آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع آب (برگ 2)

بایگانی/آرشیو برچسب ها : منابع آب

اشتراک به خبردهی

آب می‌بلعند،‌آلودگی می‌زایند

کارواش‌ها‌ هم مصرف بی‌رویه آب دارند و هم پساب تولیدی شان آب های زیرزمینی را آلوده می‌کند

کارواش ها سوژه اند نه فقط به خاطر سبزشدن از هرگوشه و رشد جنون آمیزی که در سال های اخیر داشته اند بلکه به خاطرهمه تخلفاتشان و البته مقاومت هایشان مقابل قانون. محیط بان و کارشناس محیط زیست شهرتهران، اونیوفرم سبز کمرنگ شان را پوشیده اند و سوار بر خودرو خدمت که یک تاکسی زرد قناری است،‌ راه غرب پایتخت را پیش گرفته اند، جایی حوالی باغ فیض، اشرفی اصفهانی، شهرزیبا و آپادانا، محدوده ای که کارواش هایش مشت نمونه خروارند، مشتی‌ برق اندازِ خودروهای چرک و آلوده کننده شهر درعوض.

 گزارشگران‌سبز: تاکسی می ایستد مقابل کارواشی۲۲۰۰متری و ماموران محیط زیست زیرنگاه صاحب کارواش می ایستند زیر یک طاقی و چشم می دوزند به ماشین های لوکس آدم های پولداری که دارند سر و تن سبک می کنند. کسی از آمدن مامورها خوشحال نیست، اگر هم تعارفی به سمت دفتر می زنند از روی بی میلی است. دو مامور می نشینند، سوالاتی می پرسند و فرمِ “پایش” را پر می کنند. کارواش مجوز ندارد، دستگاه تصفیه فاضلاب هم ندارد، آب های آلوده به موادشوینده و روغن و بنزین و گازوئیل این کارواش می رود داخل چاهی که نشان دو مامور نمی دهند و فقط می گویند لجن گیردارد و لجن های خشکش را هفته ای یک بار می سپارند به شهرداری. کارواش اخطاریه می گیرد؛ صاحب کارواش دمق است.

درخیابان ناطق نوری، کارواش ها ماموران محیط زیست را سرد تحویل می گیرند ولی مامورها که مامورند و معذور، سوالاتشان را می پرسند. کارواش اجاره ای است، صاحب زمین یکی از قوای سه گانه، قبلا پارکینگ بوده و حالا شده کارواش، مجوز هم ندارد و فاضلاب هایش می رود داخل چاه جذبی، ازآن چاه ها که حوضچه لجن گیر دارد. صاحب کارواش بد اخم است و مدام غر می زند، زیرلب می گوید که نمی گذارند یک لقمه نان راحت از گلویش پایین برود. اشاره اش به اخطاریه ای است که ماموران دستش داده اند و خواسته اند تکلیف فاضلاب سرگردانش را تا ۱۵ روز دیگر روشن کند. کارواش دار، دست به کمر می گوید اصلا این بساط را جمع می کنم!

می رانیم به سمت خیابان آزادی و بلوار رحمانی و می ایستیم در زمینی که یک گوشه اش کارواش است و بقیه اش در قرق ماشین های لت و پار تعمیری. نهر آبی از لوله ای قطور می خروشد، از میانه این زمین رد می شود و بعد از زیر خیابان می خزد به آن سمت خیابان و می رود پای درختان و فضای سبزمنطقه آزادی. زمین متعلق به ارگانی نظامی است که پساب کارواشش می رود داخل سپتیک. روی کانال فاضلاب را با ورق های آهن پوشانده اند و جوی باریک آب مثل دم موش می رود داخلش. اینجا سیستم تصفیه فاضلاب ندارد اما مجوز کسب دارد، ‌اینجا خبری از بداخمی و غرولند هم نیست. اخطاریه داده می شود، پایش امضا می شود و صاحب کارواش قول می دهد سیستم تصفیه را راه بیاندازد.

آفتاب سرِظهر دانه های عرق را نشانده روی پیشانی مرد کارواش دار و صبرش را کم کرده. تا ماموران محیط زیست را می بیند صدایش را درگلو می اندازد و می گوید از دستتان خسته ام، صبح شهرداری و ظهر محیط زیست! نام سیستم تصفیه فاضلاب را هم که می شنود برآشفته می گوید خیالتان را جمع کنم که دولتی ها دستگاه های تصفیه را وارد کرده اند و می خواهند با این بهانه بفروشند! توپش حسابی پر است، اما نه مجوز دارد و نه سیستم تصفیه. مامورها اخطاریه را می دهند دستش.

گشت های پایش کارواش های اداره کل محیط زیست شهرتهران پر از سوژه است، پر از آدم هایی که کرکره کسب و کار را بالا زده اند، بی مجوز و سبیل به سبیل از بالا تا پایین شهر، ازخیابان های اصلی تا فرعی وکوچه پس کوچه ها را تسخیرکرده اند و واکنش شان به نظارت های قانونی فقط اعتراض است و اعتراض. یکی ازاین کارواش ها در محدوده “کن” حتی حاضر نشد زیر اخطاریه را امضا کند و محیط بان و مامور سبزپوش کظم غیظ کردند که درگیری پیش نیامد. صاحبش حتی مامورها را فرستاد دنبال نخودسیاه  و ادعا کرد سیستم تصفیه فاضلاب دارد آن هم زیر زمین که درش قفل است و بعد از اصرارهای دومامور پرده ای پلاستیکی را کنار زدند و تانکری را نشان دادند که مخزن آب بود ولی می خواستند جای سیستم تصفیه جایش بزنند.

سیستم تصفیه فاضلاب کارواش ها، ‌سیستم بازچرخانی آب است به این نحو که آب حاصل از شست وشوی ماشین ها را تصفیه می کند و آبی پس می دهد که دوباره قابل مصرف است. کارواش دارها اما یا تابه حال اسم آن را نشنیده اند و یا اگر شنیده اند مدعی اند که آب تولیدی این سیستم تصفیه، آب خوبی نیست و روی ماشین ها لک می اندازد. محیط زیستی ها این را اما قبول ندارند و می گویند سیستم اگرسیستم باشد روی هیچ ماشینی لک نمی اندازد و اگر لکی هست نشانه سیستم ناکارآمد تصفیه است.

لجاجت یا تنگدستی؟

درتهران محیط زیست غریب است، غریب تر از آنی که بشود تصورش را کرد. بارِهمه مردم روی دوش محیط زیست و طبیعت این شهرسنگینی می کند اما کمتر کسی پیدا می شود که باری از دوش محیط زیست بردارد ازجمله کارواش ها که آب می بلعند وفاضلاب پس می دهند و تقریبا طلبکار همه اند.

کارشناس محیط زیست شهرتهران که درگشت های پایش استخوان ترکانده وهمه معضلات را از بر است،‌ می گوید بخشی ازمشکل این است که کارواش ها مخصوصا درمناطق فقیرنشین پایتخت مشکلات اقتصادی ومعیشتی دارند و نمی شود به آنها فشارمضاعف آورد برای همین وقتی کار به اخطارمی کشد برای اصلاح خطاها به آنها مهلت داده می شود.

اغلب کارواش ها اما نه فقط آنهایی که کسب وکارشان رونقی ندارد بلکه حتی کارواش های بیا و برو دار شهر، بسختی به رعایت موازین بهداشتی ومحیط زیستی  تن می دهند که نمونه شان واحدهایی است که تاکنون پلمب شده اند.

درتهران مسائل اقتصادی واجتماعی و حتی فرهنگی بدجوری با مسائل زیست محیطی درهم آمیخته که معمولا دست آخر این محیط زیست است که لطمه می بیند. با این که قوانین روشن و واضح است اما بیشتر کارواش ها به راه اندازی سیستم تصفیه فاضلاب  تن نمی دهند و برخی از آنها که تحت فشار محیط زیست سیستمی راه انداخته انداز آن را بی استفاده گذاشته اند. ماده ۴۷ قانون توزیع عادلانه آب تصریح دارد مؤسساتی که آب را به مصارف شهری، صنعتی، معـدنی، دامـداری و… می رسانند موظف به تصفیه آب و رفع فاضلاب هستند.

اما این قانون میان کارواش ها حسابی مهجوراست وعده ای از سرناآگاهی، عده ای هم از سر لجاجت و برخی نیز از سر قلدری میلی به تصفیه پساب خود ندارند. این درحالی است که زهرا صدراعظم نوری، رییس کمیسیون محیط زیست شورای شهرتهران به ما می گوید کارواش هایکی ازمصادیق ایجاد مزاحمت و بی توجهی به موازین بهداشتی ومحیط زیستی هستند که هم مصرف بی رویه آب دارند و هم پساب تولیدی شان آب های زیرزمینی را آلوده می کند، واحدهایی که درصورت ادامه تخلفات، طبق قانون شهرداری ها می توان تعطیلشان کرد.

صدرالدین علی پور،‌ رییس کمیته محیط زیست شهرداری تهران نیز درگفت گو با ما تصریح دارد که حتی براساس قانون اساسی کشور نیز می توان با کارواش ها که آلوده کننده محیط زیست هستند برخورد کرد و آنها را به رعایت موازین زیست محیطی و بازچرخانی آب واداشت.

با وجود این تاکیدات و آن همه قانون رنگ به رنگ اما صنف کارواش (اگر از عده ای شان فاکتور بگیریم) نه به قانون آشنایند و نه میلی به اجرای قانون دارند، وضعیتی که هم سلامت آب های زیرزمینی تهران را تهدید کرده و هم محیط بان پیر گشت پایش اداره محیط زیست تهران را ناامید و خسته ،‌ مردی که درطول مسیر مدام آه می کشد که ای خدا دردمان را به که بگوییم.

 

معمای آب

داستان آب کارواش های تهران، مثنوی صد من کاغذ است. از یک سو آمارها می گوید که ۱۰ درصدشان برای شست و شوی ماشین ها ازآب شرب استفاده می کنند و از سوی دیگر شرکت آب وفاضلاب کشور اعلام می کند که ارائه خدمات به این کارواش‌ها طبق ضوابط واگذاری انشعاب آب درسال‌های قبل صورت گرفته و قطع این خدمت، فقط با اجازه قانون میسر است که چون متاسفانه پیگیری ها به نتیجه نرسیده، همچنان آب شرب دراختیار برخی کارواش ها قرار می گیرد. این درحالی است که پیگیری های جام جم نشان می دهد کارواش ها لااقل آنهایی که در مسیر گشت پایش محیط زیست تهران قرار داشتند آب مصرفی خود را می خرند آن هم به گفته خودشان ازشهرداری که آب چاه های در اختیارش را میان کارواش ها توزیع می کند. صدرالدین علی پور به ما گفت که این چاه ها در اختیار سازمان بوستان هاست ولی درتماس با این سازمان شنیدیم که سازمان بوستان ها چاهی در اختیار ندارد که به کارواش ها بفروشد. جالب این که زهرا صدراعظم نوری می گفت آب مصرفی کارواش ها را باید شرکت آب و فاضلاب تامین کند، ‌درحالی که ما خودمان در برخی کارواش ها دیدیم که برخی شرکت های آبرسانی خصوصی به کارواش ها آب می فروشند.

داستان آبی که به کارواش ها می رسد معمایی است در نوع خودش،‌ داستانی که به انتها می رسد اگر سیستم تصفیه فاضلاب در این واحدهای صنفی مستقر شود و استفاده از فاضلاب تصفیه شده جای  خریدهای مکرر هفتگی آب را بگیرد.

 

مریم خباز

 

دولت یازدهم در ترازوی محیط زیست

اولین مصوبه دولت یازدهم، احیای دریاچه ارومیه بود، اقدامی‌که با شماری از شعارهای زیست محیطی همراه شد و بسیاری را دلخوش کرد که احتمالا در این دولت تحولات مناسبی در حوزه محیط‌زیست رخ خواهد داد.اکنون اما با گذشت چهار سال دیدگاه‌ها درباره محیط‌ زیستی بودن دولت یازدهم به دو گروه تقسیم می‌شود؛ نخست آنها که با نگاهی مثبت می‌گویند ادعای دولت محقق شده چون شهروندان توجه بیشتری به محیط‌زیست می‌کنند و گروه دوم آنها که می‌گویند اتفاق ساختاری و مثبتی در حوزه محیط‌زیست نیفتاده و اگر مردم بیشتر به حفظ آن علاقه‌مند شده‌اند، تحت تاثیر فعالیت سازمان‌های مردم نهاد و رسانه‌ها بوده است.

