آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهدی آیینی (برگ 13)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهدی آیینی

اشتراک به خبردهی

معاینه فنی سفارش نمی خواهد

معاینه فنی، حدود 10درصد در کاهش آلودگی هوای کلانشهرها نقش دارد، اما آن طور که باید از سوی شهروندان و برخی مسئولان جدی گرفته نمی‌شود، زیرا نمایندگان مجلس هنوز قانون مربوط به سن خودروهایی را که باید معاینه فنی بگیرند، از پنج سال کاهش نداده‌اند و حدود 20 درصد رانندگانی که در تهران تردد می‌کنند، هنوز اراده‌ای برای گرفتن معاینه فنی ندارند. نواب حسینی‌منش، دبیر معاینه فنی کلانشهرهای کشور و مدیرعامل ستاد معاینه فنی خودروهای تهران در این گفت‌وگو از مشکلاتی که مردم هنگام مراجعه به مراکز معاینه فنی با آن رو‌به‌رو هستند، می‌گوید:
آخرین بار که شخصی از شما خواست برای گرفتن معاینه فنی‌اش سفارش کنید، کی بوده است؟

برای گرفتن معاینه فنی، هیچ‌وقت شخص خاصی را سفارش نمی‌کنیم، چون سیستم معاینه فنی در همه مراحل به صورت سیستماتیک عمل می‌کند و ابزار‌های دقیق ما، اطلاعاتی را که از خودرو‌ها به دست می‌آورد، به شکل مستقیم و آنلاین‌ در سامانه سیمفا (سامانه یکپارچه معاینه فنی) ثبت می‌کند .

یعنی دیگر با سفارش نمی‌توان معاینه فنی گرفت؟

در گذشته که سامانه سیمفا ایجاد نشده ‌بود، می‌شد ‌اغماض کرد، اما اکنون چنین امکانی وجود ندارد ‌‌.

بنابراین دیگر امکان خرید برچسب معاینه فنی بدون حضور در مراکز معاینه فنی وجود ندارد؟

اصلا امکان ندارد. چند روز پیش با شخصی برخورد داشتم که بدون مراجعه به مراکز معاینه فنی اقدام به گرفتن معاینه فنی کرده و برایش حدود 500هزار تومان جریمه صادر شده بود. او تصور می‌کرد اشتباهی رخ داده و دوربین‌ها به اشتباه جریمه‌اش کرده‌اند، اما وقتی مدارکش را بررسی کردیم، متوجه شدیم او بدون حضور در مراکز معاینه فنی گواهی تهیه کرده و سودجویان به او برچسب جعلی فروخته‌اند.

چرا مردم فکر می‌کنند برای گرفتن معاینه فنی به سفارش نیاز‌ دارند؟

الحمدلله در مدتی که در این پست مشغول هستم، بجز مسائلی که به خاطر طول صف‌های معاینه فنی است، سفارش دیگری به ما ندارند. یکی از شهردار‌های مناطق تهران خودش برای گرفتن معاینه فنی به یکی از مراکز ما مراجعه کرده بود و خودرویش به خاطر نامناسب بودن وضع آج لاستیک رد شده بود.

باورش سخت است که سفارش شهردارهای مناطق را نیز نمی‌کنید؟

بله، ایشان از آزمون اولیه رد شد و پس از رفع این ایراد توانست، برای خودروی خود معاینه فنی بگیرد.

به نظر می‌رسد، یکی از مشکلات اصلی مردم در مراجعه به شما همین صف‌های طولانی است. چرا برای رفع این معضل اقدامی نمی‌کنید؟

رفع این مشکل در دستورکار ماست. به همین خاطر فراخوان دادیم و از بخش خصوصی برای مشارکت دعوت کردیم‌، اما متاسفانه در این فراخوان فقط سه شرکت یا فرد داوطلب شدند. ‌ظرفیتی که مراکز معاینه فنی تهران دارد، پذیرش بیش از دو میلیون و 400هزار خودرو در دو شیفت است، ‌اما متاسفانه در برخی زمان‌ها تعداد مراجعان بیشتر می‌شود.

مثل زمانی که پلیس ورود به طرح زوج و فرد را مشروط به داشتن معاینه فنی کرد و گفت، متخلفان به وسیله دوربین جریمه خواهند شد.

درست است‌. مهر و آبان امسال با اجرای طرح کاهش آلودگی هوا تعداد خودرو‌هایی که به مراکز ما مراجعه کردند، خیلی افزایش یافت. میزان پذیرش روزانه ما در 40 خط معاینه فنی 8000 خودرو است، اما وقتی 12 هزار خودرو مراجعه می‌کنند، صف‌های طولانی ایجاد می‌شود.

دلیل این که بخش خصوصی تمایلی به همکاری با معاینه فنی ندارد، چیست؟

بزرگ‌‌ترین دلیل تمایل نداشتن بخش خصوصی در کلانشهری مانند تهران وسعت حداقل زمینی است که برای ایجاد مرکز معاینه فنی در قانون ذکر شده است. در قانون آمده اگر شخصی قصد دارد مرکز معاینه فنی ایجاد کند، باید هزار متر‌ زمین داشته باشد، اما قیمت چنین زمینی در شهری مانند تهران خیلی بالاست و از طرف دیگر درآمد زیادی ندارد‌.

میانگین انتظار برای گرفتن معاینه فنی چقدر است؟

کمتر از یک ساعت.

برخی مواقع شهروندان گله می‌کنند که ساعت‌ها معطل می‌شوند‌؟

دو پیک زمانی داریم؛ برای نمونه مهر و آبان امسال بیشترین مراجعه را داشتیم که به خاطر اجرای طرح کاهش آلودگی هوا بود.

آقای آذروش، دبیر پیشین معاینه فنی کلانشهرهای کشور گله داشت که مراکز معاینه فنی در شرف تعطیلی است، ‌چون کمتر به آنها مراجعه می‌شود. هنوز با این مشکل رو‌به‌رو هستید؟

وقتی من در مرکز معاینه فنی مشغول شدم، این مشکل وجود داشت‌،چون برخورد مناسبی با خودروهای فاقد معاینه فنی نمی‌شد و بضاعت پلیس محدود بود، اما وقتی طرح کاهش آلودگی هوا اجرا شد، این امکان فراهم آمد تا به وسیله دوربین‌های مکانیزه نیز بتوان خودرو‌های فاقد معاینه فنی را کنترل کرد‌.

با اجرای این طرح، تعداد مراجعان به مراکز معاینه فنی چقدر افزایش یافت؟

دی، بهمن و اسفند94 تعداد مراجعان نسبت به سال 93 حدود 80 درصد افزایش یافته بود و امسال نیز نسبت به سال گذشته، مراجعه‌ها 85 درصد افزایش پیدا کرده و حتی رکورد سنوات گذشته در سال 89 نیز شکست، ‌چراکه برای مردم هم روشن شده که باید به معاینه فنی اهمیت بیشتری بدهند. مهر امسال، میزان مراجعان ما حدود 400 درصد افزایش داشت و اتفاق ناگوارتر این که 70درصد این خودرو‌ها اولین بار بود که برای معاینه فنی مراجعه می‌کردند.

سختگیری پلیس باعث افزایش مراجعان شما شد یا فرهنگسازی نیز تاثیرگذار بود؟

اگر کمربند ایمنی در کشور جا افتاد، به خاطر اعمال جریمه و سختگیری پلیس بود. شاید در هفته‌های اول اجرای طرح کاهش آلودگی هوا مردم تصور می‌کردند این طرح اجرایی نشود، اما وقتی قبض‌های جریمه به دست آنها رسید، برای گرفتن معاینه فنی مراجعه کردند.

کدام خودرو‌ها بیشتر در آزمون معاینه فنی رد می‌شوند؟

خودروی پراید و ام‌وی‌ام 530، بیشترین آمار مردودی را نسبت به دیگر خودرو‌ها دارند. البته این آمار نسبت به مراجعان همین خودروها‌ست؛ مثلا اگر یکصد خودروی ام‌وی‌ام مراجعه می‌کند، حدود80 تایشان در آزمون رد می‌شود. از طرفی 70 درصد خودرو‌هایی که مردود می‌شوند، تولید داخل و دو دسته هستند؛ 25 درصد از کل خودرو‌ها پراید و بقیه به شرکت ایران خودرو مانند 405، سمند و 206 مربوط می‌شود.

در 11 ماه گذشته صاحبان چه تعداد خودرو برای گرفتن معاینه فنی اقدام کرده‌اند؟

در 11 ماهه امسال، ‌یک میلیون و 100هزار خودرو به مراکز معاینه فنی تهران مراجعه کرده‌اند، این درحالی است که سال گذشته، حدود 540 هزار خودرو به مراکز معاینه فنی مراجعه کرده بودند. بنابراین می‌توان گفت این آمار حدود 85 درصد رشد کرده است.

به نظرتان مالکان چه تعداد خودرو برای گرفتن معاینه فنی مراجعه نمی‌کنند؟

تعداد خودرو‌های سبک و سنگین پایتخت حدود 3 میلیون و 800 هزار دستگاه برآورد می‌شود. در این میان حدود دو میلیون و 800 هزار خودرو مشمول معاینه فنی هستند و می‌توان گفت بیش از 80 درصد خودرو‌ها معاینه فنی دارند.

تعداد باقیمانده را چطور می‌توان مجاب کردکه معاینه فنی بگیرند؟

بیشتر مالکان این خودروها می‌دانند، اگر مراجعه کنند در آزمون‌ها رد می‌شوند و نمی‌توانند معاینه فنی بگیرند. از گذشته نیز مشخص بود که حدود 400 هزار خودروی فرسوده در تهران وجود دارد.

بیشترین علت مردودی خودروهایی که برای گرفتن معاینه فنی مراجعه می‌کنند، چیست؟

از هر صد خودرو به طور میانگین، 30خودرو در آزمون‌ها رد می‌شود. 40 درصد این رد شدن‌ها به دلیل آلایندگی خودرو است و بقیه به دلیل ایمنی خودرو؛ مثل تست ترمز، عیب ظاهری، کمک فنر و انحراف فرمان خودرو‌ها.

معاینه فنی چقدر در کاهش آلودگی هوا نقش دارد؟

‌ مطالعات دانشگاهی اثبات می‌کند معاینه فنی می‌تواند حدود 10درصد از میزان آلودگی هوای تهران کم کند. این درحالی است که میزان خودروهایی که به دلیل آلودگی هوا از آزمون‌ها رد می‌شوند، سالانه حدود7 درصد است، اما مهر 95 حدود 15 درصد خودرو‌ها به دلیل آلایندگی در آزمون‌ها رد شدند.

