آخرین خبرها
خانه / یادداشت (برگ 8)

بایگانی دسته بندی ها : یادداشت

اشتراک به خبردهی
  • هوای تهران به باد رفته

    هوای تهران به باد رفته

    آسمان کلانشهر‌های کشور این روز‌ها خاکستری است و آلودگی‌هوا برای شهروندان شمشیرش را از رو بسته است. د...

  • همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

    همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

    چرا حفظ محیط‌زیست مهم است؟ پاسخ به این پرسش برای بسیاری از خوانندگان بدیهی به‌نظر می‌رسد اما لازم اس...

  • برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

    برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

    آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایش...

  • دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

    دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

    «سلاح محیط‌بانان پلاستیکی است و آنها نمی‌توانند در برابر شکارچیان متخلف از آن استفاده کنند.» روایت‌ه...

  • مدیریت حیرت‌آور

    مدیریت حیرت‌آور

    جهان از نحوه کنترل کرونا در ایران در حیرت است. برای کمک به مهار کرونا در هند آماده‌ایم. برای مهار آت...

  • مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

    مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

    آتش‌سوزی‌ها در زاگرس هرسال بیشتر می‌شود؛ زیرا پارامترهایی که بر این روند تاثیر می‌گذارد هر سال افزای...

  • فاجعه بزرگ شروع شده است

    فاجعه بزرگ شروع شده است

    هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بین‌المللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیش‌ه...

  • مدیریت نیستی محیط‌زیست

    مدیریت نیستی محیط‌زیست

    هفته محیط‌زیست از امروز در کشورمان شروع می‌شود و به همین مناسبت قرار است رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست...

  • مدیریت خشکیده

    مدیریت خشکیده

    خشکسالی، شکارچی حیات وحش شده‌است، فلامینگوها در بختگان زمینگیر شده‌اند و دوستداران محیط‌زیست برای نج...

  • فرق است بین خر و گورخر

    فرق است بین خر و گورخر

    گورخر آفریقایی درون جوی آبی افتاده است و به دلیل استرس زیاد قادر به حرکت نیست، کمی آن طرف‌تر مردی تق...

گرانی شکارچی شد

شرایط بد اقتصادی سبب افزایش فعالیت شکارچیان غیر قانونی و جویندگان گنج شده است

حیات وحش کشور چوب حراج خورده است؛ زهرفروشان به دنبال شکار عقرب و مار هستند، عده‌ای دیگر‌ در سودای فروش لانه خفاش غارها را یکی پس از دیگری می گردند، برخی نیز در جنوب کشور به جان صدف و مرجان‌ها افتاده‌اند. در زیستگاه‌ها و مناطق حفاظت شده نیز کم نیستند شکارچیانی که ماشه اسلحه شان را با هدف گوشت شکار می چکانند.

قاچاق چوب و زغال نیز بیش از گذشته  جنگل های کشور را تهدید می کند، کم نیستند افرادی که به بهانه کسب درآمد تیشه به ریشه جنگل هیرکانی می زنند یا بلوط های زاگرس را می سوزانند تا با فروش زغال کسب درآمد کنند.

‌محیط زیست تنها قربانی این آشفته بازار نیست، زیرا میراث فرهنگی نیز بیش از گذشته این روزها زیر شخم جویندگان گنج ‌ می‌رود، چراکه با افزایش قیمت طلا کم نیستند جوانانی که تصور می کنند با یافتن زیرخاکی می توانند یک شبه راه صد ساله را طی کنند‌.

این شرایط نگران کننده گواهی است بر اینکه اگر تا مدتی قبل فقر فرهنگی کمر به نابودی محیط زیست و میراث فرهنگی کشور بسته بود این روزها فقر اقتصادی نیز به این ‌آشفته بازار ‌دامن می زند. اگر تا مدتی پیش عده ای برای تفریح به سمت حیات وحش شلیک می کردند امروز بسیاری به شکار به چشم کسب و کار نگاه می کنند، چراکه به قول  خودشان با افزایش قیمت گوشت بازار  گوشت شکار این روزها سکه تر شده است.

این فقط قیمت گوشت شکار نیست که دو برابر شده است تعداد شکارچیان نیز افزایش چشم گیری داشته است. مثلا در شمال شرق کشور تا مدتی پیش گوشت مارال کیلویی ۸۰هزار تومان خرید و فروش می‌شد این روزها شکارچیان از ۲۰۰هزارتومان برای هر کیلوگرم حرف می زنند. آنها ادعا می کنند اگر تا مدتی پیش در  هفته یک روز به دنبال شکار بودند این روزها پنج روز در هفته برای شکار وقت می گذارند چون بهتر از بیکاری است و درآمدش نیز  چشم گیر است.

