آخرین خبرها
خانه / یادداشت (برگ 26)

بایگانی دسته بندی ها : یادداشت

اشتراک به خبردهی
  • هوای تهران به باد رفته

    هوای تهران به باد رفته

    آسمان کلانشهر‌های کشور این روز‌ها خاکستری است و آلودگی‌هوا برای شهروندان شمشیرش را از رو بسته است. د...

  • همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

    همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

    چرا حفظ محیط‌زیست مهم است؟ پاسخ به این پرسش برای بسیاری از خوانندگان بدیهی به‌نظر می‌رسد اما لازم اس...

  • برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

    برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

    آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایش...

  • دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

    دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

    «سلاح محیط‌بانان پلاستیکی است و آنها نمی‌توانند در برابر شکارچیان متخلف از آن استفاده کنند.» روایت‌ه...

  • مدیریت حیرت‌آور

    مدیریت حیرت‌آور

    جهان از نحوه کنترل کرونا در ایران در حیرت است. برای کمک به مهار کرونا در هند آماده‌ایم. برای مهار آت...

  • مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

    مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

    آتش‌سوزی‌ها در زاگرس هرسال بیشتر می‌شود؛ زیرا پارامترهایی که بر این روند تاثیر می‌گذارد هر سال افزای...

  • فاجعه بزرگ شروع شده است

    فاجعه بزرگ شروع شده است

    هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بین‌المللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیش‌ه...

  • مدیریت نیستی محیط‌زیست

    مدیریت نیستی محیط‌زیست

    هفته محیط‌زیست از امروز در کشورمان شروع می‌شود و به همین مناسبت قرار است رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست...

  • مدیریت خشکیده

    مدیریت خشکیده

    خشکسالی، شکارچی حیات وحش شده‌است، فلامینگوها در بختگان زمینگیر شده‌اند و دوستداران محیط‌زیست برای نج...

  • فرق است بین خر و گورخر

    فرق است بین خر و گورخر

    گورخر آفریقایی درون جوی آبی افتاده است و به دلیل استرس زیاد قادر به حرکت نیست، کمی آن طرف‌تر مردی تق...

وزارتخانه یا سازمان فرقی ندارد؛ جوانان گم شده‌اند

 

تاسیس وزارت ازدواج و طلاق ، طرحی است که بتازگی یکی از نمایندگان مجلس آن را مطرح کرده و این که این طرح چقدر پخته یا خام است موضوع این نوشته نیست، بلکه نکته اینجاست که مسئولان و کارشناسانی که می‌خواهند به مشکلات جوانان رسیدگی کنند، تاکنون هیچ وقت از مقام طرح ایده‌هایی اینچنینی فراتر نرفته‌اند، زیرا این بار اولی نیست که چنین راهکاری مطرح می‌شود و به احتمال زیاد در آینده نیز کم نیستند افرادی که با ارائه طرح تاسیس وزارتخانه یا سازمان با نام‌هایی که بیشترشان از مشکلات جوانان الهام گرفته شده، سعی در مطرح کردن خود دارند.

 

 برای نمونه اوایل مرداد امسال نیز جمعی از نمایندگان مجلس با بیان این که وزارت ورزش و جوانان فقط به مسائل ورزشی می پردازد، به فکر جدا کردن بخش جوانان از این وزارتخانه افتادند به احتمال زیاد آنها یادشان رفته بود که تابستان سال 90 نمایندگان این طرح را به دولت وقت تحمیل کردند تا بتوانند به این وسیله معاون رئیس جمهور در سازمان تربیت بدنی را وادار به پاسخگویی کنند.

متاسفانه آن زمان دولت نیز برای تلافی این کار نسبت به مسائل وزارت ورزش و جوانان بی اهمیت تر از همیشه شد تا آنجا که تاکنون وظایف مدیران وزارت ورزش و جوانان تدوین نشده و ادغام این دو نهاد فقط در حد تابلوهایشان بوده است.

باید تاکید کرد که مشکل اصلی، نبود نیروی متخصص و دلسوز در این حوزه است، زیرا تاکنون بخش جوانان این وزارتخانه فقط به بررسی مشکلات جوانان و ابراز نگرانی بسنده کرده است.

افزون بر این و برخلاف نام این وزارتخانه، جوانان آن طور که باید با آن آشنا نیستند و کمتر جوانی را می توان پیدا کرد که از بخش جوانان وزارتخانه ورزش و جوانان اطلاعی داشته باشد.

دلایل زیادی سبب این ماجرا شده، زیرا مدیران این بخش یاد گرفته اند در اتاق های دربسته تشکیل جلسه بدهند و برای مشکلات جوانان نسخه هایی بپیچند که هیچ دردی را دوا نمی کند، زیرا برخی از آنها درک درستی از سبک زندگی کنونی جوانان ندارند.

