آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشگران سبز (برگ 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزارشگران سبز

اشتراک به خبردهی

شبیخون انسان به حیات‌وحش

۸۰درصد جمعیت حیات‌وحش‌ کشور را در ۷۰ سال گذشته از دست داده‌ایم، از جمعیت حدود یک میلیون راسی کل‌ و‌‌ بز، قوچ و میش و گورخر این روزها در خوشبینانه‌ترین حالت حدود ۲۰۰هزار راس باقیمانده است. اندک جمعیتی که برای بقا باید با خطراتی مانند تخریب زیستگاه، شکار، قاچاق وخشکسالی  بجنگنند.

‌امروز در تقویم ‌ روز جهانی تنوع زیستی نام گذاری شده است؛ «ساخت آینده‌ای مشترک برای همه اشکال زندگی» شعاری است که امسال برای این روز ‌ در نظر گرفته شده است. ‌‌ مساله‌ای که توجه به آن این روزها برای بسیاری کشورها در اولویت نیست، زیرا هدف بسیاری از مدیران فقط افزایش شاخص‌هایی مانند تولید ناخالص ملی است. برای نمونه جنگل‌های آمازون را نابود می‌کنند تا چوب بیشتری برداشت کنند و زمین بیشتری برای کشاوزی به دست بیاورند، چنین سیاست‌های ویرانگری در بسیاری از کشورهای جهان در پیش گرفته شده است. این درحالی است که بهره برداری بیش از حد از منابع  طبیعی سبب نابودی زیستگاه‌ حیات وحش می‌شود. تخریب زیستگاه نیز انقراض آنها را سرعت می‌بخشد.

 ‌حیات‌وحش کشور آب می‌رود

۷۰ سال پیش جمعیت قوچ ومیش، کل و بز و گورخرهای کشور‌ یک میلیون راس برآورد می شد، اما اکنون درخوشبینانه‌ترین حالت جمعیت این گونه‌های برجسته حدود ۲۰۰هزار راس تخمین زده می شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت در ۷۰ سال گذشته ما حدود ۸۰درصد از جمعیت حیات وحش کشور خود را از دست داده ایم.

نگران کننده‌تر اینکه جمعیت باقیمانده حیات وحش کشور نیز این روزها با مشکلات و خطرات زیادی رو به رو است. توسعه ناپایدار زیستگاه آنها را تکه پاره کرده است، خشکسالی سبب شده بسیاری از آنها به دلیل گرسنگی و سوءتغذیه جان بدهند. آن تعداد نیز که از این شرایط جان سالم به در ببرند هنگام مواجه با شکارچیان غیر مجاز شانس کمی برای ادامه زندگی دارند؛ هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود.

 

تنوع ژنی رنگ می‌بازد

کاهش جمعیت حیات وحش نابودی آنها را نیز سرعت بخشیده ‌است، چراکه کاهش تنوع ژنی را به دنبال دارد‌. برای نمونه ‌ جمعیت گورخرایرانی کمتر از ۱۲۰۰ راس برآورد می‌شود.  از این تعداد حدود ۱۵۰ راس در توران و حدود هزار راس نیز در منطقه بهرام گور قرار دارند. با توجه به کاهش جمعیت آنها می‌توان گفت شانس اینکه ژن و صفات مناسب به اعضای جدید گله منتقل شود خیلی اندک است. به این ترتیب کارشناسان معتقدند اعضای تازه گله‌ گورخرهای ایرانی توانایی کمتری در برابر مشکلاتی مانند خشکسالی و سرما خواهند داشت.

این بحران همه گونه‌های شاخص حیات‌وحش کشور را تهدید ‌ می‌کند. برای نمونه حدود ۲۶۰ گوزن زرد ایرانی در اسارت نگهداری می‌شود و این گونه نیز به دلیل کاهش شدید جمعیت و نگهداری در اسارت در حال از دست دادن تنوع ژنی است. مساله‌ای که به انقراض آنها و حذف‌شان از طبیعت دامن می‌زند. این درحالی است که توسعه پایدار نیز به آتش این  بحران می‌دمد، برای نمونه دست کم ۲میلیون هکتار از مناطق چهارگانه محیط‌زیست کشور در اختیار معدنکاوان قرار دارد. مناطقی که باید زیستگاهی امن برای حیات وحش باشد. اما نیست.

 

انقراض نزدیکتر‌ می‌شود

شرایط نامناسب محیط زیست کشور سبب شده بسیاری از گونه‌های جانوری کشور در معرض خطر انقراض باشند. گونه‌هایی مانند یوزپلنگ‌آسیایی، گورخر و گوزن زرد. انقراض هر روز به این گونه‌ها نزدیکتر می‌شود. اما برنامه‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست برای نجات این گونه ها از مقام حرف و وعده فراتر نمی‌رود.

حسن اکبری،معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز قبول دارد که شرایط حیات وحش کشور مناسب نیست. آن طور که او می‌گوید‌ کشورمان از لحاظ تنوع زیستی شرایط مناسبی دارد، چراکه ۲۰۰ گونه پستاندار، ۱۶۰ گونه دوزیست و ۵۰۰ گونه پرنده در کشور وجود دارد.

او درباره گونه های جانوری کشور که در معرض خطر انقراض قرار دارند نیز می‌گوید:« ۱۲۸ گونه جانوری و مهره‌دار کشور در ‌خطر انقراض قرار دارند‌.»

این درحالی است که تاکنون قدم‌هایی جدی برای حفظ گونه‌های حیات‌وحش برداشته نشده است. برای نمونه بسیاری از طرح‌هایی که تاکنون برای نجات حیات وحش ‌ نوشته شده راه به جایی نبرده است.

اکبری دراین باره می‌گوید:« در سازمان حفاظت محیط زیست برای ‌۱۹ گونه برنامه عمل حفاظت تهیه شده است، اما کاملا اجرایی نشده چون با کمبود اعتبار رو به رو هستیم.»

آن طور که معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید نبود اعتبار سبب شده  میزان پیشرفت برنامه‌های عمل حفاظت حدود  ١٠درصد باشد.

 

قانون اجرا نمی‌شود

خطراتی که حیات وحش کشور را تهدید می‌کند کم نیستند، توسعه ناپایدار، تغییر اقلیم، شکار و قاچاق برخی از این خطرات هستند.

محمدعلی یکتانیک‌، کارشناس حیات وحش نیز در گفت‌وگو با جام‌جم آنلاین وضعیت حیات وحش کشور را ناگوار توصیف می‌کند و می‌گوید:«‌شکار و قاچاق گسترده نفس حیات وحش کشور را به شماره انداخته است.»

این  درحالی است که در سال‌های اخیر شیوع بیماری در ‌ حیات وحش نیز افزایش پیدا کرده است، برای نمونه‌ طاعون نشخوار کنندگان کوچک و آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان شمار زیادی از حیات وحش کشو را به کام مرگ فرستاده است.

یکتانیک ادامه می‌دهد:« خشکسالی نیز شرایط حیات وحش کشور را نامناسب‌تر کرده است و این روزها کم نیستند جانورانی که به دلیل نبود آب و خوراک جان خود را از دست می‌دهند‌.»

افزون بر این گوشت‌خوارانی مانند پلنگ نیز به دلیل کاهش طعمه از زیستگاه‌هایشان خارج می‌شوند و این مساله به تعارض بین حیات وحش و انسان دامن می‌زند.

یکتانیک می‌افزاید:«حیات‌وحش کشور در سراشیبی انقراض قرار گرفته است و برای حفظ محیط‌زیست کشور باید با متخلفان برخورد کرد.»

آن طور که او می‌گوید بخش زیادی از مشکلات حوزه محیط زیست و حیات وحش کشور با اجرای درست قانون حل می‌شود، چراکه تا زمانی که متخلفان حوزه محیط زیست برخورد نشود. روند تخریب محیط زیست کشور ادامه خواهد یافت.‌

 

مهدی‌آیینی

انقراض ژن‌های خوب

معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست معتقد است تنوع ژنی حیات وحش کشور بشدت کاهش یافته است

«احیای گونه‌های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان» این شعاری است که امسال برای روزجهانی حیات‌وحش در نظر گرفته‌ شده‌است و از این حکایت دارد که زیستگاه‌‌ها و حیات‌وحش در بیشتر مناطق دنیا شرایط ناگواری دارند. درباره وضعیت حیات‌وحش و زیستگاه‌های کشور می‌توان گفت دست‌کم نسبت به دهه۱۳۳۰ چهار‌پنجم یا به عبارت دیگر۸۰‌درصد جمعیت حیات‌وحش را از دست داده‌ایم و گونه‌های بیشتری قرار است به سرنوشت شیر و ببر ایرانی دچار و جمله «منقرض شد» را یدک بکشند. در این بین شرایط زیستگاه‌ها و حتی مناطق چهارگانه محیط‌زیست نیز مطلوب نیست؛ دست‌کم حدود دو میلیون هکتار از این مناطق در اختیار معدنکاوان است و توسعه ناپایدار همچنان زیستگاه‌های حیات‌وحش را می‌بلعد.

فردا روز جهانی حیات‌وحش است و به همین بهانه این مسائل را با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست در میان گذاشته‌ایم. او قبول دارد که سازمان متبوعش در حفاظت از محیط‌زیست موفق عمل نکرده اما تاکید کرد اختیارات این سازمان نیز محدود است. البته او نگران‌هایی جدی نیز نسبت به شرایط حیات‌وحش کشور دارد و هشدار می‌دهد به‌دلیل کاهش جمعیت گونه‌های مختلف حیات‌وحش تنوع ژنی آنها بسیار کاهش یافته است، مساله‌ای که مقاومت آنها را در برابر شرایط مختلف کاهش می‌دهد و خطر انقراض آنها را افزایش.

چرا این روزها فقط خبرهای ناگوار از‌ محیط‌‌زیست به گوش می‌رسد؟

شدت‌گرفتن توسعه‌ و مسائلی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی سبب شده خبرهای حوزه محیط‌زیست در دنیا و کشور ما بیشتر‌ ناگوار باشد. با توجه به این‌که تنوع زیستی در کشورمان قابل توجه است شرایط‌ ایجادشده زمینه را برای از دست‌رفتن بخش‌هایی از تنوع زیستی ‌فراهم کرده و این مساله بیش از گذشته به چشم می‌آید.

