آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : توبه

بایگانی/آرشیو برچسب ها : توبه

اشتراک به خبردهی

شکار به جای شکار

گفت‌وگو با یک شکارچی که تفنگش را زمین گذاشته و با دوربین عکاسی محو تماشای پرندگان است

«پاتو» دوست داشت پرنده‌ها را تماشا کند، دوست داشت آنها اوج بگیرند و او لذت ببرد. پاتو تاثیر زیادی روی علی گذاشت… دختر کوچکش حس زندگی را در او زنده کرد، لوله تفنگ را که می‌گرفت سمت پرنده‌ها صورت دخترک می‌آمد جلوی چشمش. علی پدر مهربانی شده بود… شرکت کم آورد و نیروها را تعدیل کرد، علی بیکار شد و تفنگ را فروخت، یک نخجیر دولول، بعد دیگر هیچ وقت تفنگ نخرید، رخت شکار را هم گذاشت توی انباری…زندگی علی عباسی، مرد ۴۵ ساله اصالتا تکابی، سه نقطه اوج دارد: یک دوست اهل شیلی به نام پاتو، دخترش و تفنگی که فروخت. او ۱۴ سال است از شکارچی بودن توبه کرده و نمیداند که عذاب وجدان آن سالها دست از سرش برمیدارد یا نه. ولی برای این که آرام شود این بار لنز دوربینش را میگیرد سمت پرندهها که طبیعت را آذین بستهاند. او سوژه ماست، یک شکارچی نادم که تا دلتان بخواهد صادق است.

درجمع محیطزیستیها شما را یک شکارچی نادم میشناسند. شکارچی بودن بهتر است یا نادم بودن؟

به سلیقه امروزم، نادم بودن اما به سلیقه گذشتهام شکارچی بودن. من بسیارخوشحالم که دیگر شکارچی نیستم.

عشق به شکار از کجا آمد؟

پدربزرگم از تفنگچیهای جنگ جهانی دوم بود و یک عشق برنو، در خانه هم اسلحه داشت. علاقه به تفنگ در واقع از پدربزرگم به من ارث رسید و تنها کسی بودم که متاسفانه این عشق را به ارث بردم.

این عشق از بچگی سر برآورد؟

باید بگویم متاسفانه بله. تقریبا ۱۲ سالم بود که کولهپشتی بردار شکارچیان بودم و با آنها میرفتم شکار. از ۲۲ سالگی هم مسلح شدم.

و این، چند سال طول کشید؟

تقریبا ۱۹ سال.

بیشتر چه حیواناتی را شکار میکردید؟

هر حیوانی که بختش برمیگشت و جلوی راهم قرار میگرفت میزدم، از شغال و خرگوش و کلاغ گرفته تا گراز ولی بیشتر کبک و تیهو.

کشتن شغال و کلاغ واقعا هیچ توجیهی ندارد!

وقتی اسلحه دست میگیری احساس قدرت میکنی و دوست داری به سمت هر جنبندهای شلیک کنی. من هم اینگونه بودم و به جنس طعمه‌‌ام فکر نمیکردم.

میتوانید بگویید در دو دهه شکارچی بودن چند حیوان را کشتهاید؟

حسابش واقعا از دستم در رفته، شاید هزار، شاید هم دوهزار، نمیدانم. بعضی کارهایی که من کرده‌‌ام شرمآور است و خجالت میکشم که یادآوریاش کنم، اما میگویم تا شاید تلنگری باشد برای یک عده. من واقعا شکارچی نبودم، بلکه دست به کشتار و
قتل عام میزدم. یک روز با سه نفر از دوستانم نزدیک به۸۰ کبک زدیم بدون این که به نر و ماده یا جوجه بودن کبکها فکر کنیم. آخر اگر برای خوردن است دو سه تا پرنده کافی است، ولی شکار ما برای خوردن نبود، بلکه برای لذت خونریزی بود. شکار، آدم را از اخلاقیات دور میکند.

این همه کبک را چه کردید؟

چند تایش را کادو دادیم به اطرافیان و سهم خودم را گذاشتم توی فریزر و بتدریج خوردیم آن هم با افتخار. ولی الان که اینها را میگویم دیگر از افتخار خبری نیست.

در سالهایی که شکارچی بودید آیا شد دلتان به حال شکاری بسوزد؟

بله یک بار. روزی با دوستانم به منطقه آلاداغلو رفته بودم که در برکه آبی سه جوجه اردک درحال شنا بودند. پشت یک تل خاکی برایشان کمین گرفتم و شلیک کردم. تیر به یکی از جوجهها خورد درحالی که سعی میکرد خودش را به دوستانش برساند. وقتی رسیدم بالای سرش، برای یافتن راه نجاتی سرش را مدام میچرخاند.

