آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : بيکاري

بایگانی/آرشیو برچسب ها : بيکاري

اشتراک به خبردهی

آبادي روستا را ترک کرد

جوانان از روستا می‌روند، تولید در روستا جان می‌دهد، زندگی در شهرها دشوار شده و حاشیه‌نشینی گسترش می‌یابد؛ این‌ها بخشی از واقعیت‌های روستاهای کشور و افزایش آسیب‌های اجتماعی در کلانشهرها را روایت می‌کند؛ چراکه در سایه نبود توجه کافی به روستاها، مهاجرت معکوس به فراموشی سپرده شده و از نقش اصلی روستاها که منبع تولید و پیشرفت هر کشوری است، خاطره‌ای باقی نمانده به همین دلیل معاون توسعه روستایی و مناطق محروم کشور نیز هشدار داده روستا دیگر تنها جنبه تولیدی ندارد؛ چراکه حدود 60 درصد از روستاییان خراسان کمبود درآمد و نبود شغل را عامل اصلی مهاجرت می‌دانند، اما این مشت نمونه خروار است و مسلما همان مشکلاتی است که سایر روستاییان کشور نیز از آن گله دارند.

 براساس آخرین آمار‌های منتشر شده، حدود 72 درصد از جمعیت کشور شهرنشین هستند و 28 درصد باقیمانده در روستاها ساکن شده‌اند، اما همین مقدار اندک نیز در فکر مهاجرت‌اند؛ زیرا در تهیه ابتدایی‌ترین نیازهای خود نیز با مشکل روبه‌رو هستند، جامعه‌شناسان معتقدند بی‌توجهی به روستاییان و نیازهایشان سبب شده زندگی در روستا جاذبه‌های خود را از دست بدهد و در کمتر از چهار دهه جای جمعیت روستایی و شهرنشین کشور با یکدیگر عوض شود.

براساس اطلاعات مرکز آمار 97 هزار و 581 آبادی در کشور وجود دارد؛ آبادی‌هایی که دیگر نمی‌توان نشانی از آبادی در آنها پیدا کرد، چراکه جوانانشان سودای مهاجرت دارند و سالمندانشان نیز با ترس تنهایی شب و روز را به هم گره می‌زنند. برای نمونه پنجشنبه گذشته پرویز فتاح، رئیس کمیته امداد امام خمینی(ره) در بازدید از روستای «کویج» از حال مادر سالخورده‌ای گفت که شش فرزند دارد، اما تمام آنها به‌خاطر نبود کار از روستایشان مهاجرت کرده‌اند به همین خاطر زن سالخورده بیش از یک سال است که فرزندانش را ندیده است.

این در حالی است که به گفته معاون توسعه روستایی مناطق محروم ریاست‌جمهوری، در 22 استان کشور هزینه خانوار روستایی بیشتر از درآمد آنهاست؛ چراکه بحث روستاها آن طور که باید مورد توجه مقامات کشوری واقع نشده و با وجود زحمات فراوان، نتایج مورد انتظار این قشر را در پی نداشته است.

مشت نمونه خروار

هریس یکی از روستاهای شهرستان سراب است که آمار ساکنانش از سال 75 تا 90نصف شده و اغلب جوانانش نیز به شهرهای بزرگ و کوچک مهاجرت کرده‌اند تا کاری برای خود دست و پا کنند. کافی است در کوچه‌پس‌کوچه‌های این روستا گشتی بزنید تا از مشکلاتی که سبب شده ساکنانش تمایلی به ماندن و تولید نداشته باشند، آگاه شوید.

با احمدرضا ابراهیم‌یار، دهیار این روستا همراه شدیم تا مشکلات اهالی این روستا را از نزدیک ببینیم، او از این گله می‌کند که بیشتر جوانان روستا لیسانس و فوق‌لیسانس دارند، اما بیکارند و بیکاری آفتی مرگبار است چراکه سبب شده اعتیاد گریبان بسیاری‌شان را بگیرد.

منظور او شیوع اعتیاد در روستاها و گسترش آسیب‌های اجتماعی است که حاشیه‌نشینی منشأ آن است؛ چراکه بسیاری از روستاییان به شهرها مهاجرت می‌کنند، اما چون مهارت خاصی ندارند، خیلی زود به گسترش آسیب‌های اجتماعی دامن می‌زنند و به اعتقاد جامعه شناسان پدیده گمنامی اجتماعی در کلانشهرها سبب می‌شود آنها خیلی راحت‌تر به کارهای خلاف تن بدهند؛ زیرا برخلاف روستا در شهر کسی آنها را نمی‌شناسد.

بیکاری جوانان تحصیلکرده روستایی مساله‌ای که ابوالقاسم رضوی، معاون توسعه روستایی و مناطق محروم کشور نیز روی آن دست گذاشته و گفته از هر پنج عضو خانواده روستاییان، یکی تحصیلات دانشگاهی دارد.

به همین سبب کارشناسان معتقدند هدایت‌ها برای انتخاب رشته تحصیلی بدرستی صورت نگرفته، چراکه باید این اتفاق به شکلی می‌افتاد که موجب آبادانی روستا شود نه این‌که گرهی به نام بیکاری را در روستا محکم‌تر کند.

ابراهیم‌یار نیز این مساله را درست دانسته و از این می‌گوید که 80 درصد جوانان روستا مهاجرت کرده‌اند و جمعیت روستا که سال 75، حدود 2700 نفر برآورد می‌شد در سرشماری سال 90 به 1300 نفر رسیده است.

فراموشی مهاجرت معکوس

وقتی با روستاییان همکلام شوید، آنها بیکاری و نبود درآمد را دلیل ترک خانه و کاشانه‌شان می‌دانند، یکی از آنها می‌گوید آب برای کشاورزی سهمیه‌بندی شده و محصولاتمان را نیز به قیمت نمی‌خرند.

روستایی سالخورده‌ای می‌گوید: براساس تعرفه دولت، کارخانه‌ها باید شیر را کیلویی حدود 1400 تومان از ما بخرند، اما با هزار منت شیرهای مرغوب و تولیدی ما را 1100 تومان می‌خرند، به همین خاطر انگیزه تولید نیست.

پسر جوانی می‌گوید: یک ماه بیشتر است که دولت هنوز پول گندم‌هایی را که از ما خریده، واریز نکرده و کشاورزان نیازمند هم ترجیح می‌دهند محصولاتشان را زیر قیمت به واسطه‌ها بفروشند به همین خاطر سودی عایدشان نمی‌شود. روستایی میانسال دیگری می‌گوید: بنویسید دولت از کشاورز و دامدار حمایت نمی‌کند.

وقتی این مسائل را با قاسم میرزایی‌نیکو، عضو کمیسیون شوراها و امور داخلی کشور و اصل 90مجلس در میان می‌گذاریم، او دلیل رونق نگرفتن مهاجرت معکوس را چیزی نمی‌داند، بجز این‌که اقتصاد روستایی در کشورمان مغفول مانده است.