نمی‌توان انکار کرد که در چند سال اخیر مسائل زیست محیطی بیش از گذشته مورد توجه شهروندان و برخی مسئولان قرار گرفته،این نتیجه‌ای مثبت است که اگر به‌درستی مدیریت شود، زمینه را برای بهبود شرایط محیط‌زیست کشور فراهم می‌کند.

معصومه ابتکار، رئیس سازمان حفاظت محیط‌ زیست نیز معتقد است بهبود نسبی هوای کشور، تلاش‌های بین‌المللی برای مقابله با ریزگردها و کاهش سطح آتش‌سوزی ‌جنگل‌ها از جمله اتفاقات مثبتی است که در چند سال اخیر اتفاق افتاده است.

به گفته او امضا و اجرایی شدن حدود 16 تفاهم‌نامه بین‌المللی در حوزه محیط‌زیست و برگزاری حدود 52 دوره آموزشی، توانمندسازی و فرهنگ‌سازی برای حدود 600 نفر از محیط بانان، کارشناسان و تشکل‌های محیط‌زیستی از دیگر دستاورد‌های مثبت چند سال اخیر است.

اما با وجود این اقدامات مثبت، ابتکار همیشه مورد انتقاد کارشناسان بوده است و خیلی‌ها او را به سیاسی‌کاری متهم می‌کنند و می‌گویند بیشتر درگیر مسائل سیاسی و اقدامات بین‌المللی است تا مسائل زیست‌محیطی که در داخل کشور می‌گذرد.

از این گذشته به نظر می‌رسد در چند سال گذشته برای حفاظت محیط‌زیست، تعامل بین بخشی زیادی بین وزارتخانه و دستگاه‌های اجرایی کشور وجود نداشته است.

به عنوان مثال وزیر صنعت، معدن و تجارت اواخر بهمن گذشته گورخر ایرانی را که گونه‌ای در معرض خطر انقراض است را مانعی بر سر راه توسعه دانست یا دست ستاد احیای دریاچه ارومیه از بودجه خالی ماند و آنها که باید بودجه کار را می‌رساندند غفلت کردند و ارومیه به حال ناخوش خود رها شد.

نجات دریاچه خیلی دور، خیلی نزدیک

آخرین خبرها از اولین مصوبه دولت از این حکایت دارد که هیچ‌کدام از دستگاه‌های اجرایی برای نجات دریاچه ارومیه به وعده‌هایشان عمل نکرده‌اند.

این خبر تلخ را مسعود تجریشی، مدیر دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق ستاد احیای دریاچه ارومیه در آخرین نشست خبری خود مطرح کرد. به نظر او بهانه دستگاه‌های اجرایی این است که دولت بودجه کافی نداده و این در حالی‌ است که صندوق توسعه ملی هزینه طرح‌های مربوط به احیای دریاچه ارومیه را پرداخت می‌کند.

در این که احیای دریاچه ارومیه اقدامی‌ زمان‌بر است، هیچ شکی نیست، اما وقتی هیچ‌کدام از دستگاه‌های اجرایی در دولتی که مدعی است زیست‌محیطی‌ترین دولت بوده، نسبت به دریاچه ارومیه به وظیفه‌شان عمل نمی‌کنند، می‌توان نتیجه گرفت که احیای دریاچه ارومیه قرار است بیش از حد زمانبر شود آن‌ هم در شرایطی که حدود سه سال گذشته حدود 1500 میلیارد تومان از اعتبارات داخلی به احیای دریاچه ارومیه اختصاص پیدا کرده است و برآورد می‌شود ستاد احیای دریاچه ارومیه برای رسیدن به اهدافش ‌به حدود 20 هزار میلیارد تومان نیاز داشته باشد.

منابع آب را فراموش نکنید

توجه دولت به محیط‌زیست با ارائه برنامه ششم توسعه بار دیگر محک خورد و برخی کارشناسان با توجه به آن هشدار دادند که برنامه ششم توسعه، کشور را می‌خشکاند.

برای نمونه عیسی کلانتری، وزیر پیشین ‌کشاورزی‌ و مشاور کنونی معاون اول رئیس‌جمهور مدتی قبل در این‌باره به جام‌جم گفت: برنامه ششم این اجازه را به دولت داده که تتمه آب کشور را حراج کند.

به نظر او برنامه ششم ضد و نقیض است، زیرا یک جا ‌آمده که سالانه باید 11میلیارد مترمکعب ‌برداشت آب کم شود، اما در جایی دیگر تاکید شده به خودکفایی 95 درصدی محصولات اساسی برسیم.

این بی‌توجهی را می‌توان در دیپلماسی آب نیز دید،زیرا برخلاف وعده‌های داده شده در این زمینه استان‌های زیادی در کشورمان در حسرت تامین حقابه تالاب‌ها هستند؛ برای نمونه زندگی بسیاری از ساکنان سیستان و بلوچستان تحت‌تاثیر خشک شدن تالاب هامون قرار گرفته و بسیاری از آنها ناچار به کوچ شده‌اند، در حالی که تاکنون تلاشی جدی برای تامین حقابه هامون نشده است.

آلودگی هوا و ریزگردها

در زمینه آلودگی هوا اتفاقات مثبتی افتاده است؛ برای نمونه برخی عوامل آلودگی هوا مانند بنزن و سرب حذف شده‌اند ‌یا نیروگاه‌ها مکلف شده‌اند به‌جای مازوت از گاز طبیعی استفاده کنند. اما مساله آلودگی هوا و طغیان ریزگردها نیز در چند سال گذشته توانایی دولت را بار دیگر در توجه به مسائل زیست محیطی به آزمایش گذاشت، زیرا در سال‌های اخیر استان‌هایی مانند خوزستان بشدت با این مساله دست به گریبان بودند.

هر چند منشأ حدود 70 درصد از ریزگرد‌ها را خارج از مرزهای کشورمان می‌دانند و در این بین شرایط آشفته کشورهای همسایه رسیدگی به آنها را دشوار می‌کند و حل این مشکل نیز مانند بیشتر مسائل زیست‌محیطی در بلند مدت امکان‌پذیر است، اما بسیاری از شهروندانی که ریزگردها، زندگی‌شان را تیره و تار می‌کند از این گله دارند که برای کاهش اثرات ریزگرد‌ها تسهیلات خاصی برای آنها قائل نشده اند و این درحالی است که گسترش دولت الکترونیک می‌تواند رفت‌وآمد‌ها در این استان‌ها را به حداقل برساند یا اگر سیستم‌های تهویه مطبوع با یارانه در اختیار ساکنان این استان‌ها قرار گیرد دست‌کم نفس کشیدن برای آنها در فضای محدود خانه‌هایشان آسان تر می‌شود و به این شکل مسئولان می‌توانند برنامه‌های بلندمدت‌شان را نیز عملی کنند.

به هر حال دولت‌ها و دستگاه‌ها می‌توانند ادعا کنند زیست‌محیطی ترین نهاد یا دولت تاریخ‌اند اما محیط‌زیستی بودن آنها زمانی اثبات می‌شود که مدیران کارآمد در دستگاه‌های متولی به کار گرفته شوند و اعتبارات لازم برای حل بحران‌های زیست محیطی اختصاص یابد؛ تشخیص این‌که چه افرادی واقعا دغدغه محیط‌زیست را دارند از آنهایی که می‌خواهند از محیط‌زیست برای خود نام و نشانی بسازند کار دشواری نیست.

توسعه حمل و نقل عمومی و اقدامات بین‌المللی

دکتر مجید عباسپور/استاد دانشگاه صنعتی شریف و رئیس انجمن متخصصان محیط زیست ایران

نیت آقای روحانی درخصوص محیط‌زیست مشخص است، ایشان در بسیاری از سخنرانی‌هایشان به حفظ محیط‌زیست اشاره کرده‌اند‌‌ اما محیط‌زیست به یک سازمان و ارگان خاص محدود نمی‌شود.‌ مثلا گسترش ‌حمل و نقل عمومی مساله‌ای قابل توجه است که بخش هایی از آن از سوی دولت تامین می‌شود؛ در دولت نهم و دهم اعتباری به این مهم اختصاص نیافت و در دولت آقای روحانی نیز به‌دلیل کمبود اعتبار توجهی به آن نشد. درباره ریزگردها نیز که زندگی را به کام ساکنان تعدادی از استان‌ها تلخ کرده، گفته می‌شود حدود 30 درصد از منابع ریزگرد در داخل کشور است، اما کنترل 70درصدی که در خارج از کشور است نیاز به تعاملات بین‌المللی و منطقه‌ای دارد؛ تلاش‌هایی برای حل این مساله شده اما ناکافی است. به نظرم این امکان هست که از طریق سازمان ملل نسبت به کنترل منابع خارجی موفق‌تر عمل کنیم.

مدیران موهبتی، دشمن محیط‌زیست

دکتر هادی کیادلیری/رئیس دانشکده منابع طبیعی علوم و تحقیقات تهران و رئیس انجمن علمی جنگلبانی کشور

مشکلاتی که برای محیط زیست ایجاد شده مربوط به چند دهه گذشته است، اما درباره عملکرد آقای روحانی در فرصتی که برای حل این مساله در اختیار داشته، می‌توان تحلیل هایی داشت. برای نمونه نگاه خیلی از مردم نسبت به محیط‌زیست تغییر کرده البته شاید این تغییر نگاه از سوی خود مردم ایجاد شده‌، زیرا نگاهی به فضای مجازی یا رسانه‌ها نشان می‌دهد این تغییر بیشتر از‌‌ پایین به بالا اتفاق افتاده است. ‌اما در نگاه برخی مدیران به محیط‌زیست تغییری اساسی ‌ اتفاق نیفتاده، زیرا تغییر اساسی را باید در مسائلی مانند تخصیص اعتبارات لازم یا جذب کارشناسان خبره به سازمان های متولی ‌ جست‌وجو کرد.

البته در چهار سال گذشته کارهای خوبی هم مثل طرح تنفس جنگل که مانع بهره کشی از جنگل می‌شود، انجام شده است.

اما در این بین نقش سازمان های مردم نهاد، رسانه‌ها و مردم تاثیر بیشتری داشته، زیرا عزمی جدی از سوی دولت که مانع توسعه ناپایدار شود وجود نداشته است.‌ انتخاب مدیران در حوزه محیط زیست نیز هنوز براساس موهبت است نه شایسته سالاری. بنابراین این بیم وجود دارد که اگر مردم،متخصصان و رسانه‌ها شرایط را رصد نکنند، دوباره همه چیز به حالت اول برگردد.

اقدام به جای صحبت

دکتر محمدرضا مروی مهاجر/استاد دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران

نقطه قوت دولت آقای روحانی در حوزه محیط‌زیست، رسیدگی به دریاچه ارومیه و نگرشی است که به طرح تنفس جنگل دارد. نقطه ضعف عملکرد ایشان در حوزه محیط‌زیست نیز ‌این است که در دولت آقای روحانی درباره محیط‌زیست صحبت زیاد شده، اما اقدام کمی را شاهد بودیم و این احساس وجود ندارد که محیط‌زیست یک قدم به جلو برداشته باشد. در چهار سال گذشته در آموزش عالی نیز بیشتر به جنبه تئوری مساله محیط‌زیست اهمیت داده شد‌ تا جنبه واقعی. از این نظر می‌توان گفت این مساله نیز یک نقطه ضعف ‌ است، اما مساله مثبت دیگری که سال های اخیر شاهد آن بوده‌ایم این است که در رسانه‌ها و جوامع معمولی تفکر محیط‌زیستی پیشرفت داشته است، هرچند متاسفانه رفتار زیست‌محیطی تغییری نداشته است. به نظرم این تغییرات نیز بیشتر تحت تاثیر سازمان های مردم نهاد و رسانه‌ها اتفاق افتاده است.

