آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : سازمان حفاظت محیط زیست

بایگانی/آرشیو برچسب ها : سازمان حفاظت محیط زیست

اشتراک به خبردهی

انقراض ژن‌های خوب

معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست معتقد است تنوع ژنی حیات وحش کشور بشدت کاهش یافته است

«احیای گونه‌های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان» این شعاری است که امسال برای روزجهانی حیات‌وحش در نظر گرفته‌ شده‌است و از این حکایت دارد که زیستگاه‌‌ها و حیات‌وحش در بیشتر مناطق دنیا شرایط ناگواری دارند. درباره وضعیت حیات‌وحش و زیستگاه‌های کشور می‌توان گفت دست‌کم نسبت به دهه۱۳۳۰ چهار‌پنجم یا به عبارت دیگر۸۰‌درصد جمعیت حیات‌وحش را از دست داده‌ایم و گونه‌های بیشتری قرار است به سرنوشت شیر و ببر ایرانی دچار و جمله «منقرض شد» را یدک بکشند. در این بین شرایط زیستگاه‌ها و حتی مناطق چهارگانه محیط‌زیست نیز مطلوب نیست؛ دست‌کم حدود دو میلیون هکتار از این مناطق در اختیار معدنکاوان است و توسعه ناپایدار همچنان زیستگاه‌های حیات‌وحش را می‌بلعد.

فردا روز جهانی حیات‌وحش است و به همین بهانه این مسائل را با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست در میان گذاشته‌ایم. او قبول دارد که سازمان متبوعش در حفاظت از محیط‌زیست موفق عمل نکرده اما تاکید کرد اختیارات این سازمان نیز محدود است. البته او نگران‌هایی جدی نیز نسبت به شرایط حیات‌وحش کشور دارد و هشدار می‌دهد به‌دلیل کاهش جمعیت گونه‌های مختلف حیات‌وحش تنوع ژنی آنها بسیار کاهش یافته است، مساله‌ای که مقاومت آنها را در برابر شرایط مختلف کاهش می‌دهد و خطر انقراض آنها را افزایش.

چرا این روزها فقط خبرهای ناگوار از‌ محیط‌‌زیست به گوش می‌رسد؟

شدت‌گرفتن توسعه‌ و مسائلی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی سبب شده خبرهای حوزه محیط‌زیست در دنیا و کشور ما بیشتر‌ ناگوار باشد. با توجه به این‌که تنوع زیستی در کشورمان قابل توجه است شرایط‌ ایجادشده زمینه را برای از دست‌رفتن بخش‌هایی از تنوع زیستی ‌فراهم کرده و این مساله بیش از گذشته به چشم می‌آید.

انقراض بیش از گذشته به حیات‌وحش ما نزدیک است و جمعیت برخی گونه‌ها نیز به شدت کاهش یافته است‌‌. چه سرنوشتی در انتظار حیات‌وحش کشور است؟

در این بین باید گفت بیشترین آسیب را در بحث تنوع ژنی دیده‌ایم. به عبارت دیگر‌ جمعیت گونه‌ها بیشتر آسیب دیده است اما کمتر به چشم می‌آید‌. وقتی می‌گوییم از صدهزار راس آهویی که در دشت‌های کشور وجود داشت اکنون حدود ۲۰هزار راس باقی مانده یعنی بخش زیادی از تنوع ژنی را از دست داده‌ایم. جمعیت گونه‌های دیگر مثل کل و بز و قوچ و میش نیز ‌کاهش یافته است.

برآورد شما از جمعیت این گونه‌ها چقدر است؟

جمعیت گونه‌های برجسته ما مثل کل ، بز، قوچ، میش و گورخر حدود ۲۰۰هزار راس برآورد می‌شود. این عدد به نظر درشت است اما به نسبت جمعیت‌هایی که اواخر دهه ۱۳۳۰ داشتیم به کمتر از یک‌پنجم رسیده است. به عبارت دیگر چهارپنجم جمعیت این گونه‌ها را از دست داده‌ایم. به این ترتیب بخشی از تنوع ژنی را نیز از دست داده‌ایم و این مساله بر حلقه‌های دیگر زنجیره غذایی تاثیر گذاشته است و سبب شده گوشتخوارانی مانند یوزپلنگ شرایط نگران‌کننده‌ای داشته باشند. البته بقیه گربه‌سانان نیز همین طور. برای نمونه شاید شرایط پلنگ به لحاظ تعداد مناسب باشد ‌اما جمعیت این گونه نیز کاهش داشته است.

 تخمین یا برآوردی از جمعیت پلنگ‌ها دارید؟

در خصوص جمعیت پلنگ‌ها هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم.

می‌توان گفت شرایط پلنگ در کشور مناسب است؟‌

شاید به لحاظ عددی ‌شرایط پلنگ نسبت به‌ یوزپلنگ مناسب باشد اما این گونه نیز بخش زیادی از تنوع ژنی‌اش را از دست داده، زیرا زیستگاه‌های پیوسته‌ای که داشته که از بین رفته است.  این درحالی است که از نظر بوم‌شناسی اگر جمعیت گونه‌هایی مانند گوشتخواران از ۵۰ قلاده کمتر شود این گونه در صد سال آینده منقرض خواهد شد، چون ژن‌های لازم برای مقابله با ناملایمات را از دست می‌دهد.

چرا شرایط حیات‌وحش کشور شکننده‌تر از همیشه شده است؟

اواسط ۱۳۳۰ شکار در کشور با آمدن اسلحه سرعت گرفت و جمعیت گونه‌های برجسته کشور کاهش پیدا کرد. در دهه ۶۰ نیز توسعه زیادی در زیستگاه‌های کشور اتفاق افتاد که فرصت احیای زیستگاه و گونه را از ما گرفت.

شما از افزایش اسلحه و توسعه به عنوان دو دلیل اصلی شرایط نامناسب حیات‌وحش نام می‌برید. محیط‌زیست برای کاهش اثرات این دو عامل‌ چه کرده است؟

سوال خیلی سختی است. فلسفه وجودی سازمان محیط‌زیست ابتدا‌ برای کنترل شکار بود‌، چراکه عده‌ای از شکارچیان به این باور رسیده بودند که باید مانع شکار بی‌رویه شوند. البته هنوز نیز بخش زیادی از انرژی سازمان صرف این مساله می‌شود. هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود. چند برابر این آمار شکارچیان قبل از شکار ‌دستگیر می‌شوند. علاوه بر این‌ هرسال بیش از هزار قبضه سلاح غیرمجاز کشف می‌شود و تعدادی محیط‌بان جانباز یا شهید می‌شود یا تعدادی از شکارچیان کشته می‌شوند. به عبارت دیگر مواردی که به آن اشاره کردم ‌هزینه‌های حفاظت از محیط‌زیست است. هنوز بیشترین هزینه صرف مقابله با شکار بی‌رویه می‌شود‌. اما بجز این سازمان کارهای دیگری را شروع کرده است. ایجاد مناطق چهارگانه ‌ابزاری برای حفاظت از اکوسیستم‌های کشور است. به این شکل می‌توانیم نمونه‌هایی از اکوسیستم‌های طبیعی کشور را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم، چراکه توسعه در این مناطق باید مدیریت شود. بنابراین بخش دیگری از انرژی سازمان صرف حفظ زیستگاه در مناطق چهارگانه می‌شود. علاوه براین، ما سراغ ابزار‌های جدیدی برای حفاظت نیز رفته‌ایم مثل قرق‌های اختصاصی که مدلی موفق از خصوصی‌سازی حفاظت است. چون در هیچ جای دنیا تمام بار حفاظت روی دوش دولت نیست. ‌البته وظایف مهم دیگری نیز داریم که آینده‌نگرانه است؛ مانند ایجاد و حفظ مجموعه‌های مرجع برای مطالعات و تشکیل بانک‌های ژن.

از محیط‌بانان، ایجاد مناطق چهارگانه و قرق‌های اختصاصی به عنوان مسائلی که سازمان سعی دارد با کمک ‌آنها محیط‌زیست را حفظ کند نام می‌بردید، اما اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اینها کاریکاتور ایده‌هایی است که قرار بود اجرا شود. برای نمونه ‌به محیط‌بانان به خوبی آموزش داده نمی‌شود به همین دلیل بعضا به دلیل سهل‌انگاری خود دچار حادثه می‌شوند یا ساخت‌ و ساز در مناطق چهارگانه در جریان است مانند آنچه این روزها در زیستگاه گوزن زرد ایرانی شاهدش هستیم. درباره قرق‌های اختصاصی نیز باید بگوییم در این قرق‌ها فقط شکارفروشی اتفاق می‌افتد و به قول معروف چیزی دست جوامع محلی را نمی‌گیرد.

دفاع نمی‌کنم که سازمان حفاظت محیط‌زیست در پیاده‌کردن حفاظت موفق بوده است، چون در این بین شرایط بین سازمانی، میزان حمایت‌ها و چارچوب‌های قانونی دخیل هستند. اگر اختیار جذب محیط‌بان دست من بود صرفا آدم‌های عاشق طبیعت را پیدا می‌کردم و به آنها آموزش می‌دادم و از آنها به عنوان نیروی حفاظتی استفاده می‌کردم. البته در این مدتی که کار در جریان است اتفاقا محیط‌بانانی داشته‌ایم که با جمعیت کم یا آموزشی که گرفته‌اند بازدهی خوبی داشته‌اند.

من‌ هم منکر تلاش محیط بانان نمی‌شوم اما…

نکته اینجاست که در آینده شرایط محیط‌زیست بدتر می‌شود چون این گروه از محیط‌بانان را از دست می‌دهیم. در واقع افرادی را جذب می‌کنیم که عموما عاشق محیط‌زیست نیستند. ممکن است آدم‌های توانمندی بوده و از لحاظ علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند یا براساس معیارهای استخدامی کارمندی قابل قبول‌تر باشند اما از نظر کار محیط‌بانی کارایی محیط‌بانان قبلی را ندارند. در حفاظت فیزیکی آنچه تاکنون شاهدش بوده‌ایم به نظرم خوب عمل شده و بازدهی خوبی داشته است. توجه کنید هر سال بیش از ۱۰۰۰ قبضه اسلحه غیرمجاز کشف می‌شود، آن هم توسط سازمانی که وظیفه‌اش این نیست.

وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست این است که از سرچشمه با این مسائل برخورد کند. چرا محیط‌زیست مانع تولید بی‌ضابطه سلاح شکاری نمی‌شود؟

اینجا ما کاملا با هم اختلاف داریم. محیط‌زیست عضوی از بدنه دولت است و  تولید سلاح و توزیع آن دست نیروهای مسلح است. محیط‌زیست هزاران مکاتبه کرده اما آنها به هیچ وجه تابع شرایط محیط‌‌زیست نبوده‌اند.

این به نوعی اعتراف به ضعیف‌بودن سازمان حفاظت محیط‌زیست نیست؟

نگوییم ضعیف‌بودن. تعبیر من این است که حاکمیت چارچوبی را برای محیط‌زیست در نظر گرفته و اختیارات و وظایف آن را مشخص کرده است. ما در این چارچوب می‌توانیم کار کنیم. اگر بخواهیم بگوییم محیط‌‌زیست ضعیف است باید گفت به این شکل خواسته شده است. به این دلیل نظر رئیس سازمان این است که مدیریت یکپارچه‌ای داشته باشیم و شاید نیاز باشد روزی محیط‌‌زیست خارج از بدنه دولت قرار بگیرد، چون با این ساختار و جایگاه انتظار بیشتری برای حفظ محیط‌‌زیست نمی‌توانیم داشته باشیم.

می‌گویید می‌خواهید شرایط را بهتر کنید. اما وقتی رئیس سازمان برای ادغام محیط‌‌زیست با منابع طبیعی نامه‌ می‌نویسد و می‌خواهد به جای وزارتخانه سازمان جدیدی تشکیل دهد‌ به نوعی به دنبال ضعیف‌ترکردن ساختار حفاظت از محیط‌‌زیست نیست؟

تحلیل‌کننده این بحث نیستم چون طراح این ایده نبوده‌ام اما به یکپارچگی مدیریت محیط‌‌زیست کشور معتقدم. نمی‌شود مرتع و پوشش گیاهی دست یک سازمان باشد و گونه جانوری در اختیار گروه دیگری باشد.

حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

  چرا با این‌که سازمان به دنبال مدیریت یکپارچه محیط‌‌زیست و کسب درآمد است اما‌ پیگیر دریافت جریمه‌هایی که متخلفان به دلیل شکار و صید باید بپردازند نیست.

این مساله در حوزه من نیست اما تنها کسی هستم که به این مساله ورود کرده‌ام. علت وصول‌نشدن جرایم هزینه‌های دادرسی است. این مشکل بیشتر ادارات استان‌هاست چون هزینه آن باید از محل اعتبارات جاری پرداخت شود. این جرایم به خزانه واریز می‌شود. قاعدتا حدود ۷۰ درصد آن باید در قالب اعتبارات به محیط‌‌زیست برگردد اما فقط بخشی از آن برمی‌گردد چون دولت پول ندارد. پیگیر این موضوع هستیم. در واقع مهم است که شکارچی ‌جریمه‌اش را بپردازد.

بی‌توجهی به اخذ جریمه‌ها و چنین سهل‌انگاری‌هایی ممکن است شکارچیان را جری‌تر کند و بیشتر شاهد مسائلی مانند آنچه اخیرا در میانکاله اتفاق می‌افتد باشیم. برای این‌که چنین حوادثی تکرار نشود چه برنامه‌ای دارید؟

بالاخره روشی که اکنون در پیش گرفته‌ایم روش حفاظت فیزیکی است. این روش پیامدهای اینچنینی دارد، چراکه تعداد شکارچیان و امکانات آنها بعضا بیشتر است. این‌که ما بتوانیم‌ مانع این اتفاقات بشویم نیازمند پیش‌زمینه خاصی است. یعنی باید تعداد سلاح شکاری کنترل شود یا برخورد‌های مناسب‌تری را شاهد باشیم. مدت‌هاست پیگیر هستیم که مجوز حمل سلاح متخلفان صید و شکار لغو شود اما این مهم به قانون و ورود دستگاه قضا نیاز دارد.

اما می‌توانید با ارسال لایحه‌ای به مجلس به این مهم برسید.

امکان دارد دستگاه قضا برای آن تفسیر بگذارد. وقتی ما لایحه‌ای در این خصوص بدهیم وزارت دفاع با آن مخالفت می‌کند. البته آموزش ما نیز فراگیر نشده تا بتوانیم در این زمینه فرهنگسازی کنیم. اعتباری نیز که دولت به این منظور به محیط‌‌زیست می‌دهد مناسب نیست. منبع درآمد دیگری نیز نداریم. این موارد دست به دست هم داده تا همچنان مدل حفاظت ما فیزیکی باشد و با چنین تبعاتی روبه‌رو شویم.

چرا کمک‌های بیشتری از انجمن‌های مردم‌نهاد نمی‌گیرید؟

بالاخره این روش نیز هزینه دارد. بعضی جاها ما اعتبار تعریف کرده‌ایم و از این انجمن‌ها کمک می‌گیریم مانند آنچه در زیستگاه یوزپلنگ اتفاق افتاده است. اما این رویکرد به استمرار و تداوم نیاز دارد و صرفا با آموزش مشکلات ما حل نمی‌شود. براساس نتایج مطالعاتی که در این خصوص انجام شده است می‌توان گفت ریشه برخی مشکلات ما در تخلفات صید و شکار به فقر و بیکاری برمی‌گردد؛ مثل ‌مازندران‌. البته بخشی نیز به فعالیت مافیا برمی‌گردد و مدیریت این موارد از توان سازمان خارج است.

قبول دارم که مشکلات اقتصادی به تخلفات صید و شکار دامن زده است اما در مازندران و منطقه‌ای مانند فریدونکنار فقر و بیکاری عامل شکار نیست بلکه پای زیاده‌خواهی عده‌ای در میان است. خیلی‌ها می‌خواهند با کشتار پرندگان مهاجر ‌زندگی لاکچری را تجربه کنند؛ مثلا خودروی شاسی‌بلند بخرند. برای مدیریت آشفته‌بازار فریدونکنار چه برنامه‌ای دارید؟

مشکل فریدونکنار به عزم جدی‌تری بین دستگاه‌های اجرایی و قضایی نیاز دارد. مساله شکار در این منطقه به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. مسائل اجتماعی نیز از عهده سازمان محیط‌‌زیست برنمی‌آید. باید فرمانداری، نیروی انتظامی و دادستانی به شکل جدی‌تری پای کار بیایند. یکسری مکاتبات انجام داده‌ایم و رایزنی‌ها در این خصوص ادامه دارد. اگر حل این مساله را فقط به عهده محیط‌‌زیست بگذاریم اتفاقی نخواهد افتاد.

در چند سال گذشته روال این بوده که اجرای برنامه برای کنترل صید و شکار بی‌رویه در فریدونکنار را پشت گوش بیندازند‌ تا فصل زمستان بگذرد و‌ پرندگان مهاجر ایران را ترک کنند‌.

اگر از سوی دستگاه‌های دیگر حمایت نشویم این اتفاق تکرار خواهد شد. چهار سال پیش برای رفع مشکلات فریدونکنار طرح نوشته شده است اما نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند. طبیعتا برای همه دستگاه‌ها برخورد با شکارچیان هزینه دارد. باید پرسید آیا دولت می‌خواهد این هزینه‌ها را پرداخت کند یا نه؟

 

 چرا فهرست ‌گونه‌های در خطر انقراض کشورمان به‌روز نمی‌شود؟

این فهرست در دست بازنگری است. فکر می‌کنم تا حدود دوهفته آینده آماده شود. از آخرین باری که این فهرست به‌روز شده حدود ۲۰سال می‌گذرد. براساس آخرین برآورد جهانی ۱۲۸ گونه از پستانداران ما در فهرست سرخ قرار دارند.

 

 

‌ قرق‌های حاشیه‌ساز

 قبول ‌دارید که ایجاد قرق‌های اختصاصی اجرای‌ کاریکاتورگونه‌ای از برنامه‌های کشورهای‌ موفق است؟

سال ۴۶، قانونگذار اولین قانون را به عنوان قانون شکار و صید تصویب کرد. آن زمان از واژه قرق‌های اختصاصی استفاده شد. به این شکل زمانی که هنوز حفاظت دولتی شکل نگرفته بود قانونگذار پیش‌بینی کرده بود که حفاظت دولتی چاره کار نیست. اکنون بیشتر از نیم قرن از این ماجرا می‌گذرد. باید رسانه‌ها بپرسند چرا این کار را انجام نداده‌اید؟

 اجرا شده اما ناقص اجرا شده است.

پس از نیم قرن به سمت آن رفته‌ایم. حداکثر ۱۰ سال پس از تصویب باید اجرا می‌شد. درباره تقلید از کشورهای موفق نیز باید بگویم بسیاری از مسائل ما تقلید از این کشورها است.

درست است اما نمی‌توان فقط شکارفروشی را تقلید کرد و حفاظت را تقلید نکرد.

در قرق‌های یزد حضور داشته ‌و جزو کسانی بودم که این ماجرا را شروع کردند. برای نمونه در قرق علی‌آباد چهل‌گزی منطقه‌ای در نظر گرفته شد که در آن ۲۵۰ کل و بز وجود داشت و هیچ تصویری از پلنگ و گونه‌های دیگر نبود. اما صاحب قرق نیرو استخدام کرد و شرایط منطقه را تغییر داد. درباره این‌که می‌گویید منفعتی برای جوامع محلی نداشته باید بگویم دست‌کم هفت هشت نیروی محلی جذب شده‌اند.

ما از محلی‌ها پرسیدیم و خلاف این ماجرا را باور داشتند.

من آنها را می‌شناسم، شبکه‌های اجتماعی همه چیز را برعکس نشان می‌دهد. دو یا سه نفر ساکن مناطق دیگری بودند که بحث دیگری دارد. بنابراین اهالی روستای آن منطقه به کار گرفته شده‌اند و اکنون ۱۲۰۰ راس کل و بز در منطقه سرشماری شده است. محیط‌‌زیست همین کار را انجام می‌دهد. شما می‌گویید جوامع محلی منفعت نبرده‌اند اما آنها از فروش پروانه‌های شکار سود می‌برند. اگر هم مشکلی باشد هم نباید صورت مساله را پاک کنیم.

قرق‌های اختصاصی چقدر درآمد داشته‌اند؟

درحدی بوده که بتوانند نیروهای حفاظتی و همه چیز را تامین کنند.

به نظر می‌رسد محیط‌‌زیست فقط دنبال درآمد است.شما می‌گویید می‌خواهید گونه‌های جانوری را احیا کنید. اما فروش مجوزهای شکار شفاف نیست.

۳۰ درصد پروانه‌های شکار به جوامع محلی می‌رسد.

شما فقط می‌گویید ۳۰ درصد پروانه‌ها به جوامع محلی می‌رسد اما جزئیات بیشتری نمی‌دهید.‌مثلا نمی‌گویید چند دلار از این طریق به دست آمده است؟

بخش خصوصی است. اگر بخواهیم می‌توانیم این اطلاعات را بگیریم اما ضرورتی ندارد. مثلا وقتی‌‌ کارخانه کاشی‌سازی را به کسی واگذار می‌کنیم‌ از او نمی‌پرسیم چقدر تولید کردی یا فروختی؟

اما بحث حفاظت از حیات‌وحش با کارخانه کاشی‌سازی متفاوت است.

در قرق چهل‌گزی جمعیت کل و بزها از ۲۵۰ راس به ۱۲۰۰ راس رسیده است. مجوز حدود ۴۰ شکار داده شده است. آیا این تعداد مجوز خللی در جمعیت حیات‌وحش ایجاد کرده است. فراموش نکنیم منافع قرق‌دار هم باید تامین شود. هرکاری مخالفانی دارد. بسیاری از موافقان این طرح اکنون مخالف آن شده‌اند.

  

آخرین خبر از ایران و فیروز

خبرهای خوشی از جفتگیری یوزها داشتیم. آیا یوز مادر آبستن شده است؟

از تاریخ جفت‌گیری حداقل باید دو ماه بگذرد تا مشخص شود. به نظر نمی‌رسد مانعی باشد. یوز ماده چهار ساله بوده و یوز نر نیز کاملا بالغ است. اگر بارداری اتفاق نیفتد ‌خیلی بد‌شانس هستیم.

هنوز هیچ چیز مشخص نیست؟

نمی خواهیم حیوان زنده‌گیری و سونوگرافی شود چون به حیوان تنش وارد می‌شود.

برنامه‌تان برای آینده یوزها چیست؟

نباید انتظار داشت یوزها به طبیعت برگردانده شوند. شاید در شرایط‌ نیمه‌اسارت بتوان آنها را نگه داشت. اگر حاملگی موفق باشد برنامه داریم که حیوانات را وارد سایت بزرگ‌تری کنیم. احتمالا‌ یوز نر را به طبیعت برمی‌گردانیم.

 

اهمیت تنوع ژن در حیات‌وحش

برای توضیح اهمیت تنوع ژنی در حیات‌وحش‌‌ می‌توان رنگ چشم در انسان‌ها را مثال زد. به طور فرض رنگ‌های گوناگون چشم انسان‌ها مثل آبی، مشکی، سبز و میشی تحت تاثیر ۱۰ آلل شکل می‌گیرد به عبارت دیگر می‌توان در نظر گرفت هر صفت را در انسان‌ دو آلل مشخص می‌کند. البته این شرایط برای جمعیت گسترده انسان‌ها صدق می‌کند. حال فرض کنیم اگر جمعیت انسان‌ها محدود شود چه اتفاقی می‌افتد؟ به این شکل امکان داشتن انسان‌هایی با رنگ چشم متفاوت کاهش پیدا می‌کند زیرا جمعیت محدود از تعداد کمتری آلل برخوردار است.

