آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : آموزش

بایگانی/آرشیو برچسب ها : آموزش

اشتراک به خبردهی

همه چیز جلیقه‌ضد‌گلوله نیست

بسیاری از محیط‌بان ‌نمی دانند ‌هنگام بحران چه تکنیکی را به کار ببرند ‌تا ماجرا با کمترین هزینه به پایان برسد

‌کمتر از ۴۰ ساعت پیش در ارتفاعات خورند راور کرمان، در یک منطقه صعب العبور در فاصله ۹۵۳ کیلومتری از پایتخت ، با شلیک یک گلوله از سلاحی جنگی، یک محیط بان دیگر به شهادت رسید.خبر شهادت « علی خواجوی » البته خیلی زودتر از اینکه پیکرش به راور برسد رسانه ای شد، آفتاب دوشنبه پانزدهم مرداد هنوز غروب نکرده بود که خبرگزاری ها از شهادت یک محیط بان جدید خبر دادند و از قول مدیرکل محیط زیست استان کرمان نوشتند یکی از ماموران اداره حفاظت محیط زیست شهرستان راور در درگیری با شکارچیان غیرمجاز به شهادت رسیده است. با اینکه رضا جزینی زاده در ساعات ابتدایی مخابره خبر از اصابت سه گلوله جنگی به ناحیه شکم این محیط بان خبر داده بود اما فرمانده یگان حافظت محیط زیست دیروز به ما گفت که محیط بان مذکور فقط با شلیک یک گلوله به ناحیه بازو به شهادت رسیده است.ما دیروز در حالی با سرهنگ جمشید محبت خانی صحبت کردیم که او خودش را به راور کرمان رسانده و عازم منزل این محیط بان شهید بود ، محیط بانی که محبت خانی گفت پدر سه فرزند است؛ پدری که نحوه شهادتش با علامت سوال های زیادی همراه است؛ از تعداد گلوله های شلیک شده گرفته تا مجهز بودن او به جلیقه ضد گلوله.

ما این سوال ها را با فرمانده یگان حافظت محیط زیست در میان گذاشتیم و محبت خانی درباره تناقضات پیش آمده گفت : در ابتدا چون محیط بان خواجوی در یک منطقه صعب العبور مورد اصابت گلوله قرار گرفته و دسترسی به او دشوار بود، اطلاعات براساس گفته های محیط بان دیگری که در صحنه حاضر بود و با شروع درگیری صحنه را ترک کرده بود ، منتشر شد. این محیط بان هم به خاطر اینکه از حادثه پیش امده شوکه شده بود ، از شلیک دو سه گلوله به شکم محیط بان خواجوی خبر داده بود اما من امروز پیکر محیط بان شهید سازمان حفاظت محیط زیست را از نزدیک دیدم و فقط یک تیر ، آن هم به ناحیه بازوی او اصابت کرده است.

محبت خانی در تشریح نحوه شهادت این محیط بان هم گفت : از آنجایی که گلوله از بدن این محیط بان خارج نشده است، به نظر من تیر شلیک شده به او با برخورد به کتفش کمانه کرده و به قلبش خورده است، البته ممکن است دلیل شهادت او ، ضربه مغزی هم باشد چرا که روی سرش جای یک ضربه کوچک بود که به نظر می رسید بعد از اصابت گلوله زمین خورده باشد. محبت خانی احتمال سکته محیط بان خواجوی را هم دور از ذهن ندانست و گفت باید منتظر اعلام نتیجه بررسی کارشناسان پزشکی قانونی بمانیم اما در هر حال چون تیراندازی مستقیم بوده ایشان شهید محسوب می شود.

جلیقه ضد گلوله؛ آری یا خیر؟!

او شایعات بوجود آمده پیرامون مجهز نبودن محیط بان خواجوی به جلیقه ضد گلوله را نه تایید کرد و نه تکذیب و با اعلام اینکه هنوز خودش صحنه را از نزدیک ندیده گفت نحوه شلیک گلوله به صورتی بوده است که اگر ایشان جلیقه ضد گلوله هم داشت در شهادتش تاثیری نمی کرد.

اطلاعات این مقام مسئول از نحوه شهادت نیروی تحت فرمان سازمانش اما براساس حدس و گمان بود. او گفت : من احساس می کنم صحنه به این شکل بوده باشد که هر دو طرف از یک فاصله نزدیک دو سه متری ، اسلحه های شان را به طرف هم گرفته باشند و نهایتا شکارچی اولین نفری بوده باشد که شلیک کرده و محیط بان ما به خاطر ترحمی که داشته در تیراندازی تاخیر کرده است.

این درحالی بود که رئیس سازمان حفاظت محیط زیست دیروز در نشست خبری این سازمان گفت که نمی داند چرا این محیط بان جلیقه ضد گلوله نداشته! عیسی کلانتری در جمع رسانه ها به اطلاعات دیگری هم از محیط بان علی خواجوی اشاره کرد. او گفت : این محیط‌بان شهید ۱۰ سال سابقه کار داشته اما فقط دو تا سه ماه آموزش دیده بود،  بنابر این در نظر داریم محیط‌بانان قبل از اعزام به ماموریت به صورت کامل مسائل اجتماعی، فرهنگی و مهارتی را در دانشکده محیط زیست آموزش ببینند و تا زمانی که دوره‌های دو تا چهار ساله آموزشی را نگذرانده‌اند آنها را راهی عملیات نکنیم.

کلانتری همین جا از فرصت استفاده کرد و از نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواست تا لایحه حمایت از محیط بانان و جنگلبانان را که بیش از یک سال است در کمیسیون های مجلس در حال رفت و آمد است، هرچه سریعتر تصویب کنند تا انها با خیال راحت‌تری از طرف مردم ایران از محیط زیست دفاع کنند.

محیط بانانی که آماده نیستند
با اینکه اسم علی خواجوی فعلا به عنوان آخرین محیط بان شهید در سازمان حفاظت محیط زیست ثبت شده است، اما مرداد ۹۷ برای محیط بانان کشورمان بی حادثه نبوده و چند روز قبل از علی خواجوی ، محمدی احمدی نیک محیط بان دیگری بود که به دنبال تعقیب و گریز با متخلفان در قلعه گنج کرمان به شهادت رسید تا به فاصله ۱۰ روز، دو محیط بان جان خودشان را از دست بدهند و نامشان در کنار نام ۱۲۰ محیط بان قبلی سازمان حفاظت محیط زیست قرار بگیرد که در راه حفاظت از محیط زیست کشورمان به مقام شهادت رسیده اند.

شهادت این دو محیط بان، اما یک بحث کهنه و قدیمی را دوباره سر زبان ها انداخت، بحثی که حول محور نحوه آموزش و آماده سازی محیط بانان می گشت ؛ موضوعی که به گفته علی جعفرخانی ، مدرس و کارشناس رسمی دفاع شخصی در سطح ارتش از وجود ضعف های فراوان در بحث آموزش محیط بانان حکایت می کند.

جعفرخانی ، در توضیح بیشتر به ما گفت : اولین و مهمترین نکته بحث آمادگی جسمانی محیط بانان است ؛ آنها باید بتوانند به موقع یک عکس العمل خوب از خودشان نشان بدهند. درحالی که ما می بینیم محیط بان های ما از نظر بدنی و آمادگی جسمانی متاسفانه آن چابکی لازم را ندارند و این یک نقطه ضعف بزرگ است.

این کارشناس رسمی دفاع شخصی توضیح داد : محیط بان های ما باید سلاح هایی را که شکارچی ها مورد استفاده قرار می دهند به خوبی بشناسند و بدانند طریقه مقابله با آن ها به چه صورت است. مساله بعدی هم این است که فنون دفاع شخصی کاربردی آشنا باشند و بدانند که چطور باید دفاع کنند ،  نقاط حساس بدن را بشناسند و بدانند وقتی با یک شکارچی درگیر می شوند ،  به کدام قسمت ها باید ضربه بزنند در کمترین زمان بیشترین بازدهی را برای شان داشته باشد.

جعفرخانی اما در ادامه به یک نقطه ضعف بزرگ دیگر درآموزش محیط بانان هم اشاره کرد و گفت : مساله مهم دیگر بحث نحوه درگیری و مدیریت بحران است ، مساله ای که محیط بان های ما بلد نیسند و نمی دانند که وقتی با یک شکارچی درگیر شدند چه تکنیکی را به کار ببرند و از چه تاکتیکی استفاده کنند تا ماجرا با کمترین هزینه به پایان برسد.

او به ما گفت که همه این نقاط ضعف را قبلا در یک جلسه به اطلاع معصومه ابتکار، رئیس سابق سازمان حفاظت محیط زیست رسانده و اعلام آمادگی کرده تا محیط بانان را در این زمینه ها آموزش بدهد، اما از پیشنهادش استقبالی نشده است.

درحالیکه از جلسه تودیع ابتکار و سپردن سازمان محیط زیست به کلانتری ، حالا دقیقا یک سال می گذرد و محیط بانان کشورمان هنوز با هزار اما و اگر سر پست هایشان حاضر می شوند و از محیط زیست کشور دفاع می کنند؛ جمعیتی که تعدادشان کم نیست و براساس آخرین آمارها جمعیتی حدود ۳۴۰۰ نفری دارند. جمعیتی که از ۲۲ فروردین امسال به جلیقه ضدگلوله مجهز شدند تا جانشان کمتر در خطر بیفتد و با این حال هنوز با شلیک ناگهانی یک گلوله جانشان را از دست می دهند.

مینا مولایی

 

باغ‌وحش یا برهوت وحش

مراکز نگهداری از حیات وحش در کشور با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد

یکی از مهم‌ترین اهداف باغ‌وحش‌داری در سراسر جهان، نقش آموزشی این مراکز است. نقشی که در ایران بسیار کمرنگ است و در بازدید از باغ‌‌وحش‌ها یا باغ پرندگان سراسر کشور، کمتر نشانی از آن می‌توان یافت‌.

در بسیاری از باغ‌وحش‌ها یا باغ پرندگان شرایط نامناسب نگهداری و بیماری حیوانات را می‌شود با چشم دید؛ اغلب حیوانات در قفس‌هایی با دو ردیف میله مشبک (برای ایجاد فاصله بین حیوان و بازدیدکنندگان) نگهداری می‌شوند و این شکل مراقبت، دید بصری بازدیدکننده را کاهش می‌دهد. کوچکی قفس امکان حرکت طبیعی را از حیوانات می‌گیرد و در کنار تمام تنش‌ها و استرس‌هایی که به یک حیوان تحمیل می‌شود، نبود حتی یک تابلو برای معرفی گونه، محل زندگی طبیعی و اطلاعاتی از این دست، باغ‌وحش‌ها را به مراکزی بی‌اثر در آموزش کودکان تبدیل کرده است.

گزارشگران سبز: در بیشتر مراکز نگهداری حیوانات کشور در کنار قفسها هیچ شخص آگاهی حضور ندارد که اطلاعات یا نحوه برخورد درست با حیوانات را به بازدیدکنندگان بدهد و به دلیل نبود همین آموزشها، گاهی بچههایی که دوست دارند حیوانات را ایستاده تماشا کننده با پرتاب سنگ و چوب و رفتارهای غلط، تلاش میکنند تا حیوان را وادار به ایستادن کنند و به شیوه خود به نتیجه مطلوب دست یابند. همه اینها نقاط ضعفی است که در باغوحشهای ایران مشهود است، اما امیرحسین داداشی، رئیس اداره ساماندهی و هماهنگی امور مناطق سازمان محیط زیست به گزارشگران سبز میگوید: سازمان حفاظت محیط زیست تلاش میکند با امضای تفاهمنامه با آموزش و پرورش،کمی بیشتر به مباحث آموزشی بپردازد. البته او بر این باور است که این سازمان به تنهایی مسئول آموزش در باغوحشها نیست و دیگر دستگاهها هم باید در این رابطه همکاری کنند.

