آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهدی آیینی (برگ 5)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : مهدی آیینی

اشتراک به خبردهی

زاگرس بیابان می‌شود | زوال زاگرس شوخی نیست!

رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست علوم و تحقیقات معتقد است زاگرس در حال تبدیل شدن به بیابان است

جنگل‌های زاگرس‌ سال‌هاست خالی از حیات وحش شده ‌ و شرایط در این جنگل‌ها آنقدر بحرانی است که طغیان آفات و بیماری درختان بلوط  را یکی یکی می‌خشکاند تا زوال این اکوسیستم عریان‌تر از همیشه اتفاق بیفتد. این شرایط سبب شده کارشناسان هشدار بدهند که اگر عواملی مانند کشاورزی، دامداری و قاچاق چوب در این منطقه کنترل نشود، طغیان آفات و بیماری شتاب بیشتری می‌گیرد و جنگل‌هایی که منبع ۴۰درصد آب شیرین کشور است، خیلی زود به بیابان بدل می‌شود. در ادامه همه این مسائل را با دکترهادی کیادلیری، رئیس دانشکده منابع طبیعی و محیط زیست علوم و تحقیقات در میان گذاشته‌ایم. او نیز معتقد است مسؤولان تخریب و زوال زاگرس را به شوخی گرفته‌اند.

تخریب اکوسیستم در زاگرس شدت گرفته است، شرایط این جنگل‌ها را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

مساله در زاگرس صرفا خشکیدگی درخت نیست و ما شاهد این هستیم که اکوسیستم زاگرس سال‌هاست دچار زوال شده است و به سمت فرو پاشی می‌رود. در این بین عوامل مختلفی نقش دارد.‌ بخشی ازعوامل شرایط را آماده می‌کند، برای نمونه سال‌هاست که در جنگل‌های زاگرس بهره برداری انجام می‌شود. از کشاورزی گرفته تا دامداری و برداشت چوب. این عوامل آنقدر‌ به اکوسیستم فشار آورد که شرایط برای طغیان‌ بیماری و آفت فراهم شد.

در این اکوسیستم آفات‌ برگ‌خوار به درختان تحت استرس حمله می‌کنند و به این ترتیب درختان را وارد پروسه مرگ می کنند. ‌ هر درختی دو یا سه بار بیشتر بی‌برگی را تحمل نمی کند، چون  عملا فتوسنتز درخت دچار مشکل می‌شود به این شکل دیگر کربوهیدراتی ساخته نمی شود و تنفس درخت پایان می‌پذیرد. به این  ترتیب حشراتی مانند چوب‌خوارها پدیدار می شوند و دیگر نمی‌توان کاری انجام داد.

‌این روزها شاهد طغیان آفات چوب‌خوار در زاگرس هستیم. برخی معتقدند می‌توان با آفات چوب‌خوار مبارزه کرد. به نظر شما این امر امکان پذیر است؟

با توجه به شرایط  و توانایی ما این ادعا ‌امکان پذیر نیست. به همین دلیل باید تاکید کرد در مرحله‌ای که شاهد شیوع آفت برگ‌خوار هستیم  باید برای مقابله استراتژی کوتاه مدت تعریف کرد و در ‌ بلند مدت نیز به این فکر باشیم که عواملی که تعادل اکوسیستم را برهم زده است،‌ مانند کشاورزی، دامداری و  برداشت چوب رفع شود.‌

با توجه به اینکه از سال‌ها قبل درباره بیماری زغالی بلوط نیز هشدار داده می‌شد. اکنون چه بیماری و آفاتی در این اکوسیستم شایع شده است؟

بیماری زغالی بلوط  و سوسک‌های چوب خوار نیز عوامل ثانویه هستند و به درختانی که تحت استرس و بیمار هستند حمله می‌کنند‌. انواع آفت برگ‌خوار و چوب خوار و بیماری‌ها در زاگرس شایع شده است. که البته در هر منطقه متفاوت است. اگر بخواهیم همه آنها را نام ببریم‌ به فهرست بلند بالایی نیاز است، مانند  آفت جوانه خوار بلوط ، پروانه سفید بلوط و پروانه ابریشم باف و بیماری‌هایی مانند بیماری زغالی.

‌مجموعه‌ای از عوامل دست به دست هم داده و زمینه را برای زوال زاگرس فراهم کرده‌اند‌، چراکه ما عواملی مانند حیات وحش را که منجر به تعادل اکوسیستم می شود، از بین برده‌ایم. بنابراین در آینده نزدیک زاگرس بیابانی می‌شود و جنگل‌های هیرکانی نیز به سرنوشت زاگرس دچار می‌شود.

با این حال  چرا‌ آمار دقیقی از مناطق آلوده به بیماری و آفات ‌ از سوی نهادهای مسؤول اعلام نمی شود؟

آمارها در این حوزه یا مطرح نمی شود یا اشتباه است. براساس آماری که سازمان منابع طبیعی اعلام کرده است در ۱۵ سال اخیر روزانه ۵۰۰هکتار از سطح جنگل‌ها و مراتع ما کم شده است.  در حوزه آمارهای جنگل مجهول‌های زیادی وجود دارد. این درحال است که برای برنامه ریزی مناسب به آمار قابل اعتماد نیاز است‌.

به نظر شما آمارها در این حوزه به دلیل شرایط نامناسب جنگل‌ رسانه‌‌ای نمی شود یا اصلا تهیه آمار جزو اولویت‌های نهادهای مسؤول نیست؟

با فناوری‌هایی که اکنون در دسترس است، می توان اطلاعات مناسبی درباره شرایط جنگل‌های کشور تهیه کرد. برای نمونه از طریق عکس‌های هوایی و اطلاعات ماهوره‌ها می‌توان اطلاعات لازم در خصوص سطح و مساحت جنگل را به دست آورد. علاوه براین ‌اداره منابع طبیعی  در همه استان‌های کشور فعال است و مدیران و کارشناسان‌ ادارات می‌توانند اطلاعات لازم را به دست بیاورند.

با این وجود ما زمانی متوجه طغیان آفات و بیماری‌ها می‌شویم که سطح وسیعی از جنگل‌های کشور آلوده شده باشد.

مشکل بزرگی که ما برای مقابله با آفات و بیماری با آن رو به رو هستیم بی‌توجهی بحث مانیتورینگ، کنترل و پایش است. به عبارت دیگر ما زمانی به مقابله با آفات و بیماری‌ها می پردازیم که طغیان کرده باشد. ‌این درحالی است که با پایش مناسب و به موقع باید شدت شیوع آفات، نوع گونه‌هایی که تحت تاثیر قرار گرفته‌اند و پارامترهای دیگر را مشخص کرد. اما در کشورمان ما اصولا مدیریت پیوسته و منظمی در این حوزه نداریم و مساله آفات و بیماری را به شوخی گرفته‌ایم و این بی ‌توجهی هزینه زیادی را به کشور تحمیل می‌کند. برای نمونه جوانه خوار بلوط که در زاگرس شایع شده است می‌تواند تا دو متر مکعب در هکتار کاهش رویش ایجاد کند. مثلا اگر ۲۰هزار هکتار را آلوده کند. سبب کاهش ۴۰هزار متر مکعب چوب می‌شود. ‌

اگر بخواهید مشکلات زاگرس را طبقه بندی کنید به کدام مسائل می پردازید؟

در جنگل‌های زاگرس یکسری عوامل شرایط را برای طغیان آفات و بیماری مهیا کرده است، مانند کشاورزی، دامداری و تغییر اقلیم. در این بین‌ عوامل دیگری زوال را شروع کرده‌اند، مانند آفات برگ‌خوار بعد از حمله این آفات اگر اقدامی صورت نگیرد با پدیدار شدن چوب‌خوارها اکوسیستم وارد پروسه مرگ می‌شود. در واقع حتی اگر ما حشرات چوب‌خوار‌ و بیماری زغالی را از بین ببریم، اکوسیستم به حالت اول بر نمی‌گردد، چراکه حفاظت معنای خود را از دست داده است. بنابراین باید برای سالم سازی اقدام کرد که هزینه بسیاری دارد.‌

باتوجه به این شرایط برای نجات زاگرس باید چه راهکاری را در پیش گرفت؟ ‌

باید روی پیش آگاهی کار کنیم. یعنی در خصوص مشکلات اکوسیستم‌های داخلی و اکوسیستم‌های مشابه در کشورهای همسایه بررسی‌هایی انجام بدهیم. این پیش آگاهی به ما کمک می‌کند که وضعیت آینده اکوسیستم را پیش‌بینی کنیم. در واقع اگر بتوانیم شرایط آینده را پیش‌بینی کنیم می‌توانیم برای پیشگیری اقدامات مناسبی انجام دهیم. اما تجربه نشان داده به این مسائل توجهی نمی شود‌. در این بین تغییر زیاد مدیران نیز به شرایط مدیریت نامناسب اکوسیستم‌های کشور دامن می زند.

برای برنامه بلند مدت چه باید کرد؟

برای نجات زاگرس ‌باید فشارهای معیشتی را در این منطقه حذف کرد. یعنی با اشتغالزایی و تامین سوخت مناسب مانع قاچاق چوب و زغال شد. علاوه براین باید دام مازاد را نیز از این منطقه خارج کرد. ‌ در زاگرس ۳۶ میلیون راس دام وجود دارد که فقط ۱۶میلیون راس آن مجاز است. اما آ‌یا ‌ وزارت  جهاد کشاورزی که مسؤول تامین پروتئین ‌و  مسؤول خروج دام مازاد از این منطقه است برای این مهم کاری انجام می‌دهد؟ در واقع باید گفت برای بهبود شرایط زاگرس نیاز به انجام اقدامات هماهنگ و مناسبی است.

علاوه بر وجود دام مازاد در حدود یک میلیون هکتار از عرصه‌های زاگرس کشاورزی انجام می شود. این درحالی است که کشاوزری مانع زادآوری آینده جنگل می‌شود‌. به این ترتیب وقتی استفاده ما از اکوسیستم بسیار بیشتر از توانایی اکوسیستم برای احیا باشد. اکوسیستم دچار فروپاشی می‌شود.

اگر شرایط به همین شکل  ادامه پیدا کند، آینده‌ای برای زاگرس می توان در نظر گرفت؟

شرایط در زاگرس به سمت تخریب کامل می‌رود و می توان گفت زاگرس در حال بیابانی شدن است. ‌ افزایش آتش‌سوزی‌ها در این منطقه نیز گواهی بر این شرایط است‌.‌

پس از فروپاشی زاگرس مسائل اجتماعی زیادی نیز به وقوع خواهد پیوست.

بله. با مسائلی مانند مهاجرت و کمبود آب مواجه خواهیم شد. وقتی به ارزش گذاری کارکردهای اکوسیستم بپردازیم، تبعات این بی‌توجهی بیشتر مشخص می‌شود. نباید فراموش کرد که ۴۰درصد آب شیرین کشور از زاگرس تامین می‌شود. این جنگل‌های زاگرس است که مانع نفوذ گرد و غبار به برخی استان‌ها می‌شود‌ و تا حدودی دمای هوا را تعدیل می‌کند‌. بنابراین با فروپاشی زاگرس دست‌کم باید منتظر افزایش تعداد آوارگان محیط زیستی و کاهش منابع آب بود.

