آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزاشگران سبز

بایگانی/آرشیو برچسب ها : گزاشگران سبز

اشتراک به خبردهی

توفان بی‌خبری از بیابان‌زایی در کشور | افول سازمان منابع طبیعی

معاون پژوهشی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران از فراموش شدن برنامه‌های مقابله با بیابان‌زایی می‌گوید

در گزارش‌های سازمان هواشناسی گرد و غبار به پای ثابت پدیده‌های غالب جوی کشور بدل شده است و به نظر می‌رسد تلاش‌های دستگاه‌های مسؤول برای کنترل کانون‌های داخلی و خارجی گرد و غبار راه به جایی نمی‌برد. این درحالی است که کاهش میزان بارش‌ها و افزایش دما نیز از ناگوارتر شدن شرایط و افزایش گرد وغبار حکایت دارد.
مهار کانون‌های گرد وغبار اولویت کشورهای همسایه ما نیست. در این شرایط  تغییر اقلیم و سوء مدیریت نیز زمینه را برای افزایش وسعت کانون‌های داخلی گرد و غبار فراهم کرده است. اتفاقی که به طور حتم شرایط زندگی را برای بسیاری از شهروندان سخت‌تر ‌می‌کند. در ادامه درباره این مسائل و راهکار‌های کنترل آن با دکتر شیرین محمدخان، معاون پژوهشی دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران گفت‌وگو کرده‌ایم.  آن طور که او می‌گوید فقط یک ایستگاه سنجش رسوبات بادی در کشور وجود دارد و بی‌توجهی به مساله بیابان‌زایی ‌سبب شده ما درک درستی از شرایطی که درحال شکل گرفتن است، نداشته‌ باشیم و اگر این رویکرد ادامه‌ پیدا کند در نهایت  وضعیت آنقدر ناگوار خواهد شد که دیگر نمی‌توان با آن مقابله کرد.

 

شاهد افزایش پدیده گردو غبار در کشور هستیم. آیا این روند ادامه پیدا می‌کند؟ ‌ ‌  

با توجه به اینکه ‌ تغییرات اقلیمی، کاهش نزولات ، افزایش دما و در نهایت کاهش رطوبت را شاهد هستیم، می‌توان گفت اگر‌ اقدامات مناسبی را انجام ندهیم، شرایط بدتر می‌شود. در سال‌هایی که میزان نزولات جوی افزایش پیدا کند مشکل‌ گرد و غبار کم می‌شود. اما وقتی نزولات کاهش می‌یابد، گرد وغبار بیشتر می‌شود. ‌مساله اینجاست که ما شاهد کاهش نزولات و افزایش دما ‌هستیم. بنابراین ‌اگر مدیریتی درخور این شرایط ‌نداشته باشیم، وضعیت نامناسب‌تر می‌شود.

برای مقابله با این شرایط چه اولویت‌هایی باید داشته باشیم؟

مقابله با پدیده گرد و غبار نباید محدود به زمان مشخصی شود. به عبارت دیگر هنگام ترسالی مقابله با مسائلی مانند بیابان‌زایی را نباید فراموش کنیم. برای نمونه در چند سال گذشته ‌که تقریبا ترسالی داشتیم. آن طور که باید به فکر مدیریت گرد وغبار نبوده‌ایم. این درحالی است که وقتی‌ وضعیت بارش‌ها بهبود می‌یابد، می‌توانیم اقدام مناسبی انجام دهیم. علاوه بر این برای مقابله با گرد وغبار باید با کشور‌های همسایه‌ نیز تعامل بیشتری داشته باشیم.

 برای مدیریت  کانون‌های گرد و غبار داخلی چه باید کرد؟

برای مقابله با گرد وغبار در هرمنطقه باید نکات خاصی را رعایت کرد و نمی‌توان برای همه مناطق یک نسخه پیچید‌‌. مشکل اینجاست که در سال‌های اخیر ‌ سازمان منابع طبیعی افول ‌کرده، برای نمونه تعداد طرح‌ها و سطح زیرکشت آنها برای مهار کانون‌های گرد وغبار کاهش داشته است. بنابراین سازمان منابع طبیعی باید احیا شود.
‌‌علاوه بر این در سازمان‌ منابع طبیعی باید از نظر کارشناسان نیز استفاده شود تا بتوان تصمیم‌های مناسبی گرفت. بی‌توجهی به این مسائل سبب شده در طول حدود ۱۰ سال گذشته وسعت ‌کانون‌های بحرانی گرد و غبار به طرز قابل توجهی ‌‌ افزایش پیدا کند. بنابراین برای مقابله با گرد وغبار سازمان منابع طبیعی باید برنامه مناسبی داشته باشد. البته برای اجرای این برنامه‌ها باید اعتبار مناسبی نیز در نظر گرفته شود. علاوه بر این موارد باید نظارت و ارزیابی هم در دستور کار قرار گیرد تا برنامه‌ها به طول کامل اجرا شود‌.

‌ چقدر از مساحت کشورمان تحت تاثیر بیابان‌زایی قرار دارد؟

‌بر اساس آمارهای اعلامی از سوی سازمان منابع طبیعی و آبخیزداری کشور حدود صد میلیون هکتار از اراضی کشور تحت تاثیر بیابان‌زایی و تخریب اراضی است.

پژوهش‌هایی که در این خصوص انجام شده مربوط به چه زمانی است؟

این پژوهش‌ها مربوط به دهه گذشته است.

مطالعات ما در خصوص بیابان‌زایی چرا به روز نیست؟ و این بی‌توجهی چه تبعاتی برای ما خواهد داشت؟

ما به عنوان کشوری که  بخش قابل توجهی از اراضی آن تحت تاثیر فرسایش بادی و بیابان‌زایی است‌ فقط یک ایستگاه سنجش رسوبات بادی داریم که ‌ اطلاعات این ایستگاه به لحاظ قدمت کم چندان قابل استفاده نیست. از سوی دیگر این مطالعات بسیار پر هزینه است. ولی بودجه مناسبی برای پژوهش وجود ندارد.

نبود ایستگاه سنجش رسوبات بادی چه هزینه‌ای به کشور تحمیل می‌کند؟

به طور کلی برای مدیریت یک مساله، باید شناخت درستی از آن به دست آورد. این مساله درخصوص بیابان‌زایی نیز صدق می‌کند‌. ما باید بدانیم چقدر از مساحت کشور تحت تاثیر فرسایش بادی است و بیابان‌زایی‌ به چه ترتیبی گسترش پیدا کرده است. در واقع اگر ‌ از شرایط درک درستی نداشته باشیم، زمانی فرا می‌رسد که وضعیت آنقدر بحرانی می‌شود که دیگر نمی‌توان با آن مقابله کرد.

این مسایل سبب شده که ما حتی ندانیم که مساحت کانون‌های داخلی گردو غبار چقدر است.

پژوهش نیاز به بودجه و اعتبار دارد. اما اعتبارات لازم به امر پژوهش تخصیص داده نمی شود. براساس قانون باید یک درصد از اعتبارات  به پژوهش اختصاص پیدا کند. اما به این مهم توجه نمی‌شود. ‌فراموش نکنیم  اساتید ما ۳۰ سال پیش نسبت به گرد و غباری که اکنون به تهران رسیده است، هشدار می‌دادند‌.

  نبود اطلاعات حتی سبب شده است که مقامات ترکیه نسبت به اعتراض‌های مدیران ما بی‌توجه باشند و  سیاست‌های نامناسب خود در حوزه آب را با جدیت بیشتری دنبال کنند.

برای کمک به رفع این مشکل اساتید فعال در حوزه گرد و غبار در‌ دانشکده جغرافیای دانشگاه تهران کمیته تخصصی را تشکیل داده‌اند تا اطلاعات مورد نیاز در این خصوص را در اختیار مسئولان قرار دهند.

اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط زیست از امضای تفاهم نامه ای با سوریه و عراق  برای کنترل منابع گرد و غبار ‌ خبرداده است.  به نظر شما ‌آیا امضای تفاهم نامه بدون توجه به نقش ترکیه  تاثیری در کاهش گرد و غبار دارد؟

نقش ترکیه در منطقه در خصوص ریزگردها قابل توجه است، چون با سد سازی ترکیه، ورودی دجله و فرات کاهش پیدا کرده است. ‌ این مساله‌‌ای است که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. اما اینکه چقدر می‌شود ترکیه را مجاب کرد تا سیاست‌هایش را تغییر دهد؟ مشخص نیست. بنابراین با توجه به اینکه کشورهایی مانند ایران و عراق در خصوص مدیریت منابع آب اشتباه‌های زیادی دارند به نظر می‌رسد رسیدگی به این مشکلات اگر در اولویت قرار  گیرد بهتر است، چون در دسترس‌تر هستند. در واقع  همزمان یا بعد از رفع این مشکلات می‌توان به ‌نقش ترکیه پرداخت.

برخی معتقدند سد سازی سبب بروز مشکلات جدی در کشور شده است با این حال هنوز برخی مدیران بر ساخت سد اصرار می‌کنند مثل سد مارون۲ به نظر شما سد سازی‌ها در کشور چقدر سبب تخریب سرزمین شده است؟

به نظرم سد سازی‌های بی‌رویه در ایران، تاثیرات مخرب جدی  بر محیط زیست کشور گذاشته است. در کشوری که حدود ۷۰درصد آب در دسترس، تبخیر می‌شود و همچنان دما در حال افزایش است، کمترین صدمه‌ای که ما به محیط طبیعی خود وارد کرده‌ایم کاهش آب در دسترس است.

آبخیزداری‌های انجام شده در کشور را  چقدر علمی می‌دانید؟ آیا مانند سد سازی دچار اشتباه شده‌ایم؟

هرچند به  دلیل مکان‌یابی نامناسب، استفاده از روش‌های نادرست و از همه مهم‌ تر نبود نظارت بر طرح‌های آبخیزداری مشکلات زیادی در این بخش داریم، ولی از نظر مشکلات ایجاد شده به هیچ وجه با سد سازی قابل مقایسه نیست.

 

مهدی‌ آیینی  

جان این خانواده در خطر است

مهدی آیینی

فیلم کوتاه بود، اما محیط زیست ایران را دلگرم کرد که هنوز می‌شود به حفظ یوزپلنگ‌ آسیایی امیدوار بود. دیده شدن یک یوز ماده و چهارتوله‌اش در ذخیره‌گاه زیست‌کره توران ثابت کرد هنوز می‌توان شرایطی به‌وجود‌آورد که نام یوزپلنگ آسیایی مانند شیر و ببر ایرانی از محیط زیست کشور خط نخورد.

