آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : محیط زیست (برگ 26)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : محیط زیست

اشتراک به خبردهی

نمک آب‌شیرین‌کن بر زخم‌های خزر

روز خزر بهانه ای است برای پرداختن به زخم‌های ناسور این پهنه آبی‌

کاسه کوچک خزر که روزگاری بخشی از دریای بزرگ تتیس بود و اقیانوس آرام را به اقیانوس اطلس متصل می‌کرد‌، امروز به محلی برای اجرای پروژه‌های متعدد استخراج نفت و گاز، صیادی، گردشگری و حتی نصب آب شیرین کن برای تامین نیازهای شرب مردم حاشیه این دریاچه تبدیل شده است. تمام این بارگذاری‌ها در کنار سدسازی‌های روسیه روی ولگا برای توسعه کشاورزی در این کشور، ادامه حیات زیستمندان خزر را با خطرات جدی مواجه کرده است. هر ساله میلیون‌ها لیتر فاضلاب و پساب و سموم شیمیایی‌ از طریق رودخانه‌های منتهی به خزر به این دریا می‌ریزند و نسل ماهیان خاویاری به عنوان قدیمی‌ترین زیستمندان این اکوسیستم آبی را در معرض خطر انقراض قرار می‌دهند. اما آنچه این روزها حیات ماهیان خاویاری را بیش از گذشته تهدید می‌کند، توسعه نصب آب شیرین‌کن در حاشیه دریای خزر است. به تازگی ایران آب شیرین کنی را در بندر ترکمن به عنوان زیستگاه اصلی و مهم ساکنان خزر افتتاح کرده است. کارشناسان بر این باورند که اگر شورابه این آب شیرین کن به دریا ریخته شود، نسل ماهیان خزر و به‌ویژه ماهیان خاویاری با خطر جدی مواجه می‌شود.

گزارشگران سبز: در روزهای پایانی هفته گذشته آب شیرین کن بندر ترکمن با حضور وزیر نیرو افتتاح شد. این آب شیرین ظرفیت تولید ۱۰ هزار متر مکعب آب در شبانه روز را دارد و با هدف تامین نیازهای شرب بندر گمیشان و بندر ترکمن راه اندازی شده است. در حالی این آب شیرین کن به بهره‌برداری می‌رسد که بسیاری از کارشناسان از جمله معاون پژوهش و فن‌آوری پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی از اجرای چنین پروژه‌ای در ایران اطلاع نداشتند.

پروین فرشچی معاون محیط زیست دریایی سازمان حفاظت محیط زیست هم اظهار نظر کوتاه درباره تبعات نصب آب شیرین کن در خزر را مشروط به حضور در سازمان متبوعش می‌کند. محمدرضا فاطمی، پژوهشگر اکوبیولوژی دریا و استاد بازنشسته دانشگاه از دیگر کارشناسانی است که در رابطه با افتتاح پروژه آب شیرین‌کن بندرترکمن اظهار بی‌‌اطلاعی می‌کند. او در گفتگو با ما تاکید می‌کند: قطعا این طرح باید پیوست مطالعات زیست محیطی داشته باشد.

این استاد بازنشسته دانشگاه جانمایی آب شیرین کن در بندر ترکمن را غلط و فاجعه آمیز توصیف می‌کند زیرا در شرق دریای خزر عرض فلات قاره خیلی کم است و باید ۱۰ تا ۱۵ کیلومتر در دریا پیشروی کنید تا به مرز فلات قاره برسید و بعد عمق زیاد می‌شود. در این ناحیه به خاطر عمق کم مواد غذایی فراوان است. بنابراین یکی از مهمترین زیستگاه‌ها و صیدگاه‌های ماهیان دریای خزر مانند ماهی سفید، کلمه و ماهیان خاویاری خصوصا فیل ماهی در این ناحیه واقع شده است. اگرچه بخش زیادی از جمعیت این ماهیان از بین رفته است اما همچنان شرق خزر مهمترین زیستگاه برای آبزیان این دریا به شمار می‌رود.

جانمایی غلط

به گفته فاطمی احداث آب شیرین کن، شوری آب را تغییر می‌دهد و می‌تواند کل اکوسیستم منطقه را به هم بزند و سبب از بین رفتن بنتوزها، فیتوپلانکتون‌ها و به تبع ماهی‌ها شود.

آن طور که او توضیح می دهد بهترین مکان برای نصب آب شیرین کن در خزر از بندر نکا تا چالوس به سمت سفید رود است که عرض فلات قاره کاهش می‌یابد و بعد از چهار یا پنج کیلومتر به نقاط عمیق می رسد. اگر شوری در مناطق عمیق رهاسازی شود به تدریج در آب حل شده و اثرات منفی کمتری دارد. اما این بدان مفهوم نیست که نصب آب شیرین کن در خزر اقدام مناسبی است بلکه احداث آب شیرین‌کن برای تامین نیازهای شرب آخرین راهکار است.

این درحالی است که آب شیرین کن‌هایی با روش حرارتی و اسمزی  وجود دارد و با توجه به شرایط  بیشترکارشناسان معتقدند در خزر باید آب شیرین‌کن ها با روش حرارتی ممنوع شود و روش اسمزی  بکار گرفته شود. روش‌هایی هم هست که شورآب را تبخیر می‌کنند و املاح آن را می‌گیرند. این املاح با ارزش است و باید چنین کاری در مورد خزر انجام شود.

فاطمی عنوان می‌کند: در شمال با ۱۰ درصد صرفه‌جویی در بخش کشاورزی می‌توان معادل و آب شیرین کن آب برای مصارف جدید ایجادک رد. با کاهش هدر رفت شبکه انتقال آب، ۳۰ درصد صرفه جویی کرد و معادل سه آب شیرین کن آب آب در اختیار برنامه‌ریزان قرار داد. اگر همه این کارها انجام شد اما نیازهای جامعه مرتفع نشد، باید به سراغ نصب آب شیرین کن رفت. در واقع استفاده از آب شیرین کن آخرین راهکار است.

کنوانسیونی غیر الزام‌آور

ایران تنها کشور حاشیه خزر نیست و سایر کشورهای حاشیه این دریا هم در حال افزایش بارگذاری‌های خود هستند. بنابراین نیاز است تمام کشورهای حاشیه خزر دور هم جمع شوند و اثرات تجمعی زیست محیطی طرح‌هایی را  که اجرا می‌کنند ‌ روی زیستمندان خزر مطالعه کنند. اما به نظر نمی‌رسد چنین قاعده‌ای در خزر حکمفرما باشد. فاطمی در این رابطه می‌گوید: کنوانسیون دریای خزر که به کنوانسیون تهران معروف است به همکاری کشورها برای حفظ محیط زیست خزر مربوط می‌شود. پنج کشور ساحلی این کنوانسیون را امضا کردند ذیل این کنوانسیون کمیسیون تنوع زیستی و کمیسیون مشترک شیلاتی هم شکل گرفته است و طرفین متعهد شده‌اند موازین زیست محیطی خزر را رعایت کنند.

اما این کنوانسیون هیچ الزامی ندارد و اگر کسی مفاد آن را رعایت نکرد، مجازاتی برای متخلف وجود ندارد. صرفا به کشورها توصیه شده است که باید یکسری اقدامات را انجام دهند. هر کشوری که به محیط زیست خزر لطمه بزند، می‌تواند مورد اعتراض و بازخواست بقیه کشورها قرار گیرد اما این کشورها مورد محاکمه و پرداخت خسارت قرار نمی‌گیرند.

دود اقدامات مخرب ایران به چشم خودمان می‌رود

به گفته این استاد بازنشسته  دانشگاه آب‌های مجاور ایران متعلق به کشورمان است و بخش جزئی از آن مربوط به ترکمنستان است. بنابراین هر اقدام مخربی که در سواحل خود انجام دهیم، ضرر بیشتری به منافع خود وارد کرده‌ایم.

او ادامه می‌دهد: در برخی موارد ایران از اثرات مخرب لکه‌های نفتی آذربایجان هم آسیب می‌بیند. البته این کشور سال‌ها تلاش کرد که استخراج نفت را سازگار با محیط زیست کند و شرکت‌های خارجی مثل بریتیش پترولیوم هم مجبور هستند ضوابط زیست محیطی را رعایت کنند اما اگر ایران مسایل محیط زیستی را رعایت کند، لطمه‌اش را مردم ایران خواهند دید.

این کارشناس اکوبیولوژی دریا به توسعه سدسازی‌های روسیه بر روی سرشاخه‌های رودخانه ولگا به عنوان مهمترین تامین کننده آب خزر اشاره می‌کند و می‌گوید: این مسئله میزان آب ورودی به خزر را کاهش می‌دهد و باعث پایین آمدن آب دریا می‌شود. این اقدام روسیه به مراتب بیش از اقدامات ایران، کل دریا را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

ورود گونه‌های غیر بومی توسط روسیه به خزر

حمید علیزاده، معاون پژوهش و فن‌آوری پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی نیز در گفتگو با «جام جم» اقدامات روسیه در زمینه سدسازی روی رودخانه ولگا را مخرب توصیف می‌کند و مصرف آب در سدهای احداث شده توسط این کشور را ۱۰ برابر رودخانه سفید رود اعلام می‎کند.

او می‌گوید: کشورهای حاشیه خزر از خیلی وقت پیش افزایش بارگذاری بر روی این دریا را شروع کرده‌اند و کسی از دیگری اجازه نمی‌گیرد. روسیه در زمان شوروی سابق گونه‌هایی از دریای سیاه را به خزر معرفی کرد. برخی از این گونه‌های غیر بومی دوام آورده‌اند و برخی از بین رفته‌اند. نمونه بارز این گونه‌ها ماهی کفال است که در خزر باقی مانده است.

به اعتقاد معاون پژوهش و فن آوری پژوهشگاه ملی اقیانوس شناسی ایران باید مراقب محیط زیست خود باشد و اقدامات سازگار با محیط زیست خزر انجام دهد اما این بدان معنا نیست که برای بارگذاری در خزر از کشورهای همسایه اجازه بگیرد. ایران باید علاوه بر اینکه خودش الزامات را رعایت می‌کند، مراقب باشد کشورهای همسایه هم این الزامات را رعایت کنند.

بی نیازی کشورهای همسایه از نصب آب شیرین‌کن

علیزاده کشورهای حاشیه خزر را بی‌نیاز از نصب آب شیرین کن می‌داند زیرا همه این کشورها رودخانه‌های غنی دارند. فقط معتقد است که در شوروی سابق و قزاقستان فعلی تاسیسات قدیمی نیروگاه هسته‌ای نصب شده بود که کار تولید انرژی و تامین آب را توامان انجام می‌داد.

آن طور که او توضیح می دهد تقریبا تمام کشورهای حاشیه خزر را دیده‌ام شاید ترکمنستان با توجه به منابع آبی خود نیاز به آب شیرین کن داشته باشد که البته در این رابطه چیزی نشنیده‌ام. در ایران هم درباره آب شیرین کن بندر ترکمن چیزی نشنیده‌ام. طرح انتقال آب خزر به سمنان را در دولت قبل مطرح شد که حجم آب کمی از دریا برداشت می‌کرد و تاثیر آن روی تراز دریا در حد میلیمتر بود.

با توجه به نظر کارشناسان سواحل شرقی خزر آب شورتری دارند و برای اظهار نظر درباره اثرات زیست محیطی این طرح، حتما باید از جزییات زیادی مطلع شد، چراکه آب شور خروجی از آب شیرین کن ممکن است که زیست بوم را تغییر دهد. اگر این آب درحوضچه‌های تبخیری جمع‌آوری شود و نمک آن استحصال شود، اثرات مخرب آب شیرین کن به حداقل می‌رسد.