آن‌طور که او می‌گوید، برای بهبود اقتصاد روستا باید از قابلیت‌های روستا استفاده کرد به این شکل که با رونق دادن به ظرفیت‌هایی مانند تولید صنایع دستی و گردشگری، اقتصاد روستا را قوی کرد.

علاوه بر این فعالیت تیم‌های بسیج سازندگی و گروه‌های داوطلب در روستاهای محروم به آبادانی این مناطق کمک می‌کند.

روستا تشنه توجه و اعتبار

برای بهبود شرایط روستاها و کاهش روند مهاجرت به کلانشهرها باید در مقام عمل به حل مشکلات روستاها پرداخت به همین منظور باید با شناسایی قابلیت‌های روستاها برای شکوفایی آنها اعتبار ویژه در نظر گرفت.

اگر از دهیار روستای هریس درباره اعتبارات روستا بپرسید، می‌شنوید: سال‌های گذشته اعتبار بیشتری به ما می‌دادند مثلا سال 93، 50میلیون اعتبار داشتیم، اما سال گذشته فقط 30 میلیون اعتبار دادند و از اعتبار سال 95 نیز با گذشت شش ماه از سال هنوز خبری نیست. به همین خاطر 40 میلیون تومان بدهکار هستیم. وقتی از روستاییان درباره وام‌هایی که به طرح‌های زودبازده پرداخت می‌شد و نتایج آن می‌پرسیم، آنها می‌گویند این وام‌ها را بیشتر افرادی که روستانشین نبوده‌اند گرفته‌اند به همین دلیل روستاییان همچنان با فقر و نداری دست به گریبان هستند و بسیاری از آنها زیر چتر کمیته امداد رفته‌اند.

کارشناسان تاکید می‌کنند که برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور باید نگاه ویژه‌ای به روستاها داشت، چراکه اگر تولید در روستاها جان بگیرد شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور نیز بهبود می‌یابد. از منظر جامعه‌شناسی نیز کشوری توسعه پیدا می‌کند که تولیدکننده باشد و شهروندانش به تولیدات داخلی‌شان افتخار کنند.

شرمندگي؛ فصل پنجمي براي کارگران فصلي

«شرمنده زن و بچه شده ايم.» اين جمله اي است که بيشتر کارگران فصلي به زبان مي آورند و پس از آن از نبود کار گله مي کنند و اين که تاکنون جز حرف شاهد اقدام جدي براي رفع مشکلاتشان نبوده اند. قشنگ مسئولان چيزي عايدشان نشده است. شايد باورش براي خيلي ها مشکل باشد، اما در بين کارگران فصلي که در کنار خيابان روز را به شب گره مي زنند، سرپرستان خانواري وجود دارند که بيش از سه ماه است سرکار نرفته اند و با تاريک شدن هوا عزاي اين را مي گيرند که با جيب خالي چگونه روانه خانه شوند و به همسر و فرزندانشان وعده فردايي را بدهند که انگار خيال آمدن ندارد براي اين که از حال و هوا و شرايط اين روزهاي کارگران فصلي بيشتر باخبر شويم، به يکي از پاتوق هاي آنها در شرق تهران رفتيم؛ مکاني که شهرداري منطقه 8 براي آنها در تقاطع گلبرگ با خيابان در دشت محلي در نظر گرفته است .

    کارگري بدون سرپناه
پاچه شلوارش را بالامي زند و جاي زخم هاي کهنه اي را نشان مي دهد، مي گويد زمان جنگ سرباز بوده و در سردشت مجروح شده و اين زخم ها يادگار آن روزهاست که در جبهه جنگيده، اما حالابايد براي کارگري نيز به اين در و آن در بزند، اما باز کاري پيدا نمي شود. اينها بخشي از درد دل هاي رمضان خرسند است. مرد ميانسالي که پنج بچه و همسرش را در قوچان به امان خدا رها کرده و در جستجوي کار به پايتخت آماده، اما اينجا نيز شانس با او يار نيست چون از عيد تا کنون سرکار نرفته است.
رمضان مي گويد: زندگي فشار زيادي به من آورده به همين خاطر خواستم از حضورم در جبهه و ماجراي جانباز شدنم استفاده کنم تا صدايم به گوش مسئولان برسد، اما مي گويند پرونده و اسنادي که گواه صحت اين ماجرا باشد وجود ندارد. نمي دانم مي گويند اسناد سوخته است. مرد ميانسال آخرين بار در تعطيلات نوروز خانواده اش را ديده و از آن به بعد ديگر به شهرش برنگشته چون درآمدي به دست نياورده و خجالت مي کشد به خانه برگردد. اگر از او درباره اين که شب ها را کجا به روز مي رساند بپرسيد، سکويي را که شهرداري براي نشستن کارگران فصلي درست کرده، نشان مي دهد و مي گويد: روي اين سکو مي خوابم جاي ديگري ندارم بروم. نمي توانم اينجا خانه اي اجاره کنم، چون کاري نيست که درآمدي به دست بياورم. رمضان نيز تکه هاي ناني را در اثبات حرف هايش نشان مي دهد و مي گويد: امروز 500 تومان از يکي از دوستانم گرفتم تا نان بخرم و گرسنگي نکشم بيشتر افرادي که اينجا مي بينيد خوراکشان، نان خشک است و اگر خيلي به خودشان برسند نان و ماست مي خورند.

    150 درجه زير خط فقر
«بنويسيد کارگران فصلي150 درجه زير خط فقر قرار دارند.» اين را مرد ميانسالي مي گويد که از طريق جا به جايي نخاله هاي ساختماني امرار معاش مي کند.
گفته هاي او را محمود بابايي، يکي ديگر از افرادي که از اين راه کسب درآمد مي کند، تائيد کرده و ادامه مي دهد: يک سال است درست حسابي کار نکرده ايم، چون صنعت ساختمان سازي راکد است.
آن طور که بابايي مي گويد: بيشتر کارگراني که اينجا هستند آرزويي بجز يافتن کار ندارند. او به شرايط خودش اشاره کرده و توضيح مي دهد: قسطي براي ماشينم لاستيک خريده ام و آن را قسطي تعمير کرده ام، اما درآمدي نداريم تا بتوانيم قسط هايمان را پرداخت کنيم.
ولي الله ترکاشوند نيز يکي ديگر از راننده هاي خاور است که از نبود شغل و درآمد گله دارد، او مي گويد: در ماه ممکن است يک يا دوباره براي جا به جا کردن نخاله هاي ساختماني کار پيدا کند و از اين راه درآمدش حدود 150 هزار تومان شود.
ترکاشوند از مسئولان مي پرسد با 150 هزار تومان آيا مي توان از عهده مخارج يک خانواده مانند خريد نان و گوشت يا پرداخت اجاره خانه برآمد.