راهکار مناسب را انتخاب کنید

دکتر پرویز کردوانی/استاد دانشگاه

دولت آقای روحانی تنها دولتی بود که قبل از روی کار آمدن نیز شعار محیط زیستی بودن داد. این دولت ابتدا کارش را با دریاچه ارومیه شروع کرد، اما من همان روز اول نیز نسبت به نتیجه بخش نبودن این تلاش‌ها هشدار دادم.

متاسفانه در چند سال گذشته آلودگی هوا در شهرها بیشتر شد‌ه، تالاب‌های بیشتری خشک شده‌اند، حیات‌وحش شرایط نامناسب‌تری پیدا کرده و جنگل‌های کشور نیز بیشتر از گذشته دچار آفت شده‌اند.

‌برای ریزگردها نیز فقط شعار داده شده ‌و راهکارهایی مانند پاشیدن مالچ نفتی را انتخاب کرده‌اند که راهکار مناسبی نیست.‌

مهدی آیینی

برنامه ششم کشور را می خشکاند

دبیری یکی از جنجالی‌ترین ستادهای کشور را در دست دارد، با این امید که دریاچه ارومیه را احیا کند، اما وقتی صحبت از نتیجه و گذر زمان می‌شود، می‌گوید تا اعتبار نباشد، کاری از پیش نمی‌رود. وقتی حرف بی‌توجهی مسئولان و مدیران به محیط‌زیست و شرایط بحرانی منابع آب کشور به میان می‌آید، می‌گوید همه این مساله را شوخی گرفته‌اند، چون برنامه ششم توسعه تتمه منابع آب کشور را حراج می‌کند. اینها بخشی از گفت‌وگوی ما با عیسی کلانتری، وزیر پیشین ‌کشاورزی، دبیر کل خانه کشاورز، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه و مشاور معاون اول رئیس‌جمهور است؛ مسئولی که تقریبا در تمام دولت‌ها دستی بر آتش داشته و معتقد است، برای جلوگیری از بحران و مصیبت آب که اکنون واردش شده‌ایم، دست‌کم در پنج سال آینده باید‌ برداشت از منابع آب کشور را حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب کاهش داد‌‌.

اولین مصوبه آقای روحانی احیای دریاچه ارومیه بود. فکرمی کنید با گذشت حدود چهار سال از این مصوبه، چرا هنوز نتیجه‌ای نگرفته‌ایم؟ ‌

عملیات تثبیت دریاچه بخوبی پیش رفته و می‌توانم بگویم، دو سال عملیات تثبیت نسبت به سال ۹۲ موفق‌تر بوده است.

اما درباره احیای دریاچه نتیجه‌ای نگرفته‌اید.

عملیات احیا به خاطر کمبود بودجه به درستی پیش نرفت. بودجه ما از دو قسمت تامین می‌شود؛ یکی بودجه آب‌های مرزی که حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بود و کامل پرداخت شد، اما حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان اعتبار دیگر می‌ماند. حدود ۱۱۰۰ میلیارد تومان از محل مواد حوادث غیرمترقبه بود که پرداخت نشده است و حدود ۳۵۰ میلیارد تومان از بودجه دستگاه‌های اجرایی است. البته قرار شده تا آخر سال، ۶۰۰ میلیارد تومان از این ۱۵۰۰میلیارد تومان پرداخت شود.

با این اوصاف، چه نمره‌ای به فعالیت‌تان می‌دهید؟

تا شهریور، نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ می‌گیریم، چون برنامه احیا جلوتر از سال ۹۲ است، ‌اما بخش احیا بستگی مستقیم به تامین بودجه ‌دارد.

چرا بودجه تامین نمی‌شود؟ آقای روحانی که دولت خودش را زیست‌محیطی‌ترین دولت می‌داند؟

بودجه ندارد. دولت قبلی، آنقدر تعهد روی دست آنها گذاشته که دولت‌های بعدی نیز قربانی خواهند بود.

به دولت گذشته اشاره کردید. اگر سوابق شما را مرور ‌کنیم، مشخص است که در بیشتر دولت‌ها به قول معروف دستی بر آتش داشته‌اید. بخواهید مقایسه کنید، عملکرد کدام دولت در حوزه محیط‌زیست بهتر بوده است؟

فکر می‌کنم دولت هفتم و هشتم نسبتا موفق بود. محیط‌زیست در دولت‌های دهه ۶۰ جایگاهی نداشت، چون محیط‌زیست را در حد حفاظت شکارگاه و حیات‌وحش می‌دانستند.‌

می‌گویید، دولت هفتم و هشتم موفق بوده، اما آن زمان نیز محیط‌زیست جزو اولویت‌ها نبود، چراکه سد سازی‌های بی‌رویه ادامه داشت و حقابه تالاب‌ها جدی گرفته نمی‌شد.

‌به نظرم، آن زمان محیط‌زیست جایگاه قوی‌تری پیدا کرد.

البته نباید فراموش کرد که زمان چنین دولت‌‌هایی، مهاجرت از روستاها به کلانشهرها بیشتر شد.

مهاجرت از روستا به شهر، ربطی به محیط‌زیست ندارد.

وقتی دولت منابع آبی را تامین نکند و کشاورز نتواند کشاورزی کند، تصمیم به مهاجرت می‌گیرد.

ببینید آیا اکنون آبی وجود دارد که از آن استفاده‌ای نمی‌شود؟

آن زمان شرایط منابع آب بهتر بود.‌

‌در کشور ما جایی که آب بود، آن منبع بدون نیروی انسانی نبود. جمعیت اضافی و سر ریز روستا مهاجرت می‌کنند، چراکه باید روستا توسعه پیدا کند که این اتفاق نیفتاده است، ما برای خیلی از روستاها جاده، آب، برق و خانه بهداشت ایجاد کرده‌ایم، اما برایشان ‌اشتغال مولد ایجاد نکرده‌ایم. کشاورزی نیز از اشتغال اشباع است.

پس به نظر شما ‌اقتصاد کشور باید بر پایه کشاورزی یا صنعت باشد؟

این مقایسه درستی نیست، چون پتانسیل کشاورزی ما محدود است و در حد آبی است که داریم و کشاورزی ما حدود هشت درصد تولید ناخالص را دارد. بنابراین اگر بخواهیم اقتصاد اول منطقه بشویم و به عنوان مثال، تولید ناخالصمان‌ به ۱۵۰۰ میلیارد دلار برسد، کشاورزی ما حداکثر می‌تواند حدود سه درصد از این تولید ناخالص را در چنین مقطعی داشته باشد و بقیه باید از بخش صنعت و خدمات تامین شود. البته این دلیل نمی‌شود که کشاورزی را رها کنیم‌. باید روی کشاورزی سرمایه‌گذاری کرد و حداکثر بهره‌وری و تولید را با توجه به آب موجود داشت.

پس چرا آن‌طور که باید، به کشاورزی یا صنعت نپرداخته‌ایم؟

باید دید به چه پرداخته‌ایم؟ مشکل ما این است که از بعد اقتصادی دور باطل می‌زنیم و کسی جرات نمی‌کند، مشکلات جدی اقتصادی را مطرح کند. وقتی قیمت و تولید نفت بیشتر می‌شود وضع کشور کمی بهتر می‌شود و بر عکس. در واقع، ‌مقداری از سیاست‌های جهانی ما مانع توسعه اقتصادی است که آن‌هم دست دولت‌ها نیست.

  برای احیای دریاچه ارومیه این همه هزینه می کنیم از طرف دیگر شما نسبت به کوچ اجباری ۵۰ میلیون ایرانی هشدار می دهید منتقدان می گویند این ها بایکدیگر در تضاد است، زیرا ‌اگر ‌ پروژه احیا شکست بخورد شرایط ناگوارتر خواهد شد. ‌

احیای دریاچه را می توان با برجام مقایسه کرد با برجام مشکل تقریبا حل شد. باید دید اگر نبود‌ چه اتفاقی می افتاد. برجام ما را به بهشت نبرد ،اما  شاید با آن از جهنم فاصله گرفتیم.

مسائل زیست محیطی خود به خود تولید کننده ارزش افزوده نیستند، اما اگر نباشند هزینه ده برابری به جامعه تحمیل می کنند، درست مانند زمانی که انسان سالم است و قدر سلامتی را نمی داند،نبود دریاچه صدها برابر هزینه دارد، به همین خاطر می توان گفت آقای روحانی کار عاقلانه ای کرده است.

به نظر شما که بین دولتمردان هستید، چرا همه فکر می‌کنند این مساله شوخی است؟

متاسفانه برای همه اهداف زودرس و کوتاه‌مدت، صد برابر اهداف بلند‌مدت اولویت دارد. میزان آب تجدیدپذیر کشور حدود ۸۸میلیارد متر‌مکعب است، اما ۳۰ سال پیش۱۳۲ میلیارد متر‌مکعب بود و امروز تراز منفی آب سفره‌های زیر زمینی، حداقل حدود ۱۵ میلیارد مترمکعب است در حالی که ۴۰ سال پیش صفر بود یا امروز ‌بیش از ۵۰ درصد روان‌آب‌های ما کم شده. اینها نشانه این است که کشور کویر شده و از بین می‌رود، اما هیچ‌کس به فکر این مساله نیست. خیلی از آنهایی که باخبرند، جرات ندارند از بعد سیاسی به آن بپردازند.

به نظرتان چه باید کرد؟

باید به مسئولان و مردم آگاهی داد. ما چاره‌ای نداریم جز این که بشدت مصرف آبمان را کاهش دهیم.

خودتان می‌گویید، بیشترین منابع آب کشور ‌در بخش کشاورزی مصرف می‌شود، اما به نظر نمی‌رسد، از زمانی که شما وزیر کشاورزی بودید تاکنون بهبودی در عملکرد کشاورزان حاصل شده باشد.

متاسفانه اصلا بهبود حاصل نشده. ممکن است بگوییم بازده آبیاری‌مان مثلا به ۴۰ درصد رسیده، ولی بهره‌وری‌ آب بهبود چندانی پیدا نکرده، چون ۹۵۰ گرم بود و به یک کیلو رسیده است. در حقیقت ما آب، محیط‌زیست و تمدن کشور را قربانی اهداف زودرس خود می‌کنیم.

به نظر شما به عنوان دبیرکل خانه کشاورز و مسئولی که سابقه وزارت کشاورزی را دارید، چرا نمی‌توان کشاورزان را مجاب کرد و آموزش دا‌د که بهره‌وری آب را افزایش دهند؟

چون در کشاورزی ما سرمایه‌گذاری زیر بنایی حتی به اندازه استهلاک سرمایه انجام نگرفته و این مساله سابقه تاریخی دارد که به اصلاحات اراضی زمان شاه و فعال شدن هیات‌های هفت نفره بعد از انقلاب ما بر می‌گردد. به این شکل ما امنیت سرمایه‌گذاری را از بخش کشاورزی سلب کردیم. مردم و بخش خصوصی بدون وام بانکی حاضر به سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی نیستند و دولت نیز نمی‌تواند همه سرمایه‌گذاری بخش کشاورزی را قبول کند‌. این‌گونه بخش کشاورزی دچار خلأ سرمایه تاریخی شده است‌. به همین دلیل بهره‌وری بالا نرفته چون بهره‌وری با فناوری و مدیریت بالا می‌رود.

بنابراین، ما نکاتی مانند مدیریت و فناوری را در بخش کشاورزی نداریم.

سرمایه و مدیریت درست در تولید نداریم که نتیجه آن بهره‌وری درست است. اکنون ما هزار کیلو آب شیرین مصرف می‌کنیم تا یک کیلو مواد کشاورزی خشک تولید کنیم.

به بحث دریاچه ارومیه برگردیم. کمک‌های بین‌المللی در این پروژه چقدر نقش داشته است؟

به آن صورت کمک نشده، اما از نظر علمی از تمام کشورها که دانش داشته‌اند، بهره گرفته‌ایم. ما در سه سال گذشته نزدیک ۱۵۰۰ میلیارد تومان خرج کردیم، یعنی حدود ۵۰۰ برابر کمک‌های خارجی‌.

