بنفشهها در جعبههای کوچک چوبی جای گرفتهاند؛ باغبانهای دورهگرد بیل بر دوش در کوچه پسکوچه شهر آمدن بهار را فریاد میزنند. درختان به شکوفه نشستهاند و بساط دستفروشها گستردهتر از هر زمانی در پیادهروها پهن است؛ ماهیهای قرمز غریبانه در تنگها و سطلهای کوچک برای زنده ماندن تلاش میکنند و سبزههایی که به امید نشستن در سفرهای هفتسین قد کشیدهاند آمدن بهار را نوید میدهند، فصلی که نامش با تازه شدن و زندگی گره خورده، اما این همه ماجرایی نیست که در روزهای آخر اسفند میتوان شاهدش بود.
چندسالی است که در بساط برخی دستفروشها جان موجوداتی چوب حراج میخورد که بخشی از داراییهای این مرز و بوم و جزو ذخایر ژنتیکیاش به حساب میآید.
سمندر لرستانی و برخی مارها و لاکپشتها از این دست گونههای جانوری هستند که آزادیشان این روزها بیشتر از هر زمان دیگری به خطر میافتد.
در این بین گونهای مانند سمندر لرستانی آسیبپذیرتر است، چون در معرض خطر انقراض قرار دارد، اما لزوم حفظ آن در هیاهوی آمدن بهار به فراموشی سپرده شده و هر روز خطر انقراض بر سرش بیشتر از دیروز سنگینی میکند.
در شیوع این رفتار غلط در جامعه خیلیها مقصرند از مسئولان بخش فرهنگی و اجتماعی بگیرید تا سازمانهای مسئولی مانند حفاظت محیطزیست، زیرا با اینکه چند سالی از فروش و عرضه اینگونه جانوری در بازارهای آخر سال میگذرد، اما هنوز این قانونشکنی آنطور که باید محدود نشده و خیلیها نمیدانند سمندر لرستانی گونهای در معرض خطر انقراض است و نباید آن را خرید و فروش کرد. افزون بر این هنوز بسیاری نمیدانند که نباید دنیای آزاد مار و لاکپشتها را با آکواریومهای کوچک خانگی عوض کرد.
علاوه بر این باید از کمکاری سازمانهایی مانند حفاظت محیطزیست نیز گله کرد، که هنوز نتوانسته به شکل کامل از زیستگاه این گونه محافظت کند به همین خاطر افراد سودجو براحتی آن را قاچاق میکنند.
نباید فراموش کرد که بهار فصل تازهشدن و دوستی با طبیعت است، فصلی که به پیشواز رفتنش با اسارت گونههای جانوری و پایمال کردن حقوق آنها همخوانی ندارد.
مهدی آیینی