آخرین خبرها
خانه / بایگانی/آرشیو برچسب ها : کشاورزی

بایگانی/آرشیو برچسب ها : کشاورزی

اشتراک به خبردهی

سازمان جنگل‌ها با آتش همدست است

مهدی آیینی

زاگرس هنوز می‌سوزد، نیروهای امدادی هنوز آسیب می‌بینند و بالگرد‌های اطفای حریق هنوز دیر می‌رسند، این چرخه‌ای نابودگر است که به زوال محیط زیست کشور ختم می‌شود،  چرخه‌ای که هرسال با افزایش دمای کشور می‌توان شاهد آن بود، تنها تفاوت در این میان تعداد حوادث آتش‌سوزی در طول سال است. هرسال آتش بیشتر به دامان زاگرس ‌می‌افتد، هرسال بلوط‌های بیشتری می‌سوزد و هرسال تصمیم‌های اشتباه بیشتری زوال زاگرس را نزدیک می‌کند.

زاگرس قربانی تصمیم‌های اشتباه است؛ تصمیم‌هایی که مدیران زاگرس‌ندیده برای حفظ و نجات آن می‌گیرند، تصمیم‌هایی که تیشه به ریشه بلوط‌ها می‌زند و شرایط را برای رقم خوردن حوادثی مثل جهنم خائیز مهیا می‌کند.

متهمان ردیف اول آتش‌سوزی خائیز دو دامدار هستند. آنها به دلیل اختلاف ملکی، اراضی مورد اختلاف را آتش ‌زده‌اند؛ اقدامی که تاکنون به نابودی ۴۰هکتار جنگل ختم شده است.

این بار اولی نیست که اختلاف دو دامدار آتش به پا کرده است. میلیون‌ها دام (بیش از۵۰ درصد دام کشور) در جنگل‌های زاگرس وجود دارد و تکرار چنین رفتاری از دامداران بعید نیست. اما دامدران فقط به شکل مستقیم جنگل را آتش نمی‌زنند، آنها با چرای دام نیز به نوعی دیگر زمینه را برای آتش‌سوزی فراهم می‌کنند. دامداران با چرای دام به تنک شدن جنگل‌های زاگرس دامن می‌زنند. دام مازاد نهال‌های جوان را می‌بلعد و فرصت ترمیم را از زاگرس می‌گیرد.

در کنار دامداران، کشاورزان نیز برای تخریب زاگرس بایکدیگر رقابت می‌کنند. کم نیستند کشاورزانی که جنگل را آتش می‌زنند تا زمین بیشتری برای کشت  گندم پیدا کنند؛ زراعتی که حدود یک میلیون هکتار وسعت دارد و ریشه‌هایش کم‌کم به قلب زاگرس نیز می‌رسد.

مدیران  در چند سال اخیر به‌جای حفظ جنگل توسعه کشت در اراضی شیبدار را در اولویت قرار داده‌اند تا آنجا که دوسال پیش وزیر وقت ‌جهاد کشاورزی برخلاف هشدار فعالان محیط زیست‌‌ نسق زراعی اراضی زیرآشکوب زاگرس را به رسمیت شناخت.

توسعه کشاورزی در دل‌جنگل‌های زاگرس، ‌چرای دام مازاد و تغییر اقلیم دست به دست هم داده‌‌اند و به بیابانی شدن زاگرس سرعت بخشیده‌اند. به همین دلیل جنگل‌های زاگرس این روزها تنک‌تر ازگذشته و همین فرصت رویش را به علف‌های مرتعی داده است؛ علف‌هایی که با خشک شدن حکم انبار باروت را برای زاگرس پیدا می‌کند.

بنابراین جنگل‌ها قربانی کشاورزی و دامداری هستند و سازمان جنگل‌ها باید مانع آن شود، اما نباید از آنها انتظاری داشت. به قول معروف چاقو دسته‌اش را نمی‌برد‌. مدیران سازمان جنگل‌ها قادر نیستند از مدیران بالادستی خود در وزارت جهاد کشاورزی انتقاد کنند. به همین دلیل‌ سازمانی که متولی ‌۸۰درصد اراضی کشور به عنوان منابع طبیعی است، ناچار دست روی دست می‌گذارد تا توسعه ناپایدار منابع طبیعی را به کام مرگ بکشد. به همین خاطر می‌توان گفت سازمان جنگل‌ها و بالاتر از آن وزارت جهاد کشاورزی با آتشی که به جان جنگل‌های زاگرس افتاده، همدست است.

‌‌‌سازمان‌جنگل‌ها نمی‌تواند برای حفظ جنگل‌های کشور آن طور که باید قدمی بردارد، چون این سازمان  در جای درستی قرار ندارد. مدیران این سازمان نمی‌توانند از مدیران بالادستی‌ خود بخواهند اولویت‌شان حفظ جنگل باشد، چراکه اولویت آنها‌ کشاورزی و دامداری است؛ دو عاملی که مثل بختک به جان جنگل افتاده‌اند.

بنابراین نباید تعجب کرد چرا بالگردها همیشه برای اطفای حریق دیر می‌رسند. نباید تعجب کرد چرا برخی کشاورزان ناآگاه درختان بلوط را آتش می‌زنند. نباید تعجب کرد چرا ویلاها‌ی غیرقانونی در دل جنگل تخریب نمی‌شود، ‌اما آلونک‌ افرادی مانند آسیه پناهی آوار می‌شود‌.

بلای بالدار

درباره ملخ هایی که به جنوب ایران آمده اند، زمان آمدنشان و راه های مقابله با آنها که بحث برانگیز است

وقتی شنیدیم ملخ ها آمده اند، گفتیم دراین اوضاع سیلابی و امتداد آوارگی ها ومشکلات فقط همین مان کم بود که ملخ ها بیفتند به جان خوزستان و بوشهر و فارس و کرمان و هرمزگان و سیستان وبلوچستان و بعد هم نوبت قحطی برسد، آخربوستان سعدی مان را خوانده ایم که گفته است: چنان قحط سالی شد اندر دمشق/که یاران فراموش کردند عشق/ نه درکوه سبزی نه در باغ شخ/ ملخ بوستان خورد و مردم ملخ.

البته ملخ ها چند وقتی می شود که به کشورمان آمده اند ولی صدای آمدنشان تازه درآمده. یک منبع مطلع به ما گفت که اینها اوائل اسفند به خوزستان و بوشهر رسیده اند و یک مقام مسئول درسازمان حفظ نباتات گفته است که ملخ ها ازهشتم بهمن ورود کرده اند، عجیب این که مدیرحفظ نباتات سازمان جهاد کشاورزی هرمزگان به تسنیم گفته است که اینها از دو روز قبل به کشورمان آمده اند. این که حرف ها یکی نیست و اطلاعات همخوانی ندارد البته چیز تازه ای نیست ولی نکته این است که چرا و چطور خبر مهم هجوم ملخ ها به کشورمسکوت مانده است.

البته پنجم اسفند درخبری کوتاه، مدیراداره جهادکشاورزی اهوازگفته بود که ملخ ها به غیزانیه و مزارعش رسیده اند ولی آنقدر آمدن ملخ ها دراین خبرمحدود جلوه داده شده بود که راحت می شد از کنارش گذشت. ولی حالا قضیه فرق می کند چون هم مدیرحفظ نباتات سازمان جهاد کشاورزی استان هرمزگان به عنوان استانی که در مسیر ملخ هاست و هم مدیرکل مبارزه با آفات عمومی وهمگانی سازمان حفظ نباتات گفته اند که این هجوم به یک روایت در۵۰ سال اخیر و به روایتی دیگر در۴۰ سال گذشته بی سابقه است.