    قرض گرفتن از صندوق صدقات
محتويات جيبش را روي زمين مي ريزد و مشتي پول خرد را در دست مي گيرد و مي گويد: «حال و روز مان را باور نمي کنيد، اما اين پول خردها گواه اين است که امروز براي اين که براي صبحانه بچه هايم نان بخرم مجبور شدم از صندوق صدقات خانه پول دربياورم به اين اميد که امروز سرکار مي روم و پول را بر مي گردانم، اما بيشتر از 5 ماه است کار جن شده و من بسم الله…» اينها را امير مي گويد، مرد48 ساله اي که در جمع کارگران به عنوان کاشيکار با تجربه شناخته مي شود، اما کاشيکاري که ماه هاست سر کار نرفته و نمي داند از شرمندگي چطور جلوي زن و بچه اش سر بلند کند.
امير مي گويد از بيکاري امسال نتوانسته حتي حق بيمه اش را پرداخت کند، چون آهي در بساط ندارد و پرداخت ماهي حدود 70 هزار تومان حق بيمه از عهده اش خارج است.
با اين حال مرد ميانسال خدا را شکر مي کند که خانه کوچکي از خود دارد، امير ادامه مي دهد: من شانس آورده ام که سقفي روي سرم دارم، اما خيلي ها اينجا مستاجر هستند و بي سرپناه. به همين خاطر اگر سرگرسنه هم بر بالين بگذاريم به قول معروف دلمان خوش است که سقفي روي سرمان است. اما با اين که امير اجاره خانه نمي دهد، زندگي براي او آنقدر سخت شده که مجبور شده براي خريد نان امروز از صندوق صدقات خانه شان پول قرض بگيرد. اگر به او بگوييد چرا اتباع افغانستان سر کار هستند، اما او و دوستانش نتوانسته اند کاري براي خود دست و پا کنند، خواهيد شنيد: «آنها براي اين که در ايران بمانند تن به کار مي دهند. آن هم با هر شرايطي مثلابدون اين که حقوق مناسبي بخواهند. بيشتر آنها سالانه حقوق مي گيرند و هزينه هايي مانند اجاره خانه و پول آب و برق ندارند، چون در ساختمان هاي نيمه کاره و در حال ساخت مي خوابند، اما ما که ايراني هستيم نمي توانيم خانواده هايمان را چنين جاهايي ببريم.»

    زندگي 12کارگر در زيرزمين 
23 سال بيشتر ندارد، اما طوري حرف مي زند که انگار سال هاست زندگي جز درد و رنج چيزي برايش نداشته، مي گويد: نامش امين حاجي زاده است و چند روزي بيشتر نيست که دوران سربازي اش به پايان رسيده و از پادگان مستقيم به تهران آمده تا کارکند و محتاج اين و آن نباشد، اما کاري برايش پيدا نمي شود.
مرد جوان اهل مشهد است و در مقطع فوق ديپلم معماري از دانشگاه فارغ التحصيل شده، اما چون هزينه ادامه تحصيل را نداشته و ديگر خجالت مي کشيد از پدرش پول بگيرد روانه تهران شده تا کاري براي خودش دست و پا کند. امين مي گويد: اکنون با 11 نفر ديگر از همشهري هايم يک زير زمين را که دو تا اتاق دارد اجاره کرده ايم و هر روز براي پيدا کردن کار از هفت صبح به اينجا مي آييم، اما هيچ شخصي دنبال کارگر نمي آيد به همين دليل تا غروب همين جا مي نشينيم.
آن طور که او مي گويد آنها براي اجاره زيرزمين ده ميليون تومان پول پيش داده اند و هر ماه نيز هر کدام شان بايد يکصد هزارتومان براي اجاره پرداخت کند.
مرد جوان ادامه مي دهد: از پسر 15 ساله بين ما هست تا مرد 60 ساله. همه مان دنبال کار هستيم و چيز زيادي هم از مسئولان نمي خواهيم، اما کار پيدا نمي شود. او نيز مانند بيشتر کارگران حضور اتباع افغانستان و سوء استفاده کارفرما ها از آنها را دليل بيکاري کارگران ايراني مي داند.

    کارگران پير، کارگران جوان
حدود 20 مرد جوان، ميانسال و سالخورده در گوشه اي از خيابان ايستاده اند. آنها چشم و گوششان به خودروهايي است که در کنار خيابان متوقف مي شوند، چون اگر شخصي باشد که دنبال کارگر مي گردد بايد خود را خيلي زود به او برسانند و گرنه بايد روزهاي بيشتري را بيکار بگذرانند.
در اين بين بيشتر کارفرماها کارگران جوان را انتخاب مي کنند، آنهايي که به نظر مي رسد توان بيشتري دارند، اما بين کارگران، هستند افراد پا به سن گذاشته اي که نياز بيشتري به کار دارند، اما نمي توانند مانند کارگران جوان سريع واکنش نشان دهند به همين خاطر شانس کار پيدا کردنشان پايين مي آيد.
آقا برات يکي از اين کارگران پا به سن گذاشته است که حدود 60 ساله به نظر مي رسد، او مرد کم حرفي است و ترجيح مي دهد بيشتر دوستانش درباره او حرف بزنند.
دوستانش مي گويند: برات قبلايک خودروي خاور داشته و از طريق جا به جايي نخاله هاي ساختماني امرار معاش مي کرده، اما از بدشانسي ماشين اش خراب مي شود و قرض بالامي آورد. به همين دليل براي جبران بدهي هايش ناچار مي شود ماشينش را بفروشد.
حالاآقا برات بايد مانند کارگران ساده کار کند تا بتواند درآمدي داشته باشد، اما چون پاهايش درد مي کند نمي تواند مانند کارگران ديگر، خودش را به افرادي که در جستجوي کارگر هستند برساند و سرکار برود.
دوستان آقا برات ادامه مي دهند: او چهار بچه دارد و در يک زير زمين زندگي مي کند که بايد بابتش ماهي 400 هزار تومان اجاره بدهد. پسرهايش نيز تلاش مي کنند به پدرشان کمک کنند، اما آنها هم در پيدا کردن کار با مشکل رو به رو هستند.
البته بين کارگران مرد ميانسالي وجود دارد که براي پيدا کردن کار بايد سختي بيشتري بکشد. او که مادرزادي ناشنواست هر روز صبح از بومهن خود را به خيابان گلبرگ و چهار راه دردشت مي رساند تا شايد کاري برايش پيدا شود.

