آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : ضايعات

بایگانی/آرشیو برچسب ها : ضايعات

اشتراک به خبردهی

کیسه‌های زباله؛ لُپ‌لُپ زباله‌گردها

جثه کوچکش اجازه نمی‌دهد براحتی داخل سطل زباله مکانیزه را ببیند، به همین دلیل روی پنجه‌اش بلند می‌شود، اما باز براحتی نمی‌تواند زباله‌ها را برانداز کند، در نتیجه بدن خود را اهرم کرده و به لبه سطل زباله فشار می‌آورد؛ سطل زباله لمبر خورده و تا مرز افتادن به سمت زمین کج می‌شود.

 پسرک با شتاب و کنجکاوی خاصی سر و کله اش را درون سطلی می کند که رهگذران با نزدیک شدن به آن بینی خود را گرفته و مسیرشان را تغییر می دهند، اما دنیای پسرک با رهگذران متفاوت است، او زباله را مانند اسباب بازی های نداشته اش می بیند و با حوصله کیسه های رنگارنگ زباله را این طرف و آن طرف می اندازد و تا جایی که زورش می رسد با دست های کوچکش کیسه ها را پاره می کند. برای پسرک کیسه های زباله حکم تخم مرغ شانسی های لپ لپ را دارد، زیرا چشمان او بعد از پیدا کردن هر شیء فلزی یا پلاستیکی برق می زنند.

غدیر 13 سال بیشتر ندارد و حدود دو سال است که از افغانستان به ایران آمده تا کمک خرج خانواده اش باشد. می گوید هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شود تا کارش را شروع کند؛ کاری که با پرسه در خیابان ها و زیر رو کردن سطل های زباله گره خورده است.

حرکت از جنوب شهر

بیشتر زباله گرد های پایتخت را اتباع افغانستان تشکیل می دهند، اما گاهی می توان چند ایرانی را هم بین آنها پیدا کرد، هرچند بیشتر آنها که در زمینه خرید و فروش کلی ضایعات فعالند ایرانی هستند و از این راه درآمد خوبی نیز دارند.

اما در این میان زباله گرد ها نقش مهم تری دارند، آنها به تک تک سطل های زباله مکانیزه شهر سرک می کشند تا اشیای قابل بازیافت را جمع آوری کنند.

غدیر می گوید حدود 50 نفر از هموطنانش را می شناسد که مانند او از راه جمع آوری ضایعات روزگار می گذرانند. او ادامه می دهد: در یکی از جنوبی ترین محله های تهران زندگی می کنم و هر روز ساعت 5 صبح از خواب بیدار می شوم تا به همراه دیگر دوستانم برای جمع آوری زباله به نقاط مختلف شهر برویم.

غدیر و دوستانش هر روز با یک کامیونت به نقاط شمالی شهر تهران سفر کرده و کار خود را آغاز می کنند.

او می گوید: این کامیونت حدود 15 نفر را سوار کرده و در نقاط مختلف شهر پیاده می کند. هرکدام از ما هر جا دلش خواست پیاده می شود و سطل های زباله را می گردد و حدود ساعت 9 یا 10 شب هم همین کامیونت می آید و ما را به خانه بر می گرداند، البته افرادی هم هستند که شب ها کار می کنند و تا صبح دنبال ضایعات می گردند.

غدیر درباره این که برخی ها ادعا می کنند، زباله گرد ها برای خود محدوده مشخصی دارند، می گوید: اصلا این طور نیست، من و دوستانم هر جا که بخواهیم می رویم و دنبال ضایعات می گردیم، فقط من و دوستانم چون کوچه پس کوچه های محدوده برخی نقاط را بهتر می شناسیم، در این منطقه کار می کنیم.

او درباره درآمدش هم می گوید: اگر خوب کار کنم بین 25 تا 30 هزار تومان در روز درآمد دارم، آهن را کیلویی حدود 130، پلاستیک کیلویی 150 و نان خشک را کیلویی 140 تومان می فروشیم، اما بیشتر درآمد برای آنهایی است که ضایعات را از ما می خرند. من و دیگر دوستانم درآمدمان را برای خانواده هایمان در افغانستان می فرستیم.

بیماری را خدا می دهد

روی سر و صورت غدیر رد چند زخم کهنه به چشم می خورد، از انگشت هایش هم که از سوراخ های دستکش سیاهش بیرون زده، می توان فهمید دست هایش بارها هنگام گشتن زباله زخمی شده است. اگر به غدیر بگویید ممکن است به دلیل آلوده بودن زباله ها بیمار شود، خواهید شنید: بیماری را خدا می دهد، با این چیز ها آدم مریض نمی شود.

او زخمی را که روی یکی انگشت هایش هست، نشان می دهد و می گوید: یک بار وقتی داشتم کیسه های زباله را می گشتم، دستم برید، تا مدت ها زخم بود، اما این چیز ها برای ما عادی است. خیلی از دوستانم دست و صورتشان زخم است.

بجز دستکش پاره، غدیر ابزار کار دیگری هم دارد. او چند گونی بزرگ دارد که در طول روز باید آنها را پر از ضایعات کند. جالب اینجاست که گونی های پر شده از زباله با قد غدیر برابری می کند و او به زحمت آنها را در خیابان های شهر به دوش می کشد. هر زباله گرد در طول روز ممکن است حدود 100 کیلوگرم ضایعات جمع آوری کنند. غدیر ادامه می دهد: بعد از این که هر گونی را پر کردیم آن را در جایی در کنار پیاده رو بین شمشاد ها می گذاریم تا گونی های دیگرمان را هم پر کنیم، ولی بعضی وقت ها ماموران شهرداری گونی هایمان را می برند.

رویای یافتن گنج

نکات مشترک زیادی بین زباله گردها وجود دارد، اما همه آنها در گوشه ای از ذهنشان امیدوارند روزی هنگام زیر و رو کردن زباله ها، شیء باارزشی پیدا کنند. به همین دلیل بین آنها خاطرات زیادی در این زمینه وجود دارد. برای نمونه غدیر درباره یکی از هموطنانش که در محله ای اعیان نشین در کیسه زباله حدود دو کیلوگرم طلا پیدا کرده است، حرف می زند. او تاکید می کند: اگر شانس با آدم باشد به طور حتم خیلی چیزهای باارزش در کیسه های زباله پیدا می کند. مثلا یکی از زباله گردها چند سال پیش دو کیلوگرم طلا پیدا کرد.

اگر به غدیر بگویید که امکانش خیلی کم است که مردم طلا یا اشیای باارزششان را درون سطل های زباله بیندازند، او برای قانع کردن شما می گوید: برخی ها در شمال شهر، آنقدر پول دارند که حواسشان نیست، برای همین ممکن است اشیای باارزششان را بیرون بیندازند، من خودم یک بار گوشی اپل پیدا کردم، یکی از دوستانم هم چند تا لپ تاپ پیدا کرد. خیلی ها بوده اند که پول های میلیونی پیدا کرده اند، فقط باید خوش شانس بود.

بالا