انقراض بیش از گذشته به حیات‌وحش ما نزدیک است و جمعیت برخی گونه‌ها نیز به شدت کاهش یافته است‌‌. چه سرنوشتی در انتظار حیات‌وحش کشور است؟

در این بین باید گفت بیشترین آسیب را در بحث تنوع ژنی دیده‌ایم. به عبارت دیگر‌ جمعیت گونه‌ها بیشتر آسیب دیده است اما کمتر به چشم می‌آید‌. وقتی می‌گوییم از صدهزار راس آهویی که در دشت‌های کشور وجود داشت اکنون حدود ۲۰هزار راس باقی مانده یعنی بخش زیادی از تنوع ژنی را از دست داده‌ایم. جمعیت گونه‌های دیگر مثل کل و بز و قوچ و میش نیز ‌کاهش یافته است.

برآورد شما از جمعیت این گونه‌ها چقدر است؟

جمعیت گونه‌های برجسته ما مثل کل ، بز، قوچ، میش و گورخر حدود ۲۰۰هزار راس برآورد می‌شود. این عدد به نظر درشت است اما به نسبت جمعیت‌هایی که اواخر دهه ۱۳۳۰ داشتیم به کمتر از یک‌پنجم رسیده است. به عبارت دیگر چهارپنجم جمعیت این گونه‌ها را از دست داده‌ایم. به این ترتیب بخشی از تنوع ژنی را نیز از دست داده‌ایم و این مساله بر حلقه‌های دیگر زنجیره غذایی تاثیر گذاشته است و سبب شده گوشتخوارانی مانند یوزپلنگ شرایط نگران‌کننده‌ای داشته باشند. البته بقیه گربه‌سانان نیز همین طور. برای نمونه شاید شرایط پلنگ به لحاظ تعداد مناسب باشد ‌اما جمعیت این گونه نیز کاهش داشته است.

 تخمین یا برآوردی از جمعیت پلنگ‌ها دارید؟

در خصوص جمعیت پلنگ‌ها هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم.

می‌توان گفت شرایط پلنگ در کشور مناسب است؟‌

شاید به لحاظ عددی ‌شرایط پلنگ نسبت به‌ یوزپلنگ مناسب باشد اما این گونه نیز بخش زیادی از تنوع ژنی‌اش را از دست داده، زیرا زیستگاه‌های پیوسته‌ای که داشته که از بین رفته است.  این درحالی است که از نظر بوم‌شناسی اگر جمعیت گونه‌هایی مانند گوشتخواران از ۵۰ قلاده کمتر شود این گونه در صد سال آینده منقرض خواهد شد، چون ژن‌های لازم برای مقابله با ناملایمات را از دست می‌دهد.

چرا شرایط حیات‌وحش کشور شکننده‌تر از همیشه شده است؟

اواسط ۱۳۳۰ شکار در کشور با آمدن اسلحه سرعت گرفت و جمعیت گونه‌های برجسته کشور کاهش پیدا کرد. در دهه ۶۰ نیز توسعه زیادی در زیستگاه‌های کشور اتفاق افتاد که فرصت احیای زیستگاه و گونه را از ما گرفت.

شما از افزایش اسلحه و توسعه به عنوان دو دلیل اصلی شرایط نامناسب حیات‌وحش نام می‌برید. محیط‌زیست برای کاهش اثرات این دو عامل‌ چه کرده است؟

سوال خیلی سختی است. فلسفه وجودی سازمان محیط‌زیست ابتدا‌ برای کنترل شکار بود‌، چراکه عده‌ای از شکارچیان به این باور رسیده بودند که باید مانع شکار بی‌رویه شوند. البته هنوز نیز بخش زیادی از انرژی سازمان صرف این مساله می‌شود. هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود. چند برابر این آمار شکارچیان قبل از شکار ‌دستگیر می‌شوند. علاوه بر این‌ هرسال بیش از هزار قبضه سلاح غیرمجاز کشف می‌شود و تعدادی محیط‌بان جانباز یا شهید می‌شود یا تعدادی از شکارچیان کشته می‌شوند. به عبارت دیگر مواردی که به آن اشاره کردم ‌هزینه‌های حفاظت از محیط‌زیست است. هنوز بیشترین هزینه صرف مقابله با شکار بی‌رویه می‌شود‌. اما بجز این سازمان کارهای دیگری را شروع کرده است. ایجاد مناطق چهارگانه ‌ابزاری برای حفاظت از اکوسیستم‌های کشور است. به این شکل می‌توانیم نمونه‌هایی از اکوسیستم‌های طبیعی کشور را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم، چراکه توسعه در این مناطق باید مدیریت شود. بنابراین بخش دیگری از انرژی سازمان صرف حفظ زیستگاه در مناطق چهارگانه می‌شود. علاوه براین، ما سراغ ابزار‌های جدیدی برای حفاظت نیز رفته‌ایم مثل قرق‌های اختصاصی که مدلی موفق از خصوصی‌سازی حفاظت است. چون در هیچ جای دنیا تمام بار حفاظت روی دوش دولت نیست. ‌البته وظایف مهم دیگری نیز داریم که آینده‌نگرانه است؛ مانند ایجاد و حفظ مجموعه‌های مرجع برای مطالعات و تشکیل بانک‌های ژن.

از محیط‌بانان، ایجاد مناطق چهارگانه و قرق‌های اختصاصی به عنوان مسائلی که سازمان سعی دارد با کمک ‌آنها محیط‌زیست را حفظ کند نام می‌بردید، اما اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اینها کاریکاتور ایده‌هایی است که قرار بود اجرا شود. برای نمونه ‌به محیط‌بانان به خوبی آموزش داده نمی‌شود به همین دلیل بعضا به دلیل سهل‌انگاری خود دچار حادثه می‌شوند یا ساخت‌ و ساز در مناطق چهارگانه در جریان است مانند آنچه این روزها در زیستگاه گوزن زرد ایرانی شاهدش هستیم. درباره قرق‌های اختصاصی نیز باید بگوییم در این قرق‌ها فقط شکارفروشی اتفاق می‌افتد و به قول معروف چیزی دست جوامع محلی را نمی‌گیرد.

دفاع نمی‌کنم که سازمان حفاظت محیط‌زیست در پیاده‌کردن حفاظت موفق بوده است، چون در این بین شرایط بین سازمانی، میزان حمایت‌ها و چارچوب‌های قانونی دخیل هستند. اگر اختیار جذب محیط‌بان دست من بود صرفا آدم‌های عاشق طبیعت را پیدا می‌کردم و به آنها آموزش می‌دادم و از آنها به عنوان نیروی حفاظتی استفاده می‌کردم. البته در این مدتی که کار در جریان است اتفاقا محیط‌بانانی داشته‌ایم که با جمعیت کم یا آموزشی که گرفته‌اند بازدهی خوبی داشته‌اند.

من‌ هم منکر تلاش محیط بانان نمی‌شوم اما…

نکته اینجاست که در آینده شرایط محیط‌زیست بدتر می‌شود چون این گروه از محیط‌بانان را از دست می‌دهیم. در واقع افرادی را جذب می‌کنیم که عموما عاشق محیط‌زیست نیستند. ممکن است آدم‌های توانمندی بوده و از لحاظ علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند یا براساس معیارهای استخدامی کارمندی قابل قبول‌تر باشند اما از نظر کار محیط‌بانی کارایی محیط‌بانان قبلی را ندارند. در حفاظت فیزیکی آنچه تاکنون شاهدش بوده‌ایم به نظرم خوب عمل شده و بازدهی خوبی داشته است. توجه کنید هر سال بیش از ۱۰۰۰ قبضه اسلحه غیرمجاز کشف می‌شود، آن هم توسط سازمانی که وظیفه‌اش این نیست.

وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست این است که از سرچشمه با این مسائل برخورد کند. چرا محیط‌زیست مانع تولید بی‌ضابطه سلاح شکاری نمی‌شود؟

اینجا ما کاملا با هم اختلاف داریم. محیط‌زیست عضوی از بدنه دولت است و  تولید سلاح و توزیع آن دست نیروهای مسلح است. محیط‌زیست هزاران مکاتبه کرده اما آنها به هیچ وجه تابع شرایط محیط‌‌زیست نبوده‌اند.

این به نوعی اعتراف به ضعیف‌بودن سازمان حفاظت محیط‌زیست نیست؟

نگوییم ضعیف‌بودن. تعبیر من این است که حاکمیت چارچوبی را برای محیط‌زیست در نظر گرفته و اختیارات و وظایف آن را مشخص کرده است. ما در این چارچوب می‌توانیم کار کنیم. اگر بخواهیم بگوییم محیط‌‌زیست ضعیف است باید گفت به این شکل خواسته شده است. به این دلیل نظر رئیس سازمان این است که مدیریت یکپارچه‌ای داشته باشیم و شاید نیاز باشد روزی محیط‌‌زیست خارج از بدنه دولت قرار بگیرد، چون با این ساختار و جایگاه انتظار بیشتری برای حفظ محیط‌‌زیست نمی‌توانیم داشته باشیم.

می‌گویید می‌خواهید شرایط را بهتر کنید. اما وقتی رئیس سازمان برای ادغام محیط‌‌زیست با منابع طبیعی نامه‌ می‌نویسد و می‌خواهد به جای وزارتخانه سازمان جدیدی تشکیل دهد‌ به نوعی به دنبال ضعیف‌ترکردن ساختار حفاظت از محیط‌‌زیست نیست؟

تحلیل‌کننده این بحث نیستم چون طراح این ایده نبوده‌ام اما به یکپارچگی مدیریت محیط‌‌زیست کشور معتقدم. نمی‌شود مرتع و پوشش گیاهی دست یک سازمان باشد و گونه جانوری در اختیار گروه دیگری باشد.

حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

  چرا با این‌که سازمان به دنبال مدیریت یکپارچه محیط‌‌زیست و کسب درآمد است اما‌ پیگیر دریافت جریمه‌هایی که متخلفان به دلیل شکار و صید باید بپردازند نیست.

این مساله در حوزه من نیست اما تنها کسی هستم که به این مساله ورود کرده‌ام. علت وصول‌نشدن جرایم هزینه‌های دادرسی است. این مشکل بیشتر ادارات استان‌هاست چون هزینه آن باید از محل اعتبارات جاری پرداخت شود. این جرایم به خزانه واریز می‌شود. قاعدتا حدود ۷۰ درصد آن باید در قالب اعتبارات به محیط‌‌زیست برگردد اما فقط بخشی از آن برمی‌گردد چون دولت پول ندارد. پیگیر این موضوع هستیم. در واقع مهم است که شکارچی ‌جریمه‌اش را بپردازد.

