آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : شکار (برگ 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : شکار

اشتراک به خبردهی

قربانی مثل حیات‌وحش

نبود نظارت بر صدور پروانه های شکار، باعث شده محیط زیست ایران با تهدید جدی مواجه شود

سال‌هاست که مدیریت شکار به چالشی بزرگ برای متولیان حیات‌وحش کشور تبدیل شده ودر گوشه و کنار خاک ایران شکار به صورت مجاز و غیرمجاز رواج دارد و به نظر می‌رسد، هیچ کدام از مدیرانی که تاکنون سکان هدایت سازمان حفاظت محیط‌زیست را به دست گرفته‌اند، نتوانسته‌اند این پدیده را به درستی مدیریت کنند. البته تا چند سال گذشته مسؤولان وقت حداقل در ظاهر مخالف شکار بودند و اعلام می‌کردند که تا وقتی ما بر سر کاریم، شکار ممنوع است. گرچه در آن دوره «شکار ممنوع» هیچ‌گاه به درستی اجرا نشد، اما وقتی در دولت جدید، مدیریت سازمان حفاظت محیط‌زیست عوض شد و بعد هم حمید ظهرابی بر کرسی معاونت محیط طبیعی این سازمان تکیه زد، رویه متولیان حفاظت از حیات‌وحش کشور نسبت به دوره قبلی به کلی تغییر کرد. در این دوره آنها با صراحت اعلام می‌کنند که با شکار مخالف نیستند، مدیران جدید البته می‌گویند شکار باید طوری باشد که هم نفعش به حیات‌وحش برسد و هم مردم و در این زمینه ایده حفاظت از حیات‌وحش با همکاری جوامع محلی را مطرح می‌کنند.
سابقه فعالیت قرق‌های اختصاصی و گروه‌هایی که امروز آنها را مدیریت می‌کنند، به ده سال پیش بازمی‌گردد، اما رسمی شدن این فعالیت‌ها مربوط به دو سال قبل، یعنی زمانی است که سازمان محیط‌زیست چند عرصه طبیعی را در استان‌های کرمان، یزد و سمنان از سازمان جنگل‌ها تحویل گرفت و مدیریت آنها را به گروه‌های خصوصی سپرد.
محمدعلی یکتانیک، کارشناس حیات‌وحش دراین باره به ما می‌گوید برپایی قرق‌های اختصاصی و صدور پروانه‌های شکار در این مناطق، بیشتر از این که باعث تعامل با جوامع محلی برای مدیریت شکار شده باشد، درآمدهای هنگفتی را برای قرق‌داران از طریق فروش این پروانه‌ها به شکارچیان خارجی در پی داشته است.
« فقط ۳۰درصداز پروانه‌های شکار صادر شده در قرق‌های اختصاصی به شکارچیان بومی اختصاص پیدا می‌کند. این در حالی است که قرق‌داران ۷۰درصددیگر را با قیمت‌های بسیار بالا به شکارچیان خارجی می‌فروشند.»
این کارشناس حیات‌وحش نسبت به نحوه جانمایی قرق‌های اختصاصی نیز انتقاد می‌کند و می‌گوید: «قرق‌های اختصاصی در فاصله بسیار نزدیک از مناطق حفاظت‌شده قرار گرفته است. در این شرایط قرق‌داران نیز با سوء‌استفاده از این فرصت، در سطح مناطق تحت اختیارشان علوفه پخش می‌کنند و آبشخورهای مصنوعی می‌سازند تا زمینه را برای جذب حیات‌وحش فراهم کنند. این افراد از سویی دیگر، با ناامن کردن مناطق حفاظت‌شده اطراف، حیات‌وحش آن مناطق را به درون قرق‌های خود فراری می‌دهند.» به گفته یکتانیک، این کارها باعث می‌شود چهارپایانی که در اصل متعلق به مناطق حفاظت‌شده هستند،  به قرق‌های اختصاصی پا بگذارند و از این طریق، با افزایش غیرواقعی جمعیت حیات‌وحش در این قرق‌ها، قرق‌داران می‌توانند مجوزهای شکار بیشتری را به فروش برسانند.
قرق یا حفاظتگاه مردمی
در نقطه مقابل یکتانیک و کارشناسان دیگری که منتقد فعالیت قرق‌های اختصاصی هستند، طرفداران پر و پا قرص این قرق‌ها قرار گرفته‌اند که در راس همه آنها خود مدیران قرق‌های اختصاصی هستند.
حامد ابوالقاسمی، مدیرعامل قرق منصورآباد رفسنجان یکی از این مدیران است. او در گفت‌وگو با ما اصرار می‌کند به جای قرق اختصاصی از عبارت حفاظتگاه مردمی حیات‌وحش استفاده کنیم.
او که تاکید دارد دوستانش حافظ حیات‌وحش منطقه منصورآباد هستند و نه تهدیدکننده آن، اصلا هم زیر بار نمی‌رود که آنها با اقداماتی مثل ناامن کردن مناطق حفاظت‌شده اطراف، حیات‌وحش را از این مناطق به درون قرق خودشان کشانده‌اند. « اگر این حرف درست بود، باید در سال‌های اخیر جمعیت حیات‌وحش در نزدیک‌ترین منطقه حفاظت‌شده به این قرق، یعنی منطقه دهج استان کرمان، کم می‌شد. »
ابوالقاسمی همچنین درباره کسب درآمد مدیران قرق‌های اختصاصی از صدور پروانه‌های شکار در این مناطق، می‌گوید که صدور مجوزهای شکار در قرق‌های اختصاصی نیز مانند مناطق حفاظت‌شده، به دست خود سازمان محیط‌زیست اتفاق می‌افتد و قرق‌داران فقط ناظر بر اجرای این مجوزها هستند.
او اضافه می‌کند که مدیران قرق‌های اختصاصی بر‌اساس قانون، در ابتدای هر سال می‌توانند درخواست صدور تعداد مشخصی پروانه شکار را به سازمان محیط‌زیست ارائه کنند، اما آنها در سال ۹۷ خیلی کمتر از تعداد پروانه‌هایی که قانون به آنها اجازه داده است، از این سازمان خواسته‌اند.
مدیرعامل قرق منصورآباد می‌گوید: «امسال جمعیت قوچ و میش در قرق منصورآباد به ۹۹۵ راس رسیده است و ما طبق قانون می‌توانستیم برای ۴ تا ۶درصداز این جمعیت پروانه شکار تقاضا کنیم، اما در سال ۹۷ ما فقط درخواست صدور مجوز شکار ۲۰ راس قوچ، یعنی حدود ۲درصداز جمعیت را به سازمان محیط‌زیست ارائه دادیم؛ زیرا استراتژی ما بر این است که تا می‌توانیم آمار صدور پروانه‌های شکار خود را کمتر کنیم، تا حیات‌وحش منطقه آسیب کمتری ببیند.»
شکار، حق مسلم ماست!
قانونی که ابوالقاسمی از آن صحبت می‌کند، در واقع آیین‌نامه «حقوق و تکالیف دارندگان پروانه قرق‌های اختصاصی» که مدیران این قرق‌ها را موظف می‌کند سالانه ۳۰درصداز پروانه‌های شکاری را که برای آنها صادر می‌شود، با قیمت پایین به شکارچیان جوامع محلی منطقه خود اختصاص دهند، اما آنچه باعث مناقشه بین مدیران قرق‌های اختصاصی و منتقدان اجرای این طرح شده، درآمدی است که قرق‌داران از فروش ۷۰درصددیگر پروانه‌های شکار کسب می‌کنند.
مخالفان قرق‌های اختصاصی می‌گویند بیشتر این پروانه‌ها با قیمت‌های بالا به شکارچیان خارجی فروخته می‌شود که البته مدیرعامل قرق منصورآباد رفسنجان نیز این موضوع را انکار نمی‌کند. او اما تاکید دارد فروش این ۷۰درصدبه هر کسی که بخواهند، حق قانونی آنهاست و کسی نمی‌تواند از آنها ایراد بگیرد که چرا این پروانه‌ها را به شکارچی خارجی فروختید یا داخلی. ابوالقاسمی درباره نرخ فروش این پروانه‌ها به شکارچیان خارجی توضیح می‌دهد: «ما با توافق مدیران قرق‌های دیگر، نرخ‌های مشخصی را برای فروش پروانه‌های شکار هر کدام از چارپایان تعیین کرده‌ایم. مثلا امسال پروانه شکار قوچ را به شکارچیان خارجی با قیمت ۱۵ هزار دلار می‌فروشیم. البته باید توجه داشت که ۲۰درصداز این مبلغ، سهم سازمان محیط‌زیست است.»
اگر حرف‌های مدیرعامل قرق منصورآباد را مبنا بگیریم، با یک حساب و کتاب سرانگشتی می‌توان به این نتیجه رسید که با در نظر گرفتن درآمد ۱۲ هزار دلاری از فروش هر پروانه شکار قوچ به شکارچیان خارجی، مدیران این قرق می‌توانند در سال ۹۷ از فروش ۷۰درصداز ۲۰ پروانه شکار خود، بیش از دو میلیارد تومان درآمد داشته باشند.
اما وقتی این اعداد و ارقام را با ابوالقاسمی مطرح می‌کنیم، او به شدت در برابر کسب درآمد سالانه دو میلیارد تومان، از فروش پروانه‌های شکار در قرق تحت مدیریت خود، جبهه می‌گیرد و می‌گوید آنها تا این لحظه از سال ۹۷، از ۱۴پروانه شکاری که در اختیار داشتند، فقط دو پروانه را به شکارچیان خارجی فروخته‌اند که یکی از آنها برای یک راس کل بوده و دیگری برای یک راس قوچ و در مجموع با کسر سهم سازمان محیط‌زیست، چیزی در حدود ۱۸ هزار دلار نصیب خودشان شده است.
او همچنین تاکید دارد که این مبلغ، حتی هزینه‌های جاری آنها شامل دستمزد قرق‌بان‌ها و هزینه خرید بنزین و علوفه را نیز برای یک‌سال پوشش نخواهد داد، چه رسد به هزینه‌هایی مانند خرید موتورسیکلت و خودرو و ساخت پاسگاه، آبشخور و زیرساخت‌های دیگر که به گفته او، همه این هزینه‌ها را در طول ده سال گذشته مسؤولان قرق منصورآباد از جیب خود پرداخت کرده‌اند و امروز برای جبران این هزینه‌ها، راهی جز فروش پروانه‌های شکار ندارند.
از این صحبت‌های ابوالقاسمی می‌توان نتیجه گرفت که اکنون تنها درآمدی که از فعالیت قرق‌های اختصاصی به دست می‌آید، فروش پروانه‌های شکار به شکارچیان خارجی است. این درآمد هم نه به جوامع محلی بلکه به مدیران این قرق‌ها می‌رسد. در واقع، تنها چیزی که تاکنون از قرق‌های اختصاصی به جوامع محلی رسیده است، تعدادی پروانه شکار بوده که آن هم فقط به چند شکارچی محلی اختصاص یافته است.
باید توجه داشت که بیشتر اهالی منطقه رفسنجان یا سایر مناطقی که در آن قرق‌های اختصاصی برپا شده، شکارچی نیستند و هنوز سهمی از درآمد کسب‌شده از فروش پروانه‌های شکار برای آنها دیده نشده است. این در حالی است که در شعارهای مسؤولان سازمان محیط‌زیست، هدف اصلی از برپایی این قرق‌ها و اصولا مدیریت شکار با همکاری جوامع محلی، رسیدن سود حاصل از صدور این نوع مجوزها به مردم بومی و بهبود شرایط حیات‌وحش عنوان شده است. هدفی که به نظر می‌رسد هنوز محقق نشده و راهکاری عملی نیز برای تحقق آن از سوی مدیران قرق‌ها و متولیان حیات‌وحش کشور پیش‌بینی نشده است.
درآمد شخصی از انفال عمومی
با همه حرف‌هایی که مدیرعامل قرق منصورآباد در دفاع از قرق‌های اختصاصی و مدیران آن می‌زند، بازهم این موضوع به ذهن می‌رسد که به هر حال، مدیران این قرق‌ها مانند هر سرمایه‌گذار دیگری به دنبال کسب منفعت از سرمایه‌گذاری شخصی خود از طریق فروش پروانه‌های شکار رفته‌اند؛ به‌خصوص حالا که حمایت سازمان محیط‌زیست را نیز دارند و راه قانونی درآمدزایی برایشان باز شده است. اما درباره این درآمدزایی، یک نکته را نباید از خاطر برد، این که منبع درآمد قرق‌داران، فروش پروانه‌های شکار در مناطقی است که تا پیش از سال ۹۵ جزو عرصه‌های طبیعی ملی محسوب می‌شدند و حیات‌وحش موجود در آنها نیز به نوعی جزو انفال عمومی به حساب می‌آید. از این رو، اگر منفعتی از فروش پروانه‌های شکار در قرق‌های اختصاصی کسب می‌شود، باید به همه مردم برسد، نه فقط عده‌ای خاص. در این شرایط مهم‌ترین راهی که بر‌اساس آن می‌توان با حفظ قرق‌های اختصاصی، سود حاصل از فعالیت آنها را به مردم بازگرداند، محقق ساختن شعارهای سازمان محیط‌زیست درباره نفع بردن جوامع بومی ساکن در مناطق اطراف این قرق‌هاست.