 

آلودگی نفتی خزر عامل مرگ و میر ماهیان

دریای خزر چون اکوسیستمی بسته دارد، آلاینده‌های ورودی به آن به مرور انباشته می‌شود و زمانی که میزان آلودگی ورودی از ظرفیت خودپالایی این دریاچه بیشتر ‌شود، زنگ خطر را برای دریای خزر به صدا درخواهد آورد. بر اساس مطالعات انجام شده، هر سال بر حجم آلودگی نفتی خزر افزوده می‌شود. نفت و مشتقات آن آلودگی‌های فراوانی به دنبال دارد و به دلیل مایع بودن به راحتی در آب و در خشکی منتشر می‌شود. آلودگی‌های نفتی تنها به کشتی‌ها مربوط نمی‌شود، هرچند این آلودگی به نوبه خود از عمده‌ترین دلایل آلودگی آب‌ها به شمار می‌رود. قرار دادن سکوهای نفتی و وسایل حفاری در مناطق دور افتاده نیز باعث تخریب محیط زیست و همچنین تغییر بافت زیستی منطقه می‌شود. طبق تحقیقاتی که از سوی آکادمی علوم آمریکا انجام شده است، مشخص شد که سالانه به طور متوسط ۳ میلیون و ۱۰۰ هزار تن نفت وارد آب‌های جهان می‌شود که نیمی از آن از لوله‌های انتقال نفت نشت می‌شود.در بسیاری از مناطق، سکوهای حفاری در دریاها مستقر هستند. این سکوها پس از کشف نفت با دریل‌های مخصوص اقدام به حفاری، استخراج و در نهایت انتقال نفت می‌کنند. در حفاری‌ها این نکته باید مد نظر قرار گیرد که حین انجام عمل حفاری، کم‌ترین آسیب بر موجودات دریایی نظیر ماهی‌ها وارد شود. عمده‌ترین آلودگی نشت نفت، از لوله‌های انتقالی بستر دریا است. کوچکترین برخورد با این لوله‌ها باعث انتشار آلودگی می‌شود، آلودگی که شاید جبران آن چندین و چند سال طول بکشد. در کنار این آلودگی که مستقیماً وارد آب‌ها می‌شود، نشت لوله‌های انتقال نفت نیز باعث آلودگی می‌شود. اکثر این نشت‌ها عمدتاً به دلیل فرسوده بودن لوله‌های انتقال است. ایجاد پست‌های نظارت و بازرسی نیز به دلیل طولانی بودن و دشوار بودن راه‌های انتقال بسیار پر هزینه است.آلودگی‌های نفتی چرخه طبیعی جانوران دریایی را نابود می‌کند

 

پسماندها خزر را آلوده می‌کنند

نزدیک به ۱۷ میلیون نفر جمعیت شهری روستایی استان‌های ساحلی کشور هستند. سرانه تولید پسماند در فضاهای شهری حدود ۸۰۰ گرم و در روستا‌ها نزدیک به ۶۰۰ گرم است و نرخ تولید پسماند با احتساب گردشگران حدود ۱۷ هزار و ۵۰۰ تن در روز در استان‌های ساحلی است. در این استان‌ها حدود ۷ درصد این مقدار از پسماند در مبدا تفکیک شده، ۲۵ درصد نیز به صورت مکانیزه جمع آوری و ۳۵ درصد بازیافت می‌شود همچنین ۶۵ درصد این زباله‌ها دفن می‌شوند. دولت قصد دارد براساس برنامه طراحی شده تا سال ۹۹ وضعیت تفکیک زباله در شمال را بهبود بخشد اما از برنامه‌ها عقب است. شهرهای ساحلی در موضوع بازیافت و تولید انرژی از پسماند ضعیف هستند زباله همچنان در این مناطق دفن می‌شود و متاسفانه دفن زباله نیز اصولی نیست. بنابراین شاهد ورود زباله و شیرابه‌های آن به دریا هستیم. ضرورت دارد برای حفاظت محیط زیست دریایی منابع آلاینده با منشاء خشکی از جمله پسماند‌ها را تحت کنترل قرار دهیم. منابع آلاینده سواحل جنوب دریای خزر در درجه اول فاضلاب‌ها، سپس پسماند‌ها و بخشی از سموم کشاورزی هستند که متاسفانه به دلیل استفاده بیش‌ از اندازه از سموم و کودهای شیمیایی وارد دریای خزر می‌شود. برای مقابله با اثرات مخرب پسماندها بر دریای خزر لازم است که وزارت کشور باید منابع مالی را به گونه‌ای هدایت کند که دفنگاه‌های بهداشتی اصولی، فرآیند کمپوست سازی و بازیافت زباله و تولید انرژی پروژه‌هایش راه‌اندازی شود. همچنین به پروژه‌هایی برای بازیافت زباله در استان‌های شمالی طراحی شده است بودجه اختصاص یابد. وزارت کشور باید منابع خود را به گونه‌ای هدایت کند که در سال ۹۹ دفن زباله کمتر از ۱۵ درصد شود تا نگرانی‌های محیط‌زیستی نیز برطرف شود. به دلیل تفکیک نشدن زباله از مبدا مدیریت پسماند در سایت‌های کمپوست و بازیافت دچار مشکل می‌شود. وقتی زباله‌تر و خشک مخلوط می‌شود ارزش حرارتی زباله کاهش یافته و دیگر نمی‌توان از تکنولوژی زباله‌سوز با راندمان مورد نظر استفاده کرد.

‌زهر ‌فروشان

 قلع و قمع جانوران سمی با مجوز معاونت علمی ریاست جمهوری اتفاق می‌افتد

 بهره‌کشی از طبیعت دیگر به برداشت بیش از حد ذخایر معدنی، قطع بی‌رویه درختان جنگل، چرای بیش از حد دام در مرتع، حفر چاه‌های غیر مجاز و اقداماتی از این دست محدود نمی‌شود؛ این بار   مار و عقرب‌های ایران است که در طمع سودجویان گرفتار شده   و گروهی با پوشش ایجاد اشتغال و تجاری سازی تولید سم، دست به صید این جانوران از طبیعت می‌زنند. اقدامات این گروه در قالب شرکت‌های دانش بنیان و با مجوز معاونت علمی ریاست جمهوری انجام می‌شود. مجموعه‌های دیگری مثل ادارات کل محیط زیست استان‌ها و ادارات دامپزشکی هم گاهی مجوز برای طالبان صید عقرب و مار صادر می‌کنند. این در حالی است که سم گرفته شده از عقرب یا مار مشتری ندارد و روی دست تولیدکننده باد می‌کند. تبلیغات دروغین سودجویان باعث شده است حتی از کشورهای همسایه یعنی پاکستان هم محموله‌های عقرب به ایران وارد شود. این جابه‌جایی ذخایر ژنتیکی، آینده تنوع زیستی ایران را با مخاطرات جدی روبرو می‌کند.

گزارشگران سبز: «۱۲هزار عقرب از  منزلی مسکونی در مشهد کشف شد.» ‌خبری بود که خیلی زود فضای مجازی دست به دست شد و مهر تاییدی زد به اینکه گونه‌هایی ‌ مانند عقرب و مار قربانی عده‌ای سودجو شده اند که تصور می کنند از طریق فروش سم این گونه ها می توانند یک شبه پولدار شوند، چراکه شایع شده از طریق فروش سم عقرب و مار به کشورهای حاشیه جنوب خلیج فارس می توان پول خوبی به جیب زد.

تولید پادزهر برای نجات جان انسان‌ها ضروری است، اما مگر در سال چند نفر از مردم ایران دچار مارگزیدگی و عقرب گزیدگی می‌شوند که شرکت‌های دانش بنیان زیادی در این رابطه تاسیس شود و به کار تجاری سازی سم مشغول شوند؟ ناصر محمد پور، رئیس بخش جانوران سمی موسسه واکسن و سرم سازی رازی در گفت‌وگو با ما بیان می‌کند: فناوری تولید پادزهر پیچیده است. برای تولید پادزهر نیاز به سم جانوران در طبیعت داریم زیرا عقرب مصدومان را در طبیعت نیش می‌زند و اگر چنین موجودی در محیط پرورشی بزرگ شود، کیفیت سمش تغییر می‌کند.

او می‌گوید: سم پرورشی در دنیا مصرف دارد، منتها برای تولید برخی کیت‌ها و داروها از آنها استفاده می‌شود که در ایران چنین چیزی نداریم.  . سم را نمی‌توان به اروپا صادر کرد. استانداردهای کیفی اروپا به حدی بالاست که پسته را به راحتی نمی‌توانیم صادر کنیم چه برسد به اینکه سمی را که از جانور گرفته‌اند.

به گفته محمدپور هسته‌هایی در کشور ایجاد شده است که با اهداف سودجویانه اقدام به قلع و قمع ذخایر ژنتیکی کشور می‌کنند و همان بلایی که سر جنگل‌ها آوردند یا سر آب زیرزمینی با حفر چاه آوردند، بر سر ذخایر ژنتیکی کشور هم می‌آورند.

آشفته بازار صدور مجوز

رئیس بخش جانوران سمی موسسه واکسن و سرم سازی رازی با اشاره به اینکه بسیاری از افرادی که اقدام به زنده گیری عقرب و مار می‌کنند با مجوز این کار را انجام می‌دهد، نگرانی خود را از تعدد مراکز صدور مجوز برای فعالیت این گروه‌ها اعلام می‌کند.

به گفته او خیلی از شرکت‌های دانش بنیان از معاونت علمی و فن‌آوری ریاست جمهوری مجوز دریافت کرده‌اند و در برخی موارد اداره کل محیط زیست استان‌ها یا ادارات دامپزشکی به این گروه‌ها مجوز فعالیت می‌دهند. در حالی که هیچ کس صلاحیت این شرکت‌ها را بررسی نکرده است که آیا توان انجام چنین کاری را دارند یا نه. صرفا یک مجوز کلی به آنها داده شده است بدون اینکه بدانند سم عقرب با کدام خصوصیت و برای چه منظوری باید تولید شود.

به اعتقاد محمدپور چنین اقداماتی باید با تشکیل یک کارگروه و مشورت گرفتن از واحدهای تخصصی  پیگیری شود. این درحالی است که در حال حاضر صدور مجوز برای فعالیت در زمینه تجاری سازی سم و جمع‌آوری عقرب، متولی مشخصی ندارد.

وزارت بهداشت ناظر است

هرچند رئیس بخش جانوران سمی موسسه واکسن و سرم سازی رازی ادعا می کند که معاونت علمی ریاست  جمهوری به عقرب و مارگیرها مجوز می دهد، اما مصطفی قانعی، دبیر ستاد توسعه زیست‌فناوری معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در گفت‌و گو با «جام جم» این اتفاق را نکار می کند . او درباره سیاست این معاونت برای صدور مجوز تجاری سازی سم عقرب می‌گوید: ما هیچ وقت مجوز صادر نمی‌کنیم.

قانعی ادامه می‌دهد: مجوزهای ما فقط برای دانش بنیان بودن شرکت‌ها است . قانعی درباره تعریف دانش بنیان نیز می افزاید: اگر کسی ‌روی موضوع سم  کار کرده و سرمی درست کند برای درمان از آن استفاده شود عمل دانش بنیان انجام داده، ‌ولی جمع‌آوری سم هیچ وقت کار دانش بنیان نبوده است. به‌همین دلیل ‌معاونت علمی برای این موضوع به کسی مجوز نمی‌دهد.

دبیر ستاد توسعه زیست‌فناوری معاونت علمی ریاست جمهوری به این پرسش که آیا روی عملکرد شرکت‌های دانش بنیان نظارتی هست که وارد کار تولید سم نشوند، این گونه پاسخ می‌دهد: نظارت‌ها باید توسط وزارت بهداشت انجام شود. در قانون نظارت به این وزارتخانه سپرده شده است.

این درحالی است که ایرج حریرچی، سخنگوی وزارت بهداشت ‌به ما می گوید: وزارت بهداشت اگر رابطه ای با این مراکز داشته باشد به عنوان مشتری است که البته این چنین نیست چون ‌ ما برای تولید دارو نیاز به سم زیادی نداریم که بخواهیم از این مراکز تهیه کنیم. در خصوص نظارت نیز باید گفت ارگانی که مجوز می دهد باید به عملکرد آنها نظارت داشته باشد.

 

وعده های سمی

رئیس بخش جانوران سمی موسسه واکسن و سرم سازی رازی با اشاره به کارگاه‌هایی که در برخی شهرها از جمله شیراز، مشهد و خوزستان برای پرورش عقرب برگزار می‌شود، اعلام قیمت چند هزار دلاری برای هر گالن سم را اغوا کننده توصیف می‌کند.

آن طور که او می گوید اشخاصی که در این کارگاه‌ها شرکت می‌کنند متخصص نیستند و اغلب بدون اینکه تحقیق کنند، وارد این عرصه می‌شوند و در بیابان‌ها به دنبال عقرب می‌گردند. این جانوران را جمع می‌کنند و بعد از سم‌گیری، متوجه می‌شوند که محصول نهایی خریدار ندارد.

محمدپور ادامه می‌دهد: آنها چون در این حوزه سرمایه‌گذاری کرده‌اند، عقرب را با خود از شمال به جنوب می‌برند یا مناطق دیگر می‌برند و این کار باعث می‌شود که فونتیک جانوران کشور به هم بخورد و مطالعاتی که در گذشته در زمینه پراکنش جانوران سمی انجام شده است، به باد برود. از سوی دیگر امکان ایجاد تداخل و تغییرات ژنتیکی در جانوران مناطق مختلف هم افزایش می‌یابد.

همه مارگیر یا صیاد عقرب شده اند

شنیده‌های حاکی از آن است که عقرب‌های جمع‌آوری شده از بیابان‌های ایران به آن سوی مرزها و شیخ‌نشین‌های خلیج فارس صادر می‌شود،   رئیس بخش جانوران سمی موسسه واکسن و سرم سازی رازی  نیز از افزایش تعداد افرادی که به دنبال سم گیری از گونه هایی مانند مار و عقرب هستند حرف می زند.

او تاکید می کند: هرچند سم اصلا مشتری ندارد اما ما روزانه بیش از ۶۰ تماس از سوی دارندگان سم داریم که حتی اسم عقرب را هم نمی‌دانند، زیرا غیر متخصص هستند. گاهی مهندسان معماری یا مکانیک که تحصیلات غیر مرتبط دارند، وارد این عرصه می‌شوند و نمی‌دانند با عقرب‌ها چه کار کنند. یک بار تصویری از عقرب‌هایی که از آنها سم گیری شده بود را برای ما ارسال کردند و دیدیم که عقرب آنها متعلق به کشور پاکستان است.

طغیان بیماری نزدیک است

فراهم احمدزاده، عضو هیات علمی دانشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی هم در گفت‌وگو با ما پرورش عقرب یا مار را کار بسیار دشواری توصیف می‌کند و تبلیغات افراد در زمینه تجاری سازی سم را اقدامی غیر علمی می‌داند.

آن طور که او توضیح می دهد مار و عقرب حلقه‌ای از زنجیره اکوسیستم هستند که حذف آنها از طبیعت قطعا تبعاتی برای کشور دارد. ‌. مار نباشد موش همه جا را می‌گیرد و در نبود عقرب، جمعیت حشرات بیشتر شده و شاهد طغیان بیماری‌ها خواهیم بود.