به عبارت دیگر صفت‌های گوناگون در حیات‌وحش محصول آلل‌های مختلف هستند. وقتی جمعیت یک گونه کاهش می‌یابد شانس بروز این صفت‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

این مساله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که صفت‌های حذف‌شده کارایی زیادی در بقا داشته باشند؛ مانند صفت مقاومت دربرابر سرما یا خشکسالی.در یک جمعیت صد هزار راسی از آهوها ممکن است صدها آلل در برابر خشکسالی و گرما نقش باشد. وقتی جمعیت کاهش پیدا می‌کند و به ۲۰ هزار راس می‌رسد آلل‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب آهوها تحت تاثیر خشکسالی و سرما زودتر تلف خواهند شد.به عبارت دیگر ژن‌ها ابزاری برای مقابله با عوامل محیطی و بیماری‌ هستند و هر چه جمعیت کاهش پیدا می‌کند از تعداد این ابزارها کاسته می‌شود.

 

مهدی آیینی

برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

مهدی آیینی

مهدی‌آیینی

آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایشان را برای جنگل از رو بسته‌اند، دپوی زباله نفس جنگل را گرفته‌است و متخلفان با تبر‌ گوش جنگلبان و قرق‌بانان را می‌برند. این خلاصه‌ای از شرایط جنگل‌های کشور است که در سالروز ملی‌شدن جنگل می‌توان به آنها اشاره کرد؛ اتفاقی که ۵۹ سال پیش رقم خورد و براساس آن عده‌ای روزهای بهتری را برای جنگل‌های کشور آرزو کردند، آرزویی که به نظر می‌رسد تحت تاثیر مدیریت میلی و نامناسب و شرایطی مانند تغییر اقلیم برآورده نشده‌است. ‌

آمار و ارقام نیز شرایط ناگوار جنگل‌های کشور را تایید می‌کند. برای نمونه وسعت جنگل‌های کشورمان در ابتدای قرن حاضر حدود ۲۰میلیون هکتار برآورد می‌شد اما اکنون حدود ۱۲میلیون هکتار جنگل باقی است. می‌توان گفت این میزان نیز با تهدید‌های بی‌شماری رو‌به‌روست که برای کاهش آنها نیاز است مدیران سازمان‌جنگل‌ها و ‌حفاظت محیط‌زیست اولویت‌هایشان را به درستی مشخص کنند.

‌این روزها بیش از گذشته جنگل از توسعه ناپایدار زخم می‌خورد. هرچند مدیران آمار دقیقی از تخریب جنگل‌ها به دلیل توسعه ناپایدار منتشر نمی‌کنند اما می‌توان تخمین زد هر سال ‌تا حدود ۳۰۰هزار هکتار از جنگل‌های کشور قربانی طرح‌های ساخت سد، معدن، ‌جاده و خطوط انتقال انرژی می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان به طور قطع گفت خسارتی که توسعه ناپایدار به جنگل‌های کشور تحمیل می‌کند، بیش از آتش‌سوزی است. به همین دلیل یکی از اولویت‌های مدیران باید توسعه پایدار باشد.

‌تیغ تغییر کاربری نیز همواره زیر گلوی جنگل بوده‌است. زخم ویلاهایی که مانند قارچ در دل جنگل می‌رویند و درختانی که قطع می‌شوند تا ‌اراضی کشاورزی توسعه پیدا کند، آنقدر جدی است که در بسیاری از مناطق جز شبحی از جنگل چیزی باقی نمانده‌است.

زخم‌های جنگل بی‌شمار است. در این بین تعیین‌تکلیف طرح‌های جنگل باید یکی دیگر از اولویت‌های مدیران باشد، زیرا از چهار سال پیش که سرانجام طرح تنفس جنگل اجرایی شد تاکنون، مدیران برنامه‌ای برای مدیریت پایدار جنگل ارائه نکرده‌اند و کم نیستند سودجویانی که برای عبور از طرح تنفس در حال لابی‌کردن هستند. آنها تلاش می‌کنند دوباره با چشم بنگاه چوب به جنگل نگاه شود؛ نگاهی خطرناک که اندک باقیمانده جنگل‌های کشور را تهدید می‌کند.‌

جایگاه نامناسب منابع طبیعی کشور مساله دیگری است که باید برای رفع آن اقدام کرد. این روزها که سکاندار سازمان حفاظت‌محیط‌زیست برای ادغام محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها تلاش می‌کند، باید یادآور شد سازمان‌جنگل‌ها سال‌هاست به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های جهاد کشاورزی فعالیت می‌کند و این درحالی است که کشاورزی و دامداری بیشترین آسیب را به منابع طبیعی کشور تحمیل می‌کنند. بنابراین باید شرایطی ایجاد کرد که منابع طبیعی کشور به قول معروف از زیر یوغ وزارت جهاد کشاورزی خارج شود. البته لازم به یادآوری است ادغام این نهاد اجرایی با سازمان حفاظت‌محیط‌زیست که دستگاهی نظارتی است نمی‌تواند گزینه مناسبی برای محیط‌زیست کشور باشد.

اولویت دیگر سکانداران مدیریت محیط‌زیست کشور باید پیشگیری از تخریب محیط‌زیست باشد. در واقع محیط‌زیست و منابع‌طبیعی کشور به مدیرانی نیاز دارد که‌ برای درمان زخم‌های جنگل ‌‌از پشت میزهایشان نسخه نپیچند؛ زیرا نبود مدیران میدانی سبب شده که دستگاه‌های مسؤول خیلی دیر از مشکلات جنگل مانند شیوع آفات و تخریب باخبر شوند. ‌‌

مساله دیگری که در این بین باید به آن توجه کرد جای خالی مدیران جسور و کارشناسان خبره است. یادآوری می‌شود بسیاری از مدیران و کارشناسان خبره محیط‌زیست کشور بازنشسته شده یا در شرف بازنشستگی هستند و عده‌ای نیز از همکاری با این دستگاه‌ها قطع امید کرده‌اند. این شرایط سبب شده نیروهای جوانی برای استفاده از ‌تجربیات این افراد در دسترس نباشد. این روزها حتی استقبال از رشته‌های تحصیلی مرتبط با مدیریت جنگل و محیط‌زیست در کشور بسیار کاهش یافته‌است‌؛ چراکه مدیران برنامه‌ای برای جذب فارغ التحصیلان این رشته‌ها ندارند.

فرق است بین خر و گورخر

مهدی آیینی

مهدی آیینی

گورخر آفریقایی درون جوی آبی افتاده است و به دلیل استرس زیاد قادر به حرکت نیست، کمی آن طرف‌تر مردی تقریبا تنومند با چیزی شبیه افسار که در دست دارد به حیوان ضربه می‌زند تا از جوی آب بیرون بیاید. فیلم کوتاه به این لحظات که می‌رسد، صدای شخصی شنیده می‌شود که از شکستن پای گورخر خبر می‌دهد، اما مرد تنومند که به نظر می‌رسد فرق بین گورخر و خر را نمی‌داند سعی می‌کند با همان ضربات گورخر را سربراه کند. این گوشه‌ای از ماجرای انتقال سه گورخر آفریقایی به باغ‌وحش صفادشت است که روز یکشنبه اتفاق افتاد و یک روز بعد یعنی دوشنبه با مرگ یکی از گورخرها ابعاد فاجعه‌بارتری به خود گرفت؛ اتفاقی که‌ زخم کهنه باغ‌وحش‌های غیر استاندارد را برای دوستداران محیط‌زیست تازه کرد.

حیات‌وحش در باغ‌وحش‌های غیر‌استاندارد کشور قربانی می‌شود، این را مرور خبرهای چند سال اخیر نیز تایید می‌کند؛ از جنجالی‌ترین آنها که مرگ شیرهای باغ‌وحش ارم در اثر شیوع مشمشه‌ گرفته تا مرگ زرافه و ببر در همین باغ‌وحش صفادشت که انتقال فاجعه‌بار گورخرها  و مرگ یکی از آنها‌‌ شرایط نامناسب‌ را دوباره سر زبان‌ها انداخته است.‌

مسؤولان باغ‌وحش نیز در اینستاگرام اعلام کرده‌اند شرایط نامناسب نگهداری در گمرک در این بین تاثیرگذار بوده است و حال دو گورخر دیگر نیز مناسب نیست. البته آنها با لحن نامناسبی نیز ‌به انتقادها پاسخ داده و نوشته‌اند هزینه خرید گورخرها را از جیب خود پرداخت کرده‌اند! نوشته‌ای که از آن می‌توان نتیجه گرفت، آنها تصور می‌کنند چون پول گورخرها را خودشان پرداخت کرده‌اند، می،توانند هر طور که خواستند با حیوانات رفتار کنند!

به این ترتیب سرنخ مرگ حیات‌وحش در باغ‌وحش‌های غیر‌استاندارد را که دنبال کنید به ضعف‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست و سودجویی قاچاقچیان حیات‌وحش می‌رسید. سازمان حفاظت محیط‌زیست همواره ادعا می‌کند که به مراکز نامناسب نگهداری از حیوانات اجازه فعالیت نمی‌‌دهد و ناظرانی دارد که شرایط باغ‌وحش‌ها را بررسی می‌کنند، اما اخباری که از گوشه و کنار کشور و مراکز غیر استاندارد نگهداری حیوانات به گوش می‌رسد از این ‌حکایت دارد که سازمان حفاظت محیط‌زیست در این خصوص به‌درستی عمل نمی‌کند یا به قول معروف گردانندگان این مراکز برای حرف مدیران این سازمان تره هم خرد نمی‌کنند. برای نمونه می‌توان به شیوع آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان در باغ پرندگان قم اشاره کرد که زمستان گذشته سبب مرگ بسیاری از پرندگان این باغ شد. پس از رسانه‌ای شدن این ماجرا محیط‌زیست قم اعلام کرد‌ این مرکز مجوزهای لازم را از محیط‌زیست دریافت نکرده بود‌.

نبود نظارت از سوی سازمان حفاظت محیط‌زیست تنها دلیل آشفته بازار مراکز نگهداری از حیوانات در کشور نیست، زیرا به نظر می‌رسد این سازمان از دانش کافی برخوردار نیست و برای رفع این ضعف از کارشناسان نیز به‌درستی بهره نمی‌گیرد.

‌ برای نمونه می‌توان به ماجرای مرگ گورخرهای آسیایی اشاره کرد که سال ۹۷ دوستداران محیط‌زیست ایران را شوکه کرد، چراکه  در جریان عملیات زنده‌گیری ۱۰ ‌ گورخر از منطقه توران و انتقال آنها به پارک ملی کویر پنج گورخر تلف شدند. برخی کارشناسان معتقدند وقتی سازمان حفاظت محیط‌زیست  دربرابر گونه‌های درخطر انقراض کشور دست به چنین اقداماتی می‌زند نباید از مدیران این سازمان انتظار داشت که برای محافظت از گونه‌هایی که در باغ‌وحش‌های غیر‌استاندارد نگهداری می‌شوند سنگ‌تمام بگذارند.

شرایط گونه‌های جانوری در مراکز نگهداری غیر‌استاندارد این روزها ناگوارتر از گذشته است، زیرا در کنار نبود نظارت و سودجویی برخی مدیران این روزها کرونا نیز بهانه‌ای شده تا مسؤولان برخی از این مراکز بی‌توجهی به گونه‌های زندانی در باغ‌وحش‌ها را بیشتر کنند. آنها ادعا می‌کنند به دلیل فراگیری کرونا و ایجاد محدودیت‌ها درآمدشان کاهش یافته و قادر نیستند از پس هزینه‌های این مراکز برآیند.

در چنین شرایطی باید گفت بیشتر مراکز نگهداری از  حیوانات کشور به محلی برای سودجویی دلالان حیات وحش بدل شده است، دلالانی که گورخر با خر برایشان تفاوتی نمی‌کند و تنها به کسب سود بیشتر فکر می‌کنند. در خواب سازمان حفاظت محیط‌زیست و جولان این دلالان،‌ ‌باغ‌وحش‌های کشور‌ از نقش اصلی خود که ‌‌آموزش، پژوهش، سرگرمی و آشتی دادن مردم با حیات‌وحش‌ است فاصله بسیاری گرفته‌اند.

