تیر از چله کمان رها شد و بسرعت بر پیکر نحیف سگی بیصاحب فرود آمد، ضربه آنقدر کاری بود که تیر از طرف دیگر بدن سگ خارج شود، این اتفاق گوشهای از فیلمی ترسناک یا مستندی درباره قبایل بدوی نیست، بلکه گوشهای از ماجرایی است که جمعه گذشته در مشهد اتفاق افتاد، حادثهای که متهمش درباره علت کارش گفته سگ را هدف قرار داده چون در جستوجوی خوراک وارد حیاط مجتمع مسکونی آنها شده بود.
اینبار اولی نیست که چنین اتفاقی سبب جریحهدار شدن افکار عمومی میشود، فضای مجازی پر است از فیلم و عکسهایی که تاکنون درباره پروندههای مختلف حیوانآزاری در نقاط مختلف کشور منتشر شده از گلستان و اردبیل بگیرید تا شیراز و اصفهان، اتفاقهای تلخی که هر کدامشان بهتنهایی کافی است تا با استناد به آن بتوان آب پاکی را روی دست افراد و سازمانهایی که ادعا میکنند دغدغه حمایت از حقوق حيوانات دارند ریخت.
باید یادآور شد که این اولین و آخرین پرونده حیوانآزاری نیست که در کشور اتفاق میافتد چراکه دستگاهها و سازمانهایی که میتوانند مانع تکرار این اتفاقات شوند ارادهای برای کنترل شرایط ندارند. برای نمونه در مجلس تاکنون چند نماینده بایکدیگر به این نتیجه نرسیدهاند که قانون حمایت از حیوانات اگر تصویب شود کمتر فردی به خود اجازه شکنجه حیوانات را میدهد؟
از تکرار چنین اتفاقهایی میتوان نتیجه گرفت که وزارت کشور نیز نظارت مناسبی بر عملکرد شهرداریها در جمعآوری سگهای بیصاحب ندارد زیرا اگر غیر از این بود پروندههایی مانند سگکشی با تزریق سم یا شلیک گلوله جنجال به پا نمیکرد یا دستکم در حادثه اخیر سگ بیصاحب به تیررس متهم نمیرسید.
این در حالی است که امروزه در بیشتر کشورهای دنیا تلاش میشود تا حیات تمامی موجودات زنده یعنی حیوانات و گیاهان محترم شمرده شود به همین خاطر از نحوه برخورد افراد با گونههای جانوری و گیاهی میتوان به شرایط آن جامعه پی برد و سلامت روح و روانشان را فهمید.
مهدی آیینی