عضو هیات علمی دانشکده علوم محیطی دانشگاه شهید بهشتی عنوان می‌کند:حتی عقرب غیر سمی هم در کشور وجود دارد. افراد باید توانایی شناسایی عقرب‌های سم دار را داشته باشند ضمن اینکه سم عقرب   یک گونه با گونه دیگر متفاوت است. سم عقرب و مار ساختار پروتئینی دارند و در شرایط خاص باید نگهداری شود و استحصال آن کار ساده ای نیست.

احمد زاده ذخایر ژنتیکی را جزء ثروت‌های عمومی معرفی می‎‌کند که برداشت از آن ممنوع است. او ادامه می‌دهد: هیچ کس حق ندارد هر جوری که دلش خواست از منابع زیستی کشور برداشت کند. این کار درست مشابه اختلاس در عرصه اقتصادی است و باید جلوی آن گرفته شود.

عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تاکید می‌کند: وقتی یک گونه‌ای را از طبیعت می‌گیریم حتی اگر برای استفاده دولتی و عمومی هم باشد، باید طبق ضابطه باشد. ‌

مشتری در حاشیه خلیج فارس

تا مدتی پیش شیخ نشینان حاشیه خلیج فارس فقط مشتری گونه هایی مانند هوبره و شاهین بودند، اما این روزها به نظر می رسد آنها برای گونه هایی مانند عقرب و مار نیز نقشه کشیده اند.   جمشید محبت خانی فرمانده یگان حفاظت سازمان محیط زیست در گفت‌وگو با ما درباره انگیزه صید عقرب و مار از سوی فرصت طلبان می گوید یکی از گزینه‌های موجود صدور این جانداران به کشورهای عربی است و بخشی هم مربوط به تولید دارو است.

محبت خانی درباره دیگر گونه های جانوری که قاچاق می شوند می گوید:‌ سال ۹۶ و نوروز امسال بیش از ۲۰۰۰   مار آبی و لاکپشت برکه‌ای کشف کردیم ‌. امسال هم به جز کشف ۱۲هزار عقرب‌ از منزل مسکونی در مشهد ‌ یکصد مار آبی، لاکپشت و سمندر  کشف و ضبط شده است. ما برای کسب اطلاعت بیشتر تلاش کردیم با دفتر شکار و صید  سازمان حفاظت محیط زیست ارتباط برقرار کنیم اما‌ تماس‌های مکرر خبرنگار  برای برای شنیدن نظرات علی تیموری مدیر کل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیط زیست راه به جایی نبرد.

لیلا مرگن

گرانی شکارچی شد

شرایط بد اقتصادی سبب افزایش فعالیت شکارچیان غیر قانونی و جویندگان گنج شده است

حیات وحش کشور چوب حراج خورده است؛ زهرفروشان به دنبال شکار عقرب و مار هستند، عده‌ای دیگر‌ در سودای فروش لانه خفاش غارها را یکی پس از دیگری می گردند، برخی نیز در جنوب کشور به جان صدف و مرجان‌ها افتاده‌اند. در زیستگاه‌ها و مناطق حفاظت شده نیز کم نیستند شکارچیانی که ماشه اسلحه شان را با هدف گوشت شکار می چکانند.

قاچاق چوب و زغال نیز بیش از گذشته  جنگل های کشور را تهدید می کند، کم نیستند افرادی که به بهانه کسب درآمد تیشه به ریشه جنگل هیرکانی می زنند یا بلوط های زاگرس را می سوزانند تا با فروش زغال کسب درآمد کنند.

‌محیط زیست تنها قربانی این آشفته بازار نیست، زیرا میراث فرهنگی نیز بیش از گذشته این روزها زیر شخم جویندگان گنج ‌ می‌رود، چراکه با افزایش قیمت طلا کم نیستند جوانانی که تصور می کنند با یافتن زیرخاکی می توانند یک شبه راه صد ساله را طی کنند‌.

این شرایط نگران کننده گواهی است بر اینکه اگر تا مدتی قبل فقر فرهنگی کمر به نابودی محیط زیست و میراث فرهنگی کشور بسته بود این روزها فقر اقتصادی نیز به این ‌آشفته بازار ‌دامن می زند. اگر تا مدتی پیش عده ای برای تفریح به سمت حیات وحش شلیک می کردند امروز بسیاری به شکار به چشم کسب و کار نگاه می کنند، چراکه به قول  خودشان با افزایش قیمت گوشت بازار  گوشت شکار این روزها سکه تر شده است.

این فقط قیمت گوشت شکار نیست که دو برابر شده است تعداد شکارچیان نیز افزایش چشم گیری داشته است. مثلا در شمال شرق کشور تا مدتی پیش گوشت مارال کیلویی ۸۰هزار تومان خرید و فروش می‌شد این روزها شکارچیان از ۲۰۰هزارتومان برای هر کیلوگرم حرف می زنند. آنها ادعا می کنند اگر تا مدتی پیش در  هفته یک روز به دنبال شکار بودند این روزها پنج روز در هفته برای شکار وقت می گذارند چون بهتر از بیکاری است و درآمدش نیز  چشم گیر است.

به این ترتیب باید گفت اگر تا دیروز شکارچیان غیر بومی برای قتل عام حیات وحش  شال و کلاه می کردند ‌ این روزها بومیان منطقه سودای کسب درآمد از لاشه این سرمایه های ملی را دارند.

باتوجه کمبود نیرو در یگان حفاظت محیط زیست،‌سازمان جنگل ها و میراث فرهنگی به نظر می رسد برای مدیریت این مساله این سازمان ها باید از نیروی سازمان های مردم نهاد بهره بیشتری ببرد، زیرا سازمان های مردم نهاد با شناختی که از بومیان مناطق دارند می توانند در رفع مشکلات آنها تاثیر گذار باشند یا دست کم شرایطی ایجاد کنند که در اوضاع نامناسب اقتصادی آسیب کمتری به محیط زیست و میراث فرهنگی کشور تحمیل شود. ‌

مهدی‌ آیینی
روزنامه نگار

نشئگی زیر درختان خیس

کارتن خواب و معتادان‌ این روزها برای فرار از گرما دست به خلاقیت می زنند

 انگار که مرده است، مرده ای با حالتی غریب، با سری خمیده بین دو زانوهایش بیشتر از یک ساعت است که چمباته زده، آفتاب سوزان پس کله اش را سرخ کرده ، کمی بدتر، سوزانده. عرق از فرق سرش برق می زند، پشت گردنش نقطه روشنی پیدا نمی شود، گرمای تابستان سیاه و کبودش کرده، باد گرمی  می وزد، هرم گرما صورتش را آتش می زند، طاقتش طاق می شود، می افتد روی چمن های پارک، می خزد به زیر درخت بید، سایه درخت نوازشش می کند، دستش را می کند داخل چاله پر از آب دور درخت، کمی خنک می شود، دست خیسش را می کشد روی صورتش، چرتش می گیرد، دمر می خوابد روی چمن تا شاید خنکایش مرهمی باشد بر گرمای آفتاب سوزان. دور آب نمای پارک غلغله است، یکی دستمال یزدیش را خیس می کند، می کشد روی سر وصورتش، دور گردنش می چرخاند، چند نفر شلوار ها را تا بالای زانو بالا کشیده و با رکابی های دود گرفته داخل آب می روند، گرمای هوا ‌ معتادان زیادی را آواره پارک ها و فضاهایی کرده تا شاید از شر گرما خلاص شوند، خلاصی که تنها با مرگ و یا ترک نصیبشان می شود، زمستان را که پشت سر می گذارند گرمای تابستان کلافه شان می کند گرمایی که به قول خودشان بلای بدتر از سرما به سرشان می آورد‌.

 قلب خیابان شوش تهران از دود گرفته، هوا که گرم شد، بار و بندیلشان را از کنار خراب ها جمع کردند، راه افتادن به گز کردن محله ها برای پیدا کردن جایی خنک، تا شاید از گرمای ۴۰ درجه تهران در امان باشند، چه جایی بهتر از بوستان شوش، پارکی که انگار برای معتاد ها درست شده است، تا چشم کار می کند، زن، مرد، جوان و میانسال، با هم در دایره های کوچک نشسته و مواد مصرف می کنند،  ‌معتادان زیادی گوشه به گوشه پارک، هر کنجی که گیر آورده اند، در حال مصرف مواد هستند، مردی پیراهن آبی به تن و شلوار سرمه ای به پا مشغول سر و کله زدن با معتادان است از آرمی که جلوی سینه اش چسبیده، معلوم است که از شهرداری دستور می گیرد. او معتادان را به وسط پارک، جایی نزدیک به آب نما و دور از پیاده روهای خیابان صاحب جمع هدایت‌ می کند، این کار خوشایند مردی میانسال که کارش حفظ و نگهداری از چمن های پارک است، نیست. مرد میانسال می گوید: هوا گرم است، داخل حوض آب نما می روند و استحمام می کنند، یا روی چمن ها دراز می کشند و باعث شکستن ساقه و رشد نکردن گیاهان می شوند. بیراه هم نمی گوید، دور و بر حوض معتادها حلقه زده اند، پشت دیوارها هم تعدادی ظاهرا دارند دوش آب سرد می گیرند، این را از دبه هایی آبی که چند معتاد به پشت ساختمان های واقع در داخل پارک منتقل می کنند، می شود متوجه شد.

 زیر درخت خیس

دو سال از روزی که بنیامین تصمیم گرفت از خانه بیرون بزند، می گذرد، تصمیمی که حالا حدود پنج ماه است که کارتن خوابش کرده است، تا همین چند ماه پیش در خیابان آزادی شاطر نانوا بود که صاحب نانوا متوجه مصرفش می شود و از آنجا اخراجش می کند، اعتیاد فرصت دوباره سرکار رفتن را از او می گیرد، یک بطری نوشابه خانواده پر از آب با سری سوراخ شده را به شکل یک آب پاش درآورده است، قبل از اینکه زیر درخت دراز بکشد، آب را روی برگ های درختچه می پاشد، آن طور که خودش می گوید با اینکه شاطر نانوا بوده و به گرما عادت دارد، اما ظهرها گرما خیلی  اذیتش می کند، بعد از آب پاشی روی برگ های درختچه، بنیامین جسم خسته اش را روی چمن نم دار و زیرسایه برگ های خیس می کشد تا ساقی برسد و مواد را برایش بیاورد. بنیامین تنها چند ماه است که کارتن خواب شده و هنوز کارتن خوابی در زمستان را تجربه نکرده است. می گوید قبل از اینکه به کارتن خوابی روی بیاورد، شنیده بود که زمستان ها را در گرم خانه ها و یا گورها می خوابند،اما هیچ گاه به فکر تابستان و گرمای آن نبوده است، همیشه ازاینکه شبی را بیرون بخوابد، ترس داشته است. بنیامین گرما را تجربه کرده است، اما سرما برایش یک کابوس است، کابوسی که ازهمین الان و درظل گرمای تابستان لرزه را به جانش انداخته است.

 راهکار دانشمند برای فرار از گرما

سایه درختان و گوشه دیوارها همیشگی نیست، وقت که بگذرد، ساعت که جلو برود؛ جهت خورشید هم عوض می شود،  سایه درخت شروع به حرکت می کند، درحالی که معتاد و کارتن خواب ها در خواب عمیق دوباره زیر تیغ های آفتاب سوزان قرار می گیرند. معتادها جمعشان که جمع باشند، نشئه که باشند، فکرکردنشان می آید. فکری بکر برای گیر آوردن سایه ای همیشگی، برای ردیف کردن جایی برای لم دادن. باقر را همه «دانشمند» صدا می کنند، هر کسی که گیر ذهنی داشته باشد، می رود پیش باقر، از تعمیر فندک و پایپ گرفته تا روشن کردن آتش بدون کبریت و جوش آوردن آب بدون نیاز به گرما، باقر یا همان دانشمند تازگی ها کلاهی برای خودش درست کرده که جلو و عقبش را دو پنکه کوچک گذاشته تا گرمش نشود، دانشمند کمتر با کسی بُر می خورد، بیشتر تنها و با خودش خلوت می کند، تحصیل کرده است و بعد از جدا شدن از همسرش به مواد روی می آورد.

دانشمند را معمولا با کوله پشتی سبز و زرد رنگش در خیابان های مولوی و شوش می توان دید، کوله پشتی که همه چیز در آن پیدا می شود، از وسایل بهداشتی گرفته تا ابزار پخت و پز، وسایلی که با تغییر فصل، آنها هم عوض می شوند. حالا در گرمای تابستان پتو و کیسه خواب دانشمند جای خود را به یک چادر گل گلی زنانه داده است، چادری که هر رهگذری را به خود جلب می کند، حتی زمانی که برای اولین بار در جمع معتاد و کارتن خواب ها هم چادر را رو کرد، خیلی ها با اینکه می دانستند دانشمند فکری در سرش است، اما مسخره اش کردند. دانشمند با استفاده از دو چادر که به همدیگر با دست و وصله های درشت دوخته است برای خود یک سایبان درست کرده است، آن طور که دوستان دانشمند می گویند، شب ها  چادر خیس را در یخچال یک مغازه دار می گذارد و ظهر ها که هوا گرم می شود، چادر را که روی آن لایه ای از یخ نقش بسته است را به شکل یک کپر به پا می کند و زیر آن گرمای ظهر را سر می کند. باقر در میان معتادان بوستان شوش، بستی هم می فروشد، بستنی یخی های باقر همیشه بین ساعات یک تا  سه بعدازظهر به داد جگر گر گرفته معتادان می رسد، و کمی از گرمای ظهر به سردی یخ پناهشان می دهد.

