آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : اصغر محمدی فاضل

بایگانی/آرشیو برچسب ها : اصغر محمدی فاضل

اشتراک به خبردهی

روزی برای تیم ملی محیط بانی

شغل محیط‌بانی در سراسر جهان در معرض خطرهای متعددی است که بخشی از آن اقتضای کار در طبیعت و قسمتی نیز به دلیل ضعف ساختارهای مدیریتی، قضایی و یا اطلاع رسانی است. محیط‌بانان (رنجرها) افرادی هستند که شرح وظایف آن ها با شرایط سخت، ابزارهای خاص،  ماموریت در زمین و هوا و آب، آگاهی با زیست بوم های طبیعی، تسلط بر اصول پایش جانداران و حتی توانایی تعامل با جوامع محلی تعریف می شود. به همین دلیل شاغلان در عرصه محیط بانی در بسیاری از نقاط جهان از میان کارشناسان حوزه های تخصصی برگزیده میشوند. اعتقاد راسخ دارم که آموزش کارآمد، حلقه مفقوده زندگی حرفه‌ای محیطبانان است و نخستین اولویت حوزه آموزش سازمان حفاظت محیط زیست را برگزاری شبکه ای از دوره های آموزشی مدرن در مراکز آموزشی تخصصی داخلی و خارجی برای محیط‌بانان می دانم.

از طرفی در ایران، محیط‌بان همانند سایر ماموران ضابط قوه قضاییه، سلاح به دست می‌گیرد و بارها به دلیل سهو و غفلت های خرد موجب بروز اتفاقات ناگواری شده اند که ضرورت مسلح بودن به سلاح خودکار جنگی را مورد تردید قرار داده اند. اگرچه بحث در این مورد در حوصله این ستون نیست اما تجربه اخیر مشارکت کم نظیر مردمی در حمایت از یکی از محیطبانان کشور، بهانه خوبی است تا این فرایند واشکافی شده و از تکرار آن پیشگیری شود.

در شرایطی که فشارهای اقتصادی و برخی کمبودها، شرایط کاری محیط بانان را نیز دشوارتر از پیش کرده، انتشار خبر توجه ویژه مقام معظم رهبری به مشکلات آنان و دستور معاضدت خاص از محیط بانانی که در حین ماموریت دچار صدمات جانی می شنود، بسیار امیدوار کننده بود. این اقدامات حمایتی نقطه های امیدوارکننده ای است که نه تنها برای فرماندهی یگان افتخارآفرین است بلکه فشار روحی ناشی از پارادوکس حمل سلاح و عواقب قضایی و به‌کارگیری آن را نیز در میان نیروهای اجرایی کمرنگ خواهد نمود. تردیدی نیست که برای تکمیل این حمایت راهبردی از سوی فرماندهی کل قوا، اقدامات زیربنایی دیگر برای رفع تبعیض در حقوق و مزایا و پاداش براساس توانمندی، شرایط خدمتی و مسئولیت‌پذیری محیط بانان می‌تواند در کوتاه‌مدت تاثیرات انگیزشی فراوانی داشته باشند.

از سالروز ولادت حضرت امام رضا(ع)، ضامن آهو، که به شایستگی «روز ملی محیط بان» نامگذاری شده تا ۳۱ جولای که روز جهانی محیط‌بان (World Ranger Day) است حدود یک هفته فرصت داریم. انتظاری نیست که این مناسبت نظیر جام جهانی مورد توجه مردم و مسئولین قرار گیرد اما می توانیم این روزها را بهانه‌ای برای بازخوانی چالش‌ها، تضارب آراء و برداشتن گام های اساسی برای رفع مشکلات تیم ملی محیط بانی کشور قرار دهیم و تنها به گرامیداشت و بزرگداشت اکتفا نکنیم.

دکتر اصغر محمدی فاضل
معاون پیشین سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

حفاظت از حیات گلوله؟

در کنار اندک اخبار پراکنده و امیدوارکننده که در مورد بهبود شرایط محیط‌زیست در برخی نقاط جهان منتشر می‌شود، با کمال تاسف همچنان بسیاری از گزارش‌های علمی، اوضاع حیات روی کره زمین و به پیروی از آن بقای حیات بشری را نگران‌کننده توصیف می‌کنند.

