آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : بهزيستي

بایگانی/آرشیو برچسب ها : بهزيستي

اشتراک به خبردهی

يک ميليون معلول پشت درهاي بسته

جمعیت‌شان دست‌کم حدود یک میلیون و 300 هزار نفر برآورد می‌شود، ایرانی‌هایی که نمی‌توانند براحتی از خانه‌های خود خارج شوند، نیازهای اولیه‌شان را تامین کنند، به درمان و تسکین دردهایشان بیندیشند یا خیال مسکن، شغل و تحصیل را در سر داشته باشند؛ این گوشه‌ای از داستان غم‌انگیز حمایت از معلولان در کشورمان است؛ افرادی که به نظر می‌رسد برای برخی مسئولان شهروند درجه2 محسوب می‌شوند، چراکه اگر غیر از این بود جمعیت معلولانی که در رده‌های مختلف در انتظار دریافت خدمات از سازمان بهزیستی هستند، بیش از یک میلیون نفر تخمین زده نمی‌شد.
امروز روز جهانی معلولان است؛ روزی که برای بیشتر معلولان کشورمان هیچ وقت از مناسبتی در تقویم فراتر نرفته، چراکه مشکلات آنها در چنین مناسبت‌هایی مرور می‌شود و تنها چیزی که دست آنها را می‌گیرد، وعده‌هایی است که هر سال بیشتر می‌شود.

این مساله‌ای است که باید دلیل اصلی آن را در بی‌توجهی به مسائل اجتماعی در کشور دنبال کرد؛ مسائلی که برخی مسئولان ترجیح می‌دهند چشم‌هایشان را هم بگذارند و از کنارشان عبور کنند، چراکه برای آنها نام و نشانی به همراه ندارد.

میلیون‌ها گمشده

در کشورمان حدود یک میلیون و 300 هزار معلول تحت پوشش سازمان بهزیستی هستند که حدود 65 درصدشان را مردان و 35 درصدشان را زنان تشکیل می‌دهند، البته این آمار تمامی معلولان کشورمان نیست و باید گفت این افراد معلولانی هستند که از بهزیستی خدماتی دریافت می‌کنند؛ خدمات ناچیزی مانند مستمری بین 53 تا یکصد هزار تومان، اما این همه واقعیت نیست؛ چراکه فقط حدود 340 هزار نفر از این افراد مستمری حدود 70 هزار تومانی دریافت می‌کنند.

حسین نحوی‌نژاد، معاون توانبخشی سازمان بهزیستی کشور ​ از آمار تلخی پرده برمی‌دارد که شرایط معلولان کشور را بازگو می‌کند. آن‌طور که او تصریح می‌کند، دست‌کم یک میلیون معلول در کشورمان وجود دارد که در انتظار دریافت خدمات از سازمان بهزیستی هستند.

به گفته معاون توانبخشی سازمان بهزیستی، معلولان برای دریافت خدمات گوناگونی در انتظار هستند، برای نمونه حدود 70 هزار نفر در انتظار دریافت مستمری‌اند، حدود 80 هزار نفر تقاضای پذیرش در مراکز نگهداری بهزیستی را مطرح کرده‌اند یا معلولان زیادی هستند که پشت نوبت دریافت تجهیزات توانبخشی یا خدماتی مانند اشتغال و مسکن هستند. او از این می‌گوید که این آمار حداقلی است، چراکه بسیاری از معلولان به دلیل طولانی شدن و جواب نگرفتن، عطای دریافت چنین خدماتی را به لقایش می‌بخشند.

افزون بر این، طبق برآورد سازمان بهداشت جهانی 10 تا 15 درصد جمعیت کشورهای درحال توسعه را افراد معلول تشکیل می‌دهند. با این تعریف آمار معلولان کشورمان حدود 12 میلیون نفر می‌شود، اما باید یاد آور شد سازمان بهزیستی قادر به ارائه خدمات به حدود یک‌میلیون و 300هزار معلولی که تحت پوشش این سازمان قرار دارند، نیست.

آن‌طور که نحوی‌نژاد می‌گوید، سازمان آمار نیز امسال با آنها همکاری مناسبی نداشته تا در سرشماری بتوان آمار دقیقی از معلولان کشور به دست آورد.

غفلت اعتبار و بیمه

مشکل اصلی سازمان بهزیستی در حمایت از معلولان و رفع نیازهای آنها را باید در نبود اعتبار مناسب جست‌وجو کرد؛ مساله‌ای که سبب شده آنها نتوانند بدرستی به معلولان خدمت‌رسانی کنند.

نحوی‌نژاد در این‌باره می‌گوید: اعتباری که سازمان بهزیستی به این منظور دارد حدود 700 هزار میلیارد تومان است، اما این مقدار یک‌دهم نیاز واقعی ماست.

باید از حمایت نامناسب بیمه‌ها نیز به‌عنوان یکی دیگر از مشکلات معلولان یاد کرد، چراکه بیمه‌ها بجز چند جلسه محدود فیزیوتراپی، خدمات توانبخشی و… دیگر نیازهای معلولان را پوشش نمی‌دهد، به همین دلیل معلولان برای طبیعی‌ترین حق خود که درمان و تسکین دردهایشان است نیز خدمات مناسبی دریافت نمی‌کنند.

خطای برخی مسئولان

مسائل زیادی دست به دست هم داده‌اند تا نیازهای معلولان بخوبی پوشش داده نشود، نگاه نادرست برخی مدیران یکی دیگر از این عوامل است، چراکه آنها به معلولان به دید شهروندان درجه 2 نگاه کرده و رفع مسائل و نیازهای آنها را در اولویت برنامه‌هایشان نمی‌گذارند.

همایون هاشمی، رئیس کمیسیون بازنگری قانون جامع حمایت از حقوق معلولان در گفت‌وگو با جام‌جم این غفلت را تائید می‌کند و می‌افزاید: معلولان جزئی از پیکره جامعه هستند، اما متاسفانه برخی از مسئولان آنها را به عنوان شهروند درجه‌یک نمی‌شناسند و این خطایی بزرگ است. بنابراین باید حق شهروندی را برای معلولان قائل شد تا آنها نیز بتوانند از تمامی امکانات برخوردار شوند، البته به دلیل محدودیت‌هایی که این افراد دارند، باید امتیاز ویژه‌ای نیز برای آنها قائل شد، ولی معلولان در کشورمان به حداقل‌ها نیز براحتی دسترسی ندارند.

آن‌طور که او می‌گوید لایحه حمایت از حقوق معلولان نیز در دست پیگیری است و برای رسیدگی به آن دو کمیته در مجلس و سازمان بهزیستی کشور تشکیل شده است.

هاشمی درباره مناسب‌سازی معابر شهری برای معلولان نیز خاطرنشان می‌کند: وزارت کشور که مسئول ستاد مناسب‌سازی است، باید در این زمینه پاسخگو باشد، چراکه مناسب‌سازی‌های صورت گرفته در کشور حدود 25 درصد تخمین زده می‌شود.

مشکلات معلولان جزو مسائلی است که مسئولان تاکنون بارها درباره آن سخنرانی کرده و وعده داده‌اند، اما هیچ وقت به مرحله اجرا نرسیده، برای نمونه براساس قانون باید 3 درصد سهمیه استخدام سازمان‌های دولتی و خصوصی در اختیار معلولان قرار بگیرد، اما این قانون نادیده گرفته می‌شود.

بنابراین برای رفع نیازهای معلولان کشور که تعدادشان نیز کم نیست و هرسال عواملی مانند تصادفات جاده‌ای آن را افزایش می‌دهد، باید قانون مناسبی وضع کرد که به مسائل پیشگیری از معلولیت و نیازهای معلولان توجه ویژه‌ای داشته باشد، به این منظور باید از نمایندگان مجلس خواست رسیدگی به لایحه جامع حمایت ازحقوق معلولان را که چندسالی از مطرح‌شدنش می‌گذرد، در اولویت برنامه‌هایشان قرار دهند و با رفع ایراد‌هایی که شورای نگهبان از آن گرفته بود، آن را دوباره در صحن علنی مجلس مطرح کنند.

جنگ معابر با معلولان

مناسب‌سازی مبلمان شهری برای معلولان جزو وظایف شهرداری‌هاست و وزارت کشور مسئول رسیدگی به این مساله است، هرچند در تهران در این حوزه تلاش‌هایی صورت گرفته، اما بافت‌های فرسوده تهران حکم می‌کند در این زمینه تلاش بیشتری صورت بگیرد، زیرا بجز معلولان افراد سالخورده یا زنان باردار نیز باید بتوانند براحتی در شهرهای کشور تردد کنند.

مهدی آیینی

لالایی متادون برای نوزاد 6 ماهه

گریه‌های نوزاد روی اعصابشان رفته بود. می‌ترسیدند زحماتشان به باد رود و نشئگی‌شان بپرد. برای همین، مقداری قرص متادون را در شیشه کودک با شیر حل کردند و کودک شش ماهه کمی از آن شیر نخورده بود که به خواب سنگینی فرو رفت و چند ساعت بعد به حدی تشنج کرد که خانواده از زنده ماندنش قطع امید کردند. هرچند پدر و مادر معتاد سعی داشتند، علت تشنج نوزاد را مخفی کنند، اما وقتی کودکشان را به یکی از بیمارستان‌های تهران رساندند، نتیجه آزمایش دستشان را رو کرد. اورژانس اجتماعی کشور، مسئول رسیدگی به چنین پرونده‌هایی است. یک روز با ماموران اورژانس اجتماعی جنوب تهران همراه شدیم تا در جریان چند و چون کار آنها و ماموریت‌هایی که اورژانس اجتماعی انجام می‌دهد، قرار بگیریم.
آسیب‌های اجتماعی در جنوب شهر تهران بیشتر به چشم می‌خورد، چراکه مسائلی مانند حاشیه‌نشینی و فقر به گسترش آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند. این ماجرا کار ماموران اورژانس اجتماعی را دشوارتر می‌کند. با این حال، آنها از جانشان مایه می‌گذارند تا به داد افرادی برسند که آسیب‌های اجتماعی، زندگی‌شان را نشانه رفته است.

آنها به پرونده‌هایی رسیدگی می‌کنند که روح و جسم‌شان را فرسوده می‌کند؛ مانند کودکانی که از شدت اذیت و آزار جسمی و جنسی، کارشان به بیمارستان رسیده یا معلولان و سالمندانی که به علت شرایط بد نگهداری آسیب می‌بینند، اما در این میان خیلی از کارشناسان اورژانس اجتماعی می‌گویند، لحظه جدا کردن کودکان از والدینی که صلاحیت ندارند یا برادر و خواهرهایی که برای نگهداری در مراکز بهزیستی باید از یکدیگر جدا شوند، از دشوارترین لحظاتی است که آنها در حین کار باید با آن دست و پنجه نرم کنند.

اورژانس اجتماعی کشور ـ که با شماره 123 شناخته می‌شود ـ به پرونده‌های کودک، همسر، سالمند و معلول‌آزاری و اقدام به خودکشی رسیدگی می‌کند، اما نبود امنیت شغلی و پایین بودن حقوق، از مشکلاتی است که پیش روی کارشناسان اورژانس اجتماعی قرار دارد.

این طفل با متادون می‌خوابد

چهار خانواده در ساختمانی کوچک که ظاهرا دو طبقه است، زندگی می‌کنند. هر کدام از آنها در اتاقی که مساحتش از 30 متر فراتر نمی‌رود، روز را به شب گره می‌زنند، بجز صاحبخانه که فضای بیشتری در اختیار دارد. اینجا دستشویی و حمام هم برای ساکنان مشترک است.

ماموران اورژانس اجتماعی به این خانه در جنوب شرق تهران آمده‌اند تا بررسی کنند آیا پدر و مادری که در یکی از اتاق‌های این خانه زندگی می‌کنند، صلاحیت نگهداری از کودک شش ماهه را دارند یا نه؟ از قبل به آنها گزارش شده، کودک شش ماهه این خانواده به خاطر خوردن متادون دچار مسمومیت شدید شده است.

سه دختر بچه خردسال که تازه از خواب بیدار شده‌اند، در حالی که چشمانشان را می‌مالند، می‌گویند، مادرشان همراه برادر شش ماهه که مسموم شده در بیمارستان به سر می‌برد. پدر خانواده نیز که از طریق جمع‌آوری ضایعات، مخارج زندگی را تامین می‌کند، در خانه حضور ندارد.