  جامعه در معرض تشویق به مصرف مواد مخدر

مصرف مواد قبح اش ریخته این روزها معتادان مواد را در پیاده ور، پارک و مکان هایی عمومی هم دود می کنند در مناطق جنوبی و اطراف بازار بزرگ تهران که جای خود دارد‌.  آسیبی  که به دلیل غفلت از مدیریت اصولی بازار مواد مخدر‌ هزینه زیادی به جامعه تحمیل کرده است‌.

 وجود معتادان در یک منطقه به معنای حضور ‌ساقی ها‌(خرده فروشان مواد مخدر )در آن محله ها است. و این یعنی دسترسی سریع و آسان اهالی این مناطق به مواد مخدر. از جمله دیگر آسیب های اجتماعی که به صورت جدی این مناطق را تهدید می کند، می توان به خطرناک بودن کوچه ها و معابر محله های یاد شده برای تردد مردم و در معرض بیماری قرار گرفتن ساکنان این محله در برخورد با معتادان اشاره کرد.

 امیلیا نرسیسیانس، جامعه شناس درباره مصرف مواد مخدر و هنجار شکنی های معتادان در مکان های عمومی و تبعات آن در جامعه به ما می گوید: بسیاری از مردم هنگام عبور از کنار افرادی که در پارک ها و حتی خیابان ها در حال مصرف مواد یا کارتن خوابی هستند، حالت انزجاری از خود نشان می دهند.

آن طور ‌که او توضیح می دهد‌ هنگام برخورد با این صحنه ها همه مردم ‌یکسان رفتار نمی کنند‌. واکنش ها از سوی نوجوانان و جوانان که دارای روحیه کنجکاوی هستند به شکل یک ماجراجویی خود را نشان می دهد و باعث می شود که فرد راحت‌تر در معرض مصرف و امتحان کردن مواد مخدر قرار بگیرد.

 مدیر گروه مطالعات فرهنگی انجمن جامعه‌شناسی ایران درباره بحث فرهنگی و اثرات منفی این قبیل از حرکات هم می گوید: برهنه شدن معتادان در پارک ها یا در گوشه و کنار ساختمان های پارک ها برای آب تنی ‌ ضد فرهنگی‌ که متاسفانه ما در پارک های مرکز شهر شاهد آن هستیم،  معمولا این پارک ها از طرف سازمان های فرهنگی هم فراموش شده یا با ضد فرهنگ های موجود در  آنها کنار آمده اند و برای بازسازی و ترمیم فرهنگی آن ها کاری انجام نمی گیرد.

   باغچه، جزیره معتادها

از پارک ها و فضاهای سبز که بگذرید   تازه بازارچه ها وکوچه های باریک و بی رمق، محله مولوی، شوش و گمرک سرشان را از ترس حضور معتادان می دزدند، محله هایی که اهالی اش عطایش را به لقایش بخشیدند و از این محله ها کوچ کردند، یعنی کوچانده شدند، توسط معتاد های مزاحمی که هر روز دم در و در کنج های محل و نزدیک خانه شان بساط پهن می کردند و چرت بعد از نشئگی می زدند. اما حالا هم در کنار دیوارهای این محل ها معتادان همچنان می لولند و حتی بعضی شان به داخل خانه های قدیمی که حالا خالی از سکنه است، راه پیدا کرده اند. کوچه های پشت بازار سید اسماعیل در چهارراه مولوی، نزدیک به حوزه علمیه معروف محله، در حیاطی بزرگ که همه آنجا را به نام «باغچه» می شناسند. حالا میزبان معتادانی است که برای خود آنجا دخمه هایی دارند، دخمه هایی که درست مانند جمعه بازارها در ردیف هم قرار دارند، حتی اجناسی را هم عرضه می کنند، اجناسی که یا دزدیده اند یا از میان سطل آشغال ها پیدا کرده اند. اما بیشتر از این به دنبال استراحت کردن در جایی بدون نظاره جامعه و در کنار هم نوعان خود هستند و چه جایی بهتر از حیاطی بزرگ با یک ورودی تنگ در ته یک کوچه بن بست که به فکر کسی نمی رسد و شبیه به یک جزیره دور افتاده  به تصرف معتاد ها در آمده است.

     بهنام اکبری

کشف ۱۲ هزار عقرب از یک منزل مسکونی

یگان حفاظت محیط زیست خراسان رضوی    ۱۲ هزار عقرب را از ‌منزلی مسکونی در منطقه لادن مشهد کشف و ضبط کرد. از این تعداد ده هزار عقرب ‌تلف شده بودند.  عقرب ها به منظور بهره برداری از زهر‌شان توسط عده‌ای سودجو بدون مجوز صید شده بودند.

گزارشگران سبز: ابوالفضل شعبانی، فرمانده یگان حفاظت محیط زیست خراسان رضوی افزود:مامورین یگان حفاظت محیط زیست استان با همکاری مامورین آگاهی انتظامی کلانتری شهرک ناجا طی چند روز کار اطلاعاتی و رصد یک منزل مسکونی ،یک صیاد متخلف را دستگیر کردند.

وی ادامه داد:طی پایش های به عمل آمده،افرادی بطور مشکوک اقدام به جابجایی باکس های حاوی عقرب میکردند که مامورین توانستند آنها را شناسایی و در یک عملیات غافلگیر کننده و با کسب اجازه از مراجع قضایی منزل مورد نظررا بازرسی کنند.

شعبانی افزود:طی بازرسی از منزل این فرد متخلف تعداد دوازده هزار عقرب از انواع زرد و سیاه کشف که از این تعداد ده هزار عقرب طی مدت نگهداری و پرورش تلف شده بودند.

وی همچنین با اشاره به اینکه عقرب ها به منظور بهره برداری از زهر شان توسط عده ای سودجو بدون مجوز صید شده بودند گفت: دو هزار عقرب زنده مکشوفه نیز توقیف و جهت اقدامات بعدی به اداره کل حفاظت محیط زیست استان منتقل شد.

این مقام مسئول افزود: برای متخلف صورتمجلس تخلف تنظیم و به جرم پرورش غیر مجاز عقرب در منزل مسکونی و ایجاد خطر و نا امنی به مراجع قضایی معرفی گردید.

همه چیز جلیقه‌ضد‌گلوله نیست

بسیاری از محیط‌بان ‌نمی دانند ‌هنگام بحران چه تکنیکی را به کار ببرند ‌تا ماجرا با کمترین هزینه به پایان برسد

‌کمتر از ۴۰ ساعت پیش در ارتفاعات خورند راور کرمان، در یک منطقه صعب العبور در فاصله ۹۵۳ کیلومتری از پایتخت ، با شلیک یک گلوله از سلاحی جنگی، یک محیط بان دیگر به شهادت رسید.خبر شهادت « علی خواجوی » البته خیلی زودتر از اینکه پیکرش به راور برسد رسانه ای شد، آفتاب دوشنبه پانزدهم مرداد هنوز غروب نکرده بود که خبرگزاری ها از شهادت یک محیط بان جدید خبر دادند و از قول مدیرکل محیط زیست استان کرمان نوشتند یکی از ماموران اداره حفاظت محیط زیست شهرستان راور در درگیری با شکارچیان غیرمجاز به شهادت رسیده است. با اینکه رضا جزینی زاده در ساعات ابتدایی مخابره خبر از اصابت سه گلوله جنگی به ناحیه شکم این محیط بان خبر داده بود اما فرمانده یگان حافظت محیط زیست دیروز به ما گفت که محیط بان مذکور فقط با شلیک یک گلوله به ناحیه بازو به شهادت رسیده است.ما دیروز در حالی با سرهنگ جمشید محبت خانی صحبت کردیم که او خودش را به راور کرمان رسانده و عازم منزل این محیط بان شهید بود ، محیط بانی که محبت خانی گفت پدر سه فرزند است؛ پدری که نحوه شهادتش با علامت سوال های زیادی همراه است؛ از تعداد گلوله های شلیک شده گرفته تا مجهز بودن او به جلیقه ضد گلوله.

ما این سوال ها را با فرمانده یگان حافظت محیط زیست در میان گذاشتیم و محبت خانی درباره تناقضات پیش آمده گفت : در ابتدا چون محیط بان خواجوی در یک منطقه صعب العبور مورد اصابت گلوله قرار گرفته و دسترسی به او دشوار بود، اطلاعات براساس گفته های محیط بان دیگری که در صحنه حاضر بود و با شروع درگیری صحنه را ترک کرده بود ، منتشر شد. این محیط بان هم به خاطر اینکه از حادثه پیش امده شوکه شده بود ، از شلیک دو سه گلوله به شکم محیط بان خواجوی خبر داده بود اما من امروز پیکر محیط بان شهید سازمان حفاظت محیط زیست را از نزدیک دیدم و فقط یک تیر ، آن هم به ناحیه بازوی او اصابت کرده است.

محبت خانی در تشریح نحوه شهادت این محیط بان هم گفت : از آنجایی که گلوله از بدن این محیط بان خارج نشده است، به نظر من تیر شلیک شده به او با برخورد به کتفش کمانه کرده و به قلبش خورده است، البته ممکن است دلیل شهادت او ، ضربه مغزی هم باشد چرا که روی سرش جای یک ضربه کوچک بود که به نظر می رسید بعد از اصابت گلوله زمین خورده باشد. محبت خانی احتمال سکته محیط بان خواجوی را هم دور از ذهن ندانست و گفت باید منتظر اعلام نتیجه بررسی کارشناسان پزشکی قانونی بمانیم اما در هر حال چون تیراندازی مستقیم بوده ایشان شهید محسوب می شود.

جلیقه ضد گلوله؛ آری یا خیر؟!

او شایعات بوجود آمده پیرامون مجهز نبودن محیط بان خواجوی به جلیقه ضد گلوله را نه تایید کرد و نه تکذیب و با اعلام اینکه هنوز خودش صحنه را از نزدیک ندیده گفت نحوه شلیک گلوله به صورتی بوده است که اگر ایشان جلیقه ضد گلوله هم داشت در شهادتش تاثیری نمی کرد.

اطلاعات این مقام مسئول از نحوه شهادت نیروی تحت فرمان سازمانش اما براساس حدس و گمان بود. او گفت : من احساس می کنم صحنه به این شکل بوده باشد که هر دو طرف از یک فاصله نزدیک دو سه متری ، اسلحه های شان را به طرف هم گرفته باشند و نهایتا شکارچی اولین نفری بوده باشد که شلیک کرده و محیط بان ما به خاطر ترحمی که داشته در تیراندازی تاخیر کرده است.

این درحالی بود که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دیروز در نشست خبری این سازمان گفت که نمی داند چرا این محیط بان جلیقه ضد گلوله نداشته! عیسی کلانتری در جمع رسانه ها به اطلاعات دیگری هم از محیط بان علی خواجوی اشاره کرد. او گفت : این محیط‌بان شهید ۱۰ سال سابقه کار داشته اما فقط دو تا سه ماه آموزش دیده بود،  بنابر این در نظر داریم محیط‌بانان قبل از اعزام به ماموریت به صورت کامل مسائل اجتماعی، فرهنگی و مهارتی را در دانشکده محیط زیست آموزش ببینند و تا زمانی که دوره‌های دو تا چهار ساله آموزشی را نگذرانده‌اند آنها را راهی عملیات نکنیم.

کلانتری همین جا از فرصت استفاده کرد و از نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواست تا لایحه حمایت از محیط بانان و جنگلبانان را که بیش از یک سال است در کمیسیون های مجلس در حال رفت و آمد است، هرچه سریعتر تصویب کنند تا انها با خیال راحت‌تری از طرف مردم ایران از محیط زیست دفاع کنند.

محیط بانانی که آماده نیستند
با اینکه اسم علی خواجوی فعلا به عنوان آخرین محیط بان شهید در سازمان حفاظت محیط زیست ثبت شده است، اما مرداد ۹۷ برای محیط بانان کشورمان بی حادثه نبوده و چند روز قبل از علی خواجوی ، محمدی احمدی نیک محیط بان دیگری بود که به دنبال تعقیب و گریز با متخلفان در قلعه گنج کرمان به شهادت رسید تا به فاصله ۱۰ روز، دو محیط بان جان خودشان را از دست بدهند و نامشان در کنار نام ۱۲۰ محیط بان قبلی سازمان حفاظت محیط زیست قرار بگیرد که در راه حفاظت از محیط زیست کشورمان به مقام شهادت رسیده اند.

شهادت این دو محیط بان، اما یک بحث کهنه و قدیمی را دوباره سر زبان ها انداخت، بحثی که حول محور نحوه آموزش و آماده سازی محیط بانان می گشت ؛ موضوعی که به گفته علی جعفرخانی ، مدرس و کارشناس رسمی دفاع شخصی در سطح ارتش از وجود ضعف های فراوان در بحث آموزش محیط بانان حکایت می کند.

جعفرخانی ، در توضیح بیشتر به ما گفت : اولین و مهمترین نکته بحث آمادگی جسمانی محیط بانان است ؛ آنها باید بتوانند به موقع یک عکس العمل خوب از خودشان نشان بدهند. درحالی که ما می بینیم محیط بان های ما از نظر بدنی و آمادگی جسمانی متاسفانه آن چابکی لازم را ندارند و این یک نقطه ضعف بزرگ است.

