و بعد از طرح این مسئله، اینبار مدیردفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه از نبود برنامه و طرح ستاد احیای دریاچه ارومیه برای انتقال آب دریاچه وان به دریاچه ارومیه خبر داد. مسعود تجریشی این بار در گفتگو با پایگاه خبری آب ایران عنوان کرد که انتقال آب این دریاچه مد نظر ستاد احیای دریاچه ارومیه نیست و این پیشنهادی است که طرف‌های ترک به ایران ارایه کرده‌اند و یک گروه تحقیقاتی متشکل از پنج دانشگاه داخلی و خارجی ( دانشگاه وان ترکیه و یک دانشگاه اروپایی ) تشکیل و در حال بررسی علمی، فنی و اینکه انتقال آب چه آثاری ممکن است به همراه داشته باشد، هستند.

آنطور که مسعود تجریشی در آن سال اشاره کرده است پیشنهاد انتقال آب دریاچه وان به دریاچه ارومیه از سوی مقامات ترکیه پیشنهاد شده است. امید شایان فر رئیس انجمن دریاچه ارومیه اما اعلام کرد هرچند ترکیه و گرجستان انتقال آب و نجات دریاچه ارومیه را پیشنهاد داده‌اند، اما در پس انتقال آب از دریاچه وان، انتقال نفت و خرید گاز نهفته است!

رییس کارگروه علمی ستاد احیای دریاچه ارومیه این بار درباره بررسی این پیشنهاد گفت: با توجه به این که قرار بود هر اقدامی که می تواند به دریاچه ارومیه کمک کند، حتی اگر ستاد مخالف آن بود، مطالعاتش انجام شود، مطالعه انتقال آب از دریاچه وان ترکیه به دریاچه ارومیه نیز انجام شده است که شامل مطالعات شیمیایی، زیست محیطی، بیولوژیکی و فنی است.

تجریشی تاکید کرد:حدود یک ماه پیش نتایج این مطالعه مشخص شد و در مطالعه شیمیایی به این جمع بندی رسیدیم که این انتقال آب به صلاح نیست.

تناقض‌های یک ایده

به نظر می‌رسید با توجه به حرف‌های دبیر و رئیس کارگروه علمی ستاد احیای دریاچه پرونده این طرح بسته شده است اما همین هفته گذشته فرهاد افشار مدیرعامل موسسه خیریه بین‌الملل ایرانیان در صحن شورای شهر ارومیه حضور پیدا کرد و به قطع از موفقیت‌آمیز بودن این طرح سخن گفت. سخنانی پر از تناقضات آشکار نسبت به حرف‌های مسئولین و کارشناسان این حوزه. به عنوان مثال او با اشاره به اینکه تمامی آزمایشات زیست‌محیطی این پروژه توسط چهاردانشگاه  بررسی و انجام شده گفته است: مخلوط شدن آب دو دریاچه موردآزمایش قرار گرفته و  از سوی این دانشگاه‌ها مورد تأیید قرار گرفت و باید مرحله مذاکرات با ترکیه در دست اجرا قرار گیرد.

این در حالی است که مسعود باقرزاده کریمی سرپرست دفتر امور تالاب‌ها در سازمان حفاظت محیط زیست با اشاره به اینکه هنوز مطالعات مربوط به انتقال آب دریاچه وان به دریاچه ارومیه انجام نشده است، گفت: این طرح هنوز به طور رسمی در ستاد احیای دریاچه ارومیه مطرح نشده و گزارش فنی برای آن تهیه نشده است!

فارغ از این تناقض روشن هنوز برای بسیاری نسبت یک خیریه با چنین پروژه زیست محیطی و کارشناسانه‌ای مشخص نیست، آن هم وقتی که بدانیم مدیرعامل این خیریه استاد جامعه شناسی دانشگاه برن آلمان است!

انتقال آب شایعه است

البته که این اولین بار نیست که پس از اعلام ملغی شدن این پروژه باز هم از سوی افرادی مطرح می‌شود. این موضوع تا به حال بارها و بارها عنوان شده است، پیش از این هم حتی عده‌ایی از مسئولین از طرح مطالعاتی این طرح خبر داده‌اند و عده ایی دیگر آن را از اساس کذب دانستند. تا اینکه اردیبهشت سال گذشته مدیر استانی ستاد احیای دریاچه ارومیه در آذربایجان غربی خط بطلانی بر ادعاهای مطالعات انجام گرفته توسط مسئولان کشید و گفت؛ برنامه‌ای در مورد انتقال آب وان ترکیه به دریاچه ارومیه وجود ندارد و خبرهایی را که در این ارتباط منتشر شده ‌ تکذیب می‌کنم.

فرهاد سرخوش در گفت‌وگو با خبرنگاران اعلام کرد دریای خزر یا دریاچه وان از لحاظ نوع آب عوامل شیمیایی سازگاری با آب دریاچه ارومیه ندارند و نمی‌توان از آب آن‌ها برای احیای این دریاچه استفاده کرد، بنابراین هر گونه طرح انتقال آب از خارج کشور از جمله ترکیه به دریاچه ارومیه صحت ندارد و فقط شایعه‌ای در بین مردم پخش شده است.

پاس گل ایرانی!

حجت میان آبادی، پژوهشگردیپلماسی آب است و بارها تلاش کرده است در میانه همه این شایعات و تایید و تکذیب‌ها از دریچه دانش و با نگاهی علمی به این موضوع بنگرد. او در این رابطه به ما می‌گوید: کسانی که بحث انتقال آب دریاچه وان به دریاچه ارومیه را مطرح می‌کنند دچار بخشی نگری جدی هستند. و به یقین می‌توانیم بگوییم که در حوزه آب یا کاملا بی دانش هستند یا اگر خیلی خوشبین باشیم کم دانش هستند. این افراد به  مسائل آب و محیط زیست نقطه‌ای نگاه می‌کنند. این پروژه کذایی قطعا ابعاد بین‌المللی و ملی دارد و بحث‌های ژئوپولیتیکی آن بسیار حساس است و وقتی ما انتقال آب از ترکیه را مطرح می‌کنیم باید نگاهی داشته باشیم به چالش‌های آب کشورهای منطقه با کشور ترکیه از جمله ایران.

این کارشناس حوزه آب به سیاست‌های آبی کشورهای منطقه می‌پردازد و می‌گوید: مساله این است که ترکیه در مورد سیاست‌های آبی‌اش دکترین «هارمون» را در پیش گرفته است. سرچشمه پیدایش چنین تفکری هم از مناقشه آبی میان آمریکا و مکزیک شکل گرفت که دادستان کل وقت آمریکا فردی به نام «هارمون» در اواخر قرن ۱۹ حکم داد که «منابع آبی مثل منابع نفتی متعلق به هر کشور است،‌ همانطور که هر کشوری نمی‌تواند به کشورهای پایین دست  بگوید که از منابع نفتی‌اش چگونه استفاده کند به همان صورت هم نمی‌تواند بگوید که از منبع آبی اش چطور استفاده کند».

آنطور که حجت میان آبادی می‌گوید این دکترین حالا سالهاست که منسوخ شده است و هیچ اعتباری ندارد و حقوق بین‌الملل آن را کاملا رد کرده است. هر چند به نظر می‌رسد کشور ترکیه هنوز به شکل خیلی جدی به این نوع نگاه یعنی دکترین هارمون باور دارند. برای مثال سلیمان دمیرل رئیس جمهور وقت ترکیه گفته بود همانطور که کشور عراق نفت دارد ما هم آب د اریم و همانطور که در نوع مصرف نفتشان ما دخالتی نداریم آنها هم نمی توانند برای آب به ما توصیه کنند! حالا با الگوگیری از چنین نگاهی افغانستان هم به چنین تفکری رسیده است و اشرف غنی رئیس جمهور این کشور هم به آن اشاره کرده است و جالب اینکه افغانستان از این مورد به عنوان یک اهرم سیاسی برای فشار به کشورهای دیگر استفاده می‌کند. همه این ها در حالی است که تقریبا تمام کنوانسیون‌های بین المللی این مساله را رد کرده‌اند و برای آنها این نگاه منسوخ شده است. به این مفهوم که هیچ قانون بین المللی چنین موردی را به رسمیت نمی شناسد.

این پژوهشگر دیپلماسی آب با اشاره به این سیاست آبی کشور ترکیه می‌گوید: این کشور اعلام کرده است که هر کشوری که بخواهد از ما آب بگیرد به ازای هر متر مکعب فلان مقدار پول یا نفت بدهد! حالا وقتی مسئولینی در رده معاون اول رئیس جمهور گزینه خرید آب از ترکیه را مطرح می‌کنند این مساله کاملا جنبه حقوقی پیدا می‌کند. به این مفهوم که ما رسما دکترین منسوخ شده هارمون را پذیرفتیم و حالا بر سر قیمت باید چانه بزنیم!

وقتی افغانستان می‌گوید بیش از ٩٠درصد آب هیرمند از کشور من تأمین می‌شود، پس من حق دارم از آب خود استفاده کنم و ایران با آن نگاه نمی‌تواند اعتراض کند که سیستان خشک شده و می‌خواهم از آب هیرمند استفاده کنم. برهمین‌اساس، ترکیه می‌تواند ادعا کند آب دجله و فرات در کشور من سرچشمه می‌گیرد و تا جایی که می‌توانم با ایجاد سد از آن‌ها استفاده خواهم کرد.

حجت میان‌آبادی با انتقاد از حرف‌های غیرکارشناسانه افرادی که هیچ نسبتی با دانش در این حوزه ندارند به ما می‌گوید: خیلی عجیب است در این سیستم عریض و طویل دولت ما کسی نیست به این دوستان مشاوره بدهد که با این گفته ها آنها رسما دارند یک تئوری منسوخ شده بین‌المللی را به رسمیت می‌شناسند و به نوعی به کشورهایی مثل ترکیه و افغانستان پاس گل می‌دهند و ایران را در موضع ضعف قرار دادند.  البته که این بار اول نیست و چندی پیش هم بعضی از مسئولین موضوع خرید آب از افغانستان را مطرح کردند اما اینکه این موضع از سوی معاون اول رئیس جمهور یا رئیس سازمان محیط زیست ایران مطرح شود به نوعی یک فاجعه محسوب می‌شود.

میثم اسماعیلی

 

پول بده، هر کوهی بخور!

گزارش میدانی ‌از سوئیس ایران؛ جایی که در آن منابع طبیعی را متری ۱۰۰میلیون تومان می‌فروشند

داماد آقای وکیل و عروس آقای وزیر و پسر جناب رئیس را اضافه کنید به بی‌شمار وابستگان به قدرت و ثروت، حاصلشان می‌شود صاحبان همه ویلاهایی که کوه را خراشیده‌اند و لواسان را کرده‌اند خوش‌نشین این سال‌هایشان. این خلاصه همه آن چیزی است که در گشت و گذار چند ساعته در لواسان و ساخت و سازهایش دستگیرمان شد. تخلف آنقدر بدیهی و رایج هست که نیاز به پرس و جوی زیادی نیست و همان گشت چند ساعته کفایت می‌کند تا از حجم تخلفات صورت گرفته آگاه شوید. اگر از چرایی همه این تخلفات آشکار سوال کنید طوری نگاه می‌شوید که انگار از سیاره دیگری آمده اید. تخلف که آشکار است،‌ قانون هم که با صراحت وجود دارد پس چرا هنوز کوه‌ها محصور می‌شوند و محدود و در آخر هم ناپدید؟‌‌

آغاز گشت چند ساعته‌ام گفت‌وگو با امام جمعه لواسان است. حجت‌الاسلام «سیدسعید لواسانی» حالا بیش از چهارسال است امامت جمعه این شهر را عهده‌دار است و خیلی زود بیرق مبارزه با فساد و تخلفات در این شهر را به دست گرفته است.  حضور فعال او در شبکه‌های اجتماعی و ارتباط خوبش با رسانه‌ها باعث شده حرف‌هایش مخاطبان بسیاری پیدا کند. به همین دلیل از او می‌خواهم تعارفات و مقدمه‌های مرسوم را در گفت‌وگو کنار بگذاریم و یکراست بروم سراغ آنچه می‌خواهم. می‌پرسم حاج آقا زورتان به این جماعت مفسد و متخلف می‌رسد؟ «مبارزه با فساد شدنی، اما فوق‌العاده سخت است. مبارزه با فساد اینچنینی عزم و اراده جدی می‌خواهد، آن هم نه به صورت فردی. این مبارزه تدبیر عملی می‌خواهد و قانونگذاری و یک ضمانت اجرایی محکم برای قانون. هر چند در مجلس عزم و اراده کلان و نگاه راهبردی برای مبارزه با فساد در تخلف نمی‌بینم.»