برای احیای دریاچه ارومیه چقدر اعتبار نیاز است؟

برای رسیدن به اهدافمان ‌دست‌کم به حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان نیاز داریم‌.

اما مخالفان می‌گویند مصوبه هیات دولت برای احیای دریاچه‌ حرکتی نمایشی است؟

مخالفان همه چیز را به هم تشبیه می‌کنند. در ۲۰ سال گذشته به شکل میانگین ۴۰ سانتی متر عمق آب دریاچه کاهش داشته، اما در سه سال گذشته نه تنها کاهش عمق نداشته‌ایم، بلکه حدود ۲۵ سانتی متر افزایش عمق داشته است.

منتقدان می‌گویند این روند تحت تاثیر ورود پساب و بارش باران اتفاق افتاده است.

پساب‌ها همیشه بوده و بارش‌ها را نیز می‌توان از طریق گزارش‌های هواشناسی بررسی کرد. سال گذشته که بارش‌ها خوب بود، شرایط ۵/۱درصد بهتر از دو سال پیش بود، یعنی ارتفاع دریاچه حدود ۳۵ سانتی‌متر بیشتر از قبل بود. خوشبختانه اینها فاکتورهای کمی و قابل اندازه‌گیری است.

ایراد دیگری که از عملکرد شما می‌توان گرفت، این است که روی اصلاح الگوی مصرف در کشاورزی تمرکز نمی‌کنید، یعنی بیشتر دنبال پروژه‌های انتقال آب هستید.

ما فقط یک پروژه انتقال آب را دنبال می‌کنیم که حق ماست، چرا که آب از کشور خارج می‌شود. علاوه براین، پروژه مربوط به پیش از انقلاب است.

اما آیا به همین اندازه نیز برای اصلاح الگوی مصرف تلاش می‌کنید؟

ما هر سال ۸ درصد آب کشاورزان را کاهش می‌دهیم و برخلاف این که در دو سال گذشته ۱۶درصد آب مصرفی کشاورزان کاسته شده، عملکرد کشاورزان ۱۷ درصد بالا رفته است.

اما انتقال آب عوارض زیادی دارد و گفته می‌شود، این آب باید برای توسعه کشاورزی استفاده می‌شد.

عوارض انتقال آب برای زمانی است که فراتر از حد قانونی و زیست‌محیطی پیش برویم.

البته درست است. قرار بود این آب برای توسعه ‌۳۰ هزار هکتار کشاورزی باشد، اما چون کشاورزی حقآبه دریاچه را برده، دولت تصمیم گرفته این آب به عنوان حقآبه دریاچه باشد‌.

با توجه به این که شما روی پروژه‌های انتقال آب پافشاری می‌کنید و محیط‌زیست با این مساله مخالف است، به نظر می‌رسد شما به عنوان مشاور آقای جهانگیری در چنین مسائلی محیط‌زیست را بازی نمی‌دهید.

دریاچه متعلق به محیط‌زیست است‌ و خود محیط‌زیست باید مسئولیت احیای دریاچه را به عهده می‌گرفت. همه ما به کمک محیط‌زیست آمده‌ایم. البته‌ محیط‌زیست باید پاسخگو باشد که چرا دریاچه خشکیده؟ نه این که مدعی باشد. محیط‌زیست در انجام وظیفه‌اش سستی کرده، زیرا احیای دریاچه وظیفه محیط‌زیست است و به همین خاطر دبیر احیای دریاچه ارومیه باید خانم ابتکار باشد، نه من!

پس‌به نظر شما خانم ابتکار، قدرت لازم را برای این کار ندارد؟

کلا محیط‌زیست را می‌گویم، چون روسای متفاوتی داشته است. محیط‌زیست نتوانسته از حق و حقوق خود دفاع کند و کوتاه آمده است. مساله اینجاست که محیط‌زیست جایی که قرار است توسعه صنعتی اتفاق بیفتد، سختگیری بیش از حد می‌کند و آنجا که مساله در مالکیت خودش است، کوتاه آمده یعنی حقابه‌اش را گرفته‌اند و صدایش هم در نیامده است.

به نظرخودتان جدی‌ترین مشاوره‌ای که تاکنون به آقای جهانگیری داد‌ ه اید، چه بوده است؟

بیشترین فشاری که آورده‌ام، برای افزایش بهره‌وری آب و سرمایه‌گذاری در این زمینه بوده است.

چقدر به این هدف رسیده‌اید؟

در قوانین و مقرراتی که دولت تصویب کرده این مساله آمده، اما در اجرا مشکل پیدا کرده چون دولت ما وارث مشکلات قبل است.

البته همه چیز را نمی‌توان گردن قبلی‌ها انداخت.

همه چیز گردن آنهاست، دولت‌های بعد هم گرفتار هستند.

مشکلات البته ریشه‌ای است و دولت‌های قبل‌تر نیز از لحاظ زیست‌محیطی‌ عملکرد مناسبی نداشتند و ‌به نظر می‌رسد برایشان راحت است که هرجا مشکلی ایجاد می‌شود، همه تقصیرها را گردن دولت احمدی‌نژاد بیندازند.

بیلان و شاخص‌هایی که به جامانده، بخوبی وضعیت را نشان می‌دهد. برای نمونه شوری سد گتوند را درنظر بگیرید. من دراین باره نامه نوشتم و خواستم که دستور بهره‌برداری از این سد را ندهند.

اما ساخت این سد از دوره قبل از احمدی‌نژاد آغاز شده بود؟

درست است، اما سال ۹۱ که می‌خواستند بهره‌برداری کنند، من تقاضای توقف داشتم.

از قبل نمی‌دانستند چنین مشکلی پیش می‌آید؟

مطالعات ناقص بود و سواد کافی نداشتند، اما به مرور متوجه شدند.

پس قبول دارید تحقیقات روی سد‌سازی از دوران سازندگی بدون مطالعه بوده است؟

قبول دارم تحقیقات ناقص بوده است.

برای تمام سد‌ها؟

سد‌سازی ما صرفا از بعد مهندسی است. قبلا فکر می‌کردند سد سازی فقط ساخت دیواره و جمع آوری آب است. به همین خاطر مسائل زیست‌محیطی اقتصادی و اجتماعی را درهیچ کدام ازسدها در نظر نمی‌گرفتند. تا یک زمانی دیدگاه‌ها ناقص بود، اما از زمانی که مشخص شد برای سدسازی باید ابعاد دیگری را در نظر گفت، اشتباه‌ها آگاهانه شد. این مساله فرقی با خیانت ندارد.

جالب است. آن زمان شما برای سد‌سازی همکاری می‌کردید و حالا درباره حقآبه دریاچه صحبت می‌کنید. این تضاد نیست؟

من می‌گویم در یک زمانی آگاهی‌ها ناقص است.

پس خودتان تایید می‌کنید که آن زمان آگاهی نداشتید؟

اصلا کشور آگاهی نداشت. تا اواسط دهه ۷۰ آگاهی کم بود و کسی به فکر توسعه پایدار نبود، اما وقتی آگاهی پیدا شد، اشتباه‌ها ادامه پیدا کرد.

برگردیم به بحث کمبود منابع آب. این روزها به دلیل خشکسالی خیلی از روستاییان زابل در خانه‌هایشان را گل گرفته‌اند تا کوچ کنند، چون بخشنامه شده که مانع اسباب کشی این خانواده‌ها شوند. به نظرتان این شیوه درستی است؟

این شیوه درستی نیست. سیستان بشدت در خطر است، چراکه آب آن مستقیما از افغانستان تامین می‌شود. مردم باید مهاجرت کنند یا دولت غیر از کشاورزی برایشان ایجاد شغل کند.

دراین باره به آقای جهانگیری هشدار داده‌اید؟

با آقای جهانگیری از این مناطق بازدید داشته‌ایم. واقعا نمی‌توان دراین منطقه زندگی کرد. دولت باید به سرمایه‌گذاری در بخش خدمات مرزی و تجاری و صنایع کم آب بپردازد، زیرا این مناطق دیگر جای کشاورزی نیست.

دیپلماسی ما ضعیف است؟ به نظرتان چه چیزی سبب شده که ما با این همه کمک به افغانستان، نتوانسته‌ایم حقآبه هامون را پس بگیریم؟

الحمدالله همه چیزمان باهم می‌خواند، دیپلماسی با اقتصاد یا مسائل اجتماعی، فرهنگی یا مدیریتی‌. ما درسیاست‌های کلان مشکل داریم. بدتر از زابل مشهد است. ما آب آشامیدنی شهر مشهد را به سد دوستی وصل کرده‌ایم که منشأ ۹۹ درصد آن هیرمند و افغانستان است. سال گذشته برای تامین آب شرب مشهد مشکل زیاد بود و دولت پول داد و لجن‌های ته سد را با سرمایه‌گذاری حدود ۱۵۰میلیاردی برای شرب منتقل کردند.

حرف آخر؟

برای رسیدگی به مشکل بحران آب اکنون نیز دیر است، چون ما وارد مصیبت و بحران شده‌ایم، در مرکز ثقل بی‌آبی قرار داریم و متاسفانه خیلی‌ها متوجه نیستند. آنها پنج سال دیگر متوجه می‌شوند، اولین کاری که باید بکنیم، این است که دست‌کم در پنج سال آینده به جای ۱۱ میلیارد مترمکعب آبی که مجلس مصوب کرده، ۴۰ میلیارد مترمکعب از میزان برداشت منابع آب کم کنیم.

مهدی آیینی

 

شرح پریشانی تالاب ها

شرح پریشانی تالاب‌هادست خیلی‌ها به خون تالاب‌ها آلوده است؛ از قوانین نامناسب و مدیریت اشتباه بگیرید تا‌ مسائل اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی که راه را بر حقآبه تالاب‌ها بسته‌اند و هر روز جان این کانون‌های زندگی را می‌گیرند تا جای آنها کانون‌های بحرانی گرد و غبار بنشانند. به مناسبت پنجشنبه پیش‌رو (دوم فوریه) که در تقویم روز جهانی تالاب‌هاست، از حدود هزار تالاب کشور یاد می‌کنیم؛ تالاب‌هایی که از بیشتر آنها جز خاطره‌ای خشکیده چیزی باقی نمانده است.
هامون، بختگان و پریشان فرقی نمی‌کند. این روزها بیشتر تالاب‌های کشور شرایط نامناسبی دارند؛ شرایطی که زندگی را به کام بومیان این مناطق تلخ و آنها را وادار به کوچ کرده است، زیرا با از بین رفتن تالاب‌ها، ساکنان این مناطق امکان کشاورزی، ماهیگیری و دامداری را از دست داده‌اند.

براساس تعریف کنوانسیون رامسر، اگر تا عمق شش متری دریاچه، آبگیر و سواحل کشور را تالاب تعریف کنیم، می‌توان گفت حدود یکهزار تالاب در کشور وجود دارد، اما نباید انتظار داشت تحت تاثیر این تعداد تالاب، شرایط ساکنان مناطق تالابی کشور ایده‌آل باشد، چراکه نبود مدیریت مناسب منابع آب، سبب شده حدود 80 درصد این تالاب‌ها شرایط نامناسبی داشته باشند.

غفلت مرگبار

آوارگی بومیان مناطق تالابی، همه داستان تلخی نیست که مرگ تالاب‌ها را رقم زده است، چراکه باید در انتظار حوادث ناگوارتری بود؛ حوادثی که فقط تالاب‌ها امکان ایستادگی در برابرشان را دارند. به همین خاطر، امسال کنوانسیون رامسر برای روز جهانی تالاب‌ها ـ که پنجشنبه (دوم فوریه) در تمام کشورها برگزار می‌شود ـ شعار قابل توجهی انتخاب کرده و مضمون شعار این است که تالاب‌ها کاهش‌دهنده اثرات بلایای طبیعی هستند؛ نکته‌ای که در کشورهای در حال توسعه مانند ایران به آن توجه نمی‌شود، زیرا بومیان مناطق و برخی مدیران معمولا به تالاب‌ها بیشتر از جنبه معیشتی و ارزش‌های محلی نگاه می‌کنند، یعنی نگاه کلان در این میان وجود ندارد.