دراین میان نباید فراموش کرد،‌‌ یوزپلنگ‌هایی که در ذخیره‌گاه زیست‌کره توران زندگی می‌کنند با خطراتی جدی مانند تخریب زیستگاه به علت چرای دام، سگ‌های گله و تصادفات جاده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند.

حدود ۷۰هزار راس دام در این منطقه وجود دارد که خطری جدی برای زیستگاه محسوب می‌شود؛ ‌البته از خطر سگ‌های گله و چوپانان ناآگاه نیز نباید غافل شد؛ چراکه آنها حضور یوز را تهدیدی برای منافع خود می‌دانند و برای رفع این خطر، تمام تلاش خود را به کار می‌گیرند.

وجود دام در زیستگاه‌های یوز را باید تهدید جدی دانست که این گونه را به سمت انقراض سوق می‌دهد. وقتی دام بیش از حد وارد زیستگاه شود، خوراک حیات وحش منطقه را مصرف می‌کند. در واقع دام رقیبی برای چهارپایان این منطقه به حساب می‌آید که یوزپلنگ از آنها تغذیه می‌کند، اما دام تهدیدهای دیگری نیز با خود به همراه دارد؛ ورود انسان، وسیله نقلیه و سگ گله به زیستگاه‌های یوز همیشه حادثه ساز بوده است.

تاکنون تلاش‌هایی برای رفع این مشکل انجام شده است مثلا هشت آغل در پارک ملی خریداری و حدود ۶۵۰۰ راس دام ‌نیز از پارک ملی توران خارج شده است، اما این خطر کماکان جدی است و باید برای خروج ۷۰هزار راس دام دیگر که متعلق به حدود یکصد خانواده است نیز تدابیری اندیشید. برخی تاکنون به بهانه هزینه بر بودن خرید حقوق عرفی این خانواده‌ها دست روی دست گذاشته‌اند، اما نباید فراموش کرد این هزینه در برابر حفظ یوزپلنگ‌ها و این ذخیرگاه طبیعی ‌به چشم نمی‌آید.

خطر دام، سگ‌های گله و چوپانان ناآگاه‌ این روزها از گذشته جدی‌تر است، زیرا از حدود یکسال گذشته بیمه دانا، یوزها و محیط‌بانان را از زیر پوشش خارج کرده است. به این ترتیب در صورتی که یوزها به دام‌های دامداران آسیبی برسانند بیمه دیگر خسارت را جبران نمی‌کند یا اگر یوزی براثر تصادف جاده‌ای تلف شود بیمه خسارتی به محیط زیست پرداخت نخواهد کرد.

مساله دیگری که جان یوزپلنگ‌ها را در ذخیره‌گاه زیست‌کره توران تهدید می‌کند کمبود محیط‌بان در این منطقه است، هرچند سازمان حفاظت محیط زیست اولویت استخدام محیط‌بان را برای زیستگاه‌های یوز در نظر گرفته است، اما باید یادآور شد برای حفاظت از زیستگاه‌های رسمی یوزکه حدود شش میلیون هکتار وسعت دارد، فقط ۹۶ محیط‌بان وجود دارد ماجرا زمانی نگران کننده‌تر می‌شود که بدانید این محیط‌بانان به صورت شیفتی کار می‌کنند یعنی نیمی از این آمار هر روز در زیستگاه‌های یوز فعال هستند.‌

تصادفات جاده‌ای خطر دیگری است که جان یوزپلنگ‌های ذخیره‌گاه زیست‌کره توران را به بازی گرفته است، متاسفانه بزرگراه تهران – مشهد از قلب این زیستگاه عبور می‌کند. بزرگراه در کنار تخریب و ناامن کردن زیستگاه سبب مرگ مستقیم حیات وحش نیز شده است. در ۱۸ سال گذشته دست‌کم هشت یوزپلنگ به دلیل تصادف با خودرو کشته شده‌اند.

براساس مطالعات صورت گرفته ۲۲کیلومتر از این بزرگراه خطری جدی برای یوزپلنگ‌ها به حساب می‌آید به همین دلیل نیاز جدی به فنس‌کشی و ایجاد زیرگذر برای حفظ یوزپلنگ‌ها وجود دارد، اما توجه مسوولان تاکنون منجر به ایجاد فقط هشت کیلومتر فنس‌کشی شده است. به همین دلیل باید هشدار داد تصادف جاده‌ای خطری جدی برای یوزپلنگ‌ها به حساب می‌آید.‌

با توجه به این‌که خطراتی جدی در ذخیره‌گاه زیست‌کره توران یوزپلنگ‌ها را تهدید می‌کند باید از مسوولان خواست برای رفع آنها اقدام کنند و مواردی مانند آموزش جوامع محلی و استفاده از آنها را که به اعتبار زیادی نیاز ندارد دراولویت قرار دهند، نباید فراموش کرد گزارش حضور یوز ماده و چهار توله اش را جوامع محلی به محیط‌بانان دادند.

 

مهدی آیینی

جنگل‌ را سد می‌زنند

روند نابودی جنگل‌های هیرکانی به دلیل احداث سد سرعت گرفته است

«جنگل‌های ایران در حال نابودی‌اند.» این گزاره آنقدر تکراری و بدیهی به نظر می‌رسد که دیگر تاثیرگذاری‌اش را از دست داده است. از مافیای قاچاق چوب بگیرید تا بی نهایت انباشت زباله و حالا هم که موج سدسازی. نیازی به آمار و ارقام نیست اما اگر بشود کمی افکار عمومی را در این وادی با عددها غلغلک بدهیم باید عنوان کنیم که در نیم قرن گذشته میزان جنگل‌های ایران یک سوم کاهش داشته است، در برآورد سال ۱۳۲۹ سطح جنگل‌های ایران ۱۸.۷ میلیون‌ هکتار عنوان شده در حالی که حالا این رقم به ۱۲٫۴ میلیون هکتار رسیده است و سطح جنگل‌های شمال کشور هم از حدود ۳.۴ میلیون هکتار به ۱.۸ میلیون هکتار کاهش یافته است. این آمار آنقدر تکان‌دهنده هست که هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران عنوان کند تا ۳۰ سال آینده در ایران جنگلی نخواهد ماند. اعتراض‌ها به این موضوع محدود به گروه‌های اندک فعال در شبکه‌های مجازی مانده است، دیگر آگاهی سازی در این مورد هم چندان تاثیری ندارد چرا که انگار وضعیت معیشتی مردم به گونه‌ای است که اولویت دغدغه‌ها را تغییر داده است. انگار نگرانی در باب نابودی جنگل‌ها از میانه فهرست اولویت مردم به انتهای این فهرست سقوط کرده و چه زمانی بهتر از این که بشود درخت‌ها را یک به یک انداخت تا شاید حداقل از این وادی رزومه‌ای برای مسئول و سیاستمداری پر شود. درختانی که به گفته مهدی‌ بهروش،  استاد دانشگاه در جهان یگانه‌اند و ارزش مادی‌شان هر کدام حتی به ۲۰۰ هزار دلار هم می‌رسد حالا قربانی جریان سدسازی شده‌اند،‌ سدهایی که قرار است تنها آب شرب یک منطقه را تامین کنند! آن هم به قیمت نابودی بیش از ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های ایران به ازای هر سد کوچک.

ماجرا چیست؟

دی ماه سال گذشته بود که بالاخره سازمان محیط زیست ایران علیرغم همه مخالفت‌های کارشناسان این حوزه موافقت خود را با ساخت سد لاسَک در جنگل‌های هیرکانی گیلان اعلام کرد. لاسک همان سدی است که با فشار برخی نمایندگان بر سازمان‌های محیط زیست و جنگل‌ها و مراتع چند بار تا پای کلنگ زنی هم پیش رفت اما تا آن روز به دلیل نداشتن مطالعات ارزیابی زیست محیطی همچنان تلکیلفش روشن نبود. مطالعات ارزیابی سازمان محیط زیست همان مانعی بود که دوستداران محیط زیست به آن امید داشتند،‌همان ابزار قانونی که بالاخره شاید بتواند ضمانت اجرایی پیدا کند و مانع مهمی باشد بر سر تخریب جنگل‌ها؛ اما اینگونه نشد، سازمان محیط زیست به دلایلی موافقت خود را در سال گذشته با احداث سد لاسک اعلام کرد تا این تصمیم آب سردی شود روی دوستداران محیط زیست،‌ البته که در این میان ۴۶ میلیارد تومان هم به عنوان جریمه به محیط زیست پرداخت شد تا وجهه قانونی ماجرا هرچند به شکلی سمبلیک رعایت شده باشد. ماجرا به همینجا ختم نشد تا چند روز پیش که کامران پور مقدم رئیس شورای عالی جنگل در گفت‌ و ‌گویش با ایسنا اعلام کرد «درخواست برای ساخت سدهای کوچک در منطقه هیرکانی زیاد است و سازمان حفاظت محیط زیست به دلیل ابعاد کوچک این سدها اعلام کرده که نیاز به ارزیابی زیست محیطی ندارند!»

اراده باشد، ارزیابی نمی‌خواهد!

البته که گفته‌های رئیس شورای عالی جنگل خیلی زود با واکنش مدیر کل دفتر ارزیابی زیست‌محیطی سازمان حفاظت محیط زیست رو به رو شد. حمید جلالوندی اعلام کرد سدها از کوچک تا بزرگ باید مجوز محیط زیست را بگیرند. هر چند در واکنش و تکذیب مدیر کل دفتر ارزیابی محیط زیست نکته‌هایی هم وجود داشت، آنطور که او اعلام کرده است طبق دستورالعمل شورای عالی محیط زیست مجوز سدهای کوچک (با حجم مخزن کمتر از ۴۰۰ هکتار و با ارتفاع کمتر از ۱۵ متر) توسط ادارات محیط زیست استان‌ها صادر می‌شود و اگر رقم مربوط به مخزن و ارتفاع سد بیش از این اعداد باشد بررسی گزارش ارزیابی و صدور مجوز توسط ستاد مرکزی سازمان محیط زیست صورت می‌گیرد.