ملخ ها از کجا آمده اند

درباره این که ملخ ها ازکجا می آیند و به کشور ما می رسند یک نام بین همه صاحبنظران و مسئولان تکرارمی شود. این نام عربستان است، کشوری نه چندان دوست با ما که فاصله دو پایتختمان ازهم ۱۷۵۶کیلومتراست. سعید معین ازسازمان حفظ نباتات البته از شبه جزیره عربستان نام می برد که قطر و عمان را هم شامل می شود و مهدی ضرابی، استاد حشره شناسی دانشگاه درگفت وگو با ما شمال آفریقا مخصوصا سودان را نیز به این لیست اضافه می کند. این نشان می دهد که ملخ های مهاجم خارجی اند و چون راهی طولانی را طی می کنند تا به ایران برسند عده ای به آنها می گویند ملخ صحرایی وعده ای دیگر می گویند ملخ دریایی . این که چرا ملخ ها ازعربستان به سمت شرق متمایل می شوند و به ایران می آیند ولی گردش به چپ ندارند و به سمت اروپا و قاره های دیگر نمی روند قضیه مجهولی است که ضرابی می گوید این ازعجایب خلقت است که بشر با این همه پیشرفت علمی هنوز سر از کار ملخ ها درنمی آورد.

البته گمانه هایی دراین باره وجود دارد که این حشره شناس به یکی ازآنها اشاره می کند و به نقل ازیافته های علمی یک دانشمند روس که تازه ترین اطلاعات درحوزه ملخ شناسی است توضیح می دهد که ملخ های دریایی، مراتع شنزاری را برای تخم گذاری مناسب می دانند که خب واضح است که ایران کم از این اراضی ندارد.

حیرت های ملخ دریایی

ملخ های دریایی زرد رنگ نهایتا هفت تا هشت سانتیمتر قد می کشند و عمرشان هم بیشتر از سه چهار ماه  نیست با این حال کارهایی از دستشان ساخته است که آدمیزاد را به ستوه می آورد. اینها اعجوبه اند، قدرت پروازی شان بی نظیر است ومی توانند بدون وقفه هرروز۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلومتر پروازکنند، اگر باد موافق بیاید که پروازشان راحت تر می شود و تا روزی ۵۰۰ تا هزارکیلومتر پرواز می کنند. ضرابی می گوید ملخ ها که چیزی نیستند، برخی حشرات تا روزی ۴۰۰۰ کیلومتر بدون توقف پرواز می کنند ولی بدی ملخ ها این است که درکنار این قدرت پروازی، سخت جانند و درطول پرواز ازهمه جریان های شدید آب وهوایی حتی جریانات اقیانوسی که هواپیماها را درچاله های هوایی می اندازد، عبور می کنند.

ملخ های دریای قدرت تخم گذاری و زادآوری شان نیزخارج از وصف است(۳۰۰ تا ۴۰۰ تخم به ازای هر ملخ) و خورد وخوراکشان خارج از تصور، به حدی که ضرابی می گوید اینها به صورت یک توده ابر حرکت می کنند و هرجا که فرود بیایند هرچه که سرراهشان باشد را می خورند، مثلا از یک درخت نه فقط میوه و شاخ و برگ را که حتی پوست را و دقیقا به همین علت است که ملخ دریایی را در دنیا آفت ملی و حتی آفت بین المللی می دانند.  

عربستان چشم ها را بست

فائو، سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد، سیستم رصد آفات دارد که به گفته کارشناسان، بسیار تخصصی و کارآمد و مدرن است، درحوزه رصد ملخ هم می گویند فائو ملخ شناس های خبره جهان را در اختیار دارد. فائو به ایران ازمدت ها قبل اعلام کرده بود که ملخ های مهاجر دارند می آیند و سعید معین، مدیرکل مبارزه با آفات عمومی وهمگانی سازمان حفظ نباتات نیز به ما گفت که ازهمان زمان آماده اند.  او می گوید تا امروز در۳۸ هزارهکتار از اراضی درمعرض خطر اقدامات مبارزه ای انجام شده ولی پیش بینی می شود که این کار باید حداقل در۲۰۰هزارهکتار دیگر ادامه یابد. 

حجم ملخ هایی که تا امروز به کشورمان آمده اند به گفته او شامل۴۰ تا ۵۰ گروه چندهزاره تا چند ده هزاره بوده که اگر ضرب درهم شوند، می شوند همان توده ابرمانند و سیاهی که ازحمله ملخ ها در ذهن ماست. اما آیا می شد این ملخ ها به سمت کشورمان نیایند یا اگر می آیند این همه زیاد نباشند؟

پاسخی که سعید معین می دهد روایت قابل تاملی است، روایت بی توجهی یک همسایه و شاید غرض ورزی اش. به این روایت گوش کنید: عربستان درباره مبارزه با ملخ‌های صحرایی شیطنت به خرج داده و بدون این که مبارزه جدی داشته باشد، اجازه داده آنها به ایران بیایند. طبیعی است که آمارها و اطلاعات مسیر باد در اختیارعربستانی ها هم گذاشته می‌شود و چون مسیربادها مشخص بود که ازعربستان به سمت ایران است، آنها قطعاً می‌دانستند مسیربعدی این ملخ‌ها کشورما خواهد بود، بنابراین مبارزه جدی نکرده‌اند، به خاطرهمین ملخ‌ها به سمت ایران سرازیر شده است.

سیل، ملخ آورد؟

زمزمه ها این روزها این است که چون گذر سیل به ایران افتاده، طغیان ملخ ها هم ضمیمه شده و درنتیجه هجوم ملخ ها به کشورنتیجه وقوع سیل است. حرف وحدیث است دیگر، بحران که درجامعه ای زیاد شود تمایل افکارعمومی این است که همه را به هم ربط دهند. درمورد ربط منطقی این دو رویداد به هم نیز اظهارنظر زیاد است به طوری که عده ای از ریشه منکرش می شوند وعده ای زیرپوستی تاییدش می کنند. البته اگر به یاد بیاوریم که ملخ ها اولین بار بهمن پارسال به کشور آمدند آن وقت شاید اصرار به ربط داشتن سیل وهجوم ملخ نداشته باشیم ولی وقتی با کارشناسان و حشره شناسان گفت وگو کردیم، معلوم شد که این اصرار چندان بی منطق نیست.

سعید معین معتقد است سیل‌های اخیر که همراه با بارندگی و باد بوده ورود ملخ ها به کشوررا تسهیل کرده است چون این ملخ‌ها خود را به جریان باد سپرده و با تحمل کمترین فشار و مقاومتی به مقصد رسیده اند و مهدی ضرابی، حشره شناس نیز دوباره استناد می کند به جدید ترین یافته های دانشمند حشره شناس روس که گفته است بعد از یک دوره خشکسالی وشروع یک دوره پربارش، ملخ های مهاجر نیز طغیان می کنند.

با این حال امیرمسعود جلالی ،معاون دفتر حفاظت وحمایت سازمان جنگل‌ها قاطعانه به ایسنا گفته است که هرچند رطوبت خاک می تواند شرایط را برای تکثیر ملخ‌ها فراهم کند اما ورود آنها به کشورهیچ ارتباطی با بارندگی و سیل‌های اخیر ندارد.