 

مهدی آیینی

 

 

توفان بی‌خبری از بیابان‌زایی در کشور | افول سازمان منابع طبیعی

معاون پژوهشی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران از فراموش شدن برنامه‌های مقابله با بیابان‌زایی می‌گوید

در گزارش‌های سازمان هواشناسی گرد و غبار به پای ثابت پدیده‌های غالب جوی کشور بدل شده است و به نظر می‌رسد تلاش‌های دستگاه‌های مسؤول برای کنترل کانون‌های داخلی و خارجی گرد و غبار راه به جایی نمی‌برد. این درحالی است که کاهش میزان بارش‌ها و افزایش دما نیز از ناگوارتر شدن شرایط و افزایش گرد وغبار حکایت دارد.
مهار کانون‌های گرد وغبار اولویت کشورهای همسایه ما نیست. در این شرایط  تغییر اقلیم و سوء مدیریت نیز زمینه را برای افزایش وسعت کانون‌های داخلی گرد و غبار فراهم کرده است. اتفاقی که به طور حتم شرایط زندگی را برای بسیاری از شهروندان سخت‌تر ‌می‌کند. در ادامه درباره این مسائل و راهکار‌های کنترل آن با دکتر شیرین محمدخان، معاون پژوهشی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران گفت‌وگو کرده‌ایم.  آن طور که او می‌گوید فقط یک ایستگاه سنجش رسوبات بادی در کشور وجود دارد و بی‌توجهی به مساله بیابان‌زایی ‌سبب شده ما درک درستی از شرایطی که درحال شکل گرفتن است، نداشته‌ باشیم و اگر این رویکرد ادامه‌ پیدا کند در نهایت  وضعیت آنقدر ناگوار خواهد شد که دیگر نمی‌توان با آن مقابله کرد.

 

شاهد افزایش پدیده گردو غبار در کشور هستیم. آیا این روند ادامه پیدا می‌کند؟ ‌ ‌  

با توجه به اینکه ‌ تغییرات اقلیمی، کاهش نزولات ، افزایش دما و در نهایت کاهش رطوبت را شاهد هستیم، می‌توان گفت اگر‌ اقدامات مناسبی را انجام ندهیم، شرایط بدتر می‌شود. در سال‌هایی که میزان نزولات جوی افزایش پیدا کند مشکل‌ گرد و غبار کم می‌شود. اما وقتی نزولات کاهش می‌یابد، گرد وغبار بیشتر می‌شود. ‌مساله اینجاست که ما شاهد کاهش نزولات و افزایش دما ‌هستیم. بنابراین ‌اگر مدیریتی درخور این شرایط ‌نداشته باشیم، وضعیت نامناسب‌تر می‌شود.

برای مقابله با این شرایط چه اولویت‌هایی باید داشته باشیم؟

مقابله با پدیده گرد و غبار نباید محدود به زمان مشخصی شود. به عبارت دیگر هنگام ترسالی مقابله با مسائلی مانند بیابان‌زایی را نباید فراموش کنیم. برای نمونه در چند سال گذشته ‌که تقریبا ترسالی داشتیم. آن طور که باید به فکر مدیریت گرد وغبار نبوده‌ایم. این درحالی است که وقتی‌ وضعیت بارش‌ها بهبود می‌یابد، می‌توانیم اقدام مناسبی انجام دهیم. علاوه بر این برای مقابله با گرد وغبار باید با کشور‌های همسایه‌ نیز تعامل بیشتری داشته باشیم.

 برای مدیریت  کانون‌های گرد و غبار داخلی چه باید کرد؟

برای مقابله با گرد وغبار در هرمنطقه باید نکات خاصی را رعایت کرد و نمی‌توان برای همه مناطق یک نسخه پیچید‌‌. مشکل اینجاست که در سال‌های اخیر ‌ سازمان منابع طبیعی افول ‌کرده، برای نمونه تعداد طرح‌ها و سطح زیرکشت آنها برای مهار کانون‌های گرد وغبار کاهش داشته است. بنابراین سازمان منابع طبیعی باید احیا شود.
‌‌علاوه بر این در سازمان‌ منابع طبیعی باید از نظر کارشناسان نیز استفاده شود تا بتوان تصمیم‌های مناسبی گرفت. بی‌توجهی به این مسائل سبب شده در طول حدود ۱۰ سال گذشته وسعت ‌کانون‌های بحرانی گرد و غبار به طرز قابل توجهی ‌‌ افزایش پیدا کند. بنابراین برای مقابله با گرد وغبار سازمان منابع طبیعی باید برنامه مناسبی داشته باشد. البته برای اجرای این برنامه‌ها باید اعتبار مناسبی نیز در نظر گرفته شود. علاوه بر این موارد باید نظارت و ارزیابی هم در دستور کار قرار گیرد تا برنامه‌ها به طول کامل اجرا شود‌.

‌ چقدر از مساحت کشورمان تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد؟

‌بر اساس آمارهای اعلامی از سوی سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور حدود صد میلیون هکتار از اراضی کشور تحت تاثیر بیابان‌زایی و تخریب اراضی است.

پژوهش‌هایی که در این خصوص انجام شده مربوط به چه زمانی است؟

این پژوهش‌ها مربوط به دهه گذشته است.

مطالعات ما در خصوص بیابان‌زایی چرا به روز نیست؟ و این بی‌توجهی چه تبعاتی برای ما خواهد داشت؟

ما به عنوان کشوری که  بخش قابل توجهی از اراضی آن تحت تاثیر فرسایش بادی و بیابان‌زایی است‌ فقط یک ایستگاه سنجش رسوبات بادی داریم که ‌ اطلاعات این ایستگاه به لحاظ قدمت کم چندان قابل استفاده نیست. از سوی دیگر این مطالعات بسیار پر هزینه است. ولی بودجه مناسبی برای پژوهش وجود ندارد.

نبود ایستگاه سنجش رسوبات بادی چه هزینه‌ای به کشور تحمیل می‌کند؟

به طور کلی برای مدیریت یک مساله، باید شناخت درستی از آن به دست آورد. این مساله درخصوص بیابان‌زایی نیز صدق می‌کند‌. ما باید بدانیم چقدر از مساحت کشور تحت تاثیر فرسایش بادی است و بیابان‌زایی‌ به چه ترتیبی گسترش پیدا کرده است. در واقع اگر ‌ از شرایط درک درستی نداشته باشیم، زمانی فرا می‌رسد که وضعیت آنقدر بحرانی می‌شود که دیگر نمی‌توان با آن مقابله کرد.

این مسایل سبب شده که ما حتی ندانیم که مساحت کانون‌های داخلی گردو غبار چقدر است.

پژوهش نیاز به بودجه و اعتبار دارد. اما اعتبارات لازم به امر پژوهش تخصیص داده نمی شود. براساس قانون باید یک درصد از اعتبارات  به پژوهش اختصاص پیدا کند. اما به این مهم توجه نمی‌شود. ‌فراموش نکنیم  اساتید ما ۳۰ سال پیش نسبت به گرد و غباری که اکنون به تهران رسیده است، هشدار می‌دادند‌.

  نبود اطلاعات حتی سبب شده است که مقامات ترکیه نسبت به اعتراض‌های مدیران ما بی‌توجه باشند و  سیاست‌های نامناسب خود در حوزه آب را با جدیت بیشتری دنبال کنند.

برای کمک به رفع این مشکل اساتید فعال در حوزه گرد و غبار در‌ دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران کمیته تخصصی را تشکیل داده‌اند تا اطلاعات مورد نیاز در این خصوص را در اختیار مسئولان قرار دهند.

اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از امضای تفاهم نامه ای با سوریه و عراق  برای کنترل منابع گرد و غبار ‌ خبرداده است.  به نظر شما ‌آیا امضای تفاهم نامه بدون توجه به نقش ترکیه  تاثیری در کاهش گرد و غبار دارد؟

نقش ترکیه در منطقه در خصوص ریزگردها قابل توجه است، چون با سد سازی ترکیه، ورودی دجله و فرات کاهش پیدا کرده است. ‌ این مساله‌‌ای است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. اما اینکه چقدر می‌شود ترکیه را مجاب کرد تا سیاست‌هایش را تغییر دهد؟ مشخص نیست. بنابراین با توجه به اینکه کشورهایی مانند ایران و عراق در خصوص مدیریت منابع آب اشتباه‌های زیادی دارند به نظر می‌رسد رسیدگی به این مشکلات اگر در اولویت قرار  گیرد بهتر است، چون در دسترس‌تر هستند. در واقع  همزمان یا بعد از رفع این مشکلات می‌توان به ‌نقش ترکیه پرداخت.

برخی معتقدند سد سازی سبب بروز مشکلات جدی در کشور شده است با این حال هنوز برخی مدیران بر ساخت سد اصرار می‌کنند مثل سد مارون۲ به نظر شما سد سازی‌ها در کشور چقدر سبب تخریب سرزمین شده است؟

به نظرم سد سازی‌های بی‌رویه در ایران، تاثیرات مخرب جدی  بر محیط زیست کشور گذاشته است. در کشوری که حدود ۷۰درصد آب در دسترس، تبخیر می‌شود و همچنان دما در حال افزایش است، کمترین صدمه‌ای که ما به محیط طبیعی خود وارد کرده‌ایم کاهش آب در دسترس است.

آبخیزداری‌های انجام شده در کشور را  چقدر علمی می‌دانید؟ آیا مانند سد سازی دچار اشتباه شده‌ایم؟

هرچند به  دلیل مکان‌یابی نامناسب، استفاده از روش‌های نادرست و از همه مهم‌ تر نبود نظارت بر طرح‌های آبخیزداری مشکلات زیادی در این بخش داریم، ولی از نظر مشکلات ایجاد شده به هیچ وجه با سد سازی قابل مقایسه نیست.

 

مهدی‌ آیینی  

 بیابان‌زایی با سرعت یک میلیون هکتار در سال

هر سال حدود یک میلیون هکتار به وسعت  کانون‌های بحرانی فرسایش بادی‌ ‌در عرصه‌های بیابانی‌ کشور اضافه می‌شود

«عبور از خشکسالی با مشارکت همگانی» این شعاری است که امسال برای روز جهانی مقابله با بیابان‌زایی در نظر گرفته شده است، شعاری که نشان می‌دهد شرایط در بسیاری ازکشورهای جهان نامناسب است و کلید برون رفت از این مساله به مشارکت‌ همه جانبه نیاز دارد. به مناسبت این روز با وحید جعفریان، مدیرکل دفتر امور بیابان سازمان منابع‌طبیعی کشور گفت‌وگو کرده‌ایم. او معتقد است روند بیابان زایی در کشورمان سرعت گرفته است و هر سال حدود یک میلیون هکتار به وسعت  کانون‌های بحرانی فرسایش بادی‌ ‌در عرصه‌های بیابانی‌ کشور اضافه می‌شود.

 

  چقدر از مساحت کشورمان تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد؟

‌ براساس نتایج مطالعاتی که ‌ ایران به کنوانسیون مقابله با بیابان زایی ارائه کرده است، حدود ۱۰۰ میلیون هکتار از  عرصه های کشور و به عبارت دیگر ‌دست‌کم دو سوم کشور تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد.

این مطالعات حدود ۱۰ سال پیش انجام شده است، اطلاعات به روزتری در اختیار ندارید؟‌

براساس مطالعاتی که از سوی دانشگاه تهران انجام شده است ، می‌توان گفت ۸۸درصد از سطح کشور متاثر از بیابان‌زایی است. علاوه براین مطالعه دیگری نیز اخیرا  توسط‌ مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور انجام شده است که براساس آن قلمرو مناطق بیابانی کشور ‌حدود ۹۰ میلیون هکتار است.  افزون بر این می‌توان گفت به طور میانگین در یک دهه گذشته  وسعت کانون‌های بحرانی فرسایش بادی‌ کشور درعرصه‌های بیابانی‌  هر سال حدود یک میلیون هکتار بیشتر شده است.

برنامه‌های مقابله با بیابان‌زایی چه شرایطی دارد؟ 

‌در برنامه ششم‌ توسعه فعالیت‌های مرتبط با کنترل کانون‌های بحرانی فرسایش بادی در بخش بیابان حدود ۳۰۰هزار هکتار در سال است. در واقع در این مناطق ‌ پروژه‌هایی مانند نهال‌کاری، مدیریت هرز آب و کنترل چرای دام و احداث باد شکن انجام‌ می‌شود.

