آخرین خبرها
خانه / یادداشت (برگ 18)

بایگانی دسته بندی ها : یادداشت

اشتراک به خبردهی
  • هوای تهران به باد رفته

    هوای تهران به باد رفته

    آسمان کلانشهر‌های کشور این روز‌ها خاکستری است و آلودگی‌هوا برای شهروندان شمشیرش را از رو بسته است. د...

  • همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

    همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

    چرا حفظ محیط‌زیست مهم است؟ پاسخ به این پرسش برای بسیاری از خوانندگان بدیهی به‌نظر می‌رسد اما لازم اس...

  • برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

    برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

    آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایش...

  • دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

    دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

    «سلاح محیط‌بانان پلاستیکی است و آنها نمی‌توانند در برابر شکارچیان متخلف از آن استفاده کنند.» روایت‌ه...

  • مدیریت حیرت‌آور

    مدیریت حیرت‌آور

    جهان از نحوه کنترل کرونا در ایران در حیرت است. برای کمک به مهار کرونا در هند آماده‌ایم. برای مهار آت...

  • مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

    مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

    آتش‌سوزی‌ها در زاگرس هرسال بیشتر می‌شود؛ زیرا پارامترهایی که بر این روند تاثیر می‌گذارد هر سال افزای...

  • فاجعه بزرگ شروع شده است

    فاجعه بزرگ شروع شده است

    هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بین‌المللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیش‌ه...

  • مدیریت نیستی محیط‌زیست

    مدیریت نیستی محیط‌زیست

    هفته محیط‌زیست از امروز در کشورمان شروع می‌شود و به همین مناسبت قرار است رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست...

  • مدیریت خشکیده

    مدیریت خشکیده

    خشکسالی، شکارچی حیات وحش شده‌است، فلامینگوها در بختگان زمینگیر شده‌اند و دوستداران محیط‌زیست برای نج...

  • فرق است بین خر و گورخر

    فرق است بین خر و گورخر

    گورخر آفریقایی درون جوی آبی افتاده است و به دلیل استرس زیاد قادر به حرکت نیست، کمی آن طرف‌تر مردی تق...

حیات، حیات وحش قربانی نبود مدیریت

مهدی آیینی

مهدی آیینی

خبر مرگ ششمین پلنگ نیز در سال 94 دیروز رسانه‌ای شد، خبری که برخلاف تلاش برای پنهان ماندن‌اش سرانجام فاش شد، آن‌طور که دید‌بان محیط‌زیست و حیات‌وحش ایران گزارش کرده مرگ این پلنگ سیزدهم فروردین در منطقه حفاظت شده جنگل خواجه خراسان رضوی رقم خورده، اما بتازگی درباره آن اطلاع‌رسانی شده است.

نکته اینجاست، با توجه به این که لاشه این پلنگ حوالی روستای خواجه کشف شده به احتمال زیاد می توان آن را پنجمین پلنگی دانست که امسال از سوی دامداران از پای درآمده است.

بنابراین باید به مسئولان محیط زیست هشدار داد اگر بموقع دست به کار نشوند، در سایه تخریب زیستگاه ها، دامداران به عامل اصلی مرگ پلنگ های کشور بدل خواهند شد، واقعیت اینجاست که شرایط سبب شده دامداران پلنگ ها و دیگر گوشتخواران را دشمنان خود بدانند و برای کشتن آنها دست به اسلحه برده یا لاشه های آغشته به سم را در مسیرشان قرار دهند به این امید که پلنگ هایی که پایشان به روستا باز می شود، عمرکوتاهی داشته باشند.

مشکل اینجاست که تخریب زیستگاه ها مساله ای است که محیط زیست توان احیای آن را ندارد، اما دست کم این سازمان می تواند با اولویت بندی، تقابل دامداران، کشاورزان و حیات وحش را به حداقل برساند.

برای این کار کافی است محیط زیست اولویت های خود را تغییر داده و در کنار آموزش و فرهنگ سازی اعتبار مناسبی را برای جبران خسارت دامداران و کشاورزانی که از سوی حیات وحش آسیب دیده اند در نظر بگیرد یا دست کم شرکت های بیمه را تشویق به بیمه کردن دارایی دامداران و کشاورزان کند.

باید یادآور شد کاسه صبر دامداران و کشاورزان زیادی این روزها لبریز شده، چون به قول معروف آنها برای گرفتن خسارت باید از هفت خوان رستم بگذرند.