افزایش درخواست برای ساخت سدهای کوچک از یکسو و واگذاری مجوز (نه ارزیابی مطالعاتی)  آن به اداره‌های محیط زیست از سوی دیگر شاید به این مفهوم باشد که دیگر خیلی هم نباید نگران وجهه سمبلیک قانونی این ماجرا بود. آنطور که  هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران به ما می‌گوید : «در مورد این ارزیابی‌ها نکته قابل توجه این است که اگر اراده‌ای بر انجام و اجرای پروژه‌هایی مثل احداث سد حس شود مطمئن باشید این  کار صورت می‌گیرد، ارزیابی محیط زیستی در مورد این موارد صرفا یک حالت سمبلیک دارد.» وقتی حرف‌های کیادلیری از سطح یک دلخوری و گلایه دوستانه به سطح یک هشدار مهم می‌رسد که بدانیم  پیش از اینها هم بسیاری از موارد اینچنینی صورت گرفته و قانون توان برخورد با آن را نداشته است. به عنوان مثل سد شفارود که احداث شد سازمان محیط زیست کاملا مخالف بود اما تاثیری نداشت و  نظرات سازمان محیط زیست هیچ تاثیری در روند ساخت چنین پروژه ای نداشت. یا موضوع انتقال آب خزر به سمنان را در نظر بگیرید.  سازمان محیط زیست با این موضوع هم مخالف بوده است اما این مخالفت چه تاثیری داشته است؟ نهایت امر این بود که با یک چرخش جالب توجه سازمان محیط زیست هم موافق شد! البته که پول هم نقش مهمی در این میان دارد، وقتی شما می‌توانید با پرداخت جریمه همه آن موارد محیط زیستی را نادیده بگیرید دیگر نیازی به ارزیابی سازمان محیط زیست ندارید!

یک سد چقدر جنگل می‌خورد؟

احداث سد بسته به اندازه‌اش می‌تواند چند ده هکتار از جنگل‌های ایران را نابود کند. مکان‌یابی اولیه و ابعاد فنی همین سد لاسک در ابتدا به گونه‌ای بود که چیزی حدود ۴۰۰ هکتار تخریب جنگل را در پی داشت. البته آنطور که رئیس شورای عالی جنگل‌ها ادعا می‌کند این رقم با کارشناسی‌هایی به ۹۴ هکتار رسیده است. هادی کیادلیری رئیس انجمن جنگلبانی ایران بحث بر سر اعداد و ارقام را کنار می‌گذارد و به ذهنیت غیر علمی بسیاری از مسئولان اشاره دارد . او به ما می‌گوید: بسیاری از این آقایان گمان می‌کنند با یک هکتار جنگل‌کاری می‌توانند تخریب یک هکتار جنگل را جبران کنند و حداقل ارزش چوب آن را به دست آورند! در حالی که با تخریب یک هکتار جنگل تنها در همان سال اول برای جبران فقط چوب آن باید ۱۵۰ تا ۲۰۰ هکتار جنگل‌کاری کرد.

پاسخ بهروش‌ در این مورد اما شفاف‌تر است. مثال او هم برای محاسبه مقدار نابودی سطح جنگل به واسطه احداث سد همان سد لاسک است. او به ما می‌گوید: سد لاسک که در حال ساخت است حدود صد هکتار از جنگل‌ها را زیر آب می‌برد و چیزی حدود ۵۰ تا ۶۰ هکتار از جنگل را به واسطه تامین منابع نابود می‌کند و چیزی حدود ۶۰ هکتار هم به واسطه جاده‌کشی از بین می‌رود. یعنی بیش از ۲۰۰ هکتار از جنگل‌های هیرکانی بواسطه همین ساخت سد کوچک از بین می‌رود.

جنگل به چه درد می‌خورد؟

هر هکتار جنگل قابلیت ذخیره‌سازی ۵۰۰ تا ۲۰۰۰ متر مکعب آب را دارد و وقتی بدانید زمان نفوذ آب در جنگل هفت دقیقه است، یعنی امکان جاری شدن سیل در این مناطق بسیار زیاد است. این زمان را می‌توان با چهار ساعت زمان نفوذ آب در مناطق غیر جنگلی مقایسه کرد. غیر از این‌ها هر هکتار جنگل سالانه ۶۸ تن رسوب گوگرد و غبار را جذب می‌کند و به جای آن ۲.۵ تن اکسیژن تولید می‌کند. اینها تنها بخشی از فواید پر تعداد جنگل و درختان است که حالا با روندی که ما در پیش گرفته‌ایم معلوم نیست تا چند سال دیگر خبری از آنها در کشورمان باشد.

همه این‌ها هم در شرایطی اتفاق می‌افتد که هم مقام معظم رهبری و هم قانون بر حفظ این سرمایه‌های ملی تاکید دارند اما در عمل کمترین تلاشی از جانب هیچکس به خصوص خود مردم برای آن انجام نمی‌پذیرد. خیلی‌ها هم این خطر را باور ندارند که اگر با همین روند پیش برویم، احتمالا تا ۳۰ سال آینده هیچ اثری از جنگل‌های کشور باقی نخواهد ماند و تنها باید در عکس‌های قدیمی به خاطره‌بازی با آنها بپردازیم.

نابودی بیش از ۲۰۰ هکتار جنگل برای هر سد کوچک را بگذارید در کنار افزایش درخواست برای احداث سدهای کوچک و البته این دو گزاره را بگذارید در کنار این نکته که مجوز این احداث‌ها نه به وسیله سازمان محیط زیست که توسط اداره محیط زیست استان‌ها صادر می‌شود. نتیجه را  هر چه که بود بگذارید کنار آمارهای اولیه همین گزارش. اینکه در طی ۵۰ سال یک سوم جنگل‌های ایران نابود شده‌اند و بدتر از آن اینکه با همین روند ۳۰ سال دیگر اثری از جنگل در ایران نخواهد بود.

میثم اسماعیلی

باران دست ارومیه را گرفت

اگر به عکس‌های هوایی منتشرشده از دریاچه ارومیه، قبل و بعد از شروع سال آبی ۹۸-۹۷ توجه کنیم، خواهیم دید قبل از بارش‌های امسال بیشتر از دو‌سوم مساحت دریاچه به‌خصوص در نیمه جنوبی آن، به طور کامل خشک شده بود. اما براساس این عکس‌ها، بعد از بارش‌های امسال، قسمت زیادی از این بخش‌های خشک‌شده احیا شده است.
البته بارش‌های امسال فقط باعث احیای بخش‌هایی از دریاچه ارومیه نشده، بلکه همچنین سبب شده در بسیاری از مسیل‌ها و رودخانه‌های کشور که سالیان سال خشک بودند نیز آب جاری شود. ضمن این که تعداد دیگری از تالاب‌های کشور از جمله تالاب هامون نیز در اثر این بارش‌ها احیا شده ‌است.
بنابراین درباره احیای دریاچه ارومیه نیز می‌توان گفت حال خوش امروز آن ۹۰ درصد محصول سال آبی پربارانی است که می‌گذرانیم. البته به هر حال کارهایی هم به صورت محدود برای احیای دریاچه انجام شده است، اما بر اساس تصاویر منتشرشده می‌توان گفت تاثیر عامل انسانی در این احیا نمی‌تواند از ۱۰ درصد بیشتر باشد.
همچنین در سال‌های اخیر ستاد احیای دریاچه ارومیه طرح‌های معینی را که بتواند در احیای بخش‌هایی از دریاچه ارومیه به میزان محسوسی موثر باشد، اجرا نکرده است. به همین خاطر می‌توان گفت احیای امروز دریاچه ارومیه مدیون وضعیت ترسالی امسال بخصوص در شمال غرب کشور است، چراکه در این منطقه در سال آبی ۹۸-۹۷ بیش از ۵۰ درصد بالاتر از میانگین ۵۰ ساله باران باریده است.
علاوه بر این از نظر من، اقدامات مخرب ستاد احیای دریاچه ارومیه از اقدامات مفید آن بیشتر بوده است. بنابراین اگر هم ستاد احیا توانسته باشد حجمی از آب را وارد بخش‌هایی از دریاچه کند، این به قیمت خشکاندن مناطق دیگری مثل قره‌‌قشلاق بوده تا با استفاده از رساندن آب به آن بخش‌ها بتوانند نمایش‌های سیاسی خود را راه بیندازند که اتفاقا خیلی هم در این زمینه موفق نبوده‌اند.

ناصر کرمی

عقبگرد در محیط‌‌ زیست

دکتر محمدی فاضل می گوید بهتر است دولت لقب زیست محیطی را از خود پس بگیرد

اگر بنا داریم که برای نسل‌های آینده، یک سرزمین سالم با امکان معیشت پایدار برجا بگذاریم، باید همین امروز درس‌های آموخته از خطاهای راهبردی گذشته خود را به کار ببندیم. با یافته‌های جدید، دیگر نمی‌توانیم همان دروغ گذشته و تکراری را به فرزندان‌مان تحویل دهیم که: «ما نمی‌دانستیم!» این عبارات را از زبان یک دانشمند ایرانی می‌شنویم که در تهیه گزارش پرسروصدای اخیر سازمان ملل متحد نقش کلیدی داشته است. دکتر اصغر محمدی فاضل که هم‌اکنون عضو هیات رئیسه سازوکار جهانی تنوع زیستی و خدمات‌زیست بومی، مشاور ارشد برنامه محیط‌زیست سازمان ملل متحد و بنیانگذار خانه کارآفرینی بین‌المللی است، سابقه همکاری با ده‌ها نهاد علمی و اجرایی جهانی را در کارنامه خود دارد ولی همچنان خود را یک معلم می‌داند. آقای معلم وقتی  بحث به اقدامات زیست‌محیطی‌ترین دولت کشور و شرایط محیط‌زیست کشورمان می‌رسد، تاکید می‌کند   بهتر است دولت لقب زیست‌محیطی‌ترین دولت را از خود پس بگیرد.

گزارش اخیر سازمان ملل درباره شرایط محیط زیست خیلی‌ها را نگران کرده. از نحوه تهیه این گزارش برایمان بگویید.