یک بررسی اجمالی در محتوای هزاران خبر و مصاحبه و گزارش محیطزیستی داخلی و خارجی در چند سال گذشته نیز نشان میدهد کمتر نشانی از بهبود وجود دارد.

در کشور ما البته نکته امیدوارکننده این است که مدیران ارشد این واقعیت را پذیرفتهاند که عناصر حیاتی آب، هوا، خاک و تنوع زیستی علاوه بر جنبههای تخصصی محیطزیستی دارای ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی نیز هستند و اظهارات فصلی درباره سیل، خشکسالی، گردوغبار، نابودی تالاب، آتشسوزی جنگل، انقراض گونهها و آلودگی هوا اگرچه ممکن است به تیتر رسانهها تبدیل شوند، ولی فاقد کارایی لازم برای اقناع افکار عمومی هستند.

با کمال تاسف رویکرد حفاظت از حیاتوحش نیز از این قاعده مستثنی نیست.

مطالعات جدید نشان میدهد انسان که فقط یک صدم درصد از وزن حیات روی زمین را شامل میشود، خود عامل نابودی ۸۳ درصد از حیات وحش و بیش از۵۰ درصد از گیاهان این کره مسکون است و درحالی که حیاتوحش تنها ۴ درصد از پستانداران کره خاکی را شامل میشود همچنان میل به شکار در زیستگاههای طبیعی، نابودی مهمترین ستونهای پایداری حیات راهدف گرفتهاند.

در مقیاس ملی شاید کمینه انتظار برای حفاظت از محیطزیست، تغییر رویکرد کشور به سوی بهره برداری خردمندانه از منابع حیاتی باشد و تردید جدی دارم که شکارگری در این دایره خردمندی جایگاهی داشته باشد، مگر دغدغه معیشت فعالان بازار اسلحه شکاری و فشنگ و ساچمه، خواب از چشمان ما ربوده باشد!

دکتر اصغر محمدی فاضل

کارشناس محیطزیست

ما برای سبز کردن آمدیم!

این روزها اعتراضات دانش آموختگان رشته‌های محیط زیست و منابع طبیعی در مورد نحوه گزینش رشته‌های تحصیلی غیرمرتبط در آزمون استخدامی سال ۱۳۹۷ به رسانه‌ها کشیده شده است.

تشکیل کمپین‌ها و گروه‌های هم‌اندیشی، مصاحبه با رسانه‌ها، مکاتبه با مدیران دولتی، ملاقات با نمایندگان مجلس شورای اسلامی و حتی برگزاری تجمعات قانونی برای اعتراض به این فرآیند همانند هر اعتراض دیگری می‌تواند موجه باشد، ولی انتخاب مکان یا زمان نامناسب برای تجمع، به آتش کشیدن اسناد اداری و قانونی، توهین به نماد رسمی یک نهاد دولتی و هر اقدام دیگری که فضای تعامل و گفت‌وگو را به صحنه مبارزه و مجادله تبدیل کند، فاقد توجیه منطقی است.

یک نمونه از این اقدامات، انتشار قطعه فیلمی از سوزاندن مدرک تحصیلی یک کارشناس محیط‌زیست است که شاید با حسن‌نیت صورت گرفته و از قضا میان جوانان بیکار به ستوه آمده از فشار زندگی نیز احساس همدلی ایجاد کرده باشد.

از نگاه شهروندی، مدرک تحصیلی یک گواهی معتبر قانونی است که انجام یک فرآیند تحصیلی را توسط یک نفر در چارچوب ضوابط مربوط تائید می‌کند. بدیهی است این فرآیند با تلاش خود فرد، خانواده او، استادان و کارشناسان متعدد، نهادهای ناظر و ده‌ها شخصیت حقیقی و حقوقی با صرف سال‌ها زمان و مبالغ هنگفت سرمایه شخصی و عمومی حاصل شده است. بنابراین توهین به آن نیز همانند جعل مدرک نه‌تنها مستحق کیفرهای قانونی است، بلکه تضییع حقوق معنوی همه افرادی است که در خلق آن نقش آفرین بوده‌اند.