‌جریمه خودرو‌های بدون معاینه فنی از سوی دوربین‌های مکانیزه پلیس هنوز ادامه دارد‌؟

بله، هنوز ادامه دارد. جریمه خودرو‌ها 50هزار تومان است و هر 24 ساعت یکبار برای خودروهای بدون معاینه فنی اعمال می‌شود‌.

برنامه‌ای برای رایزنی با نمایندگان مجلس و اصلاح قانون معاینه فنی ندارید، چون به نظر می‌رسد پنج سال، زمان زیادی برای معافیت از گرفتن گواهی معاینه فنی است؟

براساس قانون، سن معافیت معاینه فنی خودرو‌ها پنج سال است،اما خودرویی که پنج سال از عمرش می‌گذرد، ایراد زیادی پیدا می‌کند؛ مانند خراب شدن کاتالیست و انحراف فرمان. به همین دلیل به مجلس پیشنهاد شده، قانون معافیت را اصلاح کند . خدا را شکر، خبرهای خوبی شنیده‌ایم و قرار است این اتفاق بیفتد.

با توجه به این که موتورسیکلت‌ها چند برابر خودرو‌ها آلایندگی ایجاد می‌کنند، بحث معاینه فنی‌شان چرا هنوز جدی گرفته نمی‌شود؟

درباره خودرو‌ها قابلیت رصد کردن وجود دارد، اما درباره موتور این شرایط وجود ندارد و به همین دلیل موتورسیکلت‌ها برخلاف این که بیشترین حجم آلایندگی را دارند، به مراکز ما مراجعه نمی‌کنند.

چه تعداد موتورسیکلت امسال به مراکز شما مراجعه کرده؟

تقریبا هیچ، چون حدود 200 هزار موتورسیکلت ‌به ده خط ویژه معاینه فنی تهران مراجعه کرده‌اند.

برآورد شما از تعداد موتورسیکلت‌های پایتخت چقدر است؟

در تهران 800 هزار موتور پلاک شده داریم، اما تعداد موتورهایی هم که از شهرهای اقماری به تهران می‌آیند کم نیست. پیش‌بینی ما وجود دو میلیون موتورسیکلت در تهران است.

برای سال آینده چه برنامه‌ای دارید؟

بحث نوبت‌دهی اینترنتی را می‌خواهیم قطعی کنیم،چراکه اکنون به صورت آزمایشی انجام می‌شود و قرار است از سال آینده اجرایی شود. به این ترتیب زمان انتظار شهروندان کمتر خواهد شد‌.

مهدی آیینی

تبر توسعه ناپایدار بر گردن جنگل

تبر طرح‌های عمرانی از آتش‌سوزی تیزتر است،چراکه در سال‌های گذشته بیشتر از آتش‌سوزی به جنگل‌های کشور خسارت زده و این اعتراف تلخی است که رئیس سازمان جنگل‌ها نیز مهر تائیدش را پای آن می‌زند.

هرچند او از ارائه آمار در این‌باره خودداری می‌کند اما براساس آمارهایی که جام‌جم به‌دست آورده، هر سال به‌طور میانگین بیش از حدود 17 هزار هکتار از اراضی جنگلی طعمه اجرای طرح‌های عمرانی می‌شوند، به عبارت دیگر هرسال بیش از دو میلیون و 500 هزار اصله درخت قربانی توسعه ناپایدار می‌شود.

جاده، معدن و سد تبر می‌شوند، پتک می‌شوند، بر سر جنگل فرود می‌آیند و درختان را یکی پس از دیگری از ریشه در می‌آورند تا از جنگل‌های سرسبز چیزی جز بیابان باقی نماند، زیرا توسعه ناپایدار همچنان گوی سبقت را از آتش‌سوزی‌های مهیب جنگل دزدیده و لقب قاتل سریالی‌ جنگل را به کسی نمی‌دهد.

طرح‌های عمرانی را باید بلای جان جنگل‌ها دانست، زیرا مثل خوره به جان جنگل افتاده‌اند تا از آن چیزی باقی نگذارند. یک روز سد می‌شوند، روز دیگر جاده و روز دیگر تبر. این حکایت تلخی است که تا زمانی که به پایان نرسد نمی‌توان به حفظ منابع طبیعی کشور امیدوار بود، زیرا بسیاری از نمایندگان مجلس و مدیران همچنان بر طبل توسعه ناپایدار می‌کوبند و تصور می‌کنند که می‌توان با کاشت درخت این مصیبت را جبران کرد.

درخت می‌کاریم جنگل می‌کشیم

قرار است 10 میلیون اصله درخت کاشته شود تا مرهمی باشد بر زخم‌های زمین، زخم‌هایی که به دست خود آنهایی که برای کاشت درخت شعار می‌دهند، ایجاد شده است.

اما اگر این آمار درختکاری چند برابر هم شود، نمی‌تواند جایگزین جنگل‌های از دست رفته باشد، زیرا جنگل اکوسیستمی است که طی هزاران سال ایجاد شده و درختکاری نمی‌تواند جایگزین مناسبی برای آن باشد.

بنابراین وقتی هنوز طرح‌های عمرانی بیشتر از آتش‌سوزی به جنگل‌های کشور خسارت می‌زند نمی‌توان امید داشت که مراسم‌های نمادینی چون روز درختکاری و یا هفته منابع طبیعی اندکی این شرایط موجود را بهبود بخشد.

وقتی میزان تخریب‌هایی را که اجرای طرح‌های عمرانی به جنگل تحمیل می‌کند از خداکرم جلالی،رئیس سازمان جنگل‌ها می‌پرسیم، او ادعا می‌کند آمار دقیقی دراین‌باره ندارد و همین قدر می‌داند که اجرای طرح‌های عمرانی خسارت زیادی به جنگل‌ها می‌زند، آن‌قدر که از میزان آتش‌سوزی‌ها بیشتر است.

این در حالی است که براساس پاسخ اختصاصی سال گذشته مسعود منصور،‌ معاون حفاظت و امور اراضی سازمان جنگل‌ها به جام‌جم در 9 ماهه سال 94 طرح‌هایی سبب از بین رفتن حدود 17 هزار هکتار از اراضی جنگلی شد. نگران‌کننده‌تر این‌که تعداد درختان در هر هکتار از این اراضی ‌حدود150 اصله برآورد می‌شود، یعنی در خوشبینانه ترین حالت و به شکل میانگین هر سال بیش از دو میلیون و 550 هزار اصله درخت جنگلی به دلیل عملیات عمرانی سربریده می‌شود.

اما این همه واقعیت تلخ نیست،زیرا‌ خسارتی که طرح‌های عمرانی به محیط‌زیست کشور می‌زند خیلی بیشتر ‌‌و سالی 300 هزار هکتار نیز گزارش شده است. برای نمونه سال گذشته طرح‌های عمرانی مانند ایجاد دکل برق و خطوط لوله ‌حدود 195 هزار هکتار از عرصه‌های منابع طبیعی کشور را تخریب کرد. ‌ بنابراین تازمانی که اجرای طرح‌های توسعه ناپایدار در اولویت مسئولان و نمایندگان مجلس است، نمی‌توان به حفظ جنگل‌های کشور امیدوار بود، در واقع باید در چنین شرایطی از هفته منابع طبیعی که از یکشنبه آینده در کشورمان شروع می‌شود به عنوان هفته سوگواری برای منابع طبیعی یاد کرد،زیرا تمامی سازمان‌ها تمام سال به اشکال مختلف به قتل عام جنگل می‌پردازند و هفته پایانی سال از اهمیت حفظ منابع طبیعی دم می‌زنند.

کانگورو، ببر و یوزپلنگ زیر قیمت کوچه مرغی

635646823685917009 (1)

بیش از 20 میلیارد دلار در سال؛ این برآوردی از گردش مالی بازار سیاه قاچاق حیات وحش در جهان است؛ بازاری که به نظر می‌رسد بعد از قاچاق مواد مخدر، انسان و اسلحه پرسودترین بازار سیاه جهان باشد.تنوع زیستی مناسب کشورمان سبب شده حیات وحش ایران نیز سهم قابل توجهی در این بازار داشته باشد؛ از پرندگان شکاری گرفته تا یوزپلنگ و سمندر لرستانی را می‌توان در بساط قاچاقچیان حیات وحش‌ دید.

سمندر لرستانی در بازارهای جنوب شرق آسیا حدود 1000 دلار خرید و فروش می‌شود یا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس حاضرند برای برخی از پرندگان شکاری ایران ( بالابان و بحری) تا یک میلیارد تومان هم پرداخت کنند.

ارزش‌گذاری نشدن گونه‌های جانوری و نبود اراده‌ای برای حفظ حیات وحش در کشورمان سبب شده قاچاقچیان حیات وحش از حاشیه امنی برخوردار باشند و با خیال آسوده‌تری به قانون‌شکنی دست بزنند. برای نمونه یکی از اعضای سازمان‌های مردم‌نهاد فعال در زمینه حقوق حیوانات به جام‌جم می‌گوید پرونده‌ای 300 صفحه‌ای را درباره قاچاق حیات وحش به سازمان حفاظت محیط‌زیست تحویل داده، اما این سازمان تاکنون بدرستی به این پرونده رسیدگی نکرده است.

به همین دلیل شاید تا دیروز بساط قاچاقچیان حیات وحش فقط در کوچه‌مرغی‌های خیابان مولوی پهن می‌شد، اما این روزها در گوشه و کنار هر شهری می‌توان سودجویانی را دید که به حیات وحش کشور چوب حراج می‌زنند.

نبود اراده‌ای مشخص برای مقابله با این تخلف سبب شده آنها‌ از فضای مجازی نیز کمک گرفته و مشتری‌های بیشتری برای خود دست و پا کنند.

بازار سیاه حیات وحش بیش از سودی که به جیب قاچاقچیان می‌ریزد به حیات‌وحش آسیب می‌رساند، زیرا تخمین زده می‌شود حدود 70 درصد از گونه‌های جانوری هنگام قاچاق جان خود را از دست می‌دهند یا رها شدن گونه‌های غیربومی در زیستگاه‌ها سبب از بین رفتن گونه‌های بومی می‌شود. سوم مارس (13 اسفند) در تقویم، روز جهانی حیات وحش نامگذاری شده؛ روزی که در آن سازمان‌های مردم‌نهاد تلاش می‌کنند دولت‌ها و شهروندان را نسبت به عواقب تجارت شوم حیات وحش آگاه کرده و یادآور شوند دنیای بدون حیات وحش جایی برای حیات انسان نخواهد داشت.