بی‌توجهی به اخذ جریمه‌ها و چنین سهل‌انگاری‌هایی ممکن است شکارچیان را جری‌تر کند و بیشتر شاهد مسائلی مانند آنچه اخیرا در میانکاله اتفاق می‌افتد باشیم. برای این‌که چنین حوادثی تکرار نشود چه برنامه‌ای دارید؟

بالاخره روشی که اکنون در پیش گرفته‌ایم روش حفاظت فیزیکی است. این روش پیامدهای اینچنینی دارد، چراکه تعداد شکارچیان و امکانات آنها بعضا بیشتر است. این‌که ما بتوانیم‌ مانع این اتفاقات بشویم نیازمند پیش‌زمینه خاصی است. یعنی باید تعداد سلاح شکاری کنترل شود یا برخورد‌های مناسب‌تری را شاهد باشیم. مدت‌هاست پیگیر هستیم که مجوز حمل سلاح متخلفان صید و شکار لغو شود اما این مهم به قانون و ورود دستگاه قضا نیاز دارد.

اما می‌توانید با ارسال لایحه‌ای به مجلس به این مهم برسید.

امکان دارد دستگاه قضا برای آن تفسیر بگذارد. وقتی ما لایحه‌ای در این خصوص بدهیم وزارت دفاع با آن مخالفت می‌کند. البته آموزش ما نیز فراگیر نشده تا بتوانیم در این زمینه فرهنگسازی کنیم. اعتباری نیز که دولت به این منظور به محیط‌‌زیست می‌دهد مناسب نیست. منبع درآمد دیگری نیز نداریم. این موارد دست به دست هم داده تا همچنان مدل حفاظت ما فیزیکی باشد و با چنین تبعاتی روبه‌رو شویم.

چرا کمک‌های بیشتری از انجمن‌های مردم‌نهاد نمی‌گیرید؟

بالاخره این روش نیز هزینه دارد. بعضی جاها ما اعتبار تعریف کرده‌ایم و از این انجمن‌ها کمک می‌گیریم مانند آنچه در زیستگاه یوزپلنگ اتفاق افتاده است. اما این رویکرد به استمرار و تداوم نیاز دارد و صرفا با آموزش مشکلات ما حل نمی‌شود. براساس نتایج مطالعاتی که در این خصوص انجام شده است می‌توان گفت ریشه برخی مشکلات ما در تخلفات صید و شکار به فقر و بیکاری برمی‌گردد؛ مثل ‌مازندران‌. البته بخشی نیز به فعالیت مافیا برمی‌گردد و مدیریت این موارد از توان سازمان خارج است.

قبول دارم که مشکلات اقتصادی به تخلفات صید و شکار دامن زده است اما در مازندران و منطقه‌ای مانند فریدونکنار فقر و بیکاری عامل شکار نیست بلکه پای زیاده‌خواهی عده‌ای در میان است. خیلی‌ها می‌خواهند با کشتار پرندگان مهاجر ‌زندگی لاکچری را تجربه کنند؛ مثلا خودروی شاسی‌بلند بخرند. برای مدیریت آشفته‌بازار فریدونکنار چه برنامه‌ای دارید؟

مشکل فریدونکنار به عزم جدی‌تری بین دستگاه‌های اجرایی و قضایی نیاز دارد. مساله شکار در این منطقه به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. مسائل اجتماعی نیز از عهده سازمان محیط‌‌زیست برنمی‌آید. باید فرمانداری، نیروی انتظامی و دادستانی به شکل جدی‌تری پای کار بیایند. یکسری مکاتبات انجام داده‌ایم و رایزنی‌ها در این خصوص ادامه دارد. اگر حل این مساله را فقط به عهده محیط‌‌زیست بگذاریم اتفاقی نخواهد افتاد.

در چند سال گذشته روال این بوده که اجرای برنامه برای کنترل صید و شکار بی‌رویه در فریدونکنار را پشت گوش بیندازند‌ تا فصل زمستان بگذرد و‌ پرندگان مهاجر ایران را ترک کنند‌.

اگر از سوی دستگاه‌های دیگر حمایت نشویم این اتفاق تکرار خواهد شد. چهار سال پیش برای رفع مشکلات فریدونکنار طرح نوشته شده است اما نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند. طبیعتا برای همه دستگاه‌ها برخورد با شکارچیان هزینه دارد. باید پرسید آیا دولت می‌خواهد این هزینه‌ها را پرداخت کند یا نه؟

 

 چرا فهرست ‌گونه‌های در خطر انقراض کشورمان به‌روز نمی‌شود؟

این فهرست در دست بازنگری است. فکر می‌کنم تا حدود دوهفته آینده آماده شود. از آخرین باری که این فهرست به‌روز شده حدود ۲۰سال می‌گذرد. براساس آخرین برآورد جهانی ۱۲۸ گونه از پستانداران ما در فهرست سرخ قرار دارند.

 

 

‌ قرق‌های حاشیه‌ساز

 قبول ‌دارید که ایجاد قرق‌های اختصاصی اجرای‌ کاریکاتورگونه‌ای از برنامه‌های کشورهای‌ موفق است؟

سال ۴۶، قانونگذار اولین قانون را به عنوان قانون شکار و صید تصویب کرد. آن زمان از واژه قرق‌های اختصاصی استفاده شد. به این شکل زمانی که هنوز حفاظت دولتی شکل نگرفته بود قانونگذار پیش‌بینی کرده بود که حفاظت دولتی چاره کار نیست. اکنون بیشتر از نیم قرن از این ماجرا می‌گذرد. باید رسانه‌ها بپرسند چرا این کار را انجام نداده‌اید؟

 اجرا شده اما ناقص اجرا شده است.

پس از نیم قرن به سمت آن رفته‌ایم. حداکثر ۱۰ سال پس از تصویب باید اجرا می‌شد. درباره تقلید از کشورهای موفق نیز باید بگویم بسیاری از مسائل ما تقلید از این کشورها است.

درست است اما نمی‌توان فقط شکارفروشی را تقلید کرد و حفاظت را تقلید نکرد.

در قرق‌های یزد حضور داشته ‌و جزو کسانی بودم که این ماجرا را شروع کردند. برای نمونه در قرق علی‌آباد چهل‌گزی منطقه‌ای در نظر گرفته شد که در آن ۲۵۰ کل و بز وجود داشت و هیچ تصویری از پلنگ و گونه‌های دیگر نبود. اما صاحب قرق نیرو استخدام کرد و شرایط منطقه را تغییر داد. درباره این‌که می‌گویید منفعتی برای جوامع محلی نداشته باید بگویم دست‌کم هفت هشت نیروی محلی جذب شده‌اند.

ما از محلی‌ها پرسیدیم و خلاف این ماجرا را باور داشتند.

من آنها را می‌شناسم، شبکه‌های اجتماعی همه چیز را برعکس نشان می‌دهد. دو یا سه نفر ساکن مناطق دیگری بودند که بحث دیگری دارد. بنابراین اهالی روستای آن منطقه به کار گرفته شده‌اند و اکنون ۱۲۰۰ راس کل و بز در منطقه سرشماری شده است. محیط‌‌زیست همین کار را انجام می‌دهد. شما می‌گویید جوامع محلی منفعت نبرده‌اند اما آنها از فروش پروانه‌های شکار سود می‌برند. اگر هم مشکلی باشد هم نباید صورت مساله را پاک کنیم.

قرق‌های اختصاصی چقدر درآمد داشته‌اند؟

درحدی بوده که بتوانند نیروهای حفاظتی و همه چیز را تامین کنند.

به نظر می‌رسد محیط‌‌زیست فقط دنبال درآمد است.شما می‌گویید می‌خواهید گونه‌های جانوری را احیا کنید. اما فروش مجوزهای شکار شفاف نیست.

۳۰ درصد پروانه‌های شکار به جوامع محلی می‌رسد.

شما فقط می‌گویید ۳۰ درصد پروانه‌ها به جوامع محلی می‌رسد اما جزئیات بیشتری نمی‌دهید.‌مثلا نمی‌گویید چند دلار از این طریق به دست آمده است؟

بخش خصوصی است. اگر بخواهیم می‌توانیم این اطلاعات را بگیریم اما ضرورتی ندارد. مثلا وقتی‌‌ کارخانه کاشی‌سازی را به کسی واگذار می‌کنیم‌ از او نمی‌پرسیم چقدر تولید کردی یا فروختی؟

اما بحث حفاظت از حیات‌وحش با کارخانه کاشی‌سازی متفاوت است.

در قرق چهل‌گزی جمعیت کل و بزها از ۲۵۰ راس به ۱۲۰۰ راس رسیده است. مجوز حدود ۴۰ شکار داده شده است. آیا این تعداد مجوز خللی در جمعیت حیات‌وحش ایجاد کرده است. فراموش نکنیم منافع قرق‌دار هم باید تامین شود. هرکاری مخالفانی دارد. بسیاری از موافقان این طرح اکنون مخالف آن شده‌اند.

  

آخرین خبر از ایران و فیروز

خبرهای خوشی از جفتگیری یوزها داشتیم. آیا یوز مادر آبستن شده است؟

از تاریخ جفت‌گیری حداقل باید دو ماه بگذرد تا مشخص شود. به نظر نمی‌رسد مانعی باشد. یوز ماده چهار ساله بوده و یوز نر نیز کاملا بالغ است. اگر بارداری اتفاق نیفتد ‌خیلی بد‌شانس هستیم.

هنوز هیچ چیز مشخص نیست؟

نمی خواهیم حیوان زنده‌گیری و سونوگرافی شود چون به حیوان تنش وارد می‌شود.

برنامه‌تان برای آینده یوزها چیست؟

نباید انتظار داشت یوزها به طبیعت برگردانده شوند. شاید در شرایط‌ نیمه‌اسارت بتوان آنها را نگه داشت. اگر حاملگی موفق باشد برنامه داریم که حیوانات را وارد سایت بزرگ‌تری کنیم. احتمالا‌ یوز نر را به طبیعت برمی‌گردانیم.