بسیاری از باغوحشهای ایران، باغوحش نیستند بلکه مراکزی برای اسارت حیوانات هستند. مراکزی که نه بعد آموزشی آنها پررنگ است و نه به دیگر اهداف باغوحشها که حفاظت از گونههای در معرض خطر انقراض است، در این مکانها توجهی میشود.

به عنوان مثال چند سال پیش دست یک دختربچه در حال بازدید از قفس شیرهای یکی از باغوحشهای غیراستاندارد کشور آسیب دید. این دختر برای همیشه معلولیت را با خود به همراه دارد و این باغوحش هنوز استانداردهای لازم را برای نگهداری حیوانات ندارد. براساس آمارهایی که روی سایت سازمان حفاظت محیط زیست موجود است ۵۳ مرکز نگهداری حیات وحش در ایران وجود دارد که به گفته رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیط زیست این آمار قدیمی است و در حال حاضر تعداد باغوحشها و باغ پرندگان سراسر کشور به حدود ۶۵ تا ۷۰ مرکز رسیده است. در بسیاری از شهرهای بزرگ استانها یک یا دو مرکز نگهداری حیوانات وحشی یا پرندگان وجود دارد، اما آیا واقعا به این تعداد باغوحش نیاز داریم؟ چقدر از بار آموزش دانشآموزان به عهده این مراکز است؟ هزینههای نگهداری حیوانات در باغوحشهای با شرایط استاندارد بسیار سنگین است و این مساله باغوحشداری را به یک فعالیت غیراقتصادی تبدیل میکند اما معلوم نیست چرا در ایران، تب راهاندازی این مراکز رو به افزایش است. آن هم مراکزی که شاید کوچکترین نقشی در آموزش بچهها برای آشنایی با حیوانات ایفا نمیکنند و برای افرادی که از باغوحشها بازدید میکنند و فقط تصویر حیوانات مضطرب در پس ذهنشان جا خوش میکند.

ایمان معماریان، دامپزشک در گفتوگو با گزارشگران سبز به این نکته اشاره میکند که هیچیک از باغوحشهای کشور بجز باغوحش تهران، زیرساختهای آموزشی مناسبی ندارند.

او در پاسخ به این که یک باغوحش مناسب برای آموزش کودکان چگونه باید باشد، شرایط استاندارد یک باغوحش را بسیار متنوع توصیف میکند.

به گفته معماریان در باغوحشهای ایران نهتنها در زمینه آموزش مشکل داریم بلکه بحث کلی حفاظت هم وجود ندارد. خیلی وقتها تکثیر بیرویه در باغوحشها انجام میشود. قاچاق حیوانات و شکار آنها از طبیعت در این مراکز وجود دارد و حیوانات را به شکل غیر قانونی یا قانونی میفروشند.

او میافزاید: هدف باغوحشها حفاظت، آموزش و فرهنگسازی نیست، زیرا این مسائل در اهدافشان تعریف نشده است. سازمان حفاظت محیط زیست این اهداف را از باغوحشها نمیخواهد و استانداردهای ملی محیط زیست در زمینه ایجاد باغوحش بسیار پیش پا افتاده است و صرفا به ابعاد قفسها محدود میشود که آن هم نیازمند بهروزرسانی است.

باغوحشهای بیحساب و کتاب

اگر از معماریان بپرسید با وجود غیراقتصادی بودن باغوحشها و نقش کمرنگ آنها در آموزش چرا تعداد این مراکز رو به افزایش است، او میگوید: مشکلات موجود در قوانین اجازه میدهد این مراکز با حداقل استانداردها ایجاد شوند. وقتی سطح استاندارد پایین است، افراد پولدار یا افرادی که قصد قاچاق حیوانات را دارند، مراکزی را به اسم باغوحش تاسیس میکنند ولی این مراکز اصلا کارکرد باغوحش را ندارند.

به گفته او، محیط زیست حتی برای مراکزی که استانداردهای حداقلی دارند، مشوق در نظر میگیرد. به جای اینکه مانع تکثیر حیوانات در این باغوحشها شود، به آنها مجوز در اختیار گرفتن گونههایی مانند ببر میدهد و اگر شیرهای باغوحش تکثیر شوند، صاحبان این مکانها را تشویق میکنند.

باغوحش هویزه بتازگی تعطیل شده و بهگفته برخی کارشناسان هیچ نهاد یا شخصی حاضر نیست حیواناتش را تحویل بگیرد. در باغوحش بزرگ مشهد هم قفسهای کوچک همواره مورد اعتراض دوستداران حیوانات بوده است. یک مرکز نگهداری حیوانات در تهران نیز بتازگی به دلیل غیراستاندارد بودن تعطیل شده و انتقادات جدی به بخش اعظم ۱۲ مرکز نگهداری حیوانات در این استان وارد است. بنابراین اگر باغوحشی در شرایط کنونی وضعیت بهتری نسبت به سایر مراکز نگهداری حیوانات دارد، دلیلش این است که خود این مرکز تمایل به ارتقای استاندارد نگهداری حیوانات دارد.

آن طور که معماریان میگوید، مشکل فقط در اجرای قانون نیست بلکه قوانین هم مشکل دارند و به دلیل نبود قانون جامع و کامل، امکان رشد مراکزی که کارکرد باغوحش استاندارد را ندارند، در کشور افزایش یافته است. گرچه معماریان تکثیر حیات وحش در باغوحشهایی با استاندارد سطح پایین را اقدامی نامعقول میداند اما امیر حسین داداشی، رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیطزیست تکثیر حیات وحش را ناشی از میل طبیعی حیوان به ازدیاد دانسته و بر این باور است که جدا کردن حیوان و جلوگیری از غرایز طبیعی حیات وحش، کار درستی نیست. او میگوید: در تمام باغوحشهای دنیا، فروش گونههای مازاد باغوحش، زمینه کسب درآمد را برای صاحبان آنها فراهم میکند.

تقویت ابعاد آموزشی

داداشی درباره اهداف باغوحشها عنوان میکند: یکی از اهداف باغوحشها انجام کارهای علمی و پژوهشی است و یکی از باغوحشهای ایران با مراکز بینالمللی کارهای علمی و پژوهشی انجام میدهد.

او با اشاره به تلاشهای انجام شده برای ساماندهی باغوحشها توضیح میدهد: برای مراکزی که حداقل استاندارد را داشتند، مجوز فعالیت صادر شد و آن دسته از مراکز که شرایط حداقلی ما را نداشتند، تعطیل شدند.

رئیس اداره ساماندهی سازمان حفاظت محیط زیست همچنین از پایش آنلاین باغوحشها در سال ۹۷ خبرداده و بیان میکند: تمام باغوحشها باید برای آشنایی گردشگران با گونههای جانوری، تابلوهای مناسب داشته باشند تا زمینه دوستی انسان و حیوان فراهم شود. البته او معتقد است آموزش تنها وظیفه سازمان حفاظت محیط زیست نیست، زیرا همانگونه که در بحث مخاطرات بهداشتی سازمان دامپزشکی و وزارت بهداشت درگیر هستند، در بحث آموزش،سازمان میراث فرهنگی و گردشگری و حتی آموزش و پرورش باید وارد عمل شوند.

به گفته داداشی، بسیاری از باغوحشهای کشور برای پیگیری مسائل آموزشی با آموزش و پرورش تفاهم نامه امضا کردهاند.

او درباره انجام قاچاق حیوانات در باغوحشها تاکید میکند: همه حیوانات باغوحشها مجهز به میکروچیت یا حلقه هستند واگر گزارش قاچاق گونههای جانوری از سوی باغوحشها را دریافت کنیم، قطعا با متخلفان برخورد خواهیم کرد.

گرچه تفاهمنامههایی برای افزایش نقش آموزشی باغوحشها بین این مراکز با
آموزش و پرورش منعقد شده اما مساله این است که این تفاهم نامهها، صرفا منجر به افزایش مراجعه دانشآموزان به باغوحشها میشود. در شرایطی که بازدیدکنندگان از لابهلای شبکه در هم تنیده قفسها باید به حیواناتی که به دلیل شرایط نگهداری نامناسب بیمار شدهاند، نگاه کنند، در واقع به این شکل بازدید از باغوحش نه تنها نقش مثبتی در آموزش دانشآموزان نخواهد داشت بلکه ممکن است سبب شود آنها دید منفی نسبت به حیات وحش و محیط زیست پیدا کنند.

لیلا مرگن

دانشکده محیط نیست!

آشفته بازار دانشکده محیط‌ زیست وارد سومین هفته خود شد

    دانشکده محیط‌ زیست، بلاتکلیف است و دانشجویان، استادان و کارکنانش هفته‌هاست آب خوش از گلویشان پایین نرفته، چون یک روز حرف از ماموریت‌گرا شدن دانشکده است و روز دیگر از انحلال آن سخن می‌گویند. به همین دلیل آینده این دانشکده روشن نیست وبه‌نظر می‌رسد تصمیم‌گیران دانشکده محیط‌ زیست به‌سمتی حرکت می‌کنند که گره‌ای را که ممکن است با دست باز ‌شود به گره‌ای کور بدل کنند.
    گزارشگران سبز: مدت زیادی نمی‌گذرد از این که عیسی کلانتری، رئیس سازمان حفاظت محیط‌ زیست تاکید کرد به‌دنبال ماموریت‌گرا کردن دانشکده محیط‌زیست است.

به گفته او تربیت دانشجو ربطی به سازمان تحت مدیریتش ندارد و بهتر است به فکر مجموعه آموزشی برای کارکنان و محیط بانان باشد.

درست بعد از این سخنان کلانتری بود که کاوه مدنی، معاون مستعفی آموزش و پژوهش سازمان روانه دانشکده شد و ماجرا را به سمت انحلال دانشکده پیش برد و این روزها نیز رئیس کنونی دانشکده بر انحلال دانشکده پافشاری می‌کند.

براساس گزارش‌هایی که به دست خبرنگار ما رسیده، مدیر وقت دانشکده به اخراج برخی اعضای هیات علمی و کارکنان دست زده است و به دانشجویان گفته فکری به حال خودشان کنند و اگر نیاز باشد خودش آستین بالا می‌زند تا محلی برای ادامه تحصیل دانشجویان پیدا کند.‌

برخلاف این تصمیم‌گیری‌ها، در جلسه هیات امنای دانشکده اما قرار‌های دیگری گذاشته شده بود تا جوانب کار کارشناسی شود و گزینه‌های احتمالی برای ماموریت‌گرا شدن دانشکده پیشنهاد شود، اما این روزها خبرهایی از دانشکده به گوش می‌رسد که به نظر می‌رسد تصمیم به انحلال این دانشکده گرفته شده است.

آغاز یک تجریه!

درباره دانشجویان دقیقا معلوم نیست نحوه دریافت مدرک آنها به چه شکل خواهد بود و اعضای هیات علمی این مجموعه هم باید در انتظار اعلام نیاز محیط‌های کاری جدید باشند.