این درحالی است که مدیران چنین نهادی باید از نزدیک از دغدغه جوانان باخبر بودن و برای حل آنها قدم های موثری بردارند، نه این که در اتاق های خود بنشینند و هرازگاهی در نشست های خبری خود ادعا کنند از مشکلات جوانان باخبرند، چون این روزها مشکلات جوانان آن قدر عیان است که یافتن آنها نیاز به کار کارشناسی ندارد.

به همین دلیل باید از مسئولان خواست به جای ارائه این طرح های دم دستی که در صورت تصویب برای مشخص شدن ردیف بودجه آن سال ها باید به انتظار نشست، کمی برای جوانانی که در هیاهوی مسئولان گم شده اند، زمان بگذارند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

 

آزادي را به پيشواز ببريد

گونه‌های جانوری کشورمان حال و روز خوبی ندارند، از یک سو شکارچیان غیرمجاز عرصه را بر آنها تنگ کرده‌اند و از سوی دیگر قوانینی که برای حمایت از آنها تعریف شده، قدیمی است و نیاز به بازنگری دارد.

  هرچند مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست کشور از تشکیل کمیته های بحران و تلاش برای افزایش جریمه های صید و شکار برای حمایت بیشتر از آنها حرف می زنند، اما نکته اینجاست که سرمایه گذاری برای فرهنگ سازی و فعال کردن سازمان های مردم نهاد، بیش از هر حرکتی می تواند سبب حفظ گونه های جانوری کشور شود، اما به نظر می رسد مسئولان محیط زیست کشور کمتر تمایلی به سرمایه گذاری در این بخش دارند، زیرا تاکنون برنامه جامعی در این باره ارائه نشده، این درحالی است که آنها بخوبی از بازتاب حرکت های هرچند کوچک نمادین در این باره آگاهی دارند.

برای نمونه حدود چهار ماه از زمانی که رئیس سازمان محیط زیست کشور مانع قربانی کردن گوسفند در مراسم استقبالش در اراک شد، می گذرد.

آن زمان ابتکار وقتی متوجه شد مسئولان این شهر قصد دارند برای خوشامدگویی از او گوسفندی را قربانی کنند، مانع این کار شد.

این حرکت نمادین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از چشم رسانه ها پنهان نماند و خیلی ها او را تحسین کردند، هرچند از این اقدام روزها می گذرد، اما دوشنبه گذشته نیز مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست استان قزوین هنگام خوش آمدگویی به معصومه ابتکار دست به حرکت نمادین دیگری زدند که می توان از آن به عنوان نتیجه اقدام رئیس سازمان حفاظت محیط زیست یاد کرد، ماجرا از این قرار است که وقتی او در سفرش به قزوین به دهکده طبیعت و بوستان باراجین رفت، مسئولان به جای قربانی کردن گوسفند، چند پرنده (سره) را از قفس آزاد کردند.

این کار نیز مانند جلوگیری از ذبح گوسفند خیلی ها را در فضای مجازی به تحسین وا داشت به همین دلیل باید به مسئولان سازمان محیط زیست کشور پیشنهاد داد که با فرهنگ سازی و تلاش برای تنظیم بخشنامه ای از سوی دولت می توانند کاشت درخت یا آزاد کردن برخی پرنده های وحشی را که از قاچاقچیان حیوانات کشف و ضبط می شود، جایگزین ذبح حیوانات کنند.

افزون بر این سازمان حفاظت محیط زیست می تواند مقدماتی را فراهم کند که آزاد کردن برخی پرندگان یا کاشت درخت نیز در مراسم جشن ازدواج جوانانی که به دور از تشریفات، زندگی مشترکشان را آغاز می کنند، صورت گیرد تا به این شکل خانواده ها از لزوم حفظ حیات وحش آگاه شده و به برگزاری ازدواج آسان نیز تشویق شوند.

حیات «حیات وحش» در سراشیبی تند سقوط

هفت روباه، هفت دم بریده و هفت لاشه غرق در خون؛ شرح صحنه دردآوری است که افرادی که نمی‌توان نامشان را حتی شکارچی گذاشت آن را به تصویر کشیده‌اند. مشخص نیست چند روز طول کشیده تا آنها همه روباه‌ها را صید کنند، اما معلوم است که آنها در یک لحظه لوله‌های اسلحه خود را به سمتشان نشانه رفته و بعد از بریدن دم آنها لاشه‌های ‌غرق درخون و سلاخی شده روباه‌ها را کنار جاده پشت سر هم قطار کردند.معلوم نیست این حرکت غیرانسانی با چه هدفی دنبال شده، زیرا برخی از اهالی کمشچه اصفهان صبح دوشنبه این صحنه دردآور را به تماشا نشستند و حالا منتظرند مسئولان درباره دلیل این حادثه توضیح بدهند.