 

اهمیت تنوع ژن در حیات‌وحش

برای توضیح اهمیت تنوع ژنی در حیات‌وحش‌‌ می‌توان رنگ چشم در انسان‌ها را مثال زد. به طور فرض رنگ‌های گوناگون چشم انسان‌ها مثل آبی، مشکی، سبز و میشی تحت تاثیر ۱۰ آلل شکل می‌گیرد به عبارت دیگر می‌توان در نظر گرفت هر صفت را در انسان‌ دو آلل مشخص می‌کند. البته این شرایط برای جمعیت گسترده انسان‌ها صدق می‌کند. حال فرض کنیم اگر جمعیت انسان‌ها محدود شود چه اتفاقی می‌افتد؟ به این شکل امکان داشتن انسان‌هایی با رنگ چشم متفاوت کاهش پیدا می‌کند زیرا جمعیت محدود از تعداد کمتری آلل برخوردار است.

به عبارت دیگر صفت‌های گوناگون در حیات‌وحش محصول آلل‌های مختلف هستند. وقتی جمعیت یک گونه کاهش می‌یابد شانس بروز این صفت‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

این مساله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که صفت‌های حذف‌شده کارایی زیادی در بقا داشته باشند؛ مانند صفت مقاومت دربرابر سرما یا خشکسالی.در یک جمعیت صد هزار راسی از آهوها ممکن است صدها آلل در برابر خشکسالی و گرما نقش باشد. وقتی جمعیت کاهش پیدا می‌کند و به ۲۰ هزار راس می‌رسد آلل‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب آهوها تحت تاثیر خشکسالی و سرما زودتر تلف خواهند شد.به عبارت دیگر ژن‌ها ابزاری برای مقابله با عوامل محیطی و بیماری‌ هستند و هر چه جمعیت کاهش پیدا می‌کند از تعداد این ابزارها کاسته می‌شود.

 

مهدی آیینی

همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

مهدی آیینی

مهدی آیینی

چرا حفظ محیط‌زیست مهم است؟ پاسخ به این پرسش برای بسیاری از خوانندگان بدیهی به‌نظر می‌رسد اما لازم است درباره آن بیش از گذشته برای برخی مدیران توضیح داد؛ مدیرانی که تلاش می‌کنند هر روز شهروندان در محاصره بیشتر بتن و سیمان قرار بگیرند و از پشت پنجره خانه‌هایشان منظره‌ای به‌جز دیوارهای آجری پیدا نباشد! نمونه‌اش تصمیم اخیر برخی مدیران شهری برای ساخت هتل در بوستان‌های تهران.

در کلانشهری مانند تهران که سرانه فضای سبز مناسب نیست و ساکنان بسیاری از آپارتمان‌هایش قادر به دیدن خط آسمان نیستند، دیوارهای آجری روح و روان شهروندان را نشانه رفته و به همین دلیل این روزها کمتر شهروندی را می‌توان پیدا کرد که از خستگی مفرط گلایه نکند.‌ بسیاری از پزشکان نیز نمی‌دانند که برای درمان این خستگی ویرانگر چه نسخه‌ای باید پیچید. در کنار مشکلات اقتصادی اما این خستگی مفرط ریشه‌های دیگری نیز دارد؛ ریشه‌هایی که سرنخ آنها سال‌ها پیش برای گروهی از روان‌شناسان اجتماعی آشکار شد.

اوایل دهه ۸۰ میلادی بود که گروهی از محققان پس از بررسی اطلاعات بیماران یک بیمارستان محلی در پنسیلوانیا از واقعیت بزرگی پرده برداشتند. آنها پس از بررسی پرونده تعدادی بیمار که به‌دلیل جراحی کیسه صفرا در بیمارستان بستری شده بودند، دریافتند عده‌ای از بیماران که در وضعیت مشابهی از لحاظ سن‌، جنسیت، مصرف دخانیات، وزن و مراقبت پزشکی قرار داشته‌اند زودتر شرایط مناسب را به‌دست آورده و از بیمارستان مرخص شده‌اند.

تنها عاملی که شرایط بیماران را متفاوت می‌کرد، منظره پنجره اتاق‌های آنها بود؛ پنجره اتاق تعدادی از آنها رو به حیاط کوچکی بود که چند درخت در آنجا قرار داشت. پنجره تعدادی دیگر از بیماران اما رو به دیواری آجری گشوده می‌شد. روان‌شناسان اجتماعی پس از بررسی اطلاعات این بیماران متوجه شدند که وجود منظره‌ای طبیعی در روند بهبودی بیماران نقش دارد؛ جالب‌تر این‌که آن‌دسته از بیمارانی که می‌توانستند درختان را از پشت پنجره اتاق‌شان ببینند بسیار کمتر از دیگر بیماران به داروهای مسکن احتیاج پیدا کرده بودند.

منظره یک باغ کوچک اما چگونه می‌تواند روند بهبودی بیماران را سرعت ببخشد؟ پاسخ این پرسش را باید در نظرات ویلیام جیمز، یکی از چهره‌های روان‌شناسی جست‌وجو کرد. او بر این باور بود که انسان با محیط اطراف خود براساس دو شکل از توجه ارتباط برقرار می‌کند؛ توجه مستقیم و توجه غیرمستقیم.

نمونه برای توجه مستقیم بسیار است. این روزها انسان شهرنشین بیشتر کارهایش را از طریق توجه مستقیم به سرانجام می‌رساند از رانندگی و غرق شدن در گوشی‌های هوشمند گرفته تا خواندن کتاب، از ترافیک و ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه بگیرید تا دیدن بیلبوردهای تبلیغاتی که فضای شهرها را پر کرده است. به این ترتیب می‌توان گفت بیشتر فعالیت‌های انسان شهری با استفاده از توجه مستقیم به سرانجام می‌رسد که انرژی‌بر است و انسان را خسته می‌کند.

برخلاف توجه مستقیم باید گفت اموری که از طریق توجه غیر‌مستقیم یا غیر‌ارادی انجام می‌شود نه فقط انرژی زیادی از انسان نمی‌گیرد بلکه سبب بهبود عملکرد ذهن می‌شود، مانند نگاه کردن به رقص شاخه‌های درختان در باد یا پرواز پرنده‌ای کوچک. البته که این مسائل نیز توجه انسان‌ها را به خود جلب می‌کند اما تفاوت این جلب توجه در نحوه آن است. فضاهای شهری به‌نوعی توجه انسان را به زور جلب می‌کند و می‌توان گفت در شهر همه‌چیز برای سرقت توجه ما فراهم است؛ تکنیکی که شبکه‌های اجتماعی نیز با ارسال اعلان‌هایشان از آن بهره می‌برند اما طبیعت، اجباری به جلب توجه انسان‌ها ندارد؛ به بیان ساده‌تر طبیعت از انسان می‌خواهد نگاهی به آن بیندازد.

بنابراین در شرایطی که شهرها تحلیل‌برنده انرژی انسان هستند مدیران شهری به‌جای پرورندان رویای ساخت هتل در بوستان‌های تهران کلانشهری که سرانه فضای سبز مناسبی ندارد باید به فکر تلطیف فضاهای شهری باشند و قوانینی مانند ساخت پشت‌بام‌های سبز را در دستور کار قرار دهند، زیرا عملکرد نامناسب مدیران شهری در سبز شدن شهرها سبب شده عطش برخی از شهروندان به خرید ویلا در مناطق شمالی کشور سیری‌ناپذیر باشد، به همین دلیل است که این روزها فرصت‌طلبان برای تخریب جنگل‌های کشور و ساخت ویلا سنگ‌تمام گذاشته‌اند. در واقع انسان‌ها برای فرار از محیط سیمانی و دود گرفته شهرها در تله چنین سوداگرانی گرفتار می‌شوند.

 

 

 

برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

مهدی آیینی

مهدی‌آیینی

آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایشان را برای جنگل از رو بسته‌اند، دپوی زباله نفس جنگل را گرفته‌است و متخلفان با تبر‌ گوش جنگلبان و قرق‌بانان را می‌برند. این خلاصه‌ای از شرایط جنگل‌های کشور است که در سالروز ملی‌شدن جنگل می‌توان به آنها اشاره کرد؛ اتفاقی که ۵۹ سال پیش رقم خورد و براساس آن عده‌ای روزهای بهتری را برای جنگل‌های کشور آرزو کردند، آرزویی که به نظر می‌رسد تحت تاثیر مدیریت میلی و نامناسب و شرایطی مانند تغییر اقلیم برآورده نشده‌است. ‌

آمار و ارقام نیز شرایط ناگوار جنگل‌های کشور را تایید می‌کند. برای نمونه وسعت جنگل‌های کشورمان در ابتدای قرن حاضر حدود ۲۰میلیون هکتار برآورد می‌شد اما اکنون حدود ۱۲میلیون هکتار جنگل باقی است. می‌توان گفت این میزان نیز با تهدید‌های بی‌شماری رو‌به‌روست که برای کاهش آنها نیاز است مدیران سازمان‌جنگل‌ها و ‌حفاظت محیط‌زیست اولویت‌هایشان را به درستی مشخص کنند.

‌این روزها بیش از گذشته جنگل از توسعه ناپایدار زخم می‌خورد. هرچند مدیران آمار دقیقی از تخریب جنگل‌ها به دلیل توسعه ناپایدار منتشر نمی‌کنند اما می‌توان تخمین زد هر سال ‌تا حدود ۳۰۰هزار هکتار از جنگل‌های کشور قربانی طرح‌های ساخت سد، معدن، ‌جاده و خطوط انتقال انرژی می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان به طور قطع گفت خسارتی که توسعه ناپایدار به جنگل‌های کشور تحمیل می‌کند، بیش از آتش‌سوزی است. به همین دلیل یکی از اولویت‌های مدیران باید توسعه پایدار باشد.

‌تیغ تغییر کاربری نیز همواره زیر گلوی جنگل بوده‌است. زخم ویلاهایی که مانند قارچ در دل جنگل می‌رویند و درختانی که قطع می‌شوند تا ‌اراضی کشاورزی توسعه پیدا کند، آنقدر جدی است که در بسیاری از مناطق جز شبحی از جنگل چیزی باقی نمانده‌است.

