آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : کودک آزاري

بایگانی/آرشیو برچسب ها : کودک آزاري

اشتراک به خبردهی

لالایی متادون برای نوزاد 6 ماهه

گریه‌های نوزاد روی اعصابشان رفته بود. می‌ترسیدند زحماتشان به باد رود و نشئگی‌شان بپرد. برای همین، مقداری قرص متادون را در شیشه کودک با شیر حل کردند و کودک شش ماهه کمی از آن شیر نخورده بود که به خواب سنگینی فرو رفت و چند ساعت بعد به حدی تشنج کرد که خانواده از زنده ماندنش قطع امید کردند. هرچند پدر و مادر معتاد سعی داشتند، علت تشنج نوزاد را مخفی کنند، اما وقتی کودکشان را به یکی از بیمارستان‌های تهران رساندند، نتیجه آزمایش دستشان را رو کرد. اورژانس اجتماعی کشور، مسئول رسیدگی به چنین پرونده‌هایی است. یک روز با ماموران اورژانس اجتماعی جنوب تهران همراه شدیم تا در جریان چند و چون کار آنها و ماموریت‌هایی که اورژانس اجتماعی انجام می‌دهد، قرار بگیریم.
آسیب‌های اجتماعی در جنوب شهر تهران بیشتر به چشم می‌خورد، چراکه مسائلی مانند حاشیه‌نشینی و فقر به گسترش آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زند. این ماجرا کار ماموران اورژانس اجتماعی را دشوارتر می‌کند. با این حال، آنها از جانشان مایه می‌گذارند تا به داد افرادی برسند که آسیب‌های اجتماعی، زندگی‌شان را نشانه رفته است.

آنها به پرونده‌هایی رسیدگی می‌کنند که روح و جسم‌شان را فرسوده می‌کند؛ مانند کودکانی که از شدت اذیت و آزار جسمی و جنسی، کارشان به بیمارستان رسیده یا معلولان و سالمندانی که به علت شرایط بد نگهداری آسیب می‌بینند، اما در این میان خیلی از کارشناسان اورژانس اجتماعی می‌گویند، لحظه جدا کردن کودکان از والدینی که صلاحیت ندارند یا برادر و خواهرهایی که برای نگهداری در مراکز بهزیستی باید از یکدیگر جدا شوند، از دشوارترین لحظاتی است که آنها در حین کار باید با آن دست و پنجه نرم کنند.

اورژانس اجتماعی کشور ـ که با شماره 123 شناخته می‌شود ـ به پرونده‌های کودک، همسر، سالمند و معلول‌آزاری و اقدام به خودکشی رسیدگی می‌کند، اما نبود امنیت شغلی و پایین بودن حقوق، از مشکلاتی است که پیش روی کارشناسان اورژانس اجتماعی قرار دارد.

این طفل با متادون می‌خوابد

چهار خانواده در ساختمانی کوچک که ظاهرا دو طبقه است، زندگی می‌کنند. هر کدام از آنها در اتاقی که مساحتش از 30 متر فراتر نمی‌رود، روز را به شب گره می‌زنند، بجز صاحبخانه که فضای بیشتری در اختیار دارد. اینجا دستشویی و حمام هم برای ساکنان مشترک است.

ماموران اورژانس اجتماعی به این خانه در جنوب شرق تهران آمده‌اند تا بررسی کنند آیا پدر و مادری که در یکی از اتاق‌های این خانه زندگی می‌کنند، صلاحیت نگهداری از کودک شش ماهه را دارند یا نه؟ از قبل به آنها گزارش شده، کودک شش ماهه این خانواده به خاطر خوردن متادون دچار مسمومیت شدید شده است.

سه دختر بچه خردسال که تازه از خواب بیدار شده‌اند، در حالی که چشمانشان را می‌مالند، می‌گویند، مادرشان همراه برادر شش ماهه که مسموم شده در بیمارستان به سر می‌برد. پدر خانواده نیز که از طریق جمع‌آوری ضایعات، مخارج زندگی را تامین می‌کند، در خانه حضور ندارد.

یکی از ماموران اورژانس اجتماعی توضیح می‌دهد، هیچ ‌کدام از این دختربچه‌ها شناسنامه ندارند، چراکه تبعه کشور افغانستان هستند و پدر و مادرشان به شکل غیرقانونی وارد ایران شده‌اند.

او می‌گوید پدر و مادر هر دو اعتیاد دارند. به همین دلیل به نظر می‌رسد، به کودک خردسال عمدا متادون خورانده‌اند. هرچند ادعا می‌کنند، عمه بچه‌ها این کار را انجام داده است.

ماموران اورژانس اجتماعی، پس از گفت‌وگو با بچه‌ها و جمع‌آوری اطلاعات از همسایه‌ها، راهی بیمارستانی می‌شوند که کودک خردسال آنجا بستری است. بررسی‌ها نشان می‌دهد، والدین صلاحیت نگهداری از کودک خردسال را ندارند. به همین دلیل تازمانی که والدین، شرایط نگهداری کودک را به دست بیاورند، بهتر است کودک خردسال در یکی از شیرخوارگاه‌های بهزیستی نگهداری شود.

این ماجرا اولین پرونده‌ای است که امروز ماموران اورژانس اجتماعی به آن رسیدگی می‌کنند. در بیمارستان نیز پرستاران می‌گویند، وقتی کودک را به بیمارستان رساندند، حال و روز مناسبی نداشت. به همین خاطر به دستور پزشک در بخش اورژانس بستری‌اش کردند تا آزمایش‌های لازم روی او انجام شود، اما خیلی زمان نبرد که نتیجه آزمایش‌ها فاش کرد، کودک به خاطر خوردن متادون مسموم شده است. در چنین مواقعی، مسئولان بیمارستان، ماجرا را با شماره 123 (اورژانس اجتماعی) اطلاع می‌دهند تا به پرونده کودک‌آزاری و غفلت والدین رسیدگی شود و اگر مشخص شد والدین صلاحیت نگهداری از کودک را ندارند، سرپرستی کودک از آنها گرفته شود.

ماموران اورژانس اجتماعی پس از صحبت با پزشک کودک متوجه می‌شوند، کودک باید چند روز دیگر در بیمارستان بستری باشد. به همین خاطر ترجیح می‌دهند تا زمانی که کودک از بیمارستان مرخص نشده، او را از مادرش جدا نکنند.

کودکان بنزین‌خوار

برای رسیدگی به پرونده دیگری با ماموران اورژانس اجتماعی جنوب تهران به یکی از روستاهای اطراف حسن‌آباد قم می‌رویم. قرار است دوباره کارشناسان اورژانس اجتماعی، شرایط والدینی را بررسی کنند که تجربه ثابت کرده، صلاحیت نگهداری از کودکانشان را ندارند.

ماجرا به چند سال پیش برمی‌گردد زمانی که روایت تلخ اعتیاد دو کودک شش و هفت ساله به بنزین، تیتر صفحات حوادث روزنامه‌ها شد.

