جنگلهای شمال قربانی فهم نادرست از تئوریهای علمی شدهاند
معاون پیشین امور جنگل سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور مدعی شده است که در برخی طرحهای جنگلداری گونه اندمیک شمشاد، به عنوان گونه مهاجم به نفع گونههای اقتصادی توده حذف شده است. اگر این ادعا صحیح باشد، نشان میدهد که این کارشناسان چکمه پوش جنگل به درستی حتی تئوریهای جنگلداری کلاسیک را هم نیاموخته است. در تئوریهای این تفکر، صرفا گونههای با ارزش اقتصادی کمتر مثل توسکا و خرمندی به نفع گونههای با ارزش اقتصادی بیشتر مثل راش و بلوط حذف میشدند. از آنجا که چوب شمشاد، (در همان تفکر صرفا اقتصادی) بسیار ارزشمند است، هیچ گاه این گونه ذخیرهگاهی به عنوان مهاجم در جنگلداری کلاسیک به حساب نمیآمده است. حال چطور معاون پیشین امور جنگل در یک طرح جنگلداری این گونه را به عنوان گونه مهاجم حذف کرده است؟ آیا او با همین سطح از سواد و تجربه، تدوین طرح جایگزین برای مدیریت جنگلهای شمال در جریان تصویب طرح تنفس را به تعویق انداخته بود؟
گزارشگران سبز: بهزاد انگورج، معاون پیشین امور جنگل سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در فضای مجازی نوشت: «از بیداد زمان تعجب نکنید. گونه اندمیک شمشاد حتی در یک جنگل از طرح جنگلداری گونه مهاجم محسوب میشد. اما توهم گونههای مهاجم در این سالها، نوپا و مختص جنگلداران جنگل نخوابیده است. عنوان گونه مهاجم به جز مدیریت جنگل و جنگلداری کلاسیک در جای دیگری معنا ندارد. عنوان گونه مهاجم به تمام مراحل سنی رشد یک گونه از درخت، درختچه یا بوته و یا حتی گیاه علفی در ساختار توده جنگلی داده میشود که امکان استقرار تجدید حیات گونههای اصلی تیپ یا گونهای از گونههای همراه و یا حتی گونههای ذخیره گاهی را مختل میکند».
او که به نظر میرسد مفهوم حذف یک گونه به نفع گونههای دیگر در جنگلداری کلاسیک را هم به درستی متوجه نشده است، مدعی میشود با نظارت منوچهر امانی از پیشکسوتان رشته جنگل و فارغ التحصیل فرانسه (که تخصص او مدیریت جنگلهای راش و بلوط در مناطق معتدله است)، اقدام به حذف گونه شمشاد به نفع گونههای دیگر کرده است!
او که همیشه چکمه پوشی را نشانه لیاقت افراد برای اظهار نظر در جنگل میداند، اگر کمی تئوریهای جنگلداری کلاسیک را ورق میزد، میفهمید که بر اساس آنچه در جزوات رشته جنگلداری آمده است، در دخالت درون یک توده، گونههای با ارزش اقتصادی کمتر، به نفع گونههای اصلی تیپ که در جنگلهای شمال کشور راش و بلوط است، حذف میشدند. گونههای با ارزش اقتصادی کمتر در این جنگلها خرمندی و توسکا به حساب میآیند. شمشاد که یک گونه سایه پسند است و عموما در ارتفاعات پایین و مناطق جلگهای و حداکثر تا ارتفاع ۱۲۰۰ متر گسترش دارد، این گونه نه تنها به حدی پراکنده نیست که نیاز به حذف آن باشد، بلکه ارزش اقتصادی آن هم به میزانی است که از نظر اقتصادی، حذف چنین گونهای به نفع راش یا بلوط، فاقد صرفه اقتصادی است. در ضمن شمشاد گونهای ذخیرهگاهی است و به استناد نوشته انگورج باید حفظ شود.
کل سطح تحت پوشش شمشاد در جنگلهای ایران حدود ۷۶ هزار هکتار است. هر گاه بدانیم که سطح جنگلهای شمال کشور دو میلیون هکتار است، رویشگاههای شمشاد چهار درصد عرصههای جنگلی شمال را هم اشغال نمیکنند. بخش عمدهای از رویشگاههای شمشاد هم جزء مناطق حفاظت شده است. کاش معاون سابق چکمه پوش امور جنگل سازمان جنگلها پاسخ دهند که در کدام طرح جنگلداری، گونه شمشاد با این سطح پراکنش محدود، به نفع سایر گونهها حذف شده است؟
نزدیکان منوچهر امانی و کسانی که آشنایی با شیوه تصمیمات او برای مدیریت عرصههای جنگلی دارند هم ادعای انگورج را رد میکنند و معتقدند که این ادعا صحیح نیست. اگر هم معاون سابق در طرح جنگلداری شمشادی را به نفع سایر گونهها حذف کرده است، احتمالا در غیاب امانی و بدون اطلاع او بوده است.
معاون پیشین امور جنگل که چکمه پوشی را موهبت برای خود تلقی میکند، به نظر میرسد بدیهیترین اصول علم جنگلداری در شیوه کلاسیک را به درستی نیاموخته است. به این ترتیب از چنین فردی میتوان انتظار داشت که روشهای بسیار پیچیدهتر مدیریت جنگل یعنی جنگلداری همگام با طبیعت اطلاع کافی داشته باشد؟ او درست در همان روزهایی که تلاش زیادی برای تصویب طرح تنفس انجام میشد، بر مسند معاونت امور جنگل تکیه زده بود و تمام جلسات تدوین طرح جایگزین برای مدیریت جنگلهای شمال کشور، زیر نظر او تدوین میشد. آیا چنین فردی صلاحیت سکانداری برای جریانی مهم که شیوه مدیریت جنگلهای شمال را پیچیدهتر میکرد، داشت؟ چرا در زمان مدیریت او در سازمان جنگلها، هیچ گاه خروجی جلساتی که برای طرح جایگزین برگزار شده بود، به اطلاع افکار عمومی نرسید و چرا طرح جایگزین برای جنگل تعریف نشد؟ این سئوالات و سئوالات بی شمار دیگر درباره دوران مدیریت بهزاد انگورج بدون پاسخ باقی مانده است اما از آنجا که متاسفانه در ایران مدیران پاسخگوی عملکردهای خود نیستند و نهادهای نظارتی به چنین مسایلی ورود نمیکنند، هیچ کس پاسخگوی کم کاریهای ناشی از کارشکنی این مدیر چکمه پوش که از تغییر هراسان بود، نیست. هزینه هراسهای انگورج را هم متاسفانه ملت از جیب خود و با پول نفت پرداخت میکنند.
لیلا مرگن