محمد حسین خودکار

مهاجرت در یخدان

متخلفان لاشه پرندگان مهاجر را برای رستوران‌های پایتخت ارسال می‌کنند 

نسل کشی پرندگان مهاجر در فریدونکنار، بازار پررونقی حتی برای رستوران‌های تهران ایجاد کرده است. حاصل تمام اعتراضات فعالان محیط زیست  و حقوق  حیوانات، منجر به کمی کوچک‌تر شدن بازار فریدونکنار و کاهش بخشی از تورهایی هوایی شد که این مهاجران را راهی آشپزخانه و قابلمه برخی ها می کرد. پرندگان مهاجر ذخایر ژنتیکی هستند که در فصل زمستان به دلیل آنکه بسیاری از تالاب‌های طبیعی کشور خشک شده‌اند، به آب بندان‌های کشاورزی و شالیزارهای آب گرفته شمال کشور پناه می‌آورند تا در فصل مناسب به مبدا اولیه خود باز گردند اما بخش زیادی از این پرندگان در تورهای هوایی که توسط دامگاه‌داران یا همان صاحبان شالیزارها به صورت مجاز و غیر مجاز در فریدونکنار گسترده شده است، گرفتار می‌شوند و پس از ذبح، در بازاری که دیگر در سراسر ایران شهرت یافته، به فروش می‌رسد. فروشندگان این بازار نه تنها به مردم منطقه پرنده وحشی شکار شده می‌فروشند بلکه حاضر به صادر کردن این پرندگان به بازارهای دیگر شهرها از جمله تهران هستند. کافی است هزینه حمل یک نفر به تهران را بپردازید تا شکارچیان لاشه غاز و اردک‌های مهاجر را در یخدان‌های‌ کوچک و بزرگ برایتان ارسال کنند، به این ترتیب در سایه غفلت نهاد های مسؤول تا کیلومترها دورتر از محل زمستان گذرانی پرندگان مهاجر ‌ رستوران‌های لاکچری می توانند قیمت ها را در منوی شان‌ به بهانه استفاده از  گوشت پرندگان وحشی چند برابر کنند.

یک تلفن به رستوران‌های غذاهای محلی تهران کافی است که بتوانید غذایی با گوشت پرندگان مهاجر سفارش دهید. رستوران‌هایی که غذاهای محلی می‌پزند، فسنجان با گوشت غاز وحشی را به قیمت هر پرس ۷۰ هزار تومان به فروش می‌رسانند. اگرچه سفارش‌های مربوط به پرندگان وحشی خیلی متنوع نیست و بستگی به این دارد که گوشت مرغابی یا غاز در دسترس صاحب رستوران باشد اما بسیاری از رستوران‌هایی که غذای محلی سرو می‌کنند، به شرط دریافت پیش‌پرداخت و قطعی شدن سفارش، حاضرند که غذای با گوشت پرنده مهاجر بپزند. رستوران داران می‌گویند که گوشت پرندگان وحشی با ذائقه همه افراد جور در نمی‌آید. البته بر خلاف نظر این رستوران داران، ساکنان شمال، گوشت پرندگان وحشی را بسیار خوشمزه‌تر از اردک‌های اهلی توصیف می‌کنند و وقتی می‌خواهند برای میهمان خود سنگ تمام بگذارند، به شکارچیان مراجعه می‌کنند و از آنها پرنده شکار شده می‌خرند.

بازار شکارچیان فریدونکناری فقط به این شهر خلاصه نمی‌شود. کافی است قراردادی ضمنی با آنها در بازار ببندید تا هر روز برایتان گوشت تازه در یخدان‌هایی که مملو از یخ است، به تهران ارسال کنند. هزینه حمل این یخدان‌ها به تهران، فقط ۵۰ هزار تومان است. یعنی به اندازه قیمت نقل و انتقال یک فرد ‌. راننده‌هایی که با شکارچیان آشنا هستند، زحمت حمل و نقل این محموله را می‌کشند و در هر نقطه‌ای از پایتخت، پرنده‌های شکار شده را به رستوران‌ها تحویل می‌دهند.

بنابراین باید گفت تغییر و تحولات ایجاد شده در بازار فریدونکنار هم نتوانسته است در تجارت پرسود این بازار تغییری ایجاد کند.

بازار، کمی پایین‌تر از جای قبلی

بازار پرنده فروشان فریدونکنار از محلی که در سال گذشته واقع شده بود، چند متری پایین‌تر آمده است. هنوز هم با همان سبک و سیاق پیشین بدون نظارت سازمان دامپزشکی، پرنده‌های سلاخی شده به فروش می‌رسند. پرندگانی که به شوق پرواز صبح خیلی زود پر می‌کشند تا در آسمان اوج بگیرند، در دام‌های هوایی گرفتار می‌شوند و صیادان آنها را سر می‌برند. عملیات پر کَنی در در بازار کوچکتر شده فریدونکنار همچون گذشته انجام می‌شود. پرندگان شکار شده در حالی که امعاء و احشاءشان تخلیه نشده و هنوز پر است از حشرات و لاروهایی که اگر شکار نمی‌شدند، تابستان آینده به شالی کشاورزان خسارت وارد می‌کردند، در بازار به قیمتی ناچیز و بر اساس جثه به فروش می‌رسند. غازهایی که جثه‌های بزرگتری دارند گران‌تر از مرغابی‌ها به فروش می‌رسند. مرغابی‌های ریزتر به صورت جفتی و کمی ارزان‌تر از مرغابی‌های درشت‌تر چوب حراج می‌خورند. پرندگانی که بهترین بهبود دهنده‌های کیفیت خاک شالیزارها هستند و منافع زیادی به کشاورزان می‌رسانند، در کوره طمع همان کشاورزان پخته می‌شوند و نسلشان در معرض خطر انقراض قرار می‌گیرد. دامگاه‌داران فریدونکناری اصلا به این فکر نمی‌کنند که ذخایر ژنتیکی کل کره زمین را شکار می‌کنند. آنها فقط به پول و طعم بهتر پرنده‌های وحشی فکر می‌کنند و بس!

توقف عرضه پرنده زنده

سال گذشته بازار فروش پرندگان وحشی در فریدونکنار، در محدوده عریض و طویل کنار خیابان اصلی گسترده شده بود. پیش از این، پرندگان حلال گوشت تا حرام گوشت‌هایی که به گفته زنان فریدونکناری، طبخشان بسیار سخت و طعمشان بسیار بد است، در این بازار به فروش می‌رسید. اگر خوب لابه‌لای سینی‌های مملو از پرندگان کشته شده را می‌گشتید، فلامینگو و قوی گنگ زنده هم می‌توانستید در این بازار بیابید. بازار فریدونکنار بازار مکاره‌ای بود که حتی صاحبان باغ وحش‌ها و باغ‌های پرندگان هم برای تامین پرندگان زنده مورد نیاز خود به آنجا مراجعه می‌کردند. شاید به همین دلیل است که وقتی با شکارچیان فریدونکناری صحبت از خرید پرنده می‌کنید، قبل از شروع بحث می‌پرسند «پرنده زنده می‌خواهی یا مرده؟».