یکی از ماموران اورژانس اجتماعی توضیح می‌دهد، هیچ ‌کدام از این دختربچه‌ها شناسنامه ندارند، چراکه تبعه کشور افغانستان هستند و پدر و مادرشان به شکل غیرقانونی وارد ایران شده‌اند.

او می‌گوید پدر و مادر هر دو اعتیاد دارند. به همین دلیل به نظر می‌رسد، به کودک خردسال عمدا متادون خورانده‌اند. هرچند ادعا می‌کنند، عمه بچه‌ها این کار را انجام داده است.

ماموران اورژانس اجتماعی، پس از گفت‌وگو با بچه‌ها و جمع‌آوری اطلاعات از همسایه‌ها، راهی بیمارستانی می‌شوند که کودک خردسال آنجا بستری است. بررسی‌ها نشان می‌دهد، والدین صلاحیت نگهداری از کودک خردسال را ندارند. به همین دلیل تازمانی که والدین، شرایط نگهداری کودک را به دست بیاورند، بهتر است کودک خردسال در یکی از شیرخوارگاه‌های بهزیستی نگهداری شود.

این ماجرا اولین پرونده‌ای است که امروز ماموران اورژانس اجتماعی به آن رسیدگی می‌کنند. در بیمارستان نیز پرستاران می‌گویند، وقتی کودک را به بیمارستان رساندند، حال و روز مناسبی نداشت. به همین خاطر به دستور پزشک در بخش اورژانس بستری‌اش کردند تا آزمایش‌های لازم روی او انجام شود، اما خیلی زمان نبرد که نتیجه آزمایش‌ها فاش کرد، کودک به خاطر خوردن متادون مسموم شده است. در چنین مواقعی، مسئولان بیمارستان، ماجرا را با شماره 123 (اورژانس اجتماعی) اطلاع می‌دهند تا به پرونده کودک‌آزاری و غفلت والدین رسیدگی شود و اگر مشخص شد والدین صلاحیت نگهداری از کودک را ندارند، سرپرستی کودک از آنها گرفته شود.

ماموران اورژانس اجتماعی پس از صحبت با پزشک کودک متوجه می‌شوند، کودک باید چند روز دیگر در بیمارستان بستری باشد. به همین خاطر ترجیح می‌دهند تا زمانی که کودک از بیمارستان مرخص نشده، او را از مادرش جدا نکنند.

کودکان بنزین‌خوار

برای رسیدگی به پرونده دیگری با ماموران اورژانس اجتماعی جنوب تهران به یکی از روستاهای اطراف حسن‌آباد قم می‌رویم. قرار است دوباره کارشناسان اورژانس اجتماعی، شرایط والدینی را بررسی کنند که تجربه ثابت کرده، صلاحیت نگهداری از کودکانشان را ندارند.

ماجرا به چند سال پیش برمی‌گردد زمانی که روایت تلخ اعتیاد دو کودک شش و هفت ساله به بنزین، تیتر صفحات حوادث روزنامه‌ها شد.

پدر و مادر این کودکان به دلیل اعتیاد از فرزندان خود غافل شده بودند. به همین دلیل آنها به خوردن و بو کردن بنزین اعتیاد پیدا کرده بودند؛‌ ماجرایی که برای برخی جذاب به نظر می‌رسید، اما وقتی پرونده در اختیار بهزیستی تهران قرار گرفت، مشخص شد دلیل اصلی اعتیاد بچه‌ها به بنزین، چیزی جز غفلت پدر و مادر نبوده است. به همین دلیل، سرپرستی این دو کودک از والدینشان گرفته و به بهزیستی سپرده شد، اما این پدر و مادر غافل، کودکان خردسال دیگری نیز دارند. به همین دلیل کارشناسان اورژانس اجتماعی هنوز این خانواده را زیر نظر دارند تا چنانچه رفتارشان را اصلاح نکردند، فرزندان دیگر آنها را نیز به بهزیستی منتقل کنند.

ماموران اورژانس اجتماعی، پیش از این که سراغ این خانواده بروند، به دهیاری روستا می‌روند تا دهیار نیز با آنها همراه شود، اما چون دهیار نبود، نماینده او با کارشناسان سازمان بهزیستی همراه می‌شود.

اعتیاد ادامه دارد

همان طور که ماشین اورژانس اجتماعی از کوچه پس‌کوچه‌های روستا عبور می‌کند، بچه‌های روستا آن را تعقیب می‌کنند. وقتی به نزدیکی خانه‌ای که قرار است مورد بررسی قرار گیرد، می‌رسیم، حدود ده کودک نیز همراه خودرو متوقف می‌شوند و به خانه که خودروی اورژانس اجتماعی جلوی آن ایستاده، چشم می‌دوزند.

یکی از کارشناسان اورژانس در خانه را می‌زند. زن میانسالی از درون خانه فریاد می‌زند «کیه». وقتی از پنجره، خودروی اورژانس اجتماعی را می‌بیند، ساکت می‌شود. کمی این دست و آن دست می‌کند و بالاخره پس از چند دقیقه در را باز می‌کند.

برای وارد شدن به خانه باید از یک در دیگر نیز گذشت؛ دری که جلویش پرده‌ای ضخیم کشیده شده. کارشناسان اورژانس اجتماعی، پرده را که کنار می‌زنند، بوی تریاک در فضا می‌پراکند. آنها از زن میانسال سراغ بچه‌هایش را می‌گیرند. او می‌گوید بچه‌ها برای بازی بیرون رفته‌اند.

بلافاصله زن میانسال از کارشناسان اورژانس اجتماعی، سراغ دو بچه‌اش را می‌گیرد که در بهزیستی نگهداری می‌شوند. می‌پرسد کی آنها را به خانه بر می‌گردانند؟

کارشناسان اورژانس اجتماعی در جواب می‌گویند، فقط زمانی که شرایط خانه مناسب شد، امکان دارد کودکانش از بهزیستی به خانه فرستاده شوند.

زن میانسال که کمی جا خورده، می‌گوید بوی تریاک به خاطر مهمانی است که دارد و به این شکل همه تقصیرها را گردن مهمانش می‌اندازد.

چند دقیقه‌ای طول نمی‌کشد که بچه‌ها کثیف و خاک آلود به خانه بر می‌گردند. کارشناسان اورژانس اجتماعی، مشغول صحبت با کودکان می‌شوند تا از سلامت و درست بودن رفتار والدینشان با آنها مطمئن شوند.

به نظر می‌رسد، کارشناسان اورژانس اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که این دو کودک خردسال را نیز باید به بهزیستی منتقل کنند؛ جایی پیش دو برادر دیگرشان که حدود سه سال است، اعتیاد به بنزین را ترک کرده‌اند.

خودروی اورژانس اجتماعی به راه می‌افتد تا به سمت تهران برگردد. حالا تعداد بچه‌هایی که برای دیدن ماشین اروژانس جمع شده‌اند، بیشتر از قبل شده. بچه‌ها همپای خودرو در کوچه‌های روستا می‌دوند؛ بچه‌هایی که به حداقل‌های لازم برای زندگی نیز دسترسی ندارند و هیچ بعید نیست، تماس بعدی که با اورژانس اجتماعی گرفته می‌شود، برای نجات یکی از آنها باشد، اما شاید تا زمانی که خودروی اورژانس اجتماعی از تهران خودش را به این روستای دور افتاده در حسن‌آباد برساند، خیلی دیر شده باشد.

قانون حمایت کند

در هر خودروی اورژانس اجتماعی، یک روان‌شناس و کارشناسان مددکاری حضور دارند. آنها به پرونده‌هایی که به سامانه 123 ارجاع می‌شود، رسیدگی می‌کنند. این کارشناس‌ها در اموری مداخله می‌کنند که به شکل خود معرف مطرح می‌شود، اما بسیار پیش آمده، آنها در موقعیتی قرار گرفته‌اند که باید به عنوان ضابط اجتماعی وارد عمل می‌شده‌اند، اما چون قانون این اجازه را به آنها نداده، به مشکل برخورده‌اند.

همکاری کلانتری و دادگستری‌ها

بخش قابل توجهی از وقت ماموران اورژانس اجتماعی در کلانتری‌ها و دادسرها سپری می‌شود؛ وقت با ارزشی که با همکاری مسئولان کلانتری و دادگستری‌ها می‌تواند برای برطرف شدن آسیب‌های اجتماعی صرف شود.

اگر ماموران اورژانس اجتماعی به امکانات مناسبی دسترسی داشته باشند و در برخی کلانتری و دادسراها کمتر معطل شوند، می‌توانند کمک حال این نهاد‌ها نیز باشند، زیرا اگر آنها مداخله بموقعی داشته باشند، در کاهش پرونده‌های قضایی موثر خواهند بود و به این شکل، از حجم پرونده‌هایی که هر روز روانه دادسرا یا کلانتری‌ها می‌شود، کم خواهد شد.

مهدی آیینی

جمع‌آوری متکدیان با اطلاع قبلی!

قرار است امروز گدایان تهران سوراخ موش بخرند، البته اگر از پیش در جریان طرح جمع‌آوری متکدیان که از چهارشنبه گذشته رسانه‌ای شده قرار نگرفته باشند. چراکه براساس آمار حدود 15 درصد متکدیان پایتخت نیازمند واقعی هستند و اغلب آنها در ماه دست‌کم سه میلیون تومان درآمد دارند.

افزون بر این به گفته کارشناسان، تکدیگری در کلانشهرها سازمان‌یافته انجام می‌شود، بنابراین بعید به نظر می‌رسد این افراد از طرحی که قرار است امروز اجرا شود بی‌خبر باشند.

به گفته کارشناسان، چنین طرح‌هایی که محدود به تابستان می‌شود کارایی لازم را ندارد؛ چراکه نهادهایی مانند بهزیستی، شهرداری، استانداری، فرمانداری، پلیس و قوه قضاییه نیز در آنها بدرستی بایکدیگر همکاری نمی‌کنند.

جلوی ورودی متروی مصلای تهران مردی میانسال نشسته، چند سکه و اسکناس هم جلویش قرار دارد.می‌گوید از یکی از شهرهای غربی کشور خودش را به تهران رسانده تا کار پیدا کند، اما پس از چند روز تلاش برای یافتن کار حالا پولی در بساط ندارد به همین خاطر گدایی می‌کند تا بتواند دست‌کم پول خرید بلیت اتوبوس و برگشت به شهرش را جمع کند.

اگر از او درباره طرح فرمانداری برای جمع‌آوری گدایان بپرسید می‌گوید فرقی به حالش ندارد چراکه تا به حال چند بار دستگیر شده، اما دوباره راهی خیابان‌ها شده تا کارش را ادامه بدهد. هر چند اغلب کارشناسان نیز بر این باورند که بیشتر متکدیان افراد شیادی هستند، اما نمی‌توان انکار کرد که در بین آنها افرادی نیازمند و در راه مانده نیز وجود دارد که از چتر حمایتی سازمان‌هایی مانند بهزیستی و کمیته امداد جایی پیدا نکرده‌اند.

بنابراین به نظر می‌رسد طرح‌های جمع‌آوری متکدیان باید به گونه‌ای اجرا شود که نیازمندان واقعی آسیب بیشتری نبینند.

غربالگری گدایان

چهارشنبه گذشته بود که نشست برنامه‌ریزی طرح جمع‌آوری متکدیان تهران به ریاست استاندار تهران و با حضور فرماندار تهران و مسئولان بهزیستی، نیروی انتظامی، دانشگاه‌های علوم پزشکی و شهرداری تهران برگزار شد.

در این نشست عیسی فرهادی، فرماندار تهران اعلام کرد در ماه‌های گذشته گدایان و سر تیم متکدیان تهران شناسایی شده‌اند؛ افرادی که سه تا 30 میلیون تومان در ماه درآمد دارند.

آن‌طور که او گفته، قرار است افرادی که امروز جمع‌آوری می‌شوند غربالگری شوند تا به این شکل اتباع بیگانه در اختیار پلیس اتباع بیگانه و آنهایی که ایرانی هستند نیز به شهرداری سپرده شوند. افزون بر این اموال سرشبکه گدایان نیز توقیف شده و آنها به سه ماه تا دو سال حبس محکوم خواهند شد.

آفت طرح‌های مقطعی

این بار اولی نیست که مسئولان برای جمع‌آوری گدایان طرح‌هایشان را محک می‌زنند، اما با توجه به جولان گداها در معابر کلانشهرها می‌توان گفت این طرح‌ها راه به جایی نمی‌برد.