برای نمونه پس از این که کارشناس محیط زیست خسارت وارد شده به آنها را تائید کرد این افراد باید با هزینه خود نظر کارشناس دادگستری را نیز در پرونده شان ثبت کنند، اما از آنجا که محل حادثه معمولا صعب العبور است دامداران برای رساندن کارشناس به محل حادثه باید هزینه بالایی بپردازند.

با این حال این پایان سختی آنها نیست، زیرا بعد از تکمیل پرونده دامداران باید دست کم یکسال دندان روی جگر بگذارند. این در حالی است که دامداران زیادی هستند که با گذشت حتی سه سال نیز نتوانسته اند خسارت خود را دریافت کنند.

نکته اینجاست، سازمان حفاظت محیط زیست به بهانه هایی مانند نبود اعتبار خسارت دامداران را تمام و کمال پرداخت نمی کند.

به همین دلیل برخی از دامداران برای رسیدن به حق خود دست به دامن قانون شده و از سازمان حفاظت محیط زیست شکایت می کنند و برخی نیز دست به سلاح برده یا با طعمه مسموم حق خود را از پلنگ ها می گیرند؛ بزرگ ترین گربه سانان باقی مانده در کشور که سایه انقراض این روزها برسرشان بیشتر از هر زمانی سنگینی می کند.

مهدی آیینی

بوروکراسی، آفت محیط‌ زیست

مهدی آیینی

مهدی آیینی

محیط‌ زیست محیط‌ ایست نیست؛ این را شاید مسئولان سازمان حفاظت محیط‌ زیست به ظاهر قبول داشته باشند، اما از برخی رفتارها و نحوه مدیریت برخی مسئولان این دستگاه می‌توان به این نتیجه رسید که کاغذ بازی و بوروکراسی در این سازمان حتی منجر به حادثه نیز شده است. برای اثبات این موضوع حوادث تلخ زیادی را می‌توان مرور کرد.کاراکال یا سیاه گوش بیابان، یکی از گونه های جانوری منحصربه فرد کشورمان است که تاکنون تحقیق جامعی درباره وضع آن در کشور نشده، اما نه فقط برای حفظ این گونه مسئولان تاکنون اراده ای از خود نشان نداده اند، بلکه با بوروکراسی آسیب بیشتری به این گونه زده اند، زیرا دو توله کاراکالی که بعد از مرگ مادرشان به دلیل تصادف با خودرو در سیرجان از سوی محیط بانان زنده گیری شدند به دلیل کاغذ بازی، وقت کشی و ناهماهنگی از سوی سازمان حفاظت محیط زیست پنجشنبه گذشته تلف شدند.

دامپزشک کلینیک حیات وحش پارک پردیسان در این باره گفته پیگیر انتقال فوری توله کاراکال ها به تهران بودیم، اما متاسفانه این اتفاق به موقع صورت نگرفت و آنها از بین رفتند. آن طور که این دامپزشک ارزیابی کرده تغذیه نامناسب علت مرگ کارکال ها بوده است.

باید تاکید کرد در سایه نبود امکانات مناسب در سایر استان ها چنانچه بوروکراسی اداری در این میان وجود نداشت و مسئولان این سازمان هماهنگی بیشتری بایکدیگر داشتند و بلافاصله این گونه های باارزش را به تهران می فرستادند حادثه دیگری در محیط زیست کشور رقم نمی خورد.

این در حالی است که باید یادآور شد گونه های دیگری مانند پلنگ نیز به علت ناهماهنگی و کاغذبازی در پرتگاه انقراض قرار گرفته اند، از ابتدای سال تاکنون دست کم مرگ پنج قلاده پلنگ در کشورمان رسانه ای شده، حادثه های تلخی که علت آنها سال هاست مشخص شده، اما سازمان حفاظت محیط زیست هنوز اصرار به کشف دوباره این دلایل دارد، نکته اینجاست که چهار قلاده از این پلنگ ها از سوی دامداران کشته شده اند بنابراین سازمان حفاظت محیط زیست باید بخشی از اعتبار خود را برای آموزش دامداران و جبران سریع ضرر و زیانی که حیات وحش به آنها می زند، اختصاص دهد و به فکر آماده کردن طرح های نجاتی که نتیجه آنها پیش از این مشخص شده، نباشد.