به این ترتیب باید گفت اگر تا دیروز شکارچیان غیر بومی برای قتل عام حیات وحش  شال و کلاه می کردند ‌ این روزها بومیان منطقه سودای کسب درآمد از لاشه این سرمایه های ملی را دارند.

باتوجه کمبود نیرو در یگان حفاظت محیط زیست،‌سازمان جنگل ها و میراث فرهنگی به نظر می رسد برای مدیریت این مساله این سازمان ها باید از نیروی سازمان های مردم نهاد بهره بیشتری ببرد، زیرا سازمان های مردم نهاد با شناختی که از بومیان مناطق دارند می توانند در رفع مشکلات آنها تاثیر گذار باشند یا دست کم شرایطی ایجاد کنند که در اوضاع نامناسب اقتصادی آسیب کمتری به محیط زیست و میراث فرهنگی کشور تحمیل شود. ‌

مهدی‌ آیینی
روزنامه نگار

شهر، بی‌تاب در بحران آب

شهرهای ماشینی شده بر ابعاد بحران آب می‌افزایند

مسعود امیرزاده فعال محیط زیست

   گزارشگران سبز: طراحی صنعتی ماشین‌آلات و خطوط تولید تکنولوژی‌های نوین با یک پیش فرض مهم صورت می‌گیرد، تامین مواد اولیه و انرژی مورد نیاز به میزان و کیفیت مطلوب و در زمان مقتضی انجام خواهد پذیرفت. بنابراین ماشین در این مورد هیچ‌گونه مسئولیت یا هوشمندی و نگرانی نخواهد داشت. کار او دریافت مواد و تولید کالایی ویژه است. قدر مسلم در میان نهاده‌ها، آب نیز از همین قاعده پیروی می‌کند و فقدان یا نحوه تامین آن برای ذات تکنولوژی مسئله به حساب نمی‌آید، چون آفرینش او با گِلی انجام پذیرفته که همواره آب در کنارش خواهد بود.

مارتین هایدگر یکی از نخستین فیلسوفان منتقد تکنولوژی در مقایسه بین ابزارها و تکنیک‌های نوین با انواع پیشامدرن سراغ آسیاب آبی رفت. هرچند هایدگر تمرکز خود را در این تمثیل روی وجوه زیبایی شناختی موضوع و فقدان آن در تکنیک‌های نوین گذاشت و لیکن از سایر دقایق هم غفلت نورزید. آسیاب تنها در زمانی خواهد چرخید که آب در اختیار آن قرارگیرد و قرار هم نیست نوعی مکانیسم جبرانی در کنار رودخانه تعبیه شود. بهره‌مندی در یک حالت کناره‌گی نوعی نجابت و رضایت‌مندی را از چرخه طبیعت (در کم و زیاد) تداعی می‌کند. درعین حال به ابزار این قابلیت هوشمندانه را می‌دهد که فقط در هنگام تصمیم و تقدیر طبیعت فرصت بهره‌برداری و تولید را ازخود نشان دهد.

دنیای مدرن محدودیت و نظم طبیعت را به رسمیت نشناخت و تکنولوژی‌های خود را با «امکان فراهم آوری همه چیز درهر زمان» برساخت و لیکن این موضوع منحصر به ابزارها نماند بلکه شوربختانه شهرهای ما نیز به همین نگاه دچار شده‌اند. به عبارتی اجتماعات انسانی تحت عنوان شهرهای مدرن نیز از نوعی طراحی با پیش فرض‌های اولیه تبعیت می‌کنند که در آن برخی کالاها منجمله آب همواره تامین و در دسترس خواهد بود. کلیت شهر هیچ‌گونه برداشت هوشمندانه‌ای نسبت به آب و پیچیدگی‌های تامین و توزیع آن ندارد. توسعه شهرها و فربهی آنها با مکانیسم‌های متفاوت سیاسی و اقتصادی و رانتی صورت می‌پذیرد و درهمه آنها آب به‌عنوان موجودیتی همیشه حاضر و در واقع اجیر و منفعل قلمداد شده است. محلات شهری هم چون فازهای بعدی کارخانه ها احداث می‌شوند و افراد بیشتری به دایره تقاضا افزوده می‌شوند. بنابراین تفاوت چندانی بین کلیت یک شهر (علی‌رغم اینکه از اجزای هوشند انسانی تشکیل یافته ) با یک خط تولید صنعتی نیست. هر دو،هر لحظه در انتظارات بیشتری از نهاده‌های مورد نیاز بقا، منجمله آب فرو رفته و در این مورد مسئولیت و دغدغه خاصی هم متوجه آنها نیست.