 

تکرار محیط‌نیستی‌ترین دولت

مهدی آیینی

مهدی آیینی

شکارچیان، محیط‌بانان را شکار می‌کنند، قاچاقچیان چوب جنگلبان را. قرقگاه‌ها برای شکار حیات وحش ساخته می‌شود، سدها برای قتل عام رودخانه‌ها. توسعه ناپایدار زیستگاه‌ها را فتح می‌کند، آلودگی و ریزگرد آسمان شهرها را. دیپلماسی آب در وزارت خارجه می‌خشکد، تالاب و دریاچه‌ها در سراسر کشور. این گوشه‌ای از شرایط محیط‌زیست کشور است که در روز زمین پاک می‌توان به آن اشاره کرد؛ شرایطی که تحت تاثیر عواملی مانند تغییر اقلیم و سوءمدیریت روندی نزولی را در پیش گرفته است.

در این میان اما سوءمدیریت را باید عامل اصلی تخریب محیط‌زیست کشور دانست، آن هم در دورانی که رئیس‌جمهوری ادعای محیط‌زیستی‌ترین دولت را مطرح کرده است. سخت می‌توان فراموش کرد که دولت یازدهم با شعارهای محیط‌زیستی کار خود را آغاز کرد و به عنوان اولین مصوبه به بحث نجات دریاچه ارومیه پرداخت. دریاچه‌ای که در دوسال گذشته به همت باران و برف اندک، شرایط پایداری پیدا کرد. اما این روزها که خبری از باران نیست، وضعیت بحرانی‌اش دوباره سر زبان‌ها افتاده است. برای نمونه معاون حفاظت و بهره‌برداری شرکت آب منطقه‌ای آذربایجان‌غربی در پاسخ به انتقادها نسبت به این‌که این روزها دیگر آبی به دریاچه نمی‌رسد، گفته کاهش بارندگی از مهم‌ترین دلایل توقف رهاسازی آب سدها به سمت دریاچه است. همین اظهارنظر آب پاکی را روی دست آنهایی می‌ریزد که ادعا می‌کنند برنامه‌های محیط‌زیستی‌ترین دولت، دریاچه را نجات داد؛ برنامه‌هایی که به نام آنها حدود ۱۰هزار میلیارد تومان هزینه شده اما تاکنون به مرحله اجرا نرسیده است.

محیط‌زیستی‌ترین دولت، شعار تلخی است که گذر زمان آن را تلخ‌تر هم کرد، زیرا نه فقط وعده‌های محیط‌زیستی دولت تمام و کمال به سرانجام نرسید، بلکه او افرادی را سکاندار سازمان حفاظت محیط‌زیست کشور کرد که در دوران مدیریت خود محیط‌زیست را قربانی سیاست و بی‌اطلاعی کرده‌اند.

سیاست‌زدگی سکانداران سازمان حفاظت محیط‌زیست سبب شد آنها هیچ‌وقت از کارشناسان خبره  برای پست‌های ارشد سازمانی که متولی نجات محیط‌زیست کشور است، استفاده نکنند. برای نمونه معصومه ابتکار از نیروهای بدنه سازمان حفاظت محیط‌زیست برای مدیریت پست‌های ارشد بهره نگرفت. در واقع او مدیرانی سیاسی را به کار گرفت که امضای آنها در پای اسناد محیط‌نیستی مانند واگذاری آشوراده به چشم می‌خورد.

این روند در دوران عیسی کلانتری نیز ادامه پیدا کرد و او نیز مانند سکاندار پیشین سازمان توجهی به توانایی‌های کارشناسان سازمان حفاظت محیط‌زیست نکرد. او حتی در پاسخ به انتقادها به نوعی نیروهای سازمان را زیر سوال برد و گفت سازمان حفاظت محیط‌زیست نیروی توانمند زیادی ندارد.

کلانتری که در اولین نشست خبری خود اعتراف کرد توان پاسخگویی علمی او به مسائل زیست‌محیطی حدود ۵درصد است، خیلی زود با تصمیم‌های محیط‌نیستی مانند پروژه‌های انتقال همراه شد. پروژه‌هایی که ارزیابی‌های محیط‌زیستی آن هنوز با اما و اگرهای بسیاری همراه است.

تصمیم‌های محیط‌زیستی در دوران محیط‌نیستی‌ترین دولت کم گرفته نشده است؛ از بی‌توجهی به سازمان‌های مردم نهاد بگیرید تا توجه ویژه به خودروسازها تصمیم‌هایی که شرح آنها در این نوشته کوتاه میسر نیست. به همین دلیل می‌توان گفت در چند سال اخیر نه فقط برای حفاظت محیط‌زیست و منابع طبیعی قدمی رو به جلو برداشته نشده است بلکه شاهد عقب‌گرد نیز بوده‌ایم، عقبگردهایی که گاه در پوشش موفقیت به نمایش گذاشته شده است،‌ مانند شرایط دریاچه ارومیه که این روزها دوباره روندی نزولی در پیش گرفته یا پروژه‌تصفیه‌خانه فاضلاب شرق اهواز که حدود چهارسال پیش افتتاح شد، اما هنوز از آن بهره‌برداری نشده است.

موش و گربه بازی با گربه‌ماهیان

در دو هفته اخیر لاشه حدود ۲۵تن گربه‌ماهی به سواحل جاسک رسیده است

سریال مرگ گربه‌ماهیان در جاسک تمامی ندارد. پس از این‌که در ۱۳فروردین امسال حدود ۱۰تن لاشه گربه‌ماهی سواحل جاسک را فرش کرد، سه‌شنبه گذشته نیز خبر رسید این بار ۱۵تن لاشه گربه‌ماهی به سواحل جاسک رسیده است تا شرایط آشفته محیط‌زیست دریایی کشور را به تصویر بکشد و این احتمال را تقویت کند که هنوز کشتی‌های صنعتی با خیالی آسوده در حال قانون‌شکنی هستند و اگر مشتری‌های‌شان قیمت‌ها را پایین آوردند یا اگر صید بهتری در تورشان افتاد بدون هیچ ترسی ‌۲۵تن گربه‌ماهی را که بخشی از دارایی‌های این سرزمین است، مانند زباله در دریا رها کنند.

مرگ مشکوک آبزیان در سواحل کشور زخمی کهنه است که هیچ‌وقت آن‌طور که باید برای درمانش اقدم نشده، زخمی که با مرگ گسترده گربه‌ماهی‌ها در سواحل جاسک این روزها دوباره تازه شده است.

اولین بار ۱۳فروردین بود که لاشه حدود ۱۰تن گربه‌ماهی در سواحل جاسک دیده شد،آن زمان برخی مسؤولان ادعا کردند این ماهی‌ها از سوی صیادان محلی صیدشده اما براثر واژگونی قایق صیادان، لاشه‌ها به دریا ریخته و به ساحل آمده است.

درحالی‌که برخی کارشناسان از این دلیل قانع نشده بودند و می‌گفتند قایق صیادان محلی گنجایش چنین حجمی را ندارد حادثه دوباره تکرار شد و این بار سه‌شنبه گذشته حدود ۱۵تن لاشه گربه‌ماهی به ساحل رسید.

محمدرضا فاطمی،پژوهشگر علوم دریا یکی از کارشناسانی است که در این ماجرا انگشت اتهام را به سمت صید صنعتی می‌گیرد و ‌ به ما می‌گوید: گربه‌ماهی در کف دریا زندگی می‌کند به همین دلیل صید گسترده آن به ترال نیاز دارد.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد گربه‌ماهی حرام‌گوشت است و به دلیل ارزش کم اقتصادی، صیادان محلی به صید آنها رغبتی ندارند.

فاطمی به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند و می‌گوید در تصاویر نیز مشخص است لاشه بیشتر ماهیان تلف‌شده، یکدست است. علاوه براین فقط کشتی‌های صنعتی توانایی ذخیره این حجم از ماهیان صیدشده را دارند.

او این اطلاعات را کنار هم می‌گذارد و نتیجه می‌گیرد به‌احتمال‌زیاد یک کشتی صید ترال ماهیان را صید کرده است و این روزها به دلیل این‌که مشتری‌اش را ازدست‌داده یا گونه به‌صرفه‌تری برای صید پیداکرده، لاشه‌ها را از فریزرش خارج کرده و ‌ درون آب می‌ریزد تا برای صید تازه ‌ جا باز کند.

فاطمی به همین دلیل از مدیران سازمان شیلات می‌خواهد برای شفاف‌سازی، محل کشتی‌های صید ترال را که فعالیت‌شان ممنوع شده مشخص و اعلام کند این روزها چه فعالیت‌هایی می‌کنند.

محیط‌زیست: امکانات نداریم!

سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز احتمال می‌دهد حجم گسترده لاشه گربه‌ماهیان از طریق یک کشتی صنعتی به دریا ریخته شده باشد.

داوود میرشکار، مدیرکل دفتر حفاظت از زیست‌بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست در گفت‌وگو با ما می‌گوید بار اول که لاشه گربه‌ماهی‌ها در سواحل دیده شد،تازه بودند اما در ماجرای اخیر علاوه بر گربه‌ماهی مقداری لاشه ساردین ماهی نیز به ساحل آمده است. به گفته او، بسیاری از لاشه‌ها تخریب‌شده‌اند، بنابراین می‌توان گفت مدت زیادی از مرگ آنها می‌گذرد.

میرشکار درباره فعالیت شناورهای صنعتی نیز می‌گوید تعدادی از این شناورها مجوز صید هورماهی دارند به همین دلیل احتمال می‌دهیم گربه‌ماهی‌ها نیز از سوی این شناورها صیدشده باشند.

سرنخ آشفته‌بازار محیط‌زیست دریایی را که دنبال کنید به این نتیجه می‌رسید که سازمان حفاظت محیط‌زیست از این گلایه دارد که قادر نیست برمحیط زیست دریایی نظارت داشته باشد، چراکه ابزارش را در اختیار ندارد و قانون نیز این مهم را به شیلات سپرده است.

مدیرکل دفتر حفاظت از زیست‌بوم‌های دریایی سازمان حفاظت محیط‌زیست ‌روی همین نقطه‌ضعف دست می‌گذارد و می‌گوید: براساس قانون در حوزه دریایی و شیلات محیط‌زیست هیچ مسؤولیتی ندارد و برنامه‌ریزی صید و برداشت از ذخایر و مدیریت آن در اختیار شیلات است.

آن‌طور که او می‌گوید، ‌ محیط‌زیست حتی در چنین مواردی قادر به نظارت نیست، چون تجهیزات لازم را ندارد به همین دلیل شفاف‌سازی در این خصوص وظیفه قانونی شیلات است.

اگر از میرشکار درباره چگونگی برخورد و مجازات متخلفان صید ‌ حدود ۲۵ تن گربه‌ماهی بپرسید، او می‌گوید:محیط‌زیست حتی در جلسات شورای عالی محیط‌زیست اجازه ندارد نام گونه‌های شیلاتی را که در معرض خطر انقراض هستند، مطرح کند مگر این‌که خود شیلات این‌کار را انجام دهد.

در دست بررسی است

محیط‌زیست که مدت‌هاست اقرار می‌کند کارشناس و ابزار لازم را برای مدیریت مسائل زیست‌محیطی کشور در اختیار ندارد. به‌این‌ترتیب اگر ماجرای مرگ گسترده گربه‌ماهیان را با مسؤولان شیلات جاسک در میان بگذارید، جواب خواهید شنید که ماجرا در دست بررسی است.

امید زارعی، رئیس شیلات ‌ جاسک به خبرنگار ما می‌گوید علت تلف شدن گربه‌ماهیان درحال بررسی است. جالب این‌که او برخلاف معاون محیط‌زیست و برخی کارشناس ‌ احتمال صید گربه‌ماهیان توسط کشتی‌های ترال را رد می‌کند و می‌گوید:کشتی صید ترال در منطقه وجود ندارد و فعالیت این نوع کشتی‌ها در منطقه ممنوع است.

او تأکید می‌کند باید منتظر آماده شدن نتایج آزمایش‌ها بود اما براساس قانون با متخلفان برخورد خواهد شد.

حدود دو هفته از ماجرای مرگ گسترده گربه‌ماهی‌ها می‌گذرد و به نظر می‌رسد این مرگ‌ومیر نیز خیلی زود مانند مرگ نهنگ‌ها در سواحل کیش یا مرگ پرندگان مهاجر در میانکاله و خلیج گرگان به فراموشی سپرده شود، چراکه رسیدگی به مسائل محیط زیستی در اولویت بسیاری مدیران نیست و نقش محیط‌زیست برای آنها از ابزاری برای تزیین متن سخنرانی‌ها فراتر نمی‌رود.