محمد درویش، عضو هیات علمی مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها، انحلال دانشکده محیط‌زیست را گامی در راستای تجزیه سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌داند، اما امید بزرگ حداد بر این باور است هیچ تنزل درجه‌ای در دانشکده محیط‌زیست رخ نخواهد داد و شرح وظایف تدوین شده برای این دانشکده اثر بیشتری بر جامعه محیط‌زیستی کشور خواهد داشت.

با وجود این، ذی‌نفعان این دانشکده یعنی دانشجویان و اعضای هیات علمی دانشکده محیط‌زیست به دلیل ابهامات موجود در آینده تحصیلی و کاریشان، همچنان در انتظار تصمیمات متولیان امر روزهای آشفته‌ای را از سر می‌گذرانند.

دانشکده محیط‌زیست که چند سالی در مسیر توسعه قرار گرفته بود، با روی کار آمدن عیسی کلانتری و تغییر سیاستگذاری‌ها با تنش‌های جدی مواجه شد. نخستین هدف این دانشکده، تربیت محیط بانان بود اما در دولت قبل، بحث تربیت دانشجویان رشته محیط‌زیست نیز به مجموعه وظایف این دانشکده اضافه شود.

در هفته پژوهش سال گذشته، نخستین جرقه‌های توقف توسعه این دانشکده با سخنان عیسی کلانتری زده شد. او که در مراسم گرامیداشت هفته پژوهش سخن می‌گفت با تاکید بر ضرورت ترویج پژوهش‌های محیط‌زیستی، بر استفاده از ظرفیت دانشکده محیط‌زیست برای آموزش محیط بانان تاکید کرد.

او گفت: محیط‌بانان، مروجان محیط‌زیست هستند و باید در حوزه آموزش تقویت شوند و در همین خصوص برنامه داریم دانشکده محیط‌زیست به دانشکده محیط‌بان تغییر پیدا کند.

کاوه مدنی نیز در موقعیت‌های مختلف بر آموزش همگانی تاکید می‌کرد. شاید همین ایده توسعه آموزش همگانی بود که مسیر حرکت دانشکده محیط‌زیست را به سمت تمرکز بر آموزش‌های همگانی و تربیت محیط بانان تغییر داد و سرنوشت ذی‌نفعان آن را دچار ابهام کرد.

پاک کردن صورت مساله

محمد درویش، مدیرکل پیشین دفتر مشارکت‌های مردم نهاد سازمان حفاظت محیط‌زیست درباره تاثیر انحلال دانشکده محیط‌زیست بیان می‌کند: دانشکده محیط‌زیست قدمتی به اندازه عمر خود سازمان
محیط‌زیست دارد.

این مجموعه اول آموزشکده‌ای بوده که وظیفه ارتقای توانایی پرسنل سازمان بخصوص محیط‌بانان را به عهده داشت. بتدریج تجربه بیشتری کسب کرد و به یک بازوی علمی برای سازمان تبدیل شد.

او ادامه می‌دهد: خیلی از فارغ‌التحصیلان این دانشکده جزو مدیران و کارشناسان قدیمی و پیشکسوت سازمان محیط‌زیست هستند. در دولت دهم متاسفانه این دانشکده یکباره به صورت قارچی رشد و تلاش کرد به یک دانشگاه تمام عیار تبدیل شود. در نتیجه در حوزه‌های مختلف دانشجو جذب کرد.

این مساله روی کیفیت و کمیت کار دانشکده اثر گذاشت و دانشکده از وظیفه اصلی خود یعنی آموزش پرسنل سازمان غفلت کرد و این بخش به فراموشی سپرده شد.

به گفته درویش، حالا برای این که آن بحران حل شود، باید سعی کنیم کیفیت دانشکده را به‌عنوان بازوی علمی سازمان محیط‌زیست
ارتقا دهیم.

در حالی که رئیس فعلی سازمان حفاظت محیط‌زیست برای حل این مشکل، تلاش می‌کند این دانشکده را کاملا تعطیل کند که این رویکرد به نوعی پاک کردن صورت مساله بوده و البته اقدام شگفت‌آوری است.

او می‌افزاید: دانشکده محیط‌زیست سرمایه‌ای است که چند دهه وقت، صرف به‌وجود آمدن آن شده است؛ بنابراین تلاش برای انحلال آن را گامی در راستای انحلال سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌دانم.

افزایش کیفیت، رویکرد جدید دانشکده محیط‌زیست

امید بزرگ‌حداد، سرپرست پیشین دانشکده محیط‌سازمان تمیمات در شرف وقوع مسئولان سازمان حفاظت محیط‌زیست را گامی در راستای انحلال فیزیکی این دانشکده نمی‌داند.

به گفته او از مدتی پیش آموزش‌های مقطع دار دانشکده محیط‌زیست متوقف شده و وزارت علوم هم اجازه جذب دانشجو را به این دانشکده نداده بود. صورتجلسه شورای‌عالی اداری هم دال بر این بود که دانشکده محیط‌زیست نباید دانشجویان مقطع دار جذب کند. مصوبه هیات امنا هم به این مساله تاکید داشت.

بزرگ‌حداد درباره سرنوشت دانشجویان و پرسنل این دانشکده پس از اجرای سیاست‌های جدید عنوان می‌کند: قرار بود برنامه‌های کلی در کمیسیون دائمی هیات امنا طراحی شود و پس از نهایی شدن به مرحله اجرا درآید. هیچ تصمیم قطعی درباره راهکارها گرفته نشده بود.

آن‌طور که او توضیح می‌دهد برای مدیریت دانشجویان این دانشکده گزینه‌هایی مطرح بود. یکی این که دانشجویان به دانشکده‌های دیگر منتقل شوند یا دوره تحصیل خود را در دانشکده محیط‌زیست به پایان برسانند. درباره مدرک تحصیلی دانشجویانی هم که به دانشکده‌های دیگر منتقل می‌شدند و مرجع صدور مدرک تحصیلی (که دانشکده محیط‌زیست باشد یا دانشکده‌ای که دانشجویان به آن منتقل شده‌اند) باید وزارت علوم تصمیم نهایی را می‌گرفت.

حذف فرصت‌های شغلی

بزرگ حداد از دست رفتن فرصت شغلی بخشی از پرسنل دانشکده محیط‌زیست را هم به‌دلیل تغییر سیاست‌های این مجموعه امری بدیهی دانسته و می‌گوید: در شرایطی که ادامه آموزش‌های مقطع دار امکان پذیر نباشد، برخی اعضای هیات علمی و پرسنل دانشکده محیط‌زیست، وظیفه سازمانی مشخصی نخواهند داشت.

کمیسیون دائم برای تعیین تکلیف وضعیت کارمندان تصمیم می‌گیرد. سازمان حفاظت محیط‌زیست، ادارات محیط‌زیست تهران، البرز و سایر استان‌ها اگر نیاز به نیرو داشته باشند و همکاران دانشکده مایل باشند به این مراکز منتقل شوند، فضایی برای ادامه فعالیت شغلی اعضای دانشکده خواهد بود.

بزرگ حداد ادامه می‌دهد: با توقف جذب دانشجوی مقطع‌دار، اعضای هیات علمی برای ارتقا و ترفیع دچار مشکل خواهند شد، زیرا نمی‌توانند تحقیق کنند و فرآیندهای کاری آنها با مشکل مواجه می‌شود.

در نتیجه با وزارت علوم برای تعیین تکلیف اعضای هیات علمی و آینده مبهم کاری آنها رایزنی‌هایی انجام شد تا این افراد تعیین تکلیف شوند. او تغییر شرایط دانشکده محیط‌زیست را تنزل درجه این دانشکده به یک آموزشکده نمی‌داند و بر این باور است که تغییر سیاست‌های کاری دانشکده محیط‌زیست، حرکت به سمت ماموریت‌گرایی و خدمت به محیط‌زیست است. محیط‌زیست کشور مشکل کم ندارد و بلاتکلیف ماندن وضعیت دانشگاه بیش از گذشته می‌تواند سازمان حفاظت محیط‌زیست را به حاشیه ببرد.

لیلا مرگن

کوسه‌ها شوخی شوخی می‌میرند

تورهای تفریحی برای شکار کوسه حدود ۳/۵ میلیون تومان از مشتریانشان می گیرند

کوسه‌ها، این شکارچی‌های قهار هم گاهی شکارِ شکارهایشان می‌شوند. آنها به طعمه گردشگرانی بدل شده‌اند که می‌خواهند برای تفریح جان یک آبزی را بستانند.
این واقعیتی تلخ است که تعداد گردشگران ضد محیط‌زیست در حال افزایش است و برخی افراد سودجو بر این آتش می‌دمند، چراکه تعداد تورهای گردشگری که ادعا می‌کنند برای صید کوسه ماهی مجوز دارند در حال افزایش است! تورهایی که هر چند مدعی هستند کوسه‌ها را زنده می‌گیرند و رهاسازی می‌کنند و این نوع صید را هم یک قانون بین‌المللی می‌دانند، اما مسئولان سازمان حفاظت محیط‌زیست نه فقط درباره این روش صید چیزی نشنیده‌اند، بلکه باور هم ندارند هیچ ارگانی برای صید تفریحی کوسه ماهی مجوز صادر کند. از سوی دیگر، کارشناسان هم تاکید می‌کنند هیچ روش صیدی وجود ندارد که به حیوان لطمه نزند و صدمات ناشی از صید و رهاسازی، قطعا عمر کوسه ماهیان را کوتاه می‌کند و جمعیت این گونه از آبزیان را که در خطر انقراض قرار دارد، بیشتر به مخاطره می‌اندازد.

تجارت باله کوسه از آن تجارتهای پرسودی است که انگیزه کافی برای صیادان به منظور صید هدفمند کوسه را فراهم میکند. بالههای شکارچیان دریا، پس از صید به چین و کشورهای آسیای جنوب شرقی میرود تا به سوپ تبدیل شود؛ اما این تنها دلیل صید کوسه ماهیان نیست. کوسه ماهیها که از قدرت شکارگری فوق العادهای برخوردار هستند، گاهی در تور شکارچیانی گرفتار میشوند که هدفشان از حضور در دریا، صرفا صید تفریحی است. تورهایی هستند که با هدف ایجاد ساعاتی خوش برای گردشگران، تورهای صید ماهیان بزرگ نظیر تن ماهیان، ماهی شیر و باراکودا و غیره را برگزار میکنند، اما اگر از این تورها بخواهید برایتان تور صید تفریحی کوسه برگزار کنند، با اعلام قیمتهایی که کمی بیشتر از صید ماهیان متعارف است، به تقاضایت پاسخ مثبت میدهند.

به گفته صاحبان این تورها، صید کوسه فقط به روش بگیر و رها کن انجام میشود و کوسه پس از صید، باید به داخل آب بازگردانده شود. آنها این نوع صید را روشی متداول در سراسر جهان میداند و معتقدند برای صید هدفمند و تفریحی کوسه باید شش روزی را روی آب وقت صرف کنید. برخی از این تورها در جزیره لاوان، به عنوان یک جزیره محیطزیستی برگزار میشود. این شکل صید خاص تفریحی، گویا با مجوز متولیان امر برگزار میشود، زیرا گردانندگان این تورها ادعا میکنند برای زندهگیری همه انواع کوسهها، بجز کوسه سفید و سپس رها کردن موجود در دریا میتوانند از نهادهای مسئول مجوز دریافت کنند و اگر بدون مجوز اقدام به چنین صیدی کنند باید ۲۰ میلیون تومان جریمه دهند. زیرا کوسه سفید در دریا کم است و صید آن هم مشمول محدودیتهایی است. اینها را یکی از برگزارکنندگان تورهای شکار کوسه به شرط فاش نشدن نامش به خبرنگار گزارشگران سبز میگوید.

