آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : حیات وحش (برگ 6)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : حیات وحش

اشتراک به خبردهی

شیری محکوم به اسارت

هومن ملوک‌پور
دامپزشک

ورود شیر ایرانی به کشور ماجرایی شبیه ورود ببرهای سیبری به کشور است که در جریان آن به دلیل ضعف مدیریت، نبود کادر درمان مناسب و در نتیجه اهمال کاری در تشخیص بموقع بیماری همه شیرهای باغ وحش ارم به مشمشه مبتلا  و تلف شدند‌. شرایط موجود نشان می‌دهد که در خصوص شیرها نیز این نگرانی‌ وجود دارد، زیرا با توجه به نبود زیستگاه و امکان احیای نسل آن در طبیعت این شیرها باید برای همیشه در شرایط نامناسب باغ وحش زندگی کنند.‌ زمانی که شیرایرانی در دشت ارژن وجود داشت متوسط جمعیت خوزستان حدود ۳ نفر در هکتار بود، اما این روزها این جمعیت چندهزار نفر در هکتار است به همین دلیل زیستگاه و طعمه ای برای شیر وجود ندارد.

‌نباید فراموش کرد که شیرها برای زندگی در اسارت نیز شرایط خاصی نیاز دارند، برای نمونه شیرنر در باغ وحش بریستول حدود ۴۰۰۰ متر فضا در اختیارداشت و برایش فراهم شده بود که در هفته چند بار ‌شکار کند‌‌.

‌براساس استانداردها هر شیر باید حدود حدود ۲۵۰۰ هکتار فضای باز در اختیار داشته باشد، نکته دیگر اینکه شیرها بجز در زمان جفتگیری تمایلی ندارند با شیر ماده زندگی کند،چراکه احتمال درگیری برای آنها وجود دارد به همین دلیل باید فضای لازم برای شیر ماده نیز فراهم شود.

نکته دیگر اینکه شیرها به آسانی در اسارت زادآوری می کنند و با توجه به اینکه آنها در طول سال یک تا دو بار جفتگیری می کنند و هر بار بین سه تا شش توله به دنیا می آورند باید نگران آینده این توله ها نیز بود‌.

درباره دیگر خصوصیات شیر ایرانی نیز باید گفت شیر ایرانی از شیر هندی کوچکتر و خجالتی تراست‌. برخی کارشناسان با توجه به اینکه کشورمان در حد فاصل هند و افریقا قرار دارد می گویند شیر ایرانی از تلفیق شیر افریقایی با شیر  هندی ایجاد شده اما برخی هم این نظریه را دارند که شیرهندی وافریقایی در اثر جهش ژنتیکی شیرایرانی بوجود آمده است.‌

شیر ایرانی در قفس می‌ماند

سازمان حفاظت محیط زیست تاکید دارد که برنامه ای برای احیای نسل شیرایرانی ندارد

حالا دقیقا ۵ روز از بازگشت کامران به وطن می گذرد؛ ۵ روز پرهیاهو و پرحاشیه! کامران از روز رسیدنش به ایران، جزو خبرهای داغ خبرگزاری هاست و عکس هایش در فضای مجازی به بهانه های مختلف دست به دست می شود! حالا همه می دانند که بعد از حدود ۸۰ سال ، ایران میزبان یک شیر ایرانی است! کامران برای رسیدن به ایران راه درازی را طی کرده، از باغ وحش بریستول جایی حوالی جنوب غربی انگلیس تا باغ وحش ارم تهران، حدود سه روز در راه بوده و در نهایت این شیر نر ۶ ساله ساعت ۲۲ چهارشنبه گذشته وارد کشور شده و از همان زمان مورد توجه قرار گرفته ؛ خیلی ها عکس هایش را منتشر کرده اند، از غم توی چشم هایش گفته اند و به زخم روی صورتش رسیده اند. کامران حالا اسمش هیرمان است یک اسم ایرانی با ریشه لری به معنی « به یادماندنی» ! این شیر نر البته قرار نیست تنها بماند و تا چند روز آینده، جفت ماده اش هم از باغ وحش دوبلین ایرلند وارد کشور می شود تا باغ وحش ارم تهران میزبان یک زوج باشد.

با این حال علامت سوال ها اما درباره اصالت این شیرها و وضعیتشان کم نیست؛ سوالهایی که علاوه کارشناسان محیط زیست و حیات وحش ، ذهن مردم عادی را هم به خودش مشغول کرده است و خیلی ها از خودشان می پرسند که آیا این دو قلاده شیر واقعا ایرانی هستند؟!

جواب ایمان معماریان دامپزشک باغ وحش تهران به این سوال یک بله محکم است. او به ما می گوید: همه حیوانات تحت نظر اتحادیه باغ وحش های اروپا، شجره نامه کامل دارند، ازمایش های ژنتیکی شان مشخص است و این دو شیر کاملا خالص و زیرگونه شیرایرانی ما هستند و اجدادشان برمی گردد به شیرهایی که یک زمانی در طبیعت کشور ما زندگی می کردند.

با اینکه از زمان ورود این شیر نر به ایران و با شنیدن خبر آمدن جفت ماده اش ، خیلی ها حرف از طرح احیای نسل شیر ایرانی به میان آوردند و گمانه زنی ها بر این بود که قرار است شیر ایرانی دوباره احیا شود، اما دامپزشک باغ وحش تهران می گوید که این شیر ایرانی به کشور آمده تا توجه مردم کشورمان را بیشتر از قبل به حیات وحش کشورمان جلب کند! تا به مردم ایران نشان بدهند حیوانی که یک زمانی سمبل کشورشان بوده به خاطر بی توجهی از دست رفته و اگر این بی توجهی ادامه داشته باشد این سرنوشت در انتظار بقیه گونه های درمعرض خطر کشورمان هم هست.

معماریان با اشاره به این موضوع می گوید: ما برنامه ای برای احیا و معرفی این شیرها به زیستگاه نداریم فعلا اینها در کنار بقیه گونه های در معرض خطر انقراض تحت نظر نگهداری می شوند و شاید اگر یک روزی واقعا زیستگاه مناسبی برایشان وجود داشت به طبیعت برگردند ولی درحال حاضر این امکان برایشان وجود ندارد.

دامپزشک باغ وحش تهران در توضیح بیشتر می گوید: درحال حاضر در طبیعت ایران هیچ زیستگاه طبیعی ای که شیر بتواند در آن زندگی کند، وجود ندارد چراکه تمام زیستگاه های قدیمی ای که شیر در ​آن زندگی می کرده ، الان یا تبدیل به کارخانه شده یا معدن یا جاده از آن گذشته و از آنجایی که شیر جزو حیوان هایی است که بیشترین تعارض را با انسان دارد ، ما هیچ جایی را نداریم که در آنجا شیر ایرانی را به دامن طبیعت برگردانیم .

نتیجه این اتفاق یعنی فقدان زیستگاه مناسب ، زندگی شیرهای وارد شده به کشور در حصار باغ وحش است؛ در جایگاهی که هزار متر فضای باز دارد و ۳۰۰ متر فضای بسته. گرچه به گفته معماریان این موضوع اصلا جای نگرانی ندارد. معماریان با اشاره به همین موضوع می گوید: استانداردهای نگهداری این حیوانات را متخصصین تشخیص می دهند و براساس نیازهای حیوان آزمایش های خاصی انجام می شود و برهمین مبنا استانداردهای نگهداری تعیین می شود. درحال حاضر هم جایگاهی که برای این شیرها درنظر گرفته شده براساس استانداردهای بین المللی است ، ایرادهایش اصلاح شده و به همین دلیل پذیرفته شده که جایگاه نگهداری شیر ایرانی باشد.

چه چیزی در انتظار شیرهاست

در خاطره دوست داران محیط زیست و حیات وحش تهران، شرایط نگهداری شیرها در باغ وحش همیشه با نگرانی همراه بوده ؛​هنوز خیلی ها یادشان نرفته که در زمستان سال ۸۹، یعنی حدود ۹ سال پیش چند قلاده شیر باغ وحش تهران به دلیل ابتلا به بیماری مشمشه ، معدوم شدند؛ حالا همین گروه نگرانند که نکند مشمشه در کمین این دو قلاده شیر ایرانی هم باشد؟! سوالی که دامپزشک باغ وحش تهران در جوابش به ما می گوید: باغ وحش تهران آن زمان با باع وحش الان بسیار متفاوت است ؛ هم اهدافش تغییر کرده و هم شرایطش عوض شده. الان باغ وحش تهران عضو اتحادیه باغ وحش های اروپاست و ۸۰هشتاددرصد شرایط کل باغ وحش های استاندارد را دارد و در یکی دوسال اینده به استاندارد کامل می رسد و به همین دلیل برای این شیرها بهترین جایگاه ممکن درنظر گرفته شده . آنها ۵ روز در هفته غذا می خورند و درحال حاضر لاشه کامل گاو و مرغ برایشان در نظر گرفته شده یعنی همان گوشتی که مردم استفاده می کنند، البته در باغ وحش قبلی در انگلیس از لاشه اسب برایشان استفاده می شد.