چالش تهیه سم

بین مسئولان و کارشناسان درمورد استفاده از سم همیشه اختلاف نظربوده است، مخصوصا میان مسئولان وحشره شناس ها که می گویند سم پاشی برای مقابله با یک آفت مساوی است با از بین رفتن صدها حشره ای که برای طبیعت مفیدند.حتی مهدی ضرابی استاد حشره شناسی دانشگاه می گوید روش های بیولوژیک مثل تغییر پوشش گیاهی مناطق و تغییر بافت خاک یا استفاده از روش طعمه گذاری بهتر و کم خطرتر از سم پاشی است که البته سعید معین آن را قبول ندارد و می گوید وقتی آفتی طغیان کرد هیچ راهی بجز سم پاشی وجود ندارد و روش هایی مثل استفاه از پارازیت یا قارچ برای وقتی است که آفت محدود به یک منطقه کوچک باشد نه مثل حالا که ملخ ها ۶استان را قبضه کرده اند.

سازمان حفظ نباتات پیش بینی کرده که حمله اصلی ملخ ها از اردیبهشت آغاز شود و جدال با این آفت تا اواخر تیر ادامه داشته باشد، جدالی که وجود سم و ابزارآلات به اندازه کافی رمز پیروزی درآن است. معین می گوید برای مقابله با ملخ های دریایی درخواست ۱۲ میلیارد تومان بودجه کرده ایم  که ستاد مدیریت بحران با ده میلیارد آن موافقت کرده ولی هنوز ریالی پول به دستمان نرسیده و وزیر جهادکشاورزی در هیات دولت پیگیر است.

او می گوید اگر این پول تا دوهفته آینده تامین شود که فبها ولی اگر بموقع به دستمان نرسد ملخ ها از کنترل خارج می شوند و این می شود خطرنابودی اراضی کشاورزی و باغ ها و به مخاطره افتادن امنیت غذایی ۸۰ میلیون ایرانی.

مریم خباز

آقای وزیر حکم مرگ زاگرس را صادر کرد

وزیر جهاد کشاورزی در بخشنامه‌ای سند‌کشاورزی نسق زراعی زیرآشکوب را به ‌رسمیت شناخت‌

وزیر جهاد کشاورزی در ابلاغیه‌ای دستور داده است که با حفظ ملی بودن اراضی جنگلی واقع در زاگرس، سند کشاورزی نسق زراعی زیرآشکوب که قانون اصلاحات ارضی درباره آنها اجرا شده است هم به رسمیت شناخته شود. بخشنامه‌ای که کارشناسان جنگل را متحیر کرده است. زیرا از یک سو به اعتقاد کارشناسان بخش جنگل تکلیف نسق زراعی زیرآشکوب جنگل در همان سال‌های ابتدایی تصویب قانون ملی شدن جنگل‌ها روشن شده است و از سوی دیگر سطح این اراضی به حدی نیست که نیاز به تدوین یک دستورالعمل جدید مشترک بین سازمان جنگل‌ها و امور اراضی باشد. در این میان برخی گمانه‌ها هم حاکی از آن است که وزارت جهاد کشاورزی با دستورالعمل‌های جدید در تلاش است به تخلفات گسترده انجام شده در زاگرس رسمیت بدهد و با رسمیت دادن به کشت و کار غیر مجاز زیرآشکوب جنگل‌های زاگرس، این اراضی را به طور رسمی وارد چرخه تولید کشور کند و یارانه‌های اعطایی به سایر کشاورزان را هم به این زمین‌ها اختصاص دهد. به اعتقاد مرتضی ابراهیمی رستاق زراعت زیرآشکوب جنگل در زاگرس، مانند زرادخانه‌ای است که اقتصاد منطقه را نابود می‌کند، زیرا در این اراضی بر اساس مطالعاتی که او انجام داده است، سالانه‌‌۵/۱۶ تن در هکتار فرسایش ایجاد می‌شود. او معتقد است که پس از چند سال کشت و کار در زیرآشکوب جنگل، با از بین رفتن خاک، زمین کشاورزی به طور کامل از حیز انتفاع خارج می‌شود. ابراهیمی تاکید کرد: این تفکر که در زیر جنگل، زراعت انجام شود، یک تفکر قرون وسطایی است.

زاگرس طی سال‌های مختلف با انواع فشارها روبرو بوده است. چرای دام، جنگل‌های زاگرس را که روزگاری پوشیده از بلوط بودند، به درختزارهایی تبدیل کرده است که این روزها مورد هجوم انواع آفات قرار گرفته‌ اما به نظر می رسد برای وزارتخانه متولی تولید مهم نیست که چه بر سر جنگل‌های زاگرس به عنوان سدهای طبیعی مقابله کننده با ریزگردهای سوغات عراق می‌آید. زیرا وزیر جهاد کشاورزی اخیرا دستور داده است که سازمان امور اراضی کشور و سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور باید به طور مشترک دستورالعملی را برای به رسمیت شناخت نسق زراعی زیرآشکوب جنگل‌هایی که قانون اصلاحات ارضی در آنها اجرا شده است، تهیه کنند. گمان می‌رود این دستورالعمل جدید، به فعالیت‌های غیر قانونی گسترده‌ای که در زاگرس صورت گرفته است، رسمیت دهد. مرتضی ابراهیمی رستاقی، کارشناس جنگل‌های زاگرس در گفت‌وگو با گزارشگران سبز درباره این تصمیم وزیر می گوید: من هم اخیرا درباره این مصوبه را شنیدم اما ‌ دقیقا نمی‌دانم چه چیزی مورد نظر وزیر است.

آن طور که او می گوید اینکه در زیرآشکوب جنگل زراعت داشته باشیم، مصداق ندارد. وقتی برای اجرای ماده ۵۶ سابق و ماده دو فعلی کارشناسان به جنگل مراجعه می‌کنند، یک سری ضوابط و معیارهایی را در نظر می‌گیرند. عرصه‌ها را تفکیک می‌کنند که آیا این عرصه‌ها جزء مستثنیات اشخاص هست یا جزء اراضی ملی به حساب می‌آید.

ابراهیمی رستاقی می افزاید: اینکه جنگل را جزء اراضی مستثنیات در نظر بگیریم، مفهومی ندارد. امکانش هست در مناطقی تک درختانی داخل اراضی مستثنیات باشد. سطح این اراضی بسیار محدود و کمتر از یک درصد است. عموما در من اطقی که عرصه شیب نداشته، سابقه زراعی وجود داشته است.

زراعت زیرآشکوب بدترین نوع تخریب

به گفته این کارشناس زاگرس، بدترین نوع تخریب زراعت زیرآشکوب است. این اقدام، حتی به مراتب بدتر از چرای دام است و جایی که به زراعت اختصاص می‌یابد، در واقع خط پایان به جنگل کشیده می‌شود.

آن طور که او توضیح می دهد بالاترین خصیصه جنگل، تجدید شوندگی و زادآوری است. وقتی جنگلی زادآوری ندارد، محکوم به مرگ است.