پدر و مادر این کودکان به دلیل اعتیاد از فرزندان خود غافل شده بودند. به همین دلیل آنها به خوردن و بو کردن بنزین اعتیاد پیدا کرده بودند؛‌ ماجرایی که برای برخی جذاب به نظر می‌رسید، اما وقتی پرونده در اختیار بهزیستی تهران قرار گرفت، مشخص شد دلیل اصلی اعتیاد بچه‌ها به بنزین، چیزی جز غفلت پدر و مادر نبوده است. به همین دلیل، سرپرستی این دو کودک از والدینشان گرفته و به بهزیستی سپرده شد، اما این پدر و مادر غافل، کودکان خردسال دیگری نیز دارند. به همین دلیل کارشناسان اورژانس اجتماعی هنوز این خانواده را زیر نظر دارند تا چنانچه رفتارشان را اصلاح نکردند، فرزندان دیگر آنها را نیز به بهزیستی منتقل کنند.

ماموران اورژانس اجتماعی، پیش از این که سراغ این خانواده بروند، به دهیاری روستا می‌روند تا دهیار نیز با آنها همراه شود، اما چون دهیار نبود، نماینده او با کارشناسان سازمان بهزیستی همراه می‌شود.

اعتیاد ادامه دارد

همان طور که ماشین اورژانس اجتماعی از کوچه پس‌کوچه‌های روستا عبور می‌کند، بچه‌های روستا آن را تعقیب می‌کنند. وقتی به نزدیکی خانه‌ای که قرار است مورد بررسی قرار گیرد، می‌رسیم، حدود ده کودک نیز همراه خودرو متوقف می‌شوند و به خانه که خودروی اورژانس اجتماعی جلوی آن ایستاده، چشم می‌دوزند.

یکی از کارشناسان اورژانس در خانه را می‌زند. زن میانسالی از درون خانه فریاد می‌زند «کیه». وقتی از پنجره، خودروی اورژانس اجتماعی را می‌بیند، ساکت می‌شود. کمی این دست و آن دست می‌کند و بالاخره پس از چند دقیقه در را باز می‌کند.

برای وارد شدن به خانه باید از یک در دیگر نیز گذشت؛ دری که جلویش پرده‌ای ضخیم کشیده شده. کارشناسان اورژانس اجتماعی، پرده را که کنار می‌زنند، بوی تریاک در فضا می‌پراکند. آنها از زن میانسال سراغ بچه‌هایش را می‌گیرند. او می‌گوید بچه‌ها برای بازی بیرون رفته‌اند.

بلافاصله زن میانسال از کارشناسان اورژانس اجتماعی، سراغ دو بچه‌اش را می‌گیرد که در بهزیستی نگهداری می‌شوند. می‌پرسد کی آنها را به خانه بر می‌گردانند؟

کارشناسان اورژانس اجتماعی در جواب می‌گویند، فقط زمانی که شرایط خانه مناسب شد، امکان دارد کودکانش از بهزیستی به خانه فرستاده شوند.

زن میانسال که کمی جا خورده، می‌گوید بوی تریاک به خاطر مهمانی است که دارد و به این شکل همه تقصیرها را گردن مهمانش می‌اندازد.

چند دقیقه‌ای طول نمی‌کشد که بچه‌ها کثیف و خاک آلود به خانه بر می‌گردند. کارشناسان اورژانس اجتماعی، مشغول صحبت با کودکان می‌شوند تا از سلامت و درست بودن رفتار والدینشان با آنها مطمئن شوند.

به نظر می‌رسد، کارشناسان اورژانس اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که این دو کودک خردسال را نیز باید به بهزیستی منتقل کنند؛ جایی پیش دو برادر دیگرشان که حدود سه سال است، اعتیاد به بنزین را ترک کرده‌اند.

خودروی اورژانس اجتماعی به راه می‌افتد تا به سمت تهران برگردد. حالا تعداد بچه‌هایی که برای دیدن ماشین اروژانس جمع شده‌اند، بیشتر از قبل شده. بچه‌ها همپای خودرو در کوچه‌های روستا می‌دوند؛ بچه‌هایی که به حداقل‌های لازم برای زندگی نیز دسترسی ندارند و هیچ بعید نیست، تماس بعدی که با اورژانس اجتماعی گرفته می‌شود، برای نجات یکی از آنها باشد، اما شاید تا زمانی که خودروی اورژانس اجتماعی از تهران خودش را به این روستای دور افتاده در حسن‌آباد برساند، خیلی دیر شده باشد.

قانون حمایت کند

در هر خودروی اورژانس اجتماعی، یک روان‌شناس و کارشناسان مددکاری حضور دارند. آنها به پرونده‌هایی که به سامانه 123 ارجاع می‌شود، رسیدگی می‌کنند. این کارشناس‌ها در اموری مداخله می‌کنند که به شکل خود معرف مطرح می‌شود، اما بسیار پیش آمده، آنها در موقعیتی قرار گرفته‌اند که باید به عنوان ضابط اجتماعی وارد عمل می‌شده‌اند، اما چون قانون این اجازه را به آنها نداده، به مشکل برخورده‌اند.

همکاری کلانتری و دادگستری‌ها

بخش قابل توجهی از وقت ماموران اورژانس اجتماعی در کلانتری‌ها و دادسرها سپری می‌شود؛ وقت با ارزشی که با همکاری مسئولان کلانتری و دادگستری‌ها می‌تواند برای برطرف شدن آسیب‌های اجتماعی صرف شود.

اگر ماموران اورژانس اجتماعی به امکانات مناسبی دسترسی داشته باشند و در برخی کلانتری و دادسراها کمتر معطل شوند، می‌توانند کمک حال این نهاد‌ها نیز باشند، زیرا اگر آنها مداخله بموقعی داشته باشند، در کاهش پرونده‌های قضایی موثر خواهند بود و به این شکل، از حجم پرونده‌هایی که هر روز روانه دادسرا یا کلانتری‌ها می‌شود، کم خواهد شد.

مهدی آیینی

منتظر قانون نباشید

خانه، مهدکوک، مدرسه، خیابان و بازار فرقی ندارد، شرایط برای ضایع شدن حق و حقوق کودکان می‌تواند همه‌جا فراهم باشد و در بیشتر موارد فقط زمانی که کودکان تا یک قدمی مرگ پیش بروند ماجرای تلخ آنچه که بر آنها گذشته مورد توجه قرار می‌گیرد.

کار به جایی رسیده که این روز ها گاهی خبر کودک آزاری در مهدهای کودک و مدارس نیز منتشر می شود، اما نکته اینجاست که در مقابل این حوادث اسفبار کارشناسان از نبود قانون کاملی در این حوزه حرف می زنند.

واقعیت اینجاست که در کشورمان خیلی ها فقط شعار حمایت از حقوق کودکان سر می دهند، چون تاکنون تعریف واضحی از کودک آزاری ارائه نشده است.

برای نمونه چند سالی است که لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان در کمیسیون قضایی مجلس در دست بررسی است و با توجه به طولانی شدن رسیدگی به آن به نظر می رسد نمایندگان عزم جدی برای تصویب قانون جدید در این حوزه ندارند، اما نکته اینجاست که نبود قانون فقط مشکل رسیدگی به مسائل کودکان نیست، زیرا قوانین پراکنده ای در این حوزه وجود دارد، ولی ضمانت اجرایی مناسبی ندارند.