بیاطلاعی محیطزیست

داوود میرشکار، مدیرکل دفتر زیستبومهای دریایـــی سازمان محیطزیست ضمن اعلام بیاطلاعی از صدور مجوز برای صید تفریحی کوسه به گزارشگران سبز میگوید: مجوز صید در دریا توسط سازمان حفاظت محیطزیست صادر نمیشود. این سازمان در مناطق خود یا آبهای داخلی که مربوط به این مجموعه است، در برخی موارد با توجه به وضعیت ذخایر، مجوز صید موقتی میدهد. البته صید کوسه هم ممنوع است.

او درباره برگزاری تورهای تفریحی زندهگیری و رهاسازی کوسه ماهیان عنوان میکند: برخی چون کوسه را پس از صید رها میکنند، فکر میکنند کار درستی انجام میدهند؛ اما نشنیدهام که سازمان شیلات ایران هم مجوز ورزشی برای صید کوسه ماهیان بدهد. میرشکار تاکید میکند: چون صید کوسه ممنوع است، حتی اگر قلاب و لوازم صید کوسه در دست افراد مشاهده شود، همان ۳۰ میلیون تومان جریمه صید کوسه از آنها گرفته میشود. همچنین اگر کوسه ماهی از آب خارج شود، جریمه صید از مرتکبان گرفته میشود، زیرا این رفتار تورها به مفهوم صید هدف کوسه است. او ادامه میدهد: باید مجوز تورهایی که چنین برنامههایی برگزار میکنند، بررسی شود. اگر توری مجوز زندهگیری کوسه را داشته باشند، سازمان شیلات باید پاسخگو باشد. به گفته مدیرکل دفتر زیست بومهای دریایی سازمان محیطزیست، فشار صید غیر قانونی روی کوسه ماهیان وجود دارد و این گونه در معرض خطر انقراض است. به همین دلیل صیاد معمولی یا صیادان تفریحی مجاز نیستند کوسهها را شکار کنند و در صورت مشاهده این رفتار، با آنها براساس قانون برخورد میشود.

سازمان شیلات متولی تعیین جمعیت کوسه

میرشکار، مرجع رسمی اعلام آمار جمعیت کوسههای خلیج فارس را سازمان شیلات ایران میداند. این سازمان هم در آماربرداریهای خود صرفا به بررسی ذخایر گونههای تجاری میپردازد. به همین دلیل آماری از جمعیت واقعی کوسهها در دسترس نیست. دقیقا مشخص نیست کوسهها چه شرایطی دارند و جمعیتشان چقدر است. با وجود این تورهای تفریحی ادعا میکنند مجوز برای صید و رهاسازی کوسهها دریافت میکنند.

محمدرضا فاطمی، پژوهشگر علوم دریا در گفتوگو با گزارشگران سبز درباره وضعیت کوسهها عنوان میکند: متولی تعیین جمعیت کوسه طبق قانون حفاظت و بهرهبرداری از منابع آبزی سازمان شیلات است. در این قانون که سال ۷۵ تصویب شد، وظیفه شیلات و محیطزیست مشخص شده است. او ادامه میدهد: سازمان حفاظت محیطزیست زمانی که جمعیت به خطر افتد، وارد عمل میشود. تا قبل از آن، وظیفه شیلات است که مواظب جمعیت این گونهها باشد.

آنطور که فاطمی میگوید وقتی جمعیت گونهای کم میشود نیز باید براساس مقررات عمل شود، چون اگر جمعیت یک آبزی کمتر از ۲۰ هزار قطعه شود، وارد فهرست جمعیت در خطر میشود.

این پژوهشگر علوم دریا در پاسخ به این پرسش که در شرایط نبود ارزیابی درست از ذخایر جمعیت کوسه ماهیان چگونه میفهمیم نسل این آبزی در معرض خطر انقراض است، میگوید: ارزیابی ما به دو صورت است. اول از نظر کمّی ذخایر را بررسی میکنیم، اما کوسهها چون در جای مشخصی نیستند و گلهای زندگی نمیکنند نمیتوان با روش صید مشخص ارزیابی شوند. ما برای ارزیابی از روشهای استنتاجی هم استفاده میکنیم مثلا درصد حضور کوسه در صید تجاری یا کوتاه شدن طول کوسههایی که در دام میافتند، نشان میدهد جمعیت کوسهها رو به کاهش است و ذخایر این گونه تحت فشار است.

زخمهای کاری

این استاد بازنشسته دانشگاه علوم و تحقیقات با بررسی روشهای صید، استفاده از تمام ابزارهای موجود را عاملی برای بروز آسیب به حیوان و کوتاه شدن عمر این گونه میداند و معتقد است این رفتارها، نسل کوسهها را بیشتر در معرض خطر انقراض قرار میدهد. او ادامه میدهد: در تمام روشهای ترال کف، گوشگیر یا قلاب، موجود زنده آسیب میبیند. صید با قلاب به دهان موجود آسیب میزند و باید قلاب را از دهانش درآورد. به همین دلیل کوسه را باید بکشید و داخل عرشه کشتی بیاورید. در روش تور گوشگیر که شب در دریا برای صید ماهی گذاشته میشود، پس از صید که تور را بالا میکشند اگر زمان زیادی از به دام افتادن کوسه گذشته باشد، این موجود معمولا بیحال میشود که باید از تور آن را جدا کنند در نتیجه بالهها یا بدن کوسه دچار جراحت میشود.

فاطمی تاکید میکند: اگر چنین تورهای گردشگری رواج پیدا کند برای موجوداتی که در معرض خطر انقراض هستند، خطر بزرگی به حساب میآید. صیادان تفریحی با همین منطق میتوانند دلفین و لاکپشت را هم به صورت تفریحی بگیرند و رها کنند. انسانها مجاز نیستند به خاطر تفریح خود به گونههای جانوری آسیب بزنند.

او یادآوری میکند: اگر تورهای تفریحی صید کوسه رایج شود، چه کسی این مساله را کنترل میکند؟ چنین تورهایی موجی ایجاد میکنند که افراد بهعنوان صید تفریحی کوسه وارد خلیج فارس میشوند و نسل این موجود را منقرض میکنند. زیرا در حال حاضر هم بالههای پشتی کوسه به قیمت زیاد خرید و فروش میشوند.

فاطمی احتمال میدهد مدعیان برگزاری تورهای تفریحی و رهاسازی کوسه، بیشتر به دنبال به دست آوردن باله کوسه باشند؛ زیرا ماموران دولت همراه تیم صید نیستند که ببینند کوسهای که صید شده به داخل دریا بازگردانده میشود یا نه.

او میگوید: اگر هدف از صید تفریح است، چرا باید سراغ گونهای برویم که جمعیت آن در معرض خطر است. میتوان تورهای تفریحی را برای تن ماهیان و ماهیهای بزرگ دیگری که گلهای حرکت میکنند، برگزار کرد.

تورهای ۳/۵ میلیونی

خبرنگار گزارشگران سبز با تورهای زیادی در قالب مشتری تماس گرفت، نتیجه این تماسها چیزی نبود جز تایید فعالیت تورهای ضد محیط زیستی که در ازای دست کم ۳/۵ میلیون تومان مقدمات شکار کوسه را فراهم می کنند، بیشتر این تورها اگر مهمان خارجی  داشته باشید حدود یکصددلار اضافه نیز از مشتریان می گیرند.

لیلا مرگن

جای خالی محیط زیست در برنامه‌های آموزشی

ناآگاهی انسان روی زخم‌های زمین نمک می‌پاشد، غفلتش شمشیری می‌شود تیز که بر پیکر زمین زخم‌های تازه می‌زند، زمین کم زخم ندارد؛ زخم‌هایی که به دلیل ندانم‌کاری انسان درمان نمی‌شود تا زندگی نسل‌های آینده نیز با مشکل روبه‌رو شود، ریشه درمان نشدن زخم‌های زمین را باید در نبود برنامه آموزشی مناسب برای حفظ و استفاده درست از طبیعت جست‌و‌جو کرد، مساله مهمی که برخلاف تاکید قانون این روزها برای کمتر دستگاهی در اولویت قرار دارد.

 سدها، رودخانه‌ها را می‌کشند، جاده‌ها جنگل‌ها را. دود خودرو‌ها آبی آسمان را خط می‌زند، صدای گوشخراش اگزوزهایشان ترانه‌های پرندگان را، اینها گوشه‌ای از ندانم‌کاری انسان‌هاست که باعث تخریب زمین و محیط زیست می‌شود، اما به نظر می‌رسد برنامه‌ای برای کاهش این خطرات وجود ندارد، چراکه روز به روز به تعداد و وسعت چنین مشکلاتی اضافه می‌شود.

تهدیدها در حوزه محیط زیست هر روز رنگ و بوی جدی تری به خود می‌گیرد، زیرا خیلی از انسان‌ها هنوز نمی‌دانند چطور باید‌ با زمین رفتار کنند. این ناآگاهی در بین همه آدم‌ها وجود دارد، فرقی نمی‌کند شغل و تحصیلاتشان چیست، چراکه هستند مدیران ارشدی که با تصمیم‌های نادرست خود آسیب بیشتری به محیط زیست کشور تحمیل می‌کنند.

علت درمان نشدن زخم‌های زمین را باید در ناآگاهی انسان‌ها جست‌وجو کرد. افرادی‌ هستند که هنوز یاد نگرفته‌اند چطور باید با طبیعت برخورد کنند؛ به همین سبب‌ اولویت‌هایشان اجرای برنامه‌هایی است که قلب محیط زیست را نشانه می‌رود.

آموزش گمشده محیط زیست

گسترش بحران‌های زیست‌محیطی گواهی است بر این که خیلی از انسان‌ها نحوه تعامل با زمین را نمی‌دانند و از نقش خود در حفظ محیط زیست بی‌خبرند.

البته در این میان نمی‌توان تمام تقصیرها را به پای عامه مردم نوشت، زیرا سیستم‌های آموزشی و دستگاه‌های مسئول نیز آن طور که باید برای آگاهی انسان‌ها به وظیفه شان عمل نمی‌کنند.

دکتر مجید عباسپور، استاد دانشگاه صنعتی شریف و رئیس انجمن متخصصان محیط زیست ایران نیز چنین نظری دارد. او در گفت‌وگو با جام‌جم با صراحت می‌گوید که هنوز کتاب درسی مناسبی با موضوع محیط‌زیست در مدارس و دانشگاه‌های کشور تدریس نمی‌شود. آن طور که او توضیح می‌دهد‌ از سال 72 که شورای عالی حفاظت محیط زیست در کشور فعال شد‌ برای رفع این مشکل قدم‌هایی برداشته شده، قدم‌هایی که هنوز راه به جایی نبرده‌اند. آن زمان مسئولان به این نتیجه رسیدند که ‌مساله آموزش‌های زیست‌محیطی در رده‌‌های مختلف تحصیلی‌ نادیده گرفته شده و نمی‌توان در کتاب‌های درسی تمام مقاطع تحصیلی، موضوعی درباره حفظ محیط‌زیست پیدا کرد و در سطح دانشگاه نیز اصلا کتابی با موضوع محیط زیست وجود نداشت.