این در حالی است که باید یادآور شد کاغذبازی در این سازمان شرایطی را فراهم آورده که کارشناسان محیط زیست اکنون به پشت میزنشینی عادت کرده و برخی از آنها با این که تاکنون زیستگاه های کشور را از نزدیک ندیده اند، می توانند نظریه های زیادی برای نجات گونه های جانوری ارائه کنند؛ نظریه هایی که در کنار ضایع شدن اعتبار سازمان مقدمات انقراض حیات وحش را نیز فراهم کرده است.

مهدی آیینی 

سگ‌ کشی با تزریق اسید

مهدی آیینی

مهدی آیینی

فیلم کوتاه، اما بی‌نهایت دردناک است، آنقدر دردناک که هر بیننده‌ای به این نتیجه می‌رسد که باید افرادی را که مرتکب این جنایت هولناک شده‌اند، محاکمه کرد؛ ماجرا از این قرار است که دیروز فیلم کوتاهی در فضای مجازی منتشر شد که در آن تزریق اسید به چند قلاده سگ و مرگ دردناک آنها به تصویر کشیده می‌شود.در این فیلم شخصی با استفاده از چوب دستی بلند و طناب سگی را روی زمین نگهداشته در همین حال شخص دیگری به حیوان نزدیک شده و اسید به او تزریق می کند، این را می توان از ناله های دلخراش سگی که برای مرگ شکنجه می شود، نتیجه گرفت.

 
آن طور که فارس گزارش داده این رفتار در یکی از شهرک های صنعتی شیراز و در جایی اتفاق افتاده که پیمانکاران سگ کشی در ازای ارائه هر لاشه سگ ۱۵ هزار تومان دریافت می کنند.

هر چند برخی از مسئولان این شهر تکذیب می کنند که این حادثه در شهر آنها اتفاق افتاده، اما نکته اینجاست که این حرکت در هر کجای کشورمان رقم خورده باشد گواهی است بر این که توجه به حقوق حیوانات در کشورمان روبه فراموشی است.

باید یادآور شد در بسیاری از استان های کشورمان رفتار مسئولانه و قانونمندی درباره جمع آوری سگ های ولگرد انجام نمی شود، زیرا زنده گیری سگ ها نه فقط به فراموشی سپرده شده بلکه پیمانکاران برای جمع آوری سگ های ولگرد روش منسوخ شده استفاده از سلاح جنگی و ساچمه زنی را نیز کنار گذاشته و به تزریق اسید روی آورده اند.

باید تاکید کرد چنین روش هایی نه تنها با رفتار انسانی مغایر است بلکه سبب بروز مشکلات بهداشتی و امنیتی نیز برای شهروندان می شود.

نکته اینجاست که در استان هایی که کنترل سگ های ولگرد به شکل سنتی و غیراستاندارد انجام می شود پول قابل توجهی دست به دست می شود. این در حالی است که امروزه بیشتر کشورها برای مقابله با سگ های ولگرد برنامه های مشخصی داشته و با تربیت و آموزش سگ های ولگرد به شکل مشروع درآمدزایی می کنند.

مهدی آیینی

بگذارید رودخانه‌ها جاری بمانند

مهدی آیینی

مهدی آیینی

امروز روز جهانی حفاظت از رودخانه‌هاست، روز اکوسیستم‌های فراموش شده‌ای که زیستگاه منحصر به‌فرد و شکننده‌ای دارد و زندگی آبزیان، گیاهان و پرندگان بی‌شماری به‌ حیات آنها گره خورده است. بنابراین چنانچه رودخانه های کشور آسیب ببیند به طور حتم زندگی انسان نیز دستخوش آسیب می شود.با این حال چند سالی است که انسان نقش رودخانه ها را در حیات زمین نادیده گرفته و آنچنان عرصه را بر این زیستگاه ها تنگ کرده که از بسیاری از آنها اکنون خاطره ای خشکیده باقی مانده یا کم نیست رودخانه هایی دائمی که اکنون فصلی شده یا به جای آب در آنها فاضلاب جاری است.

باید هشدار داد که به دلیل کم کاری مسئولان در این حوزه، شهروندان و مدیران زیادی آن طور که باید و شاید نسبت به اهمیت نقش رودخانه ها آگاه نیستند، به همین دلیل این شاهراه های حیات به محلی برای تخلیه پسماند و فاضلاب تبدیل شده است و کم نیستند افراد حقیقی و حقوقی که حریم این اکوسیستم ها را نادیده گرفته و با ساخت ویلا و مناطق گردشگری شرایط را برای حیات آنها دشوارتر می کنند.