بنابراین دست‌کم هر سال ۷۰۰هزار هکتار به وسعت این کانون‌های بحرانی اضافه می‌شود و تلاشی برای مهار آنها انجام نمی‌شود؟

این مساله سبب شده مسوولان سازمان منابع طبیعی همواره در خواست داشته باشند که به منابع اعتباری سازمان توجه ویژه‌ای شود‌، چراکه اگر ‌مقابله با بیابان‌زایی بموقع انجام نشود سبب تحمیل هزینه‌های بیشتری به کشور می‌شود‌.برای نمونه با اقدامات مناسب و بموقع می‌توان سبب کاهش مهاجرت به دلیل تخریب سرزمین شد.

به بحث مهاجران محیط‌زیستی اشاره کرده‌اید. سال‌هاست که ساکنان استان‌هایی مانند سیستان و بلوچستان و کرمان و خراسان جنوبی به دلیل شرایط نامناسب ناچار به مهاجرت به استان‌های شمالی می‌شوند. به نظرتان شرایط در  این استان‌ها ‌ مناسب است؟

اگر بیابان‌زایی را کاهش توان رویشی خاک در نظر بگیریم باید گفت در شمال کشور نیز بیابان زایی اتفاق می‌افتد، چراکه وقتی جنگل‌های شمال را تخریب و به ویلا تبدیل می‌کنیم یا ‌ کشاورزی ناپایدار انجام می‌دهیم. در حال بیابان‌زایی هستیم.

براساس تعریف جدید کنوانسیون مقابله با بیابان‌زایی ‌شرایط  تخریب سرزمین در کشورمان چگونه است؟

‌براساس تعریف این کنوانسیون‌بیابان‌زایی یعنی تخریب سرزمین در مناطق خشک، نیمه خشک و خشک نیمه مرطوب‌ تحت تاثیر عوامل طبیعی و انسانی. براساس این تعریف‌ شاید فقط بخش‌های کوچکی از مناطق شمالی کشور تحت تاثیر عوامل بیابان‌زایی نباشد. علت تاکید بر مناطق خشک و نیمه خشک نیز این است که شرایط بازسازی در این مناطق به مراتب سخت‌تر است. ‌برای نمونه در چنین مناطقی اگر با کشاورزی ناپایدار سبب شور شدن زمین شویم یا با چرای مفرط دام ‌به ‌پوشش گیاهی‌ آسیب بزنیم. بازگشت به شرایط اول ‌اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است.‌‌

عوامل زیادی در این بین تاثیر دارد از سوء مدیریت تا تغییر اقلیم. چه عوامل دیگری به افزایش بیابان‌زایی در کشور دامن می‌زند؟

ریشه بنیادین بیابان‌زایی نحوه مدیریت منابع آب است. در واقع در خیلی از کشورهای دنیا نبود بی‌توجهی به تامین حقابه عرصه‌های مختلف علت اصلی از بین رفتن پوشش گیاهی است که ‌ به دنبال آن کانون‌های  گرد و غبار و ماسه‌های روان شکل می‌گیرند. علاوه بر این افت سطح آب‌های زیرزمینی سبب می‌شود بسیاری از گونه‌های جانوری نیز از بین بروند.

آیا می‌توان با احیای پوشش گیاهی مانع تخریب بیشتر این مناطق شد؟

بهبود شرایط در مناطق تخریب شده کشورمان بسیار دشوار یا غیر ممکن است. برای نمونه می‌توان کهور بومی ایران را مثال زد. جنگل‌های انبوهی از این گونه برای سال‌ها در‌‌ مناطق بیابانی کشور مانند ریگان کرمان دیده می‌شد. این درخت‌ها طی هزاران سال ریشه های عمیقی پیدا کرده بودند. اما به دلیل افت بیش از حد سطح آب‌های زیرزمینی این درختان از بین رفتند.

این درحالی است که با کاشت دوباره این درختان دیگر نمی‌توان  به پوشش گیاهی پایدار رسید. به عبارت دیگر اگر سال‌های سال نهال این درختان را آبیاری کنیم. دیگر شرایط پیشین تکرار نمی شود، چراکه زیست‌بوم را از دست داده‌ایم.

دراین بین نمی توان نقش مسائل اقتصادی و اجتماعی را نادیده گرفت.

بحث بیابان‌زایی ‌موضوعی چند وجهی است و مسائل اقتصادی و اجتماعی را نیز در بر می‌گیرد. برای نمونه شرایط نامناسب اقتصادی و افزایش بهای چوب درخت تاغ در برخی مناطق سبب شد اهالی اقدام به قطع این درختان بکنند. این درحالی است که آنها می‌دانستند با از بین رفتن این درختان شرایط برای طغیان توفان گرد و غبار مهیا می‌شود‌. در واقع بیابان‌زایی ‌چرخه‌ای معیوب است که آرام آرام شکل می گیرد.‌ اما سرعت و آثار آن بیشتر می‌شود؛ درست مانند ‌یک گلوله برفی.

چگونه می‌توان مانع تخریب بیشتر سرزمین شد؟

باید برای افزایش آگاهی در بین‌ شهروندان و مسؤولان تلاش کرد. به عبارت دیگر درک بهتر جامعه جهانی از موضوع تخریب سرزمین و اهمیت حفظ طبیعت می‌تواند سبب بهبود شرایط شود. هرچند این آگاهی نسبت به سال‌های گذشته افزایش پیدا کرده و اکنون بسیاری از شهروندان برای حفظ محیط زیست مطالبه‌گری می‌کنند.‌ اما هنوز تا رسیدن به حد مطلوب فاصله داریم.‌

آیا برای مقابله با بیابان‌زایی روش‌های سازمان منابع طبیعی به روز می‌شود؟

تکنیک و روش‌ها‌ی‌ مدیریت سرزمین در حوزه پیشگیری‌ متحول شده است. برای نمونه در دو سال گذشته با بهره‌گیری از ظرفیت دانشگاه‌ها و شرکت‌های دانش بنیان تولید طیف‌های متنوعی از خاک‌پوش‌ها را که می‌توان از آنها برای‌ تثبت ماسه‌های روان استفاده کرد، در دستور کار قرار داده‌ایم. با همکاری دانشگاه آزاد نیز مالچ بنتونیت را در عرصه‌های مختلفی به شکل آزمایشی امتحان کردیم. علاوه براین انواع مالچ‌های پلیمری و ‌مبتنی بر دانش نانو را  نیز در مناطق مناسبی آزمایش کرده‌ایم.‌‌ تثبیت تپه‌های ماسه‌ای به کمک مواد مازاد کشاوزی مانند ساقه‌های برنج، گندم و نی نیز در دستورکار قرار گرفته است. ‌

 در سازمان منابع طبیعی چقدر از مالچ‌ نفتی استفاده می‌شود؟

براساس ملاحضات بسیار سختگیرانه‌ای که داریم کمتر از ‌مالچ‌های نفتی استفاده می‌کنیم. برای نمونه ‌وسعت ماسه‌زارهای کشور حدود ۶ میلیون هکتار است. اما در وسعتی برابر با حدود ‌۶۷هزار هکتار مالچ پاشی انجام می‌شود،چراکه‌ ماسه‌های روان در این مناطق ‌به ‌راه آهن، جاده، فرودگاه، اراضی کشاورزی و روستاها آسیب جدی می‌زنند و در مناطق مرزی نیز زمینه را برای کاهش امنیت فراهم می‌کنند‌.

آیا برنامه‌ای برای کاهش استفاده از مالچ نفتی دارید؟

سیاست‌ سازمان منابع طبیعی جایگزین کردن مالچ نفتی است. به همین دلیل سال گذشته ‌ فقط در‌‌ ۳۵هزار هکتار از ماسه‌زارها اقدام به مالچ پاشی کرد.

این درحالی است که سازمان با روش‌های سختگیرانه مالچ‌های نفتی را از لحاظ‌ کیفیت و ترکیب شیمایی مورد بررسی  قرار می‌دهد و برای این مهم  نیز از ‌دانشگاه‌ها کمک می‌گیرد تا از بهترین نوع مالچ نفتی‌استفاده شود.

لازم به یادآوری است که برنامه سازمان منابع طبیعی این است که با استفاده از ‌ دانش و ظرفیت‌هایی که در کشور وجود دارد استفاده از مالچ نفتی را به صفر برساند‌.

 

 

مهدی ‌آیینی  

تابستانی خشک و داغ در راه است

کارشناسان هواشناسی معتقدند تابستان پیش‌رو در کنار افزایش دمای هوا شاهد افزایش گرد و غبار نیز خواهیم بود

رودخانه‌ها پای رفتن ندارند، تالاب‌ها یکی پس از دیگری می‌خشکند و زمین‌های کشاورزی به حال خود رها می‌شوند، روندی که به افزایش وسعت کانون‌های گرد و غبار  دامن می‌زند. نگران کننده‌تر اینکه در تابستان پیش‌رو شاهد افزایش دمای هوا نیز خواهیم بود. آن‌طور که کارشناسان هشدار می‌دهند تابستان امسال دمای هوا حدود یک تا دو درجه بیش از شرایط نرمال خواهد بود.

برخی افراد از اوایل بهار کولر منزل یا محل کارشان‌ را روشن کرده‌اند، چراکه گرمای هوا آنها را کلافه کرده است. برای این گروه که رابطه خوبی با هوای گرم ندارند، این پرسش مطرح است که آیا تابستان امسال گرم‌تر از تابستان‌های گذشته خواهد بود؟

صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوا ‌در گفت‌وگو با ما درباره ‌ افزایش دما در تابستان ‌امسال  عنوان می‌کند: به طور کلی انتظار داریم دمای هوا در تابستان نسبت به آنچه اقلیم کشورمان شاهدش بوده است ‌گرمتر باشد‌. اما نباید فراموش کرد که این افزایش دما مربوط به هم  بخش‌های ‌ کشور نیست و مناطقی نیز دمای هوای‌شان کمتر از‌‌ نرمال خواهد بود.

آن طور که او می‌گوید اگر کل ایران را در نظر بگیرم دمای هوا در تابستان ‌ بیش از نرمال خواهد بود و ‌دما نسبت به شرایط نرمال ‌یک تا دو درجه گرمتر می‌شود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی نیز این افزایش دما را تایید می‌کند و در گفت‌وگو با ما‌ می‌افزاید: انتظار می‌رود در تابستان  به ویژه در مناطق غربی کشور دمای  هوا ‌ بالاتر از نرم باشد، چراکه با گرمایشی که در دنیا شاهدش هستیم دما حدود یک درجه بالاتر از نرمال است.

تابستان با ریزگرد می‌آید؟

به روزهای میانی خرداد درحالی نزدیک می‌شویم که بهاری غبار آلود را شاهد بوده‌ایم و این نگرانی وجود دارد که تابستان امسال نیز پدیده گرد و غبار زندگی شهروندان را در استان‌های مختلف کشور دچار مشکل کند.

صادق ضیائیان، رئیس مرکز ملی پیش‌بینی و مدیریت بحران مخاطرات وضع هوای سازمان هواشناسی در گفت‌وگو با ما تابستان غبار آلودی را برای کشور پیش‌بینی‌ می‌کند. او می‌گوید: ‌با توجه به اینکه ‌ بیش از ۲۷درصد کاهش بارش ‌داشته‌ایم، ‌شاهد افزایش  گرد و غبار در تابستان خواهیم بود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی نیز در این‌باره می‌گوید: با توجه به خشکسالی و کاهش بارش‌ها اراضی بیشتری در ایران و کشورهای دیگر تبدیل به کانون ریزگردها شده‌ است. بنابراین شاهد افزایش این پدیده خواهیم بود.

