شهرهای ماشینی شده بر ابعاد بحران آب میافزایند
مسعود امیرزاده فعال محیط زیست
گزارشگران سبز: طراحی صنعتی ماشینآلات و خطوط تولید تکنولوژیهای نوین با یک پیش فرض مهم صورت میگیرد، تامین مواد اولیه و انرژی مورد نیاز به میزان و کیفیت مطلوب و در زمان مقتضی انجام خواهد پذیرفت. بنابراین ماشین در این مورد هیچگونه مسئولیت یا هوشمندی و نگرانی نخواهد داشت. کار او دریافت مواد و تولید کالایی ویژه است. قدر مسلم در میان نهادهها، آب نیز از همین قاعده پیروی میکند و فقدان یا نحوه تامین آن برای ذات تکنولوژی مسئله به حساب نمیآید، چون آفرینش او با گِلی انجام پذیرفته که همواره آب در کنارش خواهد بود.
مارتین هایدگر یکی از نخستین فیلسوفان منتقد تکنولوژی در مقایسه بین ابزارها و تکنیکهای نوین با انواع پیشامدرن سراغ آسیاب آبی رفت. هرچند هایدگر تمرکز خود را در این تمثیل روی وجوه زیبایی شناختی موضوع و فقدان آن در تکنیکهای نوین گذاشت و لیکن از سایر دقایق هم غفلت نورزید. آسیاب تنها در زمانی خواهد چرخید که آب در اختیار آن قرارگیرد و قرار هم نیست نوعی مکانیسم جبرانی در کنار رودخانه تعبیه شود. بهرهمندی در یک حالت کنارهگی نوعی نجابت و رضایتمندی را از چرخه طبیعت (در کم و زیاد) تداعی میکند. درعین حال به ابزار این قابلیت هوشمندانه را میدهد که فقط در هنگام تصمیم و تقدیر طبیعت فرصت بهرهبرداری و تولید را ازخود نشان دهد.
دنیای مدرن محدودیت و نظم طبیعت را به رسمیت نشناخت و تکنولوژیهای خود را با «امکان فراهم آوری همه چیز درهر زمان» برساخت و لیکن این موضوع منحصر به ابزارها نماند بلکه شوربختانه شهرهای ما نیز به همین نگاه دچار شدهاند. به عبارتی اجتماعات انسانی تحت عنوان شهرهای مدرن نیز از نوعی طراحی با پیش فرضهای اولیه تبعیت میکنند که در آن برخی کالاها منجمله آب همواره تامین و در دسترس خواهد بود. کلیت شهر هیچگونه برداشت هوشمندانهای نسبت به آب و پیچیدگیهای تامین و توزیع آن ندارد. توسعه شهرها و فربهی آنها با مکانیسمهای متفاوت سیاسی و اقتصادی و رانتی صورت میپذیرد و درهمه آنها آب بهعنوان موجودیتی همیشه حاضر و در واقع اجیر و منفعل قلمداد شده است. محلات شهری هم چون فازهای بعدی کارخانه ها احداث میشوند و افراد بیشتری به دایره تقاضا افزوده میشوند. بنابراین تفاوت چندانی بین کلیت یک شهر (علیرغم اینکه از اجزای هوشند انسانی تشکیل یافته ) با یک خط تولید صنعتی نیست. هر دو،هر لحظه در انتظارات بیشتری از نهادههای مورد نیاز بقا، منجمله آب فرو رفته و در این مورد مسئولیت و دغدغه خاصی هم متوجه آنها نیست.
زمانی که مدیریت سیاسی و شهری ما چنین شهرهای صامت و صلبی را طراحی میکند، چگونه توقع مسئولیتپذیری و هوشمندی از طرف شهروندان نسبت به کمبود یا بحران آب را به انتظار میکشد؟ شهروندان هیچگونه مدیریت موثری در ادراه شهر و توسعه آن ندارند، قطعا غرضم شرکت در یک انتخابات نارکارآمد و پرمسئله اعضای شورای شهر و سپس انحلال در «دیوسازمان» شهرداری نیست. شهروندان فیالواقع همچون قطعاتی ماشین معتاد به دریافت آب ارزان در هر لحظه از شبانه روز هستند و البته به خوبی براین نکته واقفند که این آب خونبهای بسیاری از حقوق و داراییهای درحوزههای دیگراست. بیهوده نیست که کمبود و قطع آب در شهرهای ما تبدیل به بیتابی و شورشهای اجتماعی میشود، درست مانند دستگاهی که در فقدان آب داغ شده و به سروصدا میافتد. آنها طبق قاعده هرروز آبی را میخواهند که ارتباط با آن را چه در زمینه معنایی و یا فنی صرفا از طریق سیستم لولهکشی خانگی تجربه کردهاند.
بیگمان وقت آن رسیده است که هم اینگونه نگاه وهم آمیز به فراونی و انفعال آب در حوزه مدیریت و توسعه شهری متوقف و گذشتههای پرخطا اصلاح شود و هم شهروندان بهطور واقعی و تاثیر گذار در کنترل بحرانها من جمله مسئله آب دخالت داده شوند. حاکمیت سیاسی که چند دهه ناکارآمدی و عدم موفقیت خود را در حکمرانی آب اثبات کرده است، نباید ازمشارکت مردم دچار اضطراب شود، بلکه قطعا وقتی کلیت شهر بهعنوان سیستمی هوشمند با مسئله مواجه شده، نتایج بهتری درانتظارماست. مردمی که بحران کمبود آب و واقعیات جدید اقلیمی را بپذیرند، به جای آنکه مقابل حاکمیت سیاسی قرار گیرند، در حل موضوع درکنار آن خواهند بود. شهرهای ماشین شده قدرمسلم تاب آوری مورد نیاز جهت کمبود و یا بحران آب را از خود نشان نداده و بر ابعاد بحران خواهند افزود.