زمانی که مدیریت سیاسی و شهری ما چنین شهرهای صامت و صلبی را طراحی می‌کند، چگونه توقع مسئولیت‌پذیری و هوشمندی از طرف شهروندان نسبت به کمبود یا بحران آب را به انتظار می‌کشد؟ شهروندان هیچ‌گونه مدیریت موثری در ادراه شهر و توسعه آن ندارند، قطعا غرضم شرکت در یک انتخابات نارکارآمد و پرمسئله اعضای شورای شهر و سپس انحلال در «دیوسازمان» شهرداری نیست. شهروندان فی‌الواقع همچون قطعاتی ماشین معتاد به دریافت آب ارزان در هر لحظه از شبانه روز هستند و البته به خوبی براین نکته واقفند که این آب خون‌بهای بسیاری از حقوق و دارایی‌های درحوزه‌های دیگراست. بیهوده نیست که کمبود و قطع آب در شهرهای ما تبدیل به بی‌تابی و شورش‌های اجتماعی می‌شود، درست مانند دستگاهی که در فقدان آب داغ شده و به سروصدا می‌افتد. آنها طبق قاعده هرروز آبی را می‌خواهند که ارتباط با آن را چه در زمینه معنایی و یا فنی صرفا از طریق سیستم لوله‌کشی خانگی تجربه کرده‌اند.

بی‌گمان وقت آن رسیده است که هم این‌گونه نگاه وهم آمیز به فراونی و انفعال آب در حوزه مدیریت و توسعه شهری متوقف و گذشته‌های پرخطا اصلاح شود و هم شهروندان به‌طور واقعی و تاثیر گذار در کنترل بحران‌ها من جمله مسئله آب دخالت داده شوند. حاکمیت سیاسی که چند دهه ناکارآمدی و عدم موفقیت خود را در حکمرانی آب اثبات کرده است، نباید ازمشارکت مردم دچار اضطراب شود، بلکه قطعا وقتی کلیت شهر به‌عنوان سیستمی هوشمند با مسئله مواجه شده، نتایج بهتری درانتظارماست. مردمی که بحران کمبود آب و واقعیات جدید اقلیمی را بپذیرند، به جای آنکه مقابل حاکمیت سیاسی قرار گیرند، در حل موضوع درکنار آن خواهند بود. شهرهای ماشین شده قدرمسلم تاب آوری مورد نیاز جهت کمبود و یا بحران آب را از خود نشان نداده و بر ابعاد بحران خواهند افزود.

اکالیپتوس خطرناک‌تر از چمن کاری

مشکل اصلی فضای سبز شهری نبود برخورد تخصصی است. رعایت نکردن استانداردها و اصول علمی برای ما مشکل‌آفرین شده است. نداشتن طرح جامع فضای سبز، طرح جامع جمع‌آوری آب‌های سطحی و نگه‌داشتن آن در شهر از دیگر مشکلات فضای سبز کشور است. باید نزولات جوی را در آب‌انبارهایی که در داخل شهر طراحی می‌شود، جمع‌آوری کرد. این آب را باید نگه داشت برای مواردی که به آن نیاز است.

باید پرسید آب‌ قنات‌های ما کجا می‌رود؟ یا چرا کف رودخانه‌های ما بتنی است؟ چرا از خاک سفت شده در کف رودخانه استفاده نمی‌کنیم تا آبی که رد می‌شود، جذب زمین شود و تهران را از خطر فرونشست نجات دهد. در تهران اکالیپتوس می‌کارند که به ظاهر این‌گونه در مقابل بی‌آبی مقاوم است. این درحالی است که اکالیپتوس را باتلاق خشک‌کن می‌خوانند چرا که اندک نم خاک را نیز جذب می‌کند.

باید از مدیران شهری پرسید چرا این گیاه را می‌کارند تا همان یک ذره نم و آبی که هست خشک شود. بیشتر آنها در تهران به فکر مصرف آب چمن‌ها هستند؟ نکته فراموش شده این‌که مدیریت شهری اکنون باید به فکر اکالیپتوس و توت‌های مثمر و غیرمثمری باشد که کاشته شده و به مشکلاتی مانند طغیان مگس سفید دامن زده است.

اما مدیریت شهری از این اشتباه‌ها درس نمی‌گیرد، چون هنوز چنار آبدوست کاشته می‌شود تا منابع آبی تهران را محدودتر کند.

قدیمی‌ها یادشان هست که تهران شهر رودخانه‌ها بود، اما دیگر از آن خبری نیست و در برخی اکنون فاضلاب جاری است.

ماجرا وقتی نگران‌کننده‌تر می‌شود که زمزمه‌های قاچاق آب نیز در شهر پیچیده  و برخی می‌گویند از برخی پارک‌ها تانکرتانکر آب به استخرها قاچاق می‌شود!

در تهران از نظر مدیریت فضای سبز، قوانین و استانداردها اصلا مناسب نیست.