مهدی آیینی

دانش‌آموز قربانی بعدی کیست؟

بیش از 20 دانش‌آموز قد و نیم قد هر روز سوار سرویس مدرسه‌شان می‌شوند تا حدود 10 کیلومتر راه خاکی را پشت سربگذارند و به مدرسه‌شان برسند.بیش از 20 دانش‌آموز هر روز جانشان را کف دست می‌گذارند تا از روستای تپه کنیز زابل خارج شوند و بتوانند اندکی آینده تاریک‌شان را روشن کنند.بیش از 20 دانش‌آموز هر روز پشت یک وانت فرسوده می‌نشینند تا هیچ وقت متوجه نشوند یک سرویس مناسب مدرسه باید چه ویژگی‌هایی داشته باشد.

مصطفی، یکی از 20 دانش‌آموزی است که به احتمال زیاد نمی‌توانید او را در این تصویر پیدا کنید، زیرا او خیلی برای گرفتن این عکس و انتشارش در روزنامه تلاش کرده و حتی از سوی راننده سرویس مدرسه هم تهدید شده، اما او برای نجات دانش‌آموزان روستا به هر دری زده تا این عکس را به‌دست  ما برساند و مسئولان ‌را از خطری که دانش‌آموزان روستای تپه کنیز را تهدید می‌کند آگاه کند.

آن‌طور که او می‌گوید تا به حال چند دختربچه و پسربچه ‌از این سرویس مدرسه پایین افتاده و زخمی شده‌اند.

مصطفی که کمی از دیگر بچه‌های ‌روستا بزرگ‌تر است این حادثه‌ها را به یاد دارد و می‌گوید: چند سال است که این خودرو حکم سرویس مدرسه روستا را دارد و سال‌هایی بوده که جمعیت دانش‌آموزانی که با این خودرو جا به جا می‌شده اند به 40 نفر ‌نیز می‌رسیده است. بسیار پیش آمده دانش‌آموزان به‌خاطر نبود جا نوبتی پشت همین ماشین دویده‌اند و آن‌قدر گرد و خاک روی سر و صورتشان نشسته که وقتی سر کلاس درس رسیده‌اند چیزی از درس و مشق نفهمیده‌اند، زیرا ‌آن‌قدر شن در چشم‌هایشان نشسته که بی‌اختیار اشکشان جاری شده است. حالا که حدود 20 دانش‌آموز در روستا باقی مانده نیاز نیست بسیاری از دانش‌آموزان نوبت نوبت پشت این وانت‌بار قراضه بدوند، اما هنوز خطرات زیادی آنها را تهدید می‌کند، آنها از مسئولان انتظار دارند با خواندن این متن و دیدن این عکس که با زحمت زیاد برای جام‌جم ارسال کرده اند مشکلشان برطرف شود و دست کم یک خودروی مناسب در اختیار آنها قرار بگیرد.

مهدی آیینی

داستان عجیب بز به دوش‌ها در برف

صحبت مرگ و زندگی بود، هر طور که می‌شد باید خودشان را به ارتفاعات اورامان تخت می‌رساندند، حدود یک متر برف باریده بود، اما ‌آنها تصمیم‌شان را گرفته بودند و ‌قدم‌هایشان را محکم بر می‌داشتند، فرصت زیادی نبود و هر لحظه امکان داشت اتفاقی تلخ رقم بخورد.
چند روز بود که اهالی اورامان تخت متوجه خطری که تهدیدش می‌کرد شده بودند، خیلی وقت بود که روی صخره‌ای بزرگ گیر افتاده بود، نه راه پیش داشت و نه راه پس. بارندگی‌های چند روز اخیر آنقدر زیاد بود که شرایط را برای زندگی دشوارتر از همیشه کرده بود.

حدود دو کیلومتر را پشت سر گذاشته بودند که پیدایش کردند، بی‌رمق روی صخره‌ای نشسته بود، چشمش که به آنها افتاد تنها کاری که از دستش برمی‌آمد، انجام داد کمی حرکت کرد و‌ به میان برف‌ها افتاد.

اینها شرح بخشی از عملیات نجات یک بزکوهی از سوی جوانان اورامان تخت است که عابد حسینی برای جام‌جم تعریف می‌کند.

او که عضو انجمن محیط زیستی «سبز چیا» است به همراه چند نفر دیگر از جوانان اورامان تخت شنبه گذشته چهار ساعت تلاش کردند تا یک بزکوهی را از خطر مرگ نجات دهند. آن طور که عابد می‌گوید: این بزکوهی به خاطر بارش شدید برف روی صخره‌ای با ارتفاع حدود شش متر گیر افتاده بود و اهالی اورامان تخت متوجه گیر افتادن این حیوان شده بودند.

افرادی مانند عابد می‌ترسیدند شکارچی‌های غیرقانونی نیز متوجه شرایط بزکوهی شوند و آن را شکار کنند؛ به همین خاطر خیلی زود عملیات نجات را شروع کردند.

او می‌گوید: پس از دو کیلومتر راهپیمایی در میان برف به نزدیکی حیوان رسیدیم، آنقدر گرسنه شده بود که توان فرار نداشت و تنها کاری که کرد این بود که به میان برف‌ها پرید.

به این شکل عابد و دوستانش بزکوهی را گرفتند و به خاطر این‌که حیوان از گرسنگی تلف نشود تنها کلوچه‌هایی را که همراهشان بود جلوی حیوان گرفتند و بزکوهی نیز شروع به خوردن آنها کرد.

عابد و دیگر جوانان اورامان تخت با هماهنگی با سازمان حفاظت محیط زیست بزکوهی را به پایین دست منتقل کردند تا پس از این‌که توان از دست رفته‌اش را به دست آورد دوباره در طبیعت رهایش کنند.

بالاخره دیروز عابد و دوستانش بزکوهی را در طبیعت رها و بار دیگر ثابت کردند که بومیان مناطق کوهستانی برای حفظ محیط زیست و حیات وحش سنگ تمام می‌گذارند. آنها بار دیگر خاطره مردانی مانند احمد عزیزی که بهمن 92 در روستای «دره‌کی» مریوان نهضت توبه شکارچیان و شکستن اسلحه را راه انداخت، زنده کردند. خبرساز شدن چنین اتفاقات مثبتی را باید مهر تاییدی بر تاثیرگذار بودن سازمان‌های مردم نهاد دانست؛ سازمان‌هایی که اگر بدرستی مدیریت و حمایت شوند، حکم آب را پیدا می‌کنند برای محیط زیستی که آتش‌ به جانش افتاده است‌.

 مهدی آیینی

برنامه ششم کشور را می خشکاند

دبیری یکی از جنجالی‌ترین ستادهای کشور را در دست دارد، با این امید که دریاچه ارومیه را احیا کند، اما وقتی صحبت از نتیجه و گذر زمان می‌شود، می‌گوید تا اعتبار نباشد، کاری از پیش نمی‌رود. وقتی حرف بی‌توجهی مسئولان و مدیران به محیط‌زیست و شرایط بحرانی منابع آب کشور به میان می‌آید، می‌گوید همه این مساله را شوخی گرفته‌اند، چون برنامه ششم توسعه تتمه منابع آب کشور را حراج می‌کند. اینها بخشی از گفت‌وگوی ما با عیسی کلانتری، وزیر پیشین ‌کشاورزی، دبیر کل خانه کشاورز، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه و مشاور معاون اول رئیس‌جمهور است؛ مسئولی که تقریبا در تمام دولت‌ها دستی بر آتش داشته و معتقد است، برای جلوگیری از بحران و مصیبت آب که اکنون واردش شده‌ایم، دست‌کم در پنج سال آینده باید‌ برداشت از منابع آب کشور را حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب کاهش داد‌‌.

اولین مصوبه آقای روحانی احیای دریاچه ارومیه بود. فکرمی کنید با گذشت حدود چهار سال از این مصوبه، چرا هنوز نتیجه‌ای نگرفته‌ایم؟ ‌

عملیات تثبیت دریاچه بخوبی پیش رفته و می‌توانم بگویم، دو سال عملیات تثبیت نسبت به سال ۹۲ موفق‌تر بوده است.

اما درباره احیای دریاچه نتیجه‌ای نگرفته‌اید.

عملیات احیا به خاطر کمبود بودجه به درستی پیش نرفت. بودجه ما از دو قسمت تامین می‌شود؛ یکی بودجه آب‌های مرزی که حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بود و کامل پرداخت شد، اما حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان اعتبار دیگر می‌ماند. حدود ۱۱۰۰ میلیارد تومان از محل مواد حوادث غیرمترقبه بود که پرداخت نشده است و حدود ۳۵۰ میلیارد تومان از بودجه دستگاه‌های اجرایی است. البته قرار شده تا آخر سال، ۶۰۰ میلیارد تومان از این ۱۵۰۰میلیارد تومان پرداخت شود.

با این اوصاف، چه نمره‌ای به فعالیت‌تان می‌دهید؟

تا شهریور، نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ می‌گیریم، چون برنامه احیا جلوتر از سال ۹۲ است، ‌اما بخش احیا بستگی مستقیم به تامین بودجه ‌دارد.

چرا بودجه تامین نمی‌شود؟ آقای روحانی که دولت خودش را زیست‌محیطی‌ترین دولت می‌داند؟

بودجه ندارد. دولت قبلی، آنقدر تعهد روی دست آنها گذاشته که دولت‌های بعدی نیز قربانی خواهند بود.

به دولت گذشته اشاره کردید. اگر سوابق شما را مرور ‌کنیم، مشخص است که در بیشتر دولت‌ها به قول معروف دستی بر آتش داشته‌اید. بخواهید مقایسه کنید، عملکرد کدام دولت در حوزه محیط‌زیست بهتر بوده است؟

فکر می‌کنم دولت هفتم و هشتم نسبتا موفق بود. محیط‌زیست در دولت‌های دهه ۶۰ جایگاهی نداشت، چون محیط‌زیست را در حد حفاظت شکارگاه و حیات‌وحش می‌دانستند.‌

می‌گویید، دولت هفتم و هشتم موفق بوده، اما آن زمان نیز محیط‌زیست جزو اولویت‌ها نبود، چراکه سد سازی‌های بی‌رویه ادامه داشت و حقابه تالاب‌ها جدی گرفته نمی‌شد.

