آخرین خبرها
خانه / گزارش / نشئگی زیر درختان خیس
نشئگی زیر درختان خیس

نشئگی زیر درختان خیس

کارتن خواب و معتادان‌ این روزها برای فرار از گرما دست به خلاقیت می زنند

 انگار که مرده است، مرده ای با حالتی غریب، با سری خمیده بین دو زانوهایش بیشتر از یک ساعت است که چمباته زده، آفتاب سوزان پس کله اش را سرخ کرده ، کمی بدتر، سوزانده. عرق از فرق سرش برق می زند، پشت گردنش نقطه روشنی پیدا نمی شود، گرمای تابستان سیاه و کبودش کرده، باد گرمی  می وزد، هرم گرما صورتش را آتش می زند، طاقتش طاق می شود، می افتد روی چمن های پارک، می خزد به زیر درخت بید، سایه درخت نوازشش می کند، دستش را می کند داخل چاله پر از آب دور درخت، کمی خنک می شود، دست خیسش را می کشد روی صورتش، چرتش می گیرد، دمر می خوابد روی چمن تا شاید خنکایش مرهمی باشد بر گرمای آفتاب سوزان. دور آب نمای پارک غلغله است، یکی دستمال یزدیش را خیس می کند، می کشد روی سر وصورتش، دور گردنش می چرخاند، چند نفر شلوار ها را تا بالای زانو بالا کشیده و با رکابی های دود گرفته داخل آب می روند، گرمای هوا ‌ معتادان زیادی را آواره پارک ها و فضاهایی کرده تا شاید از شر گرما خلاص شوند، خلاصی که تنها با مرگ و یا ترک نصیبشان می شود، زمستان را که پشت سر می گذارند گرمای تابستان کلافه شان می کند گرمایی که به قول خودشان بلای بدتر از سرما به سرشان می آورد‌.

 قلب خیابان شوش تهران از دود گرفته، هوا که گرم شد، بار و بندیلشان را از کنار خراب ها جمع کردند، راه افتادن به گز کردن محله ها برای پیدا کردن جایی خنک، تا شاید از گرمای ۴۰ درجه تهران در امان باشند، چه جایی بهتر از بوستان شوش، پارکی که انگار برای معتاد ها درست شده است، تا چشم کار می کند، زن، مرد، جوان و میانسال، با هم در دایره های کوچک نشسته و مواد مصرف می کنند،  ‌معتادان زیادی گوشه به گوشه پارک، هر کنجی که گیر آورده اند، در حال مصرف مواد هستند، مردی پیراهن آبی به تن و شلوار سرمه ای به پا مشغول سر و کله زدن با معتادان است از آرمی که جلوی سینه اش چسبیده، معلوم است که از شهرداری دستور می گیرد. او معتادان را به وسط پارک، جایی نزدیک به آب نما و دور از پیاده روهای خیابان صاحب جمع هدایت‌ می کند، این کار خوشایند مردی میانسال که کارش حفظ و نگهداری از چمن های پارک است، نیست. مرد میانسال می گوید: هوا گرم است، داخل حوض آب نما می روند و استحمام می کنند، یا روی چمن ها دراز می کشند و باعث شکستن ساقه و رشد نکردن گیاهان می شوند. بیراه هم نمی گوید، دور و بر حوض معتادها حلقه زده اند، پشت دیوارها هم تعدادی ظاهرا دارند دوش آب سرد می گیرند، این را از دبه هایی آبی که چند معتاد به پشت ساختمان های واقع در داخل پارک منتقل می کنند، می شود متوجه شد.