هیچ‌یک از پارک‌های تهران از نظر استاندارد و جمعیتی که از آن استفاده می‌کنند، شرایط مطلوبی ندارد. همه اینها به‌دلیل حضور نیروهای غیرمتخصص در حوزه طراحی فضای سبز است. خیلی از معمارها خود را معمار منظر تلقی می‌کنند در حالی که نیازهای اکولوژیکی گیاهان را نمی‌شناسند. متاسفانه نبود نظام مهندسی تخصصی مهندسین فضای سبز، سبب شده که حضور غیرمتخصص‌ها در این حوزه تقویت شود. به دلیل رقابت اقتصادی در بازار نمی‌گذارند نظام مهندسی فضای سبز و طراحی منظر پا بگیرد زیرا انحصار طراحی منظر دست معمارهاست.

ساخت و ساز آن دست عمرانی‌هاست. یک چرخه اقتصادی و یک رقابت ناتمیز است که متاسفانه مانع از ایجاد یک تشکیلات تخصصی می‌شود.

علیرضا میکائیلی
عضو هیات علمی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه گرگان

روزی برای تیم ملی محیط بانی

شغل محیط‌بانی در سراسر جهان در معرض خطرهای متعددی است که بخشی از آن اقتضای کار در طبیعت و قسمتی نیز به دلیل ضعف ساختارهای مدیریتی، قضایی و یا اطلاع رسانی است. محیط‌بانان (رنجرها) افرادی هستند که شرح وظایف آن ها با شرایط سخت، ابزارهای خاص،  ماموریت در زمین و هوا و آب، آگاهی با زیست بوم های طبیعی، تسلط بر اصول پایش جانداران و حتی توانایی تعامل با جوامع محلی تعریف می شود. به همین دلیل شاغلان در عرصه محیط بانی در بسیاری از نقاط جهان از میان کارشناسان حوزه های تخصصی برگزیده میشوند. اعتقاد راسخ دارم که آموزش کارآمد، حلقه مفقوده زندگی حرفه‌ای محیطبانان است و نخستین اولویت حوزه آموزش سازمان حفاظت محیط زیست را برگزاری شبکه ای از دوره های آموزشی مدرن در مراکز آموزشی تخصصی داخلی و خارجی برای محیط‌بانان می دانم.

از طرفی در ایران، محیط‌بان همانند سایر ماموران ضابط قوه قضاییه، سلاح به دست می‌گیرد و بارها به دلیل سهو و غفلت های خرد موجب بروز اتفاقات ناگواری شده اند که ضرورت مسلح بودن به سلاح خودکار جنگی را مورد تردید قرار داده اند. اگرچه بحث در این مورد در حوصله این ستون نیست اما تجربه اخیر مشارکت کم نظیر مردمی در حمایت از یکی از محیطبانان کشور، بهانه خوبی است تا این فرایند واشکافی شده و از تکرار آن پیشگیری شود.

در شرایطی که فشارهای اقتصادی و برخی کمبودها، شرایط کاری محیط بانان را نیز دشوارتر از پیش کرده، انتشار خبر توجه ویژه مقام معظم رهبری به مشکلات آنان و دستور معاضدت خاص از محیط بانانی که در حین ماموریت دچار صدمات جانی می شنود، بسیار امیدوار کننده بود. این اقدامات حمایتی نقطه های امیدوارکننده ای است که نه تنها برای فرماندهی یگان افتخارآفرین است بلکه فشار روحی ناشی از پارادوکس حمل سلاح و عواقب قضایی و به‌کارگیری آن را نیز در میان نیروهای اجرایی کمرنگ خواهد نمود. تردیدی نیست که برای تکمیل این حمایت راهبردی از سوی فرماندهی کل قوا، اقدامات زیربنایی دیگر برای رفع تبعیض در حقوق و مزایا و پاداش براساس توانمندی، شرایط خدمتی و مسئولیت‌پذیری محیط بانان می‌تواند در کوتاه‌مدت تاثیرات انگیزشی فراوانی داشته باشند.

از سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع)، ضامن آهو، که به شایستگی «روز ملی محیط بان» نامگذاری شده تا ۳۱ جولای که روز جهانی محیط‌بان (World Ranger Day) است حدود یک هفته فرصت داریم. انتظاری نیست که این مناسبت نظیر جام جهانی مورد توجه مردم و مسئولین قرار گیرد اما می توانیم این روزها را بهانه‌ای برای بازخوانی چالش‌ها، تضارب آراء و برداشتن گام های اساسی برای رفع مشکلات تیم ملی محیط بانی کشور قرار دهیم و تنها به گرامیداشت و بزرگداشت اکتفا نکنیم.