فرآیند تهیه این گزارش از حدود سه سال پیش شروع شد، اولین اقدام نیز تهیه فهرستی از کارشناسان بود که توانایی لازم را برای تهیه این گزارش داشتند. اطلاعیهای برای مراکز علمی و تحقیقاتی و حتی بخش خصوصی و سازمانهای مردمنهاد ارسال و حتی از طریق وزارتخانههای مرتبط نیز اقدام شد. در واقع از همه سازوکارها استفاده شد؛ به این ترتیب از سراسر جهان بیش از ۲۰۰۰ نفر اعلام آمادگی کردند. از بین این افراد نیز ۷۰۰ نفر انتخاب و از بین آنها حدود ۱۵۰ نفر برای تهیه این گزارش به عنوان کارشناسان اصلی انتخاب شدند.

در این گزارش فرآیندهای منحصر به فرد برای مطالعه دانش بومی و محلی اتخاذ شده است. از طرفی این گزارش بیش از ۲۰۰۰ تحلیل را بررسی کرده و پس از انتشار پیشنویس بیش از ۲۰ هزار نظر و پیشنهاد را دریافت کرده است. به نظرم این روند باعث شد که بسیاری از ذینفعان احساس کنند این گزارش با دانستههای آنها تطبیق‌دارد.

 شما چگونه برای این کار انتخاب شدید؟

با توجه به سابقهای که در حوزه تنوع زیستی داشتم انتخاب شدم. در دورهای رئیس رکن علمی و فناوری کنوانسیون تنوع زیستی بودم، علاوه براین با برنامه انسان و کره مسکون در یونسکو و همین طور با UNDPو UNEP نیز همکاری کرده ام به همین خاطر از من دعوت به همکاری شد.

 در تهیه این گزارش چه مسؤولیتی داشتید؟

 در کمیته مدیریت دانش مسؤولیت داشتم و عضو کمیته مدیریت تهیه گزارش نیز بودم.

 به‌جز شما دانشمندان ایرانی دیگری نیز در تهیه این گزارش نقش داشتند؟

سه آقای ایرانی دیگر نیز بودند، آقایی به نام نیامر که این روزها مشغول تحقیق و پژوهش در موزه فرانکفورت است و دکتر کلاهی از دانشگاه فردوسی مشهد و آقای پناهی از دانشگاه علوم و تحقیقات که تلاششان چشمگیر بود.

 چه اطلاعاتی از محیطزیست کشورمان مورد توجه اعضای تدوین این گزارش قرار گرفت؟

بحث مشارکت در ذخیرهگاه‌های زیست کره و بهطور مشخص مدل حفظ ذخیره‌گاه زیست کره میانکاله مورد توجه بود، علاوه بر این بحث مشارکت سازمانهای مردم نهاد در تهیه گزارش‌های محیطزیستی، فعالیت استارت آپهای محیطزیستی و تعداد زیاد شرکت‌ها و موسسات دانش بنیان در حوزه محیطزیست نیز از مواردی بود که برای گروه های تهیه گزارش جالب بود.

 از یک میلیون گونه جانوری که در خطر انقراض قرار دارند و در این گزارش به آن اشاره شده سهم ایران چقدر است؟

اطلاعات مناسبی در این خصوص وجود ندارد، چون مطالعه دقیقی نشده اما از هشت میلیون گونه جانوری جهان حدود یک میلیون‌گونه در خطر انقراض قرار دارد. میتوان گفت این روند در کشورمان نسبت به متوسط جهانی وخیمتر است. اگر بگویم در جهان تقریبا یک هشتم گونههای جهانی در خطر انقراض قرار دارند با توجه به مطالعات پراکندهای که درایران انجام شده و فشاری که روی اکوسیستمهای خشکی و آبی وجود دارد و در کنار سوءمدیریت‌ها و دست اندازیهایی که به طبیعت میشود شرایط در کشورمان را نگران کننده‌تر است. (البته برای این که برداشت سیاسی نشود باید بگویم سوءمدیریت به این دولت و دولتهای گذشته مربوط می‌شود)

 به سوءمدیریت‌ها اشاره کردهاید، به نظرتان در چند سال اخیر شرایط محیطزیست به چه شکل بوده است؟

به‌عنوان کسی که ابتدای دولت آقای روحانی ده‌ها مورد یادداشت و مقاله در تایید استقبال از رویکرد زیست محیطی ایشان نوشتم و برداشتم این بود که در دولتهای ایشان شاهد اتفاق خوبی در حوزه محیطزیست باشیم، اما متاسفانه در کمال تاسف می‌بینیم نه فقط دراین حوزه مدیریت رو به جلویی نداشتیم بلکه در برخی حوزه‌ها کاملا عملکردهای رو به عقب داشتهایم.

 بنابراین نمی‌توان دولت آقای روحانی را زیست محیط‌ی ترین دولت دانست؟

توصیه دوستانه و فنی من به آقای رئیس جمهور این است که حتما ایشان یا یکی از مقامهای مسؤول این عنوان را از دولت پس بگیرند. دولت آقای روحانی با شعارهای جذاب و جدی و اقدامات نمایشی مانند توجه به دریاچه ارومیه شروع به کار کرد اما پس از مدتی همه چیز به باد و دعا برای باران واگذار شد. اخیرا نیز که با سال پرآب مواجه شده و تراز دریاچه به حد قابل قبول رسیده این اتفاق را به عنوان افتخارات خود ثبت می‌کنند.

امروز روز جهانی تنوع زیستی است، اخیرا رئیس سازمان حفاظت محیط‌زیست تصمیم به واگذاری کنوانسیون تنوع زیستی گرفته، نظرتان درباره چنین تصمیم‌هایی چیست؟

به نظرم خودشان باید پاسخ بدهند که چگونه این تصمیم‌ها را می‌گیرند. حداقل به عنوان شخصی که در این حوزه ۳۰ سال تجربه کار دارم، اعتراف می‌کنم بسیاری از گفته‌های ایشان و برخی اعضای تیم دولت را اساسا متوجه نمی‌شوم. این ماجرا را می‌گذارم به پای بی‌سوادی خودم!

 اما واگذاری تنوع زیستی به جهاد کشاورزی با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.

بدون تردید تنوع زیستی در حوزه مسؤولیت محیط‌زیست است، اما وقتی این موضوع توسط سازمان متولی به بدترین شکل ممکن مدیریت می‌شود دیگر تفاوتی ندارد به دست چه کسی بیفتد! سازمان محیط‌زیست ضعف مدیریتی دارد و بدون برنامه عمل می‌کند به همین خاطر بعید می‌دانم نقشه و توطئه‌ای پشت این تصمیم باشد. تاکید می‌کنم نسبت به واگذاری مرجعیت تنوع‌زیستی به جهادکشاورزی با توجه به ظرفیت‌های مدیریتی محیط‌زیست به نظرم اوضاع از این که هست بدتر نمی‌شود و امیدوارم جهاد کشاورزی با توجه به ظرفیت‌هایی که دارد در این حوزه قدمی بردارد. ‌

 برگردیم به گزارش سازمان ملل‌ چه آمارهای نگران کننده دیگری دراین گزارش وجود دارد؟

مطالعات مذکور نشان میدهد جمعیت جهان در ۵۰ سال گذشته دو برابر، اقتصاد جهانی چهار برابر و تجارت جهانی بیش از ده برابر شده است، ولی برای رسیدن به این رشد و بهخصوص به نیت تولید غذا و پوشاک و تامین انرژی بیشتر، صدها میلیون هکتار جنگل ناپدید شدهاند، حدود ۶۰درصد تالابهای جهان خشک شده، بیش از ۴۷ درصد از زیست بومهای خشکی نابود شدهاند، زیست توده جانوران وحشی به کمتر از ۲۰درصد رسیده، عرصه‌های قابل کشت ۷۰ درصد کاهش یافته، آلودگی با پلاستیک ده برابر شده، سالانه حدود ۵۰۰ میلیون تن فلزات سنگین و انواع پسابهای سرطانزا وارد منابع آبهای سطحی و زیرزمینی میشود و ۹۷درصد از منابع دریایی و اقیانوس ها تحت فشار بهره‌برداری قرار گرفته‌اند.

نکته نگران‌کننده در این فرآیند این است که میزان تخریب طبیعت به صورت فزاینده ادامه دارد، فضاهای شهری چند برابر شده‌اند و ما به صورت روزمره میزان مصرف و تقاضای خود را افزایش میدهیم در حالیکه مرتبا از منابع تولید غذا و آب و اکسیژن و آرامش انسان‌ها کاسته می‌شود و توسعه شهرها و جادههای مواصلاتی و در پی آن تخریب عرصههای طبیعی خشکی و دریایی، ادامه حیات صدها هزار گونه از حدود هشت میلیون گونه زیستمند روی کره مسکون را تهدید می‌کند.

با این سنگ تمامی که بشر برای تخریب محیطزیست گذاشته بعید نیست تا چند سال آینده بسیاری از کشورها با بحران امنیت رو به رو شوند. این گزارش دراین خصوص چه نکاتی را گوشزد می‌کند؟

در گزارش سازمان ملل هشدار داده شده که انقراض گونه ها در کنار چالش تغییرات اقلیمی مخاطره انگیز و در صورت ادامه وضعیت کنونی و اصلاح نشدن رویکردها و سیاستها در حوزه کشاورزی، مصرف و محیطزیست، امنیت غذایی، سلامت، کیفیت، بنیادهای اقتصادی، توان تامین معیشت خانوادهها و پیرو آن ثبات اجتماعی و حتی ژئوپلتیک بسیاری از کشورهای جهان به خطر خواهد افتاد. به عبارت دیگر در بسیاری از کشورهای جهان در حال حاضر پول مالیاتدهندگان به بهانه توسعه، صرف تخریب محیطزیست و ناامنی کشورها می‌شود.

 مخاطبان اصلی این گزارش چه افرادی هستند؟

گرچه این گزارش می‌تواند در سطوح وسیع علمی و اجرایی مخاطب داشته باشد ولی برای دولت‌ها توصیه‌های بسیار مفیدی دارد که مهمترین آن تاکید برای سوگیری برای یک الگوی توسعه پایدار بر مبنای ظرفیت سرزمینی و رشد اقتصادی منطقی است. در این گزارش پیشنهاد شده کشورها و حتی نهادهای بینالمللی به جای تولید ناخالص داخلی بهعنوان شاخص کلیدی رشد اقتصادی از رویکردهای جامعتری استفاده کنند که به کیفیت زندگی و تاثیر متقابل انسان و کره مسکون توجه دارد. به عبارت دیگر باید مفهوم «کیفیت خوب زندگی» از «مصرف بیشتر» تفکیک شود و رویکردهای مالی و اقتصادی که به تخریب تنوعزیستی منجر می شود باید تغییر کند.