حبیب‌الله مسعودی‌فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور درباره علل شکست طرح جمع‌آوری متکدیان تاکید می‌کند: طرح جمع‌آوری این افراد باید تداوم داشته باشد؛ زیرا در غیر این صورت موفقیتی به‌دست نخواهد آمد.

آن‌طور که او تصریح می‌کند براساس قانون تکدیگری جرم است و برای پاکسازی کلانشهرها از گدایان باید نهادهایی مانند قوه قضاییه، پلیس، کمیته امداد و بهزیستی بدرستی به وظیفه‌شان عمل کرده و با یکدیگر همکاری کنند.

کارشناسان می‌گویند در این بین قوه قضاییه باید خدمات قضایی ارائه کند و با در نظر گرفتن مجازات مناسب برای افراد شیاد، از برگشت آنها به سطح خیابان‌ها جلوگیری کند. افزون بر این پلیس باید تشخیص هویت افراد را بدرستی و به‌موقع انجام دهد تا به این شکل اتباع بیگانه از کشور خارج شده و افراد باسابقه دستگیری شناسایی شوند. سازمان‌های حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی نیز باید خدمات مناسبی به نیازمندان واقعی ارائه کنند.

ضعف در ساماندهی

به نظر می‌رسد تکدیگری در تهران بیشتر به شکل ساماندهی شده اتفاق می‌افتد؛ یعنی عده‌ای افراد را به گدایی وادار کرده و درآمدشان را برمی‌دارند، به همین خاطر کارشناسان معتقدند برخورد با این فرصت‌طلبان صحیح نبوده به همین دلیل آنها ترسی از عملکردهای باندی و سازماندهی شده ندارند.

محسن ولیئی، مدیرکل کمیته امداد تهران نیز درباره این‌که چرا طرح‌های برخورد با تکدیگری در کشورمان تاکنون نتیجه بخش نبوده است، خاطرنشان می‌کند: بخشی به دلیل ساماندهی نشدن مناسب آنهاست یعنی بهزیستی محل مناسبی برای نگهداشتن آنها ندارد. این در حالی است که کارشناسان معتقدند نیروی انتظامی نیز باید برخورد جدی‌تری با این افراد داشته باشد.

ولیئی نیز برخوردهای مقطعی را دلیل دیگری برای حل نشدن مساله تکدیگری می‌داند؛ زیرا به گفته او اگر این طرح‌ها محدود به تابستان شود و تداوم نداشته باشد این مساله حل و فصل نمی‌شود.

کارشناسان تاکید می‌کنند برای حل این مساله باید سرمایه‌گذاری ویژه‌ای برای اشتغال‌زایی و فرهنگ‌سازی کرد، چراکه در غیر این صورت این مساله کماکان به قوت خود باقی خواهد ماند. در این بین هستند افرادی که معضل تکدیگری را مساله‌ای فرهنگی می‌دانند و براین باورند که باید برای حل این مساله دست به کار فرهنگی زد.

با توجه به اظهارنظر کارشناسان باید تاکید کرد مساله تکدیگری در کشورمان حل و فصل نمی‌شود، چون سرمایه‌گذاری برای اشتغال‌زایی و پرداختن به مسائل فرهنگی جدی دنبال نمی‌شود؛ افزون براین نهادهای مسئول توانایی کار فرابخشی را ندارند و برخورد با مساله تکدیگری را محدود به فصل تابستان می‌کنند.

 

دست خالي قانون براي حمايت از کودکان

زیر سایه خشونت و آزار قد می‌کشند؛ کودکی‌شان در کارگاه‌های زیرزمینی رنگ پیری می‌گیرد؛ راه و رسم زندگی را در کف خیابان‌های سرد می‌آموزند تا حل نشدن مشکلاتشان به مشکلات جامعه دامن بزند، اینها بخشی از رنج کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست است که به‌دلیل نبود حمایت‌های قانونی و اجتماعی این روزها بیش از پیش عریان شده تا کارشناسان همچنان هشدار بدهند که آن‌طور که باید دغدغه‌های کودکان و نوجوانان در کشورمان جدی گرفته نمی‌شود، برای نمونه می‌توان به لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان که سال 88 از سوی قوه قضاییه به مجلس ارائه شد، اشاره کرد که هنوز فرصت مطرح شدن درصحن علنی را پیدا نکرده است.

 کودکانی که پدر و مادر دارند،اما انگار ندارند،کودکانی که مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند، اما صدای گریه‌شان هیچ جا شنیده نمی‌شود، کودکانی که به بیگاری یا کارهای خلاف قانون گمارده می‌شوند، اما چشم بینایی شاهد درد و رنج‌شان نیست.

قانون حمایت از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست برای اولین‌بار سال 1353 در کشورمان تصویب شد در واقع برای حل شدن مشکلات کودکان قوانینی در کشور وجود دارد، اما کارساز نیست .برای نمونه می‌توان به قانون حمایت از کودکان و نوجوانان که 9ماده دارد و سال 81 به تصویب رسید نیز اشاره کرد.

لایحه‌ای در کما

با این حال رنج و شرایط ناگوار کودکان و نوجوانان زیادی این روزها در صفحات روزنامه‌ها روایت می‌شود،این بیانگر تاثیرگذار نبودن چنین قوانینی است به همین خاطر حدود اوایل سال 88 بود که قوه قضاییه لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان را به مجلس فرستاد؛ لایحه‌ای که برخی کارشناسان ادعا می‌کنند برای تنظیم آن، قوانین و مقررات 40کشور در این حوزه مرور شده است.

حسن موسوی‌چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور در این‌باره می‌گوید: با گذشت چندین سال هنوز این لایحه در صحن مجلس مورد بررسی قرار نگرفته یعنی دو مجلس سپری شد، اما هنوز به قانون بدل نشده است.

آن‌طور که چلک بیان می‌کند، چنانچه این لایحه به قانون بدل شده و فقط 30درصد آن اجرایی شود بسیاری از مشکلات کودکان و نوجوانان برطرف خواهد شد. برای مثال با والدین بی‌مسئولیت و سهل‌انگار سختگیرانه‌تر برخورد می‌شود و هر نوع سوءرفتار و بهره‌کشی از کودکان به چشم قانون می‌آید و از آن بسادگی گذشت نمی‌کند.

به گفته رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور، برای حل مشکل کودکان بدسرپرست نیاز است که آنها بموقع شناسایی شوند و مداخله مناسب در زندگی شان اتفاق بیفتد و خدماتی مانندآموزش و توانمند سازی به آنها ارائه شود.افزون براین باید خدمات حمایتی و اجتماعی مناسبی نیز برای آنها در نظر گرفت.

از اعتیاد تا ایدز

نبود قانون جامعی درخصوص حمایت از کودکان بدسرپرست و بی‌سرپرست سبب شده آسیب‌های اجتماعی زیادی آنها را تهدید کند به همین خاطر کارشناسان نسبت به گسترش آسیب‌هایی مانند ایدز و اعتیاد دربین این گروه هشدار می‌دهند و از این می‌گویند که افراد فرصت‌طلب از آنها برای رسیدن به اهداف شوم خود بهره می‌برند. برای نمونه کم نیستند والدینی که از کودکان خود برای قاچاق مواد مخدر استفاده می‌کنند یا کم نیستند کودکانی که از سوی سرپرستان خود مجبور به تکدیگری می‌شوند.

قاسم ساعدی، نماینده مجلس و دانش‌آموخته جامعه‌شناسی نیز در این‌باره توضیح می‌دهد: جامعه نباید در قبال کودکان و نوجوانان بدسرپرست اهمال کند. آن‌طور که او بیان می‌کند، حل نشدن مسائل کودکان و نوجوانان درآینده سبب گسترش آسیب‌های اجتماعی در جامعه شده و به این شکل هزینه بیشتری به جامعه تحمیل خواهد شد.

دست بسته مددکاران

کودکان بدسرپرست شاید لقب داشتن سرپرست را یدک بکشند، اما بیشتر مشکلشان از سرپرستان نامناسبی است که زندگی آنها را به چالش می‌کشند؛ چراکه بارها پیش آمده که مددکاران چنین کودکانی را از محیط‌های آسیب زا مانند کارگاه‌های زیر زمینی خارج کرده‌اند اما سرپرستان آنها به زور کودک خود را از بهزیستی پس گرفته و به محیط‌های کار برگردانده‌اند به همین سبب کارشناسان معتقدند باید قانون شفافیت بیشتری در این خصوص داشته باشد و والدینی را که فقط نام سرپرست را یدک می‌کشند، محدود کند.

به نظر می‌رسد چنانچه لایحه حمایت ازکودکان و نوجوانانی که از سوی قوه قضاییه به مجلس ارائه شده تصویب شود، چنین مشکلاتی کاهش یابد.

این در حالی است که قضاتی که با بهزیستی و پرونده‌های کودکان بدسرپرست در ارتباط هستند نیز باید به این مساله توجه کرده و با در نظر گرفتن حقوق کودکان نگذارند والدین سهل‌انگار آسیب بیشتری به کودکان بزنند و بسرعت آنها را پس بگیرند و بار دیگر شرایط سوءاستفاده از کودکان را فراهم کنند.

امین موقت‌هایی برای نجات کودکان

براساس قانون افراد می‌توانند سرپرستی کودکان و نوجوانان بدسرپرستی را که تا 16سال دارند نیز قبول کنند، اما مشکل اینجاست که افرادی که داوطلب داشتن فرزندخوانده هستند دوست دارند نوزادان را به فرزندخواندگی بپذیرند و در خانه‌های مردم معمولا به روی بچه‌هایی که والدین بدسرپرست دارند، بسته است در حالی که این کودکان بیشتر از بقیه نیاز به زندگی در کانون خانواده‌ای امن را دارند. چنین رویکردی سبب شده کودکان و نوجوانان شانس کمی برای برخوردار شدن از نعمت خانواده داشته باشند. به همین دلیل کارشناسان تاکید می‌کنند که برای رفع نیاز کودکان و نوجوانان بدسرپرست و بی‌سرپرست باید در جامعه فرهنگ‌سازی کرد.

ابراهیم غفاری، معاون امور اجتماعی بهزیستی استان تهران با بیان این که بیشتر کودکانی که در مراکز بهزیستی نگهداری می‌شوند بدسرپرست هستند، توضیح می‌دهد: برای این که این کودکان نیز طعم داشتن خانواده را بچشند باید فرهنگ امین موقت شدن را در جامعه گسترش داد تا افراد واجد شرایط، سرپرستی کودکان بدسرپرست را برای مدتی که والدین آنها در دسترس نیستند، قبول کنند. با توجه به اظهارنظر کارشناسان برای حمایت بیشتر از کودکان و نوجوانان، نمایندگان مجلس باید قوانین مناسبی وضع کرده و دست‌کم لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان را زودتر در صحن علی مجلس مطرح کنند، افزون براین دستگاه‌های حمایتی مانند بهزیستی و کمیته امدادنیز باید چتر حمایتی خود را گسترش داده و برای رفع نیازهای این گروه بیشتر تلاش کنند. این درحالی است که سازمان‌های مردم نهاد نیز می‌توانند برای گسترش فرهنگ امین موقت در جامعه برنامه‌هایی را طراحی و اجرا کنند.

 

 

خانواده بي​دفاع در گرداب آسيب​هاي اجتماعي

اعتياد، طلاق، روابط نامشروع، خيانت زناشويي و حاشيه نشيني برخي از آسيب هاي اجتماعي است که اين روزها جامعه را نشانه رفته و تحت تاثير آن بنيان خانواده نيز بيش از پيش تهديد مي شود. به نظر مي رسد آن طور که بايد نهادهاي مسئول براي کنترل اين آسيب ها تلاش نمي کنند.
در ميزگردي که به اين منظور و با حضور مجيد رضازاده، رئيس مرکز توسعه پيشگيري سازمان بهزيستي کشور،مهدي ميرمحمد صادقي، معاون مشاوره و امور روانشناختي ،محسن روشن پژوه، معاون پيشگيري و درمان اعتياد و شيرين احمدنيا، معاون پيشگيري از آسيب هاي اجتماعي اين سازمان در روزنامه جام جم برگزار شد مسائلي مانند تغيير ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي، فاصله بين نسلي و مادي گرايي به عنوان عواملي که جامعه را تهديد مي کند ياد کرده و تاکيد کردند حاشيه نشيني، اعتياد، طلاق، روابط نامشروع و خيانت زناشويي و مناطق بحراني و حاد از اصلي ترين آسيب هاي اجتماعي است که کانون خانواده را نشانه رفته است.
در کنار اين مسائل بحث هايي نظير فراگير نبودن برنامه ها و نداشتن اقتدار لازم از سوي سازمان بهزيستي نيز در اين ميزگرد مطرح شد و کارشناسان بر اين نکته تاکيد کردند که براي کنترل آسيب هاي اجتماعي بايد با عوامل زمينه ساز آنها مقابله کرد.