از طرفی آتش زدن یک مدرک به منزله اعلام برائت از موضوع و احتمالا مرجع صادرکننده آن است. به‌عنوان مثال، آتش زدن عمدی و علنی گذرنامه به منزله ترک تابعیت یک کشور تلقی می‌شود و با همین رویکرد می‌توان آتش زدن مدرک تحصیلی را به منزله انصراف از منافع و عناوین مترتبه تلقی کرد. به عبارت دیگر، اگر تلاش‌های فعالان محیط‌زیست منجر به تغییر رویه اداری در استخدام‌های سال جاری و سال‌های آتی سازمان‌های متولی شود، افرادی که مدرک دانشگاهی خود را با اختیار و به صورت علنی آتش زده‌اند، فاقد صلاحیت تحصیلی برای احراز شغل مرتبط محسوب خواهند شد. تردیدی نیست فشارهای اقتصادی و اجتماعی بیکاری بخصوص برای دانش‌آموختگان دانشگاهی، بسیار آزاردهنده است و جویندگان کار در رشته‌هایی نظیر محیط‌زیست که به دلیل ماهیت حاکمیتی موضوع، بازار کار خصوصی چشمگیری ندارند، چشم به فرصت‌های دولتی دوخته‌اند. اما اصلاح یک فرآیند اداری با اطلاع از اصول و عبور از مسیرهای قانونی امکانپذیر است و اقدامات احساسی و غیر حرفه‌ای که گاهی منجر به ایجاد حاشیه‌های سیاسی و عقده‌گشایی‌های جناحی می‌شود، اثری جز کور کردن گره نخواهند داشت.

دکتر اصغر محمدی‌ فاضل – معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست

قطع آب و قحطِ معرفت

635638645211514808ایام اقامه عزای سید و سالار شهیدان کربلا فرصتی است که به موضوع «آب» توجه ویژه‌ای ‌شود. با گسترش حساسیت جهانی به بحران آب تلاش‌های زیادی برای زدودن خیال باطل «آب یک منبع لایزال» شکل گرفته است. در کشور ما هم هشدارها تلخ و صریح و نگران‌کننده شده، تا حدی که وزیر اسبق کشاورزی ادامه روند فعلی را تبدیل ایران به یک بیابان تشبیه کرده است. اقبال عمومی کمپین «قطره قطره» هم نشان داد که در حفظ منابع آب باید به قطره هم توجه کرد.

 اما همزمان در مورد مشکل دیگری هم سخن گفته می‌شود که جانمایه آن، یک سوال است: چرا آب را بی‌رویه و کتاب را اندک مصرف می‌کنیم؟ اشاره‌ای ساده به این‌که وضعیت هر دو در کشور بحرانی است. دستمان در «کتاب‌نخوانی» از زمانی رو شد که تیراژها به هزار جلد و کمتر رسید. برای ملتی که در تمام مراحل زندگی‌شان اتصال و ارتباط با کتاب آسمانی موج می‌زند، چنین روندی هراس‌آور است. همان‌طور که برای رهایی از بحران آب باید به قطره قطره توجه کرد، برای برون‌رفت از بحران کتاب‌نخوانی هم باید به «صفحه صفحه» امیدوار بود.

در این روزها و شب‌ها که همه ما در سنتِ اطعام به ادای نذر آب و شیر و شربت و چای و غذا، مشق ایثار و مهربانی می‌کنیم، شایسته است که این خوبی‌ها را با نذر فرهنگی تکمیل کنیم. مشارکت در معرفت‌افزایی جامعه با اهدای کتاب‌های رها شده در کنج انباری یا غبار گرفته در گوشه خانه، به یک دوست یا رهگذر یا کتابخانه محله و مدرسه و اداره و دانشگاه، برای همه ما مقدور است. اهدای فقط یک جلد کتاب در هر سال توسط هر ایرانی یعنی گردش ده‌ها میلیون کتاب در کشور، یعنی دادن پَرِ پرواز به اندیشه‌ها، یعنی انتشار شعور، یعنی امر به معروف و شریک شدن در ثواب اندیشه خواهران و برادران خود که ساعتی تفکرشان بر سال‌ها عبادتِ بی‌معرفت فضیلت دارد. بیاییم کتابخوانی را یک «وظیفه ملی» و عنصری برای «شخصیت‌آرایی» بدانیم. از قحط معرفت باید ترسید. همان‌گونه که از قطعِ آب! بر این باورم که در کربلا، قطع آب نبود که فاجعه ‌آفرید، بلکه قحط معرفت بود.