    يک سال بدون گوشت
آرزويم اين است که سرکار بروم، اينها را گل علي دربندي مي گويد، او 50 سال سن دارد و به عنوان کارگر ساده دنبال کار مي گردد، اما چند ماه است نتوانسته سرکار برود.
دربندي مي گويد: باور کنيد حدود يک سال است گوشت نخورده ايم و تنها چيزي که از مسئولان مي خواهيم تا وضع مان بهتر شود، ايجاد شغل است.
مرد ميانسال پنج فرزند دارد و هر ماه بايد حدود 400 هزار تومان اجاره خانه پرداخت کند، ماجرا زماني بغرنج تر مي شود که بفهميد او حدود يک سال است که کار مناسبي پيدا نکرده، خودش در اين باره توضيح مي دهد: امروز بعد از چند روز بيکاري براي خالي کردن خاک يک کاميون با چند نفر کارگر ديگر رفتيم و بعد از چند ساعت کار، نفري ده هزار تومان دستمزد گرفتيم، اسم اين را که نمي شود کار گذاشت.
اين درحالي است که همسر او نيز از بيماري رنج مي برد و ناچار شده بتازگي 80 هزارتومان قرض کند تا بتواند داروهاي همسرش را تهيه کند.
به نظر مي رسد مسئولان بايد به بازار ساخت و ساز مسکن نظارت بيشتري داشته باشند تا کارفرماها با سوءاستفاده از کارگران تبعه افغانستان زمينه را براي بيکار ماندن کارگران ايراني فراهم نکنند.

سن ازدواج، هر روز بیشتر از دیروز

شرایط برای ازدواج سخت‌تر می‌شود و جوانان هر سال از همسرگزینی دورتر می‌شوند، آن‌قدر دور که اکنون خانواده‌ها و مسئولان از سرعت گرفتن این روند نگران شده‌ا‌‌ند.
شرایط اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی بستری را در جامعه فراهم کرده که در آن هر سال شاهد بالا رفتن میانگین سن ازدواج در کل کشور هستیم.

این در حالی است که در کلانشهرهایی مانند تهران شرایط نگران‌کننده‌تر است و برخی میانگین سن ازدواج را در بخش‌هایی از آن حتی 40 سال برآورد می‌کنند، این در حالی است که کارشناسان تاکید می‌کنند، عواقب چنین شرایطی چیزی نیست جز نابودی تدریجی چارچوب خانواده و بالا رفتن آمار ابتلا به اختلالات روانی.

دیروز خبرگزاری‌ها خبری را ارسال کردند که رسیدن سن ازدواج به 40 سال را در قلب پایتخت روایت می‌کرد. مهدی عابدی، پژوهشگر معاونت امور اجتماعی و فرهنگی منطقه 6 شهرداری تهران دراین باره گفت: یافته‌های پژوهشگران این معاونت نشان می‌دهد، میانگین سن ازدواج در منطقه 6 چند سال بالاتر از دیگر مناطق تهران است یعنی بین 35 تا 40 سال برآورد می‌شود.

همچنین براساس آماری که سازمان ثبت‌احوال در اختیار جام‌جم قرار داده می‌توان گفت در چند دهه اخیر روند افزایش سن ازدواج به شکل نگران‌کننده‌ای شتاب گرفته است. علی‌اکبر محزون، مدیرکل آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت‌احوال در گفت‌وگو با جام‌جم توضیح می‌دهد: براساس آخرین نتایج آمار 9 ماهه امسال میانگین سن ازدواج در کل کشور برای آقایان 28.4 و برای خانم‌ها 23.7 سال برآورد شده است در حالی که در سال 55 این ارقام به ترتیب 24.1 و 19.7 سال بود.

رکوردداران افزایش سن ازدواج

مرور آمارهایی که محزون درباره سن ازدواج در کل کشور ارائه می‌کند ، گواهی می‌دهد که بالاترین سن ازدواج در کشور به استان تهران تعلق دارد که در 9 ماهه گذشته میانگین آن برای آقایان 30.2 و برای خانم‌ها 26 سال بوده که البته در کلانشهر تهران این آمار به ترتیب 30.6 و 26.7 گزارش شده است.

به گفته وی، در 9 ماهه امسال سیستان و بلوچستان نیز پایین‌ترین میانگین سن ازدواج را داشته، که برای آقایان 25.4 و برای خانم‌ها 20.9 سال ثبت شده است.

افزون بر این چنانچه تهران را به سه قسمت مرکز، شمال و جنوب تقسیم کنیم، آمار به دست آمده متفاوت خواهد بود ؛ زیرا در مرکز تهران میانگین سن ازدواج برای آقایان و خانم‌ها به ترتیب 30.7 و 26.8 سال است، درحالی که این میانگین برای شمال تهران 32.4 برای آقایان و 28.9 سال برای خانم‌هاست. اما در جنوب تهران شرایط مناسب‌تری حاکم است؛ زیرا میانگین سنی ازدواج آقایان 28.3 و خانم‌ها 23.9 سال تخمین زده شده است.

خطر منفی شدن رشد جمعیت

افزایش سن ازدواج عواقب جبران‌ناپذیری برای جامعه دارد ؛ از کاهش نسل جوان و پویای جامعه بگیرید تا دامن زدن به روابط خارج از چارچوب خانواده و مهاجرت.

دکتر سیدحسن حسینی، جامعه‌شناس و عضو هیات علمی دانشگاه تهران دراین‌باره به جام‌جم می‌گوید: سن ازدواج در جامعه شهری، روستایی وعشایری برای دختران و پسران بالا رفته، البته این آمار برای دختران نگران‌کننده‌تر است.

در این بین هر چه سن ازدواج برای دختران و پسران بالاتر برود شاهد افزایش روابط خارج از چارچوب خانواده خواهیم بود. کارشناسان معتقدند نمی‌توان نیازهای طبیعی جنسی را سرکوب کرد، زیرا چنین رویکردی برای جامعه عواقب نگران‌کننده‌ای در پی دارد و به نظر می‌رسد برای رفع این بحران بهتر است شرایط برای انجام ازدواج آسان در جامعه مهیا شود. حسینی عنوان می‌کند: زوج‌ها دیگر مانند گذشته نیستند که بلافاصله پس از تشکیل خانواده صاحب فرزند شوند، چون آنها برای به‌دست آوردن شناخت بیشتر نسبت به یکدیگر فرزندآوری را به تاخیر می‌اندازند به همین دلیل هر چه سن ازدواج بالا برود، شاهد افزایش خانواده‌های تک‌فرزند و کاهش جمعیت کشور خواهیم بود که یعنی سرمایه‌های انسانی‌مان کمتر خواهد شد.

اشتغالزایی کلید رشد ازدواج

یکی از دلایل بالا رفتن سن ازدواج در شهرهای بزرگ نبود شغل مناسب برای جمعیت جوان است؛ زیرا آنها تا زمانی که نتوانند به درآمد خود اتکا کنند راضی به تشکیل خانواده نمی‌شوند.

حسینی یادآور می‌شود: وقتی بازار کار در جامعه ضعیف باشد تمایل به تشکیل خانواده در جوانان کاهش پیدا می‌کند؛ یعنی تا وقتی که آقایان نتوانند شغل مناسبی پیدا کرده و برای همسرگزینی پیشقدم شوند شاهد افزایش سن ازدواج خواهیم بود. این در حالی است که خانم‌ها نیز این روزها درگیر فضای رقابتی تحصیل و اشتغال شده‌اند.