یکی از دلایل این غفلت آن است که کشورهای در حال توسعه با مشکلات روزمره مانند فقر و توسعه نیافتگی دست و پنجه نرم می‌کنند. بنابراین در تلاشند از منابع تالابی بیشتر برای تامین معیشت خود استفاده کنند. در واقع برای آنها تامین‌ خورد و خوراک خود یا علوفه دام‌هایشان در اولویت است.

گنج تالاب

تالاب‌ها را باید گنج‌هایی دانست که تخریبشان اقتصاد کشور را با مشکل روبه‌رو می‌کند، چراکه براساس مطالعات انجام شده سالانه تالاب‌ها دست‌کم حدود 9/4 میلیارد دلار ارزش خدماتی برای کشور ایجاد می‌کنند. براساس مطالعاتی که از سوی بانک جهانی در سال 2002 انجام شده، خسارت زیادی به خاطر تخریب تالاب‌ها به کشورمان تحمیل شده است، طبق نتایج این پژوهش، خسارت‌های ناشی از تخریب تالاب‌ها حدود 350 میلیون دلار برآورد شده است. این در حالی است که برخی کارشناسان تاکید دارند، ارزش‌ اکولوژیک تالاب‌ها 10 برابر جنگل‌‌ و 200 برابر زمین‌های زراعی است. برای نمونه می‌توان به تالاب شادگان اشاره کرد که وقتی شرایطش مناسب بود، معیشت بیش از 5000 خانواده وابسته به آن بود. افزون بر این باید یادآور شد، زمانی که تالاب هامون شرایط مناسبی داشت، بیش از 70 هزار خانواده، معیشت‌شان به این سفره پربرکت وابسته بود‌ یا می‌توان از این گفت که زمانی که هورالعظیم شرایط مناسبی داشت، حدود 12 هزار خانواده از ماهیگیری در این تالاب روزگار می‌گذراندند.

گزارش دیگری از بانک جهانی نشان می‌دهد، کشورمان هر سال حدود 8000 میلیارد تومان را به دلیل خسارت‌های زیست‌محیطی از دست می‌دهد. آن طور که در این گزارش آمده، بیشترین خسارت که حدود 2550 میلیارد تومان برآورد شده، در بخش آب به کشور تحمیل می‌شود و پس از آن تخریب جنگل، اراضی کشاورزی، مراتع و تالاب‌ها قرار دارد که حدود 2260 میلیارد تومان به کشور خسارت می‌زند.

یک مرگ و هزاران بلا

تالاب‌ها ارزش محلی، منطقه‌ای و جهانی دارند و نباید فراموش کرد آنچه در اکوسیستم جایگاه بسیار مهم‌تری به آنها می‌بخشد، این است که تالاب‌ها کاهش‌دهنده بلاهای طبیعی بسیار خطرناک هستند‌.

مسعود باقرزاده کریمی، معاون امور تالاب‌های دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌زیست درباره این توانایی تالاب‌ها به جام‌جم می‌گوید: مرگ تالاب‌ها رابطه مستقیمی با ‌‌گرمایش زمین دارد.

گرمایش کره زمین بر اثر متصاعد شدن دی‌اکسیدکربن است. در این میان، نوعی تالاب (پیت لند) که در کشورمان به عنوان‌‌ چمنزار مرطوب شناخته می‌شود، وجود دارد که نقش چشمگیری در تثبیت کربن دارد.

آن طور که باقرزاده کریمی می‌گوید، در کشورمان تاکنون دست‌کم ده پیت لند با وسعت‌ 163 هزار هکتار به مجامع جهانی معرفی شده است.

آنچه باید به آن توجه کرد، این است که مساحت تمام پیت لندها حدود 3 درصد خشکی‌های کره زمین را شامل می‌شود، اما این مناطق یک‌سوم کربن کره زمین را تثبیت می‌کنند.

اگر پیت لندها نابود شود، کربن بیشتری به هوا متصاعد می‌شود. متاسفانه 20 درصد گرمایش زمین ناشی از فعالیت انسان و به خاطر تخریب پیت لندهاست. بنابراین حفظ پیت لند‌ها می‌تواند مانع گرمایش زمین شود‌.

در کشورمان پیت‌لندهای سرد سیری و گرمسیری وجود دارد. برای نمونه می‌توان به عنوان پیت لند سردسیری‌ به بخش‌هایی از تالاب گندمان در چهارمحال و بختیاری‌ یا تالاب هشیلان در کرمانشاه اشاره کرد‌.

هورالعظیم و شادگان‌ نیز از پیت لند‌های گرمسیری کشورمان هستند.

تالاب علیه سیلاب

در کنار کاهش گرمایش زمین می‌توان از کنترل خشکسالی و سیلاب نیز به عنوان نقش‌های دیگر تالاب‌ها یاد کرد، زیرا‌ خشکسالی و سیلاب‌ دو روی یک سکه هستند. اگر در منطقه‌ای سیلاب گل‌آلود جاری شود، به احتمال زیاد سال بعد در آن منطقه خشکسالی خواهد شد.

تالاب‌ها با ذخیره کردن آب از تخریب مناطق پایین دست جلوگیری می‌کنند. برای نمونه تالاب انزلی مانند کمربندی بندر انزلی را محصور کرده و آب 11 رودخانه‌ای که وارد این تالاب می‌شود، به کمک این تالاب به تدریج به دریا می‌ریزد، اما اگر این تالاب از بین برود، طغیان رودخانه‌ها به تهدیدی جدی برای ساکنان منطقه‌ بدل می‌شود.

علاوه براین باید توجه داشت که خشک شدن تالاب‌ها سبب می‌شود آب‌های جاری بدرستی به سفره‌های زیرزمینی تزریق نشود‌ و به این شکل دراثر بارندگی‌های کوچک سیلاب ایجاد می‌شود.

آسایش در کنار تالاب

مرگ تالاب‌ها تهدید‌های جدی زیادی برای انسان در پی دارد. ریزگرد‌ها و از بین رفتن آسایش اقلیمی دو خطر جدی هستند که می‌توان به آنها نیز اشاره کرد، زیرا براساس مطالعات انجام شده، بیش از 80 درصد ریزگردهای خاورمیانه ناشی از تالاب‌های خشک شده منطقه و بویژه بین‌النهرین است.

معاون امور تالاب‌های دفتر زیستگاه‌ها و امور مناطق سازمان حفاظت محیط‌ زیست درباره نقش تالاب‌ها در آسایش اقلیمی توضیح می‌دهد: آسایش اقلیمی، محدوده اقلیمی است که بشر به لحاظ گرما و رطوبت در آن آسایش دارد.

‌تالاب‌ها به طولانی شدن اقلیم آسایش مناطق منجر می‌شوند. برای نمونه تا پیش از بحرانی شدن شرایط دریاچه گفته می‌شد ارومیه آب و هوای خوبی دارد، زیرا دریاچه‌ دما ‌و رطوبت نسبی را مناسب می‌کرد.

اما وقتی در منطقه‌ای تالاب خشک می‌شود، فاصله دمایی شب و روز بیشتر می‌شود. بنابراین مدت اقلیم آسایش آن منطقه کاهش می‌یابد.

مراسم روز جهانی تالاب

در کشورمان نیز قرار است به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها مراسم مختلفی برگزار شود. ابوالفضل آبشت، مدیر طرح حفاظت از تالاب‌های ایران به جام‌جم می‌گوید:‌ 14 بهمن (دوم فوریه) به مناسبت روز جهانی تالاب‌ها در‌ خوزستان کنفرانسی برگزار می‌شود که در آن مدیران ارشد محیط زیست و نمایندگان مجلس و سفیران برخی کشور‌ها شرکت می‌کنند.

او توضیح می‌دهد، در این مراسم قرار است سه نفر به عنوان قهرمان تالاب معرفی شوند و
علاوه بر آن سه محیط‌بان نیز که در حفظ تالاب‌های کشور تلاش کرده‌اند، به عنوان محیط‌بان تالابی معرفی خواهند شد. در استان‌های تالابی نیز قرار است مراسم ویژه‌ای به کمک سازمان‌های مردم نهاد برگزار شود تا شهروندان هر چه بیشتر با اهمیت حفظ تالاب‌ها آشنا شوند.

مراسم روز جهانی تالاب‌ها دوم فوریه‌ برگزار می‌شود. تاریخچه برگزاری این مراسم به سال 1971 و تصویب کنوانسیون تالاب‌ها در شهر رامسر بازمی‌گردد‌.

تالاب تشنه توجه ویژه

تالاب‌های کشور حال و روز مناسبی ندارند. یکی پس از دیگری خشک می‌شوند و خاطرات بومیان منطقه از آنها تنها چیزی است که باقی می‌ماند.

گفتن از حقآبه تالاب‌ها یا این که باید به آنها توجه بیشتری کرد، تا زمانی که به مرحله اجرا نرسد گرهی از کار تالاب و بومیان مناطق تالابی باز نمی‌کند.

ابوالفضل آبشت، مدیر طرح حفاظت از تالاب‌های ایران درباره تلاش‌های انجام شده برای حفظ تالاب‌ها می‌گوید: برنامه‌های اجرا شده برای حفظ تالاب‌ها دست‌کم‌ سبب شده‌، تصمیم‌گیران بزرگ کشور نیز به شرایط تالاب‌ها بپردازند. برای نمونه در سخنرانی‌های رئیس‌جمهور به این مهم پرداخته می‌شود.

آن طور که او می‌گوید، این روزها تمام سطوح جامعه نسبت به اهمیت تالاب‌ها آگاهند و در برخی استان‌ها به کمک بومیان منطقه‌، تالاب‌ها احیا شده‌اند.

عوامل زیادی در تخریب تالاب‌های کشور نقش دارند که باید برای رفع آنها چاره‌ای اندیشید. قسمتی از این اتفاق به دلیل نبود قوانین و مقررات بازدارنده رقم می‌خورد.

برای نمونه می‌توان به اجرای طرح‌هایی اشاره کرد که بدون گزارش ارزیابی زیست‌محیطی عملی می‌شوند و حقآبه تالاب‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهند. البته نمی‌توان از نقش مدیریت اجرایی نامناسب و منابع اکوسیستم نیز غافل شد.

‌در کنار این عوامل باید از مشکلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نیز نوشت که تحت تاثیر آنها جوامع محلی برای تامین نیازهای اولیه خود دست به تخریب تالاب‌ها می‌زنند.

مهدی آیینی

50 میلیون ایرانی آواره زیست محیطی می شوند

‌‌آوار‌گان جنگ جای خود را به آورگان زیست محیطی می دهند؛فاجعه ای بزرگ که زنگ خطرش به صدا درآمده اما توجهی به آن نمی شود،مدیریت اشتباه منابع آب و برداشت بی رویه از آب های زیر زمینی ‌شرایط  مناطقی مانند جنوب البرز تا آب های جنوبی   و شرق زاگرس تا مرز های شرقی کشور را آنقدر بحرانی کرده که اگر تغییری در الگوی مصرف آب رخ ندهد تا 15 سال آینده ساکنان این مناطق که جمعیت شان حدود 50 میلیون نفر برآوردمی شود ناچار به کوچ خواهند شد.

‌سد پشت سد ساخته می شود،رودخانه پشت رودخانه خشک می شود،سطح آب چاه ها پایین می رود  از قنات ها  جز خاطرات خشکیده چیزی باقی نمی ماند،قحطی آب که ‌سفره اش را پهن کند زندگی کوله بارش را جمع می کند   از روستا و شهرهای بزرگ کوچ می کند.این حکایت خیلی از روستاهای خالی از سکنه کشور است روستاهایی که تغییر اقلیم و مدیریت نامناسب منابع آب زندگی را در آنها به  قتل رسانده است.

عیسی کلانتری، مشاور معاون ‌اول رئیس‌جمهور در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست  از این می‌گوید اگر این بحران بدرستی مدیریت نشود، در آینده‌ای نزدیک زندگی میلیون‌ها ایرانی ‌به خطر می‌افتد.

آن‌طور که او می‌گوید در جنوب البرز تا آب‌های جنوب کشور و شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور بجز زاینده‌رود که شرایطش ناگوار است، رودخانه جاری دیگری وجود ندارد به همین خاطر زندگی تمامی ساکنان این مناطق وابسته به آب‌های زیرزمینی است.

