دیگر همه میدانند که هرسال با آغاز مهاجرتِ زمستانی پرندگان از سرزمینهای سرد شمالی به تالابها و آببندانهای فریدونکنار و سرخرود، صید گستردهی این آفریدههای زیبا و شکوهمند هم با انواع روشهای سنتی و غیرسنتی آغاز میشود. لازم نیست که گیاهخوار یا مخالفِ صددرصدِ صید و شکار باشید تا دلتان از این صیادی بیرویه به درد آید؛ قلب هر انسان عادی هم با تماشای انبوه پرندگان غرقهبهخون که دهتا دهتا و صدتا صدتا بر پیشخوان پرندهفروشان منطقه گذاشته میشوند، یا بدتر از آن، با بالهای گرهخورده و پاهای بهعمد شکستهشده، زنده اما تشنه و گرسنه بر سینیِ فروش زجر میکشند، به درد میآید.
روزگاری بود که چند روستایی که زندگی سادهای را میگذراندند، برای خوردن چند وعده خوراک گوشتی در سال یا برای کسب چند تومان درآمد، با دامهای ابتدایی چندتایی پرنده در یک فصل صید میکردند. اینک اما، چند صد صیاد طمعورز و بیملاحظه که بسیاریشان بومی منطقه هم نیستند، نه برای گذران معیشتی ساده بلکه برای کسب درآمد دهها میلیون تومانی (و در رقابت با کسانی که با زمینفروشی و تغییر کاربری زمینهای کشاورزی یا… به ثروتهای بادآورده رسیدهاند) در یک فصل صدها هزار پرنده را قتل عام میکنند. در این نسلکشیِ بیملاحظه، انواع پرندگان کمیاب، نایاب، در شرف انقراض، و حرامگوشت همراه با پرندگان دیگری که کمیاب نیستند یا حلالگوشت بهشمار میروند، به علاوهی پرندگانی مانند جغد و عقاب و جز آن که در فرهنگ بومیِ گذشته اساساً صید نمیشدند، نیز گرفتار دامهای بیشمار میشوند. به علاوه، فریدونکنار به «بورس» فروش پرنده بدل شده و پرندگانی که در بخشهای دیگر مازندران و حتی استانهای گلستان و گیلان صید شدهاند میز به این شهر آورده میشوند و به این ترتیب یک مرکز خریدوفروش غیرقانونی اما علنی شکل گرفته است.
اینگونه صیادیِ قانونشکنانه و خلافِ هنجارهای اخلاقی، نهتنها موجب تباهی محیط زیست و مخدوش شدن زیبایی طبیعت شده، بلکه اعتبار قانون و اقتدار حاکمیت را نیز به سُخره گرفته است. چرا که گستاخی این صیادان به حدی رسیده که بارها با مأموران محیط زیست و نیروی انتظامی درگیر شده و زیر بار هیچگونه محدودیتی نمیروند. علت اصلی این گستاخی، حمایت تنی چند از مقامهای محلی یا شهرستان و یکی دو نماینده از این اعمال بیرحمانه، با توجیه حمایت از «اشتغال مردم» یا «شیوه بیحساب و کتاب، به اقتصاد منطقه آسیب زیادی وارد کرده و بیش از اینها هم از رشد اقتصادی محل جلوگیری خواهد کرد.
دلیل بر این مدعا این که هماینک بر اثر سوء شهرت فریدونکنار به خاطر سیاهچالهای که صیادان غیرمجاز و سنگدل برای مهمانانِ پرندۀ کشور ایجاد کردهاند، پرندهنگران ایرانی و خارجی و دیگر گردشگران رغبتی برای سفر به منطقه ندارند یا با بدترین صفتها از آنجا یاد میکنند. اگر فریدونکنار و سرخرود و ازباران از این همه تور هوایی که تالابها و آبگیرها را در پاییز و زمستان به هیأت دامچالههایی هراسانگیز درآورده، پاک شود، گردشگری زمستانی در منطقه رونقی چشمگیر خواهد یافت. از این گذشته، باید در نظر داشت که کشتارگاه خونآلود و اسارتگاه قرون وسطاییِ زیباترین مخلوقها که با عنوان بازار فروش پرنده در فریدونکنار شکل گرفته، هزاران میلیارد تومانی را که صرف آموزش و پرورش بچههای ما میشود تا یاد بگیرند که قدردان سرزمین خود و نگاهبان مخلوقات باشکوه باشند، به هدر میدهد.
عباس محمدی
کنشگر محیط زیست