در این میان برخی کارشناسان معتقدند اگر مسئولان می‌توانستند بموقع شرایط اشتغال را در جامعه مهیا کنند، بانوان کمتری درگیر رقابت در این حوزه می‌شدند؛ چون نبود شرایط برای ازدواج آسان سبب شده آنها برای استقلال خود تلاش کنند.

جیب خالی، ترس از دوتا شدن را زیاد می‌کند

از تجمل‌گرایی و تنگدستی نیز باید به عنوان دو عامل اصلی بالا رفتن سن ازدواج یاد کرد؛ زیرا در حالی که بسیاری از جوانان به دلیل نبود درآمد و ناتوانی در تامین هزینه‌های ازدواج مانند تهیه جهیزیه و تدارکات برگزاری مراسم ازدواج دچار مشکل شده‌اند، بسیاری از خانواده‌ها نیز با پا فشاری به برگزاری مراسم مجلل سبب بالا رفتن سن ازدواج جوانان می‌شوند.

به نظر می‌رسد مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ نیز سبب شده سن ازدواج دختران در این مناطق بالا برود؛ زیرا وقتی مردان جوان در جست‌وجوی شغل به شهرهای بزرگ مهاجرت کنند تقاضا برای تشکیل خانواده در این نقاط کاهش پیدا می‌کند.

خطر شیوع اختلالات روانی

در این بین باید وابستگی به فضای مجازی و کاهش روابط بین خانواده‌ها را نیز از دلایل بالا رفتن سن ازدواج دانست؛ زیرا برخلاف گذشته که خانواده‌ها و ساکنان یک محله بایکدیگر در ارتباط بودند اکنون بیشتر روابط به فضای مجازی کشیده شده و این فضا نیز آنچنان برخی افراد را به خود مشغول کرده که آنها بیشتر نیازهای خود را در این فضا جست‌وجو کرده و از دنیای واقعی غافل شده‌اند. روان‌شناسان نیز مانند جامعه‌شناسان عواقب ناگواری را برای جامعه‌ای که سن ازدواج در آن بالا برود، پیش‌بینی می‌کنند.

دکتر محمد حاتمی، معاون سازمان نظام روان‌شناسی و مشاوره کشور در این‌باره به جام‌جم می‌گوید: یکی از اثرات سوء بالا رفتن سن ازدواج در جامعه افزایش میزان اختلالات روانی است؛ زیرا با توجه به نتایج پژوهش‌هایی که در این حوزه انجام شده می‌توان تاکید کرد در جوامعی که سن ازدواج در آنها بالاست شاهد رشد اختلالات روانی به علت احساس تنهایی شدید انسان‌ها و تجربه نکردن زندگی مشترک هستیم.

به گفته این پژوهشگر، افزون بر این باید هشدار داد هرچه سن ازدواج در جامعه بالاتر برود، استحکام خانواده نیز به چالش کشیده می‌شود؛ زیرا زوج‌های جوان انعطاف‌پذیری بالایی درباره مشکلات دارند، اما افرادی که در میانسالی تشکیل خانواده می‌دهند، ممکن است تحمل مشکلات را نداشته باشند و طلاق نخستین گزینه‌ای باشد که در بحران‌های زندگی به آن فکر می‌کنند.

download (1)

طلاق ازدواج را مي خورد

روند ثبت طلاق در کشورمان سرعت گرفته، آنقدر که به نظر مي رسد راهکارهاي ارائه شده ديگر قادر به کنترل آن نيست و نياز است براي مقابله با آن راهکار تازه اي را اجرايي کرد، چون براساس آخرين آمار در هر ساعت حدود 18 طلاق و در هر 3 دقيقه يک طلاق به ثبت مي رسد، روند نگران کننده اي که کارشناسان معتقدند ناديده گرفتن مشکلات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي زمينه را براي رشد آن فراهم کرده است.
به طور ميانگين در چند سال اخير حدود 720 هزار واقعه ازدواج و 160 هزار واقعه طلاق هر سال به ثبت مي رسد، براين اساس مي توان گفت شرايط طلاق در کشورمان در مقايسه با کشورهايي مانند روسيه، آمريکا و اکراين هنوز آنقدر بحراني نشده، اما به اعتقاد کارشناسان چنانچه شرايط اجتماعي، اقتصادي و اجتماعي کشور بهبود پيدا نکند آينده بحراني تري در انتظار شهروندان خواهد بود. اين در حالي است که گروه ديگري از کارشناسان با تاکيد بر مسائلي مانند ثبت 18 طلاق در هر ساعت شرايط کنوني جامعه را نيز بحراني مي دانند و معتقدند تاکنون برنامه مشخصي براي کاهش طلاق در کشور اجرايي نشده است.
علي اکبر محزون، مديرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعيتي و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور در گفت وگو با جام جم مي افزايد: براساس گزارش هاي 9 ماهه اول سال در هر ساعت حدود 18 طلاق در کشور به ثبت رسيده و در همين مدت 520 هزار و 240 واقعه ازدواج و 122 هزار و 340 واقعه طلاق در کشور ثبت شده است.
بنابراين با توجه به اين اطلاعات مي توان گفت در 9 ماهه امسال نسبت ازدواج به طلاق 4.3 بوده يعني در مقابل هر 4.3 ازدواج يک طلاق در کشور ثبت شده است.
بايد نگران آينده بود به نظر مي رسد دولت تاکنون برنامه جامع و مدوني براي کنترل آشفته بازار طلاق تهيه نکرده به همين خاطر کارشناسان هشدار مي دهند چنانچه اين غفلت ادامه پيدا کند بايد شرايط بحراني تري را براي کشور پيش بيني کرد.
دکتر مجيد صفاري نيا، روان شناس اجتماعي نيز در گفت وگو با جام جم اظهار مي کند: اکنون بسياري از کشورها مانند روسيه، آمريکا، پاناما و اوکراين از لحاظ آمار طلاق شرايط بدتري از کشورمان دارند در منطقه نيز کشورهايي مانند بحرين و کويت وضع نامناسب تري دارند، اما چنانچه در کشورمان نيز برنامه مشخصي براي کنترل اين آسيب اجرايي نشود، در آينده با مشکلات جدي تري رو به رو خواهيم بود.