در این بین اما می‌توان امیدوار بود که نسبت به بهار در تابستان کمتر شاهد ریزگرد‌ها باشیم. وظیفه در این‌باره می‌گوید: ‌تابستان‌ها در خاورمیانه شاهد یک سیستم هواشناسی هستیم که سبب پایدارتر شدن هوا  می‌شود و  براساس آن گذر امواجی که از غرب به شرق در جریان هستند، کاهش می‌یابد. بنابراین می‌توان گفت در تابستان‌ها نسبت به بهار کمتر شاهد‌ گرد و غبار هستیم.

وضعیت بارش‌های تابستانی

حجم بارش‌های کشور قابل توجه نیست، به طور میانگین در سال حدود ۲۳۰میلی‌متر بارش در کشورمان ثبت می‌شود.

احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی و مدیریت بحران سازمان هواشناسی درباره میزان بارش‌هایی که در تابستان امسال در کشور ثبت خواهد شد، نیز می‌گوید: میزان بارش در فصل تابستان در کشورمان همواره محدود بوده است.

به گفته او، حدود ۵ درصد بارش‌های سال در این فصل ثبت می‌شود.

با توجه به اینکه کل بارش‌های کشور حدود ۲۳۰میلی متر در سال است، می‌توان گفت بارش‌های تابستانی ایران ناچیز است.

به گفته وظیفه، بارش‌های تابستانی نیز در کشورمان بیشتر در  مناطقی مانند جنوب سیستان و بلوچستان و سواحل خزر اتفاق می‌افتد.‌ البته ممکن است در سایر استان‌های کشور نیز شاهد رگبارهای پراکنده‌ای باشیم. اما میزان چنین بارش‌هایی در میانگین کل بارش‌های کشور تاثیری نمی‌گذارد.‌‌

‌ آیا بهار امسال هوا خنک‌تر است؟

آیا بهار امسال نسبت به سال‌های گذشته هوا خنک‌تر ‌است؟ احد وظیفه، رئیس مرکز ملی خشکسالی سازمان هواشناسی در پاسخ به این پرسش به ما می‌گوید: این احساس خنک بودن هوا در بهار امسال ناشی از گذر امواجی است که سبب ایجاد پدیده ریزگرد هم شده است‌.

آن طور که او توضیح می‌دهد با عبور ‌ امواج ‌ توده هوای نسبتا خنک  عرض‌های بالاتر به داخل کشور نفوذ می‌کند و به این شکل به طور موقت دما را کاهش می‌دهد.

وظیفه تاکید می‌کند: اما به طور کلی تفاوت‌ دما در بهار امسال قابل توجه نیست، چراکه تقریبا در شرایط نرمال قرار داریم.

لازم به یاد آوری است که از ابتدای سال آبی یعنی از مهر گذشته تا کنون دمای هوا بیش از نرم نیز بوده است.‌

به گفته رئیس مرکز ملی خشکسالی میانگین‌ دمایی که در این مدت ثبت شده است‌ ۱٫۴ درجه سلسیوس بیش از نرمال بوده است.

او تاکید می‌کند: یک یا چند روز  کاهش دما را نمی‌توان ملاک قرار داد و نتیجه گرفت که بهار امسال خنک‌تر شده است، چراکه برای نتیجه گیری در خصوص خنک‌تر شدن یک فصل مانند بهار باید‌ میانگین دما در فصل بهار را در ۵۰ سال گذشته بررسی ‌ و نتیجه‌گیری کرد.

فصل‌ها تغییر می‌کنند؟

با توجه به اینکه به نظر می‌رسد فصل‌های گرم سال زودتر شروع می‌شوند، آیا شاهد جا‌ به جایی فصل‌ها هستیم؟ رئیس مرکز ملی خشکسالی دراین باره می‌گوید: به طور کلی روند به این شکل شده است که تابستان‌ها زودتر شروع می‌شود. مثلا اگر همیشه روال این بود که از یکم تیرماه شاهد افزایش دما و شروع فصل تابستان باشیم‌.  اکنون در اواسط خرداد شاهد افزایش دما هستیم و البته روزهای گرم بیشتر نیز شده است. به عبارت دیگر می‌توان گفت فصل‌های گرم سال مدت زمان بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. این درحالی است که ‌ پاییز  و زمستان  نیز مانند گذشته‌های دور سرد نیستند ومدت‌شان نیز کوتاه‌تر ‌شده است. ‌

مهدی آیینی

شبیخون انسان به حیات‌وحش

۸۰درصد جمعیت حیات‌وحش‌ کشور را در ۷۰ سال گذشته از دست داده‌ایم، از جمعیت حدود یک میلیون راسی کل‌ و‌‌ بز، قوچ و میش و گورخر این روزها در خوشبینانه‌ترین حالت حدود ۲۰۰هزار راس باقیمانده است. اندک جمعیتی که برای بقا باید با خطراتی مانند تخریب زیستگاه، شکار، قاچاق وخشکسالی  بجنگنند.

‌امروز در تقویم ‌ روز جهانی تنوع زیستی نام گذاری شده است؛ «ساخت آینده‌ای مشترک برای همه اشکال زندگی» شعاری است که امسال برای این روز ‌ در نظر گرفته شده است. ‌‌ مساله‌ای که توجه به آن این روزها برای بسیاری کشورها در اولویت نیست، زیرا هدف بسیاری از مدیران فقط افزایش شاخص‌هایی مانند تولید ناخالص ملی است. برای نمونه جنگل‌های آمازون را نابود می‌کنند تا چوب بیشتری برداشت کنند و زمین بیشتری برای کشاوزی به دست بیاورند، چنین سیاست‌های ویرانگری در بسیاری از کشورهای جهان در پیش گرفته شده است. این درحالی است که بهره برداری بیش از حد از منابع  طبیعی سبب نابودی زیستگاه‌ حیات وحش می‌شود. تخریب زیستگاه نیز انقراض آنها را سرعت می‌بخشد.

 ‌حیات‌وحش کشور آب می‌رود

۷۰ سال پیش جمعیت قوچ ومیش، کل و بز و گورخرهای کشور‌ یک میلیون راس برآورد می شد، اما اکنون درخوشبینانه‌ترین حالت جمعیت این گونه‌های برجسته حدود ۲۰۰هزار راس تخمین زده می شود. به عبارت دیگر می‌توان گفت در ۷۰ سال گذشته ما حدود ۸۰درصد از جمعیت حیات وحش کشور خود را از دست داده ایم.

نگران کننده‌تر اینکه جمعیت باقیمانده حیات وحش کشور نیز این روزها با مشکلات و خطرات زیادی رو به رو است. توسعه ناپایدار زیستگاه آنها را تکه پاره کرده است، خشکسالی سبب شده بسیاری از آنها به دلیل گرسنگی و سوءتغذیه جان بدهند. آن تعداد نیز که از این شرایط جان سالم به در ببرند هنگام مواجه با شکارچیان غیر مجاز شانس کمی برای ادامه زندگی دارند؛ هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود.

 

تنوع ژنی رنگ می‌بازد

کاهش جمعیت حیات وحش نابودی آنها را نیز سرعت بخشیده ‌است، چراکه کاهش تنوع ژنی را به دنبال دارد‌. برای نمونه ‌ جمعیت گورخرایرانی کمتر از ۱۲۰۰ راس برآورد می‌شود.  از این تعداد حدود ۱۵۰ راس در توران و حدود هزار راس نیز در منطقه بهرام گور قرار دارند. با توجه به کاهش جمعیت آنها می‌توان گفت شانس اینکه ژن و صفات مناسب به اعضای جدید گله منتقل شود خیلی اندک است. به این ترتیب کارشناسان معتقدند اعضای تازه گله‌ گورخرهای ایرانی توانایی کمتری در برابر مشکلاتی مانند خشکسالی و سرما خواهند داشت.

این بحران همه گونه‌های شاخص حیات‌وحش کشور را تهدید ‌ می‌کند. برای نمونه حدود ۲۶۰ گوزن زرد ایرانی در اسارت نگهداری می‌شود و این گونه نیز به دلیل کاهش شدید جمعیت و نگهداری در اسارت در حال از دست دادن تنوع ژنی است. مساله‌ای که به انقراض آنها و حذف‌شان از طبیعت دامن می‌زند. این درحالی است که توسعه پایدار نیز به آتش این  بحران می‌دمد، برای نمونه دست کم ۲میلیون هکتار از مناطق چهارگانه محیط‌زیست کشور در اختیار معدنکاوان قرار دارد. مناطقی که باید زیستگاهی امن برای حیات وحش باشد. اما نیست.

 

انقراض نزدیکتر‌ می‌شود

شرایط نامناسب محیط زیست کشور سبب شده بسیاری از گونه‌های جانوری کشور در معرض خطر انقراض باشند. گونه‌هایی مانند یوزپلنگ‌آسیایی، گورخر و گوزن زرد. انقراض هر روز به این گونه‌ها نزدیکتر می‌شود. اما برنامه‌های سازمان حفاظت محیط‌زیست برای نجات این گونه ها از مقام حرف و وعده فراتر نمی‌رود.

حسن اکبری،معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز قبول دارد که شرایط حیات وحش کشور مناسب نیست. آن طور که او می‌گوید‌ کشورمان از لحاظ تنوع زیستی شرایط مناسبی دارد، چراکه ۲۰۰ گونه پستاندار، ۱۶۰ گونه دوزیست و ۵۰۰ گونه پرنده در کشور وجود دارد.

او درباره گونه های جانوری کشور که در معرض خطر انقراض قرار دارند نیز می‌گوید:« ۱۲۸ گونه جانوری و مهره‌دار کشور در ‌خطر انقراض قرار دارند‌.»

این درحالی است که تاکنون قدم‌هایی جدی برای حفظ گونه‌های حیات‌وحش برداشته نشده است. برای نمونه بسیاری از طرح‌هایی که تاکنون برای نجات حیات وحش ‌ نوشته شده راه به جایی نبرده است.

اکبری دراین باره می‌گوید:« در سازمان حفاظت محیط زیست برای ‌۱۹ گونه برنامه عمل حفاظت تهیه شده است، اما کاملا اجرایی نشده چون با کمبود اعتبار رو به رو هستیم.»

آن طور که معاون محیط زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست می‌گوید نبود اعتبار سبب شده  میزان پیشرفت برنامه‌های عمل حفاظت حدود  ١٠درصد باشد.

 

قانون اجرا نمی‌شود

خطراتی که حیات وحش کشور را تهدید می‌کند کم نیستند، توسعه ناپایدار، تغییر اقلیم، شکار و قاچاق برخی از این خطرات هستند.

محمدعلی یکتانیک‌، کارشناس حیات وحش نیز در گفت‌وگو با جام‌جم آنلاین وضعیت حیات وحش کشور را ناگوار توصیف می‌کند و می‌گوید:«‌شکار و قاچاق گسترده نفس حیات وحش کشور را به شماره انداخته است.»

این  درحالی است که در سال‌های اخیر شیوع بیماری در ‌ حیات وحش نیز افزایش پیدا کرده است، برای نمونه‌ طاعون نشخوار کنندگان کوچک و آنفلوآنزای فوق حاد پرندگان شمار زیادی از حیات وحش کشو را به کام مرگ فرستاده است.

یکتانیک ادامه می‌دهد:« خشکسالی نیز شرایط حیات وحش کشور را نامناسب‌تر کرده است و این روزها کم نیستند جانورانی که به دلیل نبود آب و خوراک جان خود را از دست می‌دهند‌.»

افزون بر این گوشت‌خوارانی مانند پلنگ نیز به دلیل کاهش طعمه از زیستگاه‌هایشان خارج می‌شوند و این مساله به تعارض بین حیات وحش و انسان دامن می‌زند.

یکتانیک می‌افزاید:«حیات‌وحش کشور در سراشیبی انقراض قرار گرفته است و برای حفظ محیط‌زیست کشور باید با متخلفان برخورد کرد.»

