آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : تخم مرغ زني

بایگانی/آرشیو برچسب ها : تخم مرغ زني

اشتراک به خبردهی

کلاهت را محکم بچسب رفیق

خیلی‌ها فریب خوردند، عده‌ای فریب دادند، خیلی‌ها مالباخته لقب گرفتند، عده‌ای پول روی پول گذاشتند، صفحه حوادث روزنامه‌ها درسالی که گذشت پر بود از شرح ماجرای ندانمکاری این افراد. اگر جزو طرفداران پر و پا قرص صفحه حوادث روزنامه‌ها باشید حتما از زیر و بم این خبرها اطلاع دارید؛ ماجراهایی که در آنها آدم‌های شیاد با سوءاستفاده از طمع، سادگی و مهربانی طعمه‌هایشان نقشه‌های خود را اجرا کردند.

در این گزارش، نمونه هایی از جنجالی ترین کلاهبرداری های سال 92 را مرور کردیم تا درس عبرتی بشود برای آنهایی که سال آینده قرار است در مقابل پیشنهاد های وسوسه انگیز کلاهبردارها محک بخورند، زیرا عده ای از کلاهبردارها از همین امروز مشغول طراحی نقشه هایی هستند که بر پایه قلقلک دادن حرص و طمع و سوءاستفاده از ساده لوحی طعمه ها طراحی شده و هیچ بعید نیست در سال جدید شما از اولین قربانی های شگرد های جدید کلاهبرداران لقب بگیرید.

کلاهبرداری از آن سوی میله ها

زندان خانه اول و دومش بود، به قول هم سلولی هایش نافش را در زندان بریده بودند، سابقه نداشت بیشتر از یک سال خارج از زندان دوام بیاورد. به همین دلیل وقتی دوباره وارد زندان شد، زندانی های قدیمی از دیدنش زیاد جا نخوردند، فقط برخی به کنایه گفتند: «هوشنگ اگر چند روز دیگه دوام آورده بودی رکورد یک سال آزادی را زده بودی» هوشنگ بعد از شنیدن این کنایه ها لبخندی زد و با خودش گفت اتفاقا این بار خودم خواستم برگردم زندان.

چند روزی از برگشتن هوشنگ به زندان نگذشته بود که زندانی های قدیمی به رفتار او مشکوک شدند زیرا آنهایی که از قبل هوشنگ را می شناختند، می گفتند او در دنیا هیچ کس را ندارد و بجز میله های زندان و زندانبان هیچ کس دلش برایش تنگ نمی شود؛ اما این بار هوشنگ همان هوشنگی نبود که سال تا ماه ملاقاتی و تماس تلفنی نداشته باشد. رفتارش تغییر کرده بود و هرازگاهی از بلندگوهای زندان نامش را صدا می زدند، چون ملاقاتی داشت، عجیب تر این که هوشنگ بیشتر وقتش را پای تلفنی که در زندان وجود داشت، می گذراند و هر فرصتی را برای استفاده از آن غنیمت می شمرد. رفتار جدید هوشنگ برای دیگر زندانی ها آنقدر عجیب بود که برخی می گفتند هوشنگ عاشق شده، ولی صدایش را در نمی آورد.

عده ای هم که نصفه و نیمه قسمتی از مکالمات تلفنی او را شنیده بودند، ادعا می کردند، هوشنگ کارش بالا گرفته و با دکتر ها و وکیل ها صحبت می کند. برخی هم می گفتند او با رادیو یا تلویزیون همکاری دارد. مدتی به این شکل گذشت تا این که یک روز هوشنگ را به دادسرا احضار کردند. او که تصور می کرد، شاکی پرونده اش رضایت داده با خیال راحت به دادگاه رفت، اما قاضی پرونده چیزی به هوشنگ گفت که برای یک لحظه دنیا روی سر او آوار شد.