اینجا مایه حرف اول را می‌زند

ویلای مصادره‌ای مسؤولی که بیش از دو دهه رایگان از آن استفاده می‌کرده است و کاخ دختر وزیر دولت و خانه چند ده میلیاردی داماد مسؤول رده بالا تنها نمونه‌های رسانه‌ای شده چیزی است که از آن به‌عنوان تخلف در ساخت و ساز یاد می‌شود. اینها فقط نمونه‌هایی  است که به واسطه شهرت منسوبانشان در میان افکار عمومی شناخته‌شده‌ترند در حالی که در کنار این افراد سوپر میلیاردرهایی وجود دارند که نه تنها ابایی از تخلفات فراوان و آشکار ندارند، بلکه حتی ارگان‌هایی مثل شهرداری را هم مواخذه می‌کنند. محمد  یکی از افرادی است که به‌عنوان پیمانکار یکی از این ساختمان‌ها در لواسان با من همصحبت می‌شود. بیراهه رفتن من از این‌که خیلی زود به‌عنوان روزنامه‌نگار لو نروم هم راه به جایی نمی‌برد و انگار که هر روز چنین مراجعانی داشته باشد خیالم را از شناخته‌‌شدنم راحت می‌کند. از او درباره روند پروسه برای ساخت یک ویلا می‌پرسم. محمد که می‌داند این سوالم فقط برای باز شدن سر صحبت است فقط یک آدرس می‌دهد؛ « برو محله تک مزرعه،‌ کوچه ماهان،‌ برو انتهای کوچه تو خاکی وایستا تا من بیام!» خودش سوار بر موتور چند دقیقه بعد به محل می‌رسد. اینجا همه لواسان زیر پایتان است. از دریاچه لتیان که روز به روز آب می‌رود تا همین شهرک لاکچری «باستی هیلز» که در دل کوه گم شده است. محمد دستش را باز می‌کند و یک نیمدایره به وسعت شهر لواسان روی هوا می‌کشد:« همه اینها خلاف ساخته‌اند، چرا نسازند؟ اگر برای ۱۵۰ متر قانونی ساختن شهرداری برای هر متر به عنوان مثال ۵۰۰ هزار تومان بگیرد برای جریمه خلاف در ساخت و ساز هفت برابر می‌گیرد. شما باشید کدام را انتخاب می‌کنید؟»

من حتما همان آدم فضایی از یک سیاره دیگرم که برای جواب به این سوال فکر می‌کنم. محمد اما اهل زمین است که ادامه فکرم می‌شود و می‌گوید: «شهرداری خلاف‌ها را می‌بیند اما حرفی نمی‌زند تا ملک ساخته شود. بعد از آن پرونده خلافی ساختمان را به کمیسیون ماده صد ارجاع می‌دهد و در این کمیسیون تا هفت برابر قیمت جریمه تعلق می‌گیرد. به این صورت هم اعمال قانون شده و مجری قانون دست بالا را دارد چرا که بالاخره برخورد قانونی صورت گرفته و هم سازنده با رغبت با پرداخت جریمه به ساخت و سازش ادامه می‌دهد.» حتما کمی خودمانی شده‌ام که محمد  را مصداق سوالم می‌کنم. بابت همین ساختمانی که خودت پیمانکارش هستی هم همین‌طور است؟ «بله، هزار متر اضافه نسبت به پروانه ساخت شش میلیارد جریمه دارد! ما هم پرداخت کردیم.» حالا ذهنم فرار می‌کند به ۴۵ متری تک خواب،‌ طبقه چهارم بدون آسانسور که همکارم چند هفته‌ای است برای اجاره‌اش آواره سایت دیوار و صفحه نیازمندی روزنامه‌ها شده است. درست مثل فیلم‌ها چند بار سرم را تند تند تکان می‌دهم که ذهن فراری‌ام را دوباره بنشانم پای حرف‌های محمد  ، پیمانکار صادق مشغول در لواسان. «شما فکر می‌کنید کسی که ۳۰۰۰ متر زمین را از قرار متری صد میلیون تومان خریده‌ راضی به ساخت ملکی با زیربنای ۱۵۰ متر می‌شود؟ حتما که نمی‌شود. اصلا کسی که برای زمین ملکش ۳۰۰ میلیارد تومان پول داده است ۶ میلیارد جریمه پول محسوب می‌شود؟ فکر می‌کنید کوه‌خواری و زمین‌خواری برای این فرد معنایی دارد؟» حالا دیگر محمد انگار که برای دوست صمیمی‌اش غر بزند، لحنش تنیده به حسرت است «اینجا مایه حرف اولو می‌زنه.»

خوش‌نشینی در سوئیس ایران

کمیسیون ماده صد قانون شهرداری‌ها متشکل از سه عضو نماینده استانداری،‌ نماینده شورای شهر و یک قاضی به نمایندگی از دستگاه قضایی است که وظیفه اش رسیدگی به تخلفات ساخت و ساز در شهرهاست. طبق قانون اگر تخلفات ساختمانی صورت گرفته اصول شهرسازی، فنی و بهداشتی را زیر پا گذاشته باشد و این کمیسیون ضرورت تخریب را تشخیص بدهد شهرداری مکلف به تخریب است. اما در عمل رای خروجی این کمیسیون اخذ جریمه نقدی است. موضوعی که البته بارها مورد انتقاد مسؤولان قوه قضاییه، مجریه و نمایندگان مجلس قرار گرفته و به نگاه درآمدزایی به این کمیسیون انتقاد شده است. اما انتقاد در رسانه‌ها آخرین تیر ترکش آنهایی است که قرار است با این تخلفات مبارزه کنند. حالا کاربرد کمیسیون ماده صد در این میان به این شکل است که استثنا را قاعده کرده است. استثنا مربوط به مواردی چند درصدی است اما آنچه عملا در کمیسیون صد اتفاق می‌افتد شامل ۹۰ درصد موارد تخلف می‌شود. اینجا هم مثل بسیاری از موارد دیگر خلأ قانونی آنچنانی حس نمی‌شود هر چند قانون وضع شده در این رابطه مصوب ۱۳۳۶ است و دیگر کاربردی با زندگی امروزی ندارد اما همین قانون نیم‌بند هم می‌تواند جلوی تخلف آشکار در ساخت و ساز لواسان را بگیرد. حجت‌الاسلام سعید لواسانی اشاره پررنگ، مهم و تلخی به این ماجرای قانونی دارد. او فارغ از همه خلأهای قانونی به «قانون‌فروشانی» اشاره دارد که در خدمت متخلفان هستند. او می‌گوید: « فساد شخصی پیش می‌آید و از آن گریزی نیست اما ما باید از فساد در بدنه نهادها جلوگیری کنیم. ما باید جلوی قانون‌فروش‌ها بایستیم. اگر قانون‌فروشان نتوانند این کار را انجام بدهند از قانون‌گریزها هم کاری ساخته نیست.» حجت‌الاسلام لواسانی امیدوار است بتواند کمی از سرعت تخلف در این شهر بکاهد،. مصداق‌هایش از کند شدن روند تخلفات هم جالب توجه است. او به نزدیک بودن راه اندازی فاز دوم شهرک لاکچری‌نشین اشاره می‌کند و می‌گوید: «همین اتفاقات به کمک جوانانی عدالتخواه صورت گرفت و باعث شد ساخت فاز دوم شهرک لاکچری فعلا متوقف شود». مثال او از تخلف آشکار آن هم در سطحی وسیع اشاره به شهرکی دارد که میان املاکی‌های منطقه لواسان به سوئیس ایران شهره است؛ «باستی‌هیلز» که حتی نامش هم گرته‌برداری شده از منطقه بورلی‌هیلز در لس‌آنجلس است. جالب است بدانید تلاش بسیاری از افراد دلسوز برای جلوگیری از ساخت چنین شهرکی در همه این سال‌ها تنها یک نتیجه به همراه داشته است و آن هم این‌که لوگوی انگلیسی bastihills از ورودی شهرک پاک شده است!

نمادی برای مبارزه با تخلف

قصه شهرک باستی‌هیلز طولانی‌تر از آن است که در این گزارش با جزئیات شرح داده شود. ماجرا از زمینی به مالکیت فردی به نام غلامحسین مطهری اصل در سال ۱۳۸۰ آغاز شده است،؛ تخلفات فراوانی در این میانه نادیده گرفته شده و حتی شکایت سازمان محیط‌زیست هم به جایی نرسیده تا حالا این شهرک محلی بشود برای ساخت و سازهای لوکس با معماری و طراحی باورنکردنی که بعضی آن را همردیف خانه‌های سلبریتی‌های هالیوود در منطقه مرفه‌نشین بورلی‌هیلز کالیفرنیا می‌دانند. شناسایی افراد ساکن در این شهرک کار سختی نیست،‌ فقط کافی است با یکی از اهالی بومی لواسان همکلام شوید. حالا دوباره من در انتهای کوچه ماهان ایستاده‌ام، جایی که جاده خاکی می‌شود همراه با محمد  که حالا یک ساعتی است کارش را رها کرده و مشتاقانه برایم حرف می‌زند.«اون ساختمونه رو می‌بینی؟ همون که دیوارش رنگ بتونه. اون واسه برادران انصاری صاحب بانک آینده‌است. حالا اون ساختمون جلوییش رو می‌بینی؟ نماش سنگه سیاهه؟ اون ساختمون شورای شهر لواسانه!». محمد می‌خندد.

تقابل جالبی است وجود ساختمان شورای شهر لواسان درست روبه‌روی شهرک باستی هیلز که نمادی است از همه تخلفات صورت گرفته در این شهر. حجت‌الاسلام لواسانی حتی به حصار دیواری هفت متری اطراف این شهرک اشاره دارد و می‌گوید همین دیوار هم قانونی نیست، اما هنوز سر جایش است. آن‌طور که برخی رسانه‌ها نوشته‌اند علی انصاری٬ یکی از مالکان سوپر میلیاردر ویلا‌های باستی هیلز است که ۲۸۵۰ متر مربع اضافه بنا داشته و ۱۳۷۹ متر دیوار کشی غیر مجاز. کمیسیون ماده ۱۰۰ هم ضرورت تخریب دیوار را تشخیص نداده است و حکم بر عدم نیاز تخریب اعیان‌های احداثی به جهت عدم مغایرت با اصول شهرسازی داده و جریمه‌ای بالغ بر ۳۰ میلیارد و ۵۱۳ میلیون ریال از علی انصاری٬ مالک بازار تلفن  همراه و مبل ایران دریافت می‌کند و تراژدی ساخت و ساز غیرقانونی فیصله پیدا می‌کند. حجت الاسلام لواسانی می‌گوید همین شهرک می‌تواند به‌عنوان پایلوت مبارزه با فساد قرار بگیرد، جایی که اگر بتوان در آن جلوی تخلف را گرفت امیدوار به بهبود اوضاع در لواسان می‌شویم.