ماجرا زمانی نگران‌کننده‌تر می‌شود که بدانید آب‌های زیرزمینی کشور نیز شرایط مناسبی ندارد؛ براساس اعلام وزارت نیرو قدرت تجدید‌پذیری آب‌های زیر زمینی کشور 33 میلیارد مترمکعب است، اما هر سال چیزی حدود 60 میلیارد مترمکعب از این آب‌ها تخلیه‌ و مصرف می‌شود.

مهلکه آب

استفاده بی‌رویه از منابع آب زیرزمینی فقط یکی از نگرانی‌هایی است که در این حوزه وجود دارد، چراکه باید از برداشت بی‌رویه از آب‌های فسیلی نیز نوشت، آب‌هایی که طی میلیون‌ها سال جمع‌آوری شده‌اند. کلانتری دراین باره می‌گوید‌: حجم تمام آب‌های فسیلی کشور‌ حدود 500 میلیارد مترمکعب برآورد می‌شود، اما از این مقدار‌ فقط حدود 200 میلیارد مترمکعب آب شیرین است و بقیه آن را آب شور تشکیل می‌دهد.

باید به هشدارهای کلانتری این نکته را نیز اضافه کرد که در چند دهه گذشته 170 میلیارد‌ ‌مترمکعب از این منابع آب نیز برداشت شده یعنی تا چند سال دیگر از آب‌های شیرین فسیلی که طی میلیون‌ها سال ذخیره شده‌اند، دیگر چیزی باقی نمی‌ماند.

به این ترتیب خیلی زمان نمی‌برد زمین همه‌جا فرونشست می‌کند و آب‌های زیرزمینی شور می‌شوند، به همین خاطر ساکنان مناطقی مانند جنوب البرز تا آب‌های جنوبی و شرق زاگرس تا مرزهای شرقی کشور فقط به آب شور دسترسی خواهند داشت. شاید بتوان آب شرب ساکنان چنین مناطقی را از طریق شیرین کردن آب دریا و چاه‌ها تامین کرد، اما برای زنده کردن کشاورزی نمی‌توان کاری انجام داد، چراکه هزینه شیرین کردن هر مترمکعب آب حدود ده هزار تومان برآورد می‌شود.

کوچ وحشتناک

مرگ زندگی در مناطقی که به آب دسترسی ندارند، فاجعه‌ای است که آغاز شده، این را از کاهش محصولات کشاورزی می‌توان فهمید.مشاور معاون ‌اول رئیس‌جمهور در امور آب، کشاورزی و محیط‌زیست می‌گوید: روند تعطیل شدن کشاورزی شروع شده و با سرعتی زیاد در حال افزایش است.

بنابراین اگر روند کنونی ادامه پیدا کند تا 15 سال دیگر تمام ساکنان این منطقه ناچار به کوچ می‌شوند، افرادی که جمعیتشان حدود 50 میلیون نفر برآورد می‌شود‌‌.

خداکرم جلالی، رئیس سازمان جنگل‌ها، منابع طبیعی و آبخیزداری کشور نیز  نسبت به افزایش‌ مهاجرت آوارگان زیست‌محیطی هشدار می‌دهد و می‌گوید چنین مهاجرت‌هایی در استان‌های محروم و خشک مانند خراسان جنوبی، کرمان و سیستان و بلوچستان بیشتر است. آن‌طور که او توضیح می‌دهد در آسیب‌شناسی‌هایی که درباره حاشیه‌نشینی‌ در اطراف شهر‌ها شده به این نتیجه رسیده‌اند که بیشتر حاشیه‌نشینان به دلیل خشکسالی و خشک شدن چاه، قنات و تالاب‌ها ناگزیر به مهاجرت شده‌اند.

جلالی نیز تائید می‌کند که آوارگان زیست‌محیطی سهمی قابل توجه در حاشیه‌نشینی دارند. به نظر او برای مدیریت این مساله باید توجهی ویژه به منابع آب در استان‌های جنوبی، مرکزی و شرقی کشور داشت.

تیر خلاص آمار

مرگ تالاب و دریاچه‌هایی مانند هامون و ارومیه به افزایش آوارگان زیست‌‌محیطی دامن زده است. این فاجعه‌ای بزرگ است که رضا نجفی، رئیس سازمان جهاد کشاورزی سیستان و بلوچستان نیز   تائیدش می‌کند. به گفته او‌، فقط ‌در سال‌های 90 تا 91 بیش از 35 هزار نفر از منطقه سیستان خارج شده‌اند.

‌علاوه بر مهاجرت این افراد، آمارهای نگران‌کننده‌تری نیز وجود دارد که از آینده‌ای تاریک خبر می‌دهند. برای نمونه تا مدتی پیش تعداد گاوهای بومی سیستان در حاشیه دریاچه هامون بیش از 90 هزار راس بود‌، اما اکنون در کل دشت سیستان حدود 30 هزار راس گاو بومی باقیمانده است، از نظر دام سبک مانند گوسفند و بز نیز باید گفت ‌تعداد آنها از یک میلیون و 400 هزار راس به کمتر از 500 هزار راس رسیده است. افزون بر این تا پیش از خشک شدن هامون صیادان هر سال بیش از 12 هزار تن ماهی از این تالاب برداشت می‌کردند، اما اکنون قایق‌های بومیان منطقه زیر خاک و شن مدفون شده‌اند.

آن‌طور که رئیس سازمان جهاد کشاورزی سیستان و بلوچستان می‌گوید این شرایط سبب شده خیلی‌ها از این استان کوچ کنند؛ به همین خاطر اراضی کشاورزی رها شده به محلی برای طغیان ریزگرد‌ها تبدیل شده و در نتیجه ساکنان این منطقه رکورددار بیماری‌های ریوی مانند سل شده‌اند.

سیل آوارگان زیست‌محیطی، طغیان ریزگردها و شیوع بیماری تنها خطراتی نیستند که به دلیل مدیریت اشتباه منابع آب، کشور را تهدید می‌کند، کوچ آوارگان زیست‌محیطی تهدیدی جدی برای تمامیت ارضی و امنیت ملی کشور نیز هست‌، چراکه تخلیه استان‌های مرزی درواقع چراغ سبزی است برای ‌گروه‌های تبهکار‌ و تروریست که در حاشیه مرزهای کشورمان با افغانستان و پاکستان فعالیت می‌کنند. بنابراین اگر برای مدیریت منابع آب کشور اقدامی نشود، باید منتظر شنیدن خبرهای ناگوار بسیاری بود.

مهدی آیینی

همه با هم در برابر گرد و غبار

شهر و روستا فرقی نمی‌کند؛ ارتش ریزگردها علیه زندگی شورش کرده و مقابله با این تهدید به تلاش تمام دستگاه‌های مسئول نیاز دارد. در این میان نمی‌توان از نقش بومیان منطقه غافل شد، افرادی که کانون‌های بحرانی ریزگردها را مثل کف دستشان می‌شناسند و اگر به‌درستی برای مهار این مشکل آموزش ببینند و به کار گرفته شوند، نقش چشمگیری در پیشرفت پروژه‌های بیابان‌زدایی دارند؛ اتفاقی که سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری نیز به آن توجه ویژه نشان می‌دهد و به همین دلیل، سعی در مشارکت جوامع محلی برای کاهش تهدید ریزگرد‌ها دارد، اما این مشارکت باید به شکلی دنبال شود که رفع نیاز جوامع محلی در اولویت قرار گیرد و مانند کارگران روز مزد، با آنها برخورد نشود.
تا چشم کار می‌کند، بیابان است. کافی است باد به آرامی شروع به وزیدن کند. آن وقت است که ریزگردها به آسمان بلند می‌شوند و سوار بر بال باد، کیلومتر‌ها سفر می‌کنند؛ به شهرهای کوچک و بزرگ می‌روند تا زندگی را به کام شهروندان تلخ ‌کنند.

اینجا‌ منطقه ابوهاون شهرستان باوی در استان خوزستان است؛ جایی که تغییر اقلیم، خشکسالی و ندانم‌کاری برخی مسئولان، دست به دست هم داده و از زمین‌های آن، کانون‌های بحرانی ریزگرد به عمل آورده است. به همین دلیل، سازمان جنگل‌ها به تکاپو افتاده که با نهالکاری و مالچ‌پاشی راه ریزگردها را سد کند، اما سازمان جنگل‌ها تنها نیست. عده‌ای از بومیان منطقه نیز پاشنه‌هایشان را ور کشیده‌اند تا شانه به شانه مسئولان برای مهار ریزگردها و برگشت زندگی به سرزمینشان تلاش کنند؛‌ تلاشی که به نفع همه تمام می‌شود، چراکه سفر ریزگرد‌ها به روستاهای همجوار یا استان‌های همسایه با خوزستان محدود نمی‌شود. آنها تا جایی که باد توان رفتن داشته باشد، سفر می‌کنند. بنابراین باید به تلاش جوامع محلی ‌در مهار مشکل ریزگردها بیش از این بها داد و شرایط را برای فعالیت آنها به گونه‌ای هموار کرد که بومیان منطقه دلسرد نشوند و به تلاش خود برای بیابان‌زدایی ادامه دهند.

ریزگرد در چشم زندگی

روستای ابوهاون یکی از روستاهای منطقه است که ریزگردها امان ساکنانش را بریده و کار را به جایی رسانده که ساکنان را برای ادامه زندگی با مشکلات زیادی مواجه کرده است. خیلی‌ها کوچ کرده‌اند و آنهایی که مانده‌اند، در فکر رفتن، روزها را به شب گره می‌زنند.

ابوحمید یکی از ساکنان این روستاست که تا مدتی پیش کشاورزی می‌کرد و از این راه روزگار می‌گذراند، اما حالا از مزرعه‌اش نام و نشانی باقی نمانده. آن طور که او تعریف می‌کند، قهر طبیعت دامن او و دیگر روستاییان را گرفته است. مرد روستایی می‌گوید، خشکسالی باعث افزایش گرد و غبار منطقه می‌شود و شن‌های روان هر روز بیشتر از گذشته به سمت روستاها پیشروی می‌کنند‌.

مزرعه ابوحمید مدت‌هاست، زیر توفان ریزگرد‌ها و پیش روی شن‌های روان مدفون شده. به همین دلیل او می‌گوید، فکر کشاورزی را از سرش بیرون کرده است.

رنج زندگی روستاییان که نزدیک کانون‌های بحرانی گرد و غبار هستند قابل توصیف نیست. آنها ‌برای تامین نیازهای اولیه زندگی‌شان نیز با مشکل روبه‌رو هستند.

یکی دیگر از روستاییان منطقه می‌گوید، شن‌های روان حتی چاه‌های آب آنها را بی‌نصیب نگذاشته. آن طور که او می‌گوید، بیشتر چاه‌های روستا از شن پر شده است. به همین خاطر آنها به آب نیز دسترسی راحت ندارند.

درختکاری برای برگشت زندگی

حل مشکلات روستاییانی مانند ابوحمید در گرو بیابان‌زدایی است و این کار به سرانجام نمی‌رسد، مگر این‌که مسئولان توجه ویژه به این مساله کنند. مدتی است در اطراف ‌منطقه ابوهاون، سازمان جنگل‌ها، منابع طبیعی و آبخیزداری در تلاش است با نهالکاری و مالچ‌پاشی ریزگردها را مهار کند.

از دور اگر به مناطقی که در آنها نهالکاری شده، توجه کنید، لکه‌های سبز به چشم می‌خورند؛ لکه‌هایی که از بازگشت زندگی و مهار بیابان خبر می‌دهند.

این لکه‌های سبز، نهال‌هایی هستند که روستاییان منطقه به کمک سازمان جنگل‌ها در دل بیابان کاشته‌اند تا سدی باشند پیش‌روی شن‌های روان و طغیان ریزگردها.

کهور پاکستانی، اکالیپتوس و کنار، برخی گونه‌هایی است که در این منطقه کاشته شده، اما کاشت آنها و نگهداری‌شان کار آسانی نیست و اگر همت بالای بومیان منطقه نبود، نهال‌ها هیچ وقت جان نمی‌گرفتند تا در برابر بیابان قدعلم کنند.