   آسيب هاي اجتماعي زيادي اين روزها خانواده ها را نگران کرده به نظرشما چه تهديدي جدي تر است؟

ميرمحمد صادقي :به نظرم تغيير ​ ارزش ​ و هنجارهاي اجتماعي است. ​

برخي جامعه شناسان  علت اين تغييرات را دوران گذار مي دانند.

ميرمحمد صادقي: اين نظر برخي جامعه شناسان است،اما چون ارزش هاي جديد در جامعه شکل نگرفته و در اين عين حال​ سنت هاي قديمي نيز تغييرکرده ​ ما با فضايي بي هنجاري رو به رو هستيم در اين فضا افراد به خود اجازه رفتارهاي متفاوتي ​ مي دهند. البته از مهاجرت نيز مي توان به عنوان يکي ديگر از تهديد هاي خانواده ياد کرد،چون مهاجرت از روستاها و شهرهاي کوچک به کلانشهر ها ​سبب گسسته شدن پيوند هاي خانوادگي و اجتماعي شده ​.براي نمونه چند سال پيش خانواده ها مانع طلاق و جدايي دوستان و آشنايان خود مي شدند، اما اکنون اين گسست اجتماعي زمينه را براي شيوع آسيب هاي اجتماعي فراهم کرده است.

 بنابراين نمي توان رسيدگي به آسيب هاي اجتماعي را اولويت بندي کرد؟

رضا زاده:فاصله بين نسلي بين فرزندان و والدين از نظر ميزان اطلاعات و مهارت نيز يکي ديگر  از تهديد​هاي خانواده است،چون اکنون فضاي ذهني آنها از يکديگر دور شده ​ و زمينه را براي آسيب هاي اجتماعي فراهم کرده.براي همين نمي توان جدي ترين آسيبي را که خانواده ايراني را تهديد مي کند مشخص کرد.

ميرمحمد صادقي: فاصله بين نسلي را بايد تهديدي استراتژيک دانست، تصور مي کنم فاصله بين نسلي يکي  از شش تهديداستراتژيک امريکا نيز هست.

روشن پژوه:دوستان به عوامل بروز آسيب هاي اجتماعي اشاره کردند، البته به نظرم   در رویکرد پیشگیرانه، توجه به عوامل زمينه ساز بروز آسيب هاي اجتماعي از پرداختن به خود آسيب مهمتر است و براي ارتقاي جايگاه خانواده و پیشگیری از آسیب هایی که خا نواده را تهدید می کند بايد به آنها توجه ویژه کرد. در رويکرد پيشگيرانه با کنترل عوامل بروز آسيب هاي اجتماعي مي توان به کاهش همه آسيب ها دست یافت. به عنوان مثال يکي از مهمترين آسيب هاي اجتماعي  اعتياد است که با پرداختن به عوامل خطر بروز آن می توان علاوه بر کاهش و کنترل اعتیاد شاهد کنترل سایر آسیب ها نیز بود​.

 چنانچه بخواهيم از منظر جامعه شناسي به موضوع نگاه کنيم،چه عواملي دراين بين موثر است؟

احمدنيا: ​بايد به موضوع از منظر ساختاري نگاه کرد، یعنی تاثیرگذاری جريان​ها و بستر های اجتماعي که توليد کننده آسيب هاي اجتماعي  هستند و  بر نهادهای اجتماعی نظیر  خانواده، اقتصاد و غیره تاثير مي گذارند مدنظر قرار گيرد. وقتي ساختاري به موضوع نگاه کنيم متوجه می شویم که چگونه  انواع نابرابري هاي اجتماعي زمينه ساز آسيب هاي اجتماعي می شود، بنابراين ساخت رابطه نابرابر در سطوح خرد، میانه و کلان  بستر آسيب هاي اجتماعي را فراهم مي کند.

 اما چه مساله سبب شده اخلاق براي خيلي ها مهم نباشد؟

احمد نيا:یکی از مهم ترین آسيب هایی که متوجه ​جامعه​ ماست، روند  تزاید مادي گرایی است ، چراکه خود بر  گسترش نابرابري ها دامن می زند​ و رقابت ناسالم برای دستیابی به  منابع مادی به وجود می آید،  ​ به عنوان مثال،  به جاي اينکه شکل گيري خانواده ها براساس اخلاق  و ارزش های جمعی معنوی باشد  براساس ارزش هاي مادي است. ​مثلا امروزه انتخاب همسر به شهادت مشارکت کنندگان در پژوهشی که  در تهران به انجام رسیده، عملاً  براساس معیارهایی چون ثروت و زيبايي  یعنی بر اساس معیارهایی مادی صورت گرفته ​ که غلبه ​ چنین ارزش هایی منتهی به سلامت ازدواج و کانون خانواده نمی شود.

 خانواده مادي گرا چه تاثيري در جامعه مي گذارد؟

احمد نيا:اين نابرابري از خانواده شروع و به جامعه تسري پيدا مي کند در چنين جامعه اي انسان ها دچار احساس محروميت نسبي مي شوند، چراکه مدام درحال مقايسه خود با ديگري هستند.بنابراين احساس هاي منفي تشديد مي شود و مقايسه ها از بعد برخورداری فرد و خانواده از  رفاه اجتماعي افزايش مي يابد به اين شکل در جامعه انواع آسيب ها مانند اعتياد  و طلاق در نتیجه​ درک نابرابری و تبعیض در  فرصت های کار و اشتغال، و  نامناسب بودن کیفیت زندگی اقشار کم درآمد رواج پيدا مي کند و  در نتیجه ​فقر نسبی​ و  عدم بهره​مندی عادلانه از مواهب زندگی،  افراد در پی مهاجرت برمی آیند و بنابر این حاشيه نشيني تشديد مي شود. می دانیم که در طی چند دهه،  از  نظر معیشتی، از دوران غلبه ​ اقتصاد کشاورزي به غلبه ​ اقتصاد شهري و صنعتي و گسترش خدمات متحول شده ایم.

 فضاي مجازي به آسيب ها چطور دامن مي زند؟

احمدنيا:  تغيير معيشت سبب افزايش حاشيه نشبني شده  و فاصله ی بین- نسلي نيز به دليل سرعت تغيیرات ارزشي تشديد شده بنابراين ارزش ها و علائق و آرزوهای  نسل جديد نيز تغيير و تحولات زيادي پیدا کرده است،  در واقع بانسلي مواجه هستيم که بانسل هاي گذشته خود تفاوت آشکار داشته وزبان مشترکي ندارند و سرعت  پيشرفت فناوري های جدید ارتباطی و اطلاعاتی  نيز مزيد بر علت شده  . در معاونت پیشگیری از آسیب های اجتماعی در سازمان بهزیستی برای پیشگیری از تبعات منفی تحولات اجتماعی اقتصادی شتابنده برنامه های متعددی تدارک دیده شده ​​   از جمله ​ برنامه ای برای آموزش و آگاهی رسانی در خصوص فرصت های  فضاي مجازي و پیشگیری از تهدید های آن نيز گنجانده شده چراکه خواهی نخواهی همه ​ ما در عصر حاضر دچار زندگي دوگانه ای شده ايم؛ زندگي در دنياي واقعي و  به موازات آن در دنیای مجازي.

 براي کاهش چنين آسيب هايي چه برنامه هايي داريد؟

 احمدنيا:​در چنين فضايي نياز به آموزش های متناسب با شرایط سبک زندگی سالم خانوادگی و همچنین ترویج انتظارات و وظایف زندگي  شهروندي داريم که در  برنامه هاي مان  از  شيوه هاي کلاسيک ، کمپين رسانه اي ، انيميشن و فيلم براي آموزش شهروندان و خانواده ها استفاده مي کنيم.

رضا زاده: در مقابل آسيب هاي اجتماعي وظيفه پيشگيري را براي خود متصور هستيم و  تا کنون برنامه ها ي زيادي در اين راستا اجرا شده که برخي از آنها 15 سال سابقه دارد، مانند آموزش مهارت هاي زندگي، آموزش پيش از ازدواج، برنامه ها اجتماع محور پيشگيري از اعتياد،پايگاه سلامت روان اجتماعي و..

 اما با وجود اجراي اين همه برنامه چرا آسيب هاي اجتماعي هنوز نگران کننده است؟

 رضا زاده: دلايلي مانع نتيجه گرفتن شده که بايد بازنگري شوند ​يکي از دلايل اين است که پوشش برنامه به اندازه کافي نبوده است.​

 چرا پوشش برنامه ها مناسب نبوده ؟

رضازاده :چون بودجه کافي براي اجراي آنها نبوده براي نمونه ثابت شده که آموزش هاي پيش از ازدواج ​ تا 40درصد از مشکلات خانواده مانند طلاق پيشگيري مي کند،اما پوشش ما دراين خصوص 10 تا 15 درصد است بنابراين نمي توان انتظار بالايي از اين برنامه داشت ​.

SAID9234

 مساله ديگر اين است که آيا بهزيستي قدرت لازم را براي اجراي چنين برنامه هايي دارد؟

رضا زاده :به عنوان سازمان مهم اجتماعي در کشور آن قدرت کافي را نداريم که برنامه ها را پيش ببريم، اين قدرت بايد در اختيار ما قرار بگيرد تا بتوانيم پاسخگو نيز باشيم اين نيز جزو برنامه هاي کلان ماست تا  سازمان بهزيستي بتواند متولي و پاسخگوي مسائل اجتماعي باشد.

 سازمان و نهادهاي ديگر دراين بين چه نقشي دارند؟

رضا زاده :​ در همه برنامه و طرح ها ​ بايد ملاحظات اجتماعي لحاظ شود،يعني نبايد مسکن مهر ​، عسلويه ​يا مدارس غير انتفاعي ايجاد کنيم اما به عواقب اجتماعي آنها نينديشيم​.بنابراين اگر اين موضوعات رعايت شود،معتقدم​ به اندازه کافي برنامه و توان داريم که روي آسيب هاي اجتماعي تاثير گذار باشيم.

 سازمان بهزيستي رسيدگي به کدام آسيب هاي اجتماعي را اولويت مي داند؟

رضا زاده:​ 5 عامل اصلي را مد نظر قرار داده ايم،حاشيه نشني،اعتياد،طلاق،روابط نامشروع و خيانت زناشويي​ ومناطق بحراني و  حاد.

 براي اين آسيب هاي چه برنامه هايي داشته و داريد؟

رضازاده :براي حاشيه نشيني 7 برنامه پيشگيري داريم غير از برنامه هاي حوزه اجتماعي و توانبخشي در حوزه اعتياد بيش از 6 برنامه کلي داريم که براساس گروه سني و جنسي ​است.در حوزه طلاق 13 برنامه داريم که اگر اجرا مي شد طلاق اينقدر افزايش پيدا نمي کرد،در حوزه هاي روابط نامشروع نيز برنامه هايي داريم.

 براي آموزش خانواده ها چه بايد کرد؟

رضازاده :​در مدارس به افراد تست زدن ياد مي دهيم اما براي زندگي آينده شان برنامه اي نداريم،​به  خانواده نيز بايد آموزش ​ اقتصاد،  فرزند پروري  و روابط  جنسي داد، چراکه اگر فرزند پروري درست اتفاق بيفتند زندگي بهتري را در آينده تجربه خواهند کرد.