قدمی مثبت، اما بی‌جان

توجه نکردن نظام آموزشی کشور به حفظ محیط زیست آن سال مورد توجه برخی اعضای شورای عالی حفاظت محیط زیست قرار گرفت و آنها تصمیم گرفتند دست‌کم یک کتاب با موضوع محیط زیست در دانشگاه‌ها تدریس شود،

اما گذشت زمان ثابت کرد آنها در اجرای این تصمیم راه به جایی نبرده‌اند، چراکه اکنون نیز دانشگاه‌های کشور توجه خاصی به محیط زیست ندارند و در این میان فقط شرایطی ایجاد شد که براساس آن دانشجویان اجازه پیدا کردند یک درس دو واحدی را به شکل اختیاری انتخاب کنند.

رئیس انجمن متخصصان محیط زیست ایران نیز از تاثیرگذار نبودن این تصمیم گله می‌کند و می‌افزاید:‌ متاسفانه این تصمیم جنبه الزامی پیدا نکرد و درسی به نام آلودگی‌های محیط زیستی به عنوان درسی اختیاری ‌ارائه شد.

او درباره علت اجباری نشدن این درس برای دانشجویان عنوان می‌کند: علت این که الزامی نشد این بود که تعداد واحدها در سطح کارشناسی تغییر پیدا کرد‌، بنابراین ‌الزامی شدن آن با مشکل روبه‌رو شد.

اختیاری بودن این درس تنها نقطه ضعف این تصمیم‌گیری نیست، زیرا این درس در تمام دانشگاه‌ها نیز ارائه نشده و بیشتر در رشته‌های مهندسی مانند مکانیک به آن توجه می‌شود.

هرچند این روزها بحث مدارس سبز یا طرح‌هایی مانند یک ساعت با محیط‌بانان از سوی سازمان حفاظت محیط زیست مطرح می‌شود، اما منتقدان می‌گویند این طرح‌ها نیز شعاری و نمایشی است، زیرا در مقام عمل تاکنون اتفاق تاثیر‌گذاری دراین حوزه رقم نخورده است. برای نمونه مدارس سبز به دلیل نبود اعتبار مناسب قادر به ارائه آموزش‌های مناسب نیستند.

بنابراین می‌توان گفت تاکنون قدم‌های تاثیر‌گذاری برای گسترش آموزش‌های زیست‌محیطی در کشور برداشته نشده‌ است.

ضعف آموزش‌های کلاسیک

آموزش‌های محیط زیستی از مقام حرف فراتر نمی‌رود، چراکه فقط با سخنرانی نمی‌توان اهمیت حفظ محیط زیست را به افراد آموزش داد.

مجید عباسپور، استاد دانشگاه صنعتی شریف نیز معتقد است آموزش‌های زیست‌محیطی که در کشور ارائه می‌شود،‌ آموزش‌هایی کلاسیک است که تاثیر‌ مناسبی نمی‌گذارد و برای تغییر نگاه شهروندان به آموزش‌های عمومی و فرهنگسازی نیاز است.

او ادامه می‌دهد: برای ارائه آموزش‌های تاثیرگذار تاکنون تعداد انگشت‌شماری از محققان شناخته شده کشور اقدام کرده‌اند‌ که فعالیتشان قابل قدردانی است.

منظور عباسپور محققانی هستند که ‌از آموزه‌های دینی استفاده کرده‌اند تا فرهنگ حفظ محیط زیست را در کشور گسترش دهند‌. دراین بین تلاش‌هایی برای فرهنگسازی و ارائه آموزش‌های زیست‌محیطی در کشور شده، اما ناکافی نبوده است.

برای بهبود شرایط سازمان حفاظت محیط زیست باید نظارت مناسب‌تری بر اجرای چنین طرح‌هایی داشته باشد، چراکه نوشتن کتاب یاگنجاندن نکات زیست‌محیطی در کتاب‌های درسی به تنهایی نمی‌تواند نقشی در حل شدن مشکلات زیست‌محیطی کشور داشته باشد.

سازمان حفاظت محیط زیست باید با نظارت مناسب بر عملکرد دانشگاه‌ها اطمینان پیدا کند که چنین درس‌هایی به تمام دانشجویان ارائه می‌شود یا برای تشویق دانشجویان به انتخاب چنین درس‌هایی تلاش کند.

جای خالی محتوای سبز

برخلاف تلاش‌های دستگاه‌های مسئول هنوز جامعه به شناخت کافی و مناسبی برای حفظ محیط زیست دست پیدا نکرده به همین دلیل دستگاه‌های مسئول باید بیشتر تلاش کنند و سیاست‌هایشان را تغییر دهند. در واقع آنها باید از متخصصان با تجربه برای تدوین کتاب‌های درسی با موضوع محیط زیست استفاده کرده و مدرسانی را نیز برای ارائه این دروس به کار بگیرند که ‌با مسائل محیط زیستی آشنایی کامل داشته باشند.

استاد دانشگاه صنعتی شریف دراین باره می‌گوید: باید کیفیت کتاب‌های درسی با موضوع محیط زیست را افزایش داد، چراکه اگر تاثیرگذار نباشند‌ زمینه تغییر را در افراد ایجاد نمی‌کند.

‌علاوه بر این باید برای تولید محتوای مناسب نیز تلاش کرد، یعنی کتاب‌های آموزشی باید به شکلی طراحی و تنظیم شود که برای تمام دانشجویان در رشته‌های مختلف جذاب باشند‌.

‌مشق احترام به زمین

آموزش و فرهنگسازی اثربخش‌ترین فعالیت‌هایی هستند که می‌شود برای حفظ محیط زیست کشور دنبال کرد و این آگاهی را در جامعه افزایش داد که ‌انسان‌ها از منابعی استفاده می‌کنند که به نسل‌های آینده نیز تعلق دارد به همین دلیل آنها باید احترام به محیط زیست را فراگیرند.

آموزش‌های محیط زیستی را باید اساس توسعه پایدار دانست، زیرا تا زمانی که تمام انسان‌ها نحوه تعامل درست با طبیعت را فرا نگیرند نمی‌توان به حل مسائل زیست‌محیطی امیدوار بود‌.

محمدحسین بازگیر، رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهر تهران نیز معتقد است ‌در محیط زیست نیز پیشگیری همیشه بهتر از درمان است. در واقع در شرایطی که سازمان‌هایی نظیر حفاظت محیط زیست از نبود اعتبار مناسب گله دارند می‌توان با آموزش درست هزینه‌های حفاظت را کاهش داد و شرایطی ایجاد کرد که هر ایرانی برای حفظ محیط زیست کشور مانند یک محیط‌بان یا جنگلبان عمل کند.

برای این که شهروندان مانند محیط‌بان یا جنگلبان از منابع طبیعی کشور مراقبت کنند باید اجرای برنامه آموزشی مناسبی را در دستور کار قرار داد یعنی با آموزش و تلاش برای فرهنگسازی شرایطی ایجاد کرد که حفظ محیط زیست به دغدغه‌ای همگانی بدل شود. اما فراهم کردن زمینه برای شکل گرفتن چنین باوری در بین شهروندان فقط با کمک‌ متخصصان امکان‌پذیر است.

رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهر تهران می‌گوید‌: فرهنگسازی در حفظ محیط زیست باید در بستری مناسب اتفاق بیفتد یعنی همان طور که به کودکانمان آموزش می‌دهیم چطور احترام بزرگ‌ترها را حفظ کنند یا احکام دینی را به آنهاآموزش می‌دهیم باید شرایطی ایجاد کنیم تا کودکان ‌احترام به طبیعت را نیز فرا بگیرند. به این ترتیب اگر انسان یاد بگیرد به طبیعت احترام بگذارد به طور حتم به همنوعش نیز احترام خواهد گذاشت‌، اما انسان‌ها زمانی به این دانش می‌رسند که وزارتخانه‌ها و دستگاه‌های مسئول مانند سازمان حفاظت محیط زیست،‌ آموزش و پرورش، علوم، تحقیقات و فناوری، ‌ارشاد و صدا سیما توجه به محیط زیست را در اولویت برنامه‌های خود بگذارند.

بیشتر وزارتخانه و دستگاه‌ها در حفظ محیط زیست مسئولند به همین سبب نباید انتظار داشت سازمان حفاظت محیط زیست در این حوزه به تنهایی عمل کند.

بازگیر در این رابطه ‌به بند الف ماده 189 قانون برنامه پنجم اشاره می‌کند و می‌افزاید: بر این اساس تمام دستگاه‌هایی که تمام یا بخشی از هزینه‌های خود را از طریق اعتبارات دولتی تامین می‌کنند موظفند در راستای نیل به توسعه پایدار برای عمومی‌سازی فرهنگ حفاظت از محیط زیست اقدام کنند.

آموزش‌های ویژه

بین تمام دستگاه‌هایی که در حفظ محیط‌زیست کشور نقش دارند باید توجه ویژه‌ای با آموزش و پرورش و وزارت علوم داشت، زیرا این دو وزارتخانه به شکل مستقیم در تربیت افراد نقش دارند.

بنابراین باید به گونه‌ای عمل کنند که وقتی افراد مقاطع تحصیلی مختلف را پشت‌سر می‌گذارند اطلاعات مناسبی درخصوص حفظ محیط زیست کشور به دست بیاورند.‌

رئیس اداره حفاظت محیط زیست شهر تهران می‌گوید‌ دانش‌آموزان فقط یکی از این گروه‌هایی است که آموزش و پرورش برای بالا بردن آگاهی‌های زیست‌محیطی آنها باید برنامه داشته باشد. او می‌گوید برنامه‌های آموزش و پرورش برای این گروه فقط نباید به کتاب‌های درسی محدود شود بلکه باید شرایطی فراهم آید که دانش‌آموزان بتوانند در کلاس‌های فوق‌برنامه و بازدید‌های علمی از نزدیک با اهمیت حفظ محیط زیست آشنا شوند. علاوه بر دانش‌آموزان، آموزش و پرورش هم باید برای آگاه‌سازی معلمان برنامه داشته باشد، زیرا تا زمانی که معلمان از دانش محیط‌زیستی مناسب برخوردار نشوند نمی‌توانند راهنمای مناسبی برای دانش‌آموزان باشند.‌

افزون بر این می‌توان از ظرفیت‌های انجمن اولیا و مربیان نیز بهره برد و از این طریق برای آموزش والدین نیز تلاش کرد و با آگاه کردن والدین شرایطی ایجاد کرد که پای آموزش‌های زیست‌محیطی به خانه‌ها نیز باز شود.‌ ‌ برای حفظ محیط‌زیست‌ نیاز به برنامه جامعی است که در آن وظایف تمام دستگاه‌ها مشخص شده باشد در واقع فقط با اجرای دقیق چنین برنامه‌ای می‌توان دغدغه حفظ محیط زیست را در بین اعضای جامعه گسترش داد و امیدوار بود هر شهروند برای حفظ زمین در نقش محیط‌بان یا جنگلبان عمل کند.‌

مهدی آیینی

دولت کودکان را بازي نداد

برنامه ششم با مسائل اجتماعی قهر است؛ این نظر بیشتر کارشناسان مسائل اجتماعی است. آنها از این گله دارند که در این برنامه حتی نسبت به کودکان و رفع نیازهای آنها نیز کم‌توجهی شده، چراکه کودکان زیادی در کشور برای تامین نیازهای اولیه‌شان مانند آموزش، بهداشت و درمان، امنیت و حتی تغذیه با مشکل روبه‌رو هستند به همین دلیل کارشناسان تاکید می‌کنند دست‌کم کمیسیون‌های تخصصی مجلس باید این نقاط ضعف را جبران کنند.