صفحه حوادث روزنامه ها درسالی که گذشت پر بود از شرح ماجرای ندانم کاری افرادی که طعمه کلاهبرداران شده اند. اگر جزو طرفداران صفحه حوادث باشید حتما از زیر و بم این خبرها اطلاع دارید

این بار هوشنگ به کلاهبرداری تلفنی و برداشت از عابربانک های چند نفر متهم شده بود که بین آنها از پزشک و وکیل گرفته تا اشخاصی با شغل های معمولی به چشم می خوردند.

هوشنگ ابتدا ادعا کرد روحش از ماجرا خبر ندارد، اما وقتی متوجه شد سه زنی که با او در عملی کردن نقشه هایش همکاری می کرده اند، دستگیر شده اند، ناچار لب به اعتراف گشود و گفت: برای عملی کردن نقشه کلاهبرداری جدیدم طعمه هایم را به بهانه های مختلف پشت دستگاه عابر بانک می کشاندم و بعد از آنها می خواستم زبان دستگاه را به انگلیسی تغییر دهند تا بهتر بتوانیم کار کنیم.

ماجرا از این قرار است که او با پزشکان تماس می گرفت و خود را نماینده نظام وظیفه معرفی می کرد و می گفت به دنبال پزشکی هستند تا بیش از هزار سرباز را معاینه کند، به این ترتیب او از طعمه اش می خواست جلوی دستگاه عابربانک برود تا مبلغی را به عنوان پیش پرداخت به حسابش واریز کند، اما نکته اینجا بود که او با تغییر زبان دستگاه طعمه اش را بازی می داد تا موجودی حسابش را به جیب بزند.

او در ادامه بازجویی ها به قاضی پرونده گفت: خیلی ها با این شگرد از مردم عادی کلاهبرداری می کنند. آنها با این بهانه که در قرعه کشی برنامه تلویزیونی یا رادیویی برنده شده اند طعمه های خود را پای دستگاه خودپرداز کشانده، به این شکل حساب آنها را خالی می کنند، اما من بجز افراد معمولی به سراغ پزشکان و وکلا هم می رفتم، زیرا آنها نیز وقتی پای قراردادهای بزرگ درمیان باشد، طمع کار می شوند و این بهترین فرصت برای کلاهبرداران است.

هوشنگ برای این که ردی از خود به جا نگذارد از شماره حساب و شماره عابربانک چند زن سالخورده که آشنایی زیادی با نحوه کار عابربانک نداشتند، استفاده کرده بود، اما ماموران پلیس بعد از بررسی حساب مالباختگان رد این شماره حساب ها را گرفتند و با شناسایی صاحب حساب ها پی به راز مرد کلاهبردار بردند.

کلاهبرداری در کلاهبرداری

کرکره مغازه اش را پایین کشید و به طرف محلی که خودرویش را پارک کرده بود حرکت کرد، اما ماشین آنجا نبود، فکر کرد شاید جای دیگری خودرویش را پارک کرده، چون سابقه چنین فراموشی هایی را داشت. احمد با خودش گفت: «دکترها دروغ نمی گویند. یکی از عوارض آلودگی هوا فراموشی است، خدا می داند تا چند سال دیگر چقدر درد و مرض بگیریم.» بعد نگاهی به پایین خیابان انداخت، ولی در سراسر خیابان هیچ سانتافه سفید رنگی پارک نشده بود. آنقدر از ایمنی خودرویش اطمینان داشت که برای لحظاتی مردد شد که شاید اصلا امروز با مترو به سر کار آمده، ولی یادش آمد برای این که ماشین جدیدش را به رخ همسایه هایش بکشد، تمام شب گذشته را نقشه کشیده و ترافیک سنگین صبح را به جان خریده بود. یک آن چشمانش سیاهی رفت، زانوانش سست شد به دیوار تکیه داد و آرام نشست. عرق سردی روی پیشانی اش نشسته بود، ذهنش پر از سوال بود، شاید ماجرا یک شوخی باشد، چطور خودرویش را دزدیده بودند، سرمایه اش به باد رفته بود، جواب همسر و فرزندانش را چه می داد. دو هفته بیشتر از زمانی که احمد خودرو را خریده بود، نگذشته بود. در همین فکر ها بود که به ذهنش رسید نگاهی به فیلم های دوربین مداربسته جلوی مغازه اش بیندازد، شاید بتواند سرنخی از سارق خودرویش پیدا کند.