آن طور که او می‌گوید بخش زیادی از مشکلات حوزه محیط زیست و حیات وحش کشور با اجرای درست قانون حل می‌شود، چراکه تا زمانی که متخلفان حوزه محیط زیست برخورد نشود. روند تخریب محیط زیست کشور ادامه خواهد یافت.‌

 

مهدی‌آیینی

انقراض ژن‌های خوب

معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست معتقد است تنوع ژنی حیات وحش کشور بشدت کاهش یافته است

«احیای گونه‌های کلیدی برای بازسازی بوم سازگان» این شعاری است که امسال برای روزجهانی حیات‌وحش در نظر گرفته‌ شده‌است و از این حکایت دارد که زیستگاه‌‌ها و حیات‌وحش در بیشتر مناطق دنیا شرایط ناگواری دارند. درباره وضعیت حیات‌وحش و زیستگاه‌های کشور می‌توان گفت دست‌کم نسبت به دهه۱۳۳۰ چهار‌پنجم یا به عبارت دیگر۸۰‌درصد جمعیت حیات‌وحش را از دست داده‌ایم و گونه‌های بیشتری قرار است به سرنوشت شیر و ببر ایرانی دچار و جمله «منقرض شد» را یدک بکشند. در این بین شرایط زیستگاه‌ها و حتی مناطق چهارگانه محیط‌زیست نیز مطلوب نیست؛ دست‌کم حدود دو میلیون هکتار از این مناطق در اختیار معدنکاوان است و توسعه ناپایدار همچنان زیستگاه‌های حیات‌وحش را می‌بلعد.

فردا روز جهانی حیات‌وحش است و به همین بهانه این مسائل را با حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست در میان گذاشته‌ایم. او قبول دارد که سازمان متبوعش در حفاظت از محیط‌زیست موفق عمل نکرده اما تاکید کرد اختیارات این سازمان نیز محدود است. البته او نگران‌هایی جدی نیز نسبت به شرایط حیات‌وحش کشور دارد و هشدار می‌دهد به‌دلیل کاهش جمعیت گونه‌های مختلف حیات‌وحش تنوع ژنی آنها بسیار کاهش یافته است، مساله‌ای که مقاومت آنها را در برابر شرایط مختلف کاهش می‌دهد و خطر انقراض آنها را افزایش.

چرا این روزها فقط خبرهای ناگوار از‌ محیط‌‌زیست به گوش می‌رسد؟

شدت‌گرفتن توسعه‌ و مسائلی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی سبب شده خبرهای حوزه محیط‌زیست در دنیا و کشور ما بیشتر‌ ناگوار باشد. با توجه به این‌که تنوع زیستی در کشورمان قابل توجه است شرایط‌ ایجادشده زمینه را برای از دست‌رفتن بخش‌هایی از تنوع زیستی ‌فراهم کرده و این مساله بیش از گذشته به چشم می‌آید.

انقراض بیش از گذشته به حیات‌وحش ما نزدیک است و جمعیت برخی گونه‌ها نیز به شدت کاهش یافته است‌‌. چه سرنوشتی در انتظار حیات‌وحش کشور است؟

در این بین باید گفت بیشترین آسیب را در بحث تنوع ژنی دیده‌ایم. به عبارت دیگر‌ جمعیت گونه‌ها بیشتر آسیب دیده است اما کمتر به چشم می‌آید‌. وقتی می‌گوییم از صدهزار راس آهویی که در دشت‌های کشور وجود داشت اکنون حدود ۲۰هزار راس باقی مانده یعنی بخش زیادی از تنوع ژنی را از دست داده‌ایم. جمعیت گونه‌های دیگر مثل کل و بز و قوچ و میش نیز ‌کاهش یافته است.

برآورد شما از جمعیت این گونه‌ها چقدر است؟

جمعیت گونه‌های برجسته ما مثل کل ، بز، قوچ، میش و گورخر حدود ۲۰۰هزار راس برآورد می‌شود. این عدد به نظر درشت است اما به نسبت جمعیت‌هایی که اواخر دهه ۱۳۳۰ داشتیم به کمتر از یک‌پنجم رسیده است. به عبارت دیگر چهارپنجم جمعیت این گونه‌ها را از دست داده‌ایم. به این ترتیب بخشی از تنوع ژنی را نیز از دست داده‌ایم و این مساله بر حلقه‌های دیگر زنجیره غذایی تاثیر گذاشته است و سبب شده گوشتخوارانی مانند یوزپلنگ شرایط نگران‌کننده‌ای داشته باشند. البته بقیه گربه‌سانان نیز همین طور. برای نمونه شاید شرایط پلنگ به لحاظ تعداد مناسب باشد ‌اما جمعیت این گونه نیز کاهش داشته است.

 تخمین یا برآوردی از جمعیت پلنگ‌ها دارید؟

در خصوص جمعیت پلنگ‌ها هنوز به جمع‌بندی نرسیده‌ایم.

می‌توان گفت شرایط پلنگ در کشور مناسب است؟‌

شاید به لحاظ عددی ‌شرایط پلنگ نسبت به‌ یوزپلنگ مناسب باشد اما این گونه نیز بخش زیادی از تنوع ژنی‌اش را از دست داده، زیرا زیستگاه‌های پیوسته‌ای که داشته که از بین رفته است.  این درحالی است که از نظر بوم‌شناسی اگر جمعیت گونه‌هایی مانند گوشتخواران از ۵۰ قلاده کمتر شود این گونه در صد سال آینده منقرض خواهد شد، چون ژن‌های لازم برای مقابله با ناملایمات را از دست می‌دهد.

چرا شرایط حیات‌وحش کشور شکننده‌تر از همیشه شده است؟

اواسط ۱۳۳۰ شکار در کشور با آمدن اسلحه سرعت گرفت و جمعیت گونه‌های برجسته کشور کاهش پیدا کرد. در دهه ۶۰ نیز توسعه زیادی در زیستگاه‌های کشور اتفاق افتاد که فرصت احیای زیستگاه و گونه را از ما گرفت.

شما از افزایش اسلحه و توسعه به عنوان دو دلیل اصلی شرایط نامناسب حیات‌وحش نام می‌برید. محیط‌زیست برای کاهش اثرات این دو عامل‌ چه کرده است؟

سوال خیلی سختی است. فلسفه وجودی سازمان محیط‌زیست ابتدا‌ برای کنترل شکار بود‌، چراکه عده‌ای از شکارچیان به این باور رسیده بودند که باید مانع شکار بی‌رویه شوند. البته هنوز نیز بخش زیادی از انرژی سازمان صرف این مساله می‌شود. هر سال حدود ۱۲۰۰ تا ۲۰۰۰ لاشه پستانداران بزرگ جثه از شکارچیان کشف می‌شود. چند برابر این آمار شکارچیان قبل از شکار ‌دستگیر می‌شوند. علاوه بر این‌ هرسال بیش از هزار قبضه سلاح غیرمجاز کشف می‌شود و تعدادی محیط‌بان جانباز یا شهید می‌شود یا تعدادی از شکارچیان کشته می‌شوند. به عبارت دیگر مواردی که به آن اشاره کردم ‌هزینه‌های حفاظت از محیط‌زیست است. هنوز بیشترین هزینه صرف مقابله با شکار بی‌رویه می‌شود‌. اما بجز این سازمان کارهای دیگری را شروع کرده است. ایجاد مناطق چهارگانه ‌ابزاری برای حفاظت از اکوسیستم‌های کشور است. به این شکل می‌توانیم نمونه‌هایی از اکوسیستم‌های طبیعی کشور را برای نسل‌های آینده حفظ کنیم، چراکه توسعه در این مناطق باید مدیریت شود. بنابراین بخش دیگری از انرژی سازمان صرف حفظ زیستگاه در مناطق چهارگانه می‌شود. علاوه براین، ما سراغ ابزار‌های جدیدی برای حفاظت نیز رفته‌ایم مثل قرق‌های اختصاصی که مدلی موفق از خصوصی‌سازی حفاظت است. چون در هیچ جای دنیا تمام بار حفاظت روی دوش دولت نیست. ‌البته وظایف مهم دیگری نیز داریم که آینده‌نگرانه است؛ مانند ایجاد و حفظ مجموعه‌های مرجع برای مطالعات و تشکیل بانک‌های ژن.

از محیط‌بانان، ایجاد مناطق چهارگانه و قرق‌های اختصاصی به عنوان مسائلی که سازمان سعی دارد با کمک ‌آنها محیط‌زیست را حفظ کند نام می‌بردید، اما اغراق نکرده‌ایم اگر بگوییم اینها کاریکاتور ایده‌هایی است که قرار بود اجرا شود. برای نمونه ‌به محیط‌بانان به خوبی آموزش داده نمی‌شود به همین دلیل بعضا به دلیل سهل‌انگاری خود دچار حادثه می‌شوند یا ساخت‌ و ساز در مناطق چهارگانه در جریان است مانند آنچه این روزها در زیستگاه گوزن زرد ایرانی شاهدش هستیم. درباره قرق‌های اختصاصی نیز باید بگوییم در این قرق‌ها فقط شکارفروشی اتفاق می‌افتد و به قول معروف چیزی دست جوامع محلی را نمی‌گیرد.

دفاع نمی‌کنم که سازمان حفاظت محیط‌زیست در پیاده‌کردن حفاظت موفق بوده است، چون در این بین شرایط بین سازمانی، میزان حمایت‌ها و چارچوب‌های قانونی دخیل هستند. اگر اختیار جذب محیط‌بان دست من بود صرفا آدم‌های عاشق طبیعت را پیدا می‌کردم و به آنها آموزش می‌دادم و از آنها به عنوان نیروی حفاظتی استفاده می‌کردم. البته در این مدتی که کار در جریان است اتفاقا محیط‌بانانی داشته‌ایم که با جمعیت کم یا آموزشی که گرفته‌اند بازدهی خوبی داشته‌اند.

من‌ هم منکر تلاش محیط بانان نمی‌شوم اما…

نکته اینجاست که در آینده شرایط محیط‌زیست بدتر می‌شود چون این گروه از محیط‌بانان را از دست می‌دهیم. در واقع افرادی را جذب می‌کنیم که عموما عاشق محیط‌زیست نیستند. ممکن است آدم‌های توانمندی بوده و از لحاظ علمی حرف بیشتری برای گفتن داشته باشند یا براساس معیارهای استخدامی کارمندی قابل قبول‌تر باشند اما از نظر کار محیط‌بانی کارایی محیط‌بانان قبلی را ندارند. در حفاظت فیزیکی آنچه تاکنون شاهدش بوده‌ایم به نظرم خوب عمل شده و بازدهی خوبی داشته است. توجه کنید هر سال بیش از ۱۰۰۰ قبضه اسلحه غیرمجاز کشف می‌شود، آن هم توسط سازمانی که وظیفه‌اش این نیست.

وظیفه سازمان حفاظت محیط‌زیست این است که از سرچشمه با این مسائل برخورد کند. چرا محیط‌زیست مانع تولید بی‌ضابطه سلاح شکاری نمی‌شود؟

اینجا ما کاملا با هم اختلاف داریم. محیط‌زیست عضوی از بدنه دولت است و  تولید سلاح و توزیع آن دست نیروهای مسلح است. محیط‌زیست هزاران مکاتبه کرده اما آنها به هیچ وجه تابع شرایط محیط‌‌زیست نبوده‌اند.

این به نوعی اعتراف به ضعیف‌بودن سازمان حفاظت محیط‌زیست نیست؟

نگوییم ضعیف‌بودن. تعبیر من این است که حاکمیت چارچوبی را برای محیط‌زیست در نظر گرفته و اختیارات و وظایف آن را مشخص کرده است. ما در این چارچوب می‌توانیم کار کنیم. اگر بخواهیم بگوییم محیط‌‌زیست ضعیف است باید گفت به این شکل خواسته شده است. به این دلیل نظر رئیس سازمان این است که مدیریت یکپارچه‌ای داشته باشیم و شاید نیاز باشد روزی محیط‌‌زیست خارج از بدنه دولت قرار بگیرد، چون با این ساختار و جایگاه انتظار بیشتری برای حفظ محیط‌‌زیست نمی‌توانیم داشته باشیم.