علاوه بر این باید تاکید کرد که فقر فرهنگی و آموزشی نیز سبب شده بیشتر کودکان از سوی اعضای خانواده و افرادی مورد اذیت و آزار قرار بگیرند که به نوعی باید مدافع اصلی آنها باشند بنابراین باید به مسئولان هشدار داد علاوه بر قانونگذاری چاره ای برای ارتقای فرهنگ خانواده ها و نظارت بر فعالیت اولیای مدارس و مهدهای کودک بیندیشند، زیرا کودک آزاری هایی که در این مکان ها اتفاق می افتد بندرت از سوی کودکان بازگو می شود.

نکته دیگری که در این میان باید به آن اشاره کرد کمبود شدید امکانات و نیرو در مراکزی است که اکنون متولی رسیدگی به پرونده های کودک آزاری هستند.

به عنوان مثال مسئولان اورژانس اجتماعی 123 سازمان بهزیستی با توجه به امکانات کمی که در اختیار دارند، تمایلی برای تبلیغ خدماتی که ارائه می کنند ندارند؛ اکنون فقط 15 گشت اورژانس اجتماعی 123 تهران بزرگ را پوشش می دهد، این در حالی است که کارشناسان این گشت ها نیز آن طور که باید و شاید قادر نیستند به موارد کودک آزاری رسیدگی کنند، زیرا این افراد تاکنون به عنوان ضابط قضایی شناخته نشده اند، به همین دلیل هنگام مشاهد کودک آزاری مشهود نیز نمی توانند بدون حضور ماموران پلیس به این موارد رسیدگی کنند. با توجه به این مشکلات باید تاکید کرد رفع مشکلات حقوق کودکان در کشورفقط نیازمندقانون نیست، بلکه مسئولان باید کمی به آنچه که می گویند، باور داشته باشند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

سركشي به درد هاي پنهان جامعه

يك روز همراه با ماموريت هاي كارشناسان اورژانس اجتماعي 123 سازمان بهزيستي كشور

دو سال بيشتر ندارد، اما با مخدر شيشه مسموم شده است، آنقدر مسموم که از شدت بي قراري مدام دست و پا مي زند و براي اين که بيشتر از اين به خودش آسيب نزند، پرستارها دست و پاي او را به تخت بيمارستان بسته اند؛ پدر و مادرش هر دو به شيشه اعتياد دارند، اما هرکدام اظهارنظرهاي متفاوتي مي کنند، مادرش مي گويد او و همسرش پايپ هايشان (وسيله اي براي تدخين مخدر شيشه) را درون ليوان آبي قرار داده بودند تا تميز شود، اما پسرک از همه جا بي خبر براي رفع عطش ليوان را تا ته سرکشيده است، پدري که از او فقط شبح يک انسان باقي مانده، اما نظر ديگري دارد که مصداق همان عذر بدتر از گناه است.
به گفته او پسرک به دليل استشمام شيشه اين بلاسرش آمده است. نکته اينجاست که نظر هرکدام از والدين که درست باشد فرقي به حال کودک بستري شده ندارد. او به دليل اين که پدر و مادر مناسبي ندارد بايد از همين کودکي با چنين آسيب هايي دست و پنجه نرم کند و اگر بتواند به سن و سال نوجواني برسد، در خوشبينانه ترين حالت، بزهکاري کوچک خواهد شد.
براي نجات چنين کودکاني که به هزار و يک دليل موردآزار و اذيت قرار مي گيرند، مدتي است سامانه تلفني او رژانس اجتماعي 123 در کشور راه اندازي شده، اما زير ساخت ها براي فعاليت اين اورژانس آماده نيست و کارشناسان اين مرکز امکانات لازم را در اختيار ندارند، اين درحالي است که حمايت هاي قانوني مناسبي نيز از آنها نمي شود تا بتوانند جدي تر به مسائل تلخي مانند کودک، همسر، سالمند و معلول آزاري رسيدگي کنند. يک روز با مددکاران اين سازمان همراه شديم تا از چند و چون نحوه رسيدگي اين افراد به پرونده هايي که به آنها ارجاع مي شود، بيشتر بدانيم.

    بي خبر از کودک
کودک دو ساله اي که با مخدر شيشه مسموم شده تنها بيمار بيمارستان بهرامي نيست که به اعتقاد پزشکان به دليل کودک آزاري کارش به اينجا رسيده است. کمي آن طرف تر از او پسر هفت ساله اي روي تخت دراز کشيده که چشمان بي فروغش به سقف سالن بيمارستان ميخکوب شده است. پزشکان مي گويند مرگ مغزي شده و اکنون فقط زندگي نباتي دارد. نکته اينجاست که يکي از دست هايش شکسته و دست ديگرش نيز به قول معروف از جا دررفته است. افزون بر اين روي اعضاي بدن او آثار کبودي زيادي به چشم مي خورد. به همين دليل پزشکان احتمال مي دهند پسرک بر اثر کودک آزاري به کما رفته باشد. به همين دليل از طريق سامانه 123 موضوع را با مددکاران سازمان بهزيستي درميان گذاشته اند. مددکار و روان شناس تيم بهزيستي نيز پس از رسيدن به بيمارستان از مادر ميانسال کودک درباره حادثه اي که براي فرزندش اتفاق افتاده پرس وجو مي کنند.
وقتي مددکار سازمان بهزيستي از مادرميانسال مي پرسد براي کودکتان چه اتفاقي افتاده در جواب مي شنود «نمي دانم مي گويند ضربه مغزي شده !» به گفته او پسرک روي بالکن خانه مشغول بازي بوده و هنگامي که از روي شيطنت سرش را از بين نرده هاي بالکن رد مي کند، دچار برق گرفتگي مي شود و کارش به بيمارستان مي کشد.
در ادامه وقتي مددکار اورژانس اجتماعي از مادر ميانسال درباره شکستگي دست و آثار کبودي رو بدن کودک مي پرسد، زن ميانسال مي گويد: وقتي او دچار برق گرفتگي مي شود خواهرچهار ساله اش سعي مي کند کمکش کند. فکر مي کنم به همين دليل دست هايش آسيب ديده است. مددکار اورژانس اجتماعي بعد از گفت وگو با والدين هر دو کودک حدس مي زند که آنها تمام حقيقت را بازگو نمي کنند به همين دليل در گزارش خود درخواست بازرسي و تحقيق محلي را مطرح مي کند. به اين ترتيب تيم ديگري از کارشناسان اورژانس اجتماعي 123 ماموريت پيدا مي کنند تحقيقات تکميلي پرونده را انجام داده و گزارش آن را اعلام کنند.