دزد آشنا

باورش نمی شد، اما شخصی که ماشین او را دزدیده بود صاحب قبلی خودرو بود؛ بازبینی فیلم دوربین مداربسته جلوی مغازه اش جای هیچ شکی باقی نمی گذاشت. همین چند روز پیش بود که 35 میلیون تومان ناقابل را به دست شخصی به نام حمید داده بود تا بالاخره ماشین شاسی بلند سوار شود، البته قرار بود بقیه پول را همزمان با انتقال سند به فروشنده بدهد، اما گویا قبل از رسیدن موعد مقرر صاحب خودرو دلش برای خودرو تنگ شده بود و با سوئیچ یدک ماشینش را پس گرفته بود.

به این ترتیب احمد بلافاصله نسخه ای از فیلم دوربین مدار بسته را برداشت و به اداره پلیس رفت تا از مرد فروشنده شکایت کند.

 

 

با شکایت احمد، پرونده ای در این باره تشکیل شد و ماموران پلیس هویت مردی به نام حمید را بررسی کردند، ولی جالب آنجا بود که چنین شخصی اصلا وجود خارجی نداشت. در مرحله بعد پلیس مشخصات خودرو را بررسی کرد و مشخص شد خودروی سانتافه متعلق به شرکتی است که در زمینه کرایه خودروهای مدل بالا فعالیت می کند. به این ترتیب ماموران پلیس تحقیق از شرکت کرایه خودرو را آغاز کرده و از بخش دیگری از کلاهبرداری های حمید پرده برداشتند. مسئولان شرکت ادعا کردند حمید با معرفی خود به عنوان تاجری خوشنام و ارائه اسناد جعلی و چک های مسروقه، خودرو را از آنها کرایه کرده و ناپدید شده است. جای شکی باقی نمانده بود که حمید کلاهبرداری حرفه ای است که با چک های مسروقه و اسناد جعلی به شرکت های کرایه خودرو مراجعه می کرده و بعد از تحویل گرفتن خودرو آن را با اسناد جعلی به طعمه هایش می فروخته و در مرحله بعد آنها را می دزدیده تا به شخص دیگری بفروشد. البته این تنها گوشه ای از فعالیت های مجرمانه حمید بود که اوایل بهمن منتشر شد، زیرا او با کرایه خودرو های مدل بالا و پوشیدن لباس های شیک به سراغ تاجران نیز می رفت و با استفاده از چک های مسروقه سر آنها کلاه می گذاشت. برای نمونه او به سراغ فردی که در زمینه پرورش بوقلمون فعالیت می کرد، رفت و با معرفی خود به عنوان نماینده یکی از شرکت های معتبر تولید محصولات پروتئینی و ارائه چک های مسروقه 48 میلیون تومان خرید کرده بود، افزون بر این فعالیت های مجرمانه او به پایتخت نیز محدود نبود، زیرا یکی از شاکیان او به ماموران پلیس گفت: در شمال کشور در زمینه خرید و فروش برنج کار می کنم، مدتی قبل شخصی که خود را تاجری سرشناس معرفی کرده بود 120 میلیون تومان از من برنج خرید، اما وقتی برای نقد کردن چک هایش به بانک رفتم پلیس مرا دستگیر کرد، زیرا چک ها مسروقه بودند. با به دست آمدن این اطلاعات گروهی از کارآگاهان پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران مامور شدند مرد کلاهبردار را شناسایی و دستگیر کنند. ماموران پلیس ابتدا به تحقیق از مالباختگان پرداخته و با اطلاعاتی که آنها در اختیارشان قرار دادند، توانستند تصویرمتهم را ترسیم کنند. به این شکل مشخص شد متهم یکی از کلاهبرداران باسابقه به نام امیر است که مدتی قبل به جرم کلاهبرداری به زندان محکوم شده بود؛ اما او بعد از آزادی از زندان دوباره فعالیت های مجرمانه اش را از سرگرفته و با چک های مسروقه و اسناد جعلی نقشه های کلاهبرداری جدیدش را اجرا می کرد. هر روز به شاکی های این پرونده اضافه می شد تا این که ماموران پلیس با استفاده از منابع خبری خود توانستند مخفیگاه امیر را در یوسف آباد تهران شناسایی کرده و وی را دستگیر کنند. امیر در بازجویی های فنی پلیس لب به اعتراف گشود و گفت: «بعد از آزادی از زندان چک های مسروقه را از کیف قاپ هایی که در زندان با آنها آشنا شده بودم به قیمت50 تا صد هزار تومان می خریدم و چون می دانستم خیلی ها به ظاهر انسان توجه می کنند، لباس های شیک و فاخر تهیه کرده و وانمود می کردم یکی از تاجران سرشناس کشور هستم به این شکل طعمه هایم حرف هایم را قبول کرده و فریب می خوردند.»