‌به نظرم، آن زمان محیط‌زیست جایگاه قوی‌تری پیدا کرد.

البته نباید فراموش کرد که زمان چنین دولت‌‌هایی، مهاجرت از روستاها به کلانشهرها بیشتر شد.

مهاجرت از روستا به شهر، ربطی به محیط‌زیست ندارد.

وقتی دولت منابع آبی را تامین نکند و کشاورز نتواند کشاورزی کند، تصمیم به مهاجرت می‌گیرد.

ببینید آیا اکنون آبی وجود دارد که از آن استفاده‌ای نمی‌شود؟

آن زمان شرایط منابع آب بهتر بود.‌

‌در کشور ما جایی که آب بود، آن منبع بدون نیروی انسانی نبود. جمعیت اضافی و سر ریز روستا مهاجرت می‌کنند، چراکه باید روستا توسعه پیدا کند که این اتفاق نیفتاده است، ما برای خیلی از روستاها جاده، آب، برق و خانه بهداشت ایجاد کرده‌ایم، اما برایشان ‌اشتغال مولد ایجاد نکرده‌ایم. کشاورزی نیز از اشتغال اشباع است.

پس به نظر شما ‌اقتصاد کشور باید بر پایه کشاورزی یا صنعت باشد؟

این مقایسه درستی نیست، چون پتانسیل کشاورزی ما محدود است و در حد آبی است که داریم و کشاورزی ما حدود هشت درصد تولید ناخالص را دارد. بنابراین اگر بخواهیم اقتصاد اول منطقه بشویم و به عنوان مثال، تولید ناخالصمان‌ به ۱۵۰۰ میلیارد دلار برسد، کشاورزی ما حداکثر می‌تواند حدود سه درصد از این تولید ناخالص را در چنین مقطعی داشته باشد و بقیه باید از بخش صنعت و خدمات تامین شود. البته این دلیل نمی‌شود که کشاورزی را رها کنیم‌. باید روی کشاورزی سرمایه‌گذاری کرد و حداکثر بهره‌وری و تولید را با توجه به آب موجود داشت.

پس چرا آن‌طور که باید، به کشاورزی یا صنعت نپرداخته‌ایم؟

باید دید به چه پرداخته‌ایم؟ مشکل ما این است که از بعد اقتصادی دور باطل می‌زنیم و کسی جرات نمی‌کند، مشکلات جدی اقتصادی را مطرح کند. وقتی قیمت و تولید نفت بیشتر می‌شود وضع کشور کمی بهتر می‌شود و بر عکس. در واقع، ‌مقداری از سیاست‌های جهانی ما مانع توسعه اقتصادی است که آن‌هم دست دولت‌ها نیست.

  برای احیای دریاچه ارومیه این همه هزینه می کنیم از طرف دیگر شما نسبت به کوچ اجباری ۵۰ میلیون ایرانی هشدار می دهید منتقدان می گویند این ها بایکدیگر در تضاد است، زیرا ‌اگر ‌ پروژه احیا شکست بخورد شرایط ناگوارتر خواهد شد. ‌

احیای دریاچه را می توان با برجام مقایسه کرد با برجام مشکل تقریبا حل شد. باید دید اگر نبود‌ چه اتفاقی می افتاد. برجام ما را به بهشت نبرد ،اما  شاید با آن از جهنم فاصله گرفتیم.

مسائل زیست محیطی خود به خود تولید کننده ارزش افزوده نیستند، اما اگر نباشند هزینه ده برابری به جامعه تحمیل می کنند، درست مانند زمانی که انسان سالم است و قدر سلامتی را نمی داند،نبود دریاچه صدها برابر هزینه دارد، به همین خاطر می توان گفت آقای روحانی کار عاقلانه ای کرده است.

به نظر شما که بین دولتمردان هستید، چرا همه فکر می‌کنند این مساله شوخی است؟

متاسفانه برای همه اهداف زودرس و کوتاه‌مدت، صد برابر اهداف بلند‌مدت اولویت دارد. میزان آب تجدیدپذیر کشور حدود ۸۸میلیارد متر‌مکعب است، اما ۳۰ سال پیش۱۳۲ میلیارد متر‌مکعب بود و امروز تراز منفی آب سفره‌های زیر زمینی، حداقل حدود ۱۵ میلیارد مترمکعب است در حالی که ۴۰ سال پیش صفر بود یا امروز ‌بیش از ۵۰ درصد روان‌آب‌های ما کم شده. اینها نشانه این است که کشور کویر شده و از بین می‌رود، اما هیچ‌کس به فکر این مساله نیست. خیلی از آنهایی که باخبرند، جرات ندارند از بعد سیاسی به آن بپردازند.

به نظرتان چه باید کرد؟

باید به مسئولان و مردم آگاهی داد. ما چاره‌ای نداریم جز این که بشدت مصرف آبمان را کاهش دهیم.

خودتان می‌گویید، بیشترین منابع آب کشور ‌در بخش کشاورزی مصرف می‌شود، اما به نظر نمی‌رسد، از زمانی که شما وزیر کشاورزی بودید تاکنون بهبودی در عملکرد کشاورزان حاصل شده باشد.

متاسفانه اصلا بهبود حاصل نشده. ممکن است بگوییم بازده آبیاری‌مان مثلا به ۴۰ درصد رسیده، ولی بهره‌وری‌ آب بهبود چندانی پیدا نکرده، چون ۹۵۰ گرم بود و به یک کیلو رسیده است. در حقیقت ما آب، محیط‌زیست و تمدن کشور را قربانی اهداف زودرس خود می‌کنیم.

به نظر شما به عنوان دبیرکل خانه کشاورز و مسئولی که سابقه وزارت کشاورزی را دارید، چرا نمی‌توان کشاورزان را مجاب کرد و آموزش دا‌د که بهره‌وری آب را افزایش دهند؟

چون در کشاورزی ما سرمایه‌گذاری زیر بنایی حتی به اندازه استهلاک سرمایه انجام نگرفته و این مساله سابقه تاریخی دارد که به اصلاحات اراضی زمان شاه و فعال شدن هیات‌های هفت نفره بعد از انقلاب ما بر می‌گردد. به این شکل ما امنیت سرمایه‌گذاری را از بخش کشاورزی سلب کردیم. مردم و بخش خصوصی بدون وام بانکی حاضر به سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی نیستند و دولت نیز نمی‌تواند همه سرمایه‌گذاری بخش کشاورزی را قبول کند‌. این‌گونه بخش کشاورزی دچار خلأ سرمایه تاریخی شده است‌. به همین دلیل بهره‌وری بالا نرفته چون بهره‌وری با فناوری و مدیریت بالا می‌رود.

بنابراین، ما نکاتی مانند مدیریت و فناوری را در بخش کشاورزی نداریم.

سرمایه و مدیریت درست در تولید نداریم که نتیجه آن بهره‌وری درست است. اکنون ما هزار کیلو آب شیرین مصرف می‌کنیم تا یک کیلو مواد کشاورزی خشک تولید کنیم.

به بحث دریاچه ارومیه برگردیم. کمک‌های بین‌المللی در این پروژه چقدر نقش داشته است؟

به آن صورت کمک نشده، اما از نظر علمی از تمام کشورها که دانش داشته‌اند، بهره گرفته‌ایم. ما در سه سال گذشته نزدیک ۱۵۰۰ میلیارد تومان خرج کردیم، یعنی حدود ۵۰۰ برابر کمک‌های خارجی‌.

برای احیای دریاچه ارومیه چقدر اعتبار نیاز است؟

برای رسیدن به اهدافمان ‌دست‌کم به حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان نیاز داریم‌.

اما مخالفان می‌گویند مصوبه هیات دولت برای احیای دریاچه‌ حرکتی نمایشی است؟

مخالفان همه چیز را به هم تشبیه می‌کنند. در ۲۰ سال گذشته به شکل میانگین ۴۰ سانتی متر عمق آب دریاچه کاهش داشته، اما در سه سال گذشته نه تنها کاهش عمق نداشته‌ایم، بلکه حدود ۲۵ سانتی متر افزایش عمق داشته است.

منتقدان می‌گویند این روند تحت تاثیر ورود پساب و بارش باران اتفاق افتاده است.

پساب‌ها همیشه بوده و بارش‌ها را نیز می‌توان از طریق گزارش‌های هواشناسی بررسی کرد. سال گذشته که بارش‌ها خوب بود، شرایط ۵/۱درصد بهتر از دو سال پیش بود، یعنی ارتفاع دریاچه حدود ۳۵ سانتی‌متر بیشتر از قبل بود. خوشبختانه اینها فاکتورهای کمی و قابل اندازه‌گیری است.

ایراد دیگری که از عملکرد شما می‌توان گرفت، این است که روی اصلاح الگوی مصرف در کشاورزی تمرکز نمی‌کنید، یعنی بیشتر دنبال پروژه‌های انتقال آب هستید.

ما فقط یک پروژه انتقال آب را دنبال می‌کنیم که حق ماست، چرا که آب از کشور خارج می‌شود. علاوه براین، پروژه مربوط به پیش از انقلاب است.

اما آیا به همین اندازه نیز برای اصلاح الگوی مصرف تلاش می‌کنید؟

ما هر سال ۸ درصد آب کشاورزان را کاهش می‌دهیم و برخلاف این که در دو سال گذشته ۱۶درصد آب مصرفی کشاورزان کاسته شده، عملکرد کشاورزان ۱۷ درصد بالا رفته است.

اما انتقال آب عوارض زیادی دارد و گفته می‌شود، این آب باید برای توسعه کشاورزی استفاده می‌شد.

عوارض انتقال آب برای زمانی است که فراتر از حد قانونی و زیست‌محیطی پیش برویم.

البته درست است. قرار بود این آب برای توسعه ‌۳۰ هزار هکتار کشاورزی باشد، اما چون کشاورزی حقآبه دریاچه را برده، دولت تصمیم گرفته این آب به عنوان حقآبه دریاچه باشد‌.

با توجه به این که شما روی پروژه‌های انتقال آب پافشاری می‌کنید و محیط‌زیست با این مساله مخالف است، به نظر می‌رسد شما به عنوان مشاور آقای جهانگیری در چنین مسائلی محیط‌زیست را بازی نمی‌دهید.