    کلانتري نبرد
هر چند بيشتر شهروندان کشور از وجود سامانه 123 اطلاع ندارند، اما هر روز به ماموران اورژانس اجتماعي 123 پرونده هاي جديدي مانند گزارش کودک آزاري از سوي کارشناسان بيمارستان بهرامي ارجاع مي شود، در کنار رسيدگي به اين پرونده ها اعضاي تيم اورژانس 123 بايد به پرونده هاي قبلي خود نيز رسيدگي کنند. براي نمونه از اوايل آذر سال گذشته پرونده اي در اورژانس اجتماعي تشکيل شده که از اين حکايت دارد که پسر خردسالي از سوي پدرش تنبيه بدني شديد مي شود، مددکارهاي اورژانس اجتماعي وقتي در جريان اين پرونده قرار گرفتند به محل حادثه رفته و بعد از تحقيقات محلي و گفت و گو با کودک يقين پيدا کردند که او شرايط نامناسبي دارد به همين دليل براي حمايت از او پرونده اي قضايي تشيکل داده و پيگيري هاي خود را آغاز کردند، اما مشکل اينجاست که اين پيگيري ها زمانبر است تا آنجا که بر اساس قانون براي پدري که متهم اين پرونده است تاکنون سه بار احضاريه صادر شده، اما او تاکنون در دادسرا حاضر نشده تا به پرسش هاي قاضي پرنده پاسخ دهد. متاسفانه تاکنون اين پرونده راه به جايي نبرده، زيرا رسيدگي به آن پروسه اي طولاني دارد. اين در حالي است که امروز ماموران اورژانس اجتماعي 123 قصد دارند براي دادن احضاريه ديگري همراه ماموران پليس سراغ متهم پرونده بروند.
به اين ترتيب با ماموران اورژانس اجتماعي راهي کلانتري نبرد مي شويم، اما مشکل اينجاست با اين که مددکاران کاور مخصوص و کارت شناسايي همراه دارند، ماموران پليس با آنها مانند اشخاص عادي برخورد مي کنند. همين ماجرا سبب مي شود آنها وقت زيادي را در کلانتري ها، مراکز پزشکي قانوني و دادسراها از دست بدهند، زيرا بارها پيش آمده به دليل کمبود نيرو در کلانتري ها آنها نتوانسته اند همان موقع براي رسيدگي به پرونده ها اقدام کنند.
بعد از حدود نيم ساعت، يکي از ماموران پليس به مددکاران مي گويد متهم پرونده نشاني خود را تغيير داده است. به اين ترتيب قرار مي شود ماموران تحقيقات بيشتري انجام دهند و گزارش خود رابه مقام قضايي اعلام کنند.

    کودک آزاري درمدرسه
به اين ترتيب اعضاي تيم اورژانس اجتماعي، کلانتري را ترک مي کنند تا به پرونده هاي ديگري رسيدگي کنند. يکي از اين پرونده ها که بتازگي تشکيل شده براساس تماس هاي فردي است که خود را معلم يکي از مدارس کودکان استثنايي تهران معرفي کرده است. در اين پرونده شخص تماس گيرنده ادعا کرده کودک معلولي از سوي مادرش بشدت تنبيه مي شود. از آنجا که براي رسيدگي به اين پرونده بايد به داخل مدرسه رفت مددکارها ابتدا با شماره تلفني که در پرونده ثبت شده، تماس مي گيرند. فردي که تلفن را جواب مي دهد خود را مدير مدرسه معرفي و ادعا مي کند، چنين ماجرايي صحت ندارد. به گفته يکي ازمددکارهاي اورژانس اجتماعي مديران مدارس دوست ندارند گشت اورژانس اجتماعي وارد مدرسه آنها شود، زيرا آنها فکر مي کنند نظر خانواده ها با ديدن گشت اورژانس اجتماعي درباره اولياي مدرسه تغيير خواهد کرد. افزون بر اين در چنين مواردي اعضاي اورژانس اجتماعي نمي توانند بسرعت مداخله کرده و خود را به کودک آسيب ديده برسانند، زيرا وارد شدن به چنين محيط هايي فقط با دستور مقام قضايي امکانپذير است، در حالي که اين پروسه زمانبر بوده و چنانچه کودک با مشکلي جدي روبه رو باشد ممکن است تلاش مددکارهاي اورژانس حکم نوشدارو پس از مرگ سهراب را پيدا کند به همين دليل بايد مسئولان تدابيري بينديشند تا برخي مددکارهاي او رژانس اجتماعي بتوانند مانند ضابط قضايي عمل کرده و در مواقع لزوم بلافاصله وارد عمل شوند.

    پرونده اي که ختم بخير شد
پرونده ديگري که کارشناسان اورژانس اجتماعي بايد امروز بررسي کنند به نوجوان پانزده ساله اي به نام بهروز مربوط مي شود که تا مدتي قبل از سوي عموي خود تنبيه بدني مي شد. ماجرا از اين قرار است که مدتي قبل بهروز با سامانه 123 تماس گرفته و ادعا مي کند عمويش او را تنبيه مي کند. بنابراين يکي از خودروهاي گشت اورژانس اجتماعي به محل زندگي او رفت و به اعضاي خانواده تذکر مي دهد وحالاامروز کارشناسان اورژانس اجتماعي قصد دارند به خانه بهروز رفته و از او درباره تغيير رفتار عمويش بپرسند.
وقتي به محل زندگي بهروز رسيديم، او براي خريد از خانه خارج شده بود به همين دليل کارشناسان چند دقيقه اي منتظر بهروز ماندند. آن روز مددکاران با بهروز صحبت کرده و به او مشاوره دادند، پسرک نيز به ماموران گفت رفتار عمويش بهتر شده و ديگر کتکش نمي زند. با توجه به اين که زيرساخت ها براي فعاليت بيشتر گشت هاي اورژانس اجتماعي وجود ندارد مسئولان اين سازمان تمايل زيادي به تبليغ درباره فعاليت اين سامانه ندارند، زيرا به طور حتم با اطلاع رساني، شهروندان بيشتري با اين سامانه تماس مي گيرند، اما کمبود هاي موجود نيز به طور حتم براي مسئولان اين سامانه مشکل ساز خواهد شد، به همين دليل بايد از مسئولان خواست بودجه بيشتري را به چنين مراکزي اختصاص دهند.

مهدي آييني/گروه جامعه

کودک‌آزاری به چشم قانون نمی‌آید

ای‌کاش خار داشتند تا هروقت دستی به رویشان بلند می‌شد، خراش بر می‌داشت؛ ای‌کاش صدایشان بلند بود تا هر وقت آسیب می‌دیدند، ناله‌هایشان به گوش می‌رسید؛ ای‌کاش پای فرار داشتند تا حداقل خبر اذیت و آزارشان کمتر تیتر روزنامه‌ها می‌شد؛

ای کاش این قدر لطیف نبودند تا کبودی هایشان روزگار را سیاه نمی کرد؛ ای کاش مجال بزرگ شدن پیدا می کردند تا حقوق شان را می دانستند، اما افسوس و صد افسوس که این کاشکی ها در هیچ زمین حاصلخیزی جوانه نمی زند و درد حقوق پایمال شده کودکان باید در انتظار معجزه بماند. معجزه ای که مرهم آن باید توان آشفته کردن خواب جامعه ای را داشته باشد که سال هاست چشم و گوش خود را روی حق و حقوق کودکان بسته است.