بازی با کلاه نمایندگان مجلس

ظاهرش آشفته بود، آن قدر که هر شخصی که با او برخورد می کرد در نگاه اول می فهمید حادثه ناگواری برایش اتفاق افتاده است. چند روز بود که در یکی از هتل های شمال کشور اقامت داشت، به هر دری می زد تا پول جور کند، موقع تسویه حساب که شد به کارمند هتل گفت شماره حسابی به او بدهد تا یکی از آشنایانش هزینه هتل را به حساب آنها واریز کند. مرد میانسال بعد از گرفتن شماره حساب به اتاقش رفت، در را بست و وقتی مطمئن شد شخصی آن اطراف نیست که صدایش را بشوند، تلفن همراهش را در دست گرفت و شماره ای را گرفت. «الو… الو آقای نماینده بیچاره شدم… همسرم… کشته شد دخترم.. مجروح شده به دادمان برسید» غصه از صدای مرد می بارید، آن طرف خط تلفن هم یکی از نمایندگان مجلس سرا پاگوش بود، مردمیانسال وقتی مطمئن شد آقای نماینده به حرف هایش گوش می دهد و از آن مسئولانی نیست که به وضع مردم بی تفاوت باشد، ادامه داد: «با زن و بچه ام داشتیم از حوزه انتخابی شما عبور می کردیم که تصادف کردیم حالا هم چیزی در بساط ندارم تا هزینه بیمارستان را بدهیم، لطفا کمک مان کنید.» صدای بغض آلود مرد میانسال آنقدر تاثیرگذار بود که آقای نماینده خیلی زود تحت تاثیر قرار گرفت و نتوانست چیزی جز جواب مثبت به مرد میانسال بدهد، به همین دلیل به او گفت هر طور شده کمک تان می کنم، فعلا شماره حساب یا شماره عابربانک تان را بدهید تا برایتان پول بفرستم. مرد میانسال هم بعد از تشکر و دعا در حق آقای نماینده و خانواده اش تلفن را قطع کرد. چند دقیقه بعد شماره عابر بانکی به تلفن همراه آقای نماینده پیامک شد و او به یکی از کارمندانش گفت حدود دو میلیون تومان به حساب مرد میانسال واریز کند.

 

 

 