خراش های روی صورت هیرمان فعلی و کامران قبلی، یکی دیگر از دغدغه های دوستداران محیط زیست است؛ مشکلی که معماریان می گوید فقط به خاطر دوری راه و طولانی بودن مدت زمان حضور این شیر نر در جعبه انتقالش بوجود امده است. به گفته او، این شیر سه روز در راه بوده، از بریستول به صورت زمینی به لندن رفته و از لندن با کشتی به المان رسیده و از آلمان با پرواز به ایران. درنتیجه صورتش در جعبه ای که در آن قرار داشته به این طرف و آن طرف برخورد کرده و کمی ساییده شده اما الان این زخم خوب شده است.

به گفته معماریان تا جمعه به احتمال زیاد، ایلدا یعنی همسر هیرمان هم از راه می رسد؛ قرار گرفتن این دو شیر در کنار هم ، احتمال باروری آنها را به ذهن خیلی ها می آورد اما دامپزشک باغ وحش تهران می گوید: باغ وحش ارم تحت نظر برنامه EEP یا تکثیر گونه‌های در خطر انقراض در باغ وحش‌ها کار می‌کند و برای تکثیر هر گونه‌ای باید توصیه نامه تکثیر داشته باشد و این یعنی بر اساس توصیه نامه تکثیر گونه‌های در خطر انقراض بانک ژن، نیاز به جایگاه مناسب و معرفی مجدد در طبیعت باید صورت گیرد و اگر هر کدام از این‌ها را باغ وحش‌ها داشته باشند می‌توانند توصیه‌نامه را داشته و تکثیر را انجام دهد؛ اما فعلا برنامه ای مشخص برای این هدف وجود ندارد.

سازمان به احیا فکر نمی کند

حفاظت از گونه های جانوری موجود در حیات وحش ایران ؛ اولویت اول سازمان حفاظت محیط زیست است . این را مجید خرازیان مقدم ، مدیرکل دفتر حفاظت و مدیریت حیات وحش سازمان محیط زیست، به ما می گوید؛ وقتی از او درباره برنامه های این سازمان برای احیای شیر ایرانی می پرسیم.

با این جواب مقدم به ما می گوید که این دو شیر توسط یک باغ وحش به کشور وارد شده اند نه سازمان محیط زیست و اولویت اول سازمان محیط زیست هم ، حفاظت از گونه های جانوری ای است که در کشور وجود دارد بویژه گونه های در معرض تهدید و بالاخص گونه های در معرض انقراض.

مقدم با این حال به نمایندگی از سازمان متبوعش می گوید که ممکن است در سالهای اینده این سازمان نیم نگاهی هم به بحث امکان سنجی و احیای مجدد گونه های منقرض شده مثل همین شیر ایرانی داشته باشد. اما این موضوع فقط در حد یک احتمال است.

با این حال این مقام مسئول هم ، اصالت ژنتیکی این شیرها را تایید می کند و می گوید: این دو شیر سرتیفیکیشن های لازم وبین المللی را دارند و تا جایی که من می دانم در زمان قاجار حدود ۱۲۰سال پیش تعدادی شیر به پادشاهی انگلیس هدیه داده شده و این شیرها می توانند از همان نسل باشند.

 شیری با نژاد مخلوط

با این حال محمدعلی یکتانیک؛  کارشناس حیات وحش نظری خلاف این دو نفر دارد؛ او جزو منتقدانی است که می گوید که وارد کردن این دو شیر به کشور در شرایط فعلی محیط زیست و حیات وحش کشورمان ،  بیشتر حالت نمایش دارد؛ نمایشی که می خواهد ذهن ها را از کمبودها و نقص های  موجود، از یوزپلنگ درحال انقراض و محیط بان های بی امکانات و دست خالی ، منحرف کند.

این اما همه ماجرا نیست و این کارشناس حیات وحش در ادامه اصالت این دو شیر را هم زیر سوال می برد. او به ما می گوید: درباره اینکه این شیرها واقعا ایرانی باشند جای تردید است ؛ اینکه نسل شان از زمان قاجار به صورت خالص ادامه پیدا کرده باشد بیشتر حالت گمانه زنی دارد و این احتمال هم هست که درصدی از ناخالصی در ژن شان باشد.

یکتانیک در توضیح بیشتر می گوید: اساسا شیری که الان به اسم شیر ایرانی وارد کشور شده، شیر اسیایی است . شیر اسیایی برای اولین بار در ایران نامگذاری شده (این روال است که هر گونه جانوری ای برای اولین بار در هر جایی نامگذاری بشود اسم انجا را می گیرد) اما نکته اینجاست که  الان حدود ۷۰۰ قلاده از این شیر اسیایی در هند وجود دارد و به خاطر از بین رفتن زیستگاه در ایران دیگر وجود ندارد.

این کارشناس حیت وحش ادامه می دهد: ما اصلا نمی توانیم از واژه احیا برای شیر ایرانی استفاده کنیم؛ ما بیش از ۸۰سال پیش به طور قطعی شیر ایران را از دست دادیم و هیچ زیستگاه مناسبی برای ان دیگر وجود ندارد؛ پس امکان احیا هم وجود ندارد.

مینا مولایی

حیات خشکیده وحش

گزارشگران سبز از فروش حیوانات تاکسیدرمی‌شده در فضای مجازی به دست دلالان حیات وحش گزارش می‌دهد

بساطشان پر است از انواع و اقسام حیوانات خشک‌شده؛ از کل و قوچ و گراز گرفته تا عقاب و شاهین و فلامینگو و حتی گرگ و روباه و سمور. این افراد البته بساط خود را در جلوی چشم عموم مردم پهن نکرده و تقریبا زیرزمینی فعالیت می‌کنند، آن هم در فضای مجازی، در همین سایت‌های خرید و فروش معروف و شبکه‌های اجتماعی پرمخاطب. اما فعالیتشان آنقدر مخفیانه نیست که نتوانیم سر از کارشان در بیاوریم. با یک جست‌وجوی ساده، ده‌ها آگهی فروش حیوانات تاکسیدرمی‌شده نمایان می‌شود، ضمیمه هرکدام هم یک شماره تلفن است که می‌شود تنها سر نخ ما برای ارتباط با این دلالان حیات وحش.

در قالب مشتری با شماره‌های زیر آگهی‌ها تماس می‌گیریم، نفر اولی که پاسخ می‌دهد، تهرانی است. در عنوان آگهی‌اش نوشته «مجسمه دکوری عقاب»، اما وقتی از او سراغ تاکسیدرمی این پرنده شکاری را می‌گیریم، می‌گوید عقاب‌هایش را فروخته است، اما هنوز چند شاهین ایرانی در بساطش پیدا می‌شود؛ با قیمت‌هایی بین ۲۵۰ تا ۴۸۰ هزار تومان.

از او می‌خواهیم عکسی از همه تاکسیدرمی‌هایی را که برای فروش گذاشته است، ارسال کند. همان ابتدا ۲۹ عکس برایمان می‌فرستد، از انواع طوطی، شاهین، طاووس، قرقاول و دیگر پرندگان؛ اما به او می‌گوییم که این پرنده‌ها را همه همکارانت نیز دارند و از این فروشنده می‌خواهیم از تاکسیدرمی‌های کمیاب‌تر خود رونمایی کند. او هم بلافاصله عکس یک گرگ را می‌فرستد و می‌گوید این گرگ چند هفته پیش در غرب کشور شکار شده و او اکنون تاکسیدرمی‌شده آن را با قیمت ۶۵۰ هزار تومان می‌فروشد.

برایش می‌نویسیم که این گرگ هم ما را راضی نمی‌کند و او هم در جواب، عکس‌هایی از یک گربه وحشی، یک سمور و سر یک شغال را می‌فرستد و می‌گوید این‌ها را به تازگی فروخته است، اما اگر جنسی شبیه این‌ها پیدا کرد، خبرش را به ما خواهد داد. از این دلال حیات وحش می‌پرسیم که لاشه این حیوانات چطور به دستش رسیده است که او توضیح می‌دهد بعضی‌ها لاشه این جانوارن را در طبیعت پیدا می‌کنند و برایش می‌آورند، اما بیشتر آنها به صورت غیرمجاز ‎شکار شده‎اند.

همدستی شکاربان و شکارچی با دلالان حیات وحش

دومین فروشنده‌ای که با او تماس می‌گیریم، اهل شاهین‌شهر است؛ مثل اولی دستش پر نیست و بیشتر در زمینه پرنده‌های خشک‌شده کار می‌کند. به قول خودش، بهترین جنسش یک فلامینگو است که او می‌گوید در انزلی پرورش یافته و وقتی مُرده، او لاشه‌اش را از صاحب آن خریده و پس از تاکسیدرمی کردن، آن را با قیمت ۹۰۰ هزار تومان برای فروش گذاشته است. در ادامه هم عکس یک اردک تاجدار اروپایی و دو قرقاول آمریکایی را ارسال می‌کند و می‌گوید این‌ها نیز پرورشی بوده‌اند.