دریاچه متعلق به محیط‌زیست است‌ و خود محیط‌زیست باید مسئولیت احیای دریاچه را به عهده می‌گرفت. همه ما به کمک محیط‌زیست آمده‌ایم. البته‌ محیط‌زیست باید پاسخگو باشد که چرا دریاچه خشکیده؟ نه این که مدعی باشد. محیط‌زیست در انجام وظیفه‌اش سستی کرده، زیرا احیای دریاچه وظیفه محیط‌زیست است و به همین خاطر دبیر احیای دریاچه ارومیه باید خانم ابتکار باشد، نه من!

پس‌به نظر شما خانم ابتکار، قدرت لازم را برای این کار ندارد؟

کلا محیط‌زیست را می‌گویم، چون روسای متفاوتی داشته است. محیط‌زیست نتوانسته از حق و حقوق خود دفاع کند و کوتاه آمده است. مساله اینجاست که محیط‌زیست جایی که قرار است توسعه صنعتی اتفاق بیفتد، سختگیری بیش از حد می‌کند و آنجا که مساله در مالکیت خودش است، کوتاه آمده یعنی حقابه‌اش را گرفته‌اند و صدایش هم در نیامده است.

به نظرخودتان جدی‌ترین مشاوره‌ای که تاکنون به آقای جهانگیری داد‌ ه اید، چه بوده است؟

بیشترین فشاری که آورده‌ام، برای افزایش بهره‌وری آب و سرمایه‌گذاری در این زمینه بوده است.

چقدر به این هدف رسیده‌اید؟

در قوانین و مقرراتی که دولت تصویب کرده این مساله آمده، اما در اجرا مشکل پیدا کرده چون دولت ما وارث مشکلات قبل است.

البته همه چیز را نمی‌توان گردن قبلی‌ها انداخت.

همه چیز گردن آنهاست، دولت‌های بعد هم گرفتار هستند.

مشکلات البته ریشه‌ای است و دولت‌های قبل‌تر نیز از لحاظ زیست‌محیطی‌ عملکرد مناسبی نداشتند و ‌به نظر می‌رسد برایشان راحت است که هرجا مشکلی ایجاد می‌شود، همه تقصیرها را گردن دولت احمدی‌نژاد بیندازند.

بیلان و شاخص‌هایی که به جامانده، بخوبی وضعیت را نشان می‌دهد. برای نمونه شوری سد گتوند را درنظر بگیرید. من دراین باره نامه نوشتم و خواستم که دستور بهره‌برداری از این سد را ندهند.

اما ساخت این سد از دوره قبل از احمدی‌نژاد آغاز شده بود؟

درست است، اما سال ۹۱ که می‌خواستند بهره‌برداری کنند، من تقاضای توقف داشتم.

از قبل نمی‌دانستند چنین مشکلی پیش می‌آید؟

مطالعات ناقص بود و سواد کافی نداشتند، اما به مرور متوجه شدند.

پس قبول دارید تحقیقات روی سد‌سازی از دوران سازندگی بدون مطالعه بوده است؟

قبول دارم تحقیقات ناقص بوده است.

برای تمام سد‌ها؟

سد‌سازی ما صرفا از بعد مهندسی است. قبلا فکر می‌کردند سد سازی فقط ساخت دیواره و جمع آوری آب است. به همین خاطر مسائل زیست‌محیطی اقتصادی و اجتماعی را درهیچ کدام ازسدها در نظر نمی‌گرفتند. تا یک زمانی دیدگاه‌ها ناقص بود، اما از زمانی که مشخص شد برای سدسازی باید ابعاد دیگری را در نظر گفت، اشتباه‌ها آگاهانه شد. این مساله فرقی با خیانت ندارد.

جالب است. آن زمان شما برای سد‌سازی همکاری می‌کردید و حالا درباره حقآبه دریاچه صحبت می‌کنید. این تضاد نیست؟

من می‌گویم در یک زمانی آگاهی‌ها ناقص است.

پس خودتان تایید می‌کنید که آن زمان آگاهی نداشتید؟

اصلا کشور آگاهی نداشت. تا اواسط دهه ۷۰ آگاهی کم بود و کسی به فکر توسعه پایدار نبود، اما وقتی آگاهی پیدا شد، اشتباه‌ها ادامه پیدا کرد.

برگردیم به بحث کمبود منابع آب. این روزها به دلیل خشکسالی خیلی از روستاییان زابل در خانه‌هایشان را گل گرفته‌اند تا کوچ کنند، چون بخشنامه شده که مانع اسباب کشی این خانواده‌ها شوند. به نظرتان این شیوه درستی است؟

این شیوه درستی نیست. سیستان بشدت در خطر است، چراکه آب آن مستقیما از افغانستان تامین می‌شود. مردم باید مهاجرت کنند یا دولت غیر از کشاورزی برایشان ایجاد شغل کند.

دراین باره به آقای جهانگیری هشدار داده‌اید؟

با آقای جهانگیری از این مناطق بازدید داشته‌ایم. واقعا نمی‌توان دراین منطقه زندگی کرد. دولت باید به سرمایه‌گذاری در بخش خدمات مرزی و تجاری و صنایع کم آب بپردازد، زیرا این مناطق دیگر جای کشاورزی نیست.

دیپلماسی ما ضعیف است؟ به نظرتان چه چیزی سبب شده که ما با این همه کمک به افغانستان، نتوانسته‌ایم حقآبه هامون را پس بگیریم؟

الحمدالله همه چیزمان باهم می‌خواند، دیپلماسی با اقتصاد یا مسائل اجتماعی، فرهنگی یا مدیریتی‌. ما درسیاست‌های کلان مشکل داریم. بدتر از زابل مشهد است. ما آب آشامیدنی شهر مشهد را به سد دوستی وصل کرده‌ایم که منشأ ۹۹ درصد آن هیرمند و افغانستان است. سال گذشته برای تامین آب شرب مشهد مشکل زیاد بود و دولت پول داد و لجن‌های ته سد را با سرمایه‌گذاری حدود ۱۵۰میلیاردی برای شرب منتقل کردند.

حرف آخر؟

برای رسیدگی به مشکل بحران آب اکنون نیز دیر است، چون ما وارد مصیبت و بحران شده‌ایم، در مرکز ثقل بی‌آبی قرار داریم و متاسفانه خیلی‌ها متوجه نیستند. آنها پنج سال دیگر متوجه می‌شوند، اولین کاری که باید بکنیم، این است که دست‌کم در پنج سال آینده به جای ۱۱ میلیارد مترمکعب آبی که مجلس مصوب کرده، ۴۰ میلیارد مترمکعب از میزان برداشت منابع آب کم کنیم.

مهدی آیینی

 

حراج عیدانه حیات وحش شروع شد

حیات‌ وحش در آشفته‌بازار شب عید چوب حراج می‌خورد، سمندر لرستانی، انواع مارهای آبی و لاک‌پشت‌ها این روزها ‌دارند سرنوشتی مانند ماهی گلی‌ها پیدا می‌کنند، چراکه حل نشدن مشکلاتی که بر سر راه مقابله جدی با قاچاق حیات وحش وجود دارد سبب شده برچسب کالای مخصوص شب عید بر پیشانی این گونه‌ها بخورد‌.
دیگر مانند گذشته نیست که در بازارهای کوچک و بزرگ عید فقط ماهی گلی‌ها را در تنگ‌های بلور جای دهند، چندسالی است که خرید و فروش غیرقانونی مارهای آبی و لاک‌پشت‌ها نیز رونق دارد، اما حراج حیات وحش به چنین گونه‌هایی محدود نمی‌شود و گونه‌های در معرض خطر انقراض را نیز تهدید می‌کند؛ یکی از اصلی‌ترین قربانیان این آشفته‌بازار سمندر لرستانی است که غفلت از شرایطش سبب شده نامش با بازار شب عید گره بخورد و شرایط بحرانی‌اش در چنین زمان‌هایی نقل محافل مختلف شود.

غیرقانونی؛ اما‌ علنی

بازارچه‌های تره‌بار، میدان‌های اصلی، چهارراه‌های پرتردد، مغازه‌های آکواریوم‌فروشی و… مدتی است رسم شده هرجا که بازارهای شب عید کوچک و بزرگ برپا باشد و دستفروش‌ها بساطشان را پهن کنند، قاچاق حیات وحش نیز رونق داشته باشد، این واقعیت تلخی است که امیر سبزی، عضو هیات‌مدیره دید‌بان حقوق حیوانات نیز تائیدش می‌کند و علتش را کمبود نیرو در یگان حفاظت محیط زیست می‌داند.

آن طور که او می‌گوید برای رفع این مشکل باید نیروی انتظامی و یگان حفاظت محیط زیست همکاری مناسبی با یکدیگر داشته باشند.

بنابراین چنانچه مسئولان قصد دارند خرید و فروش گونه‌های جانوری امسال در تمامی بازار‌های کوچک و بزرگ عیدانه محدود شود، باید گشت‌هایی بیشتر را روانه این بازارها کنند و گزارش‌های مردمی را جدی بگیرند؛ زیرا برخی شهروندان از این گله دارند که گزارش چنین قانون‌شکنی‌هایی را به محیط زیست می‌دهند، اما یگان حفاظت خیلی دیر به این گزارش‌ها رسیدگی می‌کند.

عضو هیات‌مدیره دید‌بان حقوق حیوانات می‌گوید سال گذشته در بازار شب عید‌ به شکل علنی شاهد خرید و فروش گونه‌هایی مانند سمندر لرستانی، لاک‌پشت و انواع مارها بودیم. به گفته او، این گونه‌های جانوری با قیمت‌های متفاوتی به فروش می‌روند.

در واقع با توجه به این که این بازارها در کدام منطقه شهر قرار گرفته، قیمت‌های متفاوت برای گونه‌های جانوری مطرح می‌شود؛ قیمت‌هایی که از 20 هزار تومان شروع می‌شود.

او درباره این که در این بازارچه‌ها چه گونه‌هایی خرید و فروش می‌شود، می‌گوید: گونه‌هایی مانند مار، لاک‌پشت، سمندر لرستانی، لوس‌مار در بازارهای میادین تره‌بار و آکواریوم‌فروشی‌ها معامله می‌شود.

جریمه 300 هزار تومانی

با این که یگان حفاظت محیط زیست کشور با مشکلاتی مانند کمبود نیرو و تجهیزات دست و پنجه نرم می‌کنند، اما در ماه‌های پایانی سال تلاش می‌کنند با قاچاق و خرید و فروش گونه‌های جانوری جدی‌تر برخورد کنند.