افزون بر این باید تاکید کرد حفظ رودخانه ها برای برخی مسئولان نیز در اولویت نبوده و نیست؛ این را می توان از سدسازی های افراطی که در کشور اتفاق افتاده، فهمید؛ سدهایی مانند «خرسان3» که تاکنون ارزیابی زیست محیطی نگرفته و برای ساخت آن حدود 1400 اصله درخت قطع شده است، سدهایی مانند گتوند که به شوری آب شیرین منجر شد یا سدی مانند سیمره که میراث فرهنگی کشور را غرق کرد.

علاوه بر این باید از چند سد دیگر نوشت، سد هایی که سبب خشک شدن تالاب هایی مانند بختگان، گاوخونی و دریاچه ارومیه شد.

در این بین نباید فعالیت بهره بردارانی را نیز که رودخانه ها را برای به دست آوردن شن و ماسه سلاخی می کنند، ندیده گرفت.

این در حالی است که شرایط کشور و منابع محدود آب شیرین آن حکم می کند حفاظت از رودخانه ها اولویت اول مسئولان باشد، اما نکته اینجاست که تاکنون برنامه ای با محوریت حفظ این اکوسیستم های ارزشمند نوشته نشده یا دست کم اجرایی نشده است بنابراین دست کم مسئولان باید رودخانه ها را به عنوان یک اکوسیستم شکننده قبول کرده و با توجه به شرایط شان برای آنها برنامه مدیریتی تدوین کنند.

علاوه بر این می توان به نمایندگان مجلس پیشنهاد کرد به مناسبت امروز طرحی را برای حمایت قانونی از رودخانه های کشور آماده کنند.

مهدی آیینی

مناطق حفاظت شده،پناهگاه اشرار​

نماینده مجلسی که اعتراف کرد همکارانش او را برای امضای ساخت جاده در جنگل ابر فریب داده‌اند؛ گذشتن سازمان حفاظت محیط زیست از جزیره آشوراده و تبدیل شدن این زیستگاه منحصر به فرد به منطقه گردشگری و هجوم دوباره ماشین‌آلات راه‌سازی به دنا از اتفاقات تلخ حوزه محیط زیست است که بتازگی خبرساز شده‌اند.

در تازه ترین خبر نیز که روز گذشته رسانه ای شد، رئیس پارک ملی دنا از مرگ یک قلاده خرس در این منطقه خبر داد و براساس آن می توان گفت آمار مرگ خرس ها در 9 ماه گذشته به 17 قلاده رسیده است.

افزون براین رئیس پارک ملی از حضور اشراری در پارک ملی دنا سخن به میان آورده که نه فقط با سلاح شکاری بلکه با سلاح های جنگی مانند ژ3، کلاشینکف و M1 به جان حیات وحش و محیط بانان محیط زیست افتاده اند.

این درحالی است که باید یادآور شد بجز اسلحه های جنگی که آماری از تعداد آنها در دست نیست به گفته معاون توسعه، مدیریت و امور مجلس سازمان حفاظت محیط زیست یک میلیون قبضه سلاح شکاری در دست مردم و افرادی است که بیشتر آنها چیزی درباره قوانین شکار و لزوم حفظ گونه های حفاظت شده کشور نمی دانند.

آن طور که مسئول پارک ملی دنا به دیدبان محیط زیست و حیات وحش ایران گفته اشرار مسلح پس از کشتن یک قلاده خرس قهوه ای و یک راس کل دستگیر شده اند، اما نکته اینجاست که این اشرار به حدی فضا را برای قانون شکنی امن دیده بودند که آذوقه لازم را برای دو هفته خود درون یک غار پنهان کرده بودند.

یعنی کمبود تجهیزات و محیط بان در این منطقه آن قدر جدی است که اشرار با خیال راحت آذوقه چندین روز خود را به ارتفاعات برده اند و هیچ مقام مسئولی هم از فعالیت آنها باخبر نشده است.این درحالی است که پارک ملی باید محل امنی برای حیات وحش باشد بنابراین می توان نتیجه گرفت دیگر مناطق کشور از حداقل استانداردها نیز برخوردار نیستند و چنانچه تاکنون شمار اندکی از حیات وحش در کشور باقی مانده باید آن را پای شانس و از جان گذشتگی برخی محیط بانان گذاشت و از مسئولان خواست برای حفظ محیط زیست کشور دست کم اشرار را از این مناطق جمع آوری کنند.