حق و حقوق کودکان در کشورمان آن طور که باید و شاید رعایت نمی شود، زیرا تاکنون کودک آزاری به عنوان یک جرم به طور کامل و مشخص تعریف نشده و برخلاف کشورهای پیشرو در این زمینه که تعریف جامعی از کودک آزاری دارند و براساس قوانین سفت وسخت آنها توهین، ترساندن، تحقیر، تبعیض و بی توجهی به نیازهایی چون تغذیه، بهداشت، پوشاک و آموزش کودک از مصادیق کودک آزاری است، در کشورمان تا زمانی که کودکان قربانی جرایم خشن نشوند، شخص یا نهادی به دادشان نمی رسد. برای نمونه این روزها به آن دست از پرونده های کودک آزاری رسیدگی می شود که در آن کودک به دلیل کتک خوردن، داغ شدن با اتو، فندک و سیگار کارش به بیمارستان یا گورستان رسیده باشد. درچنین مواردی به دلیل فجیع بودن حادثه، دادستان از موضوع باخبر شده و به عنوان مدعی العموم موضوع را پیگیری می کند.

مصادیق کودک آزاری

کودک آزاری انواع مختلفی دارد؛ از کودک آزاری جسمی و جنسی بگیرید تا کودک آزاری عاطفی و غفلت. باید گفت در کل، هر رفتار یا سهل انگاری که سلامت روانی و جسمی کودک را تهدید کرده یا مانع رشد و نمو او شود، کودک آزاری محسوب می شود. یکی از فراوان ترین نوع کودک آزاری ها کودک آزاری جسمی بوده که ممکن است از سوی خانواده کودک نیز رخ دهد، این نوع کودک آزاری تنبیه های شدید بدنی مانند کتــک زدن با هر وسیله، داغ کــــردن و حتی نیشگون گرفتن و کشیدن مو را شامل می شود.

در این میان، کودک آزاری عاطفی نیز آمار زیادی را به خود اختصاص داده، زیرا برخی خانواده ها درک درستی از نیازهای عاطفی کودک نداشته و نمی دانند بی توجهی به نیازهای عاطفی کودک چه صدمه شدیدی به فرزندشان می زند. این در حالی است که حرف نزدن، کم محلی، در آغوش نگرفتن، تحقیر و مقایسه کردن او با سایر کودکان، ترساندن و حبس کردن کودک از مصادیق کودک آزاری عاطفی است.

درباره کودک آزاری غفلت نیز می توان گفت که بی توجهی به نیازهای اولیه کودکان مانند آموزش و تغذیه و مصادیق این نوع کودک آزاری است.

این در حالی است که در کشورمان فقط بیش از 1.5 میلیون کودک کار وجود دارد که روزانه با خطرات زیادی دست و پنجه نرم می کنند یا 80 درصد کودکان و نوجوانانی که در مراکز شبانه روزی ســـازمان بهزیستی نگهداری می شوند، افرادی هستند که سرپرست مناسبی ندارند. افزون بر این در کنار رسیدگی به مشکلات کودکان کار، بدسرپرست و بی سرپرست نباید فراموش کرد حقوق کودکان زیادی نیز در خانه ها و از سوی والدین یا بزرگ ترهای شان پایمال می شود؛ این کودکان به بهانه های مختلف مورد ضرب و جرح قرار می گیرند یا در خوشبینانه ترین حالت به کارهایی مانند نظافت، نـــــگهداری از سالمندان و کودکان کوچک تر از خود گمارده می شونـــــد، اما نکته اینجاست که متاسفانه این کودک آزاری ها به دلیل وجود برخی رسوم اشتباه یا اتفاق افتادن از سوی اقوام درجه یک کودک همیشه پنهان می ماند.

محمدعلی اسفنانی، سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی درباره قوانین در حوزه حمایت از کودکان به جام جم می گوید: در این خصوص قانون خاصی نداریم که در آن کودک آزاری تعریف شده باشد، ولی در قوانین می توان مواردی پیدا کرد، برای نمونه براساس ماده ای در قانون مجازات اگر مادری یا شخصی طفلی را در محلی که نمی تواند از خود دفاع کند، رها کند برایش مجازات در نظر گرفته شده است.

متاسفانه در قانون کودک آزاری به شکل مشخص تعریف نشده به همین دلیل کارشناسان معتقدند قوانین موجود در حمایت از کودکان پراکنده است.

مجلس، نقش مهمی دارد

این درحالی است که مجلس با توجه به قدرت قانونگذاری که دارد، می تواند نقش مهمی در حمایت از کودکان ایفا کند. برای نمونه در قانون حمایت از خانواده که سال گذشته به تصویب رسید و ابلاغ شد ماده ای وجود دارد که براساس آن هرگونه تصمیم قضایی و اجرایی بدون رعایت مصلحت کودک ممنوع است، توجه به وضع چنین قوانینی می تواند شرایط حمایت از کودکان را بهبود ببخشد.

افزون براین مجلس با نظارت درست می تواند نواقصی را که در برخی قوانین وجود دارد، برطرف کند و در تصویب بودجه اختصاصی برای ارتقای وضع کودکان نقش داشته باشد. از این گذشته، مجلس این توانایی را دارد که به تفحص از سازمان هایی که نسبت به حقوق کودکان کم کاری می کنند بپردازد. علاوه براین موارد نمایندگان مجلس می توانند از ابزارهای نظارتی مانند کمیسیون اصل90 نیز در این خصوص بهره ببرد.

مظفر الوندی، دبیر مرجع ملی حقوق کودک دراین باره به جام جم می گوید: مجلس با قانونگذاری در این حوزه می تواند تاثیرگذار باشد. به این شکل بهتر می توانیم براساس کنوانسیون حقوق کودکان عمل کنیم، افزون بر این بودجه و تامین اعتبار نیز مهم است به همین دلیل پارلمان ها نسبت به دیگر قوا نقش موثرتری دارند. باید تاکید کرد تاکنون در مجلس کمیسیونی برای حمایت از حقوق کودکان و نوجوانان تشکیل نشده است و نمایندگان مجلس بتازگی دراین خصوص فراکسیونی تشکیل داده اند که تاکنون قدم تاثیر گذاری برای حمایت از کودکان بر نداشته است.

الوندی می گوید : برای حمایت از کودکان حداقل باید در مجلس کمیسیون تشکیل شود، زیرا فراکسیون ساختار رسمی مجلس نیست و بر اساس تفکر برخی نماینده ها شکل می گیرد.

مدتی است اعضای کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس به دنبال تصویب لایحه حمایت از کودکان و نوجوانان هستند، قرار است دراین لایحه به مقوله کودک آزاری نیز پرداخته شود. اکنون این لایحه در کمیته حقوق خصوصی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس درحال بررسی است و چنانچه همه چیز به خوبی پیش برود قرار است بعد از تعطیلات نوروز 93 نمایندگان مجلس در صحن علنی درباره آن تصمیم گیری کنند.