ابراهیمی رستاق عنوان می کند: سال‌ها قبل در دهه ۶۰ مقاله‌ای در ارتباط با کشت در زیرآشکوب جنگل نوشتم و تعبیری در آن آوردم. آنجا نوشتم که اراضی زراعی زیرآشکوب جنگل زراد خانه‌ای هستندکه اسلحه نابودی اقتصاد منطقه را فراهم می‌کنند.

او بر اساس مطالعاتی که در دهه ۶۰ انجام داده است، میزان فرسایش خاک در چهار محال وبختیاری که یکی از استان‌های زاگرسی است و زراعت زیرآشکوب در آن فراوان است را  ۵/۱۶ تن در هکتار اعلام کرد.

این کارشناس   ‌می گوید: دلیل فرسایش بالا در زاگرس این است در شیب‌های خیلی تند زمین را شخم می‌زنند و به این ترتیب منطقه مستعد فرسایش می‌شود. اراضی زراعی زیرآشکوب جنگل بعد از چند سال از حیز انتفاع خارج می‌شود زیرا با هر بارندگی آب خاک زراعی را شسته و زمین ارزش زراعی خود را از دست می‌دهد.

به گفته او زراعت در زیرآشکوب جنگل‌های زاگرس به سرعت در حال پیشروی است و در دو حوضه آبخیز بازفت و سرخون حدود ۱۵ درصد جنگل‎ها تحت دخالت زراعی قرار دارند. در واقع در این دو حوضه هر جا زمین استعداد شخم خوردن داشته است، توسط کشاورزان تصرف شده و فقط در عرصه‌های صخره سنگی و مناطق بدون خاک، کشاورزی توسعه نیافته است.

جنگل محکوم به نابودی است

ابراهیمی رستاق بیان می کند: به دلیل نبود توانمندی سازمان جنگل‌ها و نبود نیروی کافی، زراعت زیرآشکوب به عنوان یک فعالیت تخریبی در حال گسترش است و هیچ اراده‌ای برای مقابله با این تخلفات نیست. به همین دلیل مردم تا جایی که توانستند عرصه را تخریب کردند و تبدیل به اراضی زراعی کرده‌اند.

او تاکید می کند: جنگلی که زیرآشکوب آن به زراعت اختصاص یابد، محکوم به نابودی است. منابع طبیعی دو بخش تجدید شونده و غیر تجدید شونده دارد. نفت و گاز، منابع زوال پذیر هستند که تجدید نمی‌شوند و جنگل و مرتع منابع تجدید شونده هستند. تجدید شوندگی این منابع به دلیل زادآوری آنها است.

آن طور که ابراهیمی رستاق می گوید‌ وقتی زادآوری را از زاگرس گرفتید، پایه‌هایی که در عرصه وجود دارد، آخرین پایه‌ها هستند زیرا دیگر زادآوری ندارید.

به گفته کارشناسان زراعت زیرآشکوب یکی از بدترین انواع تخریب جنگل‌های زاگرس است و حتی از چرای دام هم مخرب‌تر است. زیرا در چرای دام اکوسیستم به شکلی که در زارعت دست می‌خورد، دستخوش تغییر نمی‌شود. بوم سازگان در چرای دام ترکیب خود را تا حدودی حفظ می‌کند اما در زراعت، بوم سازگان را عوض می‌کنید.

پارادوکس جنگل و نسق زراعی

معلوم نیست وزیر جهاد کشاورزی با کدام ادله علمی از سازمان جنگل‌ها خواسته است که نسق زراعی را در اراضی جنگلی به رسمیت بشناسد. ابراهیمی رستاق هم این دستور وزیر را نوعی پارادوکس می داند.

او می افزاید: نمی‌دانم وزیر چه فکر می‌کند، چه کسانی مشاور وزیر هستند و از چه کسانی مشاوره می‌گیرد.. البته قرار نیست کسی که وزیر می‌شود، در همه رشته‌ها تخصص داشته باشد زیرا زمینه‌های کاری بسیار متنوع است اما یک مدیر، مشاوران خوب و ذیصلاحی دارد. مشاورانی دارد که منابع طبیعی را می‌فهمند. برای من این تصمیم وزیر غیر قابل تصور است. نمی‌توانم درک کنم که چطور می‌توان زراعت و جنگل را با هم داشته باشید. اصلا ورود به جنگل برای زراعت به معنی نابودی جنگل است. ادامه حرف وزیر نقض کننده بخش اول صحبت‌های خود اوست.

این کارشناس زاگرس یادآور می شود: یکسری نسق‌هایی که قبل از ملی شدن بر اساس مالکیت‌های عرفی و غیره وجود داشت، با ملی شدن جنگل‌ها همه منتفی شده است. یکسری اراضی خالصه جات است که سطح آن در زاگرس محدود است. در این زمینه اطلاعات زیادی ندارم و بعید می‌دانم منظور این اراضی باشد.

او ادامه می دهد: اگر منظور آن اراضی باشد، بخش ناچیزی است. البته به قدری از سابقه تخریب این اراضی گذشته است که کلا جنگل زدایی کرده‌اند. اما این فکر که به اراضی زیرآشکوب، نسق زراعی بدهید، به قول معروف تخم لقی است که اگر بشکند، کل جنگل‌های زاگرس را باید فراموش کرد.

ابراهیمی رستاقی تاکید می کند: اگر هدف این است که تخلفات شخم زیرآشکوب به رسمیت شناخته شود، دولت و سازمان جنگل‌ها چرا این همه هزینه می‌کنند؟ تصمیم بگیرند جنگل‌ها را تبدیل به زراعت کنند و سازمان جنگل‌ها را هم منحل کنند و بگویند جنگل نمی‌خواهیم. وقتی می گویید نسق زراعی به رسمیت شناخته شود، یعنی جنگل نمی‌خواهیم.

بهره کشی سه طبقه از جنگل

به گفته این کارشناس زاگرس، جنگل‌های کشور در یک وضعیت بحرانی هستند. وضعیتی که شاید هر چند صد سال یکبار رخ دهد. زیرا یک میلیون هکتار از جنگل‌های زاگرس آلوده شده و در معرض نابودی قرار دارد.

آن طور که او می گوید۵۵۰۰‌ سال قبل سطح جنگل‌های زاگرس ۱۲ میلیون هکتار بود که این رقم به نصف رسیده است. شوک‌هایی در طول تاریخ به خاطر تغییر اقلیم، خشکسالی و غیره به این جنگل‌ها وارد شده است که منجر به ضعف فیزیولوژیکی جنگل‌ها شده است. در حال حاضر این جنگل‌ها دچار آفات مهلک شده‌اند و جنگل میری وسیع در آنها رخ داده است. در این موضعیت هیچ عقل سلیمی نمی‌آید از یک بیمار محتضر در حال مرگ، انتظار بهره‌کشی داشته باشد. این تصمیم خیلی غیر فنی غیر تخصصی و غیر عقلایی است.

ابراهیمی رستاق عنوان می کند: به اعتقاد من این بحث نیاز به تخصص ندارد. اگر برای یک آدم معمولی هم خصوصیات جنگل را تشریح کنید و کارکردهای آن را تعریف کنیم، می‌فهمد که جنگل و زراعت با یکدیگر قابل جمع کردن نیست.

او تاکید می کند: ما از جنگل‌هایمان به قول یکی از اساتید استفاده چند طبقه می‌کنیم. در عرصه واحد، هم می‌خواهیم زراعت، هم دامداری و هم جنگل داشته باشیم. طبیعت این همه بهره‌برداری را پاسخ نمی‌دهد. هر منطقه یک کاربری دارد، یا جنگل است یا مرتع است و یا زراعت، ما از یک عرصه واحد، استفاده سه طبقه می‌کنیم.