  خبرهای خوب لواسان در راه است

رد تاثیر سیاست‌های تازه قوه قضاییه در مبارزه با فساد را می‌شود در همین چند ماه روی کار آمدن حجت‌الاسلام ابراهیم رئیسی هم متوجه شد. همین دیروز حجت‌الاسلام سعید لواسانی در خطبه‌های نمازجمعه این شهر به نقل از ابراهیم رئیسی که قوه قضاییه در حوزه لواسانات ورود کرده‌اند و ان‌شاءا… خبرهای خوبی خواهید شنید. ورود قوه قضاییه به تخلفات بسیار در ساخت و ساز در لواسان البته که خبر خوبی است و به نظر می‌رسد اراده این قوه در برخورد با فساد در این شهر به گونه‌ای بوده است که بسیاری از متخلفان از همین حالا به فکر چاره افتاده‌اند. در میانه خطبه‌های این هفته حجت‌الاسلام لواسانی می‌توان این نکته را متوجه شد. او در بخشی از خطبه‌ها اعلام کرد: در حوزه تخریب ویلای خانم نعمت‌زاده ایشان چهارشنبه پیش من آمدند و گفتم قانون باید اجرا شود و هیچ راه دیگری وجود ندارد. آن‌طور که امام جمعه لواسان می‌گوید پیش از اینها هم شبنم نعمت‌زاده در حضور حجت‌الاسلام سعید لواسانی قول تخریب تخلف ساخت ویلا را داده بود، اما همچنان این اتفاق صورت نگرفته است. هر چند بدیهی است تخلفات صورت گرفته فقط مربوط به او نیست و افراد دیگری هم هستند که حتما باید با آنها هم برخورد شود.

 میثم اسماعیلی

کارت دعوت ویژه برای آقای کلانتری

بهتر است دولت‌ حضور عیسی کلانتری ‌را در رسانه ملی قطعی کند تا دست‌کم برای شفاف‌سازی از آنچه فعالان محیط‌زیست خلف وعده می‌نامند قدم‌هایی ‌ کوچک برداشته شود

مهدی آیینی

دولت سرانجام صدای اعتراض محیط‌زیستی‌ها را شنید و به پویش درخواست از رئیس‌جمهور برای پس گرفتن عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» واکنش نشان داد. علی ربیعی، سخنگوی دولت در یادداشتی از این خبر داد که دولت آماده است تا با ‌ حضور در  رسانه ملی با فعالان محیط‌زیست که  پویش #دولت_محیط_نیستی  را به جریان انداخته و از رئیس‌جمهور خواسته‌اند دیگر از عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» استفاده نکند، گفت‌وگو کند.

پویش دولت محیط نیستی ۱۸ روز پیش و همزمان با روزجهانی مقابله با بیابان‌زایی کلید خورد، آن روز یکصد نفر از کارشناسان، فعالان و خبرنگاران حوزه محیط‌زیست نامه‌ای به رئیس‌جمهور نوشتند و در آن به وعده‌های محیط‌زیستی دولت اشاره کردند، وعده‌هایی که تاکنون از مقام شعار فراتر نرفته به همین خاطر آنها از رئیس‌جمهور خواستند دست‌کم عنوان محیط‌زیستی‌ترین دولت را از خود پس بگیرد.

فعالان محیط‌زیست با انتشار این نامه در فضای مجازی از مردم نیز دعوت کردند با امضای نامه به پویش دولت محیط نیستی بپیوندند و تا لحظه تنظیم این نوشته ‌بیش از ۶۰۰۰ نفر آن را امضا و نسبت به سوءمدیریت در حوزه محیط‌زیست کشور ابراز نگرانی کرده‌اند.

واکنش دولت نسبت به این پویش را باید به فال نیک گرفت، چراکه دست‌کم از این حکایت دارد که دولت آماده شنیدن سخنان فعالان محیط‌زیست و افرادی است که دغدغه محیط‌زیست کشور را دارند. دراین بین اما باید پیشنهاد داد بهتر است شخصی از سوی دولت برای پاسخگویی به فعالان محیط‌زیست انتخاب شود که درباره مسائل محیط‌زیست آگاهی و قدرت تصمیم‌گیری نیز داشته باشد.

به نظر می‌رسد بهترین گزینه برای پاسخگویی به دغدغه‌های فعالان محیط‌زیست عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست باشد؛ شخصی که تاکنون آن‌طور که باید در رسانه ملی به نگرانی‌های فعالان محیط‌زیست نپرداخته است. هرچند آقای کلانتری در اولین نشست خبری‌اش اعتراف کرد که توان پاسخگویی علمی او به مسائل محیط‌زیستی حدود ۵ درصد است با این حال بجز او کسی نمی‌تواند نگرانی‌های فعالان محیط‌زیست کشور را بر طرف کند، چراکه حدود ۲۳ ماه است عیسی کلانتری سکان هدایت محیط‌زیست کشور را در دست دارد و در این مدت تصمیم‌هایی گرفته که به نگرانی‌های فعالان محیط‌زیست دامن زده است.

علاوه براین چنانچه شخص دیگری مانند سخنگوی دولت برای پاسخگویی به دغدغه فعالان محیط‌زیست راهی رسانه ملی شود بیم این می‌رود که دوباره چیزی بجز وعده دست فعالان محیط‌زیست را نگیرد.

 به همین دلیل باید از دولت خواست با فراهم کردن شرایط و دعوت ویژه از آقای کلانتری حضور او را در رسانه ملی قطعی کند تا دست‌کم برای شفاف‌سازی از آنچه فعالان محیط‌زیست خلف وعده می‌نامند قدم‌هایی هرچند کوچک بردارد.

مهدی آیینی

‌دولت در ترازوی محیط‌‌زیستی‌ها

عده‌ای از فعالان محیط زیست معتقدند رئیس جمهور به خاطر  عمل ‌نکردن به وعده‌های محیط‌زیستی اش باید عنوان «محیط‌زیستی ترین دولت» را از کابینه‌ خود پس بگیرد

دوشنبه هفته پیش بود که حدود صد نفر از اساتید دانشگاه، کارشناسان، فعالان، خبرنگاران و دوستداران محیط‌زیست به مناسبت روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی، نامه‌ای سرگشاده به رئیس‌جمهور نوشتند و در آن نامه ضمن انتقاد ازبی توجهی دولت نسبت به وعده های‌‌محیط زیستی‌‌اش در شش سال گذشته، از حسن روحانی خواستند که عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» را از کابینه خود پس بگیرد.‌

در این نامه موارد متعددی از عملکردهای منفی دولت در حوزه‌های منابع طبیعی و محیط‌زیست در سال‌های گذشته بیان شده است. مواردی از جمله «موافقت ‌با پروژه‌های انتقال آب مانند طرح انتقال آب خزر به سمنان، انتصاب مدیران غیرمتخصص در سازمان‌های «حفاظت‌ محیط‌زیست» و «جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری»، استفاده نکردن از نتایج تحقیقات در برنامه‌ریزی و ارزیابی پروژه‌های زیست‌محیطی، بلاتکلیفی مدارس طبیعت، بی‌توجهی به دیپلماسی آب و تامین حقابه‌های کشور، مهار نشدن ریزگردها در بیشتر استان‌ها، تداوم رشد بیابان‌زایی در کشور، اجرای طرح‌های گردشگری بی‌ضابطه در زیستگاه‌های بکر مانند جزیره آشوراده، ‌واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی و واردات بی‌رویه محصولات تراریخته»؛ موضوعاتی که در کنار چند مورد دیگر، دست به دست هم داده و جمعی از فعالان محیط‌زیست، اساتید و خبرنگاران این حوزه را مجاب کرده است که برای پس گرفتن عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» به رئیس‌جمهور نامه بنویسند.

این افراد به همراه انتشار نامه خود در رسانه‌ها، لینکی نیز در فضای مجازی منتشر کرده‌اند تا عموم مردم بتوانند نامه درخواست از رئیس جمهور را به صورت الکترونیکی امضا کنند. تا لحظه نگارش این گزارش ‌ نیز بیش ‌از ۲۵۰۰ نفر‌ این نامه را در فضای مجازی امضا کرده‌اند.

سد راه جنگل

در میان اسامی امضاکنندگان نامه درخواست از رئیس‌جمهور برای پس گرفتن عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت»، نام بسیاری از فعالان محیط‌زیستی باسابقه دیده می‌شود. از جمله محمد درویش، عضو هیات علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور که معتقد است عملکرد دولت در شش سال گذشته در حوزه‌های محیط‌زیست و منابع طبیعی به هیچ وجه قابل دفاع نیست.

او در گفت‌وگو با ما موافقت سازمان محیط‌زیست با سدسازی در شمال کشور و قطع شدن درختان صدها هکتار از جنگل‌های ارزشمند هیرکانی به بهانه این سدسازی‌ها را به عنوان بخشی از مهمترین دلایل خود برای امضای نامه اخیر جمعی از فعالان محیط‌زیست به رئیس‌جمهور بیان می‌کند.

درویش همچنین درباره دیگر دلایل خود برای امضای این نامه توضیح می‌دهد: براساس تعهدات ایران در اجلاس ناگویای ژاپن در سال ۲۰۱۰ میلادی، قرار بود وسعت مناطق حفاظت‌شده تا پیش از سال ۲۰۲۰ به ۱۷درصد خاک کشور برسد، در حالی که نه تنها وسعت این مناطق هنوز در سطحی کمتر از ۱۱درصد منجمد شده، بلکه در دولت دوم آقای روحانی مساحت مناطق حفاظت‌شده حدود ۷۲ هزار هکتار نیز کاهش یافته است. این موارد همگی می‌تواند از مهمترین علت‌های محیط‌زیستی ندانستن این دولت باشد.

بی‌توجهی به تشکل‌های مردم‌نهاد

حمایت کم‌رنگ دولت از سازمان‌های مردم‌نهاد زیست‌محیطی از جمله انتقاداتی است که نویسندگان نامه اعتراضی اخیر به عملکرد دستگاه اجرایی وارد دانسته‌اند. در این زمینه حسین عبیری گلپایگانی، فعال محیط‌زیست و از امضاکنندگان این نامه به ما توضیح می‌دهد: دولت باید برای حفظ محیط‌زیست کشور از فعالیت‌های تشکل‌های زیست‌محیطی حمایت کند. این در حالی است که با وجود فعال بودن دفتر مشارکت‌های مردمی در سازمان محیط‌زیست، هنوز این دفتر برای توانمندسازی این تشکل‌ها اقدامی جدی انجام نداده است. البته مسئولان این سازمان همواره نداشتن بودجه کافی را به عنوان علت اصلی حمایت‌های نامناسب از فعالیت‌های محیط‌زیستی بیان می‌کنند، اما باید گفت عملکرد سازمان محیط‌زیست در سال‌های اخیر نشان می‌دهد که این سازمان گاهی از فراهم کردن بسترهای کم‌هزینه برای انجام فعالیت‌های محیط‌زیستی نیز دریغ کرده است.

او همچنین از انجام نشدن ارزیابی‌های واقعی  محیط‌زیستی پیش از انجام پروژه‌های انتقال آب بین حوضه‌ای در سال‌های اخیر نیز به عنوان یکی دیگر از دلایل خود برای امضای این نامه یاد می‌کند و معتقد است که این اقدام باعث به‌هم خوردن اکوسیستم و تخریب زیستگاه‌های حیات وحش در بسیاری از استان‌های کشور شده است. عبیری تاکید دارد که منظور از ارزیابی‌های واقعی  محیط‌ زیستیاین است که پیش از انجام هر پروژه عمرانی، از اساتید دانشگاه، کارشناسان خبره، پیشکسوتان حوزه محیط‌زیست و نخبگان جوامع محلی نظرخواهی شود. اقدامی که به گفته این فعال محیط‌زیست، در بیشتر پروژه‌های اجراشده در دولت‌های یازدهم و دوازدهم نسبت به آن بی‌توجهی شده است.

حق گمشده آب

بی‌توجهی به دیپلماسی آب و تامین حقابه‌های کشور و نابودی بسیاری از تالاب‌ها تا پیش از بارندگی‌های امسال نیز از دیگر دلایلی است که نویسندگان نامه اخیر بر اساس آن از رئیس‌جمهور تقاضا کرده‌اند که دیگر عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» را برای کابینه‌اش به کار نبرد.