زخم‌های جنگل بی‌شمار است. در این بین تعیین‌تکلیف طرح‌های جنگل باید یکی دیگر از اولویت‌های مدیران باشد، زیرا از چهار سال پیش که سرانجام طرح تنفس جنگل اجرایی شد تاکنون، مدیران برنامه‌ای برای مدیریت پایدار جنگل ارائه نکرده‌اند و کم نیستند سودجویانی که برای عبور از طرح تنفس در حال لابی‌کردن هستند. آنها تلاش می‌کنند دوباره با چشم بنگاه چوب به جنگل نگاه شود؛ نگاهی خطرناک که اندک باقیمانده جنگل‌های کشور را تهدید می‌کند.‌

جایگاه نامناسب منابع طبیعی کشور مساله دیگری است که باید برای رفع آن اقدام کرد. این روزها که سکاندار سازمان حفاظت‌محیط‌زیست برای ادغام محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها تلاش می‌کند، باید یادآور شد سازمان‌جنگل‌ها سال‌هاست به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های جهاد کشاورزی فعالیت می‌کند و این درحالی است که کشاورزی و دامداری بیشترین آسیب را به منابع طبیعی کشور تحمیل می‌کنند. بنابراین باید شرایطی ایجاد کرد که منابع طبیعی کشور به قول معروف از زیر یوغ وزارت جهاد کشاورزی خارج شود. البته لازم به یادآوری است ادغام این نهاد اجرایی با سازمان حفاظت‌محیط‌زیست که دستگاهی نظارتی است نمی‌تواند گزینه مناسبی برای محیط‌زیست کشور باشد.

اولویت دیگر سکانداران مدیریت محیط‌زیست کشور باید پیشگیری از تخریب محیط‌زیست باشد. در واقع محیط‌زیست و منابع‌طبیعی کشور به مدیرانی نیاز دارد که‌ برای درمان زخم‌های جنگل ‌‌از پشت میزهایشان نسخه نپیچند؛ زیرا نبود مدیران میدانی سبب شده که دستگاه‌های مسؤول خیلی دیر از مشکلات جنگل مانند شیوع آفات و تخریب باخبر شوند. ‌‌

مساله دیگری که در این بین باید به آن توجه کرد جای خالی مدیران جسور و کارشناسان خبره است. یادآوری می‌شود بسیاری از مدیران و کارشناسان خبره محیط‌زیست کشور بازنشسته شده یا در شرف بازنشستگی هستند و عده‌ای نیز از همکاری با این دستگاه‌ها قطع امید کرده‌اند. این شرایط سبب شده نیروهای جوانی برای استفاده از ‌تجربیات این افراد در دسترس نباشد. این روزها حتی استقبال از رشته‌های تحصیلی مرتبط با مدیریت جنگل و محیط‌زیست در کشور بسیار کاهش یافته‌است‌؛ چراکه مدیران برنامه‌ای برای جذب فارغ التحصیلان این رشته‌ها ندارند.

دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

مهدی آیینی

مهدی آیینی

«سلاح محیط‌بانان پلاستیکی است و آنها نمی‌توانند در برابر شکارچیان متخلف از آن استفاده کنند.» روایت‌هایی که در ادامه می‌آید این حقیقت تلخ را بیشتر آشکار می‌کند.
«شکارچی غیرمجازی از دست محیط‌بانان عصبانی است و می‌خواهد با خودرو آنها را زیر بگیرد. در چنین شرایط خطرناکی اما محیط‌بانان نمی‌توانند در برابر این حمله از سلاح‌گرم استفاده کنند.»
«یک شکارچی غیرمجاز، سلاح‌گرم محیط‌بانی را دزدیده و می‌خواهد از منطقه حفاظت‌شده خارج شود. در این شرایط نیز محیط‌بانان نمی‌توانند برای پس‌گرفتن سلاح‌شان دست به سلاح‌گرم ببرند.»
«لاشه چند بزکوهی روی خودروی شکارچیان تلنبارشده و متخلفان به قصد خروج از منطقه شکارممنوع، تخت‌گاز می‌رانند. محیط‌بانی که شاهد این صحنه است اما برای متوقف‌کردن متخلفان نمی‌تواند قانون به‌کارگیری سلاح را اجرا کند.»
این‌روایت‌ها شاید برای ماموران نیروی‌انتظامی مضحک به‌نظر برسد اما قوانین به‌کارگیری سلاح برای محیط‌بانان از این موارد دست‌وپا گیرتر است؛ چراکه این روایت‌ها فقط بخشی از خلأهای قانون به‌کارگیری سلاح است که سبب‌شده سلاح محیط‌بانان همچنان برایشان حکم تفنگی پلاستیکی را داشته باشد. به همین علت باید تاکید کرد قانونی که اوایل سال۹۹ درخصوص به‌کارگیری سلاح محیط‌بانان تصویب شد تا از بار مشکلات آنها کم کند، همچنان نیاز به اصلاح دارد زیرا خلأهای ‌آن دست محیط‌بانان را هنگام استفاده از سلاح می‌بندد.
ناتوانی در به‌کارگیری سلاح اما تنها مشکلی نیست که سبب‌شده محیط‌بانان به گروهی آسیب‌پذیر تبدل شوند. در این بین باید به تعداد اندک محیط‌بانان، ضعف‌ برنامه‌های آموزشی و نبود تجهیزات نیز پرداخت؛ مسائلی که رد آنها را می‌توان در پرونده ‌۱۴۵ محیط‌بانی که تاکنون به شهادت رسیده‌اند، دید. از سوی دیگر تعداد اندک محیط‌بانان سبب‌شده محیط‌بانان به‌راحتی نتوانند مانع ورود شکارچیان غیرمجاز به مناطق حفاظت‌شده شوند.
تعداد محیط‌بانان در کشورمان یک‌دوازدهم استاندارد جهانی است و برای پوشش هر ۱۲هزار هکتار یک محیط‌بان وجود دارد و در چنین شرایطی شکارچیان غیرمجاز به‌راحتی وارد زیستگاه‌های حیات‌وحش می‌شوند و در بیشتر مواقع زمانی محیط‌بانان از حادثه باخبر می‌شوند که شکارچیان مرتکب تخلف شده‌اند و برای فرار از دست محیط‌بانان دست به هرکاری می‌زنند؛ حتی شلیک مستقیم به سمت آنها. در چنین شرایطی اگر محیط‌بان نتواند به دلیل ضعف‌های آموزشی، حادثه را به‌درستی مدیریت کند احتمال بروز فاجعه بسیار است.
به همین دلیل باید تاکید کرد آموزش محیط‌بانان نباید به نحوه به‌کارگیری سلاح محدود شود؛ چراکه اگر آنها مهارت‌های لازم را برای مدیریت حوادث فراگرفته باشند می‌توانند آمار درگیری‌های مرگبار را کاهش دهند.
افزون بر این کمبود تجهیزات نیز سبب‌شده محیط‌بانان نتوانند به‌درستی در مناطق تحت‌پوشش خود گشتزنی کنند. برای نمونه یگان حفاظت محیط‌زیست این روزها دست‌کم به هزار خودروی مناسب نیاز دارد؛ چراکه فرسودگی خودروهای این یگان امکان حضور محیط‌بانان در مناطق حفاظت‌شده را کاهش داده است.
استفادنکردن از تجهیزات نوین مساله دیگری است که احتمال رویارویی محیط‌بانان و شکارچیان غیرمجاز را افزایش می‌دهد؛ چراکه نظارت بر مناطق حفاظت‌شده و استفاده از پهپادهای مناسب می‌تواند حضور فیزیکی محیط‌بانان در مناطق حفاظت‌شده را کاهش دهد و شرایط بهتری را برای محافظت از محیط‌زیست فراهم کند.
درنهایت باید گفت مدیران سازمان حفاظت محیط‌زیست باید برای افزایش وجهه محیط‌بانان در کشور سنگ‌تمام بگذارند زیرا تا زمانی که محیط‌بانان با مسائلی مانند مشکلات مالی و نبود تجهیزات مناسب دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این پیام به متخلفان مخابره می‌شود که نهادهای متولی نیز آن‌طور که باید برای محیط‌بانان ارزش قائل نمی‌شوند و در این شرایط بی‌توجهی به حضور و توصیه‌های محیط‌بانان کار سختی نیست.

 

مهدی آیینی

مدیریت حیرت‌آور

مهدی آیینی

مهدی آیینی

جهان از نحوه کنترل کرونا در ایران در حیرت است. برای کمک به مهار کرونا در هند آماده‌ایم. برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌های ترکیه اعلام آمادگی می‌کنیم و شهرداری تهران برای حل مشکل آلودگی هوای سارایوو آماده است.‌ چنین جملاتی مخصوص برخی مدیران و مسؤولان ایرانی است، افرادی مانند سعید نمکی وزیر بهداشت دولت دوازدهم، سعید خطیب‌زاده سخنگوی وزارت خارجه این دولت و پیروز حناچی، شهردار پیشین تهران. افرادی که البته بعید است ندانند کشور خودشان با چنین مسائلی درگیر است و تاکنون قادر نبوده به‌درستی آنها را مدیریت کند.

برای نمونه درحالی جهان از نحوه مدیریت وزارت بهداشت و درمان ما برای مهار کرونا باید در حیرت باشد که شهروندان کشورمان از نایاب شدن سرم در حیرت هستند. در حالی وزیر بهداشت و درمان مدتی پیش از این گفت که ایران برای کمک به مهار کرونا در هند آماده است که شرایط مراکز درمانی کشورمان این روزها بی‌شباهت به روزهای گذشته هند نیست. به نظر می‌رسد تنها تفاوت در مراسم خاکسپاری اموات ماست که چون آتش و دود ندارد برخی مدیران از آن بی‌اطلاع هستند. شرایط برای بیمارانی که به کرونا مبتلا نیستند نیز بحرانی است، برای نمونه بیماران مبتلا به سرطان که در حال سپری کردن دوران شیمی‌درمانی هستند، این روزها در کنار هزینه و دارو دغدغه تامین سرم را نیز دارند. شرایط به گونه‌ای است که به‌جز بیماران خاص دیگر اعضای جامعه نیز در خطر قرار دارند. مثلا اگر شخصی این روزها به دلیل گرمازدگی نیاز به سرم پیدا کند خود و خانواده‌اش دچار مشکل جدی خواهند شد. البته نحوه مدیریت فقط در وزارت بهداشت و درمان و سازمان غذا و دارو به این شکل نیست، بلکه در بیشتر سازمان‌ها و وزارتخانه‌ها به قول معروف در بر همین پاشنه می‌چرخد.