او اما از یک جغد هم رونمایی می‌کند که به گفته خودش، در اطراف اصفهان با یک دکل برق برخورد کرده و در دم جان داده است. بلافاصله هم یک محیط‌بان اصفهانی این لاشه را پیدا کرده و برای این فروشنده فریز کرده است. او می‌گوید از قبل با آن محیط‌بان هماهنگ کرده که هر لاشه به‌دردبخوری را که پیدا می‌کند، برایش کنار بگذارد و او هم در عوض حق حساب محیط‌بان را پرداخت می‌کند.

نفر بعدی که تماسمان را جواب می‌دهد، فروشنده‌ای است اهل قم. او البته بیشتر در کار ساخت حیوانات تاکسیدرمی‌شده است تا خرید و فروش آن. اما اگر بخواهیم می‌تواند پوست، شاخ و لاشه بسیاری از حیوانات را هم برایمان پیدا کند و تاکسیدرمی‌اش را بسازد.

به همین بهانه از او می‌خواهیم برایمان سر یک قوچ اوریال را پیدا کند و او هم می‌گوید پیدا کردن سر و شاخ مناسب این حیوان، اگر به صورت غیرمجاز شکار شده باشد، بین یک تا ۲ میلیون تومان هزینه می‌برد و اگر به صورت مجاز شکار شده باشد، بین ۵ تا ۶ میلیون تومان. خودش هم برای ساخت آن ۲ میلیون تومان دستمزد می‌گیرد.

ارزان‌تر بودن سر و شاخ قوچی که شکارچیان غیرمجاز آن را زده‌اند، بهانه‌ای می‌شود برای این که از این دلال قمی بخواهیم دنبال چنین سر و شاخی بگردد. او البته در ابتدا زیر بار این کار نمی‌رود و تاکید می‌کند که خودش شکارچی نیست و باید سراغ قوچی را که تازه صید شده، از دیگران بگیریم. اما با اصرار ما، کم‌کم راضی می‌شود و در کمتر از یک ساعت، عکسی را از سر یک قوچ اوریال که ظاهرا همین اواخر شکار شده است، می‌فرستد و می‌گوید: این را هفته پیش یکی از دوستانم در خراسان شمالی شکار کرده است و اگر بخواهید همین را بسازم، هزینه‌اش ۴ میلیون تومان می‌شود که باید نصف آن را همین اول پرداخت کنید.

در ادامه از این شخص می‌خواهیم دنبال تاکسیدرمی حیوانات خاص‌تری مثل سیاه‌گوش یا روباه شنی بگردد. او البته در این مرحله دیگر به ما اعتماد نمی‌کند و پاسخ می‌دهد: این‌ها جزو گونه‌های کمیابی هستند که به سختی در طبیعت پیدا می‌شوند و جریمه شکارشان هم خیلی سنگین است. بنابراین اصلا به دردسرش نمی‌ارزد که من در فضای مجازی به کسی که نمی‌شناسم، آمار چنین حیواناتی را بدهم.

لاشخوری از انواع گونه‌های وحشی

فروشنده دیگری که پاسخمان را می‌دهد، ظاهرا دستش در انواع حیوانات تاکسیدرمی‌شده، بسیار باز است. آن‌قدر که در آگهی خود تصاویری از حیوانات مختلفی مثل گربه جنگلی، شغال و شاهین را قرار داده. ما هم همان اول آمار گربه‌های جنگلی را از او می‌گیریم و او می‌گوید چهار گربه داشته، که دو تا از آنها را فروخته و دو تا هم باقیمانده است؛ یکی نر و یکی ماده، که حاضر است هر کدام از آنها را با قیمت یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان بفروشد.

با این فروشنده که اهل گیلان است سر صحبت را باز می‌کنیم و به او نیز می‌گوییم به دنبال تاکسیدرمی حیوانات کمیاب‌تری مثل پلنگ یا خرس هستیم. او پاسخ می‌دهد که خودش نیز دنبال چنین حیواناتی است، اما ریسک این کار بسیار بالاست، بخصوص درباره گونه‌هایی مثل پلنگ یا خرس که خرید و فروش آن جرم سنگینی دارد.

این فروشنده گیلانی البته این را هم می‌گوید که اگر در آینده به مشتری ثابتش تبدیل شویم، شاید بتواند درباره این گونه‌ها نیز برایمان کاری کند، مثلا به دوستان شکارچی‌اش بسپارد که وقتی به شکار می‌روند، گوشه چشمی نیز به این حیوانات داشته باشند.

از او می‌خواهیم تصاویری از هرچه را که دارد و به نظرش خاص‌تر می‌آید، برایمان ارسال کند. او نیز همان ابتدا عکسی از یک روباه خاکستری می‌فرستد و توضیح می‌دهد که این روباه متعلق به ییلاقات گیلان است که به دست یکی از دوستانش شکار شده و آن را با قیمت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان می‌فروشد.

دلال گیلانی حیات وحش در ادامه تصاویر این حیوانات را نیز ارسال می‌کند: سر یک بز کوهی با قیمت ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان، یک سمور ییلاقی با قیمت ۶۰۰ هزار تومان، یک شنگ (نوعی سمور آبی) با قیمت ۵۰۰ هزار تومان و چند سر گراز با قیمت یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان.

بعد هم عکس یک شاهین و یک سمور خونخوار را می‌فرستد که هر دو را درون یک دکور قرار داده و برایش یک میلیون تومان قیمت گذاشته است. او تصاویری از گربه‌های جنگلی را که قبلا فروخته نیز می‌فرستد و می‌گوید چون این گربه‌ها، قرقاول‌های پرورشی‎اش را شکار کرده‌اند، از آنها کینه به دل گرفته و سر یک فرصت مناسب همه‌شان را کشته است.

بعد از این چهار نفر، با بیشتر از ده شماره دیگر از نقاط مختلف کشور تماس می‌گیریم. بعضی‌ها می‌گویند کارگاه تاکسیدرمی دارند و برای این کار از سازمان محیط زیست مجوز گرفته‌اند، برخی هم می‌گویند فقط در کار گونه‌های پرورشی هستند و غیر از این، فقط حیواناتی را تاکسیدرمی می‌کنند که با پروانه رسمی شکار شده باشند.

اما خیلی از آنها کاری به این صحبت‌ها ندارند. برایشان هم فرقی نمی‌کند گونه‌هایی را که خشک می‌کنند، حفاظت‌شده هستند یا خیر. این افراد فقط می‌خواهند که لاشه جانوران را به هر شکل ممکن به دست بیاورند و تاکسیدرمی آن را با بالاترین قیمت بفروشند. آنها دلالان حیات وحش هستند و نفعشان در کشته شدن حیوانات است؛ یک جور لاشخوری، که اگر هرچه زودتر جلویش گرفته نشود، می‌تواند همین سهم اندک باقیمانده از حیات وحش ایران را نیز از آیندگان دریغ کند.

یگان حفاظت در تعقیب حیوان‌فروشان مجازی

تعداد بالای آگهی‌های فروش حیوانات تاکسیدرمی‌شده در فضای مجازی، آن هم برای گونه‌هایی که بسیاری از آنها حمایت‌شده یا آسیب‌پذیر هستند، می‌تواند حاکی از ضعف سیستم نظارتی یگان حفاظت محیط زیست به عنوان مسئول برخورد با انواع تخلفات حوزه حیات وحش، بر جرایم اینترنتی این حوزه باشد.

از این رو، با بالاترین مقام این یگان یعنی جمشید محبت‌خانی تماس می‌گیریم نحوه ورود یگان حفاظت محیط زیست به جرایم اینترنتی این حوزه را از او جویا می‌شویم. فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور نیز این مساله را می‌پذیرد که جرایم زیست‌محیطی در فضای مجازی بخصوص در زمینه خرید و فروش غیرقانونی حیوانات به صورت زنده یا تاکسیدرمی‌شده در سال‌های اخیر بیشتر شده است.

محبت‌خانی می‌گوید که آنها بر همین اساس دو ماه پیش جلسه‌ای را با مسئولان ارشد پلیس فتا تشیکل دادند و در آن جلسه مقرر کردند که باید رابطی بین یگان حفاظت محیط زیست کشور و پلیس فتا وجود داشته باشد تا جرایم زیست‌محیطی را در فضای مجازی با سرعت و دقت بیشتری رصد کند.

او این را هم اضافه می‌کند که قرار است در آینده نزدیک نیز جلسه‌ دیگری را با مسئولان پلیس فتا داشته باشند و در آن جلسه بحث حضور نماینده یگان حفاظت محیط زیست در پلیس فتای استان‌ها را نیز مطرح کنند. به این صورت که همه یگان‌های حفاظت استان‌ها، باید نماینده‌ای را در پلیس فتای آن استان داشته باشند تا به به جرایم اینترنتی این حوزه به صورت استانی رسیدگی کند.