اسفنانی ابراز می کند: درباره حمایت از کودکان قانون کاملی نداریم، می توان گفت فقط قانونی وجود دارد که 9 ماده بیشتر ندارد، آن هم خیلی از موارد حمایتی را در نظر نگرفته است.

آمارکودک آزاری ثبت نمی شود

گاهی آماری در خصوص کودک آزاری از سوی سازمان های مردم نهاد منتشر می شود، اما جالب اینجاست افرادی که این آمار ها را اعلام می کنند، برای به دست آوردن اطلاعات در این زمینه دست به هیچ تحقیق و پژوهشی نزده اند، این نهاد ها اطلاعات خود را برحسب صفحات حوادث روزنامه ها اعلام می کنند، هرچند این کار را نیز بدرستی انجام نمی دهند.

سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس درخصوص آمار کودک آزاری در کشورمان می گوید: آمارهایی وجود دارد، ولی قابل استناد نیست؛ زیرا موسسه خاصی به صورت تکلیفی این حوزه را پوشش نمی دهد. آنها فقط به مورد هایی که اتفاقی مطرح می شود، بسنده می کنند.

دبیر مرجع ملی حقوق کودک می افزاید: آمار کودک آزاری در کشور از جمله مواردی است که در جایی ثبت نمی شود. این درحالی است که برخی مسائل فرهنگی و رسوم بومی نیز به مخفی ماندن آن کمک می کند. مثلا در مورد تصادفات اگر شخصی مصدومی را به بیمارستان ببرد از او سوال و جواب می کنند، اما اگر شخصی کودک آزار دیده ای را به بیمارستان ببرد، فردی از او بازخواست نمی کند.

به همین دلیل باید گفت ما در این بخش با مشکلات فرهنگی زیادی روبه رو هستیم و نیاز است مسئولان به فرهنگسازی در این حوزه توجه بیشتری کنند. هرچند که براساس قانون مختصری که وجود دارد، در صورتی که دادستان از چنین جرایمی مطلع شود، می تواند بدون وجود شاکی خصوصی نیز به عنوان مدعی العموم اقدام کند، اما مشکل اینجاست که فقط بخش کوچکی از کودک آزاری ها رسانه ای می شود و متاسفانه در این پرونده ها کودک به حدی آسیب دیده که با مرگ فاصله چندانی ندارد.

این درحالی است که سازمان بهزیستی می تواند برای ثبت موارد کودک آزاری بخوبی عمل کند. اکنون شهروندان می توانند با تماس با سامانه 123 درخصوص کودک آزاری اطلاع رسانی کنند، ولی از آنجا که بهزیستی درخصوص این سامانه بخوبی تبلیغ نکرده همه شهروندان از ارائه چنین خدماتی از سوی بهزیستی بی اطلاع هستند. به همین دلیل این سازمان با توجه بیشتر به این سامانه می تواند به عنوان پایه آماری کودک آزاری در کشور عمل کند.

ایران در کنوانسیون حقوق کودک

کشورمان در سال 72 ، چهار سال پس از شروع به کار کنوانسیون حقوق کودکان مانند دیگر کشورهای جهان از آن استقبال کرد و به کنوانسیون حقوق کودکان پیوست، اما نکته قابل توجه توانایی کشورها در اجرای مفاد کنوانسیون ها بین المللی است، زیرا خیلی از کشورها با توجه به قوانین خود نمی توانند بخوبی به مفاد آن عمل کنند.

در کشورمان از سال 72 تا 88 وزارت خارجه وظیفه جمع آوری اطلاعات و ارائه گزارش در خصوص کنوانسیون حقوق کودک را به عهده داشت، ولی از سال 88 دولت وزارت دادگستری را به عنوان مرجع ملی این کنوانسیون انتخاب کرد و به این ترتیب آیین نامه و مقررات آن در دولت تصویب شد. به این شکل اکنون وزارت دادگستری نقش هماهنگ کننده دستگاه های متولی امر کودک را به عهده دارد.

دبیر مرجع ملی حقوق کودک در این باره تصریح می کند: اکنون حدود 20 وزارتخانه، سازمان و نهاد دولتی و خصوصی عضو مرجع ملی کودک هستند. ما هر 45 روز جلسه می گذاریم و با بررسی گزارش کارگروه های مربوط که موضوعات مختلف را در خصوص کودکان رصد می کنند در نهایت درقالب توصیه و مکاتبه به نهاد های مربوطه نکته هایی را اعلام می کنیم. یکی دیگراز وظایف مهم مرجع ملی کودک تهیه گزارش ادواری جمهوری اسلامی است که هر پنج سال یکبار برای کمیته حقوق سازمان ملل فرستاده می شود.

الوندی در خصوص آخرین گزارش ادواری کشورمان می گوید: آخرین گزارش ایران که مربوط به سال های 2005 تا 2010 است سال 91 فرستاده شده و قرار است در سال 94 قرائت شود. تا مدتی دیگر نیز باید گزارش سال های 2010 تا 2015 را برای کمیسیون حقوق کودک سازمان ملل ارسال کنیم.

خبری از ضمانت اجرایی نیست

این درحالی است که این اظهار نظر و تصمیم گیری ها در کنوانسیون حقوق کودک سازمان ملل ضمانت اجرایی خاصی ندارد و فقط شامل یک طبقه بندی می شود که با توجه به آن کشورها متوجه می شوند نسبت به اجرای مفاد کنوانسیون چه پیشرفت هایی کرده اند.

دبیر مرجع ملی حقوق کودک درباره آخرین باری که گزارش کشورمان در کمیته حقوق کودک سازمان ملل قرائت شد، می گوید: آخرین گزارش مطرح شده کشورمان مربوط به زمانی می شد که وزارت خارجه مسئول گزارش دهی در این خصوص بود. این درحالی است کارشناسان حقوق کودک سازمان ملل بعد از شنیدن گزارش ایران یکسری ملاحظات را گوشزد کردند. برای نمونه آنها به نواقص قانون کشورمان در حوزه دادرسی اطفال اشاره کردند.

الوندی عنوان می کند: با توجه به این اظهار نظرها ما برخی از قوانین را تغییر داده یا اصلاح کردیم، جدا سازی مجرمان زیر 18 سال از مجرمان بزرگسال از کارهای خوبی است که انجام شد؛ به همین دلیل اکنون در هر استان کانون اصلاح و تربیت وجود دارد.

جنايت عليه كودكان

پرونده کودکاني مانند سبحان، هانيه، دانيال و باربد فقط چند نمونه از صدها پرونده کودک آزاري است که تاکنون رسانه اي شده است؛ پرونده هايي که در آن کودکان بي دفاع به دليل نبود قانون و سهل انگاري خانواده و مسئولان به طرز هولناکي جان خود را از دست داده اند.
اين در حالي است که اگر قوانين سفت و سختي براي حمايت از آنها وجود داشت يا چنانچه سازمان هاي مسئول در اين حوزه بدرستي به وظايف خود عمل مي کردند يا حداقل اگر مردمي که شاهد وقوع اين کودک آزاري ها بودند به موقع ماجرا را با مراکزي مانند پليس 110 يا سامانه 123 بهزيستي در ميان مي گذاشتند، اکنون آنها زنده بودند و نيازي نبود در اين پرونده براي زدن تلنگري به جامعه به کالبدشکافي پرونده هاي تلخ کودک آزاري پرداخت. با مرور اين حوادث مي توان نتيجه گرفت اگر شهروندان در قبال بروز کودک آزاري کمي بيشتر احساس مسئوليت از خود نشان دهند، به طور قطع پرونده هاي کودک آزاري به مرگ کودکان ختم نمي شود. بنابراين از امروز نسبت به حق و حقوق کودکان کمي بيشتر احساس مسئوليت کنيد و حداقل در صورت مشاهده هرگونه کودک آزاري، تلفني ماجرا را با پليس درميان بگذاريد.