دلتان به رحم نیامد؟

متاسفانه نه، سرش را بریدم و با افتخار به راه افتادم. وقتی شکارچی اسلحه دست میگیرد به کمتر از کشتن راضی نمیشود، مشکل هم همین است، چون حس قدرت کاذبی دارد. به اعتقاد من آنهایی که میگویند ما به عنوان ورزش، شکار میکنیم همه دروغ میگویند چون اینها هم دنبال همان حس قدرت هستند. کسی را میشناختم که کبک را توی لانهاش درحالی که روی ۱۵ تخم نشسته بود، با گلوله زد، آخر این چه جور ورزشی است.

با این وصف، متحول شدن شما کم از معجزه ندارد!

سالها حیوانات را میکشتم و با جنازهشان عکس میانداختم، ولی حالا سالهاست از زنده بودن و زیباییهایشان عکس میگیرم و منتشر میکنم. این را مدیون چند اتفاقام. اول این که کارمند شرکتی بودم و به خاطر تعدیل، بیکار شدم و بناچار برای راهاندازی کسب و کاری مجبور شدم تفنگم را بفروشم. دوم این که صاحب فرزند دختری شدم که عشق را به زندگی‌‌ام آورد. هربار که میخواستم پرندهای را بزنم چهره دخترم میآمد جلوی چشمم. یک دوست اهل شیلی هم دارم که یک روز به پیشنهادم برای شکار جواب جالبی داد که تکانم داد. او گفت من از دیدن پرندهها لذت میبرم نه
از شکارشان.

وقتی تفنگ را کنار گذاشتید دیگر وسوسه نشدید؟

شکار مثل موادمخدر اعتیادآور است، باید سعی کنی در آن موقعیت و با آن آدمها نباشی. من با همه رفقای شکارچی‌‌ام قطع رابطه کرده‌‌ام، چون نمیخواهم تحریک شوم.

شما حالا به عنوان یک فعال محیطزیستی، برای غیرمسلح کردن شکارچیان تلاش میکنید. به نظرتان باید به یک شکارچی چه گفت تا دست از شکار بردارد؟

یک شکارچی هیچوقت به زیبایی طبیعت توجه نمیکند و تو باید این زیباییها را نشانش دهی. به نظرم شکارچیها با حرف قانع نمیشوند، بلکه باید دستشان را بگیری و ببریشان برای تماشای حیوانات و زیباییهایشان، آن وقت منتظر بمانی تا خودش انتخاب کند.

مریم خباز

روزنامهنگار

قیام اسلحه‌شکنان در کردستان

کمتر از یک ماه از توبه شکارچی مریوانی می‌گذرد، توبه اسلحه‌شکنی که آن‌قدر شیرین است که هنوز نقل محافل دوستداران محیط‌زیست است و آنها از کاک احمد عزیزی، یکی از ساکنان روستای «دره کی» مریوان حرف می‌زنند که تحت‌تاثیر سخنان دختر خردسالش قرار گرفت و با شکستن تفنگش، شکار را برای همیشه کنار گذاشت.

جالب اینجاست که این حرکت نمادین شکارچی مریوانی روی دیگر شکارچی ها نیز تاثیر گذاشته است، زیرا دیروز خبر رسید که ۱۵ نفر از شکارچیان کهنه کار شهرستان کامیاران هم سلاح های خود را کنار گذاشته و حالا باید آنها را به جای شکارچی، همیار محیط زیست لقب داد.

روز گذشته آنها در مراسمی که در تپه شهدای گمنام شهرستان مریوان برگزار شد، قفس های چوبی زنده گیری پرندگانشان را سوزانده و هر کدام از آنها کبکی را به صورت نمادین در طبیعت رها کردند تا به این وسیله آشتی خود را با طبیعت جشن بگیرند.

در متن قسم نامه آنها آمده است. «مژده باد ای طبیعت، ای کل های زیبا، ای کبک ها، ای پرندگان، ای رودخانه ها، از امروز به بعد ما اولین نگهبانان شما خواهیم بود و با کاشتن نهال ها، رها کردن پرندگان از قفس و سوزاندن قفس ها، در پیشگاه خدا ندامت و پشیمانی خود را از شکارچی بودن ابراز می کنیم و از این پس هرگز دست به شکار هیچ حیوان و جانداری در طبیعت نخواهیم زد.