 به نظر مي رسد در مقابله با اعتياد نيز موفق نبوده ايم،چرا؟

روشن پژوه: حتما مداخلاتي که انجام شده تاثيرات ​ خوب و قابل قبولي داشته ​، اما قطعا تا وضع مطلوب فاصله داریم. به عبارتی ​ اگر برنامه هايي که تا کنون ​ انجام شده ​ اجرا نمي شد، حتما اوضاع بسيار پيچيده تر از حالا بود. نکته مهم​​ در پيشگيري از آسيب های اجتماعی ​مانند اعتياد  این است که به دلیل عوامل متعدد زمینه ساز و تاثیرات متقابل آنان با هم نمی توان از عملکرد یک دستگاه و نهاد توقع اثر بخشی در تمام سطوح داشت و برای کنترل مشکلاتی از جمله اعتیاد باید تمامی دستگاه های دولتی، حکومتی، نهادهای مدنی از جمله نهادهای فرهنگی ، رسانه ها و آحاد مردم نیز باید مسئولانه وارد عمل شوند.

رضا زاده :آسيب​هاي اجتماعي فرايند​هاي قانونمند هستند که  قابل پيش بيني نيز هستند ،بنابراين قابل پيشگيري نيز هستند،اما اين مسائل در اذهان عمومي مانند جعبه سياه هستند وممکن است افراد به يکباره به آن توجه کرده و بگويند​ گسترش پيدا کرده است​ ،​بنابراين تمام مداخلات دراين حوزه تاثير گذار است  و مي توان گفت اگر اين برنامه ها اجرا نمي شد وضع چه مي شد​.

  براي فراگير شدن برنامه هايتان به چه ميزان اعتبار نياز داريد؟

رضا زاده: با توجه به نوع برنامه ​اعتبار نيز متفاوت است براي نمونه براي آموزش پيش از ازدوا ج سال گذشته  يک ميليارد تومان اعتبار داشتيم ،اما اين ميزان ده درصد افراد را پوشش داد. لازم به ياد آوري است که هزينه زيادي نمي خواهد، چون آموزش ها از سوي 4000 مربي و به شکل گروهي ارائه مي شود، درواقع براي فراگير شدن آن به ​ حدود 20 برابر اعتبار کنوني نياز داريم.

​ درحوزه اعتياد چه؟

رضازاده: برنامه پيشگيري از اعتياد ما سال گذشته 4 ميليارد تومان اعتياد داشت، اما اگر بخواهيم 5000​ تيم را آموزش صحيح بدهيم و گسترش بدهيم چندين برابر اين بودجه را نياز داريم

 در کنار افزايش اعتبار بايد از اقتدار لازم نيز برخوردار باشيد براي حل اين مساله چه بايد کرد؟​​

رضا زاده: اکنون اين بحث مطرح است​ محوريت مقابله با آسيب هاي اجتماعي ​ بهزيستي باشد چراکه ما​ پتانسيل هاي زيادي در سراسر کشور داريم، ​اگر اين رويکرد اتفاق بيفتند واعتبار کافي نيز به ما بدهند اقتدار لازم نيز  به دست مي آيد.

کار سهم کودکان؛نطق سهم ديگران

خیابان‌ها فریاد می‌زنند، چهارراه‌ها، مهر تائید؛ تعداد کودکان کار افزایش یافته و سن آنها در حال کاهش است، اما این اتفاق جدی گرفته نمی‌شود؛ این را از حضور کودکان کار و خیابان در معابر شهر می‌توان فهمید، نیازی به سند یا ارائه آمار نیست، چراکه مشاهدات شهروندان و تصاویر غم‌انگیزی که آنها از رنج کودکان کار در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌کنند، این مساله را اثبات می‌کند. کارشناسان نیز   از بحرانی شدن این اتفاق پرده بر می‌دارند و ازاین می‌گویند که مشکلات اقتصادی در سایه تمایل نداشتن دستگاه‌های مسئول به کار فرابخشی شرایط را برای حضور کودکان کار در خیابان و کارگاه‌های زیرزمینی فراهم کرده است.

کودکان کار پای ثابت خیابان‌ها شده‌اند، اما در آمار به‌حساب نمی‌آیند، چون شیوع شناسی مناسبی تاکنون درباره آنها در کشورمان انجام نشده به همین خاطر روایت‌های متعددی درباره تعداد کودکان کار وجود دارد.

روایت‌های غیررسمی آمار آنها را حدود 5.7 میلیون نفر برآورد می‌کند، اما تحقیق‌های نصفه نیمه، جمعیت شان را 70 هزار نفر می‌داند.

کودکان کار تکثیر می‌شوند

بی‌تردید می‌توان گفت آمار کودکان کار و خیابان آن‌قدر رشد داشته است که به قول معروف دیگر نمی‌توان زیر فرش پنهانشان کرد و ازاین گفت که افزایش تعداد کودکان کار و خیابان مشکلی جدی نیست یا این که بیشتر آنها را اتباع بیگانه تشکیل می‌دهند.

فاطمه ایزدپناهی، موسس و مدیرعامل کانون کوشا (کانون فرهنگی ـ حمایتی کودکان کار) با تائید افزایش تعداد کودکان کار و کاهش سن آنها درباره علل این اتفاق می‌گوید: تابستان می‌تواند بخشی از دلیل افزایش تعداد کودکان کار و خیابان باشد، زیرا درس و مشق دلیلی است برای حضور نیافتن تعداد اندکی از آنها در خیابان.

دلیل دیگری که او به آن اشاره می‌کند، شرایط نامناسب اقتصادی خانواده‌هاست، زیرا برخی والدین ناچارند برای تامین هزینه‌های زندگی‌شان کودکان خود را به کار وا دارند. به گفته ایزدپناهی، به‌دلیل چنین شرایطی این روزها در کلانشهرها می‌توان کودکانی را دید که هنوز راه رفتن را بدرستی نیاموخته‌اند، اما تا ساعات اولیه بامداد در خیابان و چهارراه‌ها حضور دارند.

جیب خالی بچه‌های کار

برخی کارشناسان می‌گویند علت اصلی مدیریت نشدن مساله کودکان کار و خیابان در کشورمان همکاری نداشتن مناسب نهاد‌هایی مانند بهزیستی، شهرداری و آموزش و پرورش و تامین اجتماعی است.

آن‌طور که ایزد پناهی می‌گوید، هرچند آمار دقیقی از جمعیت کودکان کار و خیابان در کشور وجود ندارد، اما می‌توان تعداد حدودی آنها را با توجه به شمار کودکان بازمانده از تحصیل وبی شناسنامه به‌دست آورد، بنابراین می‌توان گفت حدود 5.7 میلیون کودک کار در کشور وجود دارد.

او درباره علل حل نشدن مساله کودکان کار تصریح می‌کند: خلاهای قانونی سبب شده برخی کودکان نتوانند شناسنامه بگیرند به همین دلیل از تحصیل باز می‌مانند و روانه خیابان‌ها می‌شوند، افزون براین باید قراردادهای موقت و سفید امضا را که حق افراد را ضایع می‌کند نیز به‌عنوان دلایل دیگر افزایش کودکان کار نام برد ؛زیرا به این شکل سرپرست خانواده قادر نخواهد بود از پس هزینه‌های زندگی برآید و ناچار کودکش را روانه بازار کار می‌کند.

خانواده بی‌حمایت رها نشود

بخش قابل توجهی از کودکان کار در خانواده‌های نابسامان زندگی می‌کنند این را حبیب‌الله مسعودی‌فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز تائید می‌کند. او می‌افزاید: بدون توجه به پرداختن به مسائل خانواده نمی‌توان این مشکل را به‌طور کامل حل و فصل کرد.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد، برای عملکرد بهتر باید شهرداری، نیروی انتظامی و قوه قضاییه همکاری بیشتری با سازمان بهزیستی داشته باشند.

این در حالی است که مسعودی‌فرید نیز به نبود شیوع‌شناسی مناسب درباره مسائل کودکان کاراشاره کرده و می‌گوید براساس برآوردی که دانشگاه علوم بهزیستی سال گذشته انجام داد حدود 70 هزار کودک خیابانی در کشور وجود دارد.

او درباره شیوع آسیب‌های اجتماعی در بین کودکان کار و خیابان نیز یاد آور می‌شود مدتی قبل تحقیقی انجام شد که براساس آن حدود 5.4 درصد از کودکان کار اچ آی وی مثبت دارند.

این در حالی است که بهزیستی برای حمایت بیشتر از کودکان کار و خیابان تلاش دارد که مراکز حمایت و نگهداری روزانه اش را گسترش دهد، به همین خاطر قرار است بزودی در تمام استان‌ها چنین مراکزی ایجاد شود.

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی دراین باره توضیح می‌دهد: بهزیستی 37 مرکز شبانه‌روزی برای حمایت و ساماندهی کودکان کار دارد، اما برای حمایت بیشتر از آنها مراکز روزانه نیز ایجاد کرده است.

آن‌طور که او یادآور می‌شود، سالانه حدود 6000 کودک دراین مراکز پذیرش می‌شوند و در این میان 94 درصد کودکان با خانواده و اقوامشان زندگی می‌کنند به همین خاطر بهتر است در مراکز روزانه پذیرش شوند.

روزبه کردونی، مدیرکل دفتر پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی نیز درباره آسیب‌هایی که کودکان کار را تهدید می‌کند، می افزاید: آنها مقابل آسیب‌های اجتماعی نظیر اعتیاد، ایدز و سایر موارد آسیب‌پذیری بیشتری دارند و برخی شواهد و مطالعات در ایران نیز این مساله را تائید می‌کند. آن طور که او می‌گوید، برای مدیریت این مساله باید یک سیاست واکنشی ملی در قبال کار کودک، سیاستی همه‌جانبه و میان‌بخشی باشد، به شکلی فراگیر به همه علل و عوامل کار کردن کودکان بپردازد و آنها را بررسی کند.

کردونی با اشاره به اصلاح آیین‌نامه ساماندهی کودکان کار یاد آور می‌شود: آموزش و پرورش، وزارت بهداشت و نیروی انتظامی هنوز پاسخ خود را برای ما ارسال نکرده‌اند، اما پس از دریافت تمامی نظرات دستگاه‌ها، اصلاحات انجام خواهد شد و به این شکل آیین‌نامه اصلاحی برای تصویب نهایی به دولت فرستاده می‌شود.

مهدي آييني

کودکان قربانيان تازه اعتياد

مشق و کتاب تنها نیاز کودکان نیست، این را آمار رو به رشد آسیب‌های اجتماعی در بین کودکان و نوجوانان نیز تایید می‌کند، زیرا غفلت اولیای مدرسه و والدین از نیازهای اصلی کودکان و نوجوانان سبب شده آنها مهارت‌های لازم در زندگی را کسب نکنند و در اثر کوچک‌ترین ناملایمتی گرفتار مسائلی مانند مصرف مواد مخدر شوند، اتفاق نگران‌کننده‌ای که دکتر مجید رضازاده، رئیس مرکز توسعه پیشگیری و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی نیز آن را تایید می‌کند.در این گفت‌وگو که حول محور اعتیاد کودکان و نوجوانان می‌چرخد، رضازاده از عواملی که سبب بالا رفتن اعتیاد بین این گروه سنی شده سخن می‌گوید.

آماری از اعتیاد کودکان و نوجوانان در کشور وجود دارد؟

نه. واقعا در این حوزه آماری نداریم.

این مساله برای مسئولان مهم نیست؟

برای تهیه آمار در بیشتر حوزه‌ها در کشور دچار مشکل هستیم، اما آمار اهمیت دارد چون در نبود آمار نمی‌توان برنامه‌ریزی درستی کرد و به نقایص کار پی برد. با این حال مساله اعتیاد کودکان بتازگی جدی و مهم شده است. این در حالی است که در زمینه اعتیاد جوانان و بزرگسالان نیز آمار به روزی در دست نیست، اما شیوع‌شناسی اعتیاد انجام شده و در آن از لحاظ تقسیم‌بندی جنسی و جسمی موضوع بررسی شده است.

یعنی در این شیوع‌شناسی آمار کودکان و نوجوانان معتاد نیز مشخص می‌شود؟

باید گفت آمار کودکان و نوجوانان معتاد نیاز به شیوع‌شناسی خاص دارد.

آمار تخمینی نیز از اعتیاد این گروه سنی در دست نیست؟

واقعیت این است که درمان اعتیاد کودکان به عهده بهزیستی نیست و وزارت بهداشت به این مساله رسیدگی می‌کند، اما کودکان بد سرپرست و بی سرپرست از گروه‌های هدف بهزیستی هستند.