هر چند می توان موضوع را قدرت نمایی شکارچی های غیرقانونی دانست یا این که این عمل زشت آنها را به عنوان پیامی برای مسئولان حفاظت محیط زیست در نظر گرفت که انگار شیرازه کار از دستشان خارج شده، زیرا مدتی است خبرهای کشتار حیوانات خیلی بیشتر از گذشته و حتی در کنار ساختمان اصلی این سازمان نیز به گوش می رسد، هر چند مسئولان کنونی محیط زیست این ماجرا را به پای اطلاع رسانی درست می گذارند، اما نباید فراموش کرد که محیط زیست کشور نسبت به گذشته شرایط شکننده تری پیدا کرده و هر روز سراشیبی سقوط را با سرعت بیشتری پشت سر می گذارد.

نکته اینجاست که بیشتر حوادث تلخی که در حوزه محیط زیست کشور رخ می دهد ریشه در ناآگاهی مردم و نبود ضمانت اجرایی قانون دارد، زیرا تاکنون برنامه فرهنگی مشخصی برای آشتی دادن طبیعت و مردم اجرا نشده، نمونه اش صدها باغ وحش غیراستاندارد و مسئولان آموزش ندیده آنهاست که با رفتار اشتباه خود هر چه بیشتر انسان ها را نسبت به گونه های جانوری بدبین می کنند، چون در همه جای دنیا باغ وحش ها محلی است برای آشتی دادن مردم و گونه های جانوری، اما در کشور ما این سیاست برعکس عمل می کند.

افزون بر این می توان به بازدارنده نبودن جریمه ها اشاره کرد، برای نمونه جریمه کشتن روباه برای هر قلاده 320 هزار تومان بود که مسئولان در بازنگری های خود قصد داشتند آن را به 300 هزار تومان کاهش دهند.

بنابراین باید به مسئولان سازمان حفاظت محیط زیست گفت آنها باید هر چه زودتر برای بازنگری در قانون و افزایش جریمه ها وارد عمل شده و لایحه ای را در این خصوص به مجلس ببرند، زیرا به نظر می رسد آنها منتظرند تا نماینده های مجلس با تنظیم طرحی در این باره اقدام کنند. در چنین شرایطی باید هشدار داد وضع محیط زیست آن قدر شکننده است که کمتر بی توجهی را تاب نمی آورد.

مهدي آييني/گروه جامعه

88 درصد ایرانی‌ها با منابع طبیعی بیگانه‌اند

ایرانی‌ها 3.6 برابر ظرفیت منابع طبیعی کشور خود از آن بهره‌برداری می‌کنند، برای نمونه ما سالانه بیش از ده‌میلیارد متر مکعب از آب‌های زیر زمینی کشور برداشت کرده و هر روز به معضل کمبود آب کشور دامن می‌زنیم تا آنجا که اکنون 290 سفره زیرزمینی کشور که مساحتی بیشتر از دریاچه ارومیه دارند، به مراتب وضع‌شان وخیم‌تر از این دریاچه است، ولی چون به چشم نمی‌آیند، دغدغه هیچ کس نیستند. اوضاع به شکلی است که اگر اکنون صرفه جویی را آغاز کنیم به بیش از چهار دهه زمان نیاز داریم تا به شرایط 30سال قبل کشور بازگردیم.

می توان گفت اگر بهره برداری از منابع طبیعی کشور به همین روال ادامه پیدا کند برای برگشت به شرایط ایده آل باید وسعت کشور 3.6 برابر وسعت کنونی شود.

دراین میان یکی از عوامل اصلی تخریب محیط زیست کشور ناآگاهی مردم است، زیرا به گفته معاون آبخیزداری سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور فقط 12 درصد ایرانی ها می دانند، تخریب منابع طبیعی یعنی چه.

این درحالی است که بر اساس قانون عرصه هایی مانند جنگل ها، مراتع، بیشه های طبیعی، اراضی جنگلی، چمنزارها، بوته زارها، نیزارها، تالاب ها، مرداب ها، اراضی ساحلی، اراضی بیابانی و کوهستانی، کویر ها، شنزارها، منابع خاک، آبراهه ها، بستر دریاها، دریاچه ها، خلیج ها، جزایر، جنگل های دست کاشت و پارک های جنگلی جزو منابع طبیعی به حساب آمده و هر عملی که سبب آسیب دیدن آنها شود، تخریب منابع طبیعی است؛ از چرای زودرس و بی رویه دام گرفته تا بهره برداری بیش از حد از معادن.