با این حال، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست کشور تاکید می‌کند که در شرایط فعلی نیز آنها در حد امکانات و نیروی انسانی در اختیارشان، این تخلفات را دنبال می‌کنند و در پی برخورد با متخلفان این حوزه هستند. همچنین به گفته محبت‌خانی، اکنون نیز این یگان با کمک پلیس فتا فیلترینگ بعضی سایت‌ها و نرم‌افزارهایی را که اقدام به درج آگهی‌های خرید و فروش غیرمجاز حیوانات می‌کنند، پیگیری کرده و در این زمینه افراد بسیاری را نیز به دست قانون سپرده است.

محمد حسین خودکار

حیات وحش خاطره می شود

بقای حیات وحش ‌درگرو‌ حفظ زیستگاه است،اما زیستگاه های کشورما شرایط نامناسبی دارند‌ بنابراین می توان گفت حیات وحش ایران حال و روز خوبی ندارد؟‌ در کشورمان تا چند سال پیش، ۲۵۲ تالاب داشتیم، حالا تمام تالاب‎های ایران در لیست قرمز قرار دارند. هر سال یک تا ۱٫۵ درصد از جنگل‎های ایرانی نابود می‏شود.بنابراین خیلی دور از ذهن نیست اگر بگوییم تا هشتاد یا صد سال دیگر ایران جنگلی نخواهد داشت.

به این ترتیب با از بین رفتن زیستگاه ‌ حیات وحش نیز از بین خواهد رفت‌.این درحالی است که بسیاری از مراتع ما در قرق دام است ‌و چرای بیش از اندازه در حال از بین بردن مراتع است. با حذف مراتع نیز بسیاری از گونه های جانوری محکوم به مرگ می شوند‌. پوشش‌‌ گیاهی کوهستان‏ها نیز در حال نابودی است، با حذف پوشش گیاهی ‌گونه هایی مانند قوچ و میش نیز از بین خواهند رفت. تا چند سال پیش، ما ۴۰۰۰ گور خر داشتیم. امروز این تعداد به زیر ۳۵۰ راس رسیده است. امروز تعداد یوزپلنگ ایرانی به عدد ۳۰ نیز نمی رسد‌ همه این‎ها به خاطر بی‏تدبیری دولت‌ و در راس آن سازمان حفاظت‌ محیط زیست است.

اسماعیل کهرم
کارشناس محیط زیست

 

فقط ۳۰یوزپلنگ

شرایط یوزپلنگ‌ ها در کشورمان کاملا ‌بحرانی ‌است و جمعیت شان به عدد ۳۰ نمی رسد‌، آخرین بررسی ها این واقعیت تلخ را نشان می دهد. با این حال تلاش های زیادی برای نجات این گونه شده است، تلاش هایی که به طور حتم کافی نبوده و درواقع تنها شیب انقراض آنها را کم کرده است.

مساله ای که این روزها به انقراض یوز بیشتر از سایر عوامل دامن می زند، حضور دام در زیستگاه های این گونه است به همین  دلیل شرایط برای خروج دام از توران و میاندشت باید فراهم شود‌.

‌اما در کل برای بررسی شرایط حیات وحش کشور باید این مساله را‌ از دو منظر بررسی کرد. از منظر جمعیت گونه ای مانند یوز یا گونه های دیگری مانند گوزن زرد و گورخرایرانی نیز شرایط مناسبی ندارند‌.

اما از منظر دیگر که روش های حافظتی است باید گفت روش‌ها بدرستی در حال تغییر است و باید برای نجات محیط زیست و حیات وحش ‌این مسیر مناسب را ادامه داد.‌

برای نمونه حضور سازمان های مردم نهاد تخصصی پر رنگ تر از قبل شده است، اطلاع رسانی و گسترش فضای مجازی نیز سبب شده آگاهی مردم درباره حیات وحش بیشتر شده و در نتیجه کمک های مردمی بیشتری نیز اتفاق بیفتد مثلا در ماجرای جمع آوری کمک برای آزادی دو محیط بانی که به پرداخت دیه محکوم شده بودند شاهد  چنین تجربه مثبتی بودیم‌.

علاوه بر این باید روش‌های  نوین حفاظتی را نیز در اولویت قرار داد، روش هایی که ‌ حفاظت ‌جامعه محور هستند یعنی با ذی‌نفع کردن جوامع محلی آنها به حفاظت از زیستگاه ها تشویق می شوند‌.

مرتضی اسلامی دهکردی
عضو هیات مدیره انجمن یوزپلنگ ایرانی

 

 

پایان وحش ‌

توسعه ناپایدار، تغییر اقلیم و سوء مدیریت به انقراض حیات وحش دامن می زند

شیر ایرانی رفت، ببر مازندران خاطره شد و یوزپلنگ‌ها با انقراض دست و پنجه نرم می کنند. بسیاری از گونه های جانوری کشور شرایط مناسبی ندارند این واقعیت تلخ را آمارهای نصفه و نیمه ای که وجود دارد نیز تایید می کند. ‌ تا حدود ۴سال پیش تعداد گونه های جانوری کشورمان که در  گروه های بحرانی، معرض خطر انقراض و آسیب پذیر جای می گرفتند حدود ۷۶گونه برآورد می شد، اما براساس آخرین اطلاعاتی که سازمان حفاظت محیط زیست دراختیار ما قرار داده و مربوط به سال ۲۰۱۷ است این آمار برای مهره داران از مرز ۱۴۰ گونه نیز عبور کرده است به همین دلیل می توان آب پاکی را روی دست آنهایی ریخت که ادعای حفاظت از حیات وحش را دارند  چراکه در چندسال گذشته جمعیت گونه های بحرانی و آسیب پذیر کشور بیش از دوبرابر شده است‌.

جاده‌هایی که قلب زیستگاه‌ را می‌شکافند، معدن‌هایی که زیستگاه ها را ناامن می کنند، شکارچیانی که قلب حیات را نشانه می گیرند و … حیات وحش برای بقا در زیستگاه های کشور با مشکلات زیادی رو به است، اما برنامه های مسؤولان برای نجات آنها هیچ وقت از مقام وعده فراتر نرفته است، برای نمونه می توان به اجرای طرح های توسعه ای اشاره کرد که بدون ارزیابی زیست محیطی اجرا می شوند، اجرای این طرح‌ها بکرترین زیستگاه های کشور را به بهانه هایی مانند اشتغال نابود می کند برای نمونه به اجرای طرح گردشگری در  جزیره آشوراده می توان اشاره کرد یا از برنامه هایی مانند اجرای پروژه تله کابین در جنگل‌های الیمستان نوشت که در جریان آن ۶٫۵ هکتار از مناطق جنگلی و مرتعی با تهدید رو به رو شده است.

طرح‌های ظاهرا نجات

برای نمونه طرح های نجات زیادی را در بایگانی معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست می توان یافت طرح هایی که برای نجات گونه هایی در معرض خطر انقراضی مثل یوزپلنگ، خرس سیاه، گورخر ایرانی و.. . نوشته شده اند.

طرح هایی که به نظر می رسد فقط نوشته می شوند و با تغییر مدیران تنظیم و تهیه شان دوباره در دستور کار برخی مدیران قرار می گیرد. به قول معروف این طرح ها شاید برای حیات وحش آب نداشته باشد، اما ‌ برای بسیاری از مدیران نان دارد.

این روزها نیز بسیاری از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست در جلساتی شرکت می کنند که در خوشبینانه ترین حالت  خروجی شان طرح هایی است بایگانی می شوند.

مساله دیگری که سبب شده مشکلات  حیات وحش کشور بدرستی حل و فصل نشود  مدیرانی هستند که ترجیح می دهند از پشت میزهایشان و در سازمان حفاظت محیط زیست برای حیات وحش کشور نسخه بپیچند. پشت میز نشینی در سازمان حفاظت محیط زیست را باید یکی از آفت هایی دانست که سبب شده محیط زیست کشور سیر نزولی داشته باشد. چراکه عموما تصمیم هایی برای مسائل زیست محیطی  گرفته می شود که با توجه به شرایط و امکانات موجود امکان اجرا ندارد.

نبود درمانگر مخصوص حیات وحش نیز سبب شده سازمان  حفاظت محیط زیست در درمان گونه های جانوری آسیب دیده بدرستی عمل نکند.

این بی توجهی‌ها در حالی اتفاق می افتد که نباید فراموش کرد که ‌ زندگی انسان و حیات وحش مانند تار و پود قالی بهم گره خورده است و با حذف گونه های جانوری اکوسیستم از حالت تعادل خارج می شود برای نمونه با حذف گونه های مانند یوزپلنگ یا پلنگ و حذف نشدن گونه های ضعیف در  جمعیت چارپایان بیماری درزیستگاه طغیان کرده و زیستگاه دچار آسیب می شود، آسیبی که درنهایت زندگی انسان را با چالش رو به رو خواهد کرد‌.