می‌گویید می‌خواهید شرایط را بهتر کنید. اما وقتی رئیس سازمان برای ادغام محیط‌‌زیست با منابع طبیعی نامه‌ می‌نویسد و می‌خواهد به جای وزارتخانه سازمان جدیدی تشکیل دهد‌ به نوعی به دنبال ضعیف‌ترکردن ساختار حفاظت از محیط‌‌زیست نیست؟

تحلیل‌کننده این بحث نیستم چون طراح این ایده نبوده‌ام اما به یکپارچگی مدیریت محیط‌‌زیست کشور معتقدم. نمی‌شود مرتع و پوشش گیاهی دست یک سازمان باشد و گونه جانوری در اختیار گروه دیگری باشد.

حسن اکبری، معاون محیط‌زیست طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط‌زیست

 

  چرا با این‌که سازمان به دنبال مدیریت یکپارچه محیط‌‌زیست و کسب درآمد است اما‌ پیگیر دریافت جریمه‌هایی که متخلفان به دلیل شکار و صید باید بپردازند نیست.

این مساله در حوزه من نیست اما تنها کسی هستم که به این مساله ورود کرده‌ام. علت وصول‌نشدن جرایم هزینه‌های دادرسی است. این مشکل بیشتر ادارات استان‌هاست چون هزینه آن باید از محل اعتبارات جاری پرداخت شود. این جرایم به خزانه واریز می‌شود. قاعدتا حدود ۷۰ درصد آن باید در قالب اعتبارات به محیط‌‌زیست برگردد اما فقط بخشی از آن برمی‌گردد چون دولت پول ندارد. پیگیر این موضوع هستیم. در واقع مهم است که شکارچی ‌جریمه‌اش را بپردازد.

بی‌توجهی به اخذ جریمه‌ها و چنین سهل‌انگاری‌هایی ممکن است شکارچیان را جری‌تر کند و بیشتر شاهد مسائلی مانند آنچه اخیرا در میانکاله اتفاق می‌افتد باشیم. برای این‌که چنین حوادثی تکرار نشود چه برنامه‌ای دارید؟

بالاخره روشی که اکنون در پیش گرفته‌ایم روش حفاظت فیزیکی است. این روش پیامدهای اینچنینی دارد، چراکه تعداد شکارچیان و امکانات آنها بعضا بیشتر است. این‌که ما بتوانیم‌ مانع این اتفاقات بشویم نیازمند پیش‌زمینه خاصی است. یعنی باید تعداد سلاح شکاری کنترل شود یا برخورد‌های مناسب‌تری را شاهد باشیم. مدت‌هاست پیگیر هستیم که مجوز حمل سلاح متخلفان صید و شکار لغو شود اما این مهم به قانون و ورود دستگاه قضا نیاز دارد.

اما می‌توانید با ارسال لایحه‌ای به مجلس به این مهم برسید.

امکان دارد دستگاه قضا برای آن تفسیر بگذارد. وقتی ما لایحه‌ای در این خصوص بدهیم وزارت دفاع با آن مخالفت می‌کند. البته آموزش ما نیز فراگیر نشده تا بتوانیم در این زمینه فرهنگسازی کنیم. اعتباری نیز که دولت به این منظور به محیط‌‌زیست می‌دهد مناسب نیست. منبع درآمد دیگری نیز نداریم. این موارد دست به دست هم داده تا همچنان مدل حفاظت ما فیزیکی باشد و با چنین تبعاتی روبه‌رو شویم.

چرا کمک‌های بیشتری از انجمن‌های مردم‌نهاد نمی‌گیرید؟

بالاخره این روش نیز هزینه دارد. بعضی جاها ما اعتبار تعریف کرده‌ایم و از این انجمن‌ها کمک می‌گیریم مانند آنچه در زیستگاه یوزپلنگ اتفاق افتاده است. اما این رویکرد به استمرار و تداوم نیاز دارد و صرفا با آموزش مشکلات ما حل نمی‌شود. براساس نتایج مطالعاتی که در این خصوص انجام شده است می‌توان گفت ریشه برخی مشکلات ما در تخلفات صید و شکار به فقر و بیکاری برمی‌گردد؛ مثل ‌مازندران‌. البته بخشی نیز به فعالیت مافیا برمی‌گردد و مدیریت این موارد از توان سازمان خارج است.

قبول دارم که مشکلات اقتصادی به تخلفات صید و شکار دامن زده است اما در مازندران و منطقه‌ای مانند فریدونکنار فقر و بیکاری عامل شکار نیست بلکه پای زیاده‌خواهی عده‌ای در میان است. خیلی‌ها می‌خواهند با کشتار پرندگان مهاجر ‌زندگی لاکچری را تجربه کنند؛ مثلا خودروی شاسی‌بلند بخرند. برای مدیریت آشفته‌بازار فریدونکنار چه برنامه‌ای دارید؟

مشکل فریدونکنار به عزم جدی‌تری بین دستگاه‌های اجرایی و قضایی نیاز دارد. مساله شکار در این منطقه به مساله‌ای اجتماعی بدل شده است. مسائل اجتماعی نیز از عهده سازمان محیط‌‌زیست برنمی‌آید. باید فرمانداری، نیروی انتظامی و دادستانی به شکل جدی‌تری پای کار بیایند. یکسری مکاتبات انجام داده‌ایم و رایزنی‌ها در این خصوص ادامه دارد. اگر حل این مساله را فقط به عهده محیط‌‌زیست بگذاریم اتفاقی نخواهد افتاد.

در چند سال گذشته روال این بوده که اجرای برنامه برای کنترل صید و شکار بی‌رویه در فریدونکنار را پشت گوش بیندازند‌ تا فصل زمستان بگذرد و‌ پرندگان مهاجر ایران را ترک کنند‌.

اگر از سوی دستگاه‌های دیگر حمایت نشویم این اتفاق تکرار خواهد شد. چهار سال پیش برای رفع مشکلات فریدونکنار طرح نوشته شده است اما نتوانسته‌اند آن را اجرا کنند. طبیعتا برای همه دستگاه‌ها برخورد با شکارچیان هزینه دارد. باید پرسید آیا دولت می‌خواهد این هزینه‌ها را پرداخت کند یا نه؟

 

 چرا فهرست ‌گونه‌های در خطر انقراض کشورمان به‌روز نمی‌شود؟

این فهرست در دست بازنگری است. فکر می‌کنم تا حدود دوهفته آینده آماده شود. از آخرین باری که این فهرست به‌روز شده حدود ۲۰سال می‌گذرد. براساس آخرین برآورد جهانی ۱۲۸ گونه از پستانداران ما در فهرست سرخ قرار دارند.

 

 

‌ قرق‌های حاشیه‌ساز

 قبول ‌دارید که ایجاد قرق‌های اختصاصی اجرای‌ کاریکاتورگونه‌ای از برنامه‌های کشورهای‌ موفق است؟

سال ۴۶، قانونگذار اولین قانون را به عنوان قانون شکار و صید تصویب کرد. آن زمان از واژه قرق‌های اختصاصی استفاده شد. به این شکل زمانی که هنوز حفاظت دولتی شکل نگرفته بود قانونگذار پیش‌بینی کرده بود که حفاظت دولتی چاره کار نیست. اکنون بیشتر از نیم قرن از این ماجرا می‌گذرد. باید رسانه‌ها بپرسند چرا این کار را انجام نداده‌اید؟

 اجرا شده اما ناقص اجرا شده است.

پس از نیم قرن به سمت آن رفته‌ایم. حداکثر ۱۰ سال پس از تصویب باید اجرا می‌شد. درباره تقلید از کشورهای موفق نیز باید بگویم بسیاری از مسائل ما تقلید از این کشورها است.

درست است اما نمی‌توان فقط شکارفروشی را تقلید کرد و حفاظت را تقلید نکرد.

در قرق‌های یزد حضور داشته ‌و جزو کسانی بودم که این ماجرا را شروع کردند. برای نمونه در قرق علی‌آباد چهل‌گزی منطقه‌ای در نظر گرفته شد که در آن ۲۵۰ کل و بز وجود داشت و هیچ تصویری از پلنگ و گونه‌های دیگر نبود. اما صاحب قرق نیرو استخدام کرد و شرایط منطقه را تغییر داد. درباره این‌که می‌گویید منفعتی برای جوامع محلی نداشته باید بگویم دست‌کم هفت هشت نیروی محلی جذب شده‌اند.

ما از محلی‌ها پرسیدیم و خلاف این ماجرا را باور داشتند.

من آنها را می‌شناسم، شبکه‌های اجتماعی همه چیز را برعکس نشان می‌دهد. دو یا سه نفر ساکن مناطق دیگری بودند که بحث دیگری دارد. بنابراین اهالی روستای آن منطقه به کار گرفته شده‌اند و اکنون ۱۲۰۰ راس کل و بز در منطقه سرشماری شده است. محیط‌‌زیست همین کار را انجام می‌دهد. شما می‌گویید جوامع محلی منفعت نبرده‌اند اما آنها از فروش پروانه‌های شکار سود می‌برند. اگر هم مشکلی باشد هم نباید صورت مساله را پاک کنیم.

قرق‌های اختصاصی چقدر درآمد داشته‌اند؟

درحدی بوده که بتوانند نیروهای حفاظتی و همه چیز را تامین کنند.

به نظر می‌رسد محیط‌‌زیست فقط دنبال درآمد است.شما می‌گویید می‌خواهید گونه‌های جانوری را احیا کنید. اما فروش مجوزهای شکار شفاف نیست.

۳۰ درصد پروانه‌های شکار به جوامع محلی می‌رسد.

شما فقط می‌گویید ۳۰ درصد پروانه‌ها به جوامع محلی می‌رسد اما جزئیات بیشتری نمی‌دهید.‌مثلا نمی‌گویید چند دلار از این طریق به دست آمده است؟

بخش خصوصی است. اگر بخواهیم می‌توانیم این اطلاعات را بگیریم اما ضرورتی ندارد. مثلا وقتی‌‌ کارخانه کاشی‌سازی را به کسی واگذار می‌کنیم‌ از او نمی‌پرسیم چقدر تولید کردی یا فروختی؟

اما بحث حفاظت از حیات‌وحش با کارخانه کاشی‌سازی متفاوت است.

در قرق چهل‌گزی جمعیت کل و بزها از ۲۵۰ راس به ۱۲۰۰ راس رسیده است. مجوز حدود ۴۰ شکار داده شده است. آیا این تعداد مجوز خللی در جمعیت حیات‌وحش ایجاد کرده است. فراموش نکنیم منافع قرق‌دار هم باید تامین شود. هرکاری مخالفانی دارد. بسیاری از موافقان این طرح اکنون مخالف آن شده‌اند.

  

آخرین خبر از ایران و فیروز

خبرهای خوشی از جفتگیری یوزها داشتیم. آیا یوز مادر آبستن شده است؟

از تاریخ جفت‌گیری حداقل باید دو ماه بگذرد تا مشخص شود. به نظر نمی‌رسد مانعی باشد. یوز ماده چهار ساله بوده و یوز نر نیز کاملا بالغ است. اگر بارداری اتفاق نیفتد ‌خیلی بد‌شانس هستیم.

هنوز هیچ چیز مشخص نیست؟

نمی خواهیم حیوان زنده‌گیری و سونوگرافی شود چون به حیوان تنش وارد می‌شود.

برنامه‌تان برای آینده یوزها چیست؟

نباید انتظار داشت یوزها به طبیعت برگردانده شوند. شاید در شرایط‌ نیمه‌اسارت بتوان آنها را نگه داشت. اگر حاملگی موفق باشد برنامه داریم که حیوانات را وارد سایت بزرگ‌تری کنیم. احتمالا‌ یوز نر را به طبیعت برمی‌گردانیم.