اما مشکل فقط رفتار مردم نیست، زیرا بخشی از گناه ناآگاهی مردم به دوش مسئولان است، چون تاکنون هیچ برنامه فرهنگی قابل قبولی برای معرفی این مناطق، لزوم حفظ و نحوه استفاده آنها تهیه نشده است.

افزون بر این ناآگاه بودن برخی مدیران نیز به این مشکل دامن زده است، برای نمونه برخی مسئولان گرم شدن کره زمین و گرم و خشک بودن بخش وسیعی از کشور را دلیل اصلی مشکلات زیست محیطی می دانند، در حالی که برخلاف دیگر کشورها در ایران سالانه بیش از 68 درصد حجم بارش های کشور تبخیر می شود و مسئولان تاکنون برای کاهش این آمار اراده ای از خود نشان نداده اند.

بخش دیگری از مشکلات در این حوزه به نبود اعتبار و نیروی کافی در سازمان های درگیر مربوط می شود. البته ضعف قوانین و قدیمی بودن آنها را نیز نباید نادیده گرفت، زیرا نامشخص بودن مالکیت دولت بر بخش زیادی از اراضی ملی سبب شده بستر برای فعالیت سودجوها و تغییر کاربری منابع طبیعی کشور مهیا باشد. به همین دلیل به نظر می رسد رفع مشکلات زیست محیطی کشور ریشه در فقرآگاهی مردم و نبود مدیران کارآمد دارد.

مهدی آیینی – گروه جامعه

ف.ف اینجا م. ر آنجا؛ آقای مسئول شما کجا؟

مهدی آیینی

مهدی آیینی

کار از رسم شدن گذشته، اگر همین طور پیش برود زیرمیزی گرفتن برخی پزشکان تا مدتی دیگر عرف می‌شود، چون دیگر کمتر پزشکی را می‌توان پیدا کرد که قسم بقراط را به یاد بیاورد، اما دم از زیرمیزی یا حق مطب نزند. فقط برخی از آنها که هنوز ارزش های پزشکی برایشان کاملا از بین نرفته، بهانه های تازه ای می آورند. برای نمونه برخی از پزشکان بعداز عمل جراحی به بیماران خود می گویند، هنگام عمل چند دانشجوی پزشکی به او کمک کرده اند بنابراین بهتر است، بیمار مبلغی را برای قدردانی از آنها در نظر بگیرد.

در مرحله بعد آقای پزشک از بیمار می خواهد مبلغ مورد توافق را خارج از بیمارستان و از طریق عابربانک به حسابش واریز کنند البته برخی هم هستند که تا زیر میزی نگیرند، جراحی را انجام نمی دهند، یا برخی از پزشکان در اتاق عمل هم از بیمارشان سراغ حق مطب خود را می گیرند بنابر این وقتی رسانه ها از گرفتن بیش از یک میلیارد تومان زیرمیزی از سوی پزشکان در سال گذشته خبر می دهند، نباید تعجب کرد، زیرا این عدد فقط مربوط به پزشکانی است که بیماران از آنها شکایت کرده و مسئولان وزارت بهداشت از آنها باخبرند. داستان زیرمیزی گرفتن پزشکان داستان تازه ای نیست، دیگر شخص یا مسئولی را نمی توان پیدا کرد که بگوید از زیر میزی گرفتن پزشکان بی خبر است.

نکته اینجاست که هر روز تعداد بیشتری از کادر درمانی بیمارستان ها با پزشکان برای گرفتن زیرمیزی همراه می شوند، از مدیران بیمارستان ها بگیرید تا تکنیسین ها.

کار به جایی رسیده که برخی از نگهبانان بیمارستان ها نیز برای اجازه دادن به افرادی که به ملاقات بیماران می آیند برای خود این حق را قائل می شوند که از ملاقاتی ها حق ورود و خروج از بیمارستان بگیرند.

همه این نابسامانی ها در حوزه بهداشت و درمان به این دلیل است که بر خلاف تازه نبودن این ماجرا هیچ وقت اراده ای قوی در بین مسئولان برای برخورد با آن وجود نداشته است.

برای نمونه مسئولان وزارت بهداشت بتازگی ادعا کرده اند در این خصوص با هیچ کس تعارف ندارند، اما به نظر می رسد این جدیت نیز سرنوشتی مانند وعده های مسئولان قبلی پیدا کند، زیرا سایت خانه ملت دیروز چند حرف الفبا را کنار هم گذاشت و مدعی شد آنها نام و نشان 14 پزشک متخلف است که زیرمیزی های میلیونی از بیمارانشان گرفته اند، نکته اینجاست که تعداد این پزشکان خیلی بیشتر از این افراد است به همین دلیل باید گفت تجربه نشان داده که مبارزه با فساد تا زمانی که در حد حروف الفبا و معرفی افرادی مانند خانم ف.ف یا آقای م.ر باشد، راه به جایی نخواهد برد.