امروز به یوزپلنگ‌ها فکر کنید

امروز روز جهانی یوزپلنگ‌هاست و در سراسر جهان برای حمایت از این گونه با ارزش کارهای فرهنگی زیادی انجام می‌شود، اما برخلاف این‌که یوزپلنگ‌های آسیایی در کشورمان در خطر انقراض دارند،حمایت از این گونه آن طور که باید و شاید جدی نیست و سازمان‌ها و نهادهایی نیز که در این حوزه فعالیت می‌کنند به کارهای نمایشی بسنده کرده و نظرات متفاوتی ارائه می‌دهند.

برای نمونه با این که بیش از 13 سال از زمانی که کارشناسان نسبت به وضع بحرانی یوزپلنگ ها در کشورمان هشدار داده و سازمان های بین المللی برای کمک ابراز آمادگی کردند، می گذرد، اما هنوز نمی توان آمار دقیقی از تعداد یوزهای باقی مانده در کشور ارائه کرد، زیرا مدیرعامل انجمن یوز پلنگ ایرانی تعداد آنها را کمتر از 70 قلاده برآورد می کند، اما مدیر پروژه بین المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی ادعا می کند براساس آخرین برآوردی که از تعداد یوزها در کشورمان شده باید دست کم 50 قلاده یوز باقی مانده باشد.

نکته اینجاست که برای نجات این گونه از خطر انقراض باید دست کم برآورد دقیقی از تعداد آنها در کشور داشت تا بتوان برنامه ریزی مناسبی برای حمایت از آنها کرد. باید یاد آور شد یکی از مسائلی که سبب شده مسئولان نتوانند آمار دقیقی از تعداد یوزهای باقی مانده در کشور ارائه کنند، نبود تجهیزات و امکانات است، زیرا وسعت زیستگاه یوزپلنگ در کشور حدود شش میلیون هکتار برآورد شده، اما به گفته مدیرعامل انجمن یوزپلنگ ایرانی آنها فقط 30 دوربین تله ای در اختیار دارند؛ این درحالی است که مدیر پروژه بین المللی حفاظت از یوزپلنگ آسیایی در این باره به ایرنا گفته برای پوشش دادن زیستگاه یوزپلنگ ها در کشور به 500 دوربین تله ای نیاز است. علاوه بر این باید تاکید کرد تعداد محیط بانان نیز دراین مناطق بسیار کم است، زیرا براساس استانداردها دست کم برای هر 2000 هکتار به یک محیط بان نیاز است، اما فقط101 محیط بان از زیستگاه های یوزپلنگ ایرانی مراقبت می کنند، این یعنی هر کدام از آنها باید محدوده ای به وسعت 60 هزار هکتار را پوشش دهند.

افزون بر این باید تاکید کرد که عوامل تهدیدکننده حیات یوزپلنگ ها کماکان پابرجاست و تخریب زیستگاه ها و تصادفات جاده ای از عوامل اصلی مرگ یوزپلنگ ها به شمار می آیند.

هرچند سازمان های مسئول در این حوزه با مشکلاتی مانند کمبود اعتبار و نیرو رو به رو هستند، اما نکته اینجاست آنها برای استفاده از توانایی سازمان های مردم نهاد نیز بدرستی عمل نکرده و نتوانسته اند از این پتانسیل بخوبی بهره ببرند.

مهدی آیینی – گروه جامعه

برخورد با آلودگی صوتی از تهران تا ونیز

هر گردشگری که چرخ چمدان‌هایش سر و صدا ایجاد کند در ونیز 500 یورو جریمه می‌شود، این در حالی است که به گفته رئیس کمیسیون سلامت شورای شهر تهران 80 درصد رانندگان این کلانشهر بی‌دلیل بوق می‌زنند.از مقایسه شرایط این دو شهر می توان به میزان آرامش شهروندان و خواسته های آنها نیز پی برد و هشدار داد که پایتخت نشینان به آلودگی صوتی عادت کرده اند، زیرا برخلاف این که آلودگی صوتی مانند آلودگی هوا به آنها آسیب می زند، اما شهروندان مانند آلودگی هوا نسبت به آن حساس نیستند و از مسئولان شهری بهبود شرایط را مطالبه نمی کنند.

به همین دلیل روز به روز به تعداد موتورسیکلت و خودروهای غیراستاندارد که در پایتخت تردد می کنند، اضافه شده و آلودگی صوتی بیشتر از قبل روح و روان مردم را آزرده می کند.