 

مهدی آیینی

سالی که خبر از بحران جا ماند‌

مهدی آیینی

مهدی آیینی

در سالی که گذشت زندگی شخصی و حرفه ای خبرنگاران بیش از گذشته دچار بحران‌ شد، بحران‌هایی که البته هنوز هم ادامه دارد. بسیاری از رسانه‌ها مشکلات اقتصادی گذشته‌‌شان را با خود به سال جدید آوردند به همین دلیل  روز به روز به مشکلات رسانه‌های مکتوب اضافه شد. این ماجرا به موج بیکاری خبرنگاران  دامن زده است، اما‌ با شیوع کرونا بحران برای خبرنگاران به اوج رسیده است. ‌برای همین پس از موج تعدیل خبرنگاران شاهد مشکلات جدی تر همکاران‌مان در روزنامه شهروند هستیم.

روزنامه‌نگاری همواره در ایران با چالش‌‌همراه بوده و هست به همین دلیل می توان گفت مشکلات خبرنگاران در سالی که گذشت نیز مانند گذشته بود، با این تفاوت که مسائل اقتصادی سایه بیشتری روی آنها انداخت؛ بنابراین دسترسی سخت به اطلاعات و مسؤولان، نبود انجمن صنفی مستقل، قرارداد‌های موقت و سفید، وضعیت بیمه نامشخص و حق التحریرهای اندک در کنار شیوع کرونا بیش از گذشته خبرنگاران را در  تنگنا گذاشت.

اگر بخواهیم کمی در مشکلات اخیر روزنامه نگاران دقیق‌تر شویم، در یک سال گذشته آنچه کمی بیشتر به چشم آمد، تحکم برخی مدیران به ظاهر رسانه ای است که اخیرا برای خبرنگاران مشکل ساز می‌شوند تا آنجا که حتی در اظهار نظر شخصی مثل توییت های شخصی خبرنگاران نیز نگاه ناهمسو‌ را برنمی تابند؛ مثل ماجرایی که برای یکی از خبرنگاران ایسنا پیش آمد.

علاوه بر این در سالی که گذشت شاهد آن بودیم که برخی روابط عمومی ها نیز از چارچوب های مشخص‌شده فراتر رفتند و برای برخی رسانه ها  رویکرد خاص مشخص می‌کردند و سعی در مدیریت آنها داشتند. مثلا روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست به خبرگزاری مهر و روزنامه ایران نامه نوشت و درخواست کرد خبرنگاران محیط زیست خود را تغییر دهند! این ماجرا نیز گوشه ای از نگاه بیمار حاکم بر رسانه را به تصویر می کشد. به عبارت دیگر برخی مدیران دولتی، نه فقط دسترسی به اطلاعات را محدود می ‌کنند، بلکه سعی دارند خبرنگاران منتقد را از حوزه های خبری دور کنند.

البته در یک‌سال گذشته‌ مشکلات خبرنگاران محدود به مسائل اقتصادی یا از دست دادن شغل نماند و فعالیت حرفه ای این قشر نیز تحت تاثیر بحران‌های مختلف و پی‌در‌پی قرار گرفت؛ از سیل گرفته تا سقوط هواپیما و اعتراض‌های مدنی و در نهایت شیوع بیماری کرونا که با درگذشت همکاران‌مان مثل روح‌الله رجایی و سهیل گوهری غم و بار سنگینی را روی شانه‌های اصحاب رسانه گذاشت‌. اما  این بحران‌های کم سابقه ضعف‌های خبرنگاری بحران را بیش از گذشته نمایان کرد، چراکه آن طور که باید نتوانستیم این اتفاقات را موشکافی کنیم‌.

درست است که اتفاقات پشت سرهم رقم خورد، اما ‌ نباید فراموش کرد که برخی از این بحران‌ها قابل پیش‌بینی بود و می‌شد در مقابل‌شان آماده تر عمل کرد. مانند وقوع سیل و‌ اعتراض‌ها بعد از گرانی بنزین. ‌پیش بینی تکرار سیل و‌ اعتراض ها به گرانی بنزین با توجه به تغییر اقلیم، شرایط شکننده محیط زیست و اقتصاد بیمار کشور دشوار نبود.

امنیت شغلی متزلزل تر از همیشه، مشکلات اقتصادی و بحران‌های پی در پی سبب شد رسانه های مکتوب بیش از گذشته به قول معروف قافیه را به شبه رسانه ها ببازند، می گویم شبه‌رسانه چون اکنون در شبکه‌های اجتماعی کانال‌ها و صفحاتی پربازدید شده‌اند که گردانندگان‌شان حداقل‌های لازم را نیز برای اطلاع رسانی رعایت نمی‌کنند. این فعالیت‌های به ظاهر رسانه‌ای‌ رژیم رسانه‌ای مخاطبان را تغییر داده ‌ و  آنها را دچار خستگی خبری کرده است.

آگاه سازی مخاطب یکی از وظایف اصلی رسانه‌هاست، اما این روزها با مخاطبانی رو به رو هستیم که به ظاهر آگاه هستند و در واقع، می توان گفت آنها به دلیل مساله‌ای که می توان از آن به عنوان پراکنده خوانی یاد کرد، دانشی سطحی نسبت به مسائل دارند و همین مساله فاصله آنها را با رسانه‌های مکتوب بیشتر کرده است.

برای رفع این مشکلات نیز نمی توان نسخه‌ای کوتاه مدت نوشت، اما رسانه‌های مکتوب باید برای بقا خیلی زود دست‌به‌کار شوند. بسیاری از مدیران رسانه‌های ما هنوز نسبت به دنیای مجازی نگاهی سنتی دارند و به همین دلیل باید برای تغییر این دیدگاه تلاش کرد. افزون بر این باید شرایطی ایجاد کرد که در آن خبرنگاران تخصصی رشد کنند، اما متاسفانه در چند سال اخیر به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی بسیاری از خبرنگاران فرصت مطالعه و کسب مهارت جدید را نداشته‌اند و به همین دلیل بی توجه به سابقه کارشان حاضر شده اند در هر حوزه ای کار کنند، این مساله   در کنار مشکلات دیگر سبب شده است که رسانه ها نتوانند مسائل مختلف را به موقع موشکافی کنند و به نیاز مخاطب پاسخ مناسب دهند.

پاسخ ندادن درست و به موقع به نیاز مخاطب یکی از دلایل افت شمارگان رسانه‌های مکتوب است، شما خود را جای مخاطبانی بگذارید که می خواهند از اتفاقات روز که تاثیر مستقیمی در زندگی شان می گذارد، آگاه شوند.

وقتی ما ‌ بسته قابل عرضه ای برای این مخاطبان نداریم، نباید انتظار داشته باشیم مخاطبان به ما وفادار بماند. ‌بنابراین چاره‌ای برای رسانه مکتوب نمی‌ماند جز تقویت خود و کلید این مساله داشتن خبرنگاران توانمند است، خبرنگارانی که مطالعه و کسب مهارت‌های جدید لازمه شغلشان است. در همین راستا هم نیاز به تشکیل انجمن صنفی مستقل بیش از پیش احساس می شود، انجمنی که دست کم دغدغه حداقل نیازهای خبرنگاران را داشته باشد و برای احیای آنها تلاش کند. انجمنی که مستقل باشد تا با تغییر دولت ها به حاشیه نرود. در چنین شرایطی، نمی توان از خبرنگار انتظار داشته موتور محرکه رسانه اش باشد‌ و بتواند مقدمات بازگشت مخاطبان وفادار را فراهم کند.

 

مهدی آیینی

محیط‌بانم پس نیستم!

درآستانه روز محیط‌بان، چند نفر از نگهبانان طبیعت، بی پرده از دغدغه های‌شان گفته‌اند

هم می‌ترسیدند،هم نگران بودند و درعین حال می‌خواستند حرف بزنند و همه چیز را بریزند روی دایره؛ حال عجیبی داشتند،‌ حال‌شان مثل لحظه گرگ و میش بود. به ما گفتند گوش عده‌ای از محیط‌بان‌ها را پیچانده‌اند و نسق عده‌ای‌شان را کشیده‌اند،‌ دست به تهدید زده اند و چند نفری را بی‌سر و صدا اخراج کرده‌اند، بعد هم بخشنامه نوشته اند که مصاحبه ممنوع.

چند نفر از محیط بان‌ها به واسطه همه این دلایل، عذر خواستند و حرف نزدند ولی وقتی شرط مان شد ذکر نشدن نام و نشان آنها چند نفری تردید را کنار گذاشتند و حرف زدند، درباره همه کمبودهایی که دارند،‌سختی هایی که می کشند،‌تبعیض‌هایی که تحمل می‌کنند و هر چه می‌رشتند،وقت و بی وقت پنبه می‌شد.

آنها همه اینها را گفتند به بهانه روز محیط‌بان که فرداست، فردایی که مصادف است با میلاد امام هشتم که ضامن آهوست،‌ که بهانه ای شده برای پاسداشت روز محیط‌بان که البته در تقویم نیست. اهل رسانه تا به حال به تعداد موهای سرشان درباره محیط‌بان‌ها نوشته اند، ‌محیط‌بان‌ها هم به تعداد موهای سرشان گفته اند. سختی‌های این قشر نخ نما وعیان است،‌ کیست که نداند محیط‌بان بی دفاع است و دستش خالی،‌کیست که ماجرای نبرد نابرابر قاچاقچی ، شکارچی و محیط‌بان را نشنیده باشد، کیست که عکس آش و لاش یکی از اینها بعد از درگیری را ندیده باشدوچشم ندوخته باشد به طناب‌دار که نکند به گردن محیط‌بان حلقه شود.

با محیط‌بان‌هایی که گپ زدیم، البته هیچ‌کدام وحشت مرگ نداشتند. جالب بود، وحشت آنها از زمان حال بیشتر از آینده بود، وحشت از این همه گرانی، از سختی های زندگی، از خودروها و موتورسیکلت‌های خراب پاسگاه، از نرسیدن به گرد پای قاچاقچیان و شکارچیان و تنها ماندن و بازهم تنها ماندن در برابر متخلفان.

محیط‌بان یک انسان است مثل بقیه.در ادامه خواهید دید محیط بان مثل من و شما نیازهای کوچک و دم دستی دارد. ولی اگر محیط‌بان وارسته و عاشق باشد یک انسان خاص با علاقه‌های ویژه است،‌ آنچنان که گاهی روی یک پلنگ یا راسو‌ یا درخت ارس یا نیِ تالاب تعصب پیدا می کند.

 

سن: ۴۴ سال

سابقه کار: ۱۷ سال

حقوق: ۵ میلیون تومان

گونه گیاهی مورد علاقه: نی

گونه جانوری مورد علاقه: گوزن زرد، آهو

مهم ترین دغدغه: نبود حمایت های حقوقی

مهم‌ترین آرزو: مردم همه محیط‌بان باشند  

محیط‌بان‌ها از نظر حقوقی و قضایی در شرایط سختی هستند. هر مشکلی که برای یک محیط‌بان پیش بیاید فرقی ندارد،چه اندازه‌ای است چون خودش باید وکیل خودش باشد و انتظاری از سازمان حفاظت محیط زیست نداشته باشد.این یکی از مظلومیت‌های محیط‌بان‌هاست. بارها کسانی بوده‌اند که به دست شکارچیان و قاچاقچیان مجروح شده‌اند و دست و پایشان قطع شده، ولی مسوولان چند روزی حول و حوش شان مانور داده‌اند و بعد همه چیز را فراموش کرده اند.

روزی که در یکی از درگیری‌ها مجروح شدم و پرونده‌ام نیاز به پیگیری در دادگاه داشت، این تنهایی را با همه وجود حس کردم. من حدود یک سال مجبور شدم با عصا و پای لنگ دنبال پرونده‌ام باشم.

در برخی شعب دادگاه های شهرستان قضاتی حضور دارند که به مسائل محیط زیست و قوانین آن اشراف ندارند و همین کار را سخت‌تر می‌کند. حتی یک قاضی در یکی از این دادگاه‌ها خودش شکارچی بود و پیداست سرنوشت پرونده ها چه می شود.