اصغر محمدی فاضل

رئیس دانشکده محیط‌زیست

به تعدادی صندلی پرکن نیازمندیم!

635638645211514808با انتشار نتایج آزمون سراسری، تنها داوطلبان کنکور و خانواده‌های آنها نبودند که ذوق زده یا پریشان حال شدند. دامنه این رخداد سالانه شگفتی‌ساز، با اعلام آمار 800 هزار تا یک میلیون صندلی خالی دانشگاهی، این بار جامعه آموزش عالی کشور را نیز بی‌نصیب از این هیجان نگذاشت. گرچه در صحت این آمار مختصر تردیدی دارم، ولی باید اعتراف کرد خیلی دور از انتظار هم نیست.شکی نیست که افزایش ظرفیت آموزش عالی کشور از دستاوردهای مهم کشور در سه دهه گذشته محسوب می شود، ولی باید اذعان داشت که توسعه بی برنامه ساختار آموزش عالی کشور که طی چندسال اخیر با انگیزه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت، از مثال های بارز «توسعه ناپایدار» است.

چند سالی است مدیران دانشگاه های کوچک و بزرگ برای تامین هزینه آب و برق، یارانه غذای دانشجویی، معوقات حقوق، حق التدریس، تعمیر و نگهداری تاسیسات و مواد اولیه آزمایشگاه ها با چالش های جدی مواجه هستند؛ دردی که عوارض آن قبل از هر چیز گریبان فوق برنامه ، اردوی دانشجویی، سخنرانی علمی ، فرصت مطالعاتی و انتشارات و پژوهش را می گیرد.

گشاده دستی در بذل و بخشش مجوز تاسیس صدها دانشگاه و مرکز آموزش عالی جدید، چند برابر کردن ظرفیت پذیرش رشته های دانشگاهی بدون توجه به توانایی مرکز ارائه کننده، بی توجهی به زمینه آینده اشتغال دانش آموختگان و ایجاد رقابت غیرسازنده میان بخش دولتی و غیردولتی، در کنار عوامل متعدد تاثیرگذار دیگر، دست به دست هم داده تا ما برای ظرفیت اضافی آموزش عالی کشور نه دست افشانی بلکه مویه کنیم.

در آستانه ارائه برنامه ششم توسعه به مجلس شورای اسلامی و بعد از سه دهه تجربیات انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها، یک خانه تکانی اساسی دیگر در سازوکار آموزش عالی کشور اجتناب ناپذیر است.

یکپارچگی مقررات اداری، استخدامی و مالی در تمامی گستره نظام آموزش عالی و پرهیز از اتخاذ رویه های جزیره ای، توجه به نیازمحور بودن رشته های تحصیلی با رویکرد تولید ثروت دانش بنیان، الزام دانشگاه ها به اجرای دوره های مشترک با هدف هم افزایی سرمایه انسانی، الزام مراکز به مشارکت در بهره برداری از امکانات آموزشی، کمک آموزشی و رفاهی یکدیگر، تجمیع مراکز با ماموریت مشابه یا دارای حوزه جغرافیایی مشترک، تشویق دانشگاه ها به جذب دانشجوی غیرایرانی و مشارکت بانک ها در تکمیل طرح های نیمه تمام در قبال دریافت خدمات علمی و آموزشی را می توان از راهکارهای میان مدت برای درمان این مشکل طی پنج ساله برنامه ششم مطرح کرد.

به عنوان یک راهکار کوتاه مدت هم می توان با رفع ممنوعیت تحصیل در مقاطع پایین تر یا همسطح برای فارغ التحصیلان فعلی، یک موج تقاضای ده ها و شاید صدها هزار نفره را به طرف شبکه آموزش عالی در سطح کشور هدایت کرد.