چند روز از این ماجرا گذشته بود که آقای نماینده تصمیم گرفت سراغی از مرد میانسال بگیرد تا اگر مشکل دیگری دارد به او کمک کند، با شماره همراه او تماس گرفت، اما هیچ کس پاسخگو نبود به همین دلیل با بیمارستانی که مرد میانسال گفته بود دخترش آنجا بستری است تماس گرفت، اما مسئولان بیمارستان گفتند چنین مجروحی در بیمارستان آنها بستری نشده است. آقای نماینده باز هم قانع نشد و ماجرا را از پلیس پیگیری کرد، وقتی ماموران پلیس هم تائید کردند از وقوع چنین تصادفی بی اطلاع هستند، آقای نماینده متوجه شد کاسه ای زیر نیم کاسه است، بنابراین ماجرا را با حراست مجلس شورای اسلامی در میان گذاشت. آنجا بود که فاش شد آقای نماینده به دام کلاهبرداری حرفه ای افتاده، زیرا بجز او 14 نماینده دیگر ماجرایی مشابه با او را تجربه کرده بودند. به این شکل تیم ویژه ای از کارآگاهان پلیس آگاهی ماموریت پیدا کردند پرده از راز کلاهبرداری های مرد شیاد بردارند. در تحقیقات اولیه پلیسی مشخص شد شماره حساب هایی که مرد کلاهبردار در اختیار نمایندگان قرار داده به اشخاصی تعلق دارد که کارمند هتل یا افرادی هستند که در شمال کشور ویلای اجاره ای دارند. این افراد به ماموران پلیس گفتند مردمیانسال هنگام تسویه حساب با آنها به بهانه همراه نداشتن عابر بانک، شماره حساب یا شماره عابربانک آنها را می گرفته تا اقوامش هزینه اقامت او را به حساب آنها واریز کنند.

با به دست آمدن این اطلاعات کارآگاهان سرانجام مرد میانسال را در مخفیگاهش در شمال کشور شناسایی و دستگیر کردند، او که 55 سال دارد و با این شگرد از طعمه های خود بیش از 30 میلیون تومان کلاهبرداری کرده، در بازجویی ها لب به اعتراف گشود و گفت:برای اجرای نقشه ام به دفتر نمایندگان مجلس یا مسئولان اداری و شهرداری شهرهای مختلف می رفتم. هر طور که می شد شماره تلفن همراه آنها را به دست می آوردم. بعد به حوزه انتخابی آنها رفته و در هتل یا خانه ای اجاره ای ساکن می شدم، سپس به آنها زنگ می زدم و آنها را با داستان ساختگی ام فریب می دادم، وقتی هم پول به حساب صاحبان ویلا واریز می شد، آنها کرایه خود را برداشته و بقیه پول را به من برمی گرداندند.

شگردهای تازه جیب‌بُری در ازدحام شب عید

اسفند، ماه پررونق سارق‌هاست. هر چه به اواخر این ماه نزدیک‌تر می‌شویم، تکاپوی آنها برای نزدیک شدن به جیب طعمه‌ها بیشتر از قبل می‌شود.

درست مثل ترافیک که این روزها به نقطه انفجار نزدیک شده، سارقان هم برای خالی کردن جیب طعمه‌هایشان بی‌قراری می‌کنند، چون بستر برای فعالیت آنها مهیاست.

در بازارهای کوچک و بزرگ شهر جای سوزن انداختن نیست، سارقان می‌دانند جیب یا کیف 90 درصد آدم‌هایی کــه این روزها مقـــصدشان بازار است، پرپول است. به همین دلیل هزار و یک جور نقشه می‌کشند تا در دارایی طعمه‌هایشان سهیم شوند.

این روزها بیشتر سارقان ترجیح می‌دهند محدوده فعالیت خود را هر چه بیشتر به مرکز شهر یا اطراف مراکز خرید نزدیک کنند، آنها بخوبی می‌دانند که بیشتر مردم برای خرید حتما گذرشان به این مناطق می‌افتد، به همین دلیل دام‌های خود را در مسیر آنها پهن کرده و منتظر می‌نشینند.

سارقانی که به کیف‌قاپ معروفند، به کیف طعمه‌های خود به دید لپ‌لپ یا همان تخم‌مرغ‌های شانسی نگاه می‌کنند. آنها معمولا به سراغ کیف افرادی می‌روند که شرایط راحت‌تری برای سرقت داشته باشد.

عباسعلی محمدیان، رئیس پلیس آگاهی تهران درباره روش شناخت این مجرمان به جام‌جم می‌گوید: معمولا آنها حدود 20 تا 35 سال سن دارند و با استفاده از موتورسیکلت، کیف طعمه‌های خود را به سرقت می‌برند.معمولا این سارق‌ها به صورت دونفره وارد عمل می‌شوند، اما کیف‌قاپ‌های ماهری نیز هستندکه تک‌نفره کار می‌کنند، یعنی هم موتورسیکلت را کنترل می‌کنند، هم کیف طعمه‌های خود را می‌دزدند.