از تجهیزات محیط‌بانی هم که بگویم اوضاع اصلا خوب نیست. خودروها و موتورسیکلت های ما همه فرسوده و اسقاط است ولی هرطور شده از آنها استفاده می کنیم، چون چاره ای نداریم. برای رساندن تجهیزات به دست محیط بان ها وعده زیاد داده اند از جلیقه و دوربین بگیرید تا باتوم و بقیه چیزها ولی اینها در حد شعار مانده و اگر وعده‌ای عملی شده فقط برای نقاط محدودی بوده.

 

 

سن:۴۱ سال

سابقه کار: ۲۰ سال

حقوق: ۴ میلیون تومان

گونه گیاهی مورد علاقه: درخت ارس

گونه جانوری مورد علاقه: پلنگ

مهم ترین دغدغه: معیشت و کمبود تجهیزات

مهم ترین آرزو: خرید خانه

موارد زیادی است که محیط‌بان‌ها را اذیت می کند. یکی از آنها این است که محیط بان ها تحصیل می کنند ولی در حکم کارگزینی آنها تغییری ایجاد نمی شود. وضع درآمد و معیشت محیط بان ها هم مشکلی است که همه از آن خبر دارند. قرار بود امسال یک فوق العاده ویژه ۳۵ درصدی به حقوق ما اضافه شود که نشد؛ البته این مبلغ در برخی استان ها پرداخت شد که این موضوع خودش گویای تبعیض های موجود است.

از وضع خودروها و موتورسیکلت های پاسگاه های محیط بانی‌که نگویم،بهتر است. ما برای گشت زنی مشکل داریم و در تعقیب و گریزها جا می مانیم. بارها اتفاق افتاده که یک شکارچی یا قاچاقچی با ماشین های آنچنانی از جلوی ما رد شده اند، پوزخندی زده اند وچشم کشی کرده اند و ما فقط نگاه کرده ایم و حسرت خورده ایم. ما حسرت می خوریم، چون چند روز برای متخلفان کمین می زنیم ،ولی موقع عمل و اقدام که می رسد خودروی مان خراب می شود و هیچ کاری از دستمان برنمی آید.

محیط‌بان‌ها از نظر تسهیلات رفاهی هم صفرند،‌ حتی زیر صفر. ما هیچ وام خرید خانه یا ماشین یا حتی مهمان‌سرایی برای اقامت در شهرها نداریم، حال آن که کارمان شبه‌نظامی است و لااقل باید کمی از تسهیلات نیروهای نظامی را داشته باشیم. شغل محیط‌بانی حاکمیتی هم هست و طبیعتا افراد باید استخدام رسمی باشند، ولی بیشتر محیط بان ها قراردادی کار می کنند و خیلی ها با همین وضعیت بازنشسته می شوند.

 

سن:۴۷ سال

سابقه کار: ۱۲سال

حقوق: ۴ میلیون و ۳۰۰ هزارتومان

گونه گیاهی مورد علاقه: بلوط ،‌ ون

گونه جانوری مورد علاقه: آهو

مهم ترین دغدغه: معیشت،‌ اوضاع نابسامان محیط زیست

مهم ترین آرزو: مردم به محیط زیست احترام بگذارند

 

مشکلات قضایی مهم ترین موضوعی است که محیط بان ها را به چالش می کشد. قانون در بیشتر مواقع حامی ما نیست. تا به حال چند نفر از نیروهای ما تیرخورده اند یا پایشان قطع شده ولی سیستم قضایی آن طور که باید از آنها حمایت نمی کند. یکی از مشکلات ما با دادگاه ها این است که وقتی برخوردی با متخلفان صورت می گیرد و پرونده ای تشکیل می شود قضات از ما می خواهند شاهد بیاوریم در حالی که کار ما در کوه و جنگل و دشت و بیابان است،‌ ‌ما چطور می توانیم شاهد بیاوریم؟

حقوقی هم که می گیریم در مقایسه با خطراتی که به جان می‌خریم،‌ ناچیز است. قرار بود امسال حقوق ما ۵۰ درصد اضافه شود، ولی فقط ۱۵ درصد اضافه شده که وقتی اعتراض می کنیم،‌ می گویند شما ۳۵ درصد اضافه حقوق را قبلا گرفته‌اید.

البته فکر نکنید مشکل محیط‌بان‌ها فقط همین‌هاست. نکته ای که ما را بسیار اذیت می‌کند، این است که حتی درون سازمان به ما به دیده تحقیر نگاه می کنند، مثل یک سرباز . به ما می گویند شما محیط بانید و باید فلان کار را انجام دهید.

دلم می‌خواهد روزی بدون ترس و نگرانی از عواقب کار روبه روی رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بایستم و بگویم«شما که هیچ اطلاعی از محیط زیست نداری،چرا روی این صندلی نشستید.»

 

 

 

سن:۳۴ سال

سابقه کار: ۱۰سال

حقوق:حدود ۴ میلیون تومان

گونه گیاهی مورد علاقه: درخت ارس

گونه جانوری مورد علاقه: راسو

مهم ترین دغدغه: ارج و قرب نداشتن محیط بان

مهم ترین آرزو: مردم به ارزش واقعی محیط زیست پی ببرند

 

شاید خیلی ها ندانند که محیط‌بان ها در پایین ترین رده سازمانی قرار دارند و به همین علت نه حقوق کافی می گیرند و نه جایگاه اجتماعی در خوری دارند. این پایین ترین رده محسوب شدن، باعث می شود زمانی که محیط بان رو در روی یک فرد متخلف قرار می گیرد و پرونده ای در دستگاه قضا تشکیل می‌شود، حمایتی که مورد انتظار نگهبانان طبیعت است از آنها به عمل نیاید.

محیط بان ها امروز بیش از هر زمانی نیازمند حمایت های قضایی و پشتیبانی از سوی مجلس و دولتمردان هستند، چون اگر از محیط‌بانان که در خط مقدم حفاظت از محیط زیست هستند حمایت نکنیم، حفاظت از عرصه های طبیعی مختل می شود.

برخلاف جایگاه پایین سازمانی محیط بان ها که شاید خیلی ها از آن بی خبر باشند، موضوع کمبودهای اساسی تجهیزاتی درمناطق چهارگانه محیط زیست حتما نکته ای است که خیلی ها از آن مطلعند. ما برای حفاظت از طبیعت و استمرار گشت زنی ها به خودروهای نو و قوی نیاز داریم و موتورسیکلت های به روز عصای دست ماست که هیچ کدام در اختیارمان نیست. وقتی اینها دور از دسترس ماست خب طبیعی است که دستمان به هیچ وجه به تجهیزاتی همچون بالگرد و هواپیما نمی رسد. شاید توجیه خوبی نباشد، اما همه این مسائل روی هم سبب شده تا برخی محیط بان ها گرفتار روزمرگی شده و‌ حتی در مواردی انگیزه لازم را برای حفاظت یا سرشاخ شدن با متخلفان نداشته باشند.

اگر روزی بتوانم با رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بی پرده صحبت کنم از او می خواهم همراه محیط بان ها بدون هیچ‌گونه تشریفات و اسکورت هم رکاب شود و سوار خودرو و موتورهای اسقاط شده و در همان حال پای صحبت محیط بان ها بنشیند تا هم  از آنچه در دل مناطق چهارگانه محیط زیست می گذرد باخبر شود و هم از نزدیک بداند محیط بان ها چطور زندگی می‌کنند.

 

مریم خباز

هرکسی بجز عیسی کلانتری!

رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس ‌ از اولویت‌هایش  و لزوم تغییر سکاندار سازمان حفاظت محیط زیست می‌گوید

محیط‌زیست کشور زخم کم ندارد از تغییراقلیم و سوء‌مدیریت بگیرید تا آتش‌سوزی، شکار غیرمجاز و تامین نشدن حقابه‌. برای التیام این‌ زخم‌ها نسخه کم پیچیده نشده و شعار هم کم داده نشده است. در متن سخنرانی مسؤولان استانی و کشوری همیشه ردی از محیط‌زیست به چشم می‌خورد، اما زخم‌های محیط‌زیست کشورمان هر روز ناسور‌تر می‌شود و این گواهی است بر این‌که محیط‌زیست قربانی سیاست‌ هم هست. سیاست‌هایی که در دولت و مجلس به نام محیط‌زیست ‌مطرح می‌شود، اما در نهایت به کام صندوق‌های رای یا توسعه ناپایدار تمام می‌شود‌. این مسائل را با سمیه رفیعی، رئیس فراکسیون محیط‌زیست مجلس یازدهم که به‌تازگی کارش را شروع کرده است در میان می‌گذاریم. او ادعا می‌کند برای حل این مشکلات پاشنه کفش‌هایش را ور کشیده و می‌خواهد با نگاه تخصصی و استفاده از نخبگان زخم‌های محیط‌زیست را مرهم بگذارد. جالب‌تر این‌که او می‌گوید اولین نماینده تخصصی محیط‌زیست مجلس بعد از چهار دهه است، ادعایی که بدون شک شرایط را برای رفیعی دشوارتر می‌کند، چراکه دوستدارن محیط‌زیست وعده‌های او را به‌خاطر می‌سپارند و درآینده درباره‌ علمکردش قضاوت خواهند کرد.

محیط‌زیست کشور با مشکلات زیادی رو‌به‌روست به نظر شما فراکسیون محیط‌زیست که به نظر می‌رسد در چندسال اخیر بیشتر سیاسی شده می‌تواند گرهی از این مشکلات باز کند؟

ادوار گذشته در فراکسیون محیط‌زیست برای حل مشکلات محیط‌زیست کار علمی و تخصصی انجام نشده‌ است.

برای رفع این مشکل چه برنامه‌ای دارید؟

می‌خواهیم برنامه‌های خود را در مجلس یازدهم تخصصی و با حضور کارشناسان ‌پیش ببریم. محیط‌زیست حوزه گسترده‌ای است به همین دلیل برای هر مساله‌ای باید از متخصص آن حوزه استفاده شود. بنا داریم با استفاده از نخبگانی که سیاست‌زده نیستند اولویت‌ها را شناسایی ‌کنیم.

 می‌توانید به چند متخصصی که قرار است از آنها مشاوره بگیرید اشاره می‌کنید؟

بله. آقایان عبدلی، صدیقی، خانلر، مخدوم، فتحی، علیزاده، کیابی و…

تحصیلات شما با محیط‌زیست مرتبط ‌است؟

من اولین نماینده تخصصی محیط‌زیست مجلس بعد از ۴۰ سال هستم.

رشته تحصیلی شما چه بوده است؟

لیسانس مهندسی محیط‌زیست، فوق‌لیسانس برنامه‌ریزی و مدیریت محیط‌زیست.

یعنی امیدوار باشیم وضع محیط‌زیست بهتر شود؟

ان‌شاءا… ما تلاش می‌کنیم و امیدوارم.

برخی کارشناسان می‌گویند بهتر است در مجلس به‌جای فراکسیون، کمیسیون محیط‌زیست تشکیل شود، شما چه نظری دارید؟

کمیسیون شأن رسمی‌تری نسبت به فراکسیون دارد فراکسیون یک قدم عقب‌تر از کمیسیون است، اما کار کارشناسی و ریل‌گذاری صحیح برای تصمیمات کمیسیون‌ها در فراکسیون‌ها شکل می‌گیرد. البته به شرطی که نمایندگان مجلس کارکرد فراکسیون را بدانند.

پس لزومی به تشکیل کمیسیون محیط‌زیست نمی‌بینید؟

اتفاقا فکر می‌کنم این تغییر لزوم دارد و بهتر است کمیسیون‌های تخصصی مجلس تغییر کند. برای نمونه کمیسیونی داریم به نام آب، ‌کشاورزی، منابع طبیعی و محیط‌زیست، این کمیسیون باید به مسائل زیادی رسیدگی کند.

سمیه رفیعی

باید یاد‌آور شد که منافع کشاورزی و محیط‌زیست این روزها به دلیل مدیریت نامناسب باهم در تضاد است.

بله در محل‌هایی دچار تقابل هستند و برای تشخیص اولویت باید دقت بیشتر کرد، آب مساله مهمی است که بحرانی جدی در دنیا محسوب می‌شود. بنابراین اصلاح کمیسیون‌های تخصصی در دستور کار مجلس قرار دارد.

