گزارشگران سبز در گفتوگو با شهروندان از شرایط نامناسب خیابان ولیعصر گزارش می دهد
خیابان ولیعصر که روزگاری نماد زیبایی، طراوات و چنارهای سر به فلک کشیده بود این روزها به پاتوق موشهای تنومندی تبدیل شده که حتی گربهها نیز توان روبهرو شدن با آنها را ندارند.
چنارهای این خیابان کمنظیر نیز چادری از گرد و غبار بر سر کردهاند، مشخص است که حال چنارها نیز به خوبی گذشته نیست، دیگر نه از آن سرسبزی زمردین خبری هست نه از آن کلاغ آوازخوان.
ازدحام و هیاهو جای آن همه طراوات و شورو حال را گرفته است. این روزها دیگر وقتی کسی قدم به ولیعصر میگذارد کمتر محو زیبایی آن میشود.
چند سالی است خیابان ولیعصر پاتوق موشها نیز شده است، موشهایی که دیگر موشهای کوچک مثل موشهای کتاب قصهها نیستند آنها دیگر از گربهها هم هراسی ندارند. موشهایی که روز به روز بزرگتر و زیادتر میشوند و چهره شهر را زشتتر میکنند.
کنار جویهای آب و سطلهای زباله از پاتوقهای اصلی این موشها و در واقع محل زندگی آنهاست.
عادت به دیدن موشها
آقای شفیعی که کارمند و چند سالی است در یکی از اداراتی که جنب خیابان ولیعصر کار میکند، میگوید: در چهار سالی که اینجا کار میکنم، این موشها را میبینم، وضعیت در این سالها تغییری نکرده و من فکر نمیکنم جمعیت این موشها کمتر شده باشد.
او تاکید میکند: مسئولین باید فکری برای این موشها بکنند، چند سال دیگه این موشها هم آنقدر زیاد میشوند که دیگر نمیشود کنترلشان کرد، باید از همین الان به فکر بود، هر چند همین الان هم جمعیتشان کم نیست.
آقای شفعی بینیاش را چینی میاندازد و ادامه میدهد: این موشها شرایط بهداشتی را بدتر میکنند و باعث آلودگی جامعه میشوند، هزار و یک جور بیماری دارند.
آقای اسدی مغازهدار است، میگوید هر صبح که مغازهاش را باز میکند و هر شب که مغازه را میبندد با چند تا از این موشها چاق و چله روبهرو میشود، او با شوخی میگوید: هرچه گربههای این شهر لاغرتر و مردنیتر میشوند در عوض موشها جان میگیرند و بزرگتر میشوند.
آقای اسدی نیز همعقیده آقای شفیعی است و میگوید: وضعیت موشها در سالهای اخیر تغییر چندانی نکرده نه کم شده و نه زیاد.
او ادامه میدهد: البته نمیگویم وضعیت خوب است، باید رسیدگی شود، بههرحال این جانورها باعث میشوند چهره شهر نازیبا باشد، چندان مطلوب نیست همین طور در سطح شهر برای خودشان رها باشند و بچرخند، هزار ویک مساله ممکن است درست کنند، آن موقع هم دیگر کار از کار گذشته و نمیشود موضوع را جمع و جور کرد.
موشها تاکنون برای آقای اسدی دردسر درست نکردهاند اما او همین که آنها را در جوی کنار خیابان و اطراف مغازهاش میبیند، ناراضی و ناراحت است، میگوید اگر در سطلهای زباله غذا نباشد که گربهها بخورند و کسی به گربهها غذا ندهد آنها از سر گرسنگی به این موشها حمله میکنند و آنها را از پا درمیآورند اما توجه بیش از حد مردم به گربهها و باقی مانده غذاهایی که در سطل زبالهها میریزند باعث شده گربهها به اصطلاح خودش بیغیرت شوند!
زباله نریزید
خانم رضایی در خیابان ولیعصر زندگی میکند، از موشهای ولیعصر سخت دلگیر است، میگوید این موشها مدام اطراف درختها، جویها، سطلها زباله و … میپلکند.
به گفته خانم رضایی مقصر اصلی حضور این موشها در خیابان ولیعصر خود مردم هستند که زبالههایشان را در خیابان میریزند، هرجا زباله بیشتری هست موشها هم آنجا بیشتر اتراق میکنند.
خانم رضایی میگوید: شهر ما خانه ماست، فقط در حد یک شعار مانده، مانند خیلی چیزهای دیگر که در حد شعار میماند! اگر شهر ما خانه ما بود اینگونه با آن رفتار میکردیم؟! ما شهرمان را با دستهای خودمان به نابودی میکشانیم و هر بلایی که میخواهیم سر آن میآوریم. بعد هم مدام شعارهای الکی میدهیم.
وی ادامه میدهد: به نظر من باید فرهنگ سازی شود، باید مردم را آگاه کنند که زباله درست کردن و شهر را کثیف و آلوده کردن چه عواقبی دارد، باید به مردم بگویند این موشها چقدر میتوانند خطرناک باشند.
خانم رضایی میگوید: به نظر من هنوز بحث این موشها، برای مسئولان ما، به صورت یک موضوع جدی مطرح نیست و آنها اهمیت چندانی برای این مساله قائل نیستند، در واقع مشکلات جامعه ما و همین شهر تهران آنقدر زیاد است که چه کسی فرصت میکند، به خیابان ولیعصر و موشهایش فکر کند.
او میافزاید: مردم باید خودشان به فکر باشند، شهر و محل شان را تمیز نگه دارند، اگر نه طی سالهای آینده مساله موشهای ولیعصر نیز مانند آلودگی هوای تهران به معضلی تبدیل میشود که دیگر به سختی میتوان برای آن چارهای یافت، مساله نگرانکننده نیز همین است، به جایی برسیم که دیگر نتوانیم کاری انجام دهیم.
زهرا مهدوی