۲۶قرق اختصاصی شکار‌ در راه است

معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست از افزایش قرق‌های اختصاصی شکار خبر می دهد

از مرداد سال گذشته که در صدر معاونت محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست قرار گرفته است، بارها در مصاحبه‌های مختلف اعلام کرده که با شکار مخالف نیست. حمید ظهرابی البته این را هم گفته است که باید سود حاصل از شکار صرف حفاظت از تنوع زیستی شود و به نحوی به جوامع محلی برسد، اما بازهم اتخاذ چنین مواضعی از متولی اصلی حفاظت از حیات وحش کشور سبب اعتراض بسیاری از فعالان محیط زیست شده است.این اعتراضات دلیلی می‌شود برای این که با ظهرابی تماس بگیریم و از او بخواهیم که توضیح دهد فروش پروانه‌های شکار در مناطق حفاظت‌شده و قرق‌های اختصاصی در زمان مدیریت او، دقیقا چه کمکی به حیات وحش و جوامع محلی کرده است و راز کسب درآمدهای میلیاردی مدیران قرق‌های اختصاصی از عرصه‌های طبیعی تحت اختیارشان چیست؟ این مصاحبه همچنین بهانه‌ای می‌شود تا از معاون محیط طبیعی سازمان حفاظت محیط زیست درباره علت موافقت این سازمان با ایجاد سایت گردشگری در جزیره بکر «آشوراده» نیز سؤال کنیم.

هرچند ظهرابی در پاسخ به بیشتر سؤالات ما از عملکرد مجموعه خود دفاع می‌کند، اما بازهم ترجیح می‌دهد که بخشی از پرسش‌ها را بدون جواب بگذارد. او همچنین در حالی که اکنون فقط ۵ قرق اختصاصی در سطح کشور فعال است، از احتمال تعیین ۲۶ محدوده جدید به عنوان قرق اختصاصی در آینده‌ای نزدیک خبر میی دهد.

 

قرق‌های اختصاصی در همین مراحل اولیه شکل‌گیری خود با انتقادات بسیاری از سوی فعالان محیط زیست مواجه شده‌اند. شما چه پاسخی به این انتقادات می‌دهید و به نظر شما، فعالیت این قرق‌ها چه نتیجه مثبتی برای حیات وحش و جوامع محلی داشته است؟

در پاسخ به این سؤال برای شما از قرق منصورآباد رفسنجان مثال می‌زنم. یکی از اتفاق‌های خوبی که در این قرق افتاده، مشارکت مردم در حفاظت از حیات وحش در این منطقه است. به این صورت که در قرق منصورآباد، بیش از ۱۸۰ شکارچی که می‌توانستند به صورت بالقوه یک عامل تهدید برای حیات وحش منطقه محسوب شوند، امروز نه تنها دیگر دست از شکار در این زیستگاه کشیده‌اند، بلکه تشکلی مردمی تاسیس کرده و برای حفظ حیات وحش در کنار یکدیگر تلاش می‌کنند.

اما مدیران این قرق با نظارت شما تعدادی پروانه شکار هم فروخته‌اند.

فقط ۹ پروانه، که از این تعداد، ۶ پروانه سهم شکارچیان بومی منطقه بوده و یک پروانه به شکارچی داخلی غیربومی و دو پروانه هم به شکارچیان خارجی واگذار شده است.

از این تعداد پروانه فروخته شده، قرق‌داران منصورآباد چقدر درآمد کسب کرده‌اند؟

ببینید، پروانه‌هایی که به شکارچیان بومی داده می‌شود، قیمت خیلی پایینی دارند و هدف از صدور آن، فقط این است که شکارچی بومی انگیزه کنار گذاشتن شکار غیرمجاز را پیدا کند. اما آنچه که باعث درآمدزایی برای مدیران این قرق شده، پروانه‌هایی است که به دو شکارچی خارجی و یک شکارچی داخلی فروخته شده است. البته در کنار این درآمد، مدیران قرق منصورآباد باید هزینه‌هایی مثل حقوق ۸ قرق‌بان و یک کارشناس، نگهداری از چند خودرو و موتورسیکلت و خرید بنزین و دیگر تجهیزات را بپردازند و اگر منصفانه حساب کنیم، می‌بینیم که میزان هزینه‌ها با مقدار درآمد کسب‌شده تقریبا مساوی است.

با این حال، برخی کارشناسان معتقدند که قرق‌داران، سالانه چند میلیارد تومان از مدیریت این زیستگاه‌ها به دست می‌آورند.

این صحبت‌ها، هیاهوی رسانه‌ای برخی افراد است که می‌خواهند فعالیتی را که می‌تواند برای آینده حیات وحش کشور موثر باشد، زیر سوال ببرند. در حالی که قرق‌داران از عرصه‌هایی حفاظت می‌کنند که سازمان محیط زیست به خاطر کمبود نیرو و امکانات، نمی‌تواند به نحو مطلوب به آن رسیدگی کند. ضمن این که بر اساس آمارهای ما، تلاش‌های مدیران قرق‌های اختصاصی باعث افزایش جعمیت حیات وحش در آن عرصه‌ها شده است.

اما بعضی از کارشناسان می‌گویند چون این قرق‌ها نزدیک مناطق حفاظت‌شده محیط زیست قرار دارد، قرق‌داران با ناامن کردن این مناطق برای حیات وحش، حیوانات را به داخل محدوده قرق‌ها فراری می‌دهند. بنابراین به گفته آن کارشناسان، افزایش جمعیت حیات وحش در قرق‌های اختصاصی به خاطر زاد و ولد چارپایان نیست، بلکه ناشی از کوچانده شدن آنهاست.

مگر ماموران ما در مناطق حفاظت‌شده به کسی اجازه می‌دهند که وارد این مناطق شوند و آن را برای حیات وحش ناامن کنند.  این حرف‌ها به نوعی زیر سوال بردن تلاش‌های نیروهای محیط‌بانی است که در مناطق حفاظت‌شده خدمت می‌کنند.

از سویی دیگر، بر اساس آمارهای ما که قبلا آن را در مصاحبه‌های دیگری بیان کرده‌ام، در همه مناطق حفاظت‌شده نزیک به قرق‌های اختصاصی، جمعیت حیات وحش هم در این مناطق و هم در قرق‌های اختصاصی، افزایش پیدا کرده است. بنابراین اصلا این امکان وجود ندارد که حیات وحش از مناطق حفاظت‌شده به این قرق‌ها کوچ کرده باشد. از این رو، اگر مجموع صحبت‌ها را کنار هم بگذاریم، می‌بینیم مخالفت‌ها با قرق‌های اختصاصی بیشتر بهانه‌جویی است تا نقدهای منصفانه.

این‌طور که به نظر می‌رسد، شما از عملکرد قرق‌داران کاملا راضی هستید. بر این اساس آیا برنامه‌ای برای افزایش تعداد قرق‌های اختصاصی دارید و گروه‌های جدیدی در این زمینه از شما درخواست داشته‌اند؟

بله، درخواست‌های زیادی برای تاسیس قرق‌های اختصاصی ارائه شده است و این رویکرد ما در حفاظت، که همزمان منافع حیات‌وحش و جوامع محلی را تامین می‌کند، مورد استقبال قرار گرفته. از طرفی، پس از توافق با مسئولان سازمان جنگل‌ها و مراتع، در سراسر کشور ۲۶ محدوده برای راه‌اندازی قرق‌های جدید در نظر گرفته شده که در صورت تصویب در شورای عالی حفاظت محیط زیست به قرق‌های کنونی افزوده خواهند شد.

البته در این زمینه رویکرد ما از صدور مجوز قرق به نام افراد، به ثبت محدوده به عنوان قرق اختصاصی و واگذاری تصدی آن از طریق اطلاع‌رسانی عمومی برای مدت محدود به متقاضیان تغییر خواهد کرد. در فرآیند جدید، محدوده‌ها ابتدا در شورای عالی حفاظت محیط زیست به ثبت می‌رسند و سپس با بررسی درخواست متقاضیان، تصدی‌گری قرق با اولویت جوامع محلی و دارندگان حقوق و سامانه‌های عرفی چرای دام، برای مدت ۵ سال به آنها ارائه خواهد شد.

خارج از بحث قرق‌های اختصاصی، مساله ابهام‌آمیز دیگری که در حوزه کاری شما وجود دارد، ماجرای ایجاد سایت گردشگری در جزیره «آشوراده» است. در این زمینه اخیرا مدیرکل محیط زیست استان گلستان، گفته است که «مطالعات ارزیابی زیست‌محیطی برای سایت پشتیبانی این طرح انجام نشده». با توجه به این صحبت، این نگرانی ایجاد می‌شود که آیا برای خود این طرح ارزیابی‌هایی زیست‌محیطی انجام شده است؟

ببینید، سایت پشتیبان که آقای مدیرکل گفته‌اند، اصلا داخل جزیره نیست. دست‌اندرکاران این طرح می‌خواستند اقداماتی مانند ساخت مجموعه‌های اقامتی بزرگ را در این جزیره انجام دهند که سازمان محیط زیست با توجه به ارزیابی‌های زیست‌محیطی این اجازه را نداد. به همین دلیل این افراد تصمیم گرفتند که این پروژه‌ها را در بیرون از جزیره و در شهر بندر ترکمن انجام دهند. به همین جهت، ایجاد سایت پشتیبان طرح گردشگری جزیره آشوراده، دیگر از حوزه معاونت محیط طبیعی سازمان محیط زیست خارج شده است.