مهدی آیینی – گروه جامعه

آموزگار واقعی به جامعه خواب‌زده تلنگر می‌زند

لب به خنده باز نمی‌کرد، سعی می‌کرد حرف نزند، تا آنجا که می‌توانست با سرو گردن منظورش را بیان می‌کرد یا این‌که سرش را پایین می‌انداخت و خیلی خلاصه و سریع چند جمله‌ای را به زبان می‌آورد.

مشکل اینجا بود که بیشتر دندان هایش پوسیده بود، به همین دلیل تلاش می کرد چشم هیچ کس به دندان هایش نیفتد، زیرا بارها به دلیل پوسیدگی دندان هایش در مدرسه یا در جمع همسن و سال هایش مورد تمسخر قرار گرفته بود.

از طرفی وضع مالی خانواده اش هم مناسب نبود، پدرش فوت کرده و ناچار مادرش بار خانواده را به دوش می کشید، اما زور مادر به هزینـــه های دندانپزشکی نمی رسید، زیرا اندک درآمد او به زحمت کفاف هزینه های خوراک و پوشاک شان را می داد.

اما پسرک تقصیر نداشت، او می خواست حداقل مانند دیگر همکلاسی هایش با خیال راحت حرف بزند و بدون ترس از مسخره شدن بخندد.

مدت ها بود از ته دل نخندیده بود و به یکی از گوشه گیرترین کودکان مدرسه و محله اش تبدیل شده بود. چند سالی بود که پسرک با این مشکل کلنجار می رفت، کم کم داشت از دنیای درس و مدرسه فاصله می گرفت چون دنیای کودکانه اش هـــر روز تیره تر می شد.

افراد زیادی در اطرافش زندگی می کردند که توان مالی کمک به او را داشتند، اما حرص و طمع آنها را بی تفاوت کرده بود، ولی سرانجام یکی که پسرک را بخوبی می شناخت مشکلات خود را نادیده گرفت.

او با این که همسرش بیمار بود و مشکلات زیادی داشت، 800 هزار تومان معادل حقوق یک ماه خود را به درمان شاگردش اختصاص داد.

این حکایت محمود حیدری زادی، یکی از آموزگاران مدرسه شهید مطهری شهرستان چرداول ایلام است که بتازگی رسانه ای شده، او که فقط از راه تدریس امرار معاش می کند با عمل خود درس بزرگی به دانش آموزان، همکاران، هم استانی ها و هموطنانش داد و یاد آور شد که کلاس درس آموزگاران واقعی محدود به کلاس درس، مدرسه یا دانشگاه نیست.

تعداد آموزگاران نیکوکار درکشورمان کم نیست،براي نمونه مدتي قبل محمد علي محمديان، معلم مدرسه شيخ شلتوت مريوان براي همدري و کمک به يکي از دانش آموزان خود که به دليل مبتلا شدن به بيماري سرطان موهاي سرش ريخته است، موهاي سرخود را تراشيد. آقاي معلم به اين شکل توانست مشکل دانش آموز  خود را در سطح وسيعي مطرح کرده و به گوش مسئولان برساند.افزون براين مي توان به زهرا دیورخش، مدیر یکی از مدارس محروم رامهرمز استان خوزستان اشاره کرد،او وقتی فهميد يکي از دانش آموزان مدرسه اش به دليل ناهنجاری جمجمه با مشکلات زيادي رو به رو شده همه تلاش خود را براي درمان او به کار گرفت و توانست بخشي از مشکلات دانش آموزش را برطرف کند.

نکته اینجاست که تعداد مراکز خيريه در کشورمان کم نيست مدتي قبل مدیرکل امور اجتماعی و موسسات خیریه سازمان اوقاف و امور خیریه کشور تعداد این مراکز را 15 هزار موسسه عنوان کرد.اين درحالي است که هيچ وقت ارگان واحدي به فعاليت اين مراکز نظارت نکرده کرده است.به طور حتم اگر اين مراکز به خوبي به وظايف خود عمل مي کردند هيچ وقت آموزگاري مانند حيدري زادي ناچار نمي شد که براي بهبود وضع دانش آموزش مشکلات خود را ناديده بگيرد. افزون بر اين با توجه به فعاليت آموزگاران نيکوکار در کشوروزارت آموزش و پرورش مي تواند با کمک سازمان بهزیستی باید برای آنها مقدمات تشکیل موسسه ای خیریه را فراهم کند، زیرا آموزگاران بخوبی از مشکلات دانش آموزان باخبرند و می توانند با رایزنی با نیکوکاران بهتر از هر شخص دیگری برای برطرف کردن مسائل و دغدغه های دانش آموزان نیازمند، قدم بردارند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