در مجلس‌های گذشته بسیاری از نمایندگان محیط‌زیست را قربانی اهداف کوتاه مدت می‌کردند، چگونه می‌خواهید مانع این کار در مجلس یازدهم شوید؟ مثلا خیلی از نمایندگان شمال برای اشتغالزایی به دنبال بهره‌برداری از جنگل هستند؟

این مسائل زاییده تفکرات سنتی ‌است. این روزها در نطق نمایندگان می‌توانید ‌دغدغه محیط‌زیست را بشنوید. بحران‌های زیست‌محیطی سبب‌شده که محیط‌زیست به مطالبه مردم بدل شود.‌

شما برای افزایش سواد محیط‌زیستی همه نمایندگان تلاش می‌کنید؟

قطعا همین‌طور است، برای من مهم است که مخاطبان محیط‌زیست دو گروه هستند یعنی مردم و مسؤولان. این دو گروه باید با هم برای حفظ محیط‌زیست تلاش کنند تا مشکلات برطرف شود، متاسفانه بعضا سواد محیط‌زیستی مردم از مسؤولان بیشتر است. بنابراین یکی از اولویت‌های ما این است که ‌سواد محیط‌زیستی نمایندگان مجلس افزایش یابد.

شما بهتر می‌دانید که خیلی از نمایندگان ظاهرا طرفدار محیط‌زیست هستند.

نماینده موظف است صدای مردم را به گوش مسؤولان برساند حتی اگر محیط‌زیست را مهم نداند باید مطالبه شهروندان که حفظ محیط‌زیست است را منتقل کند. مشکل اینجاست که سطح محیط‌زیست به مسائل سطحی تقلیل پیدا کرده‌است، برای نمونه خیلی‌ها افرادی را که به سگ‌ها و گربه‌ها غذا می‌دهند فعال محیط‌زیست می‌دانند. مهربانی با حیوانات مهم است، اما نباید فراموش کرد که‌‌ اصالت محیط‌زیست با ازدیاد جمعیت این گونه‌ها ‌مخالف است. اما چنین نمایش‌های غلطی نماد محیط‌زیست شده‌است.

 برخی کارشناسان نیز معتقدند بهتر است سازمان حفاظت محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها با هم ادغام شده و وزارت محیط‌زیست تشکیل شود. شما با این ایده موافق هستید؟

در این‌که ساختار فعلی باید تغییر کند و ناکارآمد است هیچ شکی نیست. ایجاد وزارتخانه محیط‌زیست نیز مسائلی دارد و ممکن است نگاه بومی و منطقه‌ای در آن تاثیرگذار شود. به نظرم نیاز به بررسی بیشتر است، چون برای حفظ محیط‌زیست کشور نباید سلیقه‌ای عمل کرد.

در فراکسیون محیط‌زیست مساله‌ای هست که بایگانی شده‌باشد؟

بحث هزینه دادرسی دادگاه‌های محیط‌زیستی بایگانی شده‌است، محیط‌زیست اگر بخواهد علیه متخلفی شکایت کند باید هزینه دادرسی را پرداخت کند، اما سازمان محیط‌زیست ‌آن‌قدر قوی نیست که بتواند هزینه‌ها را پرداخت کند. ‌رسیدگی به این مشکل دوباره باید به جریان بیفتد. یا مساله‌ حمایت از محیط‌بانان و جنگلبانان دارای نواقصی است، مثلا حمایت از افراد داوطلب دیده نشده‌است.

شورای نگهبان این مورد را به دلیل هزینه‌بر بودن در لایحه حذف کرد.

بله. به همین خاطر می‌خواهیم این مساله را جبران کنیم تا برای حمایت از افرادی مانند البرز زارعی با مشکل روبه‌رو نباشیم. این ناپسند است که نتوانیم از این افراد حداقل حمایت مادی کرد. افرادی که از بسیاری از مسؤولان متعهدتر هستند.

چرا رسیدگی به یگان حفاظت سازمان جنگل و محیط‌زیست مناسب نیست؟ خیلی از جنگلبانان حقوق‌شان عقب‌افتاده و برخی محیط‌بانان نیز برای حفاظت از محیط‌زیست انگیزه ندارند.

فکر می‌کنم مشی دستگاه‌های اجرایی این بوده که این‌ها را در حداقل سطح ممکن رفاهی و حقوقی قرار بدهند. دلیلش را نمی‌دانم، اما رویه اشتباهی است، چون اصل حفاظت از محیط‌زیست کشور بر عهده جنگلبانان و محیط‌بانان است. شاید یکی دیگر از دلایل آن این است که در مجلس نیز روی این مسائل نظارت تخصصی انجام نشده‌است.

 به جنگلبانان و محیط‌بانان‌‌ قول می‌دهید که به شرایط‌شان رسیدگی کنید؟

ما یک جلسه فراکسیون محیط‌زیست را به جنگلبانان اختصاص داده و می‌خواهیم درباره حقوق عقب‌افتاده آنها و قراردادهای نامناسب کاری‌شان با وزارت جهادکشاورزی جلسه بگذاریم. البته با توجه به پیشرفت فناوری ما کمترین بهره را برای حفظ محیط‌زیست از آن می‌بریم. درواقع می‌توان برای حفظ منابع انسانی از فناوری بهره برد.

حرف از استفاده از فناوری می‌زنید اما با توجه به این‌که یگان حفاظت از حداقل‌ها مانند‌ آتش‌کوب یا حتی دوربین چشمی برخوردار نیست این موضوع خیلی دور از دسترس است.

درست است، بودجه این دستگاه‌ها نیز مناسب نیست و باید اصلاح شود، این سازمان‌ها در قسمت ستاد‌ فربه شده‌اند و به بخش صف آنها بودجه نمی‌رسد.

پس باید ساختار آنها تغییر کند؟

هر روزی با این ساختار بگذرد بدون‌شک ما ضرر می‌کنیم. این‌که معاون رئیس‌جمهور به کسی پاسخگو نیست اصلا اتفاق خوبی نیست. ایشان برای آتش‌سوزی‌ها می‌گویند ۱۵۰۰هکتار سوخته و عددی نیست!

به آقای کلانتری اشاره کردید. ایشان ابتدای شروع به کارشان گفتند دغدغه آب را دارند. به نظرتان محیط‌زیست چقدر در کاهش بحران آب موفق بوده‌است؟

صفر درصد. ایشان نه‌فقط برای حل این بحران هیچ کاری نکرده بلکه همچنان شناخت درستی از مساله آب نیز ندارد. بحران آب با حرف‌زدن برطرف نمی‌شود. ایشان هنوز به شناخت مساله هم نرسیده است.

فکر می‌کنید این مدت باقیمانده را سازمان حفاظت محیط‌زیست چگونه بگذراند؟

به نظرم سازمان حفاظت محیط‌زیست کاری نکند و به ستادش مرخصی بدهد. اتفاقا بهتر است هیچ کاری نکند.

چرا؟

چون تلاش‌هایش برای بهبود محیط‌زیست نیست.

اما شما هم نباید دست روی دست بگذارید؟

دولت به اصلاح محیط‌زیستی باید هرچه زودتر نسبت به رئیس سازمان محیط‌زیست بازنگری کند و مطمئن باشد که مجلس یازدهم دراین خصوص نظارت تخصصی دارد و با هرکه خلاف تعهداتش عمل کند قانونی برخورد می‌کند.

اما به نظر می‌رسد برای دولت محیط‌زیست مهم نیست و هرشخصی را دراین سمت بگذارد‌‌ فرقی نمی‌کند؟

ما به این باور رسیده‌ایم که هرکسی بجز ایشان رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست شود، بهتر است. شخصی که از کنار مسائل محیط‌زیست آسان می‌گذرد و راحت می‌گوید ۱۵۰۰هکتار جنگل سوختن چیزی نیست یا معاون ایشان می‌گویند ۴۰هکتار از جنگل‌های شمال از بین برود چیزی نیست! در واقع مشی این‌ها این است.

پس فکر می‌کنید چرا آقای روحانی چنین مهره‌ای را به عنوان رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست انتخاب کند؟

چون آقای روحانی اعتقاد واقعی به محیط‌زیست ندارد. ایشان شعار می‌دهد تا رای جمع کند.

ایشان که ادعا می‌کنند دریاچه ارومیه را نجات داده‌اند.

اگر میانگین بارش‌ها بیشتر نمی‌شد شرایط دریاچه تغییر نمی‌کرد. ستاد احیای دریاچه ارومیه باید پاسخ دهد ۹۰۰۰میلیارد تومانی که برای ارومیه هزینه کرده‌ چگونه خرج شده است. هنوز هیچکدام از پروژه‌های ستاد اجرایی نشده است.

 اولویت‌های اصلی فراکسیون محیط‌زیست‌ چیست؟

به اصلاح چند قانون باید توجه شود. در ساحت محیط‌زیست کشور یکسری تخلفات به شکل قانونی اجرا می‌شود، مانند شکار که تاکنون نیز به آن پرداخته نشده است.

یعنی می‌خواهید شکار  را ممنوع کنید؟

قطعی نمی‌توانم بگویم، چون به بررسی جامعی نیاز دارد مبنای قانونگذاری در اسلام شرع مقدس است و در اسلام شکار تفننی براساس نظر مراجع حرام است بنابراین باید قانون اصلاح شود. برخی قوانین دیگر مانند هوای‌پاک و حفاظت ازتالاب‌ها که قوانین خوبی است‌ نیز باید اصلاح شود چون ضمانت اجرایی مشخصی ‌ندارند.

پس از اجرای طرح تنفس به نظر می‌رسد جنگل‌های شمال به حال خود رها شده است، باید اقدامات بهداشتی و نگهداری در جنگل‌ها انجام شود.

کاملا پیگیر رسیدگی به جنگل‌های هیرکانی هستیم. طرح تنفس به شکل دقیق اجرا نشده و باید به آن پرداخته شود. نباید اجازه داد پای ژن‌های خوب نیز به جنگل باز شود.

برای منابع‌طبیعی‌خواری چه برنامه‌ای دارید؟

یکی از مهم‌ترین شؤون مجلس نظارت است و چون تخصصی نبوده به بهانه‌های مختلف تخریب محیط‌زیست اتفاق افتاده است. اما در مجلس یازدهم دیگر به شکل تخصصی به محیط‌زیست نگاه می‌کنیم و مانع کوه‌خواری، جنگل‌خواری و زمین‌خواری می‌شویم.

مساله دیگر بحث دیپلماسی آب است که درکشورمان جدی گرفته نمی‌شود. برای فعال شدن آن چه برنامه‌ای دارید؟

بحث دیپلماسی آب در دو دولت گذشته جدی گرفته نشده است. حتی متاسفانه در دولت یازدهم در سفری که برای تامین حقابه هامون آقای عبدا…  گل به ایران داشتند، رئیس وقت محیط‌زیست با ایشان بحث حقابه هامون را مطرح نکرد. باید به دیپلماسی آب به عنوان راهبرد نگاه کرد.

شما چه برنامه‌ای برای دیپلماسی آب‌ دارید؟

ما در مجلس توجه ویژه‌ای به دیپلماسی آب خواهیم داشت و نقشه‌ای جامع برای آن در نظر خواهیم گرفت.

بحث نبود نظارت بر بازار صید نیز مطرح است، برای نمونه خبرنگار ما هفته پیش از بازار سرچشمه باله کوسه خرید یا هنوز کشتی‌های صید ترال در آب‌های کشورمان جولان می‌دهند.

جلسه سوم فراکسیون محیط‌زیست با سازمان شیلات بود. شیلات تاکنون در حاشیه امنی بوده و هرکاری که خواسته با منابع انجام داده است. با دستور دادستان از صید ترال جلوگیری شد و البته جلسات ما با شیلات هنوز ادامه دارد.