به گفته این کارشناس زاگرس، بر اساس برآوردهای کارشناسی در حال حاضر ۲۰ درصد زیرآشکوب جنگل‌های زاگرس تحت شخم زیرآشکوب قرار گرفته است.

 

لیلا مرگن

شورای خالی جنگل

برخی کارشناسان نسبت به تغییر اعضای شورای‌عالی جنگل ابراز نگرانی می‌کنند

   گزارشگران سبز: پیش از این‌که رئیس جدید سازمان جنگل‌ها سکان مدیریت منابع طبیعی کشور را در دست بگیرد، حرف و حدیث‌ها در زمینه احتمال افزایش واگذاری اراضی ملی برای توسعه کشاورزی در ایران بسیار شدت گرفت.

با حکمی که وزیر جهاد کشاورزی برای معاون خود زد و در آن بر توسعه باغات روی اراضی شیب‌دار و مسائلی که بیشتر ناظر بر افزایش تولید در بخش کشاورزی بود، تاکید کرد، نگرانی‌ها در میان فعالان محیط‌زیست و دوستداران منابع طبیعی در زمینه افزایش واگذاری‌ها بیشتر شد.

با تغییرات گسترده در شورای‌عالی جنگل، بار دیگر این پرسش مطرح شده است که سیاست‌های سازمان جنگل‌ها در دور جدید به کدام سو خواهد رفت؟ آن‌طور که هادی کیادلیری، رئیس انجمن علمی جنگلبانی می‌گوید: اگرچه بحث تنفس جنگل یکی از راهبردی‌ترین بحث‌های سازمان جنگل‌هاست، اما در میان اعضای شورای عالی جنگل حتی نام یک نفر از افرادی که با تنفس هم‌راستا هستند، به چشم نمی‌خورد.

دیروز با حکم خلیل آقایی، رئیس سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری، کامران پورمقدم به عنوان سرپرست شورای‌عالی جنگل منصوب شد.

در این حکم ارسلان منصورسماعی، حمیدرضا سلیمانی اسبویی، حسین بدری پور، علی محمد طهماسبی بیرگانی، هاشم موسوی‌نژاد و زهرا آدبش به‌عنوان اعضای اصلی و خسرو ثاقب طالبی، محمد خسروشاهی، غلامعلی فروغی، محمد فیاض، مرتضی شریفی و فاطمه سفیدکن به‌عنوان مشاور شورای‌عالی جنگل، مرتع و آبخیزداری منصوب شدند.

در ترکیب جدید فقط ارسلان منصور سمایی، سابقه عضویت اصلی در شورای‌عالی جنگل را دارد. حمیدرضا سلیمانی اسبویی، عضو ابلاغی شورا بوده است.

حسین بدری‌پور به عنوان کارشناس شورا فعالیت می‌کرد. محمدعلی طهماسبی بیرگانی از بخش بیابان سازمان جنگل‌ها به شورا منتقل شده است و هاشم موسوی‌نژاد هم معاون فنی اداره منابع طبیعی گلستان بود که به تهران منتقل شد.

زهرا آدبش هم که ۱۲ مهر سال گذشته به سمت معاونت امور جنگلکاری و احیا در چالوس منصوب شده بود باید به تهران نقل‌مکان کند.

چهار نفر از مشاوران شورای‌عالی جنگل، متعلق به بخش تحقیقات هستند. خسرو ثاقب‌طالبی رئیس اداره روابط عمومی و امور بین‌الملل، محمد خسروشاهی رئیس بخش بیابان، فاطمه سفیدکن معاون پژوهشی و محمد فیاض رئیس بخش مرتع موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور هستند. غلامعلی فروغی در کارنامه خود سابقه مشاور حقوقی معصومه ابتکار را دارد و مرتضی شریفی هم عضو شورای‌عالی جنگل در دوره قبل است.

بر اساس مصوبه هیات وزیران، اعضای شورای‌عالی جنگل شش نفر هستند و آنها باید از بین خودشان یک نفر را به عنوان رئیس انتخاب کنند.

این در حالی است که آقایی، سرپرست جدید شورا را منصوب کرده است. گفته می‌شود بر‌اساس مصوبات سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی امکان انتصاب رئیس شورا (به جای انتخاب اعضا) هم وجود دارد.

بیم اعضای بی‌تجربه

ترکیب جدید شورای‌عالی جنگل، این سوال را در ذهن ایجاد می‌کند که مسیر حرکت این شورا به کدام سو خواهد بود؟ آیا واگذاری‌ها در دوره جدید برای توسعه ناپایدار یا کشاورزی تشدید می‌شود؟

هادی کیادلیری، رئیس انجمن علمی جنگلبانی کشور در گفت‌وگو با جام‌جم در این رابطه عنوان می‌کند: شورا، عالی‌ترین بخش اطلاعات فنی سازمان جنگل‌هاست و تصمیماتش فصل‌الخطاب مسائل فنی این سازمان به‌حساب می‌آید اما برخی اسامی را که دیدم، تعجب کردم. برخی اعضای منصوب شده تجربه کافی را برای حضور در شورا ندارند.

به گفته او در میان اعضای منصوب شده نام هیچ‌یک از همراهان طرح تنفس جنگل دیده نمی‌شود در حالی که بحث تنفس یکی از راهبردی‌ترین مباحث این روزهای سازمان جنگل‌هاست.

رئیس انجمن جنگلبانی حضور چهار مشاور را از بخش تحقیقات و غیبت نیروهای دانشگاهی در فهرست مشاوران شورا را نشان‌دهنده اعتقاد نداشتن رئیس جدید سازمان جنگل‌ها به بحث آموزش و دانشگاه می‌داند و معتقد است باید نسبتی بین مشاوران بخش‌های مختلف تحقیقات، نیروهای با تجربه و دانشگاه باشد.

امکان جذب مشاور

کامران پور‌مقدم، سرپرست جدید شورای‌عالی جنگل نیز در گفت‌وگو با جام‌جم از احتمال افزوده شدن نام چند نفر دیگر از جمله دانشگاهیان به فهرست مشاوران شورای‌عالی جنگل خبر می‌دهد.

او می‌گوید: ترکیبی که اکنون در شورا شکل گرفته، منطبق بر ساختار تشکیلاتی شوراست. مشاوران شورا از بخش‌های تحقیقاتی مختلف موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع هستند.

گرچه خسرو ثاقب طالبی، مسئولیت مدیریت اداره روابط عمومی و امور بین‌الملل موسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع را به‌عهده دارد، اما پورمقدم می‌گوید: ثاقب طالبی به عنوان صاحب‌نظر جنگل در شورای‌عالی جنگل حضور خواهد یافت.

او درباره نحوه انتخاب اعضا بیان می‌کند: چون شورای‌عالی جنگل باید بتواند با معاونت‌های مختلف تعامل داشته باشد، رئیس سازمان جنگل‌ها علاوه بر دریافت فهرست نظرخواهی از معاونت‌های سازمان با افراد دیگری نیز مشورت کرده است.

شورای یک‌دست!