مرگ سبحان پس از 2 ماه کما
هشت سال بيشتر نداشت که زير مشت و لگدهاي ناپدري سنگدل کارش به بيمارستان کشيد. آنقدر وضع جسمي اش وخيم بود که لحظاتي بعد از رسيدن به بيمارستان به کما فرو رفت و دو ماه بيشتر شرايط را تاب نياورد و بعد مانند فرشته اي کوچک به آسمان پر کشيد. اين داستان غم انگيز، اما واقعي کودکي هشت ساله به نام سبحان است که اوايل مهر امسال تيتر صفحات حوادث روزنامه ها شد.ماجرا از اين قرار بود که مادر سبحان بعد از شکست در ازدواج اول خود در حالي که صاحب فرزند پسري شده بود با مرد ديگري ازدواج کرد، اما شوهر دوم او به شيشه اعتياد داشت و يک روز که مادر سبحان سرکار رفته بود بعد از مصرف شيشه با دسته جارو برقي سبحان را آنقدر کتک زد که کودک خردسال از هوش رفت. ناپدري سنگدل بعد از دستگيري در اعترافات خود به ماموران پليس گفت: «آن روز شيشه مصرف کرده بودم، سبحان هم به حرفم گوش نمي داد و لجبازي مي کرد به همين دليل عصباني شدم و او را کتک زدم!»چند ساعت بعد از اين حادثه وقتي مادر سبحان از ماجرا باخبر شد، کودکش را به درمانگاهي در باقرشهر منتقل کرد، اما از دست پزشکان اين مرکز کاري بر نمي آمد. به همين دليل کودک نيمه جان به بيمارستان هفتم تير منتقل شد، آنجا بود که پزشکان متوجه شدند بر اثر ضرباتي که ناپدري سنگدل به پيکر نحيف سبحان وارد کرده او دچار خونريزي مغزي شده، بعد از اين حادثه مادر جوان از همسرش شکايت کرد و مرد شيشه اي به اتهام قتل عمد محاکمه شد.

قصاص ناپدري سنگدل
دانيال هفت سال بيشتر نداشت، اما به اندازه يک عمر از دست ناپدري و مادرش کتک خورد و سرانجام زير مشت و لگد هاي ناپدريش جان خود را از دست داد. پرونده دانيال، اوايل ارديبهشت 89 و زماني رسانه اي شد که دانيال کوچولو ديگر تاب کتک خوردن نداشت. آن روز صبح وقتي ناپدري او متوجه شد دانيال در خواب جايش را خيس کرده او را چنان کتک زد که کودک به خواب ابدي فرو رفت. وقتي کودک خردسال از شدت جراحات از هوش رفت، مادرش او را به بيمارستان الغدير تهران برد و ادعا کرد پسرش به دليل خون دماغ شدن از هوش رفته، اما معاينات اوليه پزشکان پرده از راز مادر و ناپدري بي رحم برداشت، زيرا آثار کبودي و داغ شدگي هاي زيادي روي بدن نحيف دانيال وجود داشت.وقتي تحقيقات پليسي قضايي در اين باره آغاز شد يکي از همسايگان دانيال ادعا کرد: «بارها صداي گريه کودک را مي شنيدم، ناپدري او هم فرياد مي زد گريه کن، دوست دارم صداي گريه ات را بشنوم.» به اين ترتيب، ناپدري بي رحم و مادر سنگدل دستگير و محاکمه آنها در شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران آغاز شد. مادر سنگدل نيز در دفاع از خود اين جملات را به زبان آورد: «دانيال شب ادراري داشت، روز حادثه همسر دومم وقتي متوجه شد دانيال خودش را خيس کرده او را مجبور کرد تا صبح بيدار بماند، بعد هم او را داغ کرد و چند ضربه به او زد که سبب شد سر فرزندم به گوشه اوپن بخورد.»هيات قضات بعد از شنيدن اظهارات متهمان، ناپدري را به قصاص و مادر دانيال را هم به جزاي نقدي محکوم کردند.

فرشته اي در آتش
ماجراي باربد با سه سال سن يکي از تلخ ترين حوادث در حوزه کودک آزاري است، زيرا وقتي او را به بيمارستان رساندند دچار 70 درصد سوختگي شده بود. اين حادثه تلخ، اواخر ارديبهشت 90 رخ داد. پدر باربد به مواد مخدر اعتياد پيدا کرده و به همين دليل همسرش او را ترک کرده بود. مادر باربد بعد از ترک همسرش به خانه پدريش برگشته بود. روزحادثه وقتي تلاش هاي پدر باربد براي بازگرداندن همسرش به جايي راه نبرد، او خود را به خانه پدري همسرش رساند. آن روز فقط مادربزرگ باربد در خانه حضور داشت و متاسفانه کاري از دستش برنمي آمد، پدر معتاد در يک لحظه کودکش را به درون اتاقي برد. او از قبل نقشه شومي را در سر طراحي کرده بود، زيرا يک بطري بنزين به همراه آورده بود، خيلي طول نکشيد او بطري بنزين را روي سر پسرش خالي کرد و يک جرقه کافي بود تا ناله هاي باربد درميان شعله هاي آتش گم شود. بعد از اين که مادربزرگ کودک از ماجرا باخبر شد به همراه همسايگان باربد را به بيمارستان منتقل کرد، اما جراحات وارد شده به باربد به حدي بود که عفونت خيلي زود بدن او را در بر گرفت و سرانجام کودک خردسال، 18 روز بعد از اين حادثه به آسمان پرکشيد.