قانون وقتی رسید که آهو دیگر نفس نداشت

بيابان را سراسر غم گرفته؛آهو با همه توان می‌دود تا جانش را نجات دهد، اما این بار شکارچی جانوری از جنس خودش نیست و اسلحه‌ای هم او را نشانه نرفته تا با دویدن بتواند خود را نجات دهد. این بار آهو گرفتار معرکه‌ای شده که برایش حکم جدالی نابرابر را دارد، هر لحظه صدای غرش موتورسیکلت بیشتر از قبل سکوت بیابان را شکسته ودر گوش آهو می‌نشیند.آهو با سرعت باد می دود، اما فردی که حتی نمی توان نامش را شکارچی گذاشت، هر لحظه بیشتر از قبل به سرعت موتورش می افزاید. کار به جایی می رسد که موتورسوار همپای آهو در بیابان حرکت می کند، اما آهو هر لحظه توانش را از دست می دهد، ولی موتور سوار دیوانه وار در بیابانی که خبری از محیط بان یا پلیس در آن نیست با خیال راحت موتورش را می راند.

این تعقیب و گریز خیلی زمان نمی برد؛ پس از چند دقیقه نفس آهو بند می آید و بر اثر خستگی زیاد پیکر نیمه جانش تسلیم نبردی نابرابر می شود. این شیوه حیوان​کشی روش جدیدی نیست، بلکه مدت هاست برخی از بومیان فرصت طلب مناطق کویری یا آنهایی که در حاشیه پارک های ملی یا پناهگاه های حیات وحش زندگی می کنند از آن برای کشتن جانوران استفاده می کنند.

به این شکل که آنها با استفاده از خودرو یا موتورسیکلت هایی که معمولا به عنوان اماراتی شناخته می شوند، در دشت ها و بیابان ها حیوانات را تعقیب کرده تا آنجا که به دلیل تعقیب زیاد حیوان از نفس می افتد یا با نزدیک شدن به آن با زنجیر یا شیء دیگر به سر حیوان ضربه زده تا زمینگیرش کنند.

متاسفانه به دلیل کمبود محیط بان و نبود مدیریت درست در این حوزه بسیاری از فرصت طلبانی که به این شکل جان گونه های حیات وحش را می گیرند، هیچ وقت مجازات نمی شوند، مگر این که اتفاقی گرفتار قانون شوند.

برای نمونه در تازه ترین اتفاق ماموران پاسگاه انتظامی صالح آباد دامغان پس از مشکوک شدن به سرنشینان یک پراید آن را متوقف کرده وپس از بازرسی صندوق عقب خودرو، آهوی نیمه جانی را پیدا کردند.

سرنشینان خودرو ابتدا به ماموران گفتند با آهو تصادف کرده و قصد دارند، آن را به مرکز دامپزشکی منتقل کنند، اما دروغ آنها خیلی زود فاش شد، زیرا روی بدن نیمه جان آهو آثاری از جراحت وجود نداشت، آنجا بود که ماموران پرده از راز متخلفان برداشتند.

متاسفانه ماموران دیر متوجه این عمل غیرانسانی سرنشینان پراید شدند، چون آهو دقایقی بعد از انتقال به اداره حفاظت محیط زیست دامغان تلف شد.

نتیجه کالبدشکافی آهو بداقبال هم تاکید کرد که پاره شدن طحال و پر شدن ریه هایش از خون به دلیل دویدن زیاد، عامل مرگش بوده است. این بار اول و آخر نیست که گونه های جانوری قربانی ناآگاهی برخی افراد و بازدارنده نبودن قوانین می شوند.

برای تکرار نشدن چنین موضوعاتی باید سازمان حفاظت محیط زیست در مناطقی که این جرایم رخ می دهد، دست به کار فرهنگی زده و با شناخت مشکلات اقتصادی و اجتماعی بومیان منطقه از دیگر دستگاه ها برای رفع آنها کمک بگیرد. افزون بر این، با بازنگری در قوانین نیز می توان مانع تکرار چنین حوادثی شد.

مهدي آييني/گروه جامعه

بسوزيد و بسازيد؛اما از باغ وحش ها فرار نکنيد

مهدی آیینی

مهدی آیینی

با کثیفی، غیراستاندارد بودن، شیوع بیماری مشمشه، پشه میاز، نبود غذای مناسب و نگهبان آگاه بسازید، اما از باغ وحش‌ها فرار نکنید. این کمترین توصیه ای است که می توان به گونه های جانوری باغ وحش ها که تا این لحظه زنده مانده اند، کرد؛ زیرا اجل به گوزنی که چند روز پیش از باغ وحش ارومیه فرار کرد، فرصت نداد که این پیام را برای دوستانش به ارث بگذارد.