سرپرست جدید شورای‌عالی جنگل درباره جوان‌شدن این شورا و تاثیر این جوان‌گرایی و فقدان تجربه در تصمیم‌سازی‌های آتی، می‌گوید: به شکل سنتی، اعضای شورا دارای سابقه بالا بودند. در گذشته افرادی با سابقه بالاتر از بازنشستگی در شورا حضور داشتند اما تحرکی در شورا نمی‌دیدیم. رویکردی که رئیس سازمان جنگل‌ها دارد، این است که باید نیروهای جوان و با تجربه کنار هم قرار گیرند تا نیروسازی هم انجام شود.

او به تاکید ویژه رئیس سازمان جنگل‌ها برای استفاده از نیروهای زن اشاره می‌کند در حالی که کیادلیری معتقد است باید انتصاب بر اساس توانمندی باشد و انتصاب جنسیتی کار درستی نیست. به گفته کیادلیری، حتی نام یک نفر از مخالفان رئیس سازمان جنگل‌ها در میان اعضای شورای‌عالی جنگل نیست و هرچه شورا یکدست‌تر باشد به ضرر منابع طبیعی کشور است.

لیلا مرگن

برنامه ششم کشور را می خشکاند

دبیری یکی از جنجالی‌ترین ستادهای کشور را در دست دارد، با این امید که دریاچه ارومیه را احیا کند، اما وقتی صحبت از نتیجه و گذر زمان می‌شود، می‌گوید تا اعتبار نباشد، کاری از پیش نمی‌رود. وقتی حرف بی‌توجهی مسئولان و مدیران به محیط‌زیست و شرایط بحرانی منابع آب کشور به میان می‌آید، می‌گوید همه این مساله را شوخی گرفته‌اند، چون برنامه ششم توسعه تتمه منابع آب کشور را حراج می‌کند. اینها بخشی از گفت‌وگوی ما با عیسی کلانتری، وزیر پیشین ‌کشاورزی، دبیر کل خانه کشاورز، دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه و مشاور معاون اول رئیس‌جمهور است؛ مسئولی که تقریبا در تمام دولت‌ها دستی بر آتش داشته و معتقد است، برای جلوگیری از بحران و مصیبت آب که اکنون واردش شده‌ایم، دست‌کم در پنج سال آینده باید‌ برداشت از منابع آب کشور را حدود ۴۰ میلیارد مترمکعب کاهش داد‌‌.

اولین مصوبه آقای روحانی احیای دریاچه ارومیه بود. فکرمی کنید با گذشت حدود چهار سال از این مصوبه، چرا هنوز نتیجه‌ای نگرفته‌ایم؟ ‌

عملیات تثبیت دریاچه بخوبی پیش رفته و می‌توانم بگویم، دو سال عملیات تثبیت نسبت به سال ۹۲ موفق‌تر بوده است.

اما درباره احیای دریاچه نتیجه‌ای نگرفته‌اید.

عملیات احیا به خاطر کمبود بودجه به درستی پیش نرفت. بودجه ما از دو قسمت تامین می‌شود؛ یکی بودجه آب‌های مرزی که حدود ۳۰۰ میلیارد تومان بود و کامل پرداخت شد، اما حدود ۱۵۰۰ میلیارد تومان اعتبار دیگر می‌ماند. حدود ۱۱۰۰ میلیارد تومان از محل مواد حوادث غیرمترقبه بود که پرداخت نشده است و حدود ۳۵۰ میلیارد تومان از بودجه دستگاه‌های اجرایی است. البته قرار شده تا آخر سال، ۶۰۰ میلیارد تومان از این ۱۵۰۰میلیارد تومان پرداخت شود.

با این اوصاف، چه نمره‌ای به فعالیت‌تان می‌دهید؟

تا شهریور، نمره ۱۰۰ از ۱۰۰ می‌گیریم، چون برنامه احیا جلوتر از سال ۹۲ است، ‌اما بخش احیا بستگی مستقیم به تامین بودجه ‌دارد.

چرا بودجه تامین نمی‌شود؟ آقای روحانی که دولت خودش را زیست‌محیطی‌ترین دولت می‌داند؟

بودجه ندارد. دولت قبلی، آنقدر تعهد روی دست آنها گذاشته که دولت‌های بعدی نیز قربانی خواهند بود.

به دولت گذشته اشاره کردید. اگر سوابق شما را مرور ‌کنیم، مشخص است که در بیشتر دولت‌ها به قول معروف دستی بر آتش داشته‌اید. بخواهید مقایسه کنید، عملکرد کدام دولت در حوزه محیط‌زیست بهتر بوده است؟

فکر می‌کنم دولت هفتم و هشتم نسبتا موفق بود. محیط‌زیست در دولت‌های دهه ۶۰ جایگاهی نداشت، چون محیط‌زیست را در حد حفاظت شکارگاه و حیات‌وحش می‌دانستند.‌

می‌گویید، دولت هفتم و هشتم موفق بوده، اما آن زمان نیز محیط‌زیست جزو اولویت‌ها نبود، چراکه سد سازی‌های بی‌رویه ادامه داشت و حقابه تالاب‌ها جدی گرفته نمی‌شد.

‌به نظرم، آن زمان محیط‌زیست جایگاه قوی‌تری پیدا کرد.

البته نباید فراموش کرد که زمان چنین دولت‌‌هایی، مهاجرت از روستاها به کلانشهرها بیشتر شد.

مهاجرت از روستا به شهر، ربطی به محیط‌زیست ندارد.

وقتی دولت منابع آبی را تامین نکند و کشاورز نتواند کشاورزی کند، تصمیم به مهاجرت می‌گیرد.

ببینید آیا اکنون آبی وجود دارد که از آن استفاده‌ای نمی‌شود؟

آن زمان شرایط منابع آب بهتر بود.‌

‌در کشور ما جایی که آب بود، آن منبع بدون نیروی انسانی نبود. جمعیت اضافی و سر ریز روستا مهاجرت می‌کنند، چراکه باید روستا توسعه پیدا کند که این اتفاق نیفتاده است، ما برای خیلی از روستاها جاده، آب، برق و خانه بهداشت ایجاد کرده‌ایم، اما برایشان ‌اشتغال مولد ایجاد نکرده‌ایم. کشاورزی نیز از اشتغال اشباع است.

پس به نظر شما ‌اقتصاد کشور باید بر پایه کشاورزی یا صنعت باشد؟

این مقایسه درستی نیست، چون پتانسیل کشاورزی ما محدود است و در حد آبی است که داریم و کشاورزی ما حدود هشت درصد تولید ناخالص را دارد. بنابراین اگر بخواهیم اقتصاد اول منطقه بشویم و به عنوان مثال، تولید ناخالصمان‌ به ۱۵۰۰ میلیارد دلار برسد، کشاورزی ما حداکثر می‌تواند حدود سه درصد از این تولید ناخالص را در چنین مقطعی داشته باشد و بقیه باید از بخش صنعت و خدمات تامین شود. البته این دلیل نمی‌شود که کشاورزی را رها کنیم‌. باید روی کشاورزی سرمایه‌گذاری کرد و حداکثر بهره‌وری و تولید را با توجه به آب موجود داشت.

پس چرا آن‌طور که باید، به کشاورزی یا صنعت نپرداخته‌ایم؟

باید دید به چه پرداخته‌ایم؟ مشکل ما این است که از بعد اقتصادی دور باطل می‌زنیم و کسی جرات نمی‌کند، مشکلات جدی اقتصادی را مطرح کند. وقتی قیمت و تولید نفت بیشتر می‌شود وضع کشور کمی بهتر می‌شود و بر عکس. در واقع، ‌مقداری از سیاست‌های جهانی ما مانع توسعه اقتصادی است که آن‌هم دست دولت‌ها نیست.