 

اهمیت تنوع ژن در حیات‌وحش

برای توضیح اهمیت تنوع ژنی در حیات‌وحش‌‌ می‌توان رنگ چشم در انسان‌ها را مثال زد. به طور فرض رنگ‌های گوناگون چشم انسان‌ها مثل آبی، مشکی، سبز و میشی تحت تاثیر ۱۰ آلل شکل می‌گیرد به عبارت دیگر می‌توان در نظر گرفت هر صفت را در انسان‌ دو آلل مشخص می‌کند. البته این شرایط برای جمعیت گسترده انسان‌ها صدق می‌کند. حال فرض کنیم اگر جمعیت انسان‌ها محدود شود چه اتفاقی می‌افتد؟ به این شکل امکان داشتن انسان‌هایی با رنگ چشم متفاوت کاهش پیدا می‌کند زیرا جمعیت محدود از تعداد کمتری آلل برخوردار است.

به عبارت دیگر صفت‌های گوناگون در حیات‌وحش محصول آلل‌های مختلف هستند. وقتی جمعیت یک گونه کاهش می‌یابد شانس بروز این صفت‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند.

این مساله زمانی اهمیت پیدا می‌کند که صفت‌های حذف‌شده کارایی زیادی در بقا داشته باشند؛ مانند صفت مقاومت دربرابر سرما یا خشکسالی.در یک جمعیت صد هزار راسی از آهوها ممکن است صدها آلل در برابر خشکسالی و گرما نقش باشد. وقتی جمعیت کاهش پیدا می‌کند و به ۲۰ هزار راس می‌رسد آلل‌ها نیز کاهش پیدا می‌کند. به این ترتیب آهوها تحت تاثیر خشکسالی و سرما زودتر تلف خواهند شد.به عبارت دیگر ژن‌ها ابزاری برای مقابله با عوامل محیطی و بیماری‌ هستند و هر چه جمعیت کاهش پیدا می‌کند از تعداد این ابزارها کاسته می‌شود.

 

مهدی آیینی

همه ما خسته‌ایم آقای شهردار

مهدی آیینی

مهدی آیینی

چرا حفظ محیط‌زیست مهم است؟ پاسخ به این پرسش برای بسیاری از خوانندگان بدیهی به‌نظر می‌رسد اما لازم است درباره آن بیش از گذشته برای برخی مدیران توضیح داد؛ مدیرانی که تلاش می‌کنند هر روز شهروندان در محاصره بیشتر بتن و سیمان قرار بگیرند و از پشت پنجره خانه‌هایشان منظره‌ای به‌جز دیوارهای آجری پیدا نباشد! نمونه‌اش تصمیم اخیر برخی مدیران شهری برای ساخت هتل در بوستان‌های تهران.

در کلانشهری مانند تهران که سرانه فضای سبز مناسب نیست و ساکنان بسیاری از آپارتمان‌هایش قادر به دیدن خط آسمان نیستند، دیوارهای آجری روح و روان شهروندان را نشانه رفته و به همین دلیل این روزها کمتر شهروندی را می‌توان پیدا کرد که از خستگی مفرط گلایه نکند.‌ بسیاری از پزشکان نیز نمی‌دانند که برای درمان این خستگی ویرانگر چه نسخه‌ای باید پیچید. در کنار مشکلات اقتصادی اما این خستگی مفرط ریشه‌های دیگری نیز دارد؛ ریشه‌هایی که سرنخ آنها سال‌ها پیش برای گروهی از روان‌شناسان اجتماعی آشکار شد.

اوایل دهه ۸۰ میلادی بود که گروهی از محققان پس از بررسی اطلاعات بیماران یک بیمارستان محلی در پنسیلوانیا از واقعیت بزرگی پرده برداشتند. آنها پس از بررسی پرونده تعدادی بیمار که به‌دلیل جراحی کیسه صفرا در بیمارستان بستری شده بودند، دریافتند عده‌ای از بیماران که در وضعیت مشابهی از لحاظ سن‌، جنسیت، مصرف دخانیات، وزن و مراقبت پزشکی قرار داشته‌اند زودتر شرایط مناسب را به‌دست آورده و از بیمارستان مرخص شده‌اند.

تنها عاملی که شرایط بیماران را متفاوت می‌کرد، منظره پنجره اتاق‌های آنها بود؛ پنجره اتاق تعدادی از آنها رو به حیاط کوچکی بود که چند درخت در آنجا قرار داشت. پنجره تعدادی دیگر از بیماران اما رو به دیواری آجری گشوده می‌شد. روان‌شناسان اجتماعی پس از بررسی اطلاعات این بیماران متوجه شدند که وجود منظره‌ای طبیعی در روند بهبودی بیماران نقش دارد؛ جالب‌تر این‌که آن‌دسته از بیمارانی که می‌توانستند درختان را از پشت پنجره اتاق‌شان ببینند بسیار کمتر از دیگر بیماران به داروهای مسکن احتیاج پیدا کرده بودند.

منظره یک باغ کوچک اما چگونه می‌تواند روند بهبودی بیماران را سرعت ببخشد؟ پاسخ این پرسش را باید در نظرات ویلیام جیمز، یکی از چهره‌های روان‌شناسی جست‌وجو کرد. او بر این باور بود که انسان با محیط اطراف خود براساس دو شکل از توجه ارتباط برقرار می‌کند؛ توجه مستقیم و توجه غیرمستقیم.

نمونه برای توجه مستقیم بسیار است. این روزها انسان شهرنشین بیشتر کارهایش را از طریق توجه مستقیم به سرانجام می‌رساند از رانندگی و غرق شدن در گوشی‌های هوشمند گرفته تا خواندن کتاب، از ترافیک و ارتباط برقرار کردن با افراد غریبه بگیرید تا دیدن بیلبوردهای تبلیغاتی که فضای شهرها را پر کرده است. به این ترتیب می‌توان گفت بیشتر فعالیت‌های انسان شهری با استفاده از توجه مستقیم به سرانجام می‌رسد که انرژی‌بر است و انسان را خسته می‌کند.

برخلاف توجه مستقیم باید گفت اموری که از طریق توجه غیر‌مستقیم یا غیر‌ارادی انجام می‌شود نه فقط انرژی زیادی از انسان نمی‌گیرد بلکه سبب بهبود عملکرد ذهن می‌شود، مانند نگاه کردن به رقص شاخه‌های درختان در باد یا پرواز پرنده‌ای کوچک. البته که این مسائل نیز توجه انسان‌ها را به خود جلب می‌کند اما تفاوت این جلب توجه در نحوه آن است. فضاهای شهری به‌نوعی توجه انسان را به زور جلب می‌کند و می‌توان گفت در شهر همه‌چیز برای سرقت توجه ما فراهم است؛ تکنیکی که شبکه‌های اجتماعی نیز با ارسال اعلان‌هایشان از آن بهره می‌برند اما طبیعت، اجباری به جلب توجه انسان‌ها ندارد؛ به بیان ساده‌تر طبیعت از انسان می‌خواهد نگاهی به آن بیندازد.

بنابراین در شرایطی که شهرها تحلیل‌برنده انرژی انسان هستند مدیران شهری به‌جای پرورندان رویای ساخت هتل در بوستان‌های تهران کلانشهری که سرانه فضای سبز مناسبی ندارد باید به فکر تلطیف فضاهای شهری باشند و قوانینی مانند ساخت پشت‌بام‌های سبز را در دستور کار قرار دهند، زیرا عملکرد نامناسب مدیران شهری در سبز شدن شهرها سبب شده عطش برخی از شهروندان به خرید ویلا در مناطق شمالی کشور سیری‌ناپذیر باشد، به همین دلیل است که این روزها فرصت‌طلبان برای تخریب جنگل‌های کشور و ساخت ویلا سنگ‌تمام گذاشته‌اند. در واقع انسان‌ها برای فرار از محیط سیمانی و دود گرفته شهرها در تله چنین سوداگرانی گرفتار می‌شوند.

 

 

 

برخوردهای میلی با جنگل‌های ملی

مهدی آیینی

مهدی‌آیینی

آفات و بیماری در جنگل لانه کرده، توسعه ناپایدار تکه تکه جنگل را می‌بلعد، قاچاقچیان چوب اره برقی‌هایشان را برای جنگل از رو بسته‌اند، دپوی زباله نفس جنگل را گرفته‌است و متخلفان با تبر‌ گوش جنگلبان و قرق‌بانان را می‌برند. این خلاصه‌ای از شرایط جنگل‌های کشور است که در سالروز ملی‌شدن جنگل می‌توان به آنها اشاره کرد؛ اتفاقی که ۵۹ سال پیش رقم خورد و براساس آن عده‌ای روزهای بهتری را برای جنگل‌های کشور آرزو کردند، آرزویی که به نظر می‌رسد تحت تاثیر مدیریت میلی و نامناسب و شرایطی مانند تغییر اقلیم برآورده نشده‌است. ‌

آمار و ارقام نیز شرایط ناگوار جنگل‌های کشور را تایید می‌کند. برای نمونه وسعت جنگل‌های کشورمان در ابتدای قرن حاضر حدود ۲۰میلیون هکتار برآورد می‌شد اما اکنون حدود ۱۲میلیون هکتار جنگل باقی است. می‌توان گفت این میزان نیز با تهدید‌های بی‌شماری رو‌به‌روست که برای کاهش آنها نیاز است مدیران سازمان‌جنگل‌ها و ‌حفاظت محیط‌زیست اولویت‌هایشان را به درستی مشخص کنند.

‌این روزها بیش از گذشته جنگل از توسعه ناپایدار زخم می‌خورد. هرچند مدیران آمار دقیقی از تخریب جنگل‌ها به دلیل توسعه ناپایدار منتشر نمی‌کنند اما می‌توان تخمین زد هر سال ‌تا حدود ۳۰۰هزار هکتار از جنگل‌های کشور قربانی طرح‌های ساخت سد، معدن، ‌جاده و خطوط انتقال انرژی می‌شود. به عبارت دیگر می‌توان به طور قطع گفت خسارتی که توسعه ناپایدار به جنگل‌های کشور تحمیل می‌کند، بیش از آتش‌سوزی است. به همین دلیل یکی از اولویت‌های مدیران باید توسعه پایدار باشد.

‌تیغ تغییر کاربری نیز همواره زیر گلوی جنگل بوده‌است. زخم ویلاهایی که مانند قارچ در دل جنگل می‌رویند و درختانی که قطع می‌شوند تا ‌اراضی کشاورزی توسعه پیدا کند، آنقدر جدی است که در بسیاری از مناطق جز شبحی از جنگل چیزی باقی نمانده‌است.

زخم‌های جنگل بی‌شمار است. در این بین تعیین‌تکلیف طرح‌های جنگل باید یکی دیگر از اولویت‌های مدیران باشد، زیرا از چهار سال پیش که سرانجام طرح تنفس جنگل اجرایی شد تاکنون، مدیران برنامه‌ای برای مدیریت پایدار جنگل ارائه نکرده‌اند و کم نیستند سودجویانی که برای عبور از طرح تنفس در حال لابی‌کردن هستند. آنها تلاش می‌کنند دوباره با چشم بنگاه چوب به جنگل نگاه شود؛ نگاهی خطرناک که اندک باقیمانده جنگل‌های کشور را تهدید می‌کند.‌

جایگاه نامناسب منابع طبیعی کشور مساله دیگری است که باید برای رفع آن اقدام کرد. این روزها که سکاندار سازمان حفاظت‌محیط‌زیست برای ادغام محیط‌زیست و سازمان جنگل‌ها تلاش می‌کند، باید یادآور شد سازمان‌جنگل‌ها سال‌هاست به عنوان یکی از زیرمجموعه‌های جهاد کشاورزی فعالیت می‌کند و این درحالی است که کشاورزی و دامداری بیشترین آسیب را به منابع طبیعی کشور تحمیل می‌کنند. بنابراین باید شرایطی ایجاد کرد که منابع طبیعی کشور به قول معروف از زیر یوغ وزارت جهاد کشاورزی خارج شود. البته لازم به یادآوری است ادغام این نهاد اجرایی با سازمان حفاظت‌محیط‌زیست که دستگاهی نظارتی است نمی‌تواند گزینه مناسبی برای محیط‌زیست کشور باشد.