همه جور پرنده در تورهای هوایی گیر می افتد. این تورهایی که در گرگ و میش صبح، مثل نخ‌های نامرئی فضای اوج‌گیری پرندگان را سد کرده و آنها را گرفتار می‌کنند، به محض آغاز زمان پرواز به سرعت توسط دامگاه‌داران در مسیر پرندگان برافراشته می‌شود تا هیچ پرنده‌ای را راه گریزی نباشد. قویترها و آنها که می‌توانند به سرعت اوج بگیرند، از این دام می‌گریزند و بقیه در دام گرفتار شده و اگر قابلیت فروش به صورت زنده داشته باشند، راهی باغ وحش‌ها می‌شوند و در غیر این صورت سر بریده شده و لاشه آنها به بازار عرضه می‌شود. این سلاخی بزرگ، گردش مالی را ایجاد کرده که مقاومت در برابر اصلاح آن را به شدت افزایش داده است. شاید به همین خاطر است که در مقابل تمام اعتراضات محیط زیستی‌ها، بازار فقط کمی کوچکتر از گذشته شده است اما همچنان برقرار است. سینی‌های بازار جدید خیلی پر از پرنده نیست و شکارچیان می‌گویند هنوز تا زمان اوج فصل شکار، چند هفته‌ای باقی مانده است. سراغ پرنده زنده را که از فروشندگان بازار فریدونکنار می‌گیرد، می‌گویند: اینجا پرنده زنده نمی‌فروشیم. احتمالا بازار با دوربین مدار بسته کنترل می‌شود. البته هرچه به اطراف نگاه می‌کنم اثری از دوربین مدار بسته در بازار پیدا نمی‌کنم. فروشندگان پرندگان مهاجر در حالی که مشغول کندن پر پرندگان شکار شده هستند، تاکید می‌کنند که فقط پرندگان نر را شکار می‌کنند و ماده‌ها را برای اینکه بتوانند تخم‌ریزی کنند و به نسل خود ادامه دهند، صید نمی‌کنند. البته توضیح نمی‌دهند که چطور تور هوایی با تفکیک جنسیتی اقدام به صید پرندگان می‌کند!

بر هم خوردن تعادل جمعیتی

شاید این گفته فروشندگان برای فرار از فشار افکار عمومی در برابر صید بی‌رویه پرندگان مهاجر باشد،اما عباس عاشوری پرنده شناس و پژوهشگر حوزه محیط زیست در گفتگو با ما درباره اثر صید نکردن پرندگان ماده برای حفظ نسل آنها، عنوان می‌کند: این اقدام هیچ تاثیر در بقای نسل پرندگان وحشی ندارند زیرا بسیاری از این پرندگان شامل غازها و اردک‌ها «مونوگام» یعنی تک همسره هستند و غالبا یک نر با یک ماده، زندگی می‌کنند.

به گفته او یعنی با شکار نرها تعادل جمعیتی به هم می‌خورد.

آن طور که عاشوری‌می گوید گونه هایی مانند درنا، لک لک و قو تا آخر عمر با یک همسر زندگی خود را می‌گذرانند و وقتی که جفت آنها می‌میرند، ممکن است جفت دیگری اختیار کنند یا در برخی گونه‌ها، پس از یک فصل زاد و ولد، احتمال تغییر جفت‌ وجود دارد اما این بدان معنی نیست که با کاهش جمعیت نرها، چند ماده زندگی خود را با یک نر می‌گذرانند. با کاهش جمعیت نرها، زاد و ولد و تداوم نسل پرندگان مختل می‌شود.

این پژوهشگر حوزه محیط زیست مجموعه‌ای از عوامل شامل تخریب زیستگاه‌ها، جوجه‌آوری و شکار را عواملی معرفی می‌کند که بر انقراض نسل پرندگان اثر می‌گذارند.

او می‌گوید: جمعیت عروس غاز به شدت کاهش یافته است. تعداد غازهای پیشانی سفید کم شده و از جمعیت درنای سیبری که اولین بار در ایران ۱۴ پرنده از آن شمارش شده بود، فقط «امید» درنای نر تنهای فریدونکنار باقی مانده است.

برآوردی از تعداد پرندگان شکار شده

عاشوری درباره جمعیت پرندگان مهاجر می‌گوید: برآوردها از جمعیت پرندگان مهاجر متفاوت است. برخی عقیده دارند، ۱۰ تا ۱۲ میلیون پرنده در کریدور مهاجرتی که از سیبری غربی به سمت خزر و بعد آفریقا می‌روند، حضور دارند. برخی هم معتقدند که بین پنج تا ۶ میلیون پرنده مهاجر در این مسیر داریم که البته این احتمال قوی‌تر است.

آن طور که او می گوید: هر ساله در دی‌ماه به مدت دو روز حدودا ۲۵ تا ۲۶ دی و در ایران به مدت ۲۰ روز پرندگان تمام تالاب‌ها را می‌شمارند. پرندگان کنار آبزی، آبزی و خشکی زی که وابسته به تالاب هستند در این سرشماری، مستقیم شمرده می‌شوند. بر اساس شمارش‌های انجام شده در سال‌های اخیر، کمتر از دو میلیون پرنده آبزی در سرشماری انجام شده از ۱۰ دی تا ۴ بهمن در فصل مهاجرت در ایران حضور داشته‌اند.

به گفته عاشوری، دلیل زمانبر شدن شمارش پرندگان در ایران این است که ما متخصص پرنده در کشور کم داریم و ناگزیریم زمان بیشتری برای شمارش وقت صرف کنیم اما در خارج از کشور، این گونه نیست و هر محقق گوشه کوچکی از کار را می‌گیرد.

او درباره برآوردهای اعلام شده درباره پرندگان مهاجر شکار شده در کشور، بیان می‌کند: بر اساس مطالعاتی که انجام دادیم بین ۶۲تا ۶۷ درصد پرندگان مهاجری که وارد ایران می‌شوند، شکار می‌شوند. درباره تعداد دقیق پرندگان شکار شده، اختلاف ‌نظر وجود دارد زیرا جمعیت پرندگان ثابت نیست، بستگی به عوامل مختلف دارد و در سال‌های مختلف، متفاوت است. این پرندگان به ایران می‌آیند و می‌روند. تخمین‌ها نشان می‌دهد بین ۸۰۰ تا ۹۰۰ هزار پرنده مهاجر، در ایران شکار می‌شود اما برخی هم اعتقاد دارند که این تعداد پرنده فقط در فریدونکنار شکار می‌شوند. ما بر اساس مطالعه بازارهای محلی، آمار صید ۶۵ درصد را برای پرندگان مهاجر بدست آوردیم.

لیلا مرگن

ردیف نوع پرنده قیمت (تومان)
۱ پرلا یا چنگر ۱۱۰ هزار (بسته‌های چهارتایی)
۲ اردک بزرگ جفتی ۱۰۰ هزار
۳ اردک ریز جفتی ۸۵ هزار
۴ خوتکا یا چهارتایی جفتی ۴۰ هزار
۵ غاز جفتی ۲۲۰هزار

گرانی شکارچی شد

شرایط بد اقتصادی سبب افزایش فعالیت شکارچیان غیر قانونی و جویندگان گنج شده است

حیات وحش کشور چوب حراج خورده است؛ زهرفروشان به دنبال شکار عقرب و مار هستند، عده‌ای دیگر‌ در سودای فروش لانه خفاش غارها را یکی پس از دیگری می گردند، برخی نیز در جنوب کشور به جان صدف و مرجان‌ها افتاده‌اند. در زیستگاه‌ها و مناطق حفاظت شده نیز کم نیستند شکارچیانی که ماشه اسلحه شان را با هدف گوشت شکار می چکانند.

قاچاق چوب و زغال نیز بیش از گذشته  جنگل های کشور را تهدید می کند، کم نیستند افرادی که به بهانه کسب درآمد تیشه به ریشه جنگل هیرکانی می زنند یا بلوط های زاگرس را می سوزانند تا با فروش زغال کسب درآمد کنند.

‌محیط زیست تنها قربانی این آشفته بازار نیست، زیرا میراث فرهنگی نیز بیش از گذشته این روزها زیر شخم جویندگان گنج ‌ می‌رود، چراکه با افزایش قیمت طلا کم نیستند جوانانی که تصور می کنند با یافتن زیرخاکی می توانند یک شبه راه صد ساله را طی کنند‌.

این شرایط نگران کننده گواهی است بر اینکه اگر تا مدتی قبل فقر فرهنگی کمر به نابودی محیط زیست و میراث فرهنگی کشور بسته بود این روزها فقر اقتصادی نیز به این ‌آشفته بازار ‌دامن می زند. اگر تا مدتی پیش عده ای برای تفریح به سمت حیات وحش شلیک می کردند امروز بسیاری به شکار به چشم کسب و کار نگاه می کنند، چراکه به قول  خودشان با افزایش قیمت گوشت بازار  گوشت شکار این روزها سکه تر شده است.

این فقط قیمت گوشت شکار نیست که دو برابر شده است تعداد شکارچیان نیز افزایش چشم گیری داشته است. مثلا در شمال شرق کشور تا مدتی پیش گوشت مارال کیلویی ۸۰هزار تومان خرید و فروش می‌شد این روزها شکارچیان از ۲۰۰هزارتومان برای هر کیلوگرم حرف می زنند. آنها ادعا می کنند اگر تا مدتی پیش در  هفته یک روز به دنبال شکار بودند این روزها پنج روز در هفته برای شکار وقت می گذارند چون بهتر از بیکاری است و درآمدش نیز  چشم گیر است.

به این ترتیب باید گفت اگر تا دیروز شکارچیان غیر بومی برای قتل عام حیات وحش  شال و کلاه می کردند ‌ این روزها بومیان منطقه سودای کسب درآمد از لاشه این سرمایه های ملی را دارند.

باتوجه کمبود نیرو در یگان حفاظت محیط زیست،‌سازمان جنگل ها و میراث فرهنگی به نظر می رسد برای مدیریت این مساله این سازمان ها باید از نیروی سازمان های مردم نهاد بهره بیشتری ببرد، زیرا سازمان های مردم نهاد با شناختی که از بومیان مناطق دارند می توانند در رفع مشکلات آنها تاثیر گذار باشند یا دست کم شرایطی ایجاد کنند که در اوضاع نامناسب اقتصادی آسیب کمتری به محیط زیست و میراث فرهنگی کشور تحمیل شود. ‌

مهدی‌ آیینی
روزنامه نگار

مرهمی برای حامیان طبیعت

گزارشگران سبز از بهبود شرایط محیط‌بانان و جنگل‌بانان گزارش می‌دهد

 پرونده اولین ماه تابستان ۹۷ برای محیط‌بانان کشورمان و دوستداران محیط‌زیست با خبرهای خوش بسته می‌شود؛ خبری که به سامان یافتن وضعیت محیط‌بانان می‌رسد و از عنایت ویژه مقام معظم رهبری به آنها حکایت دارد؛ از ابلاغ دستورالعمل جدید ستاد کل نیروهای مسلح و تعیین ردیف بودجه‌ای مستقل برای حق و حقوق محیط‌بانان.