  برای احیای دریاچه ارومیه این همه هزینه می کنیم از طرف دیگر شما نسبت به کوچ اجباری ۵۰ میلیون ایرانی هشدار می دهید منتقدان می گویند این ها بایکدیگر در تضاد است، زیرا ‌اگر ‌ پروژه احیا شکست بخورد شرایط ناگوارتر خواهد شد. ‌

احیای دریاچه را می توان با برجام مقایسه کرد با برجام مشکل تقریبا حل شد. باید دید اگر نبود‌ چه اتفاقی می افتاد. برجام ما را به بهشت نبرد ،اما  شاید با آن از جهنم فاصله گرفتیم.

مسائل زیست محیطی خود به خود تولید کننده ارزش افزوده نیستند، اما اگر نباشند هزینه ده برابری به جامعه تحمیل می کنند، درست مانند زمانی که انسان سالم است و قدر سلامتی را نمی داند،نبود دریاچه صدها برابر هزینه دارد، به همین خاطر می توان گفت آقای روحانی کار عاقلانه ای کرده است.

به نظر شما که بین دولتمردان هستید، چرا همه فکر می‌کنند این مساله شوخی است؟

متاسفانه برای همه اهداف زودرس و کوتاه‌مدت، صد برابر اهداف بلند‌مدت اولویت دارد. میزان آب تجدیدپذیر کشور حدود ۸۸میلیارد متر‌مکعب است، اما ۳۰ سال پیش۱۳۲ میلیارد متر‌مکعب بود و امروز تراز منفی آب سفره‌های زیر زمینی، حداقل حدود ۱۵ میلیارد مترمکعب است در حالی که ۴۰ سال پیش صفر بود یا امروز ‌بیش از ۵۰ درصد روان‌آب‌های ما کم شده. اینها نشانه این است که کشور کویر شده و از بین می‌رود، اما هیچ‌کس به فکر این مساله نیست. خیلی از آنهایی که باخبرند، جرات ندارند از بعد سیاسی به آن بپردازند.

به نظرتان چه باید کرد؟

باید به مسئولان و مردم آگاهی داد. ما چاره‌ای نداریم جز این که بشدت مصرف آبمان را کاهش دهیم.

خودتان می‌گویید، بیشترین منابع آب کشور ‌در بخش کشاورزی مصرف می‌شود، اما به نظر نمی‌رسد، از زمانی که شما وزیر کشاورزی بودید تاکنون بهبودی در عملکرد کشاورزان حاصل شده باشد.

متاسفانه اصلا بهبود حاصل نشده. ممکن است بگوییم بازده آبیاری‌مان مثلا به ۴۰ درصد رسیده، ولی بهره‌وری‌ آب بهبود چندانی پیدا نکرده، چون ۹۵۰ گرم بود و به یک کیلو رسیده است. در حقیقت ما آب، محیط‌زیست و تمدن کشور را قربانی اهداف زودرس خود می‌کنیم.

به نظر شما به عنوان دبیرکل خانه کشاورز و مسئولی که سابقه وزارت کشاورزی را دارید، چرا نمی‌توان کشاورزان را مجاب کرد و آموزش دا‌د که بهره‌وری آب را افزایش دهند؟

چون در کشاورزی ما سرمایه‌گذاری زیر بنایی حتی به اندازه استهلاک سرمایه انجام نگرفته و این مساله سابقه تاریخی دارد که به اصلاحات اراضی زمان شاه و فعال شدن هیات‌های هفت نفره بعد از انقلاب ما بر می‌گردد. به این شکل ما امنیت سرمایه‌گذاری را از بخش کشاورزی سلب کردیم. مردم و بخش خصوصی بدون وام بانکی حاضر به سرمایه‌گذاری در بخش کشاورزی نیستند و دولت نیز نمی‌تواند همه سرمایه‌گذاری بخش کشاورزی را قبول کند‌. این‌گونه بخش کشاورزی دچار خلأ سرمایه تاریخی شده است‌. به همین دلیل بهره‌وری بالا نرفته چون بهره‌وری با فناوری و مدیریت بالا می‌رود.

بنابراین، ما نکاتی مانند مدیریت و فناوری را در بخش کشاورزی نداریم.

سرمایه و مدیریت درست در تولید نداریم که نتیجه آن بهره‌وری درست است. اکنون ما هزار کیلو آب شیرین مصرف می‌کنیم تا یک کیلو مواد کشاورزی خشک تولید کنیم.

به بحث دریاچه ارومیه برگردیم. کمک‌های بین‌المللی در این پروژه چقدر نقش داشته است؟

به آن صورت کمک نشده، اما از نظر علمی از تمام کشورها که دانش داشته‌اند، بهره گرفته‌ایم. ما در سه سال گذشته نزدیک ۱۵۰۰ میلیارد تومان خرج کردیم، یعنی حدود ۵۰۰ برابر کمک‌های خارجی‌.

برای احیای دریاچه ارومیه چقدر اعتبار نیاز است؟

برای رسیدن به اهدافمان ‌دست‌کم به حدود ۲۰ هزار میلیارد تومان نیاز داریم‌.

اما مخالفان می‌گویند مصوبه هیات دولت برای احیای دریاچه‌ حرکتی نمایشی است؟

مخالفان همه چیز را به هم تشبیه می‌کنند. در ۲۰ سال گذشته به شکل میانگین ۴۰ سانتی متر عمق آب دریاچه کاهش داشته، اما در سه سال گذشته نه تنها کاهش عمق نداشته‌ایم، بلکه حدود ۲۵ سانتی متر افزایش عمق داشته است.

منتقدان می‌گویند این روند تحت تاثیر ورود پساب و بارش باران اتفاق افتاده است.

پساب‌ها همیشه بوده و بارش‌ها را نیز می‌توان از طریق گزارش‌های هواشناسی بررسی کرد. سال گذشته که بارش‌ها خوب بود، شرایط ۵/۱درصد بهتر از دو سال پیش بود، یعنی ارتفاع دریاچه حدود ۳۵ سانتی‌متر بیشتر از قبل بود. خوشبختانه اینها فاکتورهای کمی و قابل اندازه‌گیری است.

ایراد دیگری که از عملکرد شما می‌توان گرفت، این است که روی اصلاح الگوی مصرف در کشاورزی تمرکز نمی‌کنید، یعنی بیشتر دنبال پروژه‌های انتقال آب هستید.

ما فقط یک پروژه انتقال آب را دنبال می‌کنیم که حق ماست، چرا که آب از کشور خارج می‌شود. علاوه براین، پروژه مربوط به پیش از انقلاب است.

اما آیا به همین اندازه نیز برای اصلاح الگوی مصرف تلاش می‌کنید؟

ما هر سال ۸ درصد آب کشاورزان را کاهش می‌دهیم و برخلاف این که در دو سال گذشته ۱۶درصد آب مصرفی کشاورزان کاسته شده، عملکرد کشاورزان ۱۷ درصد بالا رفته است.

اما انتقال آب عوارض زیادی دارد و گفته می‌شود، این آب باید برای توسعه کشاورزی استفاده می‌شد.