 به نظرتان با شرایط کنونی درجوامعی مثل ما این تغییر شدنی است؟

به نظرم تحول در تصمیم‌گیری تنها زمانی امکانپذیر است که ما ابزارهای سنجش ارزش طبیعت را در تصمیم گیریهای اجتماعی و اقتصادی در همه سطوح توسعه دهیم و با فاصله گرفتن از مفاهیم طبیعتستیزانهای مثل تولید ناخالص داخلی به سمت ارزشیابی منابع زیستی و ارزیابی تنوع زیستی و سنجش میزان تاثیر آن در رفاه ملی باشیم. به عبارت دیگر باید بپذیریم طبیعت برای فروش نیست و همان اندازه که سیستم اقتصادی ما به طبیعت احترام میگذارد، میتواند انتظار دریافت منافع از سازوکارهای زیست بومی هم داشته باشد.

به‌عنوان مثال اگر به حوزه کشاورزی از منظر بهره وری (که به طور معمول با عملکرد در هکتار اندازه گیری میشود) نگاه کنید، تصویر ناقصی از هزینههای واقعی و مزایای مربوط به زنجیره ارزش غذایی کشاورزی و مواد غذایی ارائه میکند. این موضوع فقط محدود به کشورهای درحال توسعه نیست و بررسی تاثیر کمک صدمیلیارد دلاری به بخش کشاورزی در کشورهای OECD در سال ۲۰۱۵ نشان میدهد عملکرد بخش کشاورزی برای محیطزیست زیان آورتر شده است. به عبارت دیگر نظام سرمایهگذاری از طریق تزریق یارانه مستقیم و غیرمستقیم نه تنها مطابق منافع ملی نبوده بلکه تاثیرات منفی منطقهای و جهانی هم به دنبال داشته است.

الگوهای فعلی تولید، پردازش و مصرف، تاثیرات غیر قابل قبولی را بر محیطزیست بهویژه در مورد جوامع صنعتی ایجاد میکنند. بهعنوان مثال، هزینه یک کیلو گوجه فرنگی بدون محاسبه هزینه آسیب زیستمحیطی و حتی آثار مخرب کود و آفتکش محاسبه میشود و در نتیجه من و شما مبلغی که برای تهیه آن پرداخت میکنیم بسیار کمتر از خسارتی است که به سلامت عمومی و منافع ملی وارد می‌شود.

 به‌عنوان یکی از اعضای کلیدی تهیه این گزارش به نظر شما چه باید کرد؟

معتقدم از منظر ملی مهمترین کار در راستای منافع ملی ایران، قطع کمکهای دولت به صنایع مخرب، سوختهای فسیلی، ماهیگیری صنعتی و کشاورزی غرقابی است. بدون تعارف معتقدم ما به جای بهرهبرداری در حال غارت منابع ملی هستیم و در صورتی که این روند را متوقف نکنیم ادامه حیات حدود صد میلیون زن و مرد و کودک ایرانی در چند سال آینده به مخاطره خواهد افتاد. ما چارهای نداریم تا دست از لجبازی در ادامه روشهای مخرب و نخ نمای کشاورزی و بهره برداری از معادن و جنگل تراشی و تالابخواری برداریم و در مقابل، اعتبارات و توان ملی را به سوی بازسازی طبیعت و نوآوری در تولید معطوف کنیم.

اگر بنا داریم برای نسلهای آینده، یک سرزمین سالم با امکان معیشت پایدار بر جا بگذاریم، باید همین امروز درس‌های آموخته از خطاهای راهبردی گذشته خود را به کار ببندیم. با یافتههای جدید، دیگر نمیتوانیم همان دروغ گذشته و تکراری را به فرزندانمان تحویل دهیم که «ما نمی‌دانستیم!»

 به نظرتان کدام وزارتخانه و سازمان‌ها بیشتر به تغییر نیاز دارند؟

گرچه تغییر اساسی فقط به دولت محدود نمیشود و باید همه ارکان نظام به آن اهتمام داشته باشند، ولی بخشهای کشاورزی، صنعت، مسکن و معدن ما با بیل و کلنگ و لودر و دینامیت به جان مملکت افتادهاند و منافع افراد فرصت طلب و سودجو به نحو عجیبی به یکدیگر گره خورده است.

به‌عنوان مثال در حوزه تولید غذا ما هیچ چارهای جز استفاده از دانش سنتی و پایدار کشاورزی و تلفیق آن با دانش روز نداریم و این گره نه به دست نظام مهندسی کشاورزی کلاسیک بلکه فقط به دست جوانان خلاق با روشهای دانش‌بنیان حاصل خواهد شد. به عبارت دیگر ما باید جوانگرایی را در همه ارکان کشور پیاده کنیم وگرنه از کوزه این کابینه با معدل سنی ۶۰ سال همان برون تراود که تا به حال مملکت را به سراشیبی رسانده است.

مهدی آیینی

طرح‌های کاغذی، تبرهای واقعی

سازمان جنگل ها برای جنگل‌های شمال کشور  خواب تازه‌ای دیده است

درست مثل یک نوشدارو البته قبل از مرگ سهراب، طرح تنفس از راه رسید تا جنگل های شمال کشورمان در پهنه یک میلیون و ۹۶۷ هزار و ۳۱۵ هکتاری شان نفس بکشند، احیا شوند و سرپا بمانند! قرار بود دیگر داغ هیچ درختی روی دل زمین سبز این منطقه نماند و این طرح مرهمی باشد روی تک تک زخم هایی که از سالهای سال قبل روی دل منطقه نشسته بودند، زخم های ناسوری که امان بریده بودند از جنگل های شمال کشور. حالا که این گزارش را می نویسیم اما طرح تنفس جنگل نفس های آخرش را می کشد! این را رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها به ما می گوید. به گفته کامران پور مقدم، سازمان جنگل‌ها قرار است از ابتدای سال ۹۸ طرحی جایگزین برای طرح تنفس معرفی کند؛ طرحی که با عنوان مدیریت پایدار جنگل. رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها در توضیح بیشتر می گوید: براساس بند ۳ ماده ۳۸ قانون برنامه ششم توسعه کشور ، هرگونه بهره برداری چوبی از جنگل های کشور ممنوع و مقرر شد که از سال سوم برنامه یک طرح جایگزینی به عنوان طرح های مدیریت پایدار جنگل به جای طرح هایی که قبلا بودند به مرحله اجرا در بیاید.

این طرح جایگزین به گفته پورمقدم، براساس اصول مدیریت پایدار جنگل است و با درنظر گرفتن جنبه های اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیک این عرصه ها تدوین می شود و به مرحله اجرا در می آید. برنامه ای که پورمقدم می گوید شرح خدمات و دستورالعمل های اجرایی اش آماده و تصویب شده و از ابتدای سال آینده، مطالعات اجرایی اش آغاز می شود.

 رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها تاکید می کند : این طرح بیشتر رویکرد حفاظتی و اکولوژیکی دارد و مبتنی بر مشارکت مردمی است و به همین دلیل به تفاوت های اساسی ای با طرح های جنگلداری ای که در گذشته اجرا می شدند دارد. تفاوت هایی که به گفته او ، به مدیریت منابع طبیعی در جنگل برمی گردد به اینکه طرح های قبلی فقط در قالب بهره برداری چوبی از جنگل بودند اما طرح جدید صرفا به بهره برداری چوبی برنمی گردد و رویکرد حفاظتی دارد.

طرح تنفس همان مدیریت پایدار جنگل است

رییس انجمن علمی جنگل‌ بانی ایران اما نگاه متفاوتی به این قضیه دارد. به عقیده او طرح مدیریت پایداری که رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها وعده اجرایش را از سال آینده می دهد همان طرح تنفس جنگل است.

هادی کیادلیری با اشاره به این موضوع به ما می گوید: طرح تنفس در واقع همان مدیریت پایدار جنگل بود براساس شاخص ها و معیارهای پایداری اکوسیستم ها اجرایی می شد، پس فرقی بین مدیریت پایدار و طرح تنفس نداریم ؛ حالا این وسط یا دوستان اشتباه متوجه شده اند یا برداشت اشتباهی از این طرح داشته اند.

کیادلیری در توضیح بیشتر می گوید : در طرح تنفس قرار نبود اتفاق خاصی اتفاق بیفتد، بلکه قرار بود این نگاه اقتصادی ای که دوستان به جنگل ها دارند ، تبدیل شود به نگاه اکولوژیکی و اکوسیستمی.

این استاد دانشگاه ادامه می دهد : از سال ۹۲ که هیات وزیران مصوب کرد که بهره برداری بهینه اتفاق بیفتد، براساس شاخص ها و معیارهای پایداری این طرح مطرح شد اما اجرایی نشد و معاونان، مدیران و روسای سازمان از اجرای این طرح سرپیچی کردند، تا سال ۹۶ که اجبارا بحث ممنوعیت بهره برداری به صورت دستوری ابلاغ شد.

به گفته کیادلیری طرح تنفس به معنی این بود که طرح هایی که تهیه می شوند نباید صرفا براساس بهره برداری چوب باشند  چراکه در هیچ جای دنیا هم این اتفاق نیمی افتد و باید تمامی طرح ها، براساس شاخص ها و معیارهایی طراحی شوند که در نهایت کمک می کنند تا اکوسیستم موجود در این منطقه پایدارتر شود.

کیادلیری با توجه به همین توضیح می گوید: به نظر من این اتفاق قرار بوده در طرح تنفس بیفتد و شاید دوستان تا الان طرح تنفس را درست متوجه نشده بودند و هیچ فرقی بین طرح تنفس و طرح مدیریت پایدار نیست. اما اینکه ما بیاییم با کلمات بازی کنیم و کلمه ها را جابه جا کنیم یک بحث دیگر است و من طرح جدیدی را آماده اجرا نمی بینم و بحث همان است که بود و باید اجرا می شد.