خداوند پشتیبان ما باشد.» از تکرار چنین داستانی در غرب کشور می توان نتیجه گرفت که برنامه های فرهنگی تاثیر زیادی روی افرادی دارد که ما آنها را دشمنان حیات وحش می دانیم و اگر تعداد آنها اکنون حدود یک میلیون و 500 هزار نفر در کشور برآورد می شود به این دلیل است که سازمان های مسئول دراین رابطه تاکنون برنامه های فرهنگی قابل توجهی برای آنها تدارک ندیده اند.

به همین دلیل قسمتی از ناآگاهی آنها در قبال حیات وحش را باید به پای کم کاری چنین سازمان هایی گذاشت و از آنها خواست هرچه بیشتر برای آگاه سازی بومیانی که براحتی به مناطق حفاظت شده و زیستگاه های حیات وحش دسترسی دارند، قدم بردارند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

921221_kamyaraan-3

921221_kamyaraan-4

 

وداع با اسلحه در کردستان

pic4822

حرف‌های دخترک تاثیرش را گذاشت، مرد دیگر مردد نبود، تصمیم خود را گرفت، به خانه رفت، اسلحه‌اش را برداشت و دست دختر خردسالش را گرفت و به سمت مسجد روستا حرکت کرد، آن روز هم روستای «دره‌کی» مریوان یکی از سردترین روزهای زمستان را تجربه می‌کرد، اما مرد جوان خیلی محکم به سمت مسجد روستا قدم برمی‌داشت، جلوی در مسجد حدود 200 نفر از اهالی دور هم جمع شده بودند، آنها وقتی مرد جوان را همراه دخترش دیدند راه را برایشان بازکردند، چند دقیقه بعد مرد جوان در میان جمعیت قرار گرفت، همه چشم‌ها به دست او دوخته شده بود، برای چند لحظه سکوت روستا را دربرگرفت، مرد جوان دست دخترش را رها کرد، اسلحه‌اش را روی زمین و تکه سنگی قرار داد، نگاهی گذرا به جمعیتی که دورش حلقه زده بودند، انداخت، نفس عمیقی کشید، دست‌هایش را جلوی دهانش گرفت تا آنها را با دمیدن نفس‌اش گرم کند.کمی بعد او تکه سنگی را از روی زمین برداشت و بالای سر برد، همزمان با مرد جوان جمعیت نفس خود را در سینه حبس کردند، بعد از چند ثانیه او با تمام توان تکه سنگ را روی اسلحه اش کوبید. همزمان با فرود آمدن سنگ و شکستن اسلحه، صدای جمعیت سکوت روستا را در هم شکست.

این قسمتی از ماجرای توبه کردن یکی از شکارچیان قدیمی روستای دره کی به نام احمد عزیزی است که این روزها خبرساز شده است، او در این باره به جام جم می گوید: دخترم چیزی به من گفت که بعد از 12 سال شکار را کنار گذاشتم. ماجرا از این قرار است که چند روز پیش وقتی او چند کبک را شکار کرده و به خانه می برد، دخترش یلدا با دیدن کبک های خون آلود با گریه به پدرش می گوید: «بابا چرا از بال این پرنده ها خون آمده باید درستشان کنی» پدر جوان با شنیدن این جملات به خودش می آید.

او ادامه می دهد: با خودم گفتم من کی هستم که جانی را که خدا به جانوران بخشیده، بگیرم، به همین دلیل تفنگی را که از پدرم به ارث برده بودم، شکستم. البته در این میان تلاش های سازمان مردم نهاد چیا را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا مدتی است اعضای این نهاد مردمی با چاپ بروشور و سخنرانی، مردم روستا را نسبت به حفظ و ارزش حیات وحش آگاه کرده اند. آنها وقتی از تصمیم مرد جوان اطلاع یافتند، اهالی روستا را باخبر کرده و برای او مراسم قدردانی برگزار کردند.

با توجه به نقش سازمان های مردم نهاد و خانواده در حفظ حیات وحش باید از مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست خواست که هر چه بیشتر با این نهاد ها همکاری کرده و برای جای دادن نکات زیست محیطی در کتاب های درسی کودکان نیز تلاش کنند. این در حالی است که در روستای دره کی جوانان در نبود امکانات ورزشی و تفریحی به شکار روی آورده اند تا آنجا که بیش از 20 شکارچی در این روستای کوچک زندگی می کنند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

بالا