داستان تلخ زندگي هانيه کوچولو
اين دختر هشت ساله بارها کتک خورد و داغ شد تا آنجا که يکي از دست هايش از چند جا شکست، ناپدريش او را مجبور به تکديگري مي کرد تا اين که همسايگان ماجرا را با پليس درميان گذاشتند. با رسانه اي شدن پرونده هانيه تلاش ها براي نجات دختر خردسال آغاز شد.براي اولين بار، اواخر اسفند 89 بود که خبرهايي از اذيت و آزار هانيه کوچولو منتشر شد. مادر هانيه درباره زندگي خود و دخترش اين طور توضيح داد: بعد از ازدواج با مردي معتاد صاحب فرزند شدم، اما به دليل اين که خودم نيز گرفتار اعتياد شده بودم کنترل زندگي از دستمان خارج شد.اوضاع زندگي آنها به حدي بحراني شد که اين خانواده ديگر سرپناهي نداشتند و مجبور بودند شب ها در پارک بخوابند. بعد از مدتي پدر هانيه فوت کرد و زندگي چهره تلخ تري از خود به آنها نشان داد. مادر و دختر براي سير کردن شکم خود مجبور به تکديگري و کارتن خوابي شدند. مدتي به اين شکل گذشت تا اين که مادر هانيه با مردي به نام حميد آشنا شد. حميد آنها را به خانه مادرش برد، اما با وارد شدن حميد به زندگي هانيه شرايط زندگي براي او مشکل تر از قبل شد، زيرا حميد به بهانه هاي مختلف هانيه را کتک مي زد.حميد آنقدر با دختر خردسال بدرفتاري مي کرد که هانيه آسيب جسمي شديدي ديد و بعد از رسانه اي شدن وضعش براي درمان در بيمارستان بستري شد. به اين ترتيب، هانيه پس از پشت سرگذاشتن مراحل درمان در اختيار بهزيستي قرار گرفت و ناپدري بي رحم نيز به زندان فرستاده شد.

حقوق کودکان، نیازمند حمایت قانونی

صحبت از حقوق کودکان که می‌شود، همه می‌توانند ساعت‌ها حرف بزنند و از باید و نباید‌هایی که در این حوزه وجود دارد بگویند، اما زمان عمل که می‌رسد، توجهات به حقوق کودکان به اندازه آسیب‌ های این حوزه نیست.

 برای نمونه اگر درباره فراکسیون یا کمیسیون ویژه کودکان از نمایندگان مجلس پرس و جو کنید متوجه می شوید که بتازگی تعدادی از نمایندگان مجلس به فکر تشکیل فراکسیون حمایت از حقوق کودکان افتاده اند تا جایی که هنوز اعضای هیات رئیسه آن مشخص نشده است، نکته اینجاست که رسیدگی به امور کودکان در کشور حداقل به تشکیل کمیسیونی نیاز دارد که اعضای آن فعال بوده و با آگاهی کامل نسبت به ضعف قوانین موجود با ارائه طرح های مناسب قوانین کارآمدی که ضمانت اجرایی داشته باشد، تصویب کنند، زیرا اگر این روزها نیمه های شب سری به چهارراه ها و خیابان های شهر بزنید قبول خواهید کرد که تعداد زیادی از کودکان کار برای کمک به خانواده هایشان تا نیمه شب در خیابان ها به دستفروشی و تکدیگری مشغولند و هر لحظه ممکن است با خطرات گوناگونی روبه رو شوند.

متاسفانه در سال های اخیر حوادث کودک آزاری زیاد شده است، اما این در حالی است که در کشور بانک اطلاعاتی نیز در خصوص ثبت کودک آزاری وجود ندارد به همین دلیل تا کنون آمار دقیقی از میزان کودک آزاری منتشر نشده و در نتیجه نمی توان به طور قطع گفت وضع کودک آزاری در کشورمان چگونه است، تا با توجه به آن راهکارهای مناسبی پیدا کرد.

علاوه بر این تعریف مشخصی هم از کودک آزاری در دست نیست، زیرا برخلاف دیگر کشور ها که در آنها تحقیر کردن، ترساندن، تبعیض قائل شدن و کم اهمیت بودن نسبت به آموزش، بهداشت و پوشاک کودک، کودک آزاری تلقی می شود، در کشورمان تا کودکی آسیب جدی نبیند شخصی از او حمایت نکرده و رسانه ها نسبت به آن واکنش نشان نمی دهند.

به همین دلیل باید هشدار داد که وضع حقوق و حمایت از کودکان در کشورمان مطلوب نیست و چناچه مسئولان حمایت از کودکان را در دستور کار خود قرار ندهند در آینده نزدیک کشور با بحرانی روبه رو خواهد شد که کودکان آسیب دیده در بروز آن نقش پررنگی دارند.

تعریف کودک‌آزاری گم‌شده است

مهدی آیینی

مهدی آیینی

چه کسی باور می‌کند در شش ماهه اول امسال فقط 23 مورد کودک‌آزاری در کشور رخ داده باشد؛ آن هم وقتی بیش از 1.5 میلیون کودک‌کار هر روز در شهرهای مختلف کشور با ناملایمات اجتماعی و انواع و اقسام خطرها دست و پنجه نرم می‌کنند یا وقتی بیش از 80 درصد کودکانی که در مراکز شبانه‌روزی بهزیستی نگهداری می‌شوند، کودکان بدسرپرست هستند.

هیچ کس این آمار را باور نمی کند مگر این که به دلیل حوادث ناگواری که در کشور اتفاق می افتد، معنی کودک آزاری برای برخی از فعالان این حوزه تغییر کرده باشد و یا آنها دست روی دست گذاشته باشند تا کودکان آزار دیده برای اطلاع رسانی به سراغشان بروند، چرا که پرونده های کودک آزاری زیادی در کشور در حال رسیدگی است پرونده هایی که مرور آنها بیانگر این حقیقت تلخ است که معیار کودک آزاری درکشورمان در حال تغییر است برای نمونه اوایل امسال پرونده فاطمه دختر شش ساله بوشهری یکی از جنجالی ترین موارد کودک آزاری در کشور بود که در آن مادر سنگدلی با همدستی متهمی دیگر بدن کودک خود را با فندک سوزانده و تا حدی او را مورد آزار و اذیت قرار داده بودند که کودک بینایی خود را نیز از دست داده بود.

از این دست پرونده ها در کشورمان کم نیست. پرونده هایی که در آن کودکان قربانی نبود قانون مناسب و خشونت والدین خود شده و وقتی در کانون توجه قرار می گیرند که با مرگ فاصله اندکی دارند.

به همین دلیل انگار برای خیلی ها تا زمانی که کودکی با فندک، سیگار یا اتو داغ نشود یا زیر ضربات مشت و لگد کارش به بیمارستان یا گورستان نکشد کودک آزاری رخ نداده است. این درحالی است که توهین کردن، ترساندن، تحقیر کردن، تبعیض و توجه نکردن به نیازهایی مانند تغذیه، بهداشت، پوشاک و آموزش کودک نیز کودک آزاری محسوب می شود.

به همین دلیل وقتی یکی از اعضای انجمن حمایت از حقوق کودکان ادعا می کند که در شش ماهه اول امسال 23 مورد کودک آزاری به انجمن حمایت از حقوق کودکان ارجاع داده شده است باید به او گفت که انتشار چنین آماری از سوی این انجمن نه تنها دردی از کودکان آزار دیده و در معرض خطر کشور کم نمی کند، بلکه ممکن است نتیجه عکس هم داشته باشد.

باید به مسئولان این انجمن هشدار داد وقتی آنها قادر نیستند درک درستی از حوادثی که در کشور رخ می دهد داشته باشند یا نمی توانند حتی اخبار حوزه خود را با مرور صفحه حوادث روزنامه ها به روز کنند، نیازی به ارائه آمار نیست و بهتر است آنها به انجام کارهای فرهنگی و حمایتی بسنده کنند.

بالا