این کارشناس رسمی دفاع شخصی توضیح داد : محیط بان های ما باید سلاح هایی را که شکارچی ها مورد استفاده قرار می دهند به خوبی بشناسند و بدانند طریقه مقابله با آن ها به چه صورت است. مساله بعدی هم این است که فنون دفاع شخصی کاربردی آشنا باشند و بدانند که چطور باید دفاع کنند ،  نقاط حساس بدن را بشناسند و بدانند وقتی با یک شکارچی درگیر می شوند ،  به کدام قسمت ها باید ضربه بزنند در کمترین زمان بیشترین بازدهی را برای شان داشته باشد.

جعفرخانی اما در ادامه به یک نقطه ضعف بزرگ دیگر درآموزش محیط بانان هم اشاره کرد و گفت : مساله مهم دیگر بحث نحوه درگیری و مدیریت بحران است ، مساله ای که محیط بان های ما بلد نیسند و نمی دانند که وقتی با یک شکارچی درگیر شدند چه تکنیکی را به کار ببرند و از چه تاکتیکی استفاده کنند تا ماجرا با کمترین هزینه به پایان برسد.

او به ما گفت که همه این نقاط ضعف را قبلا در یک جلسه به اطلاع معصومه ابتکار، رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست رسانده و اعلام آمادگی کرده تا محیط بانان را در این زمینه ها آموزش بدهد، اما از پیشنهادش استقبالی نشده است.

درحالیکه از جلسه تودیع ابتکار و سپردن سازمان محیط زیست به کلانتری ، حالا دقیقا یک سال می گذرد و محیط بانان کشورمان هنوز با هزار اما و اگر سر پست هایشان حاضر می شوند و از محیط زیست کشور دفاع می کنند؛ جمعیتی که تعدادشان کم نیست و براساس آخرین آمارها جمعیتی حدود ۳۴۰۰ نفری دارند. جمعیتی که از ۲۲ فروردین امسال به جلیقه ضدگلوله مجهز شدند تا جانشان کمتر در خطر بیفتد و با این حال هنوز با شلیک ناگهانی یک گلوله جانشان را از دست می دهند.

مینا مولایی

 

کوچ آواره‌های زیست‌محیطی به شمال بی‌آب

استان های شمالی با کمبود منابع آب رو به رو شده اند

با خشک شدن هر رودخانه، تالاب و چشمه‌ عده‌ای آواره می شوند و در جست‌وجوی سرزمینی برای بقا راه مهاجرت را انتخاب می کنند. چند دهه قبل که مهاجرت گسترده ساکنان خطه سیستان آغاز شد، بیشترشان ساکن گلستان و بخش‌هایی از خراسان رضوی شدند، اما این روزها‌ که دامن خشکسالی‌ها گسترده‌تر شده است، سه استان شمالی کشور درمقصد اصلی آواره های زیست محیطی هستند. سه استانی که به ظاهر ‌ منابع آب سرشار دارند اما پیکر ترک خورده تالاب‌ها گواهی است بر اینکه آنها نیز برای تامین آب ‌به مشکل برخورده اند. ‌، شالیزارها سوخته‌اند و کشت دوم در مازندران به دلیل نبود آب ممنوع اعلام شده است.‌ در چنین شرایطی، سرازیر شدن جمعیت به سمت شمال بدون شک تبعات اجتماعی بسیاری به دنبال خواهد داشت به همین دلیل کارشناسان تاکید می کنند هرگونه توسعه جمعیت در سه استان شمالی باید با مطالعات ‌ دقیق و منطبق بر توان سرزمینی انجام شود.

گزارشگران‌سبز:‌خشکسالی به شمال رسیده وبرای سبزی این منطقه شاخ و شانه می کشد، خطر آنقدر  جدی شده که جنگل های سرسبز شمال نیز نمی تواند تشنگی زمین را پنهان کند‌. یخچال‌های منطقه که منشا تامین آب ‌ رودخانه‌های این خطه بود بتدریج به دلیل گرمایش زمین در حال از دست رفتن است. رودها کم آب شده و چشمه‌های بعضی روستاها خشک شده است و آبرسانی با تانکر به این روستاها انجام می‌شود. کشاورزانی که کسب و کار خود را در خطر می‌بینند پمپ‌ها را به داخل تالاب و رودخانه می‌اندازند و بدون رعایت حقابه محیط زیست، در رقابتی نابرابر حیات آبزیان را در معرض تهدید قرار می‌دهند.

از حال و روز استان های شمالی می توان به شرایط ناگوار استان هایی مانند سیستان و بلوچستان، خراسان جنوبی و … پی برد.

شروع یک کوچ

روز به روز به جمعیت آواره هیا زیست محیطی اضافه می شود، اما کمتر مقام مسئولی حاضر است از این اعداد و ارقام  حرف بزند برای نمونه بین سال ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵هزار نفر از اهالی سیستان خانه و کاشانه را پشت سر جا گذاشتند تا ‌مرگ هامون  دامن زندگی آنها را نگیرد.

باورش دشوار است اما تا چند سال پیش جمعیت گاوهای بومی سیستان حدود ۹۰هزار برآورد می شد، اما اکنون در خوشبینانه ترین حالت کمتر از ۳۰هزار راس شان‌ باقی مانده جمعیت دام های سب نیز از یک میلیون و ۴۰۰هزار راس به جایی رسیده که به عدد ۵۰۰هزار قد نمی دهد.

بنابراین برای هامون نشینانی که سال‌ها پیش فقط سالانه حدود ۱۲هزار تن ماهی برداشت می کردند با مرگ هامون چاره بجز مهاجرت باقی نمی ماند‌.

خیلی از مسئولان تاکنون درباره آواره های زیست محیطی حرف زده اند برای نمونه عیسی کلانتری،رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بارها هشدار داده که تا کمتر از۱۵ سال آینده ‌ ساکنان مناطقی مانند جنوب البرز تا آب های جنوبی و شرق زاگرس تا مرز های شرقی کشور ‌ناچار به ترک دیار خود می شوند نگران کننده تر اینکه جمعیت این افراد ۵۰ میلیون نفر تخمین زده می شود.

زنگ خطر آواره های زیست محیطی مدت‌‌هاست به صدا درآمده اما به نظر می رسد گوش شنوایی وجود ندارد. این روزها اگر پای حاشیه نشینانی که اطراف کلانشهرها زندگی می کنند بنشینید خواهید شنید که بیشتر آنها کشاورز یا دامدارانی هستند که به خاطر خشکسالی ناچار به کوچ شده اند. آواره هایی که این روزها سودای این را دارند که به شمال کشور برسند.

‌منابع شمال محدود نیست‌

سیل مهاجرت به شهرهای شمال  نیز هر روز به کاهش منابع آب دامن می زند. برخی از بومیان استان های شمالی می گویند تصور نامحدود بودن منابع در خطه سرسبز شمال مردم بومی را دچار مشکل کرده است.

مرتضی موسوی مدیر کل حوضه آبریز خزر و ارومیه در گفت‌وگو با ما اگرچه آمار دقیقی از چشمه‌های خشک شده در نوار شمالی کشور در اختیار ندارد اما عنوان می‌کند: شرایط اقلیمی در بخش‌های مختلف استان‌های شمالی متفاوت است. به‌عنوان مثال شهر لوشان در گیلان کاملا گرم و خشک است و شرایط اقلیمی‌اش با شرایط سایر مناطق استان متفاوت است. از رودبار به پایین بارش‌ها زیاد می‌شود. بنابراین در قسمت خشک استان چشمه‌هایی داریم که کاملا خشک شده است و در مازندران هم وضعیت همین گونه است.

او ادامه می‌دهد: در استان‌های شمالی یکسری محدودیت‌هایی هم داریم. به لحاظ شیب منطقه، دچار چالش هستیم. فاصله بین کوه و دریا خیلی نزدیک است و امکان اینکه بشود در این منطقه سد احداث کرد تا از منابع آبی نابهنگام بیشتر بهره‌ برد، وجود ندارد.

به گفته موسوی شرایط محیط زیست استان‌های شمالی اقتضا می‌کند که ملاحظات زیست محیطی در این استان‌ها رعایت شود و در حال حاضر تالاب انزلی در گروه تالاب‌های پر خطر قرار گرفته است.

توسعه با تحقیق

مدیر کل حوضه آبریز خزر و ارومیه بر این باور است که در شمال کشور از حداکثر ظرفیت اراضی برای کشاورزی استفاده می‌شود و امکان تولید تمام نیازهای ایران در این منطقه وجود ندارد. از سوی دیگر اعلام می‌کند: به دلیل کاهش بارش‌ها و منابع آب، امکان تامین آب برای کشت دوم در استان مازندران فراهم نیست.

آن طور که او توضیح می دهد استان‌های شمالی نمی‌توانند جمعیت بیشتری را بپذیرند زیرا حتی اگر بتوان آب شرب با کیفیت را که بزرگترین چالش استان‌های شمالی است تامین کرد باز هم جمعیت نیازهای مختلفی دارد که تامین آن به راحتی امکان‌پذیر نیست.

به همین دلیل کارشناسان تاکید می کنند باید بر اساس توان سرزمین و پتانسیل‌های آبی، توسعه جمعیت در مناطق مختلف را در دستور کار قرار گیرد.‌

هرچند هنوز در شمال کشور جمعیت  بیشتر از توان سرزمین ‌نشده است اما هر گونه تغییر مراکز جمعیتی در کشور و در شمال، باید با محور آب بررسی شود. به‌ویژه در استان‌های شمالی باید به نحوی عمل کرد که آسیبی به جنگل‌ها و مراتع وارد نشود و این منطقه را به عنوان نگین زیست محیطی حفظ کرد.

احتضار تالاب‌های گیلان

تمام روستاهای بدون آب در مناطق خشک شمال مستقر نشده‌اند. گاهی این روستاها در دل جنگل هستند. مردم روستاهای شمال که چشمه‌هایشان خشک شده گاهی هم در بالادست سدها مستقر هستند اما آب کافی در اختیار ندارند. پروریج آباد یکی از این روستاهاست که چشمه‌هایش را به تدریج به دلیل بهره‌برداری بی‌رویه از جنگل‌ها از دست داده است و تا همین سال پیش هم نامش در لیست پروژه‌های نیمه تمام آبرسانی بود و مردم در انتظار تکمیل طرح آبرسانی از سد پایین دست روستا بودند. آنها گاهی هم آب باران را برای تامین نیازهای بهداشتی خود جمع‌آوری می‌کنند. در چنین شرایطی بدون شک روستاییان برای تامین نیازهای کشاورزی به رودخانه‌ها و تالاب‌ها بیشتر فشار می‌آورند.

قربانعلی محمدپور مدیر کل محیط زیست استان گیلان در گفت‌وگو با ما این نکته را تایید می‌کند.

او می‌گوید: همه تالاب‌های کشور امروز با مرگ دست و پنجه نرم می‌کنند و تالاب‌های گیلان از این قاعده مستثنی نیستند. به گفته محمدپور در این روزها کشاورزان گیلانی برداشت خود از آب بندان‌ها و تالاب‌ها را افزایش داده‌اند. آب رودخانه‌ها هم وضعیت مناسبی ندارد. در حال حاضر تالاب‌های استان کاملا خشک نشده‌اند اما وضعیتشان مطلوب نیست. مثلا فقط ۶۰ درصد مساحت تالاب انزلی دارای آب است.

آن طور که محمدپور می گوید تغییرات اقلیمی و کاهش بارندگی همچنین جمع نشدن آب پشت سدها از جمله سد منجیل، تاثیر زیادی روی تالاب‌ها گذاشته است و حیات زیستمندان ساکن این محیط‌های آبی را با مخاطره جدی روبرو کرده است.

مدیر کل محیط زیست گیلان درباره وضعیت گونه‌های در معرض خطر انقراض تالاب‌های گیلان بیان می‌کند: درباره لاله مرداب اقدامات حفاظتی خوبی انجام شد. یکی از اولویت‌های اصلی استان بررسی وضعیت تالاب‌هاست به همین دلیل بررسی میزان حق‌آبه تالاب‌ها و وضعیت گونه‌های در معرض خطر انقراض در دستور کار قرار دارد. مطالعات آن توسط جهاد دانشگاهی پیگیری می‌شود و بودجه این مطالعه را محیط زیست گیلان تامین خواهد کرد.

گلستان بی آب

بی ‌آبی در گلستان نیز برای زندگی خط و نشان می کشد، این استان نیز مقصد بسیاری از آواره های زیست محیطی است، اما شرایط تالاب های آن فاش می کند که این استان نیز با کمبود منابع آب رو به روست.

امیر عبدوس مدیر کل محیط زیست استان گلستان به ما می‌گوید: تالاب آجی گل و آلماگل خشک است و اگر سیلابی که همه ساله در مرداد رخ می‌دهد اتفاق نیفتند‌، تالاب آلاگل هم خشک خواهد شد.

او ادامه داد: به دلیل کاهش بارش‌ها در سال ۹۵ و خشک بودن خاک، بارندگی سال ۹۶ منجر به تولید رواناب نشد و آب‌های سطحی به شدت افت کرد. در سال ۹۶ سیلابی که باعث پر شدن تالاب‌های استان بشود، رخ نداد. در اردیبهشت یکبار در حوضه اترک سیلاب داشتیم و به همین دلیل تالاب آلاگل آبگیری شد.   حاضر عبدوس خشک شدن خلیج گرگان را به افت سطح آب دریای خزر مرتبط می‌داند و درباره خطر انقراض زیستمندان تالابی در گلستان عنوان می‌کند: تالاب‌های گلستان میزبان گونه‌های مهاجر در معرض خطر انقراض هستند. اگر این تالاب‌ها خشک شوند تالاب گمیشان و نواحی ساحلی، پذیرای این پرندگان مهاجر خواهند بود.