این خبر خوش را فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست به ما می‌دهد. جمشید محبت‌خانی با تاکید بر عنایت و توجه ویژه مقام معظم رهبری به نیروهای مسلح بویژه محیط‌بانان می‌گوید: ستاد کل نیروهای مسلح دستورالعمل جدیدی را برای یگان حفاظت ۱۱ یگان در کل کشور تنظیم کرد، که یگان محیط‌زیست هم یکی از آنها بود و این دستورالعمل به نظر مقام معظم رهبری و فرمانده کل قوا رسید و مورد موافقت ایشان قرار گرفت و بعد از طی روال قانونی، با امضای معاون رئیس جمهور آقای کلانتری به بنده ابلاغ شد.

فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست، در ادامه با تشریح قواعد این دستورالعمل جدید می‌گوید: در این دستورالعمل یگان‌های حفاظت دستگاه‌های دولتی و بالتبع یگان حفاظت سازمان محیط‌زیست، از این به بعد دارای یک ردیف بودجه مستقل می‌شوند.

ردیف بودجه‌ای محبت‌خانی از آن صحبت می‌کند، می‌تواند گره‌گشای بسیاری مشکلات محیط‌بانان کشور باشد، چراکه دست سازمان را برای بهبود شرایط محیط‌بانان و اجرای طرح‌های مختلف بازتر کرده است.

نکته قوت دیگر این دستورالعمل به رسیدگی به پرونده‌های محیط‌بانان در دادسراهای نظامی می‌رسد. موضوعی که محبت‌خانی درباره‌اش می‌گوید: تا قبل از این دستورالعمل، بحث تیراندازی محیط‌بانان و مباحث استفاده از اسلحه و جرایم نظامی آنها، در دادسراهای عمومی رسیدگی می‌شد، که از این به بعد این قاعده تغییر کرده و رسیدگی به تمامی این موارد به دادسراهای نظامی سپرده می‌شود و این اتفاق به دلیل آشنایی و تجربه‌ای که در دادسراهای نظامی نسبت به جرایم نظامی وجود دارد، در نهایت به نفع محیط‌بانان است و قطعا روال رسیدگی به پرونده‌ها را با سرعت بیشتری همراه می‌کند.

روال رسیدگی به پرونده محیط‌بانان تسریع و تسهیل می‌شود

برگ برنده این دستورالعمل اما به مشکلی می‌رسد که دغدغه محیط‌بانان زیادی بوده است، به آماری که از شهادت ۱۲۰ محیط‌بان در کل کشور خبر می‌دهد، محیط‌بانانی که بجز ۱۷ نفرشان، بقیه تا به امروز پرونده‌ای در بنیاد شهید نداشتند و حالا همانند سایر نیروهای مسلح شامل دریافت تسهیلات و امتیازات بنیاد شهید می‌شوند.

فرمانده یگان حفاظت محیط‌زیست توضیح می‌دهد: تا پیش از این، بروکراسی جانباز و شهید محسوب شدن محیط‌بانان بسیار پیچیده، زمانبر و خسته‌کننده بود، به نحوی که خیلی از آنها از ادامه پیگیری پرونده‌هایشان مایوس می‌شدند، اما با شرایط جدید، آنها هم مانند سایر نیروهای مسلح محسوب شده و روال رسیدگی به مسائل جانبازی و شهادت شان هم تسریع می‌شود و هم تسهیل.

به این ترتیب، هر اتفاقی که باعث شهادت یا جانبازی محیط‌بانان شود، حتی سقوط از صخره در حین ماموریت می‌تواند به تشکیل پرونده در بنیاد شهید و برخورداری خانواده‌هایشان از خدمات و تسهیلات این بنیاد بینجامد.

گلایه‌های جانباز ۲۰ درصد آبادانی

این خبر برای افرادی مانند هادی جلالی محیط‌بان مصدوم آبادانی خبر خوشی است؛ خبری که می‌تواند به بهبود وضعیت جانبازی او منجر شود. ما این خبر را با این محیط‌بان جانباز در میان می‌گذاریم، با مردی که حالا درست چهار سال از زندگی‌اش با ۸۵ ساچمه فلزی می‌گذرد، یک زندگی سخت با شرایطی دشوار که تا به امروز فقط ۲۰ درصد جانبازی نصیب او کرده است.

جلالی اما به ما می‌گوید: این خبر خیلی خوب است، اما مهم اینجاست که در عمل چه اتفاقی بیفتد، چون از تیر ۹۳ که این اتفاق برای من افتاد، هر چند وقت یک بار، یک تبصره و یک قانون و یک بند جدید آمد که می‌گفتند شرایط جانبازی ما را بهبود می‌بخشد، اما در عمل شرایط تغییری نکرد.

بیشتر که پای صحبت‌های جلالی می‌نشینیم، او از شرایط سخت زندگی‌اش می‌گوید، از این‌که ۹۶ ساچمه از سوی شکارچیانی که وارد پناهگاه حیات‌وحش تالاب شادگان شده بودند به سوی او شلیک شد و حالا با تلاش پزشکان ۱۱ ساچمه از بدنش خارج شده و او هنوز مردی فولادی است که با ۸۵ ساچمه فلزی روزگار می‌گذراند. او البته می‌گوید که شرایطش باز از دو همکار دیگرش بهتر است، که آنها دو محیط‌بانی هستند که حین ماموریت صدمه دیده‌اند و اصلا برایشان پرونده‌ای در بنیاد شهید تشکیل نشده است.

مرد فولادی گزارش ما اما امیدوار است، دستورالعمل جدیدی که از عنایت ویژه مقام معظم رهبری به او و همکارانش حکایت دارد، دست آنها را بگیرد و شرایط شان را سامان بخشد.

پرداخت دیه تمامی محیط‌بانان

پرونده خبرهای خوش فرمانده یگان سازمان محیط‌زیست، اما به همینجا ختم نمی‌شود و از اختصاص مبلغی معادل یک میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان بابت تامین ملبغ دیه محیط‌بانان از سوی دولت خبر می‌دهد و می‌گوید:تمامی مبالغ دیه محیط‌بانانی که از سال ۹۴ بابت استفاده قانونی از اسلحه سازمانی درگیر هستند، پرداخت خواهد شد.

محبت‌خانی با یادآوری این نکته که از نیمه دوم سال ۹۴ تا به امروز هیچ مبلغی جهت پرداخت دیه محیط‌بانان به سازمان محیط‌زیست اختصاص داده نشده بود می‌گوید: با تامین این مبلغ محکومیت تمامی محیط‌بانان درگیر مساله دیه پاک می‌شود.

او البته باتاکید بر استفاده قانونی از اسلحه سازمانی می‌گوید: ما نزدیک به هزار محیط‌بان داشتیم که از بدو استخدام برای به‌کارگیری اسلحه آموزش ندیده، اما کارشان را شروع کرده بودند. اما این آموزش‌ها مدتی است که به طور جدی دنبال می‌شود تا محیط‌بان‌ها بدانند که کی، کجا و چه وقت به عنوان آخرین راهکار دست به اسلحه ببرند. اگر این شرایط رعایت شود و محیط‌بان در محاکم قضایی به پرداخت دیه محکوم شود، سازمان محیط‌زیست موظف به پرداخت دیه است.

در همین رابطه قاسم سبزعلی، فرمانده یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور نیز در گفت‌وگو با ما از بهبود شرایط جنگل‌بانان کشور تحت تاثیر دستور رهبری خبر می‌دهد. آن‌طور که او توضیح می‌دهد یگان حفاظت سازمان جنگل‌ها تاکنون۱۴ شهید و بیش از ‌۵۰۰ مجروح داشته و او امیدوار است که با توجه به شرایط ایجاد شده جنگل‌بانان مجروح نیز به عنوان جانباز شناخته شوند، زیرا هنگام ماموریت برای حفظ و نجات جنگل آسیب دیده‌اند.

او درباره آخرین خبرها از شرایط رضا بهرامی، قرقبان جنگل حسینای مینودشت نیز که چند روز پیش در جریان اطفای حریق جنگل دچار حادثه شد و به کما رفت، می‌گوید ایشان هنوز در کما هستند و سطح و هوشیارشان حدود ۸ برآورد می‌شود.

 

تصویب کلیات لایحه حمایت از محیط‌بانان و جنگل‌بانان

بهره‌مندی خانواده شهدای محیط‌بان از مزایای بنیاد شهید، موضوعی است که مورد توجه یکی از اعضای هیات رئیسه فراکسیون ایثارگران مجلس هم قرار می‌گیرد و جواد حسینی‌کیا با اشاره به این موضوع می‌گوید: رسالت بنیاد شهید، تنها رسیدگی به افرادی که در جنگ یا بمباران دشمن به شهادت رسیده‌اند نیست و همه کسانی که در عرصه‌های مختلف و در راه دفاع از انقلاب و کشور جانفشانی کند، شهید اطلاق می‌شوند.

این نماینده مجلس با اشاره به مشکلات خانواده‌های شهدای محیط‌بان می‌گوید: بنیاد شهید انقلاب اسلامی باید این افراد را تحت حمایت خودشان قرار دهند و همانند دیگر شهیدان جمهوری اسلامی با آنها و خانواده‌های محترمشان رفتار شود.

این در حالی است که از تصویب کلیات لایحه حمایت از محیط‌بانان و جنگل‌بانان کشورمان در مجلس زمان زیادی نمی‌گذرد. اردیبهشت امسال به نیمه رسیده بود که رسانه‌ها از تصویب کلیات این لایحه خبر دادند و از قول حسن نوروزی سخنگوی کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس شورای اسلامی نوشتند: قرار شد محیط‌بانان و جنگل‌بانان حکم ضابطان خاص همچون ماموران نیروی انتظامی را پیدا کنند که اگر کشته شدند، شهید محسوب شوند یا اگر مطابق با قانون تیراندازی کردند، مجرم شناخته نشوند و موظف به پرداخت دیه نبوده یا محکوم به زندان یا قصاص نشوند.

برای حدود ۳۰۰۰ محیط‌بان کشورمان اما، قانونی شدن این لایحه در مجلس، اتفاقی است که می‌تواند نوید‌بخش روزهای بهتری باشد، روزهایی که دست و دلشان برای انجام وظیفه قانونی‌شان یعنی از حفاظت از محیط‌زیست کشور نلرزد.