رییس انجمن علمی جنگل‌ بانی ایران انتقاد دیگری هم به طرح جدید مطرح شده از سوی سازمان جنگل ها دارد و در توضیح این انتقاد می گوید: مشارکت مردم در شمال کشور برای اجرای طرح های اینچنینی اصلا امکان پذیر نیست. من اصلا متوجه نمی شوم که تفسیر مشارکت مردم در جنگل های شمال یعنی چه؟! یعنی کجای جنگل را بدهیم دست مردم ؟ شاید این اتفاق در زاگرس بیفتد چون در قسمت زاگرس جنگل حالت معیشتی هم دارد و مردم وابسته اند به جنگل و خیلی از اراضی در دست مردم است، درنتیجه می توان ارام ارام با دست مردم این مشارکت را عملی کرد ولی در شمال کشور مشارکت مردم زیاد معنادار نیست و حتما باید خود دولت به این قضیه رسیدگی و جنگل محافظت کند.

طرح تنفس جنگل، طرحی با اما و اگر های زیاد

طرح تنفس جنگل با اینکه عمر زیادی ندارد اما در همین مدت کوتاه هم کم حاشیه نداشته، حاشیه هایی که یک عده را مخالف اجرایش کرده اند و عده ای راهم موافقش. داد مخالف ها اما روی بحث افزایش قاچاق چوب بلند است؛ آنها می گویند مجلس شورای اسلامی برای حفظ و صیانت از جنگل‌ها قانونی را در برنامه ششم توسعه با عنوان تنفس جنگل‌ها تصویب کرد، تا در این مدت هر نوع بهره‌برداری از جنگل‌ها ممنوع است تا احیا شوند. اما اجرای این طرح در بسیاری از مناطق باعث تشدید قاچاق چوب شده است و این یعنی تخریب بیشتر جنگل‌ها. شمس الله شریعت نژاد عضو کمیسیون کشاورزی و نماینده مردم تنکابن، رامسر و عباس آباد در مجلس شورای اسلامی یکی از همین منتقدان است، نماینده ای که معتقد است: طرح تنفس جنگل های شمال آینده ای غم انگیز برای جنگل های خزری رقم خواهد زد. اویکی از منتقدانی است که می گوید اجرای طرح تنفس جنگل های شمال نیازمند بازنگری است و سبب فشار از جمله قاچاق چوب در جنگل ها شده است و اگر مردم کشور تاکنون نگران درختان جنگل بودند از این پس باید نگرانی اراضی جنگلی باشند.

این انتقاد را البته رییس شورای عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری سازمان جنگل ها قبول ندارد، پورمقدم به ما می گوید: قاچاق چوب معضلی است که از گذشته وجود داشته و اینکه بگوییم با طرح تنفس ، قاچاق افزایش پیدا کرد درست نیست اما مسلما وقتی برداشت چوب از جنگل های شمال متوقف شد، قیمت چوب افزایش پیدا کرد و چوب ​آلات باغی هم که در برخی مناطق با قیمت کمتری برداشت می شد و برای کارخانجات صنایع چوب فروش می رفت افزایش قیمت داشت، طبیعی است که با بالارفتن قیمت چوب انگیزه برای قاچاقیچان بیشتر بشود.

مسیر نفس گیر طرح تنفس

دولت در آذرماه سال ۹۲ برنامه بهینه سازی پایش، حفظ، بهره برداری و مدیریت جنگل های کشور را به تصویب رساند. براساس این برنامه، بهره برداری چوب از طرح های مدیریتی جنگل های شمال باید حذف می شد. اما با وجود این مصوبه، تصمیم هیات دولت هیچوقت به مرحله اجرا نرسید تا این که بحث توقف بهره برداری از جنگل های شمال در قالب برنامه ششم مطرح شد و نمایندگان در جلسه علنی بیست و سوم دی ماه ۹۵ در قالب بند ۴۸ قانون برنامه ششم به توقف بهره برداری از جنگل ها رای دادند. اما در این قانون، بندی گنجانده شده بود که می توانست به بهره برداری از جنگل تداوم بخشد. بر اساس یکی از بندهای ماده ۴۸ جمع آوری و بهره برداری از درختان جنگلی با هدف بهداشت، حفاظت و پرورش جنگل از درختان پیر، خشک سرپا، افتاده، لاپی، آفت زده و غیرقابل احیا صرفا با مجوز سازمان جنگل ها، مراتع و آبخیزداری کشور مجاز اعلام شده بود. چون این بند با روح تنفس جنگل منافات داشت، با اعتراض کارشناسان مواجه شد و کار به شورای نگهبان کشید. سرانجام ماده ۴۸ قانون برنامه ششم پس از بررسی توسط شورای نگهبان مغایر با قوانین شناخته و به مجلس برای اصلاح بازگردانده شد. در نهایت ماده ۴۸ مکرر با اصلاحاتی که مد نظر مدافعان تنفس بود در ۲۶ بهمن ماه ۹۵ به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و به عنوان تکلیف دولت به سازمان جنگل ها ابلاغ شد؛ از این تاریخ به بعد هر گونه بهره برداری تجاری از جنگل های شمال ممنوع اعلام شد.

مینا مولایی




سوگلی‌های سیدپیاز

گزارش میدانی از محله سیدپیاز پس از تخریب ویلای دختر وزیر  ‌

اول از همه کوه‎هایی که برف رویش نشسته است، خودش را نشان می‎دهد. بعد دامنه کوه پیدا می‎شود. کمی که چشم تیز کنید، می‎فهمید که روی کوه هم ویلا ساخته‌اند. کنار حاشیه دریاچه در حال ساخت هم، ویلاهای چند طبقه چند هزار متری قدعلم کرده‌اند. چند دقیقه بعد به بلوار لواسان می‏رسیم. کنار بلوار ماشین‌ها پارک شده‌اند. حواست نباشد از کوچه‌ها و خیابان‌ها بی‌مهابا ماشینی بیرون می‌آید. بلوار فقط دو میدان دارد. ویلای موردنظر توی محله سیدپیاز است. این تنها نشانه‌ای است که داریم. هیچ کسی آدرس درست نمی‌دهد. یکی می‌گوید:‌ «بپیچ توی خیابان پیام.» آن یکی می‌گوید:‌»برو سمت شمال و بعد از تاکسی خطی‌ها بپرس، آن‌ها لواسان را مثل کف دست می‌دانند.» مردم محله آدرس ویلا را بلدند. هیچ کسی اما آدرس درست نمی‌دهد. همه بعد از شنیدن اسم ویلای دختر وزیر سابق، چشم‌هایشان لحظه‌ای دودو می‌زند. دهانشان را که باز مانده می‌بندند و یک نگاه به چپ و بعد به راست می‌کنند و بعد لحظه‌ای خیره نگاه می‌کنند و با لکنت آدرس اشتباه می‌دهند. در محله‌‌ها‌ و کوچه پس کوچه‌های لواسان، می‌چرخیم و آدرس می‌پرسیم. رسیدن به خیابان نسیم چهل و پنج دقیقه زمان می‌برد. آخرسر از روی ویلای بازیکن سابق تیم ملی به آدرس می‎رسیم. سه، چهار رفتگر در حال جارو زدنند. خاک توی کوچه بلند شده است. جز بخشی از سقف ویلا و بخشی از تراس آن، همه ساختمان سالم است. چند تکه از سنگ سفیدرنگ روی پیاده‌رو ریخته است. از یکی از رفتگران می‌پرسیم: «اینجا خانه دختر وزیر سابق است؟» رفتگر همان طور که جارو می‌کند، آرام چشمانش را می‌بندد و بعد باز می‌کند. اینجا ویلای دختر وزیر سابق است. ویلایی که به نام تخریب‌شده در صدر اخبار روز گذشته بود.

نمی‎دانستم که دختر وزیر ویلا دارد

خیابان خلوت است. صدای خش‌خش جارو توی خیابان پیچیده است‌. ویلای بازیکن معروف تیم ملی بزرگتر و عظیم‌ترین ویلا در آن حوالی است. ویلای دختر وزیر سابق درست پشت این ویلا ساخته شده است. یک پراید، یک رانا و یک ساندرو توی کوچه پارک‌اند. یکی دو نفر توی ماشین نشسته‌اند و دو نفر دیگر هم به خانه نگاه می‌کنند. پسر جوانی کت مشکی پوشیده است. او از اهالی لواسان است. یکی، دو ساعت پیش خبر تخریب را شنیده و حالا برای تماشا آمده است. او به ما می‌گوید: «من سال‌هاست که در این محله زندکی می‌کنم. وقتی شنیدم که این اتفاق افتاده است، سریع خودم را رساندم.» او می‌گوید که نمی‌دانسته که دختر وزیر در حال ساخت ویلاست و حالا که ویلا خراب شده، متوجه شده است که چنین ویلایی هم وجود دارد. در نگاه پسر جوان عصبانیت موج می‌زند. سرش را تکانی می‌دهد و بعد آرام راهش را می‌گیرد و سوار ماشینش می‌شود و با خشم گاز می‎دهد و می‌رود. صدای اگزوز ماشین اش‌ لحظه‎ای سکوت کوچه را می‎شکاند. آن طرف‌تر، پسر جوان دیگری ایستاده است. او هم عصبانی است. البته جنس عصبانیت او متفاوت است. این طور که به نظر می‌رسد او از اقوام، دوستان و یا آشنایان صاحب ویلاست.

من به قانون تمکین کردم

حرف نمی‌زند و با بغض و کینه به ما نگاه می‌کند. حتی با عصبانیت، توهین هم می‌کند. دختری با پالتوی بنفش از پراید طوسی‌رنگ پیاده می‌شود. دو مرد دیگر هم از ماشین‌هایی که پارک شده‌اند پیاده می‌شوند. دختر جوان عصبانی است. او می‌گوید: «خوشحال آمده‌اید اینجا که چه کار کنید؟ ما به قانون تمکین کرده‌ایم. آن وقت این شد، نتیجه‌اش.» دستش را به طرف ساختمان می‌برد و آن را نشان می‌دهد. نفس عمیق می‌کشد و بعد دوباره با عصبانیت می‌گوید: «این تنها ویلایی نیست که خلاف داشته است. چه طور با ورزشکار معروف برخورد نکردند.» دستش می‌چرخد به طرف ویلای باشکوه و رویایی سر خیابان که با ستون‌های بلند و یک دست سفیدش و عقابی که بالای ساختمان قرار دارد، روی خیلی از ویلاهای اطراف سایه انداخته است. حالا دیگر نگاهش عصبی شده است. نفس عمیق می‏کشد و بعد دوباره می‏گوید:‌‌ »بهتره که از اینجا برید.» صدایش بوی تهدید گرفته است. در این شرایط نمی‎شود که از او خواست اجازه دهد تا به درون ساختمان برویم. با عصبانیت نگاه تیز و خشنش را به طرفمان نشانه می‏رود و بعد وقتی که مطمئن می‏شود از آنجا رفته‏ایم وارد ساختمان نیمه ساز می‎شود.