با توجه به شرایط نامناسب منابع آب در شمال کشور و اینکه بسیاری سودای مهاجرت به شمال کشور را دارند باید نسبت به بروز فاجعه ای در آینده نزدیک هشدار داد، زیرا با خالی از سکنه شدن استان هایی مرزی مانند سیستان و بلوچستان یا خراسان جنوبی امنیت ملی کشور به خطر می افتد. این درحالی است که سیل مهاجرت به استان های شمالی و مرکزی نیز به طور حتم به حاشیه نشینی دامن می زند  و تبعات اجتماعی آن هزینه های بیشتری را به جامعه تحمیل می کند.

بنابراین مدیریت منابع آب باید اصلاح شود و با استفاده از دیپلماسی آب ‌حقابه های ‌ کشور را نیز تامین کرد.

لیلا مرگن

خطر! به سومالی نزدیک می شویم!

نماینده بوشهر، گناوه و دیلم می‌گوید بعید نیست که شرایط بد اقتصادی  صیادان ایرانی را نیز به  سرنوشت صیادان سومالیایی دچار کند که اکنون دزد دریایی لقب گرفته‌اند

مساله جولان کشتی‌های بیگانه در دریای عمان وارد فازه تازه‌ای شده است. شاید تا پیش از این فقط فعالان محیط زیست نسبت به تخریب زیست بوم و انقراض گونه‌های جانوری هشدار می‌دانند، اما امروز شرایط برای صیادان منطقه آن‌قدر دشوار شده که نماینده بوشهر، گناوه و دیلم در مجلس هشدار می‌دهد اگر این مساله مدیریت نشود هیچ بعید نیست برخی صیادان بومی سرنوشتی مشابه صیادان سومالیایی پیدا کنند، صیادانی که اکنون دزد دریایی لقب گرفته‌اند.

صیادان جنوب از کاهش توان صیادی در آب‌های گرم خلیج فارس و دریای عمان خبر می‌دهند. در حالی که این روزها فصل صید میگوست، لنج‌های مردم محلی که روانه دریا می‌شود، فقط با ده تا ۱۵کیلو میگو به ساحل باز می‌گردد. سفره دریا برای مردم به حدی کوچک شده که دیگر درآمد حاصل از صیادی کفاف زندگی صیادان را نمی‌دهد. تردد بیش از حد شناورهای صیادی که به گفته محلی‌ها، کف دریا را جارو می‌زنند نیز تیشه به ریشه زندگی در جنوب کشور می‌زند. دیروز لاشه یک نهنگ ۱۴ متری در سواحل بوشهر پیدا شد، نهنگی که به احتمال زیاد به علت برخورد با کشتی‌های صیادی تلف شده است، کشتی‌هایی که این روزها با پرتاب سنگ و منور برای صیادان بومی خط و نشان می‌می‌کشند.

گزارشگران سبز: اوضاع کسب و کار در جنوب چندان خوب نیست. بالا رفتن نرخ تورم تامین تجهیزات صیادی را برای مردم جنوب بسیار گران کرده و از سوی دیگر افزایش رقابت در صید، امرار معاش را برای آنها دشوارتر کرده است. بیشتر آنها می‌گویند این روزها که به دریا می‌زنند با ۱۵ تا ۲۰ کیلو میگو به ساحل باز می‌گردند.

وحید خسروی یکی از صیادان بوشهری در گفت‌وگو با ما شرایط نامناسب صیادان بوشهری را تائید می‌کند و می‌گوید: صید برای صیادان نمی‌صرفد. کاهش حجم صید، بی‌رویه شده است.

او و بیشتر صیادان محلی کم شدن صید را به گردن فعالیت کشتی‌های خارجی می‌اندازند که به قول خودشان کف دریا را جارو می‌زنند.

خسروی ادامه می‌دهد: بچه‌ها در دیر و کنگان کشتی‌های خارجی را دیده‌اند و عکسشان را گرفته‌اند. دولت می‌گوید به این کشتی‌ها مجوز نداده، اما این کشتی‌ها تمام آبزیان دریا را صید می‌کنند.

همه مشکلات صیادان جنوب کشور این نیست. خسروی از تورم و گرانی نیز گلایه می‌کند. آن طور که او توضیح می‌دهد هزینه خرید تور ماهیگیری بین ۲۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان است. موتور لنج هم که در گذشته با ۲۰ میلیون تومان خریده می‌شد، امروز به ۶۰ میلیون تومان رسیده است. پرداخت هزینه‌های بالا برای تامین ادوات صیادی، این پیشه را برای مردم جنوب غیر اقتصادی کرده است.

 

صیادی یا دزد دریایی

بی توجهی به وضع صیادان جنوب کشور بدون شک با تبعات اجتماعی رو به رو خواهد بود، تبعاتی که عبدالحمید خدری، نماینده مردم بوشهر، گناوه و دیلم نیز در گفت‌وگو با ما نسبت به آن هشدار می‌دهد و تصریح می‌کند: اگر شرایط به این شکل ادامه پیدا کند هیچ بعید نیست برخی صیادان ایرانی نیز به سرنوشت صیادان سومالیایی دچار شوند که اکنون دزد دریایی هستند.

آن‌طور که این نماینده توضیح می‌دهد: صیادان سومالی نیز به دلیل کم شدن صید و فعالیت بیش از حد کشتی صیادی بیگانه، به دزد دریایی بدل شده اند چراکه تصور می‌کنند به این شکل باید حق شان را بگیرند.

او تاکید می‌کند: شهروندان به طرز وحشتناکی از این موضوع گله دارند. آنها بارها با من تماس گرفته‌اند و از فعالیت کشتی‌های بیگانه در آب‌های جنوبی کشور شکایت کرده‌اند.

این شرایط سبب شده نمایندگانی مانند خدری به فکر فراخواندن مدیران برخی سازمان‌ها مانند شیلات، محیط‌زیست و جهاد کشاورزی به مجلس باشند تا آنها در این خصوص توضیح بدهند.

خدری ادامه می‌دهد: بدون شک دراین باره به دولت نیز تذکر می‌دهیم.

 

 کرایه شناور با خدمه خارجی ‌

سرنخ شناورهایی را که با استفاده از سنگ و منور به لنج‌های بومیان حمله می‌کنند از طریق سازمان شیلات دنبال کردیم. شاپور کاکولکی، معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات در گفت‌وگو با ما از این می‌گوید که شناورهای خارجی همراه با خدمه خارجی از سوی کشور ایران کرایه شده‌اند.

او به ‌ما‌ می‌گوید: این اقدام سازمان شیلات ایران که شناور با خدمه خارجی کرایه کرده باشد، قانونی است.

شناور به تنهایی با یک متن قراداد، قابل واگذاری به ایران نیست. اجاره شناور بدون ضمانت مالی و تعهد بین‌المللی امکان‌پذیر نیست. از سوی دیگر خرید شناور هم به دلیل قیمت بالا برای دولت ایران مقدور نبود.

آن‌طور که معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات توضیح می‌دهد طرف اندونزیایی یا هر کشوری که شناور را به صیاد ایرانی کرایه می‌دهد، شرط می‌گذارد که چند نفر خارجی برای مراقبت از شناور در کشتی بمانند.

کاکولکی ادامه می‌دهد: مطمئنا بدون ضمانت مالی به ایران کشتی نمی‌دهد به همین خاطر ناخدای کشتی و افراد خدمه حکم ضمانت را در داخل شناور دارند.

 

فقط یک‌بار!

در حالی که صیادان بوشهری از برخورد با کشتی‌های بیگانه و خدمه آنها می‌گویند، معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات می‌گوید: این اتفاق فقط یک‌بار رخ داده است و متاسفانه فردی که منور پرتاب کرده است، ایرانی بوده که با او برخورد شده است.

اگر از او درباره کاهش صید و شرایط نامناسب اقتصادی صیادان بپرسید نیز می‌گوید: صید در آب‌های جنوبی ایران کم نشده و حتی افزایش هم داشته است. در سال ۹۵، میزان صید ۶۳۴ هزار تن بود که به ۷۲۵ هزار تن رسیده است.

هرچند کاکولکی ادعا می‌کند میزان صید افزایش داشته اما صیادان شرایط دیگری را تجربه می‌کنند، با این حال فعالان محیط‌زیست نسبت به بهره‌برداری بی‌رویه از منابع دریا نیز هشدار می‌دهند چراکه با صید ترال کمتر آبزی امکان بقا پیدا می‌کند.

 

به خاطر ۲ دلفین

معاون صید و بنادر ماهیگیری سازمان شیلات درباره صید و تردد شناورها در آب‌های جنوبی کشور که اکنون به عاملی برای تهدید حیات وحش نیز بدل شده است می‌گوید: مراقبت شدید می‌کنیم که صدور مجوز صید در محدوده توان اکولوژیک باشد. مجوزصید ما براساس اعلام نظر موسسه تحقیقات علوم شیلاتی است.

او درباره افزایش مرگ پستانداران دریایی و نهنگی که دیروز مرگش رسانه‌ای شد نیز عنوان می‌کند: ما به خاطر مردن دو تا دلفین نمی‌توانیم اقتصادمان را کنار بگذاریم. در ارتباط با اقتصاد صید، منافع کشور را در نظر می‌گیریم. مطمئنا محیط زیست هم جزو منافع ماست و درمنافع اقتصاد صید قطعا محیط زیست هم لحاظ می‌شود.

شاید علت مرگ نهنگی که دیروز تصویر لاشه‌اش رسانه‌ای شد هنوز مشخص نباشد، اما مرگ این‌گونه درمعرض خطر انقراض گواهی است بر این‌که چرخ زندگی در آب‌های جنوبی کشور و برای بومیان این منطقه بخوبی نمی‌چرخد. صیادان برای امرار معاش با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند و گونه‌های حیات‌وحش نیز به‌دلیل سودجویی عده‌ای جان می‌دهند؛ عده‌ای که باصید ترال کمر به نابودی منابع کشور بسته‌اند.

 

تصادف نهنگ با شناور

مدیرکل محیط‌زیست بوشهر کشف لاشه و مرگ نهنگ را تائید کرده و گفته چون لاشه متلاشی شده، علت دقیق مرگ را نمی‌توان اکنون اعلام کرد،اما در مجموع در سال‌های گذشته برخورد با ادوات و شناورهای صیادی و گرفتار شدن در آب‌های کم عمق از دلایل اصلی به گل نشستن و تلف شدن نهنگ‌ها بوده است.

وقتی دریا با تردد بیش از حد کشتی‌های صیادی ناامن شود، میزان مرگ و میر پستانداران دریایی هم افزایش می‌یابد. در سال‌های اخیر چند مورد مرگ پستانداران دریایی در جنوب گزارش شده است.

داوود میرشکار، مدیر کل زیست بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در گفت‌وگو با ما درباره مرگ نهنگ ۱۴ متری بوشهر عنوان می‌کند:‌ برخورد با کشتی‌های صیادی یکی از احتمالات مطرح شده درباره نهنگی است که لاشه‌اش در بوشهر پیدا شده است.

میرشکار درباره احتمال ناامن شدن دریا با حضور کشتی‌های متعدد در آب‌های جنوب ایران می‌گوید: هر فعالیتی که فعالیت پایدار نباشد، می‌تواند مخرب باشد. حضور کشتی‌ها در آب‌های جنوب اگر با تائید سازمان شیلات باشد می‌توان گفت از منابع دریا به‌صورت پایدار بهره‌برداری می‌شود.

او به‌عنوان مدیر دستگاهی ناظر درباره نحوه صدور مجوزهای صیادی در خلیج فارس و دریای عمان بیان می‌کند: هیچ اطلاعاتی از صید در آب‌های جنوب ندارم. وظیفه قانونی سازمان شیلات است برنامه‌ریزی پایدار برای صید داشته باشد.

لیلا مرگن

پیشروی‌چراغ خاموش تراریخته

برخلاف تاکید وزارت بهداشت هنوز روی روغن‌های خوراکی‌‌ عرضه شده در بازار برچسب دستکاری ژنتیکی درج نشده است

وزارت بهداشت نصب برچسب ‌ روی روغن‌هایی که در ترکیبات ‌آنها از محصولات تراریخته یا دستکاری شده ژنتیکی استفاده شده است را از ابتدای مرداد ‌ الزامی کرده است و از شهریور ماه هم قرار است مواد غذایی که در ساختار آنها از این روغن‌ها استفاده شده، برچسب گذاری شوند. اگرچه هنوز در بازار، برچسب دستکاری ژنتیکی روی روغن‌های نباتی به چشم نمی‌خورد، اما کیانوش جهانپور سخنگوی سازمان غذا و دارو می‌گوید که نصب این برچسب‌ها برای روغن‌هایی که تاریخ تولید آنها بعد از اول مرداد   باشد الزامی است و در صورت رعایت نکردن این مساله، واحدهای متخلف پلمپ خواهد شد. اگرچه موافقان و مخالفان تراریخته همچنان بر سر فواید و مضرات محصولات دستکاری شده ژنتیکی همچنان با هم بحث دارند و اغلب کارشناسان بر این باورند که بدون شک سطح دستکاری در گیاهان، بر کیفیت و سلامت غذا و بروز ناهنجاری‌هایی نظیر نازایی و انواع سرطان‌ها در انسان تاثیرگذار است. دراین بین مخالفان تراریخته انگشت اتهام را به سمت سازمان حفاظت محیط زیست نیز می گیرند، آنها ادعا می کنند‌این سازمان که باید مدافع حفظ تنوع زیستی کشور باشد، بدون آنکه بی خطر بودن محصولات دستکاری شده ژنتیکی به اثبات برسد، به پایگاهی برای موافقان گیاهان تراریخته تبدیل شده است.