    مسئولان به فکر نيستند
کم نيستند کارشناساني که معتقدند بي توجهي دولت به اين حوزه سبب افزايش طلاق شده، آنها تاکيد دارند سال هاست که دوره کشاورزي و دامداري به سر آمده و دولت ها ادعاي مدرن شدن دارند، اما آن طور که بايد به وظيفه خود عمل نمي کنند، به عبارت ديگر در دوره هاي کشاورزي و دامداري خانواده ها بيشترين نفع را از فرزندان خود مي بردند چون کمک حال آنها بودند، اما اکنون والدين براي پرورش کودکانشان هزينه مي کنند، اما بيشتر منفعت آموزش فرزندان به جامعه مي رسد به همين دليل دولت هاي مدرن بايد براي حل مشکلات جوانان بيشتر از خانواده ها تلاش و سرمايه گذاري کنند، اين نکته اي است که در کشورمان ناديده گرفته مي شود، چون ازدواج و يافتن شغل براي جوانان به بخشي از وظايف والدين بدل شده است.
صفاري نيا عنوان مي کند: مسائلي مانند شيوع مصرف مواد مخدر و کاهش روابط خويشاوندي و انساني نيز در بالارفتن آمار طلاق بي تاثير نيست، زيرا بالارفتن هزينه ها سبب شده افراد مجبور باشند چند شيفت کار کرده و از نيازهاي عاطفي خانواده خود غفلت کنند.
افزون براين بايد يادآور شد: وضع سلامت اجتماعي نيز در کشورمان مناسب نيست و مشکلات اقتصادي و بيکاري تاثير منفي زيادي بر خانواده ها و زندگي زناشويي افراد گذاشته است.

    روابط فرا زناشويي
اين درحالي است که برخي کارشناسان سست شدن کانون خانواده ها را دليل ديگري براي رشد آمار طلاق عنوان مي کنند و معتقدند ضريب نفوذ اينترنت و ماهواره در کشورمان بيشتر شده، اما فرهنگ استفاده از اين فناوري ها آنطور که بايد وجود ندارد. به همين خاطر ارزش ها براي برخي از زوج ها تغيير کرده و خيلي آسان به يکديگر خيانت مي کنند.
صفاري نيا اظهار مي کند: بالارفتن ضريب نفود اينترنت و ماهواره سبب کاهش حيا شده و به مسائلي مانند روابط فرازناشويي دامن زده علاوه بر اين در کلانشهري مانند تهران برآورد شده که 40 درصد افراد مشکل سازگاري دارند و براي حل مشکل شان نيز خبري از سيستم هاي حمايتي نيست، به همين دليل اين مسائل حل نشده باقي مانده و پس از ازدواج براي خانواده مشکل ايجاد مي کند.
نبايد فراموش کرد که طلاق مقوله اي است که عوامل زيادي در بروز آن نقش دارد، بنابراين بايد از تمامي زوايا اين مساله را بررسي کرد و براي آن راهکاري در نظر گرفت که در کوتاه مدت و بلند مدت باري از دوش جامعه بردارد.

    طلاق جزيره نيست
حسن موسوي چلک، رئيس انجمن مددکاران اجتماعي ايران نيز در گفت وگو با جام جم مي افزايد: تا زماني که ديدگاه ها نسبت به طلاق جزيره اي باشد و براي کنترل آن مديريت خاصي در حوزه پيشگيري نداشته باشيم، نمي توان به کاهش آمارها در اين حوزه اميدوار بود.
وي يادآور مي شود: آمار طلاق تحت تاثير عواملي مانند اعتياد، ضعف در مهارت هاي زندگي، روابط اجتماعي، روان شناسي جنس مخالف و استفاده نادرست از فضاي مجازي رشد مي کند؛ اما به نظر مي رسد براي بهبود هيچ کدام از اين عوامل برنامه مشخصي در نظر گرفته نشده است. کارشناسان حوزه خانواده معتقدند نپرداختن دولت ها به خانواده به شيوع طلاق در بين خانواده دامن زده؛ زيرا کمتر برنامه اي بر مبناي حمايت از خانواده تاکنون اجرايي شده است.
چلک عنوان مي کند: بايد به اين باور برسيم که تصميمات ما در تمامي حوزه ها روي خانواده تاثيرگذار است، به همين خاطر قبل از اجرايي کردن آنها بهتر است آثار اجتماعي و فرهنگي شان را بررسي کنيم تا روي خانواده تاثير منفي نگذارد. براي رسيدن به اين هدف نيز برنامه هاي مسئولان بايد خانواده محور شود تا خانواده کارکرد گذشته خود را به دست بياورد. رئيس انجمن مددکاران اجتماعي ايران تاکيد مي کند: نبايد توقع داشته باشيم که مشکلي مانند طلاق به شکل ضربتي حل و فصل شود براي بهبود شرايط در فاز اول بايد به دنبال کنترل روند رشد اين مساله باشيم و در مرحله بعدي نيز بايد در حوزه اجتماعي سياستگذاري هاي مناسبي انجام شود؛ زيرا تازماني که سلامت اجتماعي محور اصلي برنامه هاي حاکميت نشود، اين مسائل حل نشده باقي مي ماند.

    طلاق و چند علت
نادر صادقيان، جامعه شناس و پژوهشگر اجتماعي- فرهنگي نيز در گفت وگو با جام جم خاطرنشان مي کند: طلاق چند علتي است و بايد به شکل کلان به آن پرداخت تا بتوان کنترلش کرد.
به گفته وي، نبود توجه به اين مساله سبب شده رشد طلاق در چند سال اخير شتاب بگيرد. به اعتقاد کارشناسان، تغييرات اجتماعي مانند رشد شهرنشيني، بحران اشتغال و بيکاري، مهاجرت سبب ايجاد تعارض هاي فرهنگي زيادي شده که روي افزايش آمار طلاق تاثيرگذار بوده است. صادقيان ابراز مي کند: از عوامل ديگر رشد طلاق مي توان به بحران هويتي و افول ارزش هاي اخلاقي اشاره کرد که تحت تاثير الگوهاي بيگانه ايجاد شده است. افزون براين، ريختن قبح طلاق نيز در افزايش آن بي تاثير نيست؛ زيرا هرچه آمار طلاق بالاتر برود افراد خيلي آسان تر از يکديگر جدا مي شوند، براي نمونه اين مساله سبب شده در کلانشهرهايي مانند تهران برخي افراد جشن طلاق برگزار کنند.
وي يادآور مي شود: بالارفتن سطح تحصيلات و آمار اشتغال زنان نيز سبب شده برخي از آنها راحت تر از گذشته براي گرفتن طلاق تصميم گيري کنند.
اين در حالي است که کاهش مسئوليت پذيري افراد را نيز بايد يکي از عوامل تاثيرگذار در طلاق به حساب آورد، صادقيان در اين باره توضيح مي دهد: مصرف گرا و رفاه طلب شدن افراد نيز در اين بين بي تاثير نيست؛ زيرا شيوه تربيت نامناسب سبب شده افراد حس مسئوليت پذيري کمي داشته باشند و نتوانند در برابر مشکلات از خود مقاومت نشان دهند.