این ویلا خاص بود

همسایه‎ها حرف نمی‎زنند. با همسایه‎ها حرف زدن از آدرس پرسیدن هم سخت‏تر است. ۹۰ درصد همسایه‎ها جواب زنگ خانه‎ها را نمی‏دهند. بعضی هم تا می‎فهمند که برای چه زنگ خانه‏شان را زده‎ایم، بهانه می‎آورند و سریع گوشی آیفون را می‏گذارند. یکی از همسایه‌ها اما دلش پر است. او به ما می‎گوید: «از این خانه‏هایی که سی، چهل متر در لواسان خلافی دارند، تا دلتان بخواهد است. این که چیزی نیست که به خاطرش ویلایی را تخریب کنند.» او به ویلای بازیکن مشهور هم اشاره می‎کند. ویلای بزرگی که درست روبه‏روی ساختمانش یک بنای دیگر در حال ساخت است. ویلایی که از نظر همسایه دختر وزیر آن هم چند صد متری خلافی دارد. او ادامه می‏دهد:‌ »این خلاف‎ها در لواسان عادی است. اتفاقاً همه ویلاها از این خلاف‎ها مرتکب می‏شوند. درنهایت شهرداری با دریافت جریمه همه را می‏بخشد.» از نظر همسایه دختر وزیر سابق، تخریب این ویلا بهانه است.

‌ آن طرف‎تر محمدصالح کارگر تبعه افغان در حال پیاده کردن بار ساختمانی است. او حالا سرایدار ویلایی است که در حال ساخت است. یک سال پیش اما در ویلای دختر وزیر کار می‏کرد. محمد صالح می‏گوید:‌‌ »دو، سه سالی ساخت این ویلا زمان برد. حالا که ساخته شده، این ویلا را تخریب کردند؟» در نگاه محمدصالح تعجب موج می‏زند. او البته افسوس هم می‏خورد. او می‏گوید که مصالح این ویلا نسبت به بقیه ویلاهایی که در آنجا ساخته شده، خاص‎تر و گرانقیمت بوده است. از تخریب ویلا هم ناراحت است. به نظرش وسایلی که کار شده بود، خیلی بی‏نظیر بودند. محمدصالح می‏گوید که محله سیدپیاز یکی از محله‎های خوب لواسان است و تقریباً از بقیه محله‎ها هم گران‎تر است. ویلاها در این منطقه متری ۱۵ میلیون تومان به فروش می‎رسند.

منطقه پر از بناهای نیمه ساخته است. هیچ خیابان و کوچه‏ای وجود ندارد که در حال ساخت و ساز نباشد. ویلاهایی بزرگ‏تر و باشکوه‏تر از ویلای هزارمتری دختر وزیر سابق در حال ساخت است. ویلاهایی که حتی کوه و رودخانه را می‏خورند و پانزده، شانزده طبقه می روند بالا.

 

لیلا شوقی

 

 

آب پاکی روی دست مدیریت منابع آب

 بعید نیست تا مدتی دیگر فرو نشست دشت‌های تهران از زلزله‌ای که همه انتظارش ‌را دارند،‌پیشی بگیرد

بحران آب جدی است؛ کم نیستند مسئولانی که این جمله را چاشنی سخنرانی‌ها و بخشنامه‌هاشان می کنند تا شهروندان را نسبت به بحران آبی که کشور با آن رو به رو است آگاه کنند، اما شرایط منابع آب کشور هر روز نگران کننده‌تر می شود، چراکه تاکنون عملکرد بسیاری از مسئولان دراین حوزه از مقام هشدار فراتر نرفته است.

عملکرد ضعیف مدیران در برخورد با فرصت طلبانی که منابع آب کشور را به تاراج می برند سبب شده بسیاری از شهروندان انگیزه لازم برای صرفه جویی  را از دست بدهند. برای نمونه آشفته بازار ‌آبیاری فضای سبز این روزها وارد فاز تازه ای شده و دیگر محدود به آبیاری چمن نمی‌شود؛ سودجویان ‌با فروش تانکری ‌آبی که باید برای حفظ محیط زیست کشور ‌ هزینه شود جیب هایشان را پر می کنند. وقتی این ماجرا  وسوژه گزارش امروز را با یکی از مدیران ‌ شهرداری درمیان گذاشتیم. او گفت شماره پلاک راننده متخلف را بدهید تا با او برخورد کنیم!

همین پاسخ گواهی است بر اینکه برخی مدیران دست روی دست گذاشته اند تا دیگران وظیفه آنها را انجام دهند یا اینکه چشم روی هم گذاشته‌اند تا منابع آب کشور چوب حراج بخورد، چون این تخلف محدود به یک رانند و یک شهر نمی شود؛خبرنگار ما با چند‌ راننده  صحبت کرد، رانندگانی که هیچ کدام به فروش تانکری آب نه نگفتند.

تاراج منابع آب کشور محدود به این فرصت طلبان نمی شود، کم نیستند کارواش‌هایی که از آب شرب استفاده می‌کنند و یا ‌هنوز بسیاری از مجتمع های مسکونی فقط یک کنتور آب دارند و  خیلی  از همسایه ها در رقابت برای مصرف آب سنگ تمام می‌گذارند. علاوه براین در بخش کشاورزی نیز هنوز بهره وری آب تاسف بار است، آنقدر که برای به دست آوردن یک کیلو محصول خشک هزار لیتر آب مصرف می شود. آمارهای تلخ در حوزه آب کم نیست؛‌ براساس آمارهای وزارت نیرو قدرت تجدید‌پذیری آب‌های زیر زمینی کشور حدود ۳۳ میلیارد مترمکعب است، این درحالی است که هر سال ‌ حدود ۶۰ میلیارد مترمکعب از این آب‌ها برداشت می‌شود. از شرایط آب های فسیلی کشور نیز باید ترسید،‌ آب‌هایی که در گذر ‌میلیون‌ها سال جمع‌ شده‌اند و ‌‌ حجم شان‌ در کشور‌ حدود ۵۰۰ میلیارد متر برآورد شده‌.اما فقط ‌ حدود ۲۰۰ میلیارد مترمکعب  این آب‌ها‌ ‌شیرین است و نگران کننده تر اینکه ‌۱۷۰ میلیارد‌ ‌مترمکعب از این منابع آب نیز برداشت شده است.

در این آشفته بازار هر روز ‌برچسب بحرانی و فوق بحرانی به دشت های بیشتری در ‌کشور سنجاق شود. برای نمونه هر  ده‌ دشت ‌استان تهران وضعیت بحرانی دارند و برداشت از آنها چند‌ برابر تغذیه شان است‌. به همین خاطر هیچ بعید نیست تا مدتی دیگر فرو نشست دشت های تهران از زلزله‌ای که همه انتظارش ‌را دارند، پیشی بگیرد و آب پاکی را   روی دست آنهایی  بریزد که ادعا مدیریت منابع آب یا مدیریت بحران دارند. ‌

مهدی آیینی

روزنامه نگار

 

سرقت تانکری آب

متخلفان هر تانکر۱۲هزار لیتری آب را حدود ۲۰۰هزار تومان می‌فروشند

کامیونی وارد خیابان می‌شود و کامیون دیگری پشت سرش. بالای هر دو یک تانکر ۱۲ هزار لیتری آب قرار دارد. روی یکی از آنها نشان شهرداری نقش بسته و دیگری نشانی از هیچ سازمانی ندارد. یکی‌شان زیر علمک کنار خیابان پارک می‌کند و دیگری کمی عقب‌تر از آن. رانندگان هر دو کامیون پیاده می‌شوند. آنها از تاخیر مسئول علمک ناراحتند؛ چراکه می‌خواهند تا شخصی به آنها مشکوک نشده‌ قفل شیر فلکه ‌باز شده تانکرشان از آب چاهی پر شود که متعلق به سازمان بوستان‌ها و فضای سبز شهرداری است‌، آبی که در این تابستان داغ باید ‌درختان شهر را سیرآب کند.

رانندگان این کامیون‌ها اما کاری به این کارها ندارند، آنها فقط می‌خواهند هرچه زودتر تانکرهایشان را پر کنند و آب را به دست مشتریانشان برسانند؛ مشتریانی که آنها هم غم آب ندارند و برایشان مهم نیست که این آب، سهم فضای سبز است و روا نیست که در این گرما و خشکسالی، این سهم را از گیاهان بگیرند و آن را در استخرهای شخصی‌شان بریزند.

بعد از گذشت یک ساعت، مسئول علمک بالاخره می‌رسد و شیر را باز می‌کند. کامیونی که زیر علمک است، سریع تانکرش را پر می‌کند و به سمت مقصد رهسپار می‌شود. وقتی که او رفت، در نقش یک خریدار آب نزدیک راننده دیگر می‌شوم‌ و می‌پرسم که آیا می‌تواند برای استخر  یک مجتمع مسکونی آب بیاورد؟ چون ناشناس هستم دیر اعتماد می‌کند، اما بعد از چند دقیقه اصرار، بالاخره راضی می‌شود، نشانی می‌گیرد و قیمت می‌دهد. می‌گوید قیمت آب یک تانکر ۱۲ هزارلیتری می‌شود ۲۵۰ هزار تومان. اما وقتی به او می‌گویم که استخر   بزرگ است و برای پر شدن به شش تانکر آب نیاز دارد، تخفیف می‌دهد و قیمت را پایین می‌آورد. وقتی هم می‌گویم اولین بار نیست که برای استخر  آب می‌خرم و دیگران خیلی پایین‌تر از این قیمت‌ها برایم آب  ‌آورده‌اند، قیمت را پایین تر می آورد و در نهایت، به ۱۸۰ هزار تومان برای هر تانکر راضی می‌شود.

توافق که کردیم، او هم تانکر خود را پر می‌کند و می‌رود. بعد هم مسئول علمک دوباره شیر فلکه را قفل می‌کند، سوار خودرویش می‌شود و راه خود را در پیش می‌گیرد.