با توجه به این که آماری از نوجوانان معتاد نداریم، چرا سازمان بهزیستی دو مرکز برای درمان اعتیاد کودکان و نوجوانان در سیستان و بلوچستان دایر کرده؟ می‌شود از این سیاست نتیجه گرفت که آمار اعتیاد کودکان و نوجوانان در کشور به چشم می‌آید ؟

این مراکز ایجاد شده‌اند، چون احساس نیاز کرده‌ایم، بخصوص در استان سیستان و بلوچستان چون کودکان زیادی وجود دارند که به اعتیاد مبتلا هستند. به همین سبب در این استان به شکل پایلوت کار را شروع کرده‌ایم. در پژوهشی نیز که بتازگی انجام شده و اطلاعات آن هنوز گزارش نشده به شکل کلی می‌توان دید که سن اعتیاد و آسیب‌های اجتماعی کاهش پیدا کرده است.

آماری از میزان شیوع اعتیاد بین کودکان خیابانی دارید؟

دو سال گذشته پژوهشی انجام شدکه براساس نتایج آن 25 درصد از کودکان خیابانی مواد مصرف می‌کنند.

برنامه‌ای برای درمان و پیشگیری اعتیاد این گروه از کودکان و نوجوانان دارید؟

کاری که به شکل پایلوت در زاهدان انجام می‌شود قرار است در بقیه استان‌های کشور نیز دنبال شود، آن هم با محوریت ستاد مبارزه با مواد مخدر و همکاری دانشگاه‌های علوم پزشکی، ادارات کل سازمان بهزیستی و بخش غیردولتی.

چند وقت است این طرح را دنبال می‌کنید؟

حدود یک سال و نیم است که یک مرکز برای پسران و مرکز دیگری نیز برای دختران در زاهدان شروع به کار کرده است.

شیوه درمان در این مراکز به چه شکل است؟

کودکان مبتلا به اعتیاد از سوی ضابط قضائی جمع آوری شده و بعد از مرحله غربالگری اگر مشخص شود که بجز اعتیاد مشکل دیگری ندارند دوره سم‌زدایی را در بیمارستان پشت‌سر می‌گذارند. به این ترتیب وقتی از نظر جسمی مشکلشان برطرف شد به مراکز اقامتی می‌روند تا درمان‌های روان‌شناسی و مددکاری را دنبال کنند و برای سه ماه در این مراکز نگهداری می‌شوند. دراین مدت با خانواده آنها ارتباط برقرار می‌شود. اگر خانواده مناسب داشته باشند کودکان در اختیار خانواده قرار می‌گیرند و در غیر این صورت کودکان در مراکز بهزیستی نگهداری می‌شوند.

از زمان آغاز به کار این دو مرکز چند کودک درمان شده‌اند؟

حدود 110 کودک پذیرش شده اند و در این مدت حدود 20 درصد آنها به خانواده برگشته‌اند و بقیه نیز در مراکز بهزیستی نگهداری می‌شوند.

مراکز درمان اعتیاد کودکان و نوجوان چه زمانی در سایر استان‌ها نیز راه اندازی می‌شود؟

با هماهنگی انجام شده پروتکل درمان کامل کودکان و نوجوانان تهیه شده و منتظر تایید نهایی و ابلاغ آن هستیم تا در استان‌هایی که ضرورت دارد این مراکز ایجاد شود.

اولویت بهزیستی تاسیس این مراکز در کدام استان‌هاست؟

در محل‌هایی که کودکان خیابانی بیشتری وجود دارد، مانند کلانشهرهایی مثل تهران، چون خیابانی بودن خطر اعتیاد را بالا می‌برد.

براساس تحقیقات شما، کودکان و نوجوانان بیشتر چه مواد مخدری مصرف می‌کنند؟

موادی که آنها مصرف می‌کنند شبیه موادی است که از سوی بزرگسالان در جامعه مصرف می‌شود، البته آمار ما اجمالی است.

به نظر شما یکی از دلایل اعتیاد کودکان دسترسی آسان به مواد در جامعه است؟

دسترسی به مواد آسان است و یکی از راه‌های پیشگیری از مصرف مواد مخدر این است که دسترسی را مشکل کنیم، اما وقتی شرایط برای دسترسی به مواد مشکل می‌شود، مصرف مواد پرخطر بالا می‌رود، زیرا اگردسترسی به مواد کم‌خطر کم شود شخص به سمت مصرف مواد پرخطر گرایش پیدا می‌کند. برای نمونه مصرف‌کننده هروئین اگر دسترسی‌اش مشکل شود به سمت تزریق این مواد می‌رود. بنابراین همزمان با کاهش دسترسی باید زمینه‌های مصرف را نیز کاهش داد چراکه کاهش دسترسی به تنهایی نتیجه معکوس می‌دهد.

دسترسی یکی از فاکتورهاست. به‌نظر شما عواملی که زمینه اعتیاد را فراهم می‌کند دیگر چیست؟

بحث شرایط روانی جامعه و اوضاع خانواده‌ها نیز مهم است، چون حضور شخص معتاد در خانواده ریسک اعتیاد را افزایش می‌دهد، مساله دیگر پیشگیری است و براساس آن باید مهارت افراد در جامعه را ارتقا داد، یعنی کودکان باید برای زندگی آینده خود آماده شوند و والدین نیز باید مهارت فرزند پروری پیدا کنند، زیرا دراین بخش ما کمبود داریم و شرایط سبب شده خانواده‌ها فقط روی تحصیل کودکان تمرکز کنند. کودکان حتی مهارت نه گفتن را نیز نمی‌آموزند، چراکه ما به آنها نه گفتن را یاد نمی‌دهیم چون از این می‌ترسیم که به خودمان نه بگویند.

مواردی که شما به آن اشاره کردید نظام آموزشی کشور را متهم می‌کند. آیا شما برای رفع این نواقص با آموزش و پرورش همکاری می‌کنید؟

منظورم نظام پرورشی آموزشی است، ما حدود 20 سال است مهارت‌های زندگی را وارد کشور کرده‌ و از کارشناسان کمک گرفته‌ایم تا کتاب‌هایی را برای تمام گروه‌های سنی تهیه کنند. ابتدا با آموزش و پرورش ارتباط خوبی داشتیم، اما در برهه‌ای از دولت قبل، آموزش و پرورش با این بهانه که این روش‌ها غربی و بی‌فایده است این ارتباط را قطع کرد، اما بتازگی دوباره با آموزش و پرورش تفاهمنامه‌ای امضا کرده‌ایم تا به آنها کمک علمی و فنی بدهیم.

به نقش مدارس اشاره کردید. قرار بود شیوع شناسی اعتیاد در مدارس نیز انجام شود. این طرح به کجا رسید؟

در جریان شیوع‌شناسی اعتیاد در مدارس نیستم، اما شیوع‌شناسی اعتیاد در جامعه عمومی را با همکاری ستاد مبارزه با مواد مخدر انجام داده‌ایم و نتایج آن بزودی منتشر می‌شود.

وضع کمپ‌های ترک اعتیاد نیز به گونه‌ای است که بیشتر افرادی که گذر یکی از اعضای خانواده‌شان به آن افتاده از مدیریت آنها گله دارند. علت افزایش این مراکز و کاهش کارایی آنها چیست؟

در برهه‌ای از زمان به دلیل فشارهایی که بود سازمان بهزیستی تعداد آنها را از نظر کمی گسترش داد، یعنی دریک سال ده برابر شدند، اما از دو سال گذشته ما بخشنامه‌ای صادر کردیم تا به مراکز جدید مجوز داده نشود، در این مدت تمام مراکز مورد ارزشیابی و بازدید قرار گرفتند. به این شکل دستورالعمل‌ها اصلاح ‌و برای آنها پروتکل نیز تهیه شد.

گسترش بی برنامه مراکز درمانی چگونه اتفاق افتاد؟

سال 91 یا 92 به دلیل فشارهایی که برای جبران کمبود مراکز و درمان اعتیاد وجود داشت و برخی بهبود پیدا یافتگان نیز روی ایجاد مرکز اصرار داشتند تعداد آنها از 80 به 800 مرکز رسید.

به نظر می‌رسد هنوز مشکلات کمپ‌ها بر طرف نشده است.

نمی‌توانم ادعا کنم در مراکز بهزیستی تمام مشکلات برطرف شده چون تا مرداد برای رفع مشکلاتشان وقت دارند. علاوه بر مراکز بهزیستی، برخی مراکز ماده 16 (نگهداری از معتادان متجاهر) نیز در کشور وجود دارد که وزارت بهداشت متولی آنهاست و بهزیستی دراین مراکز فقط خدمات مددکاری ارائه می‌کند.

برخی کارشناسان از این گله می‌کنند که کمپ‌های ترک اعتیاد تخصصی فعالیت نمی‌کنند، نظر شما در این باره چیست؟

لزومی بر تخصصی شدن فعالیت مراکز درمان اعتیاد وجود ندارد مگر این که استثنایی وجود داشته باشد. مثلا برای ترک الکل اگر شخص‌‌مصرف‌کننده شدید باشد باید بستری شود، اما بقیه مصرف‌کنندگان مواد می‌توانند در مراکز ترک اعتیاد معمولی درمان شوند.

سازمان‌ها و نهاد‌های مختلفی برای کاهش اعتیاد در کشور تلاش می‌کنند. به نظرتان در این حوزه کار بین بخشی بدرستی انجام می‌شود؟

این موضوع فراز و نشیب دارد و این که نهادهای مختلفی فعال هستند الزاما چیز بدی نیست، چون مبارزه با اعتیاد بین دستگاهی و مشکل بزرگ و پیچیده‌ای است. کار ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز هماهنگی بین دستگاه‌هاست، اما برخی مواقع ستاد وارد کارهای اجرایی شده و به این شکل آسیب ایجاد می‌شود یا بین وزارت بهداشت و بهزیستی اختلافاتی پیش می‌آید.

برای رفع این مشکلات چه باید کرد؟

باید یاد بگیریم کار تیمی انجام بدهیم، افزون براین دستگاه‌های هماهنگ‌کننده باید وجود داشته باشند و این مساله را فرابخشی ببینیم. در واقع دستگاه‌ها باید بالغانه عمل کنند و هدفشان گسترش قلمرو نباشد.

انتقاد دیگری که از بهزیستی می‌کنند این است که بهزیستی باید درمان اعتیاد را رها کند، چون درمان‌ کار وزارت بهداشت است. به نظرتان این ایراد درست است؟

نباید فراموش کرد ‌ اعتیاد بیماری چند وجهی است و در علل پدید آورنده و راه‌های درمانی آن باید جوانب مختلفی را در نظر گرفت. بنابراین فقط وزارت بهداشت نباید آن را دنبال کند این در حالی است که شروع‌کننده این فعالیت نیز بهزیستی بوده است و آن اوایل که مراکز بازپروری وجود داشت و بعد از مدتی به مراکز درمان اعتیاد بدل شد ، بهزیستی این وظیفه را به عهده گرفت و تا مدت‌ها نیز تمام کار به عهده بهزیستی بود.

چرا اگر شخصی به دلیل کودک‌آزاری و همسرآزاری ناشی از اعتیاد با اورژانس اجتماعی تماس بگیرد، این مرکز به مشکل‌اش رسیدگی نمی‌کند؟

اگر شخصی اعتیاد داشته باشد و به رفتار خشن دست زده باشد باید محدود و بستری شود. در واقع او به خدمات اورژانس روانپزشکی نیاز دارد. بنابراین این مورد به بهزیستی مربوط نمی‌شود، چراکه بهزیستی امکانات برخورد با چنین مواردی را ندارد.

برخی نهاد‌ها ادعا می‌کنند مصرف شیشه در کشور کاهش یافته، به نظر شما این ادعا درست است؟

از نظر کارشناسی می‌توان گفت همه مواد دوره سینوسی دارند؛ یعنی پس از مدتی که در اوج مصرف قرار می‌گیرند خود به خود پایین می‌آیند، چراکه افرادی که شیشه مصرف کرده‌اند پس از مدتی از عوارض آن مطلع شده و آن را کنار می‌گذارند، اما سیستم اعتیاد مواد دیگری را جایگزین می‌کند. بنابراین ممکن است مصرف شیشه کم شده باشد. برخی مراکز ما نیز می‌گویند مصرف شیشه کم شده، اما هروئین افزایش پیدا کرده است.

مدتی است برخی بحث مخدرهای صوتی را مطرح می‌کنند. به نظرتان این خطر جدی است؟

مخدر صوتی مبنای علمی ندارد، اما مواد جدید ساخته می‌شود، چون قاچاقچیان و تولیدکنندگان تلاش می‌کنند برای خود بازار ایجاد کنند. برای نمونه وقتی افراد نسبت به عواقب مصرف هروئین مطلع شدند کمتر سراغ آن رفتند، اما تولید‌کنندگان هروئین فشرده را با نام کراک وارد بازار کردند.