 

 

مهدی آیینی

زمان انقراض اطلاع رسانی در محیط‌زیست

مهدی آیینی

انقراض اطلاع‌رسانی در محیط‌زیست نزدیک است، این تازه‌ترین خطری است که خبرنگاران این حوزه نسبت به آن هشدار داده‌اند. دیروز ۲۵ نفر از خبرنگاران حوزه محیط‌زیست در نامه‌ای سرگشاده به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت روی این مشکل جدید ـ که محیط‌زیست کشور را نشانه رفته ـ انگشت گذاشتند و از این نوشتند که برخوردهای سلیقه‌ای با خبرنگاران و نحوه مدیریت اطلاع‌رسانی از سوی سازمان حفاظت محیط‌زیست به‌تازگی کارخبرنگاران را دشوار‌تر از گذشته کرده است.

ماجرا از این قرار است که به دلیل برخورد سلیقه‌ای تمامی خبرنگاران امکان حضور در نشست‌های خبری را پیدا نمی‌کنند. در برخی موارد نیز که رسانه‌ها درباره موضوعی گزارش انتقادی نوشته‌اند از روابط عمومی محیط‌زیست با مدیران آن رسانه تماس گرفته شده و پیشنهاد تغییر خبرنگار مطرح شده است. در واقع آش آنقدر شور شده که حتی روابط عمومی محیط‌زیست در تماس با سردبیر یکی از رسانه‌های دولت درخواست کرده خبرنگاری برای گفت‌وگو با رئیس سازمان انتخاب شود که منتقد نباشد!

سرنخ ترس از اطلاع‌رسانی را اگر در سازمان حفاظت محیط‌زیست دنبال کنید به طرح‌های بی‌نتیجه و برنامه‌های بدون دستاورد این سازمان می‌رسید. در واقع وقتی سازمانی نتواند به وظایف خود به‌درستی عمل کند همیشه از اطلاع‌رسانی دوری می‌کند. این ماجرا در سازمان حفاظت محیط‌زیست آن‌قدر بحرانی است که مدیران ارشد این سازمان از رو به رو شدن با رسانه‌های حامی دولت نیز ابا دارند.

انقراض اطلاع‌رسانی در سازمانی که نام محیط‌زیست را یدک می‌کشد، بدون شک به تخریب محیط‌زیست دامن می‌زند و راه را برای اجرای طرح‌های غیر‌کارشناسی بیشتری هموار می‌کند، این درحالی است که با شروع به کار عیسی کلانتری در سازمان حفاظت محیط‌زیست طرح‌های غیر‌کارشناسی زیادی به مرحله اجرا رسیده یا مقدمات آن آماده شده؛ طرح‌هایی مانند انتقال آب خزر به سمنان، سد سازی در جنگل‌های هیرکانی، واگذاری مرجعیت کنوانسیون تنوع زیستی به وزارت جهاد کشاورزی، اجرای طرح‌های گردشگری بی‌ضابطه در زیستگاه‌های بکر مانند جزیره آشوراده و رسوب‌زدایی از تالاب انزلی با اکسید تیتانیوم که به‌تازگی به دستور دادستانی متوقف شده است.

رئیس‌جمهور در حالی عیسی کلانتری را پس از معصومه ابتکار به عنوان سکاندار سازمان حفاظت محیط‌زیست در نظر گرفته که شرایط محیط‌زیست هر روز نگران‌کننده‌تر می‌شود. هرچند رئیس‌جمهور نیز بارها در سخنرانی‌های خود نسبت به شرایط شکننده محیط‌زیست هشدار داده و خود را محیط‌زیستی‌ترین دولت معرفی کرده است، اما کارنامه محیط‌زیستی دولت بیانگر این واقعیت است که محیط‌زیست برای دولت دغدغه‌ای جدی نیست، چراکه اگر غیر از این بود تخریب محیط‌زیست شدت نمی‌گرفت و کار به جایی نمی‌رسید که فعالان محیط‌زیست برای پس گرفتن عنوان محیط‌زیستی‌ترین دولت از دولت یازدهم و دوازدهم پا پیش بگذارند و پویش دولت محیط نیستی را کلید بزنند، پویشی که بیش از ۱۳هزار نفر به آن پیوسته‌اند.

به نظر می‌رسد حفظ محیط‌زیست و اعتراض محیط‌زیستی‌ها برای دولت ماجرایی قابل توجه نیست، چراکه اگر غیر از این بود پس از انتشار نامه اخیر فعالان محیط‌زیست، سازمان حفاظت محیط‌زیست درصدد انقراض اطلاع‌رسانی بر‌نمی‌آمد و کار به انتشار نامه سرگشاده خبرنگاران محیط‌زیست نمی‌رسید.

مهدی آیینی

اعتراض خبرنگاران به انقراض اطلاع رسانی در محیط زیست

جمعی از خبرنگاران حوزه محیط زیست رسانه‌های مختلف در اعتراض به عملکرد نامناسب روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست به رئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت نامه‌ نوشتند.

به گزارش گزارشگران سبز، در این نامه  آمده‌؛ مدت‌هاست که مدیر روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست تعمدا برخی خبرنگاران ‌ را از دعوت به نشست ها و سفرهای خبری این سازمان حذف کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و انجام مصاحبه با مدیران ارشد این سازمان را در تماس تلفنی با برخی مدیران رسانه ها، منوط به تغییر خبرنگار حوزه محیط زیست آن رسانه عنوان کرده است. ایشان در متن یکی از جوابیه‌های خود به یک خبرگزاری، خطاب به مدیران آن خبرگزاری توصیه کرده خبرنگار دیگری را به جای خبرنگار منتقد به کار گیرند! و با مدیران دست کم سه رسانه رسمی، هم تماس تلفنی گرفته و درباره خبرنگار حوزه محیط زیست شان سخنانی غیر واقعی به مسئولان رسانه انتقال داده و خواستار تغییر خبرنگار شده و در یکی از موارد حتی خبرنگار جایگزین را هم معرفی کرده اند!‌

مدتی قبل نیز نامه‌ای از سوی سازمان حفاظت محیط زیست به برخی رسانه‌ها ارسال شده که چکیده‌اش چیزی نیست جز محدود شدن اطلاع رسانی، چراکه در آن خواسته شده برای هرگونه مصاحبه ای فقط از طریق روابط عمومی سازمان اقدام کنند. مسلما در شرایط سختی که طبیعت کشورمان تجربه می کند محدود شدن اطلاع رسانی حکم چراغ سبز نشان دادن به مرگ محیط زیست است.

متن کامل نامه که خبرنگاران خطاب بهرئیس شورای اطلاع‌رسانی دولت به این شرح است:

جناب آقای علی ربیعی
ریاست محترم شورای اطلاع‌رسانی دولت
با سلام و احترام
ما امضاکنندگان این نامه به عنوان خبرنگاران فعال در رسانه‌های رسمی کشور با یادآوری مفاد «منشور اخلاقی دولت تدبیر و امید» مبنی بر رویکرد مثبت و فعالانه در تعامل با رسانه‌ها (بند ۱۱) و تأکید بر حفظ محیط زیست (بند ۱۲)، به عملکرد سازمان حفاظت محیط زیست به ویژه در عرصه «روابط عمومی و ارتباط با رسانه» در دوره ریاست عیسی کلانتری (معاون رئیس جمهوری و رئیس این سازمان) معترضیم.
رفتارهای اخیر روابط عمومی این سازمان، آن‌چنان بی‌تدبیرانه و در تضاد با اصول ابتدایی روابط عمومی و اطلاع‌رسانی بوده که صرفنظر از دو بند مطرح شده در منشور اخلاقی دولت دوازدهم، برای هیچ دولتی در نظام جمهوری اسلامی هم – حتی بدون چنین مدعایی- شایسته نیست. مدتهاست که مدیر روابط عمومی سازمان حفاظت محیط زیست تعمدا برخی خبرنگاران باسابقه حوزه محیط زیست را از دعوت به نشست ها و سفرهای خبری این سازمان حذف کرده و حتی پا را فراتر گذاشته و انجام مصاحبه با مدیران ارشد این سازمان را طی تماس تلفنی با برخی مدیران رسانه ها، منوط به تغییر خبرنگار حوزه محیط زیست آن رسانه عنوان کرده است. ایشان در متن یکی از جوابیه‌های خود به یک خبرگزاری، خطاب به مدیران آن خبرگزاری توصیه کرده خبرنگار دیگری را به جای خبرنگار منتقد به کار گیرند! و با مدیران دست کم سه رسانه رسمی، هم تماس تلفنی گرفته و درباره خبرنگار حوزه محیط زیست شان سخنانی غیر واقعی به مسئولان رسانه انتقال داده و خواستار تغییر خبرنگار شده و در یکی از موارد حتی خبرنگار جایگزین را هم معرفی کرده اند!
روابط عمومی این سازمان اخیرا چند تن از خبرنگاران مطرح این حوزه را از گروه مجازی اطلاع‌رسانی برنامه‌های سازمان، حذف کرده و وقتی هم که با اعتراض سایر خبرنگاران مواجه شده خبرنگاران محیط زیست منتقد سازمان را «اپوزوسیون» و«ضد نظام و دولت» معرفی کرد‌ه‌اند. گویا این روزها تهمت زدن و نصب برچسب به متخصصان منتقد سازمان و خبرنگاران، با عناوین «اپوزوسیون»، «تود‌ه‌ای» و «ضد نظام» به امری رایج برای مدیران این سازمان تبدیل شده است.
یادآوری این نکته ضروری است که بهره‌گیری از شیوه پرونده‌سازی و تهمت و افترا برای منتقدان رسانه‌ای، به هیچ عنوان زیبنده مسئولان دولت داعیه‌دار رعایت اصول مدنی و حقوق شهروندی نیست! لذا انتظار می رود شورای اطلاع‌رسانی دولت در اسرع وقت شفاف‌سازی کند که آیا در دولتی که یک بند از منشور اخلاقی آن صراحتاً به تعامل مثبت با رسانه‌ها اختصاص یافته، چنین رفتار توهین‌آمیز با خبرنگاران، رویکردی مورد تایید دولت دوازدهم است یا خیر؟
ما امضا کنندگان این نامه، با انکار و رد اتهامات وارده از سوی مدیرکل روابط عمومی این سازمان در یک گروه عمومی، با یادآوری این نکته که حق شکایت قضایی از ایشان را به دلیل ایراد اتهام «ضدیت با نظام» به خبرنگاران منتقد دولت، برای خود محفوظ می‌دانیم، خواستار عذرخواهی و تغییر رویکرد خطرناک و ناپسند سازمان حفاظت محیط زیست در قبال خبرنگاران هستیم، در غیر این صورت ناچاریم تا اطلاع ثانوی از شرکت در برنامه‌های خبری این سازمان خودداری کنیم.
همچنین از آن مقام محترم استدعا داریم حال که مطابق اصل ۵۰ قانون اساسی، حفاظت از محیط زیست وظیفه همگانی قلمداد شده، دست کم مدیر و مدیرانی در روابط عمومی این سازمان منصوب شوند که از برخورد گزینشی، توهین‌آمیز و حذفی با خبرنگاران خودداری کرده و دست‌کم آیین‌نامه نحوه فعالیت روابط عمومی‌های دستگاه‌های اجرایی و ماده ۷ آن را مبنی بر همکاری و تعامل با تمامی رسانه‌های قانونی، متذکر شوید. بی‌شک عذرخواهی از خبرنگاران به دلیل رفتارهای یادشده و تغییر مشی غلط گذشته این سازمان در قبال خبرنگاران، نشانه‌ احترام دولت تدبیر و امید به اهمیت جایگاه رکن چهارم دموکراسی در تبیین دقیق مفاهیم عالی منشور شهروندی تلقی شده و به ترمیم سرمایه اجتماعی، افزایش اعتماد ملی و همکاری موثرتر در اطلاع رسانی محیط زیست کمک خواهد کرد.

با احترام
امضاکنندگان:
مهدی آیینی
آسیه اسحاقی
فاطمه باباخانی
میثاق بدیعی
مسعود بُربُر
ریحانه جاویدی
مژگان جمشیدی
مهتاب جودکی
جواد حیدریان
سمیرا خباز
زینب رحیمی
زهرا رفیعی
رضا ساکی
امین شول سیرجانی
حسن ظهوری
محسن ظهوری
زهرا کشوری
ساغر کوهستانی
مهدی گوهری
مهرو ماهر
صدرا محقق
یاسر مختاری
نیلوفر منصوری
الهه موسوی
کیوان هوشمند

بالا