براساس قانون نیز برای خرید و فروش گونه‌هایی مانند سمندر لرستانی، لاک‌پشت و مارهای آبی 300 هزار تومان جریمه نقدی در نظر گرفته شده است. این جریمه بتازگی افزایش پیدا کرده اما از بازدارندگی کافی برخوردار نیست.

هر چند عضو هیات‌مدیره دید‌بان حقوق حیوانات از خرید و فروش علنی گونه‌های جانوری هشدار می‌دهد، اما نقی میرزاکریمی، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست تهران می‌گوید با تلاش‌هایی که اعضای تیم یگان حفاظت محیط زیست داشته خرید و فروش این گونه‌ها بشدت کاهش داشته تا جایی که سال گذشته گزارشی از خرید و فروش سمندر لرستانی نداشته‌اند.

به نظر می‌رسد کاهش عرضه گونه‌های جانوری مانند سمندر لرستانی دربازارهای عیدانه دلایل دیگری نیز داشته باشد برای نمونه بازار قاچاق این گونه در شرق آسیا نیز رونق گرفته و قاچاقچیان با مبالغی حدود هزار دلار این گونه را خرید و فروش می‌کنند.

فرمانده یگان حفاظت محیط زیست تهران وجود متخلفانی که گونه‌های جانوری را خرید و فروش می‌کنند انکار نکرده و می‌گوید امسال قرار است تیم‌های گشت ویژه‌ای به این منظور بازارچه‌های مختلف و مغازه‌های آکواریوم‌فروشی را کنترل کنند تا عرصه بر فعالیت افراد سودجو محدود شود. به گفته او، شهروندان می‌توانند گزارش‌های خود درباره خرید و فروش حیات وحش را با شماره 1540 به ماموران یگان حفاظت اطلاع دهند.

سوغات لرستان و خوزستان

نبود توجه به زیستگاه‌های سمندر در لرستان و خوزستان سبب شده این گونه برای قاچاقچیان حکم سوغاتی را پیدا کند؛ زیرا آنها با خرید و فروش این گونه در شهرهای بزرگ و کوچک کشور یا در کشورهای شرق آسیا سودی قابل توجه به دست می‌آورند.

مهرداد فتحی بیرانوند، مدیرکل حفاظت محیط‌زیست لرستان معتقد است حدود 90درصد زیستگاه‌های این گونه جانوری در لرستان قرار دارد و او و همکارانش برای نجات این گونه از خطر انقراض تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند.

آن طور که او می‌گوید یکی از وسیع‌ترین زیستگاه‌های این گونه در جنوب خرم‌آباد با حدود 23هزار هکتار وسعت هنوز به عنوان پناهگاه حیات وحش شناخته نمی‌شود که در شورای عالی حفاظت محیط زیست در حال رسیدگی است، بنابراین هرچه زودتر باید تصویب شود؛ زیرا چنانچه این منطقه به عنوان پناهگاه حیات وحش معرفی شود ضریب حفاظت آن نیز ارتقا پیدا می‌کند.

زیستگاه‌های سمندر محدود به لرستان نمی‌شود و بخش‌هایی از این زیستگاه‌ها نیز در شمال خوزستان قرار دارد. با توجه به محدود بودن این زیستگاه‌ها سازمان حفاظت محیط زیست می‌تواند نظارتی بیشتر روی آنها داشته باشد تا به این شکل قاچاق این گونه در معرض خطر محدود شود. البته در کنار کنترل این مناطق باید برای آگاه‌سازی بومیان منطقه نیز تلاش کرد و از ظرفیت آنها برای حفاظت بهتر بهره برد؛ زیرا به این شکل مشکل اشتغال این افراد ‌بر طرف شده و دیگر به بهانه نبود شغل و درآمد دست به قاچاق گونه‌های جانوری و تخریب محیط زیست کشور نخواهند زد.‌

مهدی آیینی

باور کنید من خبرنگارم، آنها ایرانی …

635646823685917009 (1)هر 11 نفرشان به اندازه یکی از اتباع بیگانه نیز در این آب و خاک سهم ندارند، مادر خانواده صدایش از بغض می‌لرزد و می‌‌گوید دخترهایش نمی‌توانند درس بخوانند، ازدواج کنند یا حتی برای درمان به شهرهای نزدیک سیستان و بلوچستان بروند.
یکی از دخترها از این که نمی‌تواند مثل سایر کودکان ایرانی درس بخواند گله می‌کند و می‌گوید از او گذشته و بهتر است مسئولان برای خواهر و برادرهای کوچک‌ترش فکری بکنند‌.

این ماجرای تاسف بار خانواده‌ای ایرانی، اما بدون شناسنامه و فراموش شده در روستای «تپه کنیز» زابل است که از حدود سه هفته پیش ‌که به مناطق محروم زابل سفر کردم‌ در گوشه‌ای از ذهنم خانه کرده است‌.

خانواده‌ای که ‌می‌گفتند حدود سه سال است برای گرفتن شناسنامه آزمایش دی ان ای هم داده‌اند، اما هر وقت برای پیگیری پرونده‌شان به فرمانداری هیرمند می‌روند جواب درستی نمی‌گیرند.

پیش از پیگیری پرونده‌شان، فکر می‌کردم به احتمال زیاد مشکلشان به خاطر بی‌خیالی خودشان است، اما وقتی با فرماندار هیرمند که براساس قانون باید به مشکل چنین خانواده‌هایی رسیدگی کند تماس گرفتم مشخص شد گوش شنوایی‌برای شنیدن مشکلات چنین خانواده‌هایی وجود ندارد.

از تلفن روزنامه با فرماندار هیرمند ‌تماس گرفتم. او انجام مصاحبه را مشروط کرد به این که خبرنگار بودنم ثابت شود. برای همین شماره یکی از همکارانش را داد تا با او تماس بگیرم. این همکار آقای فرماندار نیز شماره شخص دیگری را داد تا در تحقیقاتی گسترده متوجه شود من خبرنگار روزنامه جام‌جم هستم (ماجرایی که با یک تماس ساده با دفتر روزنامه حل می‌شد)؛ اما پس از گذشت چند روز وقتی با آنها تماس گرفتم، گفتند هنوز برایشان ثابت نشده که من خبرنگار روزنامه جام‌جم هستم!

این روزها با خودم فکر می‌کنم آقای فرماندار حق دارد که در بیش از سه سال گذشته نتوانسته قدمی برای حل مشکل این خانواده بردارد، چراکه وقتی او به همراه دو همکار دیگرش طی چند روز نتوانسته‌اند از خبرنگار بودن شخصی که از یکی از روزنامه‌های شناخته شده کشور با آنها تماس می‌گیرد مطمئن شوند، چگونه می‌توانند در این مدت کوتاه (بیش از سه سال) از ایرانی بودن خانواده‌ای که فقر امانشان را بریده باخبر شوند به همین خاطر حق با شماست آقای فرماندار.

مهدی آیینی

کلاه وزارت بر سر محیط زیست

ادغام محیط زیست و منابع طبیعی برای تشکیل وزارتخانه‌ای تازه، یکی از طرحی‌هایی است که دیروز در جلسه علنی مجلس اعلام وصول شد؛ اتفاقی که به نظر می‌رسد مخالفانش بیشتر از موافقانش باشد، زیرا براساس تحلیل کارشناسان با تشکیل وزارتخانه محیط زیست و منابع طبیعی، روی دستگاه‌هایی که به تخریب محیط زیست دامن می‌زنند نظارت کمتری خواهد شد و سرنوشت محیط زیست کشور به دست نمایندگانی می‌افتد که بیشترشان با ضرورت حفظ محیط زیست آشنا نیستند.
با ابین وجود موافقان این طرح امیدوارند با تبدیل معاونت محیط زیست به وزارتخانه، مدیران زیست محیطی را پاسخگو کنند.‌وقتی غلامرضا کاتب عضو هیات‌رئیسه مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی دیروز‌ طرح‌های اعلام وصول شده را نام برد، به طرح تشکیل وزارت محیط زیست و منابع طبیعی نیز اشاره کرد؛ طرحی که با اجرا شدنش باید منتظر تخریب بیشتر محیط زیست بود‌.

هوشنگ ضیایی، کارشناس محیط زیست یکی از مخالفان‌ ادغام محیط زیست با منابع طبیعی است به نظر او ‌ سازمان حفاظت محیط زیست باید بر نحوه عملکرد سایر دستگاه‌ها نظارت کند و اگر به وزارتخانه بدل شود،‌ نمی‌تواند مانع عملکرد برخی دستگاه‌ها شود؛ دستگاه‌ها و وزارتخانه‌ هایی ‌که سبب تخریب محیط زیست می‌شوند.

هرچند ‌سازمان حفاظت محیط زیست نیز این روزها نمی‌تواند بدرستی به وظیفه اش عمل کند؛ زیرا وزیر صنعت، معدن و تجارت دولتی که خود را زیست محیطی‌ترین دولت تاریخ کشور می‌داند، با صحبت درباره ساخت معدن و گورخرهایی که در منطقه بهرام گور قرار دارند آب پاکی را روی دست زیست محیطی‌ترین دولت ریخته است.

بنابراین مشخص است که برای حفظ محیط زیست کشور با مشکلات زیادی روبه‌رو هستیم، اما چاره این کار را نمی‌توان در ادغام این دو نهاد جست‌وجو کرد.

مرگ نظارت

در واقع چنانچه سازمان حفاظت محیط زیست برقرار باشد و از مدیریتی مناسب برخوردار باشد، می‌تواند مانع عملکرد چنین وزرایی شود؛ اما اگر خودش وزیر شود دیگر تاثیر چندانی در عملکرد وزرا و دیگر مدیران نخواهد داشت.