این در حالی است که باید تاکید کرد ساخت و ساز هایی نیز که در پایتخت انجام می شود بی برنامه صورت گرفته و مقرراتی مانند ساعت کار برای افرادی که در این کارگاه ها فعالیت می کنند بی مفهوم است و جدی گرفته نمی شود به همین دلیل کارفرمایان و کارگران در هر ساعتی از شبانه روز که دلشان بخواهد فعالیت کرده و با ایجاد آلودگی صوتی به سلامت روانی شهروندان آسیب می زنند.

افزون بر این باید یادآور شد که بیشتر شهروندان تمایلی برای رعایت نکات لازم در کاهش آلودگی صوتی ندارند.

برای نمونه می توان به صدای دزدگیر اتومبیل ها در مناطق مسکونی اشاره کرد که دیگر به جزئی از زندگی شهرنشینی بدل شده یا از شغل های کاذبی نوشت که بر پایه ایجاد آلودگی صوتی شکل گرفته اند، مانند دادزن هایی که در محدوده خیابان انقلاب به کتاب ها چوب حراج می زنند یا افرادی که در پایانه های مسافربری با داد و فریاد مسافر شکار می کنند.

هرچند بهبود شرایط نیاز به مطالبه جدی شهروندان از مسئولان دارد، اما باید یادآور شد قانونگذاران در این میان نقش تعیین کننده ای دارند.

برای نمونه می توان به وضع قانون جدیدی در ونیز اشاره کرد که این روزها سبب تعجب برخی گردشگران شده است.

به گزارش فارس براساس این قانون جدید که بتازگی اجرایی هم شده است؛ هر شخصی که با کشیدن چمدان های چرخ دارش روی سنگفرش خیابان های ونیز صدای ناخوشایند، تولید کند به جرم ایجاد آلودگی صوتی تا 500 یورو جریمه خواهد شد.

این در حالی است که روزانه 60 هزار گردشگری که از ونیز بازدید می کنند، چنین چمدان هایی دارند، اما نکته اینجاست که کاهش آلودگی صوتی به طور حتم ونیز را به شهر بهتری برای گردشگران و ساکنانش تبدیل می کند، به همین دلیل مسئولانش چنین قانونی وضع کرده اند.

روزگار سیاه خرس‌ها

امسال سال هر حیوانی باشد سال خرس‌ها نیست، زیرا از ابتدای سال تاکنون دست‌کم مرگ 16قلاده خرس (14 خرس قهوه‌ای دو خرس سیاه) در کشور ثبت شده است، آخرین خبرهايي نیز که بتازگی منتشر شده مربوط به مرگ يک قلاده خرس قهوه اي بر اثر تصادف جاده اي در سواد کوه است که به علت شکستگي هر دوپاي خرس کارشناسان تصميم به مرگ آرام او گرفتند.

چند روز قبل نيز مرگ یک قلاده خرس قهوه‌ای ​ در باغ‌های روستای پارودبار از توابع بخش عمارلوی رودبارخبرساز شد نکته اینجاست که این خرس در تله سیمی باغداران گرفتار شده بود،اما به دلیل ضعف عملکرد محیط‌بانان جانش را از دست داد.

ماجرا از این قرار است، با وجود این که محیط بانان زمان کافی و دارت بیهوشی در اختیار داشتند، اما نتوانستند بموقع خرس را بیهوش و از تله خارج کنند، به همین دلیل خرس پس از چندین ساعت تقلا خود را رها کرده و چند نفر را زخمی می کند،در این شرایط محیط بانان به ناچار تصمیم می گیرند با شلیک مستقیم گلوله به زندگی خرس پایان دهند.

باید یادآور شد این بار اولی نیست که کمبود تجهیزات و ضعف های آموزشی بلای جان حیات وحش کشور می شود؛ چون حوادث مشابه زیادی در کشور اتفاق افتاده، حوادثی مانند مرگ پلنگ شاهرودی در سال 91 که به دلیل اصابت دارت بیهوشی به طحالش و شلیک گلوله سلاح از سوی محیط بان تلف شد یا مدتی قبل نیز دو خرس قهوه ای در دانشگاه تبریز و سراب کشته شدند، چون دارت بیهوشی در دسترس نبود.