مهدی آیینی، روزنامه‌نگار حوزه محیط‌زیست و از نویسندگان این نامه در این باره به ما می‌گوید: درست است که بخشی از مشکلات محیط‌زیستی کشور به دلیل تغییر اقلیم رخ داده، اما برخی سوءمدیریت‌ها نیز مشکلات زیست‌محیطی‌مان را بیشتر کرده است. برای نمونه تا کنون سازمان محیط زیست و وزارت امور خارجه برای تامین حقابه‌های کشور اقدام مؤثری نکرده‌اند و هر روز بر تعداد آواره‌های محیط‌زیستی اضافه می‌شود.

او معتقد است تعداد زیاد حاشیه‌نشینان ساکن اطراف کلانشهرها، به دلیل بی‌توجهی به تامین حقابه‌هاست، چراکه از نظر آیینی، بیشتر این افراد کشاورزان و دامدارانی بوده‌اند که به دلیل نبود آب، به ناچار روانه کلانشهرها شده‌ و چون مهارت خاصی نداشته‌اند، به پدیده حاشیه‌نشینی و در نتیجه، فراهم شدن شرایط برای گسترش آسیب‌های اجتماعی دامن زده‌اند.

وعده‌های فراموش‌شده

سر دادن شعارهای  محیط‌ زیستیزیبا در شش سال گذشته در کنار انجام برخی اقدامات نمایشی دولتمردان برای محیط‌زیستی نشان دادن خود، نویسندگان نامه اعتراضی اخیر به رئیس‌جمهور را به این نتیجه رسانده که «رویکرد دولت نسبت به مسائل  محیط‌ زیستیهیچ‌گاه از مقام شعار فراتر نرفته است.»

علی‌محمد شاعری، عضو هیات رئیسه کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس که نام او نیز در میان امضاکنندگان این نامه دیده می‌شود، در این باره معتقد است دولت‌‌های یازدهم و دوازدهم با این که در شعار طرفدار از محیط‌زیست بوده، اما در عمل نتوانسته است به وعده‌های خود در این حوزه، پایبند باشد.

او در گفت‌وگو با ما برای اثبات این ادعای خود به تصمیم دولت برای اجرای پروژه انتقال آب خزر به سمنان، کاهش شدید سفره‌های آب زیرزمینی، مهار نشدن ریزگردها در بیش از ۲۳ استان و اضافه شدن سالانه بیش از ۵۰ هزار هکتار بر وسعت بیابان‌های کشور اشاره می‌کند و تاکید دارد که این موارد از جمله دلایل او برای امضای نامه درخواست از رئیس‌جمهور برای پس گرفتن عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» بوده است.

شاعری همچنین درباره دیگر دلایل خود برای امضای این نامه توضیح می‌دهد: ‌این دولت دارای چالش‌های  محیط‌ زیستیفراوانی بوده است. از جمله این چالش‌ها می‌توان به تجاوز به اراضی ملی و عرصه‌های طبیعی حفاظت‌شده برای اجرای پروژه‌های عمرانی، گردشگری و کشاورزی اشاره کرد. به عنوان مثال در این دوره با حمایت سازمان محیط‌زیست زمزمه واگذاری جزیره آشوراده به عنوان یک پناهگاه حیات وحش بی‌نظیر در شمال کشور شدت گرفت.

این نماینده مجلس البته تاکید دارد که دولت تدبیر و امید در کنار همه این اقدامات منفی، گام‌های مثبتی را نیز در حوزه محیط‌زیست برداشته است. او در این زمینه به تصویب قوانینی مانند «قانون حفاظت از خاک»، «قانون حفاظت، احیا و مدیریت تالاب‌ها»، «قانون حفاظت و بهره‌برداری از منابع ژنتیکی کشور»، «اصلاح قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا» یا همان «قانون هوای پاک» و «قانون توقف بهره‌برداری تجاری از جنگل‌های شمال» یا همان «طرح تنفس پنج‌ساله جنگل‌ها» در مجلس شورای اسلامی اشاره می‌کند. قوانینی که از نظر شاعری، کم و بیش نتایج مفیدی را برای طبیعت کشور به همراه داشته‌اند و همگی با رایزنی‌های مسئولان ارشد دولتی به تصویب رسیده‌اند.

اما اگر از همه تحلیل‌های کارشناسی در مدح و ذم عملکرد شش‌ساله دولت در حوزه‌های محیط‌زیست و منابع طبیعی بگذریم و بار دیگر به متن نامه اخیر برخی کارشناسان و فعالان محیط‌‌زیست به رئیس‌جمهور نگاه کنیم، درخواهیم یافت آنچه باعث شده است که این افراد به حسن روحانی نامه بنویسند، نه لزوما تخریب عملکردهای  محیط‌ زیستیدولت، بلکه ناامید شدن آنها از وعده‌های دولت در این حوزه بوده است.

در واقع، براساس متن این نامه می‌توان نتیجه گرفت که امضاکنندگان آن، بعد از گذشت شش سال از آغاز به کار دولتی که ادعای محیط‌زیستی بودن دارد، به این باور رسیده‌اند که «در این دولت، در حوزه‌های منابع طبیعی و محیط‌زیست نه تنها شاهد حرکتی رو به جلو نبوده‌ایم، بلکه عقب‌گرد نیز داشته‌ایم.»

موج‌سواری روی ارومیه

نخستین مصوبه دولت یازدهم که در اولین جلسه هیات دولت آن دوره یعنی در ۲۷ مرداد ۱۳۹۲ به تصویب رسید، درباره احیای دریاچه ارومیه بود. از سویی دیگر، رئیس‌جمهور ۲۸ فروردین امسال در جلسه هیات دولت تاکید کرد که «یکی از افتخارات بسیار بزرگ دولت یازدهم و دوازدهم احیای دریاچه ارومیه است.» این در حالی است که بسیاری از کارشناسان محیط‌زیست معتقدند تا پیش از بارندگی‌های سال آبی ۹۷-۹۸، اوضاع این دریاچه همچنان وخیم بود. بنابراین از نظر این دسته از کارشناسان، حال خوب امروز این دریاچه نه مرهون تلاش‌های دولت، بلکه مدیون بارندگی‌ها و سیل‌های اخیر است.

حسین آخانی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران که جزو این دسته از کارشناسان است و خود نیز زمانی با ستاد احیای دریاچه ارومیه همکاری می‌کرد، درباره نتایج فعالیت‌های این ستاد به ما توضیح می‌دهد: واقعیت ماجرای ستاد احیای دریاچه ارومیه این است که در این ستاد مبالغ بسیار کلانی هزینه شده و عملا هیچ اتفاق مثبتی نیفتاده است. اگر هم می‌بینیم دریاچه ارومیه تا حدی بالا آمده، به این علت است که امسال در حوضه آبریز این دریاچه بیش از دیگر حوضه‌های آبریز کشور باران باریده است.

او که نامه جمعی از فعالان محیط‌زیست به رئیس‌جمهور برای پس گرفتن عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» را نیز امضا کرده است، از پروژه انتقال آب رود زاب به دریاچه ارومیه به عنوان یکی از پروژه‌های بی‌نتیجه ستاد احیای این دریاچه یاد می‌کند و می‌گوید: وقتی بارندگی‌های اخیر در حوضه آبریز دریاچه ارومیه توانست آب این دریاچه را حدود یک متر بالاتر آورد، چه نیازی بود که این چند هزار میلیارد تومان برای پروژه انتقال آب رود زاب خرج شود تا علاوه بر آسیب دیدن طبیعت و منابع آبی حوضه‌ای دیگر، در عمل تاثیر قابل توجهی نیز روی احیای دریاچه ارومیه گذاشته نشود.

معترضان  محیط‌ زیستی

در صفحه امضای الکترونیکی نامه «درخواست از رئیس‌جمهور برای پس گرفتن عنوان محیط‌زیستی‌ترین دولت» در فضای مجازی، بسیاری از کاربران علاوه بر امضای نامه، در قسمت نظرات دلایل خود را نیز برای این اقدام بیان کرده‌اند. دلایلی که همگی معطوف است به انتقادات جدی مردمی به عملکرد  محیط‌ زیستیدولت‌های یازدهم و دوازدهم. نقدهایی مثل «افزایش گرد و غبار در سیستان و بلوچستان، خوزستان و سایر استان‌ها، تخریب جنگل‌ها و مراتع با ارائه مجوز به پروژه‌های عمرانی و کشاورزی غیراصولی، نداشتن قاطعیت برای جلوگیری از کوه‌خواری و جنگل‌خواری، حمایت ناکافی از مدارس طبیعت، بی‌توجهی به فرهنگسازی برای مقابله حیوان‌آزاری، پیگیری نکردن جدی لایحه حمایت از حقوق حیوانات، سدسازی‌های بی‌رویه در دل جنگل‌های شمال، بی‌توجهی به مدیریت پسماند و آلوده شدن بسیاری از جنگل‌ها، مراتع، کوه‌ها، رودخانه‌ها و تالاب‌های کشور به این دلیل، سوء مدیریت منابع آبی از سوی وزارت نیرو و افزایش واردات محصولات تراریخته با حمایت وزارت جهاد کشاورزی» که کاربران بسیاری را برای امضای نامه درخواست از رئیس‌جمهور برای پس گرفتن عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» متقاعد کرده است.

اما علاوه بر این‌ها، کاربران دلایل دیگری را نیز برای امضای این نامه در میان نظرات خود بیان کرده‌اند. مثلا کاربری از سروستان استان فارس نوشته است که «به دلیل تخریب منابع طبیعی به خاطر توسعه زمین‌خواری، کوه‎خواری و جنگل‌خواری و خشک شدن بسیاری از تالاب‌های ایران» این نامه را امضا کرده است. کاربر دیگری از قائمشهر نیز در کنار امضای این نامه نظر داده است که «پرداخت نشدن حقوق جنگلبانان و گسترش سدسازی در شمال کشور نمی تواند در یک دولت محیط‌زیست‌محور رخ دهد.»

شخص دیگری از اهواز نیز دلایل خود برای امضای نامه را به این صورت فهرست کرده است: «خشک شدن تالاب‌های شادگان و هورالعظیم، تداوم وجود ریزدگردها، کم‌آب شدن کارون و ضربه خوردن معیشت مردم خوزستان.» کاربری از کازرون نیز در قسمت نظرات این‌طور با هموطنان خود در دل کرده است: «تنوع زیستی ایران عزیز قربانی توسعه ناپایدار شده است. توسعه‌ای که زاییده مدیریت سیاسی و نگاه قومی منطقه‌ای در میان مدیران به‌جای توجه به نظرات کارشناسی و آینده‌نگری برای افزایش توان کارآیی سرزمین و تاب‌آوری هرچه بیشتر طبیعت ایران است. معتقدم ما آخرین نسلی هستیم که شاید بتوانیم طبیعت ایران را نجات دهیم و اگر بی‌تفاوت باشیم جفایی بزرگ به ایران عزیز و نسل‌های آینده خواهد بود.»

محمدحسین خودکار

آقای روحانی «محیط‌‌زیستی‌ترین دولت» برازنده شما نیست

‌بیش از ۱۰۰ استاد دانشگاه، خبرنگار و  فعال محیط‌زیست در نامه‌ای از رئیس جمهور  خواستند دیگر از عنوان محیط زیستی ترین دولت استفاده نکند

  گذشت شش سال ثابت کرد که وعده‌های زیست محیطی دولت هیچ وقت از مقام شعار فراتر نخواهد رفت. این بی‌توجهی به مسائل زیست محیطی سرانجام صدای فعالان محیط زیست را درآورد بیش از یکصد نفر از آنها امروز که در تقویم روزجهانی مقابله با بیابان زایی است در نامه ای سرگشاده به رئیس جمهور خواستند که به دلیل بی‌تفاوتی نسبت به مسائل محیط زیست عنوان «محیط زیستی ترین دولت» را از کابینه پس بگیرد.