ولی معمولا کیف‌قاپ‌ها دونفره کار می‌کنند. البته باید یادآور شد که اگر آنها از قبل طعمه خود را زیرنظر گرفته و روی محتوای کیف خیلی حساب کنند با استفاده از چند موتورسیکلت وارد عمل می‌شوند، به این صورت که دو نفر موتورسیکلت‌ها را روشن نگاه داشته و دو نفر دیگر کیف طعمه را به زور از چنگش درآورده و پا به فرار می‌گذارند.

محمدیان ادامه می‌دهد: این روزها عمده سرقت‌هایی که داریم بیشتر در مراکز شهر و اطراف مراکز خرید است، چون سارقان می‌دانند مردم با پول به بازار می‌روند.

این در حالی است که سارقان بجز «آویزان‌بری»، کیف طعمه‌های خود را از داخل خودرو یا صندوق عقب هم می‌دزدند. آنها به سراغ طعمه‌هایی می‌روند که شیشه‌های خودرویشان پایین باشد و کیف خود را روی صندلی شاگرد یا عقب خودرو قرار داده باشند.

این در حالی است که بهترین جا برای قرار دادن کیف زیر صندلی راننده یا صندلی شاگرد است البته برخی‌ها هم به اشتباه تصور می‌کنند صندوق عقب خودرو محل امنی برای قرار دادن کیف یا اشیای قیمتی است، اما نکته اینجاست که معمولا هنگام روشن کردن خودرو سیستم دزدگیر قطع شده و سارقان می‌توانند براحتی نقشه خود را عملی کنند، افزون بر این سارقان با استفاده از یک پیچ‌گوشتی ساده می‌توانند صندوق عقب تعداد زیادی از خودرو‌ها را باز کنند.

مراقب افراد مشکوک باشید

گروه دیگری از سارقان به بهانه پرسیدن نشانی به خودروهایی که پشت چراغ قرمز یا کنار خیابان توقف کرده‌اند نزدیک شده و با پرت کردن حواس راننده نقشه سرقت خود را عملی می‌کنند.

رئیس پلیس آگاهی تهران می‌افزاید: بهترین کار این است که افراد وجه نقد زیادی با خود نداشته باشند و هنگام تردد در پیاده‌رو‌ها کیف خود را سمت راست بگیرند تا کیف بین دیوار و فرد قرار بگیرد. توجه داشته باشید که کیف‌قاپ‌ها بیشتر هنگام عبور فرد از عرض خیابان وارد عمل می‌شوند، بنابراین باید مراقب موتورسیکلت‌سوارها و اتومبیل‌های مشکوک بود. بخصوص موتورسوارانی که خلاف جهت در حال حرکت هستند.

البته باید در نظر داشت سارقانی هستند که با استفاده از خودرو دست به کیف‌قاپی می‌زنند، بنابراین از خودروهای مشکوک غافل نشده و به یاد داشته باشید که دیگر نمی‌توان از چهره و نوع لباس پوشیدن سارقان آنها را شناسایی کرد.

نکته اینجاست که برخی‌ها رمز عابربانک خود را روی برگه‌ای کنار عابربانک خود نگهداری می‌کنند. این اشتباه بزرگی است که به سارقان شانس طلایی می‌دهد.

شاید جزو افرادی هستید که حدود ده عابربانک مختلف دارید و حفظ رمز آنها برای شما مشکل است.

بهترین کار این است که برای آنها رمز یکسانی در نظر گرفته و رمز را به حافظه خود بسپارید، البته از به کار گرفتن شماره شناسنامه، تاریخ تولد و رمز‌های آسان پرهیز کنید.

توجه داشته باشید برای این‌ که گرفتار سارقان دنیای مجازی هم نشوید یک کارت عابربانک را به خرید اینترنتی اختصاص داده و به هنگام خرید مبلغ لازم را از کارت دیگری به آن واریز کرده و خرید خود را انجام دهید.