مینا مولایی

ویروس بی‌تفاوتی ‌در دل محیط زیست

محیط‌بانی نان ندارد، نام ندارد؛ محیط‌بانی شغل عاشقی است. اگر پای درد دل محیط‌بانانی که سن و سالی از آنها گذشته بنشینید محال است در توصیف شغل‌شان از این جنس جملات بکار نبرند.

اما خبرهایی که از برخی پاسگاه‌های محیط‌بانی به گوش می‌رسد حکایت دیگری نقل می‌کند،‌ واقعیتی که تلخ است و هشدار می‌دهد این روزها عاشقی برای برخی محیط‌بانان دیگر اهمیتی ندارد، محیط بانانی که سختی کار و حقوق پایین‌شان را بهانه می‌کنند تا دست در دست خون آلود شکارچیان غیر مجاز بگذارند و با آنها به یادگار روی لاشه خونی حیوانات عکس بگیرند، محیط‌بانانی که چشم می‌بندند به روی قاچاقچیان آب و خاک و به قول معروف زیر سبیلی رد می‌کنند، تخلف سودجویانی را که سلامت آب و خاک کشور را نشانه رفته‌اند.

جیره غذایی اندک، نبود تجهیزات، شیفتهای طولانی، استراحت اندک و وعدههایی که هیچوقت اجرایی نمیشود؛ نمیتوان شرایط نامناسب محیطبانان را ندید، اما اینکه این سختیها دلیلی باشد برای همراهی برخی محیطبانان با شکارچیان و تخریبکنندگان محیطزیست کشور قابل توجیه نیست.با این حال اما هنوز پشت محیطزیست کشور گرم است به محیطبانانی که برای آب، خاک و تنوع زیستی این کشور از جان مایه میگذارند. گواهش ۱۲۰ محیطبانی که شهید شدند یا آنها که حین ماموریت آسیب دیدند و جانباز لقب گرفتند.

محیطبانانی مثل موسوی که در این صفحه با دنیای زیبایش آشنا شدید یا شجاع مومنی که در اعتراض به صدور پروانه شکار، نامهای سرگشاده نوشت و مدتی پیش در گفتوگو با ما از بی تفاوت شدن برخی از همکارانش گله کرد و گفت کم نیستند محیط بانانی که از پاسگاه محیطبانی خارج نمیشوند، اما از حال خوب حیات وحش منطقه گزارش میدهند.

ماجرایی که ما و محیط بانانی مانند سید باقر و شجاع را نگران میکند بیتفاوت شدن برخی از محیطبانان است، محیطبانانی که لباس محیط بانی در تن ترجیج میدهند پا روی پا بگذارند تا متخلفان، مناطق چهارگانه محیطزیست را فتح کنند.

ویروس بیتفاوتی به جان محیطزیست کشور افتاده، ویروسی که پس از آلوده کردن برخی مدیران و شهروندان اکنون قلب مناطق حفاظت شده کشور و قلب برخی محیطبانان را نشانه گرفته تا با انقراض عشق به محیطزیست ریشه حیات را بخشکاند.

مهدیآیینی

روزنامهنگار

میرشکار

محیط‌بانان و انجمن‌ها به تصمیم محیط زیست برای صدور پروانه شکار به خارجی‌ها معترض‌اند

با این که توضیح دادند، با این که توجیه آوردند، با این‌که رئیس به اراک رفت و سخنرانی کرد، با این‌که معاونانش مصاحبه کردند و استدلال پشت استدلال چیدند؛ ولی دل محیط‌بان‌ها و انجمن‌ها نرم نشد. اینها شدند ۱۹ تشکل زیست‌محیطی و پای یک نامه اعتراضی را امضا کردند و شدند شجاع مومنی، محیط‌بان خوزستانی که قلم به دست گرفت و نامه‌ای سرگشاده نوشت.

اینها به اقدام اخیر سازمان حفاظت محیط زیست پوزخند زدند و به گفته‌های عیسی کلانتری پاسخ دادند و یکصدا خواستار توقف صدور مجوز شکارچهارپایان به خارجی‌ها شدند.

اینها نوشتند صدور مجوز شکار برای خارجی‌ها در قبال مشتی دلار، قلب فعالان محیط زیست را به درد آورده و محیط‌بان خوزستانی، قلم لغزاندند که چارپایانی که امروز ابزار تفریح شکارچیان خارجی شده‌اند با خون دلِ محیط‌‌بانانی حفاظت شده‌اند که درفصول مختلف و درشرایط سخت کاری، آرامش خود و خانواده‌هایشان را فدای بقای حیات وحش می‌کنند.

اینها پس‌لرزه‌های یک تصمیم سوال‌برانگیز است؛‌ تصمیمی که لذت کسب درآمد ازآن به مشام می‌رسد ولی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست در راس جبهه موافقانِ سرسخت آن گفته است هدفش تعادل‌بخشی به جمعیت حیات وحش و کنترل گونه‌های پیر و مریض و جلوگیری از شیوع بیماری درگله‌هاست و علی تیموری مدیرکل دفترشکار و صید سازمان نیز دنباله این حرف را گرفته و گفته است که پروانه شکار برای خارجی‌ها براساس سرشماری‌های جامع و با درنظر گرفتن همه ملاحظات صادر شده است.

محیط‌بانان می‌گویند…

معترضانی که تعدادشان کم نیست اما هم به توضیح اول زهرخند می‌زنند و هم به استدلال دوم با نگاه شک و تردید می‌نگرند. شجاع مومنی، محیط‌بان منطقه چهل پای خوزستان است، یکی از زیستگاه‌های اصلی کل و بز. او حین گفت‌وگو با ما هم زهرخند می‌زد و هم تردید داشت، زهرخند به صحبت‌های کلانتری ازاین باب که می‌داند حیوانات پیرکه قدرت باروری‌شان را از دست می‌دهند خود از گله کناره می‌گیرند و در نهایت طعمه حیوانات درنده می‌شوند و تردید به این علت که او درکسوت یک محیط‌بان به سرشماری‌ها و درستی‌شان شک دارد.

مومنی از دیده‌ها و تجربه‌هایش می‌گوید، ازاین که برخی محیط‌بانانی که به هزار و یک دلیل انگیزه‌هایشان را از دست داده‌اند فقط شیفت پرمی‌کنند و در پاسگاه می‌خوابند و بعد در دفتر روزانه گزارش می‌دهند که فلان تعداد کل و بز را رصد کرده‌اند. او می‌گوید برخی هم اغراق می‌کنند وحیوانات رصدشده را ضرب درعدد دلخواهشان می‌کنند و آمارهای غیرواقعی ثبت می‌کنند.

طبق آمار پاییز سال ۹۴، یک ایران است و ۵۱ هزار و۸۰۳ راس کل و بز، ۷۲ هزار و ۹۷۱ قوچ و میش، ۱۷ هزار و۵۱۷ راس آهو و ۲۲۸۹ جبیر خوش نقش و نگار که حالا دیگر می‌شود به درستی‌شان شک کرد و می‌شود گفته‌های علی تیموری را به چالش کشید وقتی که می‌گوید به خارجی‌ها مجوز شکار داده‌ایم چون پشت‌مان به سرشماری‌های جامع گرم است.

مدثر تیموری، محیط بان منطقه حفاظت شده تندوره درگز نیز با ماست که دلش حتی با صدور یک پروانه شکارهم نیست چه رسد به بیشتر. او ازخشکسالی‌های پی در پی و افول منابع آبی و آذوقه‌ای مناطق چهارگانه می‌گوید و از آرامشی که لازمه جمعیت همیشه رو به کاهش حیات وحش کشور است. او به ما می‌گوید درست است که گونه‌های نر پیر هدف گلوله شکارچیان قرار می‌گیرند و این مرگ با عقل سازگار است ولی به فصلش، نه الان،‌ نه حالا که حتی تحمل مناطق مختلف برای شکار بدرستی سنجش نشده و معلوم نیست هر چهارپایی که از پا می‌افتد غیبتش جبران می‌شود یا نه .

ازآن سو، شجاع مومنی قاطعانه می‌گوید که خرداد و حتی ماه‌ها بعدترش فصل مناسبی برای شکار نیست چون اردیبهشت و خرداد کل و بزها آبستن اند و نوبت به نوبت وضع حمل می‌کنند اگرصدای شلیکی بلند شود جانورماده ممکن است سقط جنین کند یا اگر کوچک‌ترین صدایی در زیستگاه طنین افکن شود بره‌ها و بزغاله‌های نوپا از مادر جدا می‌شوند و آن وقت مرگ، در غربت سایه به سایه تعقیبشان می‌کند. این محیط‌بان می‌گوید این وضع دست‌کم تا مهر ادامه دارد.

اما در آن سو که مدیران نشسته‌اند و محاسبات مدیریتی و نه عملیاتی دارند حرف دیگری می‌زنند از جمله حمید ظهرابی معاون محیط زیست طبیعی سازمان محیط زیست که به جام‌جم گفته است گذشتگان در تعیین فصل شکاراشتباه کرده اند چرا که این فصل درمناطق سردسیر از ۱۵ اسفند تا ۱۵فروردین است و در مناطق گرمسیر تا ۱۵ خرداد.

این اظهارنظرها اما درحالی بر زبان‌ها جاری است که گزارش‌هایی منتشر می‌شود از این که ‌شکارچیان خارجی درپناهگاه‌های حیات وحش حیدری و درمیان چند قوچ اوریال را به تیر دوخته‌اند. شجاع مومنی، محیط بان خوزستانی با ما که حرف می‌زد نمی‌دانست آیا برای کسی مهم است که هیچ‌وقت هیچ سهمی از پولی که خارجی‌ها برای شکار در ایران خرج می‌کنند صرف احیای زیستگاه‌ها و تامین تجهیزات محیط‌بانی نمی‌شود. او حتی مانده بود بگوید یا نگوید که پول بنزین خودروهای گشتزنی را محیط‌بان‌ها خیلی وقت‌ها از جیب خودشان می‌دهند.

طنین شکار درمجلس

سرو صداهای ناشی از پافشاری سازمان حفاظت محیط زیست در صدور پروانه شکار برای اتباع خارجی به مجلس نیز رسیده و درخانه ملت هم از نبود مدیریت دراین سازمان و لزوم ورود به این مساله گفته می‌شود. علی اکبری، عضو کمیسیون کشاورزی و منابع طبیعی گفته است که سازمان محیط زیست توان نظارت برحوزه شکار را ندارد و وضعیت اقلیمی کشور نیز صدور هرگونه مجوز شکار را غیرموجه کرده است.