عوارض انتقال آب برای زمانی است که فراتر از حد قانونی و زیست‌محیطی پیش برویم.

البته درست است. قرار بود این آب برای توسعه ‌۳۰ هزار هکتار کشاورزی باشد، اما چون کشاورزی حقآبه دریاچه را برده، دولت تصمیم گرفته این آب به عنوان حقآبه دریاچه باشد‌.

با توجه به این که شما روی پروژه‌های انتقال آب پافشاری می‌کنید و محیط‌زیست با این مساله مخالف است، به نظر می‌رسد شما به عنوان مشاور آقای جهانگیری در چنین مسائلی محیط‌زیست را بازی نمی‌دهید.

دریاچه متعلق به محیط‌زیست است‌ و خود محیط‌زیست باید مسئولیت احیای دریاچه را به عهده می‌گرفت. همه ما به کمک محیط‌زیست آمده‌ایم. البته‌ محیط‌زیست باید پاسخگو باشد که چرا دریاچه خشکیده؟ نه این که مدعی باشد. محیط‌زیست در انجام وظیفه‌اش سستی کرده، زیرا احیای دریاچه وظیفه محیط‌زیست است و به همین خاطر دبیر احیای دریاچه ارومیه باید خانم ابتکار باشد، نه من!

پس‌به نظر شما خانم ابتکار، قدرت لازم را برای این کار ندارد؟

کلا محیط‌زیست را می‌گویم، چون روسای متفاوتی داشته است. محیط‌زیست نتوانسته از حق و حقوق خود دفاع کند و کوتاه آمده است. مساله اینجاست که محیط‌زیست جایی که قرار است توسعه صنعتی اتفاق بیفتد، سختگیری بیش از حد می‌کند و آنجا که مساله در مالکیت خودش است، کوتاه آمده یعنی حقابه‌اش را گرفته‌اند و صدایش هم در نیامده است.

به نظرخودتان جدی‌ترین مشاوره‌ای که تاکنون به آقای جهانگیری داد‌ ه اید، چه بوده است؟

بیشترین فشاری که آورده‌ام، برای افزایش بهره‌وری آب و سرمایه‌گذاری در این زمینه بوده است.

چقدر به این هدف رسیده‌اید؟

در قوانین و مقرراتی که دولت تصویب کرده این مساله آمده، اما در اجرا مشکل پیدا کرده چون دولت ما وارث مشکلات قبل است.

البته همه چیز را نمی‌توان گردن قبلی‌ها انداخت.

همه چیز گردن آنهاست، دولت‌های بعد هم گرفتار هستند.

مشکلات البته ریشه‌ای است و دولت‌های قبل‌تر نیز از لحاظ زیست‌محیطی‌ عملکرد مناسبی نداشتند و ‌به نظر می‌رسد برایشان راحت است که هرجا مشکلی ایجاد می‌شود، همه تقصیرها را گردن دولت احمدی‌نژاد بیندازند.

بیلان و شاخص‌هایی که به جامانده، بخوبی وضعیت را نشان می‌دهد. برای نمونه شوری سد گتوند را درنظر بگیرید. من دراین باره نامه نوشتم و خواستم که دستور بهره‌برداری از این سد را ندهند.

اما ساخت این سد از دوره قبل از احمدی‌نژاد آغاز شده بود؟

درست است، اما سال ۹۱ که می‌خواستند بهره‌برداری کنند، من تقاضای توقف داشتم.

از قبل نمی‌دانستند چنین مشکلی پیش می‌آید؟

مطالعات ناقص بود و سواد کافی نداشتند، اما به مرور متوجه شدند.

پس قبول دارید تحقیقات روی سد‌سازی از دوران سازندگی بدون مطالعه بوده است؟

قبول دارم تحقیقات ناقص بوده است.

برای تمام سد‌ها؟

سد‌سازی ما صرفا از بعد مهندسی است. قبلا فکر می‌کردند سد سازی فقط ساخت دیواره و جمع آوری آب است. به همین خاطر مسائل زیست‌محیطی اقتصادی و اجتماعی را درهیچ کدام ازسدها در نظر نمی‌گرفتند. تا یک زمانی دیدگاه‌ها ناقص بود، اما از زمانی که مشخص شد برای سدسازی باید ابعاد دیگری را در نظر گفت، اشتباه‌ها آگاهانه شد. این مساله فرقی با خیانت ندارد.

جالب است. آن زمان شما برای سد‌سازی همکاری می‌کردید و حالا درباره حقآبه دریاچه صحبت می‌کنید. این تضاد نیست؟

من می‌گویم در یک زمانی آگاهی‌ها ناقص است.

پس خودتان تایید می‌کنید که آن زمان آگاهی نداشتید؟

اصلا کشور آگاهی نداشت. تا اواسط دهه ۷۰ آگاهی کم بود و کسی به فکر توسعه پایدار نبود، اما وقتی آگاهی پیدا شد، اشتباه‌ها ادامه پیدا کرد.

برگردیم به بحث کمبود منابع آب. این روزها به دلیل خشکسالی خیلی از روستاییان زابل در خانه‌هایشان را گل گرفته‌اند تا کوچ کنند، چون بخشنامه شده که مانع اسباب کشی این خانواده‌ها شوند. به نظرتان این شیوه درستی است؟

این شیوه درستی نیست. سیستان بشدت در خطر است، چراکه آب آن مستقیما از افغانستان تامین می‌شود. مردم باید مهاجرت کنند یا دولت غیر از کشاورزی برایشان ایجاد شغل کند.

دراین باره به آقای جهانگیری هشدار داده‌اید؟

با آقای جهانگیری از این مناطق بازدید داشته‌ایم. واقعا نمی‌توان دراین منطقه زندگی کرد. دولت باید به سرمایه‌گذاری در بخش خدمات مرزی و تجاری و صنایع کم آب بپردازد، زیرا این مناطق دیگر جای کشاورزی نیست.

دیپلماسی ما ضعیف است؟ به نظرتان چه چیزی سبب شده که ما با این همه کمک به افغانستان، نتوانسته‌ایم حقآبه هامون را پس بگیریم؟

الحمدالله همه چیزمان باهم می‌خواند، دیپلماسی با اقتصاد یا مسائل اجتماعی، فرهنگی یا مدیریتی‌. ما درسیاست‌های کلان مشکل داریم. بدتر از زابل مشهد است. ما آب آشامیدنی شهر مشهد را به سد دوستی وصل کرده‌ایم که منشأ ۹۹ درصد آن هیرمند و افغانستان است. سال گذشته برای تامین آب شرب مشهد مشکل زیاد بود و دولت پول داد و لجن‌های ته سد را با سرمایه‌گذاری حدود ۱۵۰میلیاردی برای شرب منتقل کردند.

حرف آخر؟

برای رسیدگی به مشکل بحران آب اکنون نیز دیر است، چون ما وارد مصیبت و بحران شده‌ایم، در مرکز ثقل بی‌آبی قرار داریم و متاسفانه خیلی‌ها متوجه نیستند. آنها پنج سال دیگر متوجه می‌شوند، اولین کاری که باید بکنیم، این است که دست‌کم در پنج سال آینده به جای ۱۱ میلیارد مترمکعب آبی که مجلس مصوب کرده، ۴۰ میلیارد مترمکعب از میزان برداشت منابع آب کم کنیم.

مهدی آیینی

 

بالا