بنابر این گره کار را باید در جای دیگری جست؛ زیرا دولت‌ها هیچ وقت در مقام عمل به فکر محیط زیست نیستند و برای جبران این ضعف باید آگاهی و دانش مدیران را افزایش داد تا بتوان بدرستی مسائل زیست محیطی را مدیریت کرد.‌

به همین دلیل به نظر می‌رسد تلاش نمایندگان برای ایجاد وزارت محیط زیست و منابع طبیعی بیشتر برای این است که بتوانند رئیس سازمان حفاظت محیط زیست را استیضاح کرده و مهره‌ای همراه را به‌کار بگیرند.‌

ضیایی می‌افزاید: وزارت جهاد کشاورزی و منابع طبیعی آنقدر وسیع است که محیط زیست در آن گم خواهد شد‌. پیش از این نیز بسیاری از کارشناسان مخالف ادغام کشاورزی و جهاد سازندگی بودند و اکنون نیز بر این نکته پافشاری می‌کنند که با تشکیل وزارت محیط زیست و منابع طبیعی، محیط زیست کشور سرنوشت ناگواری پیدا خواهد کرد.‌

مقایسه‌ای اشتباه

یکی از دلایلی که سبب شده برخی به فکر ایجاد وزارت محیط زیست و منابع طبیعی باشند، الگوبرداری از کشورهای اروپایی است که همه دستگاه‌ها و نهادهای فعال در حوزه محیط زیست در یک وزارتخانه جمع شده‌اند.

هادی کیادلیری، رئیس دانشکده منابع طبیعی و رئیس انجمن علمی جنگلبانی کشور در این باره می‌گوید: نباید محیط زیست کشور را با کشورهای اروپایی مقایسه کرد و گفت چون آنها وزارت منابع طبیعی دارند ما نیز باید مانند اروپایی‌ها عمل کنیم.

آن طور که او می‌گوید‌ منابع طبیعی کشورمان برخلاف اروپا‌ انسان ساخت ‌نیست و به معانی واقعی منابع طبیعی است و باید آگاه بود اگر در کشورهای اروپایی چنین اتفاقی افتاده بابت این است که مدیران دستگاه اجرایی کشورهای اروپایی برای حفظ محیط زیست حساسیت بیشتری نسبت به دستگاه‌های نظارتی دارند.

باید تاکید کرد در کشورمان اکنون ‌به اشتباه برخی وظایف اجرایی به محیط زیست واگذار شده؛ زیرا ماهیت اصلی این سازمان نظارت است نه اجرا. بنابراین یکی دیگر از مشکلات محیط زیست کشور‌ تداخل وظیفه‌های دستگاه‌هاست، زیرا اگر محیط زیست وارد اجرا شود در نهایت باید ارگان دیگری بر فعالیت آن نظارت کند.

جاده صاف‌کن تخریب

‌قابل پیش‌بینی است که با ادغام سازمان حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی موانع برای اجرای پروژه‌های غلط و تجاوز و تخریب محیط زیست برداشته می‌شود.

آن طور که کیادلیری می‌گوید، ‌با ایجاد وزارت ‌محیط زیست سرنوشت تمام منابع طبیعی کشور به دست نمایندگان مجلس می‌افتد؛ این درحالی است که برخی نمایندگان هنوز از بلوغ محیط زیستی برخوردار نیستند.

نکته‌ای را که کیادلیری به آن اشاره می‌کند، باید در منطقه‌ای فکر کردن نمایندگان جست‌وجو کرد، زیرا بسیاری از آنها برای راضی نگه‌داشتن حوزه انتخاباتی خود ترسی از تخریب محیط زیست ندارند و بیشتر به دنبال گرفتن نتایج کوتاه‌مدت هستند و به اندازه کافی آینده‌نگر نیستند. برای نمونه می‌توان به نمایندگانی اشاره کرد که برای حل مشکل اشتغال، علیه طرح تنفس جنگل رای می‌دهند‌‌.

در واقع باید وزارتخانه‌ای برای منابع طبیعی تشکیل داد، اما محیط زیست را نیز به عنوان دستگاه ناظر حفظ کرد.

مساله دیگری که رئیس دانشکده منابع طبیعی ‌ به آن اشاره می‌کند، نبود مدیران متخصص است،‌ انگشت‌شمار بودن مدیرانی که به معنای واقعی دغدغه محیط زیست را دارند سبب شده محیط زیست کشور شرایط مناسبی نداشته باشد،در واقع این روزها بیشتر مدیران زیست محیطی به فکر حفظ سمت و میزشان هستند تا به فکر حفظ محیط زیست کشور.

کیادلیری ازاین می‌گوید که باید منابع طبیعی را از زیر مجموعه جهادکشاورزی خارج کرد، زیرا 83 درصد اراضی کشور جزو منابع طبیعی است و اکنون زیر مجموعه بخش کشاورزی که بخشی خدماتی است قرار گرفته ، به همین خاطر از نظر اعتبارات و منابع انسانی توجه زیادی به آن نمی‌شود. در واقع وزیر چنین وزارتخانه‌ای بیشتر به فکر اهداف کوتاه مدت ـ که در بخش کشاورزی دست یافتنی است ـ می‌افتدو برای حفظ منابع طبیعی کشور که در بلند مدت به دست می‌آید، تلاشی نمی‌شود.‌

ضعف‌ها عریان شده

به نظر می‌رسد یکی از دلایلی که سبب شده باردیگر نمایندگان طرح ایجاد وزارت محیط زیست و منابع طبیعی را به هیات‌رئیسه بدهند، مشکلات زیست‌محیطی است که این روزها عریان‌تر از گذشته خود نمایی می‌کند. مشکلاتی مانند آنچه در چند روز اخیر بر مردم خوزستان گذشت و زندگی را به کامشان زهر کرد،‌ هوای آلوده‌ای که مانند بختک روی سینه کلانشهرنشینان افتاده، از تامین نشدن حقابه تالاب‌های هامون و هور‌العظیم و…‌ که باعث آواره شدن بسیاری از ایرانیان شده، کاهش قابل توجه حیات وحش کشور و … . اما اینها فقط برخی از مشکلات زیست‌محیطی این‌‌ روزهاست که مدیریتشان نیازمند چاره‌ای جدی است، اما برای درمان این مشکلات باید راه‌حلی مناسب انتخاب کرد و به قول معروف از چاله به چاه نیفتاد‌.

مهدی آیینی

بغض هامون

قایق‌هایی که خاک می‌خورند، خانه‌هایی که در و پنجره‌‌شان گل گرفته شده، ساکنانی که کاسه صبرشان لبریز است و بی‌آبی، بیکاری و فقر‌ امانشان را بریده.شرایط آنقدر نابسامان است که‌ خیلی‌ها‌ رفته‌اند، خیلی‌ها خیال کوچ دارند و عده‌ای که مانده‌اند پای رفتن ندارند، اینها برخی ویژگی‌هایی است که این روزها نگاه‌ هر تازه‌واردی را که به روستاهای حاشیه تالاب هامون پا بگذارد می‌دزد؛ اما این همه واقعیت تلخی نیست که از خشک شدن هامون به یادگار مانده است.

دو شاخه بلند درخت و ریسمانی که حکم تور را دارد، بجز زمین‌هایی که از بی‌آبی لب‌هایشان ترک خورده و قایق‌هایی که در حال دفن شدن زیر توفان ریزگردها هستند، این به ظاهر تور والیبال تنها چیزی است که نشان می‌دهد به یکی از نزدیک‌ترین روستاها به هامون رسیده‌اید.

روستایی که حالا به نظر می‌رسد دور‌ترین نقطه دنیا به دریاچه هامون است، زیرا از آبادانی که به نام تالاب‌ها گره خورده در این روستا خبری نیست، هرچه هست گله است و شکایت.

دیوانه سابق

زن و مرد سالخورده‌ای کنار دیواری نشسته‌اند، دیواری که هر آن ممکن است فرو بریزد. آنها دو از نفر ساکنان روستای آزادی هستند، روستایی که تا چند سال پیش دیوانه نام داشت به دلیل همین نام خانوادگی بسیاری از اهالی اینجا دیوانه است.

اگر از حال این روزهای روستا سوال کنید، پیرمرد دست‌هایش را نشانه می‌رود رو به منطقه‌ای که تا چشم کار می‌کند بیابان است، می‌گوید از وقتی هامون خشک شد روزگار ‌ساکنان این روستا سیاه شد.

منطقه‌ای که او به آن اشاره دارد با روستا فاصله زیادی ندارد، آن‌طور که قدیمی‌های روستا می‌گویند این روستا آنقدر به تالاب هامون نزدیک بوده که برای این که روستا را سیل نبرد، اطراف روستا مناطقی را حفر کرده بودند تا مانع پیشروی آب شود.

اما حالا این خندق‌های عمیق خشک شده و هر تازه واردی را به این فکر می‌اندازد که چرا باید در یک طرف روستایی کوچک چنین خندقی حفر کرده باشند.

نامگذاری شگفت‌انگیز

چشم‌های اهالی روستای آزادی یا دیوانه سابق پر از حسرت است، حسرت روزهایی که خوان هامون گسترده بود و پیر و جوان از آن بهره می‌بردند‌، چشم‌های روستاییان نمی‌تواند دروغ بگوید، هامون مادر آنها بود و حالا که نیست همه‌شان یتیم شده‌اند، یتیم‌هایی که هیچ‌کس آن‌طور که باید پیگیر مشکلاتشان نیست.

اوضاع و احوال روستاییان خوب نیست، آنقدر که همه‌شان می‌گویند روزگارشان با یارانه می‌گذرد. اما دلشان هنوز دریاست، دریایی بیکران از محبت و مهمان‌نوازی. زن میانسالی حکایت دیوانه نامیدن روستا را روایت می‌کند، حکایتی که از آن می‌توان به مهربانی مثال‌زدنی این مردمان پی برد.

سال‌ها پیش به اهالی روستا خبر رسید قرار است از طرف ثبت احوال به روستا بیایند تا برای اهالی شناسنامه صادر کنند.

آن زمان تالاب پر از آب بود و روزگار به کام روستاییان به همین خاطر اهالی تصمیم گرفتند از ماموران ثبت احوال بخوبی پذیرایی کنند. آنها خیال می‌کردند ماموران زیادی برای صدور شناسنامه به روستایشان می‌آیند، این اشتباهی بود که به گمان روستاییان سبب شد نام روستایشان را دیوانه بگذارند.

مرد سالخورده‌ای دراین باره می‌گوید: وقتی روستاییان باخبر شدند قرار است عده‌ای برای صدور شناسنامه بیایند به فکر پذیرایی از آنها افتادند به همین خاطر بیشتر خانواده‌ها گوسفند سر بریدند تا ناهار و شام مهمانانشان را آماده کنند.

آنها نمکدان شکستند

روزی که ماموران ثبت احوال به روستا پاگذاشتند شوکه شدند، چراکه به هرخانه‌ای سر می‌زدند ساکنانش برای آنها غذا آماده کرده بودند.