براساس نظام برنامه هر دولتی باید طبق واقعیت‌های جامعه و با نگاه به آینده سیاستگذاری‌هایش را دنبال کند به همین خاطر انتظار می‌رفت در برنامه ششم توسعه که سومین برنامه در جهت رسیدن به سند چشم‌انداز ایران 1404 است

هیات دولت به مسائل کودکان که از سرمایه‌های اصلی کشور هستند بیشتر توجه می‌کرد؛ چراکه یکی از شاخص‌ها برای پیمودن مسیر پیشرفت شاخص‌های رفاه در حوزه کودکان است.

حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور در گفت‌وگو با جام‌جم با تائید این نکات از نپرداختن برنامه ششم به مسائل اجتماعی انتقاد می‌کند و می‌افزاید: در هیچ جای برنامه ششم یعنی دست کم در لایحه‌ای که دولت در دو مرحله به مجلس برد (لایحه‌ای که به مجلس قبلی ارائه شد و اصلاحیه‌ای که در اختیار مجلس جدید قرار گرفت) به کودکان توجه نشده است.

آن طور که او تصریح می‌کند در برنامه ششم توسعه هیچ ردپایی از کودکان نمی‌توان یافت.

به همین خاطر برخی کارشناسان معتقدند جمعیت زیر 18 سال را در کشورمان باید به نوعی گروه رها شده دانست؛ زیرا نهاد یا وزارتخانه‌ای مسئولیت رسیدگی به آنها را کاملا قبول نمی‌کند.

در واقع در کشورمان بجز آموزش و پرورش که همواره از نبود اعتبار گله دارد و برنامه‌هایش نیز بدرستی راه به جایی نمی‌برد به مسائل کودکان و نوجوان نمی‌پردازد.

این درحالی است که برخی کارشناسان نیز ازاین می‌گویند که قانون‌های دیگری برای حمایت از کودکان وجود دارد به همین خاطر نباید برنامه ششم را در این حوزه زیر سوال برد.

چلک دراین باره توضیح می‌دهد: تجربه ثابت می‌کند که هنگام تخصیص بودجه می‌پرسند براساس کدام ماده برنامه ششم درخواست اعتبار می‌شود به همین دلیل نمی‌توان به پرداختن به نیازهای کودکان بدون حمایت برنامه ششم امیدوار بود.

فرصت جبران در مجلس

فراموش شدن مسائل اجتماعی در برنامه ششم اتفاقی است که بیشتر کارشناسان نسبت به آن هشدار داده و می‌گویند نمایندگان مجلس باید برای جبران این کم‌توجهی تلاش کنند.

بنابراین باید در کمیسیون‌های تخصصی مجلس به مسائل کودکان پرداخته شود؛ یعنی نمایندگان برای ارتقای مسائل آموزش، بهداشت و درمان و امنیت کودکان نکاتی را در برنامه ششم بگنجانند.

در واقع اگر دربرنامه ششم به کودک به معنای عام آن توجه شود می‌توان امیدوار بود که مسائل کودکان کار و بدسرپرست نیز جدی گرفته شود.

علی کرد، عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در این باره به جام‌جم می‌گوید: در برنامه ششم به کودکان کم‌توجهی شد به همین خاطر در کمیسیون اجتماعی درصدد جبران برآمدیم و نکاتی را به آن اضافه کرده و در اختیار کمیسیون تلفیق قرار دادیم.

به گفته او، برای بهبود شرایط کودکان در مناطق محروم باید تصمیم‌های ویژه‌ای اتخاذ کرد؛ چراکه کودکان زیادی وجود دارند که به حداقل‌ها برای آموزش، بهداشت و درمان و حتی تغذیه مناسب نیز دسترسی ندارند.

هرچند در مناطق محروم مهد کودک و مدارسی برای کودکان وجود دارد، اما آن طور که عضو کمیسیون اجتماعی مجلس تصریح می‌کند قهر طبیعت دست به دست مشکلات اقتصادی والدین داده و شرایطی را به وجود آورده که در آن خانواده‌ها قادر به تامین نیازهای اولیه کودکانشان نیستند.

او ادامه می‌دهد: به همین خاطر باید در مناطق محروم تعداد مهدهای کودک و پیش‌دبستانی‌هایی را که خدمات رایگان ارائه می‌کنند بیشتر کرد تا کودکان در مناطق محروم از سوء تغذیه و نبود آموزش رنج نبرند.

توجه ویژه دستگاه‌های حمایتی

نبود اعتبار کافی سبب شده دستگاه‌های حمایتی مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی نیز نتوانند بدرستی نیاز‌های کودکان را در مناطق محروم برآورده کنند.

علی کرد دراین باره توضیح می‌دهد:این دستگاه‌های حمایتی می‌گویند برای تحت پوشش قرار دادن افراد جدید باید مددجوهای قبلی توانمند شده و از زیر چتر حمایتی آنها خارج شوند به همین خاطر روند حمایت به شکلی مناسب اتفاق نمی‌افتد.

این درحالی است که کمک سازمان‌های حمایتی نیز آنقدر نیست که خانواده‌ها بتواند نیازهای کودکانشان را پاسخ دهند به همین دلیل برای تامین نیاز نسل آینده این کشور باید تلاشی ویژه کرد.

عضو کمیسیون اجتماعی مجلس تاکید می‌کند: اگر برنامه‌ای مناسب برای حمایت از کودکان تا سن بلوغ طراحی و اجرا نکنیم در آینده نزدیک کشور صدمات جبران‌ناپذیری خواهد دید.

برآورده نشدن نیازهای کودکان در برنامه ششم این پیام را به خانواده‌ها می‌دهد که سیاست‌های حمایت از خانواده از سوی دولت جدی گرفته نمی‌شود، به همین دلیل تشویق خانواده‌ها به فرزندآوری نیز به نوعی تحت‌الشعاع قرار می‌گیرد. به همین دلیل باید یادآور شد، برای تامین آینده کشور و پرورش نسلی که قرار است در این زمینه تلاش کند حمایت‌ها از مقام حرف فراتر رفته و به قانون بدل شود.

کاروانی برای نجات یــوزها

كارشناسان آمارهاي نگران‌كننده‌اي از جمعيت اين‌گونه منحصر به‌فرد مي‌دهند و مي‌گويند تعدادشان در خوش‌بينانه‌ترين حالت كمتر از 50قلاده است و اينكه تعداد يوزپلنگ‌هاي ماده نيز به‌شدت كاهش يافته به همين دليل بايد براي نجات يوزها از اين شرايط اورژانسي راهكار تازه‌اي يافت؛ يكي از اين راهكارها آموزش و آگاه كردن ساكنان و بوميان زيستگاه‌هاي يوزپلنگ‌هاست؛ نكته‌اي كه بهمن نجفي، محيط‌بان بازنشسته نيز از آن به‌خوبي آگاه است به همين‌خاطر دست به‌كار شده و با تهيه يك كاروان در جاده‌هايي كه تهديدي هستند براي زيستگاه‌هاي يوز، سفر مي‌كند تا به رانندگان و مردم درباره يوزپلنگ‌ها اطلاع‌رساني كند و سهمي در آگاه‌سازي‌ مردم داشته باشد وخطر تصادف يوزها با خودروها را نيز كمتر كند.

 عده‌اي دور كاروان جمع شده‌اند، يكي مي‌پرسد آقا يوزپلنگ جابه‌جا مي‌كنيد؟ ديگري مي‌پرسد چند قلاده پلنگ دراين كاروان زندگي مي‌كنند؟ برخي هم سؤال مي‌كنند كه آيا ماجرا به ساخت فيلم سينمايي مربوط مي‌شود؟ از وقتي كه كاروان يوزپلنگ آسيايي سفرش را در زيستگاه‌هاي يوز آغاز كرده چشم‌هاي زيادي در جاده‌هاي كشور به آن دوخته شده و آدم‌هاي كنجكاو زيادي خودشان را به آن رسانده‌اند تا بفهمند رمز و راز اين كاروان كه با عكس‌هاي بزرگ يوزپلنگ پوشيده شده،‌چيست.

با يوزپلنگ‌ها مي‌دود

كاروان يوزپلنگ‌ها درجاده‌ها سفر مي‌كند؛ جاده‌هايي كه بوي يوزپلنگ مي‌دهند؛ جاده‌هايي كه با يوزپلنگ‌ها مي‌جنگند چراكه زيستگاه آنها را تكه تكه كرده‌اند و دسترسي آدم‌ها را به زيستگاهشان آسان. به همين‌خاطر بسياري از يوزپلنگ‌ها خانه‌شان را ترك كرده‌اند و نبود آنها براي برخي از كارشناسان به معما بدل شده است. بهمن نجفي، محيط‌بان عاشقي است كه از اين مسائل به‌خوبي باخبر است. او مي‌داند معدن‌كاوي و جاده‌سازي‌ در زيستگاه يوزها چه بلايي بر سر اين‌گونه در خطر انقراض آورده. نجفي مي‌داند كه يوزپلنگ‌ها اگر منقرض شوند چه بلايي بر سراكوسيستم مي‌آيد و به نوعي نظم طبيعت به هم مي‌خورد. همه اين دلايل باعث شده اين عاشق محيط‌زيست بعد از بازنشستگي هم بيكار ننشيند و براي حفظ محيط‌زيست و حيات‌وحش تلاش كند.

او كه اهل روستاي معدن قلعه طبس است اين روزها 60سالگي را تجربه مي‌كند و از لابه‌لاي حرف‌هايش مي‌توان عشق به محيط‌زيست و حيات وحش را فهميد. نجفي درباره انگيزه‌اش از سفر با كاروان يوزها مي‌گويد: از كودكي علاقه زيادي به محيط‌زيست و حيات وحش داشتم به همين‌خاطر محيط‌بان شدم. خيلي‌ها نمي‌دانند عشق به محيط‌زيست و حيات وحش چيست اما من اين را به‌خوبي مي‌دانم و از نزديك ديده‌ام.

 نجفي وقتي از عشق به محيط‌زيست حرف مي‌زند ذوق و شوق را مي‌توان در صدايش يافت. او آنقدر با هيجان حرف مي‌زند كه ناخودآگاه با حرف‌هايش سفر مي‌كنيد به يكي از زيستگاه‌هاي بكر يوز؛ جايي كه حيوانات از انسان نمي‌ترسند چراكه تا به حال اذيت و آزاري از طرف انسان به آنها نرسيده است. او ادامه مي‌دهد: در دل كوير پرنده‌هايي را ديده‌ام كه از انسان نمي‌ترسند، پرواز مي‌كنند و به سمت‌ات مي‌آيند. روي موتورسيكلت، خودرو يا كنارت مي‌نشينند. اين اتفاقات ديدن دارد و عشق به محيط‌زيست و حيات‌وحش را در دل آدم مي‌اندازد.

 عشق و محيط‌زيست

عشق به محيط‌زيست و حيات‌وحش هميشه با نجفي همراه بوده و هست به‌خاطر همين، بازنشستگي هم نتوانست مانع ادامه اين روند شود. اوهميشه دراين فكر بوده كه بتواند كمكي در حفظ و نجات يوزپلنگ‌ها از انقراض داشته باشد به‌خاطر همين وقتي بازنشسته شد قطعه زميني را كه داشت، فروخت و با آن اين كاروان را دست و پا كرد. خودش ادامه مي‌دهد: خدا را شكر وقتي بازنشسته شدم بچه‌هايم هم سر و سامان گرفته بودند، مي‌خواستم سفر كنم و براي محيط‌زيست هم مفيد باشم اما مي‌دانيد كه با حقوق ماهي يك ميليون و 500هزارتومان كه نمي‌شود سفر كرد همه‌اش را بايد براي محل اقامت هزينه كرد به همين دليل به فكر كاروان افتادم چون به اين شكل هزينه‌هايم كمتر مي‌شد.به اين ترتيب نجفي با كمك دوستانش يك كاروان قديمي را بازسازي و مجهز كردتا به علاقه‌هايش برسد.