مریم خباز

بفرمایید شکار

سازمان حفاظت محیط زیست با صدور پروانه ویژه شکار برای اتباع خارجی در فصل زادآوری به نابودی حیات وحش دامن می زند

حراج حیات‌وحش ادامه دارد، دیروز ماجرای شکار دو قوچ توسط اتباع آمریکایی در خراسان جنوبی خبرساز شد آن هم در فصل زادآوری حیات‌وحش که ایجاد استرس در زیستگاه‌ها خسارت جبران‌ناپذیری به محیط زیست کشور تحمیل می‌کند.بتازگی سازمان حفاظت محیط زیست بیش از یکصد پروانه شکار ویژه چهارپا صادر کرده است و گویا همه این پروانه‌ها نصیب اتباع خارجی می‌شود، چون قیمت این پروانه‌ها حدود۱۰ تا ۱۲ هزار دلار است و اگر آژانسی بتواند پروانه‌ها را با قیمت‌های بیشتر بفروشد، سودش نصیب آژانس می‌شود به همین دلیل اکنون رقابت عجیبی بین آژانس‌ها برای جذب شکارچی خارجی شکل گرفته است.

آنطور که مدیرکل محیطزیست خراسان جنوبی به تسنیم گفته بود، کمبوداعتبار و امکانات لازم در استان برای حفاظت از محیطزیست، زخمی است که مبالغ دریافتی بابت پروانههای شکار تا حدودی بر آن مرهم میگذارد.

اما گذشته از نحوه هزینه کرد این درآمدهاو این حقیقت که به نظر نمیرسد گرهی از کار محیطزیست یا جوامع محلی باز کند،برخی کارشناسان معتقدند شاید در نگاه اول بتوان از درآمد فروش پروانه شکار اندکی زخمهای محیط زیست کشور را التیام بخشید، اما نباید فراموش کرد محیط زیست کشور آنقدر شکننده است که دیگر تاب تحمل چنین زخمهای تازهای را ندارد.

تغییر اقلیم، کاهش پوشش گیاهی به دلیل خشکسالی، تخریب زیستگاهها و پیشروی روستاها به قلمرو حیوانات همه دستبهدست هم دادهاند تا فشار مضاعفی به جمعیت حیاتوحش ایران وارد شود. با صدور این پروانههای ویژه دیگر تقریبا هیچ جای امنی برای حیاتوحش وجود ندارد. صدور پروانه ویژه شکار در فصلی که به اعتقاد کارشناسان حیاتوحش فصل زاد و ولد حیوانات است، مناطق چهارگانه را به جولانگاه شکارچیان تبدیل کرده است. گرچه برخی کارشناسان صدور پروانه شکار را اقدامی در راستای حفاظت از جمعیت حیاتوحش معرفی میکنند اما از صدور پروانه آن هم در خرداد که فصل زادآوری حیاتوحش است، اظهار تعجب میکنند.

باقر نظامی، کارشناس حیاتوحش شکار را در تعارض با حفاظت از حیاتوحش نمیداند و برای این سخنان خود هم دلایلی ذکر میکند. اما او هم از شنیدن این خبر که سازمان محیطزیست در خرداد پروانه شکار ویژه صادر کرده است، اظهار تعجب میکند و به «جامجم» میگوید: بدون دیدن این پروانهها، خبر صدور پروانه ویژه را نمیتوان باور کرد چون اکنون فصل مناسبی برای شکار نیست.

آنطور که کارشناسان میگویند در فصل زادآوری شکار آسیب جبرانناپذیری به حیاتوحش تحمیل میکند، چون در کنار حذف مستقیم برخی گونهها با ایجاد استرس در سایر گونهها باعث میشود آنها زیستگاه را ترک کنند. صدور پروانه شکار برای چهارپایان توسط سازمان حفاظت محیط زیست سر و صدای زیادی به راه انداخته است. به خصوص آن که این پروانهها بین ۱۰ تا ۱۲ هزار دلار قیمت دارند و دریافت دلار از خارجیها شائبه چوب حراج زدن به حیاتوحش ایران، برای کسب درآمد را تقویت میکند. اما عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیطزیست در گفتوگو با «جامجم» درباره این اقدام سازمان متبوعش عنوان میکند: «کارشناسان تاکید دارند که شکار برای تعادل بخشی به جمعیت حیاتوحش لازم است، چون اگر جمعیت آنها کنترل نشود، با افزایش گونههای پیر و بیمار احتمال شیوع بیماری درگلهها بیشتر میشود.»

تناقض در محیطبانی

صدور پروانههای ویژه سیاستی است که از سوی مدیران اعمال میشود اما محیطبانان را در معرض تیر انتقادهای فعالان محیطزیست قرار میدهد. انتشار عکسهای محیطبانان با شکارچیان خارجی که به عنوان همراه با شکارچیان در عرصه حضور دارند سبب شده برخی از محیطبانان انتقاد کنند.

وجود بیش از یکصد شهید محیطبان و چندین محیطبان زیر تیغ اعدام، تناقضهایی است که ذهن فعالان محیطزیست را درگیر کرده است. برخی فعالان محیطزیست بر این باورند که این چه سیاستی است که گلوله محیطبان نصیب شکارچی غیرمجاز محلی میشود ولی از سوی دیگر، همین محیطبانی برای شکارچی خارجی فرش قرمز پهن میکند! برخی دیگر هم این سوال را مطرح میکنند که درآمدهای حاصل از فروش پروانه ویژه صرف حفاظت کدام منطقه میشود با وجود این پرسشها مسئولان محیط زیست برای برخی انتقادات مطرح شده در زمینه صدور پروانه ویژه توضیحاتی ارائه میکنند. علی تیموری مدیرکل دفتر شکار و صید سازمان حفاظت محیطزیست
دراین باره میگوید: پروانههای صادر شده صرفا برای اتباع بیگانه نیست و طبق قانون ۲۰ درصد پروانهها باید به جوامع محلی فروخته شود.

او میگوید: صدور پروانه شکار براساس سرشماریهای جامع انجام شده است و با لحاظ ملاحظات همه جانبه برای صد راس حیاتوحش در پنج استان کرمان، یزد، خراسان جنوبی، خراسان رضوی و البرز آن هم بعد از پنج سال ممنوعیت پروانه شکار چهارپا، صادر شده است. تیموری همچنین از صدور تعداد محدودی مجوز شکار گراز در استان گیلان و خوزستان بهدلیل افزایش جمعیت این گونه خبر میدهد.

به گفته او نتایج بررسیهای فنی و جمعبندی نظرات کارشناسی واطلاعات میدانی ارسالی از استانها، نشان میدهد که پس از فصل زادآوری مادهها که بهصورت معمول، اواسط فروردین تا ابتدای اردیبهشت پایان مییابد، گلههای نر از مادهها و برههای آنها بهطور کامل جدا میشوند. تیموری ادامه می دهد: صدور پروانه شکار دراین شرایط، هیچ استرسی برای مادههای زایمان کرده و برههای آنها ایجاد نمیکند و شاید بتوان گفت که بهترین زمان شروع شکار از اول خرداد به بعد باشد.

باقر نظامی کارشناس حیاتوحش درباره زمان صدور پروانه شکار برای چهارپایان با مسئولان سازمان محیطزیست هم نظر نیست او بر این باور است که گاهی صدور مجوز شکار، برای ایجاد شرایط مناسب جفتگیری برای جوانترها انجام میشود. این کارشناس میگوید: در یک ترکیب جمعیتی مناسب در گلههای کل و بز یا قوچ و میش باید ۳۰ درصد نر و ۷۰ درصد ماده وجود داشته باشد. زیرا این حیوان چند همسری است و باید تعداد نرها کمتر از مادهها باشند.

او ادامه میدهد: اگر جمعیت نرها به ۴۰ یا ۵۰ درصد گله برسد، نرها برای کسب مادههای بیشتر دائما با هم میجنگند و این نزاعهای طولانی باعث میشود که مادهها در مدت محدودی که برای جفتگیری آماده هستند، بارور نشوند. در نتیجه جمعیت گله کاهش پیدا کند. این کارشناس یادآور میشود: در نزاع بین نرها، اعضای مسنتر گله، شانس جفتگیری را از جوانترهای قویتر میگیرند. در نتیجه باید با صدور پروانه شکار ویژه، جمعیت نرهای مسن را کاهش داد تا با کاهش نزاعها، جوانترها فرصت جفتگیری پیدا کنند.

مساله دیگری که باید مورد توجه مدیران محیطزیست کشور قرار گیرد جوامع محلی هستند، زیرا کم نیستند شکارچیان محلی ای که به بهانه نبود شغل و درآمد به فروش غیرقانونی گوشت شکار مشغول هستند به همین دلیل اگر جوامع محلی سهمی از صدور پروانه شکار نداشته باشند با مشاهده حضور اتباع خارجی در زیستگاهها بیرویهتر از گذشته به قتل عام حیاتوحش میپردازند..

سرشماریهای غیر معتبر

استفاده سازمان حفاظت محیط زیست از بخش خصوصی در امر حفاظت و ایجاد قرقهای اختصاصی نشان میدهد که این سازمان دارای ضعف جدی در تامین نیروهای حفاظتی و کارآزموده است. در نتیجه آماربرداریهایی هم که با حضور یک محیطبان و نیروهای داوطلب انجام میشود، به دلیل نبود آشنایی کامل و تجربه کافی، احتمالا همراه با خطاهای بزرگ خواهد بود. به گفته برخی کارشناسان، آماربرداریهایی که با کمک تشکلهای محیطزیستی انجام میشود از دقت کافی برخوردار نیستند و این آمارها تخمینهای نادرستی از جمعیت حیاتوحش است که نمیتوان آنها را مبنای تصمیمگیری در زمینه بر هم خوردن تعادل جمعیتی چهارپایان قرار داد. زیرا مشاهده شده است که بعضا در برخی از گروههای آماربردار، افرادی مشارکت دارند که حتی گونههای حیاتوحش را نمیشناسند.

لیلا مرگن
روزنامهنگار

حفاظت از حیات گلوله؟

در کنار اندک اخبار پراکنده و امیدوارکننده که در مورد بهبود شرایط محیط‌زیست در برخی نقاط جهان منتشر می‌شود، با کمال تاسف همچنان بسیاری از گزارش‌های علمی، اوضاع حیات روی کره زمین و به پیروی از آن بقای حیات بشری را نگران‌کننده توصیف می‌کنند.

یک بررسی اجمالی در محتوای هزاران خبر و مصاحبه و گزارش محیطزیستی داخلی و خارجی در چند سال گذشته نیز نشان میدهد کمتر نشانی از بهبود وجود دارد.