اولویت دیگر سکانداران مدیریت محیط‌زیست کشور باید پیشگیری از تخریب محیط‌زیست باشد. در واقع محیط‌زیست و منابع‌طبیعی کشور به مدیرانی نیاز دارد که‌ برای درمان زخم‌های جنگل ‌‌از پشت میزهایشان نسخه نپیچند؛ زیرا نبود مدیران میدانی سبب شده که دستگاه‌های مسؤول خیلی دیر از مشکلات جنگل مانند شیوع آفات و تخریب باخبر شوند. ‌‌

مساله دیگری که در این بین باید به آن توجه کرد جای خالی مدیران جسور و کارشناسان خبره است. یادآوری می‌شود بسیاری از مدیران و کارشناسان خبره محیط‌زیست کشور بازنشسته شده یا در شرف بازنشستگی هستند و عده‌ای نیز از همکاری با این دستگاه‌ها قطع امید کرده‌اند. این شرایط سبب شده نیروهای جوانی برای استفاده از ‌تجربیات این افراد در دسترس نباشد. این روزها حتی استقبال از رشته‌های تحصیلی مرتبط با مدیریت جنگل و محیط‌زیست در کشور بسیار کاهش یافته‌است‌؛ چراکه مدیران برنامه‌ای برای جذب فارغ التحصیلان این رشته‌ها ندارند.

دفاع از محیط‌زیست با تفنگ پلاستیکی!

مهدی آیینی

مهدی آیینی

«سلاح محیط‌بانان پلاستیکی است و آنها نمی‌توانند در برابر شکارچیان متخلف از آن استفاده کنند.» روایت‌هایی که در ادامه می‌آید این حقیقت تلخ را بیشتر آشکار می‌کند.
«شکارچی غیرمجازی از دست محیط‌بانان عصبانی است و می‌خواهد با خودرو آنها را زیر بگیرد. در چنین شرایط خطرناکی اما محیط‌بانان نمی‌توانند در برابر این حمله از سلاح‌گرم استفاده کنند.»
«یک شکارچی غیرمجاز، سلاح‌گرم محیط‌بانی را دزدیده و می‌خواهد از منطقه حفاظت‌شده خارج شود. در این شرایط نیز محیط‌بانان نمی‌توانند برای پس‌گرفتن سلاح‌شان دست به سلاح‌گرم ببرند.»
«لاشه چند بزکوهی روی خودروی شکارچیان تلنبارشده و متخلفان به قصد خروج از منطقه شکارممنوع، تخت‌گاز می‌رانند. محیط‌بانی که شاهد این صحنه است اما برای متوقف‌کردن متخلفان نمی‌تواند قانون به‌کارگیری سلاح را اجرا کند.»
این‌روایت‌ها شاید برای ماموران نیروی‌انتظامی مضحک به‌نظر برسد اما قوانین به‌کارگیری سلاح برای محیط‌بانان از این موارد دست‌وپا گیرتر است؛ چراکه این روایت‌ها فقط بخشی از خلأهای قانون به‌کارگیری سلاح است که سبب‌شده سلاح محیط‌بانان همچنان برایشان حکم تفنگی پلاستیکی را داشته باشد. به همین علت باید تاکید کرد قانونی که اوایل سال۹۹ درخصوص به‌کارگیری سلاح محیط‌بانان تصویب شد تا از بار مشکلات آنها کم کند، همچنان نیاز به اصلاح دارد زیرا خلأهای ‌آن دست محیط‌بانان را هنگام استفاده از سلاح می‌بندد.
ناتوانی در به‌کارگیری سلاح اما تنها مشکلی نیست که سبب‌شده محیط‌بانان به گروهی آسیب‌پذیر تبدل شوند. در این بین باید به تعداد اندک محیط‌بانان، ضعف‌ برنامه‌های آموزشی و نبود تجهیزات نیز پرداخت؛ مسائلی که رد آنها را می‌توان در پرونده ‌۱۴۵ محیط‌بانی که تاکنون به شهادت رسیده‌اند، دید. از سوی دیگر تعداد اندک محیط‌بانان سبب‌شده محیط‌بانان به‌راحتی نتوانند مانع ورود شکارچیان غیرمجاز به مناطق حفاظت‌شده شوند.
تعداد محیط‌بانان در کشورمان یک‌دوازدهم استاندارد جهانی است و برای پوشش هر ۱۲هزار هکتار یک محیط‌بان وجود دارد و در چنین شرایطی شکارچیان غیرمجاز به‌راحتی وارد زیستگاه‌های حیات‌وحش می‌شوند و در بیشتر مواقع زمانی محیط‌بانان از حادثه باخبر می‌شوند که شکارچیان مرتکب تخلف شده‌اند و برای فرار از دست محیط‌بانان دست به هرکاری می‌زنند؛ حتی شلیک مستقیم به سمت آنها. در چنین شرایطی اگر محیط‌بان نتواند به دلیل ضعف‌های آموزشی، حادثه را به‌درستی مدیریت کند احتمال بروز فاجعه بسیار است.
به همین دلیل باید تاکید کرد آموزش محیط‌بانان نباید به نحوه به‌کارگیری سلاح محدود شود؛ چراکه اگر آنها مهارت‌های لازم را برای مدیریت حوادث فراگرفته باشند می‌توانند آمار درگیری‌های مرگبار را کاهش دهند.
افزون بر این کمبود تجهیزات نیز سبب‌شده محیط‌بانان نتوانند به‌درستی در مناطق تحت‌پوشش خود گشتزنی کنند. برای نمونه یگان حفاظت محیط‌زیست این روزها دست‌کم به هزار خودروی مناسب نیاز دارد؛ چراکه فرسودگی خودروهای این یگان امکان حضور محیط‌بانان در مناطق حفاظت‌شده را کاهش داده است.
استفادنکردن از تجهیزات نوین مساله دیگری است که احتمال رویارویی محیط‌بانان و شکارچیان غیرمجاز را افزایش می‌دهد؛ چراکه نظارت بر مناطق حفاظت‌شده و استفاده از پهپادهای مناسب می‌تواند حضور فیزیکی محیط‌بانان در مناطق حفاظت‌شده را کاهش دهد و شرایط بهتری را برای محافظت از محیط‌زیست فراهم کند.
درنهایت باید گفت مدیران سازمان حفاظت محیط‌زیست باید برای افزایش وجهه محیط‌بانان در کشور سنگ‌تمام بگذارند زیرا تا زمانی که محیط‌بانان با مسائلی مانند مشکلات مالی و نبود تجهیزات مناسب دست‌وپنجه نرم می‌کنند، این پیام به متخلفان مخابره می‌شود که نهادهای متولی نیز آن‌طور که باید برای محیط‌بانان ارزش قائل نمی‌شوند و در این شرایط بی‌توجهی به حضور و توصیه‌های محیط‌بانان کار سختی نیست.

 

مهدی آیینی

فاجعه بزرگ شروع شده است

مهدی آیینی

مهدی آیینی

هورالعظیم جان ندارد. از این تالاب بین‌المللی شبحی بیشتر باقی نمانده است. لاشه هزاران ماهی و گاومیش‌هایی که در گل و لای مدفون شده‌اند از فاجعه‌ای خبر می‌دهد که پیامدهایش بیش از گذشته گریبان دیگر کلانشهرها و حتی پایتخت را خواهد گرفت. پیش‌بینی این‌که توفان ریزگردها و سیل آوارگان زیست‌محیطی بیش از گذشته خواهد شد، کار سختی نیست؛ زیرا این روند بارها در کشور اتفاق افتاده و تاکنون مدیران نتوانسته‌اند چاره‌ای برای آن بیندیشند.

‌ شرایط این روزهای هورالعظیم بی‌شباهت نیست با آنچه چند سال پیش بر هامون گذشت. هامون که روزگاری به انبار غله ایران مشهور بود و سالانه حدود ۱۲هزارتن ماهی از آن برداشت می‌شد، امروز شوره‌زاری است که در آن نشانی از زندگی نمی‌توان یافت. آن دسته از بومیان منطقه که پای رفتن داشته، کوچ کرده و آنها که مانده‌اند با هزار و یک مشکل دست به گریبان هستند و توان رفتن ندارند.

چند سال پیش که برای تهیه گزارش به سیستان و بلوچستان رفته بودم با خانه‌هایی روبه‌رو شدم که در و پنجره‌هایشان را گل گرفته بودند. این خانه‌ها متعلق به افرادی بود که ناچار به مهاجرت شده بودند اما چون در برهه‌ای برخی مدیران تصمیم گرفته بودند با ممنوعیت اسباب‌کشی روند مهاجرت را آهسته کنند. اما برخی بومیان منطقه ترجیح می‌دادند درخانه‌هایشان را گل بگیرند و بدون اسباب و وسایل زندگی به کلانشهرهای اطراف مهاجرت کنند.‌

آمارهای قابل اعتمادی درخصوص مهاجرت آوارگان زیست‌محیطی در دسترس نیست، اما می‌توان گفت شرایط نامناسب زیست‌محیطی سبب شد در سال‌های ۹۰ تا ۹۱ بیش از ۳۵ هزار نفر از منطقه سیستان خارج شوند یا تا مدتی پیش تعداد گاوهای بومی سیستان در حاشیه دریاچه هامون بیش از ۹۰ هزار راس بود، اما اکنون در کل دشت سیستان حدود۲۰هزار راس گاو بومی وجود دارد. پیامدهای بی‌توجهی به تالاب هامون البته ادامه دارد. هنوز نیز اندک بومیان باقیمانده حاشیه هامون، سودای مهاجرت دارند و خالی از سکنه شدن این منطقه تهدیدهای امنیتی نیز درپی دارد، چراکه کم نیستند مهاجران غیرقانونی که در روستاهای متروکه ساکن شده‌اند.

آینده هورالعظیم بی‌شباهت به شرایط این روزهای تالاب هامون نیست و این واقعیت تلخی است که مدیران محیط‌زیست، وزارت نیرو، جهاد کشاورزی، وزات خارجه و وزارت نفت باید بیش از گذشته به آن توجه کنند، زیرا نجات هورالعظیم درگرو تعامل بین بخشی است. تا وقتی وزارت نیرو حقآبه کامل تالاب را نپردازد، نمی‌توان به نجات هور امیدوار بود. این وزارتخانه باید از رسیدن حقآبه به هورالعظیم اطمینان پیدا کند و تنها به بازکردن دریچه‌های سدهایش اکتفا نکند، زیرا بخش قابل‌توجهی از حقآبه در طول مسیر از سوی برخی کشاورزان برداشت می‌شود و به هورالعظیم نمی‌رسد. وزارت خارجه نیز باید با فعالسازی بحث دیپلماسی آب برای بهبود شرایط تالاب تلاش کند. مدیران سازمان حفاظت محیط‌زیست نیز باید فراتر از شعار عمل کنند. به عبارت دیگر مدیران این سازمان باید به جای پرداختن به سیاست و حاشیه‌ها حقآبه تالاب‌های کشور را تامین کنند، چراکه تبعات ناشی از مرگ تالاب‌های کشور محدود به مسائل محیط‌زیستی نیست و با از بین رفتن تالاب باید منتظر افزایش آسیب‌های اجتماعی و تهدیدهای امنیتی نیز بود.

 

بالا