كارواني با عشق

چند‌ماه بيشتر از زماني كه محيط‌بان بازنشسته گزارش ما كاروانش را آماده كرده نمي‌گذرد. او تا به حال چند سفر هم رفته و بازخوردهاي خوبي هم گرفته به همين دليل روحيه خوبي دارد و مي‌خواهد سفرهاي بيشتري برود تا به اين شكل مردم را از خطراتي كه يوزپلنگ‌ها را تهديد مي‌كند آگاه كند.

 نجفي توضيح مي‌دهد:هرجا كه با كاروان مي‌روم توجه مردم جلب مي‌شود. آنها عكس يوزپلنگ‌ها را مي‌بينند و ناخودآگاه به سراغم مي‌آيند تا درباره آنها بپرسند. بعضي‌ها فكر مي‌كنند من در اتاقك كاروان يوزپلنگ يا پلنگ دارم و آنها را جابه‌جا مي‌كنم.

 به اين شكل توجه مردم جلب مي‌شود و حس كنجكاوي‌شان تحريك. اين بهترين زمان ممكن براي محيط‌بان بازنشسته و عاشق محيط‌زيست است تا اندوخته‌ها و تجربياتش را با مردم شريك شود و به اين شكل بتواند در آگاه‌سازي‌ مردم نقش داشته باشد.

 او در كاروانش بروشورهايي كه در زمينه آشنايي با يوزپلنگ‌ها طراحي شده نيز نگه مي‌دارد تا با توزيع آنها در بين مردم نسبت به خطراتي كه يوزها را تا پرتگاه انقراض سوق داده هشدار بدهد.

رانندگان، محيط‌بان مي‌شوند

تلاش‌هاي نجفي نتايج خوبي هم داشته. چون او بيشتر در جاده‌ها سفر مي‌كند با رانندگان زيادي دوست شده؛ رانندگاني كه حالا به‌خوبي يوزپلنگ‌ها را مي‌شناسند به همين‌خاطر هر وقت در كنار جاده يوزپلنگ‌ها را ببينند با محيط‌بان بازنشسته تماس مي‌گيرند. به اين شكل نجفي هم اطلاعات را در اختيار كارشناسان مي‌گذارد تا آنها از مسير مهاجرت يوزها باخبر شوند و براي حفظ‌شان بيشتر تلاش كنند. در كنار تخريب زيستگاه به‌خاطر ساخت معدن و جاده، بايد از خطر تصادفات جاده‌اي نيز به‌عنوان يكي از تهديد‌هاي جدي براي يوزپلنگ‌ها نام برد چراكه يوزپلنگ گونه‌اي است كه براي يافتن جفت در زيستگاهش كه حدود 6 ميليون هكتار وسعت دارد مهاجرت مي‌كند اما اين زيستگاه توسط جاده‌هاي زيادي تخريب شده؛ جاده‌هايي كه از قلب خانه يوزها مي‌گذرد.

 به همين‌خاطر تصادفات جاده‌اي همواره يكي از عوامل اصلي مرگ يوزپلنگ‌ها است. در كنار اين مسائل بايد از سگ‌هاي گله و برخي چوپان‌ها نيز به‌عنوان خطري براي يوزها ياد كرد زيرا تا به حال يوزهاي زيادي در اثر حمله سگ‌هاي گله كشته شده‌اند. كارشناسان معتقدند كاهش طعمه در زيستگاه‌هاي يوز نيز يكي ديگر از خطراتي است كه يوزها را تهديد مي‌كند چرا كه دسترسي انسان به زيستگاه اين‌گونه آسان شده و با شكار غيرمجاز گونه‌هاي جانوري ، امكان زنده ماندن را از يوزپلنگ‌ها مي‌گيرند.

 كمبود محيط‌بان

يكي ديگر از مسائلي كه سبب شده حفاظت از يوزپلنگ‌ها به‌درستي انجام نشود، كمبود محيط‌بان و نامناسب‌بودن تجهيزات آنهاست. نجفي دراين باره مي‌گويد: در اطراف طبس ما براي محافظت از هر 300هزار هكتار يك محيط‌بان داريم. اين مسئله باعث مي‌شود يوزپلنگ‌ها با خطرات بيشتري روبه‌رو شوند. اما با اين حال محيط‌بان بازنشسته همه تلاش‌اش را براي نجات يوزپلنگ‌ها به‌كار مي‌گيرد و اميدوار است روزي برسد كه يوزها ديگر در خطر انقراض نباشند. اگر از او بپرسيد آخرين باري كه يوزها را ديده كي بوده مي‌گويد:ديدن يوزپلنگ‌ها آسان نيست براي اينكه آنها را ببينيد بايد رفتارشان را به‌خوبي بشناسيد. آنطور كه نجفي مي‌گويد اواخر سال 88 بود كه او براي آخرين بار يوزپلنگ‌ها را از نزديك ديد اما مهارت او در شناسايي محل‌هايي كه مي‌توان يوز‌ها را ديد نيز مثال‌زدني است به‌خاطر همين مدتي پيش كه عكاس نشنال جئوگرافيك به ايران آمده بود به كمك نجفي توانست از يوزپلنگ‌ها عكاسي كند. محيط‌بان بازنشسته گزارش ما آنقدر به يوزها علاقه دارد كه شب‌ها نيز خواب يوزپلنگ مي‌بيند و يكي از آرزوهايش اين است كه يوزپلنگ‌ها در زيستگاه‌هاي كشورمان بدوند بدون اينكه خطر انقراض با آنها بدود.

 روز ملي يوز

ماجراي نامگذاري امروز به نام روز ملي يوز به اتفاق دردناكي مربوط مي‌شودكه حدود 22سال پيش ثبت شد؛ اتفاقي كه سبب شد مظلوميت يوزپلنگ‌ها و ناآگاهي برخي افراد هر چه عريان‌تر ديده و شنيده شود. ماجرا ازاين قرار است كه نهم شهريور 73 يوزپلنگ ماده‌اي به همراه 3توله‌اش در جست وجوي آب به نخلستان‌هاي حاشيه بافق نزديك شدند اما عده‌اي آنها را ديدند و با سنگ و چوب به جانشان افتادند. در جريان اين حادثه يوز مادر فرار كرد اما دوتا از توله‌هايش در محل حادثه كشته شدند و يكي از آنها كه زخمي شده بود براي مداوا به تهران منتقل شد.توله يوز نجات يافته «ماريتا» نام گرفت و براي چند سال در اسارت و پارك پرديسان زندگي كرد. به اين ترتيب نهم شهريور روز ملي يوز نام گرفت تا مظلوميت اين‌گونه فراموش نشود و تلاش‌ها براي نجات يوز از خطر انقراض ادامه پيدا كند.

مهدي​آييني

ایست! دانش‌آموزان در خطرند

نه سیاه‌نمایی باید کرد و نه می‌شود بیخیال شد. حقیقت کتمان نشدنی است. سه‌شنبه 18 خرداد امسال، پرونده امتحانات سال 95، با مرگ خودخواسته دانش‌آموزی 16 ساله در سرویس بهداشتی مدرسه بسته شد و اکنون همه می‌دانند که او نه اولین نوجوانی است که به این ترتیب دفتر زندگی‌اش بسته می‌شود و نه آخری اما هنوز امید هست که با تحلیل علل گرایش برخی دانش‌آموزان به مرگ خودخواسته و اعمال روش‌های پیشگیرانه اجتماعی، حوادثی از این دست در کشور متوقف شود.

 محکم‌تر از این آمار دلیلی نمی‌توان یافت؛ جمعیت13میلیون نفری دانش‌آموزان به تنهایی برای مهم دانستن مسائل اجتماعی کودکان و نوجوانان کافی است، زیرا اگر آنها مشق زندگی را بدرستی نیاموزند و نتوانند مسائل مربوط به سنین نوجوانی خود را حل و فصل کنند، در آینده نزدیک زیر بار مشکلات جامعه خرد خواهند شد و در نتیجه چرخ‌های جامعه از حرکت خواهد ایستاد، گواه جدی بودن این احساس خطر نیز خودکشی 17دانش‌آموز در سال تحصیلی 95_94 است.

غفلتی مرگبار

50 درصد از اختلالات روانی در کمتر از 14 سالگی شروع می‌شود، این آماری است که باید مورد توجه مسئولان و مدیران نظام آموزشی کشور باشد، اما پرواضح است که به فراموشی سپرده شده، این را از نبود مشاوران روان‌شناسی در مدارس می‌توان نتیجه گرفت، زیرا این روزها مدارس و دانش‌آموزان گرفتار دور باطل رقابتی شده‌اند که در آن همه چیز با نمره سنجیده می‌شود.

حبیب‌الله مسعودی‌فرید، معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور نیز این غفلت را تائید می‌کند و از این می‌گوید که در نظام آموزشی کشور جای مشاوران و مددکاران خالی است.

اغلب کارشناسان از این گله می‌کنند که اولیای مدارس فقط از مشاوران تحصیلی استفاده می‌کنند به همین خاطر مشکلات روحی و روانی دانش‌آموزان زمانی فاش می‌شود که کار از کار گذشته و پیکر بی‌جان آنها در جایی مانند سرویس بهداشتی مدرسه پیدا می‌شود.

لزوم تقویت باورهای دینی

مسعود ثقفی، سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران نیز در گفت‌وگو با جام‌جم از این می‌گوید که مقوله خودکشی مساله بسیار پیچیده روان‌شناسی است و به عوامل متعددی بستگی دارد؛ چراکه به نظر کارشناسان حتی مساله ژنتیک نیز در آن نقش دارد، بنابراین درخصوص دلایل خودکشی‌های اخیر نمی‌توان به شکل دقیق نظر داد. او البته به خانواده‌ها یادآور می‌شود که باید مراقب باشند تا فرزندان‌شان جذب گروه‌های آسیب‌زا مانند فرقه‌های مربوط به عرفان‌های کاذب و نوظهور نشوند، علاوه بر این به نظر ثقفی مهم‌ترین عامل بازدارنده از تمایل به خودکشی، تقویت باورهای دینی در نوجوانان است؛ زیرا انسانی که به خدا و معاد اعتقاد داشته باشد، هرگز چنین انتخابی نخواهد کرد.

معلمان احوال نمی‌پرسند

کارشناسان از مدارس به عنوان گلوگاهی برای شناسایی مشکلات روحی و روانی دانش‌آموزان یاد می‌کنند. آن طور که مسعودی فرید توضیح می‌دهد، دانش‌آموزی که قصد خودکشی دارد از حدود سه ماه پیش از عملی کردن تصمیم خود نشانه‌هایی را از خود بروز می‌دهد که می‌توان از روی آنها به مشکل نوجوان پی برد، این درحالی است که در مدارس کشورمان چنین متخصصی وجود ندارد. به نظر می‌رسد برای کنترل مسائل روحی و روانی دانش‌آموزان باید برای هر دانش‌آموز پرونده سلامت روان تشکیل داد.