این حکایت هر روز در این خیابان تکرار می‌شود. البته نه فقط در این خیابان، بلکه هر کجای این شهر که یک علمک آب متصل به چاهی عمیق وجود دارد، می‌توان ماجرا را از نزدیک مشاهده کرد. ماجرای برداشت غیرقانونی از چاه‌های عمیق تهران که زیر نظر شرکت آب یا شهرداری حفر شده‌اند و آب آنها باید با حساب و کتابی مشخص برای مصارف عمومی مصرف شود. اما به نظر می‌رسد که همه این آب برای موارد تعیین‌شده مصرف نمی‌شود و بخش زیادی از آن به استخرهای مجتمع‌های مسکونی و ویلاهای شخصی قشر مرفه تهران راه پیدا می‌کند.

 

از آب سکه می‌گیرند

براساس بررسی های میدانی خبرنگار ما سارقان آب کلید بسیاری از چاه های آب کشور را در دست دارند‌ و  روزانه صدها هزار لیتر آب سفره‌های زیرزمینی شهرهای کوچک و بزرگ و حتی پایتخت کم‌آب ایران مورد دستبرد قرار می گیرد در تهران از چاه‌های‌ محله‌هایی مانند لواسان، حکیمه، رسالت وبزرگراه آزادگان و امام علی و بسیاری دیگر از مناطق داخل یا حاشیه شهر، به صورت غیرمجاز برداشت می‌شود. این در حالی است که طبق گفته چند روز پیش مدیر دفتر حفاظت منابع آب شرکت آب منطقه‌ای تهران، مخازن سالانه آب زیرزمینی پایتخت با کسری ۱۵۰ میلیون متر مکعبی مواجه شده‌اند و وضعیت آبخوان‌های همه دشت‌های استان تهران، بحرانی و فوق بحرانی است.

سهم فروشندگان غیرقانونی آب در کسری مخازن آب‌های زیرزمینی تهران مشخص نیست، چراکه حجم برداشت‌های غیرمجاز آنها در طول شبانه‌روز نامعلوم است، اما هرچه که هست، به نظر می‌رسد کسب و کار این دزدان آب ، حتی در بحران کنونی آب کشور، حسابی سکه باشد. چراکه این روزها تبلیغات این افراد با عناوینی مثل «آبرسانی با تانکر» یا «فروش آب تانکری»، حتی در شبکه‌های اجتماعی و نرم‌افزارهای خرید و فروش اینترنتی کالا نیز به وفور دیده می‌شود. تبلیغاتی که البته فقط منحصر به تهران نیست و کلانشهرهایی مثل مشهد و کرج را نیز در بر می‌گیرد. البته باید گفت فروش آب تانکری، اگر زیرنظر شرکت آب و با مقررات و محاسبات معین این شرکت باشد و پول آن راهی بیت‌المال شود، غیرقانونی نیست، اما این که عده‌ای بدون هیچ نظارت مشخصی، تنها با پرداخت حق حساب پیمانکار خصوصی مسئول یک چاه، آب آن را تخلیه کنند و پولش را در جیب خود بگذارند، هیچ نامی جز آب‌دزدی ندارد.

آب به شرط آزمایش

صحبت‌های این آب‌دزدهای اینترنتی برای تبلیغ کیفیت و سلامت محصولشان در نوع خود جالب و شنیدنی است. زمانی که یک مشتری با آنها تماس می‌گیرد، سعی می‌کنند هر جور که شده، او را راضی کنند تا آب را از او بخرد و سراغ دیگران نرود. وقتی هم که ما در نقش یک مشتری با بعضی از این آب‌‌دزدهای سیار تماس می‌گیریم، قضیه به همین شکل پیش می‌رود و هرکدامشان تلاش می‌کنند به گونه‌ای دلمان را به دست آورند و به ما اطمینان دهند که آبی که می‌فروشند، بهترین آب تهران است.

مثلا یکی از آنها به ما توضیح می‌دهد که در اصل برای شرکت‌های داروسازی آب می‌برد و آنها همیشه از آن نمونه‌برداری می‌کنند و سلامت این آب مورد تاییدشان است. او تاکید می‌کند که در قبال سلامت مشتریانش مسئول است و به همین خاطر، وظیفه خود می‌داند که آب بهداشتی و قابل خوردن به دست مردم برساند.

اما وقتی از او می‌پرسیم که مگر از شرکت آب، بار می‌زند که مدعی است آبش قابل شرب است، پاسخ منفی می‌دهد و می‌گوید: من از شرکت آب بار نمی‌زنم، بلکه از یک چاه در تهراندشت بار می‌زنم که بیش از ۱۵۰ متر عمق دارد. اتفاقا یکی از کارکنان شرکت آب به من پیشنهاد داد که آب را با قیمت پایین‌تری از او بخرم، ولی چون کیفیت آب آنها خوب نیست، پیشنهادش را قبول نکردم. زیرا حاضرم آب را به دو برابر قیمت بخرم، اما آب سالم تحویل مشتری بدهم. من آنقدر به این آب اطمینان دارم که اگر بخواهید یک پارچ از آن را جلوی شما می‌خورم.

شنا در سهم مناطق محروم

اما این آب‌دزد تنها شخصی در بین هم‌صنفانش نیست که ادعا دارد آبی که به مشتری می‌دهد، آب شرب است. یکی دیگر از آنها می‌گوید که کارش فقط آب خوردن است و به خاطر همین نرخش بالاتر از دیگران است. او توضیح می‌‎دهد که تانکرش را با نامه بارگیری که در آن ساعت و شماره ماشین مشخص است، داخل یکی از ادارات منطقه‌ای سازمان آب پر می‌کند و قیمت آب هر تانکر ۲۰ هزار لیتری‌اش، ۵۰۰ هزار تومان است. این فروشنده غیرقانونی آب البته تاکید می‌کند که این موضوع سری است و نباید جایی درز کند، چون وظیفه اصلی او بردن این آب برای مناطق محروم است، اما اگر گاهی هم باری برای استخرهای شخصی افراد به او بخورد، قشر مرفه را هم از این آب بی‌نصیب نمی‌گذارد.

سال‌های آب دزدی

«۱۸ سال است که من این آب را برای مشتری‌هایم می‌برم.» این حرف یکی دیگر از آب‌دزدهای سیار است که روی آب هر تانکر ۱۲ هزارتایی‌اش، ۲۱۰ هزار تومان قیمت می‌گذارد. او البته می‌گوید که پارسال نرخ آب هر تانکر ۱۶۰ هزار تومان بوده است، اما امسال هم به خاطر کمبود آب و هم به دلیل بالا رفتن قیمت دلار، ناچار شده نرخش را افزایش دهد.

این راننده تانکر که کمی دندان‌گرد به نظر می‌رسد، در جواب حرف ما که می‌گوییم همکارانش در میرداماد آب را ارزان‌تر می‌فروشند، توضیح می‌دهد: «من از چاهی در پاسداران آب می‌آورم که کیفیتش بسیار بهتر از چاه میرداماد است. چراکه این چاه ۱۸۰ متر عمق دارد و اطراف آن، هیچ انشعاب فاضلابی نیست، اما کنار چاه میرداماد، چند چاه فاضلاب قرار دارد که بعد از زلزله پارسال به این چاه وصل شده و آب میرداماد در اثر این اتفاق کدر شده است و به نظر من، دیگر قابل استفاده نیست.»

با توجه به حرف های این قاچاقچیان آب باید گفت در شهری که تعرفه آب‌بهای آن هر سال گران و گران‌تر می‌شود یا سازنده ساختمانی در حال ساخت، باید برای گرفتن یک انشعاب آب شهری بارها طبقات ادارات مربوطه را بالا و پایین کند، چطور کسی حواسش به این دزدان آب نیست و آنها بدون هیچ دردسری، تانکر تانکر آب سفره‌های زیرزمینی را غارت می‌کنند.

 

احتمال تخلف صفر نیست

خبرنگار ما ماجرای آبدزدی را از مسئولان پیگیری کرد و در نهایت به شهرداری رسید، شهرداری تهران نیز رئیس فضای سبز شهرداری منطقه ۳ را به عنوان شخصی مطلع در این خصوص معرفی کرد.

خلاف به عرضتان رسانده اند! این اولین جمله ای است که  در گفت و گو با رئیس فضای سبز منطقه ۳ شهرداری تهران می شنویم، وقتی برای که پیگیری خبر فروش  آب تانکرهای آبیاری فضای سبز منطقه اش با او تماس می گیریم. رضا اعلابیگی سفت و سخت این موضوع را تکذیب می کند و می گوید: شماره تانکر را به من بدهید تا با این راننده و پیمانکارش برخورد کنیم!

صحبت مان طولانی تر که می شود، برایش از جزئیات ماجرای خرید آب یکی از تانکرها به قیمت ۲۰۰ هزارتومان که می گوییم، اعلابیگی کمی از موضع قبلی اش کوتاه می آید و می گوید: البته ما نمی توانیم بگوییم که احتمال تخلف در این سیستم صفر است، در هیچ جای دنیا اطمینان صددرصدی وجود ندارد و نمی توان آن را تضمین کرد اما ما شبانه روزی بر کار این تانکرها نظارت می کنیم، مسیرهای هر کدام ،  تعداد سرویس هایشان و مبدا و مقصد آبی که حمل می کنند، کنترل می شود.

او در توضیح بیشتر می گوید : شب ها به این دلیل تعداد تانکرها در سطح  شهر زیاد است که بخشنامه شده آبیاری فقط در شب انجام شود و بالاجبار شب ها تانکرها زیر علمک آبیاری صف می کشند ، البته در طول روز به خاطر ترافیک امکان تردد آسان در سطح شهر را ندارند و این هم مزید برعلت است. اما بجز تانکرهای خود شهرداری که برای آبیاری و آب شویی پیش بینی شده اند، تعدادی تانکر دیگر هم بعضا با نامه ای که از ارگان ذیربط می دهد و از شهرداری منطقه  تقاضا می کند می توانند از علم آبیاری استفاده کنند. مثلا اگر مدیریت تونل نیایش برای کار عمرانی اش احتیاج به آب داشته باشد ، به ما نامه می زند و دو تا تانکر را معرفی می کند تا از آب علم های آبیاری استفاده کند، که اینها دیگر جزو نیروهای ما نیستند.

 

محمد حسین خودکار

 

بالا