دکتر اصغر محمدی فاضل
معاون پیشین سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

توهمی به نام حفاظت!

یافته‌های پژوهشی جدید نشان می‌دهند افزایش مناطق حفاظت شده به تنهایی برای بهبود شرایط حفاظتی کافی نیست و حتی موجب توهم حفاظت نیز می‌شود.

در حالی که در بسیاری از کشورها تعیین عرصههای محدودی با عنوان «مناطق حفاظت شده» مهمترین اقدام برای حفاظت از طبیعت تلقی میشود، همچنان فشار زیادی برای دست اندازی به این عرصهها برای شکار، برداشت چوب، چرای دام و توسعه وجود دارد که با کمال تاسف بهدلیل تبدیل سریع ارزشهای تنوع زیستی به شاخصهای مالی، گاهی رنگ و لعاب علمی و خیراندیشانه نیز به خود میگیرد.

در مقیاس جهانی، از زمان امضای معاهده بینالمللی حفاظت از تنوع زیستی در سال ۱۹۹۲ تاکنون ۱۶۸ کشور وسعت مناطق حفاظت شده خود را برای دستیابی به اهداف این معاهده موسوم به (AICHI) افزایش دادهاند ولی گزارش یکی از پژوهشهای جدیدی که چند روز پیش منتشر شده نشان میدهد «ارزشهای طبیعی» در بیش از ۸۰درصد عرصههای خشکی و حدود ۹۰ درصد اقیانوسها، از دست رفته یا به شدت تخریب شده‌‌است.

نکته قابل توجه این مطالعه، به چالش کشیدن رویکرد سنتی حفاظت از محیط زیست است که اغلب با دخالت انسان در طبیعت انجام میگیرد. براساس این مطالعات تعیین مناطق حفاظت شده بدون حفاظت از تنوعزیستی، جلوگیری از توسعه بیابان، تنظیم رابطه انسان و طبیعت و حفاظت از حوضههای آبخیز، تاثیر زیادی در حفاظت ندارند و پژوهشگران این مطالعه نتیجهگیری میکنند که حفاظت از عرصههای طبیعی به صورت «دست نخورده» و بدون هرگونه دخالت انسانی کارآمدترین و ارزان ترین راه برای حفظ ارزشهای کلیدی طبیعی است.

در مقیاس ملی نیز تردیدی نیست که ساده ترین راهکار غلبه بر چالشهای تنوع زیستی در ایران تلاش برای حفظ شرایط طبیعی زیست بومها و گونههاست و دخالتهای انسانی به بهانههای مختلف جز افزودن بر وخامت اوضاع، نتیجهای در بر نخواهد داشت.

دکتر اصغر محمدیفاضل

کارشناس محیطزیست

انقراض اطلاع رسانی در محیط زیست

بتازگی نامه‌ای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به برخی رسانه‌ها ارسال شده که چکیده‌اش چیزی نیست جز محدود شدن اطلاع رسانی

محیط زیست زخم کم ندارد‌، این حقیقتی است تلخ، اما غیر قابل انکار‌. نگرانی‌های زیادی درباره منابع آب و خاک کشور وجود دارد، ‌نگرانی‌هایی که  گره خورده اند به زندگی و سلامت مردم و نسل های آینده ای که قرار است در این سرزمین زندگی کنند. نگرانی ها محدود به آب و  خاک کشور نمی شود، چون تنوع زیستی نیز شرایط خوبی ندارد‌، سیر نزولی جمعیت حیات وحش  در کنار تصمیم گیری‌های شتابزده برخی مدیران ‌به مشکلات زیست محیطی کشور دامن زده است‌.

با این حال بتازگی نامه‌ای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به برخی رسانه‌ها ارسال شده که چکیده‌اش چیزی نیست جز محدود شدن اطلاع رسانی، چراکه در آن خواسته شده برای هرگونه مصاحبه ای فقط از طریق روابط عمومی سازمان اقدام کنند. مسلما در شرایط سختی که طبیعت کشورمان تجربه می کند محدود شدن اطلاع رسانی حکم چراغ سبز نشان دادن به مرگ محیط زیست است.

پیش از ارسال این نامه نیز برای بسیاری از خبرنگاران حوزه محیط زیست دسترسی به برخی مدیران امکان پذیر نبود و بیشتر مدیران به بهانه‌هایی مانند برگزاری جلسات از زیر بار پاسخگویی شانه خالی می‌کردند، جلساتی که به نظر می‌رسد در آن تصمیم‌های سازنده‌ای گرفته نمی‌شود و خروجی مثبتی ندارد، چون اگر غیر از این بود شرایط محیط زیست کشور اندکی بهتر می‌شد یا دست‌کم ‌ سرعت تخریبش کاهش می‌یافت.