پرمصرف‌ترین مواد در کشورمان هنوز تریاک است؟

بله تریاک پرمصرف‌ترین است و پس از آن شیشه و هروئین قرار دارد.

مهدی آیینی  

اينجا مردان از خيانت همسرشان گله مي کنند

کارشناسان صداي مشاوربهزيستي از افزايش تماس آقاياني که به دليل خيانت همسرشان آسيب ديده اند خبر مي دهند​

تلفن​ها​ مدام زنگ مي​خورند،آن طرف خط افراد آسيب ديده​اند و اين طرف مشاوراني که تمام هم و​غم شان کاستن از بار مشکلات اشخاصي است که هر روز بر روح و جسم​شان زخم تازه​اي جا خوش مي​کند،يکي مورد آزار و اذيت قرار گرفته ،ديگري از خيانت همسرش گله دارد،آن يکي از رابطه نامشروعي مي​گويد که گرفتارش شده ،ديگري از فرزند اش مي​گويد که به هيچ صراطي مستقيم نيست يا کم نيستند افرادي که از اعتياد عضوي از خانواده شان مي​نالند که مثل بختک به جان زندگي شان افتاده، البته هستند اشخاصي نيز که براي مشاوره پيش​ از ازدواج يا تحصيلي نياز به مشورت دارند ،موضوع هر چه که باشد اينجا در مرکز صداي مشاور بهزيستي مشاوران براي التيام زخم تماس گيرنده ها وقت مي گذارند.

 صدايش مي لرزد​،هق هق​اش تمام نمي​شود ،به زحمت ​بغض اش را فرو مي​دهد و بريده بريده از روزي حرف مي زند ​ که روي زندگي اش طعم کابوس پاشيد؛ آن شب به شدت باران مي باريد… تاکسي پيدا نمي شد… ​  تا اينکه ​ پرايدي جلوي پايم ايستاد،فکر کردم مسافربر است…سوار​شدم، اما در بين راه… حرف​هايش ​ به اينجا که مي​رسد ،بغض​اش مي​ترکد، اشک هايش​سيلي مي​شود سنگين که زمين و زمان را جريحه دار مي​کند،مي​گويد تصميم اش را گرفته مي خواهد کارش را يکسره کند و به زندگي اش پايان دهد.

اما اين طرف خط مشاور جوان ​سعي دارد​ دخترک را آرام مي​کند، دلداريش مي​دهد و از مسائلي مي​گويد که مي​تواند براي زندگي تازه آماده اش کند، مشاور تلاش مي​کند دختر جوان را  پاي خط نگهدارد به اين اميد که شايد از تصميم اش منصرف شود​.

تماسي براي آخرين حرف

دخترک مي گويد نمي​خواهد به زندگي اش ادامه دهد،چون از آن شب کذايي به بعد ديگر زمين و زمان برايش تيره و تار شده و تنها هدف اش از تماس گرفتن با صداي مشاور اين است که دوست دارد ​آخرين حرف هايش ناگفته نماند،حرف هايي که به اندازه زمين روي دلش سنگيني مي​کند،دختر جوان مي​گويد از همه آنها که در بيچاره شدن​اش نقش دارند نمي گذرد،از مرد ميانسالي که مورد آزار و اذيتش قرار داد​ تا آنهايي که فضاي جامعه را براي جولان دادن چنين افرادي نا امن نکرده اند.

 منظور​دخترک مردم و مسئولاني است که در انجام وظايف شان کم مي​گذراند،زيرا در بروز چنين آسيبي سازمان و نهاد هاي زيادي نقش دارند.

 کارشناس صداي مشاور از دخترجوان مي​خواهد با مشاوران حضوري صحبت کند و اگر راهکارهاي آنها مفيد نبود آن وقت تصميم اش را عملي کند.

 در اين گير و دار مشاور ​ با توجه به اهميت موضوع رئيس مرکز را در جريان مي گذارد به اين ترتيب بقيه مشاوره توسط سرپرست مرکز جامع خدمات مشاوره و صداي مشاوره بهزيستي استان تهران دنبال مي شود.

 پس از حدود 3ساعت گفت و گوي تلفني  تلاش مشاوران نتيجه مي​دهد و دخترک قبول مي​کند که با مشاوران حضوري صحبت کند.

 اين ماجرا فقط گوشه اي از فعاليت کارشناسان صداي مشاور بهزيستي را به تصوير مي کشد،افرادي که براي حل مشکلات تماس گيرندگان از دل و جان مايه مي گذارند.

 اغلب تماس گيرندگان مانند دختر جوان از کمک مشاوران بهره مي برند و براي شروع زندگي تازه اي پاشنه کفش هاي خود را ور مي کشند،اماهستند افرادي  که سر و سامان يافتن مشکلاتشان به مداخله بيشتري نياز دارد.

 الو صداي مشاور

  مرکز صداي مشاوره بهزيستي ​ جايي است که خط تلفني 1480 پلي شده بين افراد آسيب ديده و مشاوراني که تمام تلاش خود را براي مرهم گذاشتن برزخم شهروندان به کار مي گيرند.

 سالني با پنج اتاق کوچک و بزرگ که  کابين هاي مشاوران در آن قرار گرفته در هر اتاق با توجه به وسعت اش براي مشاوران کابين هاي کوچکي در نظر گرفته اند تا مشاوران پشت رايانه هايشان بنشيند و با افرادي که پشت خط انتظار مي کشند، ارتباط برقرار کنند.

 روي ميز کوچک هر مشاور  ​ تلفن و رايانه اي قرار دارد که به يکديگر متصل اند تمام اطلاعات مورد نياز مشاوران نيز روي رايانه ذخيره شده يعني ليست تمامي مراکز مورد نيازي که مي تواند به متقاضيان خدمات مشاوره سرويس بدهد در دسترس آنهاست، بنابراين  وقتي ارتباط تلفني برقرار مي شود با توجه به شرايط شخص کارشناس بهترين امکان را براي او فراهم مي​کند يعني اگر از طريق مشاوره تلفني مشکلش بر طرف نشد کارشناس مقدمات مشاوره حضوري را با مشاوران مناسب فراهم مي کند .​

 روال کار نيز به اين شکل است که آقا يا خانم مشاور اطلاعات مورد نياز شخص را در پرونده اي مجازي ذخير مي کند هرچند اينجا نيازي به معرفي کامل اشخاص نيست، اما کارشناسان پرونده اي براي هر تماس گيرنده درست مي کنند تا رسيدگي به درخواست آنها قابل پيگري باشد.

 آدرس محلي که مشاوران تلفني به آسيب ديدگان مشاوره مي​دهند نيز ​محرمانه است،چون ارتباط مستقيم مشاوران با اشخاص دردسرهايي براي مشاوران ايجاد مي کند که مانع ارائه خدمات بهتر به آنها مي​شود،چون بارها پيش آمده که برخي از تماس گيرندگان يا بستگان آنها براي مشاوران مزاحمت ايجاد کرده اند.

 ​خيانت و خيانت

 بيشتر افرادي که با 1480  تماس مي گيرند درگير مشکلاتي هستند که درميان گذاشتن آنها با کارشناسان به شکل حضوري برايشان مشکل است، به همين خاطر ترجيح مي دهند بجاي مراجعه حضوري گوشي تلفن را بردارند و يک دل سير براي مشاوران اين مرکز درد دل کنند​.

 علاوه براين در بين تماس گيرندگان افرادي نيز وجود دارند که به علت ناتواني در پرداخت حق مشاوره با 1480 تماس مي گيرند يا در بين آنها خانم هايي نيز به چشم مي خورند که به گفته خودشان اجازه خروج از خانه را ندارند البته کم نيستند افرادي که ​ از روي بي اطلاعي با اين سامانه ارتباط برقرار مي کنند.

 ليلا کريمي فرشي، سرپرست مرکز جامع خدمات مشاوره و صداي مشاوره بهزيستي استان تهران درباره علت بيشترين تماس ها از سوي شهروندان خاطرنشان مي کند: اغلب تماس گيرندگان از  خيانت همسرشان گله مي کنند.

 اگر از او درباره اينکه در طول چند سال اخير مشکلات شهروندان چه تغييراتي کرده بپرسيد،با صراحت مي گويد:تامدتي قبل بيشتر مسائل به اختلاف افراد با خانواده همسرشان محدود مي شد و يا بودند خانم هايي که از خيانت همسرشان گله مي کردند،اما اين روزها تعداد تماس آقاياني که از خيانت همسرشان گله دارند نيز بيشتر شده و يا هستند خانم هايي که ادعا مي​کنند درگير  رابطه اي نامشروع شده اند و نيازمند مشاوره هستند.

  به نظر کريمي فرشي ​استفاده نادرست از فضاي مجازي يکي از مسائلي است که زمينه را براي خيانت برخي فراهم مي کند،چون ​​ حضور افراطي  زوجين در شبکه هايي مانند تلگرام به سوء ظن آنها نسبت به يکديگر دامن مي زند.

 او يادآورد مي شود: زوج هاي زيادي با ما تماس گرفته و از مطالب و تصاويري که در گوشي هاي هوشمند يکديگر مي بينند گله مي کنند.

 به گفته خانم مشاور اعتياد به بازي هاي رايانه اي مانند کلش نيز يکي از مسائلي است که خانواده ها درخصوص آنها مشاوره مي خواهند​.

  ​کارشناسان مرکز صداي مشاور مي گويند،مسائل خانواده ها با نوجوانان،مشاوره پيش از ازدواج و مشاوره کودک نيز  بيشتر از ساير موضوعات مورد تقاضاي تماس گيرندگان با 1480 است.

 هر تماس 25 دقيقه

 شهرونداني که با صداي مشاور تماس برقرار مي کنند 25 دقيقه وقت دارند از نظرات  مشاوران اين مرکز استفاده کنند،البته اگر مشاور تشخيص داد که شخص به زمان بيشتري نياز دارد اين فرصت به او داده مي شود.

 اما  به شکل معمول رسيدگي با مشکلات افراد بايد طي ​ دوجلسه تلفني خاتمه يابد و شخص براي نتيجه بهتر مشاوره حضوري داشته باشد،براي مشاوره حضوري نيز شخص به مرکزي ارجاع داده مي شود که نزديک محل سکونتش باشد.

 بايد ياد آور شد تعداد تماس هايي که با اين مرکز گرفته مي شود نسبت به چند سال گذشته بيشتر شده و روند افزايش آن   نيز قابل توجه است،زيرا امروزه سطح آگاهي شهروندان افزايش يافته و آنها تمايل دارند از نظر مشاوران بر حل مشکلات خود استفاده کنند​.

 اين درحالي است که کارشناسان صداي مشاور نيز با مشکلاتي رو به رو هستند،زيرا برخلاف مشاوره هاي حضوري آنها محدوديت هاي زيادي دارند و فقط از طريق صداي خود مي توانند با افراد احساس همدلي و همراهي کنند.

 هر مشاور يک کد

 مشاوران مرکز صداي مشاور با کد معرفي مي شوند و به اين شکل قابل شناسي هستند،همه آنها عاشق کارشنان هستند و هر روز با علاقه پشت ميزهايشان مي نشينند تا به سهم خود نقشي در برطرف شدن مشکلات هموطنانشان داشته باشند.هرچند آنها به زبان نمي آورند، اما پايين بودن دستمزد مساله اي است که زندگي آنها را با سختي رو به رو کرده است.

 مشاوران اينجا هر روز از 8 صبح تا 8 شب به متقاضيان مشاوره مي دهند،آنها روزهاي جمعه نيز سرکار حاضر مي شوند ،به همين خاطر فقط در تعطيلات رسمي صداي مشاور تعطيل است.

 سوپروايزر ارشد صداي مشاور که با کد 1063 شناخته مي شود​ درباره سختي کار مشاوران مي گويد:اينجا مسائل ناگوار زيادي با مشاوران در ميان گذاشته مي شود مسائلي مانند خودکشي يا اذيت و آزار افراد از سوي نزديکترين عضو خانواده​ به همين خاطر برخي مواقع مشاوران دچار تنش مي شوند.

 در چنين مواقعي سوپروايزرها به مشاوران کمک مي کنند تا راحتتر بتوانند به کار خود ادامه دهند،همه آنها تلاش مي کنند اين مسائل را با خود به خانه هايشان نبرند​.