با این روش افرادی که مدارک کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکتری دارند، ولی در طول زمان به رشته دیگری نیاز یا علاقه پیدا کرده اند امکان می یابند با پرداخت شهریه از ظرفیت خالی نوبت دوم دانشگاه ها برای دانش افزایی خود استفاده کنند.

شاید این پیشنهاد بتواند رویکرد ما را از جستجوی «صندلی پرکن» به طرف جذب داوطلبان و علاقه مندان واقعی تحصیلات عالیه تغییر دهد.

دکتر اصغر محمدی فاضل/ رئیس دانشکده محیط زیست

فقط ما خوبیم!

635638645211514808چند روز پیش در مراسم یادبود بانوی فعال محیط زیستی – که در آتش‌سوزی پناهگاهی که خودش برای حمایت از حیوانات ایجاد کرده بود سوخت – به این فکر افتادم که آیا من هم حاضرم مانند او در گمنامی به کشورم خدمت کنم بی‌آن‌که در رسانه‌ها دیده و ستایش شوم؟این روزها متولیان منابع طبیعی، محیط زیست، صنعت و گردشگری با نقدهای بسیاری از درون و بیرون مواجه هستند.نقدهایی که گاه در گعده های خصوصی باقی می ماند و گاهی یادداشت و نقد و تحلیل و نامه های سرگشاده در رسانه ها می شوند.

نیت خوانی کسانی که نقد می کنند آسان نیست، اما به احتمال زیاد همه با نیت «اصلاح وضع موجود» و «کمک به پیشرفت کشور» حرف و قلم می زنیم. اما آیا این تمام حقیقت است؟ آیا گاهی نقد بهانه ای برای دیده شدن، تسویه حساب های شخصی و جناحی و جدل برای دفع و جذب قدرت نیست؟

برخی از ما که اتفاقا سن و سالی هم داریم، تلاش می کنیم با حرف دنیا را تغییر دهیم و از تجربه ارزیابی نشده خود چماقی می سازیم و با عباراتی کلی، مبهم و بسته بندی شده در قابی معقول و منطقی بر سر یکدیگر فرود می آوریم. اما کدام یک از ما در قبال تحقق این مفاهیم در خانه و محله و شهرمان تعهدی مسئولانه داریم؟ تا چه اندازه حاضریم در گمنامی گامی واقعی برداریم؟ چند نفر از ما که در آلودگی هوا و کنترل کیفیت و بیماری های تنفسی سابقه مدیریت و تحقیق و تدریس داریم، با مترو و اتوبوس در شهر تردد می کنیم؟ کدام یک از ما که تجربه مدیر بودن را داریم و زمانی برای عموم مردم نسخه می پیچیدیم، خود از دارویی که تجویز کرده ایم، قطره ای چشیده ایم؟

فاصله میان حرف خوب تا کار خوب زیاد است. کسانی که نقدهای تند می کنند و همه چیز را «رو به نابودی» می خوانند، نگرانی یأس پراکندن و دلسرد کردن جوانان را ندارند؟ نقش خود ما که سال ها امانتدار سلامت و امنیت و فرصت و سرمایه مردم بودیم، در شکل گرفتن اوضاع فعلی که از آن شکایت می کنیم چقدر است؟ آیا حاضریم هزینه تصمیم های خود را که بدون تردید با خطاهایی نیز همراه بوده بپذیریم؟ براستی ما چند اقدام خوب را با هزینه شخصی و در غیاب دوربین های جذاب خبرنگاران و بدون خودرو و بودجه و حمایت دولتی انجام داده ایم؟ چرا باید دیگران قبول کنند که فقط ما خوبیم؟

تشخیص مرز میان نقد و نق و پرخاش و تهمت ساده نیست. به نظرم وظیفه این روزهای هریک از ما که دغدغه سلامت و آسایش و آرامش مردم را داریم این است در هر جایی که هستیم گامی هرچند کوچک برای اصلاح محیط اطرافمان برداریم.

کاش ما هم در کنار حرف های خوب، گام های کوچک اما مفید برداریم. در حد تیمار کردنِ پرندهِ آسیب دیدهِ درماندهِ افتادهِ در کنارِ دیوارِ خانه همسایه!