این درحالی است که عوامل دیگری نیز زمینه را برای مرگ خرس ها فراهم کرده؛ نکاتی که به ضعف برنامه های فرهنگی و آموزشی کشور بر می گردد، خرافات یکی از این عوامل است، برای نمونه شخصی که مدتی قبل توله خرس های سمیرم را سلاخی کرد، تصور می کرد هرچه بیشتر خرس ها زجر کشیده و فریاد بزنند قدرت او بیشتر خواهد شد یا کم نیستند افرادی که به این تصور که زبان خرس برای درمان بواسیر مناسب است، این گونه را شکار می کنند؛ البته هستند اشخاص ناآگاه دیگری که فکر می کنند با استفاده از زهره خرس می توان سرطان را درمان کرد یا گوشت این حیوان برای درمان سرد مزاجی و ناتوانی جنسی مفید است.

نکته اینجاست که این نا آگاهی ها در کنار کمبود اعتبار، تجهیزات و نیرویی که سازمان حفاظت محیط زیست با آن روبه روست؛ سبب شده خرس های سیاه در کشور در معرض انقراض قرار بگیرند و جمعیت خرس های قهوه ای نیز حدود 600 قلاده برآورد شود.

این درحالی است که باید تاکید کرد، تاکنون سرشماری دقیق و علمی از این گونه ها انجام نشده بنابراین نمی توان با اطمینان درباره جمعیت آنها نوشت، اما با توجه به شرایط براحتی می توان پیش بینی کرد، اگر مسئولان برای حمایت ازاین گونه ها اقدام عملی نکنند، خیلی طول نمی کشد که خرس ها نیز مانند ببر و شیر ایرانی منقرض شوند.

فراموش شدگانی به نام بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی

بی‌گناه و بدون هیچ تقصیر گرفتار برزخ شده‌اند، اما مشکلشان به بلاتکلیف بودن ختم نمی‌شود، آن‌قدر نسبت به حمایت از آنها در جامعه بی‌توجهی شده و مسئولان در این باره کم گذاشته‌اند که نهادهای اجتماعی از زیر بار حمایت از آنها شانه خالی کرده و ترجیح می‌دهند چشمانشان را به روی واقعیت و شرایط آنها ببندند و وانمود کنند که اصلا چنین انسان‌هایی وجود ندارند؛ این حکایت افرادی است که با اختلالات هویت جنسی به دنیا پا می‌گذارند، اما برخی افراد ناآگاه به خود اجازه می‌دهند آنها را قضاوت کرده و ناعادلانه نتیجه بگیرند که این افراد مرتکب گناهی بزرگی شده‌اند.

 کار به جایی رسیده که اکنون بیشتر خانواده‌ها نیز اگر چنین عضوی داشته باشند او را طرد کرده یا پنهان می‌کنند و یا دست‌کم آن‌قدر بر او سخت می‌گیرند که شخص ترجیح می‌دهد خواسته‌هایش را در جایی خارج از خانه به دست بیاورد، اما این پایان رنج‌های چنین فردی نیست، زیرا جامعه نیز برای او شرایط همان خانواده را دارد، فقط بزرگ‌تر است و اعضایش بی‌رحمانه‌تر او را قضاوت می‌کنند، در نتیجه فرد مبتلا به اختلالات هویت جنسی به حاشیه رانده می‌شود؛ حاشیه‌ای که زخم‌های کاری‌تری بر روح و جسمش به یادگار می‌گذارد.

اینجاست که برچسب‌های بیشتری به او زده می‌شود؛ برچسب‌هایی که هرکدام به تنهایی برای ویران کردن یک انسان سالم کافی است.

این در حالی است که اگر به جامعه آگاهی لازم درباره شرایط این افراد داده شود و همه به این باور برسند که آنها نیز انسانی معمولی هستند که به صورت مادرزادی بیمار به‌دنیا آمده‌اند، اشخاص سعی می‌کنند مرهمی بر زخم این افراد بگذارند.

نکته اینجاست که مسئولان باید برای تغییر این دیدگاه قدم بردارند. برای نمونه روز گذشته مدیرکل دفتر امور آسیب‌دیدگان اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از تدوین و تنظیم لایحه ساماندهی بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی سخن به میان آورد.

باید تاکید کرد اگر این لایحه هرچه زودتر برای تصویب به مجلس ارسال شود بخشی از مشکلات این افراد مانند وضع نظام وظیفه، تحصیل و درمان آنها برطرف می‌شود.

واقعیت اینجاست که بجز سازمان بهزیستی که تاکنون اندک حمایتی از این افراد کرده وزارت بهداشت و درمان و دیگر نهادها برای برطرف شدن نیازهای اولیه این بیماران قدم برنداشته‌اند، حدود 14 سال پیش بود که کمیته‌ای در وزارت بهداشت و درمان مسئول پیگیری مشکلات این بیماران شد تا وزارت و بهداشت و درمان وظیفه درمان و جراحی این افراد را به عهده گیرد و سازمان بهزیستی نیز برای توانمند شدن آنها تلاش کند، اما هیچ دستگاهی به وظیفه خود عمل نکرده و مشکلات این بیماران هنوز پابرجاست.