‌سیاست محدود کردن خبرنگاران در تماس با مدیران و گرفتار کردن آنها در بروکراسی فقط منجر به حاد شدن مسائل و گسترش شایعات می شود،  چراکه با این رویکرد،‌‌ مسائل و تهدید‌های محیط زیست کشور زمانی درکانون توجه قرار خواهد گرفت ‌ که به قول معروف دیگر کار از کار گذشته است.

نباید فراموش کرد که محدود شدن اطلاع رسانی دراین حوزه سبب گل آلود شدن آب برای فرصت طلبان می شود، افرادی که سعی دارند با محیط زیستی نشان دادن خود ‌برای خود نان و نامی به دست بیاورند.

بنابراین باید از مدیران سازمان حفاظت محیط زیست خواست به جای محدود کردن دسترسی خبرنگاران به مدیران این سازمان شرایطی را فراهم کنند تا خبرنگاران با اطلاع رسانی بموقع بتوانند همراه سازمان حفاظت محیط زیست باشند،‌‌ زیرا انقراض اطلاع رسانی به انقراض محیط زیست دامن می زند.

مهدی آیینی

روزنامه نگار

 

مدیریت آتشین جنگل

رشد۲۰۰درصدی آتش سوزی‌ها در دو ماه ابتدایی امسال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته گواهی است بر سوء مدیریت در سازمان جنگل‌ها و سازمان‌ حفاظت محیط زیست‌

آتش زبانه می‌کشد و منابع طبیعی کشور را می‌بلعد؛ ‌پارک ملی گلستان، ‌جنگل‌های ‌کومله ‌لنگرود‌، جنگل‌های ‌عالم‌دره چرام و ‌‌‌نخلستان‌های سراوان‌ فقط بخشی از منابع طبیعی کشور است که در چند ساعت گذشته طعمه حریق شده است‌.

رشد۲۰۰درصدی آتش سوزی‌ها در دو ماه ابتدایی سال در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته گواهی است بر سوء مدیریت در سازمان جنگل‌ها و سازمان  حفاظت محیط زیست‌، ‌چون اگر غیر از این بود دست‌کم در سال‌های اخیر نیروهای‌یگان‌حفاظت‌سازمان‌جنگل‌ها و محیط زیست دراین خصوص آموزش بیشتری می‌دیدند، تجهیزات‌شان به روز می‌شد یا تعامل سازنده‌ای بین آنها با  دیگر نهادهایی که در این زمینه می‌توانند کمک حال سازمان جنگل‌ها باشند اتفاق می‌افتاد.

بنابراین باید گفت جنگل‌ می‌سوزد، ‌چون دلسوز ندارد و رتق‌و‌فتق امورش به دست ‌مدیرانی افتاده که به قول معروف حال ندارند از پشت میزهایشان‌ تکان بخورند و  از همان پشت میز‌ برای مدیریت جنگل نسخه می‌پیچند. ‌

سازمان جنگل‌ها به اندازه کافی جنگلبان ندارد، نمی‌توان این مهم را انکارکرد، اما برای رفع این کاستی و نجات جنگل‌های کشور از آتش سوزی می‌توان راهکارهای دیگری را اجرایی کرد. برای نمونه از نیروهای محلی کمک گرفت، افرادی که بخاطر آشنایی مناسب با مناطق جنگلی می توانند بموقع از آتش سوزی مطلع شوند و برای مهار آن اقدام کنند. این درحالی است که سازمان‌جنگل‌ها تاکنون نتوانسته ارتباط موثری با سازمان های مردم نهاد برقرار کند و از پتانسیل آنها استفاده کند.

مساله دیگری که به گسترش آتش سوزی در جنگل های کشور دامن می زند بی‌توجهی نهادهایی است که می توانند دراین بین تاثیر گذار باشند، اما هنگام آتش سوزی دست روی دست می‌گذارند. بسیاری از نهادها از منابع طبیعی کشور سهم خواهی می‌کنند تا بتوانند بخشی از ساحل یا جنگل های کشور را در اختیار داشته باشند، اما در مواقعی که به کمک آنها نیاز است با منابع طبیعی کشور بیگانه می شوند.برای نمونه بسیاری از بومیانی که در مناطق جنگلی شمال کشور یا زاگرس زندگی می کنند به سوخت مناسب دسترسی ندارند به همین دلیل از درختان به عنوان سوخت استفاده می کنند و به این شکل احتمال آتش سوزی را نیز افزایش می دهند. این درحالی است که اگر وزارت نفت به وظیفه خود در این خصوص عمل کند دست‌کم منابع طبیعی کشور قربانی نبود دسترسی به سوخت مناسب نمی‌شود.