سخنگوی وزارت خارجه چند روز پیش اعلام کرد ایران آماده است در مهار آتش‌سوزی جنگل‌های ترکیه به این کشور کمک کند. این درحالی است که شرایط جنگل‌های کشورمان نیز بحرانی است و هنوز دوستداران طبیعت هنگام اطفای حریق جان خود را از دست می‌دهند که مرگ چهار نفر در آتش‌سوزی‌های اخیر تنگه هایقر استان فارس این مساله را تایید می‌کند. با این حال نحوه مدیریت مسؤولان هر روز حیرت‌آورتر می‌شود. برای نمونه دیروز بالگردهایی از تهران برای مهار آتش‌سوزی جنگل‌های ارسباران روانه شمال غرب کشور شدند اما چون نقص فنی داشتند مدیران استانی نتوانستند به آنها سبد وصل کنند در نتیجه ماموریت این بالگردها ناتمام ماند و هزینه پرواز آنها مانند جنگل‌های کشور که در آتش می‌سوزند، دود شد.

چنین اظهارنظرهای حیرت‌آوری از سوی مدیران کم نیست. اگر کمی به عقب‌تر مثلا زمان دیدار شهردار تهران با شهردار سارایوو برگردیم به نمونه دیگری برمی‌خوریم، زیرا پیروز حناچی که این روزها باید با عنوان شهردار پیشین تهران از آن یاد کرد در این دیدار برای حل مشکل آلودگی هوای سارایوو اعلام آمادگی کرد.  این درحالی است که از این دیدار حدود دو سال گذشته اما شهروندان تهرانی از ابتدای سال تاکنون فقط دو روز پاک را تجربه کرده‌اند. ‌

عملکرد ضعیف و حیرت‌آور مدیران و مسؤولانی که اظهارنظرهای اخیر آنها را مرور کردیم تا چند روز دیگر به فراموشی سپرده می‌شود، اما آثار عملکرد و تصمیم‌های آنها در جامعه باقی خواهد ماند. آنها با چنین اظهار نظرهایی قصد دارند عملکرد ضعیف و سوءمدیریت خود را پنهان کنند، غافل از این‌که بی‌تدبیری آنها آنقدر عریان شده که به قول معروف نمی‌توان آن را زیر هیچ فرشی پنهان کرد. نگران‌کننده‌تر این‌که سوءمدیریت آنها به کاهش سرمایه‌های اجتماعی و افزایش بی‌تفاوتی در جامعه نیز دامن می‌زند، این روند بی‌شک اعضای جامعه را بیش از این روزها از یکدیگر دور می‌کند. ‌

مهارآتش با سرشاخه‌های بلوط

آتش‌سوزی‌ها در زاگرس هرسال بیشتر می‌شود؛ زیرا پارامترهایی که بر این روند تاثیر می‌گذارد هر سال افزایش می‌یابد، یعنی عواملی مانند افزایش تردد افراد درجنگل، دست‌اندازی،تخریب‌ها و خشکسالی.‌

علاوه براین، چون عوامل تخریب زاگرس همچنان به قوت خود باقی است، شرایط این اکوسیستم بیش از گذشته به سمت بیابانی‌شدن می‌رود. هنوز کشاورزی و دامداری حیات این جنگل‌ها را تهدید می‌کند‌ و به این ترتیب می‌توان گفت فرسایش شدید خاک و کاهش منابع آب شرایط را برای زاگرس سخت‌تر از گذشته کرده‌است.

البته نمی‌توان مانع عوامل طبیعی و اقلیمی شد‌‌ اما مدیریت منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور نیز برای مقابله با این جریان تخریب به روز نشده و سرعت عمل مدیران با سرعت تخریب تناسب ندارد. برای نمونه در تصاویری که از آتش‌سوزی زاگرس منتشر می‌شود هنوز شاهدیم نیروهای داوطلب با سرشاخه‌های بلوط آتش ‌را خاموش می‌کنند؛ بنابراین می‌توان گفت از تجهیزات و آموزشی که مدیران وعده‌اش را داده‌بودند، خبری نیست.

در این بین اگر از بالگرد حرف به میان می‌آید به نظرم فقط جنبه گزارش عملکرد را دارد. همچنین هنوز مدیران دستگاه‌های مختلف نتوانسته‌اند به تعامل و هم‌افزایی برسند. ‌مشکل جدی در این بین کمک نگرفتن از نیروهای متخصص است.متاسفانه برای به کارگیری نیرو، رابطه جایگزین ضابطه شده و برخی مدیران ترجیح می‌دهند افراد کارآمد خانه‌نشین شوند اما آشنایان آنها به کار مشغول باشند. به این دلایل است که آتش جنگل‌های با ارزشی همچون زاگرس هیچ‌گاه خاموش نمی‌شود.

 

هادی کیادلیری، دبیر مرجع ملی کنوانسیون تنوع زیستی کشور

آتش بدقولی به جان زاگرس

سال گذشته پس از آتش‌سوزی‌های گسترده جنگلی،‌ دولت وعده پیشگیری و تامین امکانات را داد ولی شعله کشیدن آتش در گچساران بطلان وعده‌ها را ثابت کرد

اگر از بلوط‌های نارک بپرسید،‌ اگر از درخت‌های خامی سوال کنید، حالشان بد است؛ خیلی بد، چون روزهاست دارند می‌سوزند،‌ از ۱۷ تیر تا امروز،‌ زیر این آفتاب سوزان،‌ پیش چشم مردمی که شعله‌های آتش جنگل‌های زاگرس را می‌بینند ولی دست‌شان خالی است. جنگل‌های بلوط گچساران، شش روز متوالی است که در محاصره آتش‌اند،‌ بلوط‌های زیادی سوخته‌اند و بلوط‌های بیشتری وحشت سوختن دارند؛ یک همیار طبیعت نیز که عاشق زاگرس بوده میان شعله‌ها جان داده است.

برآوردهای اولیه حکایت از سرایت آتش و عربده‌کشی شعله‌ها در ۴۰۰ هکتار عرصه جنگلی دارد؛ عرصه‌ای وسیع در استان بی‌امکانات کهگیلویه و بویر‌احمد که در آن زور مردانی که در میدان ایستاده‌اند از جنگلبان‌ها و محیط‌بان‌ها تا همیاران طبیعت، به وسعت آتش نمی‌رسد. عده‌ای می‌گویند ارتش باید وارد کار شود و نیروهای زبده و ورزیده جای مردم عادی را بگیرند؛ مردمی که گرچه دلشان برای زاگرس شعله‌ور می‌سوزد ولی به جز بیل و کلنگ و شاخه‌های خشک بادام و بلوط وسیله‌ای برای مهار آتش ندارند.

وضع در شهرستان گچساران، در جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت‌شده خامی اصلا خوب نیست. فرمانده یگان حفاظت منابع طبیعی استان به ایسنا حرف‌های ترسناکی زده است: نیروهای زیادی منتظر انتقال با بالگرد به ارتفاعات هستند اما فقط یک بالگرد آن هم بالگرد هلال‌احمر موجود است. نیروها خسته شده‌اند و برخی از آنها رفته‌اند.

بالگردها دوباره نیستند، مضحک است. همین خرداد گذشته بود که وقتی جنگل‌های بلوط زاگرس می‌سوختند، دولت وعده تجهیز امکانات اطفای حریق و پیشگیری از وقوع آتش‌سوزی در جنگل‌ها را داد. حالا که وقت عمل است اما نه بالگرد هست و نه امکانات. اوضاع درگچساران با یک ماه قبل، با روزهایی که جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده دیل می‌سوختند فرقی نکرده. اگر آن روز عبدالرضا یکی از اهالی روستای آب تیرک که همیار طبیعت است، تعریف می‌کرد که هر روز صبح فقط دو بالگرد، نیروهای مردمی و دولتی را به ارتفاعات می‌برد و این نیروها شب با پای پیاده از دل کوهستان برمی‌گشتند، هنوز هم وضع همین است، حتی بدتر.

گویی دولت در روزهای آخر مسؤولیت، محیط‌زیست را رها کرده، همان‌طور که نیروهای خسته و کلافه زاگرس را. دولت اما باید می‌ماند و نباید پا پس می‌کشید. دولت پس از آتش‌سوزی‌های گسترده سال پیش قول داده بود با اقدامات پیشگیرانه مانع از تکرار آتش‌سوزی‌ها شود اما سر عهد و پیمانش نماند. زاگرس اکنون حالش به‌قدری خراب است که هیچ عذر و بهانه‌ای حالش را خوب نمی‌کند. آتش با این سرعت و این طرز ناشیانه مهار هم که پیش برود جنگل‌های زاگرس و پوشش گیاهی منحصر به‌فردش دیری نمی‌گذرد که یکسره نابود می‌شود.

چرا آتش شعله کشید؟

شش روز سوختن برای جنگل کم نیست. شش روز می شود ۱۴۴ ساعت و ۸۶۴۰ دقیقه. هر دقیقه برای جنگلی که آتش به دامنش آویخته، مهم است و پرحادثه. جنگل‌های نارک، خامی، گناوه لری، فتح و مارین در گچساران بیش از ۸۰۰۰ دقیقه است که دارند در فقر امکانات می‌سوزند.

از معاون استاندار و فرماندار گرفته تا مدیرکل مدیریت بحران استان همه یک حرف را می‌زنند. آنها این‌که چرا آتش شعله کشیده و مهار نشده را ربط می‌دهند به عوامل طبیعی. محمد محمدی، مدیرکل مدیریت بحران کهگیلویه و بویراحمد این‌جمله را گفته است: وزش باد مانع کنترل آتش شده است.

کیومرث حاجی‌زاده، معاون عمرانی استاندار نیز به سه عامل اشاره کرده است: سخت‌گذر بودن، وزش باد و گرمای شدید، مهار آتش را دشوارتر کرده است.

علیرضا اتابک، فرماندار گچساران نیز اظهار‌نظر مشابهی کرده است: صعب‌العبور بودن منطقه، دمای بالای ۵۳ درجه، صخره‌ای بودن منطقه و وزش باد شدید روند کنترل و مهار آتش را کند کرده است.