 زیر درخت خیس

دو سال از روزی که بنیامین تصمیم گرفت از خانه بیرون بزند، می گذرد، تصمیمی که حالا حدود پنج ماه است که کارتن خوابش کرده است، تا همین چند ماه پیش در خیابان آزادی شاطر نانوا بود که صاحب نانوا متوجه مصرفش می شود و از آنجا اخراجش می کند، اعتیاد فرصت دوباره سرکار رفتن را از او می گیرد، یک بطری نوشابه خانواده پر از آب با سری سوراخ شده را به شکل یک آب پاش درآورده است، قبل از اینکه زیر درخت دراز بکشد، آب را روی برگ های درختچه می پاشد، آن طور که خودش می گوید با اینکه شاطر نانوا بوده و به گرما عادت دارد، اما ظهرها گرما خیلی  اذیتش می کند، بعد از آب پاشی روی برگ های درختچه، بنیامین جسم خسته اش را روی چمن نم دار و زیرسایه برگ های خیس می کشد تا ساقی برسد و مواد را برایش بیاورد. بنیامین تنها چند ماه است که کارتن خواب شده و هنوز کارتن خوابی در زمستان را تجربه نکرده است. می گوید قبل از اینکه به کارتن خوابی روی بیاورد، شنیده بود که زمستان ها را در گرم خانه ها و یا گورها می خوابند،اما هیچ گاه به فکر تابستان و گرمای آن نبوده است، همیشه ازاینکه شبی را بیرون بخوابد، ترس داشته است. بنیامین گرما را تجربه کرده است، اما سرما برایش یک کابوس است، کابوسی که ازهمین الان و درظل گرمای تابستان لرزه را به جانش انداخته است.

 راهکار دانشمند برای فرار از گرما

سایه درختان و گوشه دیوارها همیشگی نیست، وقت که بگذرد، ساعت که جلو برود؛ جهت خورشید هم عوض می شود،  سایه درخت شروع به حرکت می کند، درحالی که معتاد و کارتن خواب ها در خواب عمیق دوباره زیر تیغ های آفتاب سوزان قرار می گیرند. معتادها جمعشان که جمع باشند، نشئه که باشند، فکرکردنشان می آید. فکری بکر برای گیر آوردن سایه ای همیشگی، برای ردیف کردن جایی برای لم دادن. باقر را همه «دانشمند» صدا می کنند، هر کسی که گیر ذهنی داشته باشد، می رود پیش باقر، از تعمیر فندک و پایپ گرفته تا روشن کردن آتش بدون کبریت و جوش آوردن آب بدون نیاز به گرما، باقر یا همان دانشمند تازگی ها کلاهی برای خودش درست کرده که جلو و عقبش را دو پنکه کوچک گذاشته تا گرمش نشود، دانشمند کمتر با کسی بُر می خورد، بیشتر تنها و با خودش خلوت می کند، تحصیل کرده است و بعد از جدا شدن از همسرش به مواد روی می آورد.

دانشمند را معمولا با کوله پشتی سبز و زرد رنگش در خیابان های مولوی و شوش می توان دید، کوله پشتی که همه چیز در آن پیدا می شود، از وسایل بهداشتی گرفته تا ابزار پخت و پز، وسایلی که با تغییر فصل، آنها هم عوض می شوند. حالا در گرمای تابستان پتو و کیسه خواب دانشمند جای خود را به یک چادر گل گلی زنانه داده است، چادری که هر رهگذری را به خود جلب می کند، حتی زمانی که برای اولین بار در جمع معتاد و کارتن خواب ها هم چادر را رو کرد، خیلی ها با اینکه می دانستند دانشمند فکری در سرش است، اما مسخره اش کردند. دانشمند با استفاده از دو چادر که به همدیگر با دست و وصله های درشت دوخته است برای خود یک سایبان درست کرده است، آن طور که دوستان دانشمند می گویند، شب ها  چادر خیس را در یخچال یک مغازه دار می گذارد و ظهر ها که هوا گرم می شود، چادر را که روی آن لایه ای از یخ نقش بسته است را به شکل یک کپر به پا می کند و زیر آن گرمای ظهر را سر می کند. باقر در میان معتادان بوستان شوش، بستی هم می فروشد، بستنی یخی های باقر همیشه بین ساعات یک تا  سه بعدازظهر به داد جگر گر گرفته معتادان می رسد، و کمی از گرمای ظهر به سردی یخ پناهشان می دهد.

  جامعه در معرض تشویق به مصرف مواد مخدر

مصرف مواد قبح اش ریخته این روزها معتادان مواد را در پیاده ور، پارک و مکان هایی عمومی هم دود می کنند در مناطق جنوبی و اطراف بازار بزرگ تهران که جای خود دارد‌.  آسیبی  که به دلیل غفلت از مدیریت اصولی بازار مواد مخدر‌ هزینه زیادی به جامعه تحمیل کرده است‌.