 ​​البته با وجود تمام مسائل تلخي که مشاوران در جريان آن قرار مي گيرند،هستند اتفاقات مثبتي که به آنها روحيه مي دهد.

 براي نمونه برخي افراد پس ازاينکه مشکلاتشان برطرف شد با آنها تماس گرفته و ​ موفقيت هايشان را نيز با آنها در ميان مي گذارند.

  يکي ديگر از سوپروايزرهاي مرکز صداي مشاور با  کد 1256 شناخته مي شود،مي کئيذ حوزه او مشاوره خانواده و مشکلات بين فردي است،اين مشاور درباره تماس هايي که با اين مرکز گرفته مي شود،خاطرنشان مي کند:​حدود 7سال است ​اينجا کار مي کنيم،بيشتر تماس گيرندگان از مسائلي مانند خيانت زناشويي رنج مي برند​. علاوه براين بيشتر خانواده ها نيز  از مشکلاتي که با نوجوانان خود دارند گله مي کنند،اما کارشناسان   تا آنجا  که بتوانتد براي حل مشکل افراد وقت گذاشته و راهنمايشان مي کنند.

 با توجه به نقش مهم مشاوره در بر طرف کردن مشکلات شهروندان بايد از مسئولان خواست براي توسعه مراکزي مانند صداي مشاور بهزيستي اقدام کنند،زيرا روند رشد آسيب هايي مانند طلاق ،خشونت و اعتياد در جامعه از اين حکايت دارد که افراد بيش از پيش به مشاوره کارشناسان حوزه خانواده نيازمند هستند.براي برطرف کردن اين نياز شهروندان نيز بهتر است سازمان ها به جاي موازي کاري  براي توسعه چنين مراکزي هزينه کنند​.

مهدي آييني

امروز‌ ناشنوایان را بشنویم

تقویت تفاوت‌های انسانی، شعاری است که امسال برای روز جهانی ناشنوایان در نظر گرفته شده است؛ افرادی که در جامعه حضور دارند، اما چون ما برای ارتباط برقرار کردن با آنها پیشقدم نمی‌شویم، درک درستی از شرایط آنها نداریم. گاهی ناشنوایان برای رسیدن به ابتدایی‌‌ترین حق خود نیز با مشکل روبه‌رو هستند.ناشنوایان برای آموزش، این روزها با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند؛ از هزینه استفاده از رابط (اشخاص مسلط به زبان اشاره) بگیرید تا تصمیم هایی که آنها را در به کار بردن زبان اشاره محدود می کند . دراین مصاحبه اکرم سلیمی مدیرعامل انجمن خانواده ناشنوایان ایران از مشکلات آموزشی به عنوان عمده ترین مشکل ناشنوایان صحبت می کند.

ناشنوایان جامعه با مشکلات زیادی رو به رو هستند. شما به عنوان مدیرعامل انجمن خانواده ناشنوایان، مشکل اصلی این افراد را چه می دانید ؟

بزرگ ترین مشکل به آموزش این افراد مربوط می شود، زیرا سطح آموزشی ناشنوایان اصلا مناسب نیست.

یعنی امکانات مناسبی در اختیار ندارند؟

درست است. امکاناتی که برای آموزش اشخاص عادی در کشور در نظر گرفته می شود، برای افراد ناشنوا چند سطح پایین تر است.

یکی از نیازهای اصلی آموزشی ناشنوایان را می توان افرادی دانست که نقش رابط را ایفا می کنند؟

بله، اولین نیاز آموزشی این افراد را می توان رابط دانست، مساله اینجاست که داشتن رابط به طور طبیعی هزینه بر است.

هزینه رابط چقدر است؟

این افراد، ساعتی 20 هزار تومان دریافت می کنند.

این مبلغ بالا نیست؟

خیلی ها این تصور را دارند، اما رابط باید زمانی که همراه فرد ناشنوا در کلاس درس حاضر می شود، به جای تمام افرادی که در آن جمع حضور دارند، صحبت و گفته های آنها را برای شخص ناشنوا ترجمه کند. بنابراین کار مشکلی انجام می دهد.

کشورهای دیگر، این مشکل را چگونه بر طرف کرده اند؟

در بیشتر کشورها، هزینه رابط از سوی آموزشگاه یا وزارت آموزش و پرورش تامین می شود، اما متاسفانه در کشورمان، هزینه رابط به عهده فرد ناشنواست و خیلی از آنها قادر به تامین چنین هزینه ای نیستند.

مشکل دیگری که برخی خانواده های افراد ناشنوا از آن گله دارند، حذف زبان اشاره است. این مساله به کجا رسید؟

زبان اشاره در حال حذف شدن است. این طرحی است که برخی کشورها آن را اجرا کرده، اما به نتیجه نرسیده اند. متاسفانه در کشورمان نیز قصد دارند طرح سوخته برخی کشورها را اجرا کنند.

دلیل مسئولان برای اجرای چنین طرحی چیست؟

آنها بر این باورند که شخص باید از باقیمانده شنوایی خود استفاده کند، اما به هرحال شخص ناشنوا در این زمینه ضعف دارد و هرچه بخواهد از اندک توان خود استفاده کند، برایش کافی نیست تا بتواند مطالب را درک کند .بنابراین لب خوانی تمام و کمال نمی تواند مطلب را منتقل کند و ناشنوا ها برای درک بهتر موضوع باید از لب خوانی و زبان اشاره همزمان استفاده کنند.

یعنی اکنون اجازه استفاده همزمان از لب خوانی و زبان اشاره به ناشنوایان داده نمی شود؟

در کشور ما تاکید بر لب خوانی است.

چرا لب خوانی کافی نیست؟

برای انتقال مطالب از طریق لب خوانی چند فاکتور باید به درستی رعایت شود. برای نمونه معلم باید به درستی کلمات را ادا کند و تلفظ را درست انجام دهد. علاوه بر این کلمات مشابه نیز در فارسی زیاد است و افراد ناشنوا دچار مشکل می شوند. درک اصطلاحات جدید نیز برای ناشنوایان سخت است. با این حال آموزش و پرورش استثنایی به ناشنواها می گوید از دست هایشان استفاده نکنند.

سلیمی:

حذف زبان اشاره طرح سوخته کشورهای دیگر است، اما متاسفانه در کشورمان سعی دارند آن را اجرایی کنند

در مدارس باغچه بان نیز همین مقررات حاکم است؟

مدارس باغچه بان نیز کماکان دایر است، ولی از زبان اشاره در آنها استفاده نمی شود.

از چه زمانی در کشور تصمیم به حذف زبان اشاره گرفته شده است؟

بیش از ده سال است که ممنوع شده.

با توجه به گذشت این همه سال، آیا مسئولان آموزش و پرورش استثنایی هنوز به این نتیجه نرسیده اند که افراد ناشنوا آسیب می بینند؟

به نظر می رسد هنوز برایشان مشخص نشده است. اکنون کنوانسیون جهانی ناشنوایان که ایران در آن عضو است، تاکید دارد شخص ناشنوا باید خودش شیوه آموزشی را انتخاب کند، اما درکشورمان به زور می خواهند افراد ناشنوا را مجبور کنند از دستان خود استفاده نکنند، در حالی که این کار از سوی آنها ناخودآگاه صورت می گیرد تا بتوانند مطلب خود را بهتر منتقل کنند.

ناشنوایانی که در مدارس عادی درس می خوانند، هنوز با کمبود معلم تلفیقی (معلم آشنا به زبان اشاره) رو به رو هستند؟

یک معلم تلفیقی هفته ای یکبار به دانش آموزان ناشنوایی که در مدارس عادی تحصیل می کنند، سر می زند تا مشکل آنها را بر طرف کند، چون چنین معلمی باید حدود 9 مدرسه را پوشش دهد. به همین دلیل زمان زیادی برای دانش آموزان ناشنوا در اختیار ندارد.

این مساله تاکنون چه مشکلاتی برای ناشنوایان ایجاد کرده است؟

برخی ناشنوایان که اکنون وارد دانشگاه شده اند، تازه متوجه این نکته می شوند که اندوخته علمی شان کافی نیست.

ناشنوایان دانشجو در دانشگاه ها با چه مشکلاتی رو به رو هستند؟

استادان برخی دانشگاه ها تاکید دارند که ناشنواها صدای آنها را در کلاس درس ضبط نکنند. به همین دلیل دانشجویان ناشنوا زمان زیادی از درس را از دست می دهند، چون استادان سریع صحبت می کنند و در بیشتر مواقع بحث های درسی نیز به حاشیه کشیده می شود و ناشنوایان متوجه موضوع نمی شوند یا اگر استاد یک لحظه پشت به دانشجویان حرف بزند، دانشجوی ناشنوا متوجه موضوع نمی شود. این درحالی است که برخی استادان اجازه حضور رابط را در کلاس درس نمی دهند و تاکید دارند فقط شاگردانشان در کلاس حضور داشته باشند.

برای ناشنوایان بازمانده از تحصیل نیز برنامه ای دارید؟

چون آموزش و پرورش استثنایی برنامه ای برای ادامه تحصیل این افراد ندارد، ما برای آنها در 17 شعبه انجمن در کشور کلاس برگزار می کنیم، اما این شعب جوابگوی نیاز آنها نیست.

مهدی آیینی

در نبود نظارت معلولان آسيب مي بينند

سهيل معينيديروز خبرگزاري مهر گزارشي را منتشر کرد که از اين حکايت داشت که در يک مرکز نگهداري از معلولان ذهني در 50 کيلومتري تهران ( ولدآباد، نزدیک محمد شهر) تعدادي از معلولان شکنجه شده و براي اين کار​ از غل و زنجیر و سگ استفاده شده است،آن​طور که​ خبرنگار توضيح داد چندین خانواده معلول  نيز اسناد و مدارکي دال بر​ ضرب و شتم و اذیت و آزار فرزندانشان  دارند.​ دقايقي بعد از انتشار اين خبر نيز معاون توانبخشی سازمان بهزیستی اعلام کرد آزار معلولان برای بهزیستی ثابت نشده  و چنانچه  اين ماجرا ثابت شود  اين  مرکز که 14 سال از فعاليت اش مي گذرد  تعطيل خواهد شد.​​

اين درحالي است که بايد تاکيد کرد چناچه چنين ​بد رفتاري ​ بي سابقه اي  با معلولاني که در اين مرکز نگهداي مي شوند​ شده باشد اين مرکز بايد تعطيل شده و  مسئولان آن نيز تحت پيگرد قرار ​گيرند.در اين بين سازمان بهزيستي به​عنوان ​قيم افراد کم توان ذهني  بايد اين اتفاق را تا روشن شدن همه زواياي آن پيگيري کند.​اگر اثبات شود چنين  رفتارهاي غير انساني در اين مرکز اتفاق افتاده دست کم بايد اين مرکز تعطيل شود​.در مرحله بعد نيز پس از بررسي اين اتفاق مسئولان بايد راهکاري در نظر بگيرند تا چنين اتفاقاتي ديگر تکرار نشود،​زيرا​ سازمان بهزيستي با نظارت بيشتر بر اين مراکز مي تواند مانع تکرار چنين حوادثي شود.​

بايد ياد آور شد در سال هاي اخير يکي از سيا​ست هاي​ ​ سازمان  بهزيستي بحث واگذاري چنين خدماتي به بخش غير دولتي و خصوصي است​ که چنانچه بدرستي اجرايي شود مي تواند سياست درستي باشد​،زيرا ظرفيت هاي دولتي به اين شکل افزايش پيدا مي کند،اما در اين بين تنها امري که مي تواند ارائه خدمات مناسب دراين مراکز را تضمين کند نظارت دقيق از سوي بهزيستي است​.

 افزون بر اين  دولت نيز بايد ​سرمايه گذاري اجتماعي ​ بيشتري کرده و براي رفع نيازهاي معلولان بودجه مناسب تري اختصاص دهد،زيرا​ ارائه خدمات مطلوب به گروه هاي هدف مستلزم سرمايه گذاري قابل توجه از سوي دولت است​ و در نبود توجه به اين مهم شاهد ​حوادثي مانند ​نبود مراقبت کافي و مناسب از معلولان، آتش سوزي در ​مراکز نگهداري آنها و کاهش کيفيت تغذيه اين افراد خواهيم بود.

  سهيل معيني/مدير عامل انجمن باور

بالا