رئیس پلیس آگاهی تهران عنوان می‌کند: اگر فردی مورد سرقت قرار گرفت بهتر است چهره ظاهری فرد یا شماره پلاک خودرو یا موتورسیکلت را به ذهن بسپارد، زیرا بعد از تشکیل پرونده، پلیس به کمک مالباختگان به چهره‌نگاری از متهمان می‌پردازد.

افزون بر این آلبوم مجرمان هم در اختیار مالباختگان قرار‌می‌گیرد تا مجرمان زودتر شناسایی شوند.

نکته دیگری که می‌توانید به آن توجه کنید فیلم دوربین‌های مداربسته اطراف محل سرقت است، چون پلیس با کمک آنها می‌تواند سارقان را زودتر شناسایی کند.

اگر عابربانکتان هم به سرقت رفت، می‌توانید با بانک خود تماس گرفته و کارت خود را بسوزانید.

با سارقان درگیر نشوید

به یاد داشته باشید که بیش از 90 درصد سارقان، سلاح سرد در‌اختیار دارند و بندرت پیش می‌آید که آنها به صورت انفرادی کار کنند.

علاوه بر این آنها آمادگی بیشتری نسبت به شما دارند، به همین دلیل اگر طعمه یکی از آنها شدید و چیزی از دفاع شخصی نمی‌دانید، خیلی مقاومت نکنید، زیرا افرادی بوده‌اند که هنگام سرقت تلفن همراهشان مقاومت کرده و سارقان با چاقو جراحات سنگینی به آنها وارد کرده‌اند.

محمدیان ادامه می‌دهد: مالباخته باید بعد از سرقت با پلیس‌110 تماس بگیرد، به این ترتیب ماموران پلیس شرح حادثه را صورتجلسه کرده و برگه‌ای در اختیار شاکی قرار می‌دهند تا او با آن به کلانتری رفته و تشکیل پرونده بدهد.

جیب‌ زنی

«جیب‌زنی» و «کش‌روی» از دیگر شگردهای سارقان است که با توجه به شلوغی بازار و مراکز تجاری این روزها طرفداران بیشتری در بین تبهکاران دارد.

آنها معمولا در گروه‌های سه یا چهارنفره نقشه خود را عملی می‌کنند، به این شکل که دو نفر دور طعمه را می‌گیرند تا مردم شاهد سرقت نباشند، یک نفر هم پشت‌سر سارق می‌ایستد تا بعد از این ‌که همدستش کیف را دزدید، کیف را پنهان کند، به این صورت اگر طعمه به سارق مشکوک هم شود، او با رضایت کامل اجازه می‌دهد مالباخته جیب‌هایش را بگردد.

این شگرد بیشتر در مترو، اتوبوس‌های تندرو و معابر شلوغ کاربرد دارد.گروه دیگر از سارقان در نقش مسافربر ظاهر می‌شوند. آنها طعمه را در صندلی عقب خودرو نشانده و به بهانه بستن در خودرو یا تنگ بودن جا دست خود را پشت‌سر طعمه انداخته و نقشه‌شان را عملی می‌کنند.

در روشی که به «تخم‌مرغ‌زنی» یا «کثافت‌مالی» معروف است سارقان با استفاده از تخم‌مرغ، گوجه یا مواد دیگر لباس طعمه خود را کثیف می‌کنند و درست در لحظه‌ای که طعمه از همه‌جا بی‌خبر مشغول تمیز کردن لباس خود است به بهانه کمک به او نزدیک شده و نقشه شوم خود را عملی می‌کنند.

افزون بر این گروه دیگری از سارقان با پرتاب تخم‌مرغ به شیشه خودروها سبب توقف خودروی طعمه خود می‌شوند، زیرا مردم معمولا برای تمیز کردن شیشه اتومبیل از برف‌پاکن خودرو استفاده می‌کنند، اما اشتباه آنها همین‌جاست، زیرا با این کار تخم‌مرغ به حالت شیری‌رنگی درآمده و سطح شیشه خودرو را می‌پوشاند، به همین دلیل راننده مجبور به توقف و ترک خودرو می‌شود.

بالا