روستاییان با زحمت بسیار درختان را می‌کارند، اما پس از کاشت نهال باید خیلی مراقب باشند تا تلاششان ثمر بدهد، زیرا اگر مراقبت‌ها ادامه پیدا نکند یا در روند آبیاری غفلتی اتفاق بیفتد، نهال‌ها فرصت قد کشیدن پیدا نمی‌کنند.

یکی از سختی‌هایی که روستاییان منطقه با آن روبه‌رو هستند آبیاری نهال‌هاست، چراکه نزدیک‌ترین منبع آب، حدود پنج کیلومتر با آنها فاصله دارد و برای انتقال آب باید از تانکرهای حمل آب استفاده کنند.

روستاییان با جان و دل برای بیابان‌زدایی تلاش می‌کنند، اما مساله‌ای که مسئولان باید به آن توجه داشته باشند، شرایط پرداخت دستمزد به آنهاست، چراکه این روزها پیمانکارانی که با سازمان جنگل‌ها برای کاشت نهال قرار داد می‌بندند، به روستاییانی که در پروژه‌ها همکاری می‌کنند، براساس قانون وزارت کار دستمزد پرداخت می‌کنند، اما این روند را نمی‌توان مشارکت دانست، زیرا اشتراک زمانی معنا پیدا می‌کند که بومیان منطقه در تمام سود حاصل از پروژه سهیم شوند. با روند کنونی پس از کاشت درختان، انگیزه‌ای برای حفظ جنگل‌های دست‌کاشت نخواهند داشت.

مالچ‌پاشی علیه بیابان

نهالکاری، بذرکاری، مدیریت اراضی کشاورزی و چرا، برخی راهکارهای مقابله با بیابان‌زایی هستند، اما در این میان، کارشناسان از مالچ‌پاشی به عنوان آخرین درمان و راهکار یاد می‌کنند؛ ‌شیوه‌ای که این روزها برای کنترل تپه‌های ماسه‌ای از آن بهره گرفته می‌شود.

مالچ‌پاشی، راهکار بی‌عیبی برای کنترل بیابان‌زایی نیست و باید گفت، این روش آثار نامناسبی بر محیط زیست می‌گذارد. برخی کارشناسان، از طرح‌های جایگزین مانند ریگ‌پاشی نام می‌برند، اما تا زمانی که چنین راهکارهایی به نتیجه نرسیده‌اند، نمی‌توان از مالچ‌پاشی برای کنترل کانون‌های بحرانی ریزگردها استفاده نکرد، چراکه بیابان‌زایی تهدیدی جدی است و اگر مقابله با آن جدی گرفته نشود، می‌تواند امنیت ملی هر سرزمینی را به خطر بیندازد.

پرویز گرشاسبی، معاون آبخیزداری، امور مراتع و بیابان سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور با اشاره به این‌که مالچ نفتی تبعاتی دارد، می‌گوید تلاش آنها در سازمان جنگل‌ها برای شناسایی مالچی مناسب که تبعات کمتری داشته باشد، ادامه دارد‌.

تاکنون حدود 16 مالچ مختلف در مناطق بیابانی کشور آزمایش شده و کارشناسان در تلاشند، مالچ مناسب تولید کنند‌. او درباره پیشنهاد برخی کارشناسان درباره ریگ پاشی به جای مالچ‌پاشی می‌گوید‌: وسعت اراضی و کانون‌های بحرانی زیاد است. به همین دلیل، نمی‌توان ریگ لازم برای این مناطق را تهیه کرد. علاوه بر این اگر از مناطق دیگر ریگ برداشت کنیم، این مساله تخریب زیست‌محیطی در پی خواهد داشت‌.

آن طور که او می‌گوید، هر هکتار مالچ‌پاشی حدود 10 میلیون تومان هزینه دارد،اما چیدن ریگ در کانون‌های گرد و غبار، کاری دشوارتر است و هزینه‌های بیشتری دارد.‌

براساس آخرین خبرها در بودجه سال آینده حدود 200 میلیارد تومان اعتبار برای خرید مالچ نفتی در نظر گرفته شده و این در حالی است که هزینه خرید هر لیتر مالچ حدود 800 تومان است و برای عملیات مالچ‌پاشی در هر هکتار، حدود 10 میلیون تومان هزینه می‌شود.‌

او درباره وسعت اراضی که در کشورمان نیاز به مالچ‌پاشی دارد، می‌گوید: حدود 7 میلیون هکتار از کانون ریزگردهای کشور نیاز به مالچ‌پاشی دارد و در این میان، حدود دو میلیون هکتار تاکنون تثبیت شده است.

بیشتر این مناطق در استان‌هایی مانند خراسان جنوبی، کرمان، خوزستان و اصفهان و یزد قرار دارند‌ و اولویت سازمان جنگل‌ها نیز کنترل کانون‌های بحرانی درجه یک است.

‌تلاش برای بیابان‌زدایی از سوی مسئولان و جوامع محلی دنبال می‌شود، اما باید تاکید کرد، همواره پیشگیری بهتر از درمان است. به همین دلیل، دستگاه‌هایی که در این میان نقش دارند، باید به وظیفه خود عمل کرده، با افزایش تعامل بین بخشی شرایطی ایجاد کنند که در آن، مسائلی مانند مدیریت نامناسب منابع آب سبب بیابان‌زایی نشود.

مهدی آیینی

 

فاجعه زباله های بیمارستانی

روزانه حدود 400 تن زباله بیمارستانی در کشور تولید می‌شود؛ زباله‌های خطرناکی که به نظر می‌رسد مدیریت بخش بزرگی از آنها رها شده و باید پسماندهای بیمارستانی را تهدیدی جدی علیه سلامت شهروندان دانست؛ چون فقط در شهر تهران حدود 5000 مرکز درمانی وجود دارد که برای مدیریت پسماندهایشان برنامه‌ای ندارند. نگران‌کننده‌تر این که پسماند‌های عفونی آنها همراه با زباله‌های شهری، حمل و نقل و دفن می‌شوند و به این شکل زمینه بیمار شدن شهروندان و نابودی منابع آب و خاک را فراهم می‌کنند، زیرا هر لیتر از شیرابه زباله‌ها تا 6000 لیتر از منابع آب را آلوده می‌کند.

براساس قانون مدیریت پسماند، آیین‌نامه اجرایی این قانون و شیوه‌نامه مدیریت پسماند‌های پزشکی بیمارستان‌ها و دیگر مراکز درمانی تکالیف مشخصی برای مدیریت پسماندهایشان دارند؛ برای نمونه در ‌اولین اقدام یعنی مرحله قبل از این که آنها پسماندی تولید کنند، باید سازوکاری بیندیشند تا حجم تولیدی زباله‌هایشان کمتر شود و تمامی پرسنل‌‌شان در این رابطه و نحوه مدیریت پسماندهایی که در آن مرکز تولید می‌شود، آموزش‌های لازم را ببینند و حتی از پوشش مناسب دراین خصوص استفاده کنند‌.

مساله اولی که مراکز درمانی باید رعایت کنند این است که آنها باید تمام پسماند‌های‌‌شان را‌ از یکدیگر تفکیک کنند.

4نوع پسماند

پسماند‌هایی را که در مراکز درمانی تولید می‌شود، می‌توان به چهار گروه تقسیم کرد؛‌ ‌پسماند‌های شبه‌خانگی، عفونی، تیز و برنده و شیمیایی.

مراکز درمانی موظفند این زباله‌ها را در بسته‌های جداگانه و مخصوص قرار دهند به این شکل که زباله‌های شبه خانگی را در پلاستیک‌های مشکی رنگ و پسماند‌های عفونی‌ را باید در کیسه‌های زرد رنگ قرار دهند. در مورد پسماند‌های تیز و برنده نیز مراکز درمانی باید آنها را در بسته‌های خاصی نگه دارند که به آسانی پاره نشود یا پسماندهایی که در گروه داروهای شیمیایی طبقه‌بندی می‌شوند باید در ظروف قهوه‌ای رنگ مخصوص جای داده شوند.

از نکات دیگری که مراکز درمانی باید به آ‌ن توجه کنند این که محل مناسبی برای نگهدای از پسماند‌های ویژه خود داشته باشند؛ محلی که قبل از خروج از بیمارستان باید برای نگهداری از آنها در نظر بگیرند. محلی که برای نمونه دست‌کم ‌به سیستم برودتی مجهز و از نظر شست‌وشو نیز محدودیت نداشته باشد.

نکته مهم دیگری که مسئولان مراکز درمانی باید رعایت کنند این است که پس از‌ تفکیک پسماند، آن را وزن و مشخص کنند در کدام بخش از مرکز تولید شده است‌.

فاجعه در پایتخت

مدیریت پسماندهای مراکز درمانی مساله‌ای است که می‌توان گفت در کشورمان به آن توجه زیادی نشده؛ چراکه بررسی این روند در پایتخت فاش می‌کند موفقیت زیادی دراین حوزه به دست نیامده، درحالی که نظارت‌های به عمل آمده در تهران جدی‌تر از دیگر استان‌هاست. به همین دلیل می‌توان گفت وضع کلانشهرهای دیگر کشور در مدیریت پسماندهای ویژه نامناسب‌تر از پایتخت است.

‌محمدحسین بازگیر، رئیس محیط‌زیست شهر تهران در گفت‌وگو با جام‌جم از حقایقی پرده برمی‌دارد که می‌توان آن را مشتی نمونه خروار دانست.

آن‌طور که او می‌گوید براساس اطلاعاتی که وزارت بهداشت در اختیار آنها قرار داده حدود 7000 مرکز درمانی در شهر تهران فعال هستند که بیشترشان برای مدیریت پسماندهای خود تقریبا هیچ کاری انجام نمی‌دهند.

ماجرا زمانی بغرنج‌تر می‌شود که این آمار را در کنار اطلاعاتی که سازمان مدیریت پسماند ارائه کرده بگذارید؛ چراکه براساس آن می‌توان نتیجه گرفت فقط حدود 1200مرکز درمانی با ستاد مدیریت پسماند قرار داد دارند.

بنابراین حدود 5000 مرکز درمانی فقط در شهر تهران وجود دارد که پسماندهای خود را همراه با پسماندهای شهری در سطل‌های مکانیزه‌ای که در سطح شهر قرار می‌دهند، می‌گذارند.

سطل‌های مکانیزه‌ای که معمولا از سوی زباله گردها زیر و رو می‌شود، افرادی که در کنار سایر شهروندان شهر زندگی می‌کنند و به این شکل به امکان شیوع بیماری و انتشار میکروب در سطح شهر دامن می‌زنند.

از مواد رادیواکتیو تا مواد شیمیایی

پسماندهای پزشکی، ‌بار آلودگی بیشتری نسبت به دیگر‌ پسماند‌ها دارند و آلودگی آنها می‌تواند تکثیر و منتشر شود، چراکه میان آنها از مواد شیمیایی و فلزات سنگین گرفته تا مواد رادیواکتیو که در برخی مراکز به کار گرفته می‌شود، وجود دارد؛ بنابراین اگر مدیریت این پسماندها بدرستی اتفاق نیفتد خطری جدی برای سلامت شهروندان است.

این رویکرد مسئولان مراکز درمانی برخلاف تلاش آنها برای درمان و درد شهروندان به‌ انتشار بیماری در جامعه دامن می‌زند‌، چراکه آنها به این شکل بیماری و درد را از عده‌ای محدود گرفته و شرایطی را به وجود می‌آورند تا عده‌ای بیشتر به این بیماری‌ها مبتلا شوند‌.

تذکر و مرجع قضایی

160 بیمارستان میان حدود 7000 واحد مرکز درمانی ‌شهر تهران وجود دارد ‌و آن‌طور که رئیس محیط‌زیست شهر تهران توضیح می‌دهد محیط‌زیست بیشتر بیمارستان‌ها را پایش می‌کند و چنانچه هرکدام در هر مرحله از مدیریت پسماندها خطایی داشته باشند با آنها برخورد می‌شود.

او می‌گوید: بیمارستان‌های مختلف تذکر و اخطاریه می‌گیرند و اگر مشکل را بر طرف نکنند به مرجع قضایی معرفی می‌شوند‌.