سرانه جوانان، كمتر از 300 تومان در سال

635646823685917009 (1)«کمتر از 300 تومان در سال»، اين سرانه اي است که دولت در سال براي هر جوان ايراني پرداخت مي کند. از همين آمار مي توان به مشکلات جوانان پي برد و نتيجه گرفت چقدر مسائل آنها براي دولتمردان مهم است، کم توجهي به جوانان داستان تازه اي نيست، اما تکراري بودن آن نمي تواند از غم انگيز و فاجعه بار بودنش بکاهد زيرا مسئولان وزارت ورزش وجوانان بارها تاکيد کرده اند بودجه اي که به جوانان کشور اختصاص پيدا مي کند برابر با هزينه ساخت ۱۶کيلومتر راه روستايي است، در تازه ترين اظهارنظر نيز ديروز مديرکل مشارکت هاي اجتماعي معاونت ساماندهي امور جوانان وزارت ورزش و جوانان به مهر گفت: سرانه اي که دولت براي هر جوان ايراني مي پردازد کمتر از ۳۰۰ تومان در سال است.

داستان، زماني غم انگيزتر مي شود که آسيب هاي اجتماعي که اين روزها گريبان جوانان را گرفته در کنار اين کم توجهي قرار داد از طلاق، اعتياد و بيکاري بگيريد تا جواناني که در آرزوي ازدواج پير مي شوند و به جمع افرادي که لقب تجرد قطعي را يدک مي کشند، اضافه مي شوند.

آخرين نتايج از وضع ازدواج جوانان براساس نتايجي است که از بررسي سرشماري سال 90 به دست آمده به همين دليل بايد يادآور شد که اين روزها آمارها در حوزه جوانان نگران کننده تر از اين نتايج است، زيرا تلاش قابل توجهي براي بهبود وضع اين گروه از جامعه صورت نگرفته و هنوز تلاش ها به سخنراني و ابراز نگراني محدود مي شود.
سرشماري سال 90 از اين حکايت داشت که 11 ميليون و 240 هزار جوان در کشور زندگي مي کنند که در سن متعارف ازدواج قرار دارند، اما کوهي از مشکلات مانع از ازدواج آنها شده، در اين بين آقايان 20 تا 34 ساله پنج ميليون و570 هزار نفر هستند و خانم هاي 15 تا 29 ساله نيز پنج ميليون و 670 هزار نفر از اين آمار را به خود اختصاص مي دهند.
اما به اين آمار تلخ بايد افرادي را نيز اضافه کرد که از سن و سال متعارف ازدواج درحال فاصله گرفتن هستند. يعني آقايان مجرد بين 35 تا 49 ساله اي که در کشورمان حدود 320 هزار نفر برآورد مي شود يا خانم هاي 30 تا 49 ساله اي که آمارشان حدود 980 هزار نفر تخمين زده مي شود. افزون بر اين 152 هزار نفر نيز در کشور به سن تجرد قطعي رسيده اند.
حمايت از جوانان زماني نيز که از مقام سخنراني و ابراز نگراني فراتر مي رود به دادن وعده هايي مانند جدايي معاونت ساماندهي امور جوانان از وزارت ورزش مي رسد که پس از مدتي نيز به فراموشي سپرده مي شود، به همين خاطر اغراق نيست اگر نتيجه گيري کنيم دغدغه هاي جوانان به نفع برخي افراد است، چون در مواقعي خاص به آن مي پردازند تا در رسانه ها مطرح شوند يا براي رسيدن به اهداف گوناگون صرفا به آن اشاره کنند. به همين سبب بايد از مديران معاونت ساماندهي امور جوانان خواست ابراز نگراني نسبت به وضع جوانان را به کارشناسان اين حوزه سپرده و به وظيفه خود که بهبود شرايط جوانان است، مشغول شوند و دست کم براي افزايش سرانه اي که اين روزها گدايان نيز از دريافت آن سرباز مي زنند، تلاش کنند.

مهدي آييني

جوانان فراري از ازدواج؛مسئولان فراري از مسئوليت

تعداد جوانان مجرد در کشور نگران‌کننده است، ۵۰ درصد طلاق‌ها در سال اول ازدواج رخ می‌دهد، ۶۰ درصد از طلاق‌ها به دلیل انتخاب نادرست اتفاق می‌افتد، اینها نمونه‌ای از مسائلی است که این روزها کارشناسان فعال در حوزه جوانان نسبت به آنها هشدار می‌دهند، نکته اینجاست که مسئولان اگر از جوانان بیشتر مقصر نباشند کمتر نیستند، زیرا آنها آن طور که باید و شاید به این مسائل توجهی نداشته و ندارند، زیرا وعده‌های آنها تاکنون از مقام حرف بالاتر نرفته، برای نمونه حدود یک میلیون جوان ماه‌هاست که منتظر دریافت کمک هزینه ازدواج هستند و عده زیادی نیز درجستجوی شغل و مسکن هر روز از آرزوهای خود فاصله می‌گیرند.

مشکلات در حوزه جوانان زیاد است و بی‌برنامگی مسئولان هر روز به این اوضاع آشفته دامن می‌زند، چون باوجود این‌که مسئولان از مشکلات نسل جوان کشور باخبر هستند، اما تاکنون راهکار مناسبی برای رفع مشکلات انتخاب نکرده و به ابراز نگرانی بسنده کرده‌اند. برای نمونه محمود گلزاری، معاون ساماندهی امور جوانان وزارت ورزش و جوانان در نخستین نشست مشورتی مجمع ملی خیرین ازدواج عنوان کرد: با بحران‌های مختلفی بر سر راه ازدواج جوانان روبه‌رو هستیم و در وهله نخست باید به بحران بی‌رغبتی یا بی‌انگیزگی، همسریابی و همسرگزینی اشاره کرد.

وی ادامه داد: چالش دیگر حوزه ازدواج جوانان همسرگزینی است که نباید این چالش اساسی را از نظر دور داشت، چون 50 درصد طلاق‌های کشور در سال اول ازدواج رخ می‌دهد. با بررسی‌های انجام شده و افزایش روند رو به رشد طلاق در تهران و البرز مشخص شده است که از هر سه ازدواج یکی منجر به طلاق شده و هزاران جوان کمتر از 30 سال در یک تا پنج سال اول زندگی مطلقه می‌شوند. افزون بر این 60 درصد طلاق‌ها نیز به دلیل انتخاب نامناسب افراد اتفاق می‌افتد.

مشکلات اقتصادی، بیکاری، دسترسی آسان به جنس مخالف، تغییر سبک زندگی، لذت‌جو شدن و فرار از مسئولیت از علت‌هایی است که سبب شده جوانان کمتر به ازدوج تمایل داشته باشند.

غلامرضا قاسمی کبریا، مدرس دانشگاه دراین باره به جام‌جم می‌گوید: خیلی از جوانان از ازدواج فراری هستند، چون بیشتر آنها تجربه زندگی زناشویی داشته و دارند به همین دلیل براحتی با جنس مخالف خود ارتباط برقرار کرده و سبب می‌شوند، این ماجرا به جوانان مجرد نیز سرایت کند.