اما داخل خود جزیره چطور؟ فعالان محیط زیست هنوز این نگرانی را دارند جزیره آشوراده که بخشی از پناهگاه حیات وحش میانکاله محسوب می‌شود، به تفرجگاهی در معرض آسیب تبدیل شود.

اصلا قرار نیست این اتفاق بیفتد. برای این منظور مطالعات مدیریت منطقه، متکی بر ارزیابی توان اکولوژیک آن انجام شده است. بر اساس این مطالعات، ظرفیت برد حیات وحش جزیره محاسبه شده و بر اساس دستورالعمل‌ها، بناست که فقط به تعداد معدودی بازدیدکننده اجازه داده شود که وارد محدوده سایت گردشگری جزیره شوند.

اما درآمد این طرح که سال‌هاست اصرار بر اجرای آن وجود دارد، به کدام نهاد دولتی یا غیردولتی خواهد رسید؟

متولی اصلی این طرح، سازمان همیاری شهرداری‌های استان گلستان است که قرار است با همکاری استانداری آن را اجرا کند. البته این نهادها، بنگاه‌های اقتصادی نیستند که از انجام این کار دنبال منافع مادی خود باشند، بلکه هدفشان فقط خدمت‌رسانی به مردم است.

 

محمد حسین خودکار

مافیای زیرآبی

مافیای صیدترال محیط زیست ‌و معیشت بومیان جنوب کشور را دچار مشکل کرده است

یک ملت یک میلیارد و چند صد میلیون نفری به جان هرچه که بیفتند تمامش می‌کنند حتی اگر آن چیز دریای بیکران عمان و لشکر ماهی هایش باشد. چینی‌ها بعد از انقلاب مائو به خواست او به جان گنجشک‌های کشورشان افتادند چون مائو گفته بود آنها مخل کشاورزی چین‌اند. این نسل کشی به دست جمعیتی میلیاردی آنقدر دقیق انجام شد که خیلی زود نسل گنجشک چینی ا ز این کشور برچیده شد که البته بعد از طغیان حشرات و آفات که ماحصل این کشتار چشم بسته بود آنها مجبور شدند از روسیه گنجشک وارد کنند. این حالا حکایت ماست و چینی‌ها و دریای عمان ما، این آبی نیلگون که قرن‌هاست نان سر سفره ساحل‌نشینان گذاشته، سفره‌ای که از اقبال بد یا مافیای بیرحم، چند سالی است با چشم بادامی‌هایی که دورش نشسته اند بی برکت شده است.

چینی‌ها چند سالی در خفا با کشتی‌های صنعتی در دریای عمان تاختند و با این که محلی‌ها ازاین وضع گله می‌کردند، ولی هیچ چیز رسما تایید نمی‌شد تا امسال که بالاخره صیادی سیری‌ناپذیر اینها در آب‌های جنوب کشورمان تایید شد و معاون امور بندری و اقتصادی سازمان بنادر و دریانوردی گفت که کشتی‌های چینی برای این صیادی، قرارداد اجاره بلند‌مدت دارند، صیادی در عمق ۲۰۰ متری دریای عمان.
این دریا که پیشروی آب اقیانوس هند به داخل خشکی در جنوب‌غربی آسیا در عمیق‌ترین نقطه اش بیش از۳۳۰۰ متر عمق دارد، ولی هرچه به سمت غرب کشیده می‌شود این عمق کمتر می‌شود تا جایی که عمق دریای عمان حوالی تنگه هرمز حدود۸۰ متر است. جاهایی که دریای عمان از عمق می‌افتد درست نقاطی است که چینی‌ها به آن طمع صیادی دارند و وقتی معاون سازمان بنادر و دریانوردی می‌گوید صیادی درعمق۲۰۰ متری با چینی‌ها توافق شده یعنی مطلوب‌ترین نقطه برای ماهیگیری به دستشان رسیده است.
گرگورها و تورهای بومیان سواحل ایران هرگز به این عمق نمی‌رسد اما کشتی‌های صنعتی چینی با تورهایی که ترال خوانده می‌شود و آنقدر دنبال کشتی کشیده می‌شوند تا همه آبزیان حوالی عمق۲۰۰ متری را به دام بیندازند به معنی واقعی کلمه بستر دریا را با همه جاندارانش جارو می‌کنند. بی دلیل نیست که سال هاست بسیاری از صیادان ایرانی دست خالی از ماهیگیری برمی‌گردند و برای گذران زندگی به عسر و حرج افتاده‌اند.
استدلال مسؤولان سازمان بنادر و دریانوردی دراین باره شنیدنی و تلخ است.چراکه گفته بودند، چون ایران فناوری صیادی درعمق۲۰۰ متری را ندارد این کار به چینی‌ها سپرده شده و حتی این استدلال را به مجلس نیز برده بودند که علی ابراهیمی، رئیس کارگروه دام و طیور و آبزیان کمیسیون کشاورزی آن را برای ما روایت کرد.
او گفت در جلسه‌ای که مدتی پیش با مسؤولان شیلات داشتیم ادعا کردند کشتی‌هایی که صید ترال می‌کنند فقط فانوس ماهی‌ها را صید می‌کنند و چون صید این ماهی‌ها نیاز به ابزار خاصی دارد از دسترس ما خارج است و برای این که از این منبع درآمدی استفاده کنیم به برخی کشتی‌ها به شکل اجاره‌ای و تعدادی نیز به صورت اجاره به شرط تملیک اجازه صید داده‌ایم. حرف زدن از صید فقط فانوس ماهی در دریای عمان البته مثل جوک می‌ماند به این دلیل که وقتی تورهای ترال پشت کشتی‌های صیادی کشیده می‌شود به هیچ جنبنده دریایی رحم نمی‌کند حتی به مرجان‌های زیرآب که حتما این تورها آنها را می‌شکنند و متلاشی می‌کنند.

 واکنش سپاه
همین ماه بهمن بود که حسین هاشمی، نماینده مردم بندرعباس درگفت‌وگو با ایسنا از فرماندهان منطقه پنجم و یکم نیروی دریایی سپاه به خاطر برخوردشان با شناورهای صیادی ترال تشکر کرد و گفت که مراجع قضایی با صدور احکام مناسب، راه را برای سوءاستفاده از ذخایر آبزیان کشورمان خواهند بست.
کمی پس از انتشار این خبر، فرمانده پایگاه امامت نیروی دریایی سپاه جاسک نیز درگفت‌وگو با فارس از توقیف ۱۴ فروند کشتی صیادی ترال درآب‌های بندر جاسک خبر داد که روی هم ۵۳۲ تن انواع آبزی بار زده بودند که
۳۲۰ تن آن ماهی‌های خوراکی و تجاری بوده است. با این حال علی ابراهیمی، رئیس کارگروه دام و طیور و آبزیان کمیسیون کشاورزی مجلس معتقد است بهتر بود جهادکشاورزی بهترعمل می‌کرد تا کار به مداخله سپاه نکشد. او می‌گوید کشتی‌های ترال از محدوده‌ای که برایشان تعیین شده تجاوز می‌کنند و صیادان بومی را به مضیقه می‌اندازند و سکینه الماسی نماینده دیر،کنگان،جم و عسلویه نیز به ما می‌گوید در حالی که همه مسؤولان ازعواقب ناگوار صید ترال آگاهند و با آن مخالف ولی صیادی چینی‌ها ادامه دارد و شرایط بومیان منطقه را دشوارتر می‌کند.
​​​​​​​
 مافیا کیست؟ 
حتما پای مافیا وسط است، سپاه که این طور می‌گوید، به طور مشخص علیرضا تنگسیری فرمانده نیروی دریایی سپاه. او سه روز پیش گفت باورم شده پشت ماجرای صید ترال و کشتی‌های چینی مافیایی وجود دارد. تنگسیری که خبر داده فعلا سه فروند کشتی چینی در بندر تجاری باهنر توقیف شده، اضافه کرده این کشتی‌ها گاهی تا ۷۰ تن ماهی از گونه‌های مختلف صید می‌کنند و آنها را در کانتینرهای منجمدشده به خارج کشور می‌فرستند که از نگاه او ربودن نان از سفره صیادان سنتی است.
اما این مافیا کیست؟ پرسشی که هیچ کس تابه حال به آن پاسخ نگفته و حتی فرمانده نیروی دریای سپاه با این که مستنداتی در دست دارد فعلا ترجیح می‌دهد وارد این حوزه نشود. البته وقتی فرمانده پایگاه امامت نیروی دریایی سپاه جاسک از توقیف ۱۴ کشتی متخلف صیادی خبر داد و گفت پنج کشتی خارجی و بقیه ایرانی بوده اند این ظن تقویت می‌شود که این مافیا شاید یک مافیای
ایرانی -خارجی باشد. با این حال علی ابراهیمی و سکینه الماسی از جایگاه دو نماینده مجلس ترجیح می‌دهند به این صراحت درباره مافیای زیرآبی موضع نگیرند و ابراهیمی به این بسنده می‌کند که مسلما درقضیه صیادی ترال افرادی سود می‌برند و الماسی به این جمله اکتفا می‌کند که برخی از صید ترال پول خوبی درمی‌آورند.
بد ماجرا این است که این افراد گمنام دارند تحت پوشش حمایت‌های دولتی و وزارتی کار می‌کنند درحالی که خیلی‌ها شک دارند اصلا این صیادی به نفع کشورمان باشد، نفعی که ادعا می‌شود از بابت صید فانوس ماهی عاید کشورمی شود. یکی از کسانی که این معادله را به چالش کشید فاطمه ذوالقدر نماینده خانه ملت است که درنشست علنی روزچهاردهم بهمن مجلس شرح داد که براساس آمارسال۹۶ وزارت جهادکشاورزی۱۷ هزارتن فانوس ماهی صید شده که ارزشش ده میلیارد تومان بوده درحالی که۹۰ شناوری که مشغول صید این ماهی بوده اند ۲۸ میلیارد تومان یارانه سوخت گرفته اند که عملا بی‌منفعت بودن این صید را نشان می‌دهد.