فصل حریق  جنگل‌های کشور توفانی‌تر از سال‌های گذشته شروع شده است، اما در عملکرد مدیران سازمان جنگل‌ها تغییری دیده نمی‌شود‌ و آنها همچنان نتوانسته اند برنامه ای مشخص برای مهار آتش سوزی جنگل‌ها داشته باشند یا دست‌کم از امکانات دیگر نهادها بهره ببرند. به همین دلیل باید گفت این دست از مدیران هنوز  بدون درکی درست از شرایط منابع طبیعی کشور برای مهار آتش سوزی‌ها نسخه می‌پیچند، نسخه‌هایی که بر ‌آتش جنگل می‌دمند.

 

مهدی‌آیینی

روزنامه نگار

رود پای رفتن ندارد

تغییرات اقلیمی به همراه نبود مدیریت مناسب به مشکلات رودخانه‌ها دامن زده است. غالب رودخانه‌های بزرگ و معروف کشور دچار آلودگی زیست‌محیطی شده‌اند و تداوم حیات در این محیط‌ها برای آبزیان غیر ممکن شده است.

برای کاهش این آسیب باید باور کرد که روی کمربند خشک زندگی میکنیم. بارندگی کم شده و در سالهای اخیر استفاده بیش از حد از آب رودخانهها در کشاورزی، باعث کاهش کیفیت آب و افت دبی این اکوسیستمهای آبی شده است. رودخانههایی که به دریا میریزند مثل سفیدرود در شمال یا کارون، اروند، زهرهمند و حله در جنوب کشور که وابسته به دریا هستند، محل تخم ریزی ماهیها ست. اما این رودخانهها تحت تاثیر آلایندهها و کاهش دبی آب شرایط نامناسبی دارند و ادامه فعالیتهای حیاتی برای آبزیان در این محیطها با مشکل مواجه شده این درحالی است که در گذشته در کارون کوسه وجود داشت. بسیاری از گونههای دریایی چون آب رودخانههای منتهی به دریا حالت لب شور پیدا میکرد، وارد رودخانه میشدند اما در حال حاضر دبی آب رودخانه کم شده است و این کاهش دبی آب، کیفیت آن را به دلیل افزایش آلایندههای محیطی مثل فاضلاب شهری، روستایی، صنعتی و کشاورزی تحت تاثیر قرار داده و باعث شده این زیستگاهها دیگر محلی برای تخمریزی یا پرورش نوزاد آبزیان نباشد.

کاهش کیفیت آب رودخانهها در دهههای اخیر شدت یافته است. ماهیها، بنتوزها، پلانکتونها یا لاک پشتان و موجوداتی که زندگی آنها وابسته به رودخانههاست، فقط با تامین حقآبه طبیعی رودخانهها میتوانند به زندگی خود ادامه دهند.

حقآبه رودخانه حداقل آبی است که حیات موجودات داخل رودخانه را تامین میکند. خیلی از رودخانهها حقآبه طبیعی خود را ندارند و اضافه شدن آلودگی سبب شده کیفیت آب بشدت کاهش یابد. این مساله باعث مرگ و میر موجودات میشود همچنین آنها برای تخمریزی به دلیل مناسب نبودن شرایط وارد رودخانه نمیشوند.

بسیاری از گونهها به دنبال کاهش آب رودخانهها و کاهش کیفیت آن یا مهاجرت میکنند یا نسلشان منقرض میشود.

بنابراین برای جبران این آسیب باید اصل حفاظت و مدیریت پایدار برای استفاده از اکوسیستمهای آبی را به رسمیت شناخت در غیر این صورت در آینده نهچندان دور اکوسیستمهای آبی به خاطرهای خشکیده بدل خواهند شد.

محمد باقر نبوی

معاون پیشین محیط‌زیست

ویروس بی‌تفاوتی ‌در دل محیط زیست

محیط‌بانی نان ندارد، نام ندارد؛ محیط‌بانی شغل عاشقی است. اگر پای درد دل محیط‌بانانی که سن و سالی از آنها گذشته بنشینید محال است در توصیف شغل‌شان از این جنس جملات بکار نبرند.

اما خبرهایی که از برخی پاسگاه‌های محیط‌بانی به گوش می‌رسد حکایت دیگری نقل می‌کند،‌ واقعیتی که تلخ است و هشدار می‌دهد این روزها عاشقی برای برخی محیط‌بانان دیگر اهمیتی ندارد، محیط بانانی که سختی کار و حقوق پایین‌شان را بهانه می‌کنند تا دست در دست خون آلود شکارچیان غیر مجاز بگذارند و با آنها به یادگار روی لاشه خونی حیوانات عکس بگیرند، محیط‌بانانی که چشم می‌بندند به روی قاچاقچیان آب و خاک و به قول معروف زیر سبیلی رد می‌کنند، تخلف سودجویانی را که سلامت آب و خاک کشور را نشانه رفته‌اند.