بسیاری از فعالان و دوستداران محیط زیست به شعارهای دولت یازدهم دلخوش کرده بودند دولتی که اولین مصوبه‌اش را احیای دریاچه ارومیه گذاشت، اما برای بهبود شرایط این دریاچه اقدامی موثر انجام نداد و پس از وقوع سیل و بهبود نسبی شرایط دریاچه اعلام کرد که برنامه‌های دولت دریاچه را نجات داده است، ادعای که بارها از سوی کارشناسان محیط زیست رد شد، چراکه تنها دلیل افزایش تراز دریاچه ارومیه سیلاب‌های اخیر است.

نجات دریاچه ارومیه تنها شعار محیط‌زیستی آقای روحانی نیست. او بارها خود را محیط‌زیستی ترین دولت نامیده است. اما فعالان محیط زیست معتقدند شرایط محیط‌زیست کشور سیری نزولی را طی می‌کند. شاید به همین خاطر است که در تازه ترین اتفاق تعدادی از اساتید دانشگاه، خبرنگاران و فعالان این حوزه نامه‌ای به رئیس جمهور نوشته‌ و خواسته‌اند که عنوان محیط زیستی ترین دولت را از کابینه پس بگیرند.

برای تغییر

محمد درویش، یکی از فعالان محیط زیست که این نامه را امضا کرده است. او درباره هدف‌اش از امضای این نامه به ما می گوید: هدف اصلی این است که مدیران به خودشان بیایند و دیگر حرف‌های زیبا نزنند بدون اینکه اعتقادی به آنها داشته باشند

او ادامه می دهد: یعنی مانع افرادی باشیم که با حرف‌های زیبا در بین فعالان محیط زیست رای جمع آوری می‌کنند و بعد از گرفتن رای به حرف های زیبایشان پشت پا می زنند.

درویش عنوان‌  می‌کند: می خواهیم این درس را به دولت مردان بدهیم که هزینه شعارهای خود را بپردازند، چون مردم  خسته شده‌اند و حوصله شعارهای زیبای بدون پشتوانه را ندارند.

او می گوید: می خواهیم تغییر ایجاد و سیاست‌مدارهایی را تربیت کنیم که مانند شعارهای زیبایشان زندگی کنند و هزینه شعارهایشان را بپردازند و تصور نکنند حافظه مردم کوتاه مدت است و آنها فراموش می کنند‌.

توهین با وعده‌های پوچ

مهدی آیینی، نویسنده این‌نامه نیز به ما می‌گوید یکی از اهداف‌ انتشار این نامه این است که به دولتمردان گوشزد کنیم‌ که با دادن وعده‌های پوچ بیش از این به شعور‌ فعالان و دلسوزان محیط زیست کشور توهین نکنند.

آن طور که او می گوید برخلاف ادعاهایی که آقای رئیس جمهور از حدود شش سال پیش تاکنون مطرح کرده شرایط محیط زیست کشور نه فقط بهتر نشده بلکه به دلیل تصمیم‌های نامناسب بدتر هم شده است.

‌آیینی ادامه می‌دهد‌: بخشی از سرعت گرفتن روند تخریب محیط‌زیست کشور به دلیل مسائلی مانند تغییراقلیم است، اما آنچه که درکشورمان شرایط را ناگوارتر کرده بی‌توجهی بیشتر مدیران به توسعه پایدار است.

او عنوان می‌کند: برای نمونه برخلاف هشدارهای کارشناسان درخصوص عواقب اجرای طرح های انتقال آب‌ رئیس جمهور با پروژه‌های انتقال آب مانند طرح انتقال آب خزر به سمنان، خلیج فارس به یزد و دریای عمان به مشهد ‌موافقت کرده است. علاوه براین می توان به بی توجهی دولت به تامین حقابه‌های کشور اشاره کرد یا از این گفت بدون توجه به ارزیابی زیست‌محیطی در بکرترین زیستگاه های کشور مانند آشوراده طرح‌های گردشگری اجرا می کنند.

آیینی می‌گوید: این درحالی است که شعارهای محیط زیستی آقای روحانی نقطه امیدی بود برای ‌بسیاری از فعالان و دلسوزان محیط زیست کشور، اما به دلیل اتخاذ تصمیم‌های نامناسب و اجرای پروژه‌های گوناگون بدون توجه به ارزیابی‌های واقعی زیست‌محیطی، می‌توان به این نتیجه رسید که ادعای «محیط‌زیستی‌ترین دولت» تنها با اهداف کاملا سیاسی مطرح شد.

 گذشت زمان و تصمیم‌های شگفت انگیزی که از سوی دولت در حوزه محیط زیست گرفت شد ثابت کرد که ادعاهای محیط زیستی آقای روحانی چیزی بجز‌ با الفاظ و‌ شعارهای زیست‌محیطی نیست و متاسفانه باید گفت این رویکرد به نوعی توهین به شعور مردم و دلسوزان محیط زیست است به همین امضا کنندگان این نامه از ایشان می خواهند عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» را از کابینه خود پس بگیرید.‌ ‌

برای امضای نامه می توانید به این نشانی مراجعه کنید.

  • متن نامه

جناب آقای حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی

ریاست محترم ‌‌جمهوری اسلامی ایران

با سلام

‌امروز روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی است. روزی که در سراسر جهان، مسئولان برنامه‌هایی را برای آگاه‌سازی عمومی نسبت به حفظ محیط‌زیست اجرا می‌کنند.‌ اما با توجه به رویکرد شما نسبت به مسائل زیست‌محیطی که هیچ وقت از مقام شعار فراتر نرفته است، به نظر می‌رسد که مردم باید برای‌ آگاه‌سازی مدیران منصوب شما نسبت به مسائل محیط‌زیستی پا پیش گذارند. به همین خاطر امضاکنندگان این نامه معتقدند شما باید در شعار «محیط‌زیستی‌ترین دولت» تجدید نظر کنید.

«بیایید با هم آینده‌ای سبز بسازیم.» شعاری است که امسال برای روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی در نظر گرفته شده است. ‌نباید فراموش کرد ‌چنین شعارهایی بارها از سوی شما‌ در تبلیغات انتخاباتی و هنگام تشکیل کابینه یازدهم بیان شد و تاکنون نیز ادامه پیدا کرده است. برای نمونه شعار «محیط‌زیستی‌ترین دولت» نقطه امیدی بود برای ‌بسیاری از فعالان و دلسوزان محیط‌زیست کشور، اما به دلیل اتخاذ تصمیم‌های نامناسب و بی‌توجهی به توسعه پایدار و ارزیابی‌های واقعی زیست‌محیطی در اجرای پروژه‌ها، می‌توان به این نتیجه رسید که ادعای «محیط‌زیستی‌ترین دولت» تنها با اهداف کاملا سیاسی مطرح شد.

در کمال تاسف می‌توان اذعان داشت که در دولت شما، در حوزه‌های منابع طبیعی و محیط‌زیست نه تنها شاهد حرکتی رو به جلو نبوده‌ایم، بلکه عقب‌گرد نیز داشته‌ایم. حتی برخی مسئولان ارشد دولت در گفتار و رفتار خود درباره مسائل محیط‌زیستی مرتکب اقدامات نسنجیده‌ای شده‌اند که از نظر علمی، ‌مدیریتی و حتی منافع ملی‌ قابل دفاع نیست.‌ جالب است نظایر این اقدامات حتی در دولت‌های نهم و دهم که مدیرانش محیط‌زیست را مساله‌ای فانتزی تصور می‌کردند نیز اتفاق نیفتاد.

حال ‌با توجه به اینکه از نظر امضاکنندگان این نامه، رویکرد‌ بازی با الفاظ و سر دادن شعارهای زیست‌محیطی، نوعی توهین به شعور مردم و دلسوزان محیط‌زیست تلقی می‌شود و حتی از نظر سیاسی نیز سبب لطمه دیدن وجهه دولت شده است، از شما می‌خواهیم عنوان «محیط‌زیستی‌ترین دولت» را از کابینه خود پس بگیرید.

در ادامه، به برخی تصمیم‌‌‌‌‌‌‌های اشتباه که به دلیل انتخاب نامناسب مدیران به ویژه در سازمان‌ حفاظت محیط‌زیست‌ و وزارت جهاد کشاورزی اتفاق افتاده و ما را بر آن داشته که این نامه را بنویسیم، اشاره شده است.

با احترام

جمعی از کارشناسان، ‌‌فعالان، خبرنگاران و دوستداران محیط‌زیست

۲۷ خرداد ۱۳۹۸

●         موافقت ‌با پروژه‌های انتقال آب مانند طرح انتقال آب خزر به سمنان، خلیج فارس به یزد و دریای عمان به مشهد

●         اظهارنظرهای شعاری و غیرعلمی درباره پروژ‌ه‌های انتقال آب و سدسازی بخصوص بعد از وقوع سیل‌های اخیر

●         بی‌توجهی به شرایط فعالان محیط‌زیست و فراهم نکردن بستر لازم برای فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد این حوزه و وجود بوروکراسی و نگاه امنیتی به فعالیت این سازمان‌ها

●         انتصاب مدیران غیرمتخصص در سازمان‌های تخصصی «حفاظت‌ محیط‌زیست» و «جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری»

●         بی‌توجهی به پژوهش‌های علمی و استفاده نکردن از نتایج تحقیقات در برنامه‌ریزی و ارزیابی پروژه‌های زیست‌محیطی

●         بلاتکلیفی مدارس طبیعت به عنوان الگویی مناسب برای آموزش‌های محیط‌زیستی به کودکان

●         بی‌توجهی به دیپلماسی آب و تامین حقابه‌های کشور، در نتیجه نابودی بیشتر تالاب‌ها مانند هامون، انزلی و هورالعظیم

●         مهار نشدن ریزگردها در بیشتر استان‌ها و تداوم رشد بیابان‌زایی در کشور

●         زوال اکوسیستم زاگرس و به رسمیت شناخته شدن نسق زراعی اراضی زیرآشکوب زاگرس‌

●         ‌واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی

●         واردات بی‌رویه محصولات تراریخته

●         کاهش ۷۲هزار هکتار از وسعت مناطق چهارگانه و پایبند نبودن به معاهدات بین‌المللی مثل معاهده ناگویای ژاپن برای افزایش وسعت مناطق حفاظت‌شده محیط‌زیست

●         تبدیل بخشی از اراضی ملی به قرق‌های اختصاصی شکار

●         محدود شدن حمایت از محیط‌بانان و جنگلبانان به انجام اقدامات نمایشی

●         واگذاری‌ مناطق حفاظت‌شده مانند منطقه حفاظت‌شده لشگردر ‌ملایر ‌به معدن سرمک

●         اجرای طرح‌های گردشگری بی‌ضابطه در زیستگاه‌های بکر مانند جزیره آشوراده و منطقه حفاظت‌شده خاییز

●         تداوم روند آلودگی‌های هوا در کلانشهرها به دلیل بی‌توجهی به توسعه ناوگان حمل‌ونقل عمومی و حمایت نکردن سازمان حفاظت محیط‌زیست از ترویج دوچرخه‌سواری

●         بی‌توجهی به مساله مدیریت پسماند در سراسر کشور بخصوص در استان‌های ساحلی شمال و جنوب

●         ادامه روند سدسازی به ویژه در جنگل‌های هیرکانی

●         جولان کشتی‌های صید ترال چینی در آب‌های جنوبی کشور

اسامی تعدادی از امضاکنندگان نامه به ترتیب حروف الفبا:

  1. زهرا آبریان، عضو هیات مدیره کانون گردشگری پایدار زمین
  2. دکتر حسین آخانی، عضو هیات علمی دانشگاه تهران
  3. پدرام آستانی، فعال محیط‌زیست
  4. مهدی آیینی، روزنامه‌نگار
  5. آسیه اسحاقی، روزنامه‌نگار
  6. میثم اسماعیلی، روزنامه‌نگار
  7. علیرضا افشاری، روزنامه‌نگار
  8. بهنام اکبری، روزنامه نگار
  9. فائزه اکبری، روزنامه‌نگار
  10. میترا البرزی‌منش، فعال محیط‌زیست
  11. موسی امیرخانی، مدیرکل پیشین منابع طبیعی کردستان و همدان
  12. شهرام امیری شریفی، فعال حقوق حیوانات
  13. مسعود بربر، روزنامه‌نگار
  14. علی بناگر، فعال محیط‌زیست
  15. دکتر مهدی بهروش، فعال محیط‌زیست
  16. احمد بیرانوند، کارشناس منابع طبیعی
  17. دکتر ضیاءالدین باده‌یان، عضو هیات علمی دانشگاه لرستان
  18. مهدیه پورشاد، مدیرعامل انجمن انسان و زیست پایدار
  19. بابک پورعالی، روزنامه‌نگار
  20. دکتر فرج‌الله ترنیان، عضو هیات علمی دانشگاه لرستان
  21. هدیه تهرانی، بازیگر سینما و فعال محیط‌زیست
  22. مژگان جمشیدی، روزنامه‌نگار
  23. عرفان حسینی، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  24. ناصح حسینی‌راد، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  25. نازدار حق‌پرست، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  26. نرگس خانعلی‌زاده، روزنامه‌نگار
  27. سمیرا خباز، روزنامه‎نگار
  28. مریم خباز، روزنامه‌نگار
  29. عرفان خسروی، زیست‌شناس
  30. محمدحسین خودکار، روزنامه‌نگار
  31. سوگل دانایی، روزنامه‌نگار
  32. محمد درویش، فعال محیط‌زیست
  33. دکتر بهروز ده‌زاد، کارشناس محیط‌زیست
  34. علی رستگار، روزنامه‌نگار
  35. خدیجه رضوی، مدیرعامل مؤسسه توسعه پایدار و محیط‌زیست
  36. دکتر فرشید رفوگران، وکیل پایه یک دادگستری
  37. بختیار روشنکار، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  38. دکتر کیومرث سفیدی، عضو هیات علمی دانشگاه اردبیل
  39. دکتر علی سلاجقه، رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی منابع طبیعی و محیط‌زیست ایران
  40. سپهر سهامی‌فر، گرافیست
  41. طیبه سیاوشی شاه‌عنایتی، عضو کمیسیون فرهنگی مجلس
  42. دکتر علی‌محمد شاعری، عضو هیات رئیسه کمیسیون کشاورزی، آب و منابع طبیعی مجلس
  43. سونیا شفیعی، کارشناس محیط‌زیست
  44. لیلا شوقی، روزنامه‌نگار
  45. رضا شیخ‌پور، جنگلبان
  46. ایراندخت صالحی، عضو هیات مدیره کانون گردشگری پایدار زمین
  47. نادر ضرابیان، فعال محیط‌زیست
  48. عارف طاهرکناره، عکاس
  49. حسین عبیری گلپایگانی، فعال محیط‌زیست
  50. سمکو عظیمی، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  51. فاطمه علی‎اصغری، روزنامه‌نگار
  52. مهدی علیرضایی، روزنامه‌نگار
  53. دکتر افشین علیزاده، عضو هیات ‌علمی دانشگاه تهران 
  54. فرزاد علیزاده، عضو هیات مدیره کانون گردشگری پایدار زمین
  55. محمدعلی عسکری، روزنامه‌نگار
  56. فاطمه عودباشی، روزنامه‌نگار
  57. دکتر محمدرضا فاطمی، پژوهشگر علوم دریا
  58. دکتر تورج فتحی، کارشناس محیط‌زیست
  59. ستاره فروزان، روزنامه‌نگار
  60. لیلا فولادوند، مستندساز حوزه محیط‌زیست
  61. ایرج قادری، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  62. جمال قادری، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  63. دکتر زهرا قلیچی‌پور، عضو هیات علمی دانشگاه حکیم سبزواری
  64. ساناز قنبری، روزنامه‌نگار
  65. مه‌لقا کاشفی، نایب‌رئیس جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط‌زیست
  66. نازنین کاظمی‌نوا، عکاس
  67. ناجی کانی‌سانانی، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  68. دکتر پرویز کردوانی، جغرافیدان
  69. دکتر مهدی کلاهی، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد
  70. کاظم کوکرم، روزنامه‌نگار
  71. دکتر اسماعیل کهرم، فعال محیط‌زیست
  72. کمال کهنه‌پوشی، عضو هیات مدیره انجمن سبز چیای کردستان
  73. دکتر هادی کیادلیری، رئیس انجمن جنگلبانی ایران
  74. مه‌رو ماهر، روزنامه‌نگار
  75. صابر محمدی، روزنامه‌نگار
  76. عباس محمدی، فعال محیط‌زیست
  77. دکتر اصغر محمدی فاضل، رئیس پیشین دانشکده محیط‌زیست
  78. یاسر مختاری، روزنامه‌نگار
  79. فاطمه مرادزاده، روزنامه‌نگار
  80. لیلا مرگن، روزنامه‌نگار
  81. دکتر ایمان معماریان، جراح دامپزشک
  82. مه‌لقا ملاح، بنیانگذار و مدیرعامل جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط‌زیست
  83. دکتر مرجان ملاحسینی، فعال محیط‌زیست
  84. گلنوش ملایری، نوازنده و آهنگساز
  85. دکتر رحیم ملک‌نیا، عضو هیات علمی دانشگاه لرستان
  86. دکتر هومن ملوک‌پور، جراح دامپزشک
  87. مینا مولایی، روزنامه‌نگار
  88. کوشان مهران، فعال محیط‌زیست
  89. ماهان مه‌رو، کارشناس محیط‌زیست
  90. دکتر حامد نجفی علمدارلو، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس
  91. دکتر عبدالحسین وهاب‌زاده، بنیانگذار مدارس طبیعت در ایران
  92. محمدعلی یکتانیک، کارشناس حیات وحش
  93. اعضای انجمن دیده‌بان کوهستان
  94. اعضای شورای مرکزی ستاد مردمی نجات آشوراده و مناطق چهارگانه حفاظتی

سال سیاه جنگل

با آغاز آتش سوزی درمناطق جنگلی و مرتعی کشور، کارشناسان درباره تشدید حریق در روزهای آینده هشدار می دهند

دیروزعصر که ما با فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل ها حرف می زدیم بادام زارهای دشتی بوشهر هنوز داشت می سوخت، این سوا ازجنگل ها و مراتع خائیز،‌ پادوک،‌ برج بهمنی، راک، نارک، دیل، آوک ، دره دریلا، بی بی جان آباد و جنگل های باشت و خوزستان و فارس و حتی فشم درتهران بود که سوخته بود.

آن بارش های ابتدای بهار، آن همه گیاه که مثل مخمل سبز ایران را پوشانده، پیش بینی شده بود که بستری بشوند برای آتش این روزها؛ گفته بودند هرچه پوشش گیاهی بیشتر، هرچه علوفه افزون تر و هرچه ایران سبزتر، آتش نیز افزون تر، علوفه هایی که خشک می شوند و در روزهای گرم سال می شوند بستر مستعد حریق. حالا هم پیش بینی، روند رو به  تزاید آتش سوزی هاست، علی مقصودی، مدرس آتش نشانی حتی به ما می گوید نگرانِ از این به بعد است، تقریبا نگران۷۰ روز آینده که هوا گرم تر می شود وعلوفه های جنگلی و مرتعی خشک تر. هادی کیادلیری، کارشناس جنگل و رئیس انجمن جنگلبانی ایران هم به ما گفت که گفته بود امسال سال سیاه جنگل هاست و هرچه زمان بیشتر بگذرد خطر بیشتر می شود.

در بودن خطر شکی نیست اما این که چرا خطر رفع نمی شود و چرا با وجود حتمی بودن آتش سوزی، جلوی حریق گرفته نمی شود بحثی است کشدار که یک سرش می رسد به سازمان جنگل ها که متولی حفاظت است، یک سرش به مردم که قدم خیلی هایشان برای طبیعت نحس است و سر دیگرش به همه سازمان های دولتی که وقتی حریق به جان جنگل و مرتع می افتد پا پس می کشند.

مردم آتش افروزی می کنند؟

سال های۹۱، ۹۲ و۹۳ آمارها می گفت به ازای هر سال ۱۵ هزارهکتار از اراضی جنگلی و مرتعی طعمه حریق شدند. سال ۹۶ آتش به جان ۹۵۰۰ هکتار افتاد و پارسال این رقم تقریبا نصف شد و به ۴۷۰۰ هکتار رسید. آمارها در واقع روند کاهشی حریق درجنگل ها و مراتع را نشان می دهد که تازه با این که آمارش افت کرده ولی همچنان به حدی بزرگ است که سوختن تقریبا ۵۰۰۰ هکتار جنگل و مرتع در سال را مثل خاری می کند توی چشم.  با این که علی مقصودی کارشناس حریق جنگل می گوید که هیچ آمارجامعی از میزان آتش سوزی در این اراضی وجود ندارد ولی فعلا متقن ترین آماری که در دست است همین است و چاره ای جز استناد کردن به آن نیست. فارغ از آمارها اما حقیقت، عجین بودن آتش با جنگل های ایران است، جنگل های شکننده، آسیب پذیر و تُنک بویژه در زاگرس.

سازمان جنگل ها همیشه گفته است و این بار نیز علی عباس نژاد، فرمانده یگان حفاظت این سازمان به ما می گوید که وقتی شرایط  وقوع حریق جور باشد، مثل امسال که بارش های بهاری مخمل سبز بر چهره جنگل ها و مراتع کشیده، با کوچک ترین بی احتیاطی و سهل انگاری آتشی پا می گیرد و شعله هایش خیلی زود رشد می کند و هکتار هکتار زمین را می سوزاند.  او می گوید مقصر مردمی هستند که به دل طبیعت می زنند ولی آداب روشن کردن آتش و زیست در جنگل و مرتع را نمی دانند، نمی دانند که نباید بی محابا آتشی روشن کرد یا بی پروا ته سیگاری را به امان خودش درطبیعت رها کرد.

آمارهای رسمی سازمان جنگل ها همیشه سهمی ۹۸ تا ۹۹ درصدی برای عامل انسانی حریق ها در نظر گرفته است و کارشناسان نیز به تناوب این آمار را تایید کرده اند ازجمله علی مقصودی که به ما می گوید انسان ها مستقیم و غیرمستقیم در آتش سوزی ها نقش دارند، چه وقتی ته سیگارهایشان را پرتاب می کنند، چه وقتی ظروف شیشه ای را درطبیعت ول می کنند و نمی دانند که این زیر تابش آفتاب می شود ذره بینی قوی و مسبب برپایی آتش و چه وقتی کودکانشان برای بازی آتشی می افروزند و بعد از اتمام کارآن را خاموش نکرده می گذارند و می روند.

ازاین سهل انگاری ها که بگذریم آتش سوزی های عمدی نیز وجود دارد که گرچه به روایت سازمان جنگل ها حدود دو درصد حریق ها چنین منشایی دارد ولی به هر حال سهمی مهم در نابودی جنگل ها و مراتع دارد، آتش سوزی هایی که گفته می شود برای تصاحب اراضی جنگلی و مرتعی، زمین خواری یا دعواهای قومی قبیله ای و طایفه ای ایجاد می شود.

با این حال هستند کسانی که سهم بیش از ۹۸ درصدی عامل انسانی در آتش سوزی های طبیعت را بی چون و چرا قبول نمی کنند و درباه اش اما و اگر می آورند، کسانی مثل هادی کیادلیری، کارشناس جنگل و رئیس انجمن جنگلبانی ایران. او می گوید من این آمار بزرگ را تام و تمام قبول نمی کنم چون مگر بعد از هر آتش سوزی بررسی می شود که چه عاملی باعث آتش افروزی شده است که خط کش بگذاریم میان عوامل طبیعی و انسانی. با این حال او می گوید اگر آمارهای رسمی را ملاک قضاوت قرار دهیم پس یعنی که ما بیش ازهرچیز به آموزش و آگاهی دهی به مردم نیاز داریم بویژه اطراف روستاها ومناطق گردشگر پذیر.