برای نمونه هزینه درمان و جراحی این افراد که به قول معروف کمرشکن است، تاکنون تحت پوشش بیمه قرار نگرفته، بنابراین دولتمردان باید هرچه سریع‌تر لایحه ساماندهی بیماران مبتلا به اختلالات هویت جنسی را بازنگری کرده و آن را به مجلس بفرستند تا با تصویب شدن این لایحه دست‌کم این افراد از حمایت‌های قانونی برخوردار شوند.

مهدی آیینی‌ – ‌گروه جامعه

سرطانی به نام فیلم‌های پنهانی

رازداری، مسئولیت‌پذیری و اخلاق گرا بودن اشخاص این روزها بیشتر از هر زمانی محک زده می‌شود، زیرا تا چند سال پیش که از فناوری‌های امروزی مانند گوشی‌های تلفن همراه مجهز به دوربین خبری نبود، افراد ناآگاه فقط به افشای رازهای دیگران به شکل زبانی بسنده می‌کردند و دست‌کم برخی مکان‌ها مانند بیمارستان‌ها برای بیماران از این لحاظ امن بود، اما با پیشرفت فناوری این روزها افراد بی مسئولیت به امکاناتی برای ثبت این اسرار مجهز شده اند که از آنها می‌توان به عنوان خطری برای سلامت روانی جامعه یاد کرد.

برای نمونه می توان به فیلمی که چند روز پیش از مرحوم مرتضی پاشایی در بیمارستان و بستر بیماری منتشر شد، اشاره کرد یا از فیلمی نوشت که از سوی کادر جراحی یک بیمارستان حین عمل از بیماری بی هوش تهیه و سبب شد کمپینی در این باره تشکیل شود.

نکته اینجاست که در فضای مجازی خیلی ها از روی کنجکاوی هم که شده این فیلم ها را دیده اند و چه بسا که خیلی زود آنها را به فراموشی سپرده باشند، اما باید تاکید کرد قربانیان این فیلم ها سال های زیادی را باید تحت تاثیر افشای اسرار خود سپری کنند.

هرچند مرتضی پاشایی پس از انتشار فیلم فوت کرد، اما بستگان و دوستداران او با دیدن یا حتی مطلع شدن وجود چنین فیلمی، خاطره تلخی را با خود به همراه داشته باشند.

درباره فیلم منتشر شده در اتاق عمل نیز باید یادآور شد با این که چهره بیمار مشخص نیست، اما واقعیت اینجاست که وقتی چنین بیماری بفهمد از او فیلم گرفته شده، آسیب روحی و روانی بیشتری خواهد دید.

هرچند روز گذشته وزیر بهداشت درباره فیلم های بیمارستانی واکنش نشان داد و تاکید کرد از معاون حقوقی وزارتخانه خواسته در این باره لایحه ای تهیه کرده و به مجلس بفرستد، اما باید یادآور شد چنین رفتارهایی در محیط بیمارستان آسیب بیشتری به سلامت جامعه می زند، زیرا می تواند امنیت بیمارستان ها را زیر سوال برده و به این باور که پزشک محرم اسرار بیمار است، خدشه وارد کند.

افزون براین باید هشدار داد که این روزها به دلیل ضعف در برنامه های فرهنگی فضای مجازی پر است از فیلم ها و تصاویری که بدون اجازه از افراد تهیه شده و در بسیاری از آنها حتی شخص آگاه نیست که دوربین حرکات و رفتار او را ضبط می کند.

نگران کننده تر این که رقابت عجیبی بین افراد ناآگاه برای دیدن و انتشار چنین تصاویری شکل گرفته است؛ به همین دلیل مسئولان باید به اهمیت سرمایه گذاری در فعالیت های فرهنگی پی ببرند، زیرا اگر سال 89 وقتی افراد زیادی از صحنه کشته شدن یک فرد ـ حادثه میدان کاج ـ فیلم تهیه کردند این رفتار غیرمسئولانه به عنوان آسیب اجتماعی جدی گرفته می شد، اکنون فیلم های بیمارستانی دغدغه تازه مردم و مسئولان لقب نمی گرفت.

مهدی آیینی – گروه جامعه

بالا