دکتر اصغر محمدی فاضل/ معاون اسبق سازمان محیط زیست کشور

محیط‌ بان دلسوز نمی‌خواهد!

635638645211514808سه سال پیش در چنین روزهایی وقتی امکان این را یافتم که در زندان‌های یاسوج و شیراز با غلامحسین خالدی، اسعد تقی‌زاده و علی جامشی ملاقات کنم و بعد به دیدار خانواده بازماندگان مقتولان درگیری با محیط‌بانان رفتم، تا مدت‌ها گرفتار پرسش‌های رنج‌آوری شده بودم که برخی از آنها بعد از چند سال هنوز بی‌پاسخ است.

بر اساس تشخیص قضات پرونده، آنها در لباس خدمت در درگیری با افرادی که وارد منطقه تحت حفاظت محیط زیست شده اند، مرتکب قتل شده بودند؛ اتهامی که محیط بانان آن را نمی پذیرفتند چون معتقد بودند از خودشان دفاع کرده اند.

جامشی سال گذشته با بزرگواری و گذشت خانواده مقتول مورد عفو قرار گرفت، اما تقی زاده قریب به هفت سال و خالدی پنج سال است که در زندان به سر می برند و هر روز کابوس صدور دستور اجرای حکم اعدام می بینند.

جوانانی که شناسنامه شان می گوید سی و چند ساله اند، اما آنچه من دیدم چهره هایی تکیده و نیم قرنی بود. برای من که مورد طعنه خوشبینی افراطی و سفیدنمایی اطرافیان و همکارانم هستم، این طور غمگینانه سخن گفتن در روزی که متعلق به «محیط بان» شمرده می شود، عادی نیست.

تردیدی ندارم همه ما باید امید، شوق و سرزندگی را به آنها منتقل کنیم لذا امیدوارم هیچ محیط بانی این یادداشت را نبیند. لااقل این روزها نبیند اما با تصویری که از ندامتگاه در ذهن دارم چه کنم؟ و نیز قاب صورت چروک خورده پدر میانسالی که جوان از دست داده بود؟ از خود می پرسم نقش من به عنوان یک معلم یا شهروند علاقه مند محیط زیست در قبال این رنج ها چیست؟ خانواده قربانیان گله مند از این که آیا می ارزید به خاطر حفاظت از یک گونه جانوری، خون انسان ریخته شود؟ محیط بانان هم می پرسند اگر قرار است به ارشاد افراد بسنده کرد و در برابر شکارچی های متخلف که با سلاح پیشرفته برای شکار می آیند با اسپری فلفل مقابله کرد، چرا سلاح به ما می دهند؟

اما فراتر از این، سوالی دیگر است که چرا باید سلاح یک سازمان دولتی را گرفتار چالشی اخلاقی، احساسی، حقوقی و مالی چنین سنگین کند؟ پارادوکس حمل سلاح و عواقب قضایی به کارگیری آن از دلنگرانی های محیط بانان ایران است که گاهی پای آنها را در راه انجام وظیفه سست می کند.

اگر موضوع حمل سلاح برای محیط بانان ضرورتی خدشه ناپذیر است، به همان اندازه باید آموزش آنها هم جدی گرفته شود.

هزینه ای که صرف دادرسی، پرداخت دیه و طی مراحل قانونی دفاع از یک محیط بان می شود، گاهی برای آموزش صدها محیط بان کفایت می کند.

خسارت روحی و معنوی و اجتماعی آن هم که غیرقابل جبران است. محیط بان همانند هر ماموری که سلاح به دست می گیرد پیش از دلسوزی نیازمند توانمندسازی و ارتقای مهارت است.

منظورم فقط نحوه خشاب گذاری، هدفگیری یا تمیز کردن سلاح نیست. آموزش های نوین مبتنی بر رفتارشناسی طرف مقابل، افزایش تمرکز، کنترل خشم، مدیریت هیجانات و اموری از این دست را نباید دست کم گرفت. تا زمانی که به مقوله ای چنین حساس نگاهی علمی نشود، باید تنمان بلرزد از درج خبر کشته و زخمی شدن محیط بان یا شکارچی.

دکتر اصغر محمدی فاضل – عضو هیات علمی دانشگاه محیط زیست

بالا