با این حال فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل ها به ما می گوید نه برای تک تک پلاک های ملی که ۱۳۵میلیون هکتار وسعت دارد به اندازه کافی نیروی حفاظتی داریم و نه معتقدیم که مردم مان به قدری ناآگاهند که باید اصول اولیه را به آنها گوشزد کرد. با این حال پس از چند جمله ای بحث و اقناع، او قبول کرد که همچنان به آموزش و اطلاع رسانی نیاز است که اگرنیاز نبود این همه حریق درجنگل ها و مراتع رخ نمی داد. عباس نژاد البته می گوید سازمان متبوعش در حد وسع برای آگاه کردن مردم کوشیده، وسعی که واقعا ناچیز است و به گفته او خلاصه می شود در توزیع ۵۰۰۰ تراکت میان گردشگران درباره این که با ته سیگارهایشان چه بکنند.

دست خالی جنگل ها

پیشگیری با این که همیشه بهتر از درمان است ولی وقتی برای پیشگیری دست ها خالی است نوبت درمان می رسد که البته برای درمان هم دست ها خالی است. دست خالی سازمان جنگل ها برای اطفای حریق های کوچک و بزرگ آنقدرعیان است که همه می دانند. خاموش کردن شعله های سرکش آتش با شاخه های درختان، لگد کوب کردنشان و پاشیدن آب به آتش با دبه های کوچک و حتی سطل های خانگی صحنه های غریبی نیست که مردم از آن بی خبر باشند. داستان پرواز هلی کوپترهایی که آب را در حجم وسیع حمل می کنند و یکباره آن را ازآسمان می پاشند روی خطور آتش نیز طرفه داستانی است، هلی کوپترهایی که هر سال با منت و تضرع از این سازمان و آن سازمان قرض گرفته می شوند ولی چون حرفه ای این کار نیستند، دردی دوا نمی کنند معمولا.

حالا همین هلی کوپترهای نیم بند نیز برای آمدن به عرصه های درحال سوختن کلی کرشمه دارند و فرمانده یکان حفاظت سازمان جنگل ها از این کرشمه ها می گوید که البته به زبان او تعبیر می شود به ناهماهنگی بین دستگاه ها.

علی عباس نژاد روایت می کند که اعتبارامسال دولت برای اطفای حریق ازطریق بالگرد دراختیار سازمان‌های مربوطه قرارنگرفته و به همین دلیل سازمان جنگل‌ها هنوزنتوانسته بالگردی به خدمت بگیرد. او می گوید این مشکل اصلی در کنترل آتش است و وقتی درباره جزییات، بیشتر از او پرسیدیم گفت با این که سازمان جنگل ها با ستادکل نیروهای مسلح تفاهمنامه ای دراین باره دارد ولی چون دولت هزینه ای بابت اعزام بالگردها به نیروهای مسلح و دستگاه مختلف نداده، آنها نیز تعلل می کنند به نحوی که در آتش‌سوزی خوزستان بالگرد با ۱۵ ساعت تاخیر رسید که همین باعث افزایش خسارت ها شد. فرمانده می گوید دولت قول داده بود علی الحساب پنج میلیارد تومان بابت اعزام بالگردها بدهد که هنوز نداده است.

این که منابع طبیعی ومحیط زیست همیشه زورش کمترازخیلی هاست، حرف تازه ای نیست، این که همیشه درحاشیه بوده و آنها که درمتن بوده اند همیشه ازاین حاشیه بهره برده اند نیز چالشی قدیمی است  ولی هادی کیادلیری می گوید قوانینی موجود است که سازمان جنگل ها می تواند براساس آنها هرگونه تعلل درحفاظت ازمنابع طبیعی را تحت پیگیرد قرار دهد و خواستارمجازات خاطیان شود، اما این که چرا چنین نمی کند و چرا تابه حال نکرده جای بحث دارد.

مریم خباز

راز پلنگی در جزیره

درباره پلنگی که به تازگی در جزیره کبودان دیده شده است

همین که دوربین‌ها تصویر پلنگ تازه‌وارد به جزیره کبودان ارومیه را شکار کردند و عکسش در سایت‌ها و شبکه‌ها پخش شد،‌ بسیاری از دوستداران حیات‌وحش، تعجب کردند؛ پلنگ آنجا چکار می‌کند؟ چگونه خودش را به جزیره رسانده؟  این همان پلنگی نیست که پارسال در جزیره اشک ارومیه دیده شد؟ همه این شک و شبهه‌ها باعث شد که ماجرا را خودمان پیگیری کنیم و سوال‌هایمان را از ‌ ایمان معماریان، دامپزشک حیات‌وحش بپرسیم.

چند روز پیش ‌ یکی از دوربین های تله ای در جزیره کبودان  تصویر پلنگی  را ثبت کرد و  خیلی از دوستدران حیات‌وحش از حضور این پلنگ در جزیره تعجب کردند. نظر شما در این‌باره چیست؟

 البته که علت تعجب‌ دوستداران حیات وحش کاملا منطقی به نظر می‌رسد ، چون این محیط، هیچ‌وقت زیستگاه طبیعی ‌ پلنگ نبوده و حالا دیده شدن پلنگی در جزیره، باعث تعجب همه شده است.

پس این پلنگ باید از زیستگاه دیگری به این منطقه رفته باشد.

بله همین‌طور است. در واقع ماجرا این است که هیچوقت کسی از دیدن گوزن و قوچ و میش در جزیره کبودان تعجب نمی‌کند؛ چون این جزیره زیستگاه طبیعی این حیوانات است، اما طبیعتا حضور یک پلنگ در بین آن‌ها، اتفاقی غیر طبیعی و بر خلاف اکوسیستم است و می‌تواند کمی حساسیت برانگیز باشد و همه به دنبال علت و چرایی این اتفاق باشند.

شما علت حضور پلنگ را در جزیره کبودان چه می‌دانید؟

درباره علت حضورش حدس و گمان‌هایی وجود دارد که اصلی‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین آنها در این منطقه می‌تواند به دلیل وضعیت مناسب شکار در جزیره کبودان باشد. جزیره کبودان زیستگاه طبیعی گوزن زردآبی، قوچ و میش است که می‌توانند شکارهای مناسبی برای پلنگ باشند و همین انگیزه خوبی برای رساندن خودش به این منطقه است.

اصلا چطور توانسته است خودش را به یک جزیره برساند؟

 به نظر می‌رسد که این پلنگ به واسطه خشک شدن موقتی دریاچه ارومیه، به جزیره کبودان ارومیه راه پیدا کرده است. یعنی بعد از اینکه دریاچه ارومیه برای مدتی خشک شد و آب آن پایین رفت، راه ورود به جزیره برای این پلنگ باز شده و خودش  را به آنجا رسانده است؛ راهی که نه فقط برای این پلنگ بلکه برای سایر گونه‌های مختلفی از حیوانات باز شده بود. در واقع کم شدن آب دریاچه بهترین فرصت برای هدف شکار بوده است.

از طرف دیگر، گمان‌هایی هم درباره گونه این پلنگ وجود دارد و احتمال اینکه این پلنگ، همان پلنگی باشد که سال گذشته در جزیره اشک دیده شد، زیاد است. نظر شما چه است؟

احتمال این اتفاق زیاد است. البته تشخیص درستی و نادرستی این حدس به راحتی قابل بررسی است. برای تشخیص این گمان‌ها، می‌توان از خال‌های روی بدن پلنگ استفاده کرد؛ این خال‌ها  مثل اثر انگشت عمل می‌کنند  و خیلی راحت می‌شود تشخیص داد که آیا این پلنگ، همان پلنگ است که برای حفظ بقا و شکار به کبودان آمده است یا خیر؛ اگر همان پلنگ باشد، نشان‌دهنده این است که قبل از اینکه دریاچه دوباره لبریز از آب شود، این پلنگ خودش برای حفظ بقا و تامین غذا، از اشک به کبودان رسانده است.

نرگس خانعلیزاده

به خاطر‌ یک مشت شکلات

محمد درویش
فعال محیط زیست

صادر نکردن مجوز برای احداث سد، موضوع تازه‌ای نیست. بی‌شمار نمونه‌ از سدهایی وجود دارد که همچنان بسیاری بر غیرکارشناسی بودن آن نظر دارند یا حتی فراتر از آن معتقدند همه آنها بدون کسب مجوز یا همان مطالعات ارزیابی ساخته شده‌اند. اما باید بدانیم کلا ساخت هر سازه‌ای که رژیم هیدرولوژیکی رودخانه را تغییر می‌دهد، نیاز به مجوز دارد و حتما باید این مجوز در قالب مطالعات ارزیابی شده اخذ شود. خود جهاد کشاورزی هم در قالب عملیات آبخیزداری مجوز گرفته است که سدهایی با ارتفاع کم بسازد که این مورد چالش‌هایی را به همراه داشته به این مفهوم که گمان می‌کنند این سدها دیگر نیاز به گزارش ارزیابی سازمان محیط زیست ندارد، اما طبق قانون از آنجا که این سدها رژیم هیدرولوژیکی را تغییر می‌دهد آنها هم حتما باید ارزیابی محیط زیست را داشته باشد وگرنه سازمان محیط زیست از نظر قانونی به راحتی می‌تواند ورود کند و جلوی پروژه را بگیرد.

میزان تخریب جنگل‌ها هنگام سدسازی بستگی به ارتفاع سد دارد، هر چقدر شیب آن منطقه که سد در آن احداث می‌شود، بیشتر و دره عمیق‌تر باشد گسترش سطح دریاچه کمتر می‌شود و میزان تخریب کاهش پیدا می‌کند و هر چقدر این سدها در منطقه کم‌شیب‌تری ساخته بشوند (مثل سد کرخه) وسعت تخریبشان بسیار افزایش پیدا می‌کند، به طور متوسط سدهایی که در کشورما ساخته می‌شود بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های هیرکانی را زیر آب می‌برد و همچنین چند ده هکتار از جنگل‌ها به واسطه جاده‌سازی برای تامین مصالح و غیره تخریب می‌شود. همین سد لاسک که سد کوچک و در حال ساخت است حدود صد هکتار از جنگل‌ها را زیر آب می‌برد و حدود ۵۰ تا ۶۰ هکتار از جنگل را به واسطه تامین منابع نابود می‌کند و حدود ۶۰ هکتار هم به‌واسطه جاده‌کشی از بین می‌رود. یعنی بیش از ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های هیرکانی به‌واسطه همین ساخت سد کوچک از بین می‌رود. اگر ارزیابی محیط زیست برای احداث سد مثبت اعلام شود در آن زمان طبق بند «ب» ماده ۱۲ قانون بهره‌وری کشاورزی سازمان جنگل‌ها می‌تواند در قبال قطع درختان و تخریب جنگل بر اثر اجرای پروژه‌ خسارت طلب کند. ولی سازمان جنگل‌ها می‌تواند اصلا موافقت نکند برای قطع این درخت‌ها و حتی اعتراض کند به جریان ارزیابی و درخواست بازنگری در فرآیند ارزیابی را داشته باشد. به عنوان مثال در مورد همین سد لاسک چون گونه درخت شمشاد ایرانی در حال تخریب است ـ‌ که یک نسخه خطی و یگانه است و در هیچ کجای دیگر جهان به‌جز ایران وجود ندارد ـ سازمان جنگل‌ها می‌تواند به‌واسطه همین داده‌ها یک بازنگری در گزارش اولیه ارزیابی این سد داشته باشد. هر چند کلا گزارش ارزیابی در دوره خانم ابتکار در محیط زیست کلا رد شد و با آمدن آقای کلانتری دوباره این گزارش ارزیابی به‌راه افتاد! خیلی بدیهی است که بدانیم همه مزایای احتمالی احداث سد در چنین مناطقی در برابر معایبش ناچیز است. هر درخت ۵۰ ساله به واسطه ۳۳ نوع خدمتی که ارائه می‌دهد حدود ۲۰۰ هزار دلار ارزشگذاری می‌شود. حالا شما تصور کنید ما چه ثروت بی‌نظیری را به باد می‌دهیم. درست مثل این است که شما الماس بدهید و شکلات بگیرید.