مریم خباز

صدور مجوز شکار به شرط رعایت اصول

 هر زیستگاه برای پناه دادن به گونه‌های جانوری مختلف، گنجایش مشخصی دارد که به آن «ظرفیت برد» می‌گویند. حال اگر جمعیت یک گونه جانوری در زیستگاهی خاص به نصف ظرفیت برد آن زیستگاه برسد، سرعت تولید مثل آن گونه، به بالاترین حد خود خواهد رسید. در این صورت متولی حیات‌وحش می‌تواند برای حفظ زیستگاه، تعداد معینی پروانه شکار صادر کند.
بنابراین اگر متولی حیات‌وحش قصد داشته باشد برای گونه جانوری خاصی پروانه شکار صادر کند، ابتدا باید به صورت علمی ظرفیت برد آن‌ گونه جانوری در زیستگاه مورد نظر را محاسبه کند. بعد از آن نیز باید با انجام سرشماری‌های دقیق، جمعیت آن گونه جانوری را در آن زیستگاه به دست آورد.
اما امسال که سازمان محیط‌زیست بعد از چند سال ممنوعیت اقدام به صدور پروانه شکار در مناطق حفاظت‌شده و قرق‌های اختصاصی کرده، مسؤولان این سازمان ادعا می‌کنند که چون جمعیت گونه‌های جانوری در این زیستگاه‌ها با رشد محسوسی همراه بوده، آنها برای متعادل کردن شرایط جنسی و سنی جمعیت حیات‌وحش این پروانه‌ها را صادر کرده‌اند. البته در صحبت‌های مسؤولان سازمان محیط‌زیست خبری از محاسبه ظرفیت برد زیستگاه‌ها نیست، در صورتی قبل از صدور هر نوع مجوزی برای شکار باید این ظرفیت در هر زیستگاه به صورت دقیق محاسبه شود.
با این حال بازهم اصل صدور پروانه‌های شکار در مناطق حفاظت‌شده از سوی سازمان محیط‌زیست را نمی‌توان زیر سؤال برد. زیرا براساس آمارهای رسمی این سازمان، در سال‌های اخیر در بسیاری از این مناطق شاهد افزایش جمعیت حیات‌وحش بوده‌ایم. البته صدور پروانه‌های شکار به شرطی جایز است که در این زمینه مدیریت اصولی انجام شود، یعنی این پروانه‌ها به تعدادی صادر شوند که به جمعیت حیات‌وحش زیستگاه‌ها لطمه نخورد.
از سویی دیگر چون حیات‌وحش کشور جزو سرمایه‌های ملی محسوب می‌شود هر نوع درآمدی که سازمان محیط‌زیست یا مدیران قرق‌های اختصاصی از فروش پروانه‌های شکار کسب می‌کنند باید به گونه‌ای به همه مردم کشور اختصاص پیدا کند. در این زمینه، سازمان محیط‌زیست می‌تواند از یک‌سو به تقویت زیرساخت‌ها و نیروهای محیط‌بانی بپردازد و از این طریق، شرایط را برای بهبود زیست‌بوم کشور فراهم کند که این کار نوعی خدمت‌رسانی به عموم جامعه تلقی می‌شود.
از سویی دیگر، این سازمان می‌تواند بخشی از درآمد حاصل از فروش پروانه‌های شکار را به توسعه زیرساخت‌ها و فراهم کردن امکانات مورد نیاز جوامع محلی مجاور این زیستگاه‌ها اختصاص دهد. در این حالت، وقتی مردم محلی می‌بینند نفع صدور پروانه‌های قانونی شکار به خود آنها نیز می‌رسد، به صورت خودجوش سازمان محیط‌زیست را در حفظ حیات‌وحش کشور یاری خواهند داد.

افشین  علیزاده، هیات علمی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران

قربانی مثل حیات‌وحش

نبود نظارت بر صدور پروانه های شکار، باعث شده محیط زیست ایران با تهدید جدی مواجه شود