این منتقدان برای ادعای خود دلیل هم دارند مثلا می گویند آخرین انتصاب‌ها در سازمان حفاظت محیط زیست نشان می‌دهد که باز هم یکی دیگر از مدافعان گیاهان دستکاری شده ژنتیک به ساختار این سازمان افزوده شده است. انتصاب افراد همسو در سازمان حفاظت محیط زیست، این نگرانی را ایجاد می‌کند که این سازمان به مدافع کامل محصولات تراریخته تبدیل شود و مضرات این فناوری هیچگاه به گوش جامعه نرسد.

چند سالی است که مخالفان توسعه محصولات دستکاری شده ژنتیکی در ایران تلاش می‌کنند که با اجباری کردن برچسب‌گذاری روی محصولات دستکاری ژنتیکی شده  برای مصرف کننده حق انتخاب ایجاد کنند. این تلاش‌ها به ثمر رسید و وزارت بهداشت به کارخانه‌های روغن کشی ابلاغ کرد که از ابتدای مرداد ‌ باید محصولاتشان در صورتی که از دانه‌های دستکاری ژنتیکی شده  تولید می‌شود، برچسب‌گذاری شود. اماهنوز در بازار، روغنی با برچسب تراریخته مشاهده نمی‌شود‌، وقتی این مساله را با کیانوش جهانپور، سخنگوی سازمان غذا و دارو درمیان می گذاریم او به ما می گوید‌: برچسب دستکاری ژنتیکی شده از اول مرداد الزامی است و هر شرکتی که این برچسب را نصب نکند، متخلف بوده و مصرف کنندگان می‌توانند این تخلفات را به ما گزارش دهند.

او درباره اینکه چرا هنوز هیچ محصولی این برچسب را ندارد، تاکید می کند: قاعدتا محصولاتی که دربازار است به کارخانه باز نمی‌گردد که برچسب گذاری شود. بنابراین هنگام جست‌وجوی برچسب روی ظروف روغن‌ها حتما باید به تاریخ تولید دقت شود.

البته سخنگوی سازمان غذا و دارو به این نکته تاکید می‌کند که برچسب گذاری روغن‌های دستکاری ژنتیکی شده  به این مفهوم نیست که روغن تراریخته از نظر وزارت بهداشت مشکل دارد بلکه این برچسب‌ها برای آگاهی عمومی است که مشتری حق انتخاب داشته باشد.

برچسب گذاری سایر محصولات

به گفته جهانپور همه روغن‌های بازار از دانه‌های دستکاری ژنتیکی شده  تولید نمی‌شود و به این ترتیب بدیهی است که بخشی از روغن‌های بازار بدون برچسب تراریخته باشند.

بر اساس آمارهای فائو، ۹۰ درصد سویای موجود در جهان دستکاری ژنتیکی شده  است. به این ترتیب بخش اعظم روغن سویای تولید شده در ایران از سویای تراریخته تولید می‌شود. به این ترتیب این سوال مطرح می شود که آیا وزارت بهداشت برنامه‌ای برای افزایش سهم روغن‎‌های غیر تراریخته دارد؟ سخنگوی سازمان غذا و دارو دراین باره به جام جم می‌گوید: در بازار هم روغن حاصل از دانه‌های دستکاری شده ژنتیکی یافت می‌شود و هم روغن‌هایی که از دانه‌های معمولی تولید شده است. درصد دقیق آن را به خاطر ندارم، اما بیشتر روغن سویا منشا تراریخته دارد. ذرت دستکاری ژنتیکی شده  ، کلزا و احیانا اگر روغن پنبه دانه تولید شود، ممکن است از محصولات دستکاری شده ژنتیکی استفاده شود.

او از اجباری شدن برچسب گذاری برای سایر محصولاتی که در ترکیب آنها از روغن‌های حاصل از دانه‌های دستکاری شده ژنتیکی به کار رفته، خبر می‌دهد.

آن طور که جهانپور توضیح می‌دهد از شهریور امسال مواد غذایی که در ترکیبات آنها از روغن‌های GMO استفاده می‌شود، برچسب گذاری خواهند شد.

سخنگوی سازمان غذا و دارو درباره مقاومت شرکت‌های روغن‌کشی در برابر نصب برچسب دستکاری ژنتیکی نیز می‌گوید: ما مقاومتی ندیدیم. اگر این شرکت‌ها تولیدی داشته باشند و برچسب نزنند، متخلف هستند و با آنها برخورد می‌شود. براساس قوانینی که وجود دارد‌‌ برچسب‌های نصب نکنند‌ از ادامه کار آنها جلوگیری می‌شود.

او معتقد است که در ایران به جز روغن، محصول تراریخته دیگری وارد نمی‌شود و بحث‌هایی که درباره واردات سایر محصولات تراریخته به کشور مطرح می‌شود،حاصل بی‌اطلاعی افراد از تفاوت اصلاح نژاد و دستکاری ژنتیکی است.

ذرت‌های دستکاری ژنتیکی شده  دربازار

هرچندجهانپور چنین نظری دارد، اما کم نیستند کارشناسانی که درباره عرضه محصولات دستکاری ژنتیکی شده در بازار هشدار می دهند.برخلاف نظر سخنگوی غذا و دارو، علی کرمی عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله باور دارد که به جز روغن، محصولات دیگری که دستکاری ژنتیکی شده‌اند به بازار کشور وارد می‌شود.

او به «جام جم» می‌گوید: ذرت دامی اگرچه به ظاهر اعلام می‌شود که برای مصرف دام است اما این ذرت به بازار وارد می‌شود. بنابراین نمی‌دانیم ذرت مکزیکی که می‌خوریم دستکاری ژنتیکی شده  هست یا نه.

کرمی درباره اثرات منفی مصرف محصولات دستکاری ژنتیکی شده  بیان می‌کند: اسناد زیادی درباره اثرات منفی این محصولات وجود دارد. مردم باید به طور روشن بدانند که بین محصولات اصلاح شده و تراریخته تفاوت وجود دارد. اکثر محصولات کشاورزی که در بازار وجود دارد، محصولات اصلاح شده هستند. اصلاح شده یعنی ژن بیگانه وارد گیاه نشده است و خود برنج، گندم یا محصولات دیگر با روش‌های کلاسیک اصلاح شده‌اند و دستکاری ژنتیک در آن رخ نداه است.

او می گوید: در محصولات دستکاری ژنتیکی شده  دو تا سه ژن بیگانه وارد گیاه می‌شود. این ژن بیگانه از یک موجود دیگر وارد گیاه شده است. ما ۵۰۰ نوع برنج و گندم داریم، در جریان دستکاری ژنتیکی دیگر واریته‌های مختلف گندم را تلاقی نداده‌اند که به محصول مورد نظر برسند، بلکه از یک باکتری بیگانه، ژنی را بر می دارند و به گیاه وارد می‌کنند. معمولا ژن مقاومت به آفت یا ژن گلایفوسیت را به گیاهان وارد کرده‌اند. در واقع مهندسی ژنتیک فعلی کاری می‌کند که در طبیعت انجام نمی‌شود.

دارو و غذا قابل قیاس نیستند

مدافعان تراریخته معتقدند در صنعت دارویی از ترکیبات دستکاری شده ژنتیکی استفاه می شود. دارو مستقیم وارد خون افراد می‌شود ولی اثر منفی روی سلامت فرد نمی‌گذارد. عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله در پاسخ به این ادعا بیان می‌کند: ساخت ترکیبات دارویی با مهندسی ژنتیک، تخصص من است. داروی نوترکیبی که ۲۳ نوعش در کشور وجود دارد و از داروی هرسپتین برای درمان سرطان سینه و دیگر داروها را شامل می‌شود، به طور کامل با یک گیاه زنده متفاوت است.

آن طور که او توضیح می دهد‌ دارو را با گیاه زنده نمی‌توان مقایسه کرد. مواد تولید شده دارویی به شدت تخلیص می‌شود. به این شکل ماده به قدری خالص شده   که یک پروتئین مرده است. سازمان غذا و دارو اگر یک پروتئین اضافه در دارو شناسایی کند، اصلا اجازه مصرف آن را برای بیماران نمی‌دهد.

به گفته کرمی در داروهای نوترکیب، هیچ سمی وجود ندارد، اما در محصولات تراریخته، سم را وارد ذرت، برنج و غیره کرده‌اند.

عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله  ادامه می دهد: دارو مخصوص درمان بیماری است و غذا متعلق به انسان سالم است. حجم دریافت غذا توسط بدن با دوز مصرف دارو کاملا متفاوت است. یک دوز بسیار محدود دارو برای یک دوره معین وارد بدن فرد بیمار می‌شود اما آیا حجم برنج تراریخته‌ای که می‌خوریم با دارو برابر است؟ درواقع گیاه زنده را با پروتئین مرده نمی‌توان مقایسه کرد.

توسعه سرطان و نازایی

این عضو هیات علمی دانشگاه بقیه الله درباره عوارض محصولات تراریخته بر سلامت انسان می‌گوید: عوارض تراریخته‌ها مشخص شده است. وقتی غذایی می‌خورید که داخل آن سه ژن بیگانه شامل ژن مقاومت به آفت گلایفوسیت و غیره وجود دارد، این ژن وارد بدن می‌شود. و بر خلاف نظرات اعلام شده، این ژن تجزیه نمی‌شود. مقالاتی وجود دارد که نشان می‌دهد در شیر مادران شیر ده کانادا، سم گلایفوسیت پیدا شده است.

او ادامه می‌دهد: نازایی در کشور بیداد می‌کند و آزمایش روی رت‌ها نشان می‌دهد که گروهی که از محصولات تراریخته استفاده کرده‌اند با کاهش فرزند آوری نسبت به رت‌هایی که با محصول ارگانیک تغذیه شده‌اند، روبرو بوده‌اند.

کرمی با تاکید بر اهمیت سلامت غذا ممنوعیت کشت گیاهان تراریخته در ۳۷ کشور اروپایی و کشورهای پیشرفته جهان را سندی می‌داند که در ایران هم باید به آن توجه شود.

لازم به یادآوری است که فناوری مهندسی ژنتیک به شدت رو به توسعه است و این روزها نسل چهارم مهندسی ژنتیک در دنیا به کار گرفته می‌شود که با فناوری قدیمی که در ایران از آن استفاده می شود کاملا متفاوت است. در نسل جدید مهندسی ژنتیک که ایمن‌تر هم هست، دیگر ژن بیگانه به گیاه وارد نمی‌شود بلکه ژن گیاهان ویرایش می‌شوند. به اعتقاد برخی کارشناسان این سطح از دستکاری مناسب تر است‌.

لیلا مرگن

 

جنگلبانی، کتک خوردن و سوختن

گفت‌وگو با جنگلبانی که می گوید قاچاقچیان چوب خود و خانوادهاش را تهدید به مرگ کرده اند

جنگلبانی حرفه‌ای است که خطراتش کم از محیط بانی نیست، اما خیلی‌ها با آن آشنا نیستند‌. هرچه محیط بانان‌چهره‌هایی شناخته شده در جامعه هستند و شرح وظایف آنها برای مردم آشناست، جنگلبان‌ها گمنام هستند. در تعریف جنگلبان حتی در میان کارشناسان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور هم اختلاف نظر وجود دارد. گروهی همه کسانی که به نحوی با جنگل سر و کار دارند و گاهی سرکشی آنها به جنگل، یک یا دو بار در طول سال را شامل می‌شود، جنگلبان می‌نامند و گروهی دیگر این عنوان را شایسته اعضای یگان حفاظت منابع طبیعی می‌دانند. جنگلبان‌‎ها هنوز چارت تشکیلاتی ندارند. سختی کار نمی‌گیرند و دو سالی است که با جست‌وجو در تقویم‌های داخلی و خارجی، روزی برای قدردانی از زحمات آنها، پیدا شده است. در تقویم فدراسیون بین‌المللی رنجرها (IRF) به عنوان یک تشکیلات جهانی که ۶۴ کشور عضو آن هستند، ۳۱ جولای از سال ۲۰۰۷ به عنوان روز رنجر به ثبت رسیده است. این روز در تقویم شمسی مصادف با نهم مرداد است. رنجرها حافظان طبیعت هستند و حفاظت از طبیعت در ایران به عهده جنگلبانان و محیط بانان است اما چون‌ در تقویم ایران هیچ روزی برای قدردانی از زحمات جنگلبانان وجود ندارد، روز رنجرها بهانه‌ای است تا حرفه جنگلبانی بیشتر به جامعه معرفی شود. به همین مناسبت با مهدی حسینی، سرجنگلبان ناهارخوران درباره جنگلبانی گفت‌وگو کردیم. ‌

‌جنگبانان با  ‌چه خطراتی دست و پنجه نرم می کنند؟ آیا تا کنون در حین ماموریت دچار آسیب شده‌اید؟

خطر زیاد است، آتش سوزی، قاچاقچیان چوب و… مدتی پیش در زمان اطفای حریق یک درخت در حال سوختن روی من افتاد و دچار سوختگی درجه دو و سه شدم. ازناحیه دست و کمر صورت و گردن هم آسیب دیدم.

چه سالی این حادثه رخ داد؟

دی سال ۹۶ در جریان اطفای حریق در جنگل دچار سوختگی شدم.

هزینه های درمانی را چه کسی پرداخت کرد؟ تحت پوشش بیمه بودید؟ بعد از مصدومیت تحت پوشش خدمات بنیاد شهید قرار گرفتید؟

نه، تحت پوشش بنیاد شهید نیستم. هزینه‌های درمانی را هم خودم پرداخت کردم.