خوراک مغز بچه‌ها چیست؟

روان‌شناسان اعتقاد دارند بسته فرهنگی که هر نوجوان استفاده می‌کند، بر تصمیمات مهمش در زندگی اثر دارد. منظور از بسته فرهنگی، مجموعه کتاب‌ها، متن‌های فضای مجازی، تصاویر و فیلم‌های کوتاه و بلندی است که از آنها استفاده می‌کند. افرادی مثل فریده دو‌کانه‌ای فرد، استاد دانشگاه و مشاور که در گفت‌وگو با ما هشدار می‌دهد خانواده‌ها باید بدانند فرزندانشان چه کتاب‌هایی می‌خوانند، در فضای مجازی با چه جور آدم‌هایی در ارتباط هستند، در چه گروه‌هایی عضویت دارند و چه فیلم‌هایی می‌بینند.

او تاکید می‌کند که برخی فیلم‌های کوتاه و متون که اخیرا در فضای مجازی منتشر می‌شود، نحوه خودکشی را به نوجوان‌ها و جوان‌ها آموزش می‌دهد و حتی کتاب‌هایی در بازار وجود دارد که در ذهن مخاطبش زندگی را بی‌ارزش و خودکشی را عملی عادی جلوه می‌دهد. علاوه بر این چیزی که این روان‌شناس را نگران می‌کند، فرقه‌هایی با آموزه‌های پوچ‌گرایانه است که نشاط را از نوجوان‌ها می‌گیرد و اخیرا برخی دانش‌آموزان پنهانی به عضویت آنها درمی‌آیند چون نوجوان‌ها هنوز تجربه اجتماعی کاملی ندارند و گرایش به گروه‌ها و فرقه‌های عجیب و غریب ممکن است برای آنها لذتبخش باشد در حالی که زندگی‌شان را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

والدین غافلند

معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از غفلت والدین نیز به عنوان علت دیگر بحرانی شدن مشکلات روحی و روانی دانش‌آموزان یاد می‌کند. او می‌گوید: در خانواده‌هایی که نوجوان تحقیر شده و مورد تبعیض قرار می‌گیرد، دچار اضطراب و افسردگی شده و ارتباط خود را با والدین قطع می‌کند به همین خاطر در معرض آسیب بیشتری قرار می‌گیرد. بنابراین به نظر می‌رسد برای رفع این مشکل باید شیوه درست فرزند‌پروری را نیز به والدین آموزش داد.

اقدام مشابه و مرگبار

مساله دیگری که در این بین نباید از یاد برد، یادگیری اجتماعی از سوی نوجوانان و کودکان است به همین دلیل کارشناسان هشدار می‌دهند مسائلی مانند خودکشی را نباید به شکلی مطرح کرد که برخی نوجوانان که زمینه اقدام به خودکشی را دارند در تصمیم خود جدی‌تر شوند. در این بین رسانه‌ها نیز نباید این مساله را به شکلی انعکاس دهند که نتیجه معکوس داشته باشد.

آن طور که مسعودی‌فرید می‌گوید، در چنین مواردی بهتر است خانواده‌هایی که فرزندشان را از دست داده‌اند از برگزاری مراسم مجلل خودداری کنند؛ چراکه ممکن است نوجوانی که از سوی خانواده‌اش حمایت نمی‌شود به این فکر بیفتد که با اقدامی مشابه نظر افراد دیگر را به خود جلب کند.

جدایی فرد از جامعه

اغلب جامعه‌شناسان معتقدند در افرادی که ارتباط تنگاتنگی با قومیت، جامعه یا مذهب دارند خودکشی کمتر دیده می‌شود،اما در مقابل افرادی که خود را رها شده می‌دانند، تمایل بیشتری به خودکشی دارند.

علیرضا کرمانی، پژوهشگر جامعه شناسی کودک توضیح می‌دهد: جوامع کودکان و نوجوانان محدود به مدرسه و خانواده می‌شود به همین دلیل کودکانی که خانواده نابسامانی دارند یا نظام مدرسه شان از هم گسیخته است آسیب‌پذیرتر هستند،زیرا اگر مدارس اجتماع‌محور نباشد دانش‌آموزان در آن احساس می‌کنند شان و حرمت شان حفظ نمی‌شود به همین دلیل احساس تنهایی می‌کنند.

کرمانی تصریح می‌کند: نظام آموزشی اکنون یکطرفه و اقتدار گراست و قدرت در آن بدرستی تقسیم نشده به شکلی که اکنون معلم در بالای کلاس می‌ایستد و تمامی دانش‌آموزان در طرف دیگر قرار می‌گیرند.

با توجه به اظهارنظرهای کارشناسان باید هشدار داد برای کاهش تمایل نوجوان به خودکشی باید تغییر بنیادین در نظام آموزشی کشور ایجاد کرد و همراه با آن برای ارائه آموزش فرزندپروری به والدین کوشید.

شليک مستقيم قسمت محيط بان و جنگلبانان

635646823685917009 (1)جنگل سبز از خون جنگلبان سرخ می‌شود، مناطق شکار ممنوع از خون محیط‌بانان؛ این گوشه‌هایی از شرح حال حامیان منابع طبیعی کشور است که مظلومیت آنها با شهادت یا جانباز شدن‌شان به تصویر کشیده می‌شود و پس از مدتی کوتاه داستانی تکراری می‌شود که هیچ گوش یا چشمی زحمت شنیدن یا خواندنشان را به خود نمی‌دهد.خبر زخمی شدن علی آرامش، سرپرست منطقه حفاظت شده دنای شرقی نیز از این دست خبرهاست که دیروز و در هفته محیط‌زیست رسانه‌ای شد. او قصد داشت وظیفه‌اش را انجام بدهد و با شکارچیان غیرمجاز برخورد کند، اما شکارچیان غیرمجاز با اسلحه شکاری از فاصله نزدیک پایش را نشانه رفتند تا بار دیگر یادآور شوند محیط‌بانانی که سینه‌شان را برای حفاظت محیط‌زیست این کشور سپر می‌کنند، همچنان امنیت جانی ندارند؛ زیرا اگر بخواهند از خود دفاع کنند قانون آن‌قدر هوایشان را ندارد، به همین خاطر پشت‌شان گرم نیست و این احتمال وجود دارد که در دادگاه به اعدام یا حبس ابد محکوم شوند.

نبود قوانین بازدارنده یکی از عللی است که سبب شده شکارچیان و قاچاقچیان چوب به روی محیط‌بانان و جنگلبانان اسلحه بکشند؛ اما دراین بین نباید فراموش کرد که محیط‌بانان و جنگلبانان به تجهیزات و امکانات آموزشی مناسب نیز دسترسی ندارند. در واقع جدی گرفته نشدن این مسائل سبب شده برخی محیط‌بانان به‌دلیل آشنا نبودن با قوانینی مانند به‌کارگیری سلاح در دادگاه محکوم شوند یا به‌دلیل در اختیار نداشتن تجهیزات مناسب خیلی دیر در جریان ورود متخلفان به مناطق حفاظت شده قرار بگیرند، چراکه متخلفانی مانند شکارچیان غیرمجاز و قاچاقچیان چوب از خودرو و تجهیزات بهتری نسبت به آنچه محیط‌بانان در اختیار دارند استفاده می‌کنند؛‌ لذا در بیشتر مواقع محیط‌بانان و جنگلبانان زمانی در جریان قانون‌شکنی متخلفان قرار می‌گیرند که به قول معروف دیگر کار از کار گذشته است. باید یادآورشد در چنین موقعیت‌هایی احتمال درگیری فیزیکی محیط‌بانان با متخلفان افزایش پیدا می‌کند، چراکه طبیعی است متخلفان برای فرار از دست محیط‌بانان یا از بین بردن آثار و شواهد جرم دست به هرکاری بزنند.

بنابراین چنانچه مسئولان برنامه‌ای برای حفاظت از منابع طبیعی کشور دارند باید در کنار تلاش برای پر کردن خلأ‌های قانونی به فکر بروز رسانی تجهیزات و آموزش محیط‌بانان و جنگلبانان نیز باشند، زیرا اگر محیط‌بانان به تعداد کافی و با تجهیزات مناسب در مناطق حفاظت شده گشتزنی کنند کمتر متخلفی به فکر قانون شکنی می‌افتد و دیگر کار به درگیری مستقیم محیط‌بانان و جنگلبانان نمی‌رسد.

مهدی آیینی

جرم به وقت نوجواني

AZAD8301«نوجوانان بي تفاوت شده اند، سر به راه نيستند؛ احترام به بزرگ ترها را فراموش کرده اند يا در فضاي مجازي غرق شده اند.» اين روزها پاي حرف خيلي از والدين و اولياي مدارس که بنشينيد درباره نوجوانان چنين اظهار نظرهايي مي شنويد؛ در واقع بيشتر افراد اين روزها نسل آينده ساز کشور را اين طور قضاوت مي کنند، اما اين همه واقعيتي نيست که سبب شده نوجوانان آسيب پذير شوند.
ديروز در حاشيه همايش آموزش و حقوق براي دانش آموزان که در دبيرستان البرز برگزار شد به چنين مسائلي پرداخته شد. در اين مراسم قوام فروزان، سرپرست دادسراي اطفال از تخلفات راهنمايي و رانندگي، ضرب و جرح و سرقت به عنوان سه جرمي ياد کرد که نوجوانان بيشتر مرتکب آن مي شوند، جرم هايي که شبيه جرم بزرگ ترهاست؛ بررسي آمارهاي منتشرشده در خصوص جرايم عمده در کشور و حوادث ترافيکي ثابت مي کند که فرق زيادي بين نوجوانان و بزرگ ترهايشان وجود ندارد، چرا که ضرب و جرح عمدي، توهين به اشخاص عادي و سرقت در گروه جرايم اول کشور قرار دارد.
بنابراين بيراه نيست اگر بگوييم نوجوانان مرتکب جرم مي شوند، چون والدينشان به گونه اي رفتار نمي کنند که الگوي مناسبي براي آنها باشند، البته اين تنها دليلي نيست که سبب مي شود نوجوانان آن طور که بايد پرورش پيدا نکنند؛ زيرا در کشورمان بجز آموزش و پرورش نهادي براي حمايت و آموزش به اين افراد، مسئول نيست.
در اين بين آموزش و پرورش نيز نتوانسته آن طور که بايد نيازهاي نوجوانان را پوشش دهد، به خاطر همين هنوز بخشي از مشکلات نوجوانان تابوي اجتماعي است و خانواده ها و نوجوانان راهکار حل مسائلي نظير مصرف مواد مخدر يا رفتار هاي جنسي را بدرستي نمي دانند.
اين درحالي که در چارديواري خانواده نيز شرايط مناسب نيست، زيرا بسياري از والدين با رفتار نامناسبشان سبب دور شدن نوجوانان از خانواده مي شوند. البته در اين بين نمي توان والدين را فقط مقصر دانست، زيرا براي آگاه کردن آنها نيز ارداه اي وجود ندارد.
اين شرايط سبب شده براساس بررسي هاي دفتر مراقبت در برابر آسيب هاي اجتماعي وزارت آموزش و پرورش رفتارهاي پرخطر، اختلال هاي بهداشت روان، اختلالات خانوادگي، انحرافات اخلاقي، اختلالات تحصيلي، اختلالات فرهنگي و بزهکاري ها نيز به عنوان عامل مخاطره آميز و تهديدکننده دانش آموزان شناخته شود .
بنابراين به نظر مي رسد براي داشتن آينده اي بهتر بايد اين نگاه را که فقط نوجوانان و جوانان مقصرند تغيير داد و با طراحي و اجراي برنامه اي ويژه، بزرگ ترها را نيز نسبت به غفلت هايشان آگاه کرد.

مهدي آييني

بالا