ماجرا از این قرار است که مدتی قبل یکی از مارال هایی که در باغ وحش درنای ارومیه نگهداری می شد، شرایط این مرکز را تاب نیاورد و زمانی که فرصت فرار پیدا کرد، از آنجا بیرون زد، اما این گوزن به دلیل این که مدت ها بود در باغ وحش زندگی می کرد، خبر از شرایط وخیم بیرون از باغ وحش نداشت به همین دلیل خیلی طول نکشید که هدف گلوله اسلحه شکارچیان غیرمجاز قرار گرفت و کشته شد.

به این شکل که روز گذشته ایسنا خبر داد، ماموران یگان حفاظت پارک ملی دریاچه ارومیه هنگام گشت زنی و کنترل سواحل دریاچه ارومیه در محدوده «توپراق قلعه» لاشه بی جان این گوزن را پیدا کردند.

البته این بار اول و آخری نیست که گونه های جانوری قربانی غیراستاندارد بودن 700 باغ وحش و مرکز نگهداری حیوانات کشور می شوند.

برای نمونه می توان به ماجرای شیرهای پارک ارم اشاره کرد که دستور مرگشان به دلیل مبتلا شدن به بیماری مشمشه صادر شد یا ماجرای شیر بد اقبال پارک بعثت دزفول را یادآور شد که قربانی فضای کوچک باغ وحش و نبود گلوله و دارت بیهوشی این مرکز شد البته باید به این موارد چند مرگ مشکوک و بیماری حیوانات را اضافه کرد که در باغ وحش ها اتفاق افتاد و هیچ وقت رسانه ای نشدند.

این درحالی است که متاسفانه خارج از باغ وحش ها نیز محیط امنی برای گونه های جانوری نیست، زیرا روزی نیست که کشتار آنها به دست شکارچی های غیرمجاز خبرساز نشود.

افزون براین تخریب، ساخت و ساز جاده و احداث معدن در زیستگاه های حیات وحش سبب شده تعداد زیادی از آنها هر سال در اثر تصادف با خودرو جانشان را از دست بدهند. به همین دلیل باید از مسئولان خواست برای حفظ اندک باقیمانده گونه های جانوری اراده بیشتری از خود نشان دهند یا دست کم با حمایت از بخش خصوصی و پرداخت وام های کم بهره راه را برای جایگزین شدن پارک های حیات وحش به جای باغ وحش های غیراستاندارد هموار کنند.

 

خودکشی تدریجی سالانه 150 هزار ایرانی

بی‌دلیل نیست که اصطلاحی مانند «مرگ همیشه برای همسایه است»، بین ایرانی‌ها رایج شده، زیرا مرور علل مرگ و میر در کشور بیانگر این حقیقت است که منشأ مرگ بیش از 150 هزار نفر در کشور فشارخون، قند و کلسترل بالا، سیگار، قلیان، تغذیه ناسالم، چاقی و کم‌تحرکی است.

  این هفت عامل شناخته شده براحتی سبب بیماری های مزمنی مانند بیماری قلبی و عروقی یا دیابت شده و جان انسان های زیادی را می گیرد.

برای نمونه با توجه به آمار منتشر شده از سوی سازمان ثبت احوال، سال گذشته بیماری های قلبی و عروقی به عنوان دلیل مرگ حدود 123 هزار نفر در شناسنامه های باطل شده آنها ثبت شد.

این در حالی است که این افراد حداقل می توانستند با پرهیز از این هفت عامل خطرساز و شناخته شده دست به خودکشی تدریجی نزنند، چون این روزها با توجه به اطلاع رسانی رسانه ها کمتر شخصی را می توان پیدا کرد که از خطرات این هفت عامل بی خبر باشد.

به نظر می رسد آنچه سبب شده هر سال خیلی ها آگاهانه دست به خودکشی تدریجی بزنند سهل انگاری و طرز فکر اشتباه آنها و کم کاری برخی از سازمان های مسئول در این حوزه است. برای نمونه برخی ها تصور می کنند همیشه از خطر دور هستند و اتفاق های ناگوار فقط برای دیگران رخ می دهد.

در این میان نمی توان همه گناه را به پای شهروندان و طرز فکر آنها گذاشت، زیرا با این که مدل سازی انجام شده از سوی وزارت بهداشت گواه این است که تا سال 1404 حدود 70 درصد بار بیماری کشور را بیماری های غیرواگیر تشکیل می دهد، در این وزارتخانه اراده ای قوی برای کاهش این آمار دیده نمی شود، زیرا مشاور معاون بهداشت و رئیس واحد بیماری های غیرواگیر وزارت بهداشت دراین باره به ایسنا گفته است: ساختارها و منابع موجود پاسخگوی نیازهای بیماری های غیرواگیر در کشور نیست واکنون ساختار مشخصی دراین باره در وزارت بهداشت وجود ندارد.