مرد گاف‌‌‌های بزرگ

نگاهی به همه اظهارنظرهای عجیب،‌ متناقض وغیرکارشناسی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در ۲۲ ماه اخیر

زیست محیطی ترین دولت ایران پس از انقلاب قرار بود شق القمر کند، یدبیضایی بیاورد و دم مسیحایی بدمد به پیکر محتضرمحیط زیست ایران، قراربود معجزه کند، یک پاک کن دست بگیرد وغلط های گذشته را پاک کند و با قلم تازه تراشیده اش نسخه های نو برای طبیعت کشور بنویسد. این قرار و مدارهای ۲۲ ماه پیش بود، روز سرکار آمدن دولت دوازدهم که خودش لقب زیست محیطی ترین دولت را به خود داد که بگوید حواسش به همه چیزهست، که توقعات را بالا بِبرَد و نگاه ها را زوم کند روی ساختمان پردیسان. مستاجرِ این بار پردیسان، عیسی کلانتری بود، مردی همیشه سنجاق شده به حوزه کشاورزی، درس خوانده زراعت و همیشه دیده شده درتشکیلات خانه کشاورز. متناقض به نظر می رسید، تناقض میان زیست محیطی  ترین دولت این چهل سال و نشاندن یک چهره کشاورزی به زعامت محیط زیست.

کشاورزی و محیط زیست جدال دیرینه ای دارند، دومی باید حفظ شود و اولی نابود می کند، اولی به ظاهر دنبال توسعه است و دومی ازاین همه به ظاهرتوسعه، زخم خورده است.۲۲ ماه پیش نمی شد عیسی کلانتری را قضاوت کرد، نمی شد انگ چربیدن تفکرات کشاورزی به نگاه های محیط زیستی را به او زد، نمی شد همه چیز را برد زیر سوال، نمی شد نوشت که محیط زیست حتی بیشتر از قبل درخطر است، ولی حالا بعد از نزدیک به دو سال می شود، حتی می شود شخص رئیس سازمان را نقد کرد، به حرف هایی که زده خرده گرفت، به تصمیماتش سرتکان داد و ازخیلی عواقب ترسید. امروز می شود گفت رئیس سازمان حفاظت محیط زیست مرد گاف ها و اشتباهات بزرگ است، مرد اظهارنظرها و تصمیمات عجیب و بعضا کم اطلاع ازمسائل زیست محیطی. این گاف ها و اشتباهات را همه می شنوند، چیز پنهانی نیستند آخر، دوسال است که کلانتری پشت تریبون های مختلف می رود و چیزهای مختلفی می گوید که حاشیه می سازد. این هفته هم او برهمین منوال بوده، هفته های قبل وهفته های قبل ترش هم. این گزارش مروری است برهرآنچه ازچیزهای عجیب وغریب و بعید که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست تاکنون گفته است وعمل کرده است.

چالش آب و رئیس

فردای روزی که عیسی کلانتری به ساختمان پردیسان و  سازمان محیط زیست وارد شد به استاندار سمنان زنگ زد که با طرح انتقال آب خزربه این استان موافق است و این کار مانعی ندارد. این روایت محمد درویش، فعال محیط زیست است که درآن زمان هنوز درسازمان سمت داشت. او می گوید کلانتری در حالی به استاندارچراغ سبز نشان داد که مدتی قبل ازآن دفتر ارزیابی محیط زیست سازمان با این انتقال آب مخالفت کرده بود. این نخستین تصمیم چالشی آقای رئیس بود،‌ مردی که در اولین نشست خبری اش با خبرنگاران گفته بود که بر۹۵ درصد ازموضوعات زیست محیطی اشراف ندارد ولی  در اولین تصمیم می خواست سخت ترین تصمیم را بگیرد و یک سرو گردن بالاتر ازهمه مخالفت های کارشناسانه با طرح انتقال آب خزر قرار بگیرد. شاید علت این بود که کلانتری از همان ابتدا مشکل اصلی کشور را مساله آب می دانست، تفکری که بعدا باعث شکل گیری یک سلسله حاشیه و حرف های عجیب و غریب شد.

خنجر از پشت به یوزپلنگ

یوزپلنگ آسیایی( ایرانی) یکی از قربانیان تفکرات خاص عیسی کلانتری است. جمعیت یوزها در کشورمان کمتر از ۳۰فرد است و طرح حفاظت ازآنها به رنجوری هرچه تمام تر پیش می رود. با این حال به چشم کلانتری یوزها در اولویت نیستند بلکه این آب است که مساله اصلی کشور است. او در نحستین نشست خبری اش با خبرنگاران حتی آمار داده بود که بالای۷۰ درصد مشکلات مربوط به آب است و سپس قیاسی نامانوس کرده بود که مساله آب را که اصلی است نباید با مساله ای جزیی همچون چند یوزپلنگ کمرنگ کرد. کلانتری اما درحالی خود را مدافع تمام قد آب نشان می داد که همه می دانند سد های شفارود و لاسک، طرح انتقال آب از سرشاخه های کارون به مرکز کشور و انتقال آب رود ارس به مرند -زادگاهش- که هرکدام به نوبه خود علیه مدیریت علمی منابع آب است، با موافقت شخص او همراه است. محمد درویش حتی به ما گفت کلانتری سودای انتقال آب دریاچه وان ترکیه به دریاچه ارومیه را هم در سر دارد،‌ کاری که معاون او درسازمان نیز هم ازآن بی خبر بود و هم به آن معترض؛‌ بماند که این انتقال هیچ پشتوانه مطالعاتی نیز ندارد.

سرشاخ با قوچ ها

قوچ ها و میش ها مظلوم واقع شدند وقتی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست پشت تریبون رفت و از صدور پروانه شکار دفاع کرد. کلانتری گفت قوچ پیرچندین برابر قوچ جوان آب می‌خورد و با توجه به بی‌آبی زیستگاه‌ها، شکار قوچ پیر باعث می‌شود به دیگر قوچ‌ها آب بیشتری برسد. همچنین گفت قوچ هشت‌ساله مانع انتقال ژن برتر بین گله می‌شود و با شکار آن، قوچ‌های جوان با ژن بهتر فرصت جفتگیری خواهند داشت. قوچ ها این حرف ها را نشنیدند که پشتشان بلرزد ولی اهل فن که درجریان قرار گرفتند، هم مبهوت شدند و هم نگران، نگران تفکرات اینچنینی که بازهم بر مدار آب می چرخد ولی هیچ ثمری برای آب ندارد و فقط به ضررحیات وحش و البته نفع شکارچیان تمام می شود. 

بفرمایید تنوع زیستی

آنهایی که تعجب کردند، اشتباه کردند چون هرکه ازصبغه افکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست باخبر بود می توانست بفهمد که واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهادکشاورزی نیز متاعی است از این کاروان. وظایف جهادکشاورزی کاملا روشن است و اصولا دستگاهی است بهره بردار درحالی که کنوانسیون تنوع زیستی تاکیدش بر کنترل بهره برداری و حفظ گونه هاست. با وجود این تصمیم شوک آور اما در بر همان پاشنه ای چرخید که آقای رئیس می خواست و بعدش نیز دفاعی تمام عیار نثار کرد و راه انتقادها را بست.  او درحاشیه گردهمایی محیط‌بانان گفت که این کنوانسیون در۳۰ سال گذشته در وزارت امورخارجه بوده و کسی سوال نمی‌کرد که چرا دراین وزارتخانه است، درحالی که هیچ رسیدگی‌ای به آن نیز وجود نداشت. اما حالا همه اعتراض می کنند که باید گفت اینها تبلیغاتی است که برخی سران محیط‌زیستی که قبلا در سازمان محیط زیست بوده‌اند و حالا رفته‌اند به آن دامن می‌زنند.

عیسی کلانتری حرف غریب تری نیز زد و گفت که چون بانک ژن دراختیار وزارت جهاد کشاورزی است، مسئولیت کنوانسیون تنوع زیستی نیز به آن سپرده شده است درحالی که عده ای پرسیدند خب مگر نمی شد بانک ژن در اختیار سازمان محیط زیست قرار بگیرد نه کنوانسیون.

دست به دامان نانو تیتانیوم

رئیسی که با همه وجود و تمام توان، مدافع محصولات تراریخته است و این محصول را نه برای انسان و نه برای محیط زیست خطرناک نمی داند همان کسی است که نانو تیتانیوم را که همه کارشناسان می گویند به حال تالاب و دریاچه مضر است، بی ضرر معرفی می کند.

رئیس سازمان گفته است مشکل تالاب انزلی، تجمع رسوبات آلی و معدنی است که با وجود سرعت رسوب گذاری بالا احتمال خشک شدن کامل تالاب در آینده نزدیک وجود دارد. این جملات در واقع دفاعی از سرازیر کردن۶۰ هزار لیتر نانو تیتانیوم دراین تالاب بود که بجز کارشناسانی که مخالف آنند، رئیس اداره محیط ‌زیست بندر انزلی را نیز که یکی ازمخالفان جدی ساخت سد لاسک در بالادست تالاب انزلی و تخلیه نانو تیتانیوم‌ها دراین  تالاب انزلی بود تا پای برکناری کشاند.

مدیریت بادی

عیسی کلانتری با این که سنگ آب را زیاد به سینه می زند ولی همان کسی است که در دیدار اعضای شورای مرکزی انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه امیرکبیر گفت که برای مشکل رودخانه ها باید به خدا شکایت کرد. او همان کسی است که دراظهارنظری کنگ اعلام کرد که تالاب هورالعظیم را عمدا آتش می زنند تا پول برق ندهند وهمان کسی است که درمواجهه با آلودگی هوای تهران در روزهایی که این آلودگی خفه کننده و ویرانگر شده بود، خطاب به افکارعمومی اعلام کرد باید دعا کنیم که باد بیاید و آلودگی ها را ببرد. این ساده انگاری، اردیبهشت امسال وقتی که ملخ ها به کشورمان هجوم آوردند نیز درکلمات کلانتری متبلور بود آن وقت که در دو جمله بدیهی و مسلم در واکنش به هجوم ملخ ها گفت اگرمبارزه نکنیم درختان را از بین می برند و به پوشش گیاهی آسیب می زنند.

پتروشیمی پسماند دارد؟

بعد ازبازداشت مدیرکل حفاظت محیط‌زیست استان سمنان به اتهام ارتشا و اختلاس، عیسی کلانتری، مدیرکل حفاظت محیط‌زیست استان گلستان را به‌عنوان سرپرست این اداره کل در استان سمنان منصوب کرد. سپس مراتب را به سیدشهاب‌الدین چاوشی، استاندار سابق سمنان رونوشت کرد که چند ماهی می‌شود به دلیل بازنشستگی از دولت جدا شده است. این یکی از تازه ترین گاف های او بود. ولی تازه تر از این، موضع گیری اخیرکلانتری درباره پسماندهای پتروشیمی است، موضوعی که برمی گردد به گزارش تسنیم از انتقال شبهه‌ ناک ۱۷هزارتن پسماند پتروشیمی به استان‌های گیلان و قزوین و پس از آن واکنش‌های گسترده نمایندگان مجلس و حتی استاندارگیلان که هیاتی را برای بررسی جزئیات مدیریت این پسماندهای کلره به منطقه اعزام کرد.

موضوع رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دراین ماجرا ابتدا انکار انتقال پسماندهای پتروشیمی خوزستان به گیلان و قزوین بود ولی وقتی مدیرکل حفاظت محیط زیست گیلان ، انتقال این پسماندها به لوشان را تأیید و درباره جزئیات بازیافت آنها توضیحاتی ارائه کرد، کلانتری نیز واکنش نشان داد، البته واکنشی از جنس همه واکنش های غریبش. او که ابتدا گفته بود این پسماندهای پتروشیمی متعلق به گیلان و قزوین است و از جای دیگری منتقل نشده، بعدا گفت که اصلا پتروشیمی پسماند ندارد. این جمله تازه ترین حیرانی اهالی متخصص محیط زیست است.

مریم خباز

بالا