در کشور ما البته نکته امیدوارکننده این است که مدیران ارشد این واقعیت را پذیرفتهاند که عناصر حیاتی آب، هوا، خاک و تنوع زیستی علاوه بر جنبههای تخصصی محیطزیستی دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی نیز هستند و اظهارات فصلی درباره سیل، خشکسالی، گردوغبار، نابودی تالاب، آتشسوزی جنگل، انقراض گونهها و آلودگی هوا اگرچه ممکن است به تیتر رسانهها تبدیل شوند، ولی فاقد کارایی لازم برای اقناع افکار عمومی هستند.

با کمال تاسف رویکرد حفاظت از حیاتوحش نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مطالعات جدید نشان میدهد انسان که فقط یک صدم درصد از وزن حیات روی زمین را شامل میشود، خود عامل نابودی ۸۳ درصد از حیات وحش و بیش از۵۰ درصد از گیاهان این کره مسکون است و درحالی که حیاتوحش تنها ۴ درصد از پستانداران کره خاکی را شامل میشود همچنان میل به شکار در زیستگاههای طبیعی، نابودی مهمترین ستونهای پایداری حیات راهدف گرفتهاند.

در مقیاس ملی شاید کمینه انتظار برای حفاظت از محیطزیست، تغییر رویکرد کشور به سوی بهره برداری خردمندانه از منابع حیاتی باشد و تردید جدی دارم که شکارگری در این دایره خردمندی جایگاهی داشته باشد، مگر دغدغه معیشت فعالان بازار اسلحه شکاری و فشنگ و ساچمه، خواب از چشمان ما ربوده باشد!

دکتر اصغر محمدی فاضل

کارشناس محیطزیست

شکار به جای شکار

گفت‌وگو با یک شکارچی که تفنگش را زمین گذاشته و با دوربین عکاسی محو تماشای پرندگان است

«پاتو» دوست داشت پرنده‌ها را تماشا کند، دوست داشت آنها اوج بگیرند و او لذت ببرد. پاتو تاثیر زیادی روی علی گذاشت… دختر کوچکش حس زندگی را در او زنده کرد، لوله تفنگ را که می‌گرفت سمت پرنده‌ها صورت دخترک می‌آمد جلوی چشمش. علی پدر مهربانی شده بود… شرکت کم آورد و نیروها را تعدیل کرد، علی بیکار شد و تفنگ را فروخت، یک نخجیر دولول، بعد دیگر هیچ وقت تفنگ نخرید، رخت شکار را هم گذاشت توی انباری…زندگی علی عباسی، مرد ۴۵ ساله اصالتا تکابی، سه نقطه اوج دارد: یک دوست اهل شیلی به نام پاتو، دخترش و تفنگی که فروخت. او ۱۴ سال است از شکارچی بودن توبه کرده و نمیداند که عذاب وجدان آن سالها دست از سرش برمیدارد یا نه. ولی برای این که آرام شود این بار لنز دوربینش را میگیرد سمت پرندهها که طبیعت را آذین بستهاند. او سوژه ماست، یک شکارچی نادم که تا دلتان بخواهد صادق است.

درجمع محیطزیستیها شما را یک شکارچی نادم میشناسند. شکارچی بودن بهتر است یا نادم بودن؟

به سلیقه امروزم، نادم بودن اما به سلیقه گذشتهام شکارچی بودن. من بسیارخوشحالم که دیگر شکارچی نیستم.

عشق به شکار از کجا آمد؟

پدربزرگم از تفنگچیهای جنگ جهانی دوم بود و یک عشق برنو، در خانه هم اسلحه داشت. علاقه به تفنگ در واقع از پدربزرگم به من ارث رسید و تنها کسی بودم که متاسفانه این عشق را به ارث بردم.

این عشق از بچگی سر برآورد؟

باید بگویم متاسفانه بله. تقریبا ۱۲ سالم بود که کولهپشتی بردار شکارچیان بودم و با آنها میرفتم شکار. از ۲۲ سالگی هم مسلح شدم.

و این، چند سال طول کشید؟

تقریبا ۱۹ سال.

بیشتر چه حیواناتی را شکار میکردید؟

هر حیوانی که بختش برمیگشت و جلوی راهم قرار میگرفت میزدم، از شغال و خرگوش و کلاغ گرفته تا گراز ولی بیشتر کبک و تیهو.

کشتن شغال و کلاغ واقعا هیچ توجیهی ندارد!

وقتی اسلحه دست میگیری احساس قدرت میکنی و دوست داری به سمت هر جنبندهای شلیک کنی. من هم اینگونه بودم و به جنس طعمه‌‌ام فکر نمیکردم.

میتوانید بگویید در دو دهه شکارچی بودن چند حیوان را کشتهاید؟

حسابش واقعا از دستم در رفته، شاید هزار، شاید هم دوهزار، نمیدانم. بعضی کارهایی که من کرده‌‌ام شرمآور است و خجالت میکشم که یادآوریاش کنم، اما میگویم تا شاید تلنگری باشد برای یک عده. من واقعا شکارچی نبودم، بلکه دست به کشتار و
قتل عام میزدم. یک روز با سه نفر از دوستانم نزدیک به۸۰ کبک زدیم بدون این که به نر و ماده یا جوجه بودن کبکها فکر کنیم. آخر اگر برای خوردن است دو سه تا پرنده کافی است، ولی شکار ما برای خوردن نبود، بلکه برای لذت خونریزی بود. شکار، آدم را از اخلاقیات دور میکند.

این همه کبک را چه کردید؟

چند تایش را کادو دادیم به اطرافیان و سهم خودم را گذاشتم توی فریزر و بتدریج خوردیم آن هم با افتخار. ولی الان که اینها را میگویم دیگر از افتخار خبری نیست.

در سالهایی که شکارچی بودید آیا شد دلتان به حال شکاری بسوزد؟

بله یک بار. روزی با دوستانم به منطقه آلاداغلو رفته بودم که در برکه آبی سه جوجه اردک درحال شنا بودند. پشت یک تل خاکی برایشان کمین گرفتم و شلیک کردم. تیر به یکی از جوجهها خورد درحالی که سعی میکرد خودش را به دوستانش برساند. وقتی رسیدم بالای سرش، برای یافتن راه نجاتی سرش را مدام میچرخاند.

دلتان به رحم نیامد؟

متاسفانه نه، سرش را بریدم و با افتخار به راه افتادم. وقتی شکارچی اسلحه دست میگیرد به کمتر از کشتن راضی نمیشود، مشکل هم همین است، چون حس قدرت کاذبی دارد. به اعتقاد من آنهایی که میگویند ما به عنوان ورزش، شکار میکنیم همه دروغ میگویند چون اینها هم دنبال همان حس قدرت هستند. کسی را میشناختم که کبک را توی لانهاش درحالی که روی ۱۵ تخم نشسته بود، با گلوله زد، آخر این چه جور ورزشی است.

با این وصف، متحول شدن شما کم از معجزه ندارد!

سالها حیوانات را میکشتم و با جنازهشان عکس میانداختم، ولی حالا سالهاست از زنده بودن و زیباییهایشان عکس میگیرم و منتشر میکنم. این را مدیون چند اتفاقام. اول این که کارمند شرکتی بودم و به خاطر تعدیل، بیکار شدم و بناچار برای راهاندازی کسب و کاری مجبور شدم تفنگم را بفروشم. دوم این که صاحب فرزند دختری شدم که عشق را به زندگی‌‌ام آورد. هربار که میخواستم پرندهای را بزنم چهره دخترم میآمد جلوی چشمم. یک دوست اهل شیلی هم دارم که یک روز به پیشنهادم برای شکار جواب جالبی داد که تکانم داد. او گفت من از دیدن پرندهها لذت میبرم نه
از شکارشان.

وقتی تفنگ را کنار گذاشتید دیگر وسوسه نشدید؟

شکار مثل موادمخدر اعتیادآور است، باید سعی کنی در آن موقعیت و با آن آدمها نباشی. من با همه رفقای شکارچی‌‌ام قطع رابطه کرده‌‌ام، چون نمیخواهم تحریک شوم.

شما حالا به عنوان یک فعال محیطزیستی، برای غیرمسلح کردن شکارچیان تلاش میکنید. به نظرتان باید به یک شکارچی چه گفت تا دست از شکار بردارد؟

یک شکارچی هیچوقت به زیبایی طبیعت توجه نمیکند و تو باید این زیباییها را نشانش دهی. به نظرم شکارچیها با حرف قانع نمیشوند، بلکه باید دستشان را بگیری و ببریشان برای تماشای حیوانات و زیباییهایشان، آن وقت منتظر بمانی تا خودش انتخاب کند.

مریم خباز

روزنامهنگار

پرنده پر، زندگی پر

 گزارشگران سبز از تبعات ‌‌ حذف و کاهش‌ جمعیت پرندگان ‌در کشور گزارش می‌دهد

با حذف درختان کهنسال ‌برخی پرندگان محل لانه‌گزینی خود را از دست می‌دهند، آنها یا خانه به دوش می‌شوند و از جنگل‌های مهاجرت می‌کنند یا ‌ نسل شان‌ منقرض می‌شود. کوچ پرندگان از آسمان ایران صرفا اقتصاد چند خانواده روستایی ساکن در شمال یا جنوب کشور را تحت تاثیر قرار نمی‌دهد، چراکه کارشناسان خسارت‌های میلیاردی ناشی از طغیان آفات به محصولات کشاورزی و عرصه‌های طبیعی کشور را به حذف پرندگان از طبیعت ایران نسبت می‌دهند. نبود پرندگان مصرف سموم برای کنترل جمعیت حشرات را افزایش می‌دهد و مصرف بیش از حد سم، احتمال ابتلا به سرطان و هزینه‌های درمانی را بالا می‌برد. به این ترتیب زنجیره از مسایل دست به دست هم می‌دهند تا انسان بیشتر از گذشته به مساله حفظ پرندگان توجه کند.