افزون براین اختیارات و منابع بخش بیماری های غیرواگیر وزارت بهداشت نیز به اندازه بیماری های واگیر شفاف نیست.

نبود واحدی برای نیازسنجی و ثبت بیماری ها نیز یکی دیگر از ضعف های مدیریت بیماری های غیرواگیر در کشور است، زیرا اکنون پرداختن به بیماری های غیرواگیر سلیقه ای انجام می شود.

این در حالی است که منطق حکم می کند این بیماری ها باید براساس عوامل خطر و بار بیماری در واحدی مشخص اولویت بندی و بررسی شود بنابراین با توجه به نقش عوامل فرهنگی و نبود سیاست های پیشگیرانه در این حوزه مسئولان باید با سرمایه گذاری در بخش فرهنگی، طرز فکر برخی از شهروندان را تغییر داده و از خسارتی که بیماری های غیرواگیر به سرمایه های انسانی کشور وارد می کند، کم کنند.

مهدي آييني/گروه جامعه

آقای دکتر! لباس اتاق عمل جیب ندارد

پرستارها بیمار را برای رفتن به اتاق عمل آماده می‌کنند، بعد از انجام آزمایش‌های اولیه، بیمار لباس یک‌دست آبی مخصوص اتاق عمل را به تن کرده و به همراه یک پرستار و بهیار روانه اتاق عمل می‌شود. هر چند همراهان او سعی در دلگرم کردنش دارند و مدام یادآور می شوند که جراحی او ساده است و جای نگرانی نیست، اما محیط بیمارستان و دیدن اتاق عمل کار خودش را کرده و استرس بیمار بیش از قبل شده است.

بیمار از همه جا بی خبر هنوز روی تخت بیمارستان دراز نکشیده که شوک دیگری بر او وارد می شود، زیرا پزشک با جملاتی حال روحی او را وخیم تر می کند، آقای پزشک از او سراغ حق مطبش را می گیرد؛ حق مطب همان مبلغی است که بیماران آن را به عنوان زیرمیزی می شناسند. این که اکنون شرایط سبب شده پزشکان و بیماران بر سر مبلغی به عنوان زیرمیزی یا حق مطب به توافق برسند، موضوع این نوشته نیست زیرا پزشکان در این خصوص دلایل خود را دارند و می گویند تعرفه های مشخص شده برای آنها واقعی نیست، اما این نکته که پزشکی در اتاق عمل به جای پرسیدن حال بیمارش و آرام کردن او، سراغ زیرمیزی خود را می گیرد، جای تامل دارد و آب پاکی را روی دست آنهایی می ریزد که ادعا می کنند اخلاق برای اکثر پزشکان هنوز در اولویت قرار دارد.

بگذارید به اتاق عمل برگردیم، جایی که وقتی پزشک مطمئن می شود حق مطب او نزد همراه بیمار محفوظ است، عمل جراحی خود را شروع می کند، اما داستان به همین جا ختم نمی شود، زیرا وقتی بیمار به هوش می آید متوجه می شود، پزشک او رفتاری مشابه با همسرش داشته است، به این شکل که بعد از عمل همسر بیمار را از طریق بلندگوی بیمارستان فراخوانده و همراه از همه جا بی خبر بیمار هم به خیال این که برای بیمارش اتفاق ناگواری افتاده است، بسرعت خودش را به اتاقی در کنار اتاق عمل بیمارستان رسانده و آنجا تازه متوجه می شود که پزشک فقط برای گرفتن زیرمیزی او را خواسته است.

اگر تصور می کنید رفتارهای ناپسند آقای پزشک به همین چند مورد ختم می شود، اشتباه کرده اید، زیرا او بعد از جراحی برای این که بیمار را مجبور کند که دوباره به مطب او برگردد و حق ویزیت پرداخت کند، گواهی مرخصی استعلاجی بیمار را در بیمارستان صادر نکرده و از او می خواهد هفته دیگر برای گرفتن برگه به مطبش مراجعه کند.

هر چند که نمی توان منکر حضور پزشکان بااخلاق در کشورمان شد، اما نکته اینجاست که تعداد پزشکانی که پول برایشان بیشتر از سلامتی بیمار اهمیت دارد، در حال افزایش است؛ شاید یکی از دلایل آن برخورد ضعیف مسئولان درباره رواج زیرمیزی گرفتن از سوی پزشکان باشد که سبب شده حالا کار به جایی برسد که برخی از پزشکان در اتاق عمل هم به دنبال گرفتن زیرمیزی باشند. به نظر می رسد اگر هرچه زودتر چاره ای برای این معضل اندیشیده نشود، اخلاق پزشکی بیش از پیش به فراموشی سپرده شود.

بالا