هزینه‌های درمانی‌تان چقدر شد؟

دوره درمان من یک ماه طول کشید و حدود سه میلیون تومان هزینه کردم. البته هنوز جای سوختگی روی صورت و دستم باقی مانده است. روی دست چپم چون سوختگی بیشتر بود و دچار سوختگی درجه دو شده بوبد، هنوز آثار سوختگی باقی مانده است.

آخرین باری که شاهد قاچاق چوب بودید، کی بود؟

ما دائما قاچاق چوب داریم. مسئول منابع طبیعی ناهار خوران هستم و مدام قاچاق چوب داریم و قاچاقچیان را دستگیر می‌کنیم.

از سوی قاچاقچیان چوب بیشتر تهدید می‌شوید یا بوسیله زمین خواران؟

از طرف زمین خواران بیشتر تهدید می‌شویم.

معمولا متخلفان چگونه شما را تهدید می‌کنند. تهدیدها از طریق تلفن و وسایل ارتباط جمعی است یا اینکه در جریان گشت زنی جلوی شما را می‌گیرند و تهدید می‌کنند؟

خیلی تهدیدهای جانبی می‌کنند.

تهدیدهای جانبی یعنی چه؟

می‌گویند زن و بچه داری. این‌قدر خود را درگیر نکن. به‌طور غیر مستقیم تهدید می‌کنند. مستقیم جلوی من قرار نمی‌گیرند. اخلاقی دارم که قاچاقچیان معمولا جلوی من حرفی نمی‌زنند چون برخورد می‌کنم.

یعنی قاچاقچیان برای شما پیغام می‌دهند؟

نه، رو در رو صحبت می‌کنند و تهدید می‌کنند که به زن و بچه تان آسیب می‌رسانیم. زور قاقچاقچیان به خودمان که نمی‌رسد. زورشان به زن و بچه مان می‌رسد. قاچاقچیان بیشتر نامردی رفتار می‌کنند.

وقتی تهدید می‌کنند، چه رفتاری می‌کنید؟ به نهادهای قضایی گزارش می‌کنید؟

تهدید برای ما عادی شده است.

یعنی هیچ واکنشی ندارید؟

بیش از ۱۶ سال است که جنگلبان هستم. تهدید شدن برایمان عادی شده است. فحش نخوریم، اصلا نمی‌شود. اوایل شکایت می‌کردیم. سه یا ۶ ماه حبس می‌گرفتیم اما الان حوصله ندارم.

یعنی بابت این تهدیدها می‌توانستید اقدام کنید و متخلفان را به دادگاه ببرید؟ قوه قضائیه هم حمایت می‌کرد و ۶ ماه حبس می‌گرفتید؟

بله، از شکایت‌ها حمایت می‌شود. برای چند متخلف حبس گرفته‌ام. وقتی می‌بینم تهدیدها جدی می‌شود، اقدام می‌کنم اما این‌قدر تهدیدها زیاد است که اصلا حوصله نمی‌کنم. رویه قضائی خیلی طولانی دارد. باید بروید دادگاه و مراحل را طی کنید که من حوصله ندارم. اما برای آنهایی که اقدام کرده‌ام همه را حکم گرفته‌ام.

احتمال درگیری در زمان اجرای حکم قلع و قمع تصرفات بیشتر است یا ضبط محموله‌های قاچاق چوب؟

در زمان ضبط محموله‌های قاچاق چوب احتمال درگیری بیشتر است.

چرا؟

زیرا در لحظه، ممکن است فرد دچار عصبانیت آنی شود و درگیری رخ دهد. معمولا در این درگیری‌ها عصبانیت آنی مشکل آفرین می‌شود.

متخلفان عرصه منابع طبیعی بیشتر سلاح سرد دارند یا سلاح گرم؟

سلاح آنها سرد است. تبر و … معمولا در حوزه محیط زیست سلاح گرم دارند ما با سلاح گرم کمتر سر و کار داریم.

به شما آموزشهایی داده شده است که وقتی با افرادی که سلاح سرد دارند روبرو می‌شوید چگونه برخورد کنید؟ تجهیزات لازم برای مقابله با افرادی که مسلح به سلاح سرد هستند در اختیار دارید؟

به ما اسپری و شوکر داده‌اند. البته ۶ ماه است که شوکرها و اسپرهای قبلی را از ما گرفته‌اند اما تمدید نکرده‌اند.

چرا شوکر و اسپری را از شما گرفته‌اند؟

بیمه شوکر و اسپری تمام شده بود. اسپری تاریخ مصرف دارد. تاریخ مصرف اسپری‌های قبلی گذشته بود.

به شما تجهیزات جدید نداده‌اند؟

نه، ۶ ماه است که هنوز تجهیزات جدید نداده‌اند.

برای اطفای حریق تجهیزات لازم مثل جلیقه ضد آتش، کلاه و غیره دارید؟

کلاه و سایر تجهیزات را داریم اما تجهیزات ما را سنگین می‌کند. تحرک لازم را از ما می‌گیرد به همین خاطر هیچ‌گاه از این تجهیزات استفده نمی‌کنیم. وگرنه تجهیزات شامل لباس ضد حریق، دستکش، کلاه و ماسک و غیره به ما داده‌اند. ولی پرسنل به قدری برای رفتن به محل حریق عجله دارند که از این تجهیزات استفاده نمی‌کنند. من خودم هم ازاین تجهیزات استفاده نمی‌کنم. هیچ کس استفاده نمی‌کند.

استفاده نکردن از این تجهیزات خطرات عملیات اطفا را برای شما بیشتر نمی‌کند؟ اگر سال گذشته از تجهیزات استفاده می‌کردید دچار سوختگی درجه دو و سه می‌شدید؟

ما مثل موتورسوارها هستیم که می‌گویند «اگر اتفاقی بخواهد برایمان پیش بیاید، یک دفعه می‌افتد». در این ۱۷ سال دوره خدمت یک تا دو بار از متخلفین کتک خوردم و یکبار هم سوخته‌ام. سوختگی‌های دیگری هم داشته‌ام اما سطحی بوده است و فقط دستم دچار آسیب سطحی شد که سرپایی درمان کردم.

پس بامتخلفین هم درگیر شده و کتک خوردید. چقدر در این درگیری آسیب دیدید؟

یک بار ۱۰ نفر روی سرم ریختند و مرا زدند. ضاربان قاچاقچی چوب بودند. با چوب و چماق خیلی من را کتک زدند. از ناحیه کمر، صورت و دست آسیب دیدم اما محکوم به پرداخت دیه‌شان کردم و دو سال هم برایشان زندان گرفتم.

چقدر دیه دریافت کردید؟

نزدیک به پنج میلیون تومان دیه گرفتم. این اتفاق سال ۹۳ رخ داد.

در آموزش‌هایی که برای اطفای حریق می‌بینید؛ به شما نمی‌گویند که باید از لباس ضد حریق استفاده کنید؟ هیچ الزامی ندارید که حتما با لباس و تجهیزات در عملیات اطفا شرکت کنید؟

ما همیشه لباس فرم حفاظت را به تن داریم. به ما لباس ضد حریق هم داده‌اند که استفاده کنیم اما نمی‌کنیم.

هیچ کس بالای سر شما نیست که تاکید کند در جریان عملیات اطفای حریق از لباس ضد حریق استفاده کنید؟

من خودم مسئولی هستم که باید از همه ایراد بگیرم. اما این‌قدر کارها سریع است، آتش سوزی‌ها به سرعت رخ می‌دهد و لباس پوشیدن هم وقت گیر است که این کار را انجام نمی‌دهیم. واقعیت این است که خودمان کمی تنبلی می‌کنیم. یک مقدار خودمان تنبلی می‌کنیم و تقریبا همه‌ ما هم همین طور رفتار می‌کنیم.

بابت این تنبلی‌ها باید هزینه پرداخت کنید. فکر نمی‌کنید بهتر است که تنبلی نکنید؟

بله. بهتر است که تنبلی نکنیم.

حمایت‌های دولت از جنگلبانان، به چه صورت است؟

از سال ۹۳ که آقا دستور دادند، وضعیت خیلی خوب شده است. مقام معظم رهبری در سال ۹۳ دستور دادند که کوه‌خواری و زمین خوری را پیگیری کنید. قبلش به جز منابع طبیعی که پای کار بود دیگر ارگان‌ها پای کار نبودند. اما  حالا ارگان‌های دیگر هم پای کار آمدند. جهاد کشاورزی هم پای کار ‌ است و حتی از طرف قوه قضائیه هم بیشتر حمایت شدیم.

  شما پست جنگلبان دارید؟ سختی کار می‌گیرید و حقوقتان با دیگران متفاوت است؟

نه، هیچ سختی کاری نمی‌گیریم. من با فوق لیسانس و نزدیک به ۱۷ سال سابقه حقوقم به سه میلیون تومان نمی‌رسد. با وجود اینکه دو مسئولیت دارم، مسئول واحد هستم و فرماندهی یگان حفاظت شهرستان را دارم، حقوقم به سه میلیون تومان نمی‌رسد. حقوق جنگلبانان خیلی کم است تازه من حقوق بالا دارم. بقیه بچه‌ها بین یک میلیون ۴۰۰ هزار تا یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرند.

شما نیروی رسمی هستید؟

بله

وضعیت حقوقی نیروهای قراردادی چگونه است؟

حقوق آنها خیلی کم است. حدود یک میلیون و ۴۰۰ تا یک میلیون ۵۰۰ تومان است.

نیروهای قراردادی با حذف طرح جنگلداری وضعیتشان به چه صورت است. با آنها قرارداد بسته‌اند؟

بله. قرارداد بسته‌اند.

چه جور قراردادی بسته‌اند؟

مثل اینکه یک شرکتی برنده مناقصه شده است. نیروهای قراردادی با آن شرکت قرارداد بسته‌اند که حقوق این افراد را پرداخت کند.

پرداخت‌های آن شرکت به موقع هست؟

بله. به موقع حقوق نیروها پرداخت می‌شود و همه چیز آنها خوب است. البته این نیروها با وجود اینکه سختی کار دارند اما اضافه کار ندارند. البته ما به عنوان نیروی رسمی سختی کار نمی‌گیریم. در حالی که طبق قانون یگان حفاظت باید ۲۰ ساله بازنشست شویم اما چون استخدام کشوری هستیم، ۲۰ ساله بازنشستمان نمی‌کنند و می‌گویند باید ۳۰ ساله بازنشست شوید.

چرا شما را ۲۰ ساله بازنشست نمی‌کنند؟

نمی‌دانم.

شغل جنگلبانی چه جور شغلی است؟ توصیه می‌کنید که افراد دیگر وارد این شغل شوند؟

جنگلبانی عشق می‌خواهد. باید کسی وارد این شغل شود که برای پول کار نمی‌کند. اگر بخواهد برای پول کار کند، این شغل به هیچ نمی‌ارزد. باید جانت را کف دستت بگذاری و هیچ چیز برایت مهم نباشد. این شغل سرما و گرما دارد. کتک خوردن دارد. باید زمستان که سرد است، به جنگل سرکشی کنید. تابستان با گرمی و شرجی هوای شمال، در جنگل باید گشت بروید. حقوق کارمندان ادارات دیگر که پای کولر هستند، از ما بیشتر است. سختی کار ما زیاد است. هم به خودمان و هم خانواده فشار وارد می‌شود. اما چون عشق داریم و عرق داریم، همه را تحمل می‌کنیم. خیلی‌ها نمی‌توانند وارد این حرفه شوند و از کار ما فرار می‌کنند.

یک نیروی حافظ جنگل چه کارهایی انجام می‌دهد؟

نیروی حافظ جنگل با قاچاق چوب برخورد می‌کند. با کسانی که می‌خواهند زمین‌خواری کنند، برخورد می‌کند. کسانی که حاشیه جنگل هستند، می‌خواهند زمینشان را افزایش دهند که با آنها مقابله می‌کنیم. جلوی این کارها را می‌گیریم. آلودگی داخل رودخانه‌های جنگلی و برداشت‌های غیر مجاز رودخانه‌های حریم جنگل را هم کنترل می‌کنیم. هر کاری که با جنگل سر و کار داشته باشد را انجام می‌دهیم. چرای دام غیر مجاز را هم در جنگل کنترل می‌کنیم.

شیف‌های کاری چه گونه تعریف می‌شود؟

ما ساعت خاصی نداریم. در اصل ساعت اداری هستیم اما قاچاقچی ساعت اداری ندارد. اگر ما ساعت اداری کار کنیم، نمی‌شود. من به عنوان مسئول تا ساعت دو تا سه در اداره هستم. بعد هم در جنگل دور می‌زنیم.

موظف هستید که دور بزنید؟ اگر گشت زنی در جنگل نداشته باشید توبیخ می‌شوید؟

خوب اگر در منطقه قاچاق شود, سئوال می کنند که چرا قاچاق شد. نمی‌گویند که قاچاق صبح یا شب بود. مجبوریم که منطقه را هر شکلی که هست، حفظ کنیم.

بین همکارانتان کسی را دارید که در جریان دفاع از جنگل آسیب دیدگی جدی‌تر مثل قطعی نخاع یا صدمات جبران ناپذیر داشته باشد؟

یک همکار دارم که در روستای ییلاقی زیارت کتک خورده بود. آقای مقصودلو خیلی بدجور کتک خورد. چهار روز بیمارستان بود. کلیه‌اش پاره شد و خونریزی کلیه داشت.

لیلا مرگن

بالا