محسن ایمانی، عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس نیز دراین باره به جام‌جم می‌گوید: نبود شغل، درآمد، پافشاری در تحصیل، مخالفت خانواده‌ها یا دوستان با ازدواج از عللی است که سبب شده جوانان تمایلی به ازدواج نداشته باشند.

به گفته ایمانی، در جوامع شهری دسترسی آسان به جنس مخالف عمده دلیل جوانان برای فرار از ازدواج است.

نکته دیگری که در این میان می‌توان به آن اشاره کرد تغییر سبک زندگی است، زیرا جوانان لذت‌گرا شده‌اند و به دنبال لذت بردن شخصی هستند. به همین دلیل تعهد و مسئولیت‌پذیری در جامعه کمرنگ‌تر از گذشته شده است.

بالا بودن هزینه‌های ازدواج نیز علت دیگری است که جوانان را از ازدواج فراری داده، کبریا دراین باره می‌افزاید: هزینه‌ها برای ازدواج سرسام‌آور است، اکنون ازدواج آسانی وجود ندارد، زیرا ازدواج ساده حدود 60 میلیون تومان هزینه دارد.

ایمانی به جوانانی که مسئولیت‌پذیر نیستتند، اشاره کرده و اظهار می‌کند: برای رفع این مشکل خانواده‌ها باید از کودکی با سپردن مسئولیت‌هایی درحد توان به کودکان، آنها را مسئولیت‌پذیر بار بیاورند. زیرا اکنون بیشتر خانواده‌ها تک فرزند شده و این خطر بیش از پیش جوانان آینده را تهدید می‌کند.

کبریا درباره آمار بالای طلاق در پنج سال اول زندگی یادآور می‌شود: در واقع این مدت را می‌توان دوران ستیز و گریز نامید، زیرا زن و مرد به دنبال سلیقه‌هایی هستند که از پیش در ذهن داشته‌اند و وقتی ناچار می‌شوند از سلیقه‌های خود فاصله بگیرند دچار تنش و درگیری بایکدیگر می‌شوند.

انتخاب درست

مشکل دیگری که سبب شده آمار طلاق در کشور بالا برود این است که جوانان بخوبی نمی‌توانند شناخت کاملی از یکدیگر به دست بیاورند.

کبریا دراین باره یادآور می‌شود: اکنون محله‌گرایی از بین رفته است و روابط درون خانواده و برون خانواده دچار آسیب شده، چون مدیریت اجتماعی ما مناسب نیست. به همین دلیل جوانان خیلی سخت می‌توانند از خصوصیات یکدیگر باخبر شوند.

به گفته وی، اکنون زوج‌های جوان در محل کار یا محل تحصیل بایکدیگر آشنا می‌شوند، این درحالی است که در این محیط‌ها نمی‌توان شناخت کاملی بدست آورد، زیرا افراد در چنین محیط‌هایی شخصیت واقعی خود را نشان نمی‌دهند.

وی ادامه می‌دهد: برای شناخت کامل باید معدل رفتار فرد در خانواده را گرفت، زیرا رفتار شخص با اعضای خانواده واقعی است.

برای رسیدن به چنین شناختی خانواده‌ها قبل از ازدواج باید رفت و آمد بیشتری داشته باشند تا آنجا که کارشناسان پیشنهاد می‌کنند حتی با یکدیگر به مسافرت بروند.

ایمانی یادآور می‌شود: مراجعه به مشاوره و انجام آزمون‌های روان‌شناسی می‌تواند به زوج‌های جوان برای شناخت کامل از یکدیگر کمک کند. این درحالی است که نظر بزرگان و دیگر اعضای خانواده نیز می‌تواند راهگشا باشد.

وی درباره شناخت افراد در محیط کار یا تحصیل عنوان می‌کند: در این محیط‌ها رفتار افراد کاملا شبیه درون خانواده نیست، اما می‌توان با توجه به رفتار شخص با دوستان نزدیک و غریبه‌ها تا حدی شناخت به دست آورد.

ناچیز و دست نیافتنی

مساله دیگری که در این بین می‌توان به آن اشاره کرد، نبود بسته‌های تشویقی و حمایتی از زوج‌های جوان است. هرچند مسئولان بارها دراین باره وعده داده‌اند، اما واقعیت اینجاست که جوانان تاکنون بهره‌ای از آنها نبرده‌اند. برای نمونه می‌توان به وام ازدواج اشاره کرد که با این‌که ناچیز است، اما جوانان برای دریافت آن با مشکل روبه‌رو هستند.

روز گذشته رییس کمیسیون اجتماعی مجلس با اشاره به این‌که دولت و مجلس هیچ قدمی برای جوانان برنمی‌دارند به مهر گفت: کمیسیون اجتماعی مجلس در بودجه 93، اعتباری به مبلغ3000 میلیارد تومان را برای وام ازدواج جوانان تصویب کرد که در نهایت کمیسیون تلفیق با اختصاص این اعتبار موافقت نکرد.

به گفته عبدالرضا عزیزی، بسیاری از جوانان نیازمند دریافت وام ازدواج هستند، اما متاسفانه این افراد در نوبت وام‌دهی حتی به مدت یک تا دو سال هستند که این خود منجر به بی‌انگیزه شدن جوانان می‌شود.

این درحالی است که مقدار وام ازدواج سه میلیون تومان است و ارزش آن نسبت به چند سال گذشته پایین‌تر آمده، ولی هنوز جوانان نمی‌توانند براحتی آن را دریافت کنند.

نمی‌توان بانک‌ها را ملزم کرد

عزت‌الله یوسفیان، عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس درباره تصویب نشدن این طرح به جام‌جم می‌گوید: بخشی از بانک‌ها خصوصی و نیمه‌خصوصی هستند و نمی‌توان آنها را ملزم به پرداخت کرد، چون آنها از بودجه دولت استفاده نمی‌کنند.

به گفته وی، این کار نیاز به قانون جدید ندارد، زیرا اگر شورای عالی بانک‌ها تصمیم به پرداخت وام ازدواج بگیرند شعبه‌های بانک‌ها این‌کار را انجام می‌دهند.

این درحالی است که اکنون بانک‌ها به سپرده‌گذارها حدود 24 درصد سود می‌دهند، طبیعی است که چنین بانک‌هایی اگر بخواهند به جوانان وام ازدواج بدهند نرخ بهره بالایی طلب خواهند کرد که از عهده آنها خارج است.

بنابراین باید به مسئولان هشدار داد چنانچه دغدغه جوانان و پیر شدن جمعیت کشور را دارند، باید از سخنرانی و برگزاری جلسات بی‌نتیجه فاصله گرفته و برای عملی کردن یکی از هزاران راهکاری که تاکنون ارائه شده آستین بالا بزنند؛ زیرا تاکنون باحرف زدن مشکل هیچ جامعه و جوانی حل نشده است.

بالا