جیره غذایی اندک، نبود تجهیزات، شیفتهای طولانی، استراحت اندک و وعدههایی که هیچوقت اجرایی نمیشود؛ نمیتوان شرایط نامناسب محیطبانان را ندید، اما اینکه این سختیها دلیلی باشد برای همراهی برخی محیطبانان با شکارچیان و تخریبکنندگان محیطزیست کشور قابل توجیه نیست.با این حال اما هنوز پشت محیطزیست کشور گرم است به محیطبانانی که برای آب، خاک و تنوع زیستی این کشور از جان مایه میگذارند. گواهش ۱۲۰ محیطبانی که شهید شدند یا آنها که حین ماموریت آسیب دیدند و جانباز لقب گرفتند.

محیطبانانی مثل موسوی که در این صفحه با دنیای زیبایش آشنا شدید یا شجاع مومنی که در اعتراض به صدور پروانه شکار، نامهای سرگشاده نوشت و مدتی پیش در گفتوگو با ما از بی تفاوت شدن برخی از همکارانش گله کرد و گفت کم نیستند محیط بانانی که از پاسگاه محیطبانی خارج نمیشوند، اما از حال خوب حیات وحش منطقه گزارش میدهند.

ماجرایی که ما و محیط بانانی مانند سید باقر و شجاع را نگران میکند بیتفاوت شدن برخی از محیطبانان است، محیطبانانی که لباس محیط بانی در تن ترجیج میدهند پا روی پا بگذارند تا متخلفان، مناطق چهارگانه محیطزیست را فتح کنند.

ویروس بیتفاوتی به جان محیطزیست کشور افتاده، ویروسی که پس از آلوده کردن برخی مدیران و شهروندان اکنون قلب مناطق حفاظت شده کشور و قلب برخی محیطبانان را نشانه گرفته تا با انقراض عشق به محیطزیست ریشه حیات را بخشکاند.

مهدیآیینی

روزنامهنگار

مقابله با آتش بدون برنامه

سازمان جنگل‌ها برای مقابله با حریق‌های حادث شده در عرصه‌های طبیعی، لجستیک، پشتیبانی و مونیتورینگ مناسبی ندارد. این سازمان صرفا به برنامه کنترلی آن هم با ابتدایی‌ترین وسایل و امکانات شامل بیل، چنگ و… روی می‌آورند. از آنجا که اغلب آتش‌سوزی‌ها در مناطق صعب‌العبور رخ می‌دهد، برنامه‌های کنترلی با وسایل ابتدایی با شکست مواجه می‌شود.

به نظر میرسد این سازمان در مقابله با حریق از امکانات قانونی خود استفاده نمیکند، زیرا طبق قانون در مواقع آتشسوزی تمام نیروها موظف به ارائه نیرو، خدمات و امکانات هستند، اما شما هیچگاه همکاری این نیروها را نمیبینید. سوال این است که چرا این همکاریها انجام نمیشود؟ آیا سازمان در مواقع حریق درخواست کمک میکند و سایر نهادها با این مجموعه همکاری نمیکنند؟ اگر سازمان درخواست همکاری به سازمانهای دیگر در مواقع آتشسوزی نمیدهد، به شدت مقصر است و اگر درخواست میدهد و سایر نهادها به این مجموعه کمک نمیکنند، باید طبق قانون از آنها شکایت کند تا این رفتار دیگر دستگاهها برای آنها تبعات حقوقی داشته باشد. در هر صورت سازمان جنگلها در این هماهنگیها بشدت ضعیف عمل می کند..

پیش از این هم پیشبینی کرده بودم که امسال سال آتشسوزی است. برای این گفته چند دلیل دارم. امسال بهار پربارانی داشتیم و این مساله باعث انبوهی گیاهان علفی میشود. این گیاهان در مدت کوتاهی خشک میشوند و وقتی خشک شدند، به سرعت برای آتشسوزی آماده میشوند. در زاگرس که درختان آن بشدت تحت استرس هستند، گیاهانی که تروفیت نامیده میشوند به شدت در این اکوسیستم توسعه پیدا کرده است. این گیاهان از دسته علفهای هرز هستند و رویش آنها در جنگل نشاندهنده شرایط نامناسب گسترش جنگل و افزایش خطر آتشسوزی است. تروفیتها با یک گرمای معمولی و حتی با انعکاس نور ته استکان به درجه اشتعال میرسند و در جنگل آتشسوزی ایجاد میکنند. سازمان جنگلها باید برای چنین شرایطی برنامهریزی داشته باشد و تجهیزات و پشتیبانی مناسب را فراهم کند.

دکتر هادی کیادلیری

رئیس انجمن علمی جنگلبانی

بالا