   گزارشگران سبز: پرندگان جزء مهمی از زنجیره حیات کره زمین هستند به همین دلیل روز جهانی پرندگان مهاجر در تقویم‌ها ثبت شده است. خشک شدن تالاب‌ها، تخریب جنگل‌ها، حذف مراتع و جایگزینی ویلاها در این اکوسیستم‌ها و سایر رفتارهایی که منجر به تخریب زیستگاه‌های پرندگان می‌شود، ایران را از لیست ورود پرندگان مهاجر حذف می‌کند. از سوی دیگر وجود فروچاله بزرگی نظیر فریدونکنار و تالاب‌های دست ساز جنوب کشور که به جولانگاه شکار غیر قانونی پرندگان مهاجر تبدیل شده است، امنیت همان اندک اکوسیستم‌های آبی کشور برای زمستان گذرانی این موجودات را از بین می‌برد و به تدریج پرندگان با غریزه‌ای که دارند، می‌فهمند که سرزمینی به نام ایران، برای عبور آنها جای مناسبی نیست. در شهرها هم آلودگی صوتی، نوری و شلوغی بیش از حد امنیت زیستی پرندگان را به مخاطره می‌اندازد.

مهاجرت پرندگان فقط مربوط به طی مسافت‌های طولانی در بین قاره‌ها نیست. گاهی پرندگان در بین دشت و کوه مهاجرت می‌کنند یا مسافت‌های کوتاهی را طی کرده و در طول این جابه‌جایی گرده گل‌ها را با خود به نقطه دیگری حمل می‌کنند. زادآوری بخشی از گونه‌های گیاهی به همین مهاجرت‌های کوتاه پرندگان وابسته است و حذف یک پرنده از طبیعت می‌تواند منجر به توقف زادآوری بخشی از گونه‌های گیاهی و انقراض آنها از طبیعت شود. کوچکترین تغییر در اکوسیستم، منافع انسان را تحت تاثیر قرار می‌دهد اما بهره کشی بی‌رویه از طبیعت را بدون توجه به نقش کلیدی موجودات زنده آن بی‌مهابا ادامه می‌دهیم.

خطر حذف درختان کهنسال

به گفته محمد رضا مروی مهاجر، استاد دانشگاه تهران درختان کهنسال عناصر مهم اکوسیستم جنگل و محل لانه گزینی پرندگان هستند. او در گفت‌وگو با گزارشگران سبز حذف درختان کهنسال را عاملی برای از بین رفتن قسمتی از بافت جنگل و خروج پرندگان از این اکوسیستم معرفی می‌کند.

آن طور که مروی مهاجر می گوید با خروج پرندگان از جنگل به دلیل از دست رفتن محل استقرار این موجودات زنده، غنای زیستی جنگل کاهش می‌یابد. او دارکوب سیاه را وابسته به درختان کهنسال جنگل معرفی کرده و می‌گوید: اگر درختان کهنسال در جنگل نباشند، دارکوب سیاه از بین می‌رود. این گونه از درختان مسن برای لانه سازی استفاده می‌کند و در کنترل جمعیت حشرات مضر موثر است. حذف دارکوب سیاه تا حدودی می‌تواند منجر به طغیان حشرات شود اما اگر اکوسیستم جنگل حالت طبیعی خود را بیش از حد از دست ندهد، دارکوب چنگالی و دارکوب کله قرمز تا حدودی می‌توانند از بروز طغیان آفات جلوگیری کنند.

به گفته این استاد دانشگاه مطالعات کشورهای اروپایی نشان داده است که دارکوب‌های سیاه با حذف درختان کهنسال جنگل‌ها به شرق اروپا مهاجرت کرده‌اند. بنابراین مدیران کشورهایی که دارکوب‌های خود را از دست داده‌اند، برای حفظ این پرنده، جمعیت درختان کهنسال جنگل را با جلوگیری از قطع درختان کهنسال افزایش می‌دهند تا این پرنده، مهاجرت معکوس کند.

بهره‌برداری نامناسب از جنگل‌های ایران، جمعیت پرندگان در این اکوسیستم را هم تحت تاثیر قرار داده است. اگرچه آمار دقیقی در این رابطه در دسترس نیست اما مروی مهاجر عنوان می‌کند: «به شرط آنکه شیوه بهره‌برداری از جنگل‌های شمال به روش تک گزینی باشد ، غنای جنگل از نظر جمعیت پرندگان حفظ می‌شود اما اگر درختان جنگل را به صورت سطحی قطع کنیم، قطعا اکوسیستم صدمه می‌بیند».

مهاجرت دارکوب‌های سیاه از جنگل‌های اروپا تنها نمونه آسیب رساندن به جمعیت پرندگان نیست. جمشید منصوری مولف کتاب راهنمای پرندگان نیز به «گزارشگران سبز» می‌گوید: در شمال اسکاتلند، حذف عقاب‌ها برای افزایش جمعیت ماهی قزل آلا در رودخانه‌های این کشور، منجر به کاهش جمعیت ماهی قزل آلا شده است.

او می افزاید: طبیعت یک زنجیره به هم پیوسته است. یک چرخه‌ای است که خوردن و خورده شدن در آن جریان دارد. کوچکترین تغییر در یک جزء، روی سایر اجزا اثر می‌گذارد.

مولف کتاب راهنمای پرندگان بیان می‌کند: زیستگاه عقاب‌ها معمولا دور و بر شهرها و جنگل است. وقتی غذا نباشد یا آنها از بین می‌روند یا به نقاطی که امکان تغذیه بهتر دارند، حرکت می‌کنند.

فرار پرندگان از شهر دودی

آسمان دود گرفته کلانشهرهای کشور قطعا محل مناسبی برای پرواز و تغذیه پرندگان مختلف نیست. گنجشک‌ها دیگر روی درختان کوچه پس کوچه‌های شهر تهران به وفور لانه نمی‌کنند و بیدار شدن با صدای گنجشک‌ها برای مردم ساکنان کلانشهرهایی مثل تهران به خاطره‌ای تبدیل شده است. فقط در پارک‌های بزرگ و یا حیاط وسیع برخی شرکت و ادارات که تردد کم است اندکی تنوع ‌ پرندگان را شاهد هستیم. مولف کتاب راهنمای پرندگان درباره دلیل کاهش جمعیت پرندگان در شهرهای بزرگ کشور‌ می‌گوید: شهری که آلوده ‌ و جمعیت آن خیلی زیاد باشد، ‌هر جنبده ای را فراری می‌دهد. چه برسد به پرندگانی که توانایی پرواز دارند.

او ‌ به تخریب زیستگاه  پرندگان اشاره می کند و می افزاید‌: ۵۰ سال پیش در کلانشهری مانند تهران باغ های زیادی وجود داشت، اما اکنون آسمانخراش ها بجای آنها نشسته یعنی دیگر زیستگاهی برای پرندگان باقی نمانده است. ‌

او ادامه می‌دهد: پرندگان جایگاه اکولوژیک خاص دارند. وقتی ‌ با ساختمان سازی جای آن را می گیرد یا باید پرندگان با رقیب‌های خود درگیر شوند و جای آنها را بگیرند یا باید بمیرند.

آن طور که منصوری می گوید ‌ آلودگی صوتی، نوری، جمعیت زیاد و ساخت و ساز بی رویه سبب شده  جمعیت و گونه پرنده‌ ها در شهرهای بزرگ کاهش  چشم گیری پیدا کند.

مولف کتاب راهنمای پرندگان معتقد است که اگر در برخی پارک‌های بزرگ هنوز هم تعدادی طوطی و مرغ مینا باقی مانده به خاطر جبر ناشی از توان پرواز این پرندگان است. مرغ مینا و طوطی قدرت پرواز طولانی ندارند در نتیجه با شرایط محیط سازگار می‌شوند و در محیط‌هایی که حجم آ‌لودگی کمتر است، جمعیت خود را تکثیر می‌کنند.

او تهران را فضای مناسبی برای رشد کلاغ و زاغی می‌داند زیرا این دو پرنده زباله خوار هستند و مواد غذایی آنها به وفور یافت می‌شود. از سوی دیگر کسی هم به این پرندگان توجهی نمی‌کند. در حالی که جمعیت دیگر گونه ها بشدت کاهش یافته است.

به گفته منصوری نبود پرندگان  محیط شهری جمعیت حشرات موذی را افزایش می‌دهد زیرا وظیفه پرندگان کنترل جمعیت مورچه، پروانه، ملخ، سوسک و غیره است. اگر پرنده نباشد این حشرات طغیان می‌کنند و چون که حشرات به راحتی آلودگی را منتقل می‌کنند، میکروب‌ها به محیط زندگی انسان وارد می‌شود.

خطرات کاهش جمعیت پرندگان شاید در کوتاه مدت ملموس نباشد، اما طغیان آفات و در نتیجه آن استفاده افراطی کشاورزان از سموم منجر به آلودگی منابع آب و خاک کشور شده و سلامت انسان را به شکلی جدی  تهدید خواهد کرد به همین دلیل باید شرایطی ایجاد کرد که برخی مدیران، شهروندان و روستاییان منافع کوتاه مدت خود را به حیات پرندگان که با حیات انسان رابطه مستقیمی دارد تاخت نزنند.‌

 

سبزقبا قربانی زنبورداران

پرندگان فقط در محیط‌های شهری در معرض تهدید انسان نیستند. در روستاها هم پرندگان از سوی انسان آسیب می بینند، از شکار افراطی پرندگان مهاجر برای پخت فسنجان و انواع خوراکی‌ها سنتی بگیرید تا پرندگانی که از سوی کندو داران مسموم می شوند‌. سبزقبا از جمله پرندگانی است که این روزها به شدت توسط زنبورداران شکار می‌شود. سبزقبا زنبورهای کندوها را می‌خورد. به همین دلیل زنبورداران برای حذف این پرنده و جلوگیری از خسارت اقتصادی خود،  تعدادی از زنبورها‌ را کشته و آغشته به سم کنه گاوی می‌کنند و به عنوان تله در مجاورت کندو می‌گذارند. سبز قبا این حشره مسموم را خورده و در نزدیک‌ترین فاصله به محل کندو می‌میرد و به این ترتیب نسل این پرنده در معرض خطر نابودی قرار گرفته است.

‌ صادق صادقی زادگان، رئیس گروه پیشین گروه پرندگان سازمان حفاظت محیط زیست این رفتار زنبورداران غیر قانونی می داند و تاکید می‌کند‌ راهکارهای ساده‌ای برای کنترل شکار زنبورهای عسل وجود دارد.

او به «گزارشگران سز» می‌گوید: زنبورداران نباید کندوهای خود را در نزدیکی محل زندگی سبزقباها مستقر کنند و  یا آنها می توانند با ایجاد مانع صوتی و دیداری، کندوهای خود را از پرندگان محافظت کنند.

به گفته صادقی زادگان، بیمه کردن کندوها هم می‌تواند عاملی باشد که خسارات زنبورداران را جبران کرده و جان پرنده را در امان نگه خواهد داشت.

 

لیلا مرگن

بالا