سال‌هاست که مدیریت شکار به چالشی بزرگ برای متولیان حیات‌وحش کشور تبدیل شده ودر گوشه و کنار خاک ایران شکار به صورت مجاز و غیرمجاز رواج دارد و به نظر می‌رسد، هیچ کدام از مدیرانی که تاکنون سکان هدایت سازمان حفاظت محیط‌زیست را به دست گرفته‌اند، نتوانسته‌اند این پدیده را به درستی مدیریت کنند. البته تا چند سال گذشته مسؤولان وقت حداقل در ظاهر مخالف شکار بودند و اعلام می‌کردند که تا وقتی ما بر سر کاریم، شکار ممنوع است. گرچه در آن دوره «شکار ممنوع» هیچ‌گاه به درستی اجرا نشد، اما وقتی در دولت جدید، مدیریت سازمان حفاظت محیط‌زیست عوض شد و بعد هم حمید ظهرابی بر کرسی معاونت محیط طبیعی این سازمان تکیه زد، رویه متولیان حفاظت از حیات‌وحش کشور نسبت به دوره قبلی به کلی تغییر کرد. در این دوره آنها با صراحت اعلام می‌کنند که با شکار مخالف نیستند، مدیران جدید البته می‌گویند شکار باید طوری باشد که هم نفعش به حیات‌وحش برسد و هم مردم و در این زمینه ایده حفاظت از حیات‌وحش با همکاری جوامع محلی را مطرح می‌کنند.
سابقه فعالیت قرق‌های اختصاصی و گروه‌هایی که امروز آنها را مدیریت می‌کنند، به ده سال پیش بازمی‌گردد، اما رسمی شدن این فعالیت‌ها مربوط به دو سال قبل، یعنی زمانی است که سازمان محیط‌زیست چند عرصه طبیعی را در استان‌های کرمان، یزد و سمنان از سازمان جنگل‌ها تحویل گرفت و مدیریت آنها را به گروه‌های خصوصی سپرد.
محمدعلی یکتانیک، کارشناس حیات‌وحش دراین باره به ما می‌گوید برپایی قرق‌های اختصاصی و صدور پروانه‌های شکار در این مناطق، بیشتر از این که باعث تعامل با جوامع محلی برای مدیریت شکار شده باشد، درآمدهای هنگفتی را برای قرق‌داران از طریق فروش این پروانه‌ها به شکارچیان خارجی در پی داشته است.
« فقط ۳۰درصداز پروانه‌های شکار صادر شده در قرق‌های اختصاصی به شکارچیان بومی اختصاص پیدا می‌کند. این در حالی است که قرق‌داران ۷۰درصددیگر را با قیمت‌های بسیار بالا به شکارچیان خارجی می‌فروشند.»
این کارشناس حیات‌وحش نسبت به نحوه جانمایی قرق‌های اختصاصی نیز انتقاد می‌کند و می‌گوید: «قرق‌های اختصاصی در فاصله بسیار نزدیک از مناطق حفاظت‌شده قرار گرفته است. در این شرایط قرق‌داران نیز با سوء‌استفاده از این فرصت، در سطح مناطق تحت اختیارشان علوفه پخش می‌کنند و آبشخورهای مصنوعی می‌سازند تا زمینه را برای جذب حیات‌وحش فراهم کنند. این افراد از سویی دیگر، با ناامن کردن مناطق حفاظت‌شده اطراف، حیات‌وحش آن مناطق را به درون قرق‌های خود فراری می‌دهند.» به گفته یکتانیک، این کارها باعث می‌شود چهارپایانی که در اصل متعلق به مناطق حفاظت‌شده هستند،  به قرق‌های اختصاصی پا بگذارند و از این طریق، با افزایش غیرواقعی جمعیت حیات‌وحش در این قرق‌ها، قرق‌داران می‌توانند مجوزهای شکار بیشتری را به فروش برسانند.
قرق یا حفاظتگاه مردمی
در نقطه مقابل یکتانیک و کارشناسان دیگری که منتقد فعالیت قرق‌های اختصاصی هستند، طرفداران پر و پا قرص این قرق‌ها قرار گرفته‌اند که در راس همه آنها خود مدیران قرق‌های اختصاصی هستند.
حامد ابوالقاسمی، مدیرعامل قرق منصورآباد رفسنجان یکی از این مدیران است. او در گفت‌وگو با ما اصرار می‌کند به جای قرق اختصاصی از عبارت حفاظتگاه مردمی حیات‌وحش استفاده کنیم.
او که تاکید دارد دوستانش حافظ حیات‌وحش منطقه منصورآباد هستند و نه تهدیدکننده آن، اصلا هم زیر بار نمی‌رود که آنها با اقداماتی مثل ناامن کردن مناطق حفاظت‌شده اطراف، حیات‌وحش را از این مناطق به درون قرق خودشان کشانده‌اند. « اگر این حرف درست بود، باید در سال‌های اخیر جمعیت حیات‌وحش در نزدیک‌ترین منطقه حفاظت‌شده به این قرق، یعنی منطقه دهج استان کرمان، کم می‌شد. »
ابوالقاسمی همچنین درباره کسب درآمد مدیران قرق‌های اختصاصی از صدور پروانه‌های شکار در این مناطق، می‌گوید که صدور مجوزهای شکار در قرق‌های اختصاصی نیز مانند مناطق حفاظت‌شده، به دست خود سازمان محیط‌زیست اتفاق می‌افتد و قرق‌داران فقط ناظر بر اجرای این مجوزها هستند.
او اضافه می‌کند که مدیران قرق‌های اختصاصی بر‌اساس قانون، در ابتدای هر سال می‌توانند درخواست صدور تعداد مشخصی پروانه شکار را به سازمان محیط‌زیست ارائه کنند، اما آنها در سال ۹۷ خیلی کمتر از تعداد پروانه‌هایی که قانون به آنها اجازه داده است، از این سازمان خواسته‌اند.
مدیرعامل قرق منصورآباد می‌گوید: «امسال جمعیت قوچ و میش در قرق منصورآباد به ۹۹۵ راس رسیده است و ما طبق قانون می‌توانستیم برای ۴ تا ۶درصداز این جمعیت پروانه شکار تقاضا کنیم، اما در سال ۹۷ ما فقط درخواست صدور مجوز شکار ۲۰ راس قوچ، یعنی حدود ۲درصداز جمعیت را به سازمان محیط‌زیست ارائه دادیم؛ زیرا استراتژی ما بر این است که تا می‌توانیم آمار صدور پروانه‌های شکار خود را کمتر کنیم، تا حیات‌وحش منطقه آسیب کمتری ببیند.»
شکار، حق مسلم ماست!
قانونی که ابوالقاسمی از آن صحبت می‌کند، در واقع آیین‌نامه «حقوق و تکالیف دارندگان پروانه قرق‌های اختصاصی» که مدیران این قرق‌ها را موظف می‌کند سالانه ۳۰درصداز پروانه‌های شکاری را که برای آنها صادر می‌شود، با قیمت پایین به شکارچیان جوامع محلی منطقه خود اختصاص دهند، اما آنچه باعث مناقشه بین مدیران قرق‌های اختصاصی و منتقدان اجرای این طرح شده، درآمدی است که قرق‌داران از فروش ۷۰درصددیگر پروانه‌های شکار کسب می‌کنند.
مخالفان قرق‌های اختصاصی می‌گویند بیشتر این پروانه‌ها با قیمت‌های بالا به شکارچیان خارجی فروخته می‌شود که البته مدیرعامل قرق منصورآباد رفسنجان نیز این موضوع را انکار نمی‌کند. او اما تاکید دارد فروش این ۷۰درصدبه هر کسی که بخواهند، حق قانونی آنهاست و کسی نمی‌تواند از آنها ایراد بگیرد که چرا این پروانه‌ها را به شکارچی خارجی فروختید یا داخلی. ابوالقاسمی درباره نرخ فروش این پروانه‌ها به شکارچیان خارجی توضیح می‌دهد: «ما با توافق مدیران قرق‌های دیگر، نرخ‌های مشخصی را برای فروش پروانه‌های شکار هر کدام از چارپایان تعیین کرده‌ایم. مثلا امسال پروانه شکار قوچ را به شکارچیان خارجی با قیمت ۱۵ هزار دلار می‌فروشیم. البته باید توجه داشت که ۲۰درصداز این مبلغ، سهم سازمان محیط‌زیست است.»
اگر حرف‌های مدیرعامل قرق منصورآباد را مبنا بگیریم، با یک حساب و کتاب سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که با در نظر گرفتن درآمد ۱۲ هزار دلاری از فروش هر پروانه شکار قوچ به شکارچیان خارجی، مدیران این قرق می‌توانند در سال ۹۷ از فروش ۷۰درصداز ۲۰ پروانه شکار خود، بیش از دو میلیارد تومان درآمد داشته باشند.
اما وقتی این اعداد و ارقام را با ابوالقاسمی مطرح می‌کنیم، او به شدت در برابر کسب درآمد سالانه دو میلیارد تومان، از فروش پروانه‌های شکار در قرق تحت مدیریت خود، جبهه می‌گیرد و می‌گوید آنها تا این لحظه از سال ۹۷، از ۱۴پروانه شکاری که در اختیار داشتند، فقط دو پروانه را به شکارچیان خارجی فروخته‌اند که یکی از آنها برای یک راس کل بوده و دیگری برای یک راس قوچ و در مجموع با کسر سهم سازمان محیط‌زیست، چیزی در حدود ۱۸ هزار دلار نصیب خودشان شده است.
او همچنین تاکید دارد که این مبلغ، حتی هزینه‌های جاری آنها شامل دستمزد قرق‌بان‌ها و هزینه خرید بنزین و علوفه را نیز برای یک‌سال پوشش نخواهد داد، چه رسد به هزینه‌هایی مانند خرید موتورسیکلت و خودرو و ساخت پاسگاه، آبشخور و زیرساخت‌های دیگر که به گفته او، همه این هزینه‌ها را در طول ده سال گذشته مسؤولان قرق منصورآباد از جیب خود پرداخت کرده‌اند و امروز برای جبران این هزینه‌ها، راهی جز فروش پروانه‌های شکار ندارند.
از این صحبت‌های ابوالقاسمی می‌توان نتیجه گرفت که اکنون تنها درآمدی که از فعالیت قرق‌های اختصاصی به دست می‌آید، فروش پروانه‌های شکار به شکارچیان خارجی است. این درآمد هم نه به جوامع محلی بلکه به مدیران این قرق‌ها می‌رسد. در واقع، تنها چیزی که تاکنون از قرق‌های اختصاصی به جوامع محلی رسیده است، تعدادی پروانه شکار بوده که آن هم فقط به چند شکارچی محلی اختصاص یافته است.
باید توجه داشت که بیشتر اهالی منطقه رفسنجان یا سایر مناطقی که در آن قرق‌های اختصاصی برپا شده، شکارچی نیستند و هنوز سهمی از درآمد کسب‌شده از فروش پروانه‌های شکار برای آنها دیده نشده است. این در حالی است که در شعارهای مسؤولان سازمان محیط‌زیست، هدف اصلی از برپایی این قرق‌ها و اصولا مدیریت شکار با همکاری جوامع محلی، رسیدن سود حاصل از صدور این نوع مجوزها به مردم بومی و بهبود شرایط حیات‌وحش عنوان شده است. هدفی که به نظر می‌رسد هنوز محقق نشده و راهکاری عملی نیز برای تحقق آن از سوی مدیران قرق‌ها و متولیان حیات‌وحش کشور پیش‌بینی نشده است.
درآمد شخصی از انفال عمومی
با همه حرف‌هایی که مدیرعامل قرق منصورآباد در دفاع از قرق‌های اختصاصی و مدیران آن می‌زند، بازهم این موضوع به ذهن می‌رسد که به هر حال، مدیران این قرق‌ها مانند هر سرمایه‌گذار دیگری به دنبال کسب منفعت از سرمایه‌گذاری شخصی خود از طریق فروش پروانه‌های شکار رفته‌اند؛ به‌خصوص حالا که حمایت سازمان محیط‌زیست را نیز دارند و راه قانونی درآمدزایی برایشان باز شده است. اما درباره این درآمدزایی، یک نکته را نباید از خاطر برد، این که منبع درآمد قرق‌داران، فروش پروانه‌های شکار در مناطقی است که تا پیش از سال ۹۵ جزو عرصه‌های طبیعی ملی محسوب می‌شدند و حیات‌وحش موجود در آنها نیز به نوعی جزو انفال عمومی به حساب می‌آید. از این رو، اگر منفعتی از فروش پروانه‌های شکار در قرق‌های اختصاصی کسب می‌شود، باید به همه مردم برسد، نه فقط عده‌ای خاص. در این شرایط مهم‌ترین راهی که بر‌اساس آن می‌توان با حفظ قرق‌های اختصاصی، سود حاصل از فعالیت آنها را به مردم بازگرداند، محقق ساختن شعارهای سازمان محیط‌زیست درباره نفع بردن جوامع بومی ساکن در مناطق اطراف این قرق‌هاست.

محمد حسین خودکار

بالا