محیط‌زیست تهران در چند ماه اخیر 160بیمارستان شهر تهران را پایش کرده است و در این میان 30 بیمارستان مشکل داشته‌اند، این یعنی قریب به 20 درصد بیمارستان‌ها.

بازگیر می‌گوید به مسئولان ‌این بیمارستان‌ها تذکر و اخطار داده شد‌ و افزون بر این هفت مورد نیز به مرجع قضایی معرفی شده‌اند.

سال گذشته یک بیمارستان به خاطر مدیریت نادرست پسماندهایش پلمب شد و امسال نیز تاکنون یک بیمارستان چنین سرنوشتی داشته است، اما مساله اینجاست که مراجع قضایی کمتر به پلمب شدن بیمارستان‌ها رای می‌دهند‌.

آن‌طور که رئیس محیط‌زیست شهر تهران می‌گوید:‌ معمولا بیمارستان‌ها را پلمب نمی‌کنند، بلکه جرایم دیگری ‌مانند اجازه ندادن پذیرش بیمار را در نظر می‌گیرند یا علیه شخص مدیر بیمارستان حکم صادر می‌کنند و در اعتبار سنجی و تمدید مجوز‌ها نیز برای آنها محدودیت‌هایی در نظر می‌گیرند.

بیشترین تخلف بیمارستان‌ها

مراکز درمانی که برای مدیریت پسماند‌هایشان برنامه دارند روزانه یکصد تن زباله بیمارستانی تولید می‌کنند، اما دراین میان آنها مرتکب تخلف‌های زیادی نیز می‌شوند. از عمده‌ترین تخلف‌های ‌مراکز درمانی، اختلاط پسماندها با یکدیگر است. افزون براین،‌ ظرفیت دستگاه‌های امحای آنها با حجم تولیدی پسماندهایشان نیز همخوانی ندارد یا از‌ پیمانکارانی که صلاحیت ندارند، استفاده می‌کنند؛ افرادی که بخشی از پسماند‌ها را در محل‌های نامناسب رها می‌کنند.

رئیس محیط‌زیست شهر تهران از این می‌گوید که آنها رضایت حدود 60درصدی از بیمارستان‌ها دارند، اما بحث مدیریت پسماند در مراکز خردی مانند‌ کلینیک، آزمایشگاه و مطب‌های پزشکی‌ رها شده است.

آن‌طور که او می‌گوید زیرساخت‌های مناسبی برای مدیریت پسماند‌های مراکز درمانی در پایتخت وجود ندارد، چراکه‌ این مراکز در سرا سر شهر پراکنده هستند و امکانات لازم را برای بی‌خطر‌سازی پسماند در دست نیست.

به گفته او، برای مدیریت این مساله از نظر قانون اولین ناظر وزارت بهداشت است و سازمان نظام پزشکی باید در این حوزه اطلاع‌رسانی کند و پاسخگو باشد.

با توجه به نحوه مدیریت پسماندهای بیمارستانی از سوی مراکز درمانی و شرایطی که شهروندان نیز از آن همیشه گله دارند باید از مسئولان وزارت بهداشت خواست با توجه به این که هدف اصلی این نهاد حفظ سلامت عموم شهروندان است و هرسال بودجه‌های کلانی را در این راه هزینه می‌کند بهتر است‌ به شیوه‌ای عمل کند که تلاش‌هایش برای حفظ سلامت شهروندان به دلیل مدیریت نادرست پسماندهای بیمارستانی به شکست نینجامد، چراکه‌ آلوده کردن محیط شهری و منابع آب و خاک در نهایت به تهدیدی برای سلامت شهروندان بدل خواهد شد‌‌.

مدیریت ویژه

براساس قانون مدیریت پسماند، مراکز درمانی پس از تفکیک زباله‌های تولید شده در هر مرکز باید برای بی‌خطر‌سازی، امحا و دفن آنها نکات دیگری را نیز در نظر بگیرند.

پسماندهای شبه‌خانگی باید به سازمان پسماند شهرداری تحویل داده شود؛ اما نه همراه پسماندهای عادی که از سطح شهر جمع‌آوری می‌شوند، چراکه سازمان مدیریت پسماند برای این پسماند‌ها ناوگان ویژه‌ای دارد‌.

مراکز درمانی، پسماندهای عفونی و تیز و برنده را ابتدا باید بی‌خطر و در حد امکان امحای‌‌شان کنند. پس از این مرحله آنها باید این پسماند‌ها را تحویل ناوگان ویژه‌ای که سازمان مدیریت پسماند برای این بخش از زباله‌ها تدارک دیده بدهند.

این روند درباره ‌‌پسماندهای داروی شیمیایی متفاوت است، زیرا مسئولان مراکز درمانی باید این پسماندهای ویژه را‌ در اختیار پیمانکاران صاحب صلاحیتی بگذارند که برای این کار امکانات ویژه‌ای دارند. تمامی این مراحل باید بدرستی انجام شود تا خطرات این پسماند‌ها کاهش یابد‌.

مهدی آیینی

​ منابع آب را مانند نفت ملي کنيد

اراضي کشور رفته رفته چهره بياباني به خود گرفته و برخي مسئولان از اينکه جنگ آينده جنگ آب است دم مي زنند،اما کمتر ​مسئولي​ به اين باور رسيده که بايد مديريت منسجمي در بحث آب صورت بگيرد،گواه اين ادعا نيز نمره تاسفبار کشورمان در مدیریت منابع آب است(2.77 از يکصد) ​يکي از نتايج اين نمره اين شده که​​​ 294 دشت کشور​  لقب مناطق ممنوعه آبی گرفته ​ و به طور ميانگين​​​ ​30 سانتي متر ​نشست​ کرده اند.

واقعيت اينجاست که ما براي استفاده از منابع آب در کشورمان برنامه و اهداف راهبردي نداريم به همين دليل روز به روز آسيب بيشتري ديده و در بسياري از مناطق کشور بايد به تماشاي مرگ سرزمين مان بنشينيم.

بايد يادآور شد در اين ميان کشاورزي بيشترين آسيب را به منابع آب کشور مي زند،زيرا حدود 90 ميليارد متر مکعب از منابع آبي کشور در اختيار اين بخش قرار مي گيرد آن​هم با بهره وري 35 درصد ،بنابراين حدود 55 میلیارد مترمکعب آب فقط در اين بخش هدر مي رود.

نگران کننده تر اين که چاه​هاي بيشماري که در سراسر کشور حفر شده ​​آب هاي زير زميني کشور را مي بلعد،​ آب هايي که گرانبهاترين دارايي موجودات زنده است  و ​نمي توان مالکيت ​آن را به شخص يا گروهي نسبت داد،نکته اينجاست که در کشورمان مديريت و قانون مشخصي براي پاسداري از آب هاي زيرزميني که طي صدها سال ​ ايجاد شده و منابع آب استراتژیک نيز خوانده مي شود وجود ندارد به همين دليل برخي به بهانه کشاورزي با حفر چاه هاي غير مجاز اين سرمايه ملي را به نوعي مي دزدند، هرچند از تعداد چاه​هايي که در  کشور حفر شده اطلاعات دقيقي در دست نيست، اما بر اساس آمارهاي اعلام شده از حدود 754 هزار حلقه چاه آب ​دست کم  300 هزار حلقه غير مجاز بوده و  پروانه فعالیت ندارد.

اين درحالي است که بايد تاکيد کرد نظارت دقيقي نيز روي فعاليت  افرادي که از چاه هاي مجاز استفاده مي کنند، نيست و بسياري از کشاورزان روي پرورش محصول هايي که به آب زياد نياز دارند پا فشاري کرده و در پاسخ به ميزان مصرف آب بي رويه مي گويند جريمه آن را پرداخت مي کنند،در صورتي که اين جريمه به هيچ وجه با خسارتي که برداشت بي رويه آب به کشور مي زند هم​خواني ندارد و نتوانسته سبب حفظ اين منابع شود،براي نمونه ميزان برداشت از آب هاي زير زميني تا36 سال پيش​حدود 70 میلیون مترمکعب بود،اما اين روزها اين ميزان به 11 میلیارد مترمکعب رسیده ​به همين دليل کارشناسان هشدار مي دهند تا چند سال ديگر 50 ميليون ​ايراني ناگزير به کوچ خواهند شد.

بنابراين بايد به مسئولان هشدار داد چنانچه هرچه زودتر براي مديريت منابع آب کشور وارد عمل نشده و به قول معرف جنگ اول را به صلح آخر ترجيج ندهند آينده کشور بيش از اين به خطر مي افتد بايد ديد کدام​يک از مسئولان اين حقيقت را جدي گرفته و براي ملي شدن منابع آب در کشور اولين قدم را بر خواهد داشت،زيرا به نظر مي رسد فقط زماني مي توان به رفع اين مشکل اميدوار بود که بهره‌برداری از منابع آب به شکل کامل از سوي دولت انجام شود.

مهدي آييني

منابع آب کشور تشنه مدیریت است

بحران آب در کشور جدی است و در این‌که شهروندان باید در نحوه مصرف آب تجدید نظر کنند، هیچ جای شکی نیست، زیرا در کشورمان 6.3 برابر بیشتر از ظرفیت منابع طبیعی بهره برداری می‌شود. جالب است بدانید که ایرانی‌ها فقط هر سال بیش از 10 میلیارد متر مکعب از آب‌های زیر زمینی برداشت می‌کنند.

این افراط سبب شده 290 سفره زیرزمینی کشور که چند برابر دریاچه ارومیه وسعت دارد، شرایط بحرانی تری از این دریاچه فراموش شده داشته باشد.

بهره برداری از منابع طبیعی درکشورمان آن قدر بی حساب و کتاب انجام شده که کارشناسان بر این باورند که چنانچه همه مردم صرفه جویی را از امروز شروع کنند بیشتر از 40 سال زمان نیاز است تا منابع طبیعی کشور شرایطی مانند 30 سال گذشته پیدا کند.

با این که ناآگاهی شهروندان نقش چشمگیری در بروز چنین شرایطی دارد، اما نباید از سیاست های اشتباه مسئولان نیز غافل شد؛ برای نمونه سند کنونی آب کشور نیاز به بازنگری دارد، زیرا در این سند هیچ توجهی به پتانسیل بارندگی های کشور نشده، نکته اینجاست که حجم بارش های کشورمان سالانه حدود 413 میلیارد مترمکعب است، اما برای استفاده از این مقدار آب در کشور هیچ برنامه ریزی صورت نگرفته، به همین دلیل 70 درصد آن تبخیر می شود، این درحالی است که باید تاکید کرد که حدود 125 میلیون هکتار حوضه آبخیز در کشور وجود دارد و با اجرای عملیات های آبخیزداری در این مناطق می توان سالانه حدود 50 میلیارد مترمکعب آب به دست آورد، اما نکته اینجاست که در کشورمان فقط 25 میلیون هکتار ازحوضه های آبخیز تحت پوشش عملیات آبخیزداری است.

بنابراین باید هشدار دارد همان قدر که شهروندان در صرفه جویی درمصرف آب وظیفه دارند، مسئولان نیز باید برای حفظ منابع طبیعی کشور و استفاده بهینه از آب تلاش کنند، آنها باید در کنار برنامه ریزی برای ظرفیت های جاری و زیرزمینی برنامه مناسبی نیز برای آبخیزداری و کاهش تبخیر آب داشته باشند.

افزون براین باید هنگام اجرای پروژه های صنعتی نیز مطالعات دقیق تری صورت گیرد چون اکنون بیشتر صنایع آب بر کشورمان در مناطقی فعال است که مشکل آب وجود دارد، افزون بر این بیش از یک سوم روستاهای کشور نیز از آب آشامیدنی برخوردار نیستند بنابراین می توان گفت برای رفع این مشکل ها چاره ای جز تغییر نگاه مسئولان وجود ندارد البته این توجه باید دربرنامه های شهری و شهرداری ها نیز دیده شود، چون منطقی نیست در حالی که پایتخت با بحران شدید آب دست و پنجه نرم می کند، فقط برای مثال در دریاچه مصنوعی چیتگر سالانه دو میلیون متر مکعب آب تبخیر شود.

مهدی آیینی – گروه جامعه

بالا