 وجود معتادان در یک منطقه به معنای حضور ‌ساقی ها‌(خرده فروشان مواد مخدر )در آن محله ها است. و این یعنی دسترسی سریع و آسان اهالی این مناطق به مواد مخدر. از جمله دیگر آسیب های اجتماعی که به صورت جدی این مناطق را تهدید می کند، می توان به خطرناک بودن کوچه ها و معابر محله های یاد شده برای تردد مردم و در معرض بیماری قرار گرفتن ساکنان این محله در برخورد با معتادان اشاره کرد.

 امیلیا نرسیسیانس، جامعه شناس درباره مصرف مواد مخدر و هنجار شکنی های معتادان در مکان های عمومی و تبعات آن در جامعه به ما می گوید: بسیاری از مردم هنگام عبور از کنار افرادی که در پارک ها و حتی خیابان ها در حال مصرف مواد یا کارتن خوابی هستند، حالت انزجاری از خود نشان می دهند.

آن طور ‌که او توضیح می دهد‌ هنگام برخورد با این صحنه ها همه مردم ‌یکسان رفتار نمی کنند‌. واکنش ها از سوی نوجوانان و جوانان که دارای روحیه کنجکاوی هستند به شکل یک ماجراجویی خود را نشان می دهد و باعث می شود که فرد راحت‌تر در معرض مصرف و امتحان کردن مواد مخدر قرار بگیرد.

 مدیر گروه مطالعات فرهنگی انجمن جامعه‌شناسی ایران درباره بحث فرهنگی و اثرات منفی این قبیل از حرکات هم می گوید: برهنه شدن معتادان در پارک ها یا در گوشه و کنار ساختمان های پارک ها برای آب تنی ‌ ضد فرهنگی‌ که متاسفانه ما در پارک های مرکز شهر شاهد آن هستیم،  معمولا این پارک ها از طرف سازمان های فرهنگی هم فراموش شده یا با ضد فرهنگ های موجود در  آنها کنار آمده اند و برای بازسازی و ترمیم فرهنگی آن ها کاری انجام نمی گیرد.

   باغچه، جزیره معتادها

از پارک ها و فضاهای سبز که بگذرید   تازه بازارچه ها وکوچه های باریک و بی رمق، محله مولوی، شوش و گمرک سرشان را از ترس حضور معتادان می دزدند، محله هایی که اهالی اش عطایش را به لقایش بخشیدند و از این محله ها کوچ کردند، یعنی کوچانده شدند، توسط معتاد های مزاحمی که هر روز دم در و در کنج های محل و نزدیک خانه شان بساط پهن می کردند و چرت بعد از نشئگی می زدند. اما حالا هم در کنار دیوارهای این محل ها معتادان همچنان می لولند و حتی بعضی شان به داخل خانه های قدیمی که حالا خالی از سکنه است، راه پیدا کرده اند. کوچه های پشت بازار سید اسماعیل در چهارراه مولوی، نزدیک به حوزه علمیه معروف محله، در حیاطی بزرگ که همه آنجا را به نام «باغچه» می شناسند. حالا میزبان معتادانی است که برای خود آنجا دخمه هایی دارند، دخمه هایی که درست مانند جمعه بازارها در ردیف هم قرار دارند، حتی اجناسی را هم عرضه می کنند، اجناسی که یا دزدیده اند یا از میان سطل آشغال ها پیدا کرده اند. اما بیشتر از این به دنبال استراحت کردن در جایی بدون نظاره جامعه و در کنار هم نوعان خود هستند و چه جایی بهتر از حیاطی بزرگ با یک ورودی تنگ در ته یک کوچه بن بست که به فکر کسی نمی رسد و شبیه به یک جزیره دور افتاده  به تصرف معتاد ها در آمده است.

     بهنام اکبری

کارتن خواب و معتادان‌ این روزها برای فرار از گرما دست به خلاقیت می زنند  انگار که مرده است، مرده ای با حالتی غریب، با سری خمیده بین دو زانوهایش بیشتر از یک ساعت است که چمباته زده، آفتاب سوزان پس کله اش را سرخ کرده ، کمی بدتر، سوزانده. عرق از فرق سرش برق …

این بازبینی را بررسی کنید

رای کاربر: 4.65 ( 2 نظر)
0

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

بالا