ابراهیم دیوانه درباره ماجرایی که در آ‌ن روز اتفاق افتاد، می‌گوید:‌ آن‌طور که من از پدرم شنیده‌ام، ماموران ثبت احوال این مهمان‌نوازی اهالی روستا را نادیده گرفتند و نام دیوانه را به عنوان فامیل به آنها نسبت دادند، چراکه مهمان‌نوازی اهالی برایشان عجیب بود به همین دلیل روستا نیز به همین نام شناخته شد. زن میانسال دیگری می‌گوید آنها باید نام مناسبی انتخاب می‌کردند؛ مثل مهمان‌نواز، اما…

حال این روزهای هامون آنقدر ناخوش است که دیگر نمی‌توان از ساکنان روستا مهمان‌نوازی انتظار داشت به همین دلیل خیلی از اهالی روستا روز و شب را با یاد خاطره‌هایی به هم می‌دوزند که از زمان زنده بودن تالاب برایشان باقی‌مانده است.

فقط هامون را برگردانید

‌پای درد دل روستاییانی که درحاشیه دریاچه هامون باقی مانده‌اند که بنشینید، این جمله را زیاد خواهید شنید‌: «از وقتی دریاچه هامون خشک شد، برکت از زندگی ما رفت.»

هامون برای آنها خوان گسترده‌ای بود؛ باورش مشکل است، اما آمار نیز تاییدش می‌کند از هامونی که امروز خشکیده صیادان سالانه 12 هزار تن ماهی می‌گرفتند. خیلی‌ها با شکار پرندگان روزگار می‌گذراندند یا علوفه آنقدر زیاد بود که جمعیت گاو سیستانی در منطقه هامون‌ بیش از 90 هزار راس برآورد می‌شد، اما حالا کمتر از 30 هزار راس از این نژاد خاص باقی‌مانده یا جمعیت دام‌های سبک بومیان منطقه نیز از حدود یک میلیون و 500 هزار راس به کمتر از 500 راس رسیده، اینها گواهی است بر شرایط ناگوار افرادی که در حاشیه تالاب هامون زندگی می‌کنند.‌

یکی دیگر از اهالی روستای آزادی یا همان دیوانه سابق می‌گوید ما از مسئولان هیچ چیز نمی‌خواهیم جز بازگرداندن تالاب به دوران قبلش، زیرا به این شکل مشکلات ما حل می‌شود.

آن‌طور که او می‌گوید، بیشتر اهالی روستا این روزها تنها منبع درآمدشان یارانه است؛ پول اندکی که فقط کفاف چند روز اول هر ماه را می‌دهد و پس از آن باید دندان روی جگر گذاشت و به قول معروف سنگ به شکم بست.

این شرایط سبب شده خیلی از اهالی روستا بار سفر ببندند و به شهرهای دیگر مهاجرت کنند، اما خیلی‌ها مثل حمید دیوانه پای رفتن ندارند، چون سن و سالی ازشان گذشته است و دوست دارند در زادگاهشان بمیرند. به همین سبب با وجود تمام سختی‌ها در روستا مانده است.

آن‌طور که او می‌گوید بجز کمیته امداد امام خمینی هیچ نهاد، سازمان یا مقام مسئولی تاکنون به آنها سر نزده است، اما کمک‌های این نهاد نیز آنقدر نیست که مشکلات آنها را حل و فصل کند، زیرا خیلی از اهالی روستا سن و سالشان کم است و با توجه به قوانین کمیته امداد نمی‌توانند از خدمات این نهاد استفاده کنند.

درهای ِگل گرفته

همه روستاهای حاشیه هامون حال و روز مشابهی دارند. خشکسالی، بیکاری و فقر روی زندگی ساکنان آنها سایه انداخته است.

«گله بچه» روستای دیگری است با سرنوشتی مشابه. احمد ساکن این روستا و مرد میانسالی است که هنگام حرف زدن از زندگی هم‌ولایتی‌هایش بغض می‌کند و می‌گوید باید خانه‌هایی را ببینید که در و پنجره هاشان‌گِل گرفته شده چون ساکنانش به کوچ تن داده‌اند.

با احمد در کوچه‌های روستای گله بچه قدم زنیم، از لا‌به‌لای خانه‌هایی که بیشتر به مخروبه شبیه هستند می‌گذریم‌. او در میانه راه می‌ایستد، خانه‌ای را نشان می‌دهد که در و پنجره‌هایش با گل پوشیده شده است. اگر از علت این کار بپرسید، پاسخ تلخی می‌شنوید؛ جمله‌ای که آب پاکی را روی دست آنهایی می‌ریزد که می‌گویند از ساکنان مناطق محروم حمایت می‌کنند.

آن‌طور که او می‌گوید، در این منطقه برای این که مانع مهاجرت روستاییان شوند، جلوی کامیون‌هایی را که اسباب کشی کنند، می‌گیرند. به همین دلیل برخی که کوچ را تنها راه نجات می‌دانند، در و پنجره خانه‌هایشان را ِگل می‌گیرند و خانه و اسبابشان را به امان خدا رها می‌کنند و می‌روند جایی بجز اینجا.

به گفته احمد، برخی از آنها که رفته‌اند در خانه‌هایشان را ِگل گرفته‌اند تا احتمال دزدیده‌شدن اسباب و وسایل خانه‌شان را کمتر کنند.

از نگاه تک‌تک اهالی روستاهای حاشیه تالاب هامون می‌شود خواند که آنها عاشق زادگاهشان هستند و دوست ندارند آن را ترک کنند. یکی از جوانان روستای گله بچه می‌گوید: اگر مسئولان برای گرفتن حقابه هامون از افغانستان وقت بگذارند، حتما شرایط ما نیز بهتر می‌شود.

دیگری می‌گوید: تا چند وقت پیش مرز نزدیک به اینجا باز بود و با فعالیت در بازارچه مرزی می‌شد لقمه نانی تهیه کرد، اما از وقتی دیوار کشیده‌اند، این منبع درآمد نیز‌‌ از ما گرفته شد. اوضاع تنها مغازه روستای گله‌بچه نیز شرایط نامناسب روستا را تایید می‌کند. مغازه‌ای خاک گرفته با یخچالی خالی. مغازه‌دار می‌گوید: از وقتی بساط بازارچه مرزی برچیده شده، اهالی روستا نیز کمتر خرید می‌کنند‌. در خوشبینانه‌ترین حالت، دخل مغازه او حدود 15 هزار تومان می‌شود.‌

حصیر گلستان در زابل خشکیده

کمی از روستای گله بچه که فاصله بگیرید، به روستای دیگری به نام «ملاعلی» می‌رسید؛ روستایی که شرایطش مانند روستاهای دیگر منطقه است با این تفاوت که نی‌های انبار شده در خانه‌های روستاییان فضای روستا را متفاوت کرده است.

لابه‌لای نی‌ها چند کودک مشغول بازی هستند،بعضی وقت‌ها نی‌ها را مثل نیزه در دست می‌گیرند و با یکدیگر می‌جنگند. در بیشتر خانه‌های روستای ملاعلی می‌توان نشانی از این نی‌ها پیدا کرد، چرا که در این روستا شغلی بجز حصیر بافی نمی‌توان یافت. آن هم با حصیرهایی که کیلومترها سفر کرده‌ و از استان گلستان به اینجا آورده شده‌اند.

حیاط یکی از خانه‌های روستایی باز است درون حیاط مرد و زن سالخورده‌ای روی زمین نشسته‌اند و مشغول حصیر‌بافی هستند.

زن سالخورده می‌گوید از صبح تا شب حصیر می‌بافند و روزی حدود 12 هزار تومان گیرشان می‌آید؛ درآمد ناچیزی که دست‌کم سبب شده این خانواده روستایی فعلا خیال مهاجرت نداشته باشند.

یکی دیگر از ساکنان روستا ‌می‌گوید: نی‌ها را از استان گلستان به اینجا می‌آورند تا روستاییان با حصیر‌بافی بتوانند اندکی درآمد‌زایی کنند.

ماجرا از این قرار است که کمیته امداد امام خمینی از این طریق می‌خواهد برخی خانواده‌های نیازمند روستا را حمایت کند و با ایجاد چنین شغل‌هایی کمک کند آنها روی پای خود بایستند،‌ چراکه خشک شدن هامون سبب شده دیگر خبری از کشاورزی، دامپروری و صیادی در منطقه نباشد. این مشکل در تمام روستاهای حاشیه هامون وجود دارد؛ به همین دلیل ایجاد شغل برای بومیان این مناطق بیش از پیش به همراهی مسئولان نیاز دارد.

کوچ 12 برادر از «تپه کنیز»

هامون که خشکید، زندگی در روستاهای حاشیه آن نیز خشکید. این را بسیاری از روستاییان می‌گویند، آنها امیدوارند مسئولان با افغانستان به شکلی مذاکره کنند که حقابه تالاب تامین شود و دوباره زندگی به سیستان و بلوچستان باز گردد. شرایط در روستای تپه‌کنیز بر همین روال است.

مرد سالخورده‌ای درون اتاقی کوچک نشسته است.او می‌گوید سگ پایش را گاز گرفته و توان راه رفتن ندارد، یخچال خانه‌اش را نشان می‌دهد و می‌گوید‌‌ چند ماه است که دیگر توان گوشت خریدن ندار‌د. تمام خواسته‌اش از مسئولان این است که آنها آرد و روغن را گران‌‌تر نکنند تا او و امثال او بتوانند زنده بمانند.‌

یکی دیگر از ساکنان این روستا می‌گوید قایق‌اش سال‌‌هاست بر آب هامون سوار نشده‌ و چرخ زندگی‌اش نمی‌چرخد. به همین سبب 12 فرزندش در جست‌وجوی کار از روستا مهاجرت کرده‌اند. آن‌طور که او می‌گوید روستای تپه کنیز، خانه بهداشت، مسجد ‌و مدرسه ندارد و اهالی روستا با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند.‌

زندگی تمام مناطق حاشیه تالاب هامون به تامین حقابه این تالاب گره خورده و هر روز که می‌گذرد تعداد بیشتری از اهالی این مناطق ناچار به کوچ می‌شوند. مساله‌ای که تمامیت ارضی کشور را نیز به خطر می‌اندازد. چراکه باخالی شدن روستاهای استان سیستان و بلوچستان اتباع بیگانه در آن ساکن خواهند شد و اگر فکری به حال رفع این مشکل نشود، هیچ بعید نیست مرز‌های کشورمان با افغانستان به بیابان‌های ورامین محدود شود.

مهدی آیینی

بالا