غلامحسین حکمتیان، مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه و بویر‌احمد هم در گفت‌و‌گو با جام‌جم چند عامل موثر در خاموش نشدن آتش جنگل‌های بلوط را برشمرد: استان ما بسیار صعب‌العبور، با شیب‌های تند و شدید، پرتگاه‌های وحشتناک، پوشش گیاهی متراکم، دمای هوای بالا و وزش شدید باد است که همگی دست به دست هم داده و کنترل و مهار آتش را سخت کرده است.

طبق این گفته‌های دولتی همه چیز تقصیر هواست که گرم است، تقصیر باد است که تند می‌وزد و تقصیر جغرافیای منطقه است که کوهستانی است. بیرون از دایره دولتی‌ها اما گرچه گوشه‌چشم کارشناسان به این عوامل است ولی این عوامل در نگاه آنها فقط تشدیدکننده آتش است نه لزوما به‌وجود‌آورنده آن.

سال‌هاست که قرار دولت‌ها، به‌خصوص قرار دولت دوازدهم این است که با اقدامات پیشگیرانه مانع از شروع آتش شود. اگر بر اثر حادثه‌ای طبیعی یا انسانی نیز آتشی روشن شد و حریقی شکل گرفت، کارهای مقابله‌ای به‌قدری زود شروع شود که کار به فاجعه نکشد. ولی قول‌ها و وعده‌ها چون فراموش شده، حتی تامین حداقل امکانات و حداقلی‌ترین هماهنگی‌ها نیز لنگ مانده، آتش در جنگل‌های زاگرس به نقطه امروز رسیده، به بحران، به وخامت و روایت‌های پر‌آب چشم.

یکی از این روایت‌ها را احمد رحمانی،‌ عضو هیات علمی موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور نقل می‌کند. او در گفت‌وگو با ایسنا گرچه پذیرفته است که مهار آتش‌سوزی در مناطق زاگرسی به‌دلیل صعب‌العبور بودن منطقه و نبود راه دسترسی سخت است ولی می‌گوید اگر امکانات باشد، مهار آتش این همه دشوار نمی‌شود: برای مهار آتش‌سوزی در چنین مناطقی باید از تجهیزاتی مانند هلیکوپتر و هواپیماهای آب‌بر به حد کافی استفاده شود اما چون این امکانات وجود ندارد داوطلبان و نیروهای سازمان‌های مردم‌نهاد مجبورند وسایل و امکانات از‌جمله بیل و کلنگ و آب را با شرایط دشواری با الاغ به نیروهای اطفای حریق برسانند.

رحمانی تاسف می‌خورد و می‌گوید: متاسفانه در کشور ما به مسائل مربوط به منابع طبیعی و محیط‌زیست توجه کافی نمی‌شود؛ از این‌رو با وجود این‌که از امکانات و تجهیزات لازم برای مهار آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مراتع و حفاظت از منابع طبیعی برخورداریم اما در شرایط بحران از آنها محروم می‌مانیم.

تفسیر حرف این کارشناس این است که در کشورمان سازمان‌ها‌، نهادها و ارگان‌های مختلف بالگرد دارند ولی به وقت حادثه و ضرورت اعزام‌ها به اندازه‌ای کم و دیرهنگام است که بخش وسیعی از جنگل و مرتع طعمه آتش شده است.

اکنون شش روز است جنگل‌های نارک و منطقه حفاظت شده خامی در گچساران در حال سوختن است ولی تنها چهار بالگرد در این منطقه حضور دارد که هیچ‌کدام نیز بالگردهای تخصصی اطفای حریق نیستند. این حقایق را به‌خوبی می‌شود از گفته‌های محمد‌مهدی نوری‌آقا، رئیس مرکز کنترل و پشتیبانی اطفای حریق هوایی وزارت دفاع برداشت کرد: درحال حاضر چهار بالگرد در منطقه حضور دارند که دو فروند مجهز به بسکت تخصصی اطفای حریق هوایی با ظرفیت چهار تن آب هستند و در صورت نیاز یک بالگرد دیگر هم آماده اعزام به منطقه است.

قول‌هایی که فراموش شد

حالی که امروز زاگرس دارد روزی دیگر می‌تواند جنگل‌های هیرکانی و روزی دیگر جنگل‌های ارسباران داشته باشند. درواقع آتش در جنگل منحصر به زاگرس نیست اما زاگرس دارد بیشترین خسارت را از آتش‌سوزی‌های عمدی و غیرعمدی متحمل می‌شود. رسیدگی‌های دیرهنگام و روش‌های منسوخ و ناکارآمد مهار آتش نیز هر روز مشغول ضربه‌زدن به حیات جنگل‌هاست.

در این بین هر دولتی که سرکار می‌آید وعده‌هایی به نفع جنگل می‌دهد که با شنیدن آنها فرض بر این گرفته می‌شود که داستان تلخ آتش‌سوزی‌ها درجنگل‌های طبیعی و باستانی ایران به‌زودی تمام خواهد شد اما این دلخوشی‌ها و امیدواری‌ها مثل نقشی است که بر باد کشیده می‌شود چون وقوع هر آتش‌سوزی ثابت می‌کند که ما در همان جایی درجا می‌زنیم که قبلا ایستاده بودیم.

ماه پیش رضا بیانی، جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور از انتشار نقشه پیش‌بینی حریق در جنگل‌ها خبر داده و گفته بود که برخی از مناطق زاگرس به لحاظ ریسک آتش‌سوزی در شرایط بحرانی قرار دارند ازجمله کهگیلویه‌وبویراحمد، بخش های جنوبی فارس، کردستان، لرستان و شمال ایلام و به‌خصوص منطقه کبیرکوه که اولین موج گرمایی عراق از این منطقه وارد استان ایلام می‌شود.

یک ماه است که نقاط پرخطر به اسم مشخص شده‌اند و تجربه سال‌ها آتش‌سوزی درعرصه‌های جنگلی کشور نیز نشان داده با شروع فصل گرما همین مناطق‌اند که در پیشانی مبارزه با حریق جنگلی قرار می‌گیرند اما دست‌ها روی دست است و کاری که در شان اراضی وسیع و پرارزش جنگلی است، انجام نمی‌شود. مدیرکل منابع طبیعی کهگیلویه‌وبویراحمد نیز با این که در گفت‌وگو با ما سعی دارد به کارهای انجام‌شده بیش از کارهای انجام‌نشده اشاره کند از کمبود امکانات می‌گوید: امکانات استان برای اطفای حریق نسبت به سال های گذشته ۱۰۰درصد افزایش‌یافته ولی چون ۹۰درصد وسعت استان را عرصه‌های جنگلی و مرتعی اشغال‌کرده امکانات باید بیش از اینها برایش مهیا شود. در مورد زاگرس حتی باید در سطح کلان فکری شود چون این جنگل‌ها در جغرافیای چند استان گسترده شده است.

البته سال‌هاست که قرار بر شکل‌گیری همین نگاه ملی و کلان است که شوربختانه شکل نگرفته است. دیری نمی‌گذرد از زمانی که جانشین معاون امور جنگل سازمان جنگل‌ها از جلسه اواخر سال۹۹ با معاون‌اول رئیس‌جمهور خبر داد که در آن مقرر شد سند بوم‌سازگان زاگرس که سندی راهبردی برای حفاظت از جنگل‌های زاگرس است، نهایی شود. در همین جلسه آتش‌سوزی در جنگل‌ها و مشکلات تامین بالگردهای اطفای‌حریق نیز مطرح شد و اسحاق جهانگیری دستور داد هماهنگی‌ها برای تامین بالگردهای اطفای‌حریق سریع‌تر انجام شود.

اما چون بزرگان به رسم عادت فراموشکارند و طبق عادتی مالوف، هماهنگی‌های بین بخشی در کشورمان سخت شکل می‌گیرد این حرف‌ها و جلسات نیز به جایی نرسیده است.

محمد درویش، پژوهشگر و فعال محیط‌زیست هم در گفت‌وگو با ما ترجیح می‌دهد از بدعهدی‌ها و فراموشکاری‌ها بگوید: دولت حتی نتوانست شماره سه‌رقمی اعلام کند تا مردم آتش‌سوزی‌ها را زودتر اطلاع دهند پس چطور می‌تواند جنگل را نجات دهد؟ رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست هم که مدتی پیش گفته بود سرمایه‌گذاری برای اطفای‌حریق توجیه اقتصادی ندارد پس چطور می‌توان از بدنه دولت انتظار بیشتری برای حفظ جنگل داشت؟ برخی مدیران هم می‌گویند آتش‌سوزی جنگل طبیعی است چون وسعت منابع طبیعی کشور زیاد است اگر مقداری از جنگل در آتش بسوزد اتفاق حادی نیفتاده است. تحت‌تاثیر این نگاه می‌توان گفت سیاستمداران کشور به قول معروف برای منابع‌طبیعی و محیط‌زیست کشور تره هم خرد نمی‌کنند.

آمارهای شعله‌ور

آمارهایی که از عرصه‌های جنگلی نابودشده براثر آتش هر سال منتشر می‌شود آمارهای هولناکی است مخصوصا اگر درذهن داشته باشیم که کشورمان جزو کشورهای کم برخوردار از جنگل در جهان است. سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور آمارهایی را از وسعت آتش‌سوزی‌ها در سال۹۹ منتشرکرده که اگر حریق‌های جنگلی در سال‌های بعد نیز با همین وسعت ادامه داشته باشد دیری نخواهد گذشت که از جنگل‌های ایران چیزی جز زمین‌های لخت و عریان باقی نمی‌ماند.

براساس این آمار سال۹۹، ۲۱هزار هکتار از عرصه‌های جنگلی کشور(طبیعی و دست‌کاشت) درگیر حریق شدند که بیشترین آتش‌سوزی‌ها نیز در سالی که گذشت در ناحیه رویشی زاگرس و خلیج عمانی به وقوع پیوسته است.

آماری دیگر اما که منبع آن گروه برنامه‌ریزی و پشتیبانی تجهیزات مناطق حفاظت‌شده سازمان حفاظت محیط‌زیست است از آتش‌سوزی‌های امسال می‌گوید. براین‌اساس تاکنون ۳۱۱۸هکتار از مناطق چهارگانه تحت‌حفاظت محیط‌زیست گرفتار حریق شده‌اند که استان فارس با ۱۵۴۲هکتار، خوزستان با ۱۱۲۵هکتار، مازندران با ۱۳۱هکتار و کردستان با ۹۳هکتار به ترتیب استان‌هایی بوده‌اند که بیشتر از نقاط دیگر کشور با حریق دست‌وپنجه نرم کردند.

دور از امسال و پارسال نیز آتش تا توانسته اراضی جنگلی و مرتعی کشورمان را تهدید کرده است. براساس گزارش مرکز پژوهش های مجلس به‌طور متوسط سالانه ۱۶هزارو ۷۲۷ هکتار جنگل و مرتع در آتش می‌سوزد و از آنجا که مساحت شهر ساری ۳۵۰۰هکتار است، می‌توان گفت که سالانه پنج برابر مساحت این شهر،‌ جنگل در آتش می‌سوزد و از بین می‌رود.

براساس این گزارش از سال۸۶ تا ۹۸، ۲۴هزارو ۵۵۵ فقره آتش‌سوزی در عرصه‌های طبیعی کشور رخ داده که ۱۳هزار و ۵۱۸ فقره آن در جنگل‌ها و ۱۱هزارو ۳۷ فقره آن در مراتع بوده که موجب نابودی ۱۰۷هزارو ۵۵۷ هکتار جنگل و ۱۱۰هزار و ۳۵۸ هکتار مراتع شده است.

همچنین در ۱۳سال اخیر به‌طور متوسط در هر سال ۱۰۴۰فقره آتش‌سوزی در جنگل‌ها و نزدیک به ۴۸۹ فقره در مراتع اتفاق افتاده که به‌طور میانگین در هر سال ۸۲۷۳ هکتار از جنگل‌ها و نزدیک به ۸۴۹۰ هکتار از مراتع به‌واسطه شعله‌ور‌شدن آتش ازبین‌رفته است.

دراین میان گزارش‌ها حاکی است که جنگل‌های زاگرس از سال ۸۶تا۹۸ یعنی به مدت ۱۳سال کانون حریق‌بوده به‌طوری که ۷۰درصد آتش‌سوزی‌ها در ناحیه زاگرس رخ داده است.

مریم خباز

 

فاجعه بزرگ شروع شده است

مهدی آیینی

مهدی آیینی

هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بین‌المللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیش‌هایی که در گل و لای مدفون شده‌اند از فاجعه‌ای خبر می‌دهد که پیامدهایش بیش از گذشته گریبان دیگر کلانشهرها و حتی پایتخت را خواهد گرفت. پیش‌بینی این‌که توفان ریزگردها و سیل آوارگان زیست‌محیطی بیش از گذشته خواهد شد، کار سختی نیست؛ زیرا این روند بارها در کشور اتفاق افتاده و تاکنون مدیران نتوانسته‌اند چاره‌ای برای آن بیندیشند.

‌ شرایط این روزهای هورالعظیم بی‌شباهت نیست با آنچه چند سال پیش بر هامون گذشت. هامون که روزگاری به انبار غله ایران مشهور بود و سالانه حدود ۱۲هزارتن ماهی از آن برداشت می‌شد، امروز شوره‌زاری است که در آن نشانی از زندگی نمی‌توان یافت. آن دسته از بومیان منطقه که پای رفتن داشته، کوچ کرده و آنها که مانده‌اند با هزار و یک مشکل دست به گریبان هستند و توان رفتن ندارند.

چند سال پیش که برای تهیه گزارش به سیستان و بلوچستان رفته بودم با خانه‌هایی روبه‌رو شدم که در و پنجره‌هایشان را گل گرفته بودند. این خانه‌ها متعلق به افرادی بود که ناچار به مهاجرت شده بودند اما چون در برهه‌ای برخی مدیران تصمیم گرفته بودند با ممنوعیت اسباب‌کشی روند مهاجرت را آهسته کنند. اما برخی بومیان منطقه ترجیح می‌دادند درخانه‌هایشان را گل بگیرند و بدون اسباب و وسایل زندگی به کلانشهرهای اطراف مهاجرت کنند.‌

آمارهای قابل اعتمادی درخصوص مهاجرت آوارگان زیست‌محیطی در دسترس نیست، اما می‌توان گفت شرایط نامناسب زیست‌محیطی سبب شد در سال‌های ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵ هزار نفر از منطقه سیستان خارج شوند یا تا مدتی پیش تعداد گاوهای بومی سیستان در حاشیه دریاچه هامون بیش از ۹۰ هزار راس بود، اما اکنون در کل دشت سیستان حدود۲۰هزار راس گاو بومی وجود دارد. پیامدهای بی‌توجهی به تالاب هامون البته ادامه دارد. هنوز نیز اندک بومیان باقیمانده حاشیه هامون، سودای مهاجرت دارند و خالی از سکنه شدن این منطقه تهدیدهای امنیتی نیز درپی دارد، چراکه کم نیستند مهاجران غیرقانونی که در روستاهای متروکه ساکن شده‌اند.

آینده هورالعظیم بی‌شباهت به شرایط این روزهای تالاب هامون نیست و این واقعیت تلخی است که مدیران محیط‌زیست، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، وزات خارجه و وزارت نفت باید بیش از گذشته به آن توجه کنند، زیرا نجات هورالعظیم درگرو تعامل بین بخشی است. تا وقتی وزارت نیرو حقآبه کامل تالاب را نپردازد، نمی‌توان به نجات هور امیدوار بود. این وزارتخانه باید از رسیدن حقآبه به هورالعظیم اطمینان پیدا کند و تنها به بازکردن دریچه‌های سدهایش اکتفا نکند، زیرا بخش قابل‌توجهی از حقآبه در طول مسیر از سوی برخی کشاورزان برداشت می‌شود و به هورالعظیم نمی‌رسد. وزارت خارجه نیز باید با فعالسازی بحث دیپلماسی آب برای بهبود شرایط تالاب تلاش کند. مدیران سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز باید فراتر از شعار عمل کنند. به عبارت دیگر مدیران این سازمان باید به جای پرداختن به سیاست و حاشیه‌ها حقآبه تالاب‌های کشور را تامین کنند، چراکه تبعات ناشی از مرگ تالاب‌های کشور محدود به مسائل محیط‌زیستی نیست و با از بین رفتن تالاب باید منتظر افزایش آسیب‌های اجتماعی و تهدیدهای امنیتی نیز بود.

 

مدیریت نیستی محیط‌زیست

مهدی آیینی

مهدی آیینی

هفته محیط‌زیست از امروز در کشورمان شروع می‌شود و به همین مناسبت قرار است رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست امروز در نشستی خبری میزبان خبرنگاران این حوزه باشد. با توجه به پایان عمر دولت دوازدهم به نظر می‌رسد این نشست احتمالا آخرین جلسه پرسش و پاسخ رو در روی خبرنگاران با عیسی کلانتری در پارک پردیسان باشد. البته با توجه به عملکرد سازمان حفاظت‌محیط‌زیست و رویکرد دولت به این حوزه می‌توان گفت این نشست مانند اولین نشست خبری کلانتری پرحاشیه نخواهد بود.

سیزدهم شهریور ۹۶ بود که عیسی کلانتری به عنوان سکاندار سازمان حفاظت‌محیط‌زیست برای اولین بار مقابل خبرنگاران نشست و از برنامه‌هایش برای نجات محیط‌زیست کشور سخن گفت. سخنانی که این روزها و پس از چهارسال می‌توان گفت بیشترشان از مقام وعده و سخن فراتر نرفته است.

عیسی کلانتری، پیش از ورود به سازمان حفاظت‌محیط‌زیست نیز همواره ادعا می‌کرد دغدغه اصلی‌اش آب است. به همین دلیل وقتی در اولین نشست خبری با مطرح کردن اعداد و ارقامی از نامناسب بودن شرایط منابع آب کشور گفت، تاکید کرد ۷۰درصد از وقتش را در قامت رئیس سازمان حفاظت‌محیط‌زیست به بهبود شرایط منابع آب کشور اختصاص خواهد داد. او  مشکلاتی مانند حفظ گونه‌های جانوری و گیاهی را در برابر آب مسائلی فرعی می‌دانست. به همین دلیل این روزها که شرایط منابع آب کشور به دلیل خشکسالی و سوءمدیریت ناگوارتر از گذشته شده است می‌توان گفت عیسی کلانتری نه فقط مساله تنوع زیستی را به حاشیه برد، بلکه برای بهبود شرایط منابع آب کشور نیز قدمی جدی برنداشت، زیرا اکنون بسیاری از تالاب‌های کشور به دلیل تامین نشدن حقابه در شرایط نامناسبی قرار دارند. این رویکرد عیسی کلانتری سبب شد حفظ تنوع زیستی نیز برای بسیاری از مدیران استانی از اولویت خارج شود. دراین میان شرایط برای محافظان طبیعت نیز آن‌طور که باید بهبود پیدا نکرد، هنوز تعداد محیط‌بانان کشور حدود ۳۵۰۰ نفر برآورد می‌شود و آنها از نبود تجهیزات و مناسب نبودن حقوق‌شان گلایه دارند.

مساله دیگری که عیسی کلانتری در اولین نشست خبری روی آن دست گذاشت اهمیت تعامل مدیران سازمان با خبرنگاران بود. اما در عمل در روابط‌عمومی سازمان حفاظت‌محیط‌زیست رویکرد دیگری در جریان بود. سیاست مدیر روابط‌عمومی پیشین این سازمان که تا اواخر فروردین امسال مشغول به کار بود، رویکردی نبود به‌جز حذف خبرنگاران منتقد، اپوزیسیون خواندن آنها و اجرای پروژه‌های محیط‌زیست بدون حضور خبرنگاران. رویکردی که سبب شد دسترسی خبرنگاران این حوزه به اطلاعات و مدیران این سازمان بیش از گذشته دشوار شود.

حدود چهارسال پیش عیسی کلانتری در اولین نشست خبریش با صراحت اعلام کرد توان پاسخگویی او به مسائل علمی محیط‌زیست حدود ۵درصد است. او می‌خواست این ضعف را با دانش متخصصان این حوزه و جامعه دانشگاهیان برطرف کند اما شرایط کنونی محیط‌زیست کشور نشان می‌دهد او این وعده را نیز آن‌طور که باید اجرایی نکرد. به همین دلیل باید امیدوار بود اگر در دوران مدیریت عیسی کلانتری گرهی از مشکلات محیط‌زیست کشور باز نشده است، دست‌کم او امروز از این بگوید که توان پاسخگویی‌اش